جهان مانند آینه عمل می کند

بنام جان جهان

روز چهارم سفرنامه

جان مانند آینه عمل میکند.

امروز وقتی رفتم سالن و شریکام نیومدن بازم مثل همیشه نجواهای ذهنم شروع شد که ببین چقدر بی مسولیتن ببین اینجا حقت داره ضایع میشه ببین چقدر داری جور اونا رو میکشی ببین همه ی کارارو باید تنهایی انجام بدی؟ همینجوری هی حسم بدتر و بدتر میشد هی نجواها میومد که تو هم تلافی کن تو هم هفته ی دیگه نیا کلا تا بفهمن دنیا دست کیه اینکه هرچی که کار میکنی بردار برای خودت تا آدم شن.همینجوری با خودم کلنجار میرفتم حسم هی بدتر میشد که یهو برگشتم گفتم دیگه نه.خدایا دیگه نمیخوام مثل قبل عمل کنم هیچ کدوم از این راه ها جواب نمیده تا حالا بارها امتحانش کردم ولی هیچکدوم باعث نشده که اونا مسولیت پذیر بشن و منظم بیان سرکارشون.گفتم خدایا یه راه دیگه میخوام.یه راه دیگه خودت جلوی پام بذار .من نمیدونم.

ظهر خوابیدم وقتی که بیدار شدم به محظ بیدار شدن انگار خدا بهم گفت چرا داری اینقدر زور میزنی من خواستم که دورو برتو خالی کنم که زمان بیشتری داشته باشی روی خودت کار کنی من خواستم که تنها باشی چرا اینقدر آشفته شدی؟

اصلا یه لحظه به قدری دلم آروم گرفت که هیچ آبی نمیتونست اینجوری آتیش خشم منو خاموش کنه.گفتم راست میگی چرا من تا حالا از این دید به این قضیه نگاه نکرده بودم.چقدر من هر روز از طریق شریکام ورودی های منفی به ذهنم میدم امروز که نیومدن هیچ گونه ورودی منفی از طریق اونا نگرفتم.چقدر عالی داشتم خدارو شکر میکردم که بازم نجواها میومد که چه فایده حقت داره خورده میشه تو میتونستی این زمانی که میذاری رو کار کنی برای خودت ولی حالا تقسیم بر سه میشه.گفتم من ایمان دارم که قربانی شرایط نیستم.ایمان دارم که کسی نمیتونه به من ظلم کنه ایمان دارم که خودم با افکارم و باورهام این شرایط رو برای خودم رقم زدم پس خودمم میتونم شرایط رو تغییر بدم.با تغییر کانون توجهم.با دیدن زیبایی ها و خوب کردن احساسم.من ایمان دارم که اگر باورهامو تغییر بدم خداوند یا منو به افراد و مکان مناسب هدایت میکنه یا جنبه ی مثبت شریکام رو نسبت به من برانگیخته میکنه.و کمی که گذشت دیدم که دریچه های قلبم باز ترشد و مطمئن شدم که این پیام رو از طرف خداوند دریافت کردم.واقعا در هر مسئله ای میشه جنبه ای مثبت پیدا کرد به شرطی که تسلیم باشیمو بگیم خدایا من نمیدونم و فقط تو میدونی و نخوایم خودمون به زور براش راه حل پیدا کنیم.

و اما چکیده ی فایل سفرنامه قسمت چهارم

_نزدیکترین فرکانس به خداوند سپاسگذاریه.

_سپاسگذاری فرکانسیه که میگوید موجود باش و همان لحظه موجود میشود.

راه سپاسگذار بودن:

تمرکز بر زیباییهای اطراف،دیدن آنها و تحسینشان

تمرین*

تصمیم بگیر تا امروز زندگیت را به””فقط تمرکز بر نکات مثبت”” اختصاص دهی و فارغ از اینکه شرایط چیست، چه نگرانی هایی داری و چه ناخواسته هایی برایت به وجود آمده و چه چیزهایی میخواهی اما نداری، تصمیم بگیر امروز بیخیال همه ی آن نگرانی ها و نا امیدی هاشوی و فقط مشغول پیدا کردن اتفاقات و نکاتی در ارافت شوی که دوستشان داری.

سپس تلاش کن فردا هم دوباره””فقط برای یک روز “”این تصمیم را دوباره بگیری و عملی سازی.

_به اندازه ای به ویژگی خداگونه ی ِان ءاقول کن فیکون نزدیکتر میشوی که میتوانی این مسیر را ادامه دهی زیرا جان مثل آینه عمل میکند و کانون توجه ترا به تو باز میگرداند.

_در مورد موضوعاتی که در حوزه ی موفقیت هست ایهام وجود داره مثل کتاب فکر کن و ثروتمند شو

_فکر کردن رو باید تعریف کنیم…

فکر کردن قسمتی از توجه کردنه نه همه ی اون…

*توجه ما به هرچیز در زندگیمون سبب گسترش اون چیز در آینده ی زندگیمون میشه(کل قانون جذب)

_به هرچیزی به هر شکلی که توجه کنیم ؛ با صحبت کردن ، با دیدن، با فکر کردن ، با نوشتن در موردش داریم به ماهیت اون چیز در زندگیمون اضافه میکنیم.

_ما در هر لحظه در حال فرستادن فرکانسیم

_هر فرکانسی که میفرستیم از اساس اون فرکانس از اصل اون فرکانس به زندگیمون برمیگرده. این سیستم جهانه.

_شما در هر لحظه دارید خلق میکنید زندگیتون رو

تمرین*

در مورد کانون توجهت روزه بگیر که به هر چیزی که نمیخوای توجه نکنی.

_اگر قلبت غمگینه یا حالت گرفته است بدون تو در اون لحظه یا چند ساعت قبلش توجهت بر روی ناخواسته ی زندگیت بوده.

_یکی از نشانه هایی که به ما میگه توجه ما روی نکات منفیه اینه که در اون لحظه به سرعت جسم ما واکنش نشون میده، بادرد معده، سردرد، بیماریهلی خفیف، سرفه و..‌.

این یک پیغامه از طرف خداوند که داری از مسیر حقیقت دور میشی…

سپاس از پروردگارم

سپاس از استاد و مریم عزیزم

سپاس از تو دوست همفرکانسیم که پیام منو میخونی.

در پنهاه جان همگی سعادتمند در دنیا و آخرت🙏🏻