قدم اصلی تحوّل زندگی
از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
منابع مرتبط با آگاهی های این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری قدم اصلی تحوّل زندگی587MB31 دقیقه
- فایل صوتی قدم اصلی تحوّل زندگی30MB31 دقیقه
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عباسمنش و مریم جان عزیزم
خدا رو شکر که یک فایل زیبا و آموزنده مثل همیشه، از شما دیدم. استاد عزیزم ممنون از این اصل بزرگی که به ما یادآوری کردین، که من خالق زندگیم هستم. که این باور بزرگ و قدرتمند، باعث میشه شرک از بین بره، قدرت دادن به دیگران و عوامل بیرونی از بین بره. من از دوره تشخیص اصل از فرع شروع کردم و میخوام همین اصل ها رو رعایت کنم و نمیخوام خودم رو درگیر چیزهای کوچکتر و کم اهمیت تر و هاشیه تر بکنم. درس بزرگی که از شما یاد گرفتم اینه که اصل رو رعایت کنم، و بقیه چیزها خود به خود درست میشه. اصل همه چیز، کار کردن روی باورهاست. تا باور درست نشه، هرچقدر هم تلاش کنیم، باز مثل یویو همش درجا میزنیم. ولی وقتی باورهای درست طبق اصول بدون تغییر خدا بنا کنیم، همه چیز به ما گفته میشه، خیلی از موانع و سختی ها خود به خود از راه کنار میره. و ما هدایت میشم به اینکه مسیر رو آسانتر طی کنیم. با آرامش و لذت و احساس خوب. استاد جان نمیدونم چرا بعضی ها زود تغییر میکنن و به مسیر میان ولی من چند ساله با اینکه میخوام به این راه آسان و مستقیم بیام ولی نمیدونم چرا پیشرفتم خیلی خیلی کمه. البته جواب رو خودم میدونم. اونقدر که هر روز فایل های شما رو شنیدم، جواب تمام این مسیرهای ناهموارم رو میدونم. ولی با اینکه میدونم ولی حال به حال میشم. یه روز متعهدم و عمل میکنم. فرداش شل میکنم و جدی حرکت نمیکنم. با اینکه هر روز به فایل های شما گوش میکنم و نگاه میکنم. و متاسفانه انتظار بزرگی از خودم ایجاد شده، که منو و البته خدا رو سرزنش میکنه، که چرا با اینکه میدونی همه چیز توجه به نکات مثبته، و شکرگذاریه و توکله و حرکت کردنه، چرا با اینکه همه این کارها رو تا جایی که از دستم برمیاد انجام میدم، ولی باز پیشرفتم خیلی خیلی کمه. اتفاقهای خوب، اونجور که من بهش احتیاج دارم و منتظرشم، رخ نمیده، بعضی وقتا که دیگه گلایه هام درونم جمع میشه جمع میشه، دیگه زبون به گلایه از خودم و از خدا میکنم که چرا با اینکه من چند ساله فهمیدم راه درست موفقیت و خوشبختی چیه و با تمام وجودم تاییدش کردم و قبولش دارم و به فکر خودم، از صبح تا شب ذکر و شکر گذاری برای هر چیز خوب و احساس مثبت و باورهایی مثل اینکه من خالق زندگیم هستم و من لایق بهترین زندگی هستم و باورهای اساسی و درست دیگه… ولی خیلی کم حرکت میکنم و درجا میزنم. انتظار دارم که با نگاه کردن به فایل شما و گوش دادن صحبت های شما، و شکرگزاری کردن و به نکات مثبت توجه کردن میتونه 80 درصد مسیر رو برام باز کنه. و من به طور شگفت انگیزی پیشرفت کنم، ولی سرعت و کیفیت پیشرفت واقعیم شاید 5 درصده. و من به راحتی میتونم بگم که من همون آدم 15 سال پیشم. ینی کل عمرم، همونی بودم که هستم و تغییر زیادی نکردم. قبلا هم بلندپرواز بودم و خواسته ها و نیازهای زیادی داشتم، الان هم… همون خواسته های کهنه ی چند ساله باز هم در من باقی مونده و به خواسته ای و آرزوی بزرگی که میخواستم نرسیدم. فقط 7، 8 ماهی میشه که از روی اینکه دیگه این وضعیت واقعا برام تحمل ناپذیر شده، شروع کردم با جدیت تغییر ظاهری و درونی زندگیم. و چون من از بچگی لاغری مفرط داشتم و چندین و چندین بار تلاش و هزینه کرده بودم برای افزایش وزنم، چون به خاطر قد بلندم، واقعا خوب دیده نمیشدم و همه به من میگفتن یکم چاق شو، و من نمیتونستم. با وجود کلی پودر و شربت اشتها آور و عرقیجات… ولی تنها موفقیت بزرگی که به دست آوردم در کل زندگی و عمرم، این بود که من تو این 9 ماه، 12 کیلو وزن اضافه کردم و این بزرگترین امید و توانمندی من شده، چون یکی از آرزوهای بزرگم همین زیاد شدن وزنم بود. و حالا یه 10 کیلویی هم نیاز دارم تا نرمال بشم. کل افتخاری که تو زندگی کسب کردم، همین اضافه شدن وزنم هست که از بزرگترین آرزوهام بود. و من طبق گفته شما، این موفقیتم رو الگو قرار دادم تا به موفقیت های دیگه ام برسم، از خودم میپرسم، چطور شد که بعد از چندین سال تلاش و هزینه های زیاد انواع دکتر و دارو، چطور شد ایندفعه، بدون دکتر، بدون دارو، بدون پودر چاق کننده و شربت اشتهاآور، و بدون عرقیجات و هیچی، فقط با غذای معمولی همیشگی خودمون، با یکم اضافه کردن به حجم غذام، من چاق شدم؟ و بزرگترین و اصلی ترین جوابم این بوده به خودم که من خالق زندگیم هستم، من میخوام وزن اضافه کنم و با همین شرایطی که دارم، میتونم. من باور میکنم که میتونم، ( چون من قبلا این باور رو داشتم که ژنتیکیه و فرم بدن من این شکلیه، هر چقدر هم زیاد غذا بخورم چاق نمیشم) بعد از اینکه باور کردم که میتونم، شروع کردم به نوشتن یه برنامه قابل اندازه گیری، ینی کالری شماری، با این محسوس کردن برنامه حرکتم، تونستم اندازه بگیرم مقدار تغیبراتم رو و وقتی دیدم که یکم تغییر کردم، خیلی خوشحال شدم که برنامه ام درست کار میکنه و بدن من میتونه وزن بگیره،( راهی که قبلا هزار بار رفته بودم ولی شکست میخوردم همش) و قدم بعدی این بود که فقط ادامه بدم، این برنامه رو این حرکت هر روزم رو این حفظ باورم رو و انگیزم رو ادامه بدم، خیلی برام سخت بود اولش، ولی الان دیگه افتاده رو غلتک و اگه من یکم دیر غذا بخورم اونقدر گشنه میشم که نمیتونم هیچ کاری بکنم و باید اول غذا بخورم. استاد الان که به این هدفم به اندازه نصف، رسیدم میبینم خوبه، ولی خیلی کند حرکت میکنم. الان من به تجربه، فهمیدم که اول باور، و دوم یک برنامه و طرح عملی هر روزه و روتین و قابل اندازه گیری برای هر هدفی نیازه. تا بتونم تغییرم رو اندازه بگیرم و این بهم اعتماد میده که اره، این برنامه کار میکنه، وقتی که میبینم کار میکنه، تنها کاری که باید بکنم اینه که همون سیستم رو ( که شامل باور و برنامه و عمل کردن به برنامه) هست رو ادامه بدم، اگه 3 ماه ادامه بدم، نتایج کاملا مشهوده. من امیدوار هستم که راهم آسانتر و سریع تر از این باشه. برای همه دوستان سایت هم ارزوی موفقیت دارم.