میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 35 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

817 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    MehrIran گفته:
    مدت عضویت: 875 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گرانقدر

    خداوندا درهای معرفت و گنجینه دانش ات را بر ما بگشا،ای مهربانترین مهربانان

    استاد چقدر این فایل عالی بود و چقدر تعریف جالبی بین صبر کردن و تحمل کردن رو گفتید.

    استاد من میخام از تجربه خودم بگم.

    استاد من سال قبل در بین دوستانی سمی می گشتم. این دوستانی که من داشتم بسیار انسانهای سمی بودن و همیشه من رو مسخره می کردند.

    اما من بخاطر ترس از تنها بودن و نداشتن عزت نفس، به خودم میگفتم دیگه نمی تونم دوستی پیدا کنم مخصوصا تو جمع دوستانم پسر عموم بود که از بچگی با هم بودیم و ما همه سفرها و بیرون رفتن ها و هر کاری که بگین با هم انجام داده بودیم.

    و بیشتر برام ترس از دست دادن پسر عموم بود تا مابقی دوستام و من همیشه تمسخر اونها رو بخاطر پسر عموم تحمل می کردم.

    گذشت تا اینکه با هم یه سفر شمال رفتیم. تو شمال دیدم که پسر عموم شروع کرده متلک انداختن و مسخره کردن من و طعنه زدن بهم.

    در اصل اونها با من شوخی میکردن و شخصیت من رو هدف قرار میدادن.

    خیلی تحمل کردم، اما هر دقیقه حالم خراب بود و خیلی بهم سخت می گذشت.

    روز پنجم سفر دیگه نتونستم تحمل کنم و گفتم حتی اگه همشون از دستم ناراحت بشن دیگه مهم نیس،

    و محکم باهاشون برخورد کردم و کلی باهاشون بحث کردم. تا آخر سفر دیگه کسی با من حرف نزد. تا برگشتیم خونه و بعد از برگشت دیگه هیچ کدومشون بهم زنگ نمیزدن و گوشیم رو جواب نمیدادند.

    همون ترس به واقعیت تبدیل شده بود و من تنها شدم.

    اوایل این تنهایی بهم سخت میگذشت تا کم کم خودم شروع کردم تنهایی بیرون رفتن، تنهایی سفر رفتن، تنهایی پیاده روی رفتن.

    وای استاد این تنهایی چقدر عالی بود هر روز حالم بهتر میشد.

    هر چی دوست داشتم می خوردم، هر جا دوست داشتم می رفتم، هر فایلی که دوست داشتم رو ظبط ماشینم پلی می کردم، با خودم حرف میزدم.

    تازه فهمیده بودم که اون ترس بیخود بوده و چون من اعتمادبنفس درستی نداشتم و نه قوانین خداوند رو نمی دونستم، نمی تونستم اون جمع رو کنار بزارم.

    و الان میگم، کاش من زودتر این جمع رو رها می کردم.

    استاد این یکی از تجربه های من بود که خواستم با بچه ها به اشتراک بزارم.

    استاد از شما بسیار ممنونم که هر روز باعث میشین که ما به آگاهی بیشتری کسب کنیم.

    خدایا شکرت که همیشه من رو هدایت می کنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    مریم الماس گفته:
    مدت عضویت: 625 روز

    به نام خدای آرزوهای من

    سلام و درود

    روزشمار تحول زندگی من : تعهد 147

    صبر به معنای درک قانون تکامله

    مثلا برای رشد بیزینیس باید صبر کنیم

    یا برای تناسب اندام باید صبر کنیم

    یعنی یک روند هست و باید با احساس خوب قدم به قدم کار کنیم

    ولی در تحمل ما داریم زجر میکشیم تا طی بشه

    چون باورمون اینه راهی نیست و همینه که هست

    تحمل ناشی از شرک و بی ایمانی و ترسهامونه

    باید به مغزمون بگیم هیچ رنجی طبیعی نیست

    دلیل اینکه هدایت نمیشیم اینه که فکر مبکنیم باید همین راهو بریم و همین راه درسته

    تحمل تسلیم شدن دربرابر بدبختیهاست

    صبر تسلیم شدن در برابر هدایت خداست

    خدایاشکرت دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1846 روز

    به رب جهانیان

    سلام به استاد و خانم شاسته

    سلام به بهشت

    سلام به دوستان همراه

    سلام به دریاچه زیبا

    چقدر دل تنگ پرادایس بودم

    حالا کمی بهتر متوجه شدم که چرا این زیبایی ها برای استاد تکراری نمیشه چون از بس جادویی و خیره کننده است که منم با این فرکانس ضعیفم( نسبت به استاد) تا این تصاویر رو میبینم گل از گلم میشکفه.

    خدایا شکرت

    و اما بعد:

    شما چقدر شرایط،رو تحمل میکنی؟

    من من خیلی

    تازه از این بابت به خودم هم می‌بالیدم

    که چقدر من آروم شدم.

    آروم شدی؟

    نه بابا فکر میکنی این است و غیر از این نیست.

    تو رو خدا آقا میثم شما نمیخواد آروم باشی.

    آخ که حالا فهمیدم این باور از کجا آب میخوره

    خدایا کمکم کن خشکش کنم.

    (آنکه مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند)

    ای میثم ساده باورش کردی و نتیجه هم این شد تحمل شرایط ناخواسته.

    ولی آقا میثم به من بگو اصلا این خدایی که عاشق تو هست.تازه در مورد خط قرمزهاش که ما میگیم گناه میگه هر بار توبه شکستی بازم بیا من هستم.ومن رو توبه پذیر مهربان خواهی یافت.تازه اون جایی که آدم و حوا از دستوراتش پیروی نمیکنن تازه تو اون جهان تک قطبی پیروی نمیکنن ها نه اینجا که ما هستیم. خوب جام بلا بیشتر بهش میده

    یا که نه میگه نزول کن برو پایین بهت یاد میدم که چی بگی تا ببخشمت به راحتی

    ببین استاد برگه سوال امتحانی رو به شاگردش میده بابا برو همینا رو بخون ازت امتحان میگرم

    اصلا نه همینو ببر خونه جواب بده بیار.خوبه لعلک ترضی میشی یا نه .

    حالا جام بلا بیشتر بهش داده یا فقط براش راحتی میخواد.

    و میگه برو روی زمین هم برای تو آسایش و آرامش فراهم شده.

    و اگه سوالی داشتی برات هدایت میاد

    اگه حال کردی و ازش پیروی کردی که نه ترسی داری ونه غمی.

    حالا این خدا و این هم قرآن کی و کجا گفته

    که من مرض دارم و میخوام جام بلا بهت بدم.

    خدایا منو ببخش ولی به خودت قسم همینجوری به ما یاد دادند.

    تا برای میثم هدایت فرستادی استادی از جنس خودمان که طعم فقر و آشفتگی و تحمل شرایط نادلخواه رو چشیده.وبه فکر تغییر افتاده شما هدایتش کردین و یادش دادین و گفتین بهش که برو و اون بنده هایی از من که میخوان تو زندگی حال کنند و سوت بلبلی بزنن و مسیر رو به سمت من بیان بهشون یاد بده اونچه که من بهت یاد دادم.

    حالا میثم میتونه انتخاب کنه که شرایطو تحمل کنه و یا نه .حجت بر من تمام شده

    ومن تصمیم گرفتم و تصمیم میگریم از این به بعد هر شرایط سخت رو بدونم که مسیر اشتباه هست و باید تغییرش بدم

    چون خدای ما خدای آسانی هاست

    خداوندا به من و دوستانم شهامت بده

    تا زندگی برای خودمان بسازیم که در خور شان جانشینی تو باشد.

    خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.

    آرزوی بهترینها رو براتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    روح الله سپهری گفته:
    مدت عضویت: 2991 روز

    سلام

    چه شرایطی رو تحمل کردم و بخاطر چه باورهایی ؟

    من رابطه عاطفی بسیار سمی رو که 12ساله تحمل کردم

    در اوایل رابطه که با اینکه رابطه بسیار دردناک بود ولی بخاطر اینکه ایشون از اقوام بودن و من هم فک میکردم جدایی بده و درست نیست ادامه دادم

    اما از وقتی با این مباحث آشنا شدم فهمیدم میشه جدا بشم اما شما تو عشق و مودت گفتین روی باورهاتون کار کنید تا جهان جدایی را انجام دهد و من هم بعد از سالها طی تکامل تازه کم کم دارم میفهمم قانون رو میفهمم تغییر کردن رو

    سالها من فک میکردم اگه فقط گوش کنم کافیه و بقیه شو خدا انجام میده بخاطر همین چون من تغییر نکردم و طبق گفته های شما که جهان باید جدایی را انجام دهد مجبور به تحمل این رابطه بودم و با اینکه خداوند با نشانه بهم میگفت جدا شو ولی من باورام ی چیز دیگه بود

    نه جراتشو داشتم نه اصلا میخواستم بهش فکر کنم بخاطر ترس و مهریه و اینکه خدا باید جدا کند

    و تحمل و تحمل و تحمل بسیار رنج آور و دردناک بود

    و چقدر این نشانه ها دقیق داره کار می‌کنه و چه همزمانی جالبی اتفاق افتاد تو این چند روز

    آقا چند شب پیش خانمم ی رفتار ناپسندی انجام داد که بهم برخورد و رفتم تو فکر تودلم گفتم اینجوری نمیشه ادامه داد شاید باور نکنید برای اولین بار بود تو این مدت رابطه که من ناخودآگاه نخواستم تحمل کنم و انگار ی جورایی دنبال راه حل دیگه ای بودم

    ( البته اینم بگم من تقریبا فهمیدم چه باوری دارم که باعث شده این رابطه تموم نشه و اونم دلسوزی و نگران بودن برای خانمم هستم چون بهم وابسته است و آدم ضعیفیه و پدر بداخلاقی داره منم ناخودآگاه براش دلسوزی میکنم و این باور پاشنه آشیل اصلی منه )

    بعد از اینکه به فکر ی راه حل دیگه ای بودم همون لحظه اومدم سات زدم رو نشونه ها و هدایت شدم به فایل گفتگو با دوستان قسمت دوم و خداوند با زبان سپیده عزیز گفت هیچ چیز را تحمل نکن و خداوند به شجاعان پاسخ میدهد و گفتم خدایا ی نشونه واضح تر بهم بگو تا بهتر بفهمم تا اینکه صبح روز بعدش اومدم تو سایت دیدم فایل جدید اومده در مورد تحمل کردن خدا شاهده مو‌به تنم سیخ شد که چقدر خداوند داره هدایت می‌کنه وقتی تو اماده باشی

    من بخاطر کارم که تازه شروع کردم و در اول راهم هنوز ورودی مالی ندارم تمام تمرکزم روی کارمه تا به درآمد برسم و نگران پول نباشم و بعد با خیال راحت روی پاشنه اشیلم که گفتم دلسوزیه و خیلی هم ذهنم مقاومت داره و باید خیلی روی خودم کار کنم تا نگرشم عوض بشه بخاطر همین رابطه جز اولویتم قرار ندادم ولی داشتم تحمل میکردم

    و الان دارم روی باورهای توحیدی کار میکنم تا نگران مهریه و بچه و حرف بقیه نباشم و اتفاقا فایل توحید عملی 9هم خداوند به موقع بهم رسوند که کلی باورهامو بهتر کرد و نگرانی مو‌کمتر کرد و بازهم خداوند هدایتم کرد به این فایل تا کمکم کنه

    استاد لطفا محصل عشق و مودت را آپدیت کنید تا بیشتر بهره ببریم تشکر استاد گرامی و با سخاوت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مقداد تحريری گفته:
    مدت عضویت: 2157 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و بازم برای همیشه ازتون سپاسگزارم برای این فایل های بی نهایت عالی که باعث شده بسیار عالی ترمزها و شرایط خودمون بررسی کنیم و به سمت رشد و شکوفایی حرکت کنیم

    استاد جان واقعا هر روز ازتون سپاسگزاری میکنم و خدارو شاکرم که هم مدار با اموزشات شما هستم

    استاد در رابطه با سوالاتی که عنوان کردید در زیر جواب هر سوال می‌نویسم:

    1. چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟

    استاد جان من دو تا از مهمترین شرایط می‌نویسم :

    اول: درامد بسیار پایین در بیزینس که داشتم و فکر میکردم دارم صبر میکنم مثل صبر ایوب در صورتیکه من داشتم شرایط حمل میکردم و درک بسیار پایین از قانون داشتم فقط چهار تا چیز شنیده بودم و با اینکه اقدام میکردم نه اینکه بشینم خونه و کاری نکنم میتونم بگم تلاش فیزیکی خیلی زیادی نسبت به الان داشتم ولی اصلا نتیجه مناسب نمیگرفتم و خیلی از اوقات روز احساس بدی داشتم چون واقعا بیزینس خودم از کارمندی به فروش پورسانتی تغییر داده بودم و همش احساس پشیمانی به سراغم میومد

    دوم: ترس از قضاوت و دنبال تایید که اطرافیان راضی کنم و اگه بخوام نمونه بارز این موضوع عنوان کنم این بود که:

    استاد من تازه ازدواج کرده بودم و به شدت به خانواده وابستگی عاطفی داشتم اینطوری بگم که فکر میکردم باید از همه چی خودم بگذرم از ارامش و همه چی که نگن مقداد بی معرفته و ازدواج کرد بیخیال خانواده شد و از زندگی خودم میزدم برای اینکه اون عزیزان احساس خوب داشته باشند و هر چقدر هم تلاش کردم توقعات بیشتر شد الان میفهمم چرا توقع بیشتر میشد چون ریشه حرکت من از جایگاه فقر بود جایگاه شرک بود که منم که باید کمک کنم و من هدایت میشدم به سمت شرایط بدتر و شرک بیشتر، خیلی جالب بود که خیلی کمک میکردم ولی اصطلاحا اینکه میگن دستش نمک نداره میدیدم و روز به روز احساس بدتر و بنده خدا همسرم برای اینکه با من همراه باشه ایشون هم این شرایط سخت تحمل می‌کرد چون من همیشه ترس از قضاوت داشتم

    2. چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟

    باورهای محدود کننده بیزینس : باور کمبود، ترس از اقدام، احساس عدم لیاقت، بلد نبودن قانون تکامل، قدرت به عوامل بیرونی

    ارتباط: عزت نفس پایین

    3. چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟

    البته اگه بخوام تمام این تحملات که در زندگی صورت میگیره بگم در یک باور محدود کننده خلاصه میشه که « شرک به خدا » است چون من هر کاری که تحمل میکنم یعنی تو احساس بد هستم احساس بد یعنی فاصله درونی من با خدای خودم یعنی اجابت نکردن خدا در درونم اینجاست که طبق ایه 186 بقره شرط رشد من ایمان و اجابت خدا در درونم است

    4. همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟

    اینکه یک جایی دیگه بهم خیلی برخورد بلند شدم شرایط عوض کنم اول هدایت شدم به سایت شما به صورت جدی(البته من از سال 96 عضو هستم ولی دقیقا یکسال پیش بود که من وارد سایت به صورت جدی شدم) و با قانون سلامتی شروع شد که تقوا من زیاد شد و باور کردم میتونم و سپس با فایل های رایگان اجرای توحید در عمل و کتاب چگونه فکر خدا بخوانیم خدارو بسیار عالی شناختم و همین حین احساس خوب پیدا کردم هم بیزینس هم ارتباط بهتر بردم جلو چون اصل احساس خوب برام شد و هدایت شدم به دوره کسب و کار و قانون تکامل فهمیدم و بیزینس من رونق پیدا کرد و همچنین ارتباط من با افراد خیلی بهتر شد چون دیگه هدفمندی درک کردم و روز به روز با سایر اموزشات رشد ها صورت گرفت

    5. و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟

    فقط در یک کلمه میتونم بگم که اصل قانون درک کردم احساس خوب »»»» اتفاق خوب و پذیرفتم که خودم خالق این شرایط هستم خیلی مهمه که اینو بپذیرم و به صورت تکاملی در یکسال تونستم روز به روز ماه به ماه بهتر بهتر بشم

    هر جا و هر موضوعی میدیدم احساس بد دارم و چون درک کرده بودم دارم شرک میکنم و اومدم توجه خودم به نکات مثبت و عالی زندگی و نعمات و تغییر احساس خودم گذاشتم و خدا منو هدایت کرد به شرایطی که احساس خوب بیشتر ببینم چون طبق فیزیک انرژی های مشابه همدیگه را جذب میکنن و من هر انرژی ارسال کنم جهان طبق همون انرژی را برای من میاره اصطلاحا منو تو مداری قرار میده که از اون انرژی بیشتر ببینم پس درک کردم که هر چقدر احساس خوب داشته باشم نتایج من بهتر میشه

    خداروشاکرم برای وجودتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    در پی توحید گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    به نام خدا

    سلام

    فرق صبر وتحمل از دیدگاه عباسمنش:

    صبر برمبنای = پشتکار، استقامت،پیوستگی،تکامل است

    دلیل تحمل کردن چیست؟ به نظر من کمبود احساس لیاقت

    احساس لیاقت را بالا ببر و عقیده ی انّ مع العسر یسرا را در خود تقویت کن همچنین اعتقاد به فراوانی را

    یک مثال کلی از دلایل تحمل کردن: مثلا می خواستیم فرار کنیم نتوانستیم پس دیگه مجبور شدیم تحمل کنیم.

    بیص راه حل برای تحمل نکردن شاید این باشه که می خواهم بگم ،چند مدل تجربه هم ازش دارم.

    اول باید ذهن وافکار را تغییر بدی والگوی مطلوبتا پیدا کنی بعد واکنش را عوض کنی وبعدش اعمال درست تری پیش بگیری وتصمیم جدید و بهتری لحاظ کنی

    نمونه هایی از تحمل کردن:

    پدرم کشاورز هست سال ها خرمن نداشت وباید محصولا کشاورزی خود را با تراکتور چند کلیومتر انور تر می برد وبه سختی از کسی خرمن قرض می کرد ان هم با منت و دردسر های خودش و هرسال این رویه را تحمل میکرد ان هم ببینید با چه نگرشی!

    معمولا خرمن ها در نزدیکی شهر واقع شده وهمه محصولات خودرا از صحرا چندین کلیومتر اورده وبر خرمن های خود میریزند وچون همه ایجوری عمل کردند والگوی دیگه ای نبود پدر من هم که خرمن نداشت چشم وگوش بسته این سبک را ادامه می داد وهر سال بحث پیدا کردن خرمن معظلی بود.

    یه بار که از جاده خالی در صحرا های اطراف میگذشتیم

    متوجه شدیم زارعی در اطراف مزرعه ی خود خرمن درست کرده بعد پدرم احتمالا به این فکر افتاد مگر ساختن خرمن چه قدر کار دارد!؟ که این همه سال به خواطرش اینقدر زجر کشیدیم.

    حالا من که تو ذهنش نبودم ولی از اونجا به بعد بود که پدرم تو مزرعش یه خرمن ساخت

    همین دیروز داشتیم می خندیدیم ودر موردش صحبت میکرویم که این همه سال چشم وگوش بسته عمل میکردیم .بعد از اون چند نفر هم از ما الگو برداری کردن و در نزدیکی زمین های کشاورزی شون خرمن درست کردن. با این کار دوتا مشکل حل شد

    اول کسانی که خرمن ندارند در اطراف شهر دیگه نیاز نیست دنبال خرمن بگردند و دوم دردسر حمل نقلش کمتر میشه.

    بحث فرق تمحل نکردن با فرا نکردن از رنج:

    من چنتا کارگاه روانشناسی برای حفظ تمرکز نظم وانعطاف ذهنی و تقویت اراده رفتم که از دستاورد تمرینیش هم مدیتیشن (ذهن اگاهی) بود؛در اون کارگاه ها یه نکته وجه مشترک بود:

    1ببینیم ،بپذیریم و بگذریم

    2 همه چیز در این دنیا واقعی است،عینی نیست و گذراست

    3 واینکه ما در این دنیا امدیم که رنج ولذت را تجربه کنیم ونباید از رنج یا بهر بگم سختی فرار کنیم مثلا درس خوندن سختی داره ،تمرکز سختی داره و…

    درواقع مواد مخدر ومشروبات هستند که دارن باعث میشن افراد از رنج فرار کنن تا رنجی را تجربه نکنن

    خیلی دوست دارم بدونم به صورت عملی مرز بین تحمل نکردن(اینکه استاد میگن شرایط بد را تحمل نکنید) با فرار نکردن و پذیرفن رنج چیه؟؟؟

    چون که پذیرفتن رنج مهمه و نشانگر اقتدار هست البته این پذیرفتن که به نوعی شفقت هم گفته میشود به این معنا نیست که رنج را تثبیت کنیم؛ در واقع مفادش اینکه بپذیریم وبگذریم.

    در واقع ما با 3تا کلید واژه سر وکار داریم:

    تحمل صبر تاباوری

    من خودم در مواردی صبر وحوصله ام بیشتر ازقبل شده ولی در مواردی مثل بازی کردن با کودکان و راه امدن با رفتار انان پرخاشگر شدم

    از نظر من تقویت اراده وتنظیم هیجان کلید واژه ی راهکار عملی برای بالا بردن استقامت ، صبر وتاباوری هست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    خوشبخت ترینم گفته:
    مدت عضویت: 868 روز

    سلام به همه ی دوستان من هم میخوام داستان خودم رو بنویسم

    من یک تضادی با یکی از نزدیکان داشتم و همیشه تحمل میکردم میگفتم هر چی بگذره بهتر میشه و باید زمان بدم به این موضوع اون دوست صمیمیه من بود .بارها باهاش صحبت کردم درست نشد و اون نمی‌خواست با هم در ارتباط باشیم .به خانوادم توهین می‌کرد. اما من باز هم تحمل میکردم و فک میکردم دارم صبر میکنم‌.من خدا شاهده تا امروز معنی صبر و تحمل رو نمیدونستم .این سایت اینقدر خدایی و فرکانسش اینقدر مثبت و توحیدی هست که اسم این فایل من رو مجذوب خودش کرد در حالی که من سایتو باز کردم دنبال یه فایل دیگه بودم‌.خب داشتم میگفتم هر چقدر که من با این آدم از در مدارا وارد شدم اون بی ادبی کرد کلی به من تهمت میزد و خیلی رفتارای زشتی باهام داشت..

    چه جاهایی از زندگی خود شرایط نادلخواه رو پذیرفته اید …

    اینطور بگم که تا قبل از اینکه رو خودم کار کنم شرایط نادلخواه زیاد داشتم

    یه جاهای شرایط رو می‌پذیرفتم و تحمل میکردم و به نظر خودم داشتم صبر میکردم که اشتباه بود

    .الان فکر میکنم که خیلی شرایط نادلخواه داشتم

    ولی خب خداروشکر اونا تمام شدن .

    چه باورهای باعث شد شرایط نادلخواه را تحمل کنید ….

    حرف مردم ،حرف مردم

    باور به اینکه کم کم همه چیز خوب میشه و مثل روز اول میشه

    باور به اینکه باید گذشت داشته باشم و به خاطر خدا ببخشم (اما گاهی اوقات این گذشت کارو بدتر میکنه )

    باور به اینکه نباید از هم ناراحت باشیم بعد این رفتارا رو بچه هامون تاثیر میذاره

    ولی بیشتر از همه حرف مردم بود

    ولی منی که چند وقته دارم این قضیه رو تحمل میکنم و امروز اتفاقی این فایل رو دیدم

    از همین الان دیگه شرایط نادلخواه رو تحمل نمیکنم….اصلا هر چی شد بزار بشه مهم فقط خود خود منم

    از الان میخوام برادخودم ارزش قائل بشم

    برای زندگیم و برای خانوادم …..

    چه باورهایی را اگر میداشتید باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه رو نپذیرید و تحمل نکنید ؟؟

    باور به اینکه هر آدمی خودش مستقل هست و خودش میتونه برا خودش تصمیم بگیره و ما نمیتونیم دیگران رو عوض کنیم ما باید فقط روی خودمون تمرکز کنیم

    باور به اینکه مردم هر چی میگن بذار بگن چرا من به خاطر حرف مردم هر شرایطی رو تحمل کنم

    باور به اینکه خانواده ی من هم خدارو دارن و هیچکس رو خدا تنها نمیذاره .پس اینکه ما با یه نفر ارتباط داشته باشیم یا خیر هیچ تاثیر عجیب غریبی قرار نیست تو زندگیمون بذاره

    باور به اینکه همیشه شرایط یک طور نمیمونه و مطمعنا به سود ما تغییر میکنه و ممکنه ک یه روز حتی با این قضایا فکر هم نکنیم …

    از خداوند ممنونم که این منو تو مدار این فایل قرار داد تا به آرامش برسم و تمرکزم رو لیزری روی خودم بذارم تا هیچ وقت اضافی و هیچ نشتی انرژی نداشته باشم

    از امروز 4 آبان ماه باران خوشبخت یه تغییر اساسی تو ذهنش به وجود اومد..البته این تغییر یک شبه اتفاق نمی‌افته و من مصمم این راهو ادامه میدم تا یک ورژن جدید از اخلاق ورفتار رو دردرون خودم پرورش بدم و اینقدر برای بعصی از مسائلی که هیچ ارزشی نداره سعی نکنم و رها کنم

    خیلی وقتها از خداوند خواستم هدایتم کنه

    و اون منو به اینجا هدایت کرد واقعا ازش ممنونم .من اینجا مینویسم تا یادم بمونه تا آخر سال 1402 به خودم قول میدم که خیلی این 5 ماه برام پر بار باشه .وقتمو الکی هدر ندم و از ناخواسته ها اعراص کنم .همینطور که حسم به همه ی اطرافیانم خوب هست ازشون اعراض کنم و اینقدر برا خودم ارزش قائل باشم که نذارم چیزی فکرم رو درگیر کنه .از الان برا خودم بشینم هدفام رو بنویسم و یادم بمونه که من فقط یک بار 33 سالم هست و بچه ی من فقط یک بار 12 سالش هست یا من تا وقتی جوون هستم باید از زندگیم لذت ببرم …..خیلی دوستون دارم دوستای گلم

    این روزا خیلی میام تو سایت اینجا شده پناهگاه من

    و من واقعا آرامش واقعی رو اینجا پیدا کردم …..خداحافظ شما دوستان خوبم تا کامنت و فایلی دیگر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    سلام به استاد مهربان

    سلام به دوستان خوب خودم

    صحبت های استاد در این فایل برای من به این معنی داشت که هیچ لزوم ندارد که بخواهم سختی و درد را تحمل کنم

    روند این جهان رو یه رشد و فراوانی است

    هیچ لزومی ندارد که برای انجام یک کار کلی زحمت بکشم و کلی درد و رنج تحمل کنم

    باید به حدی از رشد و آگاهی برسم که همه کارهای من به راحتی و آسانی انجام بشود

    تحمل کردن در برابر حرف های زور صاحب کار خودم

    وقتی که کار جدیدی را برای خودم شروع می کنم باید صبر داشته باشم

    قانون تکامل با صبر و حوصله کردن همراه است

    اما تحمل کردن به این معنی صبر نیست تا مجبور به انجام کاری باشم

    واقعا این صحبت ها برای من درس های عالی دارد

    چقدر تحمل کردم و حرف نزدم

    چقدر تحمل کردم و رفتم و آمدم

    اما اکنون به این درک و منطق رسیده ام که هیچ لزومی ندارد که تحمل کنم و رنج و سختی را بپذیرم

    اینجا باورهایی در ذهن من وجود دارد که این همه سختی را من تحمل می کنم

    بلکه باید به این درک از حقیقت برسم که چه باوری را در خودم بسازم که آسانی و راحتی به همه چیز دست پیدا کنم

    این قانون را باید از امروز همیشه سرلوحه زندگی خودم قرار بدهم

    هر چیزی که به سختی پیش می رود این طبیعی نیست و یک مشکل در ذهن و باورهای من وجود دارد

    پس باید همه امور و روند زندگی من براحتی و آسانی پیش برود

    صبر یعنی ایمان داشتن

    صبر یعنی توکل داشتن

    اما تحمل کردن یعنی پذیرفتن شرایط بد

    اینها را باید همیشه در زندگی خودم بکار ببندم تا به راحتی و آسانی بتوانم به خواسته های خودم برسم

    یادم باشد که زمانی که به جون کندی که بود شرایط سخت کار قبلی خودم را تحمل می کردم و آنهم بخاطر ترس هایی که در ذهن خودم داشتم که نمی توانستم براحتی از آنجا بیرون بیایم

    اما اکنون به این درک و منطق رسیده ام که اکنون هم می توانم به آزادی زمانی و مکانی برسم و به راحتی و شادی در کسب و کار خودم زندگی را از سر بگذرانم

    واقعا آموزش های استاد همیشه برای من عالی و راهگشا و کارساز بوده است

    سپاس از استاد مهربان

    سپاس از استاد عزیز خودم

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    احمدرضا صفری گفته:
    مدت عضویت: 1434 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم.

    امشب وقتی که داشتم از محل کارم برمیگشتم هدایت شدم به این فایل.

    من تو زمینه طلا و جواهر دارم کار میکنم و چند وقته وارد این زمینه شدم. وقتی طراحی میکنم واقعا زمان برام معنایی نداره و برام لذت بخشه اما فقط زمانی این حس رو دارم که طرح ها و ایده های خودم رو دارم طراحی میکنم. وقتی ایده ی کسی رو طراحی میکنم لذت خاصی هم نمیبرم. خلاصه چند ماه پیش ارزوم بود که تو کارگاهی مشغول کار بشم تا با اصول کار اشنا بشم و این این اتفاق نیوفتاد تا زمانی که روی باور هام کار کردم و هدایت شدم به کارگاهی که الان دارم کار میکنم باهاشون.

    ولی نکته اینجاست که من محل زندگیم شهرستانه و روزی هفت ساعت رفت و برگشتم طول میکشه.

    این واقعا برام سخت و عذاب اوره.

    با این که کلی پشرفت کردم(با کار کردن روی باور هام) ولی این سختی کشیدنه خیلی روی مخمه و طبیعی نیست.

    و تحمل کردنش هم شرکه، چون یه سری ایده ها دارم درمورد ساخت محصولات خودم در زمینه جواهرات برا همین نگاهم اینه که این کارگاه میتونه منو به خواستم برسونه .

    این یه نشونه واضح بود برای من، انگشتم رو به صورت اتفاقی تو فایل های رایگان چرخوندم و هدایت شدم به این فایل

    این کامنت رو نوشتم تا چند وقت دیگه شرایطم رو با الان مقایسه کنم چون تصمیم گرفتم که روی باور هام رو ابن موضوع کار کنم و در اینده نتایج رو مقایسه کنم

    ممنونم از این فایل زیبا

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    محمد مردان نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1231 روز

    به نام خداوندغفور و رحیم

    سلام عرض ادب دارم استاد فکور و درجه یکم

    خدارو شکر بخاطر حضورت ممنونتم که انقدر در مورد همه چیز فکر میکنی و انقدر راه حل مسائل رو پیدا میکنی و این قوانین الهی و توحیدی رو به من اموزش میدی اجرت با رب العالمین سپاسگذارم هم از شما هم از خدا

    خانم شایسته ممنونتم که این مسیر طولانی رو حدود نیم ساعت موبایل رو نگه داشتی استاد رو همراهی کردی ممنونتم که در تهیه این فایل ها که برای من انجام مییشه انقدر زحمت میکشی

    خدارو شکر برا حضورت شما خیلی به استاد میای خیلی خیلی به نظرم هیچ زنی نمیتونست انقدر همراه و رفیق و همدل استاد باشه مرسی برای حضورت اجرت با رب العالمین

    دوستان گلم سلام عرض میکنم استاد دونه دونه تغیرات بنیادین رو در زندگیم دارم ایجاد میکنم و تسلیم مسائل نیستم بلکه سعی میکنم اگاهانه تسلیم رب العالمین باشم از تصمیماتی که گرفتم در چند ماه گذشته خیلی راضی ام و داره زندگیمو به مسیر درستی هدایت میکنی به سمت راحت زندگی کردن و پیشرفت کردن و طبیعی و لذت بخش زندگی کردن خدارو صد هزار مرتبه شکر خب یه اشاره ای بکنم به روندی که قبلا داشتم و داشت مثل چرخ گوشت من رو از بین میبرد مثل استفاده از دسته چک مثل وام مثل قرض مثل قدرت دادن به رقبا به دیگران مثل فایت کردن با ناجالبی ها مثل توجه به ننا خواسته ها مثل اعتقاد به تبلیغ مثل کمال گرا بودن مثل احمال کار بودن عمل گرا نبودن بعضی هاشو که کلا حذف کردم و تعهد دادم مثل دسته چک در دیگر جنبه ها هم که اشاره کردم دارم سعی میکنم هی بهتر عمل کنم خدارو شکر خیلی خیلی معجزه دیدم که سعی میکنم در کامنت ها همه رو به صورت رد پا از خودم بجا بزارم و خبر خوششون رو هم به شما بدم

    البته که باید یه فایل تصویری از نتایجم درست کنم و براتون بفرستم گذاشتم پایان دوازده قدم به امید الله با یاری رب

    خب نوبت تغیر بنیادی دیگر است که به شدت به یاری الله نیاز دلرم در این مسیر ولی تصمیممو گرفتم جدا شدن از شرکا در کسب کارم و شخصی سازی کسب کارم و وارد رابطه شدن خب من این تصمیماتمو گرفتم و کلی ترمز هم که داشتم که باعث شده بود این روندو ادامه بدم برطرف شده

    منظورم اینه که اگر پار سال کسی به من میگفت از شرکا جدا شو و شخصی کار کن با ذکر کلی دلیل و منطق میگفتم نه و کلی باور شرک الود و البته برای ازدواج و رابطه عاطفی هم همینطور اما به لطف رب و با همنشینی با استاد در این یک سال به این نتیجه رسیدم این تمیماتو گرفتم و دیگه نمیخوام این وضعیتو تحمل کنم و میخوام به خودم جایزه بدم و به حرف الله گوش بدن و این مسیر الهی و توحیدی رو برم میدونم قبل من خدا اونجاست جواب همه سوالام پیش اونه و هدایتم میکنه راه رو برام اسون میکنه و به قول استاد با توکل برخدا فعلا میریم تو دل ترسامون بلاخره یجوری درستش میکنیم پس الهی به امید تو منتظر خبر های خوبم باشید عاشقتونم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: