می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    221MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی می خواهی جزو کدام گروه باشی؟
    17MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

783 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امید حقی گفته:
    مدت عضویت: 2476 روز

    در طول کل زندگیم تغییرات چندانی نداشتم و همیشه با شرایط کنار میمد

    اما 1 سال تصمیم گرفتم تغییر کنم و هیچ شرایطی نپذیرم و ایمان دارم که به تمام خواسته های که دارم میرسم

    برای تمام اعضای سایت آرزوی سلامتی شادی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت را دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    عیسی پورفالح گفته:
    مدت عضویت: 3901 روز

    اینی که میگم خاطره نیست. اتفاقیه که یک عمر داره منو میسوزونه. چند سال پیش من با یه دختر خانم آشنا شدم . مدتی رو باهم بودیم . من خیلی زود عصبی میشدم . خیلی زود به جوش میومدم و با لحن بلند و خشن صحبت میکردم و در آخر اونم همین کارو میکرد.

    همیشه میگفتم من چرا تغییر کنم . من هیچ عیبی ندارم . اونی که مشکل داره اونه!!. و همیشه با دلیل خودمو قانع میکردم مشکل از من نیست

    اونقدر رابطمون سرد شد که اس به هم نمیدادیم اما خیلی دوستش داشتم. برای گفتن جملات عاشقانه به مشروبات الکی پناه اوردم . اینقدر شرایطمون سخت شد که یک روز تویه حیاط بودم که بهم زنگزد و گفت : ببین رابطمون داره سرد میشه و تو نمیخوای تغییر کنی . من میخوام از زندگیت برم بیرون.

    خلاصه این داستان اینه که اون بهم پیشنهاد تغییر داد و من مخالفت . زمانی که به خودم اومدم بهم گفت با یکی دیگست و اونروز بزرگترین شک زندگیم بود. انگار از خواب بیدار شدم. خواستم تغییراتی که میگفتو انجام بدم. واسه داشتنش تقلا کردم . اونقدر که با نفس عمیق و عصبانیت یک مشت تو سرم میزدم که چرا اینطور شد . شده بودم یه آدم عصبی . تغییر کردم اما عشقمو از دست دادم . الانم هر از گاهی میرم طرف خونشون و فقط افسوس میخورم و میگم واقعا فلانی از اینجاها رد میشه ؟

    حسرت داشتنش هر لحظه زندگیمو به آتش کشیده .

    من جز کسایی بودم که جهان منو تغییر داد اما نوش دارو پس از مرگ سهراب بود !!!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    ندا m گفته:
    مدت عضویت: 3802 روز

    سلام

    به صحبتهای استاد گوش دادم وحس میکنم من هر دوروتجربه کردم یعنی هم ئنیا مجبورم کرده تغیر کنم یا خودم تو شرلیطی تصمیم گرفتم تغییر کنم یعنی همه ما تو انواع مسایلی که توی زندگی برامون به وجود میاد متفاوت از هم وبنا به مسایل مختلف متونیم جز هر کدوم از این افراد باشیم.

    برای خودم 12سال پیش دنیا به طرز واقعا بدی مجبورم کرد تغییر کنم وقتی رسیده بود که ازشدت فقر و تنگ دستی یه تعدادی از وعده های غذای خونه حذف شده بود ودرصورتی از مدتها قبل این روند فقر تو زندگی من جریان داشت ودر واقع به جریانوروندی که من رو به اینسمت به فقر رو نداری نزدیک میکرد بی اهمیت بودم وقتی تصمیم به تغیییر گرفتم که دیگه کارد به استخون رسیده بود(فکر میکنم جز دسته اول طبق صحبتهای استاد عباس منش)

    اون روزی که دیگه وضع به حدی رسیده بود که کرایه اسباب کشی هم نداشتیم

    تصمیم گرفتم که از شهری که توش به دنیا اومده بودم وبزرگ شده بودم وخارج بشم به شهری دیگه برم ویه زندگی دیگه از صفر از اول اول شروع کنیم

    خیلی شرایط سخت بود که گفتنش حتی اسون نیست وضعی که قابل ترحم شده بودم ولی میدونستم همه چیز عوض میشه درس و رها کردم در یک کارخانه شروع به کارگری کردم تمام تلاشمو میکردم یه پولی پس انداز بکنم بااون برای خودم حرفه ای داشته باشم ولی حقوق من کفاف نمیداد شرایط از حالت سخت یکم نرم شده بود چون بالاخره درامدی داشتم جواب هزینه هارو میداد این در زمانی بود که من سن خیلی کمی داشتم همیشه رویای این و داشتم که مثل خیلی از همسنای خودم وارد دانشگاه بشم بهترین لبلاسهارئ بخرم حتی عقده ای که از دفتر و کتاب دوران مدرسه تو ذهنم شکل گرفته بود وبا خودم یدک میکشیدم ولی چشمم به این بود که من هرگز نباید به دوران فقر گذشته برگردم باید شرایطو عوض میکردم طول کشید ولی من به هدفم رسیدم تو این جریان وچند سال وضعیت مالی بهتری داشتم انواع شغل ها رو امتحان کردم ولی بالاخره وارد یه شغل با درامد و پست بهتر شدم البته بعد سالها. و در آمدخیییلی خوبی داشتم هم خرج میکردم هم پس انداز اما بعد یه مدت حس کردم نکنه این شغل هم مثل شغل های قبلیم به یک باره از دستم بدم چون کارفرمایی که براش کار میکردم بسیار مسن بود وطبق گفته خودش بعد مرگش این کارخونه هم ازبین میره یعنی کاملا شرایط این رو میگفت، سنم بالا رفته بود و میدونستم دیگه مثل سالهای قبل شرایط استخدام شدن جای دیگه رو ندارم تحصیلات مناسب هم نداشتم و خیلی کارها که باید برای اینده ام احتیاج داشتم انحام میدادم مثل درس خوندن اما شغل و درامدم چی میشه بنابراین تصمیم گرفتم قبل از اینکه به قول استاد دنیا من وغافگیرم کنه خودم دست بکار بشم وشغل فوق العاده امو رها کردم تصمیگرفتم با اندک پس اندازم فکر یه شغل دیگه باشم و برم سراغ درس خوندن که نیمه کاره رهاش کرده بودم اوایل سال قبل اینکارو کردم وبا وجود شرایطی پولی خوبی که داشتم تصمیم به ترک کار گرفتم و با سرزنش همه مواجه شدم و شروع به درس خوندن کردم الان شرایط مالی خوبی ندارم ولی خوشحالم واصلا از تصمیم پشیمون نیستم یکم میترسم ولی چند روز پیش که فایل استاد و گوش دادم خییییییلی امید وار شدم تلاشم و میکنم ولی البته چشمم به دست خداست قانون در خواست کردن مثبت رو تازه یاد گرفتم امید وارم موفقبشم از روزی که با استاد اشنا شدم نگاهم به خدا عوض شده یکم میترسم چون قبلا با التماس وزاری یه چیز و میخواستم فکر میکردم لینجوری جواب میده اما الان با فهمیدن اینکه مسیر و اشتباه میرفتم با چالش بزرگی روبرو شدم که مثل همه چالشهای زندگی اولش با ترس وتردیده ولی خیییییلی هیجان انگیزه چون استاد تونسته پس من هم میتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    حبیب الله غریب زاده گفته:
    مدت عضویت: 4015 روز

    ازبزرگترین تغییرات زندگیم بگم که باروانشناسی موفقیت وگفته های اسلام درمن ایجادشدحدودا از18سالگی شروع به یادگیری وبه کاربندی روانشناسی موفقیت کردم وچون خیلی کاربردی بودسریعانتیجه میگرفتم-گفته های اسلام راقبل ازاون میخواندم وبهش علاقه داشتم امایه کم نامفهوم برام بود اماخب انقلاب درونی ام ازدر18سالگی به بعدرخ داد

    *اولین تغییرم این بودکه از16تا18سالگی به شدت افسرده بودم وهرروزآرزوی مرگ میکردم وزندگی وافعاتلخی داشتم وواقعاکلافه شده بودم تااینکه تصمیم گرفتم دوباره خوب بشم وبه حالت عادی برگردم رفتم پیش یه روانشناس وراهنمایی ام کردبهش عمل کردم وکتاب ومقاله های روانشناسی میخواندم وهی اطلاع برای درمان افسردگی کسب میکردم وبهش عمل میکردم تااینکه خوب شدم وبه حالتی رسیدم که 95%مواقع وحتی بیشتربه لطف خداآرامش دارم واین هم اول مدیون خداوبعداستادعباس منش هستم که نورورحمتی بودبرای من ازطرف خداوند-همینجورکه زندگی رابه کام من شیرین کرده خدازندگی خودش راهم همیشه تاابدشیرین کنه ومطمئناآدم ازهردستی بده ازیه دست دیگه پس میگیره

    *تغییربعدی ام این بودکه هدف نداشتم وسردرگم بودم وهردفعه ای علاقه مندبه یک رشته وشغل میشدم وبه روزمرگی دچارشده بودم روانشناسی موفقیت راخواندم خیلی حرفاش لذت بخش بودودریافتم که اگه هدف داشته باشم بیشترخوشحالم واززندگی راضی میباشم این شدکه تصمیم قاطع گرفتم وهدفدارشدم وزندگی برام به لطف خداخیلی روشن وبه دلخواه وتحت کنترل خودم هست

    *همین که نسبت به گذشته هام کتاب میخوانم وفایل های روانشناسی راگوش میدهم میبینم خودش یه تغییرعالی درعاداتم است واین تغییررادنیاومشکلات مجبورم کردکه ایجادکنم وازش راضی ام

    *تغییربعدی این بودکه تعصب وغرورولجبازی راکنارگذاشتم وچون دیدم اگه تعصب راکناربذارم وبه هرموضوعی باذهن بازفکرکنم زندگی خیلی بهترمیشودوخیلی راحت میشم وبرای این تغییرهم دنیامجبورم کرد

    *تغییردرباورهام مراشگفت زده کردهمونطورکه میگن هرطورباورکنی همونطوردنیارامیبینی برام اتفاق افتادوزندگیم خیلی لذتبخش ترشدوراحت شدم دیگه دلیل آوردن وتوجیه وناراحتی سراغم نمیادگفتم باورهایم راعوض میکنم وراحت به سمت خواسته هایم میرم وتابه حال به خواسته های زیادی رسیدم این راهم دنیامجبورم کردکه تغییرکنم ودیدم بازترشد

    *درراحت طلبی وبهانپرداختن تغییرکردم درگذشته بدون اینکه کارزیادی وخاصی برای خواسته ام بکنم وبهاش رابپردازم میگفتم پس چرابدستش نمیارم وبقیه راحت به خیلی چیزهامیرسم ومن چرانمیرسم –واین شدتغییرکردم هرچیزی رابخواهم میگم بایدبهاشوبپردازم ودراکثرمواقع هم میپردازم وازتنبلی وخواب وبی کاری دوری میکنم وگاهی صبح تاشب شب تاصبح فعالیت میکنم واین راهم رنج ونرسیدن به خواسته هام درمن ایجادکرد

    *واینکه تمرکزرادرخودم ایجادوتقویت کردم این هم مشکلات مجبورم کردایجادکنم چون سرکلاس و…درس رایادنمیگرفتم واذیت میشدم بامشکلات زیادی برمیخوردم واین شدتصمیم گرفتم تمرکزم راقوی کنم ونتیجه اش راهم میبینم گاهی اوقات تعجب میکنم که موضوعی رامن به سادگی میفهمم بقیه همکلاسی هام وحتی گاهی هیچکدامشون نمی فهمیدندواین تغییرعالی بودکه تغییرخوبی درمعدلم ایجادکردودرکارهاهم موفق ترشدم

    *تغییردرنحوه درس خواندنم ایجادکردم تاحدود1سال پیش همه درسهام رامیذاشتم شب وروزهای فرجه امتحان میخواندم ویادنمیگرفتم وامتحاناتم راخراب میکردم واین برام واقعارنج آوربود 2تاترم قبل درسهایی راکه استادهامیگن همون ساعت وروزوهمون هفته وماه کاملایادبگیرم تابرای امتحان راحت باشم ونتیجه اش راهم دیدم که ترم قبل معدلم از14یا15به 18٫43رسید

    *تغییردرنوع رانندگی باموتور:درگذشته باموتورگاهی واقعاوحشتناک رانندگی میکردم ووقتی دیدم خیلی هاباموتورتصادف کردندوشل وپل شدندوحتی مردند درزمان مناسب تصمیم گرفتم که بااحتیاط رانندگی کنم ومواظب باشم وخداروشکرتاالان به سلامتی به سرمیبرم

    *تغییردرروابط:توسالهای اخیرتصمیم گرفتم باافرادبیشتری ارتباط برقرارکنم باافرادناشناس وغریبه بیشترارتباط برقرارمیکردم چون قبلادایره ارتباط محدودباافرادتقریبامشخص داشتم وتااونهانبودندبابقیه زیادارتباط برقرارنمیگردم ودلم میگرفت واماازوقتی دایره ارتباطم راگسترده کردم شادترشدم وعقده وکینه ای هم تودلم نمونده

    *حتی درلهجه حرف زدنم تغییرایجادکردم تاوقتی که کوچه بازاری ومحلی ولاتی حرف میزدم تومدرسه وکارو…خیلیها حس خوبی بهم نداشتنداماوقتی طرزحرف زدنم رارسمی کردم خیلی افرادبیشترباهام گرم میگیرند ومشتریان و…هم بهتربهم اعتمادمیکنندواین تغییرراهم دنیامجبورم کردکه ایجادکنم

    *پرداخت قبضهابه صورت غیرحضوری واریزوجابه جای پولهابه صورت حساب بانکی خریدشارژالکترونیکی و…هم دنیاودیگران به اجبارتغییرم دادندچون دراوایل زیادبهشون اعتمادنمیکردم اماالان خیلی راحت ترشدم وکارم سریعترراه می افته

    *داشتن برنامه روزانه وهفتگی وماهانه و…درگذشته میزان تفریح وکارودرس وعبادت و…اصلامشخص نبودواکثراکم وزیادمیشداماحالاکه برنامه ریزی میکنم خداروشکرتقریبابه همه چیزوکارام میرسم وخیلی هم راضی ترهستم

    *به مرورزمان تغییردرروش زندگی وکارها:مثلااستفاده ازتلفن واینترنت وکامپیوترهاو…یااستفاده ازموتورواتومبیل وهواپیماو…خیلی درزمان وسرعت درکارهاوبازدهی بالام کمک کرده واینترنت وگوشی خیلی ازکارهاراغیرحضوری وسریعترکرده واین بازم باعث بازدهی بالادرکارهامیشودودوباره کامپیوتردرجمع وجوروراحت تروسریع ترودقیق تروامن ترو…شدن کارهاخیلی کمک میکنه

    وکلابایدببینیم هرتکنولوژی ونوآوری که به وجودمیاداگردرسریع رسیدن به اهدافمون کمک میکنه ودرعین حال برامون مفیداست ازش استفاده کنیم وبه نفع خودمون هست وزندگی خودمون بهترمیشه

    ستادبه خاطرمشکلات واردشدن به قسمت نظرات لطفاتاخیرپیش آمده راندیده بگیرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    محمدحسین جعفری گفته:
    مدت عضویت: 3689 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اگر با دیگرانش بود میلی

    چرا جام مرا بشکست لیلی

    مختصر و مفید بگم

    چندین مرحله تغییرات و تغییر فرکانس و قرار گرفتن در مدار بالاتر

    1) کنار کشیدن از کارمندی با این که استخدام رسمی دولت (هواپیمایی) بودم و در حالی که خیلی ها آرزوی ورود به اونجا را داشتن و دارن و چقدر با سختی اومدم بیرون و دو سال ممنوع الخروج بودم

    2) ادامه تحصیل در کارشناسی ارشد

    3) تاسیس دفتر فنی مهندسی متناسب با رشته خودم و درآمد خوب که چندین ماهه خونه خریدم

    4) بعد سه سال کنار گذاشتن دفتر فنی و مهندسی و ورود به عرصه ساخت وساز

    5) اینقدر موفق بودم که برای سازنده های چندین ساله و پرمدعای منطقه 1 رقیب شدم

    5) در فکر ایجاد مجتمع تجاری هستم که مقدمات کار فراهم شده

    توجه

    کلیه اتفاقات در تهران بوده

    در هیچ مرحله ای تاکید میکنم هیچ مرحله ای من به هیچ عنوان حداقل توان مالی رو نداشتم ولی دقیقا همون مسیری که فکر کرده بودم به وقوع پیوست

    به هیچ عنوان هیچ کسی رو نه به عنوان پشتوانه مالی داشتم و نه پشتوانه رانتی و اعتباری و الان هم ندارم

    تمام مراحل که کارم گیر کرده چون به غیر خدا ناخواسته فکر کردم گیر افتادم

    همواره و همواره بابت چیزی به کسی چنگ نینداختم و فقط اگر ناخواسته تو فکرم کسی رو بزرگ کردم نه تنها کمکی نشده و بدتر گرفتار شدم

    و در انتها

    باورم این که انسان به سمت بی نهایت میل میکنه چون روح خداش درش دمیده شده و خدا بی نهایته

    انسان قادر به انجام هر کاری هست

    فقط

    باید

    بخواد

    همه و همه موفق و پیروز و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    محبوبی گفته:
    مدت عضویت: 2015 روز

    سلام به همه هم فرکانسی های عزیزم

    چقدر قشنگ بچه ها تجربه هاشون نوشتن و آدم از خوندنشون لذت میبره و منم از خداوند بابت آشنا شدنم با این سایت و استآد عزیزم ومریم جان بی نهایت سپاسگزارم و خداروشکر میکنم بابت اینهمه آگاهی وهدایت الله واقعا خدارو صدهزار مرتبه شکر…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    مری گفته:
    مدت عضویت: 2364 روز

    سلاممم به استاد و خانم شایسته عزیزم .

    سلامی به زیبایی تغییر و شجاعت.

    《 قانون اینه که یا تغییر میکنی یا زیر چرخ های جهان له میشی》

    شاید دفعه ی اول که خونده میشه یه جمله ی ساده به نظر بیاد اما هر چقدر که بیش تر بهش فکر کنیم چیز های بیش تری می فهمیم. مثال های بیش تری بیاد میاریم ، از ادم هایی که به قول استاد چهار دسته ان.

    مثل ادم هایی که سلامتی ندارن و میدونن اون باور هایی که اون نتیجه رو خلق کرده قرار نیست یه جسم سالم بهشون هدیه بده اما تغییر نمیکنن و میزارن اون بیماری از پا درشون بیاره . مثل کسی که سال ها با یه حقوق کارمندی زندگی کرده و با اینکه میبینه درامد اش در حد زندگیش نیس تغییر نمیکنه. مثل کسی که رابطه ای با فردی داره و میدونه که رابطشون سمیه و داره بهش اسیب میزنه اما باز هم تغییر نمیکنه و جدا نمیشه و تا وقتی که طرف مقابل نرفته رابطه شون تموم نمیشه و در حالی تموم میشه که فرد بسیار اسیب دیده. اما اگه از اول خودش جدا میشد اسیب نمیدید و … اینا با بیش ترین فشار و بدبختی تغییر میکنن .

    یه دسته هم هستن که هرگز تغییر نمیکنن.

    { زیر چرخ های جهان له میشن }

    در واقع له شدن رو به حرکت کردن و کنار رفتن از زیر چرخ های جهان ترجیح میدن .

    یه گروهی هم هستن که با اولین نشانه ها تغییر میکنن . مثل فرد بیکاری که با اولین نشانه از قدرت خرید پایین تغییر میکنه و به دنبال کار میره و ثروت میسازه . مثل کسی که با اولین باری که حس میکنه هیکلش داره بهم میریزه حرکت میکنه و با باور مناسب و ایده هایی که بهش الهام میشه هیکل ایده الش رو میسازه .

    و دسته ی چهارم ادم هایی ان که قبل از شروع اتفاقات ناخوشایند تغییر میکنن گروهی که من تلاش میکنم جزوشون باشم.

    این ادم ها کوچک ترین نشانه ها رو میفهمن و بهشون توجه میکنن ، نشانه هایی که هر روز بزرگ تر میشن تا در نهایت به یه تضاد بزرگ تبدیل میشن .

    اونا همیشه در تلاش برای پیشرفت رو به جلو ان . هر چیزی لازم باشه یاد میگیرن هر کاری لازم باشه انجام میدن هر جسارتی که لازم باشه در خودشون ایجاد میکنن تا ظرفشون بزرگ تر بشه .

    تو شرایط بظاهر سخت یا به ظاهر خوب به احساسشون نگاه میکنن . اگه احساس کردن این یه تله اس تا اونا رو توی شرایط خوب نگه داره؛ شرایط خوبی که اروم اروم ازش کاسته میشه تغییر میکنن به جای بهتر .

    این کار ، این سبک زندگی فراز و نشیب داره اما اب راکد بودن ، هیچ چیز نداره .

    🦌

    [ جوری زندگی کنیم که موقع مرگ به خدا نگیم خدایا فقط یه دقیقه دیگه بهم مهلت بده ]

    ساعت ها حرف پشت این جمله خوابیده . اما حرف زدن مهم نیس عمل کردن مهمه.

    تا وقتی که همه چیز خوبی تغییر کنیم. نه وقتی که شرایط داره سخت میشه ، سخت شده یا اون قدر سخت شده که خودمون رو در برابر تغییر ناتوان می بینیم.

    وقتی همه چیز خوبه . به اینده اش نگاه کن . به ده سال دیگه که با این روند طی کردی فک کن .

    آیا این اون جایی هست که می خوای باشی ؟ اگر نیست باید تغییر کنی.

    اگه فقط یه درصد از ادم ها جزو این دسته باشن من هم باید جزو اون یه درصد باشم

    🦌

    حتی اگه تغییر کردن کار سختی باشه انجام اش بده چون تحمل حاصل تغییر نکردن، سخت تره .

    این روش زندگی بهت چیز های بیش تری یاد میده .

    ▪︎ چطور از این بهتر ؟ چطور از این راحت تر ؟

    هر وقت تو یه شرایط خوب بودی این رو از خودت بپرس. به جواب هایی که بهت الهام میشه عمل کن.

    این نکته که تو این فایل گفتین همون چیزی بود که مدت ها بهش نیاز داشتم چون الان تو اون زمان خوبی ام که باید تغییر کنم .

    یکی از تغییراتی که انجام دادم قطع کردن دوستی با ادم های منفی بود.

    یکی دیگه از تغییراتم تمرکز روی نکات مثبت بوده نمیدونم تا چه اندازه تونستم بهش عمل کنم اما میدونم در حدی که انجام دادم نتیجه گرفتم.‌💙

    🦌BLH-aeri . ۱:۴۹ sat , September ۱۹ 💙🌍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محسن زواری گفته:
    مدت عضویت: 1778 روز

    درود و خدا قوت خدمت استاد عزیز و تمام دوستانی که در فرکانس بهترین شدن هستن …

    من زمانی فوتبال بازی میکردم و به طور حرفه ای پیگیر بودم که به موفقیت برسم و هر زمان که شکست میخوردم مدت کوتاهی سرخورده بودم و فوتبال اینقدر برام مهم بود ؛ زمانی که برا تست میرفتم استرس زیادی منو میگرفت و باعث میشد که من نتونم توانایی هامو اون جور که باید نشون بدم ولی این برای من یک موفقیت شد که بتونم درس های زیادی رو بگیرم کنترل احساسات ؛ قدرت رهایی ؛ بی توجه بودن به ناخواسته ها و توجه به خواسته ها …

    من در فوتبال موفق نبودم ولی درس های بزرگی گرفتم که الان در کار های بعدی بسیار به من کمک کرده مثل پشت کار ؛ تسلیم نشدن ، شور و انرژی و یه استایل ورزشی ؛ البته هنوز هم از فوتبال جدا نشدم فقط به صورت حرفه ای دنبال نمیکنم …

    ولی یه زمانی تصمیم گرفتم که تغیر کنم واز فوتبال فاصله گرفتم و به سمت بازار کار کشیده شدم ولی این تغیر در کارهای بعدی زود به زود انجام شد و من از کار های کوچکی که (مثل جابه جایی اساس منزل ؛ کار در رستوران ، کار در تالار های برند ، و بعد کار در سوپر وایز و فروش محصولات ) قدم های بعدی رو سریع تر طی کردم و تغیرات زود تر انجام شد که الان رسیدم به مشاوره املاک در یک جای برند در کرمان و ازین بابت خداوند را بسیار سپاس گذارم شاید به درامد مالی ای که میخواستم نرسیدم ولی اولویت ها و نیاز های اولیه ام اعم از شخصیت پرستیژ کاری روز افزون بوده و درامدمم چند برابر شده …

    وازین بابت خداوند را سپاس گذارم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    زهره رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1694 روز

    از شر وسوسه های شیطان به خدا پناه میبرم😁

    به نام خدای بخشنده و مهربان❤️❤️

    سلام بر استادم استاد مهربانیها😢💔💓😞

    ❤️« یا مقلب القلوب و الابصار؛ یا مدبر اللیل و النهار؛ یا محول الحول و الاحوال؛ حول حالنا الی احسن الحال »❤️

    یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور

    کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

    ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

    وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

    گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

    چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

    دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

    دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

    هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب

    باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور

    ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند

    چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

    در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

    سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

    گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

    هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

    حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

    جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور

    حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار

    تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور❤️☺️

    اولین چیزی که از خدا در زمان تولدم در بهمن خواستم و نوشتم، تغییرات به نحو احسنت امسالم در هر روز بوده و میدانم که امسال سال درخشش است. ❤️😍

    من حالم خدا رو شکر خوبه من میتوانم از همه چیز بگذرم اما هرگز نمیخواستم و نمیخواهم سرم را به عقب بر گردانم و کسانی که از عشقم به راحتی دل کنده بودند دیگر نگاه کنم.😞😩

    ویا حتی دیگر باورشان داشته باشم😢. عشق از دید من مقام بلندی دارد❤️❤️❤️❤️ که هر کس لایق آن نیست. من با شما برای روز و روزگاری بهتر و خوشایندتر ادامه میدهم و اجازه میدهم عشق خودش پیدا شود. ❤️😍خدا در آنجا هم خدایی میکند و لذت را و عشق را و ثروت را و زیباییها را در همه جای دنیا میتوان داشت میتوان پیدا کرد اما… 😩😩😩😩😩

    عشق را نمیتوان با جار زدن بدست آورد. 😭 با قضاوت کردن بدست آورد.

    وقتی به یک انسان عشق داشته باشیم و او نخواهد این عشق راببیند و آنرا تظاهر میبیند، یا منتظر نتایج مالی میخواهد بماند یا از تعهد میترسد یا تو را دست کم میگیرد جایگاهش دیگر قلب شکسته شده من نیست💔 البته من هم قلب آقا مهرداد رو با یسری حرفها دلخور کرده ام اما نمیتوانم ببینم که دور بشیند و بخواهد نتیجه بگیرد و یا آبرویم برایش اهمیتی نداشته باشد😭.

    من میتوانم تعهد کاری بدهم و قول بدم که میتوانم باز هم کار کنم تا نتیجه بگیرم، چون میدانم که انسانها با کار کردن و سالم زندگی کردن میتوانند ثروت را براحتی در بیاوردند😏. و باز هم میتوان عاشق شد در زمان و مکان مناسبتری. نه در بین یکسری عقاید پوچ و برای منی که ۴۰ سال است با تضاد عشق بزرگ شده ام.

    از اینکه دلسوزانه حرفهای مرا میشنوید ممنونم💓

    من هم میخواهم همانندشما باشم جز دسته ۴ ای کاش بتوانم لیاقتش را داشته باشم در این لحظه ها اما شرایطم مثل اینکه خیلی سختتر شده، اکنون میخواهم در آرامش هر روز رو به جلو و هر روز بهتر از دیروز در مسیر شما در حرکتم. چون دیگر طاقت سختی ندارم.

    من چه خدمتی میتوانم بکنم اول برای خداو بعد به خودم و بعد برای شما.

    سالم و سلامت شاد و خندانتر از همیشه در کنار عشقتان مریم جانم ❤️😍هر روز ثروتمند تر و سعادتمند تر باشید در دنیا و آخرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت