اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام بر استاد جذاب و خوش اندام که روز به روز جذاب تر میشین
سلام بر دوستان نازنین که اینجوری برامون تمرین میسازن
سلام بر مریم عزیییییییز و مهربونم
استاد من از وقتی قانون افرینش شمارو گرفتم و گوش دادم با اینکه هنوز بخش اول و قسمت سومم یعنی این قسمت سوم دقیقا نیمه گمشده منه خدایا چی تو این قسمت هست که من هربار که میشنوم دلم میخواد توش حل بشم اصلا یه نرگس دیگه از من ساخته تو این چندوقت اخیر تهران هواش بینظیر بوده ابری و وقتی داشتم از سرکارم برمیگشتم هوا اصلا رنگش لاجوردی نمیدونم چه رنگی انقد بینظیر بود که من همونجا میخکوب هوا بودم وای خدایا استاد اینی که میگم واقعا رویایی بود اصلا رنگ هوا انقد زیبا بود بخدا میخواستم همونجا پرواز کنم تجزیه شم تو اسمون افتابم پشتش زده بود اصلا یه رنگی که نمیخواستم چشم بردارم ولی اگه فقط به اسمون میخواستم نگاه کنم قطعا زمین میخوردم :))وقتی اومدم خونه بارون گرفت نمیدونم بارونش رویایی بود یا من دیدم رویایی شده بود که انقد زیبا دیدمش میخورد نم نم به صورتم از پشت پنجره چشامو بسته بودم چه حس لذت بخشی منم خیلی وقته که اتفاقات زیبای روزمو مینویسم هرچند که این چندوقت اخیز کم کاری کردم ولی انقد اتفاقلت زیبا برام افتاده رابطم باخودم بهتر شده ادما باهام خوبتر شدن به هرکی فکر میکنم به ثانیه نکشیده یابهم زنگ میزنه یا جلوم سبز میشه خیلی ذوق زذم استاد چقدر به موقع هدایت شدم ب خرید دوره افرینش چون داشتم قبلش قرانو میخوندم و باهم تلفیق شدن بخدا بعضی وقتا از شدت ذوق واقعا استپ میکنم نمیدونم چطوری عشقمو به خدا نشون بدم و ازش تشکر کنم یعنی این اواخر انقد من به اسمون نگاه کردم که انگار تا حالا وجود نداشته تا حرف منفی میشنوم سریع اکه تو اجتماع باشم هندزفری میزارم تو گوشم همش به خودم حرفای مثبت میزنم و لاجرم افرادم دارن حرفای مثبت به من میزنن مدیرم ازم تعریف میکنه تحسینم میکنه پسراش دومادش تحسینم میکنن خواهرم که خودش عضو سایته تحسینم میکنه و همه اینا وقتی اتفاق افتاد که خودم از خودم تعریف کردم
یه چیز دیگه استاد چندوقت پیش هدایت شدم خونه دوستم و دیدم پینگ پونگ دارن که گویا به تازگی خریده اقا من تا اینو دیدم یاد شما افتادم گفتم بیا بازی کنم و خیلی جالبه که خیلی خوب بازی کردم با اینکه دفعه اولم بود خودم تعجب کردم و گفتم ا چه حالی میده ها استاد حق داره انقد عاشق این بازیه و بعدش یه بازی دسته جمعی دیگه کردیم جریمه بازی این بود اگه میباختی باید به سوال یکی جواب میدادی و من باختم و سوالی که کردن این بود که پنج سال دیگه کجایی منم به شوخی گفتم انگلیس اخه اونی که سوال کرد عاشق انگلیسه و خیلی دوس داره مهاجرت کنه اونجا همه شرایطم داره و ثروتمندم هست اما بخاطر ترمزاش نتونسته بره بعد خندیدیم اخرشم گفت باور کن تو میری اونجا من موندم هنوز اینجا و بقیه هم گفتن بعیدم نیست و این حرفش خیلی منو تکون داد چون من واقعا دوس دارم بیام امریکا زندگی کنم نیپلزو خیلی دوس داشتم از تمام جاهایی که فیلم گرفتین مهر اونجا بشدت به دلم نشست هیچی هم راحع بهش نمیدونم اما خیلی حالم خوبه خداروشکر و تمام اینارو ثمره کنترل کانون توجهم میدونم کلی اتفاق ریز زیبای دیگه هم افتاده که بخوام بگم صد صفحه باید فقط بنویسم که بزرگترینشم همین جابه جایی خونمون بود که تو کامنتای قبل براتون نوشتم
و دراخرم بگم استاد این اندام شما انقد رویایی شده که هی میگم قانون سلامتی رو بخرم ولی هنوز هدایت نشدم سمتش چون لیزرمو گزاشتم الان رو قانون افرینش تا ایشالا سمت اونم هدایت بشم یازم تبریک میگم بابت اندام بی نظیر شما با لباسایی که میپوشید برامون دلبری هم میکنید عاشقتونم استاد جذاااااااااب و موفقم بوس به شما خدایا شکرتتتت
خیلی ممنونم بابت این کامنت زیبا که باعث شد ایده ی عالی باشه برای من و کلاسام
من مربی ورزشی هستم و کلاسام علاوه بر خصوصی ،عمومی هم برگزار میشه ک در هرسانس میانگین 20نفر تمرین میکنن
بعد از گوش دادن فایل و کامنت دوست عزیزمون،منی ک از قبل به فکر زدنه کانال تلگرام برای شاگردام بودم،امروز قدم اولو برداشتم و کانال زدم
سر کلاس،در هر سانس ،بزرگسالان و کودکان
ازشون خواستم تمام نکات مثبت و هرانچه ک باعث حاله خوبشون شده،حتی رنگ لباس،یا نوع خاصی از حرکتها یا قابل دسترس بودنه وسایله تمرین و هرچیزه دیگه ای ،برام بنویسن و بفرستن و بچه هایی ک بلد نیستن ،برام ویس بزارن
همین امروز اینکارو انجام دادن ،با خوندن احساس خوبه بچه ها،تمرکزشون،انرژیم چندبرابر شد و مطمعنم خودشون هم خیلی حسشون عالیه
شنیدنه صدای بچه های کوچولوعه کلاسم ،نه تنها باعث ذوقه من شده،قطعا به اعتماد به نفسه خودشون هم اضافه میکنه
علاوه بر اینکه همه شاگردام،ذهنیت و فرکانساشون هم مثبت میشه
و در نهایت،اونا خبر ندارن ک من قراره ،نظر کسی که بیشترین نکات مثبته کلاس رو گفته،داخل کانال قرار بدم
و همین طور همین الان اومد ذهنم،که تخفیفی برای ثبت نام ماه بعد،به عنوان هدیه ،بابت گزاشتن وقت برای نوشتن نکات مثبت، و انتقال انرژی و حال خوبه من شدن،در نظر بگیرم
استاد واقعا ممنونم ازتون که نه تنها،باعث عوض شدن باورهای ما میشین،بلکه ایده برای لذت بردنه بیشتر از کارو بیزنسمونم میشین
چقدر خوشحالم که به خوندن کامنتت هدایت شدم. چقدر قشنگ این ایده رو به سبک و مدل خودت پیاده سازی کردی و نتیجه اش هم دیدی و حس و حالت خوب شد و اجرای ایده در کسب وکارت قطعا تو رو به ایده های بهتر و زیباتری هدایت میکنه. ایده ایجاد کانال تلگرامی برای ارتبط هدفمند تر و سازنده تر با شاگردات اونم در راستای اجرای ایده شکارچی نکات مثبت بودن و هماهنگ شدن با قانون…
چقدر تحسین ات کردم برای داشتن یک کسب و کار شخصی
چقدر تحسین ات کردم برای مربی ورزشی بودنت
چقدر تحسینت کردم برای عشقی که میذاری و دنبال رشد باورهات و قدرتمند کردن شون هستی.
برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرون یرو خواهانم.
بله کاملا درک میکنم. و کاملا باور دارم به اینکه هیچ اتفاقی اتفاقی نیست
اتفاقی نیست که من کامنت شما رو ببینم اونم رندومی و یکهو یک حسی بگه تحسین هات براش بنویس فقط به لایک بسنده نکن.
اتفاقی نیست که منم امروز نشانه ی من رو زدم و آرامش در پرتو آگاهی/قسمت 2 اومد.
اتفاقی نیست که من عاشق این فایل های ارامش در پرتو اگاهی هستم و بارها از صبح شنیدمشون برا بار چندصدم…
اتفاقی نیست که الان گفتم سایت رو رفرش کنم و دیدم واووو نقطه آبی رنگ دارم و هدفون گذاشتم و باز هم آرامش در پرتو آگاهی رو نیاز داشتم گوش بدم و همزمان که داشتم گوش میدادم و لذت میبردم تو کامنتی که شما برام نوشتی داشتی آرامش در پرتوآگاهی رو گوش میکردی…
بازم تحسینت میکنم ندا جان و این متنی از آرامش در پرتوآگاهی رو با عشق تقدیمت میکنم.
این فقط ظاهر قضیه است،………….
حقایق پنهانی هم هست که تو نمیدانی.
مشکلات زندگی را به صورت یک عادت پذیرفته ای. بر این باوری که در دنیای امروز کاملاً طبیعی است که دچار چنین مشکلاتی باشی، طبیعی است که غمگین باشی، عصبانی باشی و پریشان باشی.
فکر میکنی برای همه همین است و همه در این جور مواقع همین قدر پریشان میشوند… وقتی عزیزی را از دست میدهی تا مدتها غمگین و پریشان هستی و گمان میکنی که طبیعی است. … این پریشانیها همان تاثیری را بر وجود تو میگذارد که مواد و سموم شیمیایی.استرس و پریشانی همه تعادلات وجودی تو را بر هم می زند.
حقایقی در این جهان وجود دارد (و تو میپنداری می دانی) که با آگاهی از آنها، همه آنچه موجب غم، پریشانی و خشم میشده است، از زندگی تو رخت بر میبندد …
میتوانی تصور کنی؟!
گمان میکنی که همه در روابط مشکل دارند، همه با پدر و مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ، فرزندان، همسر، خانواده همسر، همکاران، کارمندان و مدیران ارشد مشکل دارند… و این بی نهایت عادی به نظر میرسد.
عادت کرده ای که رنج ببری و زندگی نکنی و فکر میکنی که این همه، طبیعی و عادی است.
اما این فقط ظاهر قضیه است.
فقط یک فریب بزرگ است.
زیر همین آسمان و در شرایط کاملاً برابر، کسانی هم هستند که با همان شرایط در نهایت آرامش و شادی درون زندگی میکنند و کلید این شادی و آرامش از همان حقایقی است که تو فکر میکنی که می دانی …
و فکر میکنی اگر حقیقتی هم باشد که نمیدانی، دور است و چندان هم دست یافتنی نیست … فریب بزرگ.
و غافلی که در گوشه و کنار، دور از چشم تو، خیلیها خیلی چیزها در گوش هم نجوا میکنند که:
یک جملهاش در یک لحظه میتواند پریشانیهای بی پایان تو را به پروازی آرام و شادمانه بدل کند
و همه نفرتهایت را به عشق و من در گوش تو خواهم گفت.
به خاطر داشته باش که همه پریشانیهای تو فقط و فقط وقتی آغاز میشوند که فراموش میکنی لایتناهی هستی و تو تنها وقتی سقوط میکنی که از ابدیت خود، از اصل خود، از توی لایتناهی، از من دور شوی و آنچه تو را به سعادت میرساند بازگشت تو به اصل خویش است.
سلام به استادعزیزو مریم شایسته ترین زنی که میشناسم توجه به نکات مثبت و نوشتن ان چقدر درزندگی من تحول ایجاد کرد در گذشته همه توجه من روی نکات منفی بود وهمان هم وارد زندگیم میشداکنون که میدانم توجه ام روی مثبتهاست همه اتفاقات زندگیم رو سپردم بخدا و به بهترین شکل ممکن انجام میشه بطور مثال همسر من که تو مدار نیست و توجه اش روی منفیهاست همیشه دررنج و عذاب هست واکثر اوقات سردردهست وهمش ناله و غرولند میکند من اینقدر ارام و ریلکس شده ام که همسرم میگه تو ادم بیخیالی هستی و من بهش میگم من ایند ه ام را سپرده ام بخدا تمرکز روی نکات مثبت و نوشتن انها معجزات زیادی برام داشته وقتی هرروز زیباهیها رو تحسین میکنیم وبرامون تازگی داره بییشتروارد زندگی مون میشه وقتی میبینم استاد که به خیلی از خواسته هاش رسیده هرروز براش یه روز جدید هست وزندگیش انقدر زیباست که حتی دوستان امریکایش هم نمیتونن باور کنن که اینجا واقعی هست تازه میفهمم بزرگان ما که گفتن کسی که دوروزش مثل هم باشد ضرر کرده است یعنی چی وقتی که متعهد باشی که به قانون عمل کنی وفقط حرف نباشد نتایج هم میاید کتاب اسمانی ما هر جا از ایمان حرف زده بلافاصله عمل صالح رو پشت ان اورده حالا میفهمم چقدر مهم هست که انسان به ان ایمان عمل کند وعالم بی عمل مثل زنبور بی عسل هست واقعا ایا کسی حاضر از یه کندو زنبور بی عسل نگهداری کنه نه وقتی نکات مثبت رو توجه میکنم بانوشتن انها هرروز توجه ام بیشتر و بیشتر میشه وانها در زندگیم جاری میشن من در گذشته وقتی مسافرت میرفتم از بس نگران خراب شدن ماشینم بودم همیشه در جاده میماندم اما از سه سال پیش که قانون رو درک کردم دیگه نگران نیستم وبه ندرت اتفاق افتاده که حتی پنچر کنم واون موارد محدود هم اگر پیش امده فوری سعی میکنم به نکات مثبتش توجه کنم وبه خودم میگم خداوند خیر من رو در این دیده وممکن بود چند متر جلوتر اتفاق بدتری رقم بخورد و از خدا سپاسگذاری میکنم و با شادمانی اون مشکل رو حل میکنم وادامه مسیر چقدر زیبایی در زندگیم بوده که قبلا من اونارو نمیدیدم الان وقتی میرم تو طبیعت از دیدن یه تیکه سنگ لذت میبرم لمسش میکنم وخدارو شکر میکنم خدایا سپاسگذارم برای انسانهای خوب و شایسته ایی که در زندگیم هست درپناه ایزد یکتا شاد وسلامت و سربلندو ثروتمند باشید
سلام به دوستان خوب و استاد عزیز واقعا از دیدن وشنیدن این فایل لذت بردم هم از لحاظ بصری از دیدن مناظر زیبا در پارادایس، هم از شنیدن تجربه خوب دوست عزیزمون .واقعا چقدر خوبه که برای تربیت بچه ها وقت میگذاریم، والبته که در آینده نتیجه ش رو هم میبینیم وبه خودمون برمیگرده ،دوم اینکه هرچیزی از کودکی یاد گرفته بشه محاله در آینده فراموش بشه ودر واقع پی ریزی شخصیت انجام میشه .آفرین به این مادر که هم خودش رو رشد میده هم باعث رشد بچه هاش میشه خیلی خوشم اومد تحسین میکنم این رفتار رو ،، در واقع این مادر سهمی در رشد جامعه داره چون بعدها این بچه ها بااین طرز فکر وارد جامعه میشن وروی دوستان ونزدیکان خودشون تاثیر میگذارند وباعث گسترش این طرز تفکر واین طرز رفتار میشوند ممنون از به اشتراک گزاری این مطالب براتون آرزوی موفقیت دارم،،
واقعا فایله فوق العاده ای بود. اول صبح که داشتم برای رفتن به دانشگاه اماده می شدم این فایل رو گوش کردم و اینقدر سطح انرژیم بالا رفته که یه لبخند زیبا و ادامه دارروی لبام نقش بسته.
استاد به لطف شما من به خیلی از خواسته هام رسیدم که بزرگترینش مهاجرتم به امریکا بود. الان حدودا هفت ماهه اینجام و به لطف تمرکز به نکات مثبت توی یکی از بهترین شهرهای امریکا و بهترین دانشگاه دنیا مشغول کار هستم. استاد این شهر این مردم این امکانات این زیبایی ها رو تماما به لطف اموزه های شما به دست اوردم. اینقدر زیبایی های این شهر و کشور بالاست که نکات مثبت رو یادداشت نمی کردم ولی امروز با گوش دادن این فایل زیبا تصمیم گرفتم مجدد مثل گذشته تمام نکات مثبت رو یادداشت کنم هر چند صفحه ها پر کنه و طولانی بشه. بی صبرانه منتظر کلاب هاوس هستم تا بیام و درباره این مسیر زیبا مهاجرتم برای شما و دوستانم صحبت کنم
چقدر خوشحالم که هدایت شدم تا کامنت شما رو بخونم و نتیجه شگفت انگیز تون رو ببینم. مهاجرت به آمریکا واقعا بهتون تبریک میگم و از صمیم قلبم تحسینتون میکنم برای مهاجرت و این همه پیشرفت و تغییر و قطعا مسیر زیبایی که طی کردین تا به یکی از خواسته های بزرگ و ارزشمندتون برسید.دریا جان بازم بنویس و خوشحال میشم ردپاهاتو و نتایجت رو ببینم و دنبالت میکنم.منم امیدوارم استاد جان دوباره حالا برنامه لایو اینستا یا کلاب هاووس یا هر روشی که هدایت میشن بیان و با هم یک دورهمی مجازی بگیریم و درس بگیریم و بشنویم…سپاسگزارم برای ردپای زیبات…
براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.
یه مدتی از سایت دور شده بودم ولی یک دفعه هدایت شدم به جواب شما که برام گذاشته بودی. انگار الان باید می دیدمش و. پاسخ می دادم. دوباره فعالیتم رو در سایت بالا برده ام و با خرید دوره احساس لیاقت این کار رو می خوام انجام بدم.
عزیزم خوشحالم که برام ردپا گذاشتی، خوشحالم که امروز رو با دیدن و حضور یک دوست مهاجرم شروع میکنم، از اونور دنیا یکی از ایالت های آمریکا بهم سلام میکنه، یک مدتیه هربار که یادم باشه، توی تمرین ستاره قطبی ام از خدا میخوام که خودش مقدمات مهاجرت بعدی رو برام فراهم کنه، امریکا کانادا، هنوز نمیدونم اصلا نمیخوام دقیق بدونم و براش برنامه ریزی کنم سپردم به خدا تا خودش منو در بهترین زمان به بهترین مکان هدایت کنه و این خواسته قلبی منه.
جالبه یکی دوشبی یک دوست عزیزم که به تازگی به استانبول مهاجرت کرده خونه ما اومدن به محض اینکه رسید ایران اومد خونه ما، بعد رفت شهرستان. اینا اگر نشونه نیست پس چیه، اگر پیغام های خدا نیست که داره بهم میگه فهیمه تو اروم اروم داری وارد مدار مهاجرت به خارج از کشور میشی پس چیه، قلبم خیلی روشنه بااینکه هیچی ندارم هیچی، نه پول نه تحصیلات نه شرایط مناسبی برای ویزا و مهاجرت قلبم روشنه که میشود. حالا کی و کجا نمیدونم من قدم هامو برمیدارم.
قدم اول شاید این بود که از مشهد با همسرم آخر سال99اومدیم تهران
و یکسری قدم های دیگه که گفته شد یا نشنیدم یا نخواستم بشنوم و آماده اش نبودم یا قدم هایی که بی ربط و باربط دارم طی میکنم.
چندماه پیش یک نیرویی منو سوق داد تا بعد12سال فارغ التحصیلی کارشناسی برو ارشد شرکت کن، و حالا مشغول درس خوندنم برای کنکور ارشد که چیزی هم نمونده(16روز مانده تا آزمونم).
خلاصه میخوام بگم آگاهانه دارم سعی میکنم قدم بردارم با امکانات موجودم، اگاهانه دارم سعی میکنم هر روز خودمو کمی بهتر از دیروزم کنم، آگاهانه سعی میکنم تو این مسیر بمونم و توجه ام به سایت و یادآوری و عمل به قانون ها باشه. آگاهانه سعی میکنم الگو ها رو ببینم و درس بگیرم و پرقدرت تر و باانگیزه تر ادامه بدم. آگاهانه سعی میکنم سپاسگزارتر بشم،…
واقعا نمیدونی چقدر ذوق زدم گفتی دوباره میخوای تو سایت فعال باشی یعنی اینجا ردپاهاتو ببینیم و لذت ببریم و به رشد هم کمک کنیم. وای که چقدر خوشحال شدم دوره احساس لیافت رو گفتی خریدی. اصلا انگار الان خودم دارمش. وای که چــه روزی شد امروز با این همه خبر خوب.
دریا جان واقعا تحسینت میکنم برای کارهایی که کردی من اصلا هیچی نمیدونم ازت، اما از ته قلبم شجاعت هات، ایمانت، حرکت ها و مهاجرتت(که فکر کنم الان یک سال و نیم بگذره آمریکایی!) واقعا تحسینت میکنم برای داشتن دوره های ارزشمند استاد جان که داشتن تک تک شون آرزوم هست،تحسینت میکنم که کامنت برام نوشتی و منو با خبرای خوبت اینطوری سورپرایز و خوشحال کردی.
قلبم پر از عشق و ایمان شده و میرم که امروز پرقدرت تر درس هامو بخونم و کمی بیشتر آماده بشم برای کنکور.
من از هیچ چیزی نمیترسم و نگران نیستم چون خدای من زودتر از من اونجاست.
من در لحظه زندگی میکنم، و ترسی از آینده ندارم. چون خداوند همواره جلوتر از من اونجاست و همــواره هــدابتم میکنه.
بازهم سپاسگزارم که نوشتی از خودت وتصمیم هات از حضورت. سپاسگزارم که باعث شدی منه عشق نوشتن و بودن در اینجا، بیام و یادبکیرم و به یاد بیارم و سرشار از عشق خدا بشم.
(عاشق ردپا گذاشتن اینجام، اینجا بهترین جای دنیای منه) ببین چه میکنه همین ردپاها و نوشتن هامون، خدایا شکرت که توجه همه چیزه
دوست قوی من دوستت دارم و از الله یکتا برات صمیمانه بهترین بهبودها رو خواهانم.
چقدر لذت میبرم از نگاه متفاوت آدما به زندگی!آدمایی که دنیارو جای بهتری میکنن و در پشت هر کاریشون آگاهی و دلیلی نهفته است
اینکه آگاهی هارو در قالب متفاوت به بچه ها یاد بدید فوق العاده اس ،چقدر جهان به مادر و پدرای از این جنس نیاز داره تا با تغییر وضع خودشون جهان هم جای بهتری کنن
از ایشون سپاسگزارم که برای بهتر کردن جهان هم تلاش میکنن
استاد عزیز من امروز مواجه شدم با ترس بزرگ زندگیم !ترسی که باعث شده بود من 6سال رویام به تعویق بندازم
بی نظیر پیش نرفت ولی بسیار بسیار راضیم ،چقدر اعتماد به نفس گرفتم چقدر به خودم افتخار کردم
صبح حتی تا لحظه آخر، تمام سلولام میگفت نرو انجامش نده بیخیال چرا؟
چون هر بار تجربه انجام این کار برای من مساوی بود با درد و رنج با سختی
اما اینبار به جای گوش کردن به این صدا ،گفتم انجامش میدم که ببینی دیگه ترسناک نیس دیگه غول نیس
و همینطور هم بود!حالا من یک قدم بیرون منطقه امنم هستم ،حالا یک قدم شجاعترم
حالا وظیفه منه که با مدرک واقعی نتیجه امروز،اهرم رنج و لذت بنویسم
اگه آموزه های شما نبود اگه درخواست من به خدا نبود اگه لطف خدا نبود که من با شما آشنا بشم،چقدر قرار بود اوضاع سخت تر بشه
پس بابت همه آگاهی هایی که به من منتقل کردید ممنونم
الان دیگه خودم رو موظف میبینم موفق بشم به چندین دلیل
1)حالا خودم رو لایق موفقیت میبینم
2)در خودم توانایی انجام دادن و حل مسئله میبینم
3)خودم رو لایق خوشحال بودن و تلاش برای حس رضایت داشتن میبینم
4)تلاش های اطرافیان و خانواده و خوشحال کردنشون
5)به خاطر استاد که نتایج خیلی خیلی بزرگ بگیرم و وقتی دیگران میپرسن چی شد که اینطوری شد ،بگم راه اینه
6)قبلا هم خودم رو موظف میدیدم !اما همراه با رنج و حس عذاب وجدان و سرزنش
اما حالا برای انتشار شادی و حس خوب در خودم و جهان بیرون از خودم
7)برای حس رضایت درونی برای سپاسگزاری از خدا… برای شکر گزاری از خدایی که جهان رو جوری بی نقص خلق کرده که ما خالق زندگی خودمون باشیم
8)برای اثبات حقانیت قوانین به خودم و اطرافیان
9)برای مدرک مناسب داشتن که اگه درست عمل کنی با باور مناسب با حس خوب موفق میشی و اینکار باعث افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس و توانایی در زمینه های دیگه هم میشه
10)به خاطر خودم و برای سپاس گزاری از خودم که کم نیاورد
اینکه آگاهی ها از حرف به عمل در من تبدیل شده خودش دستاوردی که باید روزها بابتش شکرگزار باشم ،همینکه کمال گرایی و نتیجه گرایی در من کمرنگ تر شده
یک تجربه ی شخصی خودم براتون تعریف کنم که از گوش کردن به اموزهای استاد گرفتم
حدودا 3 سال گذشته در یک مسائل عجیب و واقعا خفه کننده گیر کرده بودم
و فقط از خدا هدایت میخواستم
استاد انگار شما اون خدایی بودین که من صداش میکردم
استاد نمیدونم چه فایلی از شما رو اون موقع گوش دادم خییییلی دلم میخواد دوباره پیداش کنم
چقدر با اون مسئله ی اون موقع من همزمانی داشت و انگار فقط مربوط به حل مسائل اون زمان من بود
از دل اون مسئله که حدودا 12 سال درگیرش بودم و هر روز داشت شرایط بدتر و بدتر میشد فقط با توجه به زیبایی ها حل شد اون هم به چه صورتی
به طرز معجزه آسایی
به رااااااحتی
با چه آرامشی
با چه امنیتی
با چه دستانی از خداوند
تنها کاری که من کردم این نبود که بجنگم
و درگیر بشم با اون مسئله
برای حلش بشینم با این و اون صحبت کنم
خودم حق به جانب بگیرم
احساس قربانی شدن کنم
نه نه نه
من فقط تمرکز کردم
به زیبایی ها
به دیدن ابرهای زیبا
به دیدن درخت های زیبا
به دیدن درختان میوه که چه طور از یک چوب همچین میوه ی زیبایی خلق شده و چه طور از هر چوب که به ظاهر چوب هست و فرقی با هم نداره یک نوع میوه ی متفاوت خلق شده و چقدر حس خوبی بهم میداد
با دیدن درخت های میوه بیشتر حضور خدا احساس میکردم
به خونه های زیبا و ماشین ها و ساختمان های قشنگتوجه میکردم
پیاده روی میکردم و با خودم میگفتم خدایااااا شکرت چه روز زیبایی چه هوای خوبی
چه انرژی خوبی
چه روز پر برکت و شادی
چه احساس خوبی
چقدر این این گل ها قشنگهستن
و وااااقعا سعی کردم احساسم خوب کنم
در صورتی که در اوووووووج مسئله ی خودم بودم در روزهای سختی بودم که احساس میکردم نفس کم میارم برای زنده بودن
حل شد حل شد حل شد
و چقدر الهام امروز با الهام اون موقع فرق کرده چقدر آگاهی هام بالاتر رفته
چقدر شرایط مالی ام فرق کرده
تو چه رابطه ی عاششششقانه و بی نظیری هستم
چقدر آزادی مالی و مکانی پیدا کردم
چقدر فکرم آزادتر شده
و شروع این مسیر فقط و فقط با تمرکز بر زیبایی ها بود
فقط من صحبت های استاد لازم داشتم تا
مسیر راه حل پیدا کنم و کلام استاد جز کلام خدا نیست
استاد اگر این کامنت میخونین بدونین از همین جا دستان شما رو میبوسم و هر لحظه از قرار گرفتن در مسیر شما خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنم
از این مدل فایل ها که استاد تاکید میکنن بر تمرکز به زیبایی ها چقددددددر زیاد هست تو سایت چون استاد میدونن مهم ترین قانون این جهان تمرکز بر زیبایی هاس و خدا رو شکر میکنم در مدار همچین استاد توحیدی قرار گرفتم
و شب روز من
تفریح من
مطالعه ی من
شده سایت استاد عباس منش
استاد وجود شما و مریم جان و فایل های شما
سراسر زیبایی و فراوانی
مناظر زیبا و سرسبز و عااالی با اون برکه ی زیبا و خونه ی چوبی روی آب که رویای منه
مکان های فوق العاده
آزادی زمانی و مکانی و مالی
این همه عششق و احترام و محبت در رابطه ی عاطفی
داشتن دوستان عالی و تفریحات بی نظیر
اون مهمونی های پر از لذت و تفریح و شنا با مهمون ها داشتن همچین فضایی و امکانات تفریحی و خوراکی های فووووق العاده
چقدر که من عاشق میزبان بودن و مهمونی گرفتن هستم
خرید های لحظه ای و هر آنچه که لازم دارید بلافاصله تهیه میکنید چقدر زیباست
استاد عزیزم چقدر وجود شما منبع زیبایی و شادی هست
استاد شما یک الگوی به تمام معنا عااالی و تمام عیار هستید
ساعت 1ونیم شب پنجشنبه وقتی من خواب بودم احساس کردم همسرم سراسیمه با دسته کلیدها رفتن پایین. در همون حین که خواب بیداری بودم به خودم گفتم باید کنترل ذهن کنم. افکار منفی قطاری میومدن نکنه عزیزانم بیمار شدن، نکنه برادر همسرم تصادف کرده و… و من همچنان در حال مبارزه که همسرم اومد و گفت مدارک ماشینت کجاست؟
زده بودن به ماشین من که پایین ساختمونمون پارک بود. ماشینم از عقب له شد و جلو ماشینم رفته بود تو جوب
از بالا ساختمون به ماشین نگاه کردم و گفتم والله خیر الحافظ و هو الرحمن راحمین
خدارو شکر که من و پسرم توش نبودیم
بعد یک ساعت یدک کش اومد که ماشین رو دربیاره. من با دیدن یدک کش گفتم خدارو شکر که چنین فرشتگانی هستن که نیمه شب به داد انسان ها میرسن. به ثانیه نکشید که گفت اگه من از عقب بکشم ممکنه زیر ماشین آسیب ببینه و هزینتون بره بالا بهتره جرثقیل بیاد(میتونست خودش بکشه بیرون بدون توجه به آسیب ماشین من و پولشو بگیره) اگه جرثقیل بیاد چون الان نصف شبه هزینه چندبرابر میگیره بهتره فردا صبح اقدام کنین. صبح جمعه زنگ زدم به برادرم که فروشنده لوازم یدکی هست و ازش کمک خواستم که بیاد و ببینه چه جوری ماشین رو در بیاریم. وقتی تو مسیر خونه ما بود یکی ازدوستانش که مکانیک بود بهش زنگ زد و ازش یه قطعه ای میخواست و برادرم بهش ماجرا رو گفت. اون آقا داوطلبانه به کمک ما اومد و برادرم و اون آقا به کمک جک و بدون هیچ هزینه ای ماشین رو خارج کردن.
باید میرفتم راهنمایی و رانندگی برای گرفتن کروکی.
توی مسیر همونطور که از شما استاد عزیز یاد گرفتم همش تلاش میکردم که کنترل ذهن کنم (به یاد ماجرای شما تو بانک که تعریف کردین با کنترل ذهن کارهاتون عالی پیش رفت) همش با خودم میگفتم الخیر فی ما وقع
هرچه آن خسرو کند شیرین بود
و بشر صابرین
و بشر صابرین
و بشر صابرین
با پسر 5ساله ام پاشدم رفتم راهنمایی و رانندگی. جایی نمیشد بذارمش.
روز قبلش برادرم، پدرم، برادر همسرم بهم گفته بودن ما میایم کمکت ولی همونطور که مستقل بودن رو از خانم شایسته عزیز یاد گرفته بود(با دیدن سریال زندگی در بهشت، تنها بودن تو پارادایس چند هکتاری) گفتم ماشین خودمه مسئولیتش با خودمه. و نگم براتون چقد برخورد پرسنل راهنمایی و رانندگی با من و پسرم خوب بود چقد به پسرم خوش گذشت بهش کارت همیار پلیس دادن شکلات دادن
و به من هدیه ای که به صابرین میدن رو دادن هم کارمون زود رسیده شد هم بهم یه قرآن زیبا هدیه دادن.
قبل از آشنایی با آموزه های شما استاد عزیز همش غر میزدم میگفتم چقد من تو مسیر زندگیم تنهام. همسرم همش سرکار. نیست باری از دوشم برداره ولی خانم شایسته بهم یاد داد قوی باشم باعشق به عزیزانم مسیر رو طی کنم
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که بالاخره تونستم در مدار کامنت نوشتن قرار بگیرم – الهی شکرت که دستان سالمی دارم که میتونم تایپ کنم – خدایا شکرت که ذهن بازی دارم که میتونم اختیار کاملمو دست بگیرم و زندگیمو خلق کنم و هر لحظه، خودم تصمیم بگیرم که چیکار میتونم بکنم و مثل الان که دارم کامنت مینویسم و نمیرم به دنبال شبکه های اجتماعی و وقت تلف کردنای دیگه – خدایا شکرت که سالمم ذهنم روحم- خدایاااا شکرت اینجام توی دنیای عباسمنش – استاد وقتی حرف میزنی تماما آرامش به سمت من هجوم میاره – خدایا شکرت که انقدررر روی خودتون کنترل دارید و تقوا پیشه میکنید- این روزا خیلی پیش میاد که از ذهن و کنترل کردنش غافل میشم – باید هر روز خودم رو در مسیر رسیدن به خواسته هام قرار بدم که کشتی زندگیم توی دریای اتفاقات به هر سمتی نره و بتونه در مسیر خدایی به جزیره ی سعادت برسه – کار سختیه اما به خودم تعهد میدم که الان که اینجارو پیدا کردم – الان که فهمیدم قانون چیه از هیچ تلاشی فروگذار نباشم – خدایا شکرت
یه تمرینیو چند وقت یه بار انجام میدم در جهت اینکه همیشه آگاه باشم به همه چی – این باعث میشه که توی مسائل روزمره هم مدام به خودم تلنگر بزنم که الان به چی داری فکر میکنی ، به چی انرژی میفرستی ، ذهنت کجاست ؟ این تمرین هم اینه که چند وقت یه بار مثلا جای ساعت دیواری اتاقمو عوض میکنم. اینکار چندین مزیت داره چون وقتی از روی عادت ، از روی عادت از روی عادت و تکرار میکنم از روی عادت میخوام ببینم ساعت چنده و ذهنم به سرم دستور میده که به جایگاه همیشگی ساعت بچرخه ، با دیوار خالی مواجه میشه و من یهو به آگاهی میرسم ، یک تجربه ی عجیب. امتحانش کنید . این با دست چپ غذا خوردن و مسواک با دست چپ زدن فرق داره ها . این یه سطح دیگه ای از آگاهیه یعنی قرار نیست با پروسه انجام یک کار از نو رو آشنا بشیم و اونو با پوست و خون دوباره لمس کنیم بلکه قراره که آگاه باشیم به آگاهی برسیم . یا مثلا جای سطل آشغال اتاقمو چند وقت یه بار عوض میکنم و اتفاقا جاهایی میزارم که ذهنم تا حالا تجربه شو نداشته و تلاش میکنم وقتی قراره چیزیو دور بندازم از حالت ربات اتومات دربیام و قبل از اینکه جای خالی سطل منو آگاه کنه خودم به شرایط آگاه باشم . یعنی وقتی در مسیر مثلا سرکار میبینم که عه مونا تو محل کارتو دور انتخاب کردی که مسیر رفت و آمدت عباسمنشی تر بشه و بتونی تایمی داشته باشی که به خودت و اتفاقاتی دوست داری فکر کنی و بعد میبینم عه نصفی از راهو گذروندمو و افسار ذهنم از دستم در رفته و توجه به زیبایی ها نکردم توجه به نکات مثبت نکردم و کشتی توی دریا گم شده – پس تمرین میکنم که آگاه باشم – کنترل کامل به احساسات به واکنش هام به انتخاب هام-
مدتیه که پیشرفت های خوبی داشتم . اولیش اینه که حال خوبم خیلی بیشتر شده یعنی زمان های زیادی در روز حالم خوبه – منی که به شکل احمقانه ای بی دلیل بدون اینکه بدونم چرا اما مدام حالم بد بود . جالبه که حتی وقت نمیذاشتم برم ریشه یابی کنم که چرا حالم بده و فقط بدون درک عمیق، آموزش های استاد رو گوش میدادم و پرواضحه که نتیجه ای هم پدیدار نمی شد- اما الان قضیه فرق کرده . مونایی که اول سال پول خرید نون رو نداشت الان ماهی 20 میلیون درآمدشه – مونایی که دلش میخواست و آرزوش بود روانشناسی ثروت 1 رو بگیره الان به راحتی اونو توی اتاق شخصیش داره – مونایی که آرزوش این بود که محل کارش طبقات بالا باشه با ویویی زیبا از تهران و اتاق شخصی و بدون بالا سری، الان همه شو داره – دفترم طبقه 5 یه ساختمون 7 طبقه ست – میزکارم کنار پنجره ست و سر برمیگردونم کوههای زیبا رو در کنار برج میلاد میبینم – یه سیستم عالی دارم که به راحتی کارامو اونجا انجام میدم – محیط کارم خلوته – کارفرمام اکثر روزا نیست و من فقط گزارشات نهایی رو بهشون میدم – خدایا چقدر تو بزرگی چقدر قوانینت درست کار میکنه – خدایا خواستم و شد- پس بازم میخوام که بشود- یه اتمام حجتی با خدا کردم اونم اینه که تا آخر خرداد بهش وقت دادم که بهم ماشین بده. من نمیدونم چیجوری من نمیدونم از کجا- اما میدونم که میشه . شاید بپرسید که از کجا میدونی میشه . چون که من توی این مدت به شکل عجیب و باورنکردنی ای دارم به تضاد برمیخورم – یعنی انقد این تضاد شدت گرفته که نگو و فهمیدم که الان این تضاد داره وضوح خواسته ی منو به من نشون میده – چون تضاده حول محور داشتن وسیله برای رفت و آمد میگذره – پس فهمیدم که تحقق خواسته ام نزدیکه چون دارم به تضاد برمیخورم ولی من احساسمو خوب نگه میدارم – نمیگم که ای بابا چرا من وسیله ندارم چرا همش باید اسنپ بگیرم چرا باید چشمم به یکی باشه که شاید منو برسونه بلکه میگم الان این خواسته ت داره شدیدتر میشه درونت، پس این اتفاق نزدیکه – آخه من تجربشو داشتم – دوسال پیش در حالی که پول یه باک بنزین هم نداشتم به شکلی باورنکردنی 7 ماه ماشین صفری زیر پام اومد بدون اینکه من بخوام کاری کنم- ماشینی که یه ریال بابتش نداده بودم ولی دراختیار صد درصد خودم بود . یعنی ماشین از جایی لاجرم لاجرم لاجرم و لاجرم به خاطر فرکانس هایی که فرستاده بودم به خاطر مقاومتی که نداشتم به خاطر رها بودنم و فکر نکردن به چگونگی ها به دستم رسید. صاحب ماشین التماسم میکرد که ماشین دستت باشه – اونم به خاطر اینکه اون خانواده که خواهرم اینا بودن چندین ماشین داشتن و این تیبای صفرو خواهرم با پس انداز خودش خریده بود(در واقع ثبت نامی گرفته بود) و نمیخواست همسرش متوجه بشه و ناچار بود اونو توی پارکینگی بزاره تا یه مدت بعد که قیمت ماشینا بالاتر میرفت اونو به قیمت بازار بفروشه و چون پارکینگ خونه ما خالی بود (اون موقع هنوز توی رابطه زناشویی بودم و از همسرم جدا نشده بودم) اصرار کرد که ماشین دستت باشه و کلا در اختیار کامل تو – یعنی من کیف کردم اون مدت – چون من عاشق ماشینم – میخوام بگم که اگه در مدار رسیدن به چیزی باشیم لاجررررمممم اون خواسته وارد زندگیمون میشه بدون اینکه ما کاری بخوایم بکنیم –
یه چیز جالب دیگه راجع به زندگیم اینه که من بعد جداییم و برگشتن به خونه ی پدری (6 ماهه که برگشتم خونمون) این خواسته در من بود که مستقل بشم و به شکل مجردی خونه بگیرم اما همونطور که گفتم من اول امسال پول خرید نون نداشتم – خونه که دیگه توهم بود – بعد چندتا اتفاق افتاد – یه سری تضاد و یه عالمه نشانه – چه جوری ؟ اینجوری که من وسایلمو (جهیزیه رو) بردم گذاشتم خونه ی خواهرم که مجرد زندگی میکرد و تازه به این خونه ی دوخوابه نقل مکان کرده بود و یکی از اتاقاشو در اختیار کامل وسایل من قرارداده بود – درواقع این قضیه پیشنهاد خودش بود و یه جورایی به اصرار اون و تماس های مکررش تصمیم گرفتم وسایلو بزارم اونجا وگرنه قرار بود یا ببرم بزارم توی کانکس های مخصوص انبار کردن وسایل یا مناطق پایین تر با کمک مامانم یه جایی رو بگیرم که کنار وسایلم همونجا زندگی کنم- همه چی خوب پیش رفت و وسایلو به پیشنهاد و پیگیری های زیاد خواهرم داخل اتاق خونش گذاشتیم و درو بستیم و خودم خونه مامانم مستقر شدم(اینم بگم که خواهرم اصلا مشکلی نداشت که با خودش زندگی کنم –چون کلا وقتی شما بعد از یه مستقل شدنی هرچند کوتاه مدت برمیگردی خونه پدریت یهو با همون محدودیت های دوران قبل از ازدواجت مواجه میشی و خیلی چیزا تو کتت نمیره و درگیری و تنش ها با مادر شروع میشه) خلاصه من از اونجایی که حداقل توی این بخش خیلی خودمو میشناختم که اصلا هم خونه شدن تو کتم نمیره حتی با خواهرم، موافقت نکردم و تصمیم گرفتم خونه مامانم بمونم – گذشت و گذشت این خواسته در من بیشتر میشد که دلم میخواد به سمت تنهایی و مستقل شدن هدایت بشم و تضادهای زیادی با مادرم داشتم و خودمو خیلی اذیت میکردم تا اینکه خواهرم بعد چند ماه گفت بیا وسایلتو ببر میخوام اتاقو بکنم اتاق کارم (چون خواهرم توی خونه هم کار میکنه و مشتری تاتو ابرو میگیره) زکی … منو میگی هاج و واج موندم- آخه من وسایلو کجا ببرم ! خونه مامانم که جایی نداره ، منم که شرایط رهن جاییو ندارم ( این مال اون موقع بود که یه قرونم نداشتم) خلاصه خواهرم راضی شد که فعلا یه اجاره ی ناچیز در حد ماهی یه تومنو بگیره از من و بی خیال بیرون انداختن وسایل شه – خلاصه این تضاد، عجیب این خواسته رو بیش از پیش در من تشدید میکرد که من دلم میخواد به شکلی عالی و به راحتی مستقل بشم به شکلی عالی به سمت تنهایی هدایت شم – حالا نشانه ها چی بود – همین خواهرم یه سگ داره که ارتباطش با من هم خیلی خوبه – میزنه و خواهرم یه سفر 5 روزه براش پیش میاد و از من میخواد که توی نبودش از سگش نگهداری کنم و توی خونش بمونم – یعنی من داشتم پرواز میکردم – هووورا یه تنهایی عااالی اونم 5 روززز توی خونه 80 متری بزرگ نوساز با نورگیر عالی طبقه بالا ویو خوب تراس دار یعنی بال درآوردم بعد از این نشانه مادرم که اصلا اهل بیرون رفتن نبود از یه تایمی به بعد کلا همش بیرون بود – یعنی دو روز خونه دوستش موند – سه روز رفت کرج خونه اقوام موند بعدش یه سفر پیش اومد که همین پنج شنبه 4 خرداد 1402 رفت سفر و حداقل یک هفته نیست – یعنی من به خاطر خواسته ام لاجررم لاجرمم لاجررم به تنهایی هدایت شدم – آیا اینا نشانه نیست – خدایا شکرت
یعنی اگه من بتونم امسال چند تا چیزو تیک بزنم بال درمیارم-
ماشینمو بگیرم
دندونامو درست کنم –
خونه ای مستقل داشته باشم
فیلمنامه مو بنویسم
دفتر شخصی داشته باشم
آرره آرره دنیا دنیای پرروهاست – همه چیو با هم میخوام- بخواه تا بشود میخواهم و میشود – حال خوب بیشتر این روزا نشان از هدایت به سمت خواسته هام داره- من خیلی خیلی قبل تر ها مثلا 22 یا 23 سالگیم (الان 33 سالمه) عادت داشتم جلو آینه میرقصیدم – یعنی از حال خوب زیاد و شوریدگیم میرقصیدم – و این کارو خیلی وقت بود انجام نداده بودم یعنی حالم انقدر مثل یویو خوب و بد میشد که هیچ وقت حس خالص اون دورانو دیگه تجربه نکرده بودم که نمود بیرونیش بشه رقصیدن اما الان هر روز تقریبا در حال رررقصمممم – خیلی حالم بهتره –الهی شکرت خدای مهربونم – من دوست دارم که به آزادی کامل مالی مکانی و زمانی هدایت شم الهی شککککرت – کلی اتفاقای خوب دیگه هم افتاده کلی از خواسته هام با وضضوح بالا محقق شده که سری های بعد میام میگم – خدایا شکرت که تونستم بنویسم – من میخواهم با حضورم جهان رو جای بهتری برای زندگی کنم – اگه این کامنت به دردتون خورد خیلی خوشحال میشم تجربه تونو باهام به اشتراک بذارید و برام بنویسید که کجاش چطور به کارتون اومد حتی اگه بخش کوچیکش بود چون خودم عادت دارم اول با لایک کردن و در مرحله بعد اگه کامنت کسی تاثیر عمیق تری گذاشته باشه حتما بهش بگم که کدوم جمله ت به چه شکل حالمو دگرگون کرد – الهی شکرت خدای مهربونم
سلام دوسته عزیز با خوندن کامنتت خیلی کیف کردم چقدر عتلی که به اون درجه رسیدید که از هر ماجرایی هرچند به ظاهر نازیبا قشنگی هاشو پیدا کنید و به قول استاد به نفع خودتون ازش استفاده کنید و تبریک میگم به خاطر این کنترل ذهن و شکاذچی نکات مثبت بودنتون…….
و به این ایمان قوی که در رابطه با رسیدن به اهدافتون دارید……
احسنت احسنت
آرزو میکنم هر روز بیشتر و بیشتر نتیجه های عالی بگیرید و با نوشتن نتایج قشنگتون حاله خوبتون و با ما به اشتراک بگذارید ️️
اون قسمت از کامنتت که گفتی وقتی به تضاد برمیخوریم یعنی داریم به خواسته مون نزدیک تر میشیم برام خیلی لذت بخش بود و کیف کردم مخصوصا وقتی مثال های واضح و بدیهی زدی و تجربه هاتو با ما درمیون گذاشتی
متشکرم ازت برای وقتی که گذاشتی و این کامنت زیبا رو منتشر کردی
اینکه میرقصی عالیه و اینکه با رقص احساس خوبی داری شاید بتونی ازش درآمد هم کسب کنی و بعدا هدایت بشی به مسیرهای بهتر و بالاتر اینکه زندگی شما چالش داشته و از مرحله بزرگی رد شدین شما را تحسین می کنم انشاالله اتفاقات و شرایط به نحوی پیش برود که باعث پیشرفت و شادی روزافزون شما باشد.
بهم تلنگر زد خیلی زیاد، اونجاش ک گفتی حالم یویویی بود و حالم بد بود و خودم نمیدونستم چرا؟! ولی الان حالم خوبه… این برای من این بود که میشود، میشود این حال تغییر کنه، تغییر میکنه.
نکته بعدی اون آگاهیه بود، دقیقا خیلس از ماها از لحظه حال آگاه نیستیم.خود من، اینجام، ولی فکرم جای دیگه ست و از همین لحظه ام، از همین جا لذت نمیبرم! و من دوست دارم، فکرم همینجا باشه، تو همین لحظه،ن تو هزاران جای دیگه ک اینجا و الان نیست و توشون اکثرالذت هم نیست.
نکته بعدی نوع فهمیدن نشانه ها بود، اینکه تو به خوبی نشانه هارو تشخیص میدادی و درست میفهمیدیشون، اگر تضاد سخت تر میشد میفهمدی ک در یک قدمی خواستتی و این عالی بود.
خداروشکر که به تمام خواسته هات رسیدی وبقیه اش هم در راه است
آن قسمت کامنتت که نوشتی تضادهای بیشتر یعنی داری به خواسته ات نزدیک تر میشی برا من یه فال بود یه نشانه چون این روزها خودم هم یه همچین شرایطی را دارم تجربه میکنم از اول شروع کردم به کنترل کردن نجواها به هرتضادی میخوردم میگفتم این تضادها آمدند که خواسته هات را بشناسی وباعث رشدت میشن ولی الان علاوه بر این میتونم با تکرار ای جانم تضاد بیشتر یعنی نزدیکی بیشتر به خواسته واین یعنی احساس فوق العاده
وطبق قانون
احساس خوب =اتفاقات خوب خداروشکر به کامنت ارزشمندت هدایت شدم
استاد من قبل از اینکه این فایل رو ببینم در نوت های گوشیم زیبایی ها و نکات مثبت رو مینوشتم و با دیدن این فایل انگیزه بیشتری برای این کار گرفتم.
من شرایطش رو ندارم که بخوام همیشه یک دفتر همراهم باشه یا تو جیبم، ولی گوشیم همیشه همراهمه برای همین با امکاناتی که داشتم دیزاین نوت گوشیم رو جوری تقییر دادم که خودش یه نکته مثبت و زیبا باشه و دیدنش بهم حس خوبی میده.
من همه چیز رو در اون مینویسم، اگه بچه ای میبینم تو خیابون که بامزه است، اگه چمن، گل، درخت یا گیاه زیبایی رو میبینم، اگه ماشین یا خونه ی زیبا و خفنی میبینم سریع گوشیمو در میارم و در موردش مینویسم و خدا رو سپاس میگم و دوباره شب ها قبل از خواب زیبایی ها رو مرور میکنم و دوباره خداوند رو شکر میکنم.
این کار تبدیل به روتین من شده.
من از وقتی با شما اشنا شدم متعهد شدم تا زندگیمو عوض کنم و الان نتیجه دستمه، نتیجه ای که تو یکسال گرفتم و قتعا بیشتر و بیشر میشه، هر کی منو میبینه، چه دوستای قدیمی و چه تو فامیل بهم میگن خیلی تقییر کردی و عوض شدی، از لحاظ روحی و از لحاظ درونی من تونستم خیلی خیلی خودمو تقییر بدم و یکی از چیز هایی که من هر روز بابتش خداوند رو شکر میکنم اینه که من تو سن 14 سالگی با برنامه شما اشنا شدم که این باعث شده من در سن کم نتایج بزرگ داشته باشم، چون زودتر شروع کردم زود تر هم تکاملم رو طی میکنم و نتیجه های بزرگ تر میگیرم.
در آخر هم از استاد عزیزم تشکر و قدر دانی میکنم
و خداوند رو بابت آشنایی من با برنامه های شما شکر میکنم
سلام بر استاد جذاب و خوش اندام که روز به روز جذاب تر میشین
سلام بر دوستان نازنین که اینجوری برامون تمرین میسازن
سلام بر مریم عزیییییییز و مهربونم
استاد من از وقتی قانون افرینش شمارو گرفتم و گوش دادم با اینکه هنوز بخش اول و قسمت سومم یعنی این قسمت سوم دقیقا نیمه گمشده منه خدایا چی تو این قسمت هست که من هربار که میشنوم دلم میخواد توش حل بشم اصلا یه نرگس دیگه از من ساخته تو این چندوقت اخیر تهران هواش بینظیر بوده ابری و وقتی داشتم از سرکارم برمیگشتم هوا اصلا رنگش لاجوردی نمیدونم چه رنگی انقد بینظیر بود که من همونجا میخکوب هوا بودم وای خدایا استاد اینی که میگم واقعا رویایی بود اصلا رنگ هوا انقد زیبا بود بخدا میخواستم همونجا پرواز کنم تجزیه شم تو اسمون افتابم پشتش زده بود اصلا یه رنگی که نمیخواستم چشم بردارم ولی اگه فقط به اسمون میخواستم نگاه کنم قطعا زمین میخوردم :))وقتی اومدم خونه بارون گرفت نمیدونم بارونش رویایی بود یا من دیدم رویایی شده بود که انقد زیبا دیدمش میخورد نم نم به صورتم از پشت پنجره چشامو بسته بودم چه حس لذت بخشی منم خیلی وقته که اتفاقات زیبای روزمو مینویسم هرچند که این چندوقت اخیز کم کاری کردم ولی انقد اتفاقلت زیبا برام افتاده رابطم باخودم بهتر شده ادما باهام خوبتر شدن به هرکی فکر میکنم به ثانیه نکشیده یابهم زنگ میزنه یا جلوم سبز میشه خیلی ذوق زذم استاد چقدر به موقع هدایت شدم ب خرید دوره افرینش چون داشتم قبلش قرانو میخوندم و باهم تلفیق شدن بخدا بعضی وقتا از شدت ذوق واقعا استپ میکنم نمیدونم چطوری عشقمو به خدا نشون بدم و ازش تشکر کنم یعنی این اواخر انقد من به اسمون نگاه کردم که انگار تا حالا وجود نداشته تا حرف منفی میشنوم سریع اکه تو اجتماع باشم هندزفری میزارم تو گوشم همش به خودم حرفای مثبت میزنم و لاجرم افرادم دارن حرفای مثبت به من میزنن مدیرم ازم تعریف میکنه تحسینم میکنه پسراش دومادش تحسینم میکنن خواهرم که خودش عضو سایته تحسینم میکنه و همه اینا وقتی اتفاق افتاد که خودم از خودم تعریف کردم
یه چیز دیگه استاد چندوقت پیش هدایت شدم خونه دوستم و دیدم پینگ پونگ دارن که گویا به تازگی خریده اقا من تا اینو دیدم یاد شما افتادم گفتم بیا بازی کنم و خیلی جالبه که خیلی خوب بازی کردم با اینکه دفعه اولم بود خودم تعجب کردم و گفتم ا چه حالی میده ها استاد حق داره انقد عاشق این بازیه و بعدش یه بازی دسته جمعی دیگه کردیم جریمه بازی این بود اگه میباختی باید به سوال یکی جواب میدادی و من باختم و سوالی که کردن این بود که پنج سال دیگه کجایی منم به شوخی گفتم انگلیس اخه اونی که سوال کرد عاشق انگلیسه و خیلی دوس داره مهاجرت کنه اونجا همه شرایطم داره و ثروتمندم هست اما بخاطر ترمزاش نتونسته بره بعد خندیدیم اخرشم گفت باور کن تو میری اونجا من موندم هنوز اینجا و بقیه هم گفتن بعیدم نیست و این حرفش خیلی منو تکون داد چون من واقعا دوس دارم بیام امریکا زندگی کنم نیپلزو خیلی دوس داشتم از تمام جاهایی که فیلم گرفتین مهر اونجا بشدت به دلم نشست هیچی هم راحع بهش نمیدونم اما خیلی حالم خوبه خداروشکر و تمام اینارو ثمره کنترل کانون توجهم میدونم کلی اتفاق ریز زیبای دیگه هم افتاده که بخوام بگم صد صفحه باید فقط بنویسم که بزرگترینشم همین جابه جایی خونمون بود که تو کامنتای قبل براتون نوشتم
و دراخرم بگم استاد این اندام شما انقد رویایی شده که هی میگم قانون سلامتی رو بخرم ولی هنوز هدایت نشدم سمتش چون لیزرمو گزاشتم الان رو قانون افرینش تا ایشالا سمت اونم هدایت بشم یازم تبریک میگم بابت اندام بی نظیر شما با لباسایی که میپوشید برامون دلبری هم میکنید عاشقتونم استاد جذاااااااااب و موفقم بوس به شما خدایا شکرتتتت
باسلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی زیبا
خیلی ممنونم بابت این کامنت زیبا که باعث شد ایده ی عالی باشه برای من و کلاسام
من مربی ورزشی هستم و کلاسام علاوه بر خصوصی ،عمومی هم برگزار میشه ک در هرسانس میانگین 20نفر تمرین میکنن
بعد از گوش دادن فایل و کامنت دوست عزیزمون،منی ک از قبل به فکر زدنه کانال تلگرام برای شاگردام بودم،امروز قدم اولو برداشتم و کانال زدم
سر کلاس،در هر سانس ،بزرگسالان و کودکان
ازشون خواستم تمام نکات مثبت و هرانچه ک باعث حاله خوبشون شده،حتی رنگ لباس،یا نوع خاصی از حرکتها یا قابل دسترس بودنه وسایله تمرین و هرچیزه دیگه ای ،برام بنویسن و بفرستن و بچه هایی ک بلد نیستن ،برام ویس بزارن
همین امروز اینکارو انجام دادن ،با خوندن احساس خوبه بچه ها،تمرکزشون،انرژیم چندبرابر شد و مطمعنم خودشون هم خیلی حسشون عالیه
شنیدنه صدای بچه های کوچولوعه کلاسم ،نه تنها باعث ذوقه من شده،قطعا به اعتماد به نفسه خودشون هم اضافه میکنه
علاوه بر اینکه همه شاگردام،ذهنیت و فرکانساشون هم مثبت میشه
و در نهایت،اونا خبر ندارن ک من قراره ،نظر کسی که بیشترین نکات مثبته کلاس رو گفته،داخل کانال قرار بدم
و همین طور همین الان اومد ذهنم،که تخفیفی برای ثبت نام ماه بعد،به عنوان هدیه ،بابت گزاشتن وقت برای نوشتن نکات مثبت، و انتقال انرژی و حال خوبه من شدن،در نظر بگیرم
استاد واقعا ممنونم ازتون که نه تنها،باعث عوض شدن باورهای ما میشین،بلکه ایده برای لذت بردنه بیشتر از کارو بیزنسمونم میشین
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما ندا طلایی عزیز
چقدر خوشحالم که به خوندن کامنتت هدایت شدم. چقدر قشنگ این ایده رو به سبک و مدل خودت پیاده سازی کردی و نتیجه اش هم دیدی و حس و حالت خوب شد و اجرای ایده در کسب وکارت قطعا تو رو به ایده های بهتر و زیباتری هدایت میکنه. ایده ایجاد کانال تلگرامی برای ارتبط هدفمند تر و سازنده تر با شاگردات اونم در راستای اجرای ایده شکارچی نکات مثبت بودن و هماهنگ شدن با قانون…
چقدر تحسین ات کردم برای داشتن یک کسب و کار شخصی
چقدر تحسین ات کردم برای مربی ورزشی بودنت
چقدر تحسینت کردم برای عشقی که میذاری و دنبال رشد باورهات و قدرتمند کردن شون هستی.
برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرون یرو خواهانم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام خانم فهیمه ی عزیز
قطعا برای شما که اگاهی از فرکانس دارین،این جمله قابل درکه
که
من بخاطر وجود یکمی نجواها امروز،رفتم سراغ ارامش در پرتو اگاهی
خوابم برد و توی خواب هم همش میگفتم خدایا بهم بگو چیکار کنم که ذهنم اروم بشه
یهو از خواب پریدم و اومدم سایتو رفرش کردم و بصورت باورنکردنی،جملات زیبا و تحسینای شمارو خوندم
به قدریذوق زده شدم ک باور نمیکردم!!!
احساس خوبم ک مطمعنم در جهت خاموش کردن نجواهای امروزم ،از طریق کامنت شما بوجود اومده ،به سبب وجود نازنین شماست
از صبح توی سایتم ودنبال نشانه ها و فایلای مختلف که حسمو خوب نگه دارم ،کامنت و پاسخ شما،اومد در عرض چندثانیه حاله منو عالی کرد
ازتون یه دنیاااا ممنونم
سلام به شما ندای عزیز و دوست داشتنی
بله کاملا درک میکنم. و کاملا باور دارم به اینکه هیچ اتفاقی اتفاقی نیست
اتفاقی نیست که من کامنت شما رو ببینم اونم رندومی و یکهو یک حسی بگه تحسین هات براش بنویس فقط به لایک بسنده نکن.
اتفاقی نیست که منم امروز نشانه ی من رو زدم و آرامش در پرتو آگاهی/قسمت 2 اومد.
اتفاقی نیست که من عاشق این فایل های ارامش در پرتو اگاهی هستم و بارها از صبح شنیدمشون برا بار چندصدم…
اتفاقی نیست که الان گفتم سایت رو رفرش کنم و دیدم واووو نقطه آبی رنگ دارم و هدفون گذاشتم و باز هم آرامش در پرتو آگاهی رو نیاز داشتم گوش بدم و همزمان که داشتم گوش میدادم و لذت میبردم تو کامنتی که شما برام نوشتی داشتی آرامش در پرتوآگاهی رو گوش میکردی…
بازم تحسینت میکنم ندا جان و این متنی از آرامش در پرتوآگاهی رو با عشق تقدیمت میکنم.
این فقط ظاهر قضیه است،………….
حقایق پنهانی هم هست که تو نمیدانی.
مشکلات زندگی را به صورت یک عادت پذیرفته ای. بر این باوری که در دنیای امروز کاملاً طبیعی است که دچار چنین مشکلاتی باشی، طبیعی است که غمگین باشی، عصبانی باشی و پریشان باشی.
فکر میکنی برای همه همین است و همه در این جور مواقع همین قدر پریشان میشوند… وقتی عزیزی را از دست میدهی تا مدتها غمگین و پریشان هستی و گمان میکنی که طبیعی است. … این پریشانیها همان تاثیری را بر وجود تو میگذارد که مواد و سموم شیمیایی.استرس و پریشانی همه تعادلات وجودی تو را بر هم می زند.
حقایقی در این جهان وجود دارد (و تو میپنداری می دانی) که با آگاهی از آنها، همه آنچه موجب غم، پریشانی و خشم میشده است، از زندگی تو رخت بر میبندد …
میتوانی تصور کنی؟!
گمان میکنی که همه در روابط مشکل دارند، همه با پدر و مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ، فرزندان، همسر، خانواده همسر، همکاران، کارمندان و مدیران ارشد مشکل دارند… و این بی نهایت عادی به نظر میرسد.
عادت کرده ای که رنج ببری و زندگی نکنی و فکر میکنی که این همه، طبیعی و عادی است.
اما این فقط ظاهر قضیه است.
فقط یک فریب بزرگ است.
زیر همین آسمان و در شرایط کاملاً برابر، کسانی هم هستند که با همان شرایط در نهایت آرامش و شادی درون زندگی میکنند و کلید این شادی و آرامش از همان حقایقی است که تو فکر میکنی که می دانی …
و فکر میکنی اگر حقیقتی هم باشد که نمیدانی، دور است و چندان هم دست یافتنی نیست … فریب بزرگ.
و غافلی که در گوشه و کنار، دور از چشم تو، خیلیها خیلی چیزها در گوش هم نجوا میکنند که:
یک جملهاش در یک لحظه میتواند پریشانیهای بی پایان تو را به پروازی آرام و شادمانه بدل کند
و همه نفرتهایت را به عشق و من در گوش تو خواهم گفت.
به خاطر داشته باش که همه پریشانیهای تو فقط و فقط وقتی آغاز میشوند که فراموش میکنی لایتناهی هستی و تو تنها وقتی سقوط میکنی که از ابدیت خود، از اصل خود، از توی لایتناهی، از من دور شوی و آنچه تو را به سعادت میرساند بازگشت تو به اصل خویش است.
منم ازت بسیار سپاسگزار و ممنونم که هستی.
سلام به استادعزیزو مریم شایسته ترین زنی که میشناسم توجه به نکات مثبت و نوشتن ان چقدر درزندگی من تحول ایجاد کرد در گذشته همه توجه من روی نکات منفی بود وهمان هم وارد زندگیم میشداکنون که میدانم توجه ام روی مثبتهاست همه اتفاقات زندگیم رو سپردم بخدا و به بهترین شکل ممکن انجام میشه بطور مثال همسر من که تو مدار نیست و توجه اش روی منفیهاست همیشه دررنج و عذاب هست واکثر اوقات سردردهست وهمش ناله و غرولند میکند من اینقدر ارام و ریلکس شده ام که همسرم میگه تو ادم بیخیالی هستی و من بهش میگم من ایند ه ام را سپرده ام بخدا تمرکز روی نکات مثبت و نوشتن انها معجزات زیادی برام داشته وقتی هرروز زیباهیها رو تحسین میکنیم وبرامون تازگی داره بییشتروارد زندگی مون میشه وقتی میبینم استاد که به خیلی از خواسته هاش رسیده هرروز براش یه روز جدید هست وزندگیش انقدر زیباست که حتی دوستان امریکایش هم نمیتونن باور کنن که اینجا واقعی هست تازه میفهمم بزرگان ما که گفتن کسی که دوروزش مثل هم باشد ضرر کرده است یعنی چی وقتی که متعهد باشی که به قانون عمل کنی وفقط حرف نباشد نتایج هم میاید کتاب اسمانی ما هر جا از ایمان حرف زده بلافاصله عمل صالح رو پشت ان اورده حالا میفهمم چقدر مهم هست که انسان به ان ایمان عمل کند وعالم بی عمل مثل زنبور بی عسل هست واقعا ایا کسی حاضر از یه کندو زنبور بی عسل نگهداری کنه نه وقتی نکات مثبت رو توجه میکنم بانوشتن انها هرروز توجه ام بیشتر و بیشتر میشه وانها در زندگیم جاری میشن من در گذشته وقتی مسافرت میرفتم از بس نگران خراب شدن ماشینم بودم همیشه در جاده میماندم اما از سه سال پیش که قانون رو درک کردم دیگه نگران نیستم وبه ندرت اتفاق افتاده که حتی پنچر کنم واون موارد محدود هم اگر پیش امده فوری سعی میکنم به نکات مثبتش توجه کنم وبه خودم میگم خداوند خیر من رو در این دیده وممکن بود چند متر جلوتر اتفاق بدتری رقم بخورد و از خدا سپاسگذاری میکنم و با شادمانی اون مشکل رو حل میکنم وادامه مسیر چقدر زیبایی در زندگیم بوده که قبلا من اونارو نمیدیدم الان وقتی میرم تو طبیعت از دیدن یه تیکه سنگ لذت میبرم لمسش میکنم وخدارو شکر میکنم خدایا سپاسگذارم برای انسانهای خوب و شایسته ایی که در زندگیم هست درپناه ایزد یکتا شاد وسلامت و سربلندو ثروتمند باشید
سلام به دوستان خوب و استاد عزیز واقعا از دیدن وشنیدن این فایل لذت بردم هم از لحاظ بصری از دیدن مناظر زیبا در پارادایس، هم از شنیدن تجربه خوب دوست عزیزمون .واقعا چقدر خوبه که برای تربیت بچه ها وقت میگذاریم، والبته که در آینده نتیجه ش رو هم میبینیم وبه خودمون برمیگرده ،دوم اینکه هرچیزی از کودکی یاد گرفته بشه محاله در آینده فراموش بشه ودر واقع پی ریزی شخصیت انجام میشه .آفرین به این مادر که هم خودش رو رشد میده هم باعث رشد بچه هاش میشه خیلی خوشم اومد تحسین میکنم این رفتار رو ،، در واقع این مادر سهمی در رشد جامعه داره چون بعدها این بچه ها بااین طرز فکر وارد جامعه میشن وروی دوستان ونزدیکان خودشون تاثیر میگذارند وباعث گسترش این طرز تفکر واین طرز رفتار میشوند ممنون از به اشتراک گزاری این مطالب براتون آرزوی موفقیت دارم،،
سلام به استاد عزیزم و تمام دوستانم
واقعا فایله فوق العاده ای بود. اول صبح که داشتم برای رفتن به دانشگاه اماده می شدم این فایل رو گوش کردم و اینقدر سطح انرژیم بالا رفته که یه لبخند زیبا و ادامه دارروی لبام نقش بسته.
استاد به لطف شما من به خیلی از خواسته هام رسیدم که بزرگترینش مهاجرتم به امریکا بود. الان حدودا هفت ماهه اینجام و به لطف تمرکز به نکات مثبت توی یکی از بهترین شهرهای امریکا و بهترین دانشگاه دنیا مشغول کار هستم. استاد این شهر این مردم این امکانات این زیبایی ها رو تماما به لطف اموزه های شما به دست اوردم. اینقدر زیبایی های این شهر و کشور بالاست که نکات مثبت رو یادداشت نمی کردم ولی امروز با گوش دادن این فایل زیبا تصمیم گرفتم مجدد مثل گذشته تمام نکات مثبت رو یادداشت کنم هر چند صفحه ها پر کنه و طولانی بشه. بی صبرانه منتظر کلاب هاوس هستم تا بیام و درباره این مسیر زیبا مهاجرتم برای شما و دوستانم صحبت کنم
کلی ممنونمممممممم استادددددد
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما دریا عزیز
چقدر خوشحالم که هدایت شدم تا کامنت شما رو بخونم و نتیجه شگفت انگیز تون رو ببینم. مهاجرت به آمریکا واقعا بهتون تبریک میگم و از صمیم قلبم تحسینتون میکنم برای مهاجرت و این همه پیشرفت و تغییر و قطعا مسیر زیبایی که طی کردین تا به یکی از خواسته های بزرگ و ارزشمندتون برسید.دریا جان بازم بنویس و خوشحال میشم ردپاهاتو و نتایجت رو ببینم و دنبالت میکنم.منم امیدوارم استاد جان دوباره حالا برنامه لایو اینستا یا کلاب هاووس یا هر روشی که هدایت میشن بیان و با هم یک دورهمی مجازی بگیریم و درس بگیریم و بشنویم…سپاسگزارم برای ردپای زیبات…
براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام فهیمه عزیزم
ممنون از کامنت زیبات عزیزم
یه مدتی از سایت دور شده بودم ولی یک دفعه هدایت شدم به جواب شما که برام گذاشته بودی. انگار الان باید می دیدمش و. پاسخ می دادم. دوباره فعالیتم رو در سایت بالا برده ام و با خرید دوره احساس لیاقت این کار رو می خوام انجام بدم.
ممنون عزیزم
سلام به روی ماهت دریا جان
سلام به شما دوست ارزشمندم
عزیزم خوشحالم که برام ردپا گذاشتی، خوشحالم که امروز رو با دیدن و حضور یک دوست مهاجرم شروع میکنم، از اونور دنیا یکی از ایالت های آمریکا بهم سلام میکنه، یک مدتیه هربار که یادم باشه، توی تمرین ستاره قطبی ام از خدا میخوام که خودش مقدمات مهاجرت بعدی رو برام فراهم کنه، امریکا کانادا، هنوز نمیدونم اصلا نمیخوام دقیق بدونم و براش برنامه ریزی کنم سپردم به خدا تا خودش منو در بهترین زمان به بهترین مکان هدایت کنه و این خواسته قلبی منه.
جالبه یکی دوشبی یک دوست عزیزم که به تازگی به استانبول مهاجرت کرده خونه ما اومدن به محض اینکه رسید ایران اومد خونه ما، بعد رفت شهرستان. اینا اگر نشونه نیست پس چیه، اگر پیغام های خدا نیست که داره بهم میگه فهیمه تو اروم اروم داری وارد مدار مهاجرت به خارج از کشور میشی پس چیه، قلبم خیلی روشنه بااینکه هیچی ندارم هیچی، نه پول نه تحصیلات نه شرایط مناسبی برای ویزا و مهاجرت قلبم روشنه که میشود. حالا کی و کجا نمیدونم من قدم هامو برمیدارم.
قدم اول شاید این بود که از مشهد با همسرم آخر سال99اومدیم تهران
و یکسری قدم های دیگه که گفته شد یا نشنیدم یا نخواستم بشنوم و آماده اش نبودم یا قدم هایی که بی ربط و باربط دارم طی میکنم.
چندماه پیش یک نیرویی منو سوق داد تا بعد12سال فارغ التحصیلی کارشناسی برو ارشد شرکت کن، و حالا مشغول درس خوندنم برای کنکور ارشد که چیزی هم نمونده(16روز مانده تا آزمونم).
خلاصه میخوام بگم آگاهانه دارم سعی میکنم قدم بردارم با امکانات موجودم، اگاهانه دارم سعی میکنم هر روز خودمو کمی بهتر از دیروزم کنم، آگاهانه سعی میکنم تو این مسیر بمونم و توجه ام به سایت و یادآوری و عمل به قانون ها باشه. آگاهانه سعی میکنم الگو ها رو ببینم و درس بگیرم و پرقدرت تر و باانگیزه تر ادامه بدم. آگاهانه سعی میکنم سپاسگزارتر بشم،…
واقعا نمیدونی چقدر ذوق زدم گفتی دوباره میخوای تو سایت فعال باشی یعنی اینجا ردپاهاتو ببینیم و لذت ببریم و به رشد هم کمک کنیم. وای که چقدر خوشحال شدم دوره احساس لیافت رو گفتی خریدی. اصلا انگار الان خودم دارمش. وای که چــه روزی شد امروز با این همه خبر خوب.
دریا جان واقعا تحسینت میکنم برای کارهایی که کردی من اصلا هیچی نمیدونم ازت، اما از ته قلبم شجاعت هات، ایمانت، حرکت ها و مهاجرتت(که فکر کنم الان یک سال و نیم بگذره آمریکایی!) واقعا تحسینت میکنم برای داشتن دوره های ارزشمند استاد جان که داشتن تک تک شون آرزوم هست،تحسینت میکنم که کامنت برام نوشتی و منو با خبرای خوبت اینطوری سورپرایز و خوشحال کردی.
قلبم پر از عشق و ایمان شده و میرم که امروز پرقدرت تر درس هامو بخونم و کمی بیشتر آماده بشم برای کنکور.
من از هیچ چیزی نمیترسم و نگران نیستم چون خدای من زودتر از من اونجاست.
من در لحظه زندگی میکنم، و ترسی از آینده ندارم. چون خداوند همواره جلوتر از من اونجاست و همــواره هــدابتم میکنه.
بازهم سپاسگزارم که نوشتی از خودت وتصمیم هات از حضورت. سپاسگزارم که باعث شدی منه عشق نوشتن و بودن در اینجا، بیام و یادبکیرم و به یاد بیارم و سرشار از عشق خدا بشم.
(عاشق ردپا گذاشتن اینجام، اینجا بهترین جای دنیای منه) ببین چه میکنه همین ردپاها و نوشتن هامون، خدایا شکرت که توجه همه چیزه
دوست قوی من دوستت دارم و از الله یکتا برات صمیمانه بهترین بهبودها رو خواهانم.
ارادتمندت فهیمه
به نام خدا
ردپای25
سلام استاد عزیز و دوستان گرامی
ممنونم ازتون بابت ویدیو جدید
چقدر لذت میبرم از نگاه متفاوت آدما به زندگی!آدمایی که دنیارو جای بهتری میکنن و در پشت هر کاریشون آگاهی و دلیلی نهفته است
اینکه آگاهی هارو در قالب متفاوت به بچه ها یاد بدید فوق العاده اس ،چقدر جهان به مادر و پدرای از این جنس نیاز داره تا با تغییر وضع خودشون جهان هم جای بهتری کنن
از ایشون سپاسگزارم که برای بهتر کردن جهان هم تلاش میکنن
استاد عزیز من امروز مواجه شدم با ترس بزرگ زندگیم !ترسی که باعث شده بود من 6سال رویام به تعویق بندازم
بی نظیر پیش نرفت ولی بسیار بسیار راضیم ،چقدر اعتماد به نفس گرفتم چقدر به خودم افتخار کردم
صبح حتی تا لحظه آخر، تمام سلولام میگفت نرو انجامش نده بیخیال چرا؟
چون هر بار تجربه انجام این کار برای من مساوی بود با درد و رنج با سختی
اما اینبار به جای گوش کردن به این صدا ،گفتم انجامش میدم که ببینی دیگه ترسناک نیس دیگه غول نیس
و همینطور هم بود!حالا من یک قدم بیرون منطقه امنم هستم ،حالا یک قدم شجاعترم
حالا وظیفه منه که با مدرک واقعی نتیجه امروز،اهرم رنج و لذت بنویسم
اگه آموزه های شما نبود اگه درخواست من به خدا نبود اگه لطف خدا نبود که من با شما آشنا بشم،چقدر قرار بود اوضاع سخت تر بشه
پس بابت همه آگاهی هایی که به من منتقل کردید ممنونم
الان دیگه خودم رو موظف میبینم موفق بشم به چندین دلیل
1)حالا خودم رو لایق موفقیت میبینم
2)در خودم توانایی انجام دادن و حل مسئله میبینم
3)خودم رو لایق خوشحال بودن و تلاش برای حس رضایت داشتن میبینم
4)تلاش های اطرافیان و خانواده و خوشحال کردنشون
5)به خاطر استاد که نتایج خیلی خیلی بزرگ بگیرم و وقتی دیگران میپرسن چی شد که اینطوری شد ،بگم راه اینه
6)قبلا هم خودم رو موظف میدیدم !اما همراه با رنج و حس عذاب وجدان و سرزنش
اما حالا برای انتشار شادی و حس خوب در خودم و جهان بیرون از خودم
7)برای حس رضایت درونی برای سپاسگزاری از خدا… برای شکر گزاری از خدایی که جهان رو جوری بی نقص خلق کرده که ما خالق زندگی خودمون باشیم
8)برای اثبات حقانیت قوانین به خودم و اطرافیان
9)برای مدرک مناسب داشتن که اگه درست عمل کنی با باور مناسب با حس خوب موفق میشی و اینکار باعث افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس و توانایی در زمینه های دیگه هم میشه
10)به خاطر خودم و برای سپاس گزاری از خودم که کم نیاورد
اینکه آگاهی ها از حرف به عمل در من تبدیل شده خودش دستاوردی که باید روزها بابتش شکرگزار باشم ،همینکه کمال گرایی و نتیجه گرایی در من کمرنگ تر شده
سپاسگزارم استاد عزیز و مریم مهربانم
اجرتون با خدا
سلام به استاد خوبم سلام به مریم جان عزیزم
سلام به همه ی دوستان خوبم
یک تجربه ی شخصی خودم براتون تعریف کنم که از گوش کردن به اموزهای استاد گرفتم
حدودا 3 سال گذشته در یک مسائل عجیب و واقعا خفه کننده گیر کرده بودم
و فقط از خدا هدایت میخواستم
استاد انگار شما اون خدایی بودین که من صداش میکردم
استاد نمیدونم چه فایلی از شما رو اون موقع گوش دادم خییییلی دلم میخواد دوباره پیداش کنم
چقدر با اون مسئله ی اون موقع من همزمانی داشت و انگار فقط مربوط به حل مسائل اون زمان من بود
از دل اون مسئله که حدودا 12 سال درگیرش بودم و هر روز داشت شرایط بدتر و بدتر میشد فقط با توجه به زیبایی ها حل شد اون هم به چه صورتی
به طرز معجزه آسایی
به رااااااحتی
با چه آرامشی
با چه امنیتی
با چه دستانی از خداوند
تنها کاری که من کردم این نبود که بجنگم
و درگیر بشم با اون مسئله
برای حلش بشینم با این و اون صحبت کنم
خودم حق به جانب بگیرم
احساس قربانی شدن کنم
نه نه نه
من فقط تمرکز کردم
به زیبایی ها
به دیدن ابرهای زیبا
به دیدن درخت های زیبا
به دیدن درختان میوه که چه طور از یک چوب همچین میوه ی زیبایی خلق شده و چه طور از هر چوب که به ظاهر چوب هست و فرقی با هم نداره یک نوع میوه ی متفاوت خلق شده و چقدر حس خوبی بهم میداد
با دیدن درخت های میوه بیشتر حضور خدا احساس میکردم
به خونه های زیبا و ماشین ها و ساختمان های قشنگتوجه میکردم
پیاده روی میکردم و با خودم میگفتم خدایااااا شکرت چه روز زیبایی چه هوای خوبی
چه انرژی خوبی
چه روز پر برکت و شادی
چه احساس خوبی
چقدر این این گل ها قشنگهستن
و وااااقعا سعی کردم احساسم خوب کنم
در صورتی که در اوووووووج مسئله ی خودم بودم در روزهای سختی بودم که احساس میکردم نفس کم میارم برای زنده بودن
حل شد حل شد حل شد
و چقدر الهام امروز با الهام اون موقع فرق کرده چقدر آگاهی هام بالاتر رفته
چقدر شرایط مالی ام فرق کرده
تو چه رابطه ی عاششششقانه و بی نظیری هستم
چقدر آزادی مالی و مکانی پیدا کردم
چقدر فکرم آزادتر شده
و شروع این مسیر فقط و فقط با تمرکز بر زیبایی ها بود
فقط من صحبت های استاد لازم داشتم تا
مسیر راه حل پیدا کنم و کلام استاد جز کلام خدا نیست
استاد اگر این کامنت میخونین بدونین از همین جا دستان شما رو میبوسم و هر لحظه از قرار گرفتن در مسیر شما خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنم
از این مدل فایل ها که استاد تاکید میکنن بر تمرکز به زیبایی ها چقددددددر زیاد هست تو سایت چون استاد میدونن مهم ترین قانون این جهان تمرکز بر زیبایی هاس و خدا رو شکر میکنم در مدار همچین استاد توحیدی قرار گرفتم
و شب روز من
تفریح من
مطالعه ی من
شده سایت استاد عباس منش
استاد وجود شما و مریم جان و فایل های شما
سراسر زیبایی و فراوانی
مناظر زیبا و سرسبز و عااالی با اون برکه ی زیبا و خونه ی چوبی روی آب که رویای منه
مکان های فوق العاده
آزادی زمانی و مکانی و مالی
این همه عششق و احترام و محبت در رابطه ی عاطفی
داشتن دوستان عالی و تفریحات بی نظیر
اون مهمونی های پر از لذت و تفریح و شنا با مهمون ها داشتن همچین فضایی و امکانات تفریحی و خوراکی های فووووق العاده
چقدر که من عاشق میزبان بودن و مهمونی گرفتن هستم
خرید های لحظه ای و هر آنچه که لازم دارید بلافاصله تهیه میکنید چقدر زیباست
استاد عزیزم چقدر وجود شما منبع زیبایی و شادی هست
استاد شما یک الگوی به تمام معنا عااالی و تمام عیار هستید
عاشقانه شما و مریم جان دوستتون دارم
و خدا رو شکر میکنم
که در مسیر آگاهی های این سایت قرار گرفتم
در پناه نور و عشق الهی باشید
سلام به همه دوستان هم فرکانسی عزیز
ساعت 1ونیم شب پنجشنبه وقتی من خواب بودم احساس کردم همسرم سراسیمه با دسته کلیدها رفتن پایین. در همون حین که خواب بیداری بودم به خودم گفتم باید کنترل ذهن کنم. افکار منفی قطاری میومدن نکنه عزیزانم بیمار شدن، نکنه برادر همسرم تصادف کرده و… و من همچنان در حال مبارزه که همسرم اومد و گفت مدارک ماشینت کجاست؟
زده بودن به ماشین من که پایین ساختمونمون پارک بود. ماشینم از عقب له شد و جلو ماشینم رفته بود تو جوب
از بالا ساختمون به ماشین نگاه کردم و گفتم والله خیر الحافظ و هو الرحمن راحمین
خدارو شکر که من و پسرم توش نبودیم
بعد یک ساعت یدک کش اومد که ماشین رو دربیاره. من با دیدن یدک کش گفتم خدارو شکر که چنین فرشتگانی هستن که نیمه شب به داد انسان ها میرسن. به ثانیه نکشید که گفت اگه من از عقب بکشم ممکنه زیر ماشین آسیب ببینه و هزینتون بره بالا بهتره جرثقیل بیاد(میتونست خودش بکشه بیرون بدون توجه به آسیب ماشین من و پولشو بگیره) اگه جرثقیل بیاد چون الان نصف شبه هزینه چندبرابر میگیره بهتره فردا صبح اقدام کنین. صبح جمعه زنگ زدم به برادرم که فروشنده لوازم یدکی هست و ازش کمک خواستم که بیاد و ببینه چه جوری ماشین رو در بیاریم. وقتی تو مسیر خونه ما بود یکی ازدوستانش که مکانیک بود بهش زنگ زد و ازش یه قطعه ای میخواست و برادرم بهش ماجرا رو گفت. اون آقا داوطلبانه به کمک ما اومد و برادرم و اون آقا به کمک جک و بدون هیچ هزینه ای ماشین رو خارج کردن.
باید میرفتم راهنمایی و رانندگی برای گرفتن کروکی.
توی مسیر همونطور که از شما استاد عزیز یاد گرفتم همش تلاش میکردم که کنترل ذهن کنم (به یاد ماجرای شما تو بانک که تعریف کردین با کنترل ذهن کارهاتون عالی پیش رفت) همش با خودم میگفتم الخیر فی ما وقع
هرچه آن خسرو کند شیرین بود
و بشر صابرین
و بشر صابرین
و بشر صابرین
با پسر 5ساله ام پاشدم رفتم راهنمایی و رانندگی. جایی نمیشد بذارمش.
روز قبلش برادرم، پدرم، برادر همسرم بهم گفته بودن ما میایم کمکت ولی همونطور که مستقل بودن رو از خانم شایسته عزیز یاد گرفته بود(با دیدن سریال زندگی در بهشت، تنها بودن تو پارادایس چند هکتاری) گفتم ماشین خودمه مسئولیتش با خودمه. و نگم براتون چقد برخورد پرسنل راهنمایی و رانندگی با من و پسرم خوب بود چقد به پسرم خوش گذشت بهش کارت همیار پلیس دادن شکلات دادن
و به من هدیه ای که به صابرین میدن رو دادن هم کارمون زود رسیده شد هم بهم یه قرآن زیبا هدیه دادن.
قبل از آشنایی با آموزه های شما استاد عزیز همش غر میزدم میگفتم چقد من تو مسیر زندگیم تنهام. همسرم همش سرکار. نیست باری از دوشم برداره ولی خانم شایسته بهم یاد داد قوی باشم باعشق به عزیزانم مسیر رو طی کنم
خیلی خیلی ممنونم ازتون. عاشقتونم
سلام به عزیزدلم ،به نازنین رفیق توحیدیم
کامنتت رو با چشم های اشکی خوندم
تو فوق العاده ای واقعا
تو صبورترین مادر دنیایی ،این رو از ته قلبم میگم
هروقت رفتارت رو با متین جون میبینم تحسینت میکنم ،و ازت یاد میگیرم و به خودم تلنگر میزنم ببین مادر صبور یعنی این
وقتی صحبت هاتو با مادرت میشنوم و میبینم چقدر با محبت و سپاسگزاری نسبت بهش رفتار میکنی ،تحسینت میکنم و میگم یاد بگیر سعیده،سپاسگزاری یعنی این
تو همیشه و همه جا من رو از تنهایی نجات دادی ،چه تو خونه چه تو شیفت چه بیرون …حتی گرگان که میرم فقط میتونم به تو زنگ بزنم صحبت کنم
همیشه خداروشکر میکنم برای حضورت توی زندگیم
مرسی که هستی
پیششش به سوی آینده ی رووووشن و رووووشنتر
نقره ای رو تبدیل به آریزوووفایییو میکنیم به زووووودی
عاااااشقتتتتم
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که بالاخره تونستم در مدار کامنت نوشتن قرار بگیرم – الهی شکرت که دستان سالمی دارم که میتونم تایپ کنم – خدایا شکرت که ذهن بازی دارم که میتونم اختیار کاملمو دست بگیرم و زندگیمو خلق کنم و هر لحظه، خودم تصمیم بگیرم که چیکار میتونم بکنم و مثل الان که دارم کامنت مینویسم و نمیرم به دنبال شبکه های اجتماعی و وقت تلف کردنای دیگه – خدایا شکرت که سالمم ذهنم روحم- خدایاااا شکرت اینجام توی دنیای عباسمنش – استاد وقتی حرف میزنی تماما آرامش به سمت من هجوم میاره – خدایا شکرت که انقدررر روی خودتون کنترل دارید و تقوا پیشه میکنید- این روزا خیلی پیش میاد که از ذهن و کنترل کردنش غافل میشم – باید هر روز خودم رو در مسیر رسیدن به خواسته هام قرار بدم که کشتی زندگیم توی دریای اتفاقات به هر سمتی نره و بتونه در مسیر خدایی به جزیره ی سعادت برسه – کار سختیه اما به خودم تعهد میدم که الان که اینجارو پیدا کردم – الان که فهمیدم قانون چیه از هیچ تلاشی فروگذار نباشم – خدایا شکرت
یه تمرینیو چند وقت یه بار انجام میدم در جهت اینکه همیشه آگاه باشم به همه چی – این باعث میشه که توی مسائل روزمره هم مدام به خودم تلنگر بزنم که الان به چی داری فکر میکنی ، به چی انرژی میفرستی ، ذهنت کجاست ؟ این تمرین هم اینه که چند وقت یه بار مثلا جای ساعت دیواری اتاقمو عوض میکنم. اینکار چندین مزیت داره چون وقتی از روی عادت ، از روی عادت از روی عادت و تکرار میکنم از روی عادت میخوام ببینم ساعت چنده و ذهنم به سرم دستور میده که به جایگاه همیشگی ساعت بچرخه ، با دیوار خالی مواجه میشه و من یهو به آگاهی میرسم ، یک تجربه ی عجیب. امتحانش کنید . این با دست چپ غذا خوردن و مسواک با دست چپ زدن فرق داره ها . این یه سطح دیگه ای از آگاهیه یعنی قرار نیست با پروسه انجام یک کار از نو رو آشنا بشیم و اونو با پوست و خون دوباره لمس کنیم بلکه قراره که آگاه باشیم به آگاهی برسیم . یا مثلا جای سطل آشغال اتاقمو چند وقت یه بار عوض میکنم و اتفاقا جاهایی میزارم که ذهنم تا حالا تجربه شو نداشته و تلاش میکنم وقتی قراره چیزیو دور بندازم از حالت ربات اتومات دربیام و قبل از اینکه جای خالی سطل منو آگاه کنه خودم به شرایط آگاه باشم . یعنی وقتی در مسیر مثلا سرکار میبینم که عه مونا تو محل کارتو دور انتخاب کردی که مسیر رفت و آمدت عباسمنشی تر بشه و بتونی تایمی داشته باشی که به خودت و اتفاقاتی دوست داری فکر کنی و بعد میبینم عه نصفی از راهو گذروندمو و افسار ذهنم از دستم در رفته و توجه به زیبایی ها نکردم توجه به نکات مثبت نکردم و کشتی توی دریا گم شده – پس تمرین میکنم که آگاه باشم – کنترل کامل به احساسات به واکنش هام به انتخاب هام-
مدتیه که پیشرفت های خوبی داشتم . اولیش اینه که حال خوبم خیلی بیشتر شده یعنی زمان های زیادی در روز حالم خوبه – منی که به شکل احمقانه ای بی دلیل بدون اینکه بدونم چرا اما مدام حالم بد بود . جالبه که حتی وقت نمیذاشتم برم ریشه یابی کنم که چرا حالم بده و فقط بدون درک عمیق، آموزش های استاد رو گوش میدادم و پرواضحه که نتیجه ای هم پدیدار نمی شد- اما الان قضیه فرق کرده . مونایی که اول سال پول خرید نون رو نداشت الان ماهی 20 میلیون درآمدشه – مونایی که دلش میخواست و آرزوش بود روانشناسی ثروت 1 رو بگیره الان به راحتی اونو توی اتاق شخصیش داره – مونایی که آرزوش این بود که محل کارش طبقات بالا باشه با ویویی زیبا از تهران و اتاق شخصی و بدون بالا سری، الان همه شو داره – دفترم طبقه 5 یه ساختمون 7 طبقه ست – میزکارم کنار پنجره ست و سر برمیگردونم کوههای زیبا رو در کنار برج میلاد میبینم – یه سیستم عالی دارم که به راحتی کارامو اونجا انجام میدم – محیط کارم خلوته – کارفرمام اکثر روزا نیست و من فقط گزارشات نهایی رو بهشون میدم – خدایا چقدر تو بزرگی چقدر قوانینت درست کار میکنه – خدایا خواستم و شد- پس بازم میخوام که بشود- یه اتمام حجتی با خدا کردم اونم اینه که تا آخر خرداد بهش وقت دادم که بهم ماشین بده. من نمیدونم چیجوری من نمیدونم از کجا- اما میدونم که میشه . شاید بپرسید که از کجا میدونی میشه . چون که من توی این مدت به شکل عجیب و باورنکردنی ای دارم به تضاد برمیخورم – یعنی انقد این تضاد شدت گرفته که نگو و فهمیدم که الان این تضاد داره وضوح خواسته ی منو به من نشون میده – چون تضاده حول محور داشتن وسیله برای رفت و آمد میگذره – پس فهمیدم که تحقق خواسته ام نزدیکه چون دارم به تضاد برمیخورم ولی من احساسمو خوب نگه میدارم – نمیگم که ای بابا چرا من وسیله ندارم چرا همش باید اسنپ بگیرم چرا باید چشمم به یکی باشه که شاید منو برسونه بلکه میگم الان این خواسته ت داره شدیدتر میشه درونت، پس این اتفاق نزدیکه – آخه من تجربشو داشتم – دوسال پیش در حالی که پول یه باک بنزین هم نداشتم به شکلی باورنکردنی 7 ماه ماشین صفری زیر پام اومد بدون اینکه من بخوام کاری کنم- ماشینی که یه ریال بابتش نداده بودم ولی دراختیار صد درصد خودم بود . یعنی ماشین از جایی لاجرم لاجرم لاجرم و لاجرم به خاطر فرکانس هایی که فرستاده بودم به خاطر مقاومتی که نداشتم به خاطر رها بودنم و فکر نکردن به چگونگی ها به دستم رسید. صاحب ماشین التماسم میکرد که ماشین دستت باشه – اونم به خاطر اینکه اون خانواده که خواهرم اینا بودن چندین ماشین داشتن و این تیبای صفرو خواهرم با پس انداز خودش خریده بود(در واقع ثبت نامی گرفته بود) و نمیخواست همسرش متوجه بشه و ناچار بود اونو توی پارکینگی بزاره تا یه مدت بعد که قیمت ماشینا بالاتر میرفت اونو به قیمت بازار بفروشه و چون پارکینگ خونه ما خالی بود (اون موقع هنوز توی رابطه زناشویی بودم و از همسرم جدا نشده بودم) اصرار کرد که ماشین دستت باشه و کلا در اختیار کامل تو – یعنی من کیف کردم اون مدت – چون من عاشق ماشینم – میخوام بگم که اگه در مدار رسیدن به چیزی باشیم لاجررررمممم اون خواسته وارد زندگیمون میشه بدون اینکه ما کاری بخوایم بکنیم –
یه چیز جالب دیگه راجع به زندگیم اینه که من بعد جداییم و برگشتن به خونه ی پدری (6 ماهه که برگشتم خونمون) این خواسته در من بود که مستقل بشم و به شکل مجردی خونه بگیرم اما همونطور که گفتم من اول امسال پول خرید نون نداشتم – خونه که دیگه توهم بود – بعد چندتا اتفاق افتاد – یه سری تضاد و یه عالمه نشانه – چه جوری ؟ اینجوری که من وسایلمو (جهیزیه رو) بردم گذاشتم خونه ی خواهرم که مجرد زندگی میکرد و تازه به این خونه ی دوخوابه نقل مکان کرده بود و یکی از اتاقاشو در اختیار کامل وسایل من قرارداده بود – درواقع این قضیه پیشنهاد خودش بود و یه جورایی به اصرار اون و تماس های مکررش تصمیم گرفتم وسایلو بزارم اونجا وگرنه قرار بود یا ببرم بزارم توی کانکس های مخصوص انبار کردن وسایل یا مناطق پایین تر با کمک مامانم یه جایی رو بگیرم که کنار وسایلم همونجا زندگی کنم- همه چی خوب پیش رفت و وسایلو به پیشنهاد و پیگیری های زیاد خواهرم داخل اتاق خونش گذاشتیم و درو بستیم و خودم خونه مامانم مستقر شدم(اینم بگم که خواهرم اصلا مشکلی نداشت که با خودش زندگی کنم –چون کلا وقتی شما بعد از یه مستقل شدنی هرچند کوتاه مدت برمیگردی خونه پدریت یهو با همون محدودیت های دوران قبل از ازدواجت مواجه میشی و خیلی چیزا تو کتت نمیره و درگیری و تنش ها با مادر شروع میشه) خلاصه من از اونجایی که حداقل توی این بخش خیلی خودمو میشناختم که اصلا هم خونه شدن تو کتم نمیره حتی با خواهرم، موافقت نکردم و تصمیم گرفتم خونه مامانم بمونم – گذشت و گذشت این خواسته در من بیشتر میشد که دلم میخواد به سمت تنهایی و مستقل شدن هدایت بشم و تضادهای زیادی با مادرم داشتم و خودمو خیلی اذیت میکردم تا اینکه خواهرم بعد چند ماه گفت بیا وسایلتو ببر میخوام اتاقو بکنم اتاق کارم (چون خواهرم توی خونه هم کار میکنه و مشتری تاتو ابرو میگیره) زکی … منو میگی هاج و واج موندم- آخه من وسایلو کجا ببرم ! خونه مامانم که جایی نداره ، منم که شرایط رهن جاییو ندارم ( این مال اون موقع بود که یه قرونم نداشتم) خلاصه خواهرم راضی شد که فعلا یه اجاره ی ناچیز در حد ماهی یه تومنو بگیره از من و بی خیال بیرون انداختن وسایل شه – خلاصه این تضاد، عجیب این خواسته رو بیش از پیش در من تشدید میکرد که من دلم میخواد به شکلی عالی و به راحتی مستقل بشم به شکلی عالی به سمت تنهایی هدایت شم – حالا نشانه ها چی بود – همین خواهرم یه سگ داره که ارتباطش با من هم خیلی خوبه – میزنه و خواهرم یه سفر 5 روزه براش پیش میاد و از من میخواد که توی نبودش از سگش نگهداری کنم و توی خونش بمونم – یعنی من داشتم پرواز میکردم – هووورا یه تنهایی عااالی اونم 5 روززز توی خونه 80 متری بزرگ نوساز با نورگیر عالی طبقه بالا ویو خوب تراس دار یعنی بال درآوردم بعد از این نشانه مادرم که اصلا اهل بیرون رفتن نبود از یه تایمی به بعد کلا همش بیرون بود – یعنی دو روز خونه دوستش موند – سه روز رفت کرج خونه اقوام موند بعدش یه سفر پیش اومد که همین پنج شنبه 4 خرداد 1402 رفت سفر و حداقل یک هفته نیست – یعنی من به خاطر خواسته ام لاجررم لاجرمم لاجررم به تنهایی هدایت شدم – آیا اینا نشانه نیست – خدایا شکرت
یعنی اگه من بتونم امسال چند تا چیزو تیک بزنم بال درمیارم-
ماشینمو بگیرم
دندونامو درست کنم –
خونه ای مستقل داشته باشم
فیلمنامه مو بنویسم
دفتر شخصی داشته باشم
آرره آرره دنیا دنیای پرروهاست – همه چیو با هم میخوام- بخواه تا بشود میخواهم و میشود – حال خوب بیشتر این روزا نشان از هدایت به سمت خواسته هام داره- من خیلی خیلی قبل تر ها مثلا 22 یا 23 سالگیم (الان 33 سالمه) عادت داشتم جلو آینه میرقصیدم – یعنی از حال خوب زیاد و شوریدگیم میرقصیدم – و این کارو خیلی وقت بود انجام نداده بودم یعنی حالم انقدر مثل یویو خوب و بد میشد که هیچ وقت حس خالص اون دورانو دیگه تجربه نکرده بودم که نمود بیرونیش بشه رقصیدن اما الان هر روز تقریبا در حال رررقصمممم – خیلی حالم بهتره –الهی شکرت خدای مهربونم – من دوست دارم که به آزادی کامل مالی مکانی و زمانی هدایت شم الهی شککککرت – کلی اتفاقای خوب دیگه هم افتاده کلی از خواسته هام با وضضوح بالا محقق شده که سری های بعد میام میگم – خدایا شکرت که تونستم بنویسم – من میخواهم با حضورم جهان رو جای بهتری برای زندگی کنم – اگه این کامنت به دردتون خورد خیلی خوشحال میشم تجربه تونو باهام به اشتراک بذارید و برام بنویسید که کجاش چطور به کارتون اومد حتی اگه بخش کوچیکش بود چون خودم عادت دارم اول با لایک کردن و در مرحله بعد اگه کامنت کسی تاثیر عمیق تری گذاشته باشه حتما بهش بگم که کدوم جمله ت به چه شکل حالمو دگرگون کرد – الهی شکرت خدای مهربونم
من فال این لاوه همه تونم
سلام به مونا عزیز
ازت سپاسگزارم برای کامنت قشنگت ممنون برای آگاهی های خوبی که باهامون به اشتراک گذاشتی
خدارو شکر که به کامنت شما هدایت شدم و برام نشانه بود
الان سر کار هستیم با همسرم و هنوز کارمون شروع نشده
یکی از تجهیزاتی که باید ازش استفاده کنیم به مشکل خورد
این وسیله مال خودمون نبود اجاره کرده
بودیم
ذهنم گفت الان کارتون لنگ میمونه
ولی برای کنترل ذهنم گفتم
شکارچی نکات مثبت باش
به همسرم گفتم خدارو شکر که خراب شد و این تضاد میخواد نشون بده به زودی ما این وسیله رو میخریم برای خودمون و نیازی نیست اجاره کنیم که اینطوری اذیت بشیم
بازم برای کنترل ذهنم اومدم تو سایت و خیلی هدایتی کامنت شما رو خوندم
اون قسمتی که نوشته بودی
وقتی تضادها زیاد میشه یعنی تو داری به خواسته ات نزدیک میشی
احساس میکنم خدا از این قشنگتر نمیتونست بهم نشانه بده و پیامش رو بهم بگه
راستی در حال نوشتن کامنت بودم که مشکل مون هم حل شد خدارو شکر
همه قسمتهای کامنتت قشنگ بود و لذت بردم و این قسمتش برای من نشانه بود
ازت ممنونم
انشالله به تمام خواسته های قشنگت به زودی میرسی
سلام دوسته عزیز با خوندن کامنتت خیلی کیف کردم چقدر عتلی که به اون درجه رسیدید که از هر ماجرایی هرچند به ظاهر نازیبا قشنگی هاشو پیدا کنید و به قول استاد به نفع خودتون ازش استفاده کنید و تبریک میگم به خاطر این کنترل ذهن و شکاذچی نکات مثبت بودنتون…….
و به این ایمان قوی که در رابطه با رسیدن به اهدافتون دارید……
احسنت احسنت
آرزو میکنم هر روز بیشتر و بیشتر نتیجه های عالی بگیرید و با نوشتن نتایج قشنگتون حاله خوبتون و با ما به اشتراک بگذارید ️️
سلام مونای قشنگم
امیدوارم حالت عالی و پر از شور و نشاط باشی
اون قسمت از کامنتت که گفتی وقتی به تضاد برمیخوریم یعنی داریم به خواسته مون نزدیک تر میشیم برام خیلی لذت بخش بود و کیف کردم مخصوصا وقتی مثال های واضح و بدیهی زدی و تجربه هاتو با ما درمیون گذاشتی
متشکرم ازت برای وقتی که گذاشتی و این کامنت زیبا رو منتشر کردی
برات بهترین نعمت های خدا رو آرزو میکنم عزیزدلم
سلام مونا جام خوبین
اینکه میرقصی عالیه و اینکه با رقص احساس خوبی داری شاید بتونی ازش درآمد هم کسب کنی و بعدا هدایت بشی به مسیرهای بهتر و بالاتر اینکه زندگی شما چالش داشته و از مرحله بزرگی رد شدین شما را تحسین می کنم انشاالله اتفاقات و شرایط به نحوی پیش برود که باعث پیشرفت و شادی روزافزون شما باشد.
مونای عزیزم سلام
چقد عالی بود کامنتت
بهم تلنگر زد خیلی زیاد، اونجاش ک گفتی حالم یویویی بود و حالم بد بود و خودم نمیدونستم چرا؟! ولی الان حالم خوبه… این برای من این بود که میشود، میشود این حال تغییر کنه، تغییر میکنه.
نکته بعدی اون آگاهیه بود، دقیقا خیلس از ماها از لحظه حال آگاه نیستیم.خود من، اینجام، ولی فکرم جای دیگه ست و از همین لحظه ام، از همین جا لذت نمیبرم! و من دوست دارم، فکرم همینجا باشه، تو همین لحظه،ن تو هزاران جای دیگه ک اینجا و الان نیست و توشون اکثرالذت هم نیست.
نکته بعدی نوع فهمیدن نشانه ها بود، اینکه تو به خوبی نشانه هارو تشخیص میدادی و درست میفهمیدیشون، اگر تضاد سخت تر میشد میفهمدی ک در یک قدمی خواستتی و این عالی بود.
سپاسگزارم مونا جان
سلام مونای عزیز
خوشحالم که حال دلت روز به روز بهتر وبهتر میشه
خداروشکر که به تمام خواسته هات رسیدی وبقیه اش هم در راه است
آن قسمت کامنتت که نوشتی تضادهای بیشتر یعنی داری به خواسته ات نزدیک تر میشی برا من یه فال بود یه نشانه چون این روزها خودم هم یه همچین شرایطی را دارم تجربه میکنم از اول شروع کردم به کنترل کردن نجواها به هرتضادی میخوردم میگفتم این تضادها آمدند که خواسته هات را بشناسی وباعث رشدت میشن ولی الان علاوه بر این میتونم با تکرار ای جانم تضاد بیشتر یعنی نزدیکی بیشتر به خواسته واین یعنی احساس فوق العاده
وطبق قانون
احساس خوب =اتفاقات خوب خداروشکر به کامنت ارزشمندت هدایت شدم
مرسی که هستی ونوشتی
دوست دارم وبهترینها را برات آرزو دارم
استاد من قبل از اینکه این فایل رو ببینم در نوت های گوشیم زیبایی ها و نکات مثبت رو مینوشتم و با دیدن این فایل انگیزه بیشتری برای این کار گرفتم.
من شرایطش رو ندارم که بخوام همیشه یک دفتر همراهم باشه یا تو جیبم، ولی گوشیم همیشه همراهمه برای همین با امکاناتی که داشتم دیزاین نوت گوشیم رو جوری تقییر دادم که خودش یه نکته مثبت و زیبا باشه و دیدنش بهم حس خوبی میده.
من همه چیز رو در اون مینویسم، اگه بچه ای میبینم تو خیابون که بامزه است، اگه چمن، گل، درخت یا گیاه زیبایی رو میبینم، اگه ماشین یا خونه ی زیبا و خفنی میبینم سریع گوشیمو در میارم و در موردش مینویسم و خدا رو سپاس میگم و دوباره شب ها قبل از خواب زیبایی ها رو مرور میکنم و دوباره خداوند رو شکر میکنم.
این کار تبدیل به روتین من شده.
من از وقتی با شما اشنا شدم متعهد شدم تا زندگیمو عوض کنم و الان نتیجه دستمه، نتیجه ای که تو یکسال گرفتم و قتعا بیشتر و بیشر میشه، هر کی منو میبینه، چه دوستای قدیمی و چه تو فامیل بهم میگن خیلی تقییر کردی و عوض شدی، از لحاظ روحی و از لحاظ درونی من تونستم خیلی خیلی خودمو تقییر بدم و یکی از چیز هایی که من هر روز بابتش خداوند رو شکر میکنم اینه که من تو سن 14 سالگی با برنامه شما اشنا شدم که این باعث شده من در سن کم نتایج بزرگ داشته باشم، چون زودتر شروع کردم زود تر هم تکاملم رو طی میکنم و نتیجه های بزرگ تر میگیرم.
در آخر هم از استاد عزیزم تشکر و قدر دانی میکنم
و خداوند رو بابت آشنایی من با برنامه های شما شکر میکنم