اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدارو صد هزار مرتبه شکر برای حضورم در این فرکانس و پایبند بودن تعهدم برای رد پا
بارها و بارها گفتم و خود استاد بارها گفتن این فایلارو وقتی گوش میکنی هماهنگ میشی،توی مداری قرار میگیری که از جنس همون فایل ها میبینی
تجربه من ازین فایل که دیروز هماهنگ بود با این فایل
«چرا بعضی افراد بد شانس هستند»
ما دیشب مهمونی دعوت بودیم با همسرمون شب یلدا
و همسرم ناخوداگاه شروع کرد به صحبت کردن در مورد خاطره چند سال پیششون از شب یلدا که خالش اینا ماشین خریده بودن و همون شب دزد ماشینشونو برد
و من همونجا تیک این موضوع توی ذهنم خورد که ذهن عادتشه که اتفاقای بد رو تعریف کنه
و ازون جا که منو همسرم داریم روی خودمون کار میکنیم همونجا بهش گفتم که ذهن ما ادما چقدر به دنبال اتفاقات بد گذشتس و این عادت رو باید با قوانینی که استاد داره یادمون میده تغییر بدیم
و این هم بهشون گفتم که من هم کلی باگ و ایراد دارم رو این موضوع و توجهم باید بیشتر رو این قانون باشه و منم خودمم باید خیلی کار کنم و حواسمو جمع کنم
و گذشت و من توی مهمونی بودم
که ناخوداگاه دقیقا زنداییم بازم از خاطرات بدش که دزد میخواست گوشیشو بزنه با هیجان شروع کرد به تعریف کردن
و طبق عادت ما که باورهای ما از گذشتگان شکل گرفته
من به جای اینکه تمرکزمو بردارم و موضوع بحث رو عوض کنم منم گفتم پارسال گوشی منم دزد قاپید
و به محض اینکه این جملرو گفتم
پیش خودم گفتم و لامپ این تو ذهنم روشن شد که اوه فرشاد
تو خودت دیدی که هنوز کلی کار داری
با این که سالهای ساله ادعای اینو داری ک رو خودت داری کار میکنی
اما هنوز که هنوزه از دستت در میره
اما جمع بندی کل این اتفاق به نعفم تموم شد که بیشتر تممرکزم رو ببرم بالا تر و قانون رو بهتر و بهتر درک بکنم
و خدارو شکر میکنم که این اگاهی هارو بهم میده برای اجرای قوانین در زندگیم
خدایا ممنونم که منو در فرکانس ردپا در این سایت نور قرار دادی برای تغییرم
مریم جون میدونستی من خیلی دوست دارم و خیلی تحسینت میکنم؟چقدر ی ادم میتونه خیرخواه باشه که بشینه وقت بذاره برای کسانی مثل من ک دنبال پیشرفتن این سفرنامه رو تربیت بده. جان دلی جان دل
استاد من همیشه دوس دارم از مشکلاتی ک تو مسیرم داشتم حرف بزنم .امروز داشتم حساب و کتاب سود ماهانه ام رو درمیاوردم دیدم با وجود اینک من خیلی خوب تونستم شرایط مالیم رو سامان بدم ولی متاسفانه چاله چوله هام زیاده و ی جورایی کم خرج میکنم یا پس انداز
یا اینک با ادم هایی وارد رابطه میشم ک وقتی برای دیگران تعریف میکنم جایگاه شغلی و تحصیلی و مالی و حتی مهم تر عزت نفس اون ها همه در تعجبن ولی اون کیفیت رابطه رو ندارم
آگاه بودم ک ته ته ته دلم از اینکه بشینم بگم وای من چقدر سختی کشیدم از چه صخره های وحشتناکی عبور کردم چه مسیرهای پر تلاطمی داشتم
یا اینک ی وقتایی میشینم خیال پردازی از اینک خیانت کنه یا منو نخواد یا دعوا کنیم .تو رابطه ام
همیشه سوال بود برام ک چرا دلم میخواد .این چه شخصیتی که ته ته روان من هست کجای کار من میلنگه؟
چرا سختی کشیدن رو دوست دازم؟و ناخوداگاه لذت میبرم ازش؟
حتی همین الانم سواله برام چرا لذت میبرم؟
و جواب نداشتن عزت نفسه .جواب دنبال جلب توجه بودنه
استاد این فایل و متن نوشته ی مریم جون به خود خدا قسم ک میلیاردی ارزش داره شاید یکی از بزرگترین پاشنه اشیل های من همین باشه
من اینجا پیش خدا و شما و مریم حون و همه دوستانم قول میدم با سلول سلول بدنم متهد میشم ک دیگه حرفی از ناکامی ها و شکست های گذشته به زبان نیارم .دیگه تو دلم خیال پردازی های بد در مورد رابطه ام نکنم
به جاش از روزهای خوش کاری گذشته روزهای خوش اینده
خاطرات خوش رابطه ام و روزهای خوش پیش رو با خودم و دیگران حرف بزنم و در موردشون فکر کنم
و بیام تو همین فایل کامنت از نتایج خفننننننن و بی نظیری ک با سرعت همین الان دارن ب من نزدیک میشن براتون بنوسیم
و خدارو هزاااران هزااااار بار شکر میکنم ک منو هدایت کرد ک بیام و تو دوره ی فوووووق العاده روز شمار تحول زندگی من شرکت کنم .باورتون میشه الان ک دارم مینوسیم قلبم هیجان زده شده و ی حال خووووشی دارم؟
مریم جون ما از هم میلیون ها کیلیومتر دوریم ولی من انقدر سپاسگذار شماهستم که نمیدونید.شما دست خدا برای من بودید با ترتیب بندی این فایل ها
خدایا اینها همه از فضل توعه از مهربونی توعه از عشق بی نهایت تو ب منه ک در قشنگترین جاااااده زندگیم دارم حرکت میکنم شکررررررر خدایا شکرررررت خدایا شکرت خدایاشکرت
منم دقیقا همینجوری و باید خیلی روی عزت نفسم کار کنم
و همینجا قول میدم دیگه حرفی از شکست ها و مشکلات نزنم و تو ذهنمم تصورش نکنم قول میدم که هروقت سراغم اومد این قولی که اینجا نوشته شده به یاد بیارم و بگم نه نه من متعهدم به حرفی که زدم
علاقه ما به خاص بودن، متفاوت دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن، گاهی دردسرهایی برایمان ایجاد میکند و ناخواستههایی عجیب و غریب را سر راهمان قرار میدهد که هرجور فکر میکنیم، نمیتوانیم دلیلی قانع کننده برای آن اتفاقات نادلخواهی بیابیم که هر صدسال یک بار رخ میدهد آنهم فقط برای ما!
آری این کانون توجه ابزاری بسیار دقیق و تاثیر گذاری است که اگر نحوه ی کار با آن را بلد نباشیم مثل هر وسیله ی دیگری به خود آسیب می زنیم.
اصلا چرا باید نظر دیگران را جلب کنیم؟
غیر از این است که کمبود عزت نفس داریم! غیر از این است که شرک داریم!؟
از زمانی که شروع کردم روی خودم بیشتر کار کنم دیگر برایم هیچکس مهم نبود.
و الان دیگر دارم به جایی می رسم که کسی برایم مهمتر از خدا در کیهان نباشد
و همینطور است واقعا ، آگاه باش قلبها تنها با یاد خدا آرام می گیرد.
و همین است که جامعه درگیر ناآرامی است و هر وقت که ناراحتم و ناآرام هستم وقتی به سمت خدا حرکت میکنم
و سعی میکنم فرکانس های خدایی را ارسال کنم آرام میگیرم .
چه آرامشی بهتر از خدا که همیشه با ماست نه مثل افراد و انسان های محدود.
قبلا آرامشم را به انسان یا فرد خاصی گره زده بودم اما الان حتی از صحبت کردن درباره ی آن شرایط شرم میکنم.
و بر عکس افتخار می کنم که تنها منبع همه چیز زندگی ام خداوند است.
من از نظر خودم خودم را خاص و مهمترین فرد می دانم و سعی می کنم اینطوری زندگی کنم.
و اصلا برایم مهم نیست که کسی درباره ی من چه فکری می کند زیرا قدرتی ندارد برای من .
این است قدرت توحید این است همان صلح درونی.
و هر پاسخی که از جهان دریافت میکنیم را باید دنبال فرکانسش باشیم اینطور است که ایمانمان تقویت می شود
و همچنین در قوانین کیهانی مهارت کسب می کنیم و این برای من دوسال زمان برد.
دو سال طول کشید که بدانم و ایمانم قوی شود که دارم فرکانس هایم اتفاقات زندگی ام را رقم می زنم.
و چه فرکانسی برای پیشرفتم باید ارسال کنم. و در این راه آزمون و خطا ولی من به آن تجربه می گویم را کسب کردم.
تجربیاتی که در هیچ کتابی . معتقدم در این مدت داشتم ریشه هایم را محکم می کردم .
عاشق این جلمه هستم که چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
از امروز می خواهم از ابزار صحبت کردن جهت رسیدن به اهدافم استفاده کنم.
از اونجایی که این فیلم ها پر از نکات بسیار ریزی هستند که ناخودآگاه ما داره اونارو
دریافت و پردازش میکنه و اینکه کانون توجه مان یک تیغ دو لبه است خیلی باید مواظب کانون توجمون باشیم.
و اینکه این تلویزیون لعنتی رو حذف کنیم.
اره کنترل کانون توجه همون چیزیه که الان نیاز دارم.
آره این قانون ابدی و کیهانیه که احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب.
این همیشه برای من کار کرده و کار میکنه و خواهد کرد.
اصلا وقتی احساسم بد میشه همه چیز بد میشه و زمانی که احساسمو خوب میکنم همه چیز خوب میشه.
من قبلا با اینکه این آگاهی ها را از استاد عزیزم داشتم و میدونستم که باید به نکات مثبت توجه کنم ولی بهشون عمل نمی کردم و با این وجود انتظار داشتم بدون عمل همه چیز برام عالی پیش بره هرچند که اتفاقات هم کامل عکس خواسته ام پیش میرفتند و اینکه نسبت به این آگاهی هایی که استاد در اختیارمون می ذارند تعصب بسیار داشتم و با اینکه خودم بهشون عمل نمی کردم با بقیه بحث میکردم که درستش اینه و …
از یجایی به این نتیجه رسیدم که باید متعهد باشم به عمل کردن اصلا باید متعهد بودن را از همین جا یاد بگیرم توی دفترم چندتا تمرین نوشتم و خودمو مجبور کردم که بهشون عمل کنم
1.هر روز ساعت 6 صبح بیدار بشم و یک ساعت برم پیاده روی و هدف اصلیمم این بود که در اون یک ساعته باید به فایل های استاد گوش بدم (در طول روز هم گوش میدادم).
2.هر روز 5 صفحه از قرآن رو بخونم و ایه به ایه بهش فکر کنم و نتیجه تفکرمو از اون آیه توی دفترم بنویسم.
3.سپاس گذاری هامو توی دفترم بنویسم یا اگر نشد حتما با گوشیم و صدای خودم ضبط کنم.
4.در طول روز هر چیزی که بمن انرژی منفی داده اونو شناسایی کنم و کم کم ازش دور بشم و توی دفترم بنویسم که چرا احساس خوبی نداشتم از ان مکان یا شخص یه هرچیزی.
این چنتا تمرین اولش برام خیلی سخت بودند و چند روز اول حتی نمی تونستم همشونو کامل انجام بدم ولی ادامه دادم و بعد از مدتی دیدم که براحتی و بدون اینکه ذهنم اذیتم کنه همشونو انجام میدم
احساس لذت و شادی رو تازه داشتم میچشیدم و مهمتر از همه من یکمی توی تعهدام جدی تر شدم و اینکه قبلا سست بودم و خیلی از این بابت خوشحالم و دارم این مسیر رو ادامه میدم این تعهده هست که قراره ایده های منو دونه دونه عملی کنه و خوشبختی رو بمن نزدیک و نزدیکتر کنه
الان اگر حواسم مثلا به صحبت کردن با دوستم باشه چشمام فقط دنبال زیبایی های اون محیط و فضا میگرده که چشمامو نوازش کنن
و یکی از ترمز هایی که من داشتم و الانم هست ولی کمرنگ تره اینکه راجع به رفتار و گفتار بقیه حرص میخوردم و میگفتم ببین چه راحت خودشو بدبخت کرده و به همین راهشم باز ادامه میده و فلان ..
الان دیگه دوست ندارم بهشون فکر کنم چون با حرص خوردنم با ناراحت و عصبی شدنم فقد به خودم ستم میکنم وگرنه اون شخص اگر تو مدارش باشه خودش همه اینارو میفهمه وقتی که من نمیتونم بقیه رو تغییر بدم پس زور الکی فقط خودمو از زندگیم دورتر میکنه همون لحظه سعی میکنم به دنبال نکات مثبت اون شخص بگردم و تحسینش کنم یا با تغییر محیطم بتونم به احساس خوب برسم.
من حدودا دوماه قبل این فایل رو از سفرنامه نگاه کرده بودم و سفر نامه رو نصفه رها کرده بودم امروز و الان فقط میخواستم یک کامنت در سایت بذارم که سفرنامه یهو نظرمو جلب کرد که منم هستم :)
سلام ب استاد پرچمدار یکتاپرستی و بانویشان و دوستان گرامی
من تصمیم گرفته بودم دیگر از نکات منفی و مشکلاتم نه بگم و نه بگذارم دیگران برایم بگویند اماااا این فایل مرا متعهد کرد که حتما ریشه ای رویش کارکنم و تمرکز ..که خودم یکی از این دسته از آدم ها بودم که خودم را بدشانس و گرفتار میدانستم و با
احساس قربانی بودن و احساس جلب توجه و گرفتن ترحم از دیگران همیشه از مشکلاتم صحبت میکردم
این باور اشتباه ..اخلاق نادرستم را ریشه ای حل کنم.من همیشه آه و ناله م بلند بود و همیشه در مسافرتهام یا مریض
میشدم یا ماشین پنچر بود و خراب.
همسرم هم خودش بدشانس می دانست و بالاخره دست ب دست هم دادیم خانه خود را کردیم خراب(خخخخ)
همیشه بیماری و تنگ دستی..بیماری خطرناک پسرم امااا پربرکتش…تضادها …و هدایت خواستن از خدا
امروز من در همین جا متعهد میشوم که فقط و فقط در مورد اتفاقات خوب و خبرهای عالی صحبت کنم و حتما در تمام شرایط به هیچ عنوان خبر و اتفاق بد رو نه تنها حرف نزنم بلکه به اش فکر هم نکنم
من باید آگاهانه اینکارو انجام بدم و حواسم به ورودی هام بع حرف زدنم و حرف شنیدنهایم باشم تا بتونم،خروجی خوب بگیرم
خدایا ای خالق زیبایی ها چشم های مارو بیناتر کن که زیبایی هایت رو ببینیم و لذت ببریم
گوش های مارو شنواتر کن و آنچه که باید بشنویم رو بشنویم و دهنمون رو آرام کن و از نجواهای شیطان بع تو پناه می بریم و ازت می خوام در این مسیر خودت کمکمون کنی تا ثابت قدم باشیم آمین یا رب العالمین
خیلی از ادمها مسائل مشکلاتی پیش میاد میان برای افراد دیگه تعریف میکنن
وقتی اتفاقات عجیب غریب رفتیم فلان بلا سرمون امد دستگیرمون کردن بهمون تهمت زدن و یه جورایی دوست دارید مشکلات برای بقیه تعریف کنید در مداری قرار میگیرید که اون اتفاقات جذب میکنید یعنی دوست دارید یه سریع اتفاقات عجیب غریب افتاد وقتی برنامتون اینه اتفاقات بد هی مرور میکنید برای بقیه تعریف میکنید در واقع به جهان هستی درخواست میکنید از این جمله اتفاقات براتون بیشتر بی افته
اما تمرکز کنید تعریف کردن اتفاقات خوب خودمون متعهد کنید اتفاقات خوبی افتاده برای بقیه تعریف کنم درباره اتفاقات بد صحبت نکنم وقتی دوست داره راجب یک موضوعی صحبت کنه یه جورایی داره جذبش کنه وقتی دوست داره درباره مشکلاتش چه تو خانواده چه با دوستاش یه جورایی یه حرفی برا گفتن داشته باشه یعنی یه سریع اتفاق براش رخ بده که حرف داشته باشه اما انسان تمرکز کنه رو مسائلی صحبت کنه که مثبت راجب چیزهای منفی صحبت نکنه
نکته مشترک ادمهای بد شانس اینه میان راجب موضوعاتی عجیب غریبی که براشون اتفاق میافته صحبت میکنن یه جمعی پیدا کنن میگمثن اره ما رفتیم فلان جا فلان بلا سرمون امد
باید بیشتر مراقب باشیم بیشتر راجب اتفاقات خوب صحبت کنیم و خودمون متعهد کنیم تو سفر مشکلاتی پیش میاد تحت هیچ عنوان صحبت نکنیم مطمعنا در شرایطی قرار میگیریم که اتفاقات خوبی تجربه می کنیم
سپاسگزارم ازتون
اینجانب فاطمه شاکری متعهد میشوم از همین دقیقه 14:38 روز 14 اذر 1402 راجب موضوعات منفی هیچ صحبت نکنم و تمام تمرکزم رو اتفاقات مثبت باشه و راجب اتفاقات مثبت زندگیم صحبت کنم
✍🏻آدم ها میان از اتفاقات بد و عجیبی که براشون پیش اومده تعریف میکنن بخاطر
اینکه حس دلسوزی دیگران و جلب توجه اونارو جلب کنن و همش از نبود اعتماد به نفس میاد، چیزی که خیلی از ماها و البته خود من تجربه ش کردیم و ضربه هاشو خوردیم.
✍🏻وقتی که دوس داشته باشید در مورد این مشکلات حرف بزنید یعنی دارید به جهان اعلام میکنید که من از این مسائل بیشتر میخوام که همش در موردشون حرف بزنم و باز هم اتفاقات عجیب و غریب بیشتر که خودت جذبش کردی
✍🏻ولی وقتی به خودمون تعهد بدیم فقط در مورد اتفاقات خوب زندگیمون حرف بزنیم توجهمون میره روی نکات مثبت اطرافمون و انتظار اتفاقات زیبا و مثبت و خوب بیشتر رو داریم و به جهان اعلام میکنیم که خواسته ما خوبی و زیباییه و جذبش میکنیم
✍🏻توی زندگی همه آدم ها تضاد و اتفاقات به ظاهر نامناسب وجود داره،ولی مهم اینه که ما به خودمون قول بدیم که فقط در مورد اتفاقات خوب زندگیمون حرف بزنیم و در این صورت نکات مثبت بیشتری وارد زندگیمون میشه
✍🏻و در نتیجه همون اصل مطلبی که استاد میگه یعنی کنترل ذهن و کنترل ورودی ها با صحبت کردن و توجه به نکات مثبت و زیبایی های زندگیمون
✍🏻و دیدن نتیجه استاد که با تحسین و توجه در سالهای قبل به زیبایی ها و سرسبزی و جاده های تمیز می بینیم الان به بهترین مکان از همه لحاظ رسیده که زیبایی و نکات مثبتش بی نهایته
راجب ناخواسته ها حرف نزن راجب بیماری فاطمه حرف نزن ک وای دستم درد میکنه وای سرم درد میکنه ک کسی دلش برات بسوزه این ینی کمبود داشتن بلکه بگو من سالمم پر انرژی ام نگو من بلد نیستم آشپزی کنم من بلد نیستم تو مغازه شیرینی بچینم بگو من فعال ترین دختر روی زمینم من بااستعداد ترین دختر روی زمینم نگو پول نیست مشتری نیست چون فرکانسی ک میفرستی راجب ناخواسته هاست بگو پول هست فراوانی هست
همه چیز هدایت الهی و الهامات الهی منم خیلی خوشحالم و بسیار خداوند را شاکرم خداوند رو دوست عزیزم در همه امورات زندگیت اولویت قرار بده مثلا قبل از این ک بری بانک قبل ار این ک بری مسافرت ازخدا بپرس کجا برم قبل از این ک بخوای ازدواج کنی بچه دار بشی هر چیزی اول از خدا بپرس تا هدایتت کنه
سلام و عرض ادب خدمت شما
چقدر سخته متوجه میشی که خودت زندگیتو خراب کردی
دچار خود درگیری میشی و همش چرا و چرا
وقتی به لطف خدا آگاه میشی
که صد البته فرکانسش را فرستادی که اومده
وقتی هدایت میخای
هدایت میاد
وقتی آگاهی میخای میاد
خب چرا اینها قبلاً نمیومد
وای خدایا شکرت
کاش از بچگی اینها را آموزش میدید
خب الان را عشقه
الان رد پا میزارم واسه موقعی که از پول و ثروت و عشق و شادی و سلامتی اشباع شدم و میام رد پای خودم را میبینم
و میخام بشم شاهد زنده اول برای خودم واسه تغییر
همیشه تغییر و رشد با تضاد همراهه
خب منم استثنا نیستم
من به لطف خدا
دور همه چیز و همه کس را خط کشیدم
به لطف خدا مهاجرت کردم به تهران
الان هیچ ارتباط فیزیکی خانوادگی ندارم
از تماس آمدهای منفی و دیدار با آنها دور شدم
و هزاران محاسن دیگه که مهاجرت دارد
اینستا کلا پاک شده
هرچی گروه داشتم پاک کردم
فقط چندتا که از قبل برای کارم بوده
الان واقعا بیکارم ولی هر روز حرکت میکنم
یه روز بازاریابی پارچه میکنم
یه روز دستفروشی میکنم
یه روز بازار یابی مانتو میکنم
خلاصه منتظر هدایت شغلی هستم
بعضی مواقع بهم میریزم از اینکه از حاشیه امنم اومدم بیرون
خدایا تو شاهد باش
میدونم این روزها طی میشه
سحر نزدیک است
نجواهای شیطان زیاده
خدایا تو کمکم کن تو تویی صاحب من
میخام یه تاجر بزرگ بشم
تکاملم را دارم طی میکنم
فقط سکوت میکنم
و مناجات با خدا
خدایا اول. تا میکنم واسه همه که سرشار از عشق و سلامتی و ثروت و سلامتی باشند به تمام آرزوهاشون برسند و شاهدی بشوند واسه من
که اگر واسم دوستم شد واسه منم میشه
خدایا کمکم کن از صدق دل واسه همه خوبی بخام
حسادت و تکبر و غرور. را ازمن پاک کن
خدایا. کمکم کن
مثل خودت بزرگ بشم و بزرگ فکر کنم
خدایا بزودی میخام بیام و بگم بچه ها به شغل. بخواهم رسیدم. و منم بشم شاهد زنده واسه دیگران
الهی آمین
بسم الله الرحمن الرحیم
خدارو صد هزار مرتبه شکر برای حضورم در این فرکانس و پایبند بودن تعهدم برای رد پا
بارها و بارها گفتم و خود استاد بارها گفتن این فایلارو وقتی گوش میکنی هماهنگ میشی،توی مداری قرار میگیری که از جنس همون فایل ها میبینی
تجربه من ازین فایل که دیروز هماهنگ بود با این فایل
«چرا بعضی افراد بد شانس هستند»
ما دیشب مهمونی دعوت بودیم با همسرمون شب یلدا
و همسرم ناخوداگاه شروع کرد به صحبت کردن در مورد خاطره چند سال پیششون از شب یلدا که خالش اینا ماشین خریده بودن و همون شب دزد ماشینشونو برد
و من همونجا تیک این موضوع توی ذهنم خورد که ذهن عادتشه که اتفاقای بد رو تعریف کنه
و ازون جا که منو همسرم داریم روی خودمون کار میکنیم همونجا بهش گفتم که ذهن ما ادما چقدر به دنبال اتفاقات بد گذشتس و این عادت رو باید با قوانینی که استاد داره یادمون میده تغییر بدیم
و این هم بهشون گفتم که من هم کلی باگ و ایراد دارم رو این موضوع و توجهم باید بیشتر رو این قانون باشه و منم خودمم باید خیلی کار کنم و حواسمو جمع کنم
و گذشت و من توی مهمونی بودم
که ناخوداگاه دقیقا زنداییم بازم از خاطرات بدش که دزد میخواست گوشیشو بزنه با هیجان شروع کرد به تعریف کردن
و طبق عادت ما که باورهای ما از گذشتگان شکل گرفته
من به جای اینکه تمرکزمو بردارم و موضوع بحث رو عوض کنم منم گفتم پارسال گوشی منم دزد قاپید
و به محض اینکه این جملرو گفتم
پیش خودم گفتم و لامپ این تو ذهنم روشن شد که اوه فرشاد
تو خودت دیدی که هنوز کلی کار داری
با این که سالهای ساله ادعای اینو داری ک رو خودت داری کار میکنی
اما هنوز که هنوزه از دستت در میره
اما جمع بندی کل این اتفاق به نعفم تموم شد که بیشتر تممرکزم رو ببرم بالا تر و قانون رو بهتر و بهتر درک بکنم
و خدارو شکر میکنم که این اگاهی هارو بهم میده برای اجرای قوانین در زندگیم
خدایا ممنونم که منو در فرکانس ردپا در این سایت نور قرار دادی برای تغییرم
سلام استاد قشنگمسلام مریم جونم
مریم جون میدونستی من خیلی دوست دارم و خیلی تحسینت میکنم؟چقدر ی ادم میتونه خیرخواه باشه که بشینه وقت بذاره برای کسانی مثل من ک دنبال پیشرفتن این سفرنامه رو تربیت بده. جان دلی جان دل
استاد من همیشه دوس دارم از مشکلاتی ک تو مسیرم داشتم حرف بزنم .امروز داشتم حساب و کتاب سود ماهانه ام رو درمیاوردم دیدم با وجود اینک من خیلی خوب تونستم شرایط مالیم رو سامان بدم ولی متاسفانه چاله چوله هام زیاده و ی جورایی کم خرج میکنم یا پس انداز
یا اینک با ادم هایی وارد رابطه میشم ک وقتی برای دیگران تعریف میکنم جایگاه شغلی و تحصیلی و مالی و حتی مهم تر عزت نفس اون ها همه در تعجبن ولی اون کیفیت رابطه رو ندارم
آگاه بودم ک ته ته ته دلم از اینکه بشینم بگم وای من چقدر سختی کشیدم از چه صخره های وحشتناکی عبور کردم چه مسیرهای پر تلاطمی داشتم
یا اینک ی وقتایی میشینم خیال پردازی از اینک خیانت کنه یا منو نخواد یا دعوا کنیم .تو رابطه ام
همیشه سوال بود برام ک چرا دلم میخواد .این چه شخصیتی که ته ته روان من هست کجای کار من میلنگه؟
چرا سختی کشیدن رو دوست دازم؟و ناخوداگاه لذت میبرم ازش؟
حتی همین الانم سواله برام چرا لذت میبرم؟
و جواب نداشتن عزت نفسه .جواب دنبال جلب توجه بودنه
استاد این فایل و متن نوشته ی مریم جون به خود خدا قسم ک میلیاردی ارزش داره شاید یکی از بزرگترین پاشنه اشیل های من همین باشه
من اینجا پیش خدا و شما و مریم حون و همه دوستانم قول میدم با سلول سلول بدنم متهد میشم ک دیگه حرفی از ناکامی ها و شکست های گذشته به زبان نیارم .دیگه تو دلم خیال پردازی های بد در مورد رابطه ام نکنم
به جاش از روزهای خوش کاری گذشته روزهای خوش اینده
خاطرات خوش رابطه ام و روزهای خوش پیش رو با خودم و دیگران حرف بزنم و در موردشون فکر کنم
و بیام تو همین فایل کامنت از نتایج خفننننننن و بی نظیری ک با سرعت همین الان دارن ب من نزدیک میشن براتون بنوسیم
و خدارو هزاااران هزااااار بار شکر میکنم ک منو هدایت کرد ک بیام و تو دوره ی فوووووق العاده روز شمار تحول زندگی من شرکت کنم .باورتون میشه الان ک دارم مینوسیم قلبم هیجان زده شده و ی حال خووووشی دارم؟
مریم جون ما از هم میلیون ها کیلیومتر دوریم ولی من انقدر سپاسگذار شماهستم که نمیدونید.شما دست خدا برای من بودید با ترتیب بندی این فایل ها
خدایا اینها همه از فضل توعه از مهربونی توعه از عشق بی نهایت تو ب منه ک در قشنگترین جاااااده زندگیم دارم حرکت میکنم شکررررررر خدایا شکرررررت خدایا شکرت خدایاشکرت
در پناه الله شاد و پیروز باشید
سلام دوست عزیز
منم دقیقا همینجوری و باید خیلی روی عزت نفسم کار کنم
و همینجا قول میدم دیگه حرفی از شکست ها و مشکلات نزنم و تو ذهنمم تصورش نکنم قول میدم که هروقت سراغم اومد این قولی که اینجا نوشته شده به یاد بیارم و بگم نه نه من متعهدم به حرفی که زدم
کامنتت خیلی حس خوبی بهم داد
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمند و موفق باشی
علاقه ما به خاص بودن، متفاوت دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن، گاهی دردسرهایی برایمان ایجاد میکند و ناخواستههایی عجیب و غریب را سر راهمان قرار میدهد که هرجور فکر میکنیم، نمیتوانیم دلیلی قانع کننده برای آن اتفاقات نادلخواهی بیابیم که هر صدسال یک بار رخ میدهد آنهم فقط برای ما!
آری این کانون توجه ابزاری بسیار دقیق و تاثیر گذاری است که اگر نحوه ی کار با آن را بلد نباشیم مثل هر وسیله ی دیگری به خود آسیب می زنیم.
اصلا چرا باید نظر دیگران را جلب کنیم؟
غیر از این است که کمبود عزت نفس داریم! غیر از این است که شرک داریم!؟
از زمانی که شروع کردم روی خودم بیشتر کار کنم دیگر برایم هیچکس مهم نبود.
و الان دیگر دارم به جایی می رسم که کسی برایم مهمتر از خدا در کیهان نباشد
و همینطور است واقعا ، آگاه باش قلبها تنها با یاد خدا آرام می گیرد.
و همین است که جامعه درگیر ناآرامی است و هر وقت که ناراحتم و ناآرام هستم وقتی به سمت خدا حرکت میکنم
و سعی میکنم فرکانس های خدایی را ارسال کنم آرام میگیرم .
چه آرامشی بهتر از خدا که همیشه با ماست نه مثل افراد و انسان های محدود.
قبلا آرامشم را به انسان یا فرد خاصی گره زده بودم اما الان حتی از صحبت کردن درباره ی آن شرایط شرم میکنم.
و بر عکس افتخار می کنم که تنها منبع همه چیز زندگی ام خداوند است.
من از نظر خودم خودم را خاص و مهمترین فرد می دانم و سعی می کنم اینطوری زندگی کنم.
و اصلا برایم مهم نیست که کسی درباره ی من چه فکری می کند زیرا قدرتی ندارد برای من .
این است قدرت توحید این است همان صلح درونی.
و هر پاسخی که از جهان دریافت میکنیم را باید دنبال فرکانسش باشیم اینطور است که ایمانمان تقویت می شود
و همچنین در قوانین کیهانی مهارت کسب می کنیم و این برای من دوسال زمان برد.
دو سال طول کشید که بدانم و ایمانم قوی شود که دارم فرکانس هایم اتفاقات زندگی ام را رقم می زنم.
و چه فرکانسی برای پیشرفتم باید ارسال کنم. و در این راه آزمون و خطا ولی من به آن تجربه می گویم را کسب کردم.
تجربیاتی که در هیچ کتابی . معتقدم در این مدت داشتم ریشه هایم را محکم می کردم .
عاشق این جلمه هستم که چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
از امروز می خواهم از ابزار صحبت کردن جهت رسیدن به اهدافم استفاده کنم.
از اونجایی که این فیلم ها پر از نکات بسیار ریزی هستند که ناخودآگاه ما داره اونارو
دریافت و پردازش میکنه و اینکه کانون توجه مان یک تیغ دو لبه است خیلی باید مواظب کانون توجمون باشیم.
و اینکه این تلویزیون لعنتی رو حذف کنیم.
اره کنترل کانون توجه همون چیزیه که الان نیاز دارم.
آره این قانون ابدی و کیهانیه که احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب.
این همیشه برای من کار کرده و کار میکنه و خواهد کرد.
اصلا وقتی احساسم بد میشه همه چیز بد میشه و زمانی که احساسمو خوب میکنم همه چیز خوب میشه.
سلام هم خانواده ای های عزیزم
من قبلا با اینکه این آگاهی ها را از استاد عزیزم داشتم و میدونستم که باید به نکات مثبت توجه کنم ولی بهشون عمل نمی کردم و با این وجود انتظار داشتم بدون عمل همه چیز برام عالی پیش بره هرچند که اتفاقات هم کامل عکس خواسته ام پیش میرفتند و اینکه نسبت به این آگاهی هایی که استاد در اختیارمون می ذارند تعصب بسیار داشتم و با اینکه خودم بهشون عمل نمی کردم با بقیه بحث میکردم که درستش اینه و …
از یجایی به این نتیجه رسیدم که باید متعهد باشم به عمل کردن اصلا باید متعهد بودن را از همین جا یاد بگیرم توی دفترم چندتا تمرین نوشتم و خودمو مجبور کردم که بهشون عمل کنم
1.هر روز ساعت 6 صبح بیدار بشم و یک ساعت برم پیاده روی و هدف اصلیمم این بود که در اون یک ساعته باید به فایل های استاد گوش بدم (در طول روز هم گوش میدادم).
2.هر روز 5 صفحه از قرآن رو بخونم و ایه به ایه بهش فکر کنم و نتیجه تفکرمو از اون آیه توی دفترم بنویسم.
3.سپاس گذاری هامو توی دفترم بنویسم یا اگر نشد حتما با گوشیم و صدای خودم ضبط کنم.
4.در طول روز هر چیزی که بمن انرژی منفی داده اونو شناسایی کنم و کم کم ازش دور بشم و توی دفترم بنویسم که چرا احساس خوبی نداشتم از ان مکان یا شخص یه هرچیزی.
این چنتا تمرین اولش برام خیلی سخت بودند و چند روز اول حتی نمی تونستم همشونو کامل انجام بدم ولی ادامه دادم و بعد از مدتی دیدم که براحتی و بدون اینکه ذهنم اذیتم کنه همشونو انجام میدم
احساس لذت و شادی رو تازه داشتم میچشیدم و مهمتر از همه من یکمی توی تعهدام جدی تر شدم و اینکه قبلا سست بودم و خیلی از این بابت خوشحالم و دارم این مسیر رو ادامه میدم این تعهده هست که قراره ایده های منو دونه دونه عملی کنه و خوشبختی رو بمن نزدیک و نزدیکتر کنه
الان اگر حواسم مثلا به صحبت کردن با دوستم باشه چشمام فقط دنبال زیبایی های اون محیط و فضا میگرده که چشمامو نوازش کنن
و یکی از ترمز هایی که من داشتم و الانم هست ولی کمرنگ تره اینکه راجع به رفتار و گفتار بقیه حرص میخوردم و میگفتم ببین چه راحت خودشو بدبخت کرده و به همین راهشم باز ادامه میده و فلان ..
الان دیگه دوست ندارم بهشون فکر کنم چون با حرص خوردنم با ناراحت و عصبی شدنم فقد به خودم ستم میکنم وگرنه اون شخص اگر تو مدارش باشه خودش همه اینارو میفهمه وقتی که من نمیتونم بقیه رو تغییر بدم پس زور الکی فقط خودمو از زندگیم دورتر میکنه همون لحظه سعی میکنم به دنبال نکات مثبت اون شخص بگردم و تحسینش کنم یا با تغییر محیطم بتونم به احساس خوب برسم.
من حدودا دوماه قبل این فایل رو از سفرنامه نگاه کرده بودم و سفر نامه رو نصفه رها کرده بودم امروز و الان فقط میخواستم یک کامنت در سایت بذارم که سفرنامه یهو نظرمو جلب کرد که منم هستم :)
براتون آرزوی سلامتی و ثروت رو دارم.
سلام ب فرمانروا ..
سلام ب استاد پرچمدار یکتاپرستی و بانویشان و دوستان گرامی
من تصمیم گرفته بودم دیگر از نکات منفی و مشکلاتم نه بگم و نه بگذارم دیگران برایم بگویند اماااا این فایل مرا متعهد کرد که حتما ریشه ای رویش کارکنم و تمرکز ..که خودم یکی از این دسته از آدم ها بودم که خودم را بدشانس و گرفتار میدانستم و با
احساس قربانی بودن و احساس جلب توجه و گرفتن ترحم از دیگران همیشه از مشکلاتم صحبت میکردم
این باور اشتباه ..اخلاق نادرستم را ریشه ای حل کنم.من همیشه آه و ناله م بلند بود و همیشه در مسافرتهام یا مریض
میشدم یا ماشین پنچر بود و خراب.
همسرم هم خودش بدشانس می دانست و بالاخره دست ب دست هم دادیم خانه خود را کردیم خراب(خخخخ)
همیشه بیماری و تنگ دستی..بیماری خطرناک پسرم امااا پربرکتش…تضادها …و هدایت خواستن از خدا
خداروشکر ..خداوند خودش را نشانمان داد..
من ب دستان خدا خیره شدم معجزه کرد
به نام خداوند مهربان
با عرص سلام خدمت استاد ارجمند و همه عزیزان
امروز من در همین جا متعهد میشوم که فقط و فقط در مورد اتفاقات خوب و خبرهای عالی صحبت کنم و حتما در تمام شرایط به هیچ عنوان خبر و اتفاق بد رو نه تنها حرف نزنم بلکه به اش فکر هم نکنم
من باید آگاهانه اینکارو انجام بدم و حواسم به ورودی هام بع حرف زدنم و حرف شنیدنهایم باشم تا بتونم،خروجی خوب بگیرم
خدایا ای خالق زیبایی ها چشم های مارو بیناتر کن که زیبایی هایت رو ببینیم و لذت ببریم
گوش های مارو شنواتر کن و آنچه که باید بشنویم رو بشنویم و دهنمون رو آرام کن و از نجواهای شیطان بع تو پناه می بریم و ازت می خوام در این مسیر خودت کمکمون کنی تا ثابت قدم باشیم آمین یا رب العالمین
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
در پناه حق سلامت و خوشبخت باشید
به نام خدای مهربان بخشنده
سفرنامه روز دهم
1402/9/14
سلام استاد عزیزم. مریم جان
خیلی از ادمها مسائل مشکلاتی پیش میاد میان برای افراد دیگه تعریف میکنن
وقتی اتفاقات عجیب غریب رفتیم فلان بلا سرمون امد دستگیرمون کردن بهمون تهمت زدن و یه جورایی دوست دارید مشکلات برای بقیه تعریف کنید در مداری قرار میگیرید که اون اتفاقات جذب میکنید یعنی دوست دارید یه سریع اتفاقات عجیب غریب افتاد وقتی برنامتون اینه اتفاقات بد هی مرور میکنید برای بقیه تعریف میکنید در واقع به جهان هستی درخواست میکنید از این جمله اتفاقات براتون بیشتر بی افته
اما تمرکز کنید تعریف کردن اتفاقات خوب خودمون متعهد کنید اتفاقات خوبی افتاده برای بقیه تعریف کنم درباره اتفاقات بد صحبت نکنم وقتی دوست داره راجب یک موضوعی صحبت کنه یه جورایی داره جذبش کنه وقتی دوست داره درباره مشکلاتش چه تو خانواده چه با دوستاش یه جورایی یه حرفی برا گفتن داشته باشه یعنی یه سریع اتفاق براش رخ بده که حرف داشته باشه اما انسان تمرکز کنه رو مسائلی صحبت کنه که مثبت راجب چیزهای منفی صحبت نکنه
نکته مشترک ادمهای بد شانس اینه میان راجب موضوعاتی عجیب غریبی که براشون اتفاق میافته صحبت میکنن یه جمعی پیدا کنن میگمثن اره ما رفتیم فلان جا فلان بلا سرمون امد
باید بیشتر مراقب باشیم بیشتر راجب اتفاقات خوب صحبت کنیم و خودمون متعهد کنیم تو سفر مشکلاتی پیش میاد تحت هیچ عنوان صحبت نکنیم مطمعنا در شرایطی قرار میگیریم که اتفاقات خوبی تجربه می کنیم
سپاسگزارم ازتون
اینجانب فاطمه شاکری متعهد میشوم از همین دقیقه 14:38 روز 14 اذر 1402 راجب موضوعات منفی هیچ صحبت نکنم و تمام تمرکزم رو اتفاقات مثبت باشه و راجب اتفاقات مثبت زندگیم صحبت کنم
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
روز دهم از سفر من
درک من از این فایل:
✍🏻آدم ها میان از اتفاقات بد و عجیبی که براشون پیش اومده تعریف میکنن بخاطر
اینکه حس دلسوزی دیگران و جلب توجه اونارو جلب کنن و همش از نبود اعتماد به نفس میاد، چیزی که خیلی از ماها و البته خود من تجربه ش کردیم و ضربه هاشو خوردیم.
✍🏻وقتی که دوس داشته باشید در مورد این مشکلات حرف بزنید یعنی دارید به جهان اعلام میکنید که من از این مسائل بیشتر میخوام که همش در موردشون حرف بزنم و باز هم اتفاقات عجیب و غریب بیشتر که خودت جذبش کردی
✍🏻ولی وقتی به خودمون تعهد بدیم فقط در مورد اتفاقات خوب زندگیمون حرف بزنیم توجهمون میره روی نکات مثبت اطرافمون و انتظار اتفاقات زیبا و مثبت و خوب بیشتر رو داریم و به جهان اعلام میکنیم که خواسته ما خوبی و زیباییه و جذبش میکنیم
✍🏻توی زندگی همه آدم ها تضاد و اتفاقات به ظاهر نامناسب وجود داره،ولی مهم اینه که ما به خودمون قول بدیم که فقط در مورد اتفاقات خوب زندگیمون حرف بزنیم و در این صورت نکات مثبت بیشتری وارد زندگیمون میشه
✍🏻و در نتیجه همون اصل مطلبی که استاد میگه یعنی کنترل ذهن و کنترل ورودی ها با صحبت کردن و توجه به نکات مثبت و زیبایی های زندگیمون
✍🏻و دیدن نتیجه استاد که با تحسین و توجه در سالهای قبل به زیبایی ها و سرسبزی و جاده های تمیز می بینیم الان به بهترین مکان از همه لحاظ رسیده که زیبایی و نکات مثبتش بی نهایته
👣ردپای روز نهم
❤️عاشقتم استاد با آرزوی بهترین ها
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیز و مریم جان
روز دهم
راجب ناخواسته ها حرف نزن راجب بیماری فاطمه حرف نزن ک وای دستم درد میکنه وای سرم درد میکنه ک کسی دلش برات بسوزه این ینی کمبود داشتن بلکه بگو من سالمم پر انرژی ام نگو من بلد نیستم آشپزی کنم من بلد نیستم تو مغازه شیرینی بچینم بگو من فعال ترین دختر روی زمینم من بااستعداد ترین دختر روی زمینم نگو پول نیست مشتری نیست چون فرکانسی ک میفرستی راجب ناخواسته هاست بگو پول هست فراوانی هست
مرسی بابت فایل زیباتون
دوستتون دارم
سلام دوست عزیزم .
من خداوند را سپاسگزارم .ک من را ب کامنت شما هدایت میکنه
ک با توجه و تمرکز بخونم
و وقتی ب فاطمه ک میرسم حس خوب ک خدا داره بامن حرف میزنه همه وجودم را میگیره
راجب بیماری فاطمه حرف نزن
بلکه بگو من سالمم پر انرژی ام
این دقیقا خدا داره بمن میگه
متوجه شدم ک خدا داره بمن میگه مثبت باشم
باورم را عوض کنم راجع ب سلامتی
دوست عزیزم خیلی ممنونم
خیلی سپاسگزارم
سلام دوست عزیزم
همه چیز هدایت الهی و الهامات الهی منم خیلی خوشحالم و بسیار خداوند را شاکرم خداوند رو دوست عزیزم در همه امورات زندگیت اولویت قرار بده مثلا قبل از این ک بری بانک قبل ار این ک بری مسافرت ازخدا بپرس کجا برم قبل از این ک بخوای ازدواج کنی بچه دار بشی هر چیزی اول از خدا بپرس تا هدایتت کنه