چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟ - صفحه 34 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟365MB70 دقیقه
- فایل صوتی چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟68MB70 دقیقه
به نام خداوند رحمان
خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت یک روز عالی و پر اتفاقات عالی دیگر الهی شکرت
اینجا می خواهم بخشی از اتفاقات عالی که برای من افتاده را بنویسم
اول صبح در دفتر ستاره قطبی ام نوشتم که خدایا آسان ام بکن برای آسانی ها و با سپاس گزاری روزانه روز ام را شروع کردم
اول رفتم بانک و در آنجا کمی پول گرفتم و آن کارمند بانک پول های کهنه را جدا کرد و پول های داد که بهتر بود و بعد رفتم به یک جایی کار داشتم آن هم به طریق خییلی ساده و آسان انجام شد
شب که خانه بودم خواهرم می خواست آمپول بزنه و رفتیم پیش دکتر و آنجا یک دختر خییلی با اخلاق و مهربان را دیدم و با لبخند کارش را انجام داد و در اخیر از ما پول هم نگرفت (فقط همین نشان دهنده این است که چقدر مدارم تغییر کرده ) و آنجا به خودم گفتم بیبین چقدر افراد از دست همین دکتر ها ناله می کند و چقدر افراد با دید متفاوت نتیجه متفاوت میگیرند
و بعد خواهرم برایم گفت چقدر بعضی انسان ها عالی است امروز در بانک سه نفر نوبت خودشان را به من داد و آنجا گفت یک خانم در بانک بود که پول های کهنه را از سرای شهزاده می آورد و در اینجا پول جدید می گرفت و روزانه دو صد یا سه صد افغانی کار می کنه و آن خانم به خواهرم گفته بود که در زمان بیکاری وختی در بانک یا سرای شهزاده نروم گل جور میکنم و با دختر هایم می فروشیم و بعد درباره مادر شوهرش گفت که زن واقعا عالی است و از من همیشه می خواهد که کار کنم و پول بسازم و آنجا در ذهنم این را مرور کردم گفتم بیبین وختی تو تغییر میکنی همه چیز طوری پیش میرود که تو می خواهی حتی همین صحبت!!!! قبلا این طور نبود
و در این چند روز که بالای احساس لیاقتم بیشتر کار میکنم میبینم چقدر تفاوت است بین فرد که برای خودش ارزش قایل است و فردی که برای خودش ارزش قایل نیست
امروز یکی از دوست های قدیمی ام که فعلا در هالند است برایم تماس گرفته بود و در باره کسب و کار و دگه مسایل حرف زد و در یکجا گفت ما خارجی ها در هالند 14ساعت هم کار میکنیم 13هم کار میکنیم ولی خودی هالندی ها اینطور نیست آنها که از 8که گذشت دگه کار نمی کند و اگر صاحب کارش پول اش را در سر ماه ندهد شکایت می کنن و گفت برای خرید خود هم لیست دارند که چی را بخرند و چی را نخرند و گفت ما خارجی ها این طور نیستیم داخل سوپر مارکیت می شویم هر چی خواستیم می خریم و این جا قشنگ حس کردم گفتم بیبین چقدر تفاوت است بین افرادی که با احساس لیاقت کار می کند و برای خودشان ارزش قایل است و افرادی که برای خودشان ارزش قایل نیست تو که روز 14ساعت کار میکنی اولا کیفیت کارت می آید پایین و نمی توانی آن طور که مشتری می خواهد خدمات را ارایه بدی و به همین خاطر مشتری خود را از دست میدی
احساس لیاقت همین است که برای خودت و کارت ارزش قایل باشی
چند روز پیش همین طوری مشغول کار بودم و همین برای من الهام شد که تا وختی اینجا مشغول کار هستی کارت را به بهترین شکل انجام بدی و به خدای خودت ایمان داشته باش
یک حرفی از زبان خواهرم شنیدم به من گفت این هم یک امتحان است که باید بگذرانی خییلی برای من جالب بود و بعد در این مورد فکر کردم گفتم درست میگه این هم یک امتحان که باید از آن سربلند بیرون شوم و آن باز سازی شخصیت ام است آن هم تمرکز به نکات مثبت است آن هم سپاسگزار بودند از تک تک لحظات فعلی خودم است خدایا شکرت
سلام خدمت استاد عزیزم
خدارو شکر میکنم بابت مدار فعلی ام
بابت همه چیزهایی که از کامنت های دوستان در این بخش یاد گرفتم….
راستش من اون اوایل که اومده بودم توی این مسیر و با این آگاهی ها آشنا شده بودم. خیلی خیلی حساس شده بودم روی آدم ها
و افرادی که خلاف این موضوعات رو قبول داشتند حس بد داشتم به حدی که گاهی اون احساس به خشم هم تبدیل میشد
با وجود اینکه توی این مباحث کار میکردم ولی بشدت نسبت به افرادی که در مسیر نبوند بسیار بدبین بودم حتی نزدیکانم خانواه و…
اما به مرور زمان با توجه به تضاد هایی که خوردم
یاد گرفتم هر جا هستم توجه کنم به نکات مثبت افراد. و بخاطر افکارشون از بالا بهشون نگاه نکنم.
وقتی توجه ام رو بردم روی زیبایی افراد
و بدبینی ام رو نسبت به اطرافیانم کم کردم
روابطم باهاشون بسیار زیبا شد. آرامشم بیشتر شد. بدون اینکه ترسی داشته باشم از تاثیرشون بر من…
اینقدر دوستای فوق العاده چه همفکر
چه اونایی که توی فضای قانون نیستند توی زندگیم زیاد شد که نگوو
و من همیشه خدارو بخاطر دوستانم سپاسگزارم
دوستای من بهترین انسان های روی کره زمین هستند. زیباترین ها خالص ترین ها و عشق ترین ها به لطف خدا وارد زندگیم شدند.
و مثبت بودن روی افراد جدیدی که آمدند خیلی نتایجش عالی بود
مگه یکی دوتا مورد نامناسب که خودشون از مسیرم جدا شدند.
خیلی جالبه برام وقتی نسبت به افراد بدبین نبودم دورم پر شده از افرادی که توجهات زیبایی دارند. توجهشون روی موارد منفی خیلی خیلی کم هست بدون اینکه آگاهانه در مسیر قانون باشند…
نمیتونم تاثیر دوستانم و دستای خدا رو بر شرایط مالی و شخصیتیم بگم.
یکی از سپاسگزاری ها و نتایج بزرگ زندگیم دوستان فوق العاده ای هستند که به لطف خداوند وارد زندگیم شدند.
واقعا خدارو شکر میکنم بابت این فایل
که مرور دوباره ای بر خودم
چقدر خودم رو بیشتر شناختم
فهمیدم که بازم میتونم خوش بین تر باشم
سلام اساتید عزیزم.
جنس نوشتار فایل از جنس نوشته های مریم خانم هست.
خیلی خوشحال شدم. امیدوارم خوب باشید واقعا.
استاد من کلی نوشتم، بعد دیدم دوتا سوال درجه یک پرسیدید.
به خودم گفتم حیفه پاسخ ندم.
بریم سراغ جواب به سوالات:
در بخش نظرات این فایل بنویسید:
الف) با توجه به آگاهی های این فایل، دلایلی را لیست کنید که تغییر از بدبینی به خوشبینی را برای تجربه زندگی بهتر، ضروری می داند؟
( این لیست، منطق های لازم برای تغییر نگاه از بدبینی به خوشبینی را، در دست ذهن شما قرار می دهد و اهرم رنج و لذت قوی ای برای ایجاد این تغییر، می سازد.)
1. موحد بودن و مشرک بودن. انسان وقتی موحد باشه و مشرک نباشه، بد بین نیست، به الخیر فی ما وقع ایمان راسخ داره.
2. ایمان به قوانین و خداوندی که قوانین را حاکم کرده است. وقتی با ایمان دارم، میدونم قوانین هست که خدا قرار داده، بنابراین عمل میکنم و ایمان دارم حتما در مسیر، از مسیر لذت میبرم. مثل سَم آلتون.
3. بجای اینکه بخواهم وقتمو بذارم روی چیزی که کنترلی بهش ندارم، وقتم را میگذارم روی خودم و بقیه اش را به خدا میسپارم. قطعا خداوند بهترین هدایت را میکند. مثل جف بیزوس. چرا که ایشان میگه من از خوشبینی بیشتر استفاده کردم. خوشبینی ایشان همون ایمانی بوده که داشته و وقتی است که برای مسائل بی مورد، تلف نکرده است.
4. در همه حال و هر زمان، کنترل ذهن به زیبایی تغییر زاویه دید و تغییر دیدگاه خودمان به مسائل هست با اینکار عملا ما کارها را برای خودمان راحت میکنیم. (دیشب یه صحبت با همسرم داشتم در مورد روزگار نوجوانی و 20 سالگی من؛ از یک شرایطی گفتم که نفس خودم قبلا میگرفت وقتی میگفتم و پر از خشم میشدم، الان اما به این دید نگاه کردم که پدرم اون روزگار تلاش میکرده بهترین کارها را برای من انجام بدهد و من باید بینهایت از ایشان سپاسگزار باشم. یه حسی اون موقع بهم میگفت دقیقا در مسیر درستی و احساس خوبی داشتم:)
ب) چه راهکارهایی از آگاهی های این فایل آموخته اید که قصد دارید با اجرای آنها، ویژگی خوشبینی را در ذهنیت خود تقویت کنید؟ برای این منظور، چه قدم هایی – هرچند کوچک – را می توانید در برنامه روزانه خود بگنجانید؟
من فکر میکنم جواب این سوال را در سوال قبلی داده ام.
راهکار فعلی من این هست که یک سری استاندارد انسان خوب واسه خودم درست کنم، از خداوند هدایت بطلبم که استاندارد درست داشته باشم، و ایمان داشته باشم هدایت میشوم و فقط حرکت کنم.
خب اولین استانداردها عبارتند از:
1. در مسیر توحید و یکتا پرستی باشه.
2. به روز آخرت ایمان داشته باشه.
3. به خداوند و قوانین ایمان داشته باشه.
4. آرامش داشته باشه.
5. راستگو باشه.
6. عزت نفس بالایی داشته باشه.
7. درستکار باشه.
8. اهل عمل باشه.
9. در مسیر علایق خودش حرکت کند.
(دقیقا استاندارد هایی است که دوست دارم خودم داشته باشم و مطمئنم که همانطوری که خداوند اکنون به من الهام کرد، هم من و هم کسی که ویژگی های مد نظر من را داشته باشه، در مسیر من قرار میگیرد.)
البته استادیه دوستی دارم، که دقیقا تمام این ویژگی ها را داره و خداوند را هر بار سپاسگزارم بخاطر وجودش در زندگی ام.
دستی است از دستان پر قدرت خدا.
عاشقتونم استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم.
بینهایت ازتون سپاسگزارم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام ب استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستانم
محتوای این جلسه همزمانی شد با موضوعی ک
با دوستم داشتم در مورد مسائل کاری بود و بعد
از حرف زدن و گفتن نظراتم گفت محسن تو
خیلی خوشبینی این مسائل هم هست و گفتم
باید از دیدگاهی نگاه کنیم ک تبدیل به یه حرکت
و عمل کردن بشه بعد ازاین موضوع چند روز بعد
پیام داد محسن حق باتوعه خوشبین باید
باشم و این حرفا دارم تمرین میکنم و اومدم بهت
بگم ک تو طرز فکرتا تغییر نده تو درست میگفتی
من پیش خودم گفتم من سالها دارم تمرین تکرار
میکنم و زحمت میکشم ک باورهاما درست کنم
و با حرف بقیه تحت تاثیر قرار نگیرم و کار
خودما بکنم جدا از این موضوع من همیشه
ب خودم میگفتم خوشبینم مقاومت داشتم ن ببین
امروز این نجوا داشتی و فلان و همش برمیگرده
بخاطر کمال گرایی و استاندار بالا و توقع بیش از
حد از خودم من خوش بینم ممکنه یه روزایی
نجوا باشه اوکی نباشم این طبیعیه آدمم و پیش
میاد و از اون روز ب بعد راحتر قبول کردم و
پذیرفتم و بیشتر برای این ویژگی ام ارزش قائل
شدم دیروز داشتم تو ج11 تکمیلی کامنت میزاشتم
در مورد ویژگی های شخصیتی ک حتی تو بازار هم
چقدر بهم کمک کرد و چقدر راحتر افراد بهم اعتماد
میکنند و چرخه زندگیم راحتر میچرخه و آسون
میشم برای آسونی ها
_وقتی نگاه میکنم ب افرادی ک وارد زندگیم شدند
همه عالی و با معرفت و درست حسابی هستند
و بدون چشم داشتی بهم کمک میکنن چند روز
پیش قفل در صندوق خراب شده بود ک دوستم
هم بامن بود تا فهمید اصرار بیا بریم کارگاه ما
مندرسش میکنم بنده خدا کلی وقت گذاشت
و درسش کردیم بدون هیچ توقعی
از آموزش های استاد یاد گرفتم تحت هر شرایطی
جوری ب قضیه نگاه کنم ک احساس بهتری داشته
باشم و مهم نیست دلیل احساس بدت چیه وقتی
بدونی دستا بکنی تو اتیش میسوزی این
کارا نمیکنی
الخیر فی ما وقع
پر برکت و سلامت باشید
بنام خداوند مهربان وهدایت گر من به راه مستقیم از خداوند سپاسگزارم از خدای مهربان که مرا در مدار درست ودرمدار شنیدن این اگاهی ها قرار مب دهد تا اسان شوم بر اسانی وهدایت بشوم به راحل مسئله توی هر کاری خدایا شکرت خواستم فایل رو تا اخر گوش بدم که یک احساحس خوشبنی در من ایجاد شده بود که خیلی زود اول کامنتم رو بنویسم واز خداوند سپاگزار باشم ناگفته نماند که اون نگاه بدبینانه هم داشت تلاش هودش میکرد تا این احساحس خوشبنی رو نادیده بگیرم خدایا شکرت به خاطر درگ واگاهی همین اگاه شدم وهوشیار شدم نگاه بدبینی چه ضربه به من زده والان متوجه شدم که خداوند با سپاسگزلری کردن مرا هدایت میکند به راحل مسائل ذهنی وممترکز بودن بر روی نکات مثبت درونم وذات پاکم اینکه خدا روشکر میکنم که هموچون ادمی با این صداقت خداوند سر راه من قرار داده وخیلی راحت میگه من این نگاه بدببینی رو داشتم وتلاش کردم که تععیر دهم این نوع نگاه رو وچقدر این صداقت به من کمک میکنه که اعتماد کنم به درون خودم به خدای درونم تا هدایت بشوم به راحل مسائل به یک مدت زمانی از عمرم بسیار خوشبین واطرافیانم خیلی کارهایم راحت واسان خیلی با حس اعتماد درونی پیش می رفت وخیلی خوشبین بودم نسبت به خیلی از مسائل واز وبه خاطر یک سری عقاید خراب وعدم اگاهی وبه خاطر یک تضاد وسوئ تفاهم وتلقین نادرست وبه خاطر عدم اکاهی از قوانین که خداوتد خودش شاهد است وبی شک هدایتم میکند راحل مسله خوشبنی در من شکل بگیرد وبهشه جز غالب ذهنم به خاطر یک تلقین نادرست وعدم اگاهی بسیار شکاک وبدبیتی شده بودم که گاه این بدبینی وشکاکی تا حد مرگ مرا میکشید واین به خاطر عدم اگاهی بود چون اصلن نمی دونستم که قوانین چطور عمل میکند واین
حد از بدبینی باعث شده بود ممترکز بشم بر روی نواقص،وباعث شده واین توانایی های خودم وحتی اون نکات مثبت درونم وحتی او قلب مهربان رو از بین ببرم ودوچار ابهام بشوم واین نوع نگاه بدببنانه به خودم ودیگران ممترکز بودن شدن به نواقص دیگران باعث شده دوچاردر مدار کفر وناسپاسی کردن قرار بگیرم با این می دونم این فکر ها به شخصبت درونی من نمی خورن ولی به خاطر عدم اگاهی به جای تعغیر دادنشون بیش متمرکز می شدم تا جای شک به همه کس وهمه چیز می کردم بی اون بدوم این شک کجا دراه میاد وقتی کسی از تعریف می کرد میگفتم این می خواد گول بزنه البته این نوع نگاه یک دفعه به شکل اتفاقی درمن شکل گرفت ونگهانی خدا می داند هر چند در گذشته بدببنی نسبت به خودم به خاطر یک سری اتفاقات واشتباهات در گذاشته داشتم بهدخاطر نبخشیدن خودم واحساحس گناه بیش حد باعث شدت بدبین بشوم به خودم واین بدببین تبدیل شده بود شکاشکی وای خدایا شکرت ایمان داشتم امید داشتم میدونستم خدای که مرا هدایت کرده مت خاطر عدم شناخت از او این همه بدبببن شده بودم باشناخت درست خداوند در درونم می دونستم خیلی از این مسئال حل میش هدکس کاری برای انجام می داد احساحس کاری ازمن می خواد یا اگر کسی حدفی تعریفی از من میکردم اینقدز شکاشک بودم گفتم چرا دار ازمن تعریف کرده بودم با اینقدر قضاوت نادرست در حق خودم کرده بودم میکفتم این خو نمی داند من چه درد می خورم داره ازمن تعریف میکند یعنی در واقع تمام توانایی های خودم رو ول کرده بودم متمرکز شده بودم روی اشتباهاتیکه بهدخاطر عدم اکاهی انجام داده بودم واصلن دات پاکم صداقت درونم ابمان درونم تقوا درونم اعتناد درونم بهدخودم رو نمی دیدم چون بسیاری نکات مثبت تو درونم بود وی دونستم وجود داره وصفاتی خداوند در وجود کاشته که بی نهایت ارزشمند هستند وبی خود خودم قضاوت کردم ولی لطف رب مهربان قطعا من این نگاه بدببنی به دنیا نیامد خداند مرا بایک نگاه خوشبنی بخ این دنیا اورده که همان نگاه رو غالب ذهنم میکنم وبه قول استاد ال خیر رو فی باقی یعنی درون هر تضاد خیر بینم که قطعا همین تضاد خیراتی برام اورده که باید دستاوردی های خودم ببینم وسپاسگازر باشم اگاعی خداوند بهم داده خدایا شکرت الهی شکرت باز میگم بت شگزاری در اون مدار از اگاهی خوشبینی هدایت می شوم واین نوع نگاه خوشبینانه به انرژی از خداوند میده که لیاقتشو درونم خودم ببینم واین فکر ها بی خود دیگه از ذهنم خارج شدن به لطف خداوند درونم ومتوجه شدم بی دلیل خودم نگران یک سری افکار کردم بی دلیل شک کردم بی دلیل شرک ورزیدنم وبی دلیل ابهام بهدوجود واودروم خداوند توانای های نکات مثبتی در من کاشته پاکی بی نظری که در ذات هست این راحل مسئله افرادی که متوانم از اون به خاطر دست خداوند کممک بگیرم ولی به خاطر ابهام شرک اجازه ندادم افرادی می خواستن بهم کمک کنن فکر می کردم فکر می کردم چیزی ازمی خوان یا فکر میکردم دارن جلب توجه میکن وباور مخرب در ذهنم خودم ساخته یبودم حتی وقتی داشتم کار نیکی رو انجام می دادم فکر می کردم نکنه دارم اشتباه میکنم تا اینقدر شک بی خودم داشتم ولی به لطف خداوند همه چیز با راحل مسیئله درست میشود خدایا شکر
ت این تجربه بی اعتمادی به خودم خدای درونم به خاطر یک تلقین اشتباه تا اینقد خسارت روحی من زد واین فکر انقدر من تکرار شده که تبدیل بدببینی در تمام جعنبه های زندگی شده بودم ویک سری درونم نگاه کنم بابا کلن این فکر به ذات من نمی خوره ومن بی خود نگران بودم حلا که اینقدز خوشببن شدم به خاودم بیام جشن بگیرم لو فکر اتقاقی رو رقم نزد که هیج برعکس تبدیل خوشبنی شد که من ذاتم خودم رو بشناسم ذات پاکم که هیچ کس توان نا پاک شدنشن نداره هیچ کس چون قدزت خداوند پشت این پاکی هست به خوش قسم وبی خیال شاد وسپاسگزلر این تضاد هم باشم که متدجه شدم خودشناسی کنم ذات پاکم کاملن رو ذات پاکم ایمان متمرکز هستم فارغ در گذشته چه اشتباهاتی داشتم اصل ذات پا ک من است نه اشتباهات گذشته اون قدرت درونی من است شکرت
به نام خداوند بخشنده ومهربان
سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم
چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوش بین تبدیل شویم؟
خیلی از افراد موفق ومنعطف اطرافم رو که میبینم، این خصوصیت خوش بینی وپذیرش افراد موفق تر از خودشون رو،، با پذیرش توانایی ها وموفقیتهایی که خودشون هم در زمینه های دیگه دارند ،، براحتی در صحبتهاشون با تحسین کردن اون افراد درحین گفتگوهاشون بازگو میکنند،،حتی این افراد تضادها وچالش ها رو با کنترل ذهن بهتری حل میکنند وآرامش شون قابل تحسین هست وهمیشه ازشون میشنوم که میگن من آدم راحت گیری هستم وکمتر دیدم که بخاطر چالشی که پیش بیاد عذر خواهی کنند ،،،مثلا اگر در مسافرتی یا دورهمی کم وکسری یا موردی پیش بیاد براحتی میگن این هم از شرایط غیر قابل پیش بینی سفر هست وباید بپذیریم که هیچ مسیری یا انتخابی بی عیب ونقص نیست ،،وعزت نفس بهتری نسبت به بقیه دارند وحتی اگر از عهده کاری برنیان ودر توانایی شون نباشه خودشون رو به سختی که تمرکزشون رو از مسئله اصلی خارج کنه ،،نمی اندازند ،،وبا خوش بینی که دارند،راهکار دیگه ای برای لذت بردن از سفر ارائه میدن ومنتظر تأیید شدن یا نشدن نیستن،همینکه بدونند در اون شرایط تصمیمی گرفتند که احساس خوبی برای اکثر افراد در لحظه ایجاد میکنه،تمرکزشون رو روی لذت بردن از سفر میذارن،،ترسی از قضاوت شدن ندارند
بارها در شرایطی که مطمئن بودم تصمیمی که گرفتم درسته،با خوش بینی فقط تمرکزم روی حرکت رو به جلو برای انجام کارم بوده،،وحتی تضادهایی که در مسیر پیش میومد،خیلی ذهنم رو درگیر نمیکرد،وحتی قضاوتها برام مهم نبود،چون هر لحظه تغییر جدیدی با احساس خوب در مسیر هدفی که داشتم طی میکردم وسرعت حل شدن چالش ها(هر چند تکاملی)برای خودم واطرافیانم قابل توجه بود،،،،،
البته با توجه به گذشته ای که داشتم، محدودیتها ومقاومتهای ذهنی ام، بدبینی که ایجاد کرده در
اعتماد به افراد باعث شده که بیش از حد محتاط باشم واین روند راحتی وآسان انجام شدن کارها رو بعضی مواقع کند تر میکنه ،که گاهی نجواهای ذهنی ام در طول روز روی اون موضوع ،،تمرکزم روی خودم وتوکل به خداوند برای حل مسئله رو دچار چالش میکنه،،وشرک ورزیدن بدنبال این بدبینی ممکنه تشدید بشه
اگر من بتونم با خوش بینی بهتر از قبل،راحت تر به افراد اعتماد کنم ودایم در ذهنم این روند راحت انجام شدن کارم با مکتوب کردن خواسته ام رو به بهترین نحو یادآوری کنم وخودم رو لایق آرامش وتجربه فراوانی حضور افرادی صادق در زندگیم بدونم، ،راهکارهای بهتری با هدایت خداوند در لحظه تجربه میکنم وبارها در امور روزمره ام که نگران بودم،،خداوند براحتی توسط افرادی که فکرش رو هم نمیکردم با عزت واحترام واعتمادی که اون افراد بهم داشتند،،براحتی مسائل من رو حل کرده،،ولی متاسفانه براحتی فراموش میکنم وچالشهای بزرگتر رو مرتبا یادآوری میکنم،،،که نیاز به تمرین بیشتر برای کنترل ذهنم دارم
وحتی نجواهای ذهنی ام وقتی کاری داره راحت انجام میشه،وفردی با صداقت داره کارم رو انجام میده ومن در مسیر راحتی وآرامش، ناخودآگاه ممکنه با خودم بگم،مگه میشه آدم ها توشرایط فعلی اینقدر خوب باشن،وبی دلیل ممکنه نباشه این خوبی کردن ووقت گذاشتن!!!،، ولی با گذشت زمان متوجه میشم که ذهن من دنبال قضاوت کردن خودم وبقیه هست وانگار دوست نداره من آرامش واحساس خوب رو پایدارتر تجربه کنم،،،که نیاز هست دیدگاهم رو نسبت به لایق بودنم برای حضور افراد صادق ومتعهد در زندگیم وراحتی انجام کارهام در هر لحظه تغییر بدم تا مسیر راحت تر وبا آرامش پایدارتر وتمرکزم روی احساس خوبم در لحظه رو بهتر از قبل تجربه کنم
نا خودآگاه فرکانس غالب روزانه ام انتظار اتفاقات وشرایط نامناسب بویژه در اعتماد کردن به افراد برای کمک خواستن در حل مسائل مالی هست
واین تمرکز، همین روند رو پیش میبره، ،حتی زمانی که ظاهرا آرام وبهتر از قبل داره پیش میره با تعجب میگم مگه ممکنه؟،قبلا این کار رو فلانی اینجور انجام داد ومن متضرر شدم،حالا این یکی مگه ممکنه قابل اعتماد تر باشه؟؟واین نجواها وتمرکز مسیری که داشت خوب پیش میرفت رو با نجواهای ذهنی من هماهنگ میکنه واین عین قانون خداونده ونیاز به تمرین در عمل وکنترل ذهن من داره تا مسیرم هموارتر بشه
هر چند روزانه در گفتگو بادیگران سپاسگزار نعمتهایی که دارم با بازگو کردن اونها،هستم
ولی در کنترل نجواهای ذهنی ام وبا خودم،نا خودآگاه مرور اتفاقاتی بلد میشه که برخلاف میل من خوب پیش نرفته ،،و توجه وتمرکز بیشتر، در طی روز بر اتفاقات خوب ومعجزات در راستای حل مسائل روزانه ام،، ضروری هست که خیلی بیشتر از اتفاقاتی هستند که ممکنه ذهنم رو روی نازیبایی ها متمرکز کنند
سلام استاد عزیزم.
خداروشکر میکنم با شما استاد عزیزم هم راه و هم مسیر هستم.
استاد یکی از قوانینی که شما به ما آموختید و بنا به قانون آفرینش یادآوری کردید این هست که:
هر کسی هر جایی هست دقیقا اونجایی هست که باید باشه
خب من هرچه در زندگی خودم کنکاش کردم و دلیل شرایط خودمو جستجو کردم، به این نتیجه رسیدم که: تمام و کمال شرایطی که توش بوده ام و هستم، بر میگردد به شرک و کمبود شدید عزت نفس در شخصیت خودم و یا عزت نفس، ایمان و توحید در وجودم.
هرجایی تونستم باور کنم خداوند همه کارها را انجام میدهد، رشد اتفاق افتاده، هرجایی نتونستم جلوی زبانم را بگیرم، پسرفت کردم.
ان شاءالله خداوند هدایتم کنه که بتونم تو این مسیر باقی بمونم و سپاسگزار و ذاکر نعمات و قوانین خداوند باشم. (این واقعا از تح قلبم آرزومه).
خلاصه وقتی امروز صبح دیدم که شما این فایل جدید را به لطف الله یکتا روی سایت قراردادی، و وقتی داشتم گوش میدادم؛ با خودم گفتم خب من چجوری بودم و الان چجوری هستم؟
تقریبا 90 درصد این شخصیت را منم داشتم.
یکی از بزرگترین ترمزهای رشد من دقیقا همین شخصیت بوده و هست.
یعنی نمیتونم بگم کامل رفع شده ولی به لطف الله و هدایت هایش، به جایی رسیدم که خیلی بهتر از قبل هستم.
به طور مثال من خیلی سخت میتونستم به کسی اعتماد کنم، من خیلی سختم بود به خدای خودم و توانایی های خودم تکیه کنم.
و این ها شرک بود.
مثلا من وقتی به مهاجرت فکر میکردم، از جایی که همواره از کودکی به من گفته شده بود تو ساده لوحی و مردم سرت کلاه میگذارند، این شده بود باور من.
بنابراین یادمه توی یکی از فایلهای شما (فکر کنم دوره 12 قدم بود) شما گفتید: آقا به این فکر کنید که میشه! فکر کنید که وقتی پا میذارید تو مسیر افراد و موقعیت های مناسب در مسیرتون قرار میگیره. به شدنش فکر کنید نه نشدنش.
از اون به بعد من تلاش کردم خیلی زیاد، که این مورد رو تو ذهنم عوض کنم.
خداروشکر الان پیش فرض دیگه به این مورد حتی فکر هم نمیکنم.
اما تمام موارد بالا را گفتم که اینو بگم:
امروز داشتم به این فکر میکردم مکالمات من در روز حول چه محوری هست؟!
آیا توی صحبت هام توانسته ام جریان صحبت کردن خودمو به سمت مثبت ببرم یا نه بد بین هستم؟!
میتونم به جرات بگم توی 70 درصد مواقع من علیرضا طاهرزاده تونستم جلوی ذهنمو بگیرم.
اما هنوز هم توی خیلی موارد مسئله دارم و باید این مسائل حل بشود.
آیا هنوز جمهوری اسلامی یا هر عامل بیرونی دیگه ای را دلیل خوشبختی و یا بدبختی خودم میبینم یا نه خودمو؟ شرک هام و عمل نکردن هام؟
با اینکه سختمه باید بگم که هنوز توی این مورد خیلی مسئله دارم.
با اینکه میدونم تاثیر عوامل بیرونی صفر هست، با اینکه میدونم اینکه عوامل بیرونی را مقصر بدونم، مشرکم، با اینکه میدونم اگر عمل نکنم، مشرک هستم، با اینکه میدونم باید برای خودم و وقتم ارزش قائل باشم، با اینکه میدونم باید اینجور مواقع کنترل ذهن بکنم، با اینکه میدونم باید اینجور مواقع جریان فکر را ببرم به سمت مثبت؛ اما بازهم بازی را تا اینجا و تا حدودی نازیبا پیش رفته ام و کم و بیش پیش رفته ام. یعنی یه جاهایی کنترل ذهن کردم و یه جاهایی نه.
بازهم خداروشکر به لطف این فایل یک سری جنبه دیگه از شخصیت انسانی و خودم را شناختم، خداروشکر که خداوند ذهنم را به خودم و به آگاهی ها باز کرد.
و استاد واقعا از شما ممنونم. که به هدایت هاتون عمل میکنید. این فایلها را آماده میکنید و با ما به اشتراک میگذارید.
من شخصا تنها کسی را که دیده ام خیلی این مورد در ایشان مشخصا نمود میکنه و با هیچ کس نمیتونه ارتباط برقرار کنه، مادر عزیزم هست.
حداقل ارتباطات را دارند ایشان.
بسیار نسبت به همه بدبین هستند.
و خوب همانطوری که گفتم ترکش هاش هنوز توی باورهای من هست.
ان شاءالله خداوند هدایت میکنه و این باورها را اصلاح میکنم.
و به سعادت و خوشبختی در دنیا و اخرت و فراوانی بیش از نیاز خودم و هفت نسل بعدم در دنیا میرسم.
عاشقتونم استاد عزیزم.
خیلی دوست دارم بیام بیشتر بنویسم، نمیگم وقت کم میارم، وقت کم میذارم با اینکه میدونم باید اینجا بشه شبکه اجتماعی من، اما متعهدانه تلاش میکنم شیفت کنم اینطرف و ذهنمو در مورد شبکه های اجتماعی و بازی کنترل کنم.
عاشقتونم و سپاسگزارم.
خیلی دلم براتون تنگ شده بود.
برای مریم خانم هم خیلی تنگ شده.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
بنام رب العالین
سلام به تمام عزیزانم
خیلی حس خوبی دارم خیلی
وقتی صبح زود بیدار شدم سر گردون بودم که برای شروع صبح چیکار کنم و من هدایت شدم که بیام تو سایت و سوپرایزززز ! فایل جدید داریم
و همون اول صبح فایل رو گوش دادم
بک گراند فایل های جدید خیلی جالب و خوبه مخصوصا که رنگی رنگیه و ایندفعه هم یه صورتی خوش رنگ و ارامش بخش بود خیلی خوب و زیباست
داشتم روابطم رو در حین گوش کردن فایل مرور میکردم و ادمای اطرافم رو دسته بندی کردم حالا اوکی! یسری افراد بودن که با این ویژگی هایی ک ذکر شد گاهی بهشون بر می خورم هر چند همون ادما هم وجه خوبشون رو پیش من بروز میدن(اکثرا)
ولی خب این چند وقت خیلی بیشتر دارم خودم و افکارم رو میشناسم
مخصوصا که دیشب جلسه ی اول قدم اول رو گوش کردم و استاد داشتن همینا رو توضیح میدادن
در احساساتی که تحربه میکنم ریز میشم تا ریشه اش رو پیدا کنم
همینطور افکاری که بهم احساس ترس و استرس میده رو هم ریشه یابی میکنم
خب من در کل ادم بی خیال و علی بی غمی هستم ولی خب چند وقت پیش طوری استرس گرفتم که خودمم تعجب کردم ! واقعا گفتم چته فاطمه ؟ چرا اینقد برات مهمه؟ واقعا اینقدر ارزششو داره که ضربان قلبت بره بالا و از عصبانیت تا اخر شب تو فکرش باشی
خلاصه که….
بعد اومدم ریشه یابی کردم
خیلی جالب بود من سر کلاسم بودم و استاد داشتن درس میدادن و من هر چند وقتی اینقد در شناخت افکارم عمیق میشدم که به زمین خیره مونده بودم
و فهمیدم که این بخاطر اینه که من به فلان توانایی هام باور ندارم ، انگار که در عمل باور ندارم که میتونم یادش بگیرم و توش عالی بشم اوکی الان سخته ولی تمرین میکنیم و یادش میگیریم ، انگار به خودم توی این زمینه باور ندارم ، انگار خودم رو ناکافی میدونم ، یا شاید اون لحظه افکار منفب و بد بینانه هجوم میارن سمتم و همه چیز رو مختل میکنن
واقعا انسان چقدر میتونع بد بین بشه نسبت به چیزی که به وجودش و ارامشش ضربه بزنه
( همین الان باران شروع به باریدن کرد ، چقدر صدای زیبایی داره ، خدایا شکرت عاشقتم خدایا)
همین بد بین بودن مارو به تحربه ی جهنم میبره همینه که باعث ضعف ما میشه باعث سستی ایمانمون میشه باعث کم شدن عزت نفس میشه
و اگر میخوام شروع کنم به حذف این بدبینی در ذهنم ، شروع میکنم اینکه تمرکزمو از روش بردارم چون شبانه روز ناخوداگاه میشنوم که داره میگه ، داره رژه اشو میره و حالمو خراب میکنه
، اخه بخودم میگم : مگه من باور ندارم که فرصت ها بی نهایته ، و از خدام و بسوی خداوند برمیگردم ، مگه من نمی گم خودمو دوست دارم ؟
خب پس چی دیگه : حالا باید نشون بدم چطوری باورشون کردم !
چه خوبه که با خودمون در مورد خوبی ها صحبت کنیم حتی مثل همین مثال که از رقیبش داشت تعریف میکرد خب خیلیم خوب
واقعا میتونه موجب انگیزه گرفتن بشه که اوکی رقیبا قوی ان؟پس منم خودمو قوی تر میکنم و میشم بهترینه خودم
هرچند مقایسه ای در کار نیست بهر حال هر کس باید ارزش های خودشون بشناسه و بخودش بگه من از معدن طلا و الماسم قلب ما از بهترین هاست قلبچقد ارزشمنده که فقط مثل اون یکی ازش هست توی دنیا که اونم مال منه
واقعا ادم اگه تمام عمرش رو هم بزاره پای شکر گزاری هنوزم یکی از هزاران نعمت رو نگفته
خدایا شکرت
سپاس گزارم از استاد و مریم جان و این جهان زیبا
عاشقتونم
سلام ودرود به استاد عزیز وهمه دوستان.
من خیلی سعی میکنم که خوشبین بودنمو بیشتر کنم
مثال هایی که زدید ، دیدم یسریاشو خودم دارم و برام یه هشداری بود که پس باید روی اون زمینه هام کار کنم.
استاد جان صحبت هاتون،اطلاعاتی که منتقل میکنید خیلی از جنس آرامش و رسیدن به اون حس خوب بعد از کسب آگاهی هست.
آدم بیدار میشه،احساسمیکنه این همه مدت خواب بوده وحالا داره کم کم بیدار میشه.
صحبت هاتون خیلی متفاوته،جنس آگاهی دادنتون خیلی صادقانه هست ،اصلا جنسش باهمه اطلاعاتی ک دیگرانمیدن فرق داره.
من میخوام براتون یکیازتجربیاتمو بگم…
به قول فرموده استاد،آدم هایی که اطرافمون هستن خیلی مهمن،یعنی بشددددددت
من خب چند ماهه دارم با دوره 12قدم وعزت نفس میرم جلو و رشد خوبی هم داشتم ،واقعا انگار یه تکونی خوردم
اما یکی دوستانم با اطلاعاتی که الان کسب کردم بیشتر متوجه شدم که بدبین هستن وتمرکزشونروی منفی هاست
وزمان هایی که بامن گرم صحبت میشن ،واقعا سطح فرکانسم میاد پایین….انقدر که محبت های دیگرانو سواستفاده تلقی میکنن
شاید اگه قبلا بود ناراحت میشدم ازین ویژگی دوستم و دلسوزانه میخواستمکهکمکشکنم
اما با آگاهی فایل قبلی الانمیگم نه! هرکس در مناسب ترین بخش زندگیشه و همه اتفاقات و زندگیش حاصل فرکانسشه،افکارشه و ….
ومن به هیچ عنوان نمیتونم تغییری در اوایجاد کنم
یعنی هرچقدرم براش بگم عمل نمیکنه.
الهی شکر بخاطر این اگاهی
سپاسگذارم استاد ازتون
سلام استاد عزیزم
استاد واقعا فایل عالی بود ودقیقا در لهتربن زمان دستم رسید
اما استاد سوالی که ذهن من رودرگیر کرده اینه که
شما چگونه آن اوایل از دست احساس بدی که از پدرتان داشتین خلاص شدید شما می گویید تمرکز خاصی روی بدی دیگران نمی گذارید اما وقتی از هر طرف که میروی به تفکرات منفی بک آدم سمی میرسی چگونه او را میبخشید
مخصوصا وقتی تازه داری روی خودت کار میکنی
استاد من پدری داشتم که خیلی ادعای دینداری می کند و فقط خودش وافکارش را درست میداند
حالا من وقتی میخواهم روی خودم کار کنم از هر طرف که میروم به احساس حقارتی میرسم که پدرم در من ایجاد کرده آن هم با تفکرات ضد زن خودش حالا نمیدانم چگونه و با چه باوری از دست این تنفر خلاص شوم
لطفا جواب من را بدهید ممنونم