آیا به جای کار مورد علاقه‌، با ماهر شدن در کار ی که علاقه‌ای نداری‌، ثروت ساخته می‌شود تا با آن سرمایه سراغ کار مورد علاقه ات بروی؟

دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگیآیا به جای کار مورد علاقه‌، با ماهر شدن در کار ی که علاقه‌ای نداری‌، ثروت ساخته می‌شود تا با آن سرمایه سراغ کار مورد علاقه ات بروی؟
315

نکته کلیدی‌، ثابت و بدون تغییر در ماجرای موفقیت‌، «تمرکز تمام و عیار و همه‌جانبه بر آن موضوع» است. تمرکز و ادامه دادن‌، جادویی در خود دارد که‌، هر ناممکنی را ممکن می‌کند. اما مسئله این است که‌، هرگز قادر به تمرکز با تمام قوا بر موضوعی نخواهی شد‌، مگر عاشق انجام آن کار باشی و به آن علاقه‌مند باشی.

مهم‌تر از همه‌، عشق و علاقه به موضوعی که درباره‌اش باورهای محدودکننده‌ای داری‌، هرگز پایدار نمی‌ماند. در نتیجه‌، آن تمرکز دوام نمی‌آورد.
پس طبق قانون‌، «تمرکز همه جانبه» همیشه جواب می‌دهد. اما آن حدّ از تمرکز‌‌، فقط به وسیله عشق و علاقه ایجاد می‌شود و آن عشق و علاقه فقط به واسطه باورهای قدرتمندکننده‌، پایدار و باثبات می‌گردد.

به همین دلیل ساده و منطقی‌، درباره موضوع ثروت ساختن از کاری که به آن علاقه نداری‌:

از یک طرف‌، وقتی به موضوعی علاقه نداشته باشی‌، قدرت تمرکز همه جانبه بر آن را نداری. وقتی هم قدرت تمرکز همه جانبه بر موضوعی را نداشته باشی‌، قطعاً موفقیت چندانی حاصل نمی‌شود چون قوه الهامات و خلاقیت تو‌، هرگز وارد معادله‌ی این ماجرا نخواهد شد. در نتیجه فارغ از اینکه چقدر تلاش می‌کنی‌، از انجام آن کار ثروت خلق نخواهی کرد.
از طرف دیگر‌، وقتی عشق و علاقه‌ داشته باشی‌ اما باورهایت در آن موضوع محدودکننده باشد‌، به خاطر آن حدّ از عشق و علاقه ‌، ابتدا با شور و شوق زمان و انرژ‌‌ی می‌گذاری اما به خاطر باورهای محدودکننده‌ درباره ثروت، چندان نتیجه‌ای دریافت نمی‌کنی و اگر نتوانی از آن عشق و علاقه‌، موفقیت مالی مورد نظرت را خلق کنی‌، قطعاً کم کم آن عشق و علاقه کم می‌شود و پابرجا نمی‌ماند.
بنابراین‌، برای خلق ثروت‌، هیچ راهی به جز ساختن باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین وجود ندارد. یعنی اولین قدم همیشه و همیشه‌، از ساختن باورها باید شروع شود. چون ریشه این ماجرا از باورهای محدودکننده نشأت گرفته است. دلیل اینکه فرد با اینکه عشق و علاقه‌اش را می‌شناسد‌، باز هم کاری را انجام می‌دهد که به آن هیچ علاقه‌ای ندارد‌، باورهای محدودکننده‌اش است.
خیلی ها دوست دارند ثروتمند شوند اما از آنجا که فقط پزشکان ثروتمندی دیده اند، فکر می کنند که برای ثروتمند شدن حتما باید پزشک باشند. با اینکه فرد حتی از دیدن خون حالش بد می شود اما‌، خودش را مجبور به تحمل این فضا می‌کند. یعنی وارد کاری می شود که نه تنها علاقه ای به آن ندارد بلکه هر لحظه اش برای  او یک زجر واقعی است.
خوب قطعا برای چنین فردی که نه تنها از این لحظات لذتی نمی‌برد‌، نه تنها احساس خوبی ندار‌د‌، بلکه از آنجا که هیچ عشق و علاقه یا انگیزه‌ای در او وجود ندارد‌، نه می تواند خلاقیتی از خود نشان دهد و نه می تواند از تمام توانمندی ها و پتانسیلهایش در این رشته استفاده کند. زیرا احساس نفرت‌، خشم و تحمّلی که به خرج می‌دهد‌، تمام تمرکز و انرژ‌‌ی اش را می‌گیرد. به گونه‌ای که دیگر رمقی برای شکوفایی توانمندی هایش باقی نمی‌ماند.
اما همین فرد عاشق طراحی لباس است. می تواند ساعت ها درباره برش یک الگو و دوختن لباسی زیبا صحبت کند.

ترکیب طرح‌ها و رنگ‌ها را به خوبی می‌شناسد و روشهای جادوییِ این ترکیب را برای زیباتر جلوه دادن اندام‌‌، می‌شناسد.

بی نهایت در این کار خلاق است. به محض دیدن یک لباس در تن یک فرد‌، ذهنش شروع به رفع ایرادهای طراحی و دوخت لباس می‌کند که ‌چگونه میشود با چند برش ماهرانه‌تر‌، تن خورِ لباس را بیشتر کرد یا با چند برش عمودی‌، فرد را خوش اندام‌تر نمایش داد و…

یعنی نکات ضعف و قوت آن طراحی را به خوبی می‌بیند و درک می‌کند و  اگر صدها ساعت مشغول طراحی باشد، نه خسته میشود و نه زمان را می فهمد.
خوب اگر چنین فردی، باورهای قدرتمند کننده ای درباره ثروت بسازد و باور کند که‌، این شغل که اتفاقا مورد علاقه اش هم هست، می تواند او را به بی نهایت ثروت برساند، به وجد می‌آید و استعداد و توانمندی هایی صد چندان از خود بروز می دهد. ضمن اینکه از آنجا که عاشق انجام این کار است، برای او، عشق و علاقه، تفریح و سرگرمی و کار و حرفه، یکی شده است.
چنین فردی همواره در حال لذت بردن و ثروت ساختن است. برای او روزهای کاری و غیر کاری چیزهایی جدا از هم نیست. تمام تمرکز و توانش را صرف انجام آن کار نموده و تمام خلاقیت و پتانسیل هایش را در این کار بروز می دهد.
چنین تمرکزی بر کار، موجب بروز همه خلاقیت هایش شده و از تمام پتانسیلهایش در انجام آن کار بهره برده و از خودش یک حرفه ای می سازد. زیرا مهارت حاصل عشق و تمرکز بر انجام یک کار است. وقتی باورهای قدرتمندکننده هم وارد این فرمول شود‌، دیگر کار تمام است.

در نتیجه‌، وقتی «چنین حدّی از مهارت و تمرکز» با باورهای قدرتمدن کننده و ثروت‌آفرین همراه شود، جادو می‌کند. زیرا از آنجا که دیگر نگرانی درباره تأمین هزینه‌هایش ندارد‌‌، این ذهن آرام او را در کمال آرامش و عشق در آن مسیر پیش می‌برد و به خاطر تمرکز همراه با آرامش و عشق‌، نهایت پتانسیل‌اش در ایده‌پردازی و خلاقیت را آزاد می‌سازد.

این خلاقیت‌ها نتیجه می‌آفریند و این نتایج دوباه باورها و اعتماد به نفس فرد را برای برداشتن قدم‌های مهم‌تر و اجرای الهامات و ایده‌های بزرگتر‌، آماده می‌کند و از آنجا که از نظر مالی هم جواب گرفته‌است‌، این باور که این شغل پتانسیل زیادی برای ساختن ثروت دارد‌، بیشتر رشد می‌کند و این مسیرِ گسترش‌، تا بی‌نهایت می‌تواند ادامه یابد و هر بار فرد را وارد مدار بالاتری نماید.

طراح‌های حرفه‌ای که از یک طرح‌، ثروت‌های بزرگ می‌سازند‌، این مراحل تکاملی را طری کرده‌اند و همه این آیتم‌ها را بدون شک داشته‌اند.
یعنی از یک طرف به خاطر عشق به کار و صرف تمام وجودشان در کاری که عاشق انجامش بوده‌اند، از تمام پتانسیل‌ها‌، توانایی‌ها‌، خلاقیت‌ها و الهامات‌شان کمک گرفته و  تبدیل به یک حرفه ای در آن حرفه شده‌اند.

در نتیجه‌ی انجام کارهایی خلاقانه و خارق العاده‌، افراد بیشتری آن طرح‌ها را پسندیده‌اند.

از طرف دیگر‌، به خاطر باورهای ثروت‌آفرینی که ساخته‌‌‌اند، جهان نیز حامی آنها شده و با واسطه آن باورها‌، به سمت مشتری‌ها و بازارهای راحت و بی‌انتها‌، هدایت شده‌اند. زیرا این برنامه خداوند است که جهان را به گونه‌ای خلق کرده تا حامی افرادی باشد که با دیدن عشق و علاقه‌شان و جدّی گرفتن آن‌، جهان را رشد می‌دهند.

جهان همیشه بیشترین پاداش‌هایش را به افرادی می‌دهد که رشد بیشتری در جهان پدید می‌آورند و روش شخصی هر فردی برای رشد جهان‌، در عشق و علاقه‌اش نهفته است. زیرا خدا در آن عشق نهفته است. آن عشق انرژ‌‌یِ خدایی دارد. آن عشق خلاق است و قدرت خلق هر نعمتی را که می‌خواهی دارد. اما تنها زمانی این پتانسیل خداگونه بالفعل می‌شود که باورهای قدرتمندکننده‌، توحیدی و ثروت‌آفرین‌، ساخته می‌شود.

سپس فرد را به مسیری هدایت می‌کند که از انجام همان کاری ثروت می‌سازد که‌، بیشترین لذت را از انجامش می‌برد. به همین دلیل است که می‌گوییم همه چیز یکی است. کار و زندگی و عشق و لذت می‌تواند یکی باشد و همه لحظات زندگی می‌تواند لذت بخش باشد.

وقتی می‌گوییم می‌توانی لذت ببری و ثروت خلق کنی‌، منظورمان همین است. بنابراین لذت بردن را با یک جا نشستن و هیج کاری انجام ندادن اشتباه نگیرید زیرا هیچ فردی نمی‌خواهد تمام عمرش مثل یک گیاه باشد.

ضمن اینکه پشتکار داشتن و قدم برداشتن را هم با‌، صرف انر‌ژ‌‌ی زیاد و طاقت فرسا برای انجام کاری که از آن متنفری‌، اشتباه نگیر. زیرا فارغ از اینکه چقدر تلاش می‌کنی‌، احساس بد و ثروت با هم همنشین نخواهند شد.

دلیل اینکه ایده یا راهکار بعضی افراد برای رسیدن به آزادی زمانی و انجام کار مورد علاقه‌شان‌ این است که:

دلیل اینکه افراد زیادی فکر می‌کنند باید سخت تر در شغلی کار کنند که به آن علاقه ندارند‌، یا مهارت‌های بیشتری در آن کسب کنند یا ساعت‌های بیشتری کار کنند یا مدرک‌های بیشتری بگیرند تا با انجام کاری که به آن علاقه ندارند پولی بسازند که‌، هم از عهده تأمین هزینه‌های انجام کار مورد علاقه‌شان بربیاید‌ و هم برای‌شان زمان آزاد بخرد‌، این است که:

هنوز ساختار جهان را درک نکرده‌اند که:

تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه باورهای مان است.

هنوز درک نکرده‌اند که تا ذهن شان ثروت‌مند نشود‌ و باورهای قدرتمندکننده‌ای درباره ثروت نسازند‌، به مدار ایده‌ها و راهکارهای ثروت‌ساز دسترسی ندارند.

هنوز درک نکرده‌اند تا زمانی که ذهن آنها برای فقر برنامه‌ریزی شده‌، خروجی این برنامه‌، نمی‌تواند ثروت باشد. طبق قانون‌، تا زمانی که قوانین ثروت را درک نکنیم‌، با آن قوانین هماهنگ نشویم و ذهن‌مان ثروتمند نشود‌، هرگز به این نقطه نمی‌رسیم و هرگز راهی به سوی تجربه ثروت نداریم. فارغ از اینکه چقدر مهارت کسب کنیم یا مدرک بگیریم یا شغل عوض کنیم.
زیرا ثروت یک امر ذهنی است و تنها زمانی می‌توانی وارد مدار ثروت شوی که ذهنت ثروتمند شود.

به این سوال خوب فکر کن:
اگر خود خدا به شما این قول را بدهد که هر کاری پتانسیل ساختن ثروت را دارد و وارد هر کاری شوی‌، می توانی به یک اندازه از آن ثروت بسازی:
از آشپزی گرفته تا پرورش و فروش گل.
از خیاطی تا انجام کارهای طنز.
از بازیافت زباله تا طلا فروشی.
از نوشتن اپلیکیشن گرفته تا بستنی فروشی و …‌،
آیا باز هم تصمیم می‌گرفتی از انجام کاری ثروت بسازی که هیچ علاقه‌ای به آن نداری؟

این جواب را یک مبنا در نظر بگیر و خیلی جدی به آن فکر کن.

فقط وقتی می‌ توانی زمان‌، تمرکز و انرژ‌‌ی‌ات را صرف انجام کاری نمایی و بدون خستگی‌، ناامیدی یا بی‌انگیزگی‌، به آن مبادرت بورزی که‌، قلبت هم همراه تو  برای انجام آن کار بتپد و تمام وجودت پر از لذت بشود.

در یک کلام‌، مهم‌ترین انگیزه تو برای ادامه آن کار‌، لذت و عشقی باشد که در زمان انجام آن کار تجربه می‌کنی. فارغ از  اینکه دیگران چکار می‌کنند‌، جه نظری درباره تو دارند‌، چقدر ثروت از چه کاری ساخته اند و …

اگر بتوانی این نگاه را در وجودت نهادینه کنی‌، خیلی از معیارها برایت تغییر می‌کند و  حتی ایده‌ها‌، الهامات‌ و راهکارهایت را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

آنوقت به جای گشتن به دنبال ایده‌هایی که فکر می‌کنی می‌شود از آنها پول ساخت‌، به دنبال اجرای ایده‌هایی هستی که وجودت و قلبت را سرشار ساخته تا اجرای‌شان کنی و از اجرای آنها لذت ببری.

آنوقت مهم‌تر از عالی بودن یا متوسط بودن یک ایده‌،
مهمتر از جواب دادن یا جواب ندادن یک ایده‌،
اجرای آن ایده است. زیرا لذتی که اجرای آن ایده برایت دارد‌، تو را از نتیجه‌ی کار بی‌نیاز می‌کند.

و اگر قلبت را یک ذهن ثروتمند همراهی کند‌، این ترکیب جادو می‌کند. یعنی هم لذت می‌بری و هم ثروت می‌سازی. یعنی شغل تو لذت بردن از تک تک لحظاتی می‌شود که در حال انجام کار مورد علاقه‌ات هستی.
عشق‌، پشتکار و نیروی لازم برای تمرکز و ادامه دادن را فراهم می کند و باورهای ثروت آفرین‌- یعنی همان باورهایی که در دوره روانشناسی ثروت۱ آموزش داده شده است‌، موجب می‌شود‌، انجام آن کار برایت نتیجه مالی خوبی داشته باشد و عزت نفس‌ات را بالاتر می‌برد.

این دو نتیجه‌، سوختی است برای تغذیه انگیزه‌ات برای بهتر کار کردن و عاشقانه‌تر کار کردن.

هرچه باورهایت درباره ثروت‌، قدرتمندکننده گردد‌ و عزت نفس‌ات بیشتر شود‌، آن ایده‌ها را با ایمان بیشتری اجرا کنی. سپس چیزی که بیشتر از نتیجه ظاهری آن ایده وارد زندگی‌ات می‌شود‌، گسترشی است که در وجودت رخ می‌دهد:

به واسطه‌ی اینکه پیام قلبت را شنیدی

و قلبت را باور کردی

و راه ارتباط با آن را باز گذاشتی.

و نتیجه اصلی این گسترش را‌، در طی مسیر و در طی قدم‌هایی که برمی‌داری و عجله‌هایی که نمی‌کنی و مقاومت‌هایی که نداری‌، هر بار با وضوح بیشتر و اندازه‌ی بیشتر‌، در زندگیت خواهی دید‌‌، اگر همچنان با همین عشق پیش بروی و لذت بردن از مسیر را موکول به نتیجه نهایی نکنی.
اینجاست که قلبت‌، یا همان خدا‌، یا نیرویی که در وجودت هست‌‌، یا هر چیزی که اسمش را می‌گذاری، مصمم می‌شود تا تو را به سمت ایده‌های بهتر و کاراتر هدایت کند
این همان مسیری هست که به آن باور ساختن می‌گوییم

این همان مسیری است که آن را تکامل می‌نامیم

این همان مسیری‌ است که به آن عزت نفس ساختن می‌گوییم.

این همان مسیری هست که آن را  لذت بردن از مسیر‌، رهایی‌، نچشبیدن به خواسته‌‌ و نیازمند نبودن به نتیجه نهایی می‌نامیم‌، فارغ از اینکه دیگران چکار می‌کنند‌، چند کتاب بیشتر از ما خوانده‌اند‌، چقدر پول بیشتر از ما در آورده‌اند و…

دوباره به خاطر بیاور که:

همه شغل ها پتانسیل خلق ثروت را دارند اما این پتانسیل‌‌، توسط باورهای تو بالفعل می‌شود. اگر آن باورها محدودکننده باشد‌، فارغ از اینکه چقدر مهارت کسب نموده‌ای‌ یا چقدر تلاش می‌کنی‌، در هر صورت:

نتیجه تبعیت از باورهای محدود کننده‌، همیشه محدودیت بیشتر است. زیرا آن باورها همیشه شما را به سمت ایده ها و شرایطی پیش می برد که‌، نتیجه اش کمبود بیشتر خواهد بود.
پس کسب و کارت را با عشق انتخاب کن و با ساختن باورهای قدرتمند کننده درباره ثروت، از این عشق و علاقه حمایت کن و نخواه یک شبه‌، یک کسب و کار گسترده بسازی. بلکه قدم به قدم تکامل‌ات را طی کن و مرحله به مرحله آن را رشد بده. زیرا رشد یک فرایند است و نه یک جهش.
«عشق و علاقه» لذت را برایت به ارمغان می‌آورد و وقتی باورهای قدرتمندکننده پشتیبان این عشق و علاقه می‌شود‌- همان باورهایی که استاد عباس منش در دوره روانشناسی ثروت۱ آموزش داده است. همان باورهایی که تو را از عجله کردن باز می‌دارد و به مسیر لذت‌های بیشتر هدایت می‌کند- آنوقت به مسیری هدایت می شوی و دستان خداوند در قالب ایده ها، راهکارها و آدم هایی وارد زندگی ات می شود که برایت ثروت هم به ارمغان می‌آورد. آنهم در آرامش و لذت.
ترکیب لازم برای کسب ثروت از کار مورد علاقه این است:

عشق + باورهای قدرتمند کننده درباره ثروت
خیلی ها در حال انجام کار مورد علاقه شان هستند، اما از آنجا که باورهای بسیار محدود کننده ای درباره ثروت دارند، در آن کار موفق نشده اند.
خیلی ها نیز به خاطر اینکه فکر می کردند فقط آن شغل خاص قابلیت ساختن ثروت را دارد، با هدف تأمین سرمایه لازم، وارد شغلی شده اند که هیچ علاقه ای به آن ندارند، اما از آن حرفه، به ثروت نرسیده اند.

زیرا این معادله ها ناقص هستند و  عامل اصلی در فرمول آنها لحاظ نشده است. به همین دلیل نتیجه‌ای که به دنبالش بوده‌اند، رخ نداده است.
وقتی انگیزه انجام کار «عشق» نباشد، توانایی خارق العاده ای که در وجودت داری، قدرت تمرکز و خلاقیت تو، وارد آن کار نمی شود. به همین دلیل، موفقیتی هم ایجاد نمی شود که بخواهد سرمایه ای برایت ایجاد نماید.

یکی از مخرب‌ترین باورهایی که موجب می‌شود افراد نتوانند از عشق و علاقه‌شان ثروت بسازند‌، این است که:

«شغلی که از آن درآمد داری» و «انجام کاری که عاشق انجامش هستی» دو موضوع کاملاً تفکیک شده است. یعنی برای تو «عشق و شغل‌» یا «کار و تفریح»‌،  نمی‌توانند در کنار هم جمع شوند. به همین دلیل سالهاست که‌، روزهای زندگی‌ات تقسیم شده به: کار و تفریح.
سالهاست تلاش می‌کنی تا سخت کار کنی، شاید پولی برای تفریح پس انداز شود.
ساعت‌ها و روزها‌، سخت تلاش می‌کنی، به این امید که‌، تعطیلات آخر هفته از راه برسد و فرصت انجام کارهایی را پیدا کنی‌، که عاشق انجامش هستی.

تمام روزهای تعطیل کل تقویم سال را مثل کف دستت می‌شناسی و برای تک تک‌آن روزها‌، از همان ابتدای سال‌ برنامه‌ای به هم فشرده‌ ریخته‌ای. سپس سایر روزهای زندگی‌ات از آن سال‌، به امید نزدیک شدن به آن چند روز تعطیل می‌گذرد.
به این ترتیب‌، باورهای محدود کننده‌ات سالهاست که تو را در این چرخه معیوب نگه داشته و فرصت زندگی در لذت را از تو ربوده. حال آنکه تو از بازی آن باورهای محدودکننده بی خبری.

برای همین سعی می‌کنی با سخت‌تر کار کردن‌، اوضاع را کمی بهتر کنی.

یا با مهارت کسب کردن‌، کمی بیشتر پول بسازی تا روزهایی بیشتری را از آن تقویم بخری.

اما مهم نیست تو چه برنامه‌ای داری. زیرا جهان طبق برنامه خودش پیش خواهد رفت و به آن باورهای محدودکننده پاسخ خواهد داد و اساس آن باورهای را که «محدودیت بیشتر است» وارد زندگی‌ات خواهد نمود.

بنابراین‌، برای رسیدن به آزادی مالی و زمانی‌، راهی جز ساختن باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین نداری. جهان قوانین خودش را دارد و نمی‌توانی قوانین زندگی را دور بزنی.
پس اگر با ایده‌ها و راهکارهای باورهای محدود‌کننده‌ات‌، به صورت موقت تلاشی طاقت فرسا برای پول ساختن از انجام کاری نمایی که هیچ علاقه‌ای به آن نداری‌ به این امید که سرمایه لازم برای انجام کار مورد علاقه‌ات را فراهم نمایی‌، به خودت که می آیی‌، متوجه می‌شوی یک عمر را با تنفر به انجام  آن کار گذرانده‌ای‌. در حالیکه نه سرمایه‌ای جور شده و نه لذتی در کار بوده.

اما اگر قانون ثروت را بدانی، «همان قوانینی که استاد عباس منش در دوره روانشناسی ثروت۱ آموزش داده است» و برای ساختن باورهای هماهنگ با این قوانین‌، تعهد به خرج دهی‌، آنوقت آن باورهای قدرتمندکننده سکّان را به دست می‌گیرند و به تو اعتماد به نفس می‌بخشد تا کار مورد علاقه‌ات را با همان امکانات و سرمایه‌ای شروع کنی که‌، در آن لحظه داری.

وقتی باورهای قدرتمندکننده‌ای درباره ثروت بسازی و از فراوانی همیشگی جهان مطلع بشوی‌ و  نیرویی که در وجودت برای خلق هر خواسته‌ای داری را باور کنی‌، آنوقت آن باورها تو را به مسیر ایده‌هایی هدایت می‌کند که شروع کسب و کارت با امکانات همان لحظه‌، قابل انجام است و نیاز به سرمایه اولیه‌ی خاصی ندارد.

سپس هرچه روی خودت و باورهایت بیشتر سرمایه‌گذاری می‌کنی‌، دستان هدایت‌گر خداوند از راه می‌رسد و قدم به به قدم با طی شدن تکامل‌ات‌، به مسیر ایده‌های بهتر هدایت می‌شود و هر بار نتیجه کمی بهتر می‌شود.

سپس وقتی به خودت می‌آیی‌، متوجه می‌شوی سالهاست در آزادی مالی و آزادی زمانی‌، در حال لذت بردن از زندگی‌ات و انجام کار مورد علاقه‌ات هستی.
اگر داستان شروع کسب و کارهای موفق و ثروت ساز را بخوانی، متوجه می شوی که آنها کار خود را با همان امکاناتی شروع کرده‌اند که در آن لحظه داشتند. سپس به خاطر عشق وافر و باورهای ثروت‌آفرین، کم کم با درآمد حاصل از انجام آن کار، آن را کمی بیشتر رشد داده اند.
کسب و کارهای موفقی چون
Facebook, Airbnb, …، SpaceX و…
فکر نکن که حتما برای موفق شدن در کاری باید آنرا با سرمایه کلان شروع نمایی.
این باور محدود کننده را که‌، « کار مورد علاقه، با کاری که می تواند تو را به ثروت برساند، نمی تواند یکی باشد» به کمک تمرینات و توضیحات و آگاهی‌های دوره روانشناسی ثروت۱ با این باور جایگزین کن که:
هر کاری پتانسیل ساختن ثروت را دارد».
قانونش این است که‌،عشق و علاقه در کاری که پشتوانه اش باورهای قدرتمند کننده و ثروت‌آفرین است‌، اشتیاقی سوزان برای ادامه دادن و پیش رفتن به تو می بخشد.
در نتیجه با هر قدمی که در این مسیر بر می داری، به خاطر باورهای قدرتمند کننده، کم کم نتایج شروع به رخ دادن می نماید.
هر کوچکترین نتیجه ای که می آفرینی، انگیزه، باور و ایمانت را برای ادامه، بیشتر می‌کند و کم کم به جایی می رسی که آنقدر ثروت ساخته‌ای که دیگر‌، انگیزه‌ات برای ادامه آن کار‌، ساختن ثروت نیست‌، بلکه لذتی است که در هر لحظه از انجام آن کار تجربه می‌کنی. این احساس هر روز تو را در بی‌نیازی مالی بیشتری قرار می‌دهد. ثروت همواره به دنبال چنین فردی می رود. فردی که احساس بی‌نیازی مالی دارد و فقط از انجام آن کار لذت می‌برد.

این قانون بسیار بزرگی است که‌، وقتی درک شود‌، هرگز این ایده و راهکار که – فرد بخواهد از کاری ثروت بسازد که از آن متنفر است- هرگز یک گزینه هوشمندانه و منطقی به حساب نمی‌آید.
جهان همیشه نگاه متفاوتی به افرادی دارد که‌، با عشق و انگیزه هایی درونی، کاری را انجام می دهند. جهان نمی تواند حامی فردی باشد که در حال انجام کاری است که هیچ عشق و علاقه ای به آن ندارد.
تمام امکانات جهان، همواره در اختیار افرادی خودجوش است که‌، عشق و علاقه ی درونی شان، آنها را پیش می برد. حتی جهان بیشتر از آنها، مشتاق موفق شدنشان می‌شود و البته چنین حمایتی از طرف جهان وقتی است که‌، آن عشق و علاقه، با باورهای قدرتمند کننده درباره ثروت و فراوانی، ترکیب شده باشد.
رسالت جهان، بیشتر بخشیدن و بیشتر پاداش دادن، به افرادی است که:

با باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین، مشغول انجام کار مورد علاقه‌شان هستند. جهان از این افراد با تمام امکاناتش حمایت می کند. زیرا چنین افرادی هستند که به رشد جهان کمک می کنند.
پس از دوره روانشناسی ثروت۱ کمک بگیر، تمام باورهای قدرتمند کننده ای که در این دوره به شما آموزش داده شده است را بساز.
این دوره به معنای واقعی کلمه، مثل یک راهنمای خبره و کار بلد، همراه شما در مسیری است که هم ثروت و آزادی مالی است و هم آزادی زمانی برای انجام کار مورد علاقه.

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
200
بهترین پاسخ

سلام بر خانواده صمیمی و بزرگ عباسمنش

یادم می آید زمانی که در مدرسه راهنمایی درس میخواندم دوسداشتم رشته مورد علاقه ام تربیت بدنی را بخوانم اما بخاطر اینکه رشته در هنرستان شهرستانمون نبود و من امکانات مالی نداشتم برم شهر دیگه بخونم مجبور شدم به ناخواسته هام بپردازم و با بزرگترها مشورت کردم که چه رشته ای انتخاب کنم.

یپرسیدم چه رشته ای برای ادامه تحصیل بهتره؟
میگفتن اوضاع صنعت بهتره برو تو رشته های مهندسی تا در آینده شغل پر درآمد و خوبی داشته باشی و کنارشم هم به ورزش و علاقت میپردازی منم به حرفشون گوش دادم و رشته برق رو انتخاب کردم و رفتم هنرستان ثبت نام کردم؛
اما کل تعطیلات تابستان رو ناراحت بودم که خدایا وقتی من به برق علاقه ای ندارم و حتی در کارهای عملی درس حرفه و فن سال سوم راهنمایی که کار عملی سیم کشی داشت ازش متنفر بودم چطور اون رشته رو انتخاب کنم که هیچ ربطی بمن نداره، چرا به ندای درونم گوش ندادم و به حرف دیگران گوش دادم !

گاهی اینو برای دلداری به خودم میگفتم عیب نداره ، میتونم علاقه بوجود بیارم در رشته برق موفق بشوم و به آینده درخشانی برسم به هر حال اون تعطیلات تابستان مانند چند سال برام گذشت.

تا اینکه مهرماه شروع شد رفتم مدرسه جدید با دوستان جدید آشنا شدم و هر کسی خودشو مهندس آینده میدونست اماـــــمن بسختی خودم رو با شرایط وفق دادمـــــو گفتم بهش عادت میکنم مانند بچه ای که از مدرسه خوشش نمیومد ولی بزرگترها بزور به ندرسه میبردند؛
منم روحم بزور جسمم رو همراهی میکرد تا به ناخواسته هام بپردازم و سعی میکردم تا هر روز بهتر از قبل باشم و خودم رو مجبور به دزس خواندن میکردم و اطلاعاتم رو بالاتر میبردم با تلقین اینکه من به برق علاقه مند میشوم و سر ناخودآگاهم مثلا شیره میمالم
به هر حال من بعد از دوسال هنرستان دیپلم برق گرفتم و میرفتم شاگردی برقکارها تا برقکاری کامل یاد بگیرم و حتی یکسال پشت کنکور موندم ولی دانشگاه قبول نشدم و رفتم خدمت سربازی گفتم بعدش میرم دانشگاه خلاصه کلام بهتون بگم بعد خدمت دانشگاه دولتی قبول شدم اونم با تقلب و کمک دوستان…
هر جوری شد من کاردانی رو تموم کردم و اینم بگم همزمان با درسم مشغول ورزش کشتی و بدنسازی بودم و با عشق و علاقه پیش میرفتم ولی بخاطر درسم نمیشد در سطح حرفه ای دنبالش کنم و یک روز در میون کشتی و بدنسازی رو میرفتم.
وقتی کاردانیم تموم شد با خوندن کتاب کیمیاگر پائولو کوئیلو دوباره ندای درونم بیدار شد و گفت افشین چند سال اشتباه راهو اشتباه رفتی ، برگرد و به رسالتت بپرداز تو برای ورزش ساخته شده ای نه برق با اینکه برقکاری ماهر هم شده بودم ولی باز ازش هیچ لذتی نمیبردم و گفتم با یک مشاور حرف بزنم اون بهتر راهنمایی میکنه…
باز بدون توجه به اشتباهی که قبلا کرده بودم که به جای توجه به ندای درونم به گفته های دیگران توجه کردم به گفته مشاور توجه کردم که گفت تو دیپلم برق صنعتی داشتی و الانم فوق دیپلم برق هم گرفتی؛
همینو ادامه بده
چون تو تا نزدیک قله اومدی (مهندسی برق)
چرا برمیگردی و قله ای که اصلا نپیمودی رو داری میری منظورش رشته تربیت بدنی بود…
مشاور با اینکه دکترا داشت ولی طبق منطق حرف میزد و از ندای درونم خبری نداشت…
باز به خودم کلک زدم و رفتم کنکور کاردانی به کارشناسی برق دادم و اینبار خودم قبول شدم اونم غیر انتفاعی؛
چون دانشگاه دولتی فقط سهمیه ۴٠ نفر بود منم دانشگاه غیر دولتی رو انتخاب کردم.

با اینکه بزور هزینه هاش رو خودم تامین میکردم ولی کارشناسی رو هم ادامه دادم و یک ترم مانده بود اینبار گفتم ارشد هم برق رو میخونم این بار کلی هزینه کردم واسه کتاب های کمک اموزشی و کنکوری که ارشد دولتی بخونم…

اینبار هم با مشاور دانشگاهمون حرف زدم اما اینبار اون میدونست ندای درون چیه و من همه چیزو براش تعریف کردم؛اونم گفت همینـــــکارشناسی رو بخون ولی برقکاری کن و با درآمدش به علایقت مشغول شو…

منم همه کتابهایی که کل پس اندازم رو بابتش داده بودم به کتابخونه اهدا کردم گفتم بگزار یه نفر لا اقل ازش استفاده میکنه…
اینبار به ندای درونم گوش دادم که میگفت افشین چرا داری به کاری که ازش لذت نمیبری ادامه میدی و داری ادامه تحصیل میدی تو ناخواستت…

گفتم با خودم کارشناسی برق رو تموم کن و ثروتمند شو و با پولش به علایق و تفریحت که بدنسازی و کشتی هست بپرداز؛
خودم رو قانع کردم که اینکار بهتره
با اینکه به این فکر میکردم که تحصیل و کار برقکاری مانع موفقیتم در ورزش هم شده بود چون تا مرز مسابقات قهرمانی استان پیش میرفتم و وقت رفتن به مسابقات کشوری رو تحصیلم ازم گرفته و بود و در ورزش هم در سطح آماتور و مبتدی مونده بودم.

با اینکه ۴ سال از فارق التحصیلی میگذشت و همچنان مشغول برقکاری بودم ولی به هیچ ثروتی نرسیم و باور اینکه شاید در شهرستان در این شاخه از برق کارش کمتره و همش شاخه های برق رو عوض میکردم یبار برق ساختمان یبار دوربین مداربسته یبار برق صنعتی و یبار به الکترونیک مشغول شدم اما هیچوقت ثروتمند و راضی نبودم چون باورام محدود بود…

ولی اینبار دیدم که دارم فقط سرخودم کلاه میزارم چون باورای محدود کننده داشتم که شغلم با علایقم متفاوت هست و همه شاخه های برق رفتم ولی به ثروت نرسیدم چون بهش علاقه قلبی نداشتم هیچ ثروتمند نشدم ی درآمد بخور نمیر داشتم و پس اندازی نداشتم که حتی بتونم هزینه های ازدواج روبپردازم و مجرد مونده بودم بخاطر باورهای اشتباهم…
و حتی کارهایی که کار کرده بودم پولام بیشترش دست مردم بصورت بدهی مونده بود و بهم نمیدادند.

خیلی هم دنبال استخدامی ها میرفتم و حتی در آزمون ها قبول میشدم ولی تو مصاحبه ها مردود میشدم زندگیم به کلی گره خورده بود و مونده بودم توی مشکلاتم…

نشستم خیییلی فکر کردم که خدای من اشکال کار از کجاست من که حلال خورم من که کارم درسته چرا تو منجلاب موندم…
نگو کلا راه رو اشتباه رفتم …
دیدم همش توجهم به ناخواسته هاست و فقط به دیگران گوش دادم و یبار به خودم و ندای درونم گوش ندادم و گفتم کاش همون اول به دلم توجه میکردم،… تا بخودم اومدم دیدم ٣٠ سالم شده؛ عمر گران و سرمایه م که زمان و جوانیم بود صرف ناخواستم و توجه به گفته های دیگران کردم و اصلا به رسالتم توجهی نکردم خیلی از کردم پشیمون بودم که چرا به الهاماتی که از طرف خداوند بهم میشد گوش ندادم چرا چرااااا….

با اینکه شغلم برقکاری شده بود و همه میدنستن مهندس برق شدم ولی باز کنارش ورزش بدنسازی رو ادامه داده بودم با اینکه مدت چند سالی ورزش رو گزاشتم کنار تا اینکه بتونم وقتم رو بزارم رو برقکاری و پول بیشتری بدست بیارم اما به هیچی نرسیده بودم…

خدارو شکر برگشتم سر ورزشم
با اینکه خیلی از خواسته هام دورشده بودم ؛
ولی گفتم همین جا هم جلوی ضرر رو بگیرم بهتر ازینه تا فرق سرم تو باتلاق ناخواسته ها پیش برم…

دیگه بسته من میخوام از ناخواسته هام متولد بشم و وارد دنیای علایقم بشم…

این تولدم خیلی بزرگتر از متولدشدن از مادرم بود چون اینبار خودم میدونم به کجا میرم….

مگه من چند بار زندگی میکنم!؟
میخوام از صفر یا حتی بگم از منفی شروع کنم…

با اینکه همه اطرافیانم با من مخالفن ولی درس و برقکاری رو گذاشتم کنار و الان تصمیم گرفتم همه انرژیم رو بزارم رو علایقم که ورزش بدنسازی و فیتنس هست؛
خانوادم و همه نزدیکان میگفتن چندسال زحمت کشیدی درس خوندی چرا ولش میکنی گفتم این همه به حرف شما گوش دادم آخرم شد این بزارین اینبار به حرف دلمـــــگوش بدم ببینم اینبار به کجا میرسم…

الان دوماه تصمیم بزرگی رو گرفتم و دوره مربیگری بدنسازی رو شرکت کردم و کنارشم همین ورزش رو انجام میدم و دارم هر روز از خودم لذت میبرم شاید هنوز به پول و ثروت و قهرمانی ها نرسیدم؛
اما قهرمان درونم شدم و استایل بدنم خیییلی سریعتر از قبل پیشرفت کرده حتی با اینکه میدونستم تو مسابقات مقام نمیارم پری روز یعنی ١٢ بهمن در مسابقه سطح بالای فیتنس شرکت کردم درسته مقامی بدست نیاوردم اما از خودم راضیم چون میدونم باید دوره تکاملم رو طی کنم.
با اینکه ذهنم اذیتم میکنه و میگه دیره
ولی میدونم این ضرب المثل راست میگه که “هیچ وقت دیر نیست”
از الان شروع میکنم
درونم میگه برای همین کار ساخته شدم با اینکه باشگاهم رو هنوز راه نینداختم و مربیگری نگرفتم ولی به خیلی ها برنامه بدنسازی میدم و و ازم راضی هستن
با همین تجربه کم به خیلیا کمک کردم که حتی از برنامه بهترین مربی ها نتیجه نگرفتن ولی با قلم من که از طرف خدا روی کاغذ جاری میشه بهترین نتیجه ها رو گرفتن…

به خودم قول دادم به بالاترین سطح مربیگری بدنسازی برسم و خودمم تا جایی که میتونم بالاببرم…
به بهترین جا که کشور آمریکاست و مهد بدنسازی دنیاست روزی مهاجرت خواهم کرد…

دوستان عزیزم، خانم شایسته واقعا گفتشون دقیقا با تجربه من یکی هست کاش این حرفا رو اون زمان یکی بود بمن بگه تا این همه دور خودم نچرخم و تشنه لب، دنبال آبی که در کوزه درونم بود نگردم…

پس علایقتون بپردازین تا به همه چی برسین.
وقتی به قول کیمیاگر به افسانه شخصیتون مشغول هستین؛ثروت ،آرامش ، لذت و رضایت درونی و عشق و سعادت، همگی سراغتون میاد
اونوقت هست که به دانه شن بنگری خدا را میبینی.

برای همتون عشق و شادی و ثروت و سعادتمندی در هر دو دنیا رو خواهانم.



39

شاد وپیروز باشی دوست با صفای من.

داستان هیجان انگیزی داشتی، مثل من،ومثل خیلی ها ،امیدوارم در ورزش به عالیترین درجات برسی.


7 سال پیش

آقا افشین

چقدررر خوشحال شدم که راهتون رو پیدا کردین . چقدر حس خووبی توی متن تون بود .


7 سال پیش

آفرین و صد مرحبا به شما آقای عباس پور و مطمعنم شما حتما موفق خواهید شد چون تو راه عشقتون قدم برداشتید و چه سرنوشتی شبیه به من داشتید .با ده سال اختلاف و دو رشته ورزشی متفاوت .منم والیبالم رو بعد از دوازده سال ادامه دادم هر چند کارت مربیگری داشتم ولی ادامه نداده بودم .اما چقدر از نوشته شما انرژی گرفتم و ت این راه محکم تر قدم بردارید که راه مال شما هم هست و ثروتی که در این راه هست مال شما هم هست ولو بیشتر از همه .اونهم بستگی به باور خودتون داره و با نوشته ایی که از شما خوندم و اراده ایی که از شما دیدم صد در صد همینطور خواهد بود


7 سال پیش

آفرین و صد مرحبا به شما آقای عباس پور و مطمعنم شما حتما موفق خواهید شد چون تو راه عشقتون قدم برداشتید و چه سرنوشتی شبیه به من داشتید .با ده سال اختلاف و دو رشته ورزشی متفاوت .منم والیبالم رو بعد از دوازده سال ادامه دادم هر چند کارت مربیگری داشتم ولی ادامه نداده بودم .اما چقدر از نوشته شما انرژی گرفتم و ت این راه محکم تر قدم بردارید که راه مال شما هم هست و ثروتی که در این راه هست مال شما هم هست ولو بیشتر از همه .اونهم بستگی به باور خودتون داره و با نوشته ایی که از شما خوندم و اراده ایی که از شما دیدم صد در صد همینطور خواهد بود م


7 سال پیش

سلام

واقعا کار خوبی کردید منم مربی ورزش هستم و از این لحاظ خوشحالم منم کارم اداری بود 12 سال ادرای کار کرده بود واقعا ان کار را دوست نداشتم با اینکه یکسال فکر کردم ولی در این رشته امدم کم کم شروع کردم و الان بعد از سالها راضیم رشته درسی ام هم اصلا به کارم ربطی نداره ولی خیلی خیلی راضیم من این کار را دوست دارم وقتی ورزش می کنم و یادمی دهم هیچی نمی فهمم یک دفعه می بینم ساعت فلان است و باید دست از کار بکشم. خیلی خیلی براتون خوشحالم منم اصلا پشیمون نیستم دنبال کاری رفتم که دلم می خواست و عاشقش بودم.

در پناه خداوند الشاکر


7 سال پیش

باسلام چقدرتجربه ی شما عالی وپرازپند بود امیدوارم به خواسته ی قلبیتون برسیدوخواهیدرسید???

سلام اقای افشین عباس پور.احسنت به شما واقعا کامنتتون عالی بود خیلی لذت بردم.من الان ۱۷سالمه منم خیلی به رشته بدنسازی علاقه دارم و میخوام این هدف رو تا آخر عمرم ادامه بدم.منم خیلی ذهنم در گیر بود که چیکار کنم برای ایندم .ازطرفی پدرم خیلی اصرار داره که من درس بخونم ولی من خودم میدونم که اگر به آرامش و شوق ذوقی که در طی این مسیر دارم گوش نکنم ور حرکت نکنم در آینده خودم رو سرکوفت میدم.ولی چند روزی هست که با قدرت تصمیمم رو گرفتم و فقط میخوام توی مسیر علایقم که بدنسازی هست حرکت کنم.و میدونم که اگر باور های ثروت سازم رو درست بکنم من میتونم از این ورزش پول نه بلکه ثروت بسازم. خدارو  شکر میکنم که من رو با سایت عباس منش آشنا کرد.???آقا افشین تبریک میگم بهتون این راه رو ادامه بدین که درست ترین راهه??????????</p>


7 سال پیش

دوست عزیز افرین که تونستید موفق بشید بهتون تبریک می گم


7 سال پیش

به نام خدای عشق وعزت

سلام آقای عباس پور دوست الهی من

خیلی از خواندن تجربیاتتون لذت بردم عالی بود . از اینکه با اراده و بالاخره توجه به ندای درونتون دنبال عشق وعلاقتون رفتین خیلی خوشحالم .آفرین به این عزت نفس و ارزشمندی .

براتون همواره عشق وارامش ولذت وثروتی بی انتها از رب العالمینم آرزو دارم .شاااد باشید با لبخند ??


7 سال پیش

سپاس از همه دوستان عزیز

سپاسگزارم که به من قوت قلب و انرژی میدین تا هر روز بیشتر از پیش با اراده و اشتیاق پیش بروم??

سلام به شما دوست عزیز خیلی دیدگاهتون عالی بود و واقعا لذت بردم و الان با خوندن دیدگاه شما خدا به من یک چیزی را یاد اوری کرد که خیلی بهم لطف کرد که من را به این راه هدایت کرده در همین سنم من امیدوارم با همین قوت پایبند باشید و جلو برید و مطمئن باشید که خدا به همه ی ما کمک میکنه که به خواسته هایمان برسیم در پناه الله یکتا ??

سلام دوست خوبم.من کمتر شده یه متن رو تا آخر بخونم ولی برای شما رو خوندم چون برام جذاب بود تقریبا کارایی که خودم کردم به یه شکل دیگه بود انشاله موفق باشی


7 سال پیش

سلام دوست من بسیار لذت بردم از این متن زیبا که نوشتی….اصلا این متن یه حس خاصی داشت انگار زمینی نبود از یه عالم دیگه گفته شده…..امیدوارم به تمام انتخاب هات برسی مربی………..


7 سال پیش

سلام بر شما خانم طیبه عزیز

سپاس گزارم به امید خداوند بتونم به الهامات درونم جامه عمل بپوشونم.

شماهم عشق و سلامتی و ثروت و سعادت نثارتون باد.


7 سال پیش

سلام پهلوان

چقدر حس عالی هست وقتی احساس میکنی در مسیر درست هستی و داری با چیزی که در وجودت میجوشه هم راستا میشی و جلو میری

امیدوارم تا لحظه ای که در این دنیا زنده هستیم این مسیر تنها مسیر زندگی ما باشد .


7 سال پیش

سلام روز وعاقبتتون بخیر این مساله منم هست چندین ساله که دور خودم میچرخم همش دنبال رفع خرج ومخارج زندگی باکار بی علاقه وسخت بودم بکمی از خواسته هام رسیدم اما دیگه بریدم نمیدونم ب چی علاقه دارم چکار کنم وخسته ام انقد که شهود هدایتم کردو توجه نکردم همش حرف دیگران را گوش کردم چطور میتونم بفهمم

سلام

آفرین . این بهترین انتخاب تمام عمرت تاکنون هست. قدرتمندانه و با توکل به خداوند ادامه بدهید. فقط خدا را بپرستید و فقط از او در هر کاری کمک بخواهید. ایمان داشته باشید که کمکتان میکند. برای تقویت ایمان از نماز و صبر کمک بگیرید. آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.


7 سال پیش

سلام “فصل آرام” عزیز

با دیدن تضاد ها و چیز هایی که نمیخواهید پی به خاسته هاتون میبرید…

ببینید در چه کاری گذر زمان براتون مشخص نیست و حاضری بدون غذا خوردن و حتی آشامیدن بهش بپردازی بدون اینکه متوجه گرسنگی و تشنگی شوی…

چنین حالتی در پرداختن بکاری برات پیش اومد اون کار عشق بهش بپرداز حتی اگر فکر میکنی هیچ درآمدی نداره

باوراتو درست کن و باهاش به همه چی برس.

موفق باشید.


7 سال پیش

سلام به آقا/خانم فصل آرام وقتتون بخیر

بهتره این مسئله در بخش های مختلف سایت سرچ کنید و ببینید سوالات مشابه سوال شما هست که دوستان جواب داده باشند یا خیر در غیر اینصورت میتونید یک سوال جدید ایجاد کنید و از نظرات دوستان که در این سایت به نتایج فوق العاده رسیدن و تجارب ارزشمندی دارند استفاده کنید


6 سال پیش

سلام به همسفر خوب و موفق خواستن توانستن است. و اتفاق ها همین طور که استاد به همه ی ما گفت در بهترین زمان رخ می دهد خدا را شکر که توانستی خودت را پیدا کنی که

به چه چیزی یا هنری یا کاری علاقه مند هستی موفق پیروز سر بلند باشی ??


6 سال پیش

سلام

خدا رو شاکرم که داستان زندگی من بدای شما تاثیر گزار بوده

و شکر خدا من دیروز باشگاه بدنسازی رو بصورت درصدی در اختیار گرفتم تا تکاملم رو طی کنم و به مرحله ای برسم که باشگاه شخصی خودمو راه بیاندازم…

سپاس از همه شما دوستان عزیز

زهرا سلیمانی ، سعید کیان و سایر دوستان ب ای همتون آرزوی موفقیت و شادی و ثروت و سعادت رو دارم.

در پناه حق باشید.


6 سال پیش

افشین عزیز فوق العاده کامنت تاثیر گزاری بود، برای من الگویی شدین که در مسیر درست حرکت کنم و کارهای که دوست دارم و بهش علاقه دارم رو ادامه بدم و نرم سراغ کار و فعالیتی که بعد از انجامش حسرت بخورم چرا کاری که دوست داشتم و تجاربی که دوست داشتم بدست بیارم رو شروع نکردم و ادامه ندادم. حتی اگر پولی از انجام کاری که بهش علاقه دارم بدست نیارم مهم نیست! چون پیش خودم راضی هستم که کاری که دوست داشتم رو انجام دادم. حتی اگر موضوعات مالی بهم فشار وارد کنه هم بازم مشکلی نیست چون آگاهی هایی که استاد عباس منش در این وبسایت گذاشته راهنمایی برای ما هست که با استفاده از اونها میتونیم مسئله مالی رو هم حل کنیم و چون استاد عباس منش تونسته ما هم میتونیم. واقعا استاد الگوی خیلی خوبی برای ما هست. ایشون موقعی به خاطر کار مورد علاقشون ۷۰ میلیون تومان بدهکار شدن چون قوانین ثروت رو نمیدونستن بعد در اون شرایط میان و قوانین ثروت رو از دل تضادها بیرون میکشن و از همون فعالیت مورد علاقشون که بدهکارشون کرده بود ثروت خلق میکنن یعنی از همون حوزه ی آموزش (برگزاری دوره تندخوانی) و بعدش که قانون براشون واضح تر میشه از همون دوره هایی که قبلا هم برگزار میکردن ثروت میسازن. خب واقعا علت چیه؟‌ چرا استاد عباس منش با انجام دوره هایی که دوستشون داشت بدهکار شد و در ادامه با تغییر باورهای پول و ثروتشون از همون کار ثروت ساخت؟ کار که همون کاره، افرادی هم همین الان هستن که در همین حوزه اصلا وضعیت مالی خوبی ندارن، پس موضوع فقط موضوع باورهاست. ما باید کاری که حالمون رو خوب میکنه و از شدت علاقه نمیتونیم انجامش ندیم رو پیگیری کنیم و از این نجوای شیطان که میگه این کاری که بهش علاقه داری به درد نمیخوره و نتیجه آفرین نیست و عمرت رو هدر میدی و اگه نشد چی و .. رو با منطق و الگوهایی که من میخوام در کامنت بعدیم در همین صفحه به اشتراک بگذارم ساکت کنیم و بعد همزمان که داریم به کار مورد علاقمون میپردازیم بیایم و روی باورهای ثروت آفرین که در این سایت هست کار کنیم و خود به خود همانطوری که استاد عباس منش تونسته ثروت خلق کنه ما هم ثروت رو خلق میکنیم. یعنی میایم ذهنمون رو ثروتمند میکنیم و مسیر کنترل ذهن رو ادامه میدیم و همزمان در کاری که بهش علاقه داریم آموزه هامون رو متمرکز میکنیم و ترکیب این دوتا میشه آزادی زمانی، مکانی و مالی. تنها موضوع تعهد به ادامه دادن این شیوه هست که نتیجش تبدیل شدن به ناخودآگاه نگاه کردن بر اساس باورهای جدیده و معیار صحیح کار کردن روی باورها هم اینه که آیا برای کار کردن روی باورها به اندازه یادگیری زبان انگلیسی وقتی زبان انگلیسی رو بلد نیستی زمان و انرژی گذاشتی؟ آیا به اندازه ای که زبان انگلیسی رو راحت صحبت کنی و هر کتاب غیر تخصصی رو بتونی بخونی زمان و انرژی گذاشتی؟ آیا مثل استاد عباس منش که میگه من به اندازه یادگیری ۱۰ تا زبان اصلی دنیا روی باورهام کار کردم، زمان و انرژی گذاشتیم؟ آیا مثل یادگیری یک مکالمه زبان که ۲۰۰ بار هر فایل مکالمه رو گوش میدیم تا حفظ و درکش کنیم زمان گذاشتیم؟ آیا به اندازه تبدیل شدن به فوتبالیست حرفه ای مثل علی دایی و مهدی مهدوی کیا یا جواد نکونم زمان و انرژی برای تغییر باورهامون گذاشتیم؟ و اگر پاسخ منفی هست باید بیشتر روی مسیر باورسازی کار کنیم و مانع ها رو شناسایی کنیم و برداریم چون استاد عباس منش و دوستان دیگه مثل رضا عطار روشن، مایکل رضایی، علی شیرازی و افرادی که در فایل «یک کتاب مرجع از الگوهای موفق» وجود دارند از همین مسیر نتایج عالی گرفتند پس همین الگوها نشون میده میشود و نتایج از نظر خودمون کوچکی که از همین مسیر گرفتیم تا به حال و اتفاقات و ورق هایی که تو زندگیمون بعد از استفاده از این آگاهی ها کامل برگشته نشون میده این مسیر درسته و ما باید بیشتر کار کنیم و روی همین مسیر سرمایه گذاری کنیم.


6 سال پیش

سلام محمد عزیز

احسنت بشما که به نشانه ها توجه میکنید و راه و روش منو بعنوان الگو قرار میدهید چونکه خداوند همراه کسانیست که به خودشون جرأت تغییر میدهند شماهم به علایقتون بپردازید چون در هدف گزاری علاوه بر باور دست نیاز هست در مسیر علایقت قدم برداری و شغلت همون کاری باشه که ازش لذت میبری و گذر زمان رو احساس نمیکنی…

موفق و سعادتمند باشید.


6 سال پیش

سلام رفیقم . من هم دقیقا با تو همدردم منم دنبال علاقم که تربیت بدنی بود نرفتم و برق رو انتخاب کردم . دمت گرم داداشی برو جلو اصلنم دیر نیست . موفق باشی …..


5 سال پیش

سلام

جناب عباسپور براتون آرزوی موفقیت روزافزون دارم.داستانتون منو جذب کرد و بهتون تبریک میگم ک بلاخره ب ندای قلبتون توجه کردین و واقعا این عشق و علاقه ب کار و هدفه ک ادمو ب پیش میبره و معنی زندگی واقعیو ب آدم میچشونه .

سپاس بی کران از رب العالمین که من رو با استاد عباسمنشِ نازنین و این سایت آشنا کرد.


5 سال پیش

سلام ، اقای عباس پور . فک نمی کردم اما وقتی نظرتون رو خوندم و به اخرش رسیدم دیدم که دارم از خوشحالی گریه میکنم . من واقعا نیاز به شنیدن این حرف ها داشتم . درسته که شما زمان زیادی رو صرف ناخواسته کردین ولی با نوشتن این نظر به کسایی مثل من که بیست سالشون هم نشده چیز های زیادی رو یاد دادین . و حالا خیلی ها دیگه این اشتباه رو تکرار نمی کنن .

براتون ارزوی موفقیت و ثروت بی نهایت رو دارم .


5 سال پیش

چقدر خاطره ای که تعریف کردید به زندگی من شباهت دارد. امیدوارم در تک تک لحظات زندگیتان موفق باشید و پر انرژی


5 سال پیش

سلام و درود به شما عباسمنشی عزیز

سلام افشین عباسپور عزیز

واقعا از این دیدگاه شما لذت بردم. من هنوز مقاله این قسمت رو نخوندم و چند خط ابتدای متن شما و روند شما رو خوندم و تا انتها خوندم و لذت بردم و همش بهت میگفتم دمت گرم دمت گرم…

چقدر خوب برامون این مسیری که طی کردی رو نوشتی و چه ردپای زیبایی از خودت بجا گذاشتی.

من رشته دانشگاهی ام رو بر اساس علاقه ام انتخاب کردم. من زمین شناسی خوندم. اما به نجوم از دوران راهنمایی دوست داشتم به فضانورد شدن و کشف کردن…

چند روزی هست که سرکارم نرفتم و به الهام درونم گوش دادم که کتاب بنویسم در زمینه علاقه ام.

اما امروز خیلی نجوا شک ها منو محاصره کردن.نکنه باید برگردم سرکارم این که الان پولی ب من نمیده و ….امروز صبح همسرم گفت خوابی دیده و وسایل مون رو فروختیم رفتیم یک شهر دیگه…گفتم خب بریم.نمیدونم چرا اینقدر دوست دارم برم. اما باز با خودم گفتم خب من باهاش برم اون برای کار میره هدف داره من چی… اینجوری هزینه هامون اضافه میشه.

اما الان یک چیزی ب من میگه فهیمه تو علاقه ات پژوهش کردن و کشف کردنه و تحقیق کردن حالا نجوم یکی از اون موضوعات شگفت انگیز برای تو هست…یکی میگه برین ببینین چی میشه خدا هست. اما نجواها منو گرفته…..باید برم در دفترمم بنویسم….ممنون دیدگاه و این مسیری که از شما دیدم یک شعله ی دیگه ایی در من ایجاد کرد.

کتاب کیمیاگر رو منم دارم و اتفاقا امسال خوندم چقدر عالی گفتی جمله کتاب رو…

کیمیاگر: وقتی به افسانه شخصیتون مشغول هستین؛ثروت ،آرامش سراغ تون میاد.

واقعا برام خیلی قابل تحسین تون هستین. منتظر دیدن و شنیدن مسیرهای پیشرفت شما هستم. صمیمانه برای شما از خداوند آرزوی پیشرفت های درونی و بیرونی دارم.

ارادتمند شما فهیمه پژوهنده


5 سال پیش

سلام زیگورات عزیز بدون تعصب بگم در هر شغلی ثر ت وجود داره شما قدم اولتو بردار مابقی بهت نمایان میشه.

اصلا چرا نمیری دنبال فیزیک کوانتوم و قانون مدارها و هر ایده ای که به ذهنت خطور میکنه رو برو دنبالش.

ایمانتو قوی کن مهاجرت خودش ایمان میخواد برو دنبال افسانه شخصیت


5 سال پیش

سلام افشین عزیز

اتفاقا الان ما در مرحله عملی کردن یک تصمیم بزرگ و جسورانه هستیم.

قصد فروش کل وسایل خونه و حرکت به سمت تهران برای مهاجرت داریم.

به امید خدای هدایتگر و مهربان میخوام با تمرکز روی علایقم متمرکز باشم.

خوشحال میشم اگر ایده و نظری داری برام در قسمتی که سوال پرسیدم بنویسی.واقعا به همفکری ها و یادآوری های خوب نیاز دارم.

ممنون از شما دوست عزیز که برام نوشتی🙏🌹

https://elmeservat.com/fa/aghlekol-question/مهاجرت-و-فروش-لوازم-خانه-و-پرداخت-بدهی-ه/#answer-1049929

خدایا کمک کن تا باورهای عالی رو تقویت کنم و توکل و ایمانم رو بهت بیشتر و بیشتر کنم.

سلام به دوست عزیزم افشین جان …خیلی خوشحالم که راهتو پیدا کردی و به ندای درونیت عمل کردی بدون هیچ شکی تو این مسیر موفق میشی و به خواسته های قلبیت میرسی…من هم تا یکسال پیش همین شرایط شمارو داشتم و چند بار دشاخه به شاخه شدم تا اینکه اینبار به ندای درونی ام که مدام میگفت مجیددددددد بسه دیگه مگه تو عاشق گل و گیاه نیستی؟ خب چرا هی داری به ناهخواسته ها میری…

خلاصه بگم الان هشت ماهه وارد شغل گل و گیاه شدم و برای خودم مغازه گلفروشی زدم و واقعا با عشق و علاقه دارم کارمیکنم و از کارم لذت میبرم…و ازهمه مهم تر تو این مدت رشدخیلی خوبی داشتم الببته با تکامل…اولین ماه درآمد خالصم 2/5میلیون بود… ماه بعدش 3/5 بعد4 و الان ماهی6میلیون و مطمئنم ماه های آینده به مراتب صعودی بالاتر خواهم داشت…

واقعا خوشحالم که به ندای درونم گوش کردم و به همه دوستان عباسمنشی ام میخوام بگم برید دنبال کاری ک واقعا عاشقشید…منظورم عشق و علاقه صد درصده

درپناه الله یکتا شاد. سلامت و ثروتمند باشید


4 سال پیش

سلام و وقت بخیر خدمت همه ی دوستان .

چقدر دوست دارم بدونم بعد از٣ سال اقای عباس پور تو چه شرایطی هستند و چقدرررر شرایطشون مشابه شرایط حال من هست . تربیت بدنی که نذاشتن بخاطر بحث مالی انتخاب کنم و والیبالی که به خاطر درسم رها کردم و رشته مهندسی در ادامه پیش رفتم و مدرک کارشناسی و البته اینبار دیگه خودم ادامه ندادم و مشغول کار شدم از فروشندگی که ماهی ٢٠٠ دریافت میکردم فقط تا به الان که چند شغل رو امتحان کردم و هر کدوم رو با سخت کوشی ادامه میدادم و کوچکترین کاستی نداشتم براش . اما هیچوقت راضی نبودم هیچوقت. اینبار علاقمو فراموش کرده بودم و فقط ب دنبال استقلال مالی بودم ک بهش رسیدم.اما اما اما دیگ دنبال آزادی مالی ام ولی به هر دری میزنم نمیشه .قطعا هنوز باور های محدود کننده دارم و خیلی مدت هست بفکر ورزش و علاقم افتادم و چقدر مثل ایشون فک میکنم دیره برام . ٢٥ سالمه اما باز خودمو دلداری میدم من میدونم بدنسازی رو تو سخت ترین شرایط میتونم ادامه بدم چون از ته دلم دوسش دارم اما در حال حاضر هیچ سرمایه ای ندارم هیچ و سعی میکنم از کارم پول دربیارم تا برسم به ورزشم اما روز به روز افت میکنم . فقط منتظر یه راهم که بهم نشون بده خدا چون خیلی امیدوارم بهش و جز اون هیشکی کمکم نمیکنه … چه باور هایی رو باید تو این زمینه بسازم چون خیلی شرایطم مشابه شما افرادی ک هستین اینجاهست ? بی صبرانه منتظر راهنمایی هاتون هستم . یا حق

سلام خانوم شما تازه بیست و پنج سالته خود استاد میگه من تا بیست و پنج سالگی اصلا نمیدونستم به چی علاقه دارم شما که یه پله جلوتری سنی نداری سعی کن در مرحله اول فقط بری باشگاه سرگذشت آرنولد رو بخون خیلی خوبه براتون یه پسر اتریشی که به تنهایی کار میکنه و تمرکزش مستر المپیا بوده و نوع تفکرش خیلی کمکتون میکنه .


4 سال پیش

چقدر عالی صحبت کردی واقعا لذت یردم ❤❤❤مطمئنم در مسیر علاقه ات پیشرفت میکنی خیلی زود فقط باید صبر کنی تکامل و بعدش تصاعد برات رخ بده پس صبور باش بزار خداوند و جهان هستی کهر خودش رو برات انجام بده


3 سال پیش

درود بر شما.با حرفهایی که از دل تجربه بیرون اومده و چراغ راه خیلیا خواهد بود که البته با ایمان ندای درونشونو گوش بدن و البته چراغی بزرگتر برای تو که در دل بیراهه ی بی علاقگی تونستی از پس نجواهای ذهنت بالاخره بر بیای و این خودش یعنی موفقیت

که ادامه خواهد داشت همراه با باورهای عالی ثروت ساز

تویی که از یه رشته بدون علاقه اینقد تونستی به هر طریقی که شده موفق بشی تا یجاهایی

دیگه الان توی رشته مورد علاقت غوغااااا بپا میکنی

شاد و سربلند باشی در پناه الله همه چیز تمام


3 سال پیش

آفرین، تحسینت میکنم افشین…. با اینکه خیلی از مسیر رو اشتباه رفتی، تصمیمی گرفتی که واقعا هر کسی عرضه اش رو نداره… کسی که سال ها توی یه رشته(مهندسی برق) کار کرده، بعد یهو همه چیز رو ول میکنه میگه من میخوام به علاقه ام بپردازم…

یه جای صحبت هات گفتی ذهنم اذیتم میکنه میگه : دیگه دیر شده…

اصلا دیر نیست، تو تویِ این سالهایی که از ورزش دور بودی یه عطشی درونت ایجاد شده که سرعت رشدت چندین برابر کسی است که از همون اول وارد ورزش شده(چون تو دردِ فراق رو کشیدی، حالا که بهش رسیدی دیگه خودِ انجام ورزش بزرگترین پاداشه برات، چه برسه که پاداش های دیگه(مثل ثروت) هم دیگه بیاد…

ببخشید که شاید جمله بندی ام خیلی خوب نیست، هرچیزی جاری شد برات نوشتم و دوست ندارم برگردم از اول ویرایشش کنم…

موفق باشی همیشه


3 سال پیش

سلام به افشین عزیز

من بسیار لذت برم از کلام شما ، و انگیزه ای شد برای من برای ادامه دادن به آنچه که می‌خواهم

امید وارم هرکجا که هستید موفق باشید


2 سال پیش

افشین عزیز سلام

امیدوارم هر کجا که هستی عالی و موفق باشی

از کامنت عالیت الان ۴ سال گذشته و خدا میدونه وقتی دنبال علاقه خودت رفتی و تصمیم بزرگی تو زندگیت گرفتی چقدر تغییر های بزرگی تو زندگیت باید افتاده باشه

عالی بود پسر

هر روز که میگذره دارم بیشتر درک میکنم این قانون زیبای خداوندو

همین چند دقیقه پیش داشتم با خدا صحبت میکردم که هدایتم کن دوباره و باهام صحبت کن و بهم نشونه بده تا تصمیم درستی بگیرم

هنوز چند دقیقه نگذشت که یه ندایی بهم گفت بیا عقل کل سرچ کن پیدا کردن شغل مورد علاقه

با اینکه من چند بار سرچ کردم و کامنت هارو خوندم ولی بازم گفتم اشکالی نداره بزار یه بار دیگه سرچ کن و خدا بازم هدایتم کرد و رسیدم به این مقاله زیبا و کامنت های عالی دوستان

هر کجا که هستی موفق باشی


2 سال پیش

داستان زندگیت رو خیلی قشنگ توضیح دادی،دوست عزیزم

مثل یک سناریو بود که هر لحظه خودمو جای تو حس کردم،ومثل فیلم ها دوس داشتم تهش برگردی سراغ ورزش وخدارشکر که پایان این داستان خیلی زیبا بود

با تمام وجودم تحسینت میکنم که رفتی سراغ عشقت

72

سلام به دوستان گرامی.
بیاید روی این باور کار کنیم:

«همه ی کارها به یک اندازه پتانسیل ساخت ثروت را دارند»
«در هر کسب و کاری پتانسیل یکسانی برای خلق ثروت وجود دارد»

چون هم پزشک ثروتمند داریم و هم پزشک فقیر!
چون هم سوپرمارکت ثروتمند داریم و هم سوپرمارکت فقیر!
چون هم کتابفروش ثروتمند داریم و هم کتابفروش فقیر!
چون هم املاک دار ثروتمند داریم و هم املاک دار فقیر!
چون هم کارخانه دار ثروتمند داریم و هم کارخانه دار فقیر!!
چون هم تولیدی لباس ثروتمند داریم و هم تولیدی لباس فقیر!
چون هم اساتید موفقیت ثروتمند داریم و هم اساتید موفقیت فقیر!
چون هم طراح وب ثروتمند داریم و هم طراح وب فقیر!
چون هم کسب و کار اینترنتی (فروشگاه اینترنتی و ..) ثروتمند داریم و هم کسب و کار اینترنتی فقیر!
چون هم آموزگار ثروتمند داریم و هم آموزگار فقیر!
چون هم نوازنده حرفه ای ثروتمند داریم و هم نوازنده حرفه ای فقیر!
چون هم اوراقچی ثروتمند داریم و هم اوراقچی فقیر!
چون هم خودروساز ثروتمند داریم و خودروساز فقیر!
چون هم باشگاه دار ثروتمند داریم و هم باشگاه دار فقیر!
چون هم میوه فروش ثروتمند داریم و هم میوه فروش فقیر!
چون هم فروشگاه دار ثروتمند داریم و هم فروشگاه دار فقیر!
چون هم پمپ بنزین دار ثروتمند داریم و هم پمپ بنزین دار فقیر!!
چون هم قنادان ثروتمند داریم و هم قنادان فقیر!
چون هم نقاش ثروتمند داریم و هم نقاش فقیر!

بریم سراغ پزشکان:
الگوی ثروتمند: در گوگل عبارت «چند درصد پزشکان ایرانی میلیاردر هستند؟» را جستجو نمایید و مقاله «خبر آنلاین» را مطالعه کنید.
الگوی فقیر: در گوگل عبارت «پزشکان فقیر!» را جستجو کنید و مقاله «تجارت آنلاین» را مطالعه کنید.

بریم سراغ سوپرمارکت:
الگوی ثروتمند: رونالد برکل یکی از سرمایه‌گذاران بزرگ آمریکایی که در سال ۲۰۱۰ ثروت ۲/۳ میلیارد دلار دارد.
الگوی فقیر: در گوگل عبارت «۱۲۰ سوپر مارکت یزد در یک و نیم سال گذشته تعطیل شده است» را جستجو کنید.

بریم سراغ کتابفروش:
الگوی ثروتمند: جف بزوس که معرف حضور همه ی دوستان هست کارش رو با کتابفروشی شروع کرد.
الگوی فقیر: در گوگل عبارت ”«اسماعیل‌ خان دل پُری دارد»” را جستجو کنید و ببینید کتابفروش فقیر هم وجود دارد.

بریم سراغ املاک دار:
الگوی ثروتمند: ناصر داود خلیلی، حسن خسروشاهی
الگوی فقیر: عبارت «ورشکستگی کامل بنگاه‌های املاک!» را در گوگل جستجو کنید تا ببینید که املاک دار ورشکسته هم وجود دارند.

بریم سراغ کارخانه دار:
الگوی ثروتمند: غلامعلی سلیمانی، یونس ژائله
الگوی فقیر: عبارت «کارخانه‌داری که پس از ۳۰ سال مسافرکش شد» را جستجو نمایید.

بریم سراغ تولیدی لباس:
الگوی ثروتمند: هاکوپیان، محمد حسن سید شجاع (اریکا)
الگوی فقیر: عبارت «۴۰ درصد کارگاههای‌ تولید پوشاک تعطیل شدند» را در گوگل جستجو نمایید.

بریم سراغ اساتید موفقیت:
الگوی ثروتمند: سید حسین عباس منش،
الگوی فقیر: ۱- در فایل «ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است!!» استاد به فردی اشاره کردن که استاد حوزه ی موفقیت هست و ۷۰۰ میلیون تومان ضرر تبلیغات داده و باز هم دنبال تبلیغه با اینکه خودش موفقیت تدریس میکنه. ۲- به خاطر ندارم کدام فایل استاد بود که گفت من در آمریکا خانه فردی رفتم که قانون جذب رو درس میداد و خودش خیلی خونه خیلی کوچکی داشت.

بریم سراغ طراحان وب:
الگوی ثروتمند: در گوگل سرچ کنید «محمد هریس پاکستانی» ایشون شرکت ThemeFusion رو راه اندازی کرده و فقط با فروش یک قالب وردپرس به نام آوادا میلیون‌ها دلار کسب درآمد کرده
الگو فقیر: من افراد متخصص فوق‌العاده‌ای به نام «سالار کابلی» و «امیرعباس عبدالعلی» و .. رو میشناسم که در حد فوق‌العاده حرفه‌ای و از فرد پاکستانی بالا هزاران برابر مهارت و تخصص و واقعاً فوق‌العاده هستن از همه نظر ولی از نظر مالی تا زمانی که من پیگیریشون کردم به موفقیت خاصی نرسیدن و خیلی شرایط معمولی رو در ایران داشتند و البته سالار کابلی به فنلاند مهاجرت کرد و در ایران نموند شاید یکی از دلایلش موضوعات مالی بوده که باتوجه به الگو محمد هریس میفهمیم که در هر کشوری و در هر شرایطی میشه پول ساخت با قانون و به مهارت و تخصص زیادی هم بستگی نداره، قالب وردپرس ساختن مهارت و تخصص خیلی بالایی نمیخواد و آقای کابلی و دوستان بی شمار دیگه اگر بخواهند توانایی ساخت خود وردپرس رو دارن!! چه برسه به قالبش! اما از نظر مالی ارتباطی با هریس پاکستانی ندارند.

بریم سراغ کسب و کارهای اینترنتی:
الگوی ثروتمند: گوگل، آمازون، سنپ، دیجی کالا
الگوی فقیر: بامیلو، یاهو

بریم سراغ آموزگاران:
الگوی ثروتمند: دپنا جامپ
الگوی فقیر: در گوگل عبارت «نیمی از معلمان تهرانی فقیر هستند» را جستجو کنید و مطلب اقتصاد آنلاین را مشاهده کنید.

بریم سراغ نوازندگان:
الگوی ثروتمند: کیت ریچاردز، توبی کیت
الگوی فقیر: در گوگل عبارت «نواختن شگفت انگیز پیانو توسط یک بی خانمان» تا با چشمان خودتان ببینید.

بریم سراغ اوراقچی ها:
الگوی ثروتمند: در فایل «مهمترین عامل موفقیت کسب و کار» استاد عباس منش الگویی رو به عنوان اوراقچی ثروتمند معرفی میکند،
الگوی فقیر: در گوگل عبارت «باند سارقان و اوراقچی های خودروهای سواری در زنجان متلاشی شد» را جستجو کنید.

بریم سراغ خودرو سازی:
الگوی ثروتمند: بنز، بی ام و، تسلا
الگوی فقیر: در گوگل عبارت «10 خودروسازی که به دست فراموشی سپرده شدند» را جستجو کنید.

بریم سراغ باشگاه دار:
الگوی ثروتمند: در گوگل عبارت «ثروتمندترین باشگاه فوتبال جهان ثروتمندترین باشگاه فوتبال جهان در سال 2019 چه باشگاهی است؟» را جستجو کنید.
الگوی فقیر: در گوگل عبارت «مالک باشگاه آث میلان ورشکسته شده است» را جستجو نمایید و خبر «دنیای اقتصاد» را مطالعه کنید.

بریم سراغ میوه فروش:
الگوی ثروتمند: خلیل رفعتی
الگوی فقیر: در گوگل عبارت «سبد ورشکستگی در دستان میوه کاران» را جستجو کرده و پست «روزنامه پیام ما» را مطالعه کنید.

بریم سراغ فروشگاه زنجیره ای دار:
الگوی ثروتمند: والمارت
الگوی فقیر: در گوگل عبارت «ورشکستگی یک شرکت بزرگ فروشگاه‌های زنجیره‌ای در آمریکا» را جستجو نمایید

بریم سراغ پمپ بنزین دار:
الگوی ثروتمند: در فایل «مهمترین عامل موفقیت کسب و کار» استاد عباس منش الگویی رو به عنوان پمپ بنزین دار های ثروتمند معرفی میکند،
الگوی فقیر: در گوگل عبارت «۹۰ درصد پمپ بنزین ها به مرز ورشکستگی رسیدند» را جستجو نمایید.

بریم سراغ قنادان:
الگوی ثروتمند: جلیل یوسفی (شیرینی فروشی تواضع) در گوگل عبارت «زندگینامه آقای جلیل تواضع مولتی میلیاردر ایرانی در زمینه شیرینی فروشی» را جستجو کنید ، در گوگل عبارت «پولدار شدن با شیرینی فروشی در دستشویی!» را جستجو کنید.
الگوی فقیر: در گوگل عبارت «قنادان زنجانی در آستانه ورشکستگی هستند» را جستجو نمایید

بریم سراغ نقاشان:
الگوی ثروتمند: دیمین هرست، در گوگل عبارت «با “فرهاد مشیری” هنرمند میلیون دلاری بیشتر آشنا شویم» را جستجو کنید..
الگوی فقیر: در گوگل عبارت «منوچهر قاضی‌زاده؛ نقاش پیشکسوت سینما، که دستفروشی می کند!» را جستجو نمایید.

تمام الگوهای بالا به وضوح یک نکته را به ما بیان میکنند که اگر ثروتمند شدن وابسته به شغلی خاص بود، یا کار و شغل ارتباطی با میزان ساخت ثروت داشت، پس همه ی افرادی که در آن شغل خاص، در آن کشور خاص، در آن شرایط زمانی خاص و .. بودند بایستی ثروتمند میشدند اما میبینیم اینگونه نیست. در شرایط یکسان برخی ثروتمند شدند و برخی فقیر. از یک شغل خاص برخی ثروتمند شدن برخی فقیر. از یک جنسیت مشخص برخی ثروتمند شدن و برخی فقیر. از یک زمان شروع کار برخی ثروتمند شدن و برخی فقیر. از یک سرمایه اولیه برخی ثروتمند شدن و برخی فقیر. از یک کشور و فرهنگ برخی ثروتمند شدن و برخی فقیر و … بنابراین عامل اصلی و تعیین کننده در «ثروتمند شدن یا فقیر شدن» باید موضوع دیگری باشد. مثل دانش آموزانی که سر یک کلاس درس میخوانند و استاد یک مطلب را برای همه آموزش میدهد اما نتیجه‌ای که از این کلاس گرفته می‌شود متفاوت است. یکی نمره اش ۲۰ می‌شود و یکی مردود! این موضوعات نشان میدهد که عامل اصلی و تعیین کننده موفقیت یا شکست «باورهای ماست». طبق قانونی که از استاد عباس منش آموخته‌ایم «تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء به خاطر باورها و فرکانس های خودمان است و نه هیچ عاملی بیرون از ما» بنابراین تا این فرکانس ها تغییر نکند نتیجه زندگی ما نیز تغییر نخواهد کرد. بنابراین «همه ی کارها به یک اندازه پتانسیل ساخت ثروت را دارند»، «در هر کسب و کاری پتانسیل یکسانی برای خلق ثروت وجود دارد» و مهم این است به چه چیزی علاقه داری چون آن چیز – هر کاری که میخواهد باشد – را با باورهای ثروتمند کننده ترکیب کنی بدون شک از طریق همان عشقت ثروت وارد زندگی‌ات می‌شود، جون ثروت امری ذهنی ایست و به باورها ارتباط دارد و همچنان که از زندگی‌ات لذت میبری از نظر مالی هم تأمین می‌شوی چون لازمه دسترسی به ثروت تغییر فرکانس است نه تغییر کار و شغل و یا هر عاملی بیرونی.



6

6 سال پیش

ممنونم دوست عزیزم از تحقیق فوق العاده ای که انجام دادی ….عالی بود


5 سال پیش

سلام دوست من

خیلی از نظرتون لذت بردم و استفاده کردم .

متشکرم .


5 سال پیش

خیلی عالی بود.

من اولین باره که نظری مینویسم. وشاید اولین باره که جدی نظری و میخونم. جالبه جهان پرازنشانس.و من الان اینجام.

من خیلی نیاز داشتم ودارم که کلماتیو بشنوم


5 سال پیش

سلام عزیز دل برادر

خیلی عالی بود

خیلی از دوستان مشکل خودشناسی دارن مثل خود من ما نمی دونیم چی میخوایم این مشکل ماست ای کاش استاد یک دوره خودشناسی هم بزارن در سایت

بازم خیلی ممنون🙌


3 سال پیش

سپاس فراوان از شما دوست عزیز

من از خوندن کامنتتون متوجه شدم که کار کردن روی باور ها یعنی چه؟!!!

خداوند بهتون خیر و برکت و عمر با عزت و ثروت و فراوانی ببخشد


2 سال پیش

سلام خداقوت

خیلی متن زیبایی نوشتین واقعا خداقوت بابت تحقیقی که انجام داده بودین قطعا خدا بابت این کامنت زیباتون اجر بی شماره میده🙏🏻

37

چقدر خدا به موقع و سریع مارو هدایت میکنه…
همین دو روز پیش بود تقریبا که من توی عقل کل یه سوال در همین مورد پرسیدم و بقیه لطف کردن و جواب دادن و خیلیم کمک کننده بود
و اما در ادامه….
(میخوام روند هدایت خداوند رو بگم!)
اولین ایده ای که واسه سوالم اومد این بود که برم توی عقل کل و سوالم رو بپرسم و اینکارو کردم
و بعد! امروز صبح که نه خواب بودم نه بیدار خواب دیدم که دارم یه متنی توی سایت میخونم و جالبه فقط یه جملش تو خواب برام واضح شد اونم این جمله:
تا وقتی علایقت رو پیدا نکنی هییییچ پیشرفتی حاصل نمیشه
و بلافاصله بیدار شدم همزمان هم نوشته رو خوندم هم انگار یکی داشت برام میخوند
وقتی کاملا بیدار شدم از شدت شوق و ذوق نمیدونستم چیکار کنم و فورا رفتم به مادرم گفتم اونم کلی خوشحال شد
و احساس عجیبی داشتم،آرامش،هیجان و شور و شوق
همون حسی که همیشه تو زندگیمون دنبالش میگردیم
بعدش اومدم توی سایت و نمیدونم چیشد!!!
نمیدونم چیشد که این مقاله رو پیدا کردم دستم خودش انگار کار میکرد و من هیچ اختیاری نداشتم فقط یه چیزی بهم میگفت
بزن رو این!
بعدش برو توی این فایل و همین طوور….
تا رسیدم به این مقاله ی خیلی جادویی
و حالا که کلی به اتفاقات امروز صبح نگا میکنم روند هدایت رو متوجه میشم
و الان انگار بعد ازین همه مدت تااازه یاد گرفتم علاقه چیه و چجوری باید زندگی کرد!
به جمله دقت کنید:
علایق! ینی چی ینی علاقه درسته که میتونه مثلا ورزش باشه یاااا فروشندگی یا نقاشی و هر چیزه دیگه ای
اما خیلی این جمله مفهومی تره
یعنی هرروزت فقط باید بگردی دنبال اون کار و فعالیتی که دوسش داری اینجوری پیشرفت میکنی!!
مثلا صبح پا میشی نرو دنبال اون چیزی که دوسش نداری اقا جون بیا صبونه مورد علاقتو درست کن،جای مورد علاقت بشین و از صبونت لذت ببر، لباسیو بپوش که مورد علاقته و…. تاااا شب همین طوری پیش برو
(خدا داره اینارو بهم میگه) میگه بابا این زندگیه واقعیه کجایی پس تو دیوار نباش
چقدر این جمله عمیقه و مفهومی واااقعا کلیده یه گنجه واقعیه(وااایی خدا جونم عاشقتم)
انقد هیجان دارم ک نگوووو
میدونید وقتی الهام میشه بهمون مفهوم و راهکار عملیشم درونمون بوجود میاد و ما فقط باید عمل کنیم
شاید اولین ایده جوابگو نباشه اما باااااید انجامش داد
خیلی خوشحالم و دوست داشتم این احساس فوق العاده رو باهاتون در میون بذارم
و برای خودمم اینجا ثبت کنم
تا باشه،باشه و بمونه که خداوند پاسخ میدهد
بعد از سالها امتحان کردن کارای مختلف هیچوقت مثل الان هدفمند و مطمئن نبودم
بعد از سالها ازین شاخه به اون شاخه پریدن،تجربه کردن و بلاتکلیفی،شک و تردید که نکنه این کارو کنم نشه،نکنه این علاقم نباشه و کلللی حرفای دیگه
بالاخره خدا خودش بهم گفت و جوابش دست اون بود که چططووووررر پیشرفت کنم و چطور علاقم رو پیدا کنم
و همین جا توی این مقاله و کامنت دوستان جواب رو گرفتم و خیلی ذووووق زده امD:
فقط میتونم بگم دوستان اگر ابهامی توی زندگیتون هست انقد بپرسید از خدا انقد ازش درخواست کنید و اولین ایده هارو عملی کنید تا بقیه ی مسیر روشن بشه
من که حسابی این چن روز گیر داده بودم به خدا میگفتم من نمیدونم یا بهم جوابمو میگی یا بازم جوابمو میگی
بااااید بهم جواب بدی باید بفهمم همه چیو اصلا خودت گفتی ما وظیفمونه هدایت کنیم…
هممممش اینو میگفتم انقدر فکرم مشغوله جواب سوالم بود که شبا ساعت سه نصفه شب پا میشدم میگفتم علاقم چیه؟؟؟ بعد میگفتم من نمیدونم اصن علاقه چیه خودت بهم بگو
بازم میخوابیدم کلا ول کنش نبودم چون باید هدایتم کنه الانم ولش نکردماااا میگم خب دمت گرم اینو بهم گفتی اینم بگو اونم بگو
حسابی ازش بخوایید که خیلی کار بلده این خدا خیلیم عاشقشم و همش باهمییییممم
دوستتون داااارم❤



3

2 سال پیش

سلام آیدا خانم

بهتون تبریک میگم که اینقدر با خدا رفیق شدین و باهاش راحت صحبت میکنین و ازش درخواست میکنین. تحسینتون میکنم به خاطر صبرتون و ممارستی که به خرج دادین تا بالاخره هدایت الهی رو دریافت کردین .

من هم خدا رو شکر میکنم که شما تونستین کار مورد علاقه تون رو پیدا بکنین و باهاش هم عشق کنین و هم ثروت بی نهایت بسازین.

من هم الان دارم دنبال علاقه واقعیم میگردم، خودم الان ۱۷ ساله که کارمند رسمی هستم و از هر جهت وضعیت کاریم و جایگاه شغلیم خوبه ، هم جایگاه و مدقعیت خوبی تو اداره دارم و ارتباطاتم عالیه و رئیسم و همکارام خیلی خوبن (البته به لطف آموزه های استاد عباسمتش) و از دید اطرافیانم خیلی شرایط خوبی دارم ، از نظر کاری هم بخام بگم حجم کاریم تو این ۲ سال اخیر بشدت کاهش پیدا کرده، ولی خودم اصلا به این شغل علاقه ای ندارم و کاملا پر شدم ازش، یعنی وقتی صبح میام سر کار ، فقط میگم کاش زودتر ۲ میشد میرفتم خونه با اینکه تو اداره کار خاصی ندارم یعنی حجم کاریم خیلی کمه، ولی فقط به فکر اینم که علاقه واقعیم رو پیدا کنم و بعد که به درآمدزایی رسیدم ، درخواست بازنسشتگی بکنم یا استعفا بدم ، یعنی شب و روزم شده فقط این. الهامات و نشانه هایی هم دریافت کردم ، الان رسیدم به دو تا کار، که یکیش معامله گری تو فارکسه و کار دومی که علاقه مندم ، آموزش دادن هست و دادن مشاوره، الان دارم قدم به قدم میرم جلو و نشونه ها رو دنبال میکنم .

اگه بخام از نشونه ها مثال بزنم یکیش این بود که تو خواب یکی از همکلاس های دانشگاهم رو تو خواب دیدم که دستمو گرفت و بهم گفت برو آموزش بده، یا یه بار که با رئیسم صحبت میکردم و بهش میگفتم از میخام از کارم استعفا بدم ، بعد بدون هیچ زمینه قبلی بهم گفت که داری فارکس کار میکنی، که من شکه شدم که این حرف از کجا به ذهن همکارم رسید، خلاصه دارم الهامات رو دنبال میکنم و آخرین الهامی که دریافت کردم اینه که بهم الهام شد آموزه های استاد رو با دقت و اصولی یاد بگیرم و روشون کار کنم ، چون از دوران نوجوانی خیلی مطالعه و مشاوره دادن تو حوزه موفقیت و خانواده علاقه مند بودم و با این که ۱۷ ،۱۸ ساله بودم یادمه که میرفتم اختلافات خانوادگی رو حل میکردم یا مشاوره بهشون میدادم یا مثلا در خصوص مسایل مربوط به ازدواج، تربیت فرزند، تحصیل و روابط و.. به اطرافیانم مشاوره میدادم، منم چون وضع مالیم هنوز در حدی نیست که دوره ها رو بتونم بخرم ، لذا با فایلهای دانلودی و کتابهای الکترونیکی استاد دارم کار میکنم، از طرفی از سال ۹۸ با بورس و بازارهای مالی آشنا شدم و بچندتا دوره هم رفتم و تو این زمینه هم الان رسیدم به معامله تو فارکس و دارم و دارم تو اون زمینه هم مطالعه میکنم و فایلهای رایگان میبینم . از شما ندا خانم یاد گرفتم که باید از خدا بیشتر و بیشتر و با شور و اشتیاق سوزان درخواست هدایت بکنم تا خدا هم مسیر رو بهم نشون بده ، واقعا ازتون سپاسگزارم که با این کامنت زیباتون من رو آگاه کردین ، امیدوارم هر روز در مسیر علاقه تون با عشق رشد بکنین و هم لذت ببرین و هم ثروت بی نهایت بسازین ، وقتی داشتم این کامنت رو مینوشتم یاد شعری از مولانا افتادم که مطمئن هستم این هم یه الهام از طرف خدا هست چون این شعر رو قبل هگ خونده بودم ولی درک واقعی ازش نداشتم ، ولی الان که خوندمش تازه میفهمم که منظور مولانا چیه اینم به خاطر بالا رفتن فرکانسم هست .خدایا شکرت .

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم

رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم

مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک

چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

کیست آن گوش که او می شنود آوازم

یا کدام است سخن می کند اندر دهنم

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد

یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی

یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

می وصلم بچشان تا در زندان ابد

به یکی عربده مستانه به هم درشکنم

من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم

آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم

تو مپندار که من شعر به خود می گویم

تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

مولانا


2 سال پیش

منم دقیقا مثل شمام ولی یه ماهی میشه بهم نگفته…خیلی فک کردم به هیچ نتیجه نمیرسم..میشه راهنماییم کنید چیجوری پیداش کنم

سلام به دوستان هم فرکانسی

اصن گیج مبهوتم صبح نوشتم خدایا منو هدایت کن به کاری که دوسش دارم وبه اون علاقه دارم و به کامنت شما هدایت شدم و لذت بردم از این همه احساسی که داشت

انگار دقیقا در خواست من همین بود و خداوند

با دستان خودش به من اموخت که باید مصرانه

از خودش بخای تا بهت راه را نشون بده ……

‌و به قول استاد.

تو قدم بردار بهت گفته میشه

شاد وسربلند باشید

26

سلام به همه عزیزان چقدر زیبا و تاثیرگذار نوشته اید آقای عباسپور منم وقتی سوم راهنمایی بودم دقیقا همین سردرگمی را داشتم چون عاشق کشاورزی بودم دلم میخواست برم هنرستان کشاورزی اما انقدر آگاهی و اراده نداشتم که در مقابل دیگران مقاومت کنم و تسلیم خواست آنها نشم و این شد که رشته علوم انسانی و نهایتا اقتصاد رو انتخاب کردم چون همه خانواده در این رشته تحصیل کرده بودن نتیجه این بی قدرتی و ترس زندگی شد که همش حسرت و کمبود بود تا اینکه سال ۹۱ تصمیم گرفتم دنبال عشق خودم کشاورزی برم بعد از قبولی در دانشگاه همه شروع کردن به مسخره کردن من و میگفتن حالا میخوای چیکار، درس بخونی که چی بشه ؟بشین توی خونه زندگیتو بکن خلاصه خیلی تلاش کردم که نشنیده بگیرم فقط خدا میدونه که من چجوری درس میخوندم . دلم میخواست از بچه ها عقب نمونم خیلی وقتا واقعا سخت بود اما شد چون من عاشق این رشته بودم .یادمه سر کلاس بیماری های گیاهی بیشتر صدای من بعد از سوال استاد شنیده میشد همه میگفتن اه این بیماری چقدر سخته ولی من عاشق این بودم که هر روز سر این کلاس بشینم و این کارو هم گاهی که زمان داشتم و استاد اجازه میداد انجام میدادم . یه بار سر کلاس فوق نشسته بود استاد یه سوال پرسید هیچکی جواب نداد من گفتم میشه من بگم وقتی جواب دادم ایشون گفتن کاملا درسته و منو تشویق کردن که بازم سر کلاسش برم و یه بارم یادمه یکی از استادا توی دفتر اساتید منو دید گفت تو چجوری اصول زراعت شدی ۱۹ و نیم من فقط لبخند زدم هیچی نگفتم ? چون اکثر بچه ها این درسو افتاده بدون یا نمره پایین گرفته بودن ? یه بار پشت در کلاس دکترا داشتم گوش میکردم دوست داشتم برم سر کلاس ولی خجالت میکشیدم برم حتی اجازه بگیرم استاد یهو اومد بیرون منو که دید منم گفتم ببخشید من ترم ۵ هستم میشه بیام سر کلاس شما بشینم با مهربانی به من گفتن بله حتما بفرمائید ?انگار دنیا رو به من دادن شاید خنده دار باشه برای اونا که دوست داشتن یجوری از کلاس در برن .یه روز که یه نفر به من گفت چجوری حوصله ت میاد سر این کلاسا بشینی و اینقدر با علاقه درس میخونی گفتم دیدی زلیخا چجوری به عشقش رسید من الان همینطور به عشقم رسیدم اگه عاشق باشی همه چی حله ?? درسته که نخواستم دیگه ارشد بخونم بخاطر اینکه دانشگاه جوابگوی عطش من نبود عاشق درمان بیماری گیاهان به روش ارگانیک بودم توی کوچه و خیابان اگه درختی میدیم که بیمار شده با روشهای ارگانیک تلاش میکردم که درمانش کنم اکثر اوقات خدارو شکر موفق میشدم مردم منو میدیدن فکر میکردن از شهرداری یا جای اومدم و وظیفه مو انجام میدم ولی وظیفه نبود عشق بود ?? یه بار از گیاه فیسالیس که بصورت ازمایشی در گلدان کشت کردم انقدر محصول برداشت کردم استادم تعجب کرد گفت منم نشاء از گلخونه گرفتم بردم خونه ولی اصلا گل هم نداد در واقع هیچکی توی دانشگاه نتونست توی گلدون محصول بگیره چیکار کردی که موفق شدی ? براش توصیح دادم ولی کاملا معلوم بود که زیاد باور نداره که من چی میگم از بچه های که کشت فیسالیس تحقیق پایان نامه شون بود گفتن که همه بوته ها بدون گل موندن و حتی خیلی از گلدونا رو شته زده و وقتی میوه ها رو بردم دانشگاه بچه ها خوردن تعجب کردن که چقدر طعم میوه ها عالی شده .کی باورش میشد که من عاشقانه با گلدونام حرف میزدم حواسم بهشون بود وقتی اولین برگهاشون دراومد چه ذوقی داشتم ? اونا هم با من حرف میزدن خلاصه لذت میبردم برا همینم پیشرفت میکردم با اینکه من اصلا به آخر کار که چی بشه فک نمیکردم فقط داشتم لذت میبردم و الیته ناآگاهانه چون اون موقع ها من اصلا قوانین رو نمیدونستم ولی الان به لطف خدا دستان خداوند روی زمین منو هدایت کردن ? یه سالی هست که اینجام به اندازه تمام عمرم پیشرفت کردم و آگاهانه دارم از زندگیم لذت میبرم.امیدوارم بزودی خبرای عالی از خودم براتون بگم ??سپاسگزارم یا رب العالمین ? سپاسگزارم استاد عزیز سپاسگزارم خانم شایسته عزیز سپاسگزارم دوستان خوبم .براتون آرزوی سلامتی ‌، آرامش ، آسایش و ثروت روز افزون از فرمانروای جهان دارم .



5

7 سال پیش

جالب بود داستان تغییر رشته و موفقیتتون الهی هر روز موفق تر و دلشاد تر از دیروز باشید.


7 سال پیش

نمیدونم چرا اشکام سرازیر شد خیلی لذت بردم و بهتون تبریک میگم که علاقه تون رو دنبال کردید امیدوارم منم یه روزی علاقه مو پیدا کنم و عاشقانه کار مورد علاقه مو انجام بدم و غرق در لذت و شوق بشم.


7 سال پیش

سلام هلن عزیز

شماهم چه راه زیبایی را پیش گرفتین

اتفاقا منم به کشاورزی و گلخانه علاقه زیادی دارم ؛

واقعا درک میکنم چی میگین،

با اینکه من رشتم برق بود میرفتم فنی حرفه ای با دانشجوهای رشته کشاورزی دوره میدیدم با اینکه از علوم کشاورزی چیزی نمیدونستم ولی گل ها و محصولات گلخانه ای و تراریوم و … خیلی چیزا رو ازونا بهتر تکثیر و پرورش میدادم چون من بهش عشق و علاقه داشتم ولی اونا فقط براس طی کردن کارآموزی اومده بودن…

سپاس از کامنت زیباتون.

منتظر خبرهای خوبتون هستم.

موفق و ثروتمند و سعادتمند باشید


6 سال پیش

با سلام

دوست عزیز خوندن متنتون و این عشقی که به کار که همون عشق و علاقتونه بسیار لذت بخش بود.

میتونم اون حس رو که موقع انجام کارتون دارید رو حس کنم چون منم در ابتدای راه لذت بردن از کاری هستم که کم کم دارم مطمئن میشم که علاقه و عشق زندگیمه.

ممنون و شاد باشید…(:


6 سال پیش

سلام دوست الهی من

خدارو شکر کار مورد علاقه اتو پیدا کردی

بی نهایت از خوندن کامنتت لذت بردم

من هم یک عمر راه اشتباه آمدممم خدا کمک کن راهمم پیدا کنممم

ازتون ممنونممم به امید موفقیت روز افزون شمااا

خدایا صد هزار مرتبه شکر به خاطر وجود این طور محیطی

26

سلام خانم شایسته عزیزم و دوستان خوبم
خانم شایسته جواب شما را چند بار خوندم و بعضی جاها واقعا به وجد می آمدم فقط چند نکته را میخوام بگم که برای خودم ترمز بودند و تمرکز زیادی گذاشتم تا تونستم کشفشون کنم
اول اینکه به لحاظ عدم داشتن عزت نفس خیلی از ماها لیاقت لازم را برای کشف علایقمون پیدا نکردیم یعنی حتی اگر در زمینه خاصی علاقه هایی داشته باشیم نمی تونیم خودمون را در اون حیطه مشغول فعالیت و پولسازی و لذت بدونیم بعبارتی خودمون را لایق کشف و تمرکز بر کسب و کار خاصی نمی تونیم احساس کنیم ، ریشه بسیاری از شک و تردید هایی که در مسیر تمرکز برروی علاقه‌ها بوجود میاد همین عدم لیاقت برای دارا شدن اون علاقه بعنوان یک حق هست که حتی وقتی تصمیم به تمرکز بر حوزه خاصی می گیریم نسبت به این موضوع که چون من به تنهایی به این حوزه بعنوان کار مورد علاقه پی بردم حتما یه جای کار اشکال داره ، انگار همیشه نیاز به تایید شدن از جانب دیگران داریم ، انگار تا بهمون نگند که بنظر ما هم تو برای این کار ساخته شده یا به این کار علاقه داری ، نمی تونیم به قلبمون اعتماد کنیم ، نمی تونیم به الهامات وصل بشیم ، نمی تونیم از علاقه هامون لذت ببریم چون به تصمیماتمون نمی تونیم اعتماد کنیم و اگر کسی این خصلت را داشته باشه همیشه خودش را ضعیف تر از علاقه هاش میدونه و موفق نمیشه چون نمیتونه فاتح موفقیت بشه چون با هر قدمی که بر می داره به علاقه خودش شک میکنه

نکته دوم اینکه خیلی مهمه که چه باور یا باورهایی نسبت به آنچه شغل می نامیم و میخواهیم ازش ثروت بسازیم داشته باشیم و این جدای از علاقه س اما من خیلی سعی کردم تا تونستم مرز میان عدم علاقه به شغلم و باورهای محدود کننده ای که نسبت به اون دارم را تشخیص بدم چرا که آنقدر باور محدود کننده در رابطه با کارم داشتم که اصلا یک نقاشی زشت از کسب و کارم در ذهنم ترسیم کرده بودم مثلا فهمیدم که استرس بسیاری که داشتم بخاطر ترس های درونی خودم از مواجهه با آدم ها و عدم مطالعه و مهارت در حیطه کارم بود که من این استرس را به نوع شغلم ربط میدادم و می گفتم کار من یک کار پر تنش و پر استرسه در حالیکه حالا که مطالعه تخصصی میکنم و روی روابطم کار میکنم و آدم ها را فارغ از اینکه چه سِمَتی دارند و قراره چه کارهایی در روند کاری من انجام بدند ، عاشقانه دوست دارم و نه تنها اونها را نقاط مقابل خودم نمی بینم بلکه اونها را دستهایی میبینم که آمده اند تا کنار من قرار بگیرند و من را آسان تر به نتایج برسونند و دقیقا همین اتفاق داره میفته
سوم اینکه بغیر از مساله استرس ، نگاه یا باور های محدود کننده دیگری نسبت به کارم داشتم که حالا که یکی یکی دارم باهاشون مواجه و تغییرشون میدم ، چهره زیبای کارم برام رو میشه و میفهمم که من واقعا برای این کار ساخته شدم ، به تمام مثال هایی که خانم شایسته از مشاغل مختلف زدند فکر کردم و دیدم هیچکدام اونها را به اندازه کار خودم دوست ندارم ، دقیقا مثل بلال که یکی یکی برگهای زمخت سبز رنگش را جدا میکنیم تا به مغز وسطش که دانه های زرد و زیبای ذرت هستند برسیم ، من تمام برگهای محدود کننده را از قامت ذرتم جدا میکنم تا به اصل برسم ، به مغز ، به درون ، به خلوص ، به آنچه که شغل واقعی من هست فارغ از برگهایی از جنس باورهای غلط که در تمام این سالها باعث شدند از شغلم بترسم و بعنوان یک منبع درآمد سخت و طاقت فرسا بهش نگاه کنم ، برسم و این روند همچنان ادامه داره ، و تا زمانی که کار مورد علاقه با باورهای غلط احاطه شده راهی بسوی موفقیت در اون کار و ساختن ثروت وجود نداره ، پس خیلی مهمه که چه باورهایی نسبت به کار مورد علاقه داریم ….



3

‌بعضی کامنت ها من رو دیووووانه میکنه و این یکی از اون کامنت هاست، خانم اندیشه افشین فوق العاده هستین. ترمز عدم لیاقت واقعا بد مصیبتی هست و یاد مقاله خانم شایسته افتادم که گفت عدم لیاقت اثرش از بمب اتم بیشتره و تعبیر ۱۰۰۰٪‌درستی هست، هر چی بیشتر میگذره بیشتر میفهمم که من چقدر احساس عدم لیاقت رو در وجودم پرورش دادم که اینقدر برای تغییر این باور مقاومت ذهنی دارم ولی همچنان مصمم ادامه میدم تا بهتر بشم.


6 سال پیش

سلام دوست عزیزم آقای امام بخش

با سپاس از تحسین شما … امروز یک تمرین برای خودم طراحی کردم که دارم از انجامش لذت میبرم و اون تجسم هست ، تجسم لحظه به لحظه یعنی مثلا دارم لیوان ها را اسکاچ میزنم تصور می کنم که دارم یک لیوان کریستال اصل را با احساس خوب بررسی میکنم که بخرم و بعد تو ذهنم پولش را براحتی پرداخت میکنم بعد لیوان ها را با چند تا کیک تو سینی گذاشتم و وقتی به سمت همسرم میرفتم تجسم میکردم تو یک کافی شاپ زیبا میخوام با همسرم کیک و چای بخوریم و همین طور تجسم و به تصویر کشیدن آنچه به سادگی در دور و برم هست ، به اون شکلی که دلم میخواد …. این تمرین لطفش به اینه که در هر حالتی و هر جمع و مکانی میشه با لذت انجامش داد ضمن اینکه به یاد آوردم که در دوران کودکی مدام از این تمرین استفاده می کردم که البته اون موقع تمرین نبود بلکه شکل واقعی زندگی من بود و من در اوج مسائل و مشکلات خانواده م یک گوشه برای خودم شاد بودم ولی به تدریج که بزرگ شدم از درون خودم فاصله گرفتم و به این ترتیب من هم درگیر و اسیر مسائل بزرگترها شدم مثل همه آدمها ولی امروز فهمیدم که بهترین راه برای رسیدن به موفقیت ، بازگشت به اصل است ، به همان دنیای شاد


2 سال پیش

درود به شما بانو اندیشه نازنین

جالبه که بعد از گذشت چهار سال از این متن زیبای شما من امروز هدایت شدم بهش، تا این آگاهی عالی رو برای روحم بنوشم..

خیلی خوب توضیح دادین و یک جورایی مطلب استاد خانم شایسته عزیز رو تکمیل کردین..

تحسین تون میکنم که چقدر عالی لایه های پنهان مغزتونو تخلیه اطلاعات کردین. آفرین به شما..

براتون سراسر عشق و نور الهی و سعادت و ثروت میطلبم…

24

سلام
بنظر من باورهای ثروت آفرین به حدی قدرتمند هستند که میتونند علاقه را تحت الشعاع قرار بدند ، البته باید یکمی علاقه هم باشه ولو اینکه درصدش کم باشه ولی در هر صورت ذهن ثروتمند کلا ذهن خوشحالیه ، یعنی بین دو تا عامل علاقه و باور به نظر من باور خیلی مهم تره ، مثلا خود من اگر به موضوعی علاقه کمی هم داشته باشم می گردم نقطه مثبت داخلش پیدا می کنم و وقتی هم از اون موضوع پول می سازم کلا علاقه م هم بهش بیشتر میشه ، میشه خود استاد را مثال زد که شروع پولسازی ش با دوره های تند خوانی بود که استاد زیاد هم به تند خوانی علاقه نداشت ولی قدرت باورهایی که ساخته بود تونستند براش ثروت بسازند که بعدش استاد دیگه با دست پُر سراغ موضوعاتی که بیشتر بهشون علاقه داشت رفت ، البته تأکید میکنم یه مقدار علاقه لازمه و سوخت برای حرکت است ولی نباید فکر کردن به این موضوع که کار مورد علاقه م چیه تبدیل به وسواس فکری بشه و فرد را از حرکت باز نگه داره



2

4 سال پیش

سلام با نظر دوستمون موافقم من این تجربه را داشتم دنبال شغلی بودم مثل بازرگانی و فروش که در اون تنوع و سفر و دیدن جاهای مختلف باشه این کار برام جورشد منتهی از نوع کار لذت میبردم ولی چون طبع من آزادی عمل در زندگی به لحاظ مالی و زمانی ومکانی بود و در اصل کارمند بودم و برام بسیار سخت بود تحمل وضعیت کارمندی وبله قربان بودن از شغلم استعفا دادم و با دست خالی به ادامه اون حرفه برای خودم کردم بماند در این مسیر 15 ساله توکلم به خاطر باورهای غلط به دیگران بود که کمکم کنند تا بنتونم رشد کنم، ترمزی شد در مسیر پیشرفت تا زمانیکه این تمرکز را از عوامل بیرونی به به قول استاد برداشتم وتنها زدم به دریا وشرکت خودم رو تاسیس کردم نشانه های پیشرفت برام ظاهر شد الان به این نتیجه رسیدم که بدون آگاهی با یکم قود بودن و غرروی که میرم انجامش میدم وبهتر میشم تونستم نتایج بهتری بگیرم ای کاش این آگاهی ها را زودتر بهش میرسدم اما شکرکه تونستم تو مسیر موفقیت با استاد هدایت بشم ! به این نتیجه رسیدم باورهای محدود کننده و کمبود بسیار تاثیر گذاشت در سرعت رشد من اما خدارا شاکرم که دستمو رها نکرد و به این مسیر زیبا هدایتم کرد


3 سال پیش

سپاس بیکران از شما دوست عزیز

برای من دقیقا پیدا کردن علاقه ام بن بست حرکت کردنم شده بود

واقعا ممنون بابت کامنتتون

23

خانم شایسته ( مکث )
.
>>
>>
>>
شما
>
> واقعا بینظیرید. SMART
قبل از اینکه از شما سپاس گزاری کنم از پروردگار جهانیان با صدایی رسا و از ته دل سپاس گزاری میکنم بعد از بنده ی خوب ایشان، دستی از دستان بی نهایت خداوند، سید حسین عباس منش
و بعد از شمای فوق العاده دوست داشتنی.


21

خداوکیلی این نوشته ها رو کتاب کنید، یه ماه نشده هر چی کتابه تو حوزه موفقیت فردی،باید جمع کنه بره!…
احساس میکنم هر چی خانم شایسته می نویسه همون موقع بهش الهام داره میشه.


20

استاد شایسته فقط دوست دارم زمان متوقف بشه و نوشته های شمارو بخووووووونم
خدای من
بخدااا اینا هر کدوم واسه خودش ی محصووووووووله. چه قلمی دارید. چه درکی دارید. چه هوشی دارید. چه قدرت تحیلی دارید. چقدر عمیق هستین. چقدر دقیق هستین.
واقعا به بودن ادمی مث شما در کنار استاد افتخار میکنم. عاشقتووووووووووونم



3

7 سال پیش

سلام دوست ثروتمند و جذاب من

از همین پاسخت، استفاده کردم و چند باور در مورد نویسندگی برام روشن شد. مثل جِت

خداجون ممنونم

آیدا جون ممنونم


7 سال پیش

سلام استاد و دوستان

داستان من و آقای عباسپور شبیه به هم هستش . من میخواستم برم رشته خیاطی ولی اون زمان دخترهای که قصد ازدواج کردن داشتن ونمیخواستن ادامه تحصیل بدن میرفتن رشته های کار و دانش منم کسر شانم میشد واز طرف دیگه ام میگفتم خیلی هزینه داره و توان مالی ندارم رفتم رشته انسانی بعد دبیرستان رفتم سر کار چون بقیه خواهرم هام هزینه دانشگاهشون رو خودشون داده بودم من پا جای پای اونها میخواستم بگذارم رفتم توی یه کامپیوتری و حسابداری و کامپیوتررو تا حدی یاد گرفتم تو تنستم پس انداز کنم و رفتم دانشگاه و چون به معلمی علاقه داشتم رشته دانشگاهم رو علوم تربیتی انتخاب کردن ولی پس از فارق تحصیلی دیگه سن من برای استخدامی بالا بود و قبول نشدم توی آزمون پس دوباره امدم تو کارحسابداری وضعم خوب بود دیدم پول دارم برم خیاطی رو یاد بگیرم پس رفتم و تقریبا سه سال پی در پی تمام دوره های خیاطی رو گذروندم و مدرک گرفتم همچنان تو کار حسابداری بودم ولی از کار کردن برای دیگران خسته شده بودم ازطرفی دلم میخواست برم معلم بشم ولی مدارس وغیر انتفای حقوق خوب نمیدادن . ازانجای که خدا راه رو همیشه بهم نشون میده خیلی اتفاقی با دوره های و محصولات رایگان آشنا شدم و خدا نشونه ها رو بهم نشون دادیکی یکی میسر رو جلو پام گذاشت و من در عرض دوهفته یه مغازه کریه کردم توی بازار و امدم سر همون کاری که خیلی دوست داشتم خداخیلی قشنگ منو هدایت کرد اول راهم خیلی دلم میخواد محصولات ثروت و اعتماد به نفس رو بخرم و میخرم به زودی . امروز به این حرف رسیدم اگر آرزوی در سر دارید مطمئن باشید خدا شما رو به آرزو تون میرسونه به شرط اعتقاد به شرط پاکی دل .

مثل من یه زمانی عشق میکردم وقتی میدیدم چقدر خیاط هابا سرعت و تمیز میدوزند لباس ها رو و امروز خودم هم داشتم سریع و تمیز میدوختم خیلی خوشحال شدم از اینکه به آرزوم رسیده بودم. ممنونم ازتون که وقت گذاشتید ممنونم از خدای خوبم که هر روز و هر روز به من کمک میکنه و من رو به آرزوهام میرسونه .

دوستت دارم خدای مهربونم


7 سال پیش

سلام دوووووستم

دیشب داشتم خواب چرخ خیاطی و اینا میدیدم

صب پاشدم گفتممم اینا دیگه تو خوابم چکار میکرد

نگووووو داشتین این پیاموپمینوشتین???

افرین دوستم

من بهتون افتخار میکنم ک هم وارد کاری شدین ک دوس داشتین و هم شرووووعش کردین. واقع ایمان بزرگی میخاد بهتون تبریک میگم

ایشالااا هر روز موفق و ثروتمندتر وذشادتر

18

سلام به عزیزان دلم
خانم شایسته انصافا دمتون گرم،متن هایی می نویسید واقعا به من به صورت جدی کمک کرده تابحال،بابت کلمه به کلمه ای که زحمت می کشید و برامون مینویسید سپاسگزارم
و سلام ویژه به استاد عزیزدلم،عباسمنش،فقط می تونم بگم عاشقتم من (مثل هزاران نفردیگه)
این متن شگفت انگیز به قدری به من کمک کرد و فوق العاده بود که در حین خوندنش دوبار ناخودآگاه اسکرین شات گرفتم که ا این جملات ناب رو همیشه ببینم،لذت خوندنش مثل خوردن یه غذای خوشمزه وقتی که خیلی گشنته ،بود.(آخه خیلی شکمو هستم و دسپختمم خوبه)
سپاس گزارخداوندم هستم بابت این همه نعمت
و در اخر میخوام خطاب به همه اعضای خانوادم بگم که از تک تکتون ممنونم،بابت بودنتون.من نمی دونم کی هستید،کجایید و چکار می کنید،فقط اینو میدونم که عاشقتونم عزیزای دلم


16

سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربونم
و اعضای خانواده ام
دوستان من تمام عمرم با باور های محدودی که خانم شایسته گفتن زندگی کردم
درس خوندم تا فقط مدرک بگیرم و به سختی (به خاطر باورهام)وارد بازار کار شدم ،هر روز که بیدار میشدم به خودم میگفتم خدارو شکر هنوز اخراج نشدم با اینکه علاقه ای به کارم نداشتم سخت کار میکردم و همه ازم راضی بودن بعد از مدتی بر خلاف اصرار مدیر و دیگران استعفا دادم و به پیشنهاد همسرم وارد ورزش شدم اونم باز رشته ای که علاقه ای بهش نداشتم ،باشگاهی و تاسیس کردیم و مشغول شدیم ،هر زمان که مسابقه داشتیم و مجبور بودم سخت تمرین یا کار کنم به خودم میگفتم خوب آخرش چی ولی وقتی میدیدم همسرم با چه علاقه ای ادامه میده میگفتم توام ادامه بده ،من تا کسب مدال جهانی و شرکت تو مسابقات خیلی مهم جلو رفت و به موفقیت های زیادی رسیدم ولی هنوز وقتی نگاه میکنم برام هیچ ارزشی نداره و ناراحت میشم از عمری که تلف کردم ،من چند سال بدون درآمدی ادامه دادم و متنفر بودم از محیط کارم و همیشه با عذاب میرفتم .
تا اینکه اسفند پارسال تصمیم خودم و گرفتم و إعلام کردم دیگه نمیام ،از این تصمیم هم آروم بودم هم یه ترسی تو وجودم بود که حالا می خوای چکار کنی تو که برنامه ای نداری.
ولی همسرم با تمام وجودش ادامه داد چون اون عاشق کارش بود و الان به موفقیت های بزرگی رسیده ،الان میفهمم که خانم شایسته چی میگن من و همسرم تو یه شغل بودیم اون از همون اول درآمد داشت و من نداشتم اون پیشرفت کرد و من نکردم و همش به خاطر عدم علاقه و باورهام بود.
از اونجا که استرس محیط کارم و مشکلاتش وارد زندگی ام شده بود تصمیم گرفتم دوباره با استادم شروع کنم ،شروع کردم به گوش دادن دوباره فایل های عشق و مودت و راهنمای دستیابی به رویاها ،روابطم و آرامشم و شخصیتم رو دوباره ساختم و شاکر خداوندم که بهم شهامت تصمیم گیری داد و راه درست رو نشانم داد.
چند شب پیش به خدا گفتم من ازت استقلال مالی می خوام و هیچ ایده ای ندارم تو بگو چکار کنم (،من چند
ماهی هست که رفتم سراغ علاقه همیشگی ام نقاشی)
و یه چیزی بهم گفت برو سراغ تصویر سازی ،وقتی به این کار فکر میکردم به خودم میگفتم تو هنوز اول راهی خیلی طول میکشه به جایگاه خوبی برسی والآن در آستانه ٣٠سالگی هستی ،ولی حرفهای امروز خانم شایسته سر نخ و دستم داد و من اطمینان پیدا کردم که راه من همینه
و ١٠فروردین در حالی ٣٠ساله میشم که بالاخره راهم و پیدا کردم و می خوام و باید تصویر گر مطرحی بشم ?
راستی استاد مدتی هست که نه مثل قبل بلکه با توجه زیاد دارم قرآن رو می خوانم و خدا میدونه به بعضی آیه ها که میرسم چطور صدای شما تو گوشم میپیچه و من میگم آره استادم قبلا بهم گفته بود .
خدایا ممنونم برای وجود پر ارزش استادم و خانم شایسته که چراغ راه من شدن برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت ❤️



3

سلام خان محمدیان کل نوشته هاتون زیبا و تاثیر گزار بود ولی این تیکش :

به خدا گفتم من ازت استقلال مالی می خوام و هیچ ایده ای ندارم تو بگو چکار کنم

خیلی باحال بود بخدا من باور دارم همین یهجمله شما هر آدمی رو میتونه به یک فاصله فرکانسی بسیار بالایی پرتاب کنه و چنان به نتایج خوبی برسونه که خودش هم شوکه بشه و بگه این باور عجب باوری بوده، چرا قبلا نساختم؟

سلام به شما دوست عزیز خیلی دیدگاه جالبی بود و من امیدوارم که شما به بهترین جایگاه نقاشی برسید و من هم دقیقا چند وقته که به بعضی از ایه ها که میرسم با حرف های استاد تطابق دارند و برای ایکه اون ایه را فراموش نکنم روی یک lable مینویسم و به دیوار اتقم میچسبانم که برام یاد اوری بشند خلاصه که بابت دیگاهتون ازتون ممنونم ???


2 سال پیش

سلام خدمت دوست گرامی

بهتون تبریک میگم که به مسیر مورد علاقه تون هدایت شدین و با شجاعت توی مسیری که عاشقش هستین قدم گزاشتین، صددرصد مسیر رشد و لذت رو طی میکنین، من هم ۱۷ساله کارمند هستم و اصلا علاقه ای به کارم ندارم و دارم با تغییر باورهام و تمرین و درخواست هدایت الهی ، تو مسیر عشق و علاقه حقیقیم قرار بگیرم . و هدایت شدن به این صفحات و کامنتها رو هم هدایت الهی میدونم، از مطالبتون انرژی گرفتم، شاد و پیروز باشین.۱۴۰۲.۲.۲۰

15

با سلام خدمت خانم شایسته عزیزم و با تشکر از پیامهایی که سرشار از انرژی هستن و واقا هم تمامی بیانات این مقاله شما نشان از یک حقیقت محض دارد و اون عشق و علاقه نسبت به کاریه که میخوای انجام بدی یا داری انجام میدی .چون همین عشق هست که تو رو نگه میداره و سختیاشم به جون میخری تازه اگه به چشمت سختی بیاد که مطمعنن چالش میاد نه سختی چون وقتی اسم سختی بیاد وسط یعنی اون کاره رو دوست نداره و حسی نسبت بش نداری و همین حس عمیق تو نسبت به کاری که داری انجام میدی باعث پیشرفت میشه .مثل تموم مخترعینی که از خودشون اثر و نام ماندگار بر جا گذاشتن و نمونه هاشونو هم من میشناسم هم شما .و همه دنیا داریم از اختراعات اونها استفاده میکنیم خب پشت این اکتشافات و اختراعات عشق بود و گرنه که اینهمه پشت کار نداشتن برای به نتیجه رسوندن.خود منم از زمانی که وارد مقطع راهنمایی شدم عاشق والیبال شدم بودم و هستم و از همان سال اول شدم
کاپیتان تیم با اینکه نه باشکاهی رفته بودم نه میدونستم که
اصلن میشه باشگاه هم رفت و دوره دید و برا خودم تا پایان
دانشگاه همین عنوان رو داشتم و حتی به مسابقات استانی هم دعوت شدم که اووج ارزوی ما بچه راهنماییها و دبیرستانیها بود .و کارت مربیگری هم بعد از ازدواجم گرفتم ولی تمام این مراحل رو با مخالفتهای بسیار بسیار بسیار سرختانه مادر بزرگوارم طی کردم و در کنار ایشون عدم هیچ یک از اعضای خانواده ولی باز هم من به خاطر علاقه بیش از حدم به این ورزش نمی تونستم چشم پوشی کنم جوری بودم که دوستام وقتی با هم بیرون بودیم یا مدرسه یا هرجا یه توپ والیبال میدیدن میگفتن نرگس عشقت رو ببین .دیگه همشون فهمیده بودن .یادم میاد تو دبیرستان و راهنمایی من همش از کلاسای مختلف درس جیم میشدم به هر بهونه ایی برا ده دقیقه ام که شده میرفتم با بچه هایی که داشتن والیبال بازی میکردن و زنگ ورزششون بازی میکردم و صداشون از پنجره کلاس میومد منو دیونه میکرد که زودتر برم پیششون .بچه هام چون کل مدرسه دیگه منو میشناختن و میدونستن چقدر بازیم خوبه و در واقع کاپیتان مدرسشون هستم فوری یه جا برام باز میکردن همون ده دقیقه رو بازی میکردم و دوباره بر میگشتم کلاس و روحم پر میزد زنگ تفریح بخوره توپ رو بر میداشتیم و میرفتیم برا تمرین و من نه خور د داشتم نه خوراک .چقدر خوب بود .و چقدر من عاشق والیبال بودمو هستم .الان دوازده سیزده سال از گرفتن کارت مربیگری درجه سه من میگذره و من به خاطر اینکه دو قلو دار شدم و دست تنها خیلی ادامه ندادم و کلی هم کلن خودمو عقب انداختم و کرخ شده بودم و گفتم اخه الان که دیگه چهل سالم شده اونقدر نیروی جوون تر از من هستن که دیگه شاید نوبت به من نرسه .ولی یادم اومد نه من عاشق این رشته اام کلمات و جملات خانم شایسته نازینم چقدر در رگ و پوست و گوشت و خون من نشست ومن الان دارم دوره کاروزی والیبالمو میگذرونم و میخوام یه کاری کنم که ورزش والیبال ساده تر باشه اما فقط دنبال ایدشم و مطمعنم اسم منم میره جزو فدراسیون والیبال جهانی و میشم تنها زنی که فلان حرکت رو در ورزش پایه گذاری کرد یا تغییر داد . حالا انشالله منتظر این خبر عالی باشید .در کنار اون هم یه کار عالی دیگه دارم انجام میدم و اون هم عشق به سخنرانیه .وای خدایا شکرت از اینهمه عشقی که تو من گذاشتی .و ممنون از خانم شایسته گلم که این مقاله ناب رو تهیه کردن .



1

??????باریکلا به شما که ادامه دادین

14

بنام فرمانروای هستی بخش
سلام به عزیزان و همراهان
آگاهی های خیلی عزیزان را با جان و دل خوندم،واقعا عالی بود،دست یکایک دوستان را به گرمی می فشارم به خاطر این همه سخاوت که برای آگاه کردن دیگران از اندیشه های زیبا و الهیشون .ممنونم.
من هم مثل خیلی از عزیزان بدون داشتن حق انتخاب(نه بخاطر جبر دیگران بلکه بخاطر عدم آشنائیم با قانون کائنات و عدم هماهنگی ذهن و قلبم)در رشته ای تحصیل کردم که چندان علاقه ای نداشتم (متالورژی را از همان هنرستان انتخاب کردم)اما بخاطر زلالی قلبم و باوری قوی که این سرنوشت من است، چنان در این رشته فرو رفتم که از همان هنرستان شغلی در همین زمینه یافتم و شبها بدون خستگی در کارگاهی با کار بسیار سنگین کارمیکردم و روزها درس میخواندم.
زمان کنکور بدون اینکه حتی یک ساعت،باور کنید حتی یک ساعت درس خوانده باشم،در یک دانشکده خوب قبول شدم،بماند که ان سال بخاطر مشکلی که در گرفتم دیپلمم پیش آمد از دانشگاه جا ماندم،اما سال بعد و باز با همان شرایط و همان دانشگاه قبول شدم!!!!
این روال ادامه داشت تا بعد از دانشگاه و بعد از سربازی به راحتی شغلی در یک شرکت خوب پیدا کردم و همچنان باور داشتم که این سرنوشت من است،این خواسته خدای من است!!!!!
۱۱ سال یکی،یکی مدارج شغلی را بالا رفتم،از کارگر صفر خط تولید تا مدیریت ارشد تولید و برنامه ریزی.به صورت معجزه آسا بدون داشتن پارتی،بدون داشتن کسی….و همچنان باورم این بود که سرنوشتم این است.
زندگیم را با حقوقی که میگرفتم تنظیم کرده بودم،تمام ساعات شبانه روزم را با کارم برنامه ریزی کرده بودم…..
تا اینکه آن روز طلائی برایم فرا رسید(۱۹ آذر ۱۳۹۲)،از فرط شلوغی کار و سردرگمی از شرکت بیرون زدم،خودم را به کوچه باغی که خیلی دنج بود و گاهی به آنجا میرفتم رساندم،جوی آب از زیر درخت تنومند توت میگذشت ،مشتی آب پر کردم به صورتم که زدم تمام وجودم خنک شد.
دوست داشتم به هیچکس و هیچ چیز فکر نکنم،برای اولین باردر زندگیم ذهنم را خاموش کردم،خاموش خاموش.
انگار به به خواب عمیق رفتم در حالی که چشمانم باز بود و شاخه های درخت را با نگاهم زیر و رو میکردم.دنبال نشانه ای از خدا.
آری خدا را در آن شلوغی های مسخره گم کرده بودم.!!!!
گنجشکی که سعی میکرد با منقار کوچکش میوه نارس توت را بکند نظرم را جلب کرد.با تمام توان سعی کرد اما بعد از چند ثانیه کوتاه که نتوانست، آن میوه را رها کرد،بله رها کرد..!!
چقدر راحت،چقدر آسان!!!!
پر زد و رفت
از جایم که بلند شدم انگار پاهایی قدرتمندتر و اراده ای قویتر دارم.
برگشتم شرکت،پشت میز کارم که نشستم،کشو را باز کردم تا کاغذی بردارم،چشمم به تاریخ تحویل مسوولیتم افتاد که با خودکار در کف کشو نوشته بودم،لبخند عجیبی زدم،خیلی آرام زیر آن نوشتم تاریخ ترک :«۱۹ آذر ماه ۱۳۹۲»
و بعد…….
آری خیلی از ما عشق را اشتباه شناخته ایم و عمری به اشتباه کاری که سازگاری با ما ندارد را با عشقی ساختگی تحمل میکنیم.
پناه میبرم به الله یکتا از شر ذهن گمراهم.یاحق



1

5 سال پیش

دوست ثروتمندم سلام

من هم چون شما چنین تصمیماتی گرفتم. خیلی هم راضی بودم و هستم. اما…

مرور زمان باعث شد کم کم پس اندازم اندک شود و این بار با علم به اینکه از دنیا چه میخواهم مجدد به همان کار قبل مشغول شدم و درحال فرسایشم. فقط برای رفع نیازهای مالی…

14

سلام بر خانواده صمیمی و بزرگ عباسمنش
دوستان عزیز اگه شرایطش رو دارین سریع کار مورد علاقتون رو راه اندازی کنین و رو باورهای ثروت کار کنین اگر شرایطش رو ندارین بازم روباورهای ثروت کار کنید وکار فعلیتون رو با عشق انجام بدین هدایت میشین به عشق وعلاقتون وثروتمند ثروتمند ثروتمند میشین حق نگهدار همتون.


12

سلام آبجی شایسته و استاد عزیزم
یه چیزی بگم از خودم که خیلی جالب میتونه باشه و یک نمونه ی عینی هست از صفر شروع کردن کار مورد علاقه.؛
من عشق و علاقم نقاشی هست و یادم هست که همین اواخر اسفند ماه سال گذشته بود که من اولین طرح هایم که کشیدن چند خط ساده و وصل کردن نقطه ها به همدیگر بود را از روی پد موس کامپیوترم شروع کردم با لبه ی کاتر، چون یک خط سفیدی ایجاد میکنه روی پد من با همون شروع کردم و وقتی که میکشیدما اصلاً لمس میشدم اینقدر که آروومم میکرد و الان بعد از گذشت ۸ هفته از کلاس طراحی رفتن میتونم یه طرح هاشور رو با کیفیت عالی بزنم و الان هم وارد سایه روشن اجسام زنده شدم که سرعت پیشرفتم عالی و فوق العاده هست و این تا موقعی که من هستم ادامه داره به لطف و کمک ربّم
خدار وصد هزار مرتبه شکر که من هم کار مرود علاقم رو پیدا کردم و مسیرم رو پیدا کردم و الان مسیرم روشنه و میدونم که مسیرم چیه و این آرومم میکنه به لطف خداوند…
به قول آقای علی حاتمی(اگه اشتباه نکنم) که از ارکارگردانان عالی کشورمون هستند می گفتند که رفتن به کار مورد علاقه و پول ساختن از آن یکی از بهترین نعمتهای خداوند هست (به این مضموم)
در پناه ربّ


10

سلام خانم شایسته ی واقعا شایسته
من اتفاقا مدت زیادیه که دیگه اون دودلی ها و نگرانیهام از بین رفتن و دارم از زندگیم لذت میبرم . چون هم سرکارم هستم کاری که بهش علاقه دارم . و این کار کلی وقت آزاد برای من داره که تونستم هم تمرین زبان بکنم و هم نقاشی کنم و تو این کار خودم رو از یه صفر کیلومتر به یک طراح خیلی خوب برسونم که کارهام برای دیگرون حیرت آوره . بدون اینکه حتی یک کلاس رفته باشم یا کسی بهم یاد بده . فقط تو 4-5 ماه با لذت نقاشی کردم همین . ^_^
از طرفی در حال نوشتن کتاب هم هستم کتاب هایی که خط به خط اون رو از الهامات درونیم وام میگیرم و خودم از خوندنشون لذت میبرم . و برای آینده هم برنامه ام اینه که همین کار طراحی لباس رو یاد بگیرم .
شاید باورتون نشه من اصلا خیاطی بلد نیستم ولی جایی خوندم که وقتی به کاری علاقه داری یقینا در وجود شما استعدادی نسبت به اون کار هست که باید کشف و شکوفا بشه و تازگیا چند تا کار خیاطی کوچیک هم انجام دادم و فهمیدم که میتونم تو این کار هم موفق بشم . البته هدفم اینه که مدت زیادی وقت بزارم برای یادگیری خیاطی و مطالعات مفصل در مورد لباس و صنعت مد و … تا در آینده ی خیلی نزدیک به این هدف هم نائل بشم .
گاهی برام سوال پیش میاد که میشه یک نفر بخواد و همزمان چند تا کار بهشون علاقه داشته باشه و تو همشون هم موفق باشه و ثروت ساز باشه ؟ و بعد یاد افراد زیادی میفتم که تونستند تو چند کار بصورت موازی موفق باشند و الگوهای خارجی و داخلی فراوونی دیدم که برام الهام بخش و انرژی دهنده بودند .
من هم مثل خانم شایسته اکیدا توصیه میکنم که همزمان که باورهای ثروت زا رو در ذهن خودتون نهادینه میکنید بدون مطالعه و تحقیق مشورت با دیگرون فقط برید سمت کار یا کارهایی که اگه ساعت ها پای اون کار بشینید گذر زمان رو متوجه نمیشید و اون کار همیشه شما رو به احساس خوب میرسونه و تو اون کار خودتون رو بیشتر از بقیه مواقع دوست دارید .



1

5 سال پیش

سمانه جان سلام.جمله آخر متنی که نوشتی رو میخوام با طلا بنویسم…خوشبخت باشی.

9

درود و سلام و خدا قوت خدمت استاد عباس منش، بانیان این تارنما و دوستان

چقدر زیباست برخاستن از فرش و پیمودن راه به عرش.

دو فقره مشخص را در زندگیم به یاد دارم که از فرش برخاستم و… یکیش دوران دبیرستان بود (سال 67) یکیش دوران دانشگاه (سال 72).
ولی مدتی است روندم نزولی شده که نوسانات مالی در پروژه های کشور در این دو ساله به شدت موجب تسریع آن شده. در سال 96 مجبور به مهاجرت از تهران شدم و اوضاع تا پیش از گرانی دلار خوب بود….
ایده ای در سر دارم که مدت هاست به دلیل ترس از بی پولی و درماندگی اجرایی نکردم (در واقع، درآمدم صرف روزمرگی می گردد). حالا که فشارهای زندگی چند برابر شده دارم به در و دیوار می زنم تا راهی برای تامین یک نیاز از مردم پیدا کنم. نوشتن این نوشته ها تنها کاری بود که الآن به نظرم رسید تا به کاهش فشار کمک کند. دنبال یک محرک فوق قوی یا یک کلام برتر یا یک فیلم، نوشته، عکس یا نصیحت با تاثیر دوز خیلی بالا هستم تا اینرسی ذهنم را از خواب به حرکت در آورد. هر ضربه ای خورده ام از همین ماندن در دایره راحتی بوده. می دانم که با تمرکز روی برنامه های لازم برای یک هدف می توانم به آن هدف برسم ولی همچنان ساکنم!
علاقه زیادی به طبیعت، کوه، دریا، جنگل، قدرت بدنی و در نهایت راه اندازی کار دیگران (بدون دغدغه مالیش) دارم که هنوز ازشان فاصله دارم و می رم تا فاصلمو باهاشون کم کنم. به مطالعات علمی فیزیکی در خصوص تاریخچه زمان، پیدایش جهان، اسطوره های انسانی و به قولی به برترین ها بسیار علاقمندم ولی می بینم که در حال حاضر اینا هم رفتن در حاشیه! شاید مثل همون ماشینی هستم که استاد در یکی از فایلا گفته بودن که داره گاز می خوره ولی ترمز دستیش بالاست و راه نمی افته!! ماشینه ذهنمه و ترمز دستیه موانع ذهنیمه………….
خیلی دوست دارم با به کارگیری قوانین کیهانی راه ترقی را طی کنم تا بتونم جهان را جای بهتری برای زندگی کنم.
اکنون با آگاهی هایی که از مثبت اندیشی ها، این متون و اطلاعات دیداری و شنیداری می گیرم آماده شده ام تا دوباره راه تعالی را بپیمایم و در این مسیر از هم افزایی آگاهان و دوستان نصیب خواهم برد.
با آرزوی بهترین ها
98/5/20 یکشنبه


8

سلام به خانواده عزیزم و استاد بزرگوار و مهربون و مریم جون عزیزم
امروز صبح که لیست خواسته هام رو داشتم مینوشتم از خدا خواسته بودم که منو برای سرمایه گذاری تو یک کاری که سود آور باشه هدایت کنه و عصر فقط در عقل کل به دنبال باورهای مناسب بودم و همین عبارت رو هم سرچ کردم و این متن چشمم رو گرفت واقعا چقد خدا سریع جواب میده و خیلی واضح و مفصل با این متن منو به جوابی که منتظرش بودم و ازش خواسته بودم هدایت کرد واقعااا خدایا شکرت
بعد از اینکه لیست کارهایی که واقعا من ازشون لذت میبرم و میتونم روش سرمایه گذاری کنم، رو نوشتم. با وجود اینکه 10 مورد اما یک موردش حس کردم در حال حاضر اشتیاق بیشتری براش دارم چون حتی فایل هایی از آموزشش هم در اینستاگرام، تو پوشه جداگونه برای خودم ذخیره کرده بودم چون میخواستم تو فرصت مناسبی (ک هیچوقت پیش نیومده) انجامش بدم!
حالا بنظرم زمانش رسیده و حالا اومدم اینجا و این کامنت رو میذارم تا رد پایی باشه که بعدها ببینم
با اینکه نمیدونم این ایده چطور میتونه ثروت ساز باشه اما میدونم همینجور که خدا الان جواب سوالم رو داده وقتی قدم بذارم تو مسیری ک بهش علاقه دارم حتما قدم به قدم منو همراهی میکنه و راه رو برام روشن و هموارتر میکنه و جهان هم با تمام داراییاش حمایتم میکنه
به امید روزی که بیام بنویسم از پیشرفت و ثروت سازی این ایده که عاشقشم و بی صبرانه منتظرم انجامش بدم
مرسی استاد عزیزم بخاطر اموزش ها و نکاتی که به صورت رایگان گذاشتین تو سایت
واقعا هر متنش روشن کننده راهه


8

با سلام و درود خدمت همه عزیزان

خانم شایسته واقعا حق مطلب رو ادا کردن احسنت به آگاهی های این عزیز دل

در رابطه با موضوع علاقه به یک کار دوست داشتم نظر خودم رو با شما عزیزان در میان بذارم و هدایت شدم به ارسال دیدگاهم

ای کاش این آگاهی رو خیلی سال پیش دریافت میکردم ولی اینم دلیلش هدایت تکاملی بود که هیج جوره تا در مدارش قرار نگیریم نمیشه دورش زد و در زمان مناسب هر کسی که طالبش باشه و از خداوند درخواست کنه واردش میشه

من رشته ام تجربی بود دوسال هم با موفقیت پاسش کردم ولی هرگز علاقه ای به ریاضیات نداشتم ولی به اصرار زن داداشم که اگه بری اون رشته موفقیتت تضمینه و حتی وقتی مخالفتم رو شنید گفت که هرگز نمیخواد دیگه باهام حرف بزنه ،خلاصه چون قدرت نه گفتن رو اصلا نداشتم دوسال خوندم و بعدش انصراف دادم و رفتم یه رشته دیگه و دیپلمم رو گرفتم ولی چون یکی دوسال پشت کنکور موندم کلا از درس و مشق زده شدم و بعد هشت سال رفتم دانشگاه آزاد و تربیت بدنی خوندم نه اینکه علاقمند باشم ولی تنها رشته ای بود که بهم گفتن به دیپلمم میخونه خلاصه چون اینبار خیلی دلم برای ادامه تحصیل تنگ شده بود و انصافا حفظیاتم عالی بود کاردانی رو با معدل بیست تموم کردم و رفتم آموزش پرورش که بقولی خواستم مشاوره بگیرم گفتن بخاطر سن بالا امکان جذبت تقریبا محاله و بهتره ادامه اش ندی و منم همون لحظه باورم شد و دست از پا درازتر برگشتم به زندگیم و خلاصه روزی از روزها شاگرد یه مغازه عطاری شدم و یکماه کارآموزی کردم و صاحب اون مغازه چون شغلش معلمی بود و نمی تونست تمام وقت اونجا باشه کلی کتاب ریخت سرم که بشین و بخون و یاد بگیر خدا شاهده اوایل خیال میکردم که کاری نداره و مثل بقالی هستش که وقتی مشتری سراغ یه گل و گیاه رو گرفت بهش میدم بعد چند روز دیدم ای داد بیداد از این خبرا نیست و یه کار پزشکی حساب میشه و خیلی از مشتری ها مشکل سلامتی شون رو میگفتن و از من راهکار میخوان برا همین تو همون یکماه ساعتها سرم توی کتابها بود و از یه طرف برای آموزش تو موسسه هم ثبت نام کردم ولی کم کم متوجه شدم عاشق این رشته هستم بشدت دوستش داشتم بنابراین ۲۹ روز از ورود به این مغازه انصراف دادم و مغازه عطاری خودم رو راه انداختم ۶ سال شبانه روز هم تلاش فیزیکی سخت اینکه خودم برم خرید و بارها رو از جاهای مختلف پیدا کنم و از یه طرف دنبال گرفتن مدرک این رشته رو با کلی مشقت این چند سال رو سپری کردم و هر روز درمانده تر از بابت اینکه دخل و خرج مغازه بهم نمیخوند و هیچ پیشرفت مالی نداشتم استرس فراوانی رو متحمل شدم اینو میخوام اول به خودم بعد به شما دوستان بگم که تنها عشق و علاقه کافی نیست برای موفقیت مالی بلکه باورها همه کار رو انجام میدن
.اصلا نمی تونستم دلیل پسرفت و شکستم رو متوجه بشم و همش خودم رو سرزنش میکردم که منکه عشق این کار هستم خدا شاهده حتی یادمه ده روز کامل هیچ ورودی حتی هزار تومن هم گاهی نداشتم ولی باز عاشق این گل و گیاه بودم و اصلا نمی تونستم ازش دل بکنم ولی خب بهرحال وقتی ورودی مالی نداشته باشی و روز به روز گیر اجاره مغازه و کسری اجناس مغازه باشی هر چقدر هم عاشق کارت باشی تو رو از پا میندازه و بالاخره تسلیم میشی

چهارسال بیکار کردم خودم رو چون اعتمادبنفسم رو از دست داده بودم و باور کردم که انگار زندگی من قرار نیست بهتر بشه و تقدیرم بی پولیه

یادمه بعد جمع کردن بیزینسم مرتب کتابهای موفقیت می خریدم و میخوندم که بدونم چرا منکه اینقدر عاشق کارم بودم و اینقدر تلاش سخت بدنی هم کرده بودم ولی نتونستم موفق بشم چون باوری که اون زمانها داشتم و مرتب از خانواده ام می شنیدم این بود که پول چیز خوبی نیست و باعث گمراهی انسان میشه و آدم رو مغرور و از خدا دور میکنه و این دنیا ارزش نداره و باید اون دنیارو در نظر داشته باشیم و دعای خیر مردم کافیه و مشاوره های رایگان حتی ساعتی به مشتری ها میدادم و از فروش دارو هم مبلغ ناچیزی دریافت میکردم و به خیال خودم انسان خداترس و محبوبی میشم پیش مردم و خدا

تا اینکه بالاخره با استاد عباس منش عزیز آشنا شدم و حرفهای از زبان این بزرگوار شنیدم که دنیام دگرگون شد و گفتم ای داد بیداد من تا حالا چطور فکر میکردم و چطور انتظار موفقیت مالی داشتم و اصلا بخدا نمیدونستم که تمام اتفاقات زندگی من بواسطه افکار و باورهایم داشته رخ میداده و من دنبال یه عامل بیرون از خودم بودم
ولی چون اون علاقه قبلیم رو ازش سرد شده بودم برای اینکه خودم رو بیکار نکرده باشم چند جا رفتم مشغول شدم ولی باز دوام نمی آوردم و میومدم بیرون چون هیچ کششی حس نمی کردم و بالطبع گذر ساعتها خیلی کند و نفسگیر بود برام

آخرش باز برگشتم سر خونه اول و الان ماه هاست تنها سرگرمی ام گوش دادن به فایلهای استاد و پیاده روی روزانه مه و هر روز از خودم سوال میکردم که ملت چقدر راحت میرن سرکار و پول میسازن و خوش بحال بقیه که یا میدونن عشق و علاقه شون چیه یا اگرم نمیدونن مقاومتی ندارن و تو کارهای دیگه هم مشغول میشن ولی من انگار زنجیر به پام بسته و موندم به چی علاقمندم و چجوری پول بسازم ؟

تا اینکه چند روز پیش که صبح چشمهامو باز کردم و توکل کردم به خداوند یه چیزی مثل برق از ذهنم و قلبم گذشت که تو عاشق طب سنتی و گیاهان دارویی هستی چرا که هنوز م که هنوزه مردم شهرم هرجا منو ببینن درباره مشکلات جسمی شون راهکار سنتی ازم میخوان و خدا شاهده هرکی ببینه بهم میگه ای کاش که دوباره شروع کنی چون همیشه راهکارهات عالی بودن و صادقانه و با عشق راهنمایی میکردی و ازت راضی بودیم

این شد که بالاخره تکلیفم با خودم روشن شد و دیگه هیچ سوالی درباره عشق و علاقه واقعی ام برام نمونده و دیروز که به این مقاله خانم شایسته عزیز برخورد کردم گفتم همینه بخدا همینه من باورهام ایراد داشته درباره پول و بیزینسم وگرنه عشقم همین کاره پس بیام اول باورهام رو شناسایی و اصلاح کنم و دوره های استاد رو تهیه کنم و همزمان استارت علاقه اصلیم رو بزنم دیگه ذهنم خاموش خاموش شده و اصلا هیچ عجله و بدو بدویی ندارم و میخوام عشقم کارم باشه و کارم زندگیم باشه

خدایا ازت بی نهایت سپاسگزارم بابت حضورت در زندگیم و حضور استاد عباس منش و خانم شایسته جان عزیزم 😊😊😊😊🙏🙏🙏🙏


8

سلام به همه دوستان عزیزم خانواده پر تلاش و نازنین
شایسته نازنین چطور میشه از شما و از استاد عزیز بابت این همه آگاهی تشکر کرد وقتی این متن رو میخوندم بارها به گذشته نگاه کردم و دیدم تمام تصمیماتم فقط برای فرار از یه موقعیت بود وهرکاری را که بدون عشق و علاقه شروع کردم به پایان نرسید و باری به هرجهت بود من دوره خیاطی رفتم مدت کوتاهی کار کردم اما جواب نگرفتم من دوره آرایشگری رفتم سالن زدم اما انصراف دادم من در گارگاه کلوچه پزی کار کردم صرقا جهت اینکه ضربه شستی به یکی نشان دهم من کار کردن را دوست داشتم اما در هیچکدام عشق نبود و پول در می آوردم اما شیرین نبود تا اینکه فهمیدم من عاشق فروش و بازاریابی هستم و در این کار وارد شدم و توانستم نمایندگی شرکت بیمه را اخذ کنم و هم اکنون موفق هستم و لذت میبرم از کارم از تعامل با دیگران از در آمدم از مهارتهایم در امر فروش و بیزینسم مثل ساعت داره کار میکنه و هر روز بر در آمدم افزوده میشه مشتریان عالی و وفادار دارم و برای پیشرفت در کارم هیچ عجله نمیکنم چون یاد گرفتم باید دوره تکامل رو بگذرونم و جهان خودبخود مشتریان بیشتر و کارهای بیشتر رو وارد دفتر کارم میکنه و بخاطر عشق و علاقه من این اتفاق خوب متجلی میشه هر روز برای داشتن شغل عالی و در آمد عالی و خدمت عالی خدا رو شکر میکنم برای داشتن کارمند عالی خدا رو شکر میکنم برای داشتن وقت و زمان عالی خدا رو شکر میکنم برای مشتریان وفادار و ماندگار م خدا رو شکر میکنم و برای داشتن صاحب ملک دفترم که فردی منصف است خدا رو شکر میکنم و از خدا برای خرید یه دفتر کار سپاسگزاری میکنم که در زمان و مکان بی نظیرش برایم متجلی می گرداند خدا رو برای توانایی هایم برای قدرتهایم سپاسگزارم و مهمتر از همه برای داشتن خانواده عزیزی که در آن قرار گرفتم خانواده عباسمنش ??سپاسگزارم
من یه بیزینس دیگه هم تو جزیره قشم راه انداختم که آرام آرام به نتیجه رسیدم بدون داشتن سرمایه اولیه با ایمان با عشق با رهنمودهای خدا و استاد با کار کرد دوره قانون آفرینش و پس از آن دوره عزت نفس و حالا پس از پنج ماه این بیزینسم داره جون میگیره و هر روز عالی تر میشه خوار شکر و سپاس برای همه افرادی که دارن تو این کارم فعالیت میکنن ودر آمد دارن کسب میکنند خدایا شکرت با ایمان به خدا و باورهای قدرتمند کننده و عشق و علاقه میتوانیم به خواسته هایمان برسیم ??عزیزان یاد گرفتم که پیرو قلب خود باشیم دست از جنگیدن بر دارم د آرام و مطمئن قدم بردارم و هم اکنون شا هستم با قلبی مالامال از عشق خدای رزاقم ،ربم،خدای عشق وخدای بسیار بخشنده و مهربان ?❤??
و از همه عزیزان که دستی از دستان خدا هستن و آگاهیهای خود را در اختیارمان میگذارند سپاسگزارم
در پناه یکتای بی همتا شاد سلامت و ثروتمند باشید



1

7 سال پیش

سلام دوست عزیز

چقدرپیامتون عالی و پرازاحساس خوب بودبرای من …شادوپیروزباشید همیشه