گفت آسان گیر کارها...
«آسان گرفتن» نه به معنای بها ندادن، بلکه به معنای تمیز دادنِ آنچه که ارزشِ بها دادن دارد از آنچه است که باید نادیده گرفته شود.
زیرا وقتی مسائل بی اهمیت را تشخیص میدهی و به آنها بها نمیدهی، یعنی به کانون توجهات و نقش آن در هدایت تو به سمت آنچه ارزشمند است، بها میدهی و سپس آسان میشوی برای آسانیها؛
«آسان گرفتن» نه به معنای بیتفاوت بودن، بلکه به معنای جدی نگرفتن مسائل بیش از اندازهی واقعیشان است؛ زیرا کار ذهن همواره بزرگتر، جدّیتر و مهمتر نشان دادنِ مسائل از آنچه است که واقعاً هستند.
«آسان گرفتن» به معنای فرار از مسائل نیست، بلکه به معنای اراده کردن برای روبرو شدن با مسائل و آسان گرفتنِ این فرایند به خودمان به وسیلهی «عجله نداشتن» و «برداشتنِ قدمهایی کوچک اما پیوسته» است و نتیجه همواره احساس خوب است؛
«آسان گرفتن» نه به معنای تصمیم نگرفتن، بلکه به معنای پیچیده نکردنِ فرایند تصمیم گیری به وسیلهی به تعویق نینداختنهای پی در پی است و نتیجه همواره احساس خوب است؛
«آسان گرفتن» به معنای، کم کردنِ فاصلهی میانِ تصمیم گیری و اجرای آن تصمیمات به وسیلهی، اجرای توکل در عمل است. زیرا هرچه این فاصله بیشتر بشود، کار را برای خود سختتر کردهایم؛
«آسان گرفتن» یعنی نبستنِ هر مسئله کوچک و بزرگی به اساسی ترین موضوعاتِ زندگیات؛
«آسان گرفتن» یعنی پرسیدن این سوال که:
آیا در یک سال آینده هم این موضوع تا همین حدِّ آلان، برایم بغرنج و بزرگ و جدّی است؟!
«آسان گرفتن» یعنی توانایی نگاه کردن به مسائلی که ما را به اضطرار میاندازد، از این زاویه که:
«این موضوع آنقدرها هم که به نظر میرسد، مهم نیست»
«آسان گرفتن» یعنی:
مسائل را از دیدگاه وسیعتر دیدن به وسیلهی زوم بک کردن از آنها تا سرحدِّ ممکن و سپس «راه حل یافتن برای آنها به جای غصه خوردن به خاطر آنها» و نتیجه همواره احساس خوب است؛
«آسان گرفتن» یعنی برداشتن تمرکزت از مشکل و گذاشتن تمرکزت بر راه حلّ و نتیجه همواره احساس خوب است؛
«آسان گرفتن» یعنی منعطف بودن؛ یعنی خودت را به اضطرار نینداختن برای رسیدن به نتیجهی از پیش تعیین شدهات آنهم به شیوه منطقِ پیچیدهی ذهنت؛
«آسان گرفتن» یعنی منعطف بودن؛ یعنی دستان خداوند را درباره «چگونگی» باز گذاشتن. یعنی بینا شدن دربارهی همهی گزینههای ممکن و تشخیص نشانههای هدایتگرِ طولِ مسیر؛
«آسان گرفتن» یعنی به خاطر داشتنِ رابطهی همیشگیات با نیروی هدایتگری که همواره در دسترسمان است، راه حل مسائل را میداند و هدایت ما به سمت آن راهکارها را به عهده دارد و سپس نگران نشدن دربارهی حضور آن مسائل- به خاطر این یاد آوری- و حساب کردن روی این رابطه؛
«آسان گرفتن» یعنی، نگاه گذرا داشتن دربارهی کلیّتی به نام زندگی با تمام وجوه دلخواه و نادلخواهش. یعنی هیچ چیز را دائمی نپنداشتن؛
«آسان گرفتن» یعنی اول به احساسِ بهتر رسیدن، سپس با آن احساسِ بهتر، به سراغ حل مسائل رفتن؛ و نتیجه همواره احساسِ خوب است؛
«آسان گرفتن» یعنی، ذهن و عجله و اضطرارهایش را از مدار خارج کردن و قلب و الهاماتش را وارد ماجرا کردن و به این شکل زندگی را آسان گرفتن؛ و نتیجه همواره احساس خوب است؛
«آسان گرفتن» یعنی «بیش از حدِّ تصورات، منطق و دو دوتا چهارتاهای ذهنت» روی حمایتها و هدایتهای خداوند حساب کردن، به این نیرو اعتماد داشتن و «این اعتماد را در عمل و نه در حرف نشان دادن» و آن را همواره قابل دسترس دانستن و با این جنس از اطمینان، در مسیر زندگی و مسائلش قدم برداشتن.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفت آسان گیر کارها...8MB9 دقیقه
بنام یکتای هستی بخش
روز 42 سفرنامه
گفت اسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگیر جهان بر مردمان سخت کوش…
امروز جواب یه سوالی که مدتها تو ذهنم بود رو گرفتم.
اینکه چرا با وجود اینکه اینهمه دارم رو خودم کار میکنم ولی عده ای از اطرافیانم که اصلا از قانون اطلاعی ندارن گاها نتایجشون خیلی بهتر از منه.یکی از جوابایی که امروز بهش رسیدم این بود که اونا خیلی همه چیو آسون میگیرن.مثلا یه موضوع ناراحت کننده براشون پیش میاد دو دقیقه دیگه کلا یادشون میره یا حداقل تو رفتارشون اینجوری نشون میدن که انگار نه انگار مسئله ای بوده.ولی من از زمانی که قانون رو فهمیدم و فهمیدم که باید رو احساسم حساس بشم سخت گرفتن من به خودم شروع شد.با اینکه بارها و بارها و بارها شنیده بودم که احساس خوب =اتفاق خوب
احساس بد=اتفاق بد
ولی اصلا تو عمل خبری از درک این قانون نبود و هربار که مسئله ی کوچیک بدی پیش میومد گیر سپیچ میدادم به خودم که چه باوری داشتی که مسئله برات پیش اومده؟ و مدام این سوالو از خودم میپرسیدم به خیال این که همون لحظه باید اون باور اشتباه رو پیدا کنم.و از این به بعد دیگه می افتادم تو بی راهه تاااااااااا کی بشه دوباره بتونم با فایلا و تمرکز بر نکات مثبت حالمو خوب کنم و دوباره و دوباره و دوبار.این سیکل شل کن سفت کن همیشه تو این چند ساله با من بوده.جوری که دیگه واقعا خسته و کلافه شدم از این وضعیت که چرا نمیتونم ثبات داشته باشم روی احساس خوبم.
ما کجای قانون اینو داشتیم هر وقت احساست بد شد سریع بگرد دنبال ریشه ی احساس بدت.؟ جز این بوده که بارها و بارها گفته شده توجهت رو از روش بردار و به هر شکلی شده احساست رو خوب کن،؟ پس چرا اشتباهی من درک کردم و عملکردم هم اشتباه بوده به طبعش.اگر توجهت رو از روی اون اتفاق برداری احساستو که خوب کنی در زمان مناسبش بهت گفته میشه که به خاطر کدوم باور اشتباه اون اتفاق ناخواسته افتاد نخواه که همون لحظه بفهمی.چون نه تنها نمیفهمی بلکه مدام با توجهت بیشتر و بیشتر از اون مورد رو به خودت جذب میکنی.بی خیالش شو در زمان مناسب بهت گفته میشه.زمان مناسبش هم زمانیه که حالت خوبه احساست خوبه.فقط تو این حالته که الهامات رو دریافت میکنی.
تو این سالها چقدرررررررر من به خودم سخت گرفتم و جهان به من سخت تر.
تو این شعر حافظ میشه قانون جذب رو به خوبی فهمید سخت یا آسون گرفتن کارها فقط یک مثاله که حافظ زده.منظور اینه که هر جوری که تو باشی جهان همونجوری باهات رفتار میکنه.سخت بگیری سخت میگیره آسون بگیری آسون میگیره
زشتی ببینی زشتی نشونت میده
زیبا ببینی زیبایی بهت نشون میده
شوخی بگیری شوخی میگیره
جدی بگیری جدی میگیره.
دقیقا مثل یک آینه.
سلام محمدرسول جان بسیار به وجد اومدم از کامنت زیبات
.همین چند ساعت پیش بود که تونستم یه تضاد خیلی بزرگ که برخورده بودم رو ریشه اش رو پیدا کنم و اونم سخت گرفتن کارها بود.
ولی من اون جایی که گفتید خانوم شایسته گفته اول به آرامش برسید بعد برید دنبال حل تضاد رو من اصلا نخونده بودم تازه بعد از کامنت شما هدایت شدم و رفتم خوندم.ولی همین چندساعت پیش بهم الهام شد که قرار نیست وقتی تضادی برات پیش میاد همون لحظه گیر بهش بدی که بفهمی به خاطر کدوم باورته.اولین کار اینه که به هر نحوی شده اول حستو خوب کن.بعد تو آرامش بهت گفته میشه که باید چیکار کنی.
یعنی من هنوز یقین پیدا نکرده بودم به این الهام چون فکر میکردم تو هیچ منبع موثقی ندیدم که اینو گفته باشه که با خوندن کامنت شما برق از سرم پرید واااای خدای من….قبل از اینکه جواب رو تو کامنت شما بخونم ب هم الهام شده بود.چقدر ما ساده این الهامات رو نادیده میگیریم و چیزی که خداوند مستقیم بهمون گفته رو تو دنیای بیرون دنبال تاییدشیم.چقدررررررر همه چی دقیقه خدایا بزرگیتو شکرر
برات بهترینهارو ارزو میکنم محمد رسول عزیز چون لایق بهترینهایی