می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    221MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی می خواهی جزو کدام گروه باشی؟
    17MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

783 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1804 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز

    در مورد این فایل باید بگم، اول شمارو تحسین میکنم به خاطر اینکه رفتید و بین مردم این فایل رو تهیه کردید این نشون دهنده حس جسارت و شجاعت شماست

    موضوع دیگه اینکه کجاها خودمون تغییر کردیم کجاها جهان مجبور کرد تغییر کنیم؛

    در مورد خودم باید بگم در رابطه ای که با همسرم داشتم جهان نشونه های تغییر رو برام میفرستاد و بهم نشون میداد که باید تغییر کنم ولی من متوجه نبودم و اون موقع اصلا با قوانین جهان هم آشنا نبودم، در نتیجه شرایط جوری پیش رفت که رابطه رو از دست دادم و یک ضربه محکمی از جهان خوردم و بعد از این ضربه بود که متوجه شدم یکسری ایراداتی دارم و باید روی خودم کار کنم و ازبین ببرمشون و بهبود ببخشم و خداروشکر رفتم کار کردم روی خودم از دوره های شما استفاده کردم و سعی کردم هر روز یکم بهتر بشم و خودم و اطرافیانم این تغییرات رو حس میکنن

    در مورد تغییر قبل از ضربه هم باید بگم من خیلی دوست داشتم‌که کار دوم‌داشته باشم و درآمدم رو افزایش بدم، و خیلی دنبال کار میگشتم ولی کاری که با شرایط کار اولم یکی باشه اوکی نبود تا اینکه رفتم دنبال کاری که بهش علاقه دارم آموزش دیدم و ازش کسب درآمد کردم و قبل از اینکه بخواد شرایط سخت بشه رفتم و تغییر ایجاد کردم و بسنده نکردم‌ به درآمد کار اولم و توی کار دوم هم رفتم دنبال اینکه خودمو بهبود ببخشم چون نیاز داشت طراحی بلد باشم اولش طراح داشتم که کارهامو انجام میداد ولی وقتی دیدم به موقع انجام نمیده و هر دفعه باید کلی پیگیر میشدم خودم رفتم و یادگرفتم و الان دیگه هزینه طراح هم نمیدم

    این مواردی بود که به نظرم اومد تا بگم

    ممنون از شما استاد عزیز، دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1554 روز

    به نام الله هدایتگربه سوی خواسته ها

    سلام

    ردپای من درفایل112

    میخواهی جزوکدوم دسته باشی

    من جزواین دسته بودم که چکولقدازجهان خوردوتصمیم به تغییرگرفت یعتی دسته سوم

    که همین باعث هدایت من به این سایت شد

    چندساله پیش پدرمن برشکست کردوخونه زندگیشوازدست دادوهمین باعث شدکه روابط خانوادگی ماومشکلات مالی مابیشتربشه وبیشتروقت هاخونه مادعوابودبهدخاطرمشکلات مالی وهمین ادامه پیداکردومنم به خاطراین تضادهادنبال پولدارشدن وپیشرفت بودم وچندسال گذشت ومن افسردگی شدیدگرفتم وباخودم حرف میزدم وباعث شدکه روحیه من به کلی ازبین بره وازاونجاتصمیم گرفتم تغییرکنم ورفتم کم کم کتاب خریدم واولین کتابی که خریدم کتاب ازحال بدبه حال خوب بودکه خوندم وتمریناتشوانجام دادم وبعدتواینستافایل های اساتیددیگه روگوش میکردم وحتی رفتم توهمایش موفقیت شرکت کردم وهمین هاباعث شدمن مدارم بالاتربره وهدایت بشم به استادعزیزم دریک شرکت نتوورک

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

    ـــــــــــــــ

    و زمانی که بندگان من درباره من از تو سؤال کردند، پس قطعا من نزدیکم و جواب کسی را که دعا کند و مرا بخواند می ‏دهم. پس باید مرا اجابت کنند و به من ایمان بیاورند، شاید ارشاد شوند

    (سوره البقره، آیه 186)

    وقتی ازته دل ازخداوندهدایت بخوای خداهدایتت میکنه چون خودش میگه من نزدیگم ازرگ گردن وپاسخ میدم وباتوحرف میزنم

    واولین نتیجه تغییرمن همین احساس ارامشی که الان دارم که چندین سال نداشتم که خاطرتضادهای زندگیم

    یک موردکه به دسته چهارم مربوط میشه این بودکه چندماه پیش رفتم وکلاس اموزشی شرکت کردم برای شغل موردعلاقه ام که یادبگیرم وازش کسب درامدکنم چون به قول استادهرروزدنبال بهترشدن وکسب مهارت جدیدباش

    هرروزدنبال بهبودخودت باش

    منم میخوام هرروزم بهترازدیروزم باشه وبهترعمل کنم واقدام کنم

    شادوموفق باشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    امیر تابع گفته:
    مدت عضویت: 3614 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته

    روزشمار تحول زندگی من روز 112

    میخاهم جزگروهی باشم که وقتی اوضاع به ظاهر خوب است تغییر کنم چون اگه ساکن باشم رو به پسرفت میرم سکون فقط به معنای کاری نکردن نیست بلکه کار روتین که تکراریه و پیشرفتی توش نیست یا مدام در یک مدار موندن مداری که تغییری روبه جلو در اون نیست .

    به قول استاد نباید اجازه بدیم که جهان با چک و لقد مارو روبه جلو و تغییر واداره و قبل از اینکه شرایط خیلی بد بشه باید تغییر کنیم .

    خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 878 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم

    سلام عزیزان همسفر و معنوی ام در این سایت الهی

    خدایا شکرت که در 112 روز تکاملی و با عشق دست در دستان قدرتمند خداوند هستیم و یار و یاور ما خداست

    خدایا شکرت

    من شاید جز دسته سوم بودم قبل از ورودم به سایت

    که چک و لگد های جهان رو خوردم و بخودم اومدم که اگه بمونم فاسد میشوم از زندگی یکنواخت و تکراری انکار همیشه زجر آور بود برام میگفتم باید تغییر کنم ولی نمیدونستم چطور اون ته دلم دنبال خدا می‌گشتم و نمیدونستم باید از کجا خدا را پیدا کنم و بلطف خداوند از طریق دستان خوبش همسرم از تلگرام مرا با استاد آشنا کرد و انگار آب روی آتیش وجودم بود حرفهای استاد و از طریق استاد کم کم با خدا آشنا شدم

    قبلا که خدا رو یه جور دیگه میدیدم همیشه تو آسمون ها و در قعر زمین دنبالش میگشتم ولی پیداش نمی‌کردم انگار دنبال آدرسش بودم و هر بار به بن‌بست می‌خوردم تا اینکه رفته رفته با استاد. بیشتر بودم و فایل های بینظیر هدیه رو گوش میدادم هر روز دارم بهتر و بهتر میشوم بلطف خداوند

    خدارا پیدا کردم خدا در قلبم بود و من دور جهان را گشته بودم و خسته شدم و نالان و با تضرع بدرگاهش توبه کردم و سرم و عقل خودم رو همه گذاشتم کنار و همه چی رو از اونموقع سپردم بخدا و خدا شاهده که هر روز هوامو. داشته و مرا هدایت و حمایت کرده و میکند . من این روزها دارم بیشتر خودم را لایق بندگی کردن و الهامات الهی میدانم

    ایمان دارم که خداوند هر لحظه در حال هدایت من است و خودم را سپردم به خودش

    خدایا شکرت که هر روز دارم با استمرار بیشتر غرق در آگاهی های ناب الهی ات میشوم و همه کاره ام تویی

    بازهم بهتر باید باشد بازهم بیشتر باید غرق این آگاهی ها سوم بازم عالیتر باید باشم

    چون نیرویی برتر در درونم وجود دارد که تمام راه حل ها رو بهم در زمان درست و شرایط درست میگوید من بخدا ایمان دارم باور دارم اعتماد دارم بهش توکل کرده ام تمام پلهای پشت سرم را خراب کرده ام که راهی برای بازگشت نداشته باشم

    باید هر روز شخصیتم بهبود داشته باشد برای یه ذره هم که شده باید بهتر باشم باید هر روز تغییر رو به بهبود داشته باشم

    وقتی شرایط خوبه که میگیم ما دیگه عالی هستیم و نیازی به تغییر نیست صد در صد غلطه هر روز جهان داره رشد و پیشرفت میکند پس من باید پیش رو باشم در پی تغییراتی وسیع و پیشرفته در خودم و جهان باشم

    خدایا شکرت که به من منت گذاشتی و الگویی عالی استاد عباس منش عزیز را سر راهم قرار داده ای و من خودم را موظف کرده ام که حرفهای استادعزیز را وحی منزل بدانم و بهشون عمل کنم و هر روز بخودم تعهد میدهم که در این مسیر الهی ثابت قدم ومتعهد تر باشم

    در هر حوزه ای که هستم بگم چطور از این بهتر چطور از این عالیتر . پر محتوا تر باید باشد

    هر بار از خودم بپرسم درباره هنرم چطور باز هم از این بهتر چطور عالیتر ؟ سوالات را هر روز از خودم بپرسم چطور یه ذره بهترش کنم خداوند در درون من است و هر لحظه هدایتم میکند راه حل ها را میداند من میپرسم خدا جواب میده.

    میخواهی می‌شود

    من میخواهم بپرسم از خدای خوبم خدا جونم راههای ساده تر و بهتر و زیباتر را بهم میگوید

    خدایا شکرت که من را رو به رشد و پیشرفت برده ای تا شخصیتم را بهبود دهم

    با تغییر شخصیتم زندگی ام هم متحول می‌شود هر روز یه ذره بهتر باید عملگراتر باشم

    تا قبل از چک ولگد های محکمی بخورم از جهان باید دی در دستان قدرتمند خدا پیش رو باشم

    خداوند. هر لحظه مرا در معرض هدایت خودش قرار داده

    خدایا شکرت که تو را دارم و راحت و آسان شدم بر آگاهی ها و آسانی ها و الهامات الهی ات را لایق شنیدن و درک کردن آنها هستم

    خدایا شکرت که یادم دادی هر وقت شرایطم خوب شد گول نخورم بازهم بخوام بهتر و عالیتر سوم هیچ محدودیتی وجود ندارد جهان انتهایی ندارد هر روز در حال رشد و پیشرفت است

    خدایا شکرت که مرا خالق زندگی خودم کردی

    ومن فقط مسئول زندگی خودم هستم

    من براساس باورها و فرکانس های خودم اتفاقات زندگی ام را به وجود میاورم

    خدایا شکرت که راهنما و چراغ راهم تویی

    هر لحظه مرا هدایت کن تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان

    خدایا شکرت که مرا هدایت کردی به افراد.گروه چهارم تا هر لحظه در معرض هدایت تو باشم

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    عباس نوربخش گفته:
    مدت عضویت: 716 روز

    بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش

    سلام وادب واحترام

    اول اینکه سپاسگزارم ازتون استادبابت این فایل که دوباره بهم یادآوری کرد که هیچوقت نبایدفکرکنم که عالی هستم وبهترنمیشه شدوهمیشه وهمیشه به صورت تکاملی ادامه بدم وتغییرکنم…

    اماداستانی اززندگی خودم رومیخواستم بگم:بنده درسال1385در همان اوایل ازدواج باهمسرسابقم به این نتیجه رسیدیم که ماباهم همفکرنیستیم وتمام نشانه هامشخص بودامامتاسفانه ترس اززندان وآبرو ومهریه دادن واین حرفها15سال دیگه این مسیرصددرصداشتباه روادامه دادم درحدی که شب وروزم باهم یکی شده بودوبارهامردموزنده شدم تاسال1398این عشق من کرونااومدو من دراداره ای درشهرقم که سرپرست بودم تعدیل نیروشدم وهمسرسابقم به بهانه بیکاری زندگیم روترک کرد همه چی روبردومهریه رواجراگذاشت وخلاصه زندان ورفتم وسکته قلبی هم زدم واموالم روبردن وهمه چی رودادم/خخخ/ واونجا بودکه گفتم ای وای من اگرتوهمان سال1385واردترسهام میشدم به راحتی هرچه تمام تراززندگیم جدامیشدم، امااین کاررونکردم ..خلاصه بعدازاین همه سال متوجه شدم وادامه دادم وشروع به معنی قرآن کردم که داستان هدایتیش رودرفایلهای دیگه گفتم وبااستادآشناشدم وزندگیم رودرسلامتی ودرکاروآرامش وعشق وروابط وهمه چی دراین 3سال تغییردادم وبی نهایت شکرگزارخدام هستم…خواستم اینوبگم، استادصددرصددرست میگه شماگول یک مقدارموفقیتهاتون رونخوریدهمیشه دنبال تغییرباشیدهمانطورکه الان خداراشکرهرروزدنبال تغییردرخودم هستم وهیچ موقع بیکارنخواهم نشست وتازمان مرگ م بایدلذت این دنیاروببرم وازتمام قوانین خداسردربیارم وبه تمام زیبایی های دنیا،تاجایی که میتونم برم وببینم ولذت ببرم…

    دوستون دارم یاحق//

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مهناز احمدوند گفته:
    مدت عضویت: 1030 روز

    سلام به همه شما

    به همه کسانی که از خواب بیدارشده اند و تصمیم گرفتن تغییر کنند

    دقیقا 3 آذر دوسال پیش به این سایت هدایت شدم

    تو این دوسال خیلی زندگیم بالا و پایین شد در واقع زندگی م زیرو رو شد و روش اومد بالا

    تو این مدت نمیدونم چرا اوایلش افسردگی گرفتم از شدت آگاهی بالا ولی بعدش یه قدرت عجیبی گرفتم و شروع به کسب و کار کردم و وارد صنف طلا شدم و درامد از صفر به ده میلیون و از ده میلیون به 100 میلیون تغییر کرد.

    تو این دوسال من فقط فایلارو یا گوش میکردم یا میدیدم ولی نمیومدم دیدگاه مو بنویسم

    امسال یه تمایل درونم ایجاد شد که بیام بنویسم از پروفایلم متوجه شدم دقیقا روز تولدم دوسال پیش هدایت شدم به این صفحه استاد عباس منش و الان دقیقا روز تولد منه و دارم دومین دیدگاهمو مینویسم و دیدم که دقیق 2 سال وارد این مسیر شدم.

    من تو این قسمت از زندگی م هستم که نمیدونم خواسته و علایق هام چیست

    من سال ها ترس و تاریکی رو تمرین کردم و سالهای زیادی خواب بودم

    تازه از خواب بیدار شدم و خودم رو نمیشناختم خدای خودم رو نمیشناختم فقط میخواستم نترسم امنیت داشته باشم دنبال حس ازادی عشق و امنیت بودم

    هنوز برام واضح نشده به چی علاقه دارم و توانمندی هام چی هست و چه خدمتی به خودم و بشر میتونم انجام بدم توانایی هام چیه؟

    دوره روانشناسی ثروت رو گرفتم و دارم میبینم و کار میکنم و الان فایل هشتم هستم

    میخوام زندگی داشته باشم که جسم سالمی داشته باشم تلاش فیزیکی کمتری بکنم زمان بیشتری برای خودم داشته باشم راحت بخوابم راحت خرید کنم تفریحات بیشتری برم غذای با کیفیت برم لباس های با کیفیت بپوشم روابط خوب و عاشقانه ایی داشته باشم. میخوام چرخ زندگیم روان و راحت بشه.

    میخوام مستقل بشم و یه خونه ی 70 متری در سطح منطقه یک تهران جایی ک سکوت بیشتری داره هوای خوبی داره مردمان با فرهنگی داره نقل مکان کنم و از خانواده جدا بشم نمیدونم چطوری ولی فقط میدونم باید روی خودم کار کنم.

    ذهنم بسته س ایده ایی ندارم و نجواهای ذهنمم هست که چطوری با چه پولی یا اینکه خانواده ت نمیزارن ازشون جدابشی خانواده ت طردت میکنن مستقل بشی شرایط سخت میشه خونه رهن کنی اجاره کنی غذا پخت و پز کنی

    اگه مشتقل بشی باید بیشتر و سخت تر کار کنی یا تنها بشی افسرده میشی

    این ها نجواهای ذهنمه میدونم ولی نمیدونم گام بعدی من چیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    ستایش گفته:
    مدت عضویت: 1486 روز

    بنام خداوند بینظیر یکتا و عالی

    درود خدای عالی بر شما استاد عالی و خانم شایسته عالی عزیز،

    ضمن شکر خدای همیشه حاضر و سپاسگزاری از شما استاد عالیقدر بینظیر و خانم شایسته بی همتا،

    خواستم بگم این فایلها روح‌ ادمو میبره بیرون از تنش انگار دوباره برمی‌گردی به اصلا و میخوای مدام همانجا پیش خدا که آرامش محض بمونی و فقط بگی الله اکبر سبحان الله،

    استاد چه آموزه بی نظیری فرمودید

    افراد چهار گروهند

    گروه اول تغییر نمی‌کنند تا بمیرن

    گروه دوم اخرهاش تغییر میکنند

    گروه سوم فشار باید باش تا تغییر کنند

    گروه چهارم قبل هر چیزی سریع تغییر میکنند

    فرمودید کدوم گروه می‌خوایم باشیم

    معلوم من به شخصه می‌خوام در گروه چهارم باشم چرا؟

    چون متوجه شدم یکی از قانونهای جهان

    چه حالت خوب باش چه بد تغییر

    باید هدف داشته باشم و باید تغییر کنم و به روز بشم مدام بر حسب علاقه و نیاز به این قانون تغییر تا له نسیم و نگندیم و مدام جاری باشیم و پیشرفت کنیم

    چون این جهان قانونش بر حسب رشد تغییر و ابدی و نهایت هم مداره پیشرفتهایش،

    پیشرفت هم یعنی روبه جلو به خوبی حرکت کنی در مسیر درست،

    یکی از مثالهایی که میتونم الان بزنم وبخ فکرم میرسه :

    کاهش وزنم بود، خیلی زود متوجه شدم باید دست به کار بشم وگرنه چک روزگارو از کنترل نکردن ذهنم در برابر خوردنهام میخوردم و بدنم تا سلامت بود و بیخ پیدا نکرده بود باید میجنبم براش نشانه هاش تغییر خلقو خویم درد و خشکی صبحگاهی بدن و زیاد شدن تعریق بود و افزایش سایز بدنیم،گفتم خبری شده بدنم داره نشانه میده باید به داد خودم برسم،

    دومین مثال در روابط با اطرافیانم بود:

    خیلی خودرأی بودم اهل مشورت نبودم صبورم نبودم اما گفتم نه بشنو، بزار بقیه هم نظر بدن گوش بده صبر کن فکر کن و حالا حرف تو هم نشد مهم نیست مهم حرف درسته که باید بشه شروع کردم روی خودم کار کردم و دامنه ارتباطات مو افزایش دادم و حتی نکات مثبت افراد را میبینم و تحسین میکنم و تشکر از خدا میکنم برای این افراد خوب در زندگیم.

    سومین تغییر در مسائل مربوط به خودم بود:

    در علم مربوط به شغلم می‌دونم باید به روز باشم تا بتونم درست کارمو انجام بدم .

    و … تا جاییکه ذهنم‌یاری کرد و یادم اومد نوشتم تا مدام در این فرکانس تغییر و رشد باشم

    الهی به امید خودت

    و استاد عباسمنش ممنونم‌ازتون

    چقدر زیبا فرمودید تغییر کنید قبل اینکه بمیرید طوری زندگی کنید تا حسرت نخورید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فاطمه سعادت گفته:
    مدت عضویت: 723 روز

    سلام ب استاد عباس منش و خواهر گلم بانو شایسته،حتما حالتون خوبه باعلم آگاهی های ،دریای بیکران پروردگار…

    تاریخ مشارکت درعلم اگاهی؛1403/9/26دوشنبه ساعت5:32

    خداروشاکرم ب این آگاهی هدایت شدم،ازشما سپاسگزارم ک همچین آپشنی،ب سایت اضافه کردین،همینطور از خداوند شاکرم که شمارو هدایت کرد ب سمت این علم و دانش…

    اومدم از نشانه ام بگم،اومدم بگم ک چطور خداوند ب اینجا هپایتم کرد،گاهی اوقات ک نیمه شب از خواب بیدار میشم،و دوستدارم دراین تایم ک مزاحمتی از سمت کسی نیست،واردسایت بشم و از هرنوع آپشنی رو ک در سایت هست استفاده کنم،پرسه نمیزنم،فقط تنهامرجعی ک از گشت زدن داخلش ب آدم حس لذذذت میده فقط سایت عباس منشه

    نمیتونم بگم ک چقدر حَض میکنم ازین همه پیشرفت،چقدر سایت مرتبتر،. دسترسی آسونتر شده ب تمام آنچه ک آدم بذهنش میرسه، ازونجایی مطلع هستمک مریم بانو با چ حساسیت و صبوری چجوری ب کمک استاد رسیدنک منه کاربر براحتی بتمامی درخواست‌های قلبم برای غلبه بر ذهن چموشم برای رسیدن ب آرامش و لذت بردن از مسیر خواسته ها وارد سایت میشم،و اینجوری باشیندن مجدد این فایل بعداز سالهای سال،خدایا چقدر بموقع بود،

    مدتی هست ک بخودم میگم من می‌خوام راحتتر ازین شرایط فعلیم پول دربیارم چطوری میتونم،

    خدایا شکرت ک هدایتم کردی ب سایت و نشانه من…

    ب جرات میتونم بگم،تا سن 25-28سالگی همیشه منتظر شنیدن یک خبری بودم,انتظار می‌کشیدم ک کسی شخصی ازدربیاد توو خبر تازه ای بهم بده،تا جایی ک بقول استاد جهان با چکو لگدهایی ک بهم زد،ناخو آگاه بدنبال تغییر خودم رفتم

    (ازونجایی ک بازم بقول استاد ،ما ازهمون اول ک روح هایی بودیم،و علم آگاهی کاملی داشتیم،بعد ورود ب زمین و کم کم با بزرگ شدنمون و ب قالب جامعه و خانواده،افکار و باورهامون شکل گرفت,فراموش کردیم علم اگاهیامونو و از ریل هدایت خداوند خارج میشیمک ازکجا اومدیم و با چ علمیبازم خداروشکر ک نشانه و چکو لگدهای خداوند هست،وگ نه ک….

    زمانیکه هنوز بااستاد اشنانشده بودم،بنا ب لگدی ک از جهان خوردم،شروع ب تغییر کردم،ناخ‌دآگاه تو دل ناملایمات زندگیم،سعی کردم تغییر زاویه دید داشته باشم،باهمون زندگی و شرایطم ک حاصل ترسهام و بی اعتماد بنفسیم بود،سعی کردم ب نکاتی توجه کنم ک بمن کمک میکرد آرومتر باشم ب خودم و روح له شده ام کمک کنم بلندبشه و دوباره ازنو شروع کنه،کمی آرومتر شدم،ولی هنوز تضادهایی بود(تضادهایی ک هرزنی رو می‌تونه از پا دربیاره،اینو گفتم ک نخوام مسعله رو بطور کامل توضیح بدم,مطمعنم هیچ زنی بااین مسعله نمیتونه کنار بیاد)سعی کردم خودمو پیداکنم،فاطمه ای ک مساعل و سخت نمیگرفت،شاد بود،بذله گو بود،شیطنت میکرد،دلم هوای خودمو کرده بود،دست بکار شدم،چیزی فاصله نیوفتاد ک ب کمک دوستی وارد شرکتهای بازاریابی شدم،

    و اونکا بود ک اسم عباس منش اشناشدم،این درحالی بود ک اصلا مفهوم حرفاشو متوجه نمیشدم,بهتره بگم تا 6ماه متوجه نمیشدم هدف و رویا چیه

    وقتی برای اولین بار صدای استادو شنیدم باخودم گفتم دمت گرم،چ قاطع حرف میزنه چقد خوبه ک یکی هست بدون ترس حرف میزنه،اونجا بود ک گفتم منم دوستدارم اینجوری قاطعانه روی حرف و خواسته ام وایستم،حاض جواب بودم ولی ن اونقدری ک بتونم حرفو و بکرسی بنشونم،چون تو خانواده مردسالاری بزرگ شدم زن حق اضهارنظری نداشت،زن فقط ی کلفت بود مردا فقط آدم بودن و حق داشتن هرکاری بکنن،چ مجرد باشه چ متاهل،

    ولی باتمام این تفاصیر من حاضرجوابی و چموش بودنمو داشتم زور بردار نبودم،حرفمو میزدم حتی اگر ب حقم نمیرسیدم یا کتک میخوردم(چون نظرم ب این بود ک زنومرد هیچ تفاوتی باهم ندارن،مگر تو جنسیت)باهمین افکار هم ازدواج کردم،وهمین بحثا تو زندگیم بود،و هیچوقت نتونستم قبول کنم ک مرد میتونه هرکاری تو زندگی انجام بده حتی بعد متاهلی ولی زن نباید حتی موهاش بیرون باشه،بعدشکستی ک توی زندگیم خوردم رفتم دنبال رشدم،رفتم دنبال علایقم،باتمام مخالفتها،سنگ اندازیا،درسال 94بااستادآشناشدم،سال 96جسارت گفتن و دفاع ازحقم و پای بندی ب اصول و قانون قواعد ذهنی خودم(باتمام تردشدنهاازسمت خانواده پدریم،و حتی مسخره کردنای شوهرم)باخودم گفتم این وابستگی ک من ب خواهروبرادرام داشتم،باعث شد ک ازشون دور بشم و از طرفی هم خدا دوست نداره بین منو خودش کسی حائل باشه،و من فقط باید روی خودش حساب کنم،این اتفاقا باعث شد ک من جسورتر و ایمانم قویتر از قبل بشه،سال 1400برای پیشرفت در علم خیاطی و بالابردن مهارتم،

    ثبت‌نام در دوره های پیشرفتهvip توی یک شهر دیگه ثبت‌نام کردم و اونجا هم مثل همیشه بامخالفت شدید همسرم روبرو شدم،ولی باز من جسورانه تر بدنبال پیشرفتم رفتم ولی با باورهای درستو غلطی ک داشتم رفتم, اونجا هم اتفاقاتی افتاد ک اصلا انتظارم نمیرفت،ولی باآگاهی الآنم میفهمم ک باحساب کردن روی بندگان خداوند این بلاها سرم اومد،ولی باتمام دشواریها از موقعیتهام استفاده کردم،هرچنداز سال 94-95شروع کردم ب تغییر باورهای و روی خودم کار کردم وتا همین الان و زمان خیییلی مساعل ب خودی خود حل میشه و آسون شده ولی هنوووووز تازه روی پله دوم قرار گرفتم،

    همونایی ک تکذیبم کردن و لهم کردن،(ولی الان میفهمم ک من باعث این بلبشوها بودم)خدایا شکرت بازم دیرتر نشد….

    ترس از تغییر رویه داشتم ترس از طلاق،ترس ترس ترس،ولی با لگدمحکمتری ک از لگد قبلی بدتر بود مواجه شدم،وقتی رفتم دنبال برنامه مهریه و طلاق دوباره یکی از رشته های ترسم پاره شد،ولی اوضاع اعتمادبنفسم بهتر شد و باور تغییر زندگی ب روش و دلخواه خودم،ولی متاسفانه نتونستم از زندگی لجن زارم بیام بیرون،با گریه والتماس دوباره برگشتم خونه اولم بااینکه دلی ب ادامه زندگی ندارم،ولی هرکاری بکنم تا روابطم درست نشه،تو هیچ کدوم از کارهام موفق نمیشم،خصوصا مالی،این بزرگترین پاشنه آشیلم هست،باتبنکه نشانه بزرگی مثل استاد و دارم ولی انگار نمی‌خوام تغییر کنم

    بقول استاد با ترسهای بیموردی ک داریم مثل اینه ک خودمون و باهر ترفندی آروم میکنیم،مثل همون آشغالهارو زیر فرش میکنیم تا جلو چشممون نباشه،خودمون گول میزنیم تا باترسهامون مواجه نشیم،

    هروقت ک ب ندای قلبم گوش نکردم شکست خوردم و همینطور زندگی بی مزه و بی معنی رو ادامه می‌دم تا عمرم ب تباهی بره،درآخرعمرم میگم خدایا ی فرصت دیگه بده…‍

    فقط ی باور اشتباه ک انگار من میخام کار خدارو انجام بدم،میدونم دردم چیه و این درد داره..

    تا روابطم درست نشه هیچ چیزی تغییر نمیکنه

    ممنونم استاد بابت فرصتی ک توی سایت قرار دادین

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 624 روز

    فلک جز عشق محرابی ندارد

    جهان بی خاک عشق آبی ندارد

    کسی کز عشق خالی شد فسرده ست

    گرش صد صد جان بود بی عشق مردست

    طبایع جز کشش کاری ندانند

    حکیمان این کشش رو عشق خوانند

    گر اندیشه کنی از راه بینش

    به عشق است ایستاده آفرینش

    سلام به استاد عزیزم،خانم شایسته نازنین و دوستان خوبم

    چه زمانی در شرایط مناسب تغییر کردید؟

    1. من نوی یک حرفه ذاتا استعداد دارم ولی از یجایی به بعد حس کردن توانایی پیشرفت دارم با اینکه بقیه میگفتن نیازی به آموزش ندارم من تصمیم گرفتم که برم به صورت حرفه ای روی رشته مورد علاقم کار کنم و با اینکه فکر نمیکردم توی شهرمون حرفه ی مورد نظرمو آموزش بدن به طرز جادویی به یک استاد فوق العاده آشنا شدم .خداروشکر از اون موقع تا الان کلی پیشرفت کردم و در فکر تغییرات جدیدم.

    2.تغریبا 12 13 سالم بود که دیدم همکلاسی هام دارن باهم انگلیسی صحبت کردم و منم حس کردم نیاز دارم که زبان یاد بگیرم و شور و شوق فراوان ثبت نام مردم و ادامه دادم و انقدر از تصمیمی که گرفتم خوشحال و راضی ام که حد نداره و علاوه بر احساس اعتماد به بنفس کلی فرصت شغلی هم برام ایجاد کرده .

    چه زمانی با سختی فراوان تغییر کردید؟

    یه مدتی هست که چند کیلو وزن اضافه کردم و مثل سایق از اندامم راضی نیستم چند وقت پیش میخواستم رژیم و ورزش رو شروع کنم اما نکردم و چند روز پیش وقتی دوباره خودم رو‌ وزن کردم دیدم که ای داد بیداد یه کیلو ام بیشتر شدم حقیقتا ناراحت شدم ولی امروز رژیم رو شروع کردم امیدوارم بتونم رعایت کنم و بیام و از نتایجم براتون بنویسم .

    کامنت 21 ام از چالش 100 کامنت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 852 روز

    به نام خدا وسلام به خدا به شکرانه ی الله112مین گام رودرمدارایزدمنان برداشته ام امیدآن دارم که بتوانم بانیروی قدرتمندالهی باورهای قدرتمندکننده رابسازم.

    سلامتی،جسمم،روحم،روانم،احساسات،مغزوذهنم.

    روابط عالی باخودم،خدا،اطرافیان وطبیعت رابسازم.

    آزادی ورهایی واستقلال مالی بارهبریت خدارابسازم.

    الهی شکرت که نی نی ما7هفته شده امروزعروس کلم روبردم دکترفرداهم آزمایشات وسونوانجام میده.

    خدایاسپاسگذارم که به من. گفتی برای عروسم گل بگیرم ببرم مطب دکترچون برای اولین باراست میره دکتر.

    الهی سپاسگذارم که منوپسردومی بازندداداشش رفتیم طرقبه،به افتخارنی نی مون شام خوردیم وبابای نی نی شیفت شب کاربودخدایاشکرت .

    سلام استاددوست دارم گروه4م باشم واول ازهمه خودم راباقانون سلامتی وفق بدم که اززیرپای کائنات دربیام واقعادارم له ولورده میشم!ومثل جاروبرقی رفتم زیرمیزکل آشغالهارودردرون خودم میکشم که هرسری یک قسمت ازبدنم دردداره!

    امیدوارم روش ساده تری خدابرام بسازه که قانون سلامتی رواجراکنم آمین.

    من نمیدونم که این زندگی که دارم رابه راحتی زندگی کنم یابایدچالش دارباشه!خدایاتوخوف ورجاهستم یاریم ده!

    ولی ازکبر،غرور،خودپسندی،گنده دماغی،قضاوت،گله وشکایت،انگشت اتهامم راقطع کردم وانگشتم روبه سمت خودم گرفتم!که همه گندکاری هاازمن است. همه رااعتراف کردم وبه آسانی آب خوردن به عهده گرفتم ونتیجش روبه سادگی توی زندگیم لمس کردم.

    وصادقانه گفتم:که من مشرک وکافرمشکل آفرینم!باید درعمل خودم راپاکسازی کنم ویکتاپرست واقعی باشم.

    هرروزبیدارمیشم میگم خدایامن چکارکنم که امروزم ازدیروز م بهترباشدوزندگی خودم راخوب بسازم که جهان راگسترش بدم!؟

    حالاانگشتانم لابه‌لای انگشتان خداقرارگرفته ومدام مثل کلیدتوی قفل افکاروباورهایم می‌چرخد ودربهای رحمت به روم بازمیشودخدایاشکرت.

    عاشق همه تونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: