چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2

نکته مهم:

آگاهی های این فایل، در ادامه ی فایل چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 است. برای درک و استفاده از آگاهی های این فایل، لازم است که قسمت 1 را دیده باشید.

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.

در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:

  • اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
  • ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛

نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام  تمرینات این دوره، این است که:

فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد  و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.

در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید


چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
    510MB
    68 دقیقه
  • فایل صوتی چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
    30MB
    68 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

938 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «SAEID987645» در این صفحه: 3
  1. -
    SAEID987645 گفته:
    مدت عضویت: 826 روز

    سلام دوستان

    امیدوارم حال دلتون خوب و خوش و خرم باشه

    امروز من با یک تیم کوه نوردی جای همه دوستان خالی در دل طبیعت بودم

    شعار این تیم این هست در دل طبیعت ساعاتی رو بدون دغدغه به چیزهای بی ارزش سپری کن

    واقعا گروه قشنگی هست با هزار عقیده و تضادهای فکری و رفتاری و گفتاری

    امروز من در یه جمع مشارکت عمومی سوال آقای عباس منش رو مطرح کردم همین که چرا با تمام تلاش هایم به خواسته هایم نرسیدم؟؟؟؟

    میدونی چرا؟ چون ما گاهی نا خودآگاه در ضمیر روزمرگی خود برا خودمون ترمز می‌سازیم

    ترمزهای تکثیری به صورت تهاجمی

    اینکه بهمون گفتن برای حقت بجنگ برای اینکه بهمون گفتن حق گرفتنی هست نه دادنی برای اینکه بهمون نگفتن ارزش هر چیزی رو بسنج ببین اون چیز ارزشش چیه!

    گاهی برای مسائل بی ارزشی ما برای حتی چیزی که حقمون هست می‌جنگیم که ارزش گرفتن نداره؟ ، برای افرادی محبت های الکی میکنیم که لیاقت محبت نداشتن یا سر همونا با کلی آدم اطرافیانت میجنگی بات دشمن میشن به خود میایی میگی این دشمنان ارزش جنگیدن دارن یا نه؟ ، یا تهش برای مسائلی اعصاب خودمون خرد میکنیم که میگیم این چیز ارزش اعصاب خردی رو داشت یا نه؟ یا کاری رو میکنیم از روی عصبانیت از روی شتابزدگی میگیم ارزش انجام دادن اون کار رو داشت یا نه یا فکری به ذهنمون میاد بعدش میگیم ارزش فکر کردن به اون رو داشت یا نه؟

    که من کمابیش تو کامنت دوستان همین چیزها رو خوندم که خیلی هاشون حتی خودم مفهوم ارزش و وقت و طلا رو نمیدونستیم

    اگر وقت خودمون رو طلا بدونیم دیگه برای هر چیزی بی ارزشی وقتمون رو تلف نمی‌کنیم دنبال مسائل حاشیه ای که وقتمون بسوزه نمیریم

    خیلی از اوقات ما هر چیز با ارزشی رو بی ارزش و هر چیز بی ارزشی رو با ارزش کردیم این یعنی ترمز به خواسته هات نرسیدن

    مفهوم ارزش رو این جمله هام میتونی بفهمی چیه

    ارزش یعنی:

    ارزش یک خواهر را، از کسی بپرس که آن را ندارد.

    ارزش ده سال را، از زوج هائی بپرس که تازه از هم جدا شده اند.

    ارزش چهار سال را، از یک فارغ التحصیل دانشگاه بپرس.

    ارزش یک سال را، از دانش آموزی بپرس که در امتحان نهائی مردود شده!

    ارزش یک ماه را، از مادری بپرس که کودک نارس به دنیا آورده!

    ارزش یک هفته را، از ویراستار یک مجله هفتگی بپرس.

    ارزش یک دقیقه را، از کسی بپرس که به قطار، اتوبوس یا هواپیما نرسیده است.

    ارزش یک ثانیه را، از کسی بپرس که از حادثه ای جان سالم به در برده است.

    ارزش یک میلی ثانیه را، از کسی بپرس که در مسابقات المپیک، مدال نقره برده است.

    زمان برای هیچکس صبر نمیکند.

    قدر هر لحظه خود را بدانید قدر آن را بیشتر خواهید دانست

    ارزش یعنی دانستن اینکه وقت طلاس

    وقتی که ایکاش کنار طلای سرخ و سیاه و زرد یه لقب بهش میگفتن

    چیزی که اگر هر روز ازش استفاده نکنی پایان هر شب میسوزه دیگه تکرار شدن برات نیست

    وقتی ما برای خودمون ارزش قائل نمیشیم ارزش های زندگی و هدفمون رو نمیتونیم بشناسیم و دائم در حال تزلزل شخصیتی میشیم دائم اهدافمون رو در نطفه خفه میکنیم و بهش به چشم حسرت و آه نگاه میکنیم

    هیچ وقت فکر نکردیم وقتی به یه عظمت چیزی یا کسی پی می‌بریم و بهش حس تحسین پیدا میکنم اون ویژگی در ما هست که تونستیم پیداش و حسش کنیم و توجه مون جلب بهش بشه

    ولی در مقابلش هم وقتی یکی رو قضاوت و تحقیر میکنیم یعنی اینکه ما تو وجودمون اون چیز رو کم داریم اون قسمت از وجودمون نیست و دنبال تخریب بقیه هستیم

    پس باید ترمزهای ذهنیمون رو برداریم

    گاهی برای آینده نگرانیم

    برای اهدافمون نگرانیم

    نگرانی های هیچ و پوچ

    نگرانی هایی که اصلا هیچ وقت به واقعیت و حقیقت نپیوستن و ما رو از هدف دور کرده

    این نگرانی ها باید با خودمون حل کنیم همین نگرانی و اضطراب برای آینده سبب ترمزهای ما شده

    آینده یعنی چی:

    یعنی حالی که الان داریم برای اون هدف تلاش می‌کنیم

    پس نباید برای هدف هامون ترمز بسازیم چرا که هر چقدر ترمز بسازیم هر چقدر برابر اون ترمز ها تلاش کنیم قطعا بی فایده میشه

    ولی خب ما خودمون رو هیچ وقت نشناختیم اگر قراره پیشرفت کنیم باید به قولی اول خودمون رو پذیرا باشیم اول به خودمون عشق بورزیم اول خودمون رو پیدا کنیم

    من یه برهه تو کار خودم برای خودم ترمز ساخته بودم تازه فهمیدم که ترمزهای الکی بودن ترمزهایی هیچ و پوچی

    ترمزها میدونی نقششون چیه؟ اینکه که هدفت که گلوله برفی یخ زده هست رو تو دستت آب کنه و دیگه برات یه گلوله نباشه بخار کنه و دلت سرد کنه برای تلاش و رسیدن بهش

    من جملات انگیزشی نگفتم عین واقعیت گفتم چون خودم بهش رسیدم من یک مهندس عمرانم که فارغ تحصیل ارشد از دانشگاه خوب… دارم میشم تا الان هدفم کارشناس رسمی دادگستری و نظام مهندسی… بود ولی نگرانی و ترمزهایم این بود نمیشه نمیتونم با اینکه کلی شرایطش رو داشتم ولی الان 5 ساله خودمو از این نعمت محروم کرده بودم و اونو از خودم محروم تر

    تازه فهمیدم چه کسی بهتر از من میتونه تو این رشته که 10 الی 12 سال تجربه داره نتونه صاحب مهر و پروانه باشه

    چه کسی جز من لایق بهترین هاست

    من رفیق خودم وقتی دیدم با لیسانس داره سالی 300 الی 500 تومن با هفته ای 3 ساعت نظارت و مجری در میاره چرا من هدفم رو از باور های غلطم غیرممکن کردم

    منی که لایق اینم دفتر نظام مهندسی داشته باشم منی که لایق اینم تجربه 10 12 ساله ام رو تو کارم منسجم تر کنم

    برای همین تابو های منفی گرایی و ترمزهای غلط رو شکست امسال رو برای خودم سال سرنوشت موقعیت جایگاه شغلی نامیدم و گفتم باید بتونی

    نشدنی در کار نیست

    باید بشی اونی که لایق توست

    به قولی خیلی ها 4 سال بلکه 6 سال درس میخونند از روی همین ترمزها و باورهای غلط رفتن سراغ کار غیر مرتبط منم یه برهه داشتم همون بی راهه میرفتم یکی بهم تلنگر زد که تو درس نخوندی اونم دانشگاه خوب اونم با 10 12 سال سابقه کاری بالا بری غیر مرتبط بشین منطقی به اشکالات فکر کن و راه منطقی براش پیدا کن

    تصمیم گرفتم اشتباهم رو جبران کنم ترمزهام رو یکی یکی حذف کنم تا برسم به هدفم

    حکایت اینکه اهو چرا طعمه شیر میشه همه ما شاید شنیدیم، اهو با ترس تو قلمرو شیر میچرخه ترس هاش سبب طعمه شدن میشه با اینکه سرعت فرار بالایی داره ولی چون هی پشت سرش میبینه شیر شکارش میکنه

    پس نذار ترس هات ببرت به گذشته ای که یک عمر تو رو به بیراهه برد

    بدون از کجا آمدی به کجا ولی گذشته برا خودت باز نکن

    شکر کن که تغییرات داری میکنی

    شکر کن که جز نفرات خاص هستی و زود فهمیدی باید نگرشت عوض کنی

    شکر کن که اگر الان جای اینجا جایی بودی با هزار فرکانس منفی… چی سرت میامد

    یه شعر میگن

    بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست

    در خود بطلب هر آنچه که خواهی تویی

    چوپرا چی میگه:

    جهان فقط چیزهایی را به ما می دهد، که از ته دل باور داریم،می توانیم داشته باشیم

    پس اول خودتو باور کن دوم برای باورهایت چیزهای بی ارزش رو همون بی ارزش نگه دار با ارزش ها رو بارزش تر بدون

    إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَهٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ .

    اموال شما و فرزندانتان صرفا [وسیله] آزمایشى [براى شما]یند و خداست که نزد او پاداشى بزرگ است

    التغابن ایه15

    این آیه چقدر قشنگ برامون میگه خدا برای بنده هاش چه اهداف بزرگی ساخته که براش این همه پیامبر… آورد این همه تاریخ رو به نثر کشید تا بهمون بگه تو اشرف مخلوقاتی

    خیلی از اوقات خدا ما رو آزمایش الهی میکنه ببینه چقدر ما ظرفیت داریم چقدر برای هدف بزرگتر آماده دریافتیم و بهای بدست آوردن اون هدفمون تلاش می‌کنیم

    حرفمو با این جمله تموم کنم

    مثل کبریت کشیدن در باد

    زندگی دشوار است (این دشواری بسته به نگرش ماست که چقدر ازش به راحتی و آسونی بگذریم)

    من خلاف جهت آب شنا کردن را،مثل یک معجزه باور دارم

    آخرین دانه کبریتم را میکشم در این باد

    هرچه باداباد!

    از سهراب سپهری عزیز

    یکم روی حرفام دوستان تمرکز کنید شاید خیلی از جاهای حرفم برای شما هم اتفاق افتاده

    شب دوستان بخیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  2. -
    SAEID987645 گفته:
    مدت عضویت: 826 روز

    سلام بر همه دوستان خوب

    سلام بر آقای عباس منش عزیز و همسر گرامی ایشون مریم خانم

    اگر بخوام به دوران بچگی خودم برگردم یه دورانی که خیلی سختی هایی رو کشیدم و چطوری تو اون سختی ها تونستم به اینجا به لطف خدا برسم این بود که خیلی جاها اگر اگر کم گذاشتم زود جبران کردم این جمله ام رو آخر مجددا تفسیر مفصل میکنم

    من بجه ای بودم که خانواده هم از هم جدا شدن پدر و مادرم در سن کم جدا شدن سنی که خیلی اوقات بهش فکر میکنم واقعا مستحق پدری و مادری نبودم

    من زندگیم بالا و پایین داشت از بچگی بهم یاد دادن فقط کار کن از 8 9 سالگی تقریبا کار کردم کارهایی که برای یه بچه زود بود

    ولی این سختی ها برام هم معایب داشت هم مزایا

    من از ترمزهای مهمم این بود چون خانواده ام جدا شدن عزت نفسم پایین آمده بوده با اینه به سن خودم ماشین برند خونه فلان یه برهه حقوق بهمان ولی اونقدر اعتماد به نفسم پایین بود که بچه طلاق هستم در هر خونه ای برم بهم میگن نه چون بچه طلاقی در حالی نکات زیبایی خانوادم ندیدم که اگر جدا شدن ولی هر کدوم پرستیژ شغلی و اجتماعی دارن هر کدوم زندگی خوب خودم شرایط خوب دارم

    باز از اون ترمز جون نمیتونستم برای خودم حلش کنم آمدم ترمز دیگه ای ساختم که زن نگیرم دنبال ازدواج نباشم با اینکه به کلی پیشنهاد بهترین مورد ها ولی همیشه به خودم میگفتم نه اگر بگیرم اینا هم دنبال مال و منال من هستند اینا هم دنبال طلاق… بعد یه روز رفیقم داشت ازم کمک برای ازدواج میکرد من خیلی قشنگ داشتم بهش راهنمایی میکردم به لحظه رفیقم گفت تو که خودت بلدی چرا خودت دنبال ازواج کردن نیستی

    واقعا اونجا باز منو بیدار کرد از اینکه از ترمز هام رو بشم ترمز نسازم

    دیدم خیلی از رفیقام نه از پوشش لباس تا فهم و شعور تا خانواده تا مالی حد کن نیستند ولی اونا عزت نفس دارن اونا حتی اگر موهاشون سفد شده حتی ریخته حتی هر چی خودشون نباختن من فقط دنبال اینم نازیبایی خودمو تو چشم خودم بیارم وقتی هم بیارم دیگران هم قطعا میگن چون تو برا خودت ارزش قائل نیستی ما هم نمیشیم

    دیدم این ترمز من بر میگرده همون سالهایی که من خودمو ول کردم

    یه برهه بهترین لباس

    بهترین سفر گردی داخلی و خارجی

    بهترین حس های خوب داشتم

    باورتون نمیشه یه برهه وقتی آخر هر سال حساب و کتاب داشتم میدیدم کلی خرج و برج داشتم ولی اصل مالمم داره سود میسازه هی میگفتم از کجا از کجا مگه میشه یه آدم عرفانی بهم گفت هی چرتکه ننداز داره اونی که بهت میده میده تو خرج کن تو چکار داری از کجا یه برهه به حرفش گوش دادم ولی بعدش نه و با کله آمدم پایین

    یه برهه بود من بهترین کت و شلوار بهترین عطر بهترین سفر

    بهترین چیزها حتی به کلی آدم کمک میکردم چون خودمو باور داشتم

    چون میگفتم من عین برکتم

    من عین رزقم

    خیلی ها برکت دارن ولی رزق نه

    میلیارد در میارن ولی یه نون نمیتونند بخورن معده ندارن جون ندادن دندون ندارن کسی ندارن با دل خوش کنارشون بخورن

    ولی یه عده اونقدر رزق دارن که رزقه کم کم برکت براشون میشه چون باور دارن به خدا و خودشون نه به بنده خدا نه به خلق خدا

    فهمیدم اشتباه من این بود وقتی چرتکه الهی میفتاد برام جفت شش میامد من دنبال این نبودم فقط لذت ببرم دنبال پرتقال فروشه بودم از کجا میاد

    ترمز های این دو موردم رو حل کردم فهمیدم اعتماد به نفسم بالا ببرم بتونم برا زندگی آینده ام به نکات مثبت خودم فکر کنم اگر به زیبایی های خودم فکر کنم تو مرحله آشنایی با دختری هم دنبال زیبایی های اونم نه دنبال عیب و ایرادهاش

    امروز من تو وزارت دادگستری یه جمله ای بهم یه استادی گفت واقعا حرفش برام طلا بود گفت کسی که تو موضوعی مالی جنسی عاطفی هر چی کمبود داره در حد فقر هر فرصتی برا خودش غنیمت یه طرفه میکنه و قطعا به بقیه آسیب میزنه چون به هر زور و طریقی شده با دندون بهش می‌چسبه و اون برا خودش فقط کنه منفعت و فرصت طلبه راستم میگه برای ما همه اتفاق افتاده این موضوع یا خودمون شدیم یا اطرافیانمون

    ما هیچ وقت نباید روغن و بنزین هر خصایل وجودمون رو به چراغ قرمز شدنه برسونیم که سبب بشه تک رای و خود رای بشیم اونقدر عزت نفسمون پایین بیاریم که سبب بشه دنبال فرصت های تک محوری باشیم هر فرصت به نفع خودمون احاطه کنیم و تصرف بی اجازه و رضایت کنیم

    یکی از ترمزهام من یه برهه فقط جمع میکردم بعد اینکه از بالا افتادم

    فکر میکردم باید فقط جمع کرد باید با جمع کردن رشید باز به اونجا دیدم باز اشتباه میکنم همین چند روز پیش من جا همه دوستان خالی رفته بودم خرید رفتم یه رستوران خوب تو تجریش دیدم یه آقایی از سر واقعا نیاز طلب یه لقمه ازم غذا کرد من براش غذا خریدم باورتون نمیشه همین پولی که دادم خدا بهم یه شه الی چهار روز نرسید دو برابرش برام آمد

    خدا واقعا گاهی به بنده هاش میگه خرج کن استفاده کن تا بدمت همیشه پدر پدرم خدا رحمت کنه میگفت همیشه تو زندگیت وسط باش

    نه جمع کن نفهمی چی شد و متکبر بشی

    نه ولخرج شو که گدایی بیفتی

    میگفت دو نفر از خدا طلب ماهی یه گوسفند رو کردن

    یکی هفته به هفته هی طلب کرد خدا داد تا تو یه ماه چهار تا گرفت یکی هی آمد بخوره گفت هفته بعد هفته بعد تا رسید به جایی همون آخر ماه گوسفندش خورد رفت به خدا گفت چهار تا بده خدا گفت اون چون هر هفته خرج کرد دادم و باید میدادم تو که خرجی نکردی همون یکی کافیه

    یعنی ما خودمون هستیم که کانال منبع الهیمون رو تعیین میکنیم سوراخ اون منبع چی باشه قطره قطره بیاد یا عین سد باشه

    یه روز بلند شدم یه سری لباس هایی که سالها داشتم رد کردم نو خریدم اصلا مهم نبود برام دارم یا نه گفتم وقتی لباسم نو بشه منبع مالی نو هم برام میاد

    ترمز بعدی من تحصیلات بود

    یه برهه فقط میگفتم باید تا دکتری برم

    اگر نرم زندگیم زندگی نیست

    یه برهه میگفتم فقط دانشگاه معتبر

    تهش فهمیدم این باورهای غلط یعنی ترمز یعنی بهانه و تبلیغ به اینکه اگر تا دکتری نرم ارشد نخونم

    اگر دولتی نباشم اونم معتبر پس درس نخونم در حالی رفیق خودم دکترا عمران آزاد هست الان دفتر داره فهمیدم خودم برای خودم صورت مسئله رو اشتباه نوشتم اشتباه خوندم اشتباه دنبال جواب بودم و برای جواب دادنش وقت نذاشتم و تهش هم غلط جواب دادم

    اینکه اگر با دید بهتر با صبر و حوصله میخوندم با منطق جواب میدادم غلط نمی‌دادم که بعد بشم چرا من هر چی تلاش می‌کنم به نتیجه نمیرسم؟؟؟؟؟؟ چون: صورت مسئله زندگی مون رو اشتباه میخونیم عین دانش آموزی که روز امتحان تاریخ حواسش نیست تاریخ داره میشینه یه روز 12 ساعت علوم میخونه سر جلسه میبینه اشتباه کرده با کلی تلاش

    مشکل ما اینه برای زندگیمون هدف هم اگر میزاریم براش اونقدر ترمز می‌سازیم نکات نشدن نمیشه نمیرسم میزاریم بعدم میتازیم بهش با سرعت های شتابزده تهش هم چپ میکنیم

    خیلی از اوقات گاهی ما اصلا هدفمون غلطه گاهی ما اصلا برای اون هدف غلط اشتباهی تلاش می‌کنیم

    گاهی هم نه هدف ما هدف درسته ولی باور نداریم که برای اون هدف ساخته شدیم باور نداریم که برای رسیدن به اون هدف با تلاش میشه بهش برسیم

    مگر بقیه نرسیدن ما چرا نرسیم

    من ترمز های زندگیم که دارم پیدا میکنم همه ما هم ترمز داریم مگه میشه نداشته باشیم

    گاهی بی اختیار می‌سازیم

    ولی باید دید با این ترمز چطوری رفتار کنیم

    گاهی اگر اون ترمز رو خیلی زود پیشگیری کنیم حکایت از کاه کوه ساختن نمیشه حکایت حسرت شدن نمیشه گاهی دلسرد نمیشیم و نا امید بشیم

    من یه راهی برا خودم جدیدا درست کردم یه سری باورهای خیلی بد دارم که متاسفانه نهادینه برام شده دست خودمم نیست شاید خیلی ها این ترمز و ترس ها داشتن من به عنوان یه دوست مشاوره دادم و حل براشون شده ولی خودم نه

    حکایت وکیلی که کلی پرونده طلاق رای گرفته ولی تو پرونده خودش مونده

    یا به قولی دکتری که سرطان خوب میکنه ولی خودش سرطان داره

    وووووو

    الانم همین من این افکار بد برام نهادینه شده و شدن ترمز

    یه کش دور دستم بستم و هرگاه هر کاری میخوام کنم هر فکری کنم که این ترسهام نذارن من به نکات زیبایی اون هدف یا فکرم یا کارم توجه کنم یکم کش میکشم رو دستم بزنه کم کم این افکار منفی ازم بره شاید خیلی ها یه روشم. ایراد بگیرن ولی من یه بار دیگه این برام جواب داده

    ترمز های زندگیمو دارم حل میکنم

    چون گاهی سبب میشه نه تنها منو به قهقرا ببره بلکه سبب بشه بقیه هم به رنج بکشم با افکار منفیم

    با تصمیمات غلطم

    با ترمزهای کلکی و ناگهانی ترمز زدن

    گاهی ترمز های ما حکایت جاده بارونی و زمین روغن ریخته و لیز هست جوری جفت پا تو مسیر موفقیت که داریم تلاش می‌کنیم روی ترمز میریم که قشنگ چپ میشیم

    همه اینا وقتی میگیم نمیشم نمیتونم من برا این کار نیستم وووو شروع همون ترمزها هست

    نمیخوام خیلی سر دوستان رو درد بیارم ولی من تازه فهمیدم وقتی عزت نفس و اعتماد به خودم و باور خودم از بین میره دیگه نمیتونم حس رضایت از خودم کنم دیگه تو آینه خودم برا خودم کوچک میشمارم

    دنبال فقط توجه دیگرانم

    برای دیگران زندگی میکنم

    میشه تهش اینکه بنده بنده ها میشی

    وابسته میشی وابسته به دنیا و متعلقات

    دوستان خودتون باور داشته باشید

    ولو اگر نقصی هم دارید دنیا با نواقص ها به انسان تحویل داده شد تا خودش با تضاد های خودش برای تبدیل بد ها به خوبی ها زشتی ها به زیبایی ها وووووو تلاش کنه

    اینکه هر کی با یه نرسیدن یا یه تلاش نکردن فوری دست از ادامه حیات و تلاش مجدد بکشه یعنی باختن

    یعنی باور نداشتن خودش و اون جدایی که براش کافی هست

    من خودم اینستا… دارم ولی متعادل رفتار میکنم الان مثلا برا خودم برنامه گذاشتم یا روزی 15 دقیقه یا اونم هفته ای 1 ساعت فقط اینستا اونم من خودم انتخاب می‌کنم چی ببینم چی نه

    نه اینکه اون منو به بازی بطالت وقت بنده بگیره

    یا فقط مثلا روزی جدیدا 1 ساعت نهایت 2 ساعت ایتا میام

    کلا ابدا چیزی که ببینم منو معتاد میکنه و ماهیت تکیه گاهی نداره بهش دیگه براش زمان گذاری و محدودیت میذارم

    خیلی جواب داده حتی گاهی یه روز گوشی دست نگیری به خصوص تو مترو…. خیلی ها صبح 6

    یا شب 9

    حت تو مترو هم معتاد گوشی به دست شدن

    من خب به جا اون همون تایم رو برای برنامه ریزی ذهنی فردام که چکار کنم چکار نکنم وقت میذارم

    امیدوارم که حرفام مفید باشه

    وقت همه خوش و خرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  3. -
    SAEID987645 گفته:
    مدت عضویت: 826 روز

    سلام شیدا خانم من کامت شما خوندم خیلی خوشحالم که به این نتیجه های عالی رسیدید منم یکی از ترمزهایی که داشتم خانواده ام بودند با اینکه پدرم یه آدم تحصیل کرده عالی مقام و مادرم یه پزشک جامعه ولی متاسفانه ازهم جدا شدند من همیشه دیدگاهم یه زندگی این بود همه خانم و دختر ها همینند دنبال زندگی نیستند و تهش میخواد زندگیم جدایی بشه پس چرا ازدواج کنم دوستی میکنم بدون تعهد زندگی مشترک داشتم در واقع خودمو گول میزدم برای خودم واقعیت ترمزهایی ایجاد میکردم و از طرفی هم پدر خودم میدیدم میگفتم که حالا چرا ازدواج کنم که مثلا بشم عین پدرم چون از نظرم من ایشون هم نقصان داره

    ولی از یه جایی به بعد امسال و سال قبل کلا دیدگاهم عوض شد و گفتم چرا ازدواج نکنم… چرا یه رابطه خوب خودم که لایقش هستم نسازم چرا با منفی بافی هام خودمو از نعمت یه همدم یه جفت عالی یه هم نفس خوب دریغ و محروم کنم دقیقا ویژگی هایی که در زندگی مشترک دارید ارتباط عالی یعنی نقش طرفین جدا همسر بودن رفیق بودن هست مشاور هم بودن هست احترام متقابله نمیدونم به قولی یه هم نفس یه کوه دوطرفه که دائم بهم مشخصه تکیه کردید من قشنگ حال و هوا شما میدونم و آرزو دارم هم دلتون دائم گرم تر بشه هم منم بتونم این الگو عالی که یه خانم مگر از شوهرش در وهله اول چی میخواد؟ یه انسان میخواد گاهی براش بشنود گاهی براش حرف بزند گاهی براش آغوشیرم باز کنه…. بسازم

    ممنون از کامنت خوبتون بهتون 5 ستاره دادم چون واقعا عشق میکنم این رابطه های گرم زناشویی رو میبینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: