معرفی بخش «چگونه فکر خدا را بخوانیم | دوره 12 قدم»


تجربیات زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان «آوا» درباره استفاده از بخش «مصاحبه شما با استاد عباس‌منش» به عنوان متن این قسمت از معرفی امکانات سایت‌، انتخاب شد.

سلام

این قسمت از دوره حکم گنج رو داره برای من.

حکم نوشدارو رو داره برای دردهای کهنه و قدیمی.

واقعا قابل توصیف نیست. توحید همه چیز به آدم میده. اعتماد به نفس، خود باوری، آرامش، احساس خوب، قدرت،خلاقیت و … تبعات توحید خیلی زیاده.

از زمانی که این بخش و گوش دادم توی دوره ۱۲ قدم، نگاهم به زندگی و خودم متحول شد.

من خیلی مقاومت داشتم در مورد اینکه استاد در مورد خدا و قرآن چه حرفهایی میخواد بزنه و یک جور ترس که نکنه همه چیز و ببره زیر سوال.

حتی تو فایل های رایگان هم،فایل خدا را بهتر بشناسیم برام سخت بود گوش کنمش.

گوش کردم ولی ته دلم نگران بودم که نکنه حرفهایی زده بشه که ایمان چند سالم بره زیر سوال. ایمان که چه عرض کنم، فکر میکردم ایمانم درسته. البته که من خودم ترس های زیادی که جامعه به ما داده بود از خدا داشتم.

وقتی فایل های چگونه فکر خدا را بخوانیم رو گوش دادم دیدم خدای من، اینکه فقط داره میگه خدا گفته برو از زندگیت لذت ببر اونم با سند قرآنی. آخه چرا تا الان قرآن و اشتباه فهمیده بودم. البته باید بگم خیلی وقته دنبال تفسیر قرآن بودم چون متوجه نمیشدم معنی خود قرآن و الان که با قوانین آشنا شدم وقتی میخوام این فایل ها رو گوش بدم قرآن و باز میکنم و هر آیه ای که استاد میگه رو باز میکنم و خودمم همزمان میخونمش و باورم قوی تر میشه و خدا برام دوست داشتنی تر.

وقتی خدا رو بهتر بشناسی شکل زندگیت عوض میشه، ترس هات میریزه، نگرانیت محو میشه و خودت نقش زورو رو توی زندگی خودت بازی میکنی و زوروهای تقلبی رو از زندگیت حذف میکنی و این قدرت و باعشق به خودت تقدیم میکنی.

دیگه به کسی باج نمیدی، دیگه به کسی اصرار نمیکنی کارتو راه بندازه، دیگه دنبال آشنا و پارتی نمیگردی، چارچوب ها برات شکسته میشن و هزاران اتفاق خوب دیگه که تو مدار های بالاتر در انتظارته.

از وقتی با این بخش آشنا شدم دیگه به ریشه کلمات توجه میکنم و جالبه وقتی دنبال ریشه صلوه گشتم نماز براش تعریف نشده بود.

یاد گرفتم که تو قرآن خدا منظورشو با کلمات متضاد بهمون میرسونه. یعنی برای درک بهتر وقتی یک خوبی رو میگه در مقابلش بدی رو هم میگه تا تو دقیقا متوجه بشی چی میخواد بگه و اصل و بگیری.

خدا چقدر دوست داشتنی تر شده برام.

وقتی هنوز حالم هراز گاهی بد میشه و کنترل ذهن از دستم خارج میشه خدا و توحید بی شک آرام کننده بی قید و شرط احوال منه. فکر کردن به خدا و نگاه توحیدی بهترین روش کنترل ذهنه، چون قدرت رو فقط در یک نفر میبینی و باور داری هیچ فکری که نتیحه ش انجام یک کاره بدون جواب نمی مونه و برای خدا فرقی نمیکنه تو خوب هستی یا بد، فرکانس هات بدون هیچ سانسوری توی زندگیت اثر بخش هستن.

این باعث میشه مواظب رفتار و افکار خودت باشی و از اون طرف هم از رفتار دیگران ناراحت نشی و خیالت راحت باشه که خدا ناظر بر اعمال همه ست.

استاد چقدر قشنگ خدا رو توصیف میکنی، واقعا داری رسالتت رو به بهترین شکل انجام میدی.

خیلی خوشحالم که الان بی صبرانه منتظر اینم که جلسه چگونه فکر خدا را بخوانیم در قرآن و گوش کنم، دقیقا بر عکس قبل که از شنیدن این جلسه نگران بودم.

الان دارم یاد میگیرم کدها رو توی قرآن شناسایی کنم و اصل و فرع و تشخیص بدم. الان دارم یاد میگیرم چطور قرآن و بخونم و بفهممش.

و هرجا که خدا از سپاسگزاری حرف زده رو موشکافانه بررسی میکنم که دقیقا گفته اگر کجاها شکر کنم جایزه بهم میده. دنبال شاه کلید ها میگردم.

واقعا شکرگزار خدا هستم که توفیق شناختنش رو پیدا کردم و قطعا خود این نتیجه فرکانس های خودم بوده.

توحید یعنی دستتو بزار تو دست های خدا و نترس و برو جلو.


 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری معرفی بخش «چگونه فکر خدا را بخوانیم | دوره 12 قدم»
    58MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

250 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Shirin» در این صفحه: 2
  1. -
    Shirin گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    با سلام به شما مریم خانم بی نظیر

    و بازاین قصه ادامه داره تا ابد برای من خدایا شکرت از اینکه امروز هدایت شدم به این مکان فوق العاده روزایی که شیوه استفاده از امکانات سایت رو داریم من بی نهایت انرژی می گیرم تازه این بار با بحث زیبای چگونه فکر خدا رو بخوانیم به نظر من این بخش رو باید بزاری توی یه کیف بندازی گردنت همه جا با خودت همراه داشته باشی محاله موضوعی توی زندگیت برات پیش بیاد که راه حلش رو اونجا پیدا نکنی حتی وقتی باهاش همراه بشی می بردت به یه جاهایی که فکرش رو هم نمی کنی به دور از مخیله توه ای انسان این از اون مدل دوستایی که همنشینی باهاش بهت عزت می ده مقام می ده ابهت می ده و اعتماد به نفس

    از بچگی همیشه یاد گرفته بودیم خدا داره نگات می کنه ولی چطوری نگات می کنه رو محکم درسست نفهمیده بودیم و شاید اونایی هم که بهمون گفتن صدرصد خودشون نفهمیده بودن فکرمی کردم که یه نگهبان همیشه هر لحظه بالای سرمونه که فقط خطاهای ما رو ثبت می کنه منتظر ایستاده تا تنبیه مون کنه اونم با شدتی سخت از بس به اون کار اشتباه و نحوه تنبیه هم فکر می کردیم و اصلا نمی دونستیم آره بابا خودت درخواست این تنبیه رو دادی حالاچرا گلایه می کنی ؟! فکر می کردیم خدای که لحظه ای پلک نمی زنه و فقط منتظر تا کار اشتباهی بکنم سر بزنگاه یقیه منو بچسبه تا می خوره کتک بخورم بابتش و سرمون پایین می انداختیم با بغض و ترس از اون خدا می گفتیم خدایا غلط کردم تورو خدا منو تنبیه نکن این دفعه بگذر بارها بارها اینو شنیدم اگه اتفاقی که دلمون خواست نیافتاد برامو همه بهمون گفتن خدا برای تو نمی خواد یعنی برای فقط یه تعدادی می خواد اون با صفت انسانی خودم مقایسه کردم که بله خدا هم تبعیض قائل می شه پس بی خیالش شو تو که آقا زاده نیستی تو که زیبا نیستی توکه فقیری تو که خوش انام نیستی جذاب نیستی تو تنبلی اصلا و همه اینا همه اینا اگر واقعا هم هیچ کدوم اینا هم نبودیم از بس اون ذهن بیمار بهمون دیکته می کرد باورمون می شد بله راست می گه پس بی خیال حتی رفتن دنبال چقدر درسته این حرفا یا که غلط می شدیم نهایتش هم تسلیم ولی تسلیم چی تسلیم کی می شدیم ؟؟؟؟! تسلیم هم نجواهای شیطانی ذهنمون و هزارتا مورد مثل این ولی هیچ وقت کسی محکم نگفت مثل وقتی که مگفتن خداوند جزای کار بد رو سخت می ده بگن آروم باش خدا الرحمن الرحمینه خدا بزرگه کافیه ازش بخوای کافیه بخوای اگه نماز خوندیم از ترس اینکه مسلمون بودنمون خوندیم که مبادا توی همون آخرت که حاکمش خدای ظالمه ساخته ذهنمونه منتظر تنبیه مواخذه من نشسته خوندیم خدایا من چقدر اشتباه کردم چقدر نادون بودم خدایا ممنونم که منو از این جهالت نجات دادی مگه انسان جاهل مشرک گذشته چه شکلی بوده افکاری با شدت کمتر یا بیشتر از من داشته خدای من اگه قرار بود باقی عمرم هم تو رو نشناسم و بمیرم چه زندگی اسفباری باید داشته باشم خدای من خدای مهربانی هاست خدای بخشنده رئوفه خدای سخاوتمندی که منتظر که من بفهمش درکش کنم باورش کنم که اون خالق منه هر چی که توی این جهانه خدای منه که اعتبارم و شخصیتم راهم و مسیرم رو اونه که مشخص میکنه و می دونه داره منو کجا می بره می دونه اونقدر سخاوتمنده که حتی ذهن من و هیچ ماشین حسابی توی دنیا اختراع نشده اونو شمارش کنه پس بذار خدا کارش رو بکنه و تو فقط نظاره گر باش و امیدت رو از دست نده و باور داشته باش کسی که دست توی دستاش حواسشم بهدل کوچیک تو هست مثل مادری که نمی زاره بچه ش سردش بشه گرسنه بشه گریه کنه حتی مهربان تر ازمادرته درک می کنی اینو باور کن اینو باورکن با گوشت استخون نحیفت خدارو هر چقدر باور داشته باشم به همون اندازه برام گسترده می شه پرودگارم چه زیبا جواب همه سوالای منو دادی سپاس سپاس باور توحیدی بزرگترین و عظیمترین درسی که تو می تونی از این دوره و نزد این استاد بزرگ بگیری بابا باور کن یه بار فقط که اشتباه رفتی این صد بار فقط یه بار باور کن و بیا توی این مسیر بد جایی نمی ری ها اول همه چی با خداست و آخرشم با خدا خیلی وقتا خیلی از ماها قبلترها یه الگو برای خودمون از همجنسامون داشتیم و انتخاب می کردیم و همه چیزمون رو میخواستیم عین اون باشه از نحوه پوشش و یا حرف زدن و حتی بعضی ها مدل راه رفتنشون حتی . بعدش یه جاهای می دیدم پس وای چی شد چرا من اندازه اون آدمه محبوب نیستم دیدنی نیستم منو تحویل نمی گیرن ؟ یه بار پرسیدی مگه راهت رو درست رفتی مگه درست در اون باجه درست مقصدت ایستادی؟؟؟ مگه بلیطت رو درست تهیه کردی ؟؟؟مگه تو نقشه ت رو برداشته بودی آیا ؟؟؟ راهنمات کی بود به جز ذهنت پر از نجواهای شیطانی که تسخیر نفست شده بود حالا همینه .و هی پرسیدم چرا ثروتمند نمی شم چرا اون راحت می تونه همچی بخره من نمی تونم چرا تحویلم نگرفتن یعنی پر از چراهایی که هیچ وقت بااین ذهن آشفته جوابی براشون نبود ولی اون آدم بامن خیلی فرق داشت من همیشه دو دو تا چهارتا باید م کردم ولی اون باز می تونست وتازه راحت بهترش رو بدست می آورد یه جای دیگه کم می آورردیم اشکمون سرازیر می شد آه و ناله مون گوش فلک رو پاره می کرد که چرا همون شیطان ذهنمون کلا کارش بلده کلا خلع سلامون کرده بود ولی همون خدای مهبون

    بخشنده اینجا هم تنها نذاشت ما رو یه جای صدای از ته چاه منو شنید و پاسخش رو روشن بهم داد که بنده ی من اشتباه نکن من هم به دنبال تو بودم و تو گریز پا شده بودی حواست به من نبود و من الان فهمیدم جسم رنجور بیمار و زخمی من الان توی دستای گرمه پرودگار مهربونمه اومده که اون تعمیرش کنه از اولشم بهتر و این بار محاله من ازش جدا بشم وای من چه اشتباه بزرگی مرتکب شده بودم اگه اون آدم محبوب دلها بود اگه اون ثروتمند بود اگه اون همیشه همچی براش درست می شد برای این بود که باوراش درست بود برای این بود که خودش رو دوست داشت با خودش توی صلح بود باورای توحیدی اون یادش مونده بود ولی من نه خدای که اون خلق کرده منم هم خلق کرده خدای که آقایعباس منش رو خلق کرده مریم چون رو خلق کرده منم خلق کرده با همون چشمی که اونا رو نگاه می کنه من رو هم نگاه می کنه خدا زبان سپاسگذاری رو به من دوباره آموخت این یکی از همون کلیداس خدای من هم همه چیزم راحت برای بنده هاش فراهم می کنه بدون تبیعضی خادی که تو رو مهمان این دنیا خاکی و این سفره کرده همه اون مخلفات رو جلوی تو هم گذاشته ولیتو ظرفت رو اشتباه برداشتی تو با آبکش امدی سر این چشمه پرودگارت غفل از اینکه خدا وسایلشم برات فراهم می کنه کرده تو مشکلت فضولی کردن خودته اینکه نیامدی هنوز صاحب خونه شدی اینم نتیجه سرک کشیدن بی جای توه خدای بزرگم ازت ممنونم شکرتمی کنم همیشه هیچ وقت تنهامون نداز بچه ها باورای توحیدی همون پی ساختمونه محکم آینده ماهاست منیت دشمن این و یه جور درستش موریانه این عهدی که من و شما با خدا بستیم خدا رو توی همین کتاب آ سمانی اونقدر قشنگ به تفسیر کشیده که فقط با زبانت دلت اون می تونی بفهمینی کافیه دل به دلش بدی

    ممنونم مریم جان از یادآوری به جا و به موقعتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    Shirin گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    سلام دوست خوبم

    مرحبا زهرا خانم نازنینم با خوندن کامنته تمام وجودم پر از آرامش شد خدیا چه بنده های خوبی رو سر راهم قرار دادی ممنونم دوست بی نظیرم چه خوب خدا رو درک کردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: