چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2
این فایل که در ادامه قسمت اول است، حاوی آگاهی هایی است در این فایل استاد عباس منش کلید هایی اساسی را درباره مهاجرت کردن توضیح می دهد. آگاهی از این کلیدها، فرد را به خودشناسی می رساند که:
- آیا شخصیت کنونی من، برای مهاجرت کردن مناسب است؛
- آیا “مهاجرت کردن”، رشد و احساس خوشبختی بیشتر را برایم به ارمغان میآورد یا برعکس، مرا به سمت ناامیدی و ناخوشنودی پیش می برد؛
- آیا انگیزههای من برای مهاجرت درونی و عمیق است یا سطحی و ناپایدار؛
- انگیزه های پایدار و ضروری برای مهاجرت، چه ویژگی هایی دارند؛
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم…
یک خبر خوب درباره آزمون:
پس از گوش دادن به آگاهی های این فایل و قسمت قبل، برای خودشناسی عمیق تر در این باره، آزمون “تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت” را با دقت انجام دهید.
این آزمون ارزیابی نسبتاً شفافی به شما می دهد تا بدانید شخصیت کنونی شما چقدر برای مهاجرت کردن مناسب است. این خودشناسی به شما کمک میکند تا برای رشد و پیشرفت، تصمیمات مناسبتری بگیرید که مطابق با درون شماست و گامی تعیینکننده برای تجربهی رشد و احساس خوشبختی بیشتر است.
در پایان آزمون، از طریق تجزیه و تحلیل پاسخهایی که به سوالات آزمون می دهید، یک نتیجه گیری کلی به شما ارائه میشود تا بدانید:
- چه تغییراتی در باورها و شخصیت کنونی شما، “بیشترین تأثیر سازنده” را بر شرایط زندگی شما میگذارد؛
- اولین قدم برای ایجاد این تغییرات، از چه نقطهای باید برداشته شود؛
- و چه مسیری شما را به رضایت درونی بیشتر می رساند؛
برای شروع آزمون “تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت” کلیک کنید.
چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2385MB54 دقیقه
- فایل صوتی چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 252MB54 دقیقه
قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ ۚ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ ۗ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهٌ ۗ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ
بگو ای بندگانی که ایمان آورده اید خداترس وپرهیزکار باشید که هرکس متقی ونیکوکار است در دنیا هم نصیبش خوشی است وزمین خدابسیارپهناور است که خداصابران را بحد کامل و بدون حساب پاداش خواهد داد. سوره زمر آیه10
زبانم قاصره از تفسیر این آیه وقتی بعد چندبار خوندن ترجمش انگشت به دهان مونده بودم که این دقیقا خوده قانونه عین حرفای استاده که!!!!
بعد یاد اون صحبتشون افتادم که میگفتن اونموقع که رو قران کار میکردم شب تا صبح راه میرفتم وگریه میکردم بخاطراینکه چقدر این کتاب مطابقت دازه باقوانین ولی تا حالا برعکسشو یادمون دادن.
خدای من الهی قربونت برم که انقدر قشنگ میگی ای پیامبر به بندگان من بگو
بنده های من کیان ؟اون کسانیکه ایمان آورده اند خب نشونه ایمان چیه؟ تقوا، اگه تقوا داشته باشین ( کنترل ذهن کنید)
تو دنیا هم نصیبتون نیکی وخوشیه
یعنی نه تنها اون دنیا که این دنیاتونم براتون بهشت میکنم . الان بهتر درک میکنم که استاد میگفتن فک نکنین اگه الان دارین زجر میکشین برین اون دنیا جاتون بهشته.
آخ استاد وقتی میگید نشانه ایمان آرامشه یعنی همین.
خب بنده من اگه نتونستی کنترل ذهن کنی بخاطر محیطی که هستی ،زمین من پهناوره
مهاجرت کن ، برو ، نمون
که وقتی میری یعنی شرایط موجود رو تحمل نکردی محیط خرابو ننشستی باهاش بسوزی بسازی چیزی که دقیقا برعکسشو یاد گرفته بودم که با مشکلات با ناملایمات بساز صبر کن زندگی همینه درعوض بعدش میری بهشت برین.
در حالیکه خدا میگه برو تا بتونی کنترل ذهن کنی واین رفتن نشانه ایمان وصبرته
چون مهاجرت کردن شجاعت میخواد صبوری میخواد که هرچی داری رو ول کنی و بری
ومهمتر اینکه براکنترل ذهنت مجبوری اعراض کنی و اعراض کردن به الله قسم خیلی صبوری میخواد
خب حالا مژده اینکه صبر کردی مهاجرت کردی اعراض کردی منم بهت بدون حساب پاداش میدم .
آخه چقدر این آیه زیبا و پرمغز و فرکانسیه
آخ که این قوانین چقدر زیبا و دلنشینن.
این آیه نعمت غیرمنتظره خداوند بود که تو تنهایی وخلوتم باهاش نصیبم کرد و دل وجانم رو صیقل داد.
خدایاشکرت برا این هدایت دم غروبت.
شکر که منم هرچی دارم از مهاجرته البته نه به کشور دیگه حدودا سه سال ونیم قبل ما از اصفهان به رامسر مهاجرت کردیم . همسرم بخاطر تضادی که باهاش مواجه شده بود تصمیم به این تغییر مکان گرقت. او با برادری که حاضر بود سرش قسم بخوره و اونو ازهمه بیشتر قبول داشت ( شرک وحساب کردن رو ادمها)خیلی خیلی وحشتناک دعواشون شد ،چون برادرش سرش کلاه گذاشته بود وهمسرم بخاطر فرار از اون آدم وندیدنش تصمیم به مهاجرت کرد البته به بقیه میگفت بخاطر آب وهوا وچون دیگه اصفهان جای زندگی نیست دلیل اینکارشه
من اولش یعنی سال 97 که اومد اینجا زمین بخره مخالف بودم چون پدر ومادرم از تهران اومده بودن اصفهان وهمش میگفتم مامانم پس چی؟ اون خیلی تنها میشه از اینجور فکرا
ولی بعد مدتی با اینکه باقوانین آشنا نبودم واقعا هدایت خدا بود که بهم گفت بابا مگه خودت آرزوت دورشدن از آدمهای اینجا نبود ؟ مگه همش نمیگفتی خدایا منو دور کن از این خانواده حتی به اندازه چندتا خیابون؟ خب الان میخوام دورت کنم یه دور کردن اساسی ببرمت حایی که به این راحتیا کسیو نبینی.یهو بخودم اومدم گفتم اره میگم باشه اونم بخاطر دخترم ،بزار اون تو یه محیط سالم بدون تنش بزرگ بشه، اون موقع انقدر در به داغون بودم که تنها آرزوم خوشبختیه دخترم بود واصلا تنها انگیزه زنده بودنمم بود.
بعد دوسال وخورده ای که خونه آماده شد و اومدیم اینجا یه نفس تازه یه اکسیژن خاصی رو تو وحودم حس میکردم . خونه ما نزدیک بلوار معلم ودریاست دیگه میتونین حدس بزنین چه منظره های زیبایی رو میتونی موقع پیاده روی ببینی
دقیقا حس میکردم که من یه ساقه خشکیده ام که خالا اومدم تو این طبیعت و دوباره ریشه میدم جوانه میزنم وآروم آروم میشم یه درخت تنومند
الان بعد سه سال ونیم که اینجاییم من عاشق اینجام با تموم وجودم این شهر زیبا رو برا زندگی دوست دارم وهیچ چیزیشم برام تکراری نشده.
به لطف خدای مهربان دست آوردهای خوبیم از این مهاجرت دریافت کردم اول ازهمه به طرز جادویی ادمهای منفی از زندگیم خودشون رفتن با اینکه اون موقع هنوز با قوانین آشنا نشده بودم . بعد خوابم بود که بعد چندین سال یه خواب عالی با ارامش و راحتی دارم بعد از اون هدایت خداوند و آشنایی من با استاد بود که این نعمت هدایت یکی از بزرگترین دستاوردهام بود بعد آشتی و دوست ورفیق جون جونی شدن با خداوند مهربان بود بعد جور شدن شغل و کارم ودر مجموع آرامش و حال عالیه منه که با هیج چیز دیگه ای عوضش نمیکنم.
از اون طرف همسرم که دستی شده بود ازطرف خدا که بیایم اینجا همش اصفهانه یعنی هر 10 روز الی دوهفته یهبار میره اونجا چزا؟ اون بزرگترین انگیزش فرار از برادرش بود و وقتی اومد اینجا چون بیکارشد وهنوزم بیکاره میخواد ازاینجا فرار کنه البته مادرش وتنهاییش و اینکه بقیه بهش نمیرسن و اون باید بره واسش خرید کنه و زندگیشو بندازه رو غلطک هم یکی از دلایل رفتنشه ولی چون
اون مردیه که اصلا نمیتونه یه جا بندبشه جه برسه تو خونه واین بیکاری خیلی براش گرون تموم شدباعث شده که ترجیح بده هی تو رفت و آمد باشه. گاهی فکر میکنم اون فقط وسیله ای بود برا استجابت دعاهای شبانه روزم که منو از اون محیط نحات بده ومن با انگیزه ای قوی اومدم بخاطر دخترم ، آزادی، رهایی از ادمای منفی، والان بخاطر هزار ویک آرزویی که برا خودم دارم حاضر نیستم هیچ عقب گردی بکنم چند بار بهم گفته بیا برگردیم حالا یا اصفهان یا تهران
ولی هربار بش گفتم تو برو ما اینجا هستیم من این طبیعت و ارامش و ازادی رو با هیچ چیزی عوض نمیکنم ، حتی تهران که 28سال اونجابودم وقبلنا خیلی دوستش داشتم .
استادعزیزم من 20سال قبلم یه مهاجرت از تهران به اصفهان بخاطر ازدواحم داشتم کلا آدمیم که راحت دل میکنم وابسته نیستم دلتنگی نمیکنم والان بعد آشنایی باشما حال دل خودم برام مهمتر از همه کس و همه جیزه .
من انگیزه ای برا سفر خارج از کشور ندارم ولی اینو میدونم که اگه روزی شرایط طوری پیش بره که ببینم یه کشور دیگه برام بهتره حتما میرم چون مزه مهاجرت و پاداشهای بی حساب اونو جشیدم .
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت