آیا به جای کار مورد علاقه‌، با ماهر شدن در کار ی که علاقه‌ای نداری‌، ثروت ساخته می‌شود تا با آن سرمایه سراغ کار مورد علاقه ات بروی؟ - صفحه 4

دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگیآیا به جای کار مورد علاقه‌، با ماهر شدن در کار ی که علاقه‌ای نداری‌، ثروت ساخته می‌شود تا با آن سرمایه سراغ کار مورد علاقه ات بروی؟
315

نکته کلیدی‌، ثابت و بدون تغییر در ماجرای موفقیت‌، «تمرکز تمام و عیار و همه‌جانبه بر آن موضوع» است. تمرکز و ادامه دادن‌، جادویی در خود دارد که‌، هر ناممکنی را ممکن می‌کند. اما مسئله این است که‌، هرگز قادر به تمرکز با تمام قوا بر موضوعی نخواهی شد‌، مگر عاشق انجام آن کار باشی و به آن علاقه‌مند باشی.

مهم‌تر از همه‌، عشق و علاقه به موضوعی که درباره‌اش باورهای محدودکننده‌ای داری‌، هرگز پایدار نمی‌ماند. در نتیجه‌، آن تمرکز دوام نمی‌آورد.
پس طبق قانون‌، «تمرکز همه جانبه» همیشه جواب می‌دهد. اما آن حدّ از تمرکز‌‌، فقط به وسیله عشق و علاقه ایجاد می‌شود و آن عشق و علاقه فقط به واسطه باورهای قدرتمندکننده‌، پایدار و باثبات می‌گردد.

به همین دلیل ساده و منطقی‌، درباره موضوع ثروت ساختن از کاری که به آن علاقه نداری‌:

از یک طرف‌، وقتی به موضوعی علاقه نداشته باشی‌، قدرت تمرکز همه جانبه بر آن را نداری. وقتی هم قدرت تمرکز همه جانبه بر موضوعی را نداشته باشی‌، قطعاً موفقیت چندانی حاصل نمی‌شود چون قوه الهامات و خلاقیت تو‌، هرگز وارد معادله‌ی این ماجرا نخواهد شد. در نتیجه فارغ از اینکه چقدر تلاش می‌کنی‌، از انجام آن کار ثروت خلق نخواهی کرد.
از طرف دیگر‌، وقتی عشق و علاقه‌ داشته باشی‌ اما باورهایت در آن موضوع محدودکننده باشد‌، به خاطر آن حدّ از عشق و علاقه ‌، ابتدا با شور و شوق زمان و انرژ‌‌ی می‌گذاری اما به خاطر باورهای محدودکننده‌ درباره ثروت، چندان نتیجه‌ای دریافت نمی‌کنی و اگر نتوانی از آن عشق و علاقه‌، موفقیت مالی مورد نظرت را خلق کنی‌، قطعاً کم کم آن عشق و علاقه کم می‌شود و پابرجا نمی‌ماند.
بنابراین‌، برای خلق ثروت‌، هیچ راهی به جز ساختن باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین وجود ندارد. یعنی اولین قدم همیشه و همیشه‌، از ساختن باورها باید شروع شود. چون ریشه این ماجرا از باورهای محدودکننده نشأت گرفته است. دلیل اینکه فرد با اینکه عشق و علاقه‌اش را می‌شناسد‌، باز هم کاری را انجام می‌دهد که به آن هیچ علاقه‌ای ندارد‌، باورهای محدودکننده‌اش است.
خیلی ها دوست دارند ثروتمند شوند اما از آنجا که فقط پزشکان ثروتمندی دیده اند، فکر می کنند که برای ثروتمند شدن حتما باید پزشک باشند. با اینکه فرد حتی از دیدن خون حالش بد می شود اما‌، خودش را مجبور به تحمل این فضا می‌کند. یعنی وارد کاری می شود که نه تنها علاقه ای به آن ندارد بلکه هر لحظه اش برای  او یک زجر واقعی است.
خوب قطعا برای چنین فردی که نه تنها از این لحظات لذتی نمی‌برد‌، نه تنها احساس خوبی ندار‌د‌، بلکه از آنجا که هیچ عشق و علاقه یا انگیزه‌ای در او وجود ندارد‌، نه می تواند خلاقیتی از خود نشان دهد و نه می تواند از تمام توانمندی ها و پتانسیلهایش در این رشته استفاده کند. زیرا احساس نفرت‌، خشم و تحمّلی که به خرج می‌دهد‌، تمام تمرکز و انرژ‌‌ی اش را می‌گیرد. به گونه‌ای که دیگر رمقی برای شکوفایی توانمندی هایش باقی نمی‌ماند.
اما همین فرد عاشق طراحی لباس است. می تواند ساعت ها درباره برش یک الگو و دوختن لباسی زیبا صحبت کند.

ترکیب طرح‌ها و رنگ‌ها را به خوبی می‌شناسد و روشهای جادوییِ این ترکیب را برای زیباتر جلوه دادن اندام‌‌، می‌شناسد.

بی نهایت در این کار خلاق است. به محض دیدن یک لباس در تن یک فرد‌، ذهنش شروع به رفع ایرادهای طراحی و دوخت لباس می‌کند که ‌چگونه میشود با چند برش ماهرانه‌تر‌، تن خورِ لباس را بیشتر کرد یا با چند برش عمودی‌، فرد را خوش اندام‌تر نمایش داد و…

یعنی نکات ضعف و قوت آن طراحی را به خوبی می‌بیند و درک می‌کند و  اگر صدها ساعت مشغول طراحی باشد، نه خسته میشود و نه زمان را می فهمد.
خوب اگر چنین فردی، باورهای قدرتمند کننده ای درباره ثروت بسازد و باور کند که‌، این شغل که اتفاقا مورد علاقه اش هم هست، می تواند او را به بی نهایت ثروت برساند، به وجد می‌آید و استعداد و توانمندی هایی صد چندان از خود بروز می دهد. ضمن اینکه از آنجا که عاشق انجام این کار است، برای او، عشق و علاقه، تفریح و سرگرمی و کار و حرفه، یکی شده است.
چنین فردی همواره در حال لذت بردن و ثروت ساختن است. برای او روزهای کاری و غیر کاری چیزهایی جدا از هم نیست. تمام تمرکز و توانش را صرف انجام آن کار نموده و تمام خلاقیت و پتانسیل هایش را در این کار بروز می دهد.
چنین تمرکزی بر کار، موجب بروز همه خلاقیت هایش شده و از تمام پتانسیلهایش در انجام آن کار بهره برده و از خودش یک حرفه ای می سازد. زیرا مهارت حاصل عشق و تمرکز بر انجام یک کار است. وقتی باورهای قدرتمندکننده هم وارد این فرمول شود‌، دیگر کار تمام است.

در نتیجه‌، وقتی «چنین حدّی از مهارت و تمرکز» با باورهای قدرتمدن کننده و ثروت‌آفرین همراه شود، جادو می‌کند. زیرا از آنجا که دیگر نگرانی درباره تأمین هزینه‌هایش ندارد‌‌، این ذهن آرام او را در کمال آرامش و عشق در آن مسیر پیش می‌برد و به خاطر تمرکز همراه با آرامش و عشق‌، نهایت پتانسیل‌اش در ایده‌پردازی و خلاقیت را آزاد می‌سازد.

این خلاقیت‌ها نتیجه می‌آفریند و این نتایج دوباه باورها و اعتماد به نفس فرد را برای برداشتن قدم‌های مهم‌تر و اجرای الهامات و ایده‌های بزرگتر‌، آماده می‌کند و از آنجا که از نظر مالی هم جواب گرفته‌است‌، این باور که این شغل پتانسیل زیادی برای ساختن ثروت دارد‌، بیشتر رشد می‌کند و این مسیرِ گسترش‌، تا بی‌نهایت می‌تواند ادامه یابد و هر بار فرد را وارد مدار بالاتری نماید.

طراح‌های حرفه‌ای که از یک طرح‌، ثروت‌های بزرگ می‌سازند‌، این مراحل تکاملی را طری کرده‌اند و همه این آیتم‌ها را بدون شک داشته‌اند.
یعنی از یک طرف به خاطر عشق به کار و صرف تمام وجودشان در کاری که عاشق انجامش بوده‌اند، از تمام پتانسیل‌ها‌، توانایی‌ها‌، خلاقیت‌ها و الهامات‌شان کمک گرفته و  تبدیل به یک حرفه ای در آن حرفه شده‌اند.

در نتیجه‌ی انجام کارهایی خلاقانه و خارق العاده‌، افراد بیشتری آن طرح‌ها را پسندیده‌اند.

از طرف دیگر‌، به خاطر باورهای ثروت‌آفرینی که ساخته‌‌‌اند، جهان نیز حامی آنها شده و با واسطه آن باورها‌، به سمت مشتری‌ها و بازارهای راحت و بی‌انتها‌، هدایت شده‌اند. زیرا این برنامه خداوند است که جهان را به گونه‌ای خلق کرده تا حامی افرادی باشد که با دیدن عشق و علاقه‌شان و جدّی گرفتن آن‌، جهان را رشد می‌دهند.

جهان همیشه بیشترین پاداش‌هایش را به افرادی می‌دهد که رشد بیشتری در جهان پدید می‌آورند و روش شخصی هر فردی برای رشد جهان‌، در عشق و علاقه‌اش نهفته است. زیرا خدا در آن عشق نهفته است. آن عشق انرژ‌‌یِ خدایی دارد. آن عشق خلاق است و قدرت خلق هر نعمتی را که می‌خواهی دارد. اما تنها زمانی این پتانسیل خداگونه بالفعل می‌شود که باورهای قدرتمندکننده‌، توحیدی و ثروت‌آفرین‌، ساخته می‌شود.

سپس فرد را به مسیری هدایت می‌کند که از انجام همان کاری ثروت می‌سازد که‌، بیشترین لذت را از انجامش می‌برد. به همین دلیل است که می‌گوییم همه چیز یکی است. کار و زندگی و عشق و لذت می‌تواند یکی باشد و همه لحظات زندگی می‌تواند لذت بخش باشد.

وقتی می‌گوییم می‌توانی لذت ببری و ثروت خلق کنی‌، منظورمان همین است. بنابراین لذت بردن را با یک جا نشستن و هیج کاری انجام ندادن اشتباه نگیرید زیرا هیچ فردی نمی‌خواهد تمام عمرش مثل یک گیاه باشد.

ضمن اینکه پشتکار داشتن و قدم برداشتن را هم با‌، صرف انر‌ژ‌‌ی زیاد و طاقت فرسا برای انجام کاری که از آن متنفری‌، اشتباه نگیر. زیرا فارغ از اینکه چقدر تلاش می‌کنی‌، احساس بد و ثروت با هم همنشین نخواهند شد.

دلیل اینکه ایده یا راهکار بعضی افراد برای رسیدن به آزادی زمانی و انجام کار مورد علاقه‌شان‌ این است که:

دلیل اینکه افراد زیادی فکر می‌کنند باید سخت تر در شغلی کار کنند که به آن علاقه ندارند‌، یا مهارت‌های بیشتری در آن کسب کنند یا ساعت‌های بیشتری کار کنند یا مدرک‌های بیشتری بگیرند تا با انجام کاری که به آن علاقه ندارند پولی بسازند که‌، هم از عهده تأمین هزینه‌های انجام کار مورد علاقه‌شان بربیاید‌ و هم برای‌شان زمان آزاد بخرد‌، این است که:

هنوز ساختار جهان را درک نکرده‌اند که:

تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه باورهای مان است.

هنوز درک نکرده‌اند که تا ذهن شان ثروت‌مند نشود‌ و باورهای قدرتمندکننده‌ای درباره ثروت نسازند‌، به مدار ایده‌ها و راهکارهای ثروت‌ساز دسترسی ندارند.

هنوز درک نکرده‌اند تا زمانی که ذهن آنها برای فقر برنامه‌ریزی شده‌، خروجی این برنامه‌، نمی‌تواند ثروت باشد. طبق قانون‌، تا زمانی که قوانین ثروت را درک نکنیم‌، با آن قوانین هماهنگ نشویم و ذهن‌مان ثروتمند نشود‌، هرگز به این نقطه نمی‌رسیم و هرگز راهی به سوی تجربه ثروت نداریم. فارغ از اینکه چقدر مهارت کسب کنیم یا مدرک بگیریم یا شغل عوض کنیم.
زیرا ثروت یک امر ذهنی است و تنها زمانی می‌توانی وارد مدار ثروت شوی که ذهنت ثروتمند شود.

به این سوال خوب فکر کن:
اگر خود خدا به شما این قول را بدهد که هر کاری پتانسیل ساختن ثروت را دارد و وارد هر کاری شوی‌، می توانی به یک اندازه از آن ثروت بسازی:
از آشپزی گرفته تا پرورش و فروش گل.
از خیاطی تا انجام کارهای طنز.
از بازیافت زباله تا طلا فروشی.
از نوشتن اپلیکیشن گرفته تا بستنی فروشی و …‌،
آیا باز هم تصمیم می‌گرفتی از انجام کاری ثروت بسازی که هیچ علاقه‌ای به آن نداری؟

این جواب را یک مبنا در نظر بگیر و خیلی جدی به آن فکر کن.

فقط وقتی می‌ توانی زمان‌، تمرکز و انرژ‌‌ی‌ات را صرف انجام کاری نمایی و بدون خستگی‌، ناامیدی یا بی‌انگیزگی‌، به آن مبادرت بورزی که‌، قلبت هم همراه تو  برای انجام آن کار بتپد و تمام وجودت پر از لذت بشود.

در یک کلام‌، مهم‌ترین انگیزه تو برای ادامه آن کار‌، لذت و عشقی باشد که در زمان انجام آن کار تجربه می‌کنی. فارغ از  اینکه دیگران چکار می‌کنند‌، جه نظری درباره تو دارند‌، چقدر ثروت از چه کاری ساخته اند و …

اگر بتوانی این نگاه را در وجودت نهادینه کنی‌، خیلی از معیارها برایت تغییر می‌کند و  حتی ایده‌ها‌، الهامات‌ و راهکارهایت را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

آنوقت به جای گشتن به دنبال ایده‌هایی که فکر می‌کنی می‌شود از آنها پول ساخت‌، به دنبال اجرای ایده‌هایی هستی که وجودت و قلبت را سرشار ساخته تا اجرای‌شان کنی و از اجرای آنها لذت ببری.

آنوقت مهم‌تر از عالی بودن یا متوسط بودن یک ایده‌،
مهمتر از جواب دادن یا جواب ندادن یک ایده‌،
اجرای آن ایده است. زیرا لذتی که اجرای آن ایده برایت دارد‌، تو را از نتیجه‌ی کار بی‌نیاز می‌کند.

و اگر قلبت را یک ذهن ثروتمند همراهی کند‌، این ترکیب جادو می‌کند. یعنی هم لذت می‌بری و هم ثروت می‌سازی. یعنی شغل تو لذت بردن از تک تک لحظاتی می‌شود که در حال انجام کار مورد علاقه‌ات هستی.
عشق‌، پشتکار و نیروی لازم برای تمرکز و ادامه دادن را فراهم می کند و باورهای ثروت آفرین‌- یعنی همان باورهایی که در دوره روانشناسی ثروت۱ آموزش داده شده است‌، موجب می‌شود‌، انجام آن کار برایت نتیجه مالی خوبی داشته باشد و عزت نفس‌ات را بالاتر می‌برد.

این دو نتیجه‌، سوختی است برای تغذیه انگیزه‌ات برای بهتر کار کردن و عاشقانه‌تر کار کردن.

هرچه باورهایت درباره ثروت‌، قدرتمندکننده گردد‌ و عزت نفس‌ات بیشتر شود‌، آن ایده‌ها را با ایمان بیشتری اجرا کنی. سپس چیزی که بیشتر از نتیجه ظاهری آن ایده وارد زندگی‌ات می‌شود‌، گسترشی است که در وجودت رخ می‌دهد:

به واسطه‌ی اینکه پیام قلبت را شنیدی

و قلبت را باور کردی

و راه ارتباط با آن را باز گذاشتی.

و نتیجه اصلی این گسترش را‌، در طی مسیر و در طی قدم‌هایی که برمی‌داری و عجله‌هایی که نمی‌کنی و مقاومت‌هایی که نداری‌، هر بار با وضوح بیشتر و اندازه‌ی بیشتر‌، در زندگیت خواهی دید‌‌، اگر همچنان با همین عشق پیش بروی و لذت بردن از مسیر را موکول به نتیجه نهایی نکنی.
اینجاست که قلبت‌، یا همان خدا‌، یا نیرویی که در وجودت هست‌‌، یا هر چیزی که اسمش را می‌گذاری، مصمم می‌شود تا تو را به سمت ایده‌های بهتر و کاراتر هدایت کند
این همان مسیری هست که به آن باور ساختن می‌گوییم

این همان مسیری است که آن را تکامل می‌نامیم

این همان مسیری‌ است که به آن عزت نفس ساختن می‌گوییم.

این همان مسیری هست که آن را  لذت بردن از مسیر‌، رهایی‌، نچشبیدن به خواسته‌‌ و نیازمند نبودن به نتیجه نهایی می‌نامیم‌، فارغ از اینکه دیگران چکار می‌کنند‌، چند کتاب بیشتر از ما خوانده‌اند‌، چقدر پول بیشتر از ما در آورده‌اند و…

دوباره به خاطر بیاور که:

همه شغل ها پتانسیل خلق ثروت را دارند اما این پتانسیل‌‌، توسط باورهای تو بالفعل می‌شود. اگر آن باورها محدودکننده باشد‌، فارغ از اینکه چقدر مهارت کسب نموده‌ای‌ یا چقدر تلاش می‌کنی‌، در هر صورت:

نتیجه تبعیت از باورهای محدود کننده‌، همیشه محدودیت بیشتر است. زیرا آن باورها همیشه شما را به سمت ایده ها و شرایطی پیش می برد که‌، نتیجه اش کمبود بیشتر خواهد بود.
پس کسب و کارت را با عشق انتخاب کن و با ساختن باورهای قدرتمند کننده درباره ثروت، از این عشق و علاقه حمایت کن و نخواه یک شبه‌، یک کسب و کار گسترده بسازی. بلکه قدم به قدم تکامل‌ات را طی کن و مرحله به مرحله آن را رشد بده. زیرا رشد یک فرایند است و نه یک جهش.
«عشق و علاقه» لذت را برایت به ارمغان می‌آورد و وقتی باورهای قدرتمندکننده پشتیبان این عشق و علاقه می‌شود‌- همان باورهایی که استاد عباس منش در دوره روانشناسی ثروت۱ آموزش داده است. همان باورهایی که تو را از عجله کردن باز می‌دارد و به مسیر لذت‌های بیشتر هدایت می‌کند- آنوقت به مسیری هدایت می شوی و دستان خداوند در قالب ایده ها، راهکارها و آدم هایی وارد زندگی ات می شود که برایت ثروت هم به ارمغان می‌آورد. آنهم در آرامش و لذت.
ترکیب لازم برای کسب ثروت از کار مورد علاقه این است:

عشق + باورهای قدرتمند کننده درباره ثروت
خیلی ها در حال انجام کار مورد علاقه شان هستند، اما از آنجا که باورهای بسیار محدود کننده ای درباره ثروت دارند، در آن کار موفق نشده اند.
خیلی ها نیز به خاطر اینکه فکر می کردند فقط آن شغل خاص قابلیت ساختن ثروت را دارد، با هدف تأمین سرمایه لازم، وارد شغلی شده اند که هیچ علاقه ای به آن ندارند، اما از آن حرفه، به ثروت نرسیده اند.

زیرا این معادله ها ناقص هستند و  عامل اصلی در فرمول آنها لحاظ نشده است. به همین دلیل نتیجه‌ای که به دنبالش بوده‌اند، رخ نداده است.
وقتی انگیزه انجام کار «عشق» نباشد، توانایی خارق العاده ای که در وجودت داری، قدرت تمرکز و خلاقیت تو، وارد آن کار نمی شود. به همین دلیل، موفقیتی هم ایجاد نمی شود که بخواهد سرمایه ای برایت ایجاد نماید.

یکی از مخرب‌ترین باورهایی که موجب می‌شود افراد نتوانند از عشق و علاقه‌شان ثروت بسازند‌، این است که:

«شغلی که از آن درآمد داری» و «انجام کاری که عاشق انجامش هستی» دو موضوع کاملاً تفکیک شده است. یعنی برای تو «عشق و شغل‌» یا «کار و تفریح»‌،  نمی‌توانند در کنار هم جمع شوند. به همین دلیل سالهاست که‌، روزهای زندگی‌ات تقسیم شده به: کار و تفریح.
سالهاست تلاش می‌کنی تا سخت کار کنی، شاید پولی برای تفریح پس انداز شود.
ساعت‌ها و روزها‌، سخت تلاش می‌کنی، به این امید که‌، تعطیلات آخر هفته از راه برسد و فرصت انجام کارهایی را پیدا کنی‌، که عاشق انجامش هستی.

تمام روزهای تعطیل کل تقویم سال را مثل کف دستت می‌شناسی و برای تک تک‌آن روزها‌، از همان ابتدای سال‌ برنامه‌ای به هم فشرده‌ ریخته‌ای. سپس سایر روزهای زندگی‌ات از آن سال‌، به امید نزدیک شدن به آن چند روز تعطیل می‌گذرد.
به این ترتیب‌، باورهای محدود کننده‌ات سالهاست که تو را در این چرخه معیوب نگه داشته و فرصت زندگی در لذت را از تو ربوده. حال آنکه تو از بازی آن باورهای محدودکننده بی خبری.

برای همین سعی می‌کنی با سخت‌تر کار کردن‌، اوضاع را کمی بهتر کنی.

یا با مهارت کسب کردن‌، کمی بیشتر پول بسازی تا روزهایی بیشتری را از آن تقویم بخری.

اما مهم نیست تو چه برنامه‌ای داری. زیرا جهان طبق برنامه خودش پیش خواهد رفت و به آن باورهای محدودکننده پاسخ خواهد داد و اساس آن باورهای را که «محدودیت بیشتر است» وارد زندگی‌ات خواهد نمود.

بنابراین‌، برای رسیدن به آزادی مالی و زمانی‌، راهی جز ساختن باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین نداری. جهان قوانین خودش را دارد و نمی‌توانی قوانین زندگی را دور بزنی.
پس اگر با ایده‌ها و راهکارهای باورهای محدود‌کننده‌ات‌، به صورت موقت تلاشی طاقت فرسا برای پول ساختن از انجام کاری نمایی که هیچ علاقه‌ای به آن نداری‌ به این امید که سرمایه لازم برای انجام کار مورد علاقه‌ات را فراهم نمایی‌، به خودت که می آیی‌، متوجه می‌شوی یک عمر را با تنفر به انجام  آن کار گذرانده‌ای‌. در حالیکه نه سرمایه‌ای جور شده و نه لذتی در کار بوده.

اما اگر قانون ثروت را بدانی، «همان قوانینی که استاد عباس منش در دوره روانشناسی ثروت۱ آموزش داده است» و برای ساختن باورهای هماهنگ با این قوانین‌، تعهد به خرج دهی‌، آنوقت آن باورهای قدرتمندکننده سکّان را به دست می‌گیرند و به تو اعتماد به نفس می‌بخشد تا کار مورد علاقه‌ات را با همان امکانات و سرمایه‌ای شروع کنی که‌، در آن لحظه داری.

وقتی باورهای قدرتمندکننده‌ای درباره ثروت بسازی و از فراوانی همیشگی جهان مطلع بشوی‌ و  نیرویی که در وجودت برای خلق هر خواسته‌ای داری را باور کنی‌، آنوقت آن باورها تو را به مسیر ایده‌هایی هدایت می‌کند که شروع کسب و کارت با امکانات همان لحظه‌، قابل انجام است و نیاز به سرمایه اولیه‌ی خاصی ندارد.

سپس هرچه روی خودت و باورهایت بیشتر سرمایه‌گذاری می‌کنی‌، دستان هدایت‌گر خداوند از راه می‌رسد و قدم به به قدم با طی شدن تکامل‌ات‌، به مسیر ایده‌های بهتر هدایت می‌شود و هر بار نتیجه کمی بهتر می‌شود.

سپس وقتی به خودت می‌آیی‌، متوجه می‌شوی سالهاست در آزادی مالی و آزادی زمانی‌، در حال لذت بردن از زندگی‌ات و انجام کار مورد علاقه‌ات هستی.
اگر داستان شروع کسب و کارهای موفق و ثروت ساز را بخوانی، متوجه می شوی که آنها کار خود را با همان امکاناتی شروع کرده‌اند که در آن لحظه داشتند. سپس به خاطر عشق وافر و باورهای ثروت‌آفرین، کم کم با درآمد حاصل از انجام آن کار، آن را کمی بیشتر رشد داده اند.
کسب و کارهای موفقی چون
Facebook, Airbnb, …، SpaceX و…
فکر نکن که حتما برای موفق شدن در کاری باید آنرا با سرمایه کلان شروع نمایی.
این باور محدود کننده را که‌، « کار مورد علاقه، با کاری که می تواند تو را به ثروت برساند، نمی تواند یکی باشد» به کمک تمرینات و توضیحات و آگاهی‌های دوره روانشناسی ثروت۱ با این باور جایگزین کن که:
هر کاری پتانسیل ساختن ثروت را دارد».
قانونش این است که‌،عشق و علاقه در کاری که پشتوانه اش باورهای قدرتمند کننده و ثروت‌آفرین است‌، اشتیاقی سوزان برای ادامه دادن و پیش رفتن به تو می بخشد.
در نتیجه با هر قدمی که در این مسیر بر می داری، به خاطر باورهای قدرتمند کننده، کم کم نتایج شروع به رخ دادن می نماید.
هر کوچکترین نتیجه ای که می آفرینی، انگیزه، باور و ایمانت را برای ادامه، بیشتر می‌کند و کم کم به جایی می رسی که آنقدر ثروت ساخته‌ای که دیگر‌، انگیزه‌ات برای ادامه آن کار‌، ساختن ثروت نیست‌، بلکه لذتی است که در هر لحظه از انجام آن کار تجربه می‌کنی. این احساس هر روز تو را در بی‌نیازی مالی بیشتری قرار می‌دهد. ثروت همواره به دنبال چنین فردی می رود. فردی که احساس بی‌نیازی مالی دارد و فقط از انجام آن کار لذت می‌برد.

این قانون بسیار بزرگی است که‌، وقتی درک شود‌، هرگز این ایده و راهکار که – فرد بخواهد از کاری ثروت بسازد که از آن متنفر است- هرگز یک گزینه هوشمندانه و منطقی به حساب نمی‌آید.
جهان همیشه نگاه متفاوتی به افرادی دارد که‌، با عشق و انگیزه هایی درونی، کاری را انجام می دهند. جهان نمی تواند حامی فردی باشد که در حال انجام کاری است که هیچ عشق و علاقه ای به آن ندارد.
تمام امکانات جهان، همواره در اختیار افرادی خودجوش است که‌، عشق و علاقه ی درونی شان، آنها را پیش می برد. حتی جهان بیشتر از آنها، مشتاق موفق شدنشان می‌شود و البته چنین حمایتی از طرف جهان وقتی است که‌، آن عشق و علاقه، با باورهای قدرتمند کننده درباره ثروت و فراوانی، ترکیب شده باشد.
رسالت جهان، بیشتر بخشیدن و بیشتر پاداش دادن، به افرادی است که:

با باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین، مشغول انجام کار مورد علاقه‌شان هستند. جهان از این افراد با تمام امکاناتش حمایت می کند. زیرا چنین افرادی هستند که به رشد جهان کمک می کنند.
پس از دوره روانشناسی ثروت۱ کمک بگیر، تمام باورهای قدرتمند کننده ای که در این دوره به شما آموزش داده شده است را بساز.
این دوره به معنای واقعی کلمه، مثل یک راهنمای خبره و کار بلد، همراه شما در مسیری است که هم ثروت و آزادی مالی است و هم آزادی زمانی برای انجام کار مورد علاقه.

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
0

بنام الله یکتا
واقعآ جواب کامل و فوق العاده بود و کلی آگاهیهای ناب از این پرسش و پاسخ گرفتم که مطمئنم در هیچ کتابی وجود ندارد واقعآ ازتون سپاسگزارم


0

بسیارعالی و جالب منم اول اینطور فکر میکردم


0

سلام ، خانم شایسته جوابتون خیلی عالی بود. منم همین مشکلو دارم ولی با حرفهای شما مصمم تر شدم به کار مورد علاقم بپردازم .آرزو دارم منم مثل شما آنقدر آگاهی های ناب داشته باشم که بتونم سوالات بچه هارو اینجوری جواب بدم.خیلی خیلی ممنون