معضلی ویرانگر به نام "جلب توجه" - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

کلیدها:

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    294MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی معضلی ویرانگر به نام "جلب توجه"
    22MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

338 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1128 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان

    امروز که این فایل رو گوش دادن متوجه خیلی از افکارهای اشتباه خودم در زندگی شدم بارها همسرم بیکار شده شغل آزاد شرکت های مواد غذایی دارد هر وقت در مورد مشکلاتم با خانواده و دوستانم صحبت می کردم باعث می شد زمان بیکاری شوهرم طولانی تر شود و وقتی دائم به مشکلاتم فکر میکردم بیمار میشدم بعد از مدتی متوجه شدم که نیازی به دلسوزی دیگران ندارم چون آنها نمی توانند مشکل من را حل کنند و مسئولیت زندگی من بر عهده خودم و همسرم است این بار که که دوباره همسرم بیکار شد شرکت تعدیل نیرو کرد که باز هم فکر می کنم به خاطر افکار خودم و ترس از بیکار شدن شوهرم بازم این اتفاق افتاد دیگر با کسی صحبت نکردم امیدوارانه منتظرم بهترین شرایط برای من پیش بیاد و به لطف خدا یک کار عالی با شرایط عالی نصیب همسرم شود و زندگی مان پیشرفت بسیار خوبی داشته باشد .دومین مشکلی که در وجود خودم پیدا کردم این است که من از بچگی همیشه بیماریهای ریز و درشتی داشتم که مادرم خیلی به من توجه می‌کرد و همیشه مرا یک بچه ضعیف میداند واز من مراقبت ویژه‌ای می کرد. الان حتی در رویاهایم هم گاهی خودم را به مریضی میزنم ودوست دارم اتفاقاتی برای من بیفتد که جلب توجه کنم و در دنیای واقعی هم دائم من یک جایی از بدنم درد میکنه و دائم سرما میخورم و حساسیت هایی در بدن ایجاد میشود از امروز سعی می کنم چه بیماریهایی متوجه نکنم و بگویم من بدنی سالم دارم و در مورد دردهای بدنم و بیماری هایم با کسی صحبت نمی‌کنم و بعد از مدتی نتایج آن را با شما درمیان می گذارم من متوجه شدم هر چقدر در مورد بیماری و مشکلات صحبت کنیم هم احساس بدی پیدا می کنیم احساس ناامیدی پیدا می کنیم همین که آنها را بیشتر وارد زندگیمان می کنیم به همین دلیل هر جا می روم شاید برای بقیه عادی باشد ولی من به دنبال زیبایی ها میگردم و سعی می کنم با گوش دادن به فایل های استاد احساس خوب داشته باشد به امید درک زیباییها و خوبی های بیشتر خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    شاگرد حرف گوش کن گفته:
    مدت عضویت: 1063 روز

    درود و عرض احترام به استاد عزیزم و همه ی خانواده ی گلم.

    هر موقع که دیدیم …..

    هر موقع که داریم…..

    انتخاب یه سبک شخصی برای خودمون….

    برای انجام هر کاری از خودمون….

    این کار ما رو به کجا میبره….

    برای چی باید این کارو انجام بدیم….

    سعی کنیم….

    دهانمان را ببندیم….

    (دیدیم )(داریم )(خودمون) ( ما رو) ( انجام بدیم) (سعی کنیم )( ببندیم)

    چی دارم میگم؟

    چرا همش جمع میبندم؟

    مگه من چند نفرم؟

    اینا رو داشتم از توی نوشته های خودم در میاوردم…

    من دارم مسئولیت کارهایم وظایفم اهدافم و دیگر مسائلم را با چه کسی تقسیم میکنم؟

    چرا توی نوشتن هام نمیگم: دیدم ، دارم، خودم ، من رو ، سعی کنم دهانم را ببندم و …

    چرا حتی نوشته هایم طوری است که انگار من نصف داستان هستم و نصف دیگر داستان چه کسی است؟

    و اینجا بود که فهمیدم بی مسئولیتی و نداشتن عزت نفس چه ها که نمیکند؟

    و از کجاها و از چه روزنه هایی وارد میشود

    غافل از اینکه تمام مسئولیت زندگی من ،تصمیمات من، اهداف من ،آینده ی من،ادراکات من ،با من است و من.

    چطور تا حالا متوجه این نکته نشده بودم؟

    نداشتن عزت نفس ….

    نداشتن اعتماد به نفس….

    آگاهی بود که پس از این فایل داشتم و خیلی من رو به فکر فرو برد دوست داشتم بگم

    و آگاهی دیگه اینکه به این درک رسیدم که انسان چگونه و با چه اعتماد بنفس کاذب و تخیلی اینگونه اقدام به جلب توجه میکند و از آن سو خداوند در بی حاشیه ترین در کم رنگ ترین در بی جار و جنجال ترین در بی صداترین در نا دسترس ترین و در غیر قابل تصور ترین اوهامات انسان ، آرام و آرام ، بی صدا، بی هیچ چیز فقط و فقط نظاره میکند….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1985 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم✨، سلام به خانم شایسته مهربون و دوست‌داشتنی🌷 و سلام به همه دوستای گلم در خانواده صمیمی عباس‌منش🔶، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    استاد جان🌹، این فایل عالی بود، خیلی دوستتون دارم. تحسینتون میکنم که اینقدر فوق‌العاده هستید و دارید به ما آگاهی‌های عالی میدید.

    استاد جان🌷، دوست دارم عزت نفسم عالی بشه، به همین خاطر آمدم سراغ این فایل، خدا رو شکر وقتی به دلیل کارهام و باورهام نگاه میکنم، زیاد اهل جلب توجه نیستم. البته که باید روی خودم کار کنم و خواسته‌ها و آرامش خودم رو در اولویت قرار بدم.

    من یاد گرفتم که بدنبال تایید گرفتن از دیگران نباشم، اگر چیزی رو لازم دارم بگیرم، اگر کاری هست که بهش علاقه دارم، انجامش بدم، من همیشه تحسین میکنم افرادی رو که خودشون هستن، اگر خانمه، اگر آقا هست، دوست داره تیپ و ظاهرش اینطور باشه، سبک شخصی خودش رو داره.👌

    من یاد گرفتم که برای خودم زندگی کنم، یعنی توی هر تصمیمی که میگیرم، راحتی، لذت و آرامش خودم رو ملاک قرار بدم و عامل جلب توجه رو کمرنگ کنم، من از شما توی فایل مصاحبه با من قسمت ۲۲ ام یاد گرفتم که ما انسانیم، طبیعیه که از توجه دیگران به خودمون خوشحال بشیم، اما باید یه حد تعادلی رو رعایت کنیم، آخ که من عاشق این دیدگاه به شدت منطقی هستم، من عاشق این تعادله هستم که من رو یاد آیه‌ قرآن و اینکه ما شما رو امت وسط و میانه قرار دادیم میندازه.🌈

    وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّهٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗاۗ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَهَ ٱلَّتِی کُنتَ عَلَیۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن یَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَیۡهِۚ وَإِن کَانَتۡ لَکَبِیرَهً إِلَّا عَلَى ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۗ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَٰنَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ

    (۱۴۳) بقره

    همان‌گونه شما را نیز، امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید؛ و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و ما قبله‌اى را که پیشتر بر آن بودی قرار ندادیم، مگر به این هدف تا کسى را که از پیامبر پیروى مى‌کند، از کسى که به عقب بازمى‌گردد مشخص کنیم. مسلّماً این جز بر کسانی ‌که الله هدایتشان کرده باشد، سنگین و دشوار است. الله هرگز ایمان شما را ضایع نمی‌گردانَد. به راستی که الله نسبت به مردم، دلسوز و مهربان است.

    خدایا شکرت🙏، ما باید یه حد تعادلی رو بین جلب توجه کردن و جلب توجه نکردن داشته باشیم، نه اینکه انگار آدم آهنی بشیم که اصلا نظر دیگران مهم نباشه برامون و نه اینکه دیگه کلا پایه‌های زندگیمون رو بر تایید گرفتن از دیگران و جلب توجه دیگران بذاریم و هرجور شده بخوایم راضیشون کنیم. موضوع اینه که در حالت اول زندگی خیلی سختگیرانه و تلخ میشه برامون که اصلا نظر دیگران برامون مهم نباشه و در حالت دوم هم از خودمون دور میشیم، آرامش نداریم، مثل کسی میشیم که چندین خدا داره، مردم خدای اون شدن، یکی میگه بیا سمت راست، میاد راست بعد یکی میگه بیا سمت چپ، یکی میگه چرا این کار رو نکردی، یکی میگه نه، تو باید فلان کار رو انجام میدادی، هیچوقت نمیشه همه مردم رو راضی کرد، اما میشه خودمون رو راضی کنیم.

    یَٰصَٰحِبَیِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَیۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ

    (۳۹) یوسف

    ای رفقای زندانی من، آیا معبودان پراکنده بهترند، یا الله یگانۀ پیروزمند؟

    من یاد گرفتم در مورد اینکه نظر دیگران برامون مهم نباشه، منظور بی‌احترامی به مردم نیست، فقط نظر موافق یا مخالف اونها برامون مهم نباشه، ما بتونیم به خودمون انگیزه بدیم، ما بتونیم کار خودمون رو درست و عالی انجام بدیم❤️

    در مورد فایل گفتگو با دوستان قسمت ۴۷ ام، یاد صحبت‌های ارزشمندتون با آقا لقمان توی کلاب هوس افتادم، اونجا بحث عزت نفس و نظر بقیه شد، یه صحبتی هم درباره فاصله بین دندونها شد و شما گفتید این یکی از نشونه‌های عزت نفس بالاست که نظر دیگران برامون مهم نباشه، اما میتونیم بررسی کنیم، فکر کنیم درباره نظرات مردم، اگه نظری هست که مثلا من میتونم با درست کردن دندونهام سلامتی بیشتر بدست بیارم چه ایراد داره، خب، برم دندونهام رو درست کنم، مثل کسی که بهش میگن آقا، عینکِ بهتر استفاده کن و اون بگه نه، نظر مردم برام مهم نیست، درحالیکه داره اذیت میشه و سختی میبینه، خب، می‌تونه عینک رو عوض کنه، چه ایرادی داره. تحسینتون میکنم استاد گلم.🔶

    یاد یه جمله طلایی از شما افتادم استاد، شما گفتید: معیار من برای اینکه یه کاری رو انجام بدم یا خیر اینه که از خودم میپرسم اگر این کاری که من می‌خوام انجام بدم، دیگران انجامش میدادن، من شاکی میشدم یا خیر، اگر شاکی میشم، پس خودم هم نباید انجام بدم و اگر شاکی نمیشم با اینکه دیگران اون رفتار رو در برابر من انجام بدن، پس من میتونم انجامش بدم، مثلا رعایت نکردن صف، خوب من نمی‌پسندم یکی از راه برسه و نوبت من و بقیه رو بهم بزنه و خارج از صف مثلا نون بگیره، پس من هم نباید این کار رو انجام بدم✔️، هر چه برای دیگران نمیپسندی، برای خودت هم نپسند.😊

    خدا رو صدهزار مرتبه شکرت.🙏

    من واقعا از افرادی مثل وارن بافت، آلبرت انیشتین، زین الدین زیدان لذت میبرم و تحسینشون میکنم، چقدر زیبا برای خودشون زندگی میکنن، توی کارشون بهترین هستن و چقدر عالی طعم زندگی رو میچشن، دنبال شعاف کردن نیستن، و اگر چیزی میگیرن برای اینه که مساله‌شون رو حل کنه، 📍واقعا وقتی ثروت داشته باشی و پر بشی از اون ثروت و بعد با انتخاب خودت به سادگی برسی، اون زندگی بینهایت ارزشمنده📍 خدا رو صد هزار مرتبه شکرت🙏

    استاد جان🌺 و خانم شایسته عزیز🌹 از شما ممنون و سپاسگزارم که زحمت میکشید و به ما آگاهی میدید، از خانواده صمیمی عباس‌منش✨ هم متشکرم که با کامنتهای خوبشون به درک بهتر مطلب کمک میکنن🌹

    امیدوارم همه شما دوستان عزیزم در پناه خدا همیشه شاد🌷، سلامت🌺، ثروتمند✨ و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🌟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مریم گُلی گفته:
    مدت عضویت: 3213 روز

    سلام استاد جان مریم عزیزم و دوستای خوبم

    من تصمیم گرفتم هر دوره ی پولی که می خوام شروع کنم اول از فایل های معرفیش شروع کنم برای دوره عزت نفس هم از این فایل شروع کردم

    قبلا من این فایل رو دیده بودم قبلا که میگم برای روزای اولی بود که این فایل روی سایت قرار گرفت بود بنظرم این فایل خیل ناچیز اومد گفتم این چی بود ک استاد روی سایت گذاشته دیگه

    اما اما اما این بار که گوشش دادم و جزوه ش کردم یرق از سرم پرید

    فااااایل به این مهمی خداااای من من اون سالها کجااااا بودم که این فایل رو درک نکرده بوووودم؟؟؟؟؟

    حالا من توی چه تضادی گیر کرده بودم

    من ادم روابطی هستم دوست دارم روابط گسترده داشته باشم اما در عین حال دختر مستقلی بودم

    حالا من چاچوب وسبک شخصی نداشتم هر ادمی توی مدار من وارد زندگیم میشد {مثل وقتی که تو هیچ دری روی خونه بزرگ و زیبات نداشته باشی طوفان بشه و کلی اات اشغال وارد خونه ت میکنه حالا اون وسط شاید یک چیز ارزشمند هم وارد شد ولی معلوم نیست ب درد بخوره یا نه .!!!! } حالا جلب توجه از همون ادم های رنگ وارنگ رو هم میکردم و سعی میکردم اونها رو راضی کنم

    از طرفی این اشتباه رو داشتم و از طرفی دوست داشتم ازاد باشم و مستقل پس تنهایی رو انتخاب میکردم و از ارتباطات و خیر و زیبایی و لذتش خودم رو محروم میکردم بجای حل مسِِآله اون رو پاک میکردم اما اون هرروز پررنگ تر از قبل ظاهر میشد و من کلافه تر از روز قبل اون رو پاک میکردم

    حالا اما به لطف شما و هدایت الله م فهمیدم که من باید حل کنم این مساله رو:من باید اشغالها رو جمع کنم{دیگه برای خودم زندگی کنم و جلب توجه رو تعطیل کنم

    گاهی حتی توی فکرم هم نگذره ک من فلان کار رو کنم طرف خوشحال بشه و من ذوق کنم ک وای چه ایده جالبی به ذهنم خوردم حتی اگر نشه عملیش کنم اما توی ذهنم گذشته و من ذوقش رو زدم حتی این نوع جلب توجه ها هم تعطیل}

    در و پنجره بزارم: سبک شخصی زندگیم رو داشته باشم هرکسی وارد زندگیم نمیکنم اینطوری جلوی ورود هرکسی رو میگیرم جلوی راضی کردن و جلب توجه رو میگیرم

    سفارش میدم:ادم های های خوب زندگیم رو خودم انتخاب میکنم با تمرکز و درخواست بجای اینگه منتظر بشم طوفان بشه ات اشغال وارد زندگیم بکنه شاید توش چیز باارزش هم باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1920 روز

    به نام رب هدایتگر

    نشانه امروزم 15 اردیبهشت 1402

    اینجا حیاط روستایی قشنگ ما

    امروز صبح که بیدار شدم هوا بینظیر عالی بود بارون اومده و روی گلها و درختا پر از قطرات بارونه

    شاخ و برگ گلها نسبت به چندروز قبل خیلی رشد کردن.

    صدای گنجشک و‌کبوتر ،بوی خاک و بارون بوی گلها، صدای مرغ و خروس،صدای گاو و گوسفند همسایه پشتی،صدای سگ مهربونی ک از دوردست میاد ؛معجون حسی بسیار قشنگی درست کرده بود اصن همین کافی بود برای اینکه خودمو غرق این زیبایی ها کنم و حس پرواز بهم دست بده خدایاشکرت

    بعد از نوشیدن یک لیوان قهوه ، گوشیمو برداشتم تا ازاین حجم زیبایی ها عکس و فیلم بگیرم

    اونقدر فضا قشنگ بود هنوزم هست که کاش میشد بریزم تو ظرف و این زیبایی رو نگهدارم.

    دوسه تا عکس از خودمم گرفتم و یکیشو برا پروفایل تلگرامم انتخاب کردم‌.

    اومدم مشغول بررسی سایت شدم این فایل بعنوان نشونه اومده

    به تک تک جملاتی که گفته شد فکر کردم

    به فکر فرو رفتم

    لازم نیس جای دوری برم همین نیم ساعت پیشم رو مقایسه کردم

    آیا من اون عکسی ک برا تلگرامم گذاشتم بخاطر حس خوب خودم بود یا…..؟؟؟

    جواب 50 پنجاهه!! هم حسم خوب بود هم بقیه و دوستام حس خوب بگیرن از دیدنش.

    اصلا یک لحظه موندم خشکم زد!!!

    انگار این اصل مهم رو خیلی وقته یادم رفته منی که مواظبم احساسم رو کنترل کنم مواظبم نظر دیگرون رو مهم ندونم مواظبم به دوره عزت نفس خوب عمل کنم !!و چقدر فراره این موضوع انگاری هنوز وزنش سنگینتره و کارامو به سمت خودش کشیده.

    آقا فیفتی فیفتی نداریم یا برا خودته یا اگ نظر دیگران قاطیشه پس اینکار از پایه غلطه دیگه!! با خودت روراست باش خودتو که نمیتونی گول بزنی…

    من با اینکه چندوقته سبک شخصی دارم و سعی کردم احساسات خودم رو در مرکز قرار بدم اما همین سبک شخصی کم کم رگه هایی از شرک و جلب نظر دیگران توش نمود پیدا کرده

    و الان که به خودم رجوع کردم ،یجاهایی مراعات میکردم چون اون با نظرم مخالفه شاید ناراحت بشه

    چون اون اینجوری دوست داره چه عیبی داره انجامش بدم!!

    چون اونها عقایدشون فرق داره پس منم خلافش عمل نکنم.

    آقا درد داره این منجلاب!!

    وقتی خودم رو از تجربه احساسات خوب منع کردم روحم راضی نیست!

    البته تو خیلی از موارد خوب عمل کردم به خودم آفرین میگم مثلا خیلی وقته اینستاگرام ندارم به کلی حذفش کردم خیلی از دوستام تعجب کردن ولی من الان احساسم خیلی بهتره چون اینستاگرام همش شوآف ِ

    .

    توی لباس پوشیدن و آرایش کردن نظر دیگرون رو حذف کردم تنهایی خرید میکنم اونچیزی که راحتم انتخاب میکنم.

    .

    افرادی بودند که به شدت هر موردی رو انتقاد میکردن بدون اینکه نظر بخام دخالت میکردن در مورد کارم،لباسام،چهره ام،آرایشم حتی اندامم! با شجاعت توی ذهنم قدرت رو ازین افراد گرفتم و رفت و آدم رو باهاشون صفر کردم.

    تو مهمونیای تجملاتی شرکت نمیکنم چون احساس خوبی به اون جمع ها ندارم.

    .

    رفت و آمدم با افرادی که زندگیشونو میخواستن تو چشم همه بکنن قطع کردم .

    .

    ی دوستایی داشتم وقتی با اونها بودم مدام از هر ثانیه عکس و فیلم میگرفتن تو اینستا شوآف میکردن حس خوبی نداشتم بهشون ارتباطاتم رو کم کردم.

    و همینکه این افراد رو از خودم دور کردم به مقدار زیادی نیاز به جلب توجه در درونم کم شده اما هنوزم باید کمتر بشه و کنترلش کنم.

    انگار نشتی ها و درزهای جلب توجه کردن تو جنبه های مختلف خیلی مخفیِ و فقط باید با چشم عقابی به زندگیمون نگاه کنیم.

    من امروز پی به مسائل ریز و درشت زیادی بردم که از جلب توجه کردن ناشی میشه و ازش غافل بودم؛

    ولی ازونجایی که همیشه از خداوند هدایت میخوام توی بهترین موقعیتها به کمکم میاد

    امروز یک زنگ هشدار با صدای بسیار بالا تو ذهنم کار گذاشتم که قبل از انجام هرررررررر کاری ،به صدا در بیاد و ازم سوال سوال کنه هدفت از انجام این کار چیه؟؟

    آیا احساس خودت رو در اولویت گذاشتی یا نظر بقیه رو؟؟؟

    از امروز تعهدم بیشتر میشه برای اینکه فقط به سبک شخصی خودم وفادار بمونم، اگه این سبک شخصی احساس خوبی برام داره و نتایج عالی ایجاد کرده پس شکی نیست که درسته و نباید نظر بقیه رو دخالت بدم حتی یک اپسیلون !!!

    امروز تعهدم برای کار کردن دوره عزت نفس بیشتر میشه !

    خداوندا هزاران بارررر شکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سمیرا صنعت کار گفته:
    مدت عضویت: 1546 روز

    به این موضوع فکر کن :

    اگر مسئله ای به نام «تایید شدن توسط دیگران» یا «جلب توجه آنها» اهمیتش را برای شما از دست بدهد، چقدر از کارهایی از زندگی روزمره ات حذف می شد که تا الان بخش مهمی از اولویت، انرژی، تمرکز و حتی پول شما را صرف می کند؟

    به نام خدای بخشنده و هدایتگرم

    این موضوع واقعا خیلی تو زندگیم به من ضربه زده و من همیشه فکر میکردم که اصلا دنبال جلب توجه نیستم اما با شیوه حل مسئله من فهمیدم که تقریبا تمام کارام به خاطر همین موضوعه ( در کل من فهمیدم که عزت نفس و اعتماد به نفسم داغونه و من از هرکجا که شروع میکردم باز میرسم به اینجا ) . من با اینکه دروه عزت نفس رو خریدم اماا به شدت به شدت نسبت به این دوره مقاومت دارم اما قرارگذاشتم طبق دوره شیوه حل مسائل این موضوع رو به قدم های کوچیک تقسیم کنم و پله پله برم جلو و اولین ایده ای که با شرایط الان من قابل اجرا هست برای از بین بردن این مقاومت گوش دادن به فایلای دانلودی بود این دوره هست و نوشتن کامنت . حتی به این کامنت نوشتن هم به شدت مقاومت دارم اما میخوام ک انجامش بدم تا حالا خیلی به خودم قول دادم اما اینبار تعهد دادم به انجام دادنش و میخوام ک پای تعهدم بمونم چون به شدت تو در و دیوارم :)

    اگه من این موضوع رو حل کنم ایمان دارم که میترکونم :):):) چون من فهمیدم که بی نهایت کارام ناآگاهانه از روی جلب توجه بوده ، از روی گرفتن تایید دیگران بوده ، از روی این بوده که در مورد من صحبت کنن ، از روی احساس قربانی بودن بوده ، از روی احساس گناه دادن بوده ، از روی دریافت ترحم و دلسوزی دیگران بوده و … .

    و تمام اینا ریشه ش در نداشتن اعتماد به نفس و عزت نفس هست پس من باید از ریشه حل کنم این موضوع رو .

    استادخوبم ازتون سپاسگزارم بابت دوره شیوه ی حل مسئله ، واقعا من خودم رو تازه دارم میشناسم ، و من تمام دوره هام رو گذاشتم کنار و دارم با این دوره فعلا فقط خودم رو میشناسم ، و هنوز جلسه 4 رو تموم نکردم . چقدر خوبه که من فهمیدم که تو همه چیز کمالگرایی منو مدیریت میکرده و من تازه درک کردم بهبودگرایی رو که شما همه جا ازش حرف میزنید به عناوین مختلف و من نمیفهمیدم . واقعا از مریم عزیزم ممنونم که چقدر زیبا برامون باز کردید این موضوعات رو . خدا خیر دنیا و آخرت رو به شما و استاد عزیزم بده .

    سپاسگزارم بی نهایت .

    دست خدا پشت و پناهتون باشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    محمود کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 956 روز

    به نام خداوند وهاب وعظیم

    با شنیدن صحبت های استاد چقدر با خودم فکر کردم واتفاقات زندگیمو بالا او پااین کردم که ببینم کجاها اومدم بخاطر بقیه یه کاریو یا یه رفتاریو انجام بدم

    که دیدم بابا من واقعا خیلی خیلی کم چیزی یادم میاد از اینکه خواسته باشم تو چشم باشم خواسته باشم خودمو نشون بدم ویا چیزاایو بخرم برای جلب توجه بقیه

    مثلا چیزی که یادم میاد تودوران نوجوانی دلم میخواست یه ساعت مچی از این صفحه بزرگا دستم بکنم وبگم منم دارم.که یادمه بعداز چند وقت ساعته رو گرفتم ولی وقتی دستم کردم ودیدم راحت نیستم باهاش دستم سنگینه ویه چیز اضافیه که به خودم وصل کردم دستم نکردم دیگه

    یا دوباره برای همون دوران بود فکر کنم یه گردنبند گرفتم انداختم گردنم بازم دیدم اصلا راحتیمو ازم گرفته دیگه ننداختمش گردنم

    توی این چندین ساله که چیز خاصی یادم نمیاد مخصوصا از زمانی که درکم بیشتر شد راجب زندگی وقوانین ویگه همون یه ذره احساسی که قبلا داشتم برای جلب توجهو گذاشتم کنار

    وبه قول استاد سبک شخص خودمو داشتم زندگی میکردم.بیشتر اوقات باخودم تنها وقت میگذرونم.که همین چند روز پیش بود با خودم تنها نشسته بودم زیر سایه درختای کنار خونمون (درخت انار بود) وداشتم با یه عشق حالی انارمیچیدمو میخوردم ویه موزیک شادم گذاشته بودم برای خودم وخلاصه داشتم حالشو میبردم یه هو به خودم اومدم ودیدم چقدر خدای من من حالم خوبه با تنهایی خودم چقدر من نسبت به قبل خودمم حتی بیشتر دارم لذت میبرم از تنهاایم واز وقتی که داشتم برای خودم واقعا داشتم لذت میبردم وانگار با خودم اومده بودم پیک نیک.وچقدر خدارو شکر کردم وبه خودم گفتم آفرین که کارت درسته

    ولی می دونم هنوزم یه چیزایی اون زیر میرا هست که من شاید ازشون خبر ندارم ونا آگاهانه دارم ازشون استفاده میکنم وانرژیمو ازم میگیرن ولی من اینجام تا پیداشون بکنم ودرستشون بکنم

    واستادی دارم کار بلد وراه دان که آگاهم میکنه

    خدایا شکرت برای این فضای الهیی خدایا شکرت

    وچقدر دید وسیع تری گرفتم از صحبت های استاد بی نظیرم که بابا بیام سبک شخصی خودمو زندگی بکنم ومایبند باشم بهش ولذت ببرم از سبک دلخواه خود خودم نه هیچ کس دیگه ای و واقعا جدی ترحالا می خوام نگاه بکنم به علاقه های خودم واون چیزایی که دلم می خواد توی زندگیم داشته باشم وانجامشون بدم

    ویه منش ویه سبکی داشته باشم همونی که همیشه داشتم وباهام بوده اصلا از اول اونو پررنگ ترش بکنم توی زندگیم وبا خودم لذتشو ببرم چون زندگی من فقط برای منه این منم که باید اونجور که میخوام زندگیمو بسازم وداشته باشمش حالا هر سبکی که هست مال خودمه من باهاش راحتم وبقیه ایم وجود ندارن

    چقدر حالم بهتر شد اصلا راجبش صحبت کردم

    استاد عزیزم ممنونتم وقدر دانتم

    وامروز با عشق روز 99 از روز شمار تحول زندگیم بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1093 روز

    به نام خدای مهربان و زیبا

    روز 99سفرنامه زیبا

    سلام استاد عزیز مریم خانم و دوستان گلم

    حالتون چطوره ؟

    خب از جایی بگم که خودم غرق بودم و شاید فقط الان سرم از این باتلاق جلب توجه بیرون اومده ولی هنوز درگیرشم

    اولی که وارد این طور مساىل شده بودم برای همین جلب توجه بود که بگم آره من روشن فکرم آره من امروزی هستم

    عکس های از خودم از کادو هایی که همسرم میداد از یه چیزی که میخواستم خار بشه تو چشم دیگران استوری می‌کردم که بگن آره بابا این چقدر باکلاسه این چقدر پولداره ولی در صورتی که همش تظاهر و خودنمایی بود

    کم کم یاد گرفتم کم کم خدا یادم داد کم کم استاد عزیز یادم دادن کم کم از روزگار خوردم بد هم خوردم چه جاهایی که بخاطر همین جلب توجه و خود نمایی دروغ میگفتم و بقیه می‌فهمیدن که من دروغ گفتم و چه دوست هایی از دست دادم چه وقتایی که بخاطر جلب توجه با دیگران دعوا می‌کردم خودم تند و زود جوش جلوه میدادم که بقیه در مورد حرف بزنن

    چه وقت هایی که آرایش های غلیظ میکردم و کلی به خودم می‌رسیدم که بگن آره آره از خواهر بزرگ‌ترش خوشکل تره آخه همیشه اون تو چشم بود اون خوشکل بود ولی من نه

    چه وقت هایی که شرک ورزیدم چه وقت هایی که کثیف شدم چه وقت های که خودم نابود کردم که سوگلی باشم و نشد

    خب خلاصه از الان بگم که بدون آرایش 12روز رفتم بیرون برای کلاس رانندگی همش با یک لباس با مقنعه که راحت تر باشم پشت فرمون .

    الان که دیگه وقتی میرم خرید نظر مامانم و خواهرم میپرسم ولی در نهایت اونی که به دل خودم بشینه می‌خرم

    آرایش نمیکنم اگر آرایش کنم برای دل خودمه سرم تو کار خودمه یک سال هست اصلا استوری و پست نذاشتم حتی پروفایل برداشتم اصلا به چه دردی می خوره اینستا که کلا حذف کردم

    در نطرم هست مهاجرت کنیم ولی به همون جایی که خودم خیلی حس خوب به ش دارم نه جایی برای دهن پر کردن فامیل و آشنا باشه بلکه جایی که حس خوب می‌گیرم

    دیگه طلا هامو نمیپوشم اتفاقا میگم کاش بفروشم سرمایه گذاری کنم یا ماشین بخرم.

    نمیگم صد صد شدم ولی از صفر به پنجاه رسیدم فقط با کمک آموزه های استاد و لطف بی‌پایان خداوند و میبینم که چقدر حالم خوبه چقدر بهتر شدم چقدر بیشتر خودم دوست دارم و چقدر از خودم لذت میبرم

    الهی شکر

    استاد و مریم جان سپاسگزارم

    دوستتون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1483 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام دوستان عزیزم

    ردپای من درفایل99سفرنامه

    وقتی خودم رودراینه میبینم به خودم تبریک میگم ولذت میبرم ازدیدن صورت وموهای زیبای خودم وبایدهمینجوری که هستم باهمین اندام وهمین قیافه خودم رودوست داشته باشم وخودم روارزشمندبدونم ونگران حرف مردم نباشم ودنبال جلب توجه دیگران نباشم

    چون وقتی دنبال جلب توجه هستی ارامش نداری وهمیشه احساست بده واحساس بدهم اتفاقات بدرورقم میزنه چون نمیخوای برای راحتی خودت زندگی کنی ماشبن میخری باقرض وبدهکاری که جلوی مردم خودت روبزرگ جلوه بدی امادردرون تواشفته هست ونگرانی که چطوری بدهی هاروپرداخت کنی واین یعنی رنج ووابسطگی وزندگی بدون ارامش

    یکی ازمواردی کهدماخودمون روارزشمندنمیدونیم ومقایسه میکنیم خودمون روبادیگران همین فضای مجازی هست که باعث شده خودمون رولایق نمیدونیم وبادیدن تصاویردراینستاگرام حس بدی بهمون دست میده بااین که خودمون ارزشمندیم وتوانایی های بسیاری داریم امادوست داریم باهزاران راه خودمون روبزرگ جلوه بدیم انگارداریم مسابقه میدیم بادیگران وقطعاباشکست همراه خواهیم شدوهیچ لذتی اززندگی نمیبریم

    خودت روباتمام نقاط قوت وضعفت دوست داشته باش وخودت روبپذیرکه گاهی شایداشتباه هم بکنی ودنبال تاییدحرف دیگران نباش تونمیتونی دیگران روراضی نگه داری چون هرکاری هم انجام بدی بازهم مردم برات حرف دارندپس فقط روی خودت کارکن وعزت نفس خودت روبالاببرواین تنهاخودت هستی که میتونی خودت رونجات بدی

    مردم کین خودت باش برای خودت زندگی کن وبه خودت بگو”فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» جمال و جلال خداونددرمن انسان متجلی است

    بسم الله الرحمن الرحیم

    إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ

    خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتى ) را تغییر نمى‌دهدمگر آنکه آنها خود را تغییر دهند

    10باربه خودت بگو:

    من خودم رادوست دارم ،من دوست داشتنی هستم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    محمدرضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1449 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام

    روز 99 سفر

    خداروشکر میکنم که این مدت در این سفرهستم و هر روز دارم برای بهتر شدن شخصیتم روی خودم کار میکنم از خودم متشکرم و از خودم قدر دانی میکنم که در این مسیر قدم بر میدارم و اینبار بسیار با تعهدتر از قبل دارم روی خودم و کنترل ورودی هایم تلاش میکنم .

    خداروشکر میکنم که هر روز من رو هدایت میکنه .

    واقعا این فایل و صحبتهای استاد در این فایل یکی از معضلات من در قبل بوده و الان و بعد شنیدن فایلهایی این مدلی از استاد عزیزم بسیار و بسیار بهتر از قبلم میباشم و به لطف خدا نتایج اش رو دارم در زندگی ام مشاهده میکنم .

    امروز داشتم به یک موردی کارم فکر میکردم و الان با گوش دادن این فایل در اخرش فهمیدم که باید چگونه به این موضوع کاری ام نگاه کنم تا بهبودی حاصل بشود و موضوع من به بهترین شکل جلو بره .

    من فهمیدم که در کارم خودم رو موفق نمیدونم چونکه دارم خودم رو از عینک بقیه و جامعه نگاه میکنم . وقتی که از عینک خودم به خودم نگاه میکنم و نوشته هایم در مورد خودم رو میبینم و گذشته ام رو با الان مقایسه میکنم میبینم که من در کارم پیشرفت دارم . ولی چون خودم رو دارم با مقیاس و معیار جامعه و فضای مجاز از یک انسان موفق میسنجم میبینم که من طبق اون مقیاس ها موفق نیستم ولی طبق نگاه خودم و با مقایسه ی گذشته ام با الان من در کارم پیشرفت هایی داشته ام و من از خودم خیلی شخصیت بهتری ساخته ام .

    من قبلا با مشتری هایی که مالک ملک های صد میلیاردی بودن نمیتونستم حتی صحبت کنم و مذاکره کنم . ولی الان با شوخی و خنده و البته با احترام با مالک های هزار میلیاردی صحبت میکنم و در مورد بازدید و مشتری و قرارداد به راحتی حرفامو میزنم .

    خدا شاهده من قبلا واسه یه مالک ویلای مثلا 10 میلیاردی جرعت نمیکردم تماس بگیرم . میگفتم نکنه که خوب حرف نزنم و ضایع باشم تو حرف زدن ، چند روز پیش در یک مذاکره ی تلفنی با یک مالکی که مالک هزاران میلیارد تومن ملک هست قاطع و با اعتماد به نفس صحبت کردم و اونقدر این تماس هایم مفید بود که کار رو پیش بردم .

    حالا ذهن من میاد میگه تو درسته که داری این مذاکرات رو میکنی ولی الان چرا اون خونه و ماشین و ویلا رو نداری ؟؟؟

    من سر این موضوع خیلی اذیت میشم و خیلی گاهی خودم رو بی ارزش و کارم رو بی ارزش میبینم در صورتی که من در همین کارم که املاک و فروش ملکهای صنعتی میباشد بارها تا یک قدمی قراردادهای هزار میلیاردی رفته ام .

    البته چند ماهه که این نوع فعالیت را با هدایت ها و نشونه های خدا دارم انجام میدم و قبلا فقط تو کار فروش انلاین املاک بودم ولی همون املاک رو وقتی یه ملکی 50 میلیاردی بهم میسپردن من حتی جرعت نمیکردم که اگهی اش کنم چه برسه که بخوام مذاکره کنم و صحبت کنم با خریدار و مشتری و …

    الان من این همه پیشرفت کردم و دارم در یک قدمی فروشهای چند صد میلیاردی قدم بر میدارما . ولی این ذهن این ذهن ….

    میاد میگه تو الان داری چه کار خاصی میکنی ؟؟ اینکه چیزی نیست …. من باید قانع اش کنم که بابا من تا دیروز واسه یه قرارداد اجاره ی ملک کلی دست و دلم میلرزید و نمیتونستم تلفنی حرف بزنم الان دارم واسه ملکهایی در سطح کشور ایران فعالیت میکنم …. چرا میگی که این چیزی نیست ؟؟؟

    ذهن میگه چون تو هنوز اون خونه و اون ماشین رو اون حساب بانکی رو نداری ……

    واقعا میبینم که این گفتگوی ذهنی همین مقایسه ی ما با اون مقیاس کلی در جامعه است که سبب دلسردی و سر افکندگی ما میشه سبب میشه که ما دستاورد هامون رو کوچک ببینیم چونکه داریم با عینک جامعه خودمون رو میبینیم .

    من خودم رو میگم واقعا این زمینه ایراد دارم . به زبون میگم که حرف و نگاه مردم مهم نیست ولی در باطن من در ناخود اگاه من چنین گفتگوهایی وجود داره که داره به من میفهمونه که اتفاقا نظر مردم و نظر جامعه تا حدی مهمه واسم در حدی که دستاورد هام رو اصلا نمیبینه چون که من شبیه حرف بقیه ی مردم نیستم ، چون شبیه الگوی جامعه در مورد یک فرد موفق نیستم پس من موفق نیستم …. این رو ذهن من بهم میگه … ذهنی که باید من بهش سوار باشم داره من رو بازی میده و بجای اینکه کنترلش دسته خودم باشه ، کنترلش دسته الگوهای جامعه است ….

    خدایی الان خیلی بهتر از روزهای اول هستم ولی امروز و با توجه به این فایل و نوشته هام …. میبینم که این موضوع نیاز به نگاه مردم چقدر در درونم ریشه ای است و چنین ترمزی رو ایجاد کرده .

    البته خدایی با نوشتن این کامنت این ترمز رو شناسایی کردم و از استاد عزیزم و این فایل ارزشمندتون بسیار سپاسگزارم …

    الان میخوام برم و در مورد این موضوع و حل این ترمز در دفترم بنویسم و به خودم راهکار بدم ….

    خدایا برای این روزهایی که دارم هر روز بهتر میشم و روی خودم کار میکنم ازت متشکرم ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: