جهان مانند آینه عمل می کند - صفحه 94 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی جهان مانند آینه عمل می کند
    13MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

2222 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نوشین پورشفقی گفته:
    مدت عضویت: 1765 روز

    سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته نازنین و دوستان هم فرکانسی ام که تو این مسیر زیبا هستیم

    روز چهارم سفر نامه ام هست

    و امروز صبح به یه تضاد برخوردم یه پیام از طرف خواهرم که نزدیک ترین افراد زندگیم هست

    همش دارم سعی میکنم ذهن خودم آروم کنم و از قانون تبعیت کنم و برای خودم یاد آوری کنم و موفق هم شدم

    و از خداوند براش،و برای خودم آرامش و هدایت الله خواستم.

    توجه ام بردم رو نکات مثبتی که تو طبیعت زیبایی که دارم زندگی میکنم بردم به خونم به امکانات رفاهی که در منزلم دارم به همسر خوبم ،به مشتری که روز جمعه بهم زنگ زده و مغازه باز کنم ازم جنس بگیره ،به مشتری دیگه ای بهم پول داد…همه و همه…

    تو این عالم خودم بودم که روز چهارم باز کردم و به این فایل زیبا رسیدم ‌

    من از وقتی این آگاهی قبلاً شنیده بودم که جهان آینه ست ،راحت تر با خودم کنار اودم ،حواسم جمع کردم که اشتباهی ازم سر نزنه و خودم کنترل کنم تو موضوعات مختلف و یا ترس و نگرانی و از هیچ چیز و هیچ کس نداشته باشم.

    و الآنم می‌خوام سپاسگزاری هام تو دفترم وارد کنم که نزدیک ترین فرکانس به خدا فرکانس سپاس گذاری ،تو وجودم می‌بینم که آروم ،آروم داره تغییر میکنم و با اینکه آروم داره پیش میرم جلو این مداومت و پیوستگیم دوست دارم و تعهدم به خودم باعث قوی تر شدنم میشه ،احساس می‌کنم به روحم داره نزدیک میشم

    زندگی تک تک تون سرشار از آرامش الهی و لطف خداوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 724 روز

    سلام

    روز چهارم روز شمار تحول زندگی من

    این جمله که هر چیزی رو به آینه نشون بدی همون رو بهت نشون میده با اینکه خیلی بدیهی است ولی خیلی به دلم نشست اینکه به هر چیزی توجه میکنی از همون جنس بیشتر می بینی و برات پیش میاد اینکه توجه به منفی ها باعث واکنشهایی در جسم میشه که یه آلارم هست از سمت خداوند و اینکه بر اساس حسم ببینیم که روی اون چیزی که تمرکز میکنیم برام مفید هست یا مضره یعنی اون چیزی که توجه بهش حس خوبی بهت میده برات مفیده وحالتو خوب میکنه .

    در پایان تصمیم دارم که این کارو عملی کنم و الان چند روزه دارم روی کانون توجهم کار میکنم و میدونم خداوند هم بهم کمک میکنه در این راه

    خدا رو شاکرم برای این حس خوب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 959 روز

    سلابه نام خداوند بخشنده و مهربان و غفار و روزی دهنده خودم

    جهان آینه وجود ماست….

    به هرچی توجه کنی همون رو حذب میکنی

    درباره چی صحبت میکنی؟داری ماهیتشو به زندگیت دعوت میکنی

    داری در رفتار با اطرافیانت به چی توجه میکنی؟صورت زیباش؟ یا اشتباهش؟

    پر از درس زیبا بوداین فایل

    راز زندگی….توحید راز زندگی توجه راز زندگی تمرکز را زندگی شکرگزاری….

    امشب پر از حس‌خوبم همین چنددیقه پیش مشتریم پیام داد و خبر از تایید کارایی که پیششه دادو چقد حس خوب گرفتم

    چقد حسم خوبه که میدونم زندگیم دست منوخدامه اینکه میگم خب خدا که راهشو گفته فاطمه استفاده کن دوست دارم زمان بیشتری داشته باشم و استفاده مفیدکنم ازش،حس میکنم باید از ثانیه هاهم استفاده کرد….از این سایت از کامنتاااا از استاد از قلم و دفتر

    قسم به قلم و انچه که‌مینگارد

    خدایا عاشقتم امروزم خودتو بهم نشون دادی و من عاشقتم و من عاشقتم و من عاشقتم

    امشب شب چهارم چله2من

    و شب چهارم سفرنامه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فاطمه نوری گفته:
    مدت عضویت: 1964 روز

    سلام

    ردپای چهارم

    جهان مانند آیینه عمل میکنه

    استاد میگن نزدیکترین فرکانس به فرکانس خداوندی که میگه باش و همون لحظه موجود میشه فرکانس سپاسگزاریه و تنها راه سپاسگزاری تمرکز روی نکات مثبت و چیزهاییه که دوستشون داری.

    چند وقت پیش به دلیل چالشی که توی زندگی برام پیش اومد و تضاد خیلی خیلی بزرگی بود تو زندگیم دوباره تصمیم گرفتم متمرکز بشم روی آموزش‌ها و مدار فرکانسیم رو یه آچارکشی درست و حسابی بکنم.

    انجام 4 تا کار رو توی زندگیم اولویت قرار دادم 1.شکرگزاری2.خود تشویقی3.نوشتن خواسته های روزانه و تقسیم کار با خداوند4.تجسم نقطه پایانی

    روزهای اول به خاطر شرایط ناخواسته ای که وجود داشت انجام این کار خیلی سخت بود ولی من به قول استاد تعهد داده بودم و روزه گرفته بودم و هر لحظه مراقب بودم که روزه ام باطل نشه مداااااااا م می‌نوشتم و شکرگزاری میکردم و اتفاقات کوچولو کوچولو داشت تغییر می‌کرد و من امیدوار تر و مصمم تر میشدم.

    مثلابذارین چند تا از اتفاقهایی که از دیروز تا حالا افتاده رو براتون بگم

    اولا که من شروع کردم و مدام از خدا هدایت خواستم و هدایت ها شروع شد و من اینقدر از این هدایت ها ذوق زده بودم و درموردش می‌نوشتم و شکرگزاری می‌کردم و حرف میزدم راجع بهشون که هرروز میزان این هدایت ها بیشتر و بیشتر میشه بعضی اوقات خداوند فهم آیاتی از قرآن رو بهم میده که من سالها اونارو میخوندم ولی انگار داشتم ژاپنی میخوندم حتی وقتی معنی آیات هم میخوندم چیزی نمیفهمیدم.

    از طرف دیگه دیروز توی برنامه ریزی هام نوشته بودم برم داروخونه و مکمل های قانون سلامتی که تموم شده بود رو بخرم ولی یهو بارون شدید گرفت رفتم تو ایوون و گفتم خدایا من مکمل هامو میخوام یه ساعت بعد یکی از دوستام بهم زنگ زد و گفت من میخوام برم بیرون ماشین دارم شما بیرون کاری نداری و من خوشحال رفتم و مکمل هامو خریدم این یعنی انا اقول کن فیکون

    پسر من حدودا 10 سالشه ولی هنوز هم از تنهایی بیرون رفتن فوبیا داره و ما چون تو شمال زندگی می‌کنیم اینجا سگ زیاده و پسرم به هیچ وجه تنهایی از خونه بیرون نمی‌رفت این چند روز یکی از چیزایی که خیلی روش تمرکز کرده بودم پسرم و زیبایی هاش بود امروز یه خرید سوپرمارکتی داشتم یهو خودش گفت مامان من بالاخره باید روی این ترسم پا بذارم میرم و برات میخرم بعد گفت مامان میشه یه چیزی هم برای خودم بخرم؟چون من قند مصنوعی رو برا حامد حذف کردم بهش گفتم باشه مامان ولی یه چیز خیلی کوچیک بخر بیشتر از 10 هزار تومن نشه گفت باشه و رفت

    کلی توی دلم تحسینش کردم چنددقیقه بعد وقتی اس ام اس برداشت وجه اومد فهمیدم موفق شده و همون لحظه دوباره کلی شکرگزاری کردم وقتی اومد خونه گفت مامان چندتا سگ دیدم ولی به خودم گفتم حامد بالاخره باید یه روزی از این ترس هم عبور کنی و با دوچرخه رفتم به طرف سگ ها و از کنارشون رد شدم

    ولی قشنگ تر از همه اینجاش بود که گفت مامان من این بسکوییت رو دوست داشتم ولی قیمتش بالاتر بود به خودم گفتم باید از قانون درخواست استفاده کنی رفتم و به فروشنده گفتم مامان من اجازه داده من 10 تومن خرید کنم ولی من اینو دوست دارم میشه شما اینو با من همون 10 تومن حساب کنید و فروشنده با مهربونی گفت بله که میشه.

    دوستان باور کنید اینا اتفاقاتی بود که من برای تجربه کردنشون حتی بارها حامد رو پیش مشاور کودک برده بودم ولی خیلی می‌ترسید و امروز به راحتی آب خوردن این همه اتفاق خوب افتاد.

    اگر بخوام از الهاماتم بنویسم که باید دفترها پرکنم

    من توی باغچه خونه خیار و گوجه و فلفل و یه سری چیزها کاشتم باور کنید که این چند وقته میزان محصول باغچه چند برابر شده

    چند وقت بود که حامد میگفت مامان من بچه گربه دلم میخواد و با هم در موردش صحبت میکردیم و تو گوشی مدام کلیپ بچه گربه های خونگی می‌دیدیم یه روز صبح یه بچه گربه ی دستی و آروم و خوشگل اومد گوشه ی ایوون ما و دیگه نرفت و شد همبازی حامد

    من تو این چند روز بیشتر از همیشه با گوشت و پوست و تمام سلول هام اینو متوجه شدم که جهان مثل آیینه عمل میکنه

    و دیدم که وقتی من سپاسگزارم چقدر به انا اقول کن فیکون نزدیک میشم،میگم هدایت میخوام میگه چشم میگم بهبودی حامد میگه چشم میگم گربه میگه چشم.

    ابراهیم به خداوند گفت ربِ هب لی حکما خدایا به من فرمانروایی بده منم همینو میخوام دیگه

    پس باید همون کاری رو بکنم که ابراهیم کرد یعنی اعراض از ناخواسته‌ ها و تمرکز روی خواسته ها و زیبایی ها اونوقته که اون فرمانروایی به من هم داده میشه

    و چه لذتی داره فرمانروایی که از جانب قدرت مطلق جهان هستی به من داده میشه

    خانم شایسته ی عزیز و استاد بزرگوار همواره سپاسگزار زحمات شما و دعاگوی شما هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سارا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 418 روز

    سلام به همه دوستان

    خدا رو سپاسگزارم که هر انچه را ازش درخواست میکنم به بهترین شکل و در زمان مناسبش بهم میده.

    و از همه مهمتر اینکه هر وقت از مسیر دور میشم خودش بهم الهام میکنه که مسیرم درست نیست و برگرد و بهترین جا برای بهبود من سایت شماست با فایل گوش دادن کامنت بچه ها رو خوندن و چه قدر عالیه که این دوره گام به گام درست کردین و چقدر خوب بجا مرتب شدن ممنون از مریم جان عزیزم️

    خب منم امروز بعد کلی نوشتن تو دفترم و مرور اونها امروز تصمیم گرفتم کامنت بزارم و این حال خوبمو با شما اشتراک بزارم.

    اول اشنایی من با استاد میخوام بگم

    که واقعا تو باتلاق جهالت دست وپا میزدم و داشتم هر روز بیشتر غرق میشدم

    همه چی برام هیچی بود روابط عاطفیم، اوضای مالی ،حال روحیم داغون ….

    از یه جایی که انگار ته خطم از خدا خواستم خودشو بهم نشون بده قدرتشو تمام صفاتی که از بچگی به ما گفته بودن رحمان رحیم حکیم علیم تواب غفور ….

    همیشه احساس مظلوم بودن داشتم که چه زندگی ظالمی داشتم از بچگی با سختی و نداری حسرت خیلی چیزا در زندگی بزرگ شدم برای فرار از شرایط بد خانوادگی زود تصمیم ازدواج گرفتم که بهتر نشد بدترم پیش رفت ضربه های دردناک

    (البته این باور برای اونموقه ک هیچی از خدا و قانونش نمیدونستم و این طور فکر میکردم .ولی الان بر این باورم اون تضادها برای رشد من لازم بوده برای ایجاد خواسته به آگاهی رسیدن و خودشناسی من لازم بوده برای رشد و تکامل من و الان اونارو به چشم تجربه خوب نگاه میکنم و بخودم افرین میگم تو اون شرایط نموندم و تصمیم گرفتم رها باشم و توکل کنم و رشد کنم.)

    خلاصه از وقتی از الله درخواست کردم و خواهرم که کشورها ازم دور بود بهم فایل های شمارو پیشنهاد داد و من گوش دادم و دقیقا تو همون فایلم گفتین امروز این فایل رو بشنوید خدا ینی هواتو داره و نعمتها به سراغتون میاد.

    باورتون شاید نشه همون روز یکی از دوستان کلی جنس خوراکی و مواد غذایی اورد برام گفت یک خیرر اینارو پخش میکنه و منم برای تو اوردم ینی از اونجا طوری شد که من بدون چون و چرا حرفای شمارو تصمیم گرفتم با تمام وجودم گوش بدم درک کنم خب اینم برای شروع واقعا مثل معجزه بود و من با دل و جون فایل ها گوش میدادم فقط که رفته رفته ظرف درکم اروم اروم بزرگتر شد ….

    نوشتن چقدر کمک کرد بهم .تو شرایطی امیدی به زندگی نداشتم کم کم خودمو لایق دونستم که ارزوهامو بنویسم .اوایل به همسرم میگفتم ولی اون واقعا خیلی ذهن منطقی داشت و کلی مقاومت .

    اول کمی گوش میداد به حرفام ولی از یه جایی که من رو خودم کار کردم و اروم اروم مدارم عوض میشد ازش فاصله فرکانسی گرفتم، من عوض شدم حالم بهتر شده بود شاد بودم ولی اون دید من دیه توی مدارش نیستم شروع کرد به تحقیر و مسخره کردنم که دوباره برگردم به قبل ولی من حرفای شمارو با تموم وجودم قبول کرده بود هیچ کسی قدرت تغییر دادن من رو نداره و بالعکس

    اهمیتی برام نداشت ما دو سال باهم تونستیم توی ی خونه باشیم ولی از یک جایی به بعد من نخواستم و از خدا درخواست کردم .

    و هر قدم زندگیم یک معجزه خداوند بود که کلی طول میکشه بگم و به لطف الله جدا شدم.کی ؟دقیقا چ زمانی ؟ وقتی من قدرت رو از اون شخص تو زندگیم گرفتم و بخدا دادم تسلیم الله شدم و گفتم خدایا تو درستش کن و واقعا راحت توافقی جدا شدیم همون ادمی ک تهدیدم میکرد هر روز به کشتن

    خودش با پای خودش و بارضایت اومد و توافقی جدا شدیم جدا ازینکه چه ماجرای هایی داشت ک خدا برام انجام داد و دقیقا همون ادم دستی از خدا شد کمک کنه یه قسمتی از کار مهاجرتم ،

    که من سوار هواپیما بشم و بیام اروپا .خلاصه وقتی من تسلیم شدم و توجهم روی نکات مثبت زندگیم بود رو ویژگی خوب ادمها و قدرت ندادن به هیچ کس جز خدا تونستم از اون باتلاق خیلی راحت بیرون بیام

    .

    اون اوایل وقتی جرات کردم ارزوهاموبنویسم هیچی از اینده تو ذهنم نبود ولی الان همون ارزوهامو زندگی میکنم تو یکی از بهترین کشورهای دنیا زندگی میکنم حق آزادی دارم حق انتخاب دارم حق تحصیل دارم حق امید و ارزو دارم برده و مظلوم نیستم ،من بنده لایق خداوندم فقط ️الان هدف دارم که برای رسیدن بهش با عشق قدم بر میدارم الان مستقلم

    منی که 5 سال پیش خودمو برده و مظلوم و پوچ میدیدم الان به اینجا رسیدم همش لطف خدا و دست مهربانش استاد عباس منش عزیز بود من چقدر بنده محبوبم که خدا از طریق شما مرا به اگاهی جهان رسوند هزاران کتاب افراد وجود داشتن ولی هیچکی مثل شما حرفاتون به قلب و وروحم نفوذ نکرد .

    من یاد گرفتم جهان بیرونم از درون من شکل میگیره من یاد گرفتم قدرت مطلق فقط خداست من یادگرفتم بهشت همینجا در درون منه فقط لازمهخدا و قوانینش رو با جون و دل باور کنم تسلیم باشم توکل کنم صبرکنم و اینکه تکرار و تمرین کنم تا به وجودش بیارم هیچ چیزی محال نیست مگر اینکه خود ادم اینطور فکر کنه .حتی سلامتی من روابط خوب من با دیگران حتی ثروت ….

    من عاشق این قدرت انتخابمم

    من عاشق این عدل خداوندم .

    من باخودم در صلحم

    در ارامشم

    در عشقم

    خداروشکر

    وممنونم از استاد عزیزم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    Farshad Usefi گفته:
    مدت عضویت: 2141 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همسفرای عزیزم

    خدارو شکر بازم یه روز دیگه از این روز شمار خدا منو هدایت کرد تا ردپامو بزارم

    روز چهارم

    جهان مثل ایینه عمل میکنه

    خب بارها بارها جهان بهم ثابت کرده که به هرچی که توجه کنی همون جنس رو وارد زندگیت میکنه

    راستشو بخواین امروز خیلی خوب از خواب بیدار نشدم

    به محض بیدار شدنم از خواب ذهنم داشت حرف میزد و جلوی نجواهای ذهنمو نگرفتم

    و من توجه کردم به حرفاش و شروع کردم به گوش دادنشون و تایید کردنشون

    از شاگردی که دارمو مریض شده تا شریک کاری که دارم و دوست ندارم داشته باشم

    خلاصه بجای اینکه دنبال نکات مثبتشون باشم ذهن اتوماتیک شروع کرد به دیدن نا زیبایی ها

    تا جایی که من تو فرکانس حرص قرار گرفتم تو فرکانس نفرت

    ازونجا که من قانون رو اینجا یاد گرفتم

    شروع کردم به صحبت کردن با خودم که تو با توجه کردن به نازیبایی ها و ناخواسته هات داری دعوتشون میکنی به زندگیا،چراغ چک وجودم روشن شد

    حالا که اومدم اینجا دارم مینویسم

    حالم خیلی بهتره

    چون قانون اینه به هرچی توجه کنی از همون جنس وارد زندگیت میسه رو ناخواسته و بیماری و کارمند نامناسب توجه کنی همین فرکانس بیشترو بیشتر میشه

    حالا که اینجام میام زیبایی های زندگیمو بازگو میکنم

    افسار ذهنمو با امید الله میگیرم و شکرگذار همین لحظه هستم که اومدم و دارم ردپا میذارم و ذهنمو تربیت میکنم تا زیبایی ها رو ببینم چون قانون مثل ایینه عمل میکنه

    به امید الله تن سالمی دارم که هر روز میتونم یه ورزش سنگین انجام بدم خدایا شکرت

    یه همسری دارم که بی نهایت من و خودش رو دوست داره

    خانواده بی نظیر همسردارم که خیلی مهربون و با محبت هستند

    پدرو مادر مهربونی دارم که عاشقانه تموم وجودشونو گذاشتن برای من که تا به اینجا برسم

    کسب و کار خودم و دارم و در همه حال خدای روزی بخش در زمان درست روزی بهم داده و هیچوقت محتاج کسی نبودم

    و از همه زیباتر اینه که استاد عباسمنش و دارم که از طریقش کشف قوانین زندگی رو دارم یاد میگیرم،قوانین الهی رو دارم یاد میگیرم که این خودش بزرگترین گنج اسمانها و زمین رو خداوند در زندگیم قرار داد

    و بزرگترین نعمت و عشق خداوند به ما ادما اینه که

    سنت و قوانینی رو خلق کرده که تغییر نمیکنه و این قوانین اصلش بر روی خیر و برکت و پیشرفت هست

    این جهان کوه است و فعل ما ندا

    سو ما اید ندا هارا صدا

    23اذر 1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    احسان بهرام زاده گفته:
    مدت عضویت: 357 روز

    به نام تنها قدرت

    سلام خدمت استاد عزیزوخانم شایسته مهربان.

    چندروز پیش میخواستم برم مهمونی پیش خودم گفتم یه آرایشگاهم برم، زنگ زدم به آرایشگری که میرفتم پیشش گفت که وقتم پره

    گفتم خدا چه کارکنم،که یه حسی بهم گفت بسپارش به خداتوخداروداری اون تنها قدرته اون تنها هدایت کنندست،به خودم اومدم گفتم به خدااعتماد کن.

    اون روزپنج شنبه بود روز تعطیلی بودفکر کنم روز شهادت حضرت زهرا(س)بود،سوارماشین شدم گفتم خدایا توتنهاهدایت کننده ای خودت هدایتم کن،حرکت کردم هرجارو نگاه میکردم تعطیل بودیااگر آرایشگاهیم باز بودخیلی شلوغ بود،اون حس به من میگفت اینجانه حرکت کن تاخودم بهت بگم داشت میرفتم که کفت همینجا وایسا نگاه کردم آرایشگاهی نبود فقط یه موکب بود که چای وکیک میداددوباره اون حس به من گفت یه چای وکیک بگیر بخور یه چای کیک گرفتم ،سوارماشین شدم ،گفت حرکت کن برو تابهت بگم ،حرکت کردم یه آرایشگاه بادر کوچیک بود گفت همین جا رفتم داخل دیدم شلوغه ،گفتم میخوام موهاموکوتاه کنم دیدم یه نفر بلند شد گفت بشین رویه این صندلی ،پشمام ریخت گفتم خداتواین شلوغی این صندلی کجا بود،وقتی که موهاموکوتاه کرد

    یه مروری باخودم کردم دیدم که خدابه من کیک وچای داده ،موهامم کوتاه کرده،تازه فهمیده بودم چرااون وقتش پور بوده،وفهمیدم که هدایت به خدابسپاری خدابه بهترین شکل ممکن توبهترین مسیرقرارت میده وتوبهترین مسیر به بهترین شکل ممکن هدایتت میکنه.

    خداخیر مطلقه وفقط فقط برایه من خوبی وزیبای میخواد.

    وقتی در مدار سپاسگزاری قراربگیری همه چیز قشنگه هرچی فکر میکنی نمیتونی چیزی برایه نق زدن پیداکنی چون فقط خوبیه،شاید یه اتفاقیم به ظاهر خوب نباشه ولی وقتی صبر میکنی میبینی اون اتفاق یه اتفاق عالیه،خداعاشقانه منودوست داره وعاشقانه برایه من خوبی میخواد.

    سپاسگزارم ازوقتی که گذاشتید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    محمد امیراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 2819 روز

    سلام به همه همراهان عزیز بخصوص استاد عزیز و ارجمند جناب آقای عباسمنش اعتراف میکنم بعد از شنیدن و عمل کردن به گفته های استاد انقدر حس و حال خوبی پیدا کردم که قابل وصف نیست واقعا بگم که متوجه شدم و درک کامل پیدا کردم که مهم نیست چه اتفاقی می افته مهم اینه چه احساسی ا ز اون اتفاق پیدا میکنیم من درس خوبی گرفتم و بابت این درس خداوند رو بسیار بسیار سپاس گذارم

    برای همه دوستان وبرای خودم و استاد عزیزم از خداوند ارزوی درک همه مسائل زندگی رو میکنم

    شاد و پیروز و موفق سالم و ثروتمند باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    در جستجو خوشبختی گفته:
    مدت عضویت: 2825 روز

    سلام خدمت همه خواننده های نظرات?

    تقریبا دوماهی میشه ک چند نفر از شاگردای شما گروه زدیم و شکرگزاریمون و جذب هامون و احساس خوبمون رو ب اشتراک میذاریم.

    حالا من تا جایی ک ذهنم یاری بده حسای خوبم رو مینویسم:

    ??حس خوب یعنی…

    صبح ک چشاتو وا کنی حال دلت عالی باشه.

    ببیی هوا ابریه و میخواد باروون بیاد

    پر انرژی باشی و بری کلاس ورزش

    مسیر خونه تا باشگاه رو نفس عمیق بکشی و هوای درجه یک رو استشمام کنی

    ناهار خوشمزه بپزی با ته دیگ تهچین

    کنار همسرت دراز بکشی

    همسرت حواسش بهت باشه

    استراحت بین روز

    حمام گرم و عالی

    بافتنی کردن

    ب آرزوها فکر کردن

    ی خواب کافی در امنیت و ارامش

    خیلی ممنونم از همه کسایی ک در تلاشن نظرات مارو ثبت کنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: