چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟
    296MB
    50 دقیقه
  • فایل صوتی چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟
    48MB
    50 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

600 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1979 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر که قدرت خلق زندگیم رو به من داد

    استاد عزیزم خیلی ازت ممنونم که هر بار دریچه ای از آگاهی ها رو به ذهن ما باز میکنید

    چند سوال وجود داره تو ذهنم

    ابهامات ذهنی

    اگر من قراره که نکات مثبت توجه کنم که پیشرفتم چی میشه ؟

    اگر من قراره که فک کنم که شهر من بهترین شهر دنیاست پس پیشرفت چی میشه ؟ پس جهان بینی چی میشه ؟ آیا باید تو همین شهرو دیار بمونم ؟

    خب من که دارم به نکات خوب همسرم توجه میکنم که همیشه باهم هستیم ، یعنی اینکه من دارم توجه میکنم ولی همیشه باهم هستیم ، ولی من دوست دارم شهرهای دیگه رو ببینم و زیباییهاش رو ببینم

    آیا باید ثابت بمونم یه جا؟ آیا منظور اینه که نباید حرکت کرد؟

    به طور مثال، کاری که من هر روز دارم انجام میدم به صورت ناخودآگاه اینه که هی در طی روز که به مشکلاتی میخورم میگم ببین ببین که میگن اینجا موندن بدرد نمیخوره ، ببین ببین اینجا محیطش کثیف و آلوده است

    چرا این رو میگم ؟ بخاطر این میگم که باعث بشه که من از اینجا بدم بیاد که منجر بشه حرکت کنم از اینجا

    چرا بدم میاد از اینجا ؟ چون اینجا محیطش خیلی آلوده است و من نمیخوام کل عمرم رو اینجا سپری کنم

    چرا این رو میگی؟ این رو میگم که منجر به حرکت من بشه

    ابهام ذهنیت چیه؟

    ابهام ذهنیم اینه که استاد میگه همونجایی که هستی باش و به نکات مثبتش توجه کن از همونجا به یه درجه بالاتر میری ولی من نمیخوام اینجا به یه درجه بالاتر برم

    چرا نمیخوا؟ چون صددرجه هم اینجا بالاتر برم باز کارمند شخص هستم

    من میخوام به این مسئله پایان بدم

    اوکی بیا از منظر دیگه ای نگاه کنیم به موضوع

    من یه هدف دارم ،یا من یه خواسته دارم ، خواسته ام اینه که وقت آزاد بیشتری داشته باشم ، بیشتر کنار خانوادم باشم ، پول بسازم ، گردش بیرون برم و اطراف روببینم ، آزادی بیشتری داشته باشم ، محیطم تمیز باشه، برای شخصی کار نکنم یا دراختیار کسی نباشم در اختیار خودم باشم

    خب این خواسته من هست

    شرایط فعلیم چطوره

    اینطوره که من برای کسی کار میکنم و در محیطی آلوده هم کار میکنم

    پس من با خوردن به تضادهایی یه خواسته ای دارم

    حالا میخوام به خواسته ام برسم

    چیزی که به ذهنم میرسه اینه که میبینم نمیتونم حرکت کنم و نیاز به یه ابزار برای حرکت دارم

    به نظرم اومده که ابزاری که بتونه من رو حرکت بده استفاده از همون ابزاری هست که همیشه به طور معمول استفاده میکنم

    چی ؟

    مثلا یه کسی یه کاری کرده و من رو ناراحت کرده من برای اینکه پیشش نرم و یا اینکه بتونم نفرت پیدا کنم ازش که پیشم نیاد و یا من از اون دور بشم ،باهاش دعوا میکنم یا ازش بد میگم یا به بدیهاش فک میکنم که از من دور بشه

    و هیچ وقت نشده که به خوبیهاش فک کنم که از من دور بشه چون هر وقت که به خوبی هاش فک کردم دیدم که اون طرف بازم هست و از صحنه روزگار محو نشد

    حالا این باور درمن هست که اگر میخوام که مثلا تو این کارخونه یا محیط نباش باید به بدی هاش فک کنم و یا ازش بد بگم تا باعث بشه که من به زورم که شده از اینجا برم بیرون

    خب چرا به بدی هاش فک میکنی ، خیلی راحت و آروم از اینجا دل بکن برودیگه ، چکار به اینجا داری

    نمیتونم ، چون یه چیزی مثل ترس درونم رو گرفته ، و چون زورم بهش نمیرسه میخوام با نفرت پیدا کردن از اینجا کمک کنم که حرکت کنم

    آها پس اینطوریه

    تضاد ، خواسته ، نیاز به حرکت ، ولی ثابت موندن، بررسی علت : ترس ، راه کار : نفرت پیدا کردن از اینجا که منجر به حرکت بشه ، توجه به نکات مثبت باعث میشه بیشتر موندگار بشم ، علت حرکت نکردن : ترس

    پس یعنی اگر ترس نباشه حرکت میکنی ؟ آره

    احساس امنیت هم هست

    پس هم ترس و احساس امنیت جلوت رو گرفته ؟ دقیقا ،پس فک میکنی اگر به نکات منفی توجه کنی باعث میشه حرکت کنی ؟

    آره

    یعنی در اصل سوخت حرکت رو توجه به نکات منفی میدونی

    دقیقا درسته

    ولی این رو میدونم که این اشتباهه

    ولی انگار هی دوگانگی در من هست ، اول اینکه میدونم این اشتباهه که به نکات منفی توجه کنم دوم اینکه وجودم باورش داره

    به نظرم درجه سختیش رو بخوام توضیح بدم اینطور میتوم بیان کنم

    من میدونم که ورزش کردن برام خوبه ولی وجودم قبول نمیکنه که انجامش بده

    چرا؟

    چون رنج میکشه از فک کردن بهش یا اینکه یادش بیفته

    پس در نهایت رسیدیم به باورها و مفهوم اصلی اهرم رنج و لذت

    بله

    دقیقا همینه

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر میکنم که قدرت خلق زندگیم رو به من داد

    افکار گذشته من در مورد توجه به خواسته ها

    من اینطور فک میکنم

    به خواسته ها که نمیشه توجه داشت چون هیچ وقت نمیشه بهشون رسید

    به داشته ها هم نمیشه توجه داشت چون که از خواسته هام جا می میونم

    این سیکل معیوبیه که من توش افتادم

    با اینکه میدونم که توجه به خواسته ها اصله

    با اینکه میدونم توجه به داشته ها اصله

    با اینکه میدونم در هر لحظه باید بتونم به خواسته ها و داشته ها فک کنم که به احساس بهتری برسم

    ولی در سیکل بالا گیر کردم ، چرا ؟

    چه عاملی باعث شده که من در سیکل باشم و نتونم که دقیق به آگاهی ها عمل کنم ؟

    دقیقا به خاطر همون دو باور

    که نمیشه بهشون رسید و توجه به داشته ها رو هم کار بیهوده ای میدونم

    پس باورم اینه که نمیشه و کار بیهوده ایه

    پس باز اینجا به این نتیجه میرسم که باورها دارن کار میکنن و این شغل خاص نیست که عامل هست ، من خودم هستم که عامل اصلی ثروتمند شدنم یا نشدنم هستم .

    در مورد اینکه مرغ همسایه غازه

    من دقیقا همینطور هستم و انگار جزئی از شخصیتم شده این رفتار:

    مثال:

    1- اولین مثالش اینه که من کار طراحی میکنم و با نرم افزار کار میکنم و همیشه فک میکنم که کار دیگران از من بهترن

    2- قبلا فک میکردم که همسر دیگران از همسر من بهترن تا اینکه به لطف سایت و دوره ها این فکر تغییر کرد

    3- قبلا فک میکردم که بچه من زشت ترین بچه دنیاست ،الان که یادم می افته اشکم در میاد ،ولی به لطف دوره ها الا همه چیز تغییر کرده

    4- قبلا فک میکردم که محل زندگی من بدردنخور ترین محل دنیاست

    5- در مورد رشته تحصیلی ام همینطور، در مورد استعدادهام در مورد حرفهام در مورد ایده هام نظرهام

    6- در مورد همه اینها فک میکردم که همه اونها از من بهترن و این نگاه باعث شده که کلی از زندگیم عقب بیفتم

    7- طراحی سایت یاد گرفتم که برای خودم سایت بزنم ،بعد این فکر اومد که بابا تو کجا این ها کجا و اونی که ازش یاد گرفتی کل فوت و فن رو بهت نگفته ، و سایت اون بهتره و سایت تو خوب نیست

    همین الانم اینطوری ام توی هر جمع و مجلسی هم که میرم متوجه میشم که دارم از بقیه تعریف و تمجید میکنم ،نه بخاطر اینکه تمرکز کنم رو زیبایی ها بخاطر اینکه تو ذهنم اینه که این آدمه هر چی باشه از تو خیلی بهتره ،پس تحسینش کن که تو رو تایید کنه ،چون اگر این آدم تو رو تایید کنه تو احساس خوبی میگیری

    اینها کاملا اشتباه بوده و هست

    حالا باید چکار کنم ؟ باید به جای اینکه تمرکزم رو روی دیگران بگذارم روی خودم بگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    زهرا جوهری گفته:
    مدت عضویت: 1972 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم

    چرا فکر می‌کنیم مرغ همسایه غازه؟؟

    استاد عزیز با توجه به دوران کودکی ومقایسه ای که شدیم،علی رغم بعضی تغییرات ودیدگاه های جدیدی که در زندگیمون، اتفاقات وشرایط خوبی ایجاد کرده،،ولی تاثیر این دیدگاه مخرب مقایسه کردن هنوز در هرلحظه از زندگیمون انرژی وتمرکزمون رو هدر میده ومسیر رسیدن به خواسته هامون رو طولانی تر میکنه

    با اینکه آگاهانه ،بارها در طی روز به خودم یادآوری میکنم که فرزندم ومسیر انتخابی اش رو بپذیرم ورهاش کنم (با توجه به استفاده طولانی مدت از گوشی وتمرکز زیادش مثل دوستان هم سن خودش روی بازی‌های آنلاین)

    سعی می‌کنم، تنهایی اون رو با بازی‌های لگو وپازل وحتی پیاده روی با خودم پر کنم،،

    ولی خودم رو با دوستان وهمکاران مقایسه میکنم

    که ببین چطوری بچه هاشون همکاری می‌کنند ،، کلاس های مختلف میرن وتمرکزشون رو درسهاشون وپیشرفتشون هست ،،،،

    ولی به این موضوع توجه ندارم، که من فقط یه قسمت از حرفها وگفته های اونها در مسیر خواسته ام رو می‌شنوم وتوجهی به این ندارم، که اونها هم چالشهای خودشون رو دارند ،

    ،وذهن من دنبال بهانه ای، برای عدم تغییر دیدگاه من در این مورد وتوجه وتمرکز آگاهانه روی خودم هست،،با توجیه اینکه تو داری وقت وانرژی ات رو برای فرزندت وموفقیت وسلامتی وآرامش وخواسته هاش میذاری وفرصتی برای خودت وتجربه مهارت‌ها وتوانایی هات با فرصت کمی که طی روز داری،،نداری

    با اینکه این حضور فرزندم در گوشی ،،بارها کمک کرده که خونه رسیدم ،سورپرایز شدم که کیک جدید ،کوکی جدید وسبک پخت غذای جدیدی ایجاد کرده ومن خیلی خوشحال شدم وکلا نیمه پر لیوان ونکات مثبت این قضیه رو باید پر رنگ تر ببینم واز حضور فرزندم وخلق ایده ها وراهکارهای جدیدش در پخت کیکهای مختلف لذت ببرم وشکر گزار باشم

    از اونجایی که مقاومت بالایی برای تغییر دادن دیدگاه وعملکردم

    دارم و نا خودآگاه فکر میکنم حق بامنه ومن درست میگم وبقیه اشتباه می‌کنند، ،،

    این موضوع باعث شده غافل از اینکه هنوز مسئولیت 100 درصد اتفاقات زندگی ام رو نپذیرفتم

    ،فکر می‌کنم، در صدد تغییر خودم هستم،،،

    ،

    وخودم دارم واقعیت زندگی که دوست دارم تغییر ش بدم رو ایجاد می کنم

    باید مسئولیت وضعیت ارتباطی ام با خودم وبا دیگران رو بپذیرم، ،بهتر از قبل افکار وباورهام رو بشناسم ودر موردشون بنویسم وراهکاری برای تغییر دیدگاهم پیدا کنم واز این سیکل معیوب خارج بشم،،چون خودم هر لحظه دارم با توجه کردن به نجواها وافکارم،، این مسیر رو ،برای خلق شادی ورضایت بیشتر از زندگی ام،، طولانی اش می‌کنم

    اگر توجه به نازیبایی ها واتفاقات روزمره کمتر بشه،،وزیبایی هایی که رخ داده رو علاوه بر نوشتن آگاهانه در ذهنم بلد کنم ،،،مقایسه کردن هم با توجه آگاهانه به نعمتهام واحساس رضایت بیشتر ،،میتونه کمرنگ بشه وکمک کنه راحت تر نعمتهای بیشتر وارتباطات زیباتر ،،با خودم وبا دیگران خلق کنم وفرصت بیشتری با آزاد شدن ذهنم ،برای توجه وتمرکزم روی خودم وخلق مهارت‌ها یی که دوست دارم تجربه شون کنم،،،ایجاد کنم

    دقیقا وقتی تمرکزمون روی نوشتن این فایلها ودرک آگاهی وشناخت بیشتر از خودمون هست،،حاشیه ها کم میشه وحتی اگر وجود داشته باشه ناخودآگاه برای ما کمرنگ تر میشه ودنیای ما تغییر میکنه وچقدر احساس لذت بخشی هست،،به شرط ادامه دادن آگاهانه وشکر گزاری حضورمون درلحظه برای درک بهتر قانون خداوند وروند تکاملی مون با احساس رضایت بیشتر از قبل

    مقایسه کردن واحساس نارضایتی موقعی کمرنگ میشه،،که من اینقدر غرق شناخت خودم ونوشتن وتجربه خواسته هام هر چند کوچک در طی روز باشم که فرصتی برای نجواهای ذهنی ام وتوجه به شرایطی که ممکنه حال من رو بد کنه،،،نداشته باشم،،وبهتر از قبل در لحظه زندگی کنم وآگاهانه از تغییر شرایط ورفتار اطرافیان وآرامش بیشتری که خلق می‌کنم لذت ببرم وشکر گزار باشم وبه خودم یادآوری کنم مادامی که در حال شناخت خودم هستم این روند زیبا میتونه ادامه داشته باشه

    شاد وسلامت وسربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    فرزاد بازیار گفته:
    مدت عضویت: 849 روز

    سلام خدمت همه،نمیدونم یه احساسی بهم گفت که بیام کامنت بذارم اینجا یعنی به یه نتیجه بی رسیدم که گفتم چه خوبه که بیام بنویسمش،کلا هر کاری می‌خوایم انجام بدیم با یه حس خوب انجام بدیم یعنی با حس بد کاری انجام ندیم، یا کار کنیم که حسمون خوب بشه بعد با اون کار و حس خوب بتونیم بریم جلو،یعنی کلا حسمون رو خوب نگه داریم نمی‌دونم چقدر موافقین ولی خوبه به نظرم…

    چون اگه همیشه بتونی با حس خوب بری جلو هرجا باشی موفقی و فرقی نمیکنه مکانت کجا باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    سحر جهان تیغ گفته:
    مدت عضویت: 550 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان و دوستای گلم

    الاهی شکرت بابت دریافت آگاهی های ناب این فایل

    خیلی خیلی استاد جان سپاس گزارم بابت این زمانی که میزارین واسه فایل هایه بی نظیر و ارزشمند که قیمتشون بی اندازه هستن و شما به صورت رایگان در اختیار ما قرار میدین امیدوارم خدا برکت و خیرشو به زندگیتون بده

    چقدر جالب فک کنم اولین کامنت رو دارم میزارم همیشه وقتی میام کامنت بزارم نظر دوستان رو هم میخوندم و امروز دیدم نظری نیست و اولین کا منتو دارم مینویسم

    استاد جان حرفای شما رو باید با طلا نوشت و بعد نوشتنش فایده نداره باید عمل کرد

    من نزدیک دوساله شبکه های اجتماعی رو پاک کردم و نزدیک 5ساله تلویزیون داریم فقط واسه بازی بچه ها و کارتون با فلش اونم بازی‌ایه آموزشی خودمون انتخاب کنیم واسشون اما آنتن نه و استاد جان نمیدونین چقدرررر آرامش و چققدر زندگیه من و همسرم نسبت به روابط اطرافیانمون بهتره واقعی تره من و همسرم دوسال پیش واقعا به این نتیجه رسیده بودیم اما شما هم تو فایلای دیگتون یه حرف طلایی دیگه زده بودین که آقاجان دانشجوهای ما اونایی هستن که فایلای ما رو گوش میدن عمل میکنن مواظب ورودیاشون هستن و نتیجه هاشونم معلومه اما بعضی هام هستن یک فایل از ما گوش میدن بعد ده برابر اون فایل زمان میزارن تو شبکه هایه اجتماعی ورودی های متفاوت دریافت میکنن خب اونام نتیجشون مشخصه استاد اطرافیان و خانواده های ما اوایل فقط منو همسرم بودیم که تو این 5سال ثابت فایلای شما رو گوش میکردیم و تاجایی که عملم میکردیم نتیجه های عالی میگرفتیم اما بعد ها که کلیپای شما و فایلای شما تو تلگرام ها و اینستا زیاد شد میدیدم حرفای قشنگ شما رو بعضیا میزنن ولی از سر شب تا آخر شب دارن جم تی وی نگاه میکنن فقط عشق و خیانت همه پولدارا آدم بدا هستن همه چی داغون بعد تو پیام بازرگانیاهم که تو اینستا هستن نتیجه هام که واضح باهم قهرن یا در حال خیانت یا طلاق مالیاهم همینجور و بعد منو همسرم همه رو اوایل ارشاد میکردیم ای مردم ببینین ما نداشتیم اینستا و تی وی جم نمردیم هیچیمون نشد چقدر آرامش بجاش میاد دیدیم مسخرمون میکنن با فایلای شما فهمیدیم کاملا اشتباهه به کسی که در مسیرش نیست بخای به زور بگی بیا اینور اینجا بهت خوش میگذره رها کردیم و فقط درسشو برداشتیم اره درسته قانون درسته اینا به قول استادم تو خوابی که دیده بودن نود درصد جامعه معلولن نتیجه ها نشون میده که درسته قانون توجه به خیانت توجه به بحث و دعوا و توجه به مسائل نا جالب اونا رو تو زندگیت میاره من بیشتر با دیدن نتایج دیگران مصمم میشم واسه نداشتن و ندیدن ناخواسته ها من تمرکزم رو میزارم رو ورودی های خودم رو ذهن خودم دست بر میدارم از کنترل کردن و تلاش کردن و فقط درس خودمو برمیدارم بله کاملا درسته من دیشب استاد داشتم فایل شما رو گوش میدادم یه حالتی که خواب نبودم رفتم تو جسم یک پروانه بعد که متوجه شدم در حال پرواز بودم خاستم برگردم به جسم خودم بهم درونم گفته میشد تو چه شکلی بودی یادت بیار تا برگردی به همون جسم من اینه خونه رو به زور به یادم میاورم ولی چهرمو به سختی و اینقدر تلاش کردم که جسممو بیاد بیارم و یهو برگشتم همونجا به همسرم گفتم جریانو همسرم گف خب ما شکلی نداریم ما انرژی هستیم و درونم داد میزد که ما شکل میدیم به همه چی … استاد الان که دارم مینویسم میخام اینو بگم شکل ظاهری ما رو درونمون میسازن استاد شما که وزنتون و اندامتون که اینقدر تغییر کرد و هدایت شدین به اندام زیباتر و تن سلامت تر برای این بود که با همون جسم قبلی هم همینقدر شاد و شکر گزار بودین و عزت نفس داشتین ولی من یادمه شما و مریم جان تو فایلا از خانوما و آقایون خوش اندام ورزش کار خیلی فیلم میگرفتین تایید میکردین تحسین میکردین و هدایت شدین هم به سلامتی که ارزشش بی نهایته هم به اندام فوق العاده جذاب و زیبا و هم جوانی مگه غیر اینه که انرژی تبدیل میشه ما تبدیل میشیم به چیزی که توجه میکنیم چرا خب با توجه کردن و روش درست نباشه چرا بوتاکس و ژل و عمل چرا با ورودی غذای درست و ورزش کنترل ذهن نباشه …استاد نمیدونین چقدر زندگی با قوانین برای من لذت بخشه چقدر این سایت برای من دنیای بزرگ و پر از اگاهییه برای تکاملم ..چقدر شکر گزار دوستای هم فرکانسیم هستم که میام اینجا کامنتاشون رو میخونم و لذت میبرم بی نهایت دوستون دارم و عاشق شما و مریم جان و این سایتو و آگاهی های اینجا هستم الاهی شکرت بی نهایت تشکر بابت این فایل عالی و بی نظیرتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1383 روز

    به نام هدایت الله

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم در این سایت الهی

    خدایا شکر می‌کنم با یه فایل جدید از استاداین فایل با ارائه منطق های قوی، راهکار خروج از این چرخه معیوب و اصلاح این ضعف شخصیتی را به ما یاد می دهد. اما مثال من که ما یک همسایه داشتیم که همیشه اون رو سرتر از خودمون می‌دونستیم چه از نظر ذهنی چه از نظر پولی و چه از نظر رفتاری و این خانواده همیشه تو ذهنمون از ما سرتر بود تو ذهن من بوده و این نگاه نادرست رو همیشه برای خودم می‌دانستم و این فکر کردن همیشه برای من تکرار شدند و ذهنم مدام آن را تکرار و باور می‌کرد

    و یکی از دلایل آن به خاطر تمرکز داشتن روی نکات منفی بود وقتی که این قسمت منفی را بیشتر توجه می‌کردم و برخورد بیشتری را از آن می‌دیدم و همیشه واکنش‌های بدی می‌دیدم اما مثال بعدی قبلاً همیشه می‌گفتم خوش به حال دخترای مردم که از دختر من خیلی بهتر و خوب و باهوش و با ادب هستند و این حرف‌هایی که وقتی به خودم می‌زدم شرایط و اوضاع را برای من بدتر می‌کرد و چون قانون را نمی‌دانستم این نکات منفی دختر هر روز می‌گفتم و او هم هر روز لجبازتر و حرف گوش نکن تر می‌شد و خیلی اذیت می‌شدم از این موضوع پیش رفت از وقتی که قانون رو خوب اجرا کردم و نکات مثبت بیشتر تمرکز کردم همه چیز خوب و فوق العاده پیش رفت و از نگاه من دختر بی‌نظیر خوب و باهوشی دارم

    این نگاه را با عوض کردن کلام و باور کردن آن چیزی که ذهنم برای آن تربیت کردم و اتفاقات خوب برای من به صورت معجزه‌ای رخ داده و این خالق بودن را می‌توانم برای خودم بهتر کنم و شرایط را آباد و سازندگی را در وجودم برای ذهنم بیشتر بیاورم و این تغییر شخصیتی را با کار کردن روی خودم می‌توانم به زیبایی‌ها و نکات مثبت بیشتری در هر جایی که هستم ببینم و لذت ببرم

    پس باید شبکه‌های اجتماعی مقایسه کردن و احساس نارضایتی را در ذهنم با ورودی‌های نامناسب آن را خراب نکنم و همیشه احساس رضایت و خوبی بتوانم از خودم و دیگران داشته باشم استاد بسیار سپاسگزارم بابت تمام صحبت و آگاهی‌های خوبتون خدارا شکر میکنم من رو به راه راست هدایت کرده،راه کسانیکه تلاش میکنند شاکر داشته هاشون باشند و باور دارن خداوند به بهترینهای بیشتری هدایتشون میکنه..چون زیبایی و فراوانی و خوبی انتهایی نداره مثل خود خداوند

    در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1440 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین

    وهمهی دوستان عزیزم در این مسیر توحیدی

    خداروسپاسگذارم که امروز هم بهم فرصت داد که در این مسیر توحیدی باشم

    دیشب موقع خوابیدن گفتم سایت رو چک کنم

    که یهو اومدم پایین دیدم یه فایل جدید اومده ولی هنوز تو صفحه اصلی گذاشته نشده

    زدم دانلود کردم و گفتم فردا میبینم

    همون متن اولیش رو که خوندم فهمیدم یه فایل عالی خواهد بود

    وواقعابی نظیر بود واقعا فوق العاده بود

    این مرغ همسایه چقدر تو زندگی من بوده چقدر اشناست

    چقدر مثال دارم در موردش وچقدر ضربه میزنه به ادم به احساس ارزشمندی و اعتماد یه نفسش

    از بچگی همیشه یادمه بچه های دیگران عالی بودن خوب بودن م‌دب بودن جز ما

    خانواه فلانی عالی بودن جز ما

    پسر فلانی زرنگتر بود

    پسر فلانی باهوش تر بود

    دختر فلانی کدبانوی بهتری بود

    شاید خنده دار باشه ما گاو داشتیم اما هزار بار گاو فلانی از گاو ما بهتر بود

    وهنوزم همینطوره چون پدر مادرم هنوز همین طور هستند

    البته دیگه من مقایسه نمیشم چون واقعا خودم خودمو مقایسه نمیکنم نه اصلا اما میشه گفت

    تا حد خوبی

    اما بیچاره این گاو هامون اونا هنوز مقایسه میشن

    حتی مادرم میگه مرغ های همسایه مون از مال ما بهتره

    فلانی میگفت هر روز تخم میذارن اما الان نه

    امروز مادرم میگفت با اینکه خونه ما تو یه موقعیت خیلی مناسب ودل بازه اما میگفت چ فایده خونه فلانی همیشه افتاب میگیره و تو زمستون گرم تره مال ما چی

    حالا تابستون برعکس

    خواهرام میگن شوهر فلانی چقدر خوبه خیلی برا خانومش این کارو میکنه اون کارو میکنه اما مال ما چی

    و…………

    ومن هم از این قضایا مستثنا نیستم اما بهترم

    چون منم با این تفکررات بزرگ شدم

    واین دختر های شهر ما و محله ما خوب نیستن رو داشتم همیشه واسه همین همیشه تمام ارتباطاتم خارج از محدوده زندگیم بود

    وهمیشه میگفتم

    شهرستان که پول نیست کسسب وکار نیست

    فلانه بیساره

    باید بری شهرهای بزرگ حالا هرجوری شده .

    ونتیجه ش هم که مشخصه

    هزچند هزاران مثال ضد ونقیض دارم برای رفع این باورهای اشتباه

    که این همه دخترخوب خوشکل وزیبا هست تو همین شهر ومنتطقه خودمون

    این همه بیزینس هست

    اصلا شهر ما بااینکه شهر خیلی کوچیکیه اما

    چندین سال پیش توشبکه خبر به عنوان شهر کوچیک با ماشین های مدل بالا

    پخشش کردن

    اصلا الان استاد بره تو یه روستایی دور افتاده زندگی کنه مگه نمیتونه پول بسازه مگه کسب وکارش به چی وابسته است

    یه نکته طلایی من از این فایل درک‌ کردم

    که جواب سوال چند روز پیشمم بود

    واقعا اگر اکه غذای گندیده تو یه مبل باشه

    اون مبل رو هرکجا ببری بو میده

    مهم نیست کجا باشی کجا بری

    چ شهری باشی چه محله ای باشی چه مکانی باشی

    تا ذهنیتت تغییر نکنه هیچ‌چیز تغییر نمیکنه

    اما نکته ی که

    من درک کردم

    من خیلی دیر به دیر میومدم شهرستان

    سالی یه بار قکر میکردم مسیر درستیه اما کاملا اشتباه بود

    به خودمم افتخار میکردم تازه

    وقتی میومدم شهرستان چون مدت زیادی دور بودم واز اونجا که خیلی چیزها برام تازگی داشت و بعد یه مدت خانواده رو میدیدم

    وهمه چیز تازه بود توجهم روی نکات مثبت بود فقط

    خب توتهران عملا همش ماشین بود و سرکار وخارج از شهر هم کم میرفتیم

    اما چون من علاقه به کوه وطبیعت دارم اینجا همه چی عالی بود فقط نکات مثبت رو میدیدم گل گیاه سرسبزی خواهر زاده هام کوه اب هوای تازه پدر ومادرم

    غذای محلی وهمیشه غذا اماده بود سر سفره

    چون دیگه لازم نبود خودم غذا درست کنم وخلاصه تمام تمرکزم یه مدت روی نکات مثبت بود وسپاسگذار بودم چون واقعا نمیشه توجه روی نکات منفی باشه وادم بتونه سپاسگذار باشه

    اتفاقات عالی می افتاد حالم خوب بود همه چیز خیلی نرم و روان بود اما بعد یه مدت همه چی تکراری میشد

    ومن دوباره توجهم میرفت روی نکات منفی

    ودوباره اتفاقات بد وروزمرگی پشت روزمرگی واین ادامه داشت

    تا امروز که واقعا فهمیدم که چقدر من ضربه خوردم

    چقدر من تلاش بی خود کردم

    چقدر تقلا کردم

    چقدر دنبال مسکن بودم وحالم خوب نمیشد

    چقدر به این درو اون در زدم که چرا اتفاقات خوب نمیفته

    چرا زندگی روی خودش رو نشون نمیده

    چون همیشه مرغ همسایه تو تفکرات من غاز بود

    چون من یاد نگرفته بودم که باید از همین چیزی که هستم و همین چیزهایی که دارم لذت ببرم وسپاسگذار باشم

    وهمیشه احساس ناسپاسی میکردم نسبت به همه چی

    و خب نتیجه س هم که مشخصه

    فصل 6کتاب رویاهایی که رویا نیستن قشنگ استاد توضیح داده

    که اقا نمیگم پیشرفت نکن نمیگم کم بخواه

    میگم مسیر رسیدن به رویاهات از سپاسگذاری برای هر انچه داری و هرکجا که هستی میگذره

    یادمه دقیقاوقتی اون فصل کتاب رو یک ماه روش کار کر دم چ اتفاقات عالی افتاد

    من اون ذهنیت خودم رو میشناسم حتی اگر پاردایس هم بودم بعد یه ماه شروع میکردم به غر زدن ونکات منفی

    همیشه برام سوال بود چطور استاد همیشه ذوق داره هرروز تو یک فضا سیر نشده

    اقا وقتی تمرکزت رو نکات مثبت باشه هر روز

    یه روز جدیده اصلا تکراری در کار نیست

    من این رو تجربه کردم اما کوتاه

    که روزها بیدار میشدم ومیگفتم از این بهتر نمیشه چقدر همه چی خوبه

    اما از دستم در میرفت ونمیذاشت لذت ببرم از لحظاتم

    وطبیعتا وقتی لذتی نباشه هیچ رشدی در کار نیست این قانونه

    خداروهزاران بار سپاسگذارم

    که از وقتی تعهد جدی دادم چه درهایی خداذداره باز میکنه برام که چطوری

    خوب زندگی کنم

    استاد ازت ممنونم تعهد میدم که عمل کنم

    وتمام تمرکزم رو بذارم روی نکات مثبت زندگیم

    وانقدر دنبال مرغ همسایه نباشم

    خیلی باگ ها تو ذهنم باز شد که

    میشه یه کتاب ازش نوشت

    در پناه حق

    کارکردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    Asmakarimi گفته:
    مدت عضویت: 1444 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم

    امیدوارم حالتون خوب باشه

    بایداعتراف کنم ک این فایل یک تلنگر محکمی بهم زد

    حال این روزهایم بالاپایین میشه زیاد و امروز ک این فایل رو گوش کردم فهمیدم همش از درون خودم نشات میگیره

    یک اینکه خودم و زندگیم رو بادیگران مقایسه میکنم روابطم کارم رو و اتفاقاتی ک افتاده برایم باعث شده عزت نفسم پایین تر بیاد من خیلی مدام کار نکردم روی اعتمابه نفس و عزت نفسم و این باعث شده این روزها باکوچک ترین اتفاقی احساس بی ارززشی کنم.

    واینک یه مدت تمام تمرکزم رفته روی نکات منفی

    و تغییر دیگران

    واین باعث احساس بد من میشه و انرژی زیادی ازم میگیره

    ااما باگوش کردن به این فایل متوجه شدم چرا من فکرمیکنم دیگران شانس دارند و من بد شانسم چرا؟

    یاااینکه این حرفو میزدم ک مردم این شهر و روستا برای خودشون هزینه نمیکنند و درنتیجه بیزینس من در این روستا گسترش پیدا نمیکنه و من نمیتونم درامد داشته باشم یابارها میگفتم فلان شهر فرهنگ ندارند فضولن یااینکه خسیس هستند و بارها و بارها این باور من تایید میشد و میشود

    بارها میگفتم تاکسیا همشون فضولن و همش سوال میپرسند و بدم میومد و دقیقا بااهمینجور ادمهایی برخوردمیکنم

    چقدررررر من این ویژگی رو تووجود خودم دارم ک بارها گفتم مردم واسه بچهاشون اینکارو میکنن ولی ما شانس نداریم

    چقدر من تمرکزم روی نکات منفی بوده و هست و این باعث شده ک من برای زندگی خودم تلاش نکنم و دیگران رو مقصربدونم و بجای اینکه بدنبال تغییر شخصیت خودم باشم بدنبال تغییر دیگران و شرایط و مکان بودم و هستم

    یه مدت هست ک خودم متوجه ی خیلی ازویژگی های ک بخودم و شاید اطرافیانم لطمه وارد میکنه شدم

    1-اینکه خیلی ذهن منفی گرایی دارم اینو اززمانی فهمیدم ک توفایل ویژگی های افراد خوشبین و بدبین گوش کردم ک چقدر باورهای من داغون شده از وقتی ک از بعضی افراد چیزهاایی دیدم و شنیدم

    2-خیلی ادم غرغرویی هستم و باید این ویژگی زو در خودم درستش کنم این و بخاطر اینه ک من یه ادم به شدت کمالگرایی هستم و در هرزمینه ای حتی یک غذا درس کردن ساده ک خیلی خوب انجامش میدم امابازم میگم ن باید بهتر میشد

    این ویژگی باعث شده ک من غرغرو بشم چون میخوام همچی به نحو احسنت انجام بشه…

    3-توقع از بعضی ادمابااینک الان خیلی بهترشدم خیلیییی امابازم بعضی ازوابستگی های ک دارم باعث توقع میشه

    4-توی ارتباطم باعث شده کمی حسود بشم.چون عزت نفسم کمترشده و باید روی این موضوع کارکنم حتما

    5-باید روی اعتماد به نفسم اینکه من از پس اینک بیزینسم رو شروع کنم و خوب کارمو انجام بدم بربیام.تواین موضوع یه خورده ترس دارم و باید به ترسم غلبه کنم و ایمانم رو قوی تر کنم قبلا ایمانم به خودم و خدا بیشتر بود چرا اینجوری شدم نمیدونم.

    6-یکی دیگ از چیزهاایی ک پی بردم و خیلیا بهم میگن اینه ک زندگی رو خیلی سخت گرفتم و در کل خیلی چیزا رو سخت میگیرم و میخوام تلاش کنم ک اسون بگیرم خیلی چیزارو اما نمیدونم چطور ازخدا میخوام ک هدایتم کنه

    بازهم میام و در مورد این فایل کامنت میذارم چون باید چندین بار ببینم و به گفته های استاد فکر کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    آرام گفته:
    مدت عضویت: 724 روز

    بنام خدای رب العالمینم که هدایتگر منه در راه سعادت و آرامش

    انا لالله و انا علیه رٰجعون

    ما از خداییم و بسوی او بازمیگردیم

    نوت برادی فایل :

    سپاس گزار خداوند هستیم که ما رو به این اگاهی هدایت کرده

    همیشه چیز بهتری هست از اون چیزی که ما داریم

    انگار که ما نعمت های خودمونو در نظر نمی گیریم و به شرایط بقیه نگاه میکنیم

    انگار یک نگاهی داریم که خودمونو با بقیه مقایسه میکنیم

    خیلی مثال هست خیلی تجربش کردیم

    که یک شهری هست که انقدر کار و پول ریخته که غیر از شهر خودمون

    یا ی جای دیگه ای هست به غیر از جای ما که مردمش خیلی با فرهنگش

    مثل اینکه میگیم خوش بحال خارجی ها

    که فکر میکنیم خارجیا همه وی توش خوبه و کشور ما خوب نیست

    یعنی همیشه یک نگاهی هست که اوضاع ما خوب نیست و اوضاع دیگران خوبه

    این از کجا میاد ؟

    واقعا چرا اینجوری فکر میکنیم ؟

    چند تا دلیل داره:

    ما تمرکز اصلیمون بر روی نکات منفیه

    مثلا تمرکزمون رو نکات منفی شهرمونه

    مثلا تمرکزمون روی انسان های خوبی که اطرافمون هستن نیست همش به نکات بدش فکر میکنیم

    این تمرکز طبق قانون مارو به ویژگی های منفی بیشتری وارد زندگیمون میکنه که باورمون رو تقویت میکنه که دیدی گفتم اینجوریه ، که باور کنیم درست فکر میکنیم

    و این تقویت میشه و دوباره اتفاقاتی پیش میاد که دوباره به این نکات منفی مربوطه

    هر کی تو یه کاری هست میگه که ی گروه دیگه ای هست که تو اون کاره پول هوب هست تو کار من که نیست

    مثلا تمرکزم همش روی سختی های کارمه و میبینیم یک کار دیگه چقدر راحته و فلان

    تمرکزم روی مسائل و مشکلاتیه که دارم و دارم میبینم از دور که یه کار دیگه که اون داره پول میسازه

    و هی بیشتر و بیشتر باوره کمک میکنه که مسائل بیشتری رو جذب میکنم و در زندگیمون رخ میده و میریم توی سیکل معیوب و هی جهان بهش همینو ثابت میکنه

    وقتی تمرکز میکنی به چیزای نازیبا هی چیزایی بیشتری در این رابطه رخ میده و هی باوره محکم تر و محکم تر میشه مثل سیمان

    پس قدم اول از توجه شروع میشه

    داری رو چی تمرکز میکنی؟

    داری روی چیزایی تمرکز میکنی که بهت احساس بدی میده

    یا چیزایی رو میبینی که احساس خوبی بهت میده

    و جهان اگه حست بده چیزای بد تری رو وارد زندگیت میکنه و اگه حالت خوبه اتفاقای بهتری رخ میده

    قدم اول اینه که به چی داری توجه میکنی

    به چیزای مثبت و دلخواه فکر کنیم سپاس گزاری کنیم بنویسیم صحبت کنیم ببینیم و بشنویم

    و دومین دلیل

    اینه که مسئولیت پذیری نداریم

    یعنی بدی های خودمونو براش بهانه میاریم

    و خودشو راضی میکنه که اگر من این رو موفق نشدم به این دلیله که این اشتباهه

    یعنی اگر من فلان چیزو داشتم موفق میشدم

    یعنی دنبال بهونه ایم که چرا توی این موفق نشدیم

    و حالا وقتی میریم به اون جایی که فکر میکنیم خوبه

    اولش کلی خوبی و مردمای خوب رو میبینیم که باعث میشه باورمون تقویت بشه که حای من بده و اینجا خوبه

    ولی باز وقتی اونجا هستیم چون شخصیت منفی نگری داریم کلی نکات منفی پیدا میکنیم که باعث میشه دوباره اوضاع اون شهر خوبه هم دوباره بد بشه و اتفاقات منفی بیوفته که باعث تقویت دوباره ی این باور بشه

    و یاد بگیریم مسئولیت شرایط زندگیمونو بر عهده بگیریم

    نه باید بگیم من چه تغییراتی رو باید در شخصیتم ایجاد کنم

    باید بگم نکنه من انسان نامناسبی ام

    ولی ادم دوست نداره فک کنه که من مشکل دارم

    ولی ما تا مسئولیتش رو بر عهده نگیریم نمی تونیم تغییرش بدیم

    و یکی از این عوامل که باعث تقویت این باور بده شبکه ی اجتماعی و مقایسه کردنه

    و بعد تو احساس میکنی که من چقد بدبختم و اونا چقدر بی نظیرن

    و انگار مسابقس ، که با نمایش و بازیگری کردن توی فضای مجازی نشون بدم که من چقدر بی مشکلیم و احساس بدبختی به مخاطب میده در حالی که تو تو زندگی اونا نبودی که

    و مقایسه کردن نابود کننده است و وارد رقابت و چشم و هم چشمی میشه

    تصمیم عاقلانه اینه که کلا وارد شبکه اجتماعی نباشیم

    ولی اگر ما باورامونو تغییر بدیم و تمرکزمون رو روی زیبایی های زندگیمون باشه لاجرم به زیبایی ها و نعمتای بیشتر هدایت میشه

    باید الگو های مناسب پیدا کنیم تا باور محدود کننده امون رو بشکنیم و بزنیم نابودش کنیم بابا!

    و ببینی که از همون جایی که هستی میتونی شرایطو تغییر بدی

    و هر روز شرایط بهتر و بهتر خواهد شد

    من با افکار و باور های خودم دارم زندگی خودم رو میسازم میبینم

    و وقتی باوراتون بهتر شده همون ده دیقه بعد و یک ساعت و یک روز بعد نشونه هاش میاد که باورهام بهتر شده!

    خدایا شکرت به خاطر این اگاهی ها

    منم چند تا مثال میزنم تا خودمو بهتر بشناسم :

    استاد منم دقیقا یادمه

    من توی فردوس زندگی میکنم و جای کویریه و زیاد سرسبزی نداره ولی عوضش کویر داره و کلی حاهای باحال دیگه که من از وقتی اومدیم فردوس کلی خوش میگذرونم اینجا

    مثلا اینجا واقعا کافه های خوبی داره

    خیلی کافه ها خوبن کیفیت کارشون خوبه

    حتی پارکا خیلی خوبن بنظرم و پیست کارتینگ و پینت بال که خیلی باحاله برای من و بازار هاش که همیشه شلوغه و باشگاه های خوبی داره ، و کلی جاهای دیدنی داره کلی رستوران خوب داره هوای عالی داره و…..

    با این حال برای کلا مثلا اطرافینام هر وقت در موردش صحبت میکنیم دقیقا همینطوریه که انگار بابا فردوس که جایی نداره ولی مشد مثلا موجای ابی خیلی خفنه یا طرقبه خیلی خفنه یا نه مشد که جایی نداره تهران خیلی خفنه که ایران مال داره کلی خونه های خوب داره وووووووووووو

    و همیشه این بحث هست

    و مثلا یه بار مامانم رفته بودن تفریح با دوستاشون خارج از شهر و دیدن یه اتوبوس پر از مسافر رد شده و بهشون میگفته که خوش بحالتون چه شهر خوبی دارید و کلی تعریف میکردن

    و منم خیلی جدیدا میبینم که اینجا مثلا کلی اتوبوس اومده که کلی گردشگر اورده و کلی مسافر و ادمای جدید میبینم که واقعا همشون نشون میده که جایی که من در اون زندگی میکنم این خوبی ها رو داره و تمرکزم روی نکات مثبت باشه

    یا مثلا من خودم چون امروز ازمون ریاضی داشتیم یادم اومد بگم که مثلا همیشه با همکلاسیام میگیم که واقعا نمره ی خوب گرفتن از خانم فلانی واقعا سخته و واسه خودمون یه غول بی شاخ و دم ساخته بودیم که من تا قبل این امتحان انقدر به این باور داشتم که کلی استرسم میگرفت موقع امتحان و باعث میشه نمره ی مد نظرم رو نگیرم ولی روی این باورم کار کردم و امروز یک ازمون خیلی خوب دادم و هیلی راضیم‌خدایا شکرت

    مثلا من که تو حوزه ی طراحی و نقاشی کار میکنم همیشه میدیدم که مثلا استادم میگفت که من ارزوم از کلی سال قبل این بود که به این جایگاهم برسم و الان رسیدم ولی خب توی این شهر که نمی شه درامد داشت و باید بری ترکیه و تهران و اونجا گالری بزنی و اینحا که مشتری نیست و فلان در حالی که کلییییی دانشجو داشت استادم و هر روز این اقا داشت سفارش میکشید و واقعا برام حای سوال بود که چطور تو این شهر به این کوچکی اینقدر سفارش و هنرجو داره که حتی جمعه هاش هم پره پره

    حلاصه که اصل مطلب اینه که شرایط ما بستگی به این داره که ما چقدر خوبی های شهرمون رو میدونیم و چقدر روی بدی های شهرمون تمرکز میکنیم و این در هر بعدی از زندگی ملموسه

    خدایاصد هزار مرتبه شکرت

    راستی استاد چقدر این فایل خوشگله کلا چقدر فایلا خوشگل شدن که یکی پس زمینه اش صورتیه یکی سبزه و استاد چقدر لباستون زیباو ساده اس ، من عاشق سادگی ام

    چقدر چشماتون زیباست واقعا رنگ زیبایی داره

    واقعا اصن دقت کردیم که چشمای خودمون چقدر زیباست در حالی که هر وقت یک ادم چشم رنگی رو میبینیم میگیم چقدر فلانی چشماش خوشگله در حالی که چشمای خودمون هم خیللییییی قشنگن

    سپاس گزارم و عاشقتونم

    هر کجا که هستید امیدوارم شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    جواد مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1317 روز

    درود بی پایان بر استاد عزیزم و خانم شایسته استاد این فایل که شما به لطف خداوند برای هدایت ما آماده کردید دقیقا بخش بزرگی از زندگی اکثر ما رو تشکیل میده امیدوارم خداوند همه ما رو به سمت بهترین ها هدایت کنه من کارم ساخت کابینت آشپزخانه هستش ومدتی بود که فکر میکردم که مردم محله من برای سفارش کار به محل دیگری میرن والبته الان از اون محل به دلایل دیگری جابجا شدم بهتر از اون محل بوده ولی با دیدن این فایل زیبا فهمیدم که این باور اشتباه رو با خودم همراه داشتم وخداوند روشاکرم در مورد اون دوست خانم گفته بود توایران همه دخترها مثل هم شدن رو یه خانم که از اروپا به ایران اومده بود وبه عروسی دعوت شده بود وبعد از عروسی ازش میپرسن که عروسی چه طور بود میگه خیلی خوش گذشت فقط من نفهمیدم عروس کی بود. چون قیافه همه شکل عروس بود .

    سال جدیدمیلادی رو به شما وخانم شایسته تبریک میگم وامیدوارم در پناه خداوند آفریدگار زیبایی سعادتمند باشید به امید روزی که بتونم از نزدیک شما ببینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 976 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربانم خدایا من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو شایسته

    سلام دوستان توحیدیم که من وقتی میام و کامنت شما عزیزان رو میبینم خدا رو خیلی شکر میکنم که دارم رشد و تغییر میکنم و در مسیر درست هستم الهی شکرت

    ذهن انسانها همه همیشه دنبال کمبودهاست

    و زیباییها و فراوانیها رو نمیبینند چون عادت کرده به این مدل زندگی کردن اما خدا رو شکر ما از این گروهها جدا شدیم

    اگر بخواهیم انرژی و وقتمون رو صرف فرعیات بگذاریم از اصل دور میشویم باید مدام روی خودمون کار کنیم و هر روز دنبال از بین بردن یه باور مخرب باشیم دنبال پیدا کردن یکی از ترمزها باشیم

    اصل یعنی شکرگزاری اصل یعنی حال خوب اصل یعنی احساسه خوب اصل یعنی فرکانس خوب

    شکرگزاری یعنی اینکه بخاطر داشته هایم شکر میکنم و بخاطر چیزهای دیگری که خداوند میخواهد به من بدهد و من ایمان دارم به موقع به من داده میشود شکر میکنم رب قدرتمندم را

    من در همین جایی که هستم دارم خدا رو شکر میکنم و حالمو خوب نگه میدارم تا تکاملمو طی کنم و خودش منو به جایی که میدونه بهتره میبره

    مقایسه کردن انسان رو از خواسته ها دور می‌کند

    مقایسه کردن انسان رو بی هدف می‌کند انسان رو بی انگیزه می‌کند

    ریشه این جنس از افکار از باورهای محدود کننده میاد

    ما باید روی باور فراوانی بیشتر کار کنیم

    خدایا کمکم کن تا بیشتر رشد کنم

    ممنونم از شما استادان عزیزم

    در پناه خداوند باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: