تجربه شما از وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ چیست؟ - صفحه 2

دسته بندی: قرآن

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: قرآنتجربه شما از وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ چیست؟
47

سلام دوستان عزیزم
میخام تجربه خودم از درک این ایه رو به اشتراک بزارم
چون خودم خیلی بخاطرش اذیت شدم ولی ممکنه کمک کنه که بقیه دوستان زودتر درکش کنن

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
14

به نام خدای مهربان
سلام به دوستان
من تعدادی از توضیحات دوستان رو خوندم
منم مثل خیلی از بچه ها این موضوع منو به فکر فرو برد. دوستان توضیحات خیلی خوبی رو اشاره کردند.
من هم دوست دارم درمورد این موضوع اول از همه برای خودم بنویسم و درکی که منم چند ماه پیش که توحید عملی 10 و مخصوصا بعدش که توحید عملی 11 روی سایت اومد رو برای خودم بنویسم چون وقتی که شروع به نوشتن میکنم-با تمرکز بالا-چیزایی از درونم تراوش میکنه و در مدار هدایت هایی قرار میگیرم که خودم هم شگفت زده میشم.
خب خیلی نکات هست درمورد ارتباط بین توحید و عزت نفس و احساس لیاقت و البته قدرت خلق و اختیار انسان
من مخصوصا خیلی برام مهم شد که این ارتباط رو درک کنم چون روزی که من دوره احساس لیاقت رو خریدم و تصمیم گرفتم روش کار کنم دقیقا چندساعت بعدش توحید عملی 11 روی سایت قرار گرفت.
شاید بتونم بگم این بهترین همزمانی بود که برای من میتونست اتفاق بیفته تا من بتونم ارتباط خوبی بین توحید و عزت نفس و احساس لیاقت برقرار کنم. خب درمورد این موضوع میتونم ساعت ها بنویسم (همینجوری که ساعت ها برای خودم نوشتم و با خودم درموردش صحبت کردم) اما دوست دارم توی این کامنت بیشتر درمورد بخشی از درکم درمورد قدرت اختیار و خلاقیت انسان و توحید صحبت کنم.
حتی قبلش یک نکته جالبی رو بگم: اینکه نمیتونستم ارتباط خوبی بین این موضوع و توحید و همین آیه “ما رمیت…” پیدا کنم منجر شده بود که احساس گناه هم بیاد سراغم که اینم باز داشت به احساس لیاقت من لطمه میزد. به این دلیل احساس گناه داشتم چون توی اون زمان من احساس خیلی خوب و فوق العاده ایی رو داشتم تجربه میکردم شرایط خیلی خوب بود و ذکری جدا ناپذیر از من شده بود این که: خدایا همش بخاطر توعه من هیچکاری نکردم تو منو هدایت کردی
ذهن چی میگفت؟ میگفت اون بنده خدا هایی که الان وضعشون بده احساسشون بده و اینطوری هدایت نشدن چی؟ چرا خدا اونارو هدایت نمیکنه؟ میدونی انگار اینکه خیلی اوضاع خوب پیش بره داشت منجر به احساس گناه میشد (اینم خودش کلی جای صحبت داره)
اما چیزی که میخوام بگم این قدرت اختیار با ما رمیت اذ رمیت همچین بی ربط هم نیست.
موضوع به نظر من اینجاست که اوکی همه اعتبار ها درمورد هرچیز به خدا میرسه اما تو آیا به این موضوع اگاه هستی یا نیستی ایا تو تصمیم میگیری که اعتبارش رو به خدا بدی یا ندی
تصور کن من میرم درس میخونم و توی امتحان بیست میگیرم ۲ تا حالت داره یا من بعد از اینکه درس میخونم میام و “مغرور” میشم و میگم من بودم که همه کارهارو کردم من بودم که یادگرفتم یاا میام و اعتبارش رو به خدا میدم و میگم: خدایا اگر ذهن من خوب یادگرفتم اگر تونستم توی امتحان بیست بگیرم از لطف تو بوده
یعنی حالا فارغ از اینکه من توی اون بیست گرفتن قدرت اختیار داشتم و درس خوندم و… بعد از اون دستاورد بازم طبق اختیار دوتا انتخاب دارم که آیا خدا کمکم کرد یا فقط خودم بودم.
و نکته مهم اینه که این دوتا طرز فکر دو احساب متفاوت و دو نتیجه متفاوت هم رقم میزنه.
اگر بخاطر دیدگاه اول مغرور شم توی خودم نمیبینم که بیشتر برم یادبگیرم و مغرور میشم و خب به همون نسبت نتیجه توی اون زمینه رو به افول میره.
دیدگاه دوم باعث میشه که مغرور نشم فکر نکنم که دیگه به تهش رسیدم و برم یاد بگیرم
البتههه اگر همین طرز فکر که خدایا هرچی یادگرفتم از لطف تو بوده اتصالات درستی توی ذهنم داشته باشه
منظورم چیه؟
بزارید با یک مثال توضیح بدم: دقت کردین استاد وقتی داره توی فایل مثلا توحید عملی میگه: خدایا من هیچی نیستم، من هیچی نمیدونم و کلا وقتی ازاون جور کلمات دارند استفاده میکنه همیشه یک لبخند ملیحی روی لبشون هست انگار که این جمله وصل میشه به یکسری چیزایی توی ذهنشون که منجر به احساس خوب و فوق العاده ایی میشه و شکل صورت استاد این شکلیه:)))
اما برای خیلی از ماها شاید اینجوری باشه که: خدایا من هیچی نمیدونم من هیچی بلد نیستم و این جملات باعث بشه احساس ناتوانی پ ندونستن کنیم! و شکل صورتمون این شکلی باشه :(((
استاد هم توی فایل توحید عملی 11 به این موضوع اشاره کردند و یک جمله خیلی خوبی رو گفتند که: خیلیا فکر میکنند وقتی میگن خدایا من نمیدونم دارن ندونستن رو به جهان ارسال میکنند اما همه چی ذهنیه! موضوع اینجاست که بفهمی و درک کنی جایگاه خودت دربرابر جایگاه خداوند رو
و استاد توی اون فایل میگن: بنظر من آدمی خیلی باهوشه که بدونه که خودش نمیدونه
اینجا دوتا نکته هست؛ یکی اینکه همون کلمه “بنظر من” که برام خیلی جالبه استاد درمورد قوانین فرکانس و اینا از این کلمه خیلی کم(شاید اصلا) استفاده میکنند اما اینجا این کلمه رو گفتند این نشون میده که: استاد خودشون شخصا اینطوری ارتباط خوبی رو درمورد توحید توی ذهنشون تنظیم کردند. اینجوری باور کردند! ولی درمورد اینکه مثلا جهان داره به فرکانس های ما پاسخ میده استاد نمیگه: بچه ها به نظر من جهان داره به فرکانس ها پاسخ میده!
میدونی میخوام بگم خدا برای هرکس یک چیز شخصیه میتونی توی ذهنت هرجوری میخوای تنظیم کنی
استاد اینطوری تنظیم کرده من هرچقدر باهوش تر باشم بیشتر میگم نمیدونم، بیشتر تسلیمم، بیشتر میزارم خدا منو هدایت کنه و اعتبار هرچیزی رو میدم به خداوند.
چون اگر ارتباط خوبی رو توی توحید و احساس لیاقت و قدرت خلاقیتت توی ذهنت ایجاد نکنی بخوای هم توحیدی باشی احساست بد میشه :(
جالبه همین چندوقت پیش داشتم درس هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش رو توی سایت دوباره گوش میدادم اونجا خانم شایسته حرف جالبی رو به استاد زدند که: اوایل من با در درونم میگفتم (خطاب به استاد) بابا یکذره اعتبار کارهایی که میکنی رو به خودت بده هر کار کوچک و بزرگی رو میگی اعتبارش از آن خداست یکم کریدیت به خودت بده! خانم شایسته ادامه دادن که: بعدا که بیشتر توحید رو درک کردم دیدم اتفاقا شما چقدر باهوشی که میای اعتبار همه چیز رو به خدا میدی!
چون خیلی فرق هست بین فرکانس غرور در برابر خداوند یا تواضع در برابر خداوند
آره این هست که من اگر درس خوندم من تصمیم گرفتم که درس بخونم من تصمیم گرفتم تا خدا هدایتم کنه و این قدرت اختیار من بوده
اما اینم هست که بعد از اینکه نتیجه ات رو گرفتی انتخاب کنی که میخوای اعتبارش رو بدی به خودت و منم منم کنی یا اعتبارش رو بدی با خداوند چون این دو تصمیم (بعد از موفقیت درسی) در ادامه کاملا دوتا نتیجه متفاوت رو توی مسیرت رقم میزنه.
همینجوری که گفتم دوتا فرکانس تواضع و غرور دوتا نتیجه کاملا متفاوت رو به ارمغان میاره.
بحث اینجاست فارغ از اینکه من اراده کردم و من این قدرت اراده رو دارم، این قدرت اراده رو دارم که حالا اعتبارش رو به کی بدم؟ بگم منم که دارم مینویسم یا خدا داره مینویسم؟ بنظر منم اگر باهوش باشم میگم خدایا تویی که داری مینویسی!انتخاب میکنم که اینو بگم (قدرت اختیار در راستا توحید)
یادمه وقتی که دوره احساس لیاقت رو شروع کردم این صدای واضح از طرف خداوند رو شنیدم که سینا در این مسیر فایل توحید عملی 11 رو اصل و راهنمای مسیرت قرار بده
گفتم یعنی چی؟ گفت یعنی هیچوقت فکر نکن که دیکه یادگرفتی هیچوقت فکر نکن که میدونی هیچوقت مغرور نشو!
چون خیلی مرز باریکی هست بنظر من بین اینکه ادم فکر کنه داره احساس لیاقت میکنه( درصورتی که مغرور شده) یا اینکه واقعا احساس لیاقت میکنه
اگر توی ذهنمون درست تنظیم کنیم (همون جمله استاد که: همه چیز ذهنیه) درستش اینه که به میزانی که توحیدی بشی احساس لیاقت میکنی و به میزانی که احساس لیاقت کنی توحیدی میشی!
چون اگر واقعا ادم جایگاه خودش در برابر خداوند رو درست درک کنه این اتفاق میفته که اولا خیلی در برابر خدا متواضع و سپاسگزاره دوما خیلی در برابر خداوند متواضعه
خدایاشکرت به خاطر این فرصتی که فراهم کردی تا بنویسم.
بازم میگم کلی میشه درمورد این موضوعات نوشت منم بخشی از درک خودم رو نوشتم
مرسی از دوستانی که نوشتند
خداروشکر بخاطر این سایت فوق العاده و خدایی که هدایتگر هممون هست….


14

به نام فرمانروای جهانیان
منم یه درکی از هدایت ما به سمت خواسته هامون پیدا کردم حسم گفت اینجا به اشتراک بزارم…
منم یه مدتی اینطوری درگیر بودم که اگر باورهای منن که دارن من رو هدایت میکنن و زندگی من رو میسازن پس من هستم و ذهنم دیگه، پس هدایت های خدا رو چطوری بگنجونم توی این فرمول؟
اینکه استاد میگفتن خدا داره ما رو در جهت خواسته های خودمون هدایت میکنه پس چیه دیگه، نقش خدا چیه؟
این افکار میومد توی ذهنم که خدا ما رو با یه سیستم عصبی خارق العاده آفریده و دیگه تمومه دیگه خودتی و خودت یعنیچی که خدا هر لحظه در حال هدایت تو هست به سمتی که بخوای بعد باز این میومد توی ذهنم که بابا همین سیستم عصبی رو هم خدا به تو داده پس اعتبارش میرسه به خدا برای همینه که میگیم خدا در هر لحظه در حال هدایت ماست ولی باز هم ذهنم خوب قانع نمیشد پس چرا خدا یه جاهایی توی قرآن گفته اگر تقوا داشته باشید برترید، یا خدا افراد مومن رو هدایت میکند و تنها نیستن و یا بعضی جاها گفته خداوند افکار نافرمان و بدکار را هدایت نمیکند؟ اصلا این هدایته چیه؟ چرا بعضی جاها خدا گفته ما به هر دو گروه کمک میکنیم چه اونی که میخواد بره بهشت چه اونی که میخواد بره جهنم!
خلاصه خیلی درگیر بودم تا به یه معادله درست برسم که همه اینها رو در بگیره و من بی قرار رو آروم کنه
درک الان من اینه:
خداوند انسان رو با سیستم عصبی آفریده که باورهای ما که همون مسیرهای عصبی شکل گرفته به وسیله تجربه های زندگی ما هستن دیده هامون، شنیده هامون، تجربیاتمون و…
کنترل زندگی ما رو به صورت ناخودآگاه در دست گرفتن و ما در اون جهتی که فکر میکنیم درسته حرکت میکنیم این میشه هدایت خداوند به صورت عام که هرکسی رو در راستای باورهاش هدایت میکنه و اعتبارش فقط به خدا میرسه چون همین سیستم عصبی رو خدا آفریده باورهایی مثل باور به فراوانی، باور به معنوی بودن ثروت و خیلی باورهای دیگه اینجا اقدامات و تصمیم های مارو ناآگاهانه جهت دهی میکنن به سمت کارهایی که توشون حرکت میکنیم چون باور به فراوانی در جهان داریم یا به سمت ثروت حرکت میکنیم چون باور داریم هرکی پولدارتره نزد خدا عزیزتره یا برعکس وقتی باور کمبود باشه جلوی خیلی از اقدامات ما رو میگیره این باوره وقتی باور بدبودن ثروت باشه نا آگاهانه جلوی خیلی از اقدامات مارو میگیره تا اینجا رسیدیم به آیه ای که خدا گفته ما همه رو به سمت خواسته هاشون هدایت میکنیم هدایت عام خداوند هدایتی که براساس مشیت قرار گرفته در جهان داره کار میکنه ولی ولی عاشق این قسمت دومشم:
خداوند قلب رو هم در وجود انسان نهاده که امروزه اثبات شده دارای نورون های عصبی بسیاری هست که به سیستم عصبی موجود در مغز ما هم وصله اینجا مرکز دریافت هدایت های خاص خداونده اینجا مرکز تقلب رسوندن های خداونده اینحا جاییه که خداوند مارو به سمت خاص هدایت میکنه اگر باورهای با فرکانس بالا مثل توحید رو در خودمون ایجاد کنیم باور به توحید، سپاسگزاری، امید، ایمان به قدرت برتر جهانیان، عشق به خالق، این باورهای سطح بالا که بالاترین فرکانس رو دارندو یه مومن در خودش ایجاد میکنه کاتالیزور ما به سمت خواسته هامون هستن از اینجا خدا ما رو هدایت میکنه که به صورت یه حس درونی هست که هیچ توجیهی با مغز ما نداره فقط یه احساسه که این کارو انجام بده در صورتی که مغزت مقاومت میکنه شاید به خاطر مسیرهای عصبی که به اشتباه در مغز ما شکل گرفته ولی خدا داره بهت تقلب میرسونه که چکار کنی،! اینجا شهوده دوستان جایی که با مشیت خدا برای مومنان بازه که تقلب ها رو از خداوند دریافت کنند حتی اگر باورهای اشتباه داشته باشند تو مغزشون حتی اگر مسیرهای عصبی اشتباهی ساخته شده باشه خدا از اینجا باهامون حرف میزنه و اگر ما کنترل ذهن داشته باشیم پیغام خدارو دریافت میکنیم اگر ذهن منطقیمون رو ساکت کنیم پیغام خدارو میشنویم و نتیجه پاداش های الهی هست که به مومنان وعده داده شده ولی اگر فرکانس کفر، ناسپاسی، بی ایمانی رو بفرستیم اتفاقی که میفته اینه که اون جایگاه قلب که مرکز تقلب رسوندن های خداست بسته میشه دیگه نا صدای خدارو نمی شنویم دیگه اون هدایت های خاص خدا رو دریافت نمی کنیم و اسیر و حیران همون مسیرهای عصبی میشیم که براساس تجاربمون ساخته شدند و نتیجه این فرکانس های سطح پایین کفر و ناسپاسی چیه عذاب الهی که به کافران وعده داده شده چون جایی که خدا نباشه شیطان هست و انسان میتونه تا ته تباهی بره و اینجاست که خداوند توی سوره حمد میگه راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه کسانی که به آنان غضب کرده ای و نه گمراهان!
کسایی که شهودشون بسته میشه کسایی که صدای خدارو دریافت نمیکنند میرن جزو دسته ای که بهشون غشب شده و گمراهان که حیران خودشون و باورهای منطقی خودشون میشن و تازه شیطان هم بیشتر خودنمایی میکنه و به مسیر اشتباه هدایت میشن…
بچه ها من اینطوری دریافت کردم زندگی ما برآیندی از همه این فرکانس هاست برای همین اینقدر زندگی افراد متفاوته..
من اینطوری دریافت کردم اگر بخوایم برای باورها و هدایت براساس اون باورها یه خونه دو طبقه درنظر بگیریم طبقه اول باورهای ساخته شده براساس تجاربمون هستن و طبقه دوم باور توحید و سپاسگزاری و ایمان به خداست یا باور کفر و بی ایمانی و ناسپاسی که این طبقه محیط هست به طبقه اول….
اینجایه که این سخن استاد رو درک می کنیم که توحید همه چیزه!!!
ما هرچقدرم توی خانواده یه فرهیخته ای رشد کرده باشیم به واسطه تجاربمون سرشار از مسیرهای عصبی هستیم که غلطه اگر هدایت های خدارو درکنارمون نداشته باشیم به راحتی گمراه میشیم به راحتی توی مسیر رسیدن به خواسته هامون دچار خطا میشیم پس ما نیاز داریم به تقلب خداوند به اون کاتالیزوره توحید همه چی هست همه چی…..


14

سلام و درود به همه ی عزیزان
از نظر من رابطه ی ما با خدا رابطه ی بده بستان است.رابطه ی فیزیک و متافیزیک است
ما با افکارمون به سمت خواسته هامون قدم برمیداریم و الله جواب میده
خداوند در طول تاریخ بشیریت هرکز یک میز درست نکرده بلکه خدا درخت رو آفریده و ما با فیزیکمون به خواستمون که اون میز است رسیدیم
بنظر من هر انسان طبق آیه قرآن که میفرمایید
سست نشوید،و غمگین نگردید ،شما برترید اگر ایمان داشته باشید
باید به خودش و نفسش اعتماد داشته باشه ولی در برابر خدا خاشع و متوازع باشه
فقط این انسانی که میز رو درست میکنه ،این انسانی که با اعتماد به نفسش به خواسته اش میرسه نباید در برابر خدا مغرور بشه
من به شخصه به این نتیجه رسیدم بدون خداوند هیچم
ولی اگه حرکت نکنم هرگز نمیتونم به نعمت و خواسته ایم برسم
و در آخر من فکر میکنم این که ما شک داریم که اعتبار این کار از ماست یا از خدا، بنظرم دلیلش فقط مهم بودن نظر دیگرانه ،
وگرنه انسانی که با خودش در صلح باشه و دیگران در زندگیش اصلا مهم نباشن پیش خودش و خدای خودش میگه خدایا من فقط میخوام راحت و در رفاه زندگی کنم اعتبار همه چی برای تو ولی لذت بردن از زندگی برای من
و صحبت آخرم
بنظرم ما اگر تو دنیای درونی خودمون اگر به خودمون اعتبار ندیم و خودمون رو تحسین نکنیم پس قدرتی ام برای قدم برداشتن نداریم
تحسین خودمون یعنی همون اعتماد بنفس
اعتماد بنفس یعنی توحید
اعتماد بنفس یعنی دربرابرخداهیچبودن ولی در برابر غیر خدا همه چی بودن
اعتماد بنفس یعنی تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
اعتماد بنفس یعنی مبارزه با نجواهای شیطان
اعتماد به نفس یعنی مبارزه با کمبود
اعتماد بنفس یعنی نمایان کردن خدای وجودمون
در پناه الله باشید


12

به نام خدای مهربون.
سلام به همگی
امیدوارم حالتون عالی باش
حمید جان تشکر مخصوص هم از برای این سوال .
من تقریبا تمام پاسخ ها رو خوندم و تمام پاسخ ها هم عالی هم درست هستن .و خدا رو شکر میکنم برای هم مداری با این آگاهی ها.
از خدا میخوام بگه اون چیزی رو که باید گفته بشه.
جا داره اینجا از استاد عباس منش و گروهش تشکر کنم که این فضای زیبا رو در اختیار ما گذاشته تا ما هم مثل خودش قوانین رو درک کنیم و خوشبختی رو توی تمام ابعاد زندگی مون تجربه کنیم.
موضوع صحبت این سوال شاید بشه گفت سیستمی بودن خدا رو درک کنیم که این درک تا ابد ادامه داره و همیشه میتونه بهتر درک کنیم سیستمی بودن خدا رو ولی کامل نمیشه.
و موضوع دیگه باور مون نسبت به خدا.
خوب توی ۱۲ قدم توی قدم اول که من کار کردم درمورد این موضوع استاد توضیح داده
و کتاب چگونه فکر خدا رو بخونیم
و فایلی که من سیر نمیشم از گوش دادنش فایل
انرژی ای که خدا نامیدیم. استاد خیلی عالی توضیح داده.
ی خوبی که جواب بچه ها داشت این بود که چون مثال های قابل درک و از زندگی روزمره خودشون میگن باعث میشه بحث نره به سمت نادرست و میشه بصورت عملی از این آگاهی ها بعدا آدم استفاده کنه توی زندگیش.
خدا رو شکر میکنم توی جمع دوستانی هستم که دوست دارن تغییر کنند و قوانین رو درک کنند دنبال حاشیه و بحث های الکی نیستند و چقدر انرژی این جریان الهی در کامنت ها رو آدم حس میکنه و کلی لذت میبره که خداوند داره با تک تک کلمه ها با من باتوجه به مداری که هستیم صحبت میکنه خدیا شکرت.
با تمام صحبت هایی که کردم میریم به اصل مطلب .
در این لحظه و در این مدار و فرکانسی که هستم درکم اینو میگه درمورد درک خداوند و سیستمی بودن خداوند .
استاد توی قدم ۱ توی توضیح سوره اول قرآن میگه .که خدا ما رو هر لحظه هدایت میکنه به هر سمتی که ما بخوایم.
و میگه حتی تو دعا مشخص کنیم که خدایا ما رو هدایت کن به راه راست .راه کسانی که نعمت دادی ن گمراهان.
یعنی خداوند یک سیستمی هست که پاسخ میده به درخواست ها و فرکانس های ما.
به خاطر باور های نادرستی که ما از خدا داریم همش من فکر میکنم توی یک سری از انفاق های زندگیم خداوند از روی بخشنده بودنش خوب و بد میکنه برای شخص من.
انگار خدا یک قدرتی هست که بر همه چی کار داره .مثلا میگه این الان به صلاح این بنده نیست بذار فعلا بهش ندم و غیره…
ولی چیزی که من از این سوره فهمیدم .
به قول استاد اینطور نیست که یک چیزی در مورد خودمون هست که ما خودمون در مورد خودمون نمیدونیم ولی خدا میدونه.در صورتی که مثل برنامه نویس بازی خدا قوانین رو نوشته اینکه ما چطور هر لحظه بازی کنیم رو که نمیدونه چطوری دقیقا بازی میکنیم.
یعنی خدا فقط فقط فقط پاسخ میده .اصلا کار به هیچی نداره فقط پاسخ میده خوب و بد هم نداریم مثل بچه کوچیک ها رو میبریم مغازه و یک چیزی برمیداره از روی کنجکاوی ولی ما میگیم این برات خوب نیست بیا اینو بردار ..
خدا اصلا کار نداره فقط هدایت فقط هدایت
اختیار و تصمیم با خودمونه. ولی نمی تونیم این انرژی هوشمند رو گول بزنیم.
من یک خواسته دارم به محض اینکه توی ذهنم ساخته بشه اون تایید میشه و اگه کنترل کنم ذهنم رو بهم داده میشه.
مثلا این روز ها من میخوام یک خونه اجاره کنم با فلان مشخصات مورد های خیلی زیادی هم رفتم دیدم .
ولی همش نگران هستم برای خونه که میتونم خونه مناسب پیدا کنم یا ن .
واقعا میگن از خدا طوری آدم باید چیزی بخواد و دعا کنه که انگار الان پشت در براش خدا گذاشته.
من‌الان چند روزه خیلی فکر کردم به این موضوع که ما میخوایم داده میشه بدون قضاوت بدون هیچ چیز دیگه .
و قابل درکت از قبل برام شده البته اول راهم و کلی راه مونده .ولی الان برام داره کم کم منطقی میشه که بابا تمام هرچیزی که توی زندگیم اتفاق میفته خودم هستم که رقم میزنم. خداوند پاسخ میده به خواسته های من .
میدونم جوابی که نوشتم ی کم شلوغ و پلوغ شد .
ولی اینو درک میکنم که مهمترین باوری که ما باید روش کار کنیم باورمون نسبت به خدا.
من الان هرچی جلو میرم بیشتر درک میکنم که چقدر باور های من اشتباه در مورد موجودیت خداوند و چقدر این باعث میشه مسیر رو اشتباه برم.
از خدا میخوام به تک تک ما کمک کنه بتونیم بهتر خدا رو درک کنیم .
از همه دوستان تشکر میکنم



1

سلام به محمد رضای نازنین

واقعا من هم با شما موافقم که این مکان چقدر مقدسه و اینچنین بچه ها و دوستان مثل فرشته هایی از راه میرسن و آگاهی های نابی که سالها براش زحمت کشیدن در اختیارت میزارن و بهت کمک میکنن

خدارو شکر

خیییییلی شکر.

این کامنت شما فوق العاده بود

من خودم دنبال چنین درکی هستم

خدایی که قانونه

قضاوت نمیکنه دخالت نمیکنه صلاح و مصلحتی در کارش نیست

اما !!!!

اما این خدا که خالقه و قدرتمنده  ،رحمانه و رحیمه

بقول شما در اول کتابش تقلب رسونده

میکه راه اینهه چاه اینه

میگه اگر در مسیر درست بری لاجرم زندگی ات پر از لذته

اگر مسیر غلط رو پیش بگیری حتی خود من هم نمیتونم کاری برات بکنم چون قانون‌دنیا رو طوری طراحی کردم که ، دست تو تصمیمات و خواسته های تو نبرم

اگر تو ذلت رو انتخاب کردی اگر با سرعت دویست تا داری به سمت زلالت و نابودی پیش میری ، من فقط میتونم تو همین راه بعت کمک کنم

خدا میگه رب العالمین ام

میگه من قدرت تمام‌جهانم و در اختیار توام

اما بجای تو  تصمیم نمیگیرم

یادتونه تو بازی نید فور اسپید ؟؟؟؟

وقتی داشتی تو جاده ای بر خلاف مسیر درست مسابقه حرکت میکردی چیزی مانع حرکتت نمیشد ، فقط اون بالای صفحه یه ارور بصورت مداوم خاموش و روشن میشد و هی اخطار میداد که میگفت داری برعکس میری

همون طور که تو برعکس می رفتی تمام قدرت انجین در اختیارت بود میتونستی گاز بدی میتونستی سریع تر بری ، در کل شرایط هیچ تغییری نمی‌کرد، فقط صدای اخطار مدام پخش میشد.

خدا دقیقا همینجوریه

هر جی گاز بدی به سمت بدبختیها خدا کمکت میکنه ولی مدام از در و دیوار از بالا و پایین از چپ و راست بیچارگی سرت میاد .اینها همون اخطار ها و آلارم های خداست

میگه میخای سریع تر بدبخت کنی خودتو ؟ باشه من پایت هستم ولی داری برعکس میری هاااااا

ولی چون دنیا رو طوری خلق کرده که فقط باید تصمیم ، تصمیم من باشه، از قوانین خودش تخطی نمیکنه

باز میرسم به درک فعلی خودم

خدا یه نیروی بینهایت و بی انتهاست

که همه چیزه

هر اتفاقی میفته خودشه

ولی در موازات این نیرو یه قانونی هم وجود داره

میگه هر چی که من قدرت دارم از آن تو ای انسان، تصمیم با توعه

بخای بیچاره بشی بهت میگم چشم

بخای به سعادت برسی باز هم میگم چشم

تمام قدرت خدا به تصمیم من بستگی داره که در کدوم مسیر حلول پیدا کنه

اصلا دست من نیست که بخام خودمو ازین نیرو جدا کنم

چه بخوام چه نخوام من قدرتمند خلق شدم

فقط باید تصمیم بگیرم و دیگه بقیه شو خدا هدایت میکنه و درعا رو برام باز میکنه

و طبق جلسات هفده و هجده دوره احساس لیاقت من باید به دست آورد هام افتخار کنم

چون من انتخاب کردم و تصمیم گرفتم ،

چون میتونستم انتخاب بدتری بکنم

دقیقا مثل کلام دوستمون در مورد حضرت ابراهیم

حضرت ابراهیم ، مرد درجه یک قرآن، فقط بخاطر انتخاب هاش به چنین جایگاهی رسید

انتخاب کرد که در مسیر درست حرکت کنه ، و بعد از انتخاب دیگه همش میشه کنترل ذهن

کنترل ذهن در برابر نجواهای شیطان

و نتیجه میشه خلیل اللهی

بینهایت از شما ممنونم محمد رضای عزیز.

11

سلام و درود دوست همفرکانسی ، الان که دارم تایپ میکنم خودم هم به شدت متحیرم از این همه نشانه ، فقط بهتون بگم که من هم تا دو هفته پیش همین حال شما رو داشتم ، اما الان اونقدر به خدای خودم وصلم که حتی بهم الهام کرد بیام تو سایت جواب یک نفر تو عقل کل و بدم ، باورتون میشه سوالتون رو دیدم فقط گفتم خدایا بازم اعجاز ، شکرت چه میکنی با من🥹🥹❤️❤️
من هم تا دو هفته قبل اونقدر مستاصل و درمانده بودم که داشتم به جنون میرسیدم ، تو این سالها اونقدر کتاب خونده بودم و با اساتید عرفان و خودشناسی کار کرده بودم که دیگه ذهنم داشت از شدت سوال و وسواس منفجر میشد ، حتما پروفایلم و بخونید خودتون متوجه میشید ‌. همین و بگم که با تمامی اطلاعات ذهنی که یک روزی برام دست آورد محسوب میشد به عجز و درماندگی رسیدم و فقط تو خواب و بیداری با همه وجود میگفتم خدایا من و هدایت کن به راه درست ، به صراط المستقیم که یکی از این شب ها هدایت شدم پس از مدتها دوباره به سایت استاد عباس منش و فایل های توحیدی و از اون شب انگار از یک خواب خفته بیدار شدم .
تو این سالها روی اطلاعاتم ، روی ذهن کوچکم خیلی حساب وا کرده بودم ، فک میکردم دیگه به خودشناسی رسیدم و از پس همه مشکلاتم بر میام ، اما خدا رو شکر چک و لگد روزگار و خوردم و فهمیدم نه روی خودم حساب باز کنم نه هیچ کس دیگه ایی .
درسته ما قطره ای از دریاییم ، درسته که ما از روح خداوندیم اما …..
قطره ، دریاست اگر با دریاست
ورنه او قطره و دریا ، دریاست .
شاید یه مراحلی رو بتونیم با این ذهن کوچک طی کنیم اما اگر یادمون بره که اصل چیز دیگه ایی هست و از توحیدی بودن فاصله بگیریم بدون شک ضرر میکنیم .
باور کنید هر قدمی تا الان برداشتیم ، شاید به نظر بیاد خودمون برداشتیم ولی اون خواسته ، حتی همین نفس اگر اون نخواد میتونه لحظه بعد نباشه ، پس اگر هم برکت و آگاهی داره تو زندگیمون ایجاد میشه باز هم به لطف اون بوده ، ما انسانها یا میتونیم با تقلا زندگی کنیم یا با خدا باشیم و توی صراط المستقیم ، بدون هیچ زور و تقلایی زندگی کنیم که البته برمیگرده به اون اندازه  و مقداری  که توحیدی هستیم‌ و فقط او را بپرستیم و از  فقط او کمک بخواهیم .
شک به دلتون راه ندید ، فقط خدا همه کاره است.
یه لحظه فکر کنید ،  کار ارگان های بدنتون رو میتونید کنترل کنید
ما حتی نمیتونیم بفهمیم یه سلول چطور داره کار میکنه ، چه برسه به میلیاردها سلول که هر کدوم دارن کار خودشون و انجام میدن ،
ما از یه لحظه بعدمون خبر نداریم چه برسه که بخوایم برای هفته ها و ماهها برنامه ریزی کنیم
ما انسانها خیلیییی خیلییییی در مقابل خداوند کوچکیم اما تا یکم به یک سری از خواسته هامون میرسیم هوا برمون میداره که کار خودمون بوده .امان از این انسان ناسپاس و متوهم 😃
توی عرفان خیلی خونده بودم باید منیت و نفس رو کنار گذاشت تا خدا رو دید اما هیچ وقت نمیتونستم از پسش بربیام ، همیشه یه جا این منیت بود ،اما بلاخره روز نابودی این من رسید و این من اونقدر به مرز هیچ و درماندگی رسید که فهمید اصل ماجرا رو
ما همه شیران ولی شیر علم
حمله‌شان از باد باشد دم‌ بدم
حمله‌شان پیداست و ناپیداست باد
آنک ناپیداست هرگز گم مباد
 
مولانا میگه ما همچون شیریم ، ولی شیر روی پرچم 😂
حمله این شیر از بادی هست که میوزه وگرنه که این باد نیاد شیر روی پرچم تکونم نمیخوره 😃
میگه همه این پز و خوشحالی شیر از قدرت باد هست ، حالا ما انسانها همون شیر روی پرچمیم ، اگر باد بوزه یه تکونی بخوریم
امیدوارم تونسته باشم تا حدی جوابتون و داده باشم ، که البته همینم هدایت خداوند بود و بس .
در پناه و هدایت و حمایتش باشید 🙏🙏✨️✨️


10

سلام حمید رضای عزیز
من تو کامنت های قبلیم یه جمله ای رو نوشتم با این مضمون:
(هر چیزی تو این جهان قانون داره،بعضی از قوانین به وسیله نیرویی به نام خدا و بعضی از قوانین توسط خود ما انسانها بوجود اومده.مثلا قانون جاذبه رو ما که بوجود نیاوردیم این قانون بوسیله این نیرو بوجود اومده .
اما بعضی از قوانین مثل قوانین راهنمایی و رانندگی بوسیله ما انسانها بوجود اومده،ولی چون این قوانین از ذهن ما نشات گرفته و این ذهن بوسیله خدا خلق شده ما اعتبار این قوانین رو هم به خدا میدیم و میگیم ، خالق همه چی در این جهان خداست.
این مثال رو زدم بگم که جهان غیر از قوانین و نظامات چیزی حالیش نیست. هر اتفاقی میوفته بر اساس یک سری قوانین هست. حالا این قوانین چه قوانین خدا باشه چه قوانین بشری)
یه سری از دوستان فکر میکنن من میگم همه چی قانون نظاماته یعنی اینکه خدا هیچ کاره هست.
و این موضوع منو خیلی اذیت میکنه.
یا من نمیتونم موضوع رو انتقال بدم یا سوء برداشت میشه از صحبت های من.
خود استاد تو فایلی هم میگن که اگه دریا برا موسی و یارانش شکافته شد بر اساس یه سری قوانین بود.
تولد یک انسان هم برا خودش قانون نظاماتی داره اولین مرحلش داشتن ارتباط بین زن و مرد هست.
اگه بگی نه اینطور نیست،عیسی که پدر نداشت ،میگم اونم بر اساس یه سری قوانین و نظامات هست که ما از درکش ناتوانیم.قرآن میگه ایمان به غیب ،یعنی به چیزی که غایبه،نمیبینیش،خارج از درک و محدوده ذهن تو هست ، اما حتما قوانینی داره که هنوز کشف نشده.
مگه انسان چقدر تونسته از قوانین جهان رو کشف کنه.
پیامبر تو تیر نینداختی خدا بود.
من اصلا با این موضوع مشکل ندارم صد درصد خدا بود.
اما طبق قانون و نظامات
اما یه مثال:
اگه بگیم پیامبر تیر رو در کمان گذاشت و پرتاب کرد اما تیر به هدف نخورد.پیامبر نتونست به هدف بزنه یا خدا؟
الان باید بگیم خدا دیگه.
حتی اگه به هدف نخوره.
ولی از من بپرسی میگم پیامبر نتونست هدف رو بزنه،
چرا ؟؟؟ چون قانون و نظامات رو رعایت نکرد.
شاید نتونست ذهنش رو کنترل کنه
شاید تیر از جنس خوبی نبود
شاید فاصله رو رعایت نکرد
شاید زه کمان رو به مقدار لازم نکشید
شاید تمرکز نداشت.
امااگه قوانین و نظامات رو رعایت میکرد چی؟
دقیقا به هدف میزد .
یعنی اون خود خود خدا بود که تیر رو انداخت و به هدف خورد
حتی کمک خدا بر پیامبر هم طبق قانون و نظامات هست.
خود پیامبر در جنگ احد شکست میخوره صورتش زخمی و دندانش شکسته میشه.
اونوقت باید بگیم خدا شکست خورد دیگه
در حالی که سپاه اسلام قوانین و نظامات جنگی رو رعایت نکرد و موجب شکست تو این جنگ شد.
من پشت فرمون بودم رانندگی میکردم انگار خدا رانندگی میکرداما تصادف کردم،من تصادف کردم یا خدا؟
باید بگیم خدا دیگه.
از من بپرسی میگم من.
چرا ؟؟؟ چون قوانین رو رعایت نکردم
اگه قوانین و نظامات رانندگی رو رعایت میکردم چی؟
تصادف نمیکردم
یعنی خود خدا بود رانندگی میکرد و به مقصد رسیدیم
هر خیری که به انسان میرسد از طرف خداست یعنی رعایت کردن قوانین و نظامات جهان
و هر شری به انسان میرسد از طرف خود اوست،یعنی عدول از قوانین و نظامات جهان
تسلیم بودن مقابل خدا یعنی چی؟
یعنی به قانون و نظاماتم عمل کن دیگه
یعنی حرفمو گوش کن دیگه.
یعنی غیبت نکن،دروغ نگو،دزدی نکن،زنا نکن،حق کسی رو نخور و هزاران چیز دیگر…
میدونی کی شرک میورزیم؟
وقتی به قانون و نظاماتش عمل نمیکنیم
میدونی کی زمین میخوریم؟
وقتی به قانون و نظاماتش عمل نمیکنیم
مَخلص کلام من اینه:
اگه قوانین و نظاماتی که تو دنیا هست چه خدایی چه بشری رعایت کنیم یعنی دقیقا داریم حرف خدا رو گوش میدیم.
یعنی خدا برامون همه چیز میشود،اما طبق قانون و نظامات.
یعنی کمک خدا هم به ما انسانها طبق قانون و نظامات است.
به نظر من توحیدی ترین فرد کسی هست که قوانین و نظامات خدا رو داره رعایت میکنه.
امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم.
ارادتمند شما



5

سلام دوست عزیزم

من نمیدونم که درک من درسته یا نه

ولی احساسم اینه که انگار شما داری یه تفکیکی انجام میدی

خوبا مال خدا ، بدا مال من

دوست عزیزم

چرا فکر میکنی کار خوبا تحت نظامات خدا خوب پیش رفته

ولی کار بدا خارج از نظامات خدا

خدا یک جریان پیوسته است در همه چیز

اگر تیر به هدف خورد خدا بود اکر نمیخورد هم خدا بود.

یوسف طبق قانون جاش تو زندان بود.

یونس طبق قانون جاش تو شکم ماهی یود

نوح طبق قانون سوار کشتی یود

پسر نوح طبق قانون جاش خارج از کشتی یود

تیر کی به هدف میخوره؟ زمانی که فارق ازینکه من مغازم حاشیه بلوار واقع شده یا ته کوچه میگم قدرت دست خداست نه لوکیشن مغازه

کی تیر به هدف میخوره ؟ زمانی که فارق ازینکه تیر جنسش اعلام باشه یا نه ، من به خدا میگم مننننننننن میخام تیرم به هدف بخوره و خدا هم میگه چشم

اگر تو دلت تو ذهنت داری به جنس اعلای تیر بیشتر از قدرت خدا قدرت میدی نتیجه چی میشه ؟ خدا میگه به جنس تیرت مینازی ؟ بزن ببینم چطوری میخای بزنی

میشه همون کامنت سارای عزیز

فکر میکنی اینارو تو خلق کردی ؟ من ویران میکنم ببینم تو چطور میخای آباد کنی

تیر کی به هدف میخوره ؟ وقتی به خدا و توانایی خدا بیشتر از توانایی خودت اعتماد میکنی زمانی که شیطان میگه نه نمیشه باد موافق نمیوزه جنس تیر ات خوب نیست زاویه کمانت فلانه

تو ذهنت میتونی تمام اون نجوا هارو خاموش کنی

کنترل ذهن کنی

تیر به هدف میخوره ، اگر خورد خداست

یعنی تو خواستی و اتفاق افتاده چون تسلیم ندای خدا بودی نه نجوای شیطان

اگر نخورد هم خداست چون تو خواستی ولی نجوای شیطان زورش بیشتر هز ندای خدا بود. پس دقیقا طبق قانون و نظامات به هدف نخورد

اونجا که میگه هر خیری برسه از منه و هر شری برسه از خودت همینه دیگه

خیر اونجاست که کنترل ذهن کردی و گفتی اون بیرون هر اتفاقی بیفته مهم نیست چون خدا همه چیزه

وقتی من بخام ، اگر بتونم تسلیم باشم اگر بتونم کنترل ذهن کنم پس باید بشه

این میشه خیر

ولی وقتی تو میخای و نمیتونی ذهنتو کنترل کنی نمیشه ، چرا چون زود تو ( شیطان ) بیشتر بوده

هر دوی اینها خداست

نمیشه بگیم کار خوبارو خدا میکنه کار بدا رو من

خدا قضاوت و دخالت نمیکنه

میگه اگر تو فکر میکنی من میتونم کارارو برات انجام بدم اوکی انجام میدم

اگر فکر میکنی نمیتونم اوکی انجام نمیدم

در هر صورت طبق قانون خواسته تو انجام میشه

خواسته تو قدرت منه

یا عدم قدرت من ؟

تصمیم با توعه

انتخاب با توعه

قدرت دست توعه

منو توانا ببینی برات توانا میشم

ناتوان ببینی برات حقیر میشم

تو چی میخای انسان؟

بنظرم شما معنای قانون رو درست متوجه نشدید جسارتا

قانون های بشری هیچ ارزش و اعتباری در قوانین بدون تغییر خدا نداره

شما تصادف کردی ، فکر میکنی طبق قوانین و نظامات رفتار نکردی ؟؟؟؟؟؟

خیر عزیزم

طبق قانون شما با افکارت و با مداری که درش بودی طبقققققق قانون تصادف کردی

نمیشه بگیم اتفاق خوبارو خدا رقم زد اتفاق برا رو من

دوست من

همه جیز خداست ، خوب و بد نداره

طبق قانون خیر و شر ما رخ میده

اصلا خیر و شر چیه ؟

خیر یعنی دریافت خواسته

شر یعنی عدم دریافت خواسته

من تصمیم میگیرم برم‌مشهد

خیر اینه که به خواسته برسم

شر اینه که نرسم

اگر تسلیم نجوا ها نشم اگر تسلیم باشم اگر رها باشم تسلیم باشم بگم من نمیدونم من میخاهم پس باید بشود ، اینجا قطعا می‌شود

یعتی خیر رح داده

اگر بگم من که پول ندارم من که بابام اجازه نمیده من که مدیرم مرخصی نمیده و ….

نمی‌شود. چرا نشد ؟ چون تو ذهن شما قدرت مدیر از قدرت خدا بیشتر یود

اگر میگفتی من میخام برم و وقتی ذهنت میگفت پس مدیرت چی ؟ به ذهنت میگفتی به من ربطی نداره خدا باید انجامش بده، دقیقا مدیره به یه دلیل نامعلومی میکفت فلانی من میخام بهت مرخصی بدم بری سفر ، چراااااا؟ چون مدیره نبود بلکه خدا بود

همه جیز خداست اما آیا ما باور داریم ؟


1 سال پیش

سلام دوست عزیز افرین بهت

دقیقا همینه که گفتی وقتی طبق قانون رانندگی کنی به مقصد میرسی و این یعنی خدا بود که رانندگی‌کرد

همین ماشینه که تونست ترو ببره برسونه خدا بود وگرنه اگه ترمزش نبود تو نمیرسیدی به مقصد

تو اونی هستی که باید اعمال صالح انجام بدی وقتی بهش ایمان اوردی و اتفاقات خوب میشه مال تو

یا اینکه اگر سپاس گزار باشید شما را می افزایم

خوب سپاس گزاری یک رفتاره طبق قانون خداوند که اگر انجام بشه نتیجه میده به ما

حالا اینکه ما باورش کنیم و ازش استفاده کنیم به خودمون ربط داره

همچی علم خداونده و قوانینش رو گفته بهشون عمل کنیم جواب میده در هر دو جهت چه سپاس گزار باشیم چه ناسپاس حالا ما فهمیدیم سپاس گزاری جوابه و انجامش میدیم جواب نمیده

چون درست انجامش نمیدیم

وگرنه اگر درست انجام بدیم یعنی خدا تیر رو انداخته یعنی علم خداوند جوابگو بوده


1 سال پیش

سلام دوباره خدمت حمید رضای عزیز

جدای از صحبت هایی که بینمون رد و بدل میشه من هم خودت و هم دیدگاهت رو تو بعضی زمینه ها دوست دارم هر چند تو بعضی مسائل اصلا موافق حرفات نیستم.

دوست عزیز ، من نمیگم صحبت های منو قبول کن.

حرف های استاد رو که قبول داری؟

یه فایلی ای هست از استاد بنام

( مهارت در اجرای قوانین و تنظیم فرکانس ها )

https://elmeservat.com/fa/skill-of-aligning-our-frequencies/

یه بار دیگه گوشش کن.میدونم میگی گوش دادم،ولی یه بار دیگه گوشش کن.


1 سال پیش

ممنونم دوست عزیز آقا منصور

دقیقا همینه که گفتین.

خوشحالم میشم اگه تونسته باشم هم کمکی به خودم و دوستان بکنم.

سلام pv عزیز

اینجا اصلا تفاوت ها مهم نیست بنظرم

هر کسی درکش رو میگه و میتونه به بقیه با درکش کمک کنه

بینهایت ازت سپاسگزارم و اون فایل رو دوباره میبینم حتما

ممنونم ازت دوست بینظیرم.

9

سلام خدمت عزیزان
خواستم اینجا به یه سوال اساسی تر و ریشه ای تر پاسخ بدم که تو دلش پاسخ به این سوال هم هست… جبر یا اختیار…سالهاست عرفا و فلاسفه در این مورد بحث ها کردن و هیچ کدوم پاسخ کاملی نیست چون صورت سوال اشکال داره…موضوع اینجاست که ما نه مجبوریم نه مختار! این تعارضات از جایی شروع شد که ما قائل به وجود خدایی شدیم که در جایی هست و ما جدای از او هستیم، خب با این پیش فرض غلط یا ما اخیاری داریم جدای از اختیار او یا مجبوریم و هر نگاه غلطی از این تصور اشتباه بوجود میاد، مثل این میمونه که بخوایم زمینو در تخم مرغ جا بدیم بون کوچک شدن! اما وقتی فهمیدیم که ما مظهر خداوندیم، یعنی ظرفی که خداوند در اون جلوه کرده و مظروفش شده اونم به اندازه ظرفیتش، خوب انتخاب و اختیار میشه فرآیندی که این تجلی در اون رخ میده و هرچقدر انسان سعه وجودی پیدا میکنه انتخوابهاش و ادراکاتش درست تر و توحیدی تر میشه، واقعا درک نمیکنم چرا ما میخوایم خدا رو تو آسمون ببینیم و خودمونو روی زمین و بعد بخوایم تعارضاتی که بوجود میاد رو حل کنیم درصورتی که صورت مسئله اشتباهه!



2

1 سال پیش

سلام دوست عزیزم

چقدر قشنگ بیان کردی ما میخوایم خدا و انسان رو جدا ببینیم و بعد با سختی و توجیه تعارضات رو حل کنیم


1 سال پیش

سلام عرض ادب

ما اختیار داریم که او را بپذیریم

9

با سلام به دوستانم خوبم

بارها پیش اومده که در شرایطی قرارگرفتم که صحبت‌های افراد ناخودآگاه برام بولد شده وخداوند بر زبانشون جاری شده ومن تسلیم شدم وبراحتی در مسیر درست با تصمیم درست قرار گرفتم

گاهی در جلسات خداوند بر زبانم جاری شده ومسیر به نفع من پیش رفته وبا عث تعجب بقیه شده ولی می‌دانستم علی رغم ترسی که داشتم خودش هدایتم کرده ومن تسلیم بودم

البته مواردی هم بوده که با شرک ورزیدن در صدد جبران بودم
تسلیم هدایت خداوند که خودش دلها رو نرم میکنه نبودم ونتیجه معکوس گرفتم

در تسلیم بودن در برابر خداوند احساس لیاقت واحساس ارزشمندی هم هست وافراد دلشون نرم میشه وبارها براحتی انجام میشه

ولی زمانی که تسلیم نیستیم وروی خودمون حساب میکنیم
با مواجه شدن در برابر کوچکترین تضادی احساس بی ارزشی میکنیم ونتایج نامناسب بعدی رخ میده

پس در هرشرایطی چه تضاد باشه وچه خواسته ای که تجربه اش میکنیم تسلیم بودن در برابر خداوند وپذیرش اینکه خودش در هر شرایطی هدایتمون میکنه امیدوارتر مسیر رشدمون رو طی میکنیم وآرام هستیم


8

سلام
اول از همه تشکر از شما برای جواب های فوق العادت در کامنت های عقل کل.
روزی گوشیم شکست و من با سعی بی نظیری حالم رو خوب نگه داشتم در صورتی که 1.5 میلیون پول تعمیر بود و من اون پول رو نداشتم.
و تسلیم و ناتوان بودم نه اینکه شدم بودم یعنی با این انگیزه که بیایم تست کنیم این قانون رو و پولش به طرز معجزه آسایی فردای اون روز جور شد.
و من دوباره چند هفته پیش گوشیم شکست و من باز هم تسلیم شدم و عاجز شدم و رفیقم گفت یک گوشی دارم تا وقتی گوشی بخری دستت باشه و بهم داد و من هفته بعد گوشی خریدم.
حالا مشکل پول گوشی بود که مادرم قرار بود قسطی بده و پدرم گفت برو وام به اسم خودت بردار من گفتم گوشی رو ببرید پس بدید خب اگه گوشی روشن بشه 40 درصد قیمت کم میشه و من گفتم اون گوشی شکستم رو بدید بهش و همه ساکت شدن و قبول کردن که پرداخت کنند و درصد زیادی از پول گوشی کم شد.
من فکر میکنم وقتی ما به مشکل می‌خوریم خیلی عاجز میشیم.
ولی بعدش یادمون نمیره و حتی میگم ناخودآگاه میگیم حالا هر ما از پل گذشت و باز مغرور میشیم.
تجربه ریز زیادی دارم به قول استاد قبل یک امتحان
قبل یک تست
قبل یک آزمون
وقتی عزیزمون تو بیمارستانه
وقتی گوشیمون می‌شکنه
وقتی ازمون شکایت میشه
وقتی چیزیمون گم میشه
وقتی شکستی می‌خوریم
وقتی وارد یک مسیر جدید میشیم.
در پناه حق


4

سلام به همه دوستان عزیزم
من مدت زمان کوتاهی هست که عضو این سایت توحیدی و زیباشدم و واقعا خداروشکر که میکنم هدایت شدم به این سایت
و ازهمه مهم تر هدایت شدم به این سوال واین کامنتهای عالی
من تو همین مدت کوتاه که روزانه میام به قسمت های مختلف سایت و مطالعه میکنمو فایل میبینم واقعا نشانه ها رو دارم تو زندگیم میبینم
یچیز جالب که برام این چندروزه داره اتفاق میفته اینه که به قول استاد در کتاب رویاهایی که رویا نیستند بعضی اوقات میشه که تو نشانه هارو تو گفتگوی دو تا کودک متوجه میشی واقعا برای من اینطور شده که من به طریق مختلف همش می‌شنوم از افراد مختلف که همه چیز باوره و در مورد باور همش می‌شنوم و همون لحظه عالی میشه حسم
و واقعا هر لحظه که میگذره بهتر وبهتر میشه همه چیز
خدایا شکرت که من توام و تو من هستی

خدایا دوستت دارم
من عزیزم دوستت دارم
خدایا دوست دارم همه دنیارو


1

به نام خداوند بخشنده و مهربانم سلام به دوست عزیزم
وقتی به حدی بالایی از کنترل ذهن برسیم وقتی به درجه بالای از ایمان برسیم وقتی به حدی بالایی از دیدگاه مثبت برسیم
وقتی اینقدر توکل زیاد به خدا داشته باشیم بین ذهن و روحمون هماهنگی برقرار کنیم
صفات خداوند رو بشناسیم و درک کنیم و اجرا کنیم
مثل حضرت زینب که در صحرای کربلا با اون همه مصیبت که بر سرش اومده بود با کنترل ذهن و ایمان و دیدگاهه مثبت بالایی که داشتن گفتن جز زیبایی من چیزی نمیبینم
چون خدا رو همه جا میدید
ما هم باید طوری روی خودمون کار کنیم در همه زمینه ها و در همه جا حضور خدا رو ببینیم وقتی خدا رو ببینیم و به اون مقام برسیم ما هم جز زیبایی چیزی نمی‌بینیم
خدایا به من قدرت بده ایمان و توکل و درکم نسبت به تو بیشتر و بیشتر شود
در پناه خداوند باشین