عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 2 - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 2
    549MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 2
    50MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

876 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اشکان ناصری گفته:
    مدت عضویت: 988 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان . سلام و درود به خانواده بی نظیر عباسمنشی ها و استاد و خانم شایسته عزیز.

    خداروصدهزار مرتبه شکر که فرصت حضور در این دنیا رو دارم و این آگاهی های ناب رو دریافت میکنم

    چقدر فایل بینظیری بود و خداروشکر که میتونم این حجم از زیبایی رو در این قاب شاهکار ببینم .

    سپاس گذارم برای این دریای فوق العاده که اصن این شفافیت و رنگ فوق العاده اش منو مبهوت کرده بود و لبخند ناخداگاهی که روی لبام نقش بست به واسطه این زیبایی

    این فایل چقدر بجا بود استاد . احساس خوشحالی ساده و آرامی که مدتی بود از وجودم رفته بود احساس میکنم داره باز احیا میشه . احساس میکنم دوباره دارم از جام بلند میشم

    واقعا به خودم که نگاه میکنم میگم چقدر بیهوده مسائل رو کش میدادم . یه موضوع عاطفی ساده رو الکی تو ذهنم بزرگ میکردم و پر و بال میدادم و به مرور همون مسئله مابقی بخشای زندگی منو بخاطر تمرکز الکی بهم میزد

    و این حقیقت ساده که همه چیز تحت کنترلمونه رو فراموش میکنیم .

    خداروشاکرم که این فرصت رو دارم تا دوباره خودم رو سر و سامون بدم. تا دوباره در سیکل معیوبی که اکثریت میفتن گیر نکنم . منم به ضعم خودم برای توجه به نکات مثبت هر روز میرم و تو محیطای مختلف که معمولا پارکها و جاهای سر سبز باشن.و هر دفعه به شکلی به تجربیات خاصی برخوردم که یکی از یکی بی نظیر ترین . واقعا این تصاویر و این گفته ها من رو به اصل زندگی خودم دعوت کرد و باعث شده علیرغم همه نازیبایی ها امیدی که حالا تبدیل به انگیزه و شور و شوق شده رو با لذت بیشتری در عمل نشون بدم .

    فقط یه سوال در حین گوش دادن فایل استاد عزیز هم نظرم رو جلب کرد و در واقع دوست داشتم از دوستان و استاد عزیزم بپرسم .

    توی بخشی استاد درباره توجه به نازیبایی و مباحث کلی ای مثل گرمایش زمین گفتن که توجه به اونها فقط اوضاع رو بدتر میکنه .

    در مورد بحث لایه های اوزون در اواخر قرن بیستم هم موضوع مشابهی بوجود اومده بود که در واقع گفته میشد لایه اوزون در حال فروپاشیه بخاطر کولرهای صنعتی که در واقع داره باعث تخریب اون میشه.و در مدتی بعد هشدار این موضوع به مردم جهان باعث یه فرایند و همکاری جهانی شد که در نهایت در ساز و کار کولرهای اونزمان تغییری ایجاد کرد و مردم هم با رعایت اصول مصرف این خطر رو رفع کردن .چون تقریبا موضوع مشابهیه دوست داشتم نظر دوستان رو جویا بشم که اینجا چگونه باورها عمل میکنن و اون ساز و کار به چه شکل بوده .

    بینهایت سپاس برای این فایل بینظیر در پناه الله روزهای بینظیری رو برای عزیزان آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    احمد گفته:
    مدت عضویت: 1021 روز

    سلام استاد عزیزم ….خدا قوت …روزتون مبارک …انشاالله همیشه سلامت باشید و ما از وجودتون بهره ببریم…

    خیلی فایل عالی ای بود …من خیلی روی توجه به زیبایی ها حرفه ای نیستم و اصطلاحا مثل یک عقاب تیز بین نیستم و توی این فایل برام مجددا یاد آوری کردید که اگر در دیدن زیبایی ها و تایید اون ها خیلی خلاق وحرفه ای نیستید ،،حداقل به مسائل منفی توجه نکرده و در موردش با دیگران و با خودتون صحبت نکنید….این نکته برای من خیلی عالی بود با اینکه ده ها مرتبه گفته بودید اما هیچ موقع مثل الان درکش نکردم ….صمیمانه از شما ، خانوم شایسته و تمامی دوستان در سایت که با نوشتن کامنت هاشون به همدیگه کمک میکنند ،سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1351 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جان قشنگم

    سلام به روستای قشنگ و هنفرکانسیم در این محیط زیبا.

    من بیشتر از سپاسگزاری و حرف زدن باخودم و خداوند راجب زیبایی های مکانی که توش هستم سعی میکنم کانون توجهم رو به سمت احساس بهتری هدایت کنم

    گاهی اوقات که درجایی قرار میگیرم ک حرفای منفی هست و …. ایرپادم رو درمیارم و میزارم تو گوشم و چون کمی گوشم رو سنگین تر میکنه و حرفارو کمتر میشنوم صدای درون خودم رو بلندتر میشنوم و شروع میکنم اول ازهمه راجب زیبایی های همون مکان باخدا جونم و خودم صحبت کردن

    بعدش شروع میکنم به گفتن خاسته هام یاداوریی اینکه شرایط به بهترین شکل و جایی ک فکرشم نمیکنم تغییر میکنه و واقن حالم بهتر میشه .

    سومین کاری ک برای کنترل کانون توجهم میکنم به یاداوردن اتفاقات خوب یا مکانهای زیبا یا رفتارهای خوبِ ادماس ک خیلی برام خوب بوده

    شیوه سپاسگزاری بسیار برای من تاثیر گذار بوده و هست

    یچیز دیگه هم که خیلی دوستدارم بگم اینه که من چندروز پیش دوتااز دخترای فامیلمونو دیدم ک بسیار زیبا ارایش کرده بودند و بسیار لباسهای شیکی پوشیده بودند

    وقتی بهشون رسیدم بهشون گفتم که چقدر زیبا شدید شما دوتا و تحسینشون کردم و اونام خوشحال و شاد جوابمو با کلی انرژی بالا دادند و خودم اینقدر از اون تحسینی ک کردم انرژی گرفتم که تا شب رواسمون بودم

    و چقد فهمیدم که قلبم و روحم بزرگتر شده چون من قبلا همیشه دخترای فامیل رو تحسین نمیکردم و فک میکردم بااین کار خودم رو کوچیک میکنم

    درحالی که اونروز من هیچ تیپ خاصی نزده بودم و حتی ی رژ هم نداشتم اما احساس بسیار عالیی در برابر تحسین این دو وختر زیبا داشتم.

    ایده هایی ک ازین فایل گرفتم این بود که بیشتر و بیشتر عکس از مکانها و جاهای زیبا بگیرم .

    من یک هفته ای هست ک تو یادداشتهای گوشیم عکسهای زیبایی از اسمون میگیرم و به عنوان رد پا هم سپاسگزاری میکنم و هم راجب زیبایی هایی ک دیدم مینویسم و هم خاسته ها و احساس هایی ک دراون روز دارم رو مینویسم و اصلا نمیدونستم که این ی نوع توجه به نکات مثبته.

    ولی الان که فهمیدم بجز اسمون از چیزای زیبای دیگه هم عکس میگیرم و بیشتر و بیشتر تو یادداشت هام مینویسم

    نتایج هم این بوده ک حالم بهتر شده و کلن افکارم ارومتر شده

    سپاسگزارم از استاد عزیزم برای این فایل ارزشمند و دادن این همه ایده برای کنترل کانون توجهه

    در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند دردنیا و اخرت باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  4. -
    علیرضا روح اله گفته:
    مدت عضویت: 1531 روز

    به نام معبود قادر مطلق

    سلام به استاد گرامی و مریم خانم زیبا

    درود بر شما استاد که با این جزییات قوانین رو توضیح میدید و اونقدر شفاف میکنید مسائل رو که جای هیچ سوالی نمی‌مونه. ازتون ممنونم

    در حین صحبتهای شما انگار یه موضوعی بهم الهام شد که احساس کردم مطرح کردنش میتونه به دوستای دیگه در جهت تمرکز بیشتر روی زیبایی ها و رسیدن به احساس خوب کمک کنه

    زمانی که شما در حال صحبت در مورد موضوع تمرکز بر نکات مثبت بودید، اشاره کردید که بهترین راه برای رسیدن به حال خوب شکرگزاری برای داشته هاست. در همین حین جاتون خالی من داشتم آبگوشت می‌خوردم یه آبگوشت عالی پر از گوشت که همسرم از شب قبل گذاشته بود و حسابی جا افتاده بود. امیدوارم دلتون نخواد

    خلاصه در همون حین شروع کردم به شکرگزاری خداوند متعال بابت اون غذای خوشمزه و مواد غذایی عالی مثل گوشت و نون سنگک و سبزی و… و بابت همسرم که دستپخت فوق العاده ای داره و اینکه میتونم مزه های مختلف رو حس کنم و الی آخر

    در این حین یه حسی منو متوجه این موضوع کرد که انگار من هیچ وقت از خودم تشکر نمیکنم

    مثلا هیچ موقع نمیگم علیرضا ازت ممنونم که این گوشت عالی رو خریدی یا رفتی توی صف نونوایی و نون تازه خریدی یا اینکه کار کردی و پول ساختی و تونستی این چیزارو بخری

    انگار همیشه تو ذهنم اعتبار چیزای خوب رو به دیگران میدادم و فراموش میکردم که منم نقش داشتم در بوجود اومدن اون حس خوب

    مطمئنم که این موضوع ناشی از عزت نفس پایین و عدم رضایت از خود و بزرگ کردن دیگران و کوچک شمردن خود است

    البته من همیشه از خداوند متعال بابت این حجم از خیر و خوبی و برکت و سلامتی که به من داده سپاسگزارم ولی نباید فراموش کنم که دوست داشتن خود متعالی یعنی دوست داشتن خداوند

    بله من همیشه از همسرم برای غذاهای عالی که می پزه سپاسگزارم ولی نباید خودم رو فراموش کنم

    علیرضا جان همینجا ازت تشکر میکنم برای تمام زحمت هایی که می‌کشی برای تمام عشقی که به مردم جهان میدی برای محبتی که به افراد میکنی و برای اینکه کمک میکنی جهان جای بهتری برای زندگی باشه

    الهی بینهایت سپاسگزارم برای هدایتم به این مسیر سراسر عشق و خوبی

    الهی شکر الهی شکر الهی شکر الهی شکر الهی شکر الهی شکر الهی شکر الهی شکر الهی شکر الهی شکر الهی شکر الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    محمد جواد سماواتی گفته:
    مدت عضویت: 2110 روز

    به نام خداوند زیبایی ها و به نام خداوند فراوانی ها

    سلام به استاد عزیزم خانم شایسته عزیزم و دیگر هم خانواده ای های عزیزم

    استاد خیلی خیلی سپاسگزارم به خاطر این که درون رو خریدید تا تجربه دیدن این ساحل زیبا این شهر زیبا این دریای زیبا و این همه نعمت و فراوانی رو از دید اون بالا بتونیم ببینیم این فیلم برداری از بالا این خواسته رو در من شکل داده که من اصلا خودم بخوام با هلیکوپتر برم اون بالا ببینم و خودم با چشمانم این زیبایی رو لمس کنم و تجربش کنم و سپاسگزاری کنم!

    واقعا سپاسگزارم خیلی ساحل زیبا و انسان های زیبا و خوش اندام وجود داشتن اونجا چه رنگ سفید بی نظیری داشت این ساحل حتما حتما تجربش میکنم به لطف و هدایت الله مهربان بازی تازه شروع شده واسه من!

    و باز هم واقعا نمیشه این همه تغییر زیبا توی اندام بدنتون رو تحسین نکرد من قبلا چندبار تحسین کردم اما بازم واقعا دوست دارم تحسین کنم چون واقعا زیبا بودید زیباتر شدین با این اندام زیبا!

    خیلی خیلی این نگاه زیبابینی به جهان اتفاقات متفاوتی برای من رقم زده ازین که توجه ام رو از روی دیگران و نازیبایی ها برداشتم و آگاهانه گذاشتم روی هرآنچه زیبایی هست اطرافم ار زیبایی خودم از زیبایی این خونه از زیبایی این درختان زیبای انار تا زیبایی های این پرندگان زیبایی که میان توی حیاط خونم و با اون صدای قشنگشون اصلا حسم حسم تغییر کرده و حالم بهتره خوشحال ترم شکر الله مهربان

    و سایت شما هم که شده عبادتگاه من با هر فایلی که میبینم با هر کامنتی که میزارم و دیدن این همه انسان خوب و زیبا خیلی بابت این سایت از شما و دیگر دوستان ممنونم و یه کار دیگه ای که من خودم واسه تمرکز بر نکات زیبا که میکنم اینه میام هتل های زیبایی که میبینم داخل یوتیوب فیلمشون رو و ازشون خوشم میاد نگاهشون میکنم و خودم رو اونجا تجسم میکنم و اونایی رو که میخوام برم تجربشون کنم به خودم میگم که من اینارو همه خودم از نزدیک با هدایت الله مهربان تجربشون خواهم کرد لمسشون خواهم کرد این کار خیلی بهم کمک میکنه شاید بدرد دیگر دوستان عزیزم هم بخوره این ایده قشنگ و کارا!

    خیلی خیلی سپاسگزارم و از الله مهربان با حضور شما و دیگر دستانش از جمله خانم شایسته مهربان

    همیشه به یاد الله مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 882 روز

    به نام خدا

    ردپای6

    سلام به استاد و همه دوستان هم فرکانس

    استاد عزیزم اتفاق جالب امروز برای من توجه به تغییرات مثبتم در این مدت بود ،واقعا نمیدونم چطور آنقدر سریع عادت منفی چک کردن فضای مجازی و اخبار بعد بیداری ،جاش به فایل های شما داد و باعث شد هر روزم بهتر و بهتر بشه

    تغییر مثبت دیگه برای من لحظه ای بود که دیدم وقتی اطرافیانم رفتار نامناسبی انجام میدن خودجوش تو اون محیط نمیمونم!مثلا موقع غیبت یا بد گویی

    تغییر مثبت دیگه افزایش سطح انرژی !انگار تمام اون انرژی که بدنم صرف خودخوری بدگویی و جنگ با درون و بیرون داشت ،استفاده نشده باقی میمونه

    تغییر مثبت دیگه نگرش کوتاه مدتمه!قبلا به آخر کار فکر میکردم و باعث می‌شد قدم برندارم !اما الان فقط به قدم بعدی فکر میکنم و انصافا خیلی خوب جواب میده

    و هرچی بگم کم گفتم از تغییرات ریز و درشت باز هم ازتون ممنونم

    قانون امروز که کمک کننده من بود تمرکز لیزی بود ،فایل گفت و گو با دوستان به من امید داد که اگه 2،3 ماه تمرکزی روی چیزی کار بکنم میتونم خیلی خیلی توش خوب بشم

    دقیقا چیزی که نیاز داشتم بشنوم

    بابت همه چی سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    زهرا نظام الدینی گفته:
    مدت عضویت: 2467 روز

    سلام استادجان

    تو این کامنت دوست دارم فقط از نکات مثبت مریم‌جان بگم. چند روزیه خیلی عجیب این بانوی دوست‌داشتنی به چشمم جذاب و عالی میاد. من این یادداشت رو صبح باز کردم، (چون می‌خواستم روی یه نکته مثبت تمرکز کنم و خودم رو مشغول اون موضوع کنم) تا شب هر نکته مثبتی که از مریم عزیزم به یادم اومد، یادداشت می‌کنم و شب ارسال می‌کنم:

    1. مریم‌جان همیشه زیبا بودند، اصلا نه اضافه وزن داشتن نه مشکل دیگه‌ای، اما تو فایلی که بازی می‌کردین متوجه تغییر استایل مریم جون شدم. عمل به قانون سلامتی برای شما از چشم ما نتیجه قابل مشاهده‌ای داشت؛ اما همیشه می‌کفتم برای افرادی که مشکل اضافه وزن ندارند قراره چه اتفاقی از لحاظ استایل (جدای بحث سلامتی) بیفته. و الان با دیدن استایل خانم شایسته عزیز متوجه شدم که قانون چی ساختههههه! علاوه بر استایل پوست صورتشون فوق‌العاده شده.

    2. شما باید جای ما بایستید و نگاه خانم شایسته رو به خودتون ببینید و البته بالعکس. چنان از سلول به سلول بدنشون عشق تراویده می‌شه که کسی نداند فکر می‌کند ماه‌های نخست آشنایی شماست و من این عشق بی‌نظیر رو تحسین می‌کنم. برخلاف تصور عموم که می‌گن وقتی به هم رسیدید سرد می‌شین یا عشق موج خونفشان دارد یا باید دور باشید تا عاشق هم بمونید، شما به ما یاد دادید که می‌شه عاشق بود و هرگز غبار کهنگی بر این رابطه ننشاند.

    3. یه رفتار مودبانه‌ای در زنانگی خانم شایسته وجود داره که قابل تحسینه. شاید خیلی از خانم‌ها تا به موفقیتی می‌رسند چنان از خود بیخود می‌شن که دیگه خدا رو بنده نیستند؛ اما خانم شایسته در مقابل شما هنوز تواضع شاگرد و استاد رو رعایت می‌کند. من هنوز دوره عشق و مودت رو نگرفتم و دقیق نگاه قانون رو نسبت به این امر نمی‌دونم، اما چیزی که فطرتم می‌گه اینه که زن و مرد بابد مکمل هم باشند، یعنی زن باید به‌گونه‌ای رفتار کنه که مردانگی مرد حفظ بشه و بالعکس. و این‌قدر این موضوع به ظرافت از طرف مریم جان رعایت می‌شه که قابل آموختنه. گاهی به نظرم می‌رسد اینکه شما گفتید اختلافات و دعواهای ما در این چند سال کمتر از انگشتان دسته، تا حد بسیااااار زیادی به خاطر رفتار زیبای مریم جانه. شما که قانون رو کامل بلدید و اینکه همراهتون هم تا این اندازه قانون رو خوب بلده و رعایت می‌کنه این زندگی رو این‌قدر قشنگ کرده. این قدر این رفتار مودبانه عاشقانه برای من تحسین‌برانگیزه که چند وقت پیش خواستم بگم مریم جان تو رو خدا شما یه دورهٔ روابط بذار. بعد با خودم گفتم یقینا مریم جان داره از آموخته‌های عشق و مودت استفاده می‌کند که چنین نتیجه شگرفی رو به همراه دارد، همانطور که نتیجه قانون سلامتی‌ش این قدر زیبا جواب داد.

    4. اعتماد به نفس ایشون بی‌نظیره. می‌ایسته دوش به دوش استاد و به زیبایی صحبت می‌کند و قانون رو توضیح می‌دهد اما لابه‌لای صحبتهاش چنان ادب استاد و شاگردی رعایت می‌شه که هر کس می‌بینه کیف می‌کنه. توی فایل درس‌های یک بازی وقتی مریم جون می‌خواد صحبت کنه، این قدر نکات مثبت استاد رو یادآوری می‌کند که من همونجا ویدیو رو قطع کردم و رفتم توی یادداشتهایی که مشخصات عشقم رو نوشته بودم، این خصوصیت‌ها رو هم اضافه کردم. مریم جون خیلی راحت می‌گه من هیچی بلد نبودم، تا حالا دست به راکت نبرده بودم، استاد یه خصوصیتی دارند که در آغاز راه اون‌قدر مشوق‌اند که … . خلاصه این‌قدر این ماجرا رو هم با اعتماد به نفس و هم با بیان نکات مثبت همراه کردند که توی همون چند کلمه اول کلی درس گرفتیم.

    5. بسیااااااار با خودش در صلحه. یه صحنه رو توی یکی از فایل‌های سفر به دور آمریکا هرگز فراموش نمی‌کنم. با هم رفتید توی یه فروشگاه که چیزهای قشنگ داشت. مریم جون یه تیرکمون دید و گفت این رو بخریم. استاد یه نگاهی انداختن و گفتن جه کارش داریم؟ لزومی نداره بخریم. من تا مدت‌ها رفتار مریم جان رو فراموش نمی‌کردم. هیچ واکنش منفی نسبت به این موضوع نشون نداد، حتی این قدر با خودش در صلحه که موقع ادیت فیلم، اون قسمت رو حذف نکرد. من از اونجا عاشقش شدم . استاد یقینا خودتون می‌دونید خانم‌ها در چنین مواقعی چه رفتارهایی از خودشون نشون می‌دن، کمترین حدش اینه که یه اخم میاد تو صورتشون یا تو ذوقشون می‌خوره. ولی چیزی که من از خانم شایسته دیدم حتی حسش هم بد نشد و من فهمیدم خیلی رو خودش کار کرده.

    6. یه جور نشاط و سرزندگی خاصی تو خانم شایسته وجود داره که زندگی رو شیرین می‌کنه. همینکه با اصرارشون فایل‌های زندگی‌ در بهشت و سفرنامه رو به سایت اضافه کردن به جد می‌خواهم بگویم حتی زندگی خودتون هم شیرین‌تر و هیجان انگیزتر شد، برای ما که فوق‌العاده بود، ولی اینکه اجازه دادین بچه‌ها به زندگی شما وارد بشن، کلی نکات مثبت و حس خوب ایجاد کرده برای خودتون و ما.

    7. به نظرم می‌رسد دستپختشون عالی باشه، بعد از اون کلیپی که از آشپزی‌هاشون گذاشتن (قورمه سبزی و ماهیچه) من بیشتر اوقات که دارم آشپزی می‌کنم به یاد می‌آرمشون.

    8. شجاعتشون بی‌نظیره، چیزی که من بیش از همه ویژگی‌ها تحسینش می‌کنم، حتی از موفقیتشون به‌خاطر جذب و در کنار شما بودن تحسین‌برانگیزتره. زنی که از هیچ چیز نترسد در عین حال تواضع و ادب بورزد، عشق‌ورزیدنی است. خانم شایسته در اون ملک درندشت تنها می‌مونه، از هیچ جانوری نمی‌ترسه، سوار تراکتور می‌شه. به تنهایی کارهای فنی می‌کنه. شما تصمیم می‌گیرید بیاید ایران، به تنهایی می‌مونه و تصمیم می‌گیره روی دوره کار کنه. این رفتارها چیزی فراتر از تحسین‌برانگیزه، در اینجا بابد بگیم فتبارک الله احسن الخالقین. استاد شما فقط هر صبح بخواین نکات مثبت همدیگه رو ببینید و سپاسگزاری کنید می‌شه شب، دیگه چه برسه به بقیه نعمت‌هاتون. دقیقا زندگی شما به تنهایی همونه که خدا می‌گه اگه دریاها جوهر بشه و درخت‌ها قلم، ذکر نعمتها تموم نمی‌شه و صد البته که برای همه ما همینه، فقط بابد بشینیم و بهش توجه کنیم.

    9. استقلال خانم شایسته بی‌نظیره. توی یه فایل دیدم شما فکر کنم تمپا بودید و ایشون نه تنها تمام دیزاین خونه و مشکلات فنی رو حل کردن، به تنهایی دنبال دندانپزشکی رفتن و چه زیبا و چه با حس خوب کارها رو سامان دادند. مهم این حس خوبشون بود وگرنه بقیه هم شاید به تنهایی کارهاشون رو انجام بدن اما تو دلشون ناراحتن و دارن غر می‌زنن. چرا می‌گم با حس خوب؟ چون اون لحظات رو با ما به اشتراک گذاشتن و شیر کردن اون لحظات نیاز به حال خوب داره.

    10. کاربلده. خیلی کاربلده. من خودم تو تنظیم و بازنویسی متن خیلی ماهرم. بی‌اغراق اطرافم هنوز کسی رو ندیدم که به پای من برسه، به همون ترتیب توی مرتب کردن خونه و جاسازی وسایل هم فوق‌العاده‌ام، اون هم کسی به پام نمی‌رسه تا جایی که بعضی فامیل خیلی نزدیک گاهی می‌گن، فلان اتاق رو می‌خوایم بریزیم بیرون کاشکی بیای بگی چه کارش کنیم. برای همین وقتی مریم جون داشت تراک رو برای سفر مهیا می‌کرد با تمام وجود تحسینش کردم. دوره‌هایی هم که آبدیت شده، به اذعان بچه‌هایی که با قبل و بعد کار آشنا بودند، بسیار بی‌نظیر شده.

    11. قلم مریم‌جون با ما همان می‌کنه که کلام شما ! به همان اندازه خالصانه، به همان اندازه تاثیرگذار و حتی خیلی وقت‌ها تلنگرهایی زده می‌شه که برای من از فایل‌ها تاثیرگذارتر هستند (شاید به دلیل اینکه نوع تعامل از حالت روتین گوش دادن به نگاه کردن تغییر می‌کند و متوجه نکات جدید می‌شوم)

    12. قانون رو بسیار عالی بلدند و حقیقتا می‌شه بعد از این همه سال شاگردی کردن در حضور شما، لقب استاد رو به ایشون هم داد. علاوه بر آشنایی با قانون، تسلط کامل ایشون به محتوای سایت ستودنی است. تسلطی که به نظر می‌رسد منحصرا در اختیار ایشان است و این نشان‌دهنده علاقه وافر به این موضوعات و به این کار هست. یعنی نمونه بارز کارکردن در حیطه علایق و لذت بردن از کار همین رفتار حرفه‌ای خانم شایسته است.

    13. همراه و هم‌قدم بودن ایشون با شما این رابطه را دو چندان زیبا کرده. به قول یکی از بچه‌ها توی سایت نوشته بود خانم شایسته برای استاد در حکم هارون برای موسی است.

    آنچه به ذهن من آمد و از قلمم جاری شد، این ویژگی‌ها بود که البته و یقینا این شناخت شناختی از دور است و دوستان نزدیک ایشان مطمئنا ویژگی‌های بسیار دیگری نیز در نظر خواهند آورد. در مجموع اگه بخوام فقط یک ویژگی رو از ایشون نقل کنم که بسیااااار درشون مشاهده می‌شه، ویژگی در صلح بودن با خود هست.

    خوشبختانه اینجا همه قانون رو بلدیم. قصدم از نوشتن این کامنت تمرکز ‌و بیان نکات مثبت بود و قصد دارم هر روز یک موضوع رو جلوی خودم بگذارم و تا شب ویژگی‌های مثبتش رو بیرون بکشم تا ذهنم عادت کنه، عامدانه و آگاهانه دنبال نکات مثبت بره، اگر زمان و شرایط رفیق راه شوند. مدت‌ها بود که مریم‌جان رو برای خودم به عنوان یک زن حلاجی می‌کردم و این دلیل شد که آنچه را اندیشیده بودم با شما به اشتراک بگذارم.

    استاد عزیز و مریم بانوی دوست‌داشتنی

    عشقتان پررونق‌تر، سفرهٔ آگاهی‌هایتان رنگین‌تر، نعمت‌هایتان گسترده‌تر و دل‌هاتان خدایی‌تر از این باد!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1973 روز

      سلام زهرا جان.

      بی نظیر نوشتی از مریم جانم، خانم شایسته جانم.

      منم کاملا موافقم، مریم جان صلح درونش عالیه و کاملا شفاف و تحسین برانگیز.

      منم کلی نکات مهم از مریم جان یاد گرفتم و الحق لقب معلمی و استادی برازنده شون هست.

      مرسی که با این ریزبینی نکات مثبت و زیبایی های مریم جون رو نوشتی. کامنتت خارق العاده ای ارسال کردی.

      باعث شد یاد بگیرم تو جزییاتِ زیبایی های دیگران هم دقیق شم.

      خدا رو شکر برای همه چیز

      ،خدا رو شکر برای همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زهرا نظام الدینی گفته:
        مدت عضویت: 2467 روز

        سلام سمانهٔ عزیزم

        این تمرینی که شروع کردم برای تمرکز روی نکات مثبت، به صورت لیزری روی یک چیز، جدای از دیدن نکات مثبت اطرافم خیلی بهم کمک کرده و یه حس فوق‌العاده‌ای رو بهم می‌ده. پیشنهاد می‌کنم روی بعضی از چیزها مثل اطرافیان، خونه و محل زندگی، سر کار و … این تمرین رو امتحان کنی .

        امروز من نکات مثبت کشورمون رو برای خودم یادداشت کردم. یه جایی حس کردم از شادی توی پوستم نمی‌گنجم، می‌خواستم بلند شوم و تکه تکه زمین این کشور رو ببوسم. از خدا بابت اینکه من تو این کشور به دنیا آمدم سپاسگزاری کردم و عذرخواهی کردم که چقدر چشمم روی زیبایی‌های اینجا بسته بوده و ندیدم چقدر این کشور فوق‌العاده است. (برای مریم‌جون نوشتن راحته، چون خوبی و زیبایی داره ازش سرازیر می‌شه، اما وقتی می‌خوای از ایران بنویسی، به خصوص با اتفاقات اخیر باید خیلی مراقب ذهنت باشی که بیراهه نره و فقط روی زیبایی‌ها تمرکز کنه)

        به قول تو دوست خوبم، ریزشدن تو جزییاتِ زیبایی‌ها و نکات مثبته که خیلی بهمون کمک می‌کند، ما رو تبدیل می‌کنه به یه غواص که می‌ریم به عمق جایی و گوهر بیرون میاریم.

        دوست دارم و برات آرزوی موفقیت می‌کنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1973 روز

          به نامِ خداوند هدایتگرم که هر لحظه بیشتر عاشقش میشم

          سلام زهرا جانم.

          عزیزِ دلم، پیام تو برای من نشانه بود امروز.

          جایزه بود.

          حسِ خوب بود و هست.

          صبح، به محضِ بیداری و چک کردن سایت، با دایره ی آبیِ قشنگ و پیامِ قشنگت مواجه شدم و حسابی ذوق کردم.

          میدونی چی شد؟

          پیامتو خوندم، لذت بردم.

          گفتم در بهترین زمان پاسخ مینویسم برای زهرا جان.

          رفتم دنبال انجام کارهای بیرون از خونه با همسرم و بله…

          با رگباری از احساسِ خوب، سپاس گزاری، اتفاقات خوب، آدمای خوب، شرایطِ خوب، آگاهی های ناب، هدایت‌های ناب، پیام های مستقیمِ خدا بهم، روبه رو شدم…

          مگه میشه بیدار شم و برم بیرون، ببینم هوا ابریه، نمِ بارون میزنه، داریم میریم خرید، خیابونا در قشنگترین حالت ممکن هستن، خلوتن، درختها و سبزی شون شگفت انگیزترینه، با آدم های خوش اخلاق و مهربون و خداشناس و مهربون برخورد کنم، خدا بهمون برکت بده، خبرهای خوب بشنوم، معاشرت های خوب داشته باشم، با دو تا برادرزاده های کوچولوی همسرم غرقِ لذت باشم، تجربیات جدید و عالی داشته باشم، و اونوقت دیوانه ی این خدا و قدرتی که بهم داده تا زندگیمو قشنگ خلق کنم، نشم؟

          میتونم؟

          نه نمیتونم، عاشقِ خدای خوبم هستم و همه ی مخلوقاتش، دنیاش، جهانش، همه چیزش…

          تسلیمشم، هم آهنگ شدم باهاش و زندگیم شگفت انگیز شد…

          چقدر از دریچه ی جالبی نگاه کردی به توجه به نکات مثبت: نکاتِ مثبتِ ایران…

          یه تجربه ای دارم که تقریبا با کلام شما ارتباط داره و میخوام بهت بگم:

          دقیقا پارسال به لطفِ خدا تونستیم 31 خرداد 1401 اسباب کشی کنیم به خونه ی عزیز خودمون که خریدیم …

          این برای ما خیلی شگفت انگیز بود و هست، چون تماماً لطف و فضل و هدایت خدا بود. اونم به بهشت، بهشتی که من درک نکرده بودم بهشته چون خیلی بابت بنگاه رفتن و گشتن و ‌… اذیت شدم.

          میترسیدم، نگران بودم، استرس هم داشتم، اون وسطا یه کوچولو از زیبایی ها عکاسی میکردم تا حال خودمو کمی بهتر کنم.

          اون موقع عضو سایت بودم ولی متمرکز نبودم.

          خدا تو زندگیم بود اما به ایمان و باور الان نرسیده بودم.

          به کنترل ذهنِ متمرکز مثل این مدت اخیر، وارد نشده بودم.

          توجه به نکات مثبت و زیبایی ها هم عمیق نبود…

          بنابه دلایلی و ترس هام، خونه رو انتخاب کردیم و اومدیم و خوشحال بودم، لذت هم میبردم، اما یه دلایل کوچیکی در مورد پروسه و خودِ خونه باعث اختلال روحیه ام و روانم شده بود. یعنی باز پاشنه آشیلم، یعنی سریع واکنش نشون دادن جلوی روم ظاهر شد…

          اون موقع اون افکار منفی واسم خیلی بزرگ و قوی شده بود، چون کنترل ذهن مناسبی نداشتم، یعنی اصلا بلد نبودم. حرف آدمها هم روم تاثیر میذاشت.

          باعث شده بود اون همه نکته مثبت رنگ ببازن جلوی اون دو تا دونه نکته منفی که البته بعدا فهمیدم همچین منفی هم نبودن، ضعفِ درونی من اونا رو پر رنگ کرده بود طفلکیا رو.

          توجهم به حرف دیگران هم باعث اختلال در زندگی، افکار و عملکرد و زبانم شده بود.

          مشکل از اونا نبود، از من بود، از عزت نفس پایین خودم، که خودم نمیتونستم روبه رو شم با شرایط و مسئولیتش رو بپذیرم، اونوقت میگفتم چرا فلانی اینطوری میگه و …

          میتونم بگم این اواخر، بعد از طی کردن روند تکاملیم با فایلهای استاد، تازه بعد این همه مدت تونستم کنترل ذهن رو بهتر درک کنم.

          حالا قاطیِ ترس های خودم، خوشحال هم بودم از امکانات و محاسن خونه ی خودمون، اما چند تا بهانه ی کوچولو انگار کنترل روان و احساسات منو به دست گرفته بودن و نمیذاشتن درک کنم وارد چه بهشتی شدم…

          یعنی من واکنش نشون میدادم، واکنش خلق نمی کردم…

          درس های بزرگی دارم از اون روزا…

          تا اینکه اواخر شهریور و اول مهر دیدم دیگه نمیشه، نمیتونم اینطوری ادامه بدم، صبح ها دلیلی برای بیدار شدن نداشتم، دلیلی برای خروج از تخت نداشتم، انگار که بخوام بخوابم و زمان بگذره، ظاهرا کارهای روزانه منزل رو انجام میدادم، اما عشقی توش حس نمیکردم…

          متوجه شدم دارم میرم بیراهه، چون فهمیدم انگار امید به زندگیم کم شده، دقیقا مسائل مربوط به کشور مزیدِ بر علت شده بود، اون موقع بود که تغییرها شروع شدن، چرا؟

          چون یادمه یه روزی یه لحظه ای به خدا گفتم از تهِ قلبم که خسته شدم از این شرایط، ازش کمک خواستم و اونم کمکم کرد:

          (شاید ترتیبِ انجام این کارها رو مرتب ننوشته باشم ولی همه شون تو پروسه ی تغییرات با طی کردن روند تکاملی وارد شدن.)

          اینستاگراممو حذف کردم (اینو از فایل استاد هدایت شدم بهش که یکی از دوستان گفت اینکار رو انجام داده)

          دور شدم از فضای مجازی

          تعهد دادم روزانه تمرینِ خط بنویسم با دست چپم که دست غیر مسلطم بود.

          خدا بهم گفت برو پیاده روی. دقیقا یادمه با روزی 10 دقیقه شروع کردم چون درمان خروج از ناامیدی، تغییر روحیه با ورزش پیاده روی بود برام.

          از اول آبان هم شروع کردم به رعایت تغذیه ام طبق تجربه های رژیم های قبلیم.

          بعد از دقیقا 100 روز از برنامه رژیم خودم، وارد دوره قانون سلامتی شدم، یعنی تازه آماده شدم با دوره استاد تجربه کنم تغذیه سالم و مناسب بدن و سلامتیِ جسم رو.

          هر روز تمرینِ توجه به نکات مثبت و زیبایی رو انجام دادم.

          سپاس گزاری کردم، از خدا، آدم ها و …

          تحسین کردم دیگران و خودمو.

          و کم کم از سمانه ی ناامیدی که دلیلی برای خروج از رختخواب نداشت تبدیل شدم به سمانه ای که عاشقِ پیاده روی شد، چون درک کردم برای روانم به شدت خوبه، برای سلامتی هم همینطور.

          به سمانه ای که تازه مزه ی تغییرات و بهبود رو دید و عاشقانه تر جلو رفت.

          چرا این داستان رو گفتم؟

          چون این مدت که تاثیرات توجه به نکات مثبت و زیبایی ها، سپاس گزاری، تحسین، باورهای امیدوار کننده، باورهای توحیدی، هدایت گرفتن از خدا، حساب کردن روی خدا فقط، گوش دادن و دیدن متمرکز و هر روز فایلهای استاد، مطالعه کامنتها، نوشتن کامنتها، درکِ روند تکاملی و دوری از شتاب، لذت بردن از داشته هام در لحظه، بهبود باورهای ثروت، تعهد دادن برای بهبود باورهای مالی و … رو تجربه کردم:

          حالم و احساسم به شدت، به شدت، به شدت، عالیه.

          صلحم با خودم بیشتر شده.

          شجاعت و جسارتم بالاتر رفته.

          تجربیات جدیدی رو دارم انجام میدم.

          اعتماد به نفس و عزت نفسم بیشتر شده.

          الان تازه دارم بهتر میفهمم و درک میکنم خدا مارو به چه بهشتی هدایت کرده که خونه بخریم و هر روز چشم هامونو توش باز کنیم…

          چه نعمت های بیشماری بهمون داده…

          انقدر خوشحالم که الان دارم بهتر سپاس گزاری میکنم برای خونه مون، بلوک و مجتمع مون، فضای سبز و باغچه های به شدت جذاب روبه روی آشپزخانه و اتاق خواب ها و کل مجتمع…

          می خوام بگم چقدر شگفت انگیزه که آدم روی خودش کار کنه با آموزش های استاد، تمرین کنه، تکرار کنه مستمر و بعد نتایج بیاد…

          و ببینی چقدر آروم شدی سمانه.

          چقدر خوشحال و شادی.

          چقدر داری لذت میبری.

          چقدر اندام و سلامتی ات عالی شده.

          چقدر ارتباطاتت بهتر و قوی تر شده

          چقدر جسورتر شدی.

          چقدر احساست خوب شده.

          چقدر اتفاقات خوب تجربه میکنی.

          چقدر بیشتر و بهتر با خدا عشق و عاشقی می کنی.

          وقتی از کسی ناراحتم، تمرین میدم نکات مثبتشو بنویسم.

          یه بار که داشتم می‌نوشتم، آخرش دیدم نه تنها ناراحت نیستم از دست اون فرد، بلکه دوستشم دارم، تازه دلمم براش تنگ شده…

          تو موبایلم هم یه سری تمرین مینویسم برای مواقعی که دفترهام نیستن.

          اسم آدما رو نوشتم و جلوش نکات مثبتشون رو مینویسم.

          همه چیز تو فکر آدمه.

          فکر که اصلاح شه، بهبود پیدا کنه، دنیا برای آدم بهشت میشه…

          چقدر خدا بهم برکت داده.

          حد نداره…

          این کنترل ذهن، خیلی به دادم رسیده، استاد خدا خیرتون بده، چون دقیقا پنجشنبه موردی پیش اومد که آگاهانه کنترل ذهن کردم و جمعه، روز به شدت محشری رو تجربه کردم، حس کردم پاداشِ کنترل ذهنم بود…

          که اگه هنوز کنترل ذهن رو درک نکرده بودم، به هم میریختم از لحاظ روحی …

          خدایل ممنونتم واسه این خلق.

          واسه اینکه من تحت تاثیر اون مسئله که حتما خیریتی توشه و من نمیدونم، و نشد که بشه، تونستم واکنش ندم، بهم نریزم، قاطی نکنم، عصبی نشم، بداخلاق نشم و …

          مدت زمانی که تونستم کنترل ذهنم رو به دست بگیرم به شدت سریع بود، بعدش خوابیدم و بلند شدم، بازم بهتر شدم، رفتم سراغ نوشتن و آهنگ شاد گوش دادن و بهتر شدم.

          خیلی خیلی خوشحالم و سپاس گزار و تحسین میکنم سمانه رو برای گفتن و باور به الخیر فی ما وقع.

          ضمن اینکه دسته ی کنترل ذهن تو فایلهای دانلودی و ارزشمند سایت عالیه و روی اونا هم دارم روزانه کار میکنم.

          و یکی از بهترین روش‌ها برای کنترل ذهن به قول استاد گفتنِ الخیر فی ما وقع هست، هر چی پیش بیاد خیره، به نفع منه، حتی اگه ظاهرش اینو نگه…

          استاد جانم اگه الان حالم عالیه، دلیلش اینه که خدا شما رو سر راه من گذاشت و شما با تک تک آموزش ها و فایلهاتون در بهبودِ من نقشِ به شدت پررنگی دارین.

          سپاس گزارتونم.

          من از شهریور تا آخر سال 1401 هر روز کتاب میخوندم، موفقیت، داستان، خودشناسی و …

          پادکست و فایل صوتی متفاوت گوش میدادم…

          از دانشِ اساتید مختلف بهره مند شدم.

          اما از وقتی تمرکزم رو گذاشتم فقط روی شما و سایت، اوضاع سریعتر بهبود پیدا کرد. آروم تر شدم.

          سپاس گزارم از تمام منابعی که باعثِ بهبود من شدن، مخصوصا خود شما.

          از اول فروردین 1402 هم قسمت کتاب خوانی روزانه مو تبدیل کردم به مطالعه ی کامنت های سایت.

          خوشحالم که میخونم و مینویسم کامنت، نتیجه اش عالیه.

          از وقتی چشم های قلبم باز شده به زیبایی های اطرافم، عاشقِ محیط زندگی ام هستم، عاشق آدما، طبیعت، خیابونا، گلها و درختها، آسمون، ابره، هاپوها، پیشی ها، پرنده ها و صدای اوازشون، عاشق هوای عالی و مطبوع و بیش از گذشته عاشقِ خدا و هدایتهاش شدم که چقدر دقیق و محشره.

          اینا نتایج توجه به نکات مثبت و زیبایی هاست.

          کم کم هم شروع شد و روند تکاملی خودشو داره طی میکنه، مطمئنم بهتر و بهتر هم میشه و باید ادامه دار باشه تا همیشه.

          خیلی خیلی خدا رو شکر میکنم بابتِ تک تک حس هام

          درس هایی که گرفتم، فهمیدم، درک کردم و باعث شده افکار و رفتارم عوض شن و زندگیم بهبود پیدا کنه….

          نتیجه ی به شدت بزرگ و پر رنگیه وقتی که دارم کارهای خونه و خودم رو انجام میدم، شتاب رو میگیرم ازشون، با لذت و آرامش انجامشون میدم. انگار که دعوت شدم به انجامِ بهترین کار جهان که خوشحالم میکنه.

          ظرف شستن، لباس پهن کردن، آشپزی و … تبدیل شده به مراقبه برام، از بس که حسم رو عالی میکنه، فکر میکنم، تحلیل میکنم، ایده میاد، آگاهی میاد، درس میاد…

          و جدیدترین معجزه ی زندگیم…

          خدا هدایتم کرد به پیام سعیده جان شهریاری که از هم آهنگی با خدا نوشت برام و انگار که دریچه ای باز شد برای ارتباط یک لایه عمیق تر من با خدا جانم…

          هم آهنگی با خدا یعنی:

          من نمیدونم خدا، تو بلدی، تو میدونی، تو راهنماییم کن، تو هدایتم کن.

          یعنی من تسلیم تو هستم خدا. هر چی تو بگی، چشم.

          یعنی هدایت گرفتن از خدا از ریز تا درشت زندگی.

          یعنی من ذهن و منطقم رو خاموش میکنم، تو هدایتم کن.

          یعنی تو بگو الان چیکار کنم، چطوری انجامش بدم. من دخالت نمیکنم.

          عاشقِ دفترها و کلاسورهامم، که مینویسم و مینویسم و مینویسم…

          خدا رو شکر که مینویسم.

          خدا رو شکر که تو فکرم هم، دارم کار میکنم علاوه بر نوشتن.

          خدا رو شکر که صحبت می‌کنم و مینویسم از ایده ها و هدایتها و نشانه های خدا.

          خدا رو شکر که با ذوق میرم پیاده روی هر روز.

          خدا رو شکر که دارم توجه میکنم به نکات مثبت و سپاس گزاری و تحسین میکنم.

          خدا رو شکر که خودمم تحسین می کنم و دارم حس لیاقت خلق میکنم برای خودم.

          خدا رو شکر به تازگی دارم روی باور فراوانی با مثال روی خودم کار میکنم و تمرین میکنم.

          خدا رو شکر شتاب رو میگیرم از انجام کارهام.

          خدا رو شکر که دارم کار میکنم و تمرین میکنم که سریع واکنش ندم، تامل کنم، خوش اخلاق باشم و با مکث پاسخ بدم، و به قول استاد واکنشگرا نباشم، واکنش رو خلق کنم.

          خدا رو شکر میکنم از سمانه ای که هدف خاصی نداشت که بلندش کنه، که بشه انگیزه و هدف زندگیش، که باعث امیدش بشه، تبدیل شدم و میشم به لطف خدا به سمانه ای که برای هر روزش برنامه داره، کار داره، باید یه سری کارها و تمرین های روزانه و متفرقه رو انجام بده برای بهبودِ خودش و زندگیش از ابعاد مختلف.

          زهرا جان، این سایت و آموزش های استاد به معنای حقیقی به من خیلی کمک کرده، امیدوارم همه مون شاگردهای خوبی باشیم برای استاد و بتونیم درس هاشونو به درستی درک کنیم تا نتایج خوب وارد زندگی هامون بشن.

          برات بهترین ها رو میخوام عزیزم.

          یه لحظه هایی یهو میخکوب میشم.

          یهو خشکم میزنه.

          میگم چرا انقدر خوبه فایلهای استاد.

          چرا انقدر حسم عالیه اون لحظه که میشنوم صدای استاد رو.

          چقدر استاد درسته و درست صحبت میکنه.

          یهو غرقِ حس سپاس گزاری میشم از خدای هدایتگرم، از استاد عزیز دلم که چطوری داره مسیر رو با چراغِ آگاهی هاش روشن میکنه.

          استاد جان، تا همیشه سپاس گزارتونم.

          تحسینتون میکنم برای همه ی تاثیراتی که دارین روی یه عالمه آدم میذارین در جهت بهبود زندگیشون و جهان رو تبدیل به جای بهتری برای زندگی میکنین.

          دیوانه میشم استاد، از شنیدن صحبت هاتون تو تک تک فایلها.

          چقدر عالی هستن.

          چقدر عالی هستن.

          چقدر راهگشا هستن.

          چقدر کمکم میکنن باورهام اصلاح شه، رفتار و عملکردم عوض شده.

          سپاس گزارتونم.

          خدا رو شکر برای همه چیز

          خدا رو شکر برای همیشه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    منيژه سبك روحيه گفته:
    مدت عضویت: 441 روز

    باسلام وسپاس ازاستاد عباس منش

    خانم شایسته عزیز

    ودوستان هم فرکانس خوبم

    این فایل نشانه ی امروزم بود که معجزه ی امروزم شد

    دقیقا سوال ان این بود که خدایاراهکار م این شد

    که منیژه ی عزیز زیبایی هاروببین وتحسین کن

    بارالها مدت هاست که شروع کردم به سپاسگزاری بیشتر وبرای نعمت های هرچند کوچکت البته بادید قبلی واشنایی باسایت استاد

    الان برای بالش زیرسرم

    خودکاری که می نویسم

    زمینی که روش قدم برمی دارم

    موزائیک های زمین

    صدای جیرجیرک پرنده ها صبح که بیدارمیشم

    ازهمسر مهربونم

    ازهمسایه های خوب ساختمان

    تردوستان مهربونم

    ازعزیزان وخویشان

    ارتک تک وسایل خونه مون می بینم

    ازدفتری که اگاهی هایی که کسب می کنم وبه صورت دل نوشته می نویسم

    ازداشتن پسرخای مهربون واگاه ام

    داشتن مادری مهربون وسالم وزیبا

    و…….

    سپاسگزاری می کنم

    زبانم قاصراست ازشکر کزاری نعمت های رزاق وخالق خودم

    دراین فایل بسیارزیبا

    زیبایی خافراوان بود

    اسمان صاف وابی

    دریایی بااب زلال

    ادمهای که کنار دریاهستن

    شن های سفید مثل برف کناردریا

    و….

    واینکه من هرروزبیشتروبیشترسپاسکزارمى شم

    والبته هرزیبایى رومى بینم به زبان میارم وسپاسگزارمیشم

    به قول استاد حتى خال کوبى که موردعلاقه ام نیست

    چند وقت پیش عزیزو رودیدم که خال کوبى داشت وندایى ازدرون به من گفت الان وقتش هست

    شروع کردم وگفتم چه خال کوبى زیبایى وحس کردم چقدر خوشحال شد

    سعى مى کنم هرعزیز وحتى بارهاشده رهگذرى که باهم سلام وعلیک کردیم بادقت نگاه مى کنم ویک زیبایى که به چشم برمى خوره ازش تعریف مى کنم وچقدر خوشحال میشن

    یادگرفتم به نازیبایى ها فکر نکنم نبینم وباکسى درباره شون صحبت نکنم

    یادگرفتم که اگه عزیزى ازناریبایى ها حرف بزنه موضوع روعوض کنم

    ومعجزه ى این کارهاروروزبه روزبیشتردرزندگى روزمره ام مى بینم

    مثال عینى امروزم

    درمورد سرایدارمون

    مدیر ساختمان هستم

    واصولا بیشترمدیرها والبته من هم جزوشون بودم البته به میزان کم که همه اش انتقاد

    اینجاروتمیزکن

    ایناکثیف

    اینکاروچرانکردى

    امروزازپله هاپایین مى اومدم وتمیزى پله هارودیدم معمولى بود

    امااااااا وقتى سرایدارمون رودیدم

    گفتم راه پله ها برق مى زنه خیلى تمیزه

    وووووو تعجب کرد حسى برعکس داشت

    من گفتم واقعیت رومى گم وکلى خوشحال شد

    شکرنعمت نعمت افزون کند

    کفر نعمت نعمت ازدست برود

    خدایا هزاران مرتبه شکر براى داشتن این سایت

    هزاران مرتبه شکربراى وجود استاد عباس منش وخانم شابسته عزیز

    خدایا هزاران هزاران مرتبه شکر براى وجود خودم

    زیبایى خودم

    سلامتى

    اگاهى وتوانمندى خودم

    خدابا شکربراى فراوانى نعمت هایى که درکنارم هست

    شکربراى خونه ى زیبایى که داریم

    شکر براى شهربزرگى که دران زندگى مى کنیم

    شکربراى موبایل سالم وخوبى که با ان یادمى گیرم وکامنت هاى زیباى خودم رو مى نویسم

    وکامنت هاى زیباى دانشجویان هم فرکانس خودم رومى خونم

    شکربراى انگشت هاى توانمندى که دارم وجملات زیبا وپرمعنى خودم روتایپ مى کنیم

    شکررررررربراى چشمان زیباى خودم که زیبایى هارومى بینم وتحسین مى کنم

    خدایاسپاسسسسس

    که زبانم قاصراست ازشکرگزارى نعمت ها

    شاد

    تندرست

    سعادتمند

    ثروتمند

    ومانا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1651 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به روی ماه استادعزیزم ومریم جان

    وسلام به تک تک دوستانم…

    ماشالله توی هر فایلی که شما استاد عزیزم روی سایت میذارید انقدر نکته هست انقدر آگاهی هست که اگه قرار باشه برای تک تک این نکته های اموزنده و بحث برانگیز وتفکر برانگیز ببنویسیم و دیدگاه بذاریم میشه روی هر فایل چند ده صفحه کامنت گذاشت…

    من بسنده میکنم امروز در مورد همین یه سوال شما …

    اینکه دیگران با تحسین شما چه وجهی در شمارو برانگیخته میکنند؟

    خب اگه بخوام فلش بک بزنم به گذشته، می تونم بگم تحت تاثیر عوامل بیرونی، برای تایید و تحسین گرفتن، خیلی کارها انجام میدادم که اکثرشون واقعی نبود وکاذب بود، یعنی من ذاتا از گفتن اون حرف ویا اون رفتار راضی نبودم بلکه خودم رو در شرایط سخت و غیر واقعی واجباری قرار میدادم تا مورد تحسین وتوجه قرار بگیرم، وچون گفتار واعمال من از روی صداقت و از روی عشق و از روی واقعییت درونی من نبود، بنابراین اون تحسین وتوجه و تاییدی هم که میگرفتم کاذب بود ونمی تونست روح وروان وخواسته ی درونی منو ارضاء کنه…

    مثال میزنم، من ساعتها وقت میذاشتم برای طرف مقابلم، باهاش خونشو مرتب میکردم، توی نظافت خونش کمکش میکردم، غذاهایی که دوست داشت براش درست میکردم، میبردمش دکتر و تو مریضی کنارش بودم، وسعی میکردم محیط اطرافش رو براش مساعد نگهدارم تا اذییت نشه، و فقط وفقط ازش توقع داشتم که مثلا در قالب مادرشوهر، با من خوب باشه، گوش پسرشو پر نکنه، دعوا مرافه نندازه تو زندگیمون، والبته قدردان باشه…

    خب در جواب چی نسیبم میشد؟؟!!

    هیچی!! چون اون آدم ذاتا عادت داشت به اون روند وسبک زندگی کردن، واون طور حرف زدن و رفتار کردن، وهیچ چیزی نمی تونست باعث بشه که کمی مهربانتر، کمی دلسوزتر، کمی با وجدانتر باشه…

    البته این نگاه مال زمانی هست که روی خودم کار نکرده بودم وطبق باورهای قدیمی و مخرب خودم عمل کرد داشتم، دنیای من دنیای متفاوتی نسبت به الان من بود، شرک توی اعمالم بیداد میکرد، ترس ودلشوره ها امونم رو بریده بود، مدام گفتگوهای ذهنی داشتم، کلا تمرکزم روی دیگران بود با اینکه فکر میکردم، تاکید میکنم فکر میکردم که تمرکزم روی خودم هست وعملکرد درستی نسبت به اوضاع و شرایط و آدمهای اطرافم دارم…

    به طبع هیچوقت مثلا اون عشقی که فکر میکردم دارم به طرف مقابلم میدم بهم برنمی گشت، یه جورایی نمی تونستم ونمی دونستم که دیگه باید چیکار کنم تا در چشم دیگری مثلا شوهر ومادرشوهر، خانواده، دوست، مدیر، کارفرماو….رفتار کنم وحرف بزنم که مورد تایید همیشگی باشم یعنی یه برچسب به عنوان اینکه مینا توی همه چیز بهترین هست بهم زده بشه….

    ای وای، از سالهای عمر با ارزشی که پای این تایید وتحسین و تصویب گرفتهای کاذب گذشت….

    والهی هزاران بارشکر الله مهربان رو که رحمتش شامل حالم شد تا خودم رو پیدا کنم وخودش رو پیدا کنم، خودم رو بشناسم، او رو بشناسم، و به یقین برسم که مهمترین رابطه ی من ، رابطه ی من وخداوند هست…

    وقتی واقعا تمرکزم رو از دنبال تایید گرفتن وتحسین گرفتن کاذب برداشتم، ودیگه میخواستم واقعا تغییر کنم چون تسلیم شده بود، تسلیم در برابر هر فکر وباور و گفتار و عملکردی که فقط داشت منو سمت دره نابودی میکشید، تسلیم شدم وگفتم خدایا من بلدش نیستم من کم اوردم، این بنده هات به هیچ صراطی مستقیم نیستند، هیچ جوره راضی بشو نیستن..

    اونجا بود که آگاهی های خداوند وهدایتش از راه رسید، کم کم درک کردم که این منم که تو صراط مستقیم نیستم، این منم که هیچ جوره راضی نیستم و باخودم در صلح نیستم…

    خدارو شکر به مرور هرچقد بیشتر آگاه شدم بیشتر شخصیتتم تغییر مثبت کرد و نتایجش توی افکار وگفتار واعمالم ظاهر شد،هرچقدر روی رابطه ی خودم وخداوند تمرکز کردم، خداوند روابط بیرونی منو اصلاح کرد، هرچقدر سعی کردم خودم رو دوست داشته باشم برای خودم ارزش بخوام جهان کمک کرد در بیرون هم دیگران برام ارزش بخوان ودوستم داشته باشند بدون اینکه کار خاصی انجام بدم تلاشی بکنم، در دید دیگران از ارزش واحترام و تحسین برخوردار شدم…

    این رو هم بگم اگرچه به درجه ای از عرفان رسیدم((خنده)) که دیگه نه قهر و غم و دوری و حرف وحدیث و تایید شدن یانشدن از طرف کسی، منو غمگین میکنه ونه تعریف وتمجید و تایید وتحسین کسی منو به وجد میاره زیاد…

    اما ذاتا انسان اینطوری آفریده شده که مورد ستایش قرار بگیره، وتعریف وتمجید وتحسین درست وبه جا و واقعی که میاد درست میشنه توی بطن خودش توی روح وقلب آدم، یه انرژی به آدم میده که آره، درسته، همینه، مسیرم درسته پس ادامش میدم، پس بهترش میکنم…

    همین امروز صبح موقعه خوردن صبحونه، پسرم بوسم کرد وگفت: مامان ماشالله هر روز داری جونتر وخوشگلتر میشی، منم واقعا خیلی حس خوب گرفتم، چون از درون وبیرون اینو حس میکنم، اینکه چقدر پرهیز غذایی روحی و روان وپرهیز غدایی جسم، بهم کمک کرده تا شکر الله از سلامتی روحی وجسمی وحتی جنسی خوبی برخوردار بشم…

    اینکه چقدر رسیدگی به باطنم بهم کمک کرده از رسیدگی های طاقت فرسای ظاهری مثل ارایش کردن مداوم، یکسره دنبال وسایل ارایش بودن، از پوشیدن لباسهای جور واجور، از پوشیدن کفشهای پاشنه بلند، از کلی هزینه های اضافی و وقت وانرژی که هدرش میدادم پای اینکه ظاهرم پسندیدنی باشه، رهااااااا بشم…

    انقدر می شنیدم که باید از درون پر باشی باید از درون غنی باشی الان درکش میکنم، الانه که دارم واقعی زندگی میکنم، زندگی رو نفس میکشم، زندگی رو حسش میکنم باتک تک سلولهام، و همیشه بعدسپاس گزاری از خداوند وبعد دعای خیر برای شما استاد عزیزم و مریم جان، از خودم قدردانی میکنم، از اینکه پای عهدی که باخودم وخدای خودم بستم موندم، از اینکه نخواستم که به روشها وعادات قدیم زندگی کنم….

    اونم تواین دوره زمونه ای که 98 درصد مردم باهمون سبک همیشگی وغلط واشتباه و در نادانی ونااگاهی دارن زندگی میکنن واتفاقا خیلی هم اصراردارن بر ادامه روششون….

    ومن مدتهاست کاری به کار کسی ندارم، حتی فرزندم، چون میدونم من فقط وفقط باید براش یه الگوی عالی باشم، حرف ونصیحت و …..همیشه بی فایده بوده…

    حالا که من دوتا الگوی عالی مثل شما استادعزیزم ومریم جان دارم، موظفم رحمت ولطف خدا رو شاکر باشم و عملکرد داشته باشم و الگوی خوبی برای پسرم واطرافیانم باشم…

    انشالله که هممون به لطف الله مهربان تا ابد در این مسیر ثابت قدم باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    علی عربخانی گفته:
    مدت عضویت: 1339 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم توی این سایت بی نظیر

    خیلی خیلی خوشحالم که توی جمع شما هستم

    اومدم از زیبایی های فایل بنویسم و هم سپاسگذاری کنم که بتونم ذهنم رو کنترل کنم

    خدایا شکرت برای این دریای زیبا با اون رنگ های آبی و سبز قشنگش

    خدایا شکرت بابت این ساحل زیبا و بی انتها که انگار تموم نمیشه

    خدایا شکرت بابت این همه انسان رها و با شخصیت که اصلا براشون مهم نیست که داری ازشون فیلم میگیری تازه بهت لبخند هم میزنن

    خدایا شکرت بابت این موجهای زیبا

    خدایا شکرت بابت این غروب طلایی و نارنجی خیلی رویاییه این غروب

    خدایا شکرت بابت این ماسه هایی که عین برف سفیدن

    خدایا شکرت بابت این ابرهای تیکه تیکه و باحال که حس نقاشی رو بهت میده انگار که خداوند این صحنه ها رو نقاشی کرده

    خدایا شکرت بابت این درون که این همه صحنه های جذاب و زیبا رو کنار همدیگه به ما نشون میده تا بتونیم نهایت زیبایی رو ببینیم و نهایت لذت رو از این صحنه ها ببریم

    خدایا شکرت بابت این جهان زیبا و دوست داشتنی

    خدایا شکرت بابت استاد عزیز و خوش ذوقمون که هر جایی میره زیبایی های جهان رو به ما نشون میده تا ما بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم

    خدایا شکرت بابت چشم های بینایی که بهم دادی تا بتونم زیبایی های جهانت رو ببینم

    خدایا شکرت برای همه این نعمت های بزرگ و کوچیکی به ما دادی

    ممنون از استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز برای تمام این فایل های زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: