اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
مدتهاس که کامنت نگذاشتم ولی این فایل رو خیلی اتفاقی در لب تابم دیدم و قبلا دانلودش کرده بودم و الان گوش دادم .
خیلی فایل خوبی بود و بسیار فکرم رو درگیر کرد .
من متعهدانه با استاد بودم و خیلی پیشرفت کردم و خیلی حالم عالی شد ، نتایج بهتر و بهتر شد تا زمانی ک در اخبار یه خبری شنیدم در مورد سیاست جهانی که قبل از اینکه با استاد اشنا بشم از موارد مورد علاقه ام بود ، وقتی ک خبر شنیدم گفتم من ک احساسم منفی نمیشه یکم اخبار ببینم با احساس مثبت ، یه چیز غیر ممکن بود . هیچی اولاش خبرها رو یکم دنبال کردم بعد بیشتر شد کار با گوشی ام بیشتر شد اینستاگرام ، توییتر ، فیس بوک و تلویزیون … دقیقا از نظر عملکرد برگشته بودم به قبل . یواش یواش شد . نتایج هم دقیقا یواش یواش کمتر میشد من فکر میکردم این بخاطر بازار و این چیزاس تا دوباره استارت زدم بازم شروع
خیلی وقته کامنت نذاشتم و الان خیلی خوشحالم که دارم واستون مینویسم از اشتباهاتی که کردم و از بازگشتم
پارسال دی ماه به اوج موفقیت مالی خودم رسیدم درآمد خوب کار راحت،مشتری خوش برخورد،اصلا همه چی ایده آل بود چه مالی چه بقیه حوزه ها
ولی من خوشی زد زیر دلم و بیخیال شدم نه یهویی بلکه کم کم،نشونه ها رو میدیدم که خدا بهم میگف داری اشتباه میری ولی چون از ته دلم متعهد نبودم توجه نمیکرد
انقدرررر از مسیر دور شدم که درآمدم از ماهی 25 میلیون به ماهی 3 تومن رسید
بازم نمیخواستم قبول کنم که دارم اشتباه میکنم و باید برگردم من همه چی فراموش کردم باورهامو حتی خدارو که کمکم کرد به موفقیت برسم ارتباطم با خدا خیلی کم شد و تا این که چند روز قبل تصمیم جدی گرفتم که دوباره شروع کنم
البته ناگفته نمونه که زیاد متعهد شدم و تو این مسیر اشتباه کردم از جمله من رفتم سراغ دوره های شاگردهای شما، نمیگم خیلی بد بودن ولی وقتی منبع اصلی رو دارم چرا برم سراغ فرع
نه تنها وقت و انرژی و هزینه گذاشتم بلکه کلی ورودی اشتباه گرفتم و الان میفهمم هرکسی برداشت خودش از قانون رو میگه و شاید حتی اشتباه باشه و این حرفای اشتباه میشه باورهای من
تو مسیر خیلی وقتا اشتباه کردم ولی از همشون درس گرفتم و چند روز که متعهدم و هدایت شدم به این فایل
فک کنم یکی از دلایلی که مسیرمو گم میکنم ارتباط با افرادی که فرکانس پایینتری نسبت به من دارن با این که خودم اینو میدونم ولی به خاطر علاقه بهشون نمیتونستم ارتباطمون کم یا قطع کنم
طی همین چند روز با 2 نفر از این افراد قطع ارتباط کردم خییییلی سخت بود ولی به خاطر تعهدم انجامش دادم و بابتش خییییلی خوشحالم و به خودم افتخار میکنم چون یکی از باگ های من بود که نمیتونستم این افراد رو حذف کنم،بهشون وابسته بودم چون حتی درمورد دوست دچار باور کمبود شده بودم فک میکردم اگه اینا برن چجوری دوباره مث اینا رو پیدا کنم،وااااای که چقد اوضاع باورهام نابوده
خدااااا رو شکر که دوباره برگشتم و همین 3،4 روز اتفاقات خوبی افتاده مثلا دو تا از بسته های پستی من که تقریبا 10 روز گم شده بود و معلوم نبود کجاست صحیح و سالم به دست مشتریا رسید
حالم خیلی خوبه و مطمئنم خیلی زود به نتایج قبلی و حتی بهترش برمیگردم
خدارو به خاطر هدایتش و به خاطر وجود نازنین شما هزاران بار شکر میکنم
به امید خدا خیییلی زود از نتایج بزرگم براتون مینویسم
من ابوالفضلم و 19 سالمه استاد و پشت کنکوری هستم ( رشته تجربی) ..
استاد صحبت های شما خیلی بهم کمک کرد باعث شد که پرتی ذهنم کمتر بشه باعث شد خیلی هدفمند تر و پرانرژی تر به ایندم و مسیرم نگاه کنم. من این فایل رو 3 هفته پیش گوش دادم و خیلی جدی تر گرفتم مسیرمو ، درصدهام همه از منفی و صفر رفتن بالا،افتادم داخل شیب مثبت ، صبحها ساعت چهارو نیم بلند میشدم و این فایل رو گوش میدادم ، ولی همینجور که گفتید مغرور شدم و رفتم داخل خیال پردازی ، و به خودم گفتم نگا ابوالفضل تو داخل یک هفته اینقدر تغییر کردی حالا جایزه کارت دو روز برگرد به حالت قبلی ، بشین پای تلویزیون ، برو داخل گوشیت ، همش اهنگ گوش بده،مثل بقیه هم سن و سالات فکر کن و عمل کن و…. ولی خبردار نبودم که ای دل غافل به قول شما دارم راهی رو باز میکنم برای شکست راهی رو باز میکنم برای برگرشت به گذشته بد و زشت خودم. چون کاری که گفتید انجام ندادم ، چه کاری ؟؟! اینکه روزای بد و به خودم یاداوری نکردم روزهایی رو که تعهد نداشتمو به خودم یاداوری نکردم ، اصلا یادم رفته بود تا زمانی که داخل مسیر و فرکانس های درست هستم اتفاقات خوب می افته تا زمانی که داخل اون مسیرم درصدهام میره بالا و حس و حالم خوبه و میتونم مثل فنر ساعت چهارو نیم صبح بلند شم .
استاد اشتباه کردم و چیت دِی دادم به خودم و اون دو روز تبدیل به 3 هفته شد!!!!!!
ازمون دیروز که قلم چی دادم بازم منفی زدم و صفر و امروز دیگه قسم خورم که حتی به مرگم شده دیگه نمیرم داخل اون مسیر قبلی ، علتش اینه که طبق گفته شما ما انگار تا ی حدودی سقف لیاقت و خوشبختی رو برای خودمون انتخاب میکنم و بنظر خودم این دیوونگیه و همچنین نداشتن تعهد و دوست نداشتن اینده ای بسیار درخشان تر از اون مسیر قبلی البته مسیر قبلی من هیچ اینده ای نداشت و سرشار از ناامیدی و فلاکت بود و من قول میدم که اینارو همگی از درونم ریشه کن میکنم ، ولی من دیگه نمیخوام اینجوری باشم داره اذیتم میکنه داره منو از اهدافم دور میکنه میخوام ذهنمو بدست خودم بگیرم چون زندگی قبلیم پدرمو دراورده بود ، خیلیییی بدم میاد داخل مسیر اهدافم نباشم حس ناامیدی و ضعیف بودن بهم میده و اعتماد بنفس و عزت نفسمو و همچنین احساس لیاقتم رو کلا از بین میبره و منو پوچ میکنه و خیلی راحت خوشی زد زیر دلم و استاد دیگه نمیخوام سقف اروزهام رو کوچیک بگیرم و به پیشرفتهای کوچک قانع بشم ، بازم به قول شما باید بزرگ فکر کنیم و کوچک قدم برداری ، راستی خیلی دوست دارم دورهای 12 قدم ( عاشق قانون تکامل شدم ) ، دوره قانون سلامتی ، دوره احساس لیاقت شرکت کنم ، چون کنکور دارم نمیتونم ، ولی تا کنکورم تمام شد و به امید الله بزرگ قبول شدم حتما باید این 3 تادوره رو بگیرم و تغییرات خیلی شگفت انگیز تری در خودم بوجود بیارم ، من شمارو یکی از دستهای خداوند میدونم که در مسیر من قرار داده است که من بیشتر خودمو بشناسم ، که اصلا خداوند رو بشناسم ، قوانین جهان زیبا و بی کران رو بشناسم ، که خدا بهم داره میفهمونه ، اگر چنین فکرهای بزرگ و متفاوتی داری ، اره راهشم دارم برات قرار میدم و واقعا سپاسگزار خداوند هستم که منو هدایت کرد به این سمت که میدونم اگر باز کنکورمو قبول میشدم ولی زندگیم مثل مابقی افرار بود ولی الان ایشالله وقتی قبول بشم مطمعنم در جامعه ای که هستم خیلی فکرهای متفاوتی خواهم داشت و خیلی متفاوت تر میشوم و واقعا استاد عباس منش عزیز و خوشتیپم، مرسی که هستید و دارید راه پیشرفت و موفقیت های بزرگ و چشمگیر رو به بچه های سایت عباس منش اموزش میدید ، بنظر من کسانی که داخل این سایت بسیار ارزشمند هستن خداوند مارو به اینجا هدایت کرده!! و اگر خدایی ناکرده ی درصدم به یدونه از خواستهامون نرسیم ، مشکل از خودمون بوده نه هیچ چیز دیگه ای چون خداوند همه چیزو در خدمت ما گذاشته .
امیدوارم هممون به خواستهای زیبا و درستمون برسیم و هزاران بار شکرت خداوند که منو به اینجا هدایت کردی و مطمعنن منم پشیمونشون نخواهم کرد،بدرود.
چقدر جالب برام که تک تک این صحبت های استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و با شنیدن انگار اون لحظات که تجربشون کردم میاد جلوی چشمم و میگم زیر لب که عهههه پس اون موضوع هم بخاطر همین بود که اولش کلی حالمو خوب کرده بود و بعدش انگار دلمو زده بود ،، بازم برمیگرده آدم سر موضوع که استاد عزیزم هر دفعه به زیبایی بیان میکنن که موفقیت همینجوری که دائمی درخواستش میکنی باید دائمی مراحلش رو هم انجام و ««« اقدام و عمل »»» داشته باشی تا دائمی نتیجه بگیری ،، شاید توی گفتار خیلی بدیهی باشه ولی کاملا حقیقت که هر روز هر روز باید مرور کنی نتایج خوب تا اون لحظه ات و هر بار با مرورش با ذهن خودت ثابت کنی ببین من بودم انجامش دادم پس لطفاً افکار منفی و مخربت و خاموش کن ،، نترس ،، من انجامش دادم ،، سخت تر از اینارو تونستم این که چیزی نیست ،،
خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم برای قانون مقدس سلامتی که واقعاً به قول استاد در تمام ابعاد زندگی منو معجزه وار تغییر داد و پیوسته داره هر لحظه ام رو مملو از انرژی و حال فوقالعاده تبدیل میکنه خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم ،،
از ایناد عزیزم و خانوم شایسته عزیز هم بسیار سپاسگزارم برای این همه عشق و انرژی باحالی که هر روز وارد زندگی من میکنین و خدارو هزاران هزار بار شاکرم برای این سایت بی نظیر و خانواده عزیز عباس منش ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که همه مون ثروتمند و سلامت هستیم ،،
سلام و درود به همه عزیزان بخصوص استاد گل و خانم شایسته عزیز
خب یه نتیجه واضح من برای داستان نتایج پایدار برمیگرده به کار کردن دوره دوازده قدم
من این دوره رو 3 ماه بعد از عضویتم شروع کردم و خب چون وضع مالیم خیلی خوب نبود پس من سر هر ماه میتونستم بخرم یعنی هر قدم تمام یک ماه کار میکردم
راستش بلد هم نبودم چطور بهتره کار کنم
نه کامنت میزاشتم
نه کامنت میخوندم
فقط و فقط فایلارو گوش میدادم
خلاصه این مسیر ادامه داشت تا من پارسال تقریبا قدم 8 9 فکر میکنم یه ماشین صفر از جهان هستی هدیه گرفتم یعنی این شد نتیجه کار کردن مستمرم
خلاصه من ماشین گرفتم و همزمان شد با اعتراضات
به جرئت میگم یکی از بهترین برحه های زندگیم بود پارسال
یعنی دانشگاه یجورایی کنسل بود و من عاشق گردش و سفر به پارکا تهران و عشق و حال
یعنی بساط جوجه به راه بودا! :)
باورتون نمیشه که بگم من حتی یک بار در معرض این اعتراضات قرار نگرفتم!
فقط یدونه فیلم دیدم و دیگر هیچی ندیدم
نه پیگیری کردم
نه دیدم
نه برام مهم بود
کلی هم انگ بی خیالی و بی غیرتی و وطن فروشی بهم زدن
ولی چون خیلی خوب کار کرده بودم اصلا انگار نمیشنیدم!
پس این شد وقتی خوب به قانون عمل کردم!
حالا اول امسال من رفتم سر یه کاری و شروع شد ورودی منفی و من خیلی کار نکردم و برای اولین بار حدودا دو سه ماه تمرین ستاره قطبیم رو هم انجام نمیدادمم! البته نوشتنش رو
و شروع شد
اتفاقا بد
ناخواسته
تضاد سنگین
و هنوز ترکش ها شو دریافت میکنم که چه اوضاع بدی بود
یعنی واقعا توقع نداشتم که اینجوری برم تو در دیوار
و واقعا انرژی بسیار زیادی ازم صرف شد و ….
دلیل اینکه ادم از قانون دور میشه یکیش اینه که نمیفهمه که چرا این نتیجه رو گرفته
یعنی من نمیفهمم پسر جان به خاطر شبانه روز کارکردن دوازده قدم بود که تو ماشین دار شدی! اونم صفر صفر!
یعنی درک نمیکنم که وقتی رو خودم کار میکنم بعد یه هفته یه پول ریزی میاد سمتم پس باید ادامه بدم!
شایدم خوشی زودگذر زیر دل ادم میزنه
شایدم به قول استاد اینقدر سقف ارزوهام پایینه که دیگه نمیتونم بزرگ فک کنم
البته تا وقتی سفر به امریکا و زندگی در بهشت باشه چون میبینم نعمت ها رو بزرگ فک میکنم ولی امان از وقتی میافتم تو دام جامعه و حرفای ملت
خلاصه جدی شروع کردم به دوره کشف قوانین و فایلای الگو تکراری که تابستون تو مدارشون نبودم!
و میخام یکی از بزرگترین الگو تکراریم رو حل کنم و دیگه تحملش نکنم
و هر باوری نیاز باشه با هر سختی من انجام میدم تا این حل بشه
با کمک الله مهربان
با تسلیم بودن در درگاه خداوند
داستان زیبای منصور حلاج هست که اعدامش میکنن فقط واسه اینکه گفت اناالحق
و حافظ دلیل اعدام شدنش رو خیلی زیبا بیان میکنه:
گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند
جُرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
(ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخت رو جان شد و آواز نیاید)
(کین مدعیان در طلبش بیخبرانند کان را که خبر شد خبری باز نیامد)
یعنی کسی که مسیر درست رو یادمیگیره باید ساکت باشه
باید سرش به کار خودش باشه
باید خودش و خداش خلوت کنن تا نتایج رخ بده و به صورت فیزیکی از بقیه نامناسب جدا بشه
مثالشم استاده که الان دیگه درگیر هیچ کدوم ازین افکار و اعمال سیاسی ایران نیست و داره تو یه مدار دیگه زندگی میکنه
به امید روزی که بتونیم ذهنمون رو درست کنترل کنیم و ماهر بشیم تو کنترل ذهن
در دین هیچ اجباری نیست. و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزی استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنوای داناست.
سلام دوستان هم فرکانسی برای شروع کاری حدیدوتثبیت یک عادت پایدار سی روز زمان لازم است
ده روزاول مقاومت ذهن خیلی بالاست وهرجوری شده باید سعی کنیم این ده روز اول رو استمرار بدهیم. ده روز دوم ذهن چون دوست دارد وقتی وارد یک موضوع میشه همون وضعیت روحفظ کنه. پس مقاومتش کمتر میشه و درده روزسوم بخاطر ساخت مسیرهای عصبی جدید انرژی بسیارکمی صرف میشه واون عادت ساخته میشه
برای بیزینس هم همین پلن رومن شروع کردم وهرروز نشانه های بهتروقویتری رودریافت میکنم
سلام استاد این روفهمیدم که ترموستات مالی هرادم یک سقف داره ،کارگر روزمرد سقف مالی اش صدهزارتومنه تا خرجش نکنه دیگه دنبال کارنمیکنه
کارمند سقف ذهنیش برای پول ممکنه درحد چندمیلیون باشه ویک ادم سرمایه دار ترموستات مالیش ممکنه میلیارد باشه پس باید دایم سقف ذهنی روبالا ببریم ووقتی ذهنمون یا یک رقم پول راحت شد دنبال رقم بالاترباشیم
من وقتی با این آموزشها آشنا شدم و هدایت شدم به سایت و فایلها احساسم بهتر شد و وقتم بهتر با این فایلها پر می شد و یواش یواش اعتماد بنفسم بهتر شد و در محل کارم ترسهام کمتر شد
آرامشم بیشتر شده با قرآن بهتر آشنا شدم و مباحث قرآنی برایم بهتر شده
در مجموع روندم بهتر شده
سوال 3
من فکر می کنم افراد که مدتی کار می کنند بعد رها می کنند بعضیها دچار کمبود هدف می شوند یا اینکه فکر می کنند همیشه وقت هست حالا بعدن فلان کارو می کنیم
یا اینکه بهرحال کنترل ذهن که اساسی هست جای اهرم رنج و لذت عوض می شود و کمی سنگین می شود برای تغییر کردن
نکته مهم دیگه باید به زمانی که وارد این مسیر شدیم توجه کنیم که چطوری بودیم چون الان در مسیر هستیم شاید عادی شده برایمان و یادمان نباشد اول راه چه بودیم
استاد جان دوتا تجربه ی بی نظیر دارم که احساس میکنم شنیدنش خالی از لطف نباشه و به دوستان عزیزم هم میگم که امکان داره براتون کاربردی و مفید باشه
اولیش در مورد ه اینه که من حدود 5 سال پیش متوجه شدم که کبدم در حد انفجاره و وضعیت خیلی بدی داره طوری که دکترها با اینکه چند بار از من آزمایش گرفته بودن ولی باورش براشون سخت بود که انزیمهای ی کبد که باید به طور معمول از 10 تا نهایتا حالت آخرش روی 30 باشه برای من روی 300 بود و این یعنی اینکه دکترم به من گفت خانم محمدی خیلی دیر کردی و انگار به من با زبون بی زبونی گفت ساید این مسعله باعث مرگت بشه و من پیش 5 الی 6 تا از بهترین دکتراهای تهران که من رو معرفی کردن دکترهایی که پرفسور بودن رفتم و همشون میگفتن وضعیت خیلی بد و باید بستری بشی و نمونه گیری از کبد بشه و داروهایی که به من میگفتن همش کورتون بود و من اصلا دوست نداشتم که با این روش درمان بشم و میدونستم که این روش داروهای کورتون بعد از ی مدت عوارزش از جاهای دیگه میزنه بیرون
اون زمان ی گروهی درش عضویت داشتم با اینکه خودم اصلا خام خواری نمیکردم ولی به خاطر انرژی خوبی که از حرف های این آدم ها میگرفتم این کانال رو نگه داشته بودم ی دفعه به خودم گفتم برم مرکزش ببینم چی میگن رفتم مرکزش ی خانم خیلی بی نظیر خانم حسینی با چهره ی نورانی ی خانم با کمالات و من ازمایشاتم رو به ایشون نشون دادم و ایشون به من توضیح دادن که باید چطور شروع کنم و چه چیزهایی رو حذف کنم و کلا سبک تغذیه که باید داشته باشم رو برام گفتن و من انقدر ناخود آگاه با اینکه مسیر سختی بود خداوند قدرتی در وجود من نهاد که من از پیش خانم دکتر که برگشتم شروع کردم به تغیر تغذیه که واقعا عملا فقط خوردن مواد خام بود سبزیجات میوه جات حبوبات که البته جوانش و مغزی جات و هیچ خوراک پخته در برنامه ی غذایی من نبود و این رو اضافه کنم من به شدت خارش پوستی داشتم طوری که بدنم تماما کهیرهای وحشتناک میزد و خانم دکتر به من گفتن بعد از حدودا فکر میکنم 8 ماه آزمایش دادن آنزیم های کبدی من از 300 رسیده بود به 30 فقط فقط با تغذیه سالم و طبیعی و تعهد سرسخت خودم من در این دوران به قدری تعهد داشتم که البته در 8 ماه قطع نکردم و ادامه دادم ولی به قدری تعهد داشتم که یک لقمه نون یک قاشق برنج دهانم نمیزاشتم وبدون مصرف یک آستامینوفن خارش بدنم قطع شد و من احساس میکردم کبدم د حد کبد یک بچس انقدر که احساس من خوب بود و خیلی هم مسخره شدم طوری که کسی که من رو خیلی مسخره کرد بعد از ی مدت خارش وحشتناکی گرفته بود که میخواست از روش من استفاده کنه ولی من اصلا به روش هم نیاوردم که شما در اون دوران چه مسخره هایی من رو میکردی و وقتی به دکترها میگفتم اونا اصلا قبول نمیکردن ولی من اصلا به حرفشون گوش نمیدادم و فقط روش خودم رو داشتم چون اگر دکترها بخوان این روش ها رو قبول کنن آسیب وحشتناکی به خودشون و جامعه پزشکی و دارویی میزنن و تمامی بیمارستان ها جمع میشه و تمامی مراکز ساخت دارو جمع میشه و باید در تمامی مطب ها بسته بشه با اینکه فقط به اصل خودت بر گردی و از مواد طبیعی استفاده کنی که البته فکر میکنم که روش استاد حتی به مراتب راحت تر از روش خام خواری باشه
و تجربه ی دومم در مورد کار کردن روی خودم
من وقتی خودم هستم خیلی عالی برنامه دارم حالم خوبه و روز خودم کار میکنم و واقعا از خودم راضیم ولی وقتی (چون ماشهرستان خونه داریم در روستامون )حدودا هر ماه 2 بار اونجا میریم البته در ماه های بهار و تابستون و پاییز و زمستان خیلی کم و من وقتی که اونجا میرفتیم کلا خودمو ول میکردم انگار طوری که به قول استاد میگفتم باید شیت باشم و وقتی برمی گشتم انگار باید از اول مسیرم رو شروع میکردم وقتایی که خونمون مهمون میومد و مهمونی هم میرفتم همینطور بودم میگفتم حالا دیگه از فردا دوباره خوب عمل میکنم وبعد از دوسال ادامه دادن من دیدم نه هیچ نتیجه چشمگیری که من باید ببینم رو نمی بینم و وقتی ریشه یابی کردم دیدم تنها عاملی که باعث شده من مسیرم رشد نکنم اینه که من شیت میکنم در مسافرت در مهمان اومدن در مهمانی رفتن و این باعث شده نتیجه چشمگیری نداشته باشم و تصمیم گرفتم که زهرا خانم شما خدا رو شکر وقتی خودت هستی که در 99 درصد مواقع خوب عمل میکنی ولی وقتی که براش ی دفتر جداگانه درست کردم و اسمش رو گذاشتم دفترچه مسافرت و مهمونی که وقتی که میخوام مسافرت و مهمونی بیاد یا مهمون میرم باید عمل کردم چطور باشه و به خودم تعهد دادم که در این مواقع باید عملکردت حتی بهتر از زمانی که خودت هستی باشه تا نتاجت چشمگیر بشه و انشالا که درش موفق بشم چون تازه شروع کردم چون میدیدم که همون یک روزی که مهمون خونمون میاد و من خودم رو رها میکنم تا دو 3 روز طول میکشه دوباره من به خودم بیام و در مسیر بیفتم و چه آسیب ها ک چه رفتارها که باعث میشد من از خودم ناراحت بشم و به خودم گفتم اخه این آدمی که امروز اومد خونه ی تو چرا تو باید خودت رو شبیه اون کنی که اون ناراحت نشه مگه کم زحمت میکشی زمان میزاری برای رشد خودت که ی نفر به سادگی بتونه حالت رو برای چند روز بعد خراب کنه و فقط و فقط مقصر خودت هستی نه اون شخص و انشالا که با این روش که در پیش گرفتم احساس میکنم نتایج خیلی عالیدتری بگیرم هر چند که واقعا زندگی من رویایی و زیبا شده با اینکه تعهدم هم میگم در اون حد بالا نبود و آرامشی دارم لذتی دارم انقدر توحیدی شدم انقدر آروم شدم که اصلا فکر میکنم دنیا برام شبیه بهشت شده و انشالا منتظرم که ببینم با عمل کردن به این روش مطمعنم که دیگه نتایجم بی نظیرت از الان میشه روابطم با همسر اطرافیان فرزندانم منی که قبلا داعما با همسر و فرزندان درگیر بودم بحق داشتم الان اصلا به هیچ عنوان بحثی در کار نیست واز وقتی من به خودم و به دیگران احترام گذاشتم چقدر اونا به من احترام میگذارند و اینها همه از محبت های خدای عزیزم هست که من رو به سمت استاد عباسمنش عزیز هدایتم کرد و ایشون دنیای من رو تغیر داد با آرزوی سلامتی برای استاد عزیزم و بهترین ها در نیا و آخرت
خیلی کامنتتون زیبا بود به جا،من میخواستم راجع به آخر کامنتتون بگم که به نظرم البته تجربه منه که وقتی کسی میاد پیشت یا هم صحبت میشی،بهتره سعی کنیم از دید طرف به خودمون نگاه کنیم یعنی طوطی وار نشیم و بخوایم طبق سلیقه طرف مقابلمان عمل کنیم چون حداقل اتفاق ناجالبی که میفته اینه که چیزی بهمون اضافه نمیکنه،چون تو تضاد ها هستند که آدم چیزای جدید یاد میگیره و باعث خواسته میشه،البته با احترام متقابل به نظرم خیلی بهتره،هر چند اگه دیگه خیلی فرکانسش با ما تفاوت داشت یا باعث بی احترامی شد دیگه مجبور به مهمونی نیستیم…
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام ،
درود بر استاد گلم و مریم عزیزم .
من در دوره 12 قدم هستم .
مدتهاس که کامنت نگذاشتم ولی این فایل رو خیلی اتفاقی در لب تابم دیدم و قبلا دانلودش کرده بودم و الان گوش دادم .
خیلی فایل خوبی بود و بسیار فکرم رو درگیر کرد .
من متعهدانه با استاد بودم و خیلی پیشرفت کردم و خیلی حالم عالی شد ، نتایج بهتر و بهتر شد تا زمانی ک در اخبار یه خبری شنیدم در مورد سیاست جهانی که قبل از اینکه با استاد اشنا بشم از موارد مورد علاقه ام بود ، وقتی ک خبر شنیدم گفتم من ک احساسم منفی نمیشه یکم اخبار ببینم با احساس مثبت ، یه چیز غیر ممکن بود . هیچی اولاش خبرها رو یکم دنبال کردم بعد بیشتر شد کار با گوشی ام بیشتر شد اینستاگرام ، توییتر ، فیس بوک و تلویزیون … دقیقا از نظر عملکرد برگشته بودم به قبل . یواش یواش شد . نتایج هم دقیقا یواش یواش کمتر میشد من فکر میکردم این بخاطر بازار و این چیزاس تا دوباره استارت زدم بازم شروع
سلام استاد عزیزم
خیلی وقته کامنت نذاشتم و الان خیلی خوشحالم که دارم واستون مینویسم از اشتباهاتی که کردم و از بازگشتم
پارسال دی ماه به اوج موفقیت مالی خودم رسیدم درآمد خوب کار راحت،مشتری خوش برخورد،اصلا همه چی ایده آل بود چه مالی چه بقیه حوزه ها
ولی من خوشی زد زیر دلم و بیخیال شدم نه یهویی بلکه کم کم،نشونه ها رو میدیدم که خدا بهم میگف داری اشتباه میری ولی چون از ته دلم متعهد نبودم توجه نمیکرد
انقدرررر از مسیر دور شدم که درآمدم از ماهی 25 میلیون به ماهی 3 تومن رسید
بازم نمیخواستم قبول کنم که دارم اشتباه میکنم و باید برگردم من همه چی فراموش کردم باورهامو حتی خدارو که کمکم کرد به موفقیت برسم ارتباطم با خدا خیلی کم شد و تا این که چند روز قبل تصمیم جدی گرفتم که دوباره شروع کنم
البته ناگفته نمونه که زیاد متعهد شدم و تو این مسیر اشتباه کردم از جمله من رفتم سراغ دوره های شاگردهای شما، نمیگم خیلی بد بودن ولی وقتی منبع اصلی رو دارم چرا برم سراغ فرع
نه تنها وقت و انرژی و هزینه گذاشتم بلکه کلی ورودی اشتباه گرفتم و الان میفهمم هرکسی برداشت خودش از قانون رو میگه و شاید حتی اشتباه باشه و این حرفای اشتباه میشه باورهای من
تو مسیر خیلی وقتا اشتباه کردم ولی از همشون درس گرفتم و چند روز که متعهدم و هدایت شدم به این فایل
فک کنم یکی از دلایلی که مسیرمو گم میکنم ارتباط با افرادی که فرکانس پایینتری نسبت به من دارن با این که خودم اینو میدونم ولی به خاطر علاقه بهشون نمیتونستم ارتباطمون کم یا قطع کنم
طی همین چند روز با 2 نفر از این افراد قطع ارتباط کردم خییییلی سخت بود ولی به خاطر تعهدم انجامش دادم و بابتش خییییلی خوشحالم و به خودم افتخار میکنم چون یکی از باگ های من بود که نمیتونستم این افراد رو حذف کنم،بهشون وابسته بودم چون حتی درمورد دوست دچار باور کمبود شده بودم فک میکردم اگه اینا برن چجوری دوباره مث اینا رو پیدا کنم،وااااای که چقد اوضاع باورهام نابوده
خدااااا رو شکر که دوباره برگشتم و همین 3،4 روز اتفاقات خوبی افتاده مثلا دو تا از بسته های پستی من که تقریبا 10 روز گم شده بود و معلوم نبود کجاست صحیح و سالم به دست مشتریا رسید
حالم خیلی خوبه و مطمئنم خیلی زود به نتایج قبلی و حتی بهترش برمیگردم
خدارو به خاطر هدایتش و به خاطر وجود نازنین شما هزاران بار شکر میکنم
به امید خدا خیییلی زود از نتایج بزرگم براتون مینویسم
سلام استاد عباس منش عزیزم وقتتون بخیر
من ابوالفضلم و 19 سالمه استاد و پشت کنکوری هستم ( رشته تجربی) ..
استاد صحبت های شما خیلی بهم کمک کرد باعث شد که پرتی ذهنم کمتر بشه باعث شد خیلی هدفمند تر و پرانرژی تر به ایندم و مسیرم نگاه کنم. من این فایل رو 3 هفته پیش گوش دادم و خیلی جدی تر گرفتم مسیرمو ، درصدهام همه از منفی و صفر رفتن بالا،افتادم داخل شیب مثبت ، صبحها ساعت چهارو نیم بلند میشدم و این فایل رو گوش میدادم ، ولی همینجور که گفتید مغرور شدم و رفتم داخل خیال پردازی ، و به خودم گفتم نگا ابوالفضل تو داخل یک هفته اینقدر تغییر کردی حالا جایزه کارت دو روز برگرد به حالت قبلی ، بشین پای تلویزیون ، برو داخل گوشیت ، همش اهنگ گوش بده،مثل بقیه هم سن و سالات فکر کن و عمل کن و…. ولی خبردار نبودم که ای دل غافل به قول شما دارم راهی رو باز میکنم برای شکست راهی رو باز میکنم برای برگرشت به گذشته بد و زشت خودم. چون کاری که گفتید انجام ندادم ، چه کاری ؟؟! اینکه روزای بد و به خودم یاداوری نکردم روزهایی رو که تعهد نداشتمو به خودم یاداوری نکردم ، اصلا یادم رفته بود تا زمانی که داخل مسیر و فرکانس های درست هستم اتفاقات خوب می افته تا زمانی که داخل اون مسیرم درصدهام میره بالا و حس و حالم خوبه و میتونم مثل فنر ساعت چهارو نیم صبح بلند شم .
استاد اشتباه کردم و چیت دِی دادم به خودم و اون دو روز تبدیل به 3 هفته شد!!!!!!
ازمون دیروز که قلم چی دادم بازم منفی زدم و صفر و امروز دیگه قسم خورم که حتی به مرگم شده دیگه نمیرم داخل اون مسیر قبلی ، علتش اینه که طبق گفته شما ما انگار تا ی حدودی سقف لیاقت و خوشبختی رو برای خودمون انتخاب میکنم و بنظر خودم این دیوونگیه و همچنین نداشتن تعهد و دوست نداشتن اینده ای بسیار درخشان تر از اون مسیر قبلی البته مسیر قبلی من هیچ اینده ای نداشت و سرشار از ناامیدی و فلاکت بود و من قول میدم که اینارو همگی از درونم ریشه کن میکنم ، ولی من دیگه نمیخوام اینجوری باشم داره اذیتم میکنه داره منو از اهدافم دور میکنه میخوام ذهنمو بدست خودم بگیرم چون زندگی قبلیم پدرمو دراورده بود ، خیلیییی بدم میاد داخل مسیر اهدافم نباشم حس ناامیدی و ضعیف بودن بهم میده و اعتماد بنفس و عزت نفسمو و همچنین احساس لیاقتم رو کلا از بین میبره و منو پوچ میکنه و خیلی راحت خوشی زد زیر دلم و استاد دیگه نمیخوام سقف اروزهام رو کوچیک بگیرم و به پیشرفتهای کوچک قانع بشم ، بازم به قول شما باید بزرگ فکر کنیم و کوچک قدم برداری ، راستی خیلی دوست دارم دورهای 12 قدم ( عاشق قانون تکامل شدم ) ، دوره قانون سلامتی ، دوره احساس لیاقت شرکت کنم ، چون کنکور دارم نمیتونم ، ولی تا کنکورم تمام شد و به امید الله بزرگ قبول شدم حتما باید این 3 تادوره رو بگیرم و تغییرات خیلی شگفت انگیز تری در خودم بوجود بیارم ، من شمارو یکی از دستهای خداوند میدونم که در مسیر من قرار داده است که من بیشتر خودمو بشناسم ، که اصلا خداوند رو بشناسم ، قوانین جهان زیبا و بی کران رو بشناسم ، که خدا بهم داره میفهمونه ، اگر چنین فکرهای بزرگ و متفاوتی داری ، اره راهشم دارم برات قرار میدم و واقعا سپاسگزار خداوند هستم که منو هدایت کرد به این سمت که میدونم اگر باز کنکورمو قبول میشدم ولی زندگیم مثل مابقی افرار بود ولی الان ایشالله وقتی قبول بشم مطمعنم در جامعه ای که هستم خیلی فکرهای متفاوتی خواهم داشت و خیلی متفاوت تر میشوم و واقعا استاد عباس منش عزیز و خوشتیپم، مرسی که هستید و دارید راه پیشرفت و موفقیت های بزرگ و چشمگیر رو به بچه های سایت عباس منش اموزش میدید ، بنظر من کسانی که داخل این سایت بسیار ارزشمند هستن خداوند مارو به اینجا هدایت کرده!! و اگر خدایی ناکرده ی درصدم به یدونه از خواستهامون نرسیم ، مشکل از خودمون بوده نه هیچ چیز دیگه ای چون خداوند همه چیزو در خدمت ما گذاشته .
امیدوارم هممون به خواستهای زیبا و درستمون برسیم و هزاران بار شکرت خداوند که منو به اینجا هدایت کردی و مطمعنن منم پشیمونشون نخواهم کرد،بدرود.
سلام و عرض ادب ،،،
چقدر جالب برام که تک تک این صحبت های استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و با شنیدن انگار اون لحظات که تجربشون کردم میاد جلوی چشمم و میگم زیر لب که عهههه پس اون موضوع هم بخاطر همین بود که اولش کلی حالمو خوب کرده بود و بعدش انگار دلمو زده بود ،، بازم برمیگرده آدم سر موضوع که استاد عزیزم هر دفعه به زیبایی بیان میکنن که موفقیت همینجوری که دائمی درخواستش میکنی باید دائمی مراحلش رو هم انجام و ««« اقدام و عمل »»» داشته باشی تا دائمی نتیجه بگیری ،، شاید توی گفتار خیلی بدیهی باشه ولی کاملا حقیقت که هر روز هر روز باید مرور کنی نتایج خوب تا اون لحظه ات و هر بار با مرورش با ذهن خودت ثابت کنی ببین من بودم انجامش دادم پس لطفاً افکار منفی و مخربت و خاموش کن ،، نترس ،، من انجامش دادم ،، سخت تر از اینارو تونستم این که چیزی نیست ،،
خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم برای قانون مقدس سلامتی که واقعاً به قول استاد در تمام ابعاد زندگی منو معجزه وار تغییر داد و پیوسته داره هر لحظه ام رو مملو از انرژی و حال فوقالعاده تبدیل میکنه خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم ،،
از ایناد عزیزم و خانوم شایسته عزیز هم بسیار سپاسگزارم برای این همه عشق و انرژی باحالی که هر روز وارد زندگی من میکنین و خدارو هزاران هزار بار شاکرم برای این سایت بی نظیر و خانواده عزیز عباس منش ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که همه مون ثروتمند و سلامت هستیم ،،
سلام و درود به همه عزیزان بخصوص استاد گل و خانم شایسته عزیز
خب یه نتیجه واضح من برای داستان نتایج پایدار برمیگرده به کار کردن دوره دوازده قدم
من این دوره رو 3 ماه بعد از عضویتم شروع کردم و خب چون وضع مالیم خیلی خوب نبود پس من سر هر ماه میتونستم بخرم یعنی هر قدم تمام یک ماه کار میکردم
راستش بلد هم نبودم چطور بهتره کار کنم
نه کامنت میزاشتم
نه کامنت میخوندم
فقط و فقط فایلارو گوش میدادم
خلاصه این مسیر ادامه داشت تا من پارسال تقریبا قدم 8 9 فکر میکنم یه ماشین صفر از جهان هستی هدیه گرفتم یعنی این شد نتیجه کار کردن مستمرم
خلاصه من ماشین گرفتم و همزمان شد با اعتراضات
به جرئت میگم یکی از بهترین برحه های زندگیم بود پارسال
یعنی دانشگاه یجورایی کنسل بود و من عاشق گردش و سفر به پارکا تهران و عشق و حال
یعنی بساط جوجه به راه بودا! :)
باورتون نمیشه که بگم من حتی یک بار در معرض این اعتراضات قرار نگرفتم!
فقط یدونه فیلم دیدم و دیگر هیچی ندیدم
نه پیگیری کردم
نه دیدم
نه برام مهم بود
کلی هم انگ بی خیالی و بی غیرتی و وطن فروشی بهم زدن
ولی چون خیلی خوب کار کرده بودم اصلا انگار نمیشنیدم!
پس این شد وقتی خوب به قانون عمل کردم!
حالا اول امسال من رفتم سر یه کاری و شروع شد ورودی منفی و من خیلی کار نکردم و برای اولین بار حدودا دو سه ماه تمرین ستاره قطبیم رو هم انجام نمیدادمم! البته نوشتنش رو
و شروع شد
اتفاقا بد
ناخواسته
تضاد سنگین
و هنوز ترکش ها شو دریافت میکنم که چه اوضاع بدی بود
یعنی واقعا توقع نداشتم که اینجوری برم تو در دیوار
و واقعا انرژی بسیار زیادی ازم صرف شد و ….
دلیل اینکه ادم از قانون دور میشه یکیش اینه که نمیفهمه که چرا این نتیجه رو گرفته
یعنی من نمیفهمم پسر جان به خاطر شبانه روز کارکردن دوازده قدم بود که تو ماشین دار شدی! اونم صفر صفر!
یعنی درک نمیکنم که وقتی رو خودم کار میکنم بعد یه هفته یه پول ریزی میاد سمتم پس باید ادامه بدم!
شایدم خوشی زودگذر زیر دل ادم میزنه
شایدم به قول استاد اینقدر سقف ارزوهام پایینه که دیگه نمیتونم بزرگ فک کنم
البته تا وقتی سفر به امریکا و زندگی در بهشت باشه چون میبینم نعمت ها رو بزرگ فک میکنم ولی امان از وقتی میافتم تو دام جامعه و حرفای ملت
خلاصه جدی شروع کردم به دوره کشف قوانین و فایلای الگو تکراری که تابستون تو مدارشون نبودم!
و میخام یکی از بزرگترین الگو تکراریم رو حل کنم و دیگه تحملش نکنم
و هر باوری نیاز باشه با هر سختی من انجام میدم تا این حل بشه
با کمک الله مهربان
با تسلیم بودن در درگاه خداوند
داستان زیبای منصور حلاج هست که اعدامش میکنن فقط واسه اینکه گفت اناالحق
و حافظ دلیل اعدام شدنش رو خیلی زیبا بیان میکنه:
گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند
جُرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
(ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخت رو جان شد و آواز نیاید)
(کین مدعیان در طلبش بیخبرانند کان را که خبر شد خبری باز نیامد)
یعنی کسی که مسیر درست رو یادمیگیره باید ساکت باشه
باید سرش به کار خودش باشه
باید خودش و خداش خلوت کنن تا نتایج رخ بده و به صورت فیزیکی از بقیه نامناسب جدا بشه
مثالشم استاده که الان دیگه درگیر هیچ کدوم ازین افکار و اعمال سیاسی ایران نیست و داره تو یه مدار دیگه زندگی میکنه
به امید روزی که بتونیم ذهنمون رو درست کنترل کنیم و ماهر بشیم تو کنترل ذهن
لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی ۚ فَمَن یکفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیؤْمِن بِاللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَک بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَالله سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿256﴾
در دین هیچ اجباری نیست. و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزی استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنوای داناست.
سلام استاد عزیزم
.
.
منطقی نیست برام که من یک چیزی رو درست کنم بعد بیام خرابش کنم…..
من یک مسیر درست و برم بعد بیام خرابش کنم!!!!
این جمله ای بود که حسابی به دل من نشست
این فایل و قبلا گوش داده بودم
ولی اینبار که گوش کردم این تاثیر و درک کردم
کاملا برای من منطقی شد
اول قانون و پیدا کن
بعد بهش عمل کن
تمام…..
چی دیگه ساده تر از این؟
اگه به قانونی که شناختی و عمل نمیکنی این یعنی کار غیر عقلانی و غیر منطقی داری انجام میدی
پس نتایج هم تغییر میکنه و همون نتایجی میشه که قبل از شناخت قانون داشتی
من هم استاد عزیز میخوام مثل شما لایق باشم
تا الان هم خیلی عالی عمل کردم
ولی به قول شما انگار خوشی به ما نیومده!!!
انگار از یک حدی بیشتر خوشبختی رو نمیتونم تحمل کنم
من خودم و باید لایق خوشبختی های بیشتر کنم
خوشبختی هیچ حد و مرزی نداره
من باید ظرف خودم و بزرگ کنم
من باید برنگردم به شیوه گذشته
من باید تغییر کنم و متعهد باشم برای بهبود همیشگی
ممنونم استاد عزیزم
حض بردم از این هدایت
سلام دوستان هم فرکانسی برای شروع کاری حدیدوتثبیت یک عادت پایدار سی روز زمان لازم است
ده روزاول مقاومت ذهن خیلی بالاست وهرجوری شده باید سعی کنیم این ده روز اول رو استمرار بدهیم. ده روز دوم ذهن چون دوست دارد وقتی وارد یک موضوع میشه همون وضعیت روحفظ کنه. پس مقاومتش کمتر میشه و درده روزسوم بخاطر ساخت مسیرهای عصبی جدید انرژی بسیارکمی صرف میشه واون عادت ساخته میشه
برای بیزینس هم همین پلن رومن شروع کردم وهرروز نشانه های بهتروقویتری رودریافت میکنم
سلام استاد این روفهمیدم که ترموستات مالی هرادم یک سقف داره ،کارگر روزمرد سقف مالی اش صدهزارتومنه تا خرجش نکنه دیگه دنبال کارنمیکنه
کارمند سقف ذهنیش برای پول ممکنه درحد چندمیلیون باشه ویک ادم سرمایه دار ترموستات مالیش ممکنه میلیارد باشه پس باید دایم سقف ذهنی روبالا ببریم ووقتی ذهنمون یا یک رقم پول راحت شد دنبال رقم بالاترباشیم
باسلام
سوال 1
من وقتی با این آموزشها آشنا شدم و هدایت شدم به سایت و فایلها احساسم بهتر شد و وقتم بهتر با این فایلها پر می شد و یواش یواش اعتماد بنفسم بهتر شد و در محل کارم ترسهام کمتر شد
آرامشم بیشتر شده با قرآن بهتر آشنا شدم و مباحث قرآنی برایم بهتر شده
در مجموع روندم بهتر شده
سوال 3
من فکر می کنم افراد که مدتی کار می کنند بعد رها می کنند بعضیها دچار کمبود هدف می شوند یا اینکه فکر می کنند همیشه وقت هست حالا بعدن فلان کارو می کنیم
یا اینکه بهرحال کنترل ذهن که اساسی هست جای اهرم رنج و لذت عوض می شود و کمی سنگین می شود برای تغییر کردن
نکته مهم دیگه باید به زمانی که وارد این مسیر شدیم توجه کنیم که چطوری بودیم چون الان در مسیر هستیم شاید عادی شده برایمان و یادمان نباشد اول راه چه بودیم
به نام خداوندی که همه چیزم از آن اوست
سلام استاد عزیزم و دوستان گرامی
استاد جان دوتا تجربه ی بی نظیر دارم که احساس میکنم شنیدنش خالی از لطف نباشه و به دوستان عزیزم هم میگم که امکان داره براتون کاربردی و مفید باشه
اولیش در مورد ه اینه که من حدود 5 سال پیش متوجه شدم که کبدم در حد انفجاره و وضعیت خیلی بدی داره طوری که دکترها با اینکه چند بار از من آزمایش گرفته بودن ولی باورش براشون سخت بود که انزیمهای ی کبد که باید به طور معمول از 10 تا نهایتا حالت آخرش روی 30 باشه برای من روی 300 بود و این یعنی اینکه دکترم به من گفت خانم محمدی خیلی دیر کردی و انگار به من با زبون بی زبونی گفت ساید این مسعله باعث مرگت بشه و من پیش 5 الی 6 تا از بهترین دکتراهای تهران که من رو معرفی کردن دکترهایی که پرفسور بودن رفتم و همشون میگفتن وضعیت خیلی بد و باید بستری بشی و نمونه گیری از کبد بشه و داروهایی که به من میگفتن همش کورتون بود و من اصلا دوست نداشتم که با این روش درمان بشم و میدونستم که این روش داروهای کورتون بعد از ی مدت عوارزش از جاهای دیگه میزنه بیرون
اون زمان ی گروهی درش عضویت داشتم با اینکه خودم اصلا خام خواری نمیکردم ولی به خاطر انرژی خوبی که از حرف های این آدم ها میگرفتم این کانال رو نگه داشته بودم ی دفعه به خودم گفتم برم مرکزش ببینم چی میگن رفتم مرکزش ی خانم خیلی بی نظیر خانم حسینی با چهره ی نورانی ی خانم با کمالات و من ازمایشاتم رو به ایشون نشون دادم و ایشون به من توضیح دادن که باید چطور شروع کنم و چه چیزهایی رو حذف کنم و کلا سبک تغذیه که باید داشته باشم رو برام گفتن و من انقدر ناخود آگاه با اینکه مسیر سختی بود خداوند قدرتی در وجود من نهاد که من از پیش خانم دکتر که برگشتم شروع کردم به تغیر تغذیه که واقعا عملا فقط خوردن مواد خام بود سبزیجات میوه جات حبوبات که البته جوانش و مغزی جات و هیچ خوراک پخته در برنامه ی غذایی من نبود و این رو اضافه کنم من به شدت خارش پوستی داشتم طوری که بدنم تماما کهیرهای وحشتناک میزد و خانم دکتر به من گفتن بعد از حدودا فکر میکنم 8 ماه آزمایش دادن آنزیم های کبدی من از 300 رسیده بود به 30 فقط فقط با تغذیه سالم و طبیعی و تعهد سرسخت خودم من در این دوران به قدری تعهد داشتم که البته در 8 ماه قطع نکردم و ادامه دادم ولی به قدری تعهد داشتم که یک لقمه نون یک قاشق برنج دهانم نمیزاشتم وبدون مصرف یک آستامینوفن خارش بدنم قطع شد و من احساس میکردم کبدم د حد کبد یک بچس انقدر که احساس من خوب بود و خیلی هم مسخره شدم طوری که کسی که من رو خیلی مسخره کرد بعد از ی مدت خارش وحشتناکی گرفته بود که میخواست از روش من استفاده کنه ولی من اصلا به روش هم نیاوردم که شما در اون دوران چه مسخره هایی من رو میکردی و وقتی به دکترها میگفتم اونا اصلا قبول نمیکردن ولی من اصلا به حرفشون گوش نمیدادم و فقط روش خودم رو داشتم چون اگر دکترها بخوان این روش ها رو قبول کنن آسیب وحشتناکی به خودشون و جامعه پزشکی و دارویی میزنن و تمامی بیمارستان ها جمع میشه و تمامی مراکز ساخت دارو جمع میشه و باید در تمامی مطب ها بسته بشه با اینکه فقط به اصل خودت بر گردی و از مواد طبیعی استفاده کنی که البته فکر میکنم که روش استاد حتی به مراتب راحت تر از روش خام خواری باشه
و تجربه ی دومم در مورد کار کردن روی خودم
من وقتی خودم هستم خیلی عالی برنامه دارم حالم خوبه و روز خودم کار میکنم و واقعا از خودم راضیم ولی وقتی (چون ماشهرستان خونه داریم در روستامون )حدودا هر ماه 2 بار اونجا میریم البته در ماه های بهار و تابستون و پاییز و زمستان خیلی کم و من وقتی که اونجا میرفتیم کلا خودمو ول میکردم انگار طوری که به قول استاد میگفتم باید شیت باشم و وقتی برمی گشتم انگار باید از اول مسیرم رو شروع میکردم وقتایی که خونمون مهمون میومد و مهمونی هم میرفتم همینطور بودم میگفتم حالا دیگه از فردا دوباره خوب عمل میکنم وبعد از دوسال ادامه دادن من دیدم نه هیچ نتیجه چشمگیری که من باید ببینم رو نمی بینم و وقتی ریشه یابی کردم دیدم تنها عاملی که باعث شده من مسیرم رشد نکنم اینه که من شیت میکنم در مسافرت در مهمان اومدن در مهمانی رفتن و این باعث شده نتیجه چشمگیری نداشته باشم و تصمیم گرفتم که زهرا خانم شما خدا رو شکر وقتی خودت هستی که در 99 درصد مواقع خوب عمل میکنی ولی وقتی که براش ی دفتر جداگانه درست کردم و اسمش رو گذاشتم دفترچه مسافرت و مهمونی که وقتی که میخوام مسافرت و مهمونی بیاد یا مهمون میرم باید عمل کردم چطور باشه و به خودم تعهد دادم که در این مواقع باید عملکردت حتی بهتر از زمانی که خودت هستی باشه تا نتاجت چشمگیر بشه و انشالا که درش موفق بشم چون تازه شروع کردم چون میدیدم که همون یک روزی که مهمون خونمون میاد و من خودم رو رها میکنم تا دو 3 روز طول میکشه دوباره من به خودم بیام و در مسیر بیفتم و چه آسیب ها ک چه رفتارها که باعث میشد من از خودم ناراحت بشم و به خودم گفتم اخه این آدمی که امروز اومد خونه ی تو چرا تو باید خودت رو شبیه اون کنی که اون ناراحت نشه مگه کم زحمت میکشی زمان میزاری برای رشد خودت که ی نفر به سادگی بتونه حالت رو برای چند روز بعد خراب کنه و فقط و فقط مقصر خودت هستی نه اون شخص و انشالا که با این روش که در پیش گرفتم احساس میکنم نتایج خیلی عالیدتری بگیرم هر چند که واقعا زندگی من رویایی و زیبا شده با اینکه تعهدم هم میگم در اون حد بالا نبود و آرامشی دارم لذتی دارم انقدر توحیدی شدم انقدر آروم شدم که اصلا فکر میکنم دنیا برام شبیه بهشت شده و انشالا منتظرم که ببینم با عمل کردن به این روش مطمعنم که دیگه نتایجم بی نظیرت از الان میشه روابطم با همسر اطرافیان فرزندانم منی که قبلا داعما با همسر و فرزندان درگیر بودم بحق داشتم الان اصلا به هیچ عنوان بحثی در کار نیست واز وقتی من به خودم و به دیگران احترام گذاشتم چقدر اونا به من احترام میگذارند و اینها همه از محبت های خدای عزیزم هست که من رو به سمت استاد عباسمنش عزیز هدایتم کرد و ایشون دنیای من رو تغیر داد با آرزوی سلامتی برای استاد عزیزم و بهترین ها در نیا و آخرت
شاد و سر بلند باشید
سلام خدمت همه و شما خانوم
خیلی کامنتتون زیبا بود به جا،من میخواستم راجع به آخر کامنتتون بگم که به نظرم البته تجربه منه که وقتی کسی میاد پیشت یا هم صحبت میشی،بهتره سعی کنیم از دید طرف به خودمون نگاه کنیم یعنی طوطی وار نشیم و بخوایم طبق سلیقه طرف مقابلمان عمل کنیم چون حداقل اتفاق ناجالبی که میفته اینه که چیزی بهمون اضافه نمیکنه،چون تو تضاد ها هستند که آدم چیزای جدید یاد میگیره و باعث خواسته میشه،البته با احترام متقابل به نظرم خیلی بهتره،هر چند اگه دیگه خیلی فرکانسش با ما تفاوت داشت یا باعث بی احترامی شد دیگه مجبور به مهمونی نیستیم…
هر چند خودمم دچار این تضاد ها هستم