«الخیر فی ما وقع» در شعر پروین - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی «الخیر فی ما وقع» در شعر پروین
    13MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

814 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هومن گفته:
    مدت عضویت: 2201 روز

    به نام پروردگار و فرمانروای کل موجودات عالم

    هزاران سلام به سید جان عزیز

    هزاران سلام به تک تک بهشتی های سایت

    دلاتون شاد و آروم

    تو این فایل با یک شعری رو به رو میشیم که همراه با توضیح سید جان درک عمیقی از خداوند و ایمان به خودش پیدا میکنیم…..

    این شعر منو یاد جمله ای زیبا میندازه:

    «خداوند طوری با بنده اش رفتار میکند که گویی همان یک بنده را دارد و بنده با خداوند طوری رفتار می کند که گویی هزاران خدا دارد»

    خدایا شکرت برای این شعر فوق العاده….خدایا حتما این شعر رو در دفترم مینویسم تا همیشه بخونمش و بیشتر بشناسمت…بیشتر درک ات کنم…بیشتر به این حقیقت محض پی ببرم و باورش کنم که زندگی سراسر خوبیه و فقط خیر وجود داره…

    البته زمانی که باور کنم….باور کنم وقتی حالم خوبه همه چیز خوبه….حتی اتفاقایی که ظاهرا بد هستن و دوست ندارم

    «« چه بسا چیزی را دوست نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است »»

    مطمئنم وقتی به خدا ایمان دارم، یعنی وقتی حالم خوبه و آرامش دارم، وقتی نگران هیچ چیز نیستم….هر رویدادی پیش بیاد برای پیشرفت منه و سراسر خیره….اگر هم رویداد ظاهرا ناخوشایند بود میدونم که در نهایت به نفع منه و در اون لحظه تنها کاری که باید انجام بدم اینه که خودم رو در احساس خوب و این اطمینان که همه چیز به نفع منه نگه دارم……

    تا به آرامش برسم….

    و آرامشم منو در مسیر رسیدن به خواسته هام قرار بده….

    از خداوند و خانم پروین اعتصامی و سید جان عزیز برای این شعر بی نظیر بی نهایت سپاسگزارم……

    و درسته که کل شعر رو سید جان در فایل به زیبایی تمام میخونه….اما این قسمت از شعر و نمیتونم ازش بگذرم..‌.

    و باید دوباره و دوباره تکرارش کنم

    خدای من

    خدای من

    خدای من

    هر بلائی کز تو آید، رحمتی است

    هر که را فقری دهی، آن دولتی است

    تو بسی زاندیشه برتر بوده‌ای

    هر چه فرمان است، خود فرموده‌ای

    زان بتاریکی گذاری بنده را

    تا ببیند آن رخ تابنده را

    تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند

    تا که با لطف تو، پیوندم زنند

    گر کسی را از تو دردی شد نصیب

    هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب

    هر که مسکین و پریشان تو بود

    خود نمیدانست و مهمان تو بود

    رزق زان معنی ندادندم خسان

    تا ترا دانم پناه بیکسان

    ناتوانی زان دهی بر تندرست

    تا بداند کآنچه دارد زان تست

    زان به درها بردی این درویش را

    تا که بشناسد خدای خویش را

    اندرین پستی، قضایم زان فکند

    تا تو را جویم، تو را خوانم بلند

    من به مردم داشتم روی نیاز

    گرچه روز و شب در حق بود باز

    من بسی دیدم خداوندان مال

    تو کریمی، ای خدای ذوالجلال

    بر در دونان، چو افتادم ز پای

    هم تو دستم را گرفتی، ای خدای

    گندمم را ریختی، تا زر دهی

    رشته‌ام بردی، تا که گوهر دهی

    خدایا اگه کسی تو تاریکیه…برای اینه که تو که نوری رو تشخیص بده….

    خدایا اگه کسی فقیره برای اینه که نعمتاتو بفهمه…تو رو بشناسه که خود ثروتی…

    خدایا تو که بدی های مارو با برگشت به سمتت به خوبی تبدیل میکنی….

    اگه ما اسم تو رو به زبون میاریم و اتفاق بدی میفته….اون همون کلیده باز کردن دره رسیدن به توء…

    خدایا هرگز ما رو از یاد خودت غافل نکن

    خدایا میدونیم هر نقصانی در ما و زندگی ما برای پیدا کردن تو و صفات توء

    خدایا عاشقتم

    خدایا هرگز مارو از یاد خودت غافل نکن….همونطور که تو دعای کمیل میگیم: خدایا به حق خودت و به ذات پاک تو و به برترین نام ها و صفات از تو درخواست میکنم که روز ها و شب ها مرا به یادت آباد سازی

    چون که:

    «أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»

    و وقتی دلمون آرام و حالمون خوب باشه….اتفاقای فوق العاده از در و دیوار برامون نمایان میشه…

    سید جان بابت نشر این همه آگاهی بی نهایت ازت سپاسگزارم

    خدایاشکرت

    برای تک تک شما بهشتی های سایت از فضل خداوند یکتای مهربان خوشبختی، زیبایی، سلامتی، ثروت، آرامش، شادی، قدرت، عشق، طول عمر، آزادی زمانی، آزادی مکانی، آزادی مالی، ایمان به خودش، عمل به الهاماتش، و هر نعمت و هر رحمتی که خودش میدونه و ما نمیدونیم در دنیا و در آخرت با تمام وجودم میخوام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2202 روز

      با درود و وقت بخیر خدمت دوست عزیز و گرامی آقا هومن نیک بخت عزیز

      امروز هدایت شدم به کامنت توحیدی الخیر و فی ما وقع .

      از اینکه این شعر پروین اعتصامی رو اینجا نوشتید و توضیحات و توصیف های زیبایی در اینجا نوشتید کلی اشک شوق ریختم و قلبم بسمت هدایت های الهی ام باز شد خدایااا شکرت بابت امروزم ..

      خدایااا شکرت بابت هدایت هایت که امروز به کامنت های دوستان عزیز توحیدی ام هدایت شدم خدایاا شکرت

      خدایا اگه کسی فقیره برای اینه که نعمتاتو بفهمه…تو رو بشناسه که خود ثروتی…

      خدایا تو که بدی های مارو با برگشت به سمتت به خوبی تبدیل میکنی….

      اگه ما اسم تو رو به زبون میاریم و اتفاق بدی میفته….اون همون کلیده باز کردن دره رسیدن به توء…

      خدایا هرگز ما رو از یاد خودت غافل نکن

      خدایا میدونیم هر نقصانی در ما و زندگی ما برای پیدا کردن تو و صفات توء

      خدایا عاشقتم

      آقا هومن عزیز تک تک بهترینع بهترین ها رو براتون آرزومندم و از اینکه چند سال پیش در حد از آگاهی هدایت شدید و این کامنت زیبا رو نوشتید ممنون و سپاسگذارم و امید دارم که در این چند سال از نردبان های رشد و پیشرفت های پولی و مالی و مادی و معنوی و آگاهی هاتون بصورت تصاعدی بالا رفته باشید

      ایام بکام و روز و شبتون سرشار از عشق و محبت و شادی و شادمانی و نیک بختی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        هومن گفته:
        مدت عضویت: 2201 روز

        سلام خانوم رویا وقتت بخیر باشه….

        خیلی خوشحال شدم از پاسخی ک به کامنت بنده دادین…

        و ازتون خیلی ممنونم. شما خودتون نمیدونید اما همین کامنتی که برای من گذاشتید خودش نشونه ای از طرف خداوند برای من بود.

        البته تعجبی ندارم.

        همه ی ما دستان خداوند هستیم.

        خودتون و هرگز دست کم نگیرید و لطفا

        به این مسیر زیبا ادامه بدید و شک نکنید درسته.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          رویا مهاجرسلطانی گفته:
          مدت عضویت: 2202 روز

          با درود و وقت بخیر خدمت شما دوست عزیز آقا هومن عزیز

          اول از همه بابت ادا کردن اسم من که نشان از ادب و نزاکت شما برام بود ممنون و سپاسگذارم اینکه گفتید خانم رویا

          تشکر

          و بیشتر از همه خوشحال شدم که پاسخگویی من به کامنت الخیر و فی ماوقع پروین اعتصامی برای شما نشونه ای واضح و آشکاری بود و این خودش سبب خیریت است.. که توانایی دیدن نشانه های الهی مون رو دریافت می کنیم و قادر به دیدن و شنیدن صدای بلند الهام و شهود درونب مون

          هستیم و نشانه های پُررنگ الهی مان را بوضوح و به روشنی میبینیم و می شنویم و می فهمییم و درک می کنیم و آگاه می شویم خدایااااا شکرت .. و امیدوارم که بهترینع بهترین نشانه ها را در جهت رسیدن به اهداف و خواسته های مقدس الهی تون رو دریافت کنید و با همین فرمون پیش بروید …

          اینجا که گفتید

          خودتون و هرگز دست کم نگیرید و لطفا

          به این مسیر زیبا ادامه بدید و شک نکنید درسته.

          خیلی ممنون که بهم این موضوع رو یادآوری کردید یعنی باید همیشه به همدیگر یادآوری کنیم که این مسیر انتهایی ندارد و ممکنه گاهی از مسیر جدا بشیم و همین یادآوری دوستان سبب خیر است و ممنونم که برو بچه ها لطف دارند و بهمدیگر یادآوری می کنند که این مسیر رو ادامه بدیم .. ممنون و سپاسگذارم..

          دقیقا مدتی هست که بیشتر از همیشه جهاد اکبری براه انداختم و بلطف خدای مهربانم ایمان و یقین راستین دارم … و از اینکه خداوند بخشنده و مهربانم استاد بینظیری چون استاد عباسمنش نازنین و موحد و دوست داشتنی رو به من نشان داد یعنی بزرگترین نشانه ی هدایتی زندگیمو پیدا کردم و مطمعن باشید که در این راه ثابت قدم هستم البته بلطف خدای قادر مطلقم..

          آقا هومن عزیز خواستم تشکر و قدردانی کنم بابت اینکه وقت ارزشمندتون رو برای پاسخگویی و نوشتن به من دادید ممنون و سپاسگذارم و هر وقت اون دایره ی آبی رنگ کنار اسممو میبینم بوجد می آییم گویا خدا در خانه ام رو زده است و می خواد پیغامی و نشونه ای رو برای من آشکار کنه خدارو شکر امروز هم بهم پیغام سروش خودشو داد و بهم گفت صبور باش و که در جایگاه درست خودت هستی و الخیر و فی وقع رو بیشتر از همیشه از این کامنت دریافت کردم..

          آقا هومن عزیز پیشاپیش سال جدید 1402 رو بهتون تبریک می گم و تک تک بهترینع بهترین ها از هر نوع در سراسر دنیا رو برای شما دوست عزیز و برای همه مون آرزومندم

          روز و شبتون خوب و خوش و وفق مراد و ایام بکامتون شیرین و گوارا باشد

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    شمسی مولایی گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    15 دی ماه سال 1399

    من امشب تونستم لپتاپی که سال ها دلم میخواست داشته باشمش رو بخرم. خدا دستان توانمندش رو امشب برای من فرستاد و منو به خواسته‌ام رسوند خواسته ای که سالها توی ذهنم بود ولی بخاطر منطقی فکر کردنم نمیتونستم بهش برسم.

    دیشب حال خیلی خوبی نداشتم و دلیلشم بحث ها و اتفاقات بدی بود که دیروز پیش اومده بود یهو قبل خواب یه حسی بهم گفت بیام و این فایل الخیر فی ما وقع رو گوش بدم (تازگیا همه سعیمو میکنم به صداهایی که از درونم میشنوم توجه کنم و سریع بهشون عمل کنم تا راه رو برای شنیدن صدای خدای درونم باز کنم) خلاصه هندزفریمو زدم تو گوشام و شروع کردم.

    فقط گوش کردم سه بار هم گوشش کردم. هم خوشحال شدم که بالاخره فهمیدم اشتباه کارم کجا بوده هم ناراحت شدم که چرا بازم نگاهم به دست بنده های خداست و چرا اونهمه بزرگی خدا رو یادم رفته بود.

    یادم افتاد اونی که روزی رسون منه و هیچ غیرممکنی براش وجود نداره خدای منه، نه خانوادم یا بقیه آدما، یادم افتاد که هر قدمی بخوام بردارم خودش همراه و حامی منه و اصلا مهم نیست که بقیه آدمای دور و برم با من موافقن و کمکم میکنن یا نه!

    یادم افتاد اگه میخوام با ایمان باشم اگه میخوام انسان یکتاپرستی باشم باید روی اون حساب کنم نه روی آدمای دور و برم.

    یادم افتاد الخیر فی ما وقع هست و خدا خودش میدونه چه اتفاقات بدی رو باید تجربه کنم تا درس بگیرم ازشون و حتما در کنار این اتفاقای بدی که تجربه کردم اتفاقای خوبی قراره برام بیفته، یادم افتاد نباید اینقدر ناراحت باشم اگه این اتفاقای بد برای من نیفته من بزرگتر نمیشم من یادنمی‌گیرم روی خدا حساب کنم من باید قبول کنم که به مسائل نچسبم رهاشون کنم باهاشون خودمو اذیت نکنم و به خودم بگم حتما خیر و خوبی پشت این مسائل هست که من نمیبینمش دیشب واقعا این فایل حال و هوای منو عوض کرد و منو از زیر اونهمه فشاری که به روح خودم داشتم میاوردم آزاد کرد. واقعا منو آزاد کرد واقعا اشک شوق میریختم و با زبون قلبم با خدای خودم حرف میزدم🌙✨

    امروز از صبح که بیدار شدم مثل ادمی بودم که انگاری دیگه هیچی براش مهم نیست میدونه چی میخواد ولی اگه آدما اونو بهش ندن براش مهم نیست چون خداییو داره که هرچی بخواد رو بهش میده از یه راهی میده مهم نیست از دست کی _ ولی میده. من امیدوار بودم امید من فقط به خدایی که میپرستم بود.

    صبح تا حالا مدام تو ذهن خودم گفتم خدای من هیچ محدودیتی براش وجود نداره خدای من میتونه هرکاری رو که ازش بخوام برای من انجام بده. مدام سعی کردم تو ذهنم بگم « خدا که هست » خودشم میده….

    و هر اتفاق بدی میفتاد بعد چند لحظه خودمو کنترل میکردم و میگفتم این محدودیتا فقط توی ذهن و دنیای منه خدا هرکاری که ازش بخوام رو میتونه برام انجام بده خدای من هیچ محدودیتی نداره و قدرتش از همه چیز و همه کس بیشتره

    از دیشب که کلی فکر کردم و همه سعیمو کردم که بگم خدای من میتونه و بی‌نهایت دست داره ، مثل من یا بقیه آدما نیست که تواناییهاش محدود باشه، بالاخره امشب به چیزی که میخواستم رسیدم من افکارمو کاملا سالم و آگاهانه تونستم عوض کنم و بعد 24 ساعت به خواستم رسیدم…

    واقعا همه منطق و افکار اشتباهم دنباله رو این حرف بود که نه نمیشه تا حالا نشده اینهمه سال نشده از حالا به بعدم همچین چیزی ممکن نیست ولی من فقط یه روز مدام و بدون وقفه ذهنمو کنترل کردم. مدام به تمام افکار منفی درونم گفتم نه من بنده خداییم که هیییییچ محدودیتی نداره هیچی هیچی

    خیالت راحت تو به چیزی که میخوای میرسی و امشب رسیدم من به چیزی رسیدم که سالها خواهانش بودم ولی منطقم میگف نشدنیه و من در مقابلش وایسادم.

    امروز هم تسلیم شدم و هم جنگیدم.

    در مقابل تمام اتفاقات بدی که برام توی این روزا افتاد تسلیم شدم و تمام حرفاهای بدی که بهم زده شد رو نشنیده گرفتم و گفتم الخیر فی ما وقع و از اون طرف هم با تمام افکار اشتباهم که میومد توی ذهنم جنگیدم و توی ذهنم فریاد میزدم که خدای من هیچ محدودیتی نداره و منو به همه خواسته هام میرسونه و تمام این اتفاقات بد به رشد شخصیت من کمک میکنه.

    خدای قشنگم ای خدای نامحدودِ من از تو بی‌نهایت سپاسگزارم که دستان توانمند و مهربانت رو برای من فرستادی تا کمکم کنن قدم به قدم زندگی که دلم میخواد رو برای خودم بسازم و بتونم عزیزانمو به خواسته هاشون برسونم 🌝 واقعا دیشب فکرشو نمیکردم که امشب اینقدر خوشحال و آروم سرمو روی بالش بزارم ولی خدایا تو هوامو داشتی و بعد 24 ساعت حتی کمتر خواستمو دو دستی بهم تحویل دادی💛خیلی دوست دارم خدای قشنگم♥️

    من دیگه الان خوب میدونم هروقت اتفاقات زندگیم باب میلم پیش نره واسه اینکه روحمو اذیت نکنم و بزرگی خدای خودمو به یاد بیارم کدوم فایل بیشتر از همه آرومم میکنه😌💖

    خدای خوبم مثل همیشه ازت میخوام عشق به خودت رو لحظه به لحظه در دل من بیشتر و بیشتر کنی♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به دوستان عزیزم

    خدارو شکر میکنم و سپاسگذار سید حسین عباسمنش هستم که هر روزم رو دارم با این آگاهی ها سپری میکنم

    خوب شرایط عالی دارم به واسطه باورهایی که با این آموزش ها ایجاد کردم این شرایط هرروز داره بهتر و بهتر میشه

    هر روز دارم نمود این جهان مثل کوه است و فعل ما همچون ندا رو به عینه در زندگی خودم و اطرافیان میبینم

    جهان هرروز داره بهم نشانه های میده از مسیر درست مسیر خوشبختی مسیر یکتا پرستی

    و این فایل ارزشمند و این احساس استاد عباسمنش از این فایل واقعا منو به وجود نیرویی برتر نیرویی شگرف و قدرتمند راغب کرد که فقط از خودش بخوای از جاهایی بهت کمک میکنه که باور پذیر نیست و این بستگی به تمرینی داره بستگی به باوری داره که تو ایجاد کردی

    این شهر خیلی احساس آرامش میده به من احساس این رو میده که زمستانی که به تضاد میخوری زمانی مسأله ای پیش میاد نگران نباش طلا قراره گیرت بیاد

    اگه میبینی ی آدمی توی زندگیت هست که مثلا سر دشمنی داره یا هرچیزی که به گوشت میخوره صد درصد اون آدم به پیشرفتت داره کمک می‌کنه

    مثل ی بنده خدایی که همسایه ما بود و هست ی نفر رفته بود پیشش سراغ منو گرفته بود که ی کاری براش انجام بدم مربوط به شغلم گفته بود نمیشناسم تو نگو اون آدمه کلاهبردار بوده حالا این همسایه ما فکر کرده این الان می‌ره خرید می‌کنه خیر میرسونه به من ولی خداوند این خیر رو گذاشته سر راه من که کسانی که قراره توی زندگی من نباشن به راحتی توسط این دوستمون هدایت بشن به جاهای دیگه

    و واقعا این که. الخیر فی ما وقع واقعا توی همه کارهای ما هستش چه پیشرفت های که میکنیم بعدش میبینیم که چقدر به نفعمون بوده اون حرکت چه تضادهایی که بهش میخوریم یا گره هایی که توی زندگی بهش میرسیم برای رسیدن به زر هست برای رسیدن به تجربه برای موفقیت در مراحل بالاست

    ی کارمندی داشتم که شریک بودیم ی جورایی با هم یهو گفت می‌خوام برم حالا من یسری کارها داشتم و روی این آدم هم حساب کرده بودم و بلافاصله چون تجربه مشابه ای داشتم در اون زمینه تنها موندن بلافاصله بدون تردید گفتم برو من دیگه اون آدمه نیستم بگم توروخدا یا باج بدم به کسی بعد اون موفقیت های من بیشتر و بیشتر شد تمام سودهایی که بود برای خودم بود و چون تجربه مشابه ای داشتم تونستم خودمو جمع کنم ی مقدار سخت بود ولی اون تجربه دیگه منو پخته کرده بود درسشو گرفته بودم و به راحتی گذر کردم و بزرگتر شدم و خدارو شکر

    اینها نتایج تمرین هاست نتیجه گوش دادن و شنیدن این فایل هاست

    نتیجه شنیدن داستان پیرمرد که توی شرایط سخت گره گندمش باز میشه و به گنج میرسه

    چقدر خداوند گره های رو باز کرده که ما به ی گنجینه از درک و فهم و یقین رسیدیم

    خیلی سپاسگذارم استاد عزیز عاشقانه دوستون دارم امیدوارم سال جدید سالی پر از احساس خوب آرامش سلامتی ثروت که از درو دیوار براتون میاد ولی امسال از آسمون و زمین هم براتون بیاد هم برای شما هم برای دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2230 روز

      به نام آنکه با عشق گِل مرا سرشت

      سلام آقا میثم، برادر توحیدی ام

      خدا را سپاس که از دست و قلم شما پیغام رب ام رو دریافت کردم.

      دیشب زیاد حال خوشی نداشتم و یه نفر رو مقصر این حال بد میدونستم، و هر چه میخواستم ذهن ام رو کنترل کنم که اینطوری نیست و هر چه اتقاق افتاده رو خودت جذب کردی و همه اتفاقات نتیجه افکار و باورهای توست ولی باورهای قدیمی بدجور سفت و سخت، دلشون نمی خواست تکون بخورند، برای همین رفتم خوابیدم که لااقل کمتر فکر کنم. صبح اومدم تو سایت مطمئن بودم خدای مهربونم همیشه نازم رو میکشه و نمیذاره حالم بد باشه. که به کامنت شما هدایت شدم و جوابم رو گرفتم.

      اگه میبینی ی آدمی توی زندگیت هست که مثلا سر دشمنی داره یا هرچیزی که به گوشت میخوره صد درصد اون آدم به پیشرفتت داره کمک می‌کنه

      گرچند من این رو میدونستم ولی لامصب این ذهن مگه قبول می‌کرد.

      اون بنده خدایی هم که من اون رو مقصر میدونم، کلی به من نفع رسونده. و این نشان از ناسپاسی من داره، که همه این ها ترمزهای مخفی ای هستن برای پیشرفت.

      میثم جان مررررسی بابت کامنت ارزشمند تان.

      در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

      برایتان سالی شگفت انگیز رو آرزومندم.

      سالی پر از خیر و برکت و پیشرفت های صعودی با شیب بسیار زیاد.

      موفق و شادکام.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        میثم رخشان گفته:
        مدت عضویت: 1914 روز

        با سلام و ضمن عرض تبریک سال نو بهاری شکوفا خدمت همخانواده عزیزم سرکار خانم یوسفی عزیز

        همه این چیز هایی که من بیان کردم و همه این مساله ای که ما داریم باز اگه ی مقدار با خودمون صادق باشیم برمیگرده به خودمون

        چرا اصلا ما همچین ادم هایی رو میبینیم

        بغیر از اینه که تمرکزمون رو از خودمون برداشتیم گذاشتیمن روی رفتار ناخوب کسی دیگه

        بغیر از اینه که ما ورودی هامون رو کنترل نکردیم و این ادم ها ساخته شدن

        بغیر از اینه که در مسیر پیشرفت و هدایت خداوند حرکت نکردیم و اگه حرکت میکردیم جهان یا موقعیت ما رو عوض میکرد و هدایتمون میکرد به مسیری پر از انسان شگفت انگیز و یا اونقدر مشغول لذت بردن از خودمون مسیرمون و پیشرفتمون میشدیم که اصلا اون ادم رو نمیدیدم

        خوب این ادم بوده هست و به رفتار هاش هر چند بیشتر امکان داره ادامه بده

        اما بغیر از اینه که ما خدایی رو باور کردیم که گره ی درست رو توی زندگیمون باز میکنه و اون ادمه نمود خیر و برکت توی زندگیمون میشه

        بغیر از این مگه نیست

        بزرگان ما بعضی وقت ها حرف هایی از روی تجربه دارن که به ما میگن که خیلی ارزشمنده

        مثلا من مادرم ی روز ی حرفی بهم زد گفت اگه دیدی توی فامیل دورتو خلوت کردن بها بهت ندادن زیاد با هم گرم گرفتن تورو تحویل نگرفتن به این فاصله ادامه بده رهاشون کن به حال خودشون بزار و بعدا میبینی که چطور به سمت تو میان منظورش همون اعراض کن نگران نباش که تنهایی از تنهاییت لذت ببر حتما نباید اون ادما توی زندگیت میبودن

        حتما خداوند ی جوری مسیرتو کج کرده تا با خودت بیشتر اشنا بشی تا خودت تنها از گنجت لذت ببری

        بعدا اون ادم ها میان توی زندگیت و میپرسن که چطور اگه نیان هم اونقدر ادم هایی با باورهای همسو با تو میان که سرعت موفقیت و لذت زندگی کردن تو رو بیشتر میکنن

        همه این هایی که گفتم همه اینهایی که توی شعر پروین اعتصامی هستش همه نگاه های قدرتمند توحیدی و قدرت دادن به نیرویی ماورا طبیعه به اسم خداوند هست

        چرا پیرمرد داستان ما میره گندم رو از اسیابون گدایی میکنه و از خداوند سپاسگذاری میکنه ؟

        چرا طلب گره گشایی از خداوند میکنه و گره رو خداوند به شکل خودش با تضاد براش باز میکنه

        این قدرت خالقه این قدرته ربه این قدرتیه که باور به خداوند و نیروی اون به ادم و شرایط زندگی ادم میده

        خدایا شکرت گره های زندگی ما رو جوری باز کن که با وجود نازنینت بیشتر اشنا بشیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    محمد مردان نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1158 روز

    به نام خداوند پاک کننده و مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز

    سلام خدمت خانم شایسته مهربان

    سلام خدمت هم دانشگاهی های عزیز

    از خداوند مهربان و هدایتگر سپاسگزار بخاطر این همه نعمت و حال خوب از خدا تشکر میکنم برای مسائلی که در زندگی ام به وجود اومد تا من به فکر تغیر به فکر پیشرفت و به فکر اموزش دیدن بیفتم تا هدایت بشم به این مکان مقدس

    تا با بالاترین حد از خوشبختی رو برو بشم و خواسته هایی با بالاترین استاندارد و کیفیت در وجود من شکل بگیرد وقتی زندگی استاد عزیز رو میبینم انصافا به به چه چه جاری میشه برزبانم لبخندی روی لبانم مینشیند و کیفور میشم حسابی و میگم عجب سلامتی عجب ثروتی عجب روحیه ای عجب حس حالی عجب روابط عاشقانه ای عجب محصولاتی عجب مشتریانی عجب خانه و کاشانه ای عجب ماشین هایی عجب موتور ها و چه مسافرت هایی چه ازادی زمانی چه روابط خوبی با مردم با خود و با خدا با جهان

    به به به به خدایا منم میخوام خدایا شکرت شکر که چه استادی دارم چه الگویی دارم چه خواسته هایی و چقدر راحت میشه این راه رو رفت راه رفت رقصید خندید کیف کردم و هی نعمت ها بیشتر بیشتر بشه همینطور به اهداف رسید و در مسیر هم لذت برد نه اینکه رنج کشید

    خدایا شکرت چقدر رابطم با تو خوب شده چقدر رابطم با خودم خوب شده به به به به

    دست اورد های من در این مسیر که به لطف خدا طی کردم

    ارامش بیشتر

    حتی در شرایطی که بر وقف مراد نیست اگاهانه سعی میکنم که گوش کنم به صدای خدا که نتیجش تمام شدن همه چیز به نفع منه

    شادی بیشتر

    (با رقص بیدار میشم با رقص میرم سر کار با رقص کارم رو تموم میکنم و بارقص میخوابم شاید باورتون نشه)

    رابطه فوقالعاده با خدای عزیزم

    رابطه فوق العاده با خودم و خانواده و مردم و مشتریان عزیزم

    پس در کل روابط خوب

    سلامتی خیلی بیشتر

    که حتی در طرز ورزش کردنم هم تاثیر داشت مثلا

    وقتی فهمیدم استفاده استرویید منو از مدار سلامتی دور میکنه مصرفشو قطع کردم البته که به خاطر حس تایید طلبی هم بود که استرویید استفاده میکردم تا عظلاتم بزرگ تر بشه ولی خب هم دارم روی اون حس کار میکنم که دنبال تایید دیگران نباشم و کلاتایید دیگران رو حذف کنم و استرویید رو قطع کردم و سالم ورزش میکنم

    پس سلامتی بیشتر از نتایجم هست

    اعتماد به نفس که دیگه عالی شده در مذاکره با مشتریانی که قبلا در ذهنم خیلی گنده و( اشخاص بزرگی بودند رئیس کمپانی های بزرگ)

    اعتماد به نفس و عزت نفس در شروع هر کاری وحمله به ترس ها

    در ارتباط با جنس مخالف

    حذف دسته چک در زندگی و کسب کارم

    حذف وام از زندگیم و کسب کارم

    حذف تخفیف در کسب کار

    حذف حراج در کسب کار

    حذف پول دستی که توحیدی رو در زندگیم جاری کرده که به خو دم افتخار

    دونستن ارزش محصولاتم علمم خدماتم و گرفتن بهای این موارد در فروش محصولات و خدماتم و علمم و اگاهیم

    رفیق شدن با خودم

    شجاع شدنم

    عملگرا شدنم به به با این ویژگیم که در من زنده شده خیلی حال میکنم اقدر استاد این عملگرا بودن رو در اموزش هاش بولد کرده که تمام فکرم اینه که شب که میرم جلو ایینه بگم مرسی محمد دمت گرم از دیروز بهتر عمل کردی و کلی ارزش خلق کردی کلی رو خودت کار کردی کلی مراقب ذهنت بودی

    خدایا شکرت

    اقا خلاصه چققققققققققققققدرررررررررررررررررررررر

    داااااااااااررررررررررههههههههههههه خووووووووووووشششش میگذره به به

    استاد عزیزم ازت ممنونم بابت اموزش های نابت خانوم شایسته مرسی که هستی متن هایی که بالای فایل ها مینویسی خیلی کمکم کرده ممنونتم

    دوستان عزیزم انشالله شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1320 روز

    به نام خدای معجزه ها

    یادگار 46

    سلام استاد عزیز و مریم بانو

    سلام به دوستان این مسیر

    و رحمت بی نهایت به پروین اعتصامی

    استاد بعد از چندین بار گوش دادن به این فایل واقعا اشکم دراومد

    واقعا ادما چقدر عجولن

    چقدر مشرکن

    چقدر سقف توکلشون پایینه

    من خودمو میگیماااااااا

    وای استاد وقتی یاد اون روزا می افتم دلم میخواد از خودم فرار کنم

    اما کجا

    اخه؟

    همه در ذهن من بودن و من بهشون متوسل بودم جز خدا

    اووووه نگم فقط

    از همکارا گرفته

    از شریک عاطفی گرفته

    از خانواده برادر گرفته

    از همه وهمه

    و برای همه هم آشناست چنان ضربه ای خوردم که استخونام قشنگ پودر شدن ولی ارزشش داشت

    به چیزهایی الان رسیدم که باید اون اتفاقا می افتاد

    دوباره دفتر کارمو راه انداختم و فروشم رشد کرد

    دوباره سرپا شدم و باشگاه رفتم

    دوباره چنان خندیدم که صدام تا ده تا کوچه اونورتر رفت

    دوباره تمام مشتری هام اومدن سمتم و گفتن هیچکی مث تو فروشش عادلانه نیس

    دوباره تمام چیزهای برندی که میخواستم به راحتی خریدم

    اما نگم چی پیدا کردم

    نگم به چی رسیدم

    من خدایی رو پیدا کردم که توی سلول به سلول بدن من خونه کرده

    من خدایی پیدا کردم که هم مشتری میشه هم میفروشه هم درآمد میشه هم لذت کار

    من خدایی پیدا کردم که پدر شد که مادر شد که خانواده شد

    من خدایی پیدا کردم که به من معنی زندگی و لذت واقعی رو فهموند

    اصلا این خدا به من اعتماد به نفس داد عزت نفس داد

    خود ارزشی داد احساس لیاقت داد

    این چندماهه میفهمم زندگی یعنی چی

    اون همه مدت فقط داشتم توی منجلاب و گرداب گندیده دست و پا میزدم

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    به والله به یکتایی خدا یک دقیقه حال الانمو با تمام اون عمرم و لذت هاش عوض نمیکنم

    خدایی که من الان دارم و هر روز اینقدر عاشقانه داره بهم حال میده رو با هیچ چیزی در این جهان عوض نمیکنم

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 878 روز

    سلام استاد عزیزم، مریم مهربونم و هم فرکانسی های گلم

    روزشمار تحول زندگی ام برگ چهل و ششم

    استاد جانم این فایل زیبا و ارزشمند شما منو یاد یکی از چالش های زندگی ام انداخت.

    اولش ذهنم یکم مقاومت میکرد بنویسمش چون بر این باور بود که این عقایدت مخالف 99/9 درصد مردم جامعه ست و خیلی از بچه های قانون جذبی هم حتی چنین عقیده ای ندارند

    اما گفتم : نه عاطفه، تو باید بنویسی، شاید این ماجرا الهام بخش یک عزیزی باشه بعلاوه این کامنت میتونه یک توحید عملی برای همه عزیزان میتونه باشه.

    ماجرا از این قرار هست که من سالها قبل وابستگی شدیدی به خانواده ام داشتم. اون زمان که قانون نمیشناختم حتی گاها مرگ شون متصور میشدم و ساعت ها اشک میریختم

    همیشه توی دورهمی های خانوادگی نفر اول و مجلس گرم کن بودم

    همیشه در حال ثبت عکس های یادگاری و استوری و ثبت خاطرات بودم. توی سیستم ام یک عالمه فایل های متعدد انواع دورهمی ها و تولد ها جمع کرده بودم.

    برای من خانواده ام به معنای همه چیز بودند. همه چیز !!!

    هر اتفاق و تضادی که تو زندگی ام بود حمایتم میکردند و یک عشق توام با وابستگی با تک تک شون داشتم.

    و حتی اگر کسی، چیزی بهشون میگفت یا با تضادی روبرو میشدند بشدت واکنش احساسی نشون میدادم.

    بواسطه وابستگی که بهشون داشتم، هر گاه با هر کدوم شون بحثی بوجود میومد تا مدت ها غمگین، افسرده و سرشار از عواطف ناجور میشدم.

    و اگر احساس بد ام نمیتونستم کنترل کنم به بیماری هم میکشید

    خلاصه هر چالشی که بین من و اونها بوجود میومد تا یک مدت طولانی انگار منو لنگان لنگان میکرد چون وابستگی احساسی بشدت زیادی بهشون داشتم.

    وقتی با قانون آشنا ‌شدم و در مسیر زیبای خودشناسی قرار گرفتم آرام آرام باور ها و رفتارهام تغییر کرد و من بصورت تکاملی با درونم ارتباط بیشتری گرفتم و در اغلب جمع ها حضور پیدا نکردم.

    اشک و فغان های من متوقف شد و بیماری های عجیب غریبم هم بر طرف شدش بلطف الله.

    اما با این وجود من دروس پاس نکرده زیادی داشتم.

    یکبار دیگه این تضاد بحث با خانواده ام بعد از سالها برای من اتفاق افتاد.

    تقریبا همین دو سه ماه قبل.

    اما این بار من دیگه عاطفه قبلی نبودم.

    ماجرا از این قرار بود که با یکی از اعضای خانوادم یک بحث بوجود اومد و من بشدت متعجب شدم از رفتار عجیبی که از اون شخص دیدم و بسیارررر جا خوردم.

    چیزی که من از هم خونِ خودم انتظار نداشتم. چیزی که برام قابل هضم نبود. که چرا یک هم خون باید چنین حرف های بی ادبانه از دهنش خارج بشه.

    گذشت و مدتی بعدش که آرام تر بودم طبق روال همیشه به ذهنم گفتم بیا ببینیم ماجرا از چه قراره و درس جهان برای منی که این اتفاق خلق کردم چی بوده ؟

    بعد از بررسی و سوالات متعدد ام از ذهنم و خدای خودم ، به این مهم رسیدم که باید روی عزت نفس ام و خودارزشمندی ام کار کنم و…

    اما ماجرا به همین دروس خودباوری و خود ارزشمندی ختم نمیشد.

    یک درس دیگه هم پشت این ماجرا برای من وجود داشت. درسی که خداوند برام هویدا اش کرد.

    من همینطور که از درونم سوال میکردم این ماجرا چه چیزی میخواست بهم یاد بده.

    انگار یکی بهم گفت :

    اگر یه آدم غریبه تو خیابون همین حرف ها بهت میزد، ناراحت میشدی ؟

    درجا گفتم : اولش آره ولی بعدش یادم میرفت

    گفت خب چرا ؟

    گفتم چون انسان ناشناس در ذهنم بزرگ نیست، در ذهنم بت نیست که حرکات و صحبت هاش برام مهم و bold باشه.

    اینو که گفتم اصلا یه لحظه جا خوردم.

    فهمیدم اشکال کار کجاست. فهمیدم چه اتفاقی افتاده و چه درسی گرفته شده.

    چرا منِ عاطفه، خانواده ام رو انقدر در منظر ذهنم بزرگ کردم و بالا بردم ؟

    چرا انقدر روی محبت شون، روی حمایت هاشون حساب کردم ؟

    چرا منِ عاطفه بواسطه نسبت خونی که با یسری افراد دارم، انقدرررر بهشون قدرت دادم ؟

    دقیقا از همون کسی که بت اش کنی، بهش قدرت بدی، بزرگ اش کنی در ذهنت ، میخوری.

    و هر چی اون شخص یا اشخاص برات مهم تر باشند، ضربه مهلک تر و عمیق تری بهت زده میشه.

    ذهن من برای همین مقاومت میکرد که اینا رو ننویسم چون میگفت : همه خانواده شون تو ذهن شون خیلی مهمه، حتی بچه های سایت، ننویس این ها رو، حالا چه فکری میکنند.

    گفتم : بزار اونی هم که این کامنت میخونه، متوجه بشه. شاید درس اونم باشه. این بی احترامی نیست، بلکه یک توحید عملی هست.

    من بجز الله رو هیچکس نباید حساب کنم. میخواد والدینم باشه، خواهر و برادر باشه.

    از هیچکس، هیچ انتظاری نباید داشته باشم.

    به هیچکس عزت و قدرت نباید بدم. عزت و قدرت از آنِ خداست.

    تاکید میکنم این به معنای بی احترامی نیست، این به معنای بی ارزش کردن افراد نیست

    بلکه به معنای : بت نکردن افراد هست.

    همه این ها رو نوشتم که برسم به این جمله که :

    پشت تمام این کالبد ها یک انرژی، یک فرکانس جاری هست

    وقتی تضادی توسط یک شخص برام بوجود میاد بجای اینکه درگیر کالبد بشم ( اینکه اون شخص چه کسی بوده)

    درگیر اون درس و فرکانسی که پشت اون کالبد هست بشم

    مهمه مگه اعضای خانواده باشه یا غریبه ؟

    اگر مهمه منِ عاطفه باید خانواده ام رو از کتگوری و تبصره ای که در ذهنم از بت کردن افراد ایجاد کردم پاک کنم و خودم به آرامش برسونم.

    آدم ها بت نکنم، بزرگ شون نکنم.

    هر رفتاری ممکنه از هر کسی بواسطه فرکانس های اشتباه من سر بزنه.

    اگر قبلش انسان ها رو از اریکه قدرتی که در ذهن ام بهشون دادم ، پایین بیارم ، هرگز دچار آسیب و صدمات نمیشم.

    نمیشه همزمان هم بت شون کنم و هم مواظب باشم که ازشون ضربه نخورم.

    این یک درس بزرگ برای منه که فقط در ذهن من خداوند جایگاه ویژه داشته باشه.

    از زمانی که درس این ماجرا درک کردم دارم روی خودم کار میکنم که هیچ وابستگی به هیچ کس نداشته باشم. من یک روح مجردم، تک و تنها اومدم و تنها خواهم رفت.

    تمام اون دورهمی و رفتارهای قبلی ام در مسیر خودشناسی محو شدند طی این سالها، فقط وابستگی رو پاس نکرده بودم که طی این اتفاق دارم روش کار میکنم.

    همه ما روح های مجردی هستیم و این نسبت های خونی رو روی این سیاره کسب کردیم.

    در عوالم بعدی روح ها تبسم میکنند از اینکه در دنیای مادی نقش مادر و فرزند و… برای هم بازی کردند.

    کل این داستان هم همینو میخواد بگه که :

    همه ما یکی هستیم.

    اجازه ندیدم چشمامون توی بعد سوم ما رو گول بزنند

    عواطفی نظیر :

    ” وای فلانی مثل برادر بود واسم ولی روش حساب کرده بودم

    فلانی مادرم بود، این رفتار ازش انتظار نداشتم

    فلان همکار خیلی انسان خوبی بود اون دیگه چرا

    و…

    نخواهیم داشت”

    میدونم این کامنت خیلی طولانی بود ولی برای من جنبشی عظیم بود که پا روی تمایلات نفس ام بزارم و راحت بنویسم دیدگاه توحیدی جدیدم رو که :

    ضمن احترامی که برای خانواده و عزیزانم قائل ام ، عزت و قدرت فقط از آنِ خداست.

    الخیر فی ما وقع این داستان برای من این بود که : از وابستگی هایی که به نسبت های خونی ام دارم کَنده بشم و درک کنم که در قوانین انرژی، کتگوری نداریم، تبصره، نداریم

    حتی الله هم برای پیامبرش، قوانین نقض نکرد.

    هررر کسی میخواد باشه، هیچ قدرتی از ناحیه من نباید به اشخاص داده باشه.

    استاد عزیزم و مریم مهربونم ، بابت تهیه ، تدوین و کپشن این فایل های توحیدی ازتون سپاسگزارم.

    از خداوند مهربونم هم سپاسگزارم که از زبان شما دو عزیز با من صحبت کرد و بر من جاری شدش تا این کامنت زیبا نوشته بشه.

    از عزیزانی که کامنت بنده مطالعه کردند سپاسگزارم.

    آگاهانه و عاشقانه دوستتون دارم.

    همگی در پناه الله یکتا باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      سعید سادات گفته:
      مدت عضویت: 1176 روز

      سلام

      عاطفه گرامی سپاسگزارم که پا روی تمایلات نفسانی گذاشتی و این کامنت ارزشمند رو برای اهل سایت نوشتی

      اعضای این سایت با 99.9 درصد جامعه فرق دارند اینها از بدنه جامعه جدا هستند و در دنیای دیگری زندگی می‌کنند

      چقدر پیام های این کامنت برای من ارزش دارد چقدر مهم و آموزنده هستند

      بت نکردن دیگران حتی خانواده

      وابسته‌ نبودن به غیر خدا حتی خانواده

      حساب نکردن رو غیر خدا حتی خانواده

      بعضی جاها به قول استاد چک و لگد رو باید بخوریم تا چشمامون باز بشه و درس رو بفهمیم و پاس کنیم

      عالی بود این درس ها و مفید برای هرکسی که در مسیر توحید هست

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه رستاخیز گفته:
      مدت عضویت: 1378 روز

      به نام خدایی که مارا به آسان ترین شکل ممکن به مسیر خواسته هایشان هدایت میکند

      به نام عشق

      سلام به شما عاطفه جان عزیز

      چقدر کامنتتون قشنگ بود آنقدر قشنگ که با هدایت خداوند به این کامنت بغض کردم و خدارو شکر کردم

      از یک تضاد احساسم داشت بد میشد که شروع کردم با خدا صحبت کردن و خیلی قشنگ بهم گفت برو دسته اجرای توکل در عمل که اتفاقا فایلش رو قبلاً دیده بودم اما خیریتش این بود که در فرکانس کامنت شما قرار بگیرم و مفهوم وابستگی برام بهتر توضیح داده بشه و چقدر قشنگ مطالب و درس هایی که یاد گرفته بودید بهشون اشاره کردید

      اینکه عزت و قدرت فقط از آن خداست ‌

      بدون هیچ کنکوری باید قدرت رو فقط به خدا بدیم

      و این قسمت از درکی که نسبت به اتفاقی که براتون افتاده بود داشتید خیلی برام ارزشمند بود:

      من همینطور که از درونم سوال میکردم این ماجرا چه چیزی میخواست بهم یاد بده.

      انگار یکی بهم گفت :

      اگر یه آدم غریبه تو خیابون همین حرف ها بهت میزد، ناراحت میشدی ؟

      درجا گفتم : اولش آره ولی بعدش یادم میرفت

      گفت خب چرا ؟

      گفتم چون انسان ناشناس در ذهنم بزرگ نیست، در ذهنم بت نیست که حرکات و صحبت هاش برام مهم و bold باشه.

      مشتاقانه دوست دارم از ادامه تغییراتتون که بعداز برطرف کردن ترمزهاتون بهش رسیدید بیشتر بخونم و از صحبت های ارزشمندتون بیشتر یاد بگیرم

      در پناه خالقی باشید که قدرت خلق زندگی رو به ما داد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    محمد حصاری گفته:
    مدت عضویت: 2044 روز

    🌺به نام خدایی که توکل کردن فقط به اون مارو به پادشاهی جهان میرسونه🌺

    «فراموشی» ویژگی انسانه ؛ ولی من الآن میخوام به یاد بیارم اتفاقاتی رو که برای من مفهوم «الخیر فی ما وقع» رو آموخت.

    یادمه یه جا رفتم یه کار کوچیک برای بازسازی و تغییر دکوراسیون رو ببینم و یه قیمت هم طبق آیتم هایی که قرار بود انجام بشه اعلام کردم.

    خب تو ذهنم این بود که من نهایتا ۳ روزه این کارو تموم میکنم و میرم به کارای دیگم میرسم.

    اتفاقی که افتاد این بود که نشونه هارو که به من میگفت اون کارو نگیرم جدی نگرفتم و این کارو قبول کردم شروع به کار کردم و تنها دلیلی هم که من اون کارو قبول کردم این بود که فکر میکردم ۲-۳ روزه تموم میشه و من پولشو نقد میکنم.

    آقا من روز دوم بود فکر کنم ، که دستمو بریدم و کارو تعطیل کردم و اونقد هم جراحت بدی نبود که از کار بیوفتم بعدشم نیرو داشتم که به جام کار کنه ، یعنی میخوام بگم میتونستم همچنان ادامه بدم ولی اینو یه نشونه دیدم و رو همین حساب اون کارو کنسل کردم و یه نفر دیگه رفت ادامه ی اون کارو انجام داد.

    منم یه روز استراحت کردمو برگشتم سر پروژه ی قبلی که داشتم توش کار میکردم.

    نزدیک یه ماه بعد زنگ زدم به اون بنده خدایی که رفته بود ادامه ی کاری که من انجام دادمو انجام بده ، گفت ببین هر روز دارن اینجا یه آیتم اضافه میکنن و هی دوباره کاری درست میکنن برام ، گفت الآن تو این مدت من اینجا گیرم و کلی کار دیگه از دست دادم و نمیتونم هم اینجارو ول کنم چون پولم گیره.

    بعد همون موقع با خودم گفتم ببین یه دستم که خراش برداشت ولی از عوضش جلوی چه ضرر هایی گرفته شد و البته چند تا خیر دیگه هم تو این ماجرا بود که برمیگرده به بحث رفت و آمد و هزینه هایی که تو راه داشتیم و…

    یعنی اگه اون کار بیشتر از ۳ روز برام طول میکشید هیچ سودی نداشت و این اتفاق افتاد تا من ازون کار بیام بیرون و ضرر نکنم.

    🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

    یه اتفاق دیگه هم یه بار برام افتاد اونم خیلی باحال بود ولی ظاهرا بد

    یه ابزاری داشتم که خیلی کاربردی برای کارم بود و قصد خرید چند تا از همون مدل و همون مارک رو داشتم ولی دودل بودم که بخرم یا نخرم تا اینکه یه روز خراب شد.

    آقا من اینو بردم تعمیرگاه و تعمیرکاره زد خراب ترش کرد و خلاصه زنگ زدم از یه کسی که با تجربه ی این کاره پرسیدم که تعمیرکار خوب و کار بلد کیه ؟

    اول از همه بگم که این آدم بعد همین تماس چند تا کار پرسود و عالی که خیلی با روحیه ی من سازگار بود معرفی کرد بهم و من اونکار ها رو انجام دادم و پول خوبی هم گرفتم.

    تازه کلی هدایت شدم به جاهای بهتر ، آدم های بهتر ، افراد زیادی منو شناختن ، خیلی مورد تحسین قرار گرفتم به خاطر کیفیت کارم و …

    ابزار هم که خراب شده بود زمان میبرد تا درست شه و خودش بهم ابزار داد امانت استفاده کنم و بعد اینکه ابزارمو گرفتم بهش برگردونم.

    تعمیرکاره هم بهم گفت از این برندی داری اگه میخوای بری چند تا دیگه سفارش بدی انگار پولتو ریختی تو سطل آشغال چون هیچکدوم از قطعاتش پیدا نمیشه و ۲ تا برند و مدل خوب و درست حسابی بهم معرفی کرد که خیلی بهتر بود واقعا و جواب این سوالم هم گرفتم که چی بخرم.

    و کلی داستان دیگه که حالا تو ذهنم میاد ولی دیگه طولانیش نمیکنم

    🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️

    اما بهترین «الخیر فی ما وقع» های زندگیم رو میتونم به اتفاقاتی نسبت بدم که همیشه بعد از رو دیگران حساب کردن تجربه کردم.

    اون ضربه هایی که خوردم بعد ازین که رو بنده ی خدا حساب کردم به جای حساب رو خود خدا.

    اون خورد شدن ها ، اون چک و لقد ها ، اون بی پولی ها ، اون آوارگی ها ، اون تو خیابون موندن ها ، اون تو خیابون خوابیدن ها ، اون شکست های عاطفی ، اون مشتری های بدحساب ،اون کارمندای قدرنشناش ، اون دوستات که بهت طعنه میزنن و تیکه میپرونن ، اون کم آوردن ها ، اون تلفن هایی که جواب داده نمیشه ، اون بی محلی ها ، اون از دست دادن عزیزا و دوستان ، اون همه چیو یهو از دست دادن که یهو کار و ابزار کار و کارمندا و همه چیو از دست میدی و تک و تنها میمونی و…

    همه ی این اتفاقا بذر توحید و یکتا پرستی رو در دل من کاشت و بعدش من میوه ی این بذر رو چیدم و فقط میتونم بگم خدارو شکر ، خدارو شکر که منو با این آیین ابراهیم گونه آشنا کرد ، خدارو شکر که منو هدایت کرد ، خدارو شکر که منو با استاد عباسمنش آشنا کرد ، خدارو شکر که به من بندگی کردن خودش رو آموخت ، خدارو شکر که …

    میدووونی چقد در برابرش احساس کوچیکی و ناتوانی میکنم ، از بس که اون قدرتمند و توانگر و هدایتگر و زراق و وهاب و … همه چیه ، همه چیه واقعا .

    در بلا هم میچشم لذات او // مات اویم مات اویم مات او

    🌏🌎🌍🌎🌏🌎🌍🌎🌏🌎🌍🌎🌏🌍🌎

    از خدا میخوام هممونو به راه یکتاپرستی و توحید هدایت کنه

    از خدا میخوام بهمون نشون بده که تکیه کردن و توکل کردن فقط به خودش ما رو به پادشاهی جهان میرسونه

    از خدا میخوام ما رو به راه راست ، به راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت کنه

    از خدا میخوام این این باور رو در دل ما قوی کنه که هر اتفاقی برامون میوفته به نفع ماست

    از خدا میخوام که ما رو محتاج خودش کنه فقط و نه محتاج بنده ی خودش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2326 روز

    سلام بر خدای بزرگ

    سلام بر همه دوستای عزیزم

    روز چهل و ششم

    چقد این شعر جلا بخش بود. با خوندنش همینجور اشک از چشمام میومد.

    من به مردم داشتم روی نیاز گرچه روز و شب در حق باز بود

    این بیت منو محو کرد. حتما که نباید تو غم غرق باشیم تا آگاهی کسب کنیم. میتونیم از جایی که با زمزمه هایی از وجود خدا، از وجود رازی برای خوشبختی آگاه شدیم، بیشتر تمرکز کنیم و تمرین کنیم تا همیشه در آغوش باز خدا روزی بخوریم و لذت ببریم. چون در نعمت و بندگی خدا همواره بازه. چه حالت خوب باشه چه بد این در بازه ولی زمانی میتونی ببینی و وارد بشی که بخوای. بخوای هر لحظه زندگیت احساس آرامش و یقین داشته باشی که ناشی از ایمان مطلق به باز بودن در نعمت و فراوانی نعمت در داخل اونه. احساس اینکه هر لحظه خدا بامنه. هیچ اتفاق بدی وجود نداره. زندگی سرتاسر خیره. حتی بدترین اتفاق هم میتونه سر نخی باشه برای دستیابی به بهترین اتفاقات زندگی و این نوید رسیدن به رستگاری و سعادت ابدیه

    دنیا مکان پیشرفت و گسترش و فروانی بالاتر از فروانی قبله. به قول استاد”اگر در زندگی چیزی رو از دست دادی این به معنی کمبود نیست بلکه به معنای یک نعمت جدید و بسیار بزرگتره”

    خودمو یادم میاد که وقتی دانشگاه زاهدان قبول شدم، فک کردم دیگه اخر دنیاس. فک میکردم خدا یکاری کرده تا تقاص گناهامو بدم و … هر شب با گریه میخوابیدم. با هم اتاقیام نمیساختم و دنبال تغییر جا بودم. کم کم تو تنهایی خودم عاجزانه رفتم تو تراس اتاق و با خدا حرف زدم. گله کردم و گفتم کمکم کنه. بعد از اون یه موقعیت پیداشد که برم جامو عوض کنم. با ۵ تا دختر فوق العاده مهربون، صادق، دوست داشتنی آشنا شدم که هر روز با هم نهار میخوردیم. نماز میخوندیم. میرفتیم بیرون گردش میکردیم و چقد اون ترم بهم خوش گذشت. بعد از اون از خدا خواستم منو به یه خوابگاه بهتر هدایت کنه. میدونستم به کل بچه های کارشناسی همون امکانات و خوابگاهی رو میدن که من داشتم ولی بودن کارشناسی ارشدا و دکتری که امکانات به نسبت بهتری نسبت به ما داشتن. بعد این درخواستم، خیلی اتفاقای توی کلاس درس اخلاق با یه دختر فوق العاده، دوست عزیزم امینه جان آشنا شدم که خیلیییی جالب بود که بعد کلاس بعد چن دقیقه آشنایی ازم خوشش اومده بود و با اصرار منو برد تو مغازه و گفت هر چی دوس داری بردار . دوس داشتم برات یه خوراکی بخرم. منم میگفتم اخه چرا اینکار رو میکنی و گفت دوست دارم و ازت خوشم اومده!!! بعد رفتیم تو محوطه خوابگاه ها و کلییی با هم حرف زدیم، و خیلی جالب تررررر اینکه گفت من کلا تو خوابگاه ارشدا بودم و اصلا تو اون محیطی که تو هستی نیستم!!!! منم گفتم چطور میشه رفت اونجا و … که گفت من اوکی میکنم!!!! باورتون نمیشه من بعدا بهش گفتم من اونجا تنها میشم و دوست دارم دوستامم باشن و … که امینه جان حتی برای اینکه با من هم اتاق بشه و منو به اون خوابگاه لوکس(در مقابل خوابگاه اولم) ببره، دربه در دنبال هم اتاقی برای دوستام بود و برای اونا اتاق پیدا کرده بود!!!! خیلییی جالب بود و عجیییب ولی کارای خدا همینقدر جذاب و دوست داشتنی هست که ادم با یاداوریش هم ذوق میکنه. بعد اون معدل من از ۱۲ به ۱۷ اومد. اینم بگم که هم اتاقی های ترم ۲ ام هم میومدن بهم سر میزدن و برام کادو تولد میاوردن و ارتباطمون کلا خوب بود. کلا زندگیم تو زاهدان بهشت شده بود. هم اتاقی های فوق العاده مهربون. خوش قلب و دوست داشتنی داشتم که من تو آرامش درس میخوندم. اونا شاگرد الف بودن و منم خودکار ازشون یاد گرفته بودم چطور درس بخونم و خودکار رو من تاثیر گذاشته بودن. الان حتی با وجود گذشت ۱۰ سال از اون زمان ها. امینه عزیزم هنوزم به من سر میزنه و وقتی از اینجا رد میشه میاد پیشم. عشق خدا میتونه اینقد عمیق تو رو شاد کنه. وقتی با خدا باشی و به خدا توکل کنی و بنده صاف و صادق خدا باشی که تو قلبت چیزی جز شکرگذاری و سپاسگذاری و تایید فراوانی و قدرت خدا نباشه، کم کم بندگان صاف و مخلص خدا هم دورت جم میشن. تو مخلص تر میشی و خدا برات باران رحت میبارونه. باران عشق، باران محبت. هر کسی میاد سمتت با خودش محبت میاره به تو میده. محبتی که خدا بهش امر فرموده که به تو بفرسته. با یاداوری این خاطره، به خودم یاداور شدم که حسل، هرچه قلبت از تمام من من ها. از تمام نگرانی ها. از تمام کفرها و شرک ها پاک تر باشه، اتفاقات رو قشنگ تر و رهاتر میبینی. چه بسا محبت ها و عشق هایی که دریافت میکنی که همگی از جانب خداست. بچه ای که بهت سلام میکنه. گربه ای که روشو برمیگردونه و به چشمات زل میزنه. بادی که از پنجره به صورتت میخوره. پدری که برات بستنی میاره. مادری که برات غذا درس میکنه. انرژی برقی که پنکه رو به حرکت درمیاره. روشنایی که چراغ اتاق میده. همه و همه عشق و محبت خدا رو بهت میرسونن. اگر به همه زندگی با تفسیر عشق خدا به خودت نگاه کنی، همیشه دریافت زیبایی ها بدیهی ترین اتفاقات زندگیت میشن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    فرید آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 2872 روز

    با سلام خدمت اسناد عزیزم کسی که با من کاری کرد وطوری خدارو به من شناسوند که هیچ کس نتونسته بود نه پدر ومادرم نه دوستام نه اهیچ اخوند یا کارشناس دینی و…فقط میتونم بگم از صمیم قلببراتون ارزوی طول عمر میکنم تا مردم بیشتری را از خواب بیدار کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    محمد رضا دشت پیما گفته:
    مدت عضویت: 2193 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستان و همراهان

    و اُفَوِضُ امری الی الله اِنَّ اللهَ بَصیرُ بِالعبِاد

    و من کارم را به خدا وا می گذارم زیرا خدا به بندگان بیناست

    وقتی ۹ سال پیش مدرک کارشناسی ارشدم رو گرفتم هیچ ایده ای نداشتم و دو سال بیکار بودم اولش فکر میکردم به محض اینکه فارغ التحصیل میشم سریع میرم ی جا و زود استخدام میشم اما هرجا رفتم و به هر دری زدم به در بسته خوردم دیگه نا امید شدم و رفتم سراغ کارهای کارگری ،دستفروشی و … ذهنم خیلی مقاومت میکرد و میگفت تو با این همه تحصیلات نباید کارگری کنی ، مردم چی میگن و … ولی من برام مهم نبود چون از تو خونه نشستن بیزار بودم و هیچ سرمایه ای برای راه انداختن هیچ کاری نداشتم البته اون موقع مملو از باورهای غلط بودم فقط ی باور تقریبا درست داشتم که این آیه رو بسیار میشنیدم که ازدواج کنید و اگر فقیر هستید خداوند شما را از فضلش بی نیاز میکند البته تفسیرش رو نمیدونستم و فکر میکردم تا ازدواج کنی فوری پولدار میشی

    وعده خدا راست بود من بعد از ازدواج استخدام شدم و هزینه های ازدواج به آسونی جور شد درسته پولدار نشدم چون راه پولدار شدن از طریق تغییر باور ها ، تکامل و دیگر قوانین حاکم بر جهان بود که من نمیدونستم

    اینا رو نوشتم که فقط اینو بگم هرجا بهش توکل کردم و نترسیدم خودش دستمو گرفته و منو تنها نزاشته

    نمیدونم چرا اینا رو نوشتم فقط ی حسی بهم گفت بنویسم

    تشکر از استاد خوبم به خاطر این فایل فوقالعاده زیبا

    در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: