دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم! - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    97MB
    8 دقیقه
  • فایل صوتی دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم!
    7MB
    8 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

479 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی همدانی گفته:
    مدت عضویت: 3504 روز

    به نام خداونده بخشنده ی مهربان

    به نام خداونده خارق العاده ی مااااااااااا

    سلااااااااااام به استاد و تیم خارق العادشون.خسته نباشید .چند روزی نیست با سایتتون به کمک قرانی که به مادرم یاد میدم اشنا شدم.ابن دومین نظرمه.مطمنم تا اخر میخونید..سه بار بامن تماس گرفتید چون اجرا و تمرین تئاتر داشتم نتونستم جواب بدم و امروز که فهمیدم شمایید شگفت زده شدم بازم..مرسییییی…خیلی زود سیمرغ بلورین فیلم فجر و تاتر فجرو میگیرم و بعد اسکار و حتماااا تو دلایل موفقیت هام شماروووو میگم و سایتتونو..این چند روز اتفاقهای بینظیری تو بازیگری برام داره میفته با باور خدا و ایده های پولساز…میخواستم بگم که ایده های خیلی خوووووبی تو همه ضمینه ها بهم میرسه .ایده هایی اگه به تیمتون بدم و سایتتون میتونم پاداش بگیرم و بسته ی ثروتو تهیه کنم؟هر ایده یه پاداش..موافق بودید خوشحال میشم تماس بگیرید…برد=برد..منتظرم .دووووستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    امیرحسین عسگری گفته:
    مدت عضویت: 3502 روز

    سلام استاد.سپاسگزار بخاطر برنامه های فوق العاده ای که تهیه میکنین و در اختیار ما قرار میدین.

    من سه تا خواهرزاده دارم که 2 تاشون بزرگ شدن و سنشون 28 و 23 ویکیشون هم تازه کلاس اول ابتداییه.

    اینها بخاطر مراقبت ها و مواظبت های بیجای خانوادشون نمیتونن مشکلاتشون رو حل کنن.بحدی اینها تحت شعاع خوانوادشون حرکت میکنن که اصلا قادر به تصمیم گیری برای زندگی خودشون نیستن.من و بقیه برادرام بارها و بارها بهشون کمک کردیم ولی با این همه اصلا دچار تغییر نشدن چون به اینصورت زندگی کردن عادت کردن و خودشون هم نمیخان که تغییر کنن.حتی من شمارو معرفی کردم ولی باز تاثیری نداشت.من مدتهاست حتی قبل از اینکه با شما آشنا بشم تصمیم گرفتم که دیکه باهاشون کاری نداشته باشم و الان باید برای زندگی خودم تلاش کنم و به هدفم برسم.من به این جمله اعتقاد دارم (اگه کسی خواب باشه میشه بیدارش کرد ولی کسی که خودشو زده به خواب اصلا بیدار نمیشه).

    خانواده بسیار بسیار تاثیرگذار هستن در روند زندگی ما و آینده ما تاحدودی الهام گرفته از شخصیت و نحوه تربیت ماست مگر اینکه ما در دوران زندگی خودمان قادر به تغییر باورهایمان داشته باشیم و برای خودمان و اطرافیانمان مفید باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    amin saghar گفته:
    مدت عضویت: 3489 روز

    سلام استاد عزیزم ..امیدوارم که همیشه پراز انرژی باشید …ممنونم به خاطر آگاهی که به من انتقال دادید …امیدوارم بتونم بیشتر استفاده کنم… دوستدار شما امین ظاغر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    معشوق خدا گفته:
    مدت عضویت: 3944 روز

    سلام استاد .خدا قوت

    من کاملا با این موضوع موافقم و در خانواده ها ی زیادی دیدم که با توجه و دلسوزی های زیاد نه تنها کمکی به فرزندانشان نمیکند بلکه اجازه ندادند فرزندانشون رشد کنند.

    مثلا من یه دوست دانشگاهی ترم 4 کارشناسی دارم که هنوز پدر و مادرش براش کتاب دانشگاهی میخرند. و خودش نمیره دنبال خریدن کتاب و یا چیزهایی که لازم داره.

    و خواهرش همکلاسی من هست که الان ترم اخر کارشناسی هست ولی برای ثبت نام ارشد خودش اقدام نکرد بلکه به پدر ومادرش زنگ زد تا براش انجام دهند. واز خودش دلیلشو پرسیدم گفت میترسم خراب کنم و ازاین حرفها .. که کاملا مشخصه تو این خانواده هم دختره و هم داداشش اعتماد به نفس لازم را ندارن .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    عباس دهقانی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 3584 روز

    سلام به استاد عزیزم . خدا قوت

    کاملا با نظر شما موافقم . ولی این که در مرحله عمل چقدر احساساتمون رو کنترل کنیم و با تدبیر عمل کنیم برمیگرده به قدرت باور هامون نسبت به این مسئله .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    بهیاد رفیعی پور گفته:
    مدت عضویت: 4020 روز

    سلام خدمت همه دوستان و بخصوص استاد عزیز. من حدود یک سال و نیم هستش که با استاد و سایت ایشون آشنا شدم و آگاهی های زیادی تو زندگیم بدست آوردم که اول از همه لطف خدا بوده و ثانیا آشنایی من با استاد و سایتشون.چند مدت پیش بطور اتفاقی یه کلیپی از آقای فرهنگ دیدم که ایشون تو این فیلم به استاد عباس منش توهین کردن و حتی قسمت هایی از بسته روانشناسی استاد رو پخش کردن بعد مورد انتقاد قرار دادن.و گفتن که خودشون ده تا مدرک دانشگاهی دارن و استاد عباس منش فقط فوق دیپلم دارن,بعدش هم استاد رو دروغ گو و کلاهبردار خطاب کردن.بعد هم جناب آقای فرهنگ اظهار فضل کرده و فرمودند که به قول خودشون دارن ما رو آگاه میکنن که گول همچین اشخاصی رو نخوریم و یه سری توهین های دیگه……

    راستش من از کار ایشون که انقدر ادعای فرهنگ و دانش دارن خیلی ناراحت شدم که با خراب کردن دیگران خودش رو بخواد بالا بکشه..اصلا این آقا فکر کرده که بلا نصبت ما بوقیم و هیچی نمیفهمیم و موندیم که تا این آقا ما رو روشن کنه و راه و چاه رو بهمون نشون بده.

    دوستان کار آقای فرهنگ نه تنها توهین به استاد بوده بلکه یک توهین بزرگ به همه دوست داران استاد و همه اعضای سایت بوده.و من به عنوان یک عضو کوچک از این خانواده بزرگ و موفق گروه تحقیقاتی عباس منش هیچ وقت توهین ایشون رو نمیبخشم و از دوستان میخوام که این توهین رو محکوم کنن. ممنونم و عذر خواهی میکنم اگه کمی تند صحبت کردم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    به نام خدا

    .

    خدایا شکرت

    .

    من یه آدم دلسوزی بودم برای همسرم برای دخترم برای مادرم برای خیلی ها

    خیلی این پاشنه آشیل بزرگی است و ضربه زننده است

    یه چند روزی است که دوباره محکم تر اساسی تر

    دارم خودمو آپدیت می کنم

    دارم خودمو به مسیر الحمدلله رب العالمین بیشتر

    ایمانم را نشون میدهم

    بیشتر صحبت های شما استاد بزرگوار را سرلوحه ی

    خودم قرار می دهم .

    از جمع عباس منشی ها که در کانال تلگرام بود اومدم بیرون آروم آروم .

    حس دلسوزی که برای همسرم داشتم که اخی ..‌

    عزیزم … پول نداری ؟؟؟ بعد خودمو به آب و آتیش می زدم . کم خودم می گذاشتم

    و نتیجه چیشد ؟؟

    بعد از تقلاهای من . بعد از تجسم های بی خودی من برای شوهرم برگشت و بهم گفت : تو که کاری نکردی ؟؟؟

    خیلی بهم برخورد

    هنوز صدایش توی گوشم مونده

    و از اون لحظه البته به صورت تکاملی

    چون پاشنه آشیل ها یکدفعه تموم نمی‌شوند

    و هیچ وقت هم تموم نمی‌شوند

    ولی سعی کردم به کمک الله مهربانم هر روز و هر لحظه بهتر و بهترش کنم خدا را شکر می کنم.

    .

    استاد . من مادر و پدرم خودکفا هستند . هر موقع بیمار شوند و یا هر مشکلی تا 99 درصد سعی می کنند خودشون بروند دکتر . خودشون از پس خودشون بر می آیند ولی در مورد روابط نقاط ضعف زیادی دارند

    و وقتی من ازدواج کردم خانواده ی همسرم خیلی روابط عمومی خوب دارند و این باعث شده

    که من از آدمها و روابط خانواده همسرم ووو براشون بگم تا یادش بگیرند

    ولی من کم کم این سد را بعد از20 سال شکستم

    و گفتم به من چه مربوطه ؟؟؟؟

    وظیفه ی من نیست ؟؟؟

    حالا ناراحت شدند

    و هر چی که شد به خدا گفتم اگر دلیل من نمی دونم

    وظیفه ی من نیست که اینها را ارشاد کنم

    و زنجیر را خدا را شکر برای همیشه قطع کردم.

    .

    خدایا شکرت

    .

    هر وقت سر فایل ها باشم همسرم هم هر موقع میاد سریع سراغ یه کار دیگه می روم چون این فایل ها برای همه نیست به درد همه ی آدمها هم نمی خوره و من نمی تونم هر کسی را راضی کنم خدایا شکرت خدایا شکرت

    .

    خدایا خودت کمک کن تا در این مسیر باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    س فرشیدی گفته:
    مدت عضویت: 3521 روز

    با سلام خدمت شما.

    من از ترحم درس بزرگی گرفتم.

    حدود دو ماه پیش با شخصی نامزد کردم که تمام عمر به دنبالش بودم.ولی تحت تاثیر احساسات ترحم مسخره و صحبت بعضی دوستان نسبت به رابطه قبلیم (که تازه تمام شده بود و بعد از اتمام رابطه و تحت تاثیر آن به شدت بیمار شده بود ) اجازه دادم که بهم پیام بده و گاهی حالشو میپرسیدم. ولی هیچ ابراز احساسی نمیکردم.اوشون از نامزدی من باخبر بود.اما کمتر از یکماه با نامزد من قرار گذاشت و تمام اتفاقات ارتباط ما رو از سیر تا پیاز براش گفته بود.و نامزدم هم بدون هیچ صحبتی نامزدی را به هم زد.

    من میدونم که قبلا اشتباهاتی کردم.و ترحمم هم اشتباه محض بوده.ولی نمیتونم بفهمم چرا باید انقدر در حقم نامردی بشه و چرا نامزدی پر از عشق و رویای من به همین راحتی از هم بپاشه!

    من ضربه بزرگ و شوک روحی بزرگی خوردم.پدر و مادر من بشدت مذهبی هستند و بعد از در جریان قرار گرفتن گذشته من و بهم خوردن نامزدی بشدت ضربه خوردند.

    خدا رو شکر من بکمک این محیط تونستم در عرض یک ماه خودمو و تا حدی خانوادمو جمع کنم. ولی جراحت این زخم باقی خواهد ماند…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: