سلام دوستای مهربونم
ممنون میشم تمام ترمزهای خودتون رو در مورد رابطه عاشقانه بنویسید. اگر ترمزی هم نبوده و باور قدرتمند کننده ساختین اونارو هم بنویسید.
ی سوال هم در مورد باور فراوانی دارم. ایا لازمه حتمن این باور رو بسازیم که از فرد رویایی من خیلی زیاده و افراد زیادی دوست دارن با من ازدواج کنن؟
من ی ترمز وحشتناکم داشتم ک فکر میکردم باید 100نفر بیان و برن تا شاید یکیش دقیقا فرد مورد نظر من باشه و این باور رو بجاش ساختم که وقتی من خالقم نیازی نیس و میشه فقط ی نفر بیاد ک خودش باشه
از طرفی، قبل از اشنایی با قانون، از توجه زیاد ادما بهم و افراد زیادی که دوست داشتن (ب نوعی) با من رابطه داشته باشن، خسته شده بودم و اصلا دوست نداشتم دیگه اون وضعیت رو…
اومدم این باور رو ساختم که” دیگه کسی حق نداره و جرات نداره به من نزدیک بشه الا فرد رویاییم”. این باور رو ساختم که “من خیلی خیلی سطح بالایی دارم و فقط کسی که در بالاترین سطح ارزشمندی و لیاقت باشه و تمااااام ویژگیهای مورد نظرم رو داشته باشه میتونه وارد زندگیم بشه”. و گفتم خداجون اصلا دلم نمیخواد آدمای زیادی بخوان با من رابطه داشته باشن. نه دوست دارم و نه نیاااازی دارم که مثل بعضیا باهاش احساس ارزشمندی بکنم و ب خودم افتخار کنم و ببالم!!! فقط ی نفر. دوست نداشتم باور فراوانی “ب این شکل” بسازم. و اتفاقی که افتاد ب طرز عجیبی دیگه هیچ ادمی سمتم نیومد. تاکید میکنم هیچ آدمی. و من خیلی خیلی خوشحال شدم و هستم ازین قضیه. چون خیلی آرامش دارم.
کار بدی نکردم که ؟
منتظر ترمزهای قشنگتون هستم خخخخخ
سپاسگزار از همگی
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
سلام آیدا جان
من خودم خ به این ترمزا فکر میکنن ک چیا هستن ک قدم بردارم برا پاک کردنشون
چندتایی رو تونستم پیدا کنم
یکی اینکه اعتماد بنفسم تقریبا پایینه، بنسبت قبل بهتر شدم…دیروز جلو چندین نفر غریبه با اعتماد بنفس و صدای بلند یه تست صدا دادم و حسم خ خوب بود…
ولی تو ذهنم براازدواج اینه ک باید خ بالا باشی از این نظر…و همین کمی استرسم رو میبره بالا
یکی اینکه قبلا خودمو خ زیبا نمیدیدم بخصوص بابت استفاده از عینک ولی الان حسم خ بهتره
اینکه رفت و امد انچنانی با اقوام نداریم و من از این نظر میگم فردا ازدواج کنم در رفت و امدباخانواده همسرم چیکار کنم و فکر بهش هولم میکنه…میگم بابا مگه میخواد چی بشه، از این نظر خ خودمو نمیتونم قانع کنم
اینکه من تک دخترم و مامانم همیشه میگفت دلم نمیاد زود ازدواج کنی و منم تو ناخوداگاهم اینه هنوز فرصت زیاده…یا اینکه بقیه بفکرن…یه جورایی سلب مسئولیت ک باید بشدت روش کار کنم..الان ۲۹سالمه
اینکه اشنایان باید معرفی کنن مثلا زن داداشم…ولی الان دارم فکر میکنم فقط به خدا باید توکل کرد و انتظار داشت…اگه فقط از خودش بخوای خودش ادما رو وسیله میکنه چرا فقط به واسطه گری فکر کنم، هزاران راه هست ک من با همسرم اشنا شم
ترس از مسئولیتهای ازدواج بخصوص آشپزی ک همین الانشم خ فعال نیستم…انگار ک وقت گیره و من نمیتونم رو باورام کار کنم…در صورتی ک کار رو باورا منافاتی با خونه داری نداره و میتونه در نهایت لذت انجام بشه و این یکی از رسالتهای ماست تو زندگی
یکی دیگه از ترمزام اینه ک من ک جلسه نه و ده قانون افرینش و ندارم و بخصوص دوره عشق و مودت رو ندارم….از طرفی تو مقاله های خانم شایسته ک نوشته فرقه بین کسی ک با این اگاهیها ازدواج کنه یا بدونش، این ترسو به جونم میندازه نکنه اشتباه کنم…
مثلا کامنت خانم مظاهری ک میگفت یا عشق و مودت همسرمو ساختم و با کشف قوانین اونو وارد زندگیم کردم…
خب این ترسه میاد سراغ من ک فقط این دوره ها کمک کننده م و انرژی ک باید از اینا بگیرم خ بیشتر از فایلای رایگانه و اونا زیاد در حوزه روابط کارامد نیستن….
فایل رایگان روابط زیاد نداره استاد
البته من خلاصه مباحث دوجلسه آفرینش رو طبق صحبتهای عقل کل انجام دادم و سعیم اینه مرتب نگاه بهش بندازم
همش میگم کاش عزت نفس و عشق و مدتو داشتم اونوقت نتیجه فرق میکرد…الانم ک بودجه شو ندارم…
بعد میگم بابا مگه استفاده کردن…یا اونایی ک خریدن مگه همشون همه چی عالیه…مهم عمله….احساس میکنم صوت استاد روم اثرگزارتره تا خوندن کامنتا درباره راهکارهای این دوره ها…انگار باورپذیرتره…نمیدونم
یکی هم اینه ترس از بالا رفتن سن و نداشتن شوروشوق
من همیشه دوس داشتم سن کم ازدواج کنم ک فاصله سنیم با بچه هام کم باشه…الان ۲۹ سالمه و این اذیتم میکنه…البته مهمتر درک بچه ست نه صرفا اختلاف سنی…باور فراوانی هم تو هر حوزه ای راحت باشه تو روابط یکم فوکوس روش سخته، بخصوص اینکه اطرافیان مدام سنتو یاداوری میکنن و مثالهایی میزنن و پسر اخلاقش فقط خوب باشه و از این حرفا….
این مدتم مواردی بوده ولی به ایده الهای من هیچ شباهتی نداشتن در صورتی ک من سعیم بر احساس خوب و تحسین بوده، شایدم نباید عجله کنم و صبور باشم….
یه مورد نزدیک به ایده ال من بوده ک استاد دانشگاه بود و منم دوس دارم طرفم شخصیت علمی داشته باشه ولی مشکل اینه تو بعضی فرهنگا اول مادر خونواده عروسو میپسنده و بعد پسرو میارن….خب با این فرهنگای چرت ک البته همه هم اینطوری نیستن چیکار میشه کرد؟؟
نمیدونم فوکوس رو دایره خاصی از شغلها درسته؟ یا مثلا تحصیلات؟؟
چون استاد میگه میتونی بسازی، اینکه فلان ادم با فلان تحصیلات مناسب، فلان اخلاق و منش مناسب، فلان خانواده مناسب….تو سایتم نمونه هایی دیدم
بعد یه ترمز دیگم اینه پسرا تو انتخاب همسر دست و بالشون بازتره….خ راحت میتونن تو یه روز چندین جا برن خواستگاری، یا حتی اگه یه ملاکی نداشت ندیده راحت رد کنن و از نظر سنی اصلا مهم نیست …سنشون بره بالا بازم دخترای کم سن هستن ک بشه زنشون ولی دخترا نههه…از بین خواستگارا باید انتخاب کنن یا رد کنن…
البته تا حدودی تو ذهن من این موارد کمرنگ شده
دوستان دررابطه باهرکدوم نکاتی به ذهنتون میرسه خوشحال میشم نظرتونو بدونم
سلام شیرین جان
چون نظر پرسیدی من چند مورد رو بگم.
در مورد این ترمز ترس از نداشتن دوره ی عشق و مودت، میخوام بگم که منم یه مدت نگران این موضوع شده بودم اما نذاشتم نگرانی عمیق بشه. یک روز من تو خلوت و حس و حال خودم بودم که خیلی بیشتر از قبل درک کردم که باید رهاتر از این حرفها باشم و به خدا اعتماد کنم. خدا فقط از طریق استاد عباسمنش کمک نمیکنه. به یاد آوردم که بارها آگاهی هایی رو بی واسطه دریافت کردم و چند وقت بعد از زبون استاد برای اولین بار همون مطلب رو شنیدم. یعنی واقعا اینطور نیست که تنها راه آگاه شدن دوره ی عشق و مودت باشه. به این فکر کن که اینهمه زن و مرد که ازدواجهای موفق دارن، خیلیاشون حتی استاد رو نمیشناسن. شاید شما آگاهی ها رو از دوره دریافت کنی شاید هم از جای دیگه. ضمن اینکه بالاخره پول خرید دوره هم فراهم میشه.
در مورد«با این فرهنگ چرت چیکار میشه کرد؟» میخوام بگم این تصویر که یه خانم سنتی میاد خونه تون بدون حضور پسرش از شما خواستگاری میکنه رو تو ذهنت نساز. همون تصویری رو بساز که دوست داری. لزومی نداره حتما به شیوه ی 70 سال پیش ازدواج کنی :) فرهنگ همه ی خانواده ها مثل همدیگه نیست.
در مورد ترمز آخر که تقریبا ترمز همه ی دخترای ایرانیه :) من فکر میکنم اگر ما واقعا بپذیریم و باور کنیم که همه ی زندگیمون با باورهامون رقم میخوره، دیگه دلیلی نداره فکر کنیم که حق انتخاب نداریم یا دستمون باز نیست! ما با فکرمون ازدواج و همسر رو جذب میکنیم پس اتفاقا دستمون خیلی بازه و حق انتخاب هم داریم.(کی جلوی فکر کردن و باور ساختنمون رو گرفته؟) خدا تو کارش تبعیض جنسیتی نداره چون همه مون بنده های خودشیم.
من خودم چندتا ترمز دارم و ادعام نمیشه ولی این مواردی که گفتم برای خودم حل شده ست. به همین خاطر به شما پیشنهادشون کردم.
انشاالله عشق به زندگیت بباره :)
سلام فائزه مهربونم
این بوس خوشکل به لپات بابت کامنت خ خوبی ک برام گذاشتی و حسابی انرژی دادی بهم???????? ???
دیگه بوس بارونت کردم??
خود من میگم واقعا باید دست خداروباز گذاشت و محدودش نکردو گاهی فراموشم میشه…مثلا همین دوره عشق و مودت یکی از دستای خداست و طبق حرف شما خدااز هزاران راه میتونه اگاهیهای ناب رو بمن بده?بوقتش پولشم جور میشه..فعلا وقت عمل به دانسته هامون از این دوره ست از طریق کامنتا و پاسخهای عقل کل…
راست میگی…خ زندگیهای عوشقانه هست ک اصلا از این مباحث خبر ندارن…پس بازم نباید محدود کنیم خودمون رو??
چقدر قشنگ گفتی تو کار خدا تبعیض جنسیتی نیست??یعنی یه ارامشی گرفتم ک نگو…راست میگی کسی جلو باورساختن ما رو نمــــــــــــــیتونه بگیره.بقول استاد همه قدرتهای جهان جمع بشن نمیتونن چیزی ک توذهنمون ساختیم رو خراب کنن…خود من تقریبا ۱۴ صفحه نوشتم برا همسر اینده م ? ک بعضی ویژگیها رو خودمم دارم و بعضیا رو باید تلاش بیشتر بزارم ک نهادینه تر شه در من مثل عزت نفس و لیاقت ک پاشنه اشیل همه ست…اینا حل شن، اتومات خ ترمزا پاک میشن…
بابت دعای قشنگت ممنونم…انشالله بهترینها واست بشه…از کامنتت اسکرین شات گرفتم ک حرفای خوشکلت تو ذهنم بمونه و یاداوری کنم به خودم?
در پناه خدا شاد و سلامت باشی??
آیدا جون یادمه وقتی سوالو مطرح کردی، یه چندوقت بعدش گفتی خودم به یه نظرات جالبی رسیدم ک با شما در میون میزارم…چی شد پس عزیز؟؟مشتاق نظراتتم..نظراتت بسیار پخته ست😘🌹
سلام برای شما دوست عزیز
سوال خییییلی خوبیه توجه من رو جلب کرد چون بنظرم اولین ومهمترین قدم برای تغییر شناسایی ایرادات ذهنیمونه
من ترمزهای فوق العاده زیادی درمورد روابط دارم که خییییلیم مقاومت دارم درموروشون و تازه متوجه ترمزام شدمتا قبل ازاین فک میکردم همه چی اوکیه و ایراد از بقیس که رفتارشون بدهطی یکسری تضادها متوجه شدم منشا تمام مشکلات من در روابط خودم هستم ولا غیرو به همین علتم هدایت شدم به سمت کامنتای سایت من خیییلی کامنت نزاشتم روی سایت این سومین کامنتمه
۱.من اصلا بلد نیستم عشق بورزم،چون باور ارزشمندی در من خیییلی ضعیفه من متوجه شدم که خیییلی از افراد میخاد با غرور ارزش خودشونو نشون بدن و منم یکی از اون افرادم غرور خیییلی عزت نفس وارزشمندی خیییلی فرق میکنه با غرور،ادم وقتی خودشو دوس داشته باشه ناخوداگاه دیگرانم دوسداره
۲.من حتی میترسم کسب به من ابراز علاقه کنه وصمیمی بشه بخاطر ترس از وابستگی و عدم لیاقتمن تا حالا تو زندگی کسی بم با تمام وجود ابراز علاقه نکرده،حتی پدر ومادرم کلا خانواده صمیمی و عاطفی ندارم و ریشه این ترمزم در باورهای اطرافیانم هست
۳.ترس از محدود شدن و اینکه همش مواظب باشی رفتارت خیانت تلقی نشه اگه تو با فلان دوستت صمیمی رفتارکنی
۴.رابطه بعدازمدتی عادی میشه و دیگه لذتی نداره
۵.منم تو رابطه عادی میشم واون میره سراغ یکی دیگه
۶.مردها تنوع طلب و تعدد طلب هستن
۷.مردا فقط برای رابطه جنسی وارد رابطه میشن
۸.احساسات مردها خیییلی واقعی نیست
۹.من خانواده خیییلی بی احساسی دارم و یک فرد بااحساس وارد همچین خانواده ای نمیشه
۱۰.پسری که متعهد باشه وچشم ودل پاک باشه کمه
۱۱.پسری که هم فرکانس و هم عقیده من باشه نیست
من حتی با دخترام دوست میشم زودرابطم سرد میشه خییلی دوسندارم باشون رابطه برقرار کنم،در کل من روابطم با خانواده ی خودم هم کاملا سرد وبی محبته محبت و عشق در وجودمن وزندگی من خیییلی کمه از کودکی هم همینطور بوده
هروقت خاستم برم سمت مسایل مالی اونو برطرف کنم بااینکه دوره ثروت یک رو یکسال و نیمه خریدم نتونستم توش موفق بشم چون پاشنه اشیل من روابط و ی چیزی در مورد روابط حالمو همیشه بدمیکنه و مسایل مالی برام کم اهمیت میشه و واقعا متعهد شدم که تا روابطمو درست نکردم سراغ مسایل مالی نرم
جالبه بدونید من در مورد سلامتی اصلا ترمزی ندارم همه چی اوکیه
ممنونم میشم از راهکارها و راهنماییهاتون استفاده کنم
در خصوص تمرمز شمار ه 7 بهتون بگم که این یکی از دلایل نزدیک شدن آقا به یک خانم هستش و طبیعی هم هستش. این غریز ه هستش و از طرف مقابلتون البته اگر مجرد
هستشن و خواستگارتون هست نخواهین که کنار بزار و بعد بیاد سمت شما.این یه درخواست غیر منطقیه. اصلا اگر نگاه یک مرد به یک زن در داخلش رگه هایی از رابطه جنسی و نیاز جنسی و جود نداشته باشه اون آقا یا اون خانم از لحاظ روانی و یا پزشکی مریض هستن.نیاز جنسی یه نیاز طبیعیه.باید باشه.
البته در مورد ترمز های دیگه هم صحبتهای زیادی دارم ولی زیاد نمیخواهم تایپ کنم شما این یکی را اگر تا حالا حل نشده روش کار کنین.موفق باشید در سایه الله یکتا.
مريم جان اين باورها به شدت باورهاي منم هست عزيزم اگر باورهاي مناسب و مثبت پيدا كرديد برام ميفرستيد لطفا 😘
با سلام خدمت شما و تمام هم خانواده های خوبم
یکی از ترمز هایی که من در مورد روابطم بخصوص در مورد شروع یک رابطه عاشقانه دارم اینکه من تازه دارم راه تکامل رو طی میکنم و این اجازه رو بخودم نمیدم که با رفتن بسمت کسی که ازش خوشم اومده راه تکاملمو خراب کنم چرا که اینو در خودم نمیبینم که میتونم خودمو کنترل کنم و شاید دچار وابستگی بشم از طرفیم احساس میکنم که این طرز فکرم درست نیست و از همه جهات باید پیشرفت کنم و تنها به پیشرفت در کسب درآمد اکتفا نکنم برا همین در حال حاضر نمیتونم یک رابطه ای رو شروع کنم و اینو همیشه بخودم میگم که من هنوز آمادگی شروع اینکارو ندارم یبار خواستم امتحان کنم خودمو، و رابطه ای که فقط دو هفته از شروع شدنش نگذشته بود تموم شد برای همین این طرز فکرم شایدم باورم برای خودم خوشایند نیست جوری شده که مثلا از کسی که خوشم میاد فقط دوست دارم از دور لذت ببرم و فقط زیباییهاشو ببینم نه اینکه نزدیکش بشم این یک ترمزی شدید هست در من از جهت روابطم ممنون میشم برا از بین بردنش راهنماییم کنید.
و ممنون از ایدا خانم که باعث شدن به تضادهام فکر کنم و برای رهایی از این تضادم از عقل کل این سوالو بپرسم.
سلام آیدا جان
از اون جایی که خودت قانونو خیلی عالی بلدی و تو این دو هفته بسیار در موردش صحبت شده و همه جزییاتش مبسوطه من فقط به گفتن ترمزهام بصورت تیتر وار بسنده می کنم
۱-مادرم همیشه میگفت اول تحصیلاتت رو تموم کن بعد ازدواج (چون ممکنه همسرت نذاره به درس ادامه بدی)
۲-اول از لحاظ مالی مستقل شو بعد ازدواج کن (چون ممکنه از لحاظ مالی تو سختی باشی کنارش، یا ممکنه بعدا جدا بشی و بدون پشتوانه بمونی)
۳-بخاطر ازدواج های زیادی که در خانوادم به طلاق منجر شد، همیشه فکر کردم که روزهای خوب ازدواج و زندگی متاهلی خیلی کوتاهه و همیشه شنیده بودم زوجین فقط سال اول باهم خوبن و زندگیشون گرم و عاشقانس
۴-مردها همیشه در خفا ارتباطاتی دارن و شک هم بدترین چیزه و ادم زجر میکشه با شک کردن (میخواستم زجر نکشم)
۵-ازادی های زن محدود میشه
۶-مرد باید از لحاظ سن و قد و سواد و پول و … از زن بالاتر و بهتر باشه، مثلا اگه من لیسانس دارم اصلا و ابدا صلاح نیست با یه مرد بازاری ازدواج کنم چون خوشبختم نمیکنه (هنوزم همین ترمز رو دارم)
این موارد الان به ذهنم رسید که برای خودم بوده و از بچگی این مواردو تو زندگیم بارها دیدم و شنیدم. بخصوص اون جمله ی “شک خیلی بده” و فرار از این جمله و طبعا فرار از ازدواج..
در پناه خدا خوش و خوشبخت باشی
سلام عزیزم ازت ممنونم
منظورم فقط ترمزها بود. کار درستی کردی
میگم هرچی فکر میکنم میبینم هیچکس ب اندازه من ترمز نداشته خخخخخ
همه چنتا نوشتن. واسه من خیلی زیاده خخخ
من ی عالمه ترمز ریز و درشت داشتم… و اخریشو همین دیروز پیدا کردم. و امیدوارم اخری باشه واقعن خخخخخخ
سلام به همگی بدون فوت وقت میرم سر اصل مطلب
دوستان شناسایی ترمزها خودش 80درصد مسیره
یعنی مسیر این جهان به خیره و اتفاقات خوب به طور خودبه خودی باید بیفتند اگر ما باذهنمون جلوشو نگیریم
یعنی ازدواج خعلی امری طبیعیه و اگر اتفاق نمیفته غیر طبیعیه
دقیقا مث ماشینی که تو سراشبیبیه که فقط کافیه پاتو از روی ترمز برداری خودش راه میفتیه و میره و اصلاشاید نیازی به گاز هم نباشه
لیست ترمزهای من
1.ترس از گزینه های بهتر که میترسم اگر با یکی وارد رابطه بشم. از اون بهترهاهم هستند وممکنه از دست بدم
2.به خاطر گناه های گذشته فک میکنم لایق رابطه خوب و پاک و رویایی نیستم
3.اوضاع اقتصادی فعلی ایران سخته کی ازدواج میکنه همه باهم دوست میشن فقط
4.حتی ازدواج های سنتی دهه 40و 50 هم دارم میبینم به مشکل خوردند وجدامیشن
5.از بدنم راضی نیستم و احساس خجالت دارم درحالیکه ربطی به عوامل بیرونی نداره حس لیاقت درونیه
6.چون قبلا ازدواج داشتم الان کیس خاص وعالی سمتم نمیاد بخصوص امسال که مامانمم فوت شده و همه فک. میکنند من ازاد ازادم برای بی بندوباری
7.فک میکنم باید سیاست های خاصی بلد باشم و باسادگی هام حتی شخصیکه در ابتدا لارج و دست و دل بازه رو به سمت صرفه جویی و خساست میبرم
8.فک میکنم ازدواج منو محدود میکنه دایم باید جواب پس بدم بابت رفتارهام که چراالان فلان همکار مردم بمن زنگ زد
چرا اینقدر خوش مشربی باهمه و درنهایت برچسب بهم زده میشه
9.اگرچه ظاهرم جذابه و برخوردم خعلی بااحترام و صمیمیت اما باعث جذب مردای گرگ میشم و به چشم خوش گذرانی موقت بمن نکاه میکنند احتمالا
10.من دختر کاری ام برای همینم قدر پولمو میدونم و اقتصادی خرج میکنم تا سرمایمو جمع کنم اما وقتی طرفم میخواد برام هزینه کنه تو رابطه دلم میسوزه براش و سعی میکنم اقتصادی عمل کنم و فک میکنم همین باعث میشه بعد مدتی طرف دیگه مث روز اول هزینه نکنه😔😔
علت همه ی اینارو میدونم که ریشه در باور کمبود احساس ارزشمندی و لیاقت و… داره فقط باید باورهای مخالفشو بسازم و روی خودم کار کنم
باارزوی بهترین ها برای همه ی دوستانم
سلام آیدا جون
یکی از ترمز هام اینه که اونایی که تو سن کم ازدواج میکنن یا وارد رابطه جدی ای میشن،به برنامه ها و آرزو های شخصیشون نمیرسن چون وقتی رفتی توی یک رابطه همه آرزوهات باید در راستای پیشبرد رابطه ت باشه
یا مثلا توجه کردی توی فیلما یا رمان ها
یکی از طرفین(حالا یا دختر یا پسر) میخواست بره خارج از کشور اما بخاطر طرف مقابلش یا نمیتونست ب آرزوی شخصیش برسه یا اینکه مجبور به ترک رابطه میشد که دل هردوشون میشکست
دقیقا دیدگاه منم همینه والان هی دارم سعی میکنم که جملات تاکیدی بگم برای خودم شما چی کار کردید ؟
من وقتی دیدم رابطه جواب نمی ده با تمام عشق و وابستگی که داشتم رها کردم و اومدم بیرون اما هنوز نتونستم کسی رو جایگزین کنم، و نگاه کردم دیدم واقعا ریشه اصلی از جایی هست که از پدرم پذیرفته نشدم و همیشه تو رابطه هام خواستم خودم رو ثابت کنم و معمولا تو رابطه هام هم همینطور هستم و ریشه اصلی رو باید با پدرم تکمیل کنم تا بتونم رابطه ام رو با مردها بهتر کنم.
بچه ها منتظر ی کامنت طوفانی از من باشید روی این سوال خخخخ
اگر بدونید چه الهاماتی بهم شده و چ کشفیاتی کردم…
کل زندگی من زیرو رو شده ..براحتی میتونم ادعا کنم هرچی تاحالا میدونستم از قانون ی طرف… این چیزی ک امشب فهمیدم ی طرف
قانون چی بوده، اون وقت من/ما چی برداشت کردیم…
ولی لطفا ترمزهاتونو بنویسید. ب این فکر کنید با هر ی نفری ک بتونه ترمزهاشو از روی ترمزهای شما تشخیص بده چ کمکی ب بقیه میکنید و چقدر بقیه رو ب خواسته هاشون نزدیک میکنید. فقط لطفاااا ترمزهای خودتونو بنویسید و حرفای تکراری توضیح قانون و اینا نباشه خخخخ
از اول هم درخواستم فقط نوشتن ترمزهاتون بود. اون تکه دومم بیشتر جنبه شوخی داشت که خیلی همه رو برآشفته کرده…خخخ
قاعدتا نیازی ب نوشتنش نبود
سپاسگزارم.
من امروز هدایت شدم به این صفحه در شرایطی که به لحاظ ظاهری و تلاش خودم موقعیت خوبی دارم. مثلا دکترم. مدرس دانشگاه و فرهنگی ام. کلی سخنرانی و مقاله و … داشتم. ظاهرم خوبه و … . خواسته م خوب یک ازدواج خوب با یک مرد آدم حسابی بوده. ولی بارها دیدم با این آدم حسابی ها روبه رو می شم همونی هستن که می خواستم ولی بد می شه و اصلا اون نتیجه ای که می خواستم رو نداشته.
الان که بیشتر تمرکز کردم روی دوره های استاد. دارم می بینم حق با استاد هست. من ی ترمزهای عمیقی دارم که نمی زاره اتفاقی که باید بیافته. مثلا ازدواج قبلی در حدود 12 سال پیش.
مثلا خونه مرکز شهر. ناپدری. خانواده پرجمعیت. باور عدم لیاقت.
الان که ترمزهام رو شناسایی کردم و همین نوشتن الانشون اینجا داره برام منطقی سازی جایگزین باورهای درست رو زنده می کنه.
ببین به نظرم باید این باورها رو شناسایی کنید. مثلا نمی دونم الان من دارم درست می گم یا نه در مورد این باورها.
. ولی مثلا من برادرهای آدم حسابی دارم سالم، تحصیل کرده و با شخصیت خوب داشتن این نعمت هست.
یا مثلا خونه مرکز شهر و البته کلنگی، خوب این خونه رو من دارم کما اینکه خیلی ها ندارن و در این خونه صلح خوبی برقرار هست. یا ناپدری، خوب ایشون اگ هر آسیبی زده به مادرم بوده و خودش. کاری به من نداشته.
من شخصا باید روی عزت نفسم کار کنم و باور لیاقت.
نمی دونم شما چرا اینقدر می خواید ترمزهای بقیه رو بشنوید ولی حتما براش دلیل منطقی ای در ذهنتون ساختین.
من فکر کنم باید این ها رو درست کنم. این ترمز من برای ازدواج خوب هست.
سلام خانم ايدا
من از تازه وارداي صفحه هستم
و چندروزي ميشه كه دارم ميچرخم تا بدونم قضيه ها چيه
و اي كاش زودتر ازاين وارد اين جمع شده بودم
و به چيزهاي جالبي برخوردم
طبق اين پيامتون ميشه بفرماييد چه چيزي متوجه شديد كه
به اين نتيجه رسيديد قانون فراتر از چيزي كه ما برداشت كرديم
و به راحتي ميشه به خواسته ها رسيد
و چه الهامي شده؟
البته ازاين پيام شما سه سال ميگذره
اميدوارم هرجا هستيد شادو سعادتمند و ثروتمند باشيد
سلام .من ی ترمز دیگه پیدا کردم برای که هر روز و هرروز بابت این موضوع حال من بده ولی من اصلا ب این ترمز توجه نکرده بودم یعنی اصلو ول کرده بودم چسبیده بودم به فرع ،ترمزی که هرروز احساس بدو استرس و بی ارزشی بمن میده ،
ترمز من اینه که من بعد دیپلم سه سالیه که زندگیم راکد شده دانشگاه نرفتم ،کلاسی ،تفریحی بنا ب دلایلی … بخاطر همین احساس بی ارزشی میکنم فکر میکنم من ارزش اینو ندارم که ازدواج کنم با اون خصوصیات پسری که دوست دارم و احساس افسردگی اومده سراغم بیشترم میشه هرروز ..لطفا اگ کسی دلیلی داره که میتونه کمکم کنه بگه ؟؟؟
سلام دوست عزیز
ما یه همسایه ای داریم که اونم دیپلم داره و هیچ کار خاصی هم نمیکنه ولی به شدت احساس ارزشمندی و لیاقت میکنه. ایشون غیر از خودش هیچکسی براش مهم نیست به حدی که حتی دخترای تحصیلکرده هم پیشش کم میارن کلا عاشق خودشه عاشق قیافش و اندامش و…
هیچ مهارت خاصی هم کسب نکرده. و در یک شهرستان دور افتاده داره زندگی میکنه اما از طریق اینترنت با یه آقایی آشنا شده که( از تهران) خیلی جذاب و پولدارن و اینروزا هم قراره بیاد خواستگاریش و جشن نامزدی بگیرن و به گفته خودش از همه دخترایی که (تحصیلکرده هم بودن) در فامیل و اطرافیان ازدواج کردن خواستگار ایشون خیلی سطح بالایی داره. اینو هم بگم که خانواده دختره در سطح معمولی هستن.
این دختر همیشه شاده و به خودش افتخار میکنه. من خیلی از این مثال ها دارم که تحصیلات و زیبایی ظاهری و… باعث ازدواج موفق نشدن و برعکس. البته اینو هم بگم که تحصیلات و زیبایی و داشتن خانواده خوب و ثروت خیلی عالیه اما اگه روی اینا فقط حساب کنیم به نظرم شرکه.
شما هم شاد باش و باورهای توحیدی بساز و بدونکه هرطوری که بخواهی همانطور میشود.
خوشبخت باشی
سپاسگزاری بهترین راه رهایی از افسردگی هستش ولی نه یه روز و دو روز. سپاسگزاری که همیشه صبح باید شروع بشه با سه نعمت لذت بخش که سپاسگزارش هستین را دریک دفتر چه یاداشت کنین و شب هم همینطور برای بهترین نعمتی که اون روز بهتون روزی شده . البته فقط از نظر خودتون.
این تمرین همیشگی منه و اگر کنا بزارمش دوباره ممکنه حالم بد بشه.همیشه باید شکر گزاری خدا باشیم تازه همین مقدار هم که برای تمرین گفتم خیلی ناچیز هستش.
سلام آیدا جونم
من تجربه خودمو از پیدا کردن فرد مورد علاقم مینویسم ان شا الله سودمند باشه برات
راستش من درست همون چیزی رو جذب کردم که هم خصوصیاتی که دوست دارمو داره هم از چیزهایی که دوست نداشتم و میترسیدم داره ولی واقعا دوستش دارم
قبل اشنایی من با عزیز دلم دوستایی داشتم که قصدم باهاشون ازدواج نبود و در این روابط گاها اذیت میشدم یک روز کلا همه روابطمو با این افراد تموم کردم هر اثری هم ازشون رو نابود کردم از شماره عکس پیام کادو همه چی حتی سعی کردم ذهنمو مشغول کار بکنم ولی خصوصیات کسی که دوست داشتم رو واضح میدونستم و هر صحبتی هم میشد با دوستای دیگم من خصوصیاتی که مد نظرم بود رو میگفتم ودر موردش صحبت میکردم مثلا از پسرهای عاقل و پخته خوشم میومد . میگفتم من دوست دارم با پسری ازدواج کنم که مثل بچه ها رفتار نکنه یا مثل جونای امروزی ، دوست دارم یجورایی مرد باشه واس خودش که همینطور هم هست خداروشکر یا مثلا میخواستم خیلی دوستم داشته باشه و ابراز علاقه کنه چون دختر فوق العاده احساسی هستم یا مثلا خواستم این بود کاری باشه اهل تلاش و پشتکار باشه و دنبال پیشرفت و همینطوره یا دوست داشتم احترام بزرگ تر ها رو داشته باشه و دقیقا همینطوره و خواسته بودم عقایدش با من یکی باشه همینطوره یا خواسته بودم از نظر چهره شبیه هم باشیم و بازم همینطوره خواسته بودم رفیق باز و دختر باز نباشه دقیقا همینطوره خواسته بودم هدف مهاجرت داشته باشه همینطوره و…
از ترس هامم مثلا دوست نداشتم قبلا عاشق شده باشه ولی عمیقا عاشق کسی بوده یا مامانی نباشه یخورده هست که با صحبت در موردش حلش کردیم و…
میگم که توجهت روی ترمزها نزار به چیزهایی که میخوای توجه کن و با تجسم اونارو برای خودت واضح کن و رهاش کن خود ترمز ها بهت نشون داده میشه در مواجهه با افراد و تو به خواستت نزدیک تر میشی تکاملی عجله داشته باشه حست بد میشه و بیشتر دورتر میشی خلاصه درست وقتی که فکرشم نمیکنی فرد رویایتو پیدا میکنی درست مثل من ما هردو به این که خدا مارو بهم رسونده ایمان داریم .
امیدوارم در پناه الله یکتا خوشبخت و خوشبخت ترو خوشبخت تررررر بشی عزیزم
ایدا جون منتظر خبرای خوش ازت هستمااااااا
عزیز دلم خیلی خیلی بهت تبریک میگم
بخدا وقتی کامنتتو خوندم نیشم تا بناگوش باز شد. خیلی خیلی برات خوشحالم ک رابطه عاشقانه داری. خیلی بیشتر ازونچه ک فکرشو بکنی.
ی عالمه بوس بوسی برای تو. نصفشم بده عزیز دلت خخخخخ
سلام آیدا جونم
فدات بشممممم قربون خنده ات بشم ( قربون نیشت تا بنا گوش) ?????????
آیدا دیروز یهویی نمیدونم چیشد گفت تموم کنیم ??? اصلا حالمو داغون کرد تعجب کردم چرا چیشد نمیدونم چرا این اتفاقات برای روابطم میافته خیلی غیر مترقبه بود
من چند روزه دارم جدی مراقبت میکنم احساسمو که خوب باشه به پیشنهاداتی که تو سوالم در عقل کل داده بودند عمل میکنم ولی نمیفهمم خیلی گیج شدم با اینکه میدونم قانون رو پاسخ های روابطو میخونم تا درست عمل کنم و فرکانس درستو بفرستم ?
ببخش اصلا حالم دست خودم نیست
آرزوی حال عالییییییییییییییییییی و شااااااااااااااااد و عشق نامحدود در زندگیت رو از خدا دارم
???
سلام فاطمه جان
ببین اینکه نوشتی: نمدونم چرا این اتفاقات برای روابطم میفته، اگر این موضوع داره تکرار میشه باید بررسیش کنی ببینی علتش چیه. حتمن ی باور مخربی ی ترسی ی احساس بدی ی چیزی تو وجودت هست
دوس داشتی پروفایل منو بخون توش راجع ب عشق ب خود خیلی نوشتم. اون کامنتای اولم بخصوص.منظروم از نظر تاریخ زمانیه
من حس میکنم تو وقتی وارد رابطه میشی طرف رو بیشتر از خودت دوس میداری . یعنی اولویتت اون میشه بعد خودت. و این همون فرکانسیه ک طرفت دریافت میکنه. ن ک مهربون و احساساتیم هستی…
بعدشم عزیزم ببین قانون این نیس تو احساستو خوب نگهداری و شاد باشی و خوشحال باشی بعد اون ادم بمونه هااااا. بحث بحث باورهاس. احساس سطحی تو مهم نیس. احساس برامده از دل باورها مهمه. اون چیزی ک ته وجودته مهمه. خیلی باین موضوع دقت کن
شاید یکی ب ظاهر لخنبد بزنه ولی تو دلش رخت بشورن از بس پراز افکارو باورهای مخربه
یکیم ن هیچ لبخندی نزنه ولی در درونش دنیایی از ارامش حاکم باشه بخاطر باورهای خوبش
ببین جز کدوم دسته ای
من فقط تا اینجا تونستم راهنماییت کنم از روی نوشته هات
سلام آیدا جان آره عزیزم باید ترمزشو پیدا کنم یا درسی که باید از این تضادا بگیرمو پیدا کنم وگرنه همینطور ادامه پیدا میکنه حالا من هر چی روی خودم کار کنم و حسمو خوب نگه دارم بازم این اتفاقا رخ میده تو حلقه نادرستی افتادم
نه عزیزم من ظاهری اصلا نمیتونم حالمو خوب نشون بدم خوب باشه خوبم بد باشه ادا در نمیارم حتی وسط خیابون یا مترو بارها شده ناراحت شدم یهووو زدم زیر گریه مثل بارون بهاری اشک ریختم
یا خندم گرفته نگا نکردم میگن دیونه است خندیدم و شاد بودم با خودم روراستم
راستی حتما مرم سر فرصت پیام های پروفایلتو میخونم و اون جاهایی که کمکم میکنه نکته برداری میکنم مرسی از پیشنهادت
سلام عزیزم
ممنون از توضیحاتی که دادین. ولی در ترمزها من از استاد شنیدم که می گفتن شما وقتی خواسته ای دارین و براش تلاش هم می کنین باید تمرکز کنین روی ترمزهاتون و اون ها رو حل کنین با باورسازی منطقی
به نام خدا
سلام دوستان عزیزم
تقریبا 4ساعتی هست که توی این صفحه ام و دارم کامنتهاتونو میخونم،خیلی نکات مفیدی توی صحبتهاتون بود که به عنوان ردپایی برای خودم دوست داشتم بنویسم.
آیدا جون اولین نکته رو از شما یاد گرفتم که گفتی فایل گوش میدادی و باخودت میگفتی حالا وقت واسه تمرین هست و این مشکل بزرگیه،ممنون که بهش اشاره کردی و من متوجه ی اشتباهم شدم.
حدود 6ماهی که بااستاد آشناشدم همینطور بودم،اوایل که از سرشوق تند تند فایل گوش میدادم و دوست داشتم بدونم بعدی چیه توی بعدی استاد چی گفته،از یه جایی به بعد که کلیت اومد دستم از تنبلی تمرین انجام نمیدادم تا امروز که این نکته ی شما خیلی برام تلنگر بزرگی بود و حتما از همین امشب تمریناتمو جدی پیگیری میکنم.
نکته ی بهدی ترمزهای ازدواج بود که چندتا از دوستان عالی نوشتن و من هم دقیقا همش رو دارم اما مهمترینهاش ایناست:
1-احساس عدم لیاقت شدیدی دارم بخاطر رابطه ی تلخی که تجربه کردم و تموم شدنه همون رابطه منو به این مسیر هدایت کرد و شد نقطه ی عطف زندگیم و بابت این موضوع بسیار خوشحالم.اما بخاطر 6سال حس بی ارزشی و به قول یکی از دوستان برام طبیعی بود خورد شدن در رابطه و خیلی راحت پذیرفته بودم و هرروزم شرایط بدتر میشد تا جایی که به بدترین نحو ممکن تموم شد و البته خداروصدهزار مرتبه شکر که تموم شد و من وارد مسیر رشد و خداشناسی شدم.
2-ترس از مسئولیت زیاد بعداز ازدواج(به خصوص آشپزی،آشپزی پاشنه ی آشیل منه خخخخ)
3-محدود شدن از نظر زمان
4-فکرمیکنم یه جنبه هایی از زندگیمو باید سروسامان بدم بعد ازدواج کنم(مثل شغل،مثل تغییر برخی رفتارهام و …)
5-بااحترام به تمام آقایون ولی بخاطر تجربه ی تلخم بدبین شدم به آقایون و این باور خیلی عمیق توی ذهنم که همه ی مردها بد هستن.
که البته باخوندن نظرات توی سایت و دیدنه الگوهای خوب دارم این باورو از بین میبرم.
6-یک باور خیلی مخربی ام که دارم این هست که همه ی پسرها یه نفرو دوست دارن و یه عشقی دارن و کسی سینگل نیست که بخواد بیاد سمت من خخخخ
یه موضوع جالب درمورد شما آیداجون،من قبلا که کامنتهاتونو میخوندم بخاطر اسمتون که نوشتید آیداخانوم فکرمیکردم یه خانوم تقریبا 50ساله هستید،نمیدونم چرا اون خانوم بعد از اسمتون این حس رو بهم داد.
موفق باشید عزیزان
خیلی خوشحال و سپاسگزارم که در این خانواده و در این مسیر زیبا هستم
سلاااااام و صد سلااااااام زهره بانوووووی نازنین .منم شماره ی ۲ و ۴ شمارو دارم (یه جوری گفتم انگار بمبه 😁*)آیا باور مثبتشو داری منم نهایت استفاده رو ازش ببرم ؟
سلام به همه دوستان گل و نازنین این سایت بینظیر و فوقالعاده استاد عباسمنش دوستداشتنی
اینا مواردی هستن که من فک میکنم باید از این لحظه به بعد حواسم بهشون باشه:
۱ من باید رها باشم و به خودم سخت نگیرم و نگم که الا و بلا باید همین الان فقط اون دختر و اون رابطه ای که من مدنظرمه وارد زندگیم بشه و اتفاقا باید با آغوش باز و با حالت اعتماد به خدا و قوانین و مشیت دقیق و عادلانهش و در صلح بودن با همه چیز و همه کس ، اجازه بدم که جهان هر دختری که الان در فرکانس هم هستیم رو وارد زندگیم کنه و ما رو سر راه هم قرار بده تا هم هر سری بیشتر این احساسو توی وجودم تجربه کنم و برای ذهنم منطقی بشه که من خیلی دوسداشتنی و محبوبم برای دخترا و محق دوست داشته شدن و تعریف شنیدن و مورد ابراز علاقه قرار گرفتن و عشق ورزیده شدن هستم و هم هر سری فیدبک و بازخورد بگیرم از اون دختر و از اون رابطه و بیشتر به خودشناسی برسم و خواستههام برام مشخصتر و واضحتر و شفافتر و دقیقتر بشن و استانداردهام و ایدهآلهام رو بهبود بدم و ذره و ذره و قدم به قدم بالاتر ببرمشون و هم اینکه مدارم تو داشتن رابطه عاطفی و عاشقانه بالاتر بره و بیشتر توی فضاش قرار بگیرم و لمسش کنم و تجربهش کنم تا روند تکاملم و حتی تجسماتم هر بار منو نزدیکتر کنه به اون رابطه عاطفی و عاشقانه دلخواه و مورد علاقهای که الان نوشتم و تعیین کردم (البته اینو میدونم که بعدش حتما بازم بهترشو میخوام چون توقعاتم بیشتر میشه و به قول استاد همیشه توی همه چی از اون بهترشم هس) و رسیدن بهش برام بدیهی و عادی و حق طبیعی بشه و خیلی راحت و آسونو خیلی زود و با لذت و با عزت برام پیش بیاد و بدستش بیارم
۲ من باید فقط و فقط به نکات مثبت دخترا توجه کنم و زیباییها و ویژگیهای مثبتشونو تایید و تحسین کنم و دنبال قضاوت کردن و برچسب زدن نباشم و با دقت پیگیر و دنبال کنکاش کردن و پیدا کردن باورهای ناجالب و محدود کننده از تو حرفها و رفتارهاشون نباشم و تمرکز نذارم روی ویژگیهایی که نمیخوام ببینم و بشنوم ازشون و برای من جز ناخواستهها هستن
۲ من باید هر دختری هم که میبینم مثه هر آدم دیگهای خداگونه و با همه وجودم و از ته قلبم با علاقه و عشق و مهربونی و احترام باهاش رفتار کنم و باید با روی خوش و با لبخند و آرامش و روی باز بهش نگاه کنم و باید با زبان نرم و شیرین و آرام باهاش حرف بزنم و درکل باید با همه دخترا خوش اخلاق باشم و تو معاشرت کردن باهاشون راحت باشم و خودمو نگیرم و منقبض نکنم و از گفتگو و مراوده باهاشون فراری نباشم و واهمه و گاردی نداشته باشم و یجوری دنبال کوتاه کردن و زودتر تموم کردن مکالمه بینمون نباشم و اتفاقا خیلی باهاشون گرم و صمیمی و دوستانه ارتباط برقرار کنم تا نون خوشخلقیمو بخورم و همه اینا به خودمم برگرده
سلام
من ترمزهایی که دارم در مورد سن، درمورد نرفتن به مجالس و محافل ازدواج، در مورد نامزدی ناموفقم، در مورد ظاهرم هست.
من قبلا معلم بودم و شاگردایی در حد ۵۰۰ تا یا بیشتر دریک شیفت درسی داشتم
اون موقع ها در جمع بودم، محافل برو، اون موقع ها چرا خواستگار خوب نداشتم
گاز: نرفتن به محافل عروسی دلیلی بر ازدواج نکردن نیست.
گاز : نامزدی ناموفقی ک داشتم مانع ازدواج من نخواهد شد چون من ذاتا پاک بودم و هستم و ارزشمندی من، لیاقت من بالاخره به نتیجه دلخواه منو میرسونه.
یک باگی که دارم با وجود ظاهر خوب، همیشهی خدا ازخودم ایراد میگیرم که نه تو باید اینطوری، اون طوری باشی
درحالی که من همینطوری هم زیبام، ارزشمندم
ارزشمندی من در نحوهی تفکرم هست نه در ظاهر، گرچه ظاهر خوبی هم دارم.
من با کار کردن روی خودم در شروع سال ، ان شاالله یک رابطه زیبا و همسری ایده آل را جذب خواهم کرد .
سلام به همه دوستان عزیز
امیدوارم همه ما به درک و شناخت کاملی از این قانون هستی برسیم و بتونیم به تمام اهدافی که داریم با سرعت زیاد و کامل برسیم. یکی از مهمترین ترمزهایی که در ارتباط با ازدواج در خودم پیدا کردم، این مسئله بود که حتما باید درسم کامل تموم بشه و بعد با خیال راحت ازدواج کنم. در واقع ازدواج رو مانع پیشرفت در اهدافم می دونستم. با اینکه موارد زیاد و مناسبی هم جهت ازدواج داشتم ولی نمی تونستم به هیچکدومشون توجه داشته باشم. اما بعد از شناسایی این ترمز، تصمیم گرفتم که این دیدگاه رو عوض کنم، و در واقع به این واقعیت رسیدم که یک ازدواج عالی می تونه در پیشبرد اهداف هر دو نفر نقش بسیار زیادی رو ایفا کند.
سلام عزیزم
اره منم این ترمزو داشتم .خیلی شدیدم داشتم. میگفتم ازدواج کنم ب هدافم نمیرسم. همه زمانم میره ب بشور وبساب و پخت و پز
تمرکزمو از دست میدم و نمیتونم رو کارا و اهدافم بزارم.
من خیلی وحشتناک این ترمزو داشتم
میگفتم ازدواج وقت ادمو میگیره… اینو بعد اشنایی با قانون همون اولا فهمیدم
اما خب ترمزهااای دیگه ایم داشتم ک جدیدن کشفشون کردم
عجب خفن هم بوووودن
ایشالا ب وقتش بنویسم
سلام ایدای عزیز خوشحال میشم الان بعد دو سال از کامنتت نظر الانت رو برام بنویسی
سلام به همفرکانس های صمیمی و ثروتمندم
_
مهم ترین ترمز ذهنی من در زمینه روابط عاشقانه و روابط عاطفی و روابط جنسی این بود که :
“” فکر می کردم رابطه عاشقانه و رابطه عاطفی و رابطه جنسی هر کدامشون گناهه “”
_
واقعا متاسفم که باورهای محدود کننده داشتم _
خیلی متاسفم که اجازه دادم باورهای محدود کننده روی من اثر بگذارند _
خیلی متاسفم که خودم را از روابط لذت آمیز محروم می کردم _
_
من خیلی خوشحال و سپاسگزارم که باورهای محدود کننده برای ابد از مدارم خارج شده اند و باورهای محدود کننده تا ابد از مدارم خارج خواهند ماند_
_
شاد و سپاسگزار و ثروتمند باشید.
منم این باور محدود کننده را داشتم که در وجودم روابط عاشقانه و جنسی را بد و گناه میدانستم در وجودم میل جنسی و روابط عاطفی داشتم از طرفی آن را گناه میدانستم و باور قدرتمند آن را این گونه ساختم که:
روابط عاشقانه و روابط جنسی من را به خداوند نزدیک تر می کند.
من با ازدواج کردن به خداوند نزدیک تر می شوم.
من لایق عشق و روابط عاشقانه هستم.
روابط عاشقانه و روابط جنسی حق من است.
از طرفی باور غلط دیگر من این بود که احساس خجالت میکردم چون از بچگی روابط عاطفی و جنسی را کار بد می نامیدند و در این زمان هم همچنان احساس شرم و خجالت میکشیدم از ازدواج کردن و با خودم اینگونه گفتم که همانطور که همه انسان ها و پدر و مادر خودم ازدواج کردندو این مسعله یه چیز عادی و عرف است اصلا جایی برای خجالت و احساس شرم ندارد.
باور قدرتمند این ترمز: روابط جنسی و ازدواج و ازدواج کردن یک مسعله طبیعی و کاملا عادی و حق من است.
من با ازدواج کردن باعث گسترش و پیشرفت جهان میشوم کائنات و جهان هستی دوست دارند که من ازدواج کنم.
باور غلط دیگرم ترس از ازدواج و مسعولیت پذیری و بچه دارشدن و تامین نیازهای بچه است:
رفع ترمز: من به خداوند ایمان دارم و می دانم که او وسایل زندگی من را فراهم می کند.
من بر دوش خداوند ایستاده ام و او پیشاپیش من حرکت میکند او تضمین کرده است که من و زندگی ام را تامین کند.
باور دیگر:بچه دارشدن بسیار راحت است و فرزند من خودش به تنهایی موجودی باعظمت و بنده پروردگار است که خودش انتخاب کرده وارد زندگی من شود و تمام تضادهای زندگیش را هرچه باشد میپذیرد و به درستی زندگی می کند. من شایسته فرزندی سالم و باهوش و باخدا هستم . فرزند من توحیدی است.
من با ایمان به خداوند و تکیه بر قدرتش پا بر روی ترس هایم میگذارم و به دل ترسم میزنم و ازدواج میکنم من با افکارخودم زندگیم را خلق میکنم پس هر زمانی از زندگیم راضی نبودم با توجه بر نکات مثبت زندگی و توجه بر خواسته هایم به شخص مورد نظرم میرسم.
من همیشه فرصت ازدواج کردن دارم.
من در هر سنی توانایی به دنیا اوردن فرزند را دارم.
همیشه فرصت برای ازدواج کردن وجود دارد.
سلام دوستان امیدوارم حالتون عالی باشه
۱.درسته ارشد دارم اما رشته من جایگاه و ارزش خاصی نداره
۲.چون هنوز تومطلبی که درس میخونم درامد ندارم پس نمی تونم ازدواج کنم پس چه کسی خرج منو بده
۳.چون اون فردی که ویژگی هاشو نوشتم چون هم رشته خودم نیست که یا تو محل کار ببینم یا تو دانشگاه ننیشه
۴.چون که چشم های رنگی ندارم
۵.چون ادما از کنار بودن با من لذت نمی برن
۶.چون که ۳۰ سالم شده
۷.چون که اون کسی که میخوام سطحش بالاتره
۸.چون که همش افرادی که نمی خوام میان و فکرمو نمی تونم کنترل کنم و ناراحت میشم
۹.چون تازه دارم رشته جدید می خونم فعلا درامد ندارم
۱۰.چون که رها نیستم و چسبیده ام به خواسته
سلام عزیزم
مرسی از سوال خوبتون
منم ترمزامو بگم که خیلی خفن ترمزی ان! :_D
من متاسفانه اعتماد به نفس خیلی پایینی دارم و با اینکه همه از ظاهرم خیلی تعریف میکنن بازم به شدت عزت نفس پایینی دارم :-| اونم وقتی چنتا رابطه کوتاه بد داشتم که پسرا خیلی اذیتم کردن و از ظاهرم ایراد گرفتن بدتر شدم!
مثلا اکثرا گفتن قدت کوتاهه! در حالیکه من قدم ١۶٨ هست و کوتاه زیادم نیست ولی خب به نسبت پسرای درازی که منو میخواستن کوتاه بودم و الان اینقد ترکز رو این قضیه دارم که فقط میخوام قدم بالای ١٧٠ بشه، چنتاشون گفتن صورتم لاغره و کلا لاغرم یا یکیش گفت کاش دندونات کامل ردیف بود و از این حرفا… اینا به شدت منو شکست… الانم میگم باید چاق شم قدم بلندتر شه و و ظاهرمو درست کنم تا افراد ایده آلم سمتم بیان و گرنه خودمم خودمو نمیپسندم، کلی دوره عزت نفسو و فایل های رایگانو دیدم اما خوب نشدم نا علاج شده این اعتماد به نفس من :-))))))))
خلاصه این ترمز اصلیم بود که خفن ترینشه؛
در مورد فراوانی هم من برعکس دوس دارم بدونم چطور میتونم خاستگارامو زیاد تر و ایده آل تر کنم؟ :)))))))
ممنون میشم جواب منم بدین عزیزم و دوستان خوبم❤️
سلام عزيز دلم
این مشکلیه که متاسفانه امروزه خیلی از دختراي امروزی بهش دچار هستند و قطعا تنها شما اينطوري نیستید. عزيزم من با اینکه چهره شما رو ندیدم ولی مطمئنم به اندازه کافی زیبا هستید. عزیز دلم قد شما به عنوان یک دختر ایرانی خیلی هم مناسبه…قطعا باید روی اعتماد به نفس و عزت نفست خیلی کار کنی و ایمان دارم می تونی درستش کنی…اما باید خودت هم بخوای و براش تلاش کنی. عزيزم همه چیز از درون انسان ها نشات می گیره. وقتی شما خودت رو دوست نداشته باشی و یا یک چیزی رو از خودت نپسندی، مطمئن باش اطرافيانت هم چنین سیگنالی رو از شما دریافت می کنند و به خودشون این اجازه رو می دن که شروع به ایراد گرفتن بکنن.
گلم اول از همه خودت باید دلسوز خودت باشی و هیچ کس جز خودت نمی تونه بهت کمکی بکنه، حتما فایل عزت نفس استاد عباسمنش رو تهیه کن و ازش استفاده کن…من خیلی از دوستانم با اینکه چهره زیبایی نداشتند و حتی قدشون خیلی کوتاه تر بوده، ولی به دلیل خودباوري و اعتماد به نفس بالایی که داشتند، ازدواج های بسیار موفقی داشتند و همسرانشون واقعا عاشقشون هستند. همیشه یادت باشه زیبایی درونی مهمترین مسئله هست که وقتی انسان به همون زیبایی درونی برسه خود به خود زیبایی بیرونی هم ایجاد می شه. این مسئله به من واقعا اثبات شده…شروع کن به دوست داشتن خودت عزیزم…اول از همه لیستی از کارهایی که این مدت تونستي با موفقیت به اتمام برسونی رو تهیه کن و هر روز مرور کن و به خودت افتخار کن، کارهایی که واقعا دوست داری انجامشون بدی رو انجام بده…خصوصا ورزش کردن. به نظر من ورزش کردن یکی از مهمترین کارها جهت افزایش اعتماد به نفس است.. به خودت برس، لباس های قشنگ برای خودت بخر و برای خودت ارزش قائل شو…من مطمئنم کم کم تغییرات رو می تونی توی خودت احساس کنی عزیزم.
بهترین ها رو برات ارزومندم
سلام پروین جان
خودتون هم گفتید اعتمادبنفستون پایینه و از صحبتاتون مشخصه
شما باید خودت رو همینطوری ک هستی دوس داشته باشی با همین قد، با همین دندونا، با همین وزن و اندام…
وقتی با خودت در صلح باشی و از شرایط الانت واقعا راضی باشی مطمئن باش کسی میاد تو زندگیت ک همینطوری ک هستی عاشقت میشه، اصلا شاید بدش بیاد از اینکه تو چاق تر شی یا قدت بلند تر میبود…اتفاقا عاشق همین قد و قیافه میشه…رو اعتماد بنف و لیاقتت خ کار کن…بازم فایلا رو گوش کن…بارها گوشش کن…
کاش منم دوره عزت نفسو داشتم? ولش نمیکردم که….?
سعی کن تمریناتشو انجام بدی….
بعنوان یه دختر بهت میگم کسی ک تو رو بخاطر قیافه و قد و قواره بخواد نبخاطر اخلاق و شخصیت و اصالتت ، همون بهتر ک بزاره بره، فردا سنت رفت بالاتر،بازم یه حرفی درمیاره
بیشتر و بیشتر کار کن رو خودت دختر خوب
من قبلا خودمو دوس نداشتم ولی الان خودمو خیلی قشنگتر و دوست داشتنی تر میبینم…دیروز دوستم میگفت چقده پوستت خوب شده و منم دور خودم میگشتم??
سلام دوست عزیزم
خیلی خوشحالم که خودت درک کردی که منشأ تک تک ترمزهایی که عنوان کردی از عدم اعتماد به نفس و عدم احساس لیاقت هستن
پس با جدیت سعی کن تمام تمرکزت رو روی ترمیم اعتماد به نفس و احساس لیاقت تخریب شده ات بذاری و متوقف و ناامید نشو و نگو کلی روی دوره عزت نفس و فایلهای اعتماد به نفس کار کردم و اعتماد به نفسم ناعلاج شده اگر هزار بار هم نتیجه نگرفتی باز دوباره تکرار و تمرین کن چون برای گرفتن نتیجه این تنها راهی هست که داری ولاغیر
به خدا توکل کن و جلو برو و صددرصد متمرکز باش روی قوانین و گفته های استاد در فایلها
با هدف تمرین و تکرار و تکرار کن و با این باورهای محدود دست به هیچ اقدامی نزن وقتی با جدیت شروع به ساختن باورهای جدید و قدرتمند میکنی خدا خودش تو رو به مسیرهای درست و افراد مناسب هدایت میکنه و با کوچکترین قدمی که در این مسیر ساختن باورها برمیداری نشانه ها و نتایج بزرگتر از قدمت رو براحتی لمس میکنی و ایمانت هم آنقدر قوی میشه که باورهای محدودت رنگ میبازن
حتی شما برای نمونه میتونی به دخترهای دوروبرت که ازدواج کردن رو برای ذهنت مثال بیاری و منطقی کنی که همه اونها قد بالای 170نداشتن یا چاق نبودن یا دندانهای ردیفی نداشتن پس هستن پسرهایی که که این آیتم ها اصلا براشون در ازدواج ملاک نبوده
شما تمام زمانت رو بذار روی کار کردن خودت و باورهات و یه ثانیه هم وقت برای تغییر اندام و قدت نذار چون واقعا حیفه همون یه ثانیه رو هم از دست بدی و به فکر تغییر از نظر فیزیکی باشی
چون با تغییر باورهات و بالارفتن اعتماد به نفست و داشتن احساس لیاقت بالا هم خواستگارت زیاد میشن و هم افراد ایده آل از نظر شما به طرفت هدایت میشن
فقط به خدا توکل کن و باور کن خودت خالق شرایط زندگی خودت هستی و ببخشید نه اون پسرای کوته فکری که این ایرادات رو روت میذاشتن و قبول کن که اون افراد هم جذب خودت بودن پس زودتر خودت رو جمع و جور کن باورهای درست رو بساز که در این جهان به وفور و فراوان پسر خوب و ایده آل هست تأکید میکنم به وفوربه وفورکه ایده ال تو باشه باور کن همین الان در اطرافت هم هستن وقتی مدارت تغییر کنه میتونی ببینی
منتظر خبرهای خوبت هستم عزیزم
موفق باشی
دوست عزیزم درود بر تو
داشتم نظرات میخوندم و نمیدوم چرا نظر شما منو جلب کرد که چند خطی برایت بنویسم..
دوست عزیز من فردی 42 ساله هستم و از نظر ظاهر و قد خداوند به من لطف داشته ولی اینا رو گفتم که بدونی یه فرد میانسال برای شما میخواهد کامنت بگذارد
دوست من ،فردی که هنوز که به این رشد شخصیتی نرسیده که بتونه بفهمه و درک کنه که یک انسان با قد 168 سانتیمتر فقط دندون یا صورت یا قد نیست به لحاظ شعور اجنماعی و فردی هنوز به بلوغ نرسیده ،که بشه نظرشو نظر دانست.از منظر دیگه اقایون و پسرها در هر سنی باشن ، فقط کافیه متوجه بشن در حال درک شدن هستند و خانمی با کمالات رو ملاقات کردن.کافیه متوجه بشن صمیمی ترین دوستشون رو پیدا کردن. و البته در ادامه بگم در بین اقایون هم ، هستن افرادی که واقعا به دنبال کسی هستند که همدل ،هم نفس و همراه آنها باشن.
کسانی که صرفا به دنبال روابط جنسی هستند ،کسانی هستند که حفره های شخصیتی زیادی دارند و ورود در رابطه ای برای خودنمایی و آگاه ساختن افرادی هست که آنها را نادیده میگرفتند
و همچنین دسته دوم این افراد که تخریب شخصیتی میکنند افرادی هستند که بسیار بسیار تخریب شده اند و نیاز دارند با تخریب دیگران خود را بزرگ کنند
اما این افراد با دخترانی با شخصیت مشابه خود نمیتونند این رفتار را کنند و صرف با افرادی که روحی زیبا و منشی بزرگوارانه دارند این رفتار را میکنند
سخن کوتاه کنم و نتیجه گیری کنم
شایسته بانوی کهن دیارم :با توانی زیاد در آیینه به چشمان خود نگاه کن و خداوند رو بابت وجود پر فروقت شکر کن.خدا رو شکر کن که دلی بزرگ داری که میبخشه و رها میکنه و دستان خدا رو بگیر و از تلخیها رها شو چرا که برای شاهزاده ات باید جا باز کنی و قلبی خالی داشته باشی.من ایمان دارم با کمی به کار گیری قانون خلاء – رها شدن از کهنه ها و جا باز کزدن برای جدیدها – به خواسته های زیبایت میرسی. امروز دختری قوی باش تا فردا همسری مقدر و همراه باشی و بتوانی با همسرت فرزندانی غیور تحویل جامعه دهی. کافی هست از افکار پوسیده رها شوی.
اجازه بده تفسیر من رو هم از خودت با توجه به تعاریفت بشنوی
دختری با قد مناسب ژورنال با اندامی مانکنی و صورتی مینیاتوری و قلبی بزرگ
ارزوی لبخندد را دارم و امیدوارم به زودی خبرهای خییییلیییییییییی خوبت را بنویسی
کتاب شفای زندگی لویز ال هی را بخون تا خودت باخودت عشق بازی نکنی وعاشق خودت نباشی ودلت برای خود ضعف نره چطور توقع داری یک نفر دیگه بیاد عاشقتون باشه هر روز مثل پرنسس تو ذهنت باخودتون رفتار کنین سعی کن یک روز توذهنت به بهترین شکل رفتار کنین بعد تغیییراتش در دیگران یمیبینید
سلام آیدا جونم خوفی؟
آیداجان عنوان سوالتتون خیلی خوب انتخاب میکنید ولی متن سوالتون اون کلیت نداره و بیشتر درگیر جزئیات هست
اگه سوال فقط درباره ترمزها بود و رفع کردنش به نظرم عالی تر بود
خب درباره باور فراوانی توی روابط دقیقا اینطور نیست که مابگیم خبمن دلم میخواد با بی نهایت فرد باشم باور فراوانی به این خاطر که ما این فرکانس ارسال کنیم که خب من خیلی ارزشمندم و بی نهایت فرد با ارزش هم هست که ویژگی هایی که میخوام دارن حالا اون یه نفری که میاد توزندگیت بهش وابسته نمیشی
یه مثال میزنم
تو بحث ثروت اگه خدارو به عنوان منبع ثروت و نعمت باورنداشته باشیم و فراوانی قبول نکنیم خب یه هزارتومنی که میاد سمتمون دودستی میچسبیم بهش و نگهش میداریم برای روز مبادا
خب تو روابط هم اگه فراوانی باور نکنیم میچسبیم به اون فرد و وابستگی ایجاد میشه و بووووووم تموم شد و رفت
پس باور فراوانی عالیه
سعی کن فکرت نسبت به آدمایی که روابط سطحی زیاد دارن مثبت کنی و دیدت تغییربدی وگرنه مطمئن باش تو این شرایط قرار میگیری و جهان بهت ثابت میکنه که ببین روابط سطحی با آدمای زیاد قرار نیست بد باشه یا اینکه تو حست نسبت به خودت بد بشه بلکه در هر حال باید حست به خودت خوب باشه
وگرنه جهان آزمایشش ازت میگیره و تا قبول نشی و حست به خودت خوب نشه و دراون مورد به آرامش نرسی ولت نمیکنه
پس قبل آزمایش ثابت کن که شاگرد خوبی هستی
خب شما ویژگی های مورد نظرت بنویس فراوانی باور کن مهم ترین رابطت رابطه با الله باشه اون فرد خدامیاره تو زندگیت و اینقدر خوب و خوش و شادین که اصلا این فکرا پیشت بی اهمیت ترین افکار میشه
هدفتون هم از رابطه فقط هدف خدا از ازدواج باشه
سلام عزیزم. سوالم همون عنوان سوال بود.
سوال ن 2بخش داره. ک بخش اولش همون عنوان سواله.
بخش دوم هم بیشتر جنبه مزاح داشت. چون ادم شوخ طبی هستم و خیلی شوخی میکنم فکرامم پای سوال نوشتم… والا ن مساله ای بود برام ن دنبال چوابی بودم
اما نمیدونم چرا بجای اصل ، او قسمت حاشیه بلد شده برای همه!!
کاش شما روی اصل تمرکز میکردین و ترمزهای خودتونو مینوشتین.
سلام بچه ها خوبین
یکی از ترمزهای من و ترس من اینه که خانوادم باازدواج من و شخصیکه دوسش دارم مخالفت میکنن و فکر میکنم به شیوه سنتی فکر میکنن و نمیدونم برای این مسئله باید چه باورهایی بسازم
خانواده ها و تصمیماتشون برای وقوع ازدواج فرزندان خیلی مهمه و ممکنه ک رفتاریت ها و مخالفت اونها فشارو ذهنیتی غلط تر رو به بار بیاره اما
تنها ماهسیم ک میتونیم زندگی خودمونو بسازیمو هرررچی ک دریافت میکنیم از باورای ماس .حتی جواباو حرفایی ک میشنویم از ایینه ی روبه روی ماست .
با خودتون مرور کنین ک شما یه زوج لایقو ارزشمند هسین و پیوندی ک بین شما قرار میگیره یه پیوند اسمونیه و قراره ک زمینی بشه و استحکامو عمق این وصلت ،چون باور کردین ک اسمونیه و وصلتیه ک ارزشمندو ب واسطه پروردگار محافظت میشه ،این اطمینان رو ب خودتون بدین ک مهرو رضایت خانواده هارو خدا در دل اونا میکاره چون تمام این ازدواج و این وصلت ب خیرو برکتو به خوشبختی تمام هستش .
واستون ارزو خوشبختی سعادتو به کمال رسیدن میکنم و از خدا میخام ک همه ی ماها فرکانسامون ب قدرت واحد نزدیک تر باشه تا همه ی ما تمام اتفاقات روابط و ثروت بی نظیری رو دریافت کنیم .
با سلام به همه دوستای عزیزم
کل کامنتا رو خوندم و واقعا سپاسگزارم بخاطر این سوال عالی
ترمزهایی داشتم که متوجه شدم
و اما بقیه ترمزهای من
1-من باور این داشتم همه مردا بهم توجه میکنن و همه دوس دارن بامن باشن و من از طرز نگاه اقایون و رفتارشون اذیت میشدم دوباره باور این ساختم که من نیاز به توجه هیچ کس ندارم و خداوند برای من کافیست
و واقعا دیگه هیچ موردی نبود
تا امروز صبح گفتم نه اینطور نمیشه باور جدید گفتم که ادم های خدا شناس در مسیر من زیاد هستنو خداگونه رفتار میکنن
و امروز ی سر رفتم داخل شهر یکی اومد بهم پیشنهاد دور زدن با هم داد و باهم بودن به معنای وقعی ترسیدم و فورا برگشتم محل کارم و یکی هم بهم چشمک زد
دارم کامل توضیح میدم که بهم بگید چه باوری بسازم.
2-فکر میکنم همه مردا بد هستن البته با عذر خواهی همه فقط به دلیل رابطه جنسی در رابطه موندن اصلا به طور واقعی خانم هاشون رو دوس ندارن
3-همه مردا اگه موقیتش پیش بیاد خیانت میکنن.
4-فکر میکردم چون شاغلم درس به زندگیم نرسم و باهم بودنمون محدود بشه (که الان دارم روش کار میکنم با دیدن نمونه های زیادی از خانم ها که شاغلن و باهمن)
چه باورهایی بسازم از اقایون
واقعا حتی نمیدونم ی مرد باید چه خوبی هایی داشته باشه اصلا چه باوری باید بسازم
چون اصلا به مردا اعتماد ندارم.
سپاسگزارم
دوست خوبم
از نظر من شما به خدای خودت اعتماد کن و بهترین تصویر رو از مردی که میخای بساز و به خدا بگو
و چگونگی یا از چه مسیری ..وظیفه خداوند هست دوست من ..وظیفه شما فقط خاستن هست
و اینکه شما نمیتونی تمام افراد جامعه رو تغییر بدی
مثلا مردا چرا در خیابون اینجوری میکنن
جواب سادست
بهش توجه نکن
ما اومدیم اینجا تا روی زیبایی ها تمرکز کنیم..پس این کار رو انجام بده..روی حرف های دیگران..روی رفتارهای ناخواسته دیگران تمرکز نکن
در عوض به زیبایی ها توجه کن
و این باور رو بساز پسر پاک و سالم زیاد هست
پسر خوب زیاد هست..
پسرها همه وفادار ومهربان هستند..
موفق باشی
در پناه رب
سلام به دوستانی که برای ارتباط خوب و مثبت ارزش واقعی قائل هستند .
من از قانون اینو فهمیدم که ما نباید با روی نیاز و خلأ به ار تباط فکر کنیم ، ولی از یک طرف هم فکر میکنم اگه من احساس نیاز و کمبود در رابطه نداشته باشم و جای خالی کسی را حس نکنم پس چطور باید دوست داشته باشم که فرد مناسبی را جذب کنم ، درحالی که اومدن و نیومدنش برام فرقی نداشته باشه ؟
و اصولا” خوبه که مشتاق این رابطه باشیم یا نه ، که اگه نباشیم به اون فکر هم نمیکنیم ، آیه ای هم اشاره به این موضوع دارد که بهترین حالت برای انسان اینه که نه از چیزی خوشحال بشه و نه ناراحت .
“لکی لا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم والله لا یحب کل مختال فخور”
تا شما بابت آنچه از دست میدهید تأسف نخورید و برای آنچه به شما داده میشود شاد نشوید که خداوند هیچ خیال پرداز فخرفروشی را دوست ندارد .
این آیه به قانون اشاره میکند که : (وقتی شما خودتان با ارسال فرکانس آن چیزها را بدست آورده و یا از دست داده اید ، پس دلیلی برای خوشحالی یا ناراحتی شما نیست) .
و آیا ( احساس بی نیازی و نیاز ) هر دو لازمه این ارتباط نیستند ؟