اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استادعزیزم و مریم جان عزیزم ، ایول و ماشالله با شماها ، ماشالله به تیپتون استادمن ماشالله به ماشین و جاده سرسبزی که طی میکنید و خداروشکر که بسلامتی و مهمانی هستید .
دوست داشتم مریم جان میدیم .
استادجان اصلا غیر قابل مقایسه است کارکرد ما و شما . شما فوق العاده هستین و بهتون تبریک میگم .خدانگهدارتون باشه
you keep saying why you go back to ur old way of doing things and being when you know the right path… let me tell you why .. they go back to their old ways because their paradigms have not changed yet…. they have been in praxes mode which means integration of idea into behavior .. that means they consciously have been trying to change themselves , to act on the new idea. the new ideas has not been planted in their subconscious mind yet . the new ideas are not a part of their overall concept ….. and until they plant the new ideas in the subconscious mind they will go back and forth …
باجود تلاشهایی که میکردم و تمرینات و انجام میدادم ولی تقریباً هر چند روز یک اتفاق ناخواسته باعث میشد که کارها آنطور که باید انجام نشه اونجا بود که استادم به من گفت باید روی شخصیتم کار کنم و من رو با دوره آفرینش استاد عباس منش آشنا کرد
چون آگاهی کاملی از دوره های استاد و سایتشون نداشتم از طریق سرچ در تلگرام در کانالی به نام قانون آفرینش استاد عباس منش عضو شدم واین دوره رو اونجا گوش کردم
واز همونجا تغییرات در زندگی من به طور محسوسی شروع شد و و کارها روی روال افتاد و من شاهد پیشرفت بودم اما چون باورها در من محکم نشده بود همزمان با اعتراضات در ایران من هم همراه با موج جامعه شدم و نتیجه آن کاملاً مشخص بود.
به نظر من به عنوان شاگرد کوچک این خانواده وقتی که آموزشها تاثیر اولیه خودشون رو میگذارند ما یادمون میره که باید اون باورها رو در خودمون محکم کنیم و برای همین خیلی زود فراموش میکنیم و دوباره برمیگردیم به مسیر قبلی
چه آگاهی های بی نظیری و چه سوالات خوبی واسه افرادیکه مثل من یه مدت از اون مسیر آسفالت و روان خارج شده بودن و رفتن تو مسیر سنگلاخی و خاکی و دوباره برگشتن تو مسیر درست و هموار
من هنوز کامنت دوستان رو نخوندم از نتایج خودمو این مسیر میخوام بگم
استاد من یکسال و نیم پیش که باهاتون آشناشدم همون اوایل نتایج فوق العاده گرفتم که تا مدتها ادامه داشت یعنی اون شوق و اشتیاق و میل به تغییر درون من انقد زیاد بود که میخواستم کل این آگاهیارو ببلعم
ولی بعدیه مدت کم کم نتایجم کم رنگ و کم رنگ شدن خودم به وضوح میدیدم و نمیخواستم که این دگرگونیارو ببینم و تغییر کنم یا شاید نمیدونستم چه تغییری انجام بدم ولی داشتم خودمو گول میزدم تا اینکه اون نتایج تقریبا میشه گفت به کل از بین رفتن و من برگشتم به همون شرایط سابق نه از سلامتی نه از آرامش نه از پول بانکی و نه از روابط عاطفی عالی خبری بود ….
با وجود اینکه این فایلاتون همیشه تو گوشم بود ولی انگار من هرچی بیشتر میشنیدم فایلاتونوهر روز دورتر و دورتر میشدم و بلد نبودم چطور دوباره برگردم به مسیر چکار کنم چقد رو خودم کار کنم و کدوم ویژگیمو اصلاح یا تقویت کنم و کدومارو حذف و اضافه کنم
دقیقا خورده بودم به همون اوضاع بد کشور البته اینم بگم دلیل اینکه من برگشتم به گذشته ام اوضاع داخلی کشور نبود و سعی میکردم که اصلا در موردش نه بحث کنم نه توجه با وجود اینکه من تو قلب همون اعتراضات بودم (سنندج) ولی تقریبا من توجه خاصی بهش نداشتم و هیچ پست و استوری نذاشتم و به قول خانم شایسته فرمودندیکی از دوستان رو تخت فشار گذاشتن که تو چرا هیچ اقدامی نمیکنی و حتما تو از اونایی باید به داد ملتت رسید من بیشتر از این انتقادات رو داشتم ولی خداروشکر از این بابت قوی بودم هیچ اعتنایی نکردم قبل از شروع اون اوضاع چندباری به طرق مختلف از استاد شنیدم که به این موضوعات توجه نکنین و دلایلشونم گفتن من انصافا این مورد رو خوب عمل کردم با وجود اینکه هنوز به یکسال آشنایم با شما نگذشته بود ، چون ذهنیت مردم جامعه خودمو خوب بررسی کرده بودم و خیلی با قوانین جور بود …. خلاصه بگذریم منم تو این اوضاع شرایطم و نتایج به شدت بد شد من نمیدونستم که اون اوایل کدوم یک ویژگی ورفتارام تغییر کرد چه چیزی تو درون من عوض شد که اون نتایج اومد من اصلا دنبال عوامل بیرونی نبودم میدونستم فقط خودم هستم یه چیزی درون من اشتباهه و اونم بعد چندماه پیداش کردم کمبود عزت نفس و عدم احساس لیاقت و اینکه نتونستم درست اونجوری که باید تسلیم باشم و کنترل ذهن داشته باشم( خانم شایسته درست گفتن وقتی یه فکر میاد افکار مشابه خودشم میاره حالا اشکال نداره یه بار دوبار از مسیر خارج شدی به ناخواسته توجه کردی کنترل احساسات تو از دست دادی خوراک ذهنت نامناسب بود عیب نداره طوری نمیشه که … دریغ از اینکه این ویژگی رفتاری داره ادامه پیدا میکنه و مثل یه میوه گندیده اس که اگه به موقع برش نداری همه رو ضایع میکنه و فاسد. میشه)
و مهمتر از همه متعهد باشم ،،، استاد چند روز پیش با یکی از دوستان که یکسال پیش تو پیج اینستاتون باهاشون آشنا شدم گفتن از دوره 12 قدم شما استفاده کردن و این خرفشون واقعا بهم تلنگر زد گفتن من با خودم عهد بستم تو این دوره هرچه استاد گفتن من انجام بدم حتی بگن برو خودتو بنداز پایین من این کارو انجام میدم من متعهدم به گفته هاشون،،، همین که این جمله رو ازشون شنیدم با خودم گفتم اوکی یافتم خودشه من باید مثل همون اوایل متعد باشم به تمام گفته های استاد تو هر دوره ای یا هر فایلی هرچی گفتن مثل وحی منزل بدونم که انگار فقط واسه من گفتن و تماما انجامش بدم ان شاءالله
البته ناگفته نماند اینکه اون مدت نتایج من برگشت خیلی هم بد نبود چون اگه برنمیگشت من الان انقد رشد نکرده بودم و آگاهیام بیشتر نشده بود و مهمتر از همه اینکه پاشنه های آشیلم رو نمیفهمیدم
مورد بعدی تو قانون سلامتی با وجود اینکه من بهش نیاز دارم واقعا ولی یه ترمز پیدا کردم و اونم اینکه ،،،، استاد من تو زندگیم حسرت خیلی چیزا رو دلم مونده درست مثل گذشته شما خب الان که خودم به نسبت اوضاع مالیم بهتر شده میخوام تموم اون چیزایی رو که سالها آرزوشو داشتم بخورم و تجربه کنم ولی پول کافی نداشتم و همیشه حیرت به دل میموندم، تجربه کنم ،،، تجربه کنم و بعد ازش بگذرم به قول خودتون تنها راه گذر از هر چیزی رسیدن و تجربه کردنشه من تا به این خواسته هام نرسم چطور میتونم این دوره رو استفاده کنم وقتی همیشه یه گوشه از ذهنم احساس خلأ و کمبود اون خوراکی و غذا رو داره شاید خنده دار به نظر بیاد ولی این مشکل منه و تا این مسئله برطرف نشه نمیتونم موفق باشم تو خرید این دوره و نتیجه مطلوب بگیرم آخه من عاشق شیرینیجاتم اصلا بوی شیرینی مدهوشم میکنه (استیکره خنده) …. با وجود اینکه از نظر سلامتی واقعا میگم بهش نیازمندم ولی تو ذهن من جای اهرم رنج و لذت برعکسه باید اونارو تجربه کنم به خودم زمان بدم تا جای این اهرم تو ذهنم درست جا بگیره دقیقا مثل زمانیکه با قوانین زندگی آشنا شدم تشنه این آگاهیا بودم میخوام الآنم تشنه این قانون سلامتی بشم و بعد بخرمش فقط در این صورته که میتونم متعهد باشم و کنترل کنم خودمو و بخوام تغییر کنم
دیروز تا حالا دارم فکر میکنم به چراهای حرکت سینوسی در نتایج. این کامنت دومی است که اینجا میذارم. این رد پا رو میذارم، شاید سبب خیر بشه، یک اتفاق بهتر برای همه اعضای وبسایت. نمیدونم چه جوری.
دلیل های حرکت یویویی خودم رو مینویسم، شاید تونستم براشون راه حل عملی پیدا کنم.شاید هم استاد و دیگر رفقا راهنماییم کردن.
1) احساس تنهایی: به هرحال، عباسمنشی شدن، دور و بر آدم رو کمی خلوت میکنه!
2)تضاد اولویتها: بعضی وقتها ما کمی هم به بهتر کردن زندگی اطرافیانمان گوشه چشم داریم و هدفمان از شرکت در دوره ها، تا حدودی همین مورد است. توی کامنتهای عقل کل، مواردی را میتوانید ببینید که زن و شوهر بعد از شروع آموزشها، با همدیگر زاویه پیدا کرده اند.
3) سایه عادتهای بد گذشته: دقت کردم، دیدم دودره بازی بدجوری از محل کار قبلیم توی رگ و پوستم رسوخ کرده! بالاخره 20 سال توی آن محیط بوده ام! میدانید این همه سال دزدیدن از کار ، آدم را دزد بار میآورد! حتی از دوره عباسمنش هم نتایج خودت رو سوخت میکنی…طبق عادت. جبر محیط در این مسله بی تاثیر نبود.
اینا به ذهنم رسید. خدا شاهده نمیخوام پشت دلایل قایم بشوم، بلکه خود افشاگریهای استاد، منو هم آنقدر باوجود کرده که ایرادات خودم رو جار بزنم و بعد درستشون کنم.
از یکی از کامنت های بچه ها هم بدم آمد، بی رو دربایستی! دوست ما بعد از شمردن نتایج عالی و بسیار قابل تحسینشان،گفته بودند که هر کی از فعالیتهاش نتایج خوبی نمیگیره، نباید اسم عباسمنشی رو روش گذاشت! خب دوست عزیز، اگه حسین عباسمنش هم اینجور فکر میکرد که….
نمودار من در نتیجه صعودی است و هر روز با آگاهیها پیش میروم،آگاهیها تقریبا مشترک است و در هر فایل فقط سیمانهای ذهنی گذشته بیشتر میشکند و از نظر رنگ هم سفید وسفید تر میشود
در بسیاری از فایلها اشاره شده که شخصیت باید تغییر کند و برای تغییر نیاز به جهاد اکبر است پس این جهاد لازمه کار است اما بحث تکامل رو حتی اینجا هم باید یاد آوری کنیم چرا که اول آگاهی است بعد نور و بعد ثبات نور
یعنی پایداری زمانی ایجاد میشود که از مراحل گذشته باشیم
من هنوز در حال شکستن سیمانها هستم ،نمیدانم چقدر طول میکشد ،اما هر مدتی که طول بکشد تمام تلاشم را میکنم تا برسم به نقطه پایداری
مشخصا تا زمانی که کنترل ذهن داریم و ورودی رو کنترل میکنیم و باورهای درست میسازیم ما رو به جلو حرکت میکنیم و زمانی که این اعمال را انجام ندهیم یا خودمان را عالم دهر شده بدانیم پس نتایج یا کند یا ثابت یا دنده عقب میشود.
در طول این مدتی که با شما هستم،بعضی اوقات ثابت شدم ولی دنده عقب نرفتم تا جایی که یادمه
سلام به استاد عزیزم ، مریم جان همه اعضای خانواده صمیمی ام
چه فایل خوبی دقیقا نقطه ضعف و آسیب خیلی ها
من همیشه استاد رو تحسین میکنم چون توی کارش استمرار داره
این اصل رو از بچگی و تو سنین مختلف درک کرده بودم
بازم واسه خاطر اطرافیانم
توی رابطه های عاطفی
توی کسب و کارها
همیشه میدیدم چرا اوایل خوبه بعد معمولی میشه ؟ دوست نداشتم واسه خودم اسن اتفاق بیوفته به2 دلیلی یکی اینکه حوصله دوباره کاری نداشتم اینکه زحماتم هدر بره دوباره از نو شروع کنم
یکی هم اینکه می دیدم چقد زمان هایی که زندگی در جریانه و انسان همیشه درحال بهبوده زندگی قشنگه و زمانی که ول معطله زندگی هم لذتی نداره
ولی دقیقا نمی دونستم چرا این اتفاق واسه اطرافیانم میوفته و بعضی ها که خیلی هم کم بودن همیشه حالشون خوبه همیشه تو مسیر موفقیت و لذت هستن و عده بیشتری فقط اوایل یه چیزی
مثلا میدیم یکی تازه خونه میگیره اوایل عاشق خونه اش هست و اواخر دیگه حتی خوشش نمیاد خونه اش رو تمیز کنه
یا بچه میارن روزهای اپل ذوق دارن عاشق بچه هستن باهاش درست برخورد میکنن از وجودش لذت میبرن ولی بعد چند سال تو سر و کله اون بچه میزنن
اصلا یه چالش هم هست تو یوتیوب که دیدم اینکه روزهای اول ازدواج ، 1 ماه بعد ، 6 ماه بعد ، مثلا چند سال بعد که همین طور همه چی عادی و بی حس وحال میشه
همیشه این سوال تو ذهنم بود و نمی تونستم قبول کنم که این شیوه زندگی هست ، همه همینن منم باید اینطوری باشم
دوست داشتم همیشه مثل رود در جریان باشم و همیشه همه چیز واسم تازگی داشته باشه
واقعا استاد تو این فایل دلیل رو خوب توضیح دادین و واقعا ممنونم که این اصل مهم رو یادآوری کردین
اینم یکی از حربه های ذهن هست که اکثرا تو دامش میوفتن
بعد یه مدت اون شور و اشتیاق رو از دست میدن یا فراموش میکنن مسیر رو یا اینکه درگیر روزمره میشن یا به قول استاد سقفشون محدوده نه نامحدود
اینه که نتایج به همون صورتی که رفت بالا نیاد پایین
سوال 1
زمانی که آگاهانه رو دوره ها کار کردم و نتایج داشتم ؟
دوره 12 قدم رو که شروع کردم تا قدم 6 حال روحیم ، لذت بردن از زندگیم خیلی بهتر شد ، شغل قبلیم که واسم سخت بود رو تونستم کنار بزارم و شغل رویایی خودم رو پیدا کنم شاید الان ذهنم بگه خودش اتفاق افتاد ولی من دیگه دام های ذهنم اومده دستم ، تو فکر کن خودش اتفاق افتاد و شانسیه همه چیز
مهمترین دستاورد 12 قدم این بود که من به این شناخت رسیدم که جهان چطور کار میکنه و تونستم ذهنم رو از ناخواسته ها بردارم ….
دوره عزت نفس رو که شروع کردم
توانایی هامو شناختم و خودمو باور کردم ، شکست هامو فراموش کردم و گذشته و آینده رو از ذهنم انداختم بیرون ، مستقل تر شدم ،و مهمترین دستاوردش این بود که من به خودشناسی رسیدم و الان می تونم سریع مچ ذهنم رو بگیرم ، توی هر جمعی با هر فردی میتونم رابطه برقرار کنم و الان احساس آزادی میکنم ، احساساتمو بیان میکنم ، خودم رو توانایی هام رو بیان میکنم
دوره کشف قوانین زندگی شرکت کردم و متوجه شدم چرا به خواسته های چندین ساله ام نمی رسم
دقیقا راهشو یاد کرفتم ( هدف + باور و منطقی کردن باور و الگو پیدا کردن واسه اون باور + اهرم رنج و لذت + کنکاش تو درونم و پیدا کردن اون ترمز ها اون ترس ها اون سد هایی که اجازه نمیده من به خواسته ام با حس خوب فکر کنم + عمل به هدایت ها قدم به قدم = نتیجه ) با این فرمول اولین خواسته ام رو به کمک خدا خیلی هم راحت تیک زدم
سوال 2
من یکبار ازین فضا دور شدم اونم اوایل بود و هنوز تو سایت نیومده بودم تو تلگرام وویس گوش میدادم ، اونم واسه این بود که یه مدت درگیر حواشی بودم با اینکه می دوستم دارم اشتباه میکنم ذهنم میگفت دیگه برگشت فایده نداره آب از سرت گذشته همه چی رو خراب کردی کی می خواد دوباره از نو همه چیز رو بسازه و من هم گوش میدادم ( چون هنوز دوره عزت نفس رو هم شرکت نکرده بودم ضعیف بودم ) و هی دور و دور تر تا یکجا گفتم بسه اومدم سایت رو پیدا کردم همون نشانه اولم دوره 12 قدم بود که یکسال بود گفتم چه خوب ازین دوره شروع میکنم چون یکسال هست خیالم راحته که جدا نمیشم و ازون روز که تعهد دادم دیگه ول نکردم
فقط می دونم زمانی که این آموزه ها رو ول کنیم سرعت پیشرفت میاد پایین ، حس وحال خوب میاد پایین ، شاید موفقیت مالی کاری آدم داشته باشه ولی نمی تونه پکیج کاملی رو برای زندگیش ایجاد کنه
هر جا هم از مسیر خارج شدم دلیلی این بود که ذهنم گولم میزد تو نتیجه نگرفتی واسه تو کار ساز نیست و واسم مدرک میاورد منم چون کارکرد ذهن رو بلد نبودم اون تایم های کم تو حس بد می موندم در خالی که باید باهاش یا منطق و مدرک برخورد میکردم که نتیجه میده و حرف های تو پایه و اساسی نداره جز اینکه حال منو بد کنی و منو از مسیر دور کنی همونطور که تو قرآن اومده شیطان دشمن آشکاره و تو دل مومنان میندازه که حالشون رو بد کنه
سوال 3
دلیلش کم توقع بودن و ولع نداشتن ، افراد بی انگیزه بودن و بی شور و اشتیاق بودن که به نظرم ریشه اش تو ناشکری و ناسپاسی هست
دلیلش اینه که به ذهنشون اجازه جولان میدن که ناخواسته بیاد ، نا امیدی بیاد دلیلش عدم ایمان و عدم اتصال به خداست چون نیروی الهی وقتی تو درون انسان باشه خودبه خود حس حال خوب شور و اشتیاق ، انگیزه ، امید ، ایمان ، حرکت ، و ….. میاد چون این اصل هست
دلیلش اینه که واقعا قلب و ذهن پاکی ندارن چون قلب و ذهن پاک هست که سبک هست و به انسان قدرت پرواز و حرکت رو به جلو میده کسی که ذهنش درگیر باشه ورودی خودش رو کنترل نکنه سنگین میشه و حرکتش به سمت کمال خودش کند میشه
کسی میتونه همواره حرکت کنه که نگاهش فقط به این دنیا نباشه هدفش رشد و کمال خودش تا بی نهایت باشه تا لحظه مرگ اینکه وقتی خدا رو ملاقات میکنه تمام توان خودش زو گذاشته باشه و اونجا دست خالی و خجالت زده نره ، هر روزش رو طوری زندگی کرده باشه که هدر نرفته باشه
اینکه بدونه هر روز یه هدیه از سمت خداست یک نعمته
هر انسان یک نعمته هر روزی که هستی و میتونی از نو بسازی یک نعمت خیلی خیلی بزرگه
میدونی داشتم به خودم فکر میکردم و این حرفارو به خودم میرنم، به ای فکر میکردم به حرفهای استاد اینکه تعهدش قابل تحسین اینکه چطور توی این مسیر مونده و پیشرفت کرده اینکه چطور جلو رفته ببین اون تهدیدی ک عباسمنش شد هرکی میشد جا میزد گفت من نتایج کوچیک دیدم و بعد جا نزدم فکر کنم اینم من بتونم توی زندگیم جا بدم ی سری اصول واسه خودم داشته باشم اگر ب درستی یک چیزی پی برم روش بمونم اقا جان و بدونم ب قول استاد دانشگاهم این تعهد یک ادم ک اون رو نشون میده شخصیتش رو نشون میده. اره برای مغز اولش سخته شروع هر مسیری ساختن عادتهای عصبی یا ترک ی عادتی ی رفتاری مواد شیمایی حجوم میارن چون این احساسات خودشون ی مواد شیمایی توی بدن ایجاد میکنن و این احساسات اعتیاد میشن در بدن پس اولش سخته ولی وافعا ادم باید به یاد بیاره ی سری رنج ها و درد هارو در خودش ب خودش یاداوری و بگه اعتماد ب نفس اینه که تعهد تو به چه شکل تو توی چه مسیری هستی تو چه اصول داری ثابت موندن روی اندیشه ات مسیری ک دیدی درسته اره ب نظرم نهایت قدرت و کنترل ذهن همینه اینکه این شخصیت رو ادم برای خودش بسازه و به خودش یاداور بشه این تصمیم جدی ک داری برای زندگیت میگیری دلیلی داشته حتما اون تصمیم مهم پس با نادیده گرفتنش داری زندگیت به سخره میگیری داری خودت رو بر باد میدی اعتماد ب نفست رو خرد میکنی به نظرم ادم باید در شروع هرکاری این جایگاه اهرم رنج و لذت رو توی ذهنش خیلی قوی بکنه خیلی زیاد ب یاذ دارم من توی زندگبم ب مواردی بسیار متعهد بودم ک ارزشش تو ذهن زیاد شده حس کردم اگر اون موضوع نباشه زندگی من ب خطر میفته من در رنج عظیمی گرفتار خواهم شد برای همین احساس خطر و رنج بود ک من متعهد بودم پس ب نظرم یکی از دلایلی همین فراموش کردن رنج های عبور کرده هست یکی از دلایل به فراموشی سپردن رنجی ک ادم کشید و رنجی ک خواهید کشید هست من به یاد میارم به یاد میارم روزهایی هارو که سقف ارزوهام چقدر کوچیک بوده ایمانم چقدر ضعیف و چقدر فراموش کار بودم بخاطر همین موضوع بوده که همواره در رنج بی ثباتی بی هویتی و زندگی سینوسی بودم من زود فراموش میکنم اون ستوه روزهای سخت رو ک با همین متعهد نبود با همین رها کردن آموزه ها زندگی چ چک و لگد هایی بهم زد من فراموش کردم بخاطر متعهد نبودن چقدر اعتماد رو از خودم گرفتم و رنج ناشی از ی تصمیم و یه تغییری ک تصمیم ب ایجادش گرفته بودم و انجامش ندادم چطور من رو از پا درآورد اره من عادت کردم عادت کردم ب رنج کشیدن سرزنش خودم،له کردن اعتماد ب نفس خودم و خوشی های زودگذر دوپامین های زود گذر من سقف ارزوهام کوچیک بود من ترسیدم اما هیمن حالا اینقدر بی تعهدی رو در زندگیم اجرا کردم ک درون من دیگه به من باور نداره، واقعا بدترین ضربه هارو بی تعهدی به ادم میزنه بیشترین دلیل نبود اعتماد ب نفس همین متعهد نبودن به هدف به مسیر ب ساختن هر روزه خود هست من دارم دارم ب خودم یاد اوری میکنم سالها با این نوع نگرش زندگی کردی چیشد؟؟؟ چیز شک بیشتر جز درد بیشتر اعتماد ب نفست خورد کردی و هی توی چرخه باطل شکست گیر افتادی و ب یاد بیار همواره موفق ترین ادمها متعهد ترین بودن و زمانی تو تعهد وارد زندگیت کردی نتیجه گرفتی موفق ترین ادمها اونها بودن ک اوصولشون رو زیر پا نذاشتن زندگیش قانون هایی داشت و طبق اون زندگی کرد میخام ب خودم یادآوری کنم مسیر پر درد گذشته مسیر پر درد عزت نفس رو خستگی جسمی و روانی عاطفی رو میخوام ب خودم یادآور بشم چرخه های شکست تحصیلی نگرفتن نتیجه مطلبوب از اقداماتت مثل کار جدیدی ک کردی و بعد هیچی ازش درنیاوردی ک هیچ با بدهکاری ازش خارج شدی من معتاد شدم ب دوپامین لحظه ای کسی موفق میشه ک مسیر یادش نره روی اصولش بمونه و اگر میخوای ادم دیگه ای بشی ادا دراوردن رو بذار کنار باید اون. فکر بشه ایده سخن رفتارت یادت باشه بارها اینو دیدی رنجش رو حس کن افسردگی ها یی ک بی تعهدی فراموش کاری در اهداف مسیر بهت داد که چ رنج کشیدی در این سالها و بدون تعهد ک تورو میسازه اره اولش سخته ذهن میخواد نگه داره الگوهای نامناسب قبلی رو چون از لحاظ شیمایی هم ب اون رفتارها و مواد شیمایی ب اون احساسات طرز فکر عادت کرده اما به یاد داشته باش روزهای سخت رو رنج هارو فراموشی هایی ک مثل یه قاتل خفته روح و درون تورو خرد کرد اروم و بدون ک بعدا با تعهد تو تکرار راه درست اون الگوهای ذهنی و مواد شیمایی تغیرر و همه چی راحت تر میشه و ب یادت بیار ک اگر سقف آرزوهات بزرگ نکنی و دنبال دوپامین های لحظه ای باشی مثل کارهای بیهوده اینستا گردی برای پر کردن تنهایی مثل غیبت برای پر کردن اون حس کمبودی ک درونت داری مثل حالا ی روز ی چیزی نمیشه برای اینکه گول ذهنن بخوری ولی غافل اینکه داری ب اعتیاد قبلی بر میگردی اره 95 درصد ذهنت ناخوداگاه ب این موارد اعتیاد داره و اولش سخته چیدن این علفای هرز اما ب یاد داشته باش شدنی، نهایت درد اونجاست که چندسال بعد خودت رو درون ضعف های بزرگتر و رنج های بزرگتر ببینی نهایت درد اونجاست که رنج ناشی از ایستا بودن اونقدر تقلیلت داده که توی پیری ب خودت بیای و بگی چرا حداقل برای یکبار ب خودم قول ندادم ی اصل بهش پایبند باشم چرا اینفدر جسور نبودم ک ب خودم اعتماد کنم و بگم میتونم درد اونجاست ک ب خودت بیای ببینی با همه وجود نخواستی و پیش نرفتی درد اونجاست ک ببینی زندگی برگی در باد داشتی و برای خودت اصولی نداشتی درد اینه زندگی هیچ وقت برات واینمیسه تا بچه خوبی بشی و نازت کنه میزنه بدم میزنه اگر انرژی تضاد گرفتی رفتی بالا ک رفتی اگر نرفتی این ضربه ها ی جایی اونقدر خردت میکنه ک جای تکون خوردن نداری نذار دیر بشه توی این دنیای مادی مکان_زمان زمان محدودی داری اما خیلی جاها میتونی باشی میتونی وسط غیبت باشی میتونی از هدفت دست بکشی و بگی بعدا میتونی از پروسه ک براش زحمت کشیدی کوتاه بیای و بعد برای همیشه ضربه بدی بخوری میتونی خیلی جاهایی باشی ک حاصل 95 درصد ناخوداگاه پر از علف هرز ابا اجدادی اما ب خودت میای و میبینی دیگه زمانی نمونده دیگه انرژی نمونده پس باید تصمیم بگیری بذاری توی مغزت تصمیمی م ب درستیش رسیدی بشع همه زندگیت بشه اصولت اگر عباسمنش ب اینجا رسیده ببین از چی حرف میزنه از لحظاتی ک بالاپایین داشتع اما اینقدر قوی بوده ک در دل اون رنج ها تضادها گفت اقا من اصولم اینع این قدرت وگرنه ک رهبرها موفق ها اگر میخواستن با هر بادی بلرزن ک رهبر نبودن اگر طاووس میخای (زندگی عالی موفق، جور هندوستان بکش (بهاشو بده) و واقعا بده و بدون استاد ی الگو از اون الگوهایی ک بقیه افراد موفق بودن حرفاشون ببین همه ی مسیری داشتن ک روش مسر بودن رفتن تعهد داشتن بالاترین موفقیت ها رو کسایی ب دست آوردن ک بالاترین تعهد هارو. داشتن مثالشونم زیاد تو اطراف ما اونی ک به یادگرفتن ی مهارت جدید ک شروع کرده متعهد موفق تره یا اونی که هر دفعه ی جور بوده اون کاسبی که ب کارش متعهد تر واسش زمان میذاره بهبودش موفق تره یا اونی ک میگه حالا میریم ببینم چی میشه و هیچ بهبود نمیده فقط میگه ببینیم چی میشه اون دانشجویی تو دانشگاه موفق تر ک متعهد تر ب وظایفش یا اونی ک فقط میره غیبت نخوره این تعهد خیلی مهم خیلی زیاد و نبودش یعنی بی ثباتی درد، رنج، از دست دادن اعتماد ب نفس یادت باشه که از یاد نبری هرکی ک رفته بالا چرا اونجاست یادت باشه برای بالا موندن بالا رفتن باید بزرگ بخوای خیلی زیاد دختررر کم خواستن تورو توی کم نگه میداره.
من چند وقت هست که دوره 12قدم رو قدم اول رو خریدم و فکرمی کردم فقط باید اونارو گوش بدم و بقیه فایل ها ب کنار ولی اینکه در روز فقط یکبار به یک ویس گوش بدم یا اصن گوش ندم خیلی منو درگیر کرده بود بعد گفتم که ببین این دوره یک ماه هست و در کنار این دوره فایل های رایگان رو هم گوش بده و من نمیدونستم که از کدوم فایل های دسته بندی شروع کنم و دقیقا یک ماه گذشت و وقتی من متوجه شدم که نتیجه هام پایدار نیستند کم کاری از خود منه و شروع کردم دوباره گوش دادن 12قدم و باز هر روز عقب میوفتادم و نتیجه ها برمیگشت و اما امروز دیگه واقعا از اینکه هی برگردم به گذشته خودم خسته شدم و وقتی گفتم خدایا خودت هدایتم کن چند بار گفتم من همش دارم از اصل دور میشم و وارد فرعی ها میشم و دوباره ورودی هام نامناسبه بعد یک لحظه اومد تو ذهنم که آره استاد یه دسته مخصوص داره درباره تشخیص اصل از فرع و اومدم و چشمم به این فایل خورد و شروع کردم به گوش دادنش دیدم که آره ببین دارم جواب سوال هامو میگیرم خدا همینجوری داره بنده هاشو هدایت میکنه ها ما هر لحظه از سوی خداوند هدایت میشویم فقط باید اون هدایت هارو دریافت کنیم و من خیلی خوشحالم که دریافت کردم هدایت خداوند و
همینطور چند روز پیش یه مشکلاتی برام پیش اومدش و من یه حرفایی زدم که خیلی احساس گناه داشتم و همینطور احساس گناه تا خود شب که از خداوند خواستم منو ببخشه و یاد کردم از حرفای استاد که هروقت و هرجا که بودی میتونی به درگاه خداوند توبه کنی و عذرخواهی کنی ولی هرچی با خودم حرف میزدم و معذرت خواهی میکردم دلم آروم نمیشد که یکدفعه یه حسی بهم گفت برو دعای کمیل حضرت علی علیه السلام رو بخون و خدا میدونه که من با خواندن اون دعا چقدر آروم شدم و در آخر هم احساس گناه رفت و احساس کردم که بخشیده شدم و کلی آرامش و حال خوب وارد زندگی من شد و میدونم که هروقت هدایت خواستم از خداوند هدایت شدم و هروقت تسلیم بودم در برابر خدا یک جوری کارهامو به راحتی انجام داده که فقط شکرگذار خداوند بودم و هستم و من وقتی یک یا دو روز این باور هارو میزارم کنار به حالت قبل برمیگردم و الان به این نتیجه رسیدم که باید پایدار عمل کنم و متعهد باشم و از مسیر و خوش بختی لذت ببرم و مراقب ورودی هام باشم من باید ذهنمو کنترل کنم باورهای درست بسازم از خداوند میخوام که از همین لحظه به بعد پایدار عمل کنم و نتایج پایدار به دست بیارم همیشه و همیشه
امیدوارم از این صحبت های که نوشتم برای خودم درس بگیرم و پایدار عمل کنم به قوانین
امیدوارم هر لحظه بیشتر به خداوند و قوانین خدا نزدیکتر باشیم
سلام استادعزیزم و مریم جان عزیزم ، ایول و ماشالله با شماها ، ماشالله به تیپتون استادمن ماشالله به ماشین و جاده سرسبزی که طی میکنید و خداروشکر که بسلامتی و مهمانی هستید .
دوست داشتم مریم جان میدیم .
استادجان اصلا غیر قابل مقایسه است کارکرد ما و شما . شما فوق العاده هستین و بهتون تبریک میگم .خدانگهدارتون باشه
سلام عرض ادب بر استاد جان و بانو مریم
استاد دقیقا من همین شکلی هستم وباشگاه میرم هیکلم خوب میشه 15 کیلو کم میکنم بعد میام 2 ماه نمیرم
یا هرکاری که انجام میدم یه دوره انجام میدم وبعد دوباره بی خیال میشم
نمی دونم والا علت چی میتونه باشه ؟
ذهن فقط من رو میکشونه به سمت تنبلی
ووقتی از مسیر دور میشم انقدر حالم بد میشه وعذاب وجدان میگیرم که حد نداره
استاد ممنون میشم بیشتر در این مورد صحبت کنید
شاد باشید
you keep saying why you go back to ur old way of doing things and being when you know the right path… let me tell you why .. they go back to their old ways because their paradigms have not changed yet…. they have been in praxes mode which means integration of idea into behavior .. that means they consciously have been trying to change themselves , to act on the new idea. the new ideas has not been planted in their subconscious mind yet . the new ideas are not a part of their overall concept ….. and until they plant the new ideas in the subconscious mind they will go back and forth …
به نام خدای هدایتگر
سلام به همه مخصوصاً اساتید عزیزم
یک سال پیش من در یک دوره اقدام گرایی شرکت کردم ،
باجود تلاشهایی که میکردم و تمرینات و انجام میدادم ولی تقریباً هر چند روز یک اتفاق ناخواسته باعث میشد که کارها آنطور که باید انجام نشه اونجا بود که استادم به من گفت باید روی شخصیتم کار کنم و من رو با دوره آفرینش استاد عباس منش آشنا کرد
چون آگاهی کاملی از دوره های استاد و سایتشون نداشتم از طریق سرچ در تلگرام در کانالی به نام قانون آفرینش استاد عباس منش عضو شدم واین دوره رو اونجا گوش کردم
واز همونجا تغییرات در زندگی من به طور محسوسی شروع شد و و کارها روی روال افتاد و من شاهد پیشرفت بودم اما چون باورها در من محکم نشده بود همزمان با اعتراضات در ایران من هم همراه با موج جامعه شدم و نتیجه آن کاملاً مشخص بود.
به نظر من به عنوان شاگرد کوچک این خانواده وقتی که آموزشها تاثیر اولیه خودشون رو میگذارند ما یادمون میره که باید اون باورها رو در خودمون محکم کنیم و برای همین خیلی زود فراموش میکنیم و دوباره برمیگردیم به مسیر قبلی
به قول استاد هر روز باید روی خودمون کار کنیم
ما نیاز داریم به استمرار باورهامون محکم بشه
بنام تنها قدرت مطلق جهان هستی
سلام خدمت استادان عزیز وبزرگوارم
چه آگاهی های بی نظیری و چه سوالات خوبی واسه افرادیکه مثل من یه مدت از اون مسیر آسفالت و روان خارج شده بودن و رفتن تو مسیر سنگلاخی و خاکی و دوباره برگشتن تو مسیر درست و هموار
من هنوز کامنت دوستان رو نخوندم از نتایج خودمو این مسیر میخوام بگم
استاد من یکسال و نیم پیش که باهاتون آشناشدم همون اوایل نتایج فوق العاده گرفتم که تا مدتها ادامه داشت یعنی اون شوق و اشتیاق و میل به تغییر درون من انقد زیاد بود که میخواستم کل این آگاهیارو ببلعم
ولی بعدیه مدت کم کم نتایجم کم رنگ و کم رنگ شدن خودم به وضوح میدیدم و نمیخواستم که این دگرگونیارو ببینم و تغییر کنم یا شاید نمیدونستم چه تغییری انجام بدم ولی داشتم خودمو گول میزدم تا اینکه اون نتایج تقریبا میشه گفت به کل از بین رفتن و من برگشتم به همون شرایط سابق نه از سلامتی نه از آرامش نه از پول بانکی و نه از روابط عاطفی عالی خبری بود ….
با وجود اینکه این فایلاتون همیشه تو گوشم بود ولی انگار من هرچی بیشتر میشنیدم فایلاتونوهر روز دورتر و دورتر میشدم و بلد نبودم چطور دوباره برگردم به مسیر چکار کنم چقد رو خودم کار کنم و کدوم ویژگیمو اصلاح یا تقویت کنم و کدومارو حذف و اضافه کنم
دقیقا خورده بودم به همون اوضاع بد کشور البته اینم بگم دلیل اینکه من برگشتم به گذشته ام اوضاع داخلی کشور نبود و سعی میکردم که اصلا در موردش نه بحث کنم نه توجه با وجود اینکه من تو قلب همون اعتراضات بودم (سنندج) ولی تقریبا من توجه خاصی بهش نداشتم و هیچ پست و استوری نذاشتم و به قول خانم شایسته فرمودندیکی از دوستان رو تخت فشار گذاشتن که تو چرا هیچ اقدامی نمیکنی و حتما تو از اونایی باید به داد ملتت رسید من بیشتر از این انتقادات رو داشتم ولی خداروشکر از این بابت قوی بودم هیچ اعتنایی نکردم قبل از شروع اون اوضاع چندباری به طرق مختلف از استاد شنیدم که به این موضوعات توجه نکنین و دلایلشونم گفتن من انصافا این مورد رو خوب عمل کردم با وجود اینکه هنوز به یکسال آشنایم با شما نگذشته بود ، چون ذهنیت مردم جامعه خودمو خوب بررسی کرده بودم و خیلی با قوانین جور بود …. خلاصه بگذریم منم تو این اوضاع شرایطم و نتایج به شدت بد شد من نمیدونستم که اون اوایل کدوم یک ویژگی ورفتارام تغییر کرد چه چیزی تو درون من عوض شد که اون نتایج اومد من اصلا دنبال عوامل بیرونی نبودم میدونستم فقط خودم هستم یه چیزی درون من اشتباهه و اونم بعد چندماه پیداش کردم کمبود عزت نفس و عدم احساس لیاقت و اینکه نتونستم درست اونجوری که باید تسلیم باشم و کنترل ذهن داشته باشم( خانم شایسته درست گفتن وقتی یه فکر میاد افکار مشابه خودشم میاره حالا اشکال نداره یه بار دوبار از مسیر خارج شدی به ناخواسته توجه کردی کنترل احساسات تو از دست دادی خوراک ذهنت نامناسب بود عیب نداره طوری نمیشه که … دریغ از اینکه این ویژگی رفتاری داره ادامه پیدا میکنه و مثل یه میوه گندیده اس که اگه به موقع برش نداری همه رو ضایع میکنه و فاسد. میشه)
و مهمتر از همه متعهد باشم ،،، استاد چند روز پیش با یکی از دوستان که یکسال پیش تو پیج اینستاتون باهاشون آشنا شدم گفتن از دوره 12 قدم شما استفاده کردن و این خرفشون واقعا بهم تلنگر زد گفتن من با خودم عهد بستم تو این دوره هرچه استاد گفتن من انجام بدم حتی بگن برو خودتو بنداز پایین من این کارو انجام میدم من متعهدم به گفته هاشون،،، همین که این جمله رو ازشون شنیدم با خودم گفتم اوکی یافتم خودشه من باید مثل همون اوایل متعد باشم به تمام گفته های استاد تو هر دوره ای یا هر فایلی هرچی گفتن مثل وحی منزل بدونم که انگار فقط واسه من گفتن و تماما انجامش بدم ان شاءالله
البته ناگفته نماند اینکه اون مدت نتایج من برگشت خیلی هم بد نبود چون اگه برنمیگشت من الان انقد رشد نکرده بودم و آگاهیام بیشتر نشده بود و مهمتر از همه اینکه پاشنه های آشیلم رو نمیفهمیدم
مورد بعدی تو قانون سلامتی با وجود اینکه من بهش نیاز دارم واقعا ولی یه ترمز پیدا کردم و اونم اینکه ،،،، استاد من تو زندگیم حسرت خیلی چیزا رو دلم مونده درست مثل گذشته شما خب الان که خودم به نسبت اوضاع مالیم بهتر شده میخوام تموم اون چیزایی رو که سالها آرزوشو داشتم بخورم و تجربه کنم ولی پول کافی نداشتم و همیشه حیرت به دل میموندم، تجربه کنم ،،، تجربه کنم و بعد ازش بگذرم به قول خودتون تنها راه گذر از هر چیزی رسیدن و تجربه کردنشه من تا به این خواسته هام نرسم چطور میتونم این دوره رو استفاده کنم وقتی همیشه یه گوشه از ذهنم احساس خلأ و کمبود اون خوراکی و غذا رو داره شاید خنده دار به نظر بیاد ولی این مشکل منه و تا این مسئله برطرف نشه نمیتونم موفق باشم تو خرید این دوره و نتیجه مطلوب بگیرم آخه من عاشق شیرینیجاتم اصلا بوی شیرینی مدهوشم میکنه (استیکره خنده) …. با وجود اینکه از نظر سلامتی واقعا میگم بهش نیازمندم ولی تو ذهن من جای اهرم رنج و لذت برعکسه باید اونارو تجربه کنم به خودم زمان بدم تا جای این اهرم تو ذهنم درست جا بگیره دقیقا مثل زمانیکه با قوانین زندگی آشنا شدم تشنه این آگاهیا بودم میخوام الآنم تشنه این قانون سلامتی بشم و بعد بخرمش فقط در این صورته که میتونم متعهد باشم و کنترل کنم خودمو و بخوام تغییر کنم
سلااام، عاشقتونم
دیروز تا حالا دارم فکر میکنم به چراهای حرکت سینوسی در نتایج. این کامنت دومی است که اینجا میذارم. این رد پا رو میذارم، شاید سبب خیر بشه، یک اتفاق بهتر برای همه اعضای وبسایت. نمیدونم چه جوری.
دلیل های حرکت یویویی خودم رو مینویسم، شاید تونستم براشون راه حل عملی پیدا کنم.شاید هم استاد و دیگر رفقا راهنماییم کردن.
1) احساس تنهایی: به هرحال، عباسمنشی شدن، دور و بر آدم رو کمی خلوت میکنه!
2)تضاد اولویتها: بعضی وقتها ما کمی هم به بهتر کردن زندگی اطرافیانمان گوشه چشم داریم و هدفمان از شرکت در دوره ها، تا حدودی همین مورد است. توی کامنتهای عقل کل، مواردی را میتوانید ببینید که زن و شوهر بعد از شروع آموزشها، با همدیگر زاویه پیدا کرده اند.
3) سایه عادتهای بد گذشته: دقت کردم، دیدم دودره بازی بدجوری از محل کار قبلیم توی رگ و پوستم رسوخ کرده! بالاخره 20 سال توی آن محیط بوده ام! میدانید این همه سال دزدیدن از کار ، آدم را دزد بار میآورد! حتی از دوره عباسمنش هم نتایج خودت رو سوخت میکنی…طبق عادت. جبر محیط در این مسله بی تاثیر نبود.
اینا به ذهنم رسید. خدا شاهده نمیخوام پشت دلایل قایم بشوم، بلکه خود افشاگریهای استاد، منو هم آنقدر باوجود کرده که ایرادات خودم رو جار بزنم و بعد درستشون کنم.
از یکی از کامنت های بچه ها هم بدم آمد، بی رو دربایستی! دوست ما بعد از شمردن نتایج عالی و بسیار قابل تحسینشان،گفته بودند که هر کی از فعالیتهاش نتایج خوبی نمیگیره، نباید اسم عباسمنشی رو روش گذاشت! خب دوست عزیز، اگه حسین عباسمنش هم اینجور فکر میکرد که….
از این حرفها تو این وبسایت نداشتیم.
بگذریم.
همه تون رو دوست دارم
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشین.
بنام خداوند رحمان و رحیم
سلام خدمت استاد بزرگوار و استاد شایسته
سلام خدمت همه بزرگواران هم خانواده
نمودار من در نتیجه صعودی است و هر روز با آگاهیها پیش میروم،آگاهیها تقریبا مشترک است و در هر فایل فقط سیمانهای ذهنی گذشته بیشتر میشکند و از نظر رنگ هم سفید وسفید تر میشود
در بسیاری از فایلها اشاره شده که شخصیت باید تغییر کند و برای تغییر نیاز به جهاد اکبر است پس این جهاد لازمه کار است اما بحث تکامل رو حتی اینجا هم باید یاد آوری کنیم چرا که اول آگاهی است بعد نور و بعد ثبات نور
یعنی پایداری زمانی ایجاد میشود که از مراحل گذشته باشیم
من هنوز در حال شکستن سیمانها هستم ،نمیدانم چقدر طول میکشد ،اما هر مدتی که طول بکشد تمام تلاشم را میکنم تا برسم به نقطه پایداری
مشخصا تا زمانی که کنترل ذهن داریم و ورودی رو کنترل میکنیم و باورهای درست میسازیم ما رو به جلو حرکت میکنیم و زمانی که این اعمال را انجام ندهیم یا خودمان را عالم دهر شده بدانیم پس نتایج یا کند یا ثابت یا دنده عقب میشود.
در طول این مدتی که با شما هستم،بعضی اوقات ثابت شدم ولی دنده عقب نرفتم تا جایی که یادمه
دلایل اینکه ادامه پیدا نمیکنه :
عوض کردن استاد
گشتن دنبال آگاهیهای جدید
اطمینان نداشتن از قانون
اتفاقات غیر قابل پیش بینی
تنبلی و سستی
عالم دهر دانستن خود
عدم کنترل ذهن
عدم کنترل ورودیها
سر جمع بخوام در یک کلمه بگم شرک
بنام خدای فراوانی ها
سلام به استاد عزیزم ، مریم جان همه اعضای خانواده صمیمی ام
چه فایل خوبی دقیقا نقطه ضعف و آسیب خیلی ها
من همیشه استاد رو تحسین میکنم چون توی کارش استمرار داره
این اصل رو از بچگی و تو سنین مختلف درک کرده بودم
بازم واسه خاطر اطرافیانم
توی رابطه های عاطفی
توی کسب و کارها
همیشه میدیدم چرا اوایل خوبه بعد معمولی میشه ؟ دوست نداشتم واسه خودم اسن اتفاق بیوفته به2 دلیلی یکی اینکه حوصله دوباره کاری نداشتم اینکه زحماتم هدر بره دوباره از نو شروع کنم
یکی هم اینکه می دیدم چقد زمان هایی که زندگی در جریانه و انسان همیشه درحال بهبوده زندگی قشنگه و زمانی که ول معطله زندگی هم لذتی نداره
ولی دقیقا نمی دونستم چرا این اتفاق واسه اطرافیانم میوفته و بعضی ها که خیلی هم کم بودن همیشه حالشون خوبه همیشه تو مسیر موفقیت و لذت هستن و عده بیشتری فقط اوایل یه چیزی
مثلا میدیم یکی تازه خونه میگیره اوایل عاشق خونه اش هست و اواخر دیگه حتی خوشش نمیاد خونه اش رو تمیز کنه
یا بچه میارن روزهای اپل ذوق دارن عاشق بچه هستن باهاش درست برخورد میکنن از وجودش لذت میبرن ولی بعد چند سال تو سر و کله اون بچه میزنن
اصلا یه چالش هم هست تو یوتیوب که دیدم اینکه روزهای اول ازدواج ، 1 ماه بعد ، 6 ماه بعد ، مثلا چند سال بعد که همین طور همه چی عادی و بی حس وحال میشه
همیشه این سوال تو ذهنم بود و نمی تونستم قبول کنم که این شیوه زندگی هست ، همه همینن منم باید اینطوری باشم
دوست داشتم همیشه مثل رود در جریان باشم و همیشه همه چیز واسم تازگی داشته باشه
واقعا استاد تو این فایل دلیل رو خوب توضیح دادین و واقعا ممنونم که این اصل مهم رو یادآوری کردین
اینم یکی از حربه های ذهن هست که اکثرا تو دامش میوفتن
بعد یه مدت اون شور و اشتیاق رو از دست میدن یا فراموش میکنن مسیر رو یا اینکه درگیر روزمره میشن یا به قول استاد سقفشون محدوده نه نامحدود
اینه که نتایج به همون صورتی که رفت بالا نیاد پایین
سوال 1
زمانی که آگاهانه رو دوره ها کار کردم و نتایج داشتم ؟
دوره 12 قدم رو که شروع کردم تا قدم 6 حال روحیم ، لذت بردن از زندگیم خیلی بهتر شد ، شغل قبلیم که واسم سخت بود رو تونستم کنار بزارم و شغل رویایی خودم رو پیدا کنم شاید الان ذهنم بگه خودش اتفاق افتاد ولی من دیگه دام های ذهنم اومده دستم ، تو فکر کن خودش اتفاق افتاد و شانسیه همه چیز
مهمترین دستاورد 12 قدم این بود که من به این شناخت رسیدم که جهان چطور کار میکنه و تونستم ذهنم رو از ناخواسته ها بردارم ….
دوره عزت نفس رو که شروع کردم
توانایی هامو شناختم و خودمو باور کردم ، شکست هامو فراموش کردم و گذشته و آینده رو از ذهنم انداختم بیرون ، مستقل تر شدم ،و مهمترین دستاوردش این بود که من به خودشناسی رسیدم و الان می تونم سریع مچ ذهنم رو بگیرم ، توی هر جمعی با هر فردی میتونم رابطه برقرار کنم و الان احساس آزادی میکنم ، احساساتمو بیان میکنم ، خودم رو توانایی هام رو بیان میکنم
دوره کشف قوانین زندگی شرکت کردم و متوجه شدم چرا به خواسته های چندین ساله ام نمی رسم
دقیقا راهشو یاد کرفتم ( هدف + باور و منطقی کردن باور و الگو پیدا کردن واسه اون باور + اهرم رنج و لذت + کنکاش تو درونم و پیدا کردن اون ترمز ها اون ترس ها اون سد هایی که اجازه نمیده من به خواسته ام با حس خوب فکر کنم + عمل به هدایت ها قدم به قدم = نتیجه ) با این فرمول اولین خواسته ام رو به کمک خدا خیلی هم راحت تیک زدم
سوال 2
من یکبار ازین فضا دور شدم اونم اوایل بود و هنوز تو سایت نیومده بودم تو تلگرام وویس گوش میدادم ، اونم واسه این بود که یه مدت درگیر حواشی بودم با اینکه می دوستم دارم اشتباه میکنم ذهنم میگفت دیگه برگشت فایده نداره آب از سرت گذشته همه چی رو خراب کردی کی می خواد دوباره از نو همه چیز رو بسازه و من هم گوش میدادم ( چون هنوز دوره عزت نفس رو هم شرکت نکرده بودم ضعیف بودم ) و هی دور و دور تر تا یکجا گفتم بسه اومدم سایت رو پیدا کردم همون نشانه اولم دوره 12 قدم بود که یکسال بود گفتم چه خوب ازین دوره شروع میکنم چون یکسال هست خیالم راحته که جدا نمیشم و ازون روز که تعهد دادم دیگه ول نکردم
فقط می دونم زمانی که این آموزه ها رو ول کنیم سرعت پیشرفت میاد پایین ، حس وحال خوب میاد پایین ، شاید موفقیت مالی کاری آدم داشته باشه ولی نمی تونه پکیج کاملی رو برای زندگیش ایجاد کنه
هر جا هم از مسیر خارج شدم دلیلی این بود که ذهنم گولم میزد تو نتیجه نگرفتی واسه تو کار ساز نیست و واسم مدرک میاورد منم چون کارکرد ذهن رو بلد نبودم اون تایم های کم تو حس بد می موندم در خالی که باید باهاش یا منطق و مدرک برخورد میکردم که نتیجه میده و حرف های تو پایه و اساسی نداره جز اینکه حال منو بد کنی و منو از مسیر دور کنی همونطور که تو قرآن اومده شیطان دشمن آشکاره و تو دل مومنان میندازه که حالشون رو بد کنه
سوال 3
دلیلش کم توقع بودن و ولع نداشتن ، افراد بی انگیزه بودن و بی شور و اشتیاق بودن که به نظرم ریشه اش تو ناشکری و ناسپاسی هست
دلیلش اینه که به ذهنشون اجازه جولان میدن که ناخواسته بیاد ، نا امیدی بیاد دلیلش عدم ایمان و عدم اتصال به خداست چون نیروی الهی وقتی تو درون انسان باشه خودبه خود حس حال خوب شور و اشتیاق ، انگیزه ، امید ، ایمان ، حرکت ، و ….. میاد چون این اصل هست
دلیلش اینه که واقعا قلب و ذهن پاکی ندارن چون قلب و ذهن پاک هست که سبک هست و به انسان قدرت پرواز و حرکت رو به جلو میده کسی که ذهنش درگیر باشه ورودی خودش رو کنترل نکنه سنگین میشه و حرکتش به سمت کمال خودش کند میشه
کسی میتونه همواره حرکت کنه که نگاهش فقط به این دنیا نباشه هدفش رشد و کمال خودش تا بی نهایت باشه تا لحظه مرگ اینکه وقتی خدا رو ملاقات میکنه تمام توان خودش زو گذاشته باشه و اونجا دست خالی و خجالت زده نره ، هر روزش رو طوری زندگی کرده باشه که هدر نرفته باشه
اینکه بدونه هر روز یه هدیه از سمت خداست یک نعمته
هر انسان یک نعمته هر روزی که هستی و میتونی از نو بسازی یک نعمت خیلی خیلی بزرگه
میدونی داشتم به خودم فکر میکردم و این حرفارو به خودم میرنم، به ای فکر میکردم به حرفهای استاد اینکه تعهدش قابل تحسین اینکه چطور توی این مسیر مونده و پیشرفت کرده اینکه چطور جلو رفته ببین اون تهدیدی ک عباسمنش شد هرکی میشد جا میزد گفت من نتایج کوچیک دیدم و بعد جا نزدم فکر کنم اینم من بتونم توی زندگیم جا بدم ی سری اصول واسه خودم داشته باشم اگر ب درستی یک چیزی پی برم روش بمونم اقا جان و بدونم ب قول استاد دانشگاهم این تعهد یک ادم ک اون رو نشون میده شخصیتش رو نشون میده. اره برای مغز اولش سخته شروع هر مسیری ساختن عادتهای عصبی یا ترک ی عادتی ی رفتاری مواد شیمایی حجوم میارن چون این احساسات خودشون ی مواد شیمایی توی بدن ایجاد میکنن و این احساسات اعتیاد میشن در بدن پس اولش سخته ولی وافعا ادم باید به یاد بیاره ی سری رنج ها و درد هارو در خودش ب خودش یاداوری و بگه اعتماد ب نفس اینه که تعهد تو به چه شکل تو توی چه مسیری هستی تو چه اصول داری ثابت موندن روی اندیشه ات مسیری ک دیدی درسته اره ب نظرم نهایت قدرت و کنترل ذهن همینه اینکه این شخصیت رو ادم برای خودش بسازه و به خودش یاداور بشه این تصمیم جدی ک داری برای زندگیت میگیری دلیلی داشته حتما اون تصمیم مهم پس با نادیده گرفتنش داری زندگیت به سخره میگیری داری خودت رو بر باد میدی اعتماد ب نفست رو خرد میکنی به نظرم ادم باید در شروع هرکاری این جایگاه اهرم رنج و لذت رو توی ذهنش خیلی قوی بکنه خیلی زیاد ب یاذ دارم من توی زندگبم ب مواردی بسیار متعهد بودم ک ارزشش تو ذهن زیاد شده حس کردم اگر اون موضوع نباشه زندگی من ب خطر میفته من در رنج عظیمی گرفتار خواهم شد برای همین احساس خطر و رنج بود ک من متعهد بودم پس ب نظرم یکی از دلایلی همین فراموش کردن رنج های عبور کرده هست یکی از دلایل به فراموشی سپردن رنجی ک ادم کشید و رنجی ک خواهید کشید هست من به یاد میارم به یاد میارم روزهایی هارو که سقف ارزوهام چقدر کوچیک بوده ایمانم چقدر ضعیف و چقدر فراموش کار بودم بخاطر همین موضوع بوده که همواره در رنج بی ثباتی بی هویتی و زندگی سینوسی بودم من زود فراموش میکنم اون ستوه روزهای سخت رو ک با همین متعهد نبود با همین رها کردن آموزه ها زندگی چ چک و لگد هایی بهم زد من فراموش کردم بخاطر متعهد نبودن چقدر اعتماد رو از خودم گرفتم و رنج ناشی از ی تصمیم و یه تغییری ک تصمیم ب ایجادش گرفته بودم و انجامش ندادم چطور من رو از پا درآورد اره من عادت کردم عادت کردم ب رنج کشیدن سرزنش خودم،له کردن اعتماد ب نفس خودم و خوشی های زودگذر دوپامین های زود گذر من سقف ارزوهام کوچیک بود من ترسیدم اما هیمن حالا اینقدر بی تعهدی رو در زندگیم اجرا کردم ک درون من دیگه به من باور نداره، واقعا بدترین ضربه هارو بی تعهدی به ادم میزنه بیشترین دلیل نبود اعتماد ب نفس همین متعهد نبودن به هدف به مسیر ب ساختن هر روزه خود هست من دارم دارم ب خودم یاد اوری میکنم سالها با این نوع نگرش زندگی کردی چیشد؟؟؟ چیز شک بیشتر جز درد بیشتر اعتماد ب نفست خورد کردی و هی توی چرخه باطل شکست گیر افتادی و ب یاد بیار همواره موفق ترین ادمها متعهد ترین بودن و زمانی تو تعهد وارد زندگیت کردی نتیجه گرفتی موفق ترین ادمها اونها بودن ک اوصولشون رو زیر پا نذاشتن زندگیش قانون هایی داشت و طبق اون زندگی کرد میخام ب خودم یادآوری کنم مسیر پر درد گذشته مسیر پر درد عزت نفس رو خستگی جسمی و روانی عاطفی رو میخوام ب خودم یادآور بشم چرخه های شکست تحصیلی نگرفتن نتیجه مطلبوب از اقداماتت مثل کار جدیدی ک کردی و بعد هیچی ازش درنیاوردی ک هیچ با بدهکاری ازش خارج شدی من معتاد شدم ب دوپامین لحظه ای کسی موفق میشه ک مسیر یادش نره روی اصولش بمونه و اگر میخوای ادم دیگه ای بشی ادا دراوردن رو بذار کنار باید اون. فکر بشه ایده سخن رفتارت یادت باشه بارها اینو دیدی رنجش رو حس کن افسردگی ها یی ک بی تعهدی فراموش کاری در اهداف مسیر بهت داد که چ رنج کشیدی در این سالها و بدون تعهد ک تورو میسازه اره اولش سخته ذهن میخواد نگه داره الگوهای نامناسب قبلی رو چون از لحاظ شیمایی هم ب اون رفتارها و مواد شیمایی ب اون احساسات طرز فکر عادت کرده اما به یاد داشته باش روزهای سخت رو رنج هارو فراموشی هایی ک مثل یه قاتل خفته روح و درون تورو خرد کرد اروم و بدون ک بعدا با تعهد تو تکرار راه درست اون الگوهای ذهنی و مواد شیمایی تغیرر و همه چی راحت تر میشه و ب یادت بیار ک اگر سقف آرزوهات بزرگ نکنی و دنبال دوپامین های لحظه ای باشی مثل کارهای بیهوده اینستا گردی برای پر کردن تنهایی مثل غیبت برای پر کردن اون حس کمبودی ک درونت داری مثل حالا ی روز ی چیزی نمیشه برای اینکه گول ذهنن بخوری ولی غافل اینکه داری ب اعتیاد قبلی بر میگردی اره 95 درصد ذهنت ناخوداگاه ب این موارد اعتیاد داره و اولش سخته چیدن این علفای هرز اما ب یاد داشته باش شدنی، نهایت درد اونجاست که چندسال بعد خودت رو درون ضعف های بزرگتر و رنج های بزرگتر ببینی نهایت درد اونجاست که رنج ناشی از ایستا بودن اونقدر تقلیلت داده که توی پیری ب خودت بیای و بگی چرا حداقل برای یکبار ب خودم قول ندادم ی اصل بهش پایبند باشم چرا اینفدر جسور نبودم ک ب خودم اعتماد کنم و بگم میتونم درد اونجاست ک ب خودت بیای ببینی با همه وجود نخواستی و پیش نرفتی درد اونجاست ک ببینی زندگی برگی در باد داشتی و برای خودت اصولی نداشتی درد اینه زندگی هیچ وقت برات واینمیسه تا بچه خوبی بشی و نازت کنه میزنه بدم میزنه اگر انرژی تضاد گرفتی رفتی بالا ک رفتی اگر نرفتی این ضربه ها ی جایی اونقدر خردت میکنه ک جای تکون خوردن نداری نذار دیر بشه توی این دنیای مادی مکان_زمان زمان محدودی داری اما خیلی جاها میتونی باشی میتونی وسط غیبت باشی میتونی از هدفت دست بکشی و بگی بعدا میتونی از پروسه ک براش زحمت کشیدی کوتاه بیای و بعد برای همیشه ضربه بدی بخوری میتونی خیلی جاهایی باشی ک حاصل 95 درصد ناخوداگاه پر از علف هرز ابا اجدادی اما ب خودت میای و میبینی دیگه زمانی نمونده دیگه انرژی نمونده پس باید تصمیم بگیری بذاری توی مغزت تصمیمی م ب درستیش رسیدی بشع همه زندگیت بشه اصولت اگر عباسمنش ب اینجا رسیده ببین از چی حرف میزنه از لحظاتی ک بالاپایین داشتع اما اینقدر قوی بوده ک در دل اون رنج ها تضادها گفت اقا من اصولم اینع این قدرت وگرنه ک رهبرها موفق ها اگر میخواستن با هر بادی بلرزن ک رهبر نبودن اگر طاووس میخای (زندگی عالی موفق، جور هندوستان بکش (بهاشو بده) و واقعا بده و بدون استاد ی الگو از اون الگوهایی ک بقیه افراد موفق بودن حرفاشون ببین همه ی مسیری داشتن ک روش مسر بودن رفتن تعهد داشتن بالاترین موفقیت ها رو کسایی ب دست آوردن ک بالاترین تعهد هارو. داشتن مثالشونم زیاد تو اطراف ما اونی ک به یادگرفتن ی مهارت جدید ک شروع کرده متعهد موفق تره یا اونی که هر دفعه ی جور بوده اون کاسبی که ب کارش متعهد تر واسش زمان میذاره بهبودش موفق تره یا اونی ک میگه حالا میریم ببینم چی میشه و هیچ بهبود نمیده فقط میگه ببینیم چی میشه اون دانشجویی تو دانشگاه موفق تر ک متعهد تر ب وظایفش یا اونی ک فقط میره غیبت نخوره این تعهد خیلی مهم خیلی زیاد و نبودش یعنی بی ثباتی درد، رنج، از دست دادن اعتماد ب نفس یادت باشه که از یاد نبری هرکی ک رفته بالا چرا اونجاست یادت باشه برای بالا موندن بالا رفتن باید بزرگ بخوای خیلی زیاد دختررر کم خواستن تورو توی کم نگه میداره.
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
من چند وقت هست که دوره 12قدم رو قدم اول رو خریدم و فکرمی کردم فقط باید اونارو گوش بدم و بقیه فایل ها ب کنار ولی اینکه در روز فقط یکبار به یک ویس گوش بدم یا اصن گوش ندم خیلی منو درگیر کرده بود بعد گفتم که ببین این دوره یک ماه هست و در کنار این دوره فایل های رایگان رو هم گوش بده و من نمیدونستم که از کدوم فایل های دسته بندی شروع کنم و دقیقا یک ماه گذشت و وقتی من متوجه شدم که نتیجه هام پایدار نیستند کم کاری از خود منه و شروع کردم دوباره گوش دادن 12قدم و باز هر روز عقب میوفتادم و نتیجه ها برمیگشت و اما امروز دیگه واقعا از اینکه هی برگردم به گذشته خودم خسته شدم و وقتی گفتم خدایا خودت هدایتم کن چند بار گفتم من همش دارم از اصل دور میشم و وارد فرعی ها میشم و دوباره ورودی هام نامناسبه بعد یک لحظه اومد تو ذهنم که آره استاد یه دسته مخصوص داره درباره تشخیص اصل از فرع و اومدم و چشمم به این فایل خورد و شروع کردم به گوش دادنش دیدم که آره ببین دارم جواب سوال هامو میگیرم خدا همینجوری داره بنده هاشو هدایت میکنه ها ما هر لحظه از سوی خداوند هدایت میشویم فقط باید اون هدایت هارو دریافت کنیم و من خیلی خوشحالم که دریافت کردم هدایت خداوند و
همینطور چند روز پیش یه مشکلاتی برام پیش اومدش و من یه حرفایی زدم که خیلی احساس گناه داشتم و همینطور احساس گناه تا خود شب که از خداوند خواستم منو ببخشه و یاد کردم از حرفای استاد که هروقت و هرجا که بودی میتونی به درگاه خداوند توبه کنی و عذرخواهی کنی ولی هرچی با خودم حرف میزدم و معذرت خواهی میکردم دلم آروم نمیشد که یکدفعه یه حسی بهم گفت برو دعای کمیل حضرت علی علیه السلام رو بخون و خدا میدونه که من با خواندن اون دعا چقدر آروم شدم و در آخر هم احساس گناه رفت و احساس کردم که بخشیده شدم و کلی آرامش و حال خوب وارد زندگی من شد و میدونم که هروقت هدایت خواستم از خداوند هدایت شدم و هروقت تسلیم بودم در برابر خدا یک جوری کارهامو به راحتی انجام داده که فقط شکرگذار خداوند بودم و هستم و من وقتی یک یا دو روز این باور هارو میزارم کنار به حالت قبل برمیگردم و الان به این نتیجه رسیدم که باید پایدار عمل کنم و متعهد باشم و از مسیر و خوش بختی لذت ببرم و مراقب ورودی هام باشم من باید ذهنمو کنترل کنم باورهای درست بسازم از خداوند میخوام که از همین لحظه به بعد پایدار عمل کنم و نتایج پایدار به دست بیارم همیشه و همیشه
امیدوارم از این صحبت های که نوشتم برای خودم درس بگیرم و پایدار عمل کنم به قوانین
امیدوارم هر لحظه بیشتر به خداوند و قوانین خدا نزدیکتر باشیم