موفقت پایدار، حاصل حضور پیوسته در مسیر است
سوال:
من برای رسیدن به خواسته ها و آرزوهام، هر راه و روشی و استراتژی که تعیین میکنم و شروع به استفاده ازش میکنم، اول بهم جواب میده و حتی منو به خواسته هام می رسونه اما دوام زیادی نداره.
به عنوان مثال: پیش خودم میگم برای رسیدن به خواسته هات باید اونها رو رها کنی و دنبالش نباشی.
سپس تصمیم می گیرم که به خواسته هام نچسبم. ابتدا جواب میگیرم و حتی به تعدادی از خواسته هام از این طریق رسیده ام. اما بعد از اینکه مطمئن شدم راهش همینه، دیگه این شیوه به من جواب نمی ده.
آیا قانون رهایی برای بعضی خواسته ها جواب نمیده یا من کلا این قانون رو درک نکردم؟
پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش:
فرمول رسیدن به خواسته به طور خلاصه این است:
تنها راه تحقق خواسته، ورود به مدار آن خواسته است و تنها راه ورود به مدار خواسته، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است.
وقتی باورهای هماهنگ با خواسته ای را می سازی، آنوقت رسیدن به آن خواسته در ذهنت منطقی می شود. یعنی دیگر یک خواسته دور و دراز به نظر نمی رسد بلکه به خاطر ساخته شدن باورهای هماهنگ با خواسته، با ایده ها و راهکارهایی احاطه می شوی که رسیدن به آن خواسته و داشتن آن را برایت منطقی تر و بدیهی تر می نماید. در نتیجه کمتر نگران نتیجه نهایی هستی و بیشتر متمرکز بر اجرای ایده ها و راهکارهایی می شوی که درباره آن خواسته داری و از این مسیر لذت می بری.
واضح ترین نشانه چسبیدن به خواسته، نگرانی درباره نتیجه نهایی است.
وقتی محتاج نتیجه نهایی هستی، یعنی به خواسته ات چسبیده ای.
وقتی به جای لذت بردن از مسیر خواسته و قدم برداشتن برای آن، نگران نتیجه نهایی هستی، وقتی تجربه احساس خوب را منوط به داشتن آن خواسته می دانی، اینها نشانه های واضحی است از چسبیدن به خواسته.
واضح ترین نشانه نچسبیدن به خواسته این است که قادر هستی تمام تمرکز، اشتیاق و انگیزه خود را صرف اجرای راهکارهایی نمایی که درباره خواسته ات داری و به جای نگران بودن درباره نتیجه، آنقدر بر اجرای ایده ها و برداشتن قدم ها متمرکز هستی و آنقدر این کار برایت لذت بخش است که دیگر فضایی برای چسبیدن به خواسته یا نگران بودن درباره نداشتن آن، باقی نمی ماند.
بنابراین، تفاوت بسیاری است میان “رها کردن خواسته و نچسبیدن به آن” با “اقدام نکردن و قدم بر نداشت”
وقتی هیچ قدمی برای خواسته ات بر نمی داری یعنی رسیدن به آن خواسته را باور نداری.
اگر منظور شما از نچسبیدن به خواسته، یعنی منتظر ماندن برای افتادن یک گونی پول از آسمان، یعنی هنوز نتوانسته ای باورهای هماهنگ با آن خواسته را بسازی.
اقدام نکردن درباره خواسته، نشانه واضح غیر ممکن بودن آن خواسته از نظر شماست.
زیرا محال است رسیدن به خواسته ای را باور داشته باشی، اما هیچ اقدامی برایش انجام ندهی.
به قول استاد عباس منش ایمانی که عمل نیاورد، فقط حرف است.
به همین دلیل بارها در قرآن پس از واژه “الذین آمنوا”، بلافاصله واژه “و عملوا الصالحات”، آمده است.
نچسبیدن به خواسته، به معنای دست روی دست گذاشتن نیست، بلکه به معنای قرار دادن خود در مسیر دریافت الهامات، به واسطه ایجاد باورهای هماهنگ با خواسته و عملی ساختن آن الهامات برای هدایت به مراحل بعدی و قدم های بعدی است.
پس اولین قدم برای رسیدن به مرحله رها کردن خواسته، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است.
همان مواردی است که استاد عباس منش مفصلا در جلسه هشتم دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها، توضیح داده است.
این جلسه ای است که باید درکنار هر دوره ی دیگر تکرار شود. زیرا این جلسه یک روش ساده و کارا به شما یاد می دهد تا بتوانی هر باوری را که بخواهی در هر زمینه ای بسازی.
این جلسه فرمولی جامع و بدون خطا درباره نحوه ساختن باورهای قدرتمند کننده در دستت می گذارد.
فقط کافی است اساس این فرمول را درک کنی. آنوقت می توانی این فرمول را برای ایجاد باورهای قدرتمند کننده درباره هر هدفی اجرا نمایی.
خواه آن هدف قبولی در کنکور باشد، یا ارتقاء کسب و کار و شغل، ایجاد یک رابطه عاشقانه، خریدن خانه و خودروی دلخواهت، سفر به کشوری که دوست داری و زندگی در آن، رسیدن به آزادی مالی و …
هر گاه قصد ساختن باور هماهنگ با یک هدف را داشتی، کافی است یک بار دیگر این جلسه را گوش دهی و در همان حین، ایدههایی که برای ساختن آن باور به شما الهام میشود را یادداشت و سپس آنها را اجرا نمایی.
بنابراین، مهم ترین قدم برای نچسبیدن به خواسته، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است.
وقتی آن باورها ساخته می شود، به مسیر ایده ها، راهکار ها و فرصت هایی هدایت می شوید که داشتن آن خواسته برایتان منطقی می شود. سپس با ایمان ، ایده های الهام شده را عملی می سازید و به جای منتظر نتیجه ماندن، از مسیرتان لذت می برید.
و مهم تر از همه، بدون نگرانی و عجله، به اندازه کافی این مسیر را ادامه می دهید. زیرا ممکن است همان اتفاقی که ظاهرا نشانه جواب ندادن یا جواب برعکس باشد، در واقع در حال هدایت شما به مسیر خواسته تان باشد و اگر کمی بیشتر این مسیر را ادامه دهید، به خواسته تان می رسید.
اینجا همان نقطه ای است که فقط افرادی موفق به عبور از این نقطه می شوند که توانسته اند آن باورهای قدرتمند کننده و آن ایمان شکست ناپذیر را بسازند و سکّان این کشتی و “هدایت به سمت چگونگی تحقق آن خواسته” را به چنین ایمان شکست ناپذیر و باورهای قدرتمند کننده ای سپرده باشند و در یک کلام، تسلیم چنین ایمانی باشند و با خیال راحت فقط در مسیر بمانند.
ایمانی که خود را در لذت بردن از مسیر و احساس بی نیازی از خواسته و ادامه این روند، نشان می دهد.
مثل این است که در کویری سوزان درپی آب و آبادانی باشی و فردی دانا به شما اطمینان دهد که باید فلان مسیر را ادامه دهی تا به آب و آبادنی برسی.
شما در ابتدا حرف او را باور و مسیر را ادامه می دهی. سپس متوجه تپه ای از شن می شوی که هیچ نشانی از آبادانی و زندگی ندارد و حتی از آن بیابان هم بی آب و علفتر است. سپس ناامید شده و می گویی این بیابان به این تپه و شنزار ختم شد نه به آب و آبادنی و حتی ممکن است از ادامه مسیر منصرف شوی
در حالیکه آن فرد دانا، از منظره پشت آن تپه که جنگل و آبادانی است، باخبر بوده است. فقط شما باید آنقدر به حرف او ایمان می داشتی که مسیر را تا انتها می رفتی.
دلیل اینکه افراد در ابتدای مسیر به نتایج خوبی می رسند اما کم کم دیگر نه تنها خبری از نتایج نمی شود، بلکه پس رفتهایی هم دارند، این است که نمی توانند در این مسیر ثابت قدم بمانند و به اندازه کافی این مسیر را ادامه دهند.
نمی توانند با همان ایمان و اشتیاقی این مسیر را ادامه دهند که آن را شروع کرده اند.
زیرا نتوانسته اند باورهای هماهنگ با آن خواسته را در ذهن شان تثبیت نمایند. خیلی مهم است که باورهای هماهنگ با آن خواسته را بسازی و در طی مسیر به وسیله تمرکز بر خواسته، اجرای ایده ها الهام شده درباره آن و لذت بردن از مسیر اجرای آن ایده ها و اقدامات و تمرکز بر نکات مثبت آن مسیر و تایید نتایج به ظاهر کوچک، آن باورها را مرتباً تغذیه نموده و در ذهنت تثبیت نمایی.
زیرا از آنجا که هیچ فردی باورهایش100% قدرتمند کننده ای ندارد، قطعاً به خاطر وجود یک سری باورهای محدود کننده، ممکن است در طی این مسیر، در مواقعی اتفاقات ناخواسته ای رخ دهد.
در چنین لحظاتی فرد نیاز به آن باورهای قدرتمند کننده و هماهنگ با خواسته دارد که بتواند از عهده نجواهای ذهنش بر بیاید و ناامید نشود.
زیرا اصلاً اشکالی ندارد که گاهی با ناخواسته ها مواجه شویم یا احساس مان بد شود. این موضوع نمی تواند هیچ تاثیر منفی ای بر نتایج مان بگذارد اگر سریعاً به وسیله رسیدن با احساس خوب با کمک تغییر زاویه نگاه، کنترل شود.
اما در صورتیکه فرد در این مواقع نتواند ذهنش را کنترل نماید، یا به مدت زمان زیادی در آن فضای فرکانسی بماند، از مسیر اصلی گمراه می شود.
خصوصاً اگر فرد در ابتدای راه باشد و باورهایش مثل جوانه ای تازه سر زده باشد. قطعا این جوانه نیاز به مراقبت ویژه دارد.
یعنی در ابتدای راه، از آنجا که تمام تمرکز فرد بر آن باور جدیدی است که در حال ساختنش است و تمام توجه اش متمرکز بر آن باور است، ورودی هایی را وارد ذهنش می نماید که موجب رشد و تغذیه آن باور می شود.
به همین دلیل نتایج خیلی واضح را در همان اوایل کار مشاهده می کند. اما رفته رفته دچار این توهم می گردد که:
“من دیگر همه چیز را می دانم!”
“من دیگر در این کار استاد هستم”
در نتیجه از فضای ایزوله ای که برای کنترل ذهنش ساخته بود، خارج می شود و دیگر تا آن حد از ورودی ها ذهنش مراقبت نمی کند و درباره این موضوع حساسیت به خرج نمی دهد.
از آنجا که شیطان ذهن همیشه فعال است و منتظر روزنه و فرصت مناسبی است تا نفوذ خود را آغاز نماید، خیلی سریع از کوچکترین روزنه سهل انگاری یا بی ایمانی شما، وارد عمل شده و آن باورهای محدود کننده قبلی را فعال می نماید تا شما را ناامید کند و به این نتیجه برساند که:
“این کارها جواب نمی دهد”
در نتیجه با اینکه فرد تا اینجای کار اینهمه نتیجه گرفته، با اینکه با چشم خود دیده که تلاش برای کنترل ذهن، هماهنگ شدن با قوانین خداوند و ساختن باورهای قدرتمند کننده چه تاثیراتی در زندگی اش داشته و چه نتایجی برایش ایجاد نموده، اما به محض برخورد با ناخواسته ای بی اهمیت، ایمانش را از دست می دهد و به این نتیجه می رسد که شاید اتفاقی بود؟!
شاید همین یک بار بود؟!
و …
در نتیجه دوباره بی خیال همه چیز می شود و دوباره برمی گردد به همان شیوه همیشگی خودش
این اتفاقی است که برای 90% از افرادی رخ می دهد که در برهه ای تصمیم به تغییر باورهای شان گرفتند اما ادامه ندادند.
به عنوان مثال، فرد به محض اینکه می داند برای داشتن رابطه ای عالی، باید باورهای قدرتمند کننده درباره روابط را بسازد، باید روی عزت نفس اش کار کند، باید احساس لیاقت تجربه عشق را در خود ایجاد نماید، خود سازی را شروع می کند.
روی عزت نفس و خودباوری اش کار می کند و جهان هم به همان اندازه به او پاداش می دهد. یعنی فرد دلخواهش وارد زندگی اش می شود و رابطه ای عاشقانه را با او تجربه می کند. اما در ادامه مسیر، کم کم فراموش می کند که دلیل این نتایج، همان لحظه هایی بوده که با عشق و تعهد روی ذهنش کار می کرده، ورودی های ذهنش را کنترل می کرده و سعی داشت همواره متمرکز بر نکات مثب هر لحظه باشد و…
در نتیجه، دوباره مراقبت از ذهنش را فراموش می کند. سپس مشکلی در روابط اش پیش می آید یا با ناخواسته ای مواجه می شود و به جای اینکه به خود یادآور شود که به محض رها کردن افسار ذهن، پای ناخواسته ها به زندگی ام باز شد، ناامید می شود و می گوید:
“این کارها جواب نمی دهد”!!!
“قانون برای من جواب نمی دهد”!!!
مهم نیست شما تا چه حد به هماهنگی با قوانین کیهانی متعهد هستید، در هر صورت، جهان همواره نعمت هایش را ارزانی آن عده معدودی می نماید که در مسیر می مانند و ادامه می دهند
بنابراین اگر تحت هر شرایطی به این نتیجه رسیدی که قانون برای تو جواب نمی دهد، فورا بدان که شیطان ذهنت در کار است و این همان نقطه ای است که او کارش را شروع نموده و ظاهرا موفق هم شده است
زیرا اگر به خداوند و قوانینش ایمان داشته باشی و این قانون را به خوبی درک نموده باشی و بدانی که خدوند جهان را طراحی نموده تا به فرکانس های تو پاسخ دهد و خداوند هرگز از قوانینش عدول نمی کند، دیگر شکی برایت باقی نمی ماند.
زیرا به خوبی می دانی نتیجه یک فرکانس قدرتمند کننده، قطعا تجربه ای عالی است
نتیجه باورهای قدرتمند کننده قطعا سلامتی، ثروت و آرامش است و در یک کلام، نتیجه ماندن در احساس خوب، تجربه اتفاقات خوب است
آنگاه حتی اگر آن نتیجه، مورد دلخواه ات نباشد، به خاطر یقین به قوانین خداوند، حتی یک لحظه هم مشکل را از قوانین نمی دانی و به دنبال یافتن علت آن ناخواسته ها، در بیرون از خود نیستی یا به دنبال یافتن تناقض در قوانین نخواهی بود.
بلکه عامل را جایی درون باورها و فرکانس های خودت می جویی. زیرا ایمان داری بیرون از تو چیزی وجود ندارد بلکه همه اتفاقات بیرونی، ساخته و پرداخته ی باورهای درونی ات است و همه چیز در دست باورها و فرکانس های خودت قرار گرفته.
این دیگر انتخاب خودت است که می خواهی با این قدرت چکار کنی!؟
می خواهی چه اتفاقاتی را برای خود رقم بزنی؟!
آیا می خواهی به نجواهای ذهنت گوش دهی و از مسیر گمراه شوی یا اینکه می خواهی ندای هدایت قلبت را دریافت و به آن عمل نمایی!
در هر صورت، تو هستی که انتخاب می کنی در کدام مسیر حرکت نمایی. اگر انتخابت هماهنگی با قوانین خداوند باشد، آنوقت به ندای قلبت گوش می دهی و به آنچه به تو گفته می شود عمل می نمایی و این قانون را که
احساس خوب= اتفاقات خوب است را جدی گرفته و حتی جرأت شک و تردید به آن را نداری و از آنجا که می دانی رابطه تو با خداوند رابطه ای ابدی است که هرگز قطع نمی شود وتا زمانیکه با قوانین خداوند، خصوصا قانون احساس خوب = اتفاقا خوب، هماهنگ هستی، قطعا هدایت او را در مسیر قدم به قدم و پله به پله دریافت می کنی، به همین دلیل دیگر نه تنها نگران آینده نیستی، بلکه از لحظه به لحظه مسیرت لذت می بری، بی آنکه نگران نتیجه باشی.
این معنای رهایی از خواسته است
این موضوع را استاد عبا سمنش مفصلا در جلسه چهارم و هشتم راهنمای عملی دستیابی به آرزوها و جلسه نهم دوره جهان بینی توحیدی و نیز به صورت مختصر تر در قسمت هفتم و هشتم مصاحبه شما با استاد عباس منش مفصلا توضیح داده است که می توانی با گوش دادن به این فایلها، قوانین این موضوع را درک و حریف نجواهای ذهنت شوی که هر بار به طریقی عزمش را برای گمراه نمودن شما،جزم می کند.
به پاس قدر دانی وسپاسگزاری از آموزش های عالی استاد بزرگوارمبر خودمواجب میدانم هر زمان توانستم کامنت بنویسم با عشق در این سایت عالی و فوق العاده وجهانی
سلام ودرود خدمت همگیاین کامنت مینویسم که به یادگار باقی بمونه از من برای هر انکسکه در مسیر موفقیت مثل من روزهایی بسیار خوب وروزهایی با نتایج کمتر تجربه کرده ودلیلش را نمیدونه من دلیلش از تجربیات شخصی خودم و تطبیق با مطالب استاد براتون میگم
دوستان عزیز
چیزی به نام تمرکز وجودداره ما درهرکاری با تمرکز بسیار بالا پیش بریم قطعا نتایج عالی میگیریم
گاهی اینتمرکز برای ما ناخود اگاه از برخورد با تضاد ها حاصل میشه مثلا من باید حقوق بدهم و از تاریخ اخر برج رد شده و کارگرها مدام سوال میپرسند حقوق کی پرداخت میشه از طرفی من الان سفارش خاصی ندارم و خساب ها هم خالی
در این شرایط من به چکار باید بکنم
مراحل حل این مساله بستگی داره شما چه باورهایی داشته باشید اگر بر اساس مطالب سایت جلو اومده باشید قطعا شما باید یکادم توحیدی باشید یعنی خداوند را منبع بلامنازع همه چیز بدونید و بدانید این قدرت عظیم در مقابل تایید هر درخواستی از شما چراغ سبز نشون میده و شما خالق زندگی خودتون هستید چونخداوند دوست دارد شما زندگیتون خودتون به عالی ترین شکل خلق کنید همه چیز بستگی داره چقدر این باور قبول داشته باشید این اصل کار هست ولی پذیرفتن این باور نیاز به تکامل داره اگر مثل من مبتدی باشید باید همین موضوع در مقایس بسیار کوچکتر ازش نتیجه گرفته باشید
مثلا برای ثبت نام پسرتون پولی نیاز داشتید تصمیم گرفتید به هیچ کس رونزنید و جور شده
و هزاران مثال دیگه این مثال ها را اگر بیاد بیاورید و سپاسگزار باشید از خداوند میتونه ابعادش بسیار بسیار بزرگتر بشه پس زمانی که برای ما تضادی شکل میگیره با داشتن باورهایی نه 100٪ کامل ودر حد افراد مبتدی شما (اگر برای حل مساله به مسیر های میانبری ودوپینگی مثل اینکه اگر این مشکل بوجوداومد میرم وام میگیرم اگر اینمشکل بوجوداومد فلان چیزما میفروشم یا پول دستی از کسی میگیرم فکر نکنید چوناصلا نمیزاره به مرحله تمرکز برسید و شما با دست خودتون موفقیت را دور میکنید از خودتون در اون مساله تمرکز ناخود اگاه ایجاد کردید)
شما تمرکز میکنید بدون اینکه شاید خودتونمطلع باشید مثال دیگه ای میزنم پسر شما در جمعیت گم میشه شما دیگه هیچی نمیفهمید حتی اگر یکی بهت بگه طلا رفت بالا یا اومد پایین فحشش میدید میگید مرتیکه من دنبال پسرم هستم تو از طلا حرف میزنی ! اینجا شما تمرکز دارید و با این تمرکز اگر باورهایی حتی ابتدایی ولی درست داشته باشید به هدفتون میرسید
مساله ما این هست که بیشتر وقتی به سایت مراجعه میکنیم و یا وقتی تصمیم میگیرممتعهدانه روی خودمون کار کنیم که به مشکلی برخورد میکنیم اون موقعه وارد میشیم کمی باورهامون اصلاح میشه و چونتمرکز داریم نتیجه میگیریم
بعدا بعد از حل مشکل باز هم به سایت میاییم بازهم روی باورهامون کار میکنیم اما ……. اونتمرکزه نیست در نتیجه نتیجه ملموسی دیده نمیشه تا باز به تضادی بخوریم ناریخ اجاره مون برسه حقوق پرسنلمون برسه و وووو ….
خوب حالا چکار کنیم که نتایج ممتد و بقول عرب ها الی طول باشه ؟!؟؟
جواب ساده است باید تمرکز همچنان حفظ بشه ممکنه بگید نمیتونیم اون تمرکزی که در شرایط حاد داریم را در شرایط غیر حاد تجربه کنیم جواب نیازی به اون حد از تمرکز هم نیست پس چکار کنیم !!!
دوستان عزیز من تکتک این موارد تجربه کردم ومو شکافانه پیش رفتم موارد بسیاری را برسی کردم
یکسری شغل ها مغازه دار ها خیلی موفق هستن همیشه صف مشتری دارن اکثراین ها صاحبان مغازه همون جا هستن یعنی تمرکز دارنروکارشون اینکه خالا چقدر سود کنند و چقدر مغازشونبخوان بزرگ کنند نیاز به باورهاشون داره
در خالات عادی یکسری عوامل تمرکز مارا بهممیزنند ما باید اونها را حذف کنیم و اگاهانه بوسیله یکسری از تمرین های تجسمی تمرکزمون را زیاد کنیم
تجسم راهکاری هست که مثل یکدوربین تفنگ عمل میکنه ودقیقا هدف را برای شما میاره جلو و فقط کافیه شلیک کنید
عوامل بر هم زننده تمرکز عبارت است از
عوامل ورودی دیداری و شنیداری اعم از گفتگوهای بیخود شنیدن مطالب بیخود دیدن تلویزیون ماهواره و شبکه های اجتماعی حتی برای من فعالیت در خوداینستاگرام چه تجاری چه شخصی و حتی میخواهم کمی جاه طلبانه تر پیش برم فعالیت در خود سایت استاد ممکنه الان به من گیر بدید ولی این حقیقته ومن تجربش کردم
اگر در همین سایت عالی شما تمرکزتون از دیدن زیبایی ها بره روی لایک ها / لایک استاد / لایکدیگر افراد / جواب دادن دیگران / اینکه چرا فلانی همیشه کامنتش اول میشه ولی کامنت من دیده نمیشه
همین سایت هم کهمنبع موفقیت هست باعث نذول شما میشه و بهتره فعالیت نکنید یا روش فعالیتتون تغییر بدید با تغیر زاویه دیدتون با این تعبیر که کامنت های من بسیار ارزشمند هست چه توسط دیگران واستاد دیده بشه یا دیده نشه اصلا مهم نیست من فقط برای تمرین خودم مینویسم همین و رها کنیم و ماری به دیگران نداشته باشیم
تمرکز دوستان بسیار بسیار مهمه حالا بازهم در دل این تمرکز یکموضوع دیگیری هست به اسم نچسبیدن تمرکز میتونه ذهنی باشه که قطعا بسیار بسیار بسیار کارآمد تره میتونه هم فیزیکی باشه که بازهم همون تمرکز فیزیکی دوباره تبدیل به ذهنی میشه مثلا من به عنوان مدیر کارخانه وقتی در محیط کارخانه هستم صدای دستگاه میشنوم و میبینیم و با پرسنل برخورددارم تمرکزم بیشتر حاصل میشه تا وقتی کنار اب هستمومیخواهم به کارخانه ام تمرکز کنم دقیقا مثل وای فای هست که هرچقدر شما به چیزی که میخواهید نزدیکترباشید تمرکزتون بیشتره
این موضوع با عنوان درمدارخواسته قرار گرفتمهم توسط استاد مطرحمیشه
وقتی پسر شما گممیشه شما در مدار وکانونپیدا کردنش هستید
وقتی بدهی تاریخش میرسه شما در مدار دریافت پول هستید
وقتی من به کارخانه میرومو پرسنل مسایل اعلاممیکنندو از نزدیک میبینم در مدار خواسته های حدیدم قرار میگیرم
البته همه اینها از هزاران کیلومتردورتر هممیتواند انجام شود اگر شما تمرکز و تجسم ذهن قوی داشته باشید
حالاوقتی ما در این مدار خواسته هستیم باید نچسبیم
شایددرک این موضوع برای خیلی ها پیچیده باشه
که قطعا نیاز به تکامل دارن تا بفهمن
شما تمرکز را ایجاد کردید چه اگاهانه چه غیر اگاهانه
در مدار خواسته هستید
اینجا است که باید رها باشید همون چیزی که مریم خانمدر مقاله نوشتن شما با ایجاد یک باور عظیم اینکه خداوند منبع اگاهی کل هست و هر اتفاقی بیافته قطعا و ملیارد درصد به نفع من هست چونبنده خدا هستم چونخداوند از احوال من از رگگردنم نزدیکتره چون خداوند در درونمن هست شما باید رها بشید
شما در درونمدار باید رها شوید
اگر در خارجاز مدار رها شوید این اصلا هیچ فایده نداره این اسمش هیچی هست نه مداری هست ونه رهایی
شما باید دردرونمداری که اگاهانه یا غیر اگاهانه خاصل کردید رها شوید چطور ؟
با باور عظیمخداوند هیچ باور دیگه ای جایگزین این باورنیست شاید دلیل اینکه رب بدون الف و لام اومده همینه که ما باوری عظیم به نام رب قدرت مطلق این هستی بتونیم ایجاد کنیم
وقتی شما به این حالت میرسید قطعا به خواسته خودتون میرسید واین سیکل ادامه دار میشه
ولی تاکید میکنم رها بودن کار هر کسی نیست شما باید عوامل بسیاری را قطع کنید وباور سازی توحیدی کنید تا به این مرحله برسید از گرفتن وام از گرفتن غرض از اخراج شدن از کار از طلاق گرفتن همسر از ترکبچه از خیلی عوامل باید بزرگترشوید تا به این مرحله برسید
دوستان موفقیت کار بسیار اسونی هست برای کسی کهمتعهده وجیگر شیرداره
کسی که جیگر نداره کسی کهنمیتونه بزرگ باشه موفقیت براش بسیار سخته
من گفتن این تجربیات خودم بنویسم شایدروزی کسی خوند و یا شایدمهیچ کسنخوندمهم نیست خداقل برای خودمتمرین شد همین کامنتها برای من ایجاد تمرکز میکنه روی قانون ومطالب قبلی و بازبیاد اوردم کهتمرکز ورهایی میدونی من قبلا با یکدختری دوستبودم بهش میگفتم من بچسب نچسب هستم این جمله خیلی کمک میکنه معنی تمرکز و رهایی بفهمید
هم باید باشید هم باید نباشید
هم باید بچسبید هم نباید بچسبید
واقعا نمیدونم کسی این مطالب منا درکمیکنه یا نه انشا الله کهمفیدهست و دوستاننتایج میگیرن همونطور که من الان دارمنتایج عالی میگیرم
چهروزهایی داشتم کهنتایجعالی میگرفتمو با چنان احساس هیجانی مشغول بازی میشدم در فضاهای مجازیودوبارهودوباره مشکل یک روند کاملا سینوسی الان متعهدانه با اهرم رنج و لذت حذف کردم خیلی چیزها این به معنی اینکه دلم میخواهد ولی ندارم نیست
شما باید سیر بشید از چیزی که دوسش کمی ندارید
من اینستاگرام را عاشقش بودم ولی الان اصلا دلم نمیخواهد چه شخصی چه تجاری
با چه باوری ؟ با این باور کهوخید جان تو دوست داری مشهور بشی بسپار به خداوند اون نمیخواهد تو الان زحمت بکشی
وحید جان با اینستاگرام تجاری میخوای مشتری پیدا کنی ؟ ولش کن بسپارش به خداوند برو سایت بزن چرا برای سایت خودت تلاش نکنی بجای اینستا ؟؟؟
میدونی بچه ها همه چیز توحیده وقتی پیش برید پیش برید یک جایی میفهمید همه چیز اونه فقط باید بچسبید به اون اون وقت همه این چیزهایی که بالا نوشتم را اون اتوماتیک برات ردیف میکنه با لذت و عشق
ولی باید بریم تا بفهمیم نمیدونم شاید در اینده بدون رفتن هم فهمیدن ولی من رفتم مسیر را طی کردم و انشا الله فهمیدم همه راهم خودش بردم قدم به قدم دستم راگرفت و برد میدونی فقط باید از خدا هذایت بخواهیم فقط باید اجازه بدیم هدایتمون کنه همه چیز ساده است ولی این سادگی را باید بفهمیم و خداوند کمک میکنه اگر ازش بخواهیم
کلام اخر اول و اخر همه چیز خداونده همه چیز رب العالمینه فقط باید بخواهید ازش امیدوارانه بخواهید هدایت میشیم
موفق باشید
وحید ربانی