تسلیم بودن در برابر خداوند - صفحه 43 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری تسلیم بودن در برابر خداوند
    382MB
    59 دقیقه
  • فایل صوتی تسلیم بودن در برابر خداوند
    57MB
    59 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

835 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب بچای نصاری گفته:
    مدت عضویت: 1054 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربانم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    تسلیم شدن

    و این واژه چقد به من آرامش میده اینکه همه چی را بسپار به خدا و ایمان داشته باش و باور کن باور کن که اون آگاه تره اون از اون بالا داره همه چی رو رصد می‌کنه و تو در مقابل این همه آگاهی و قدرت و نیرو هیچی نیستی پس توکل کن و برو جلو و نگران نباش و مطمئن باش و قلبت را به اون بسپار و سبک بال برو فقط برو و حرکت کن و اون قدم‌های بعدی را بهت میگه و راهنماییت می‌کنه اونهم چه راهنمایی

    استاد واقعا هدایتها پشت سر هم میاد من هر روز دارم این فایل را می بینم و اشکهام همین جوری میاد

    باز امروز سریال سفر به دور آمریکا قسمت 135 را داشتم نگاه میکردم تو کشتی کروز و باز شما از تسلیم می‌گفتید وای این همون هدایت خداونده

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    استاد بی نظیرم هر روز به شما ایمان م بیشتر بیشتر میشود و این مسیر منه

    توحید و یکتا پرستی

    خدایا عاشقتم من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    سمیه حسنلو گفته:
    مدت عضویت: 1597 روز

    سلام و درود خدمت شما استاد گرانقدر

    ممنونم از خداوندی که من رو هدایت کرد برای شنیدن این فایل ارزشمند.

    نمیدونم چی شد که اومدم تو سایت و این فایل رو دیروز دانلود کردم و با خودم گفتم حالا بزار گوش میکنمش انگاری امروز و الان وقتش بود .از خواب بیدار شدم و دقیقا چند ساعت قبلش یعنی ساعت 5 صبح بود که با همسرم که داشت حاضر میشد بره سرکار و راجب کارم بهم گفت که خیلی عجولی هی یه حرفی تکرار میکنی حالا بماند بقیش من ناراحت شدم گفتم خدایا من میخوام تو کارم پیشرفت کنم نمیدونمم باید چیکار کنم همینو گفتم و خوابیدم 9 صبح از خواب بیدار شدم حال هیچ کاری نداشتم گفتم بزار برم اون فایلی که دانلود کردم گوش کنم تا حالم عوض بشه کلا صدای استاد بهم آرامش میده تا اینکه شنیدم و گوش کردم و انگاری خدا داشت باهام صحبت میکرد که تسلیم شو تا بهت بگم تسلیم شو تا هدایتت کنم نمیدونم فقط اینو میدونم که باید تسلیم بشم همین دیگه نمیدونم چی بگم ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    سید حسن گفته:
    مدت عضویت: 1071 روز

    سلام

    خدارا شکر. یک فرصت جدید برای خلق اتفاقات. را بهم میدهد

    وقتی کامنتی میزارم کلی انرژی از درونم آزاد می‌شود

    این انرژی تبدیل به فرکانس میشود

    و این فرکانس تبدیل به خلق شرایطم میشود

    وقتی استاد داشت از هدایت خدا صحبت میکرد

    گفتم که ببین همین که امروز دارم در این فایل حرف های استاد را گوش میکنم یعنی اینکه خداوند داره هدایتی میکند

    شاید چند بار دیگه هم این فایل و گوش کردم ولی این بار کلام استاد از دیدگاه و باور دیگرم داشت تاثیر می‌گذاشت

    تمام اتفاقات و شرایط به جوری برام رقم میخورد که من خودم فکرش را نمیکنم .همان فرکانس هایی که به جهان هستی ارسال میکنم برام اتفاق میافتد

    من در مدار مدار ثروت خودم را قرار میدهم خداوند ثروت را وارد زندگی ام میکند

    به آگاهی های جهان هستی توجه میکنم خداوند. بهترین آگاهی های ناب را برام هدایت میکند که گاهی مواقع اشک از چشمانم در میاد

    و خودم میدونم که من دارم به احساس خوب خودم را می‌رسانم

    چون خودم را در آغوش خداوند قرار دادم

    ندایی که از قلبم بیرون میاد صدای خداست و آرامش را بهم فراوان میدهد خدایا از تو سپاس گذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3088 روز

    به نام خدای زیبایی ها

    سلام و درود به همه‌ی اهالی بهشت

    تسلیم بودن در برابر رب در برابر الله در برابر پوشاننده گناهان

    زمانی من بچه دار شدم و ادم قابل اعتمادی که بهش اعتماد کامل داشتم که بچمو بهش بسپارم و برم کارهامو انجام بدم فقط مادرم بود چون مثل خودم شاید بیشتر از من بچم رو دوست داره و مواظبت می‌کنه ازش حالا در اینجا میاییم مثال مادرم رو به خدا میزنم که خالق مادرمه بهتر از مادرم مواظب عرفانه اما چون نمیدیمش چون بهش اعتماد نداشتم چون خدارو اینجوری که الان می‌دونم کیه رو اون موقع شناختی ازش نداشتم …..موقع بیماری هامون امام ها میشدن واسطه تسلیم بودن نمی‌دونستم چیه

    اما شد ابان ماه 1402با یک تضاد از همه دل کندم تو خونم موندم هدایت شدم به سایت کم کم با دیدن دوره عملی سریال زندگی در بهشت با خود استاد و زندگیش آشنا شدم دیدم چقدر من این مرد رو دوست دارم چقدر برخلاف گذشته که صداشون رو از طریق همسرم که دوره هارو گوش میداد و حالم رو بد میکرد الان دوست دارم بیشتر ازش بدونم متوجه شدم منم که خالق زندگیمم خدای واقعی من خیلی هم مهربونه وهابه ثروت رو دوست داره به خاطر یک شاخ مو منو نمی بره جهنم به خاطر نماز های نخونده مجازاتم نمیکنه شادی رو دوست داره نکات مثبت رو دوست داره اینکه بدی های دیگران و نباید به خودش بگم اگه حالم خوب باشه اتفاق های خوب میوفته هدایت شدم به دوره احساس لیاقت با احساس گناه آشنا شدم پاشنه ی اشیل هامو پیدا کردم متاسفانه در عید 1403با یک تضاد برای پسرم از مسیر خارج شدم اما خداوند رهام نکرد خیلی حال بدی بود روی حرف دکتر ها بدجوری حساب کردم ترسیدم تا اینکه خدا بازهم هدایتم کرد از طریق همسرم به دوره جلسه دوم اشک میربختم و با خدا دردودل میکردم و دیگه بعدش تسلیمش شدم گفتم بسه به هرچی بی خدا اعتماد کردم این بچه مال توئه خودتم حفظش کن و واقعا مالک هرچی که توی زندگی من هست همه از خدامه من هیچی ندارم هر چی دارم رو اون بهم هدیه داده و بعد این تسلیم شدنه هرچی دکتری گفتن برعکسش اتفاق افتاد و به اسان ترین شکل ممکن همه چی حل شد

    اما ما درسش رو نگرفتیم هدایت ها میومد که مشکل هنوز حل نشده ولی ما مغرور شدیم دوماه بعدش مشکل دیگه ای به شکل دیگه در صورت عرفان به وجود اومد و متوجه شدیم همه چی به دندون بچم وصل بود دوباره حرف یک دکتر مارو ترسوند و بی ایمانی بی داد کرد در وجودمون رفتیم که بریم بیمارستانه که دکتر معرفی کرده بود هدایت اول رسید اینجا بخش کودکان نداره برید جایی دیگه رفتیم اینجا هم تسلیم خداوند شدیم و بهترین دکتر ها بهترین پرستارها مثل فرشته ها دورمون بودن و در خدمت ما قرار بود یه دکتر اطفال دندان بیاد که کاری براش پیش اومده بود یکی دیگه اومد استاد چون ما تسلیم شدیم حالمون رو اگاهانه خوب کردیم و هی سپاسگذاری اعضای دیگه عرفان که سالم بودن میکردیم دکتر ی با حال خوب به سمت ما اومد چون زمانی که عرفان داشت پذیرش میشد و میخواست به دکتر قبلی زنگ بزنه گفت اوه اوه کدوم دکترم هست اما بعدش که دکتر عوض شد متوجه شدم کار کار خدامه خلاصه دکتر رو دستی از دستان خداوند دیدم که انگار خدا داشت برام حرف میزد که نگرانی نداره سیستم ایمنی بچه ها قویه اصلا در این مواقع ترس به خودتون ندید و یک شربت داد که همه جا گیر میاد و درصورتی که دکتری که شبش بردیم و مارو ترسوند یک شربت براش نوشت که کمیاب بود و حال بد ما و تسلیم نبودن و روی عقل خودمون حساب کردن باعث شد ما به اون دکتر هدایت بشم …..خلاصه قراربود یک هفته بهش شربت بدم تا باد لپ عرفان از بین بره و بعد بریم دندان بچه رو بکشیم

    استاد من در این هفته فقط باهربار بهبود عرفان فقط خدارو شکر میکردم و حالمون خوب بود و گفتم خداوند مارو به یک دندان پزشک خوب که بچه بتونه بدون بیهوشی دندانش رو بکشه هدایت می‌کنه و واقعا تسلیمش بودم تا اینکه خداوند یک پلن جدا برای ما داشت که همه چی از اینم ساده تر پیش بره یک هفته گذشت و جمعه شد بعد از ظهر بود مادرم زنگ زد که الهه خاله بتول الان اینجا بودو این خالم قرار بود شنبه بیاد خونه مادربزرگم اما جمعه اومد ماجرای عرفان رو متوجه میشه و یه دختر 16ساله داره که وقتی همسن عرفان بوده همین اتفاق براش میوفته و تا اون موقع اصلا همچین چیزی رو تعریف نکرده بود و دکتر میگه بچه شما اجازه نمیده که بکشمش و الان هم اصلا براش خوب نیست که دندانشو بکشیم و فلان و یک دهان شویه بهش میده و میگه اینو بزن تو دهنش خوب میشه بعد این همه سال حتی اسم اون دهان شویه رو هم یادش اومد خلاصه مادرم اینو گفت و گفت صبر کن بزار بچه بزرگ بشه دندونش خودش میوفته خب من اگه الهه قبلی بودم که اولا به خدا اعتماد نداشتم و هرکی هرچی می‌گفت من فقط میگفتم تو بهتر میدونی یا دکتر و من داشتم با کشیدن اشغال هارو میکردم زیر مبل و استاد برای اینکه من ایمانم قوی بشه خدا کسایی رو می‌فرستاد پیش من که به خدا توی این همه سال اصلا در مورد این موضوع که برای بچشون پیش اومده بوده اصلا یک کلام صحبت نمی‌کردند و خب من این حرف هارو از طرف خداوند دیدم و قطره رو خریدم و بازهم تسلیم شدم اما با نگرانی ولی خداوند تنهام نزاشت و هدایت هاش میومد که برو جلسه هفت لیاقت رو گوش بده بعد توضیحات اولیه هی بهم چشمک میزد که باید این دوتا ماده غذایی از زندگیت حذف بشه حداقل تو خونه خودت خوب من از بچگی به عرفان شیرینی جاتمخصوصا بستنی اونم کاکائویی اونم روزی سه تا بعد بیماری اولی روزی یکی بهش میدادم کیک کاکائویی انواع اقسام کیک و شیرینی و انواع اقسام فست فود ما خودمون بودیم و فست فود ها خلاصه با این هدایته حجت بر من تمام شد که همه چی مال این دوتاست و استاد من با این تفکر که بچه که غذا نمیخوره حداقل چیزایی که دوست داره رو بخرم ولی نمی‌دونستم که لب نزدن عرفان به غذا از خوردن همین اشغال ها میومد درسته استاد الان جایی میریم شیرینی باشه میخوره اما دیگه خیالم راحته تو خونه نمیخوره و شاید مراسم تا مراسم های بزرگ خلاصه از حذف این ها در زندگیمون مخصوصا فست فود ها بچه من که علاقه به گوشت نداشت الان کباب میخوره همه ی غذاها و میخوره به دوغ علاقه نداشت همش نوشابه الان فقط دوغ بعد بازهم من نگران بودم تا اینکه هدایت شدم به کامنت یکی از بچه ها که داشت از استاد تشکر میکرد که داره به قانون سلامتی عمل می‌کنه و علت دندان درد هم از تغذیه غلط میاد و الان بیشتر از قبل می‌خوام که به دوره‌ی قانون سلامتی هدایت بشم تا اصولی پیش برم تا دیگه سلامتی پسرم رو به خاطر این اشغال ها به خطر نندازم …و امیدوارم استاد اونجا در مورد تغذیه بچه هاهم صحبت کرده باشن

    و بازهم متوجه شدم چرا قانون سلامتی هی ازمن دورتر میشه چون دارم برای اینکه بخرمش روی عقل خودم حساب میکنم و رهاش نمیکنم و چسبیدم بهش درصورتی که خدارو هزاران بار سپاس با حذف همین ماده های غذایی چقدر هممون سالم تریم چقدر وزن خودم اومده پایین و استاد زمانی که فرزندم در جاهای دیگه هرچیز شیرین یا میوه شیرین میخوره من می‌خوام سکته کنم که نکنه دوباره یه جوریش بشه و اینقدر چسبیدم به اینکه پس کی من دوره رو میخرم که از اون طرف دوره سلامتی از من هی دور و دور تر میشه

    از خداوند برای شما سلامتی روز افزون ثروت روز افزون عمر طولانی می‌خوام خداوند شمارو برای ما حفظ کنه

    خداوندا سپاسگذارتم که هر لحظه در حال هدایت می تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    مهدی قربان گفته:
    مدت عضویت: 588 روز

    بنام خداوندی که بخشنده مهربان این متن رو ار اعماق وجودم می نویسم تا خداوند که با درخشندگی نورش روحش،در وجود من مر هدایت کرد وخداوند به عنوان نوری که قابل دیدن نیست که جهان رو داره رهبری می کند وجهان آفریده اون نور هست،خداوند آنجان آگاهی داره کا این آفتاب ماه هزار ستاره سیاره مدار کره زمین رو به چرخش،در میاور وکسی که مغز مرا ساخته وآگاهی ازمن بیشتر باور درام وتسلیم اون نورانیت می شوم تا با باعث روشنای وجودم بشه با آگاهیش باور دارم که از اعماق قلبم با خبر است ذهنی که به خاطر عدم آگاهی وبه خاطر غرور بیجا روح خودم رو آزار دادم روحی که قسمت از وجود خداوند است وباید بزارم خداوند خودش هدایتش رو در بر بگیر چون من سال ها به خاطر عدم آگاهی نتونستم به تنهای هدایت این روح ارزشمندی وپاکی که خداوند در وجودم گذاشته رو نادیده بگیرم وباید هدایت این رو روح رو بدم دست خداوند با باورهای توحیدی باور وادست از عجله تقلا که جز ویژگی های تسلیم نیستند دست بردارم واز خداوند در خداست کنم روش،ومسیر رو هم که چگونه ای داستان تسلیم رو باز خودش با آگاهیش من که به خاطر عدم آگاهی خودم بارها تکرار کردم عوامل بیرونی مانع ارتباط من خداوند شده ونی دونستم خودم با کانون توجه ام دارم قدرت میدم وخودم دارم مانع الهامات خداوند می شوم وخداوند خودت بهتر می دانی که همین کامنت رو با گوش پوست جونم می خواهم در زندگیم پیاده کنم وعملی کنم تا هدایت زندگیم هدایت مغری که خودت ساخته ای واروحت بر وجودم دمیده ای کمک کن به راحتی وآسانی رو به تو بسپارم تنها تو کامل هستی می دانی وتمام آگاهی جهان دردست توست خودت روحم رو بیدار کن ومرا به بیداری روحانی برسون چون روح آذان وتو قدرت بیدرا،کردنش رو هم داری چون من با عدم آگاهی روح خودم آزار دادم نه از روی قصد غرض اروی ندانی وآدم آگاهی وجهل ولی وقتی آگاهی تو باشد وقتی هدایت تو ومتکی ذات باشم کع از وجودت توست وتایید وتحسین میکنم قدرت وعظمت خداوند ودرخشندگی نورش،که فقط،در ذهنت می توانی تصورش،نوری که باعث میشه زیبای ببینی،زبیای بشنوی،نوری که وقتی بر وجودت جاری میشه آنجان به انرژی،میده که باعث میشه توهماتی که از روی ترس،زدی دنیای رو برات بسازه که لحظه روحی ودرونی اینقدر در واوج شور شوق شادی،ودیدن زیبای وسپاسگزاری،کردن می شوی وغرق انرژی می شوی وبپذیزم که من کامل نیستم ود مسیر تکامل هستم تنها خداوند کامل هست همچیز،رو به بسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    Hassan گفته:
    مدت عضویت: 2481 روز

    سلام به استاد عباسمنش و همه دوستانی گرامی

    الان ک این کامنت مینویسم زندگیم هیچ شباهتی ب گذشته ام نداره البته ک اینقدرررر شرک ها و مقاومت ها تو ذهنم زیاده ک خیلی مواقع نمیتونم بپذیرم این تغییرات را،، و این تغییرات مدیون لطف خدا و اموزه های شما هستم،،

    من در وضعیت مالی خیلی ضعیف بزرگ شدم با اعتماد بنفس خیلی پایین و ی فرد بشدت مذهبی،، ی شخصیت وابسته و پر از خلا عاطفی داشتم،، نمیتونم بگم الان خیلی عالی شدم ولی حداقلش اینه ک از گذشته ام بهترم،، و البته ک با گذشته ام هیچ مشکلی ندارم و ممنونم از گذشتم ک اون گذشته باعث شد ک ب این مسیر هدایت بشم،،

    مقاومت ها خیلی تو ذهنم زیاده، حتی بعضی مواقع حرف های استاد نمیپذیرم و این طبیعیه بس ک افکار شرک الود و فقر الود تو ذهنم بوده و هست،،

    چون من انسان بشدت مذهبی بودم مقاومت ها تو ذهنم درباره خدا و هدایت و همصحبتی با خداخیلی زیاده،، اما خبر خوب اینه ک ارام ارام این مقاومت ها شکسته میشه، پذیرشم زیادتر میشه

    اعتماد بنفسم برمیگرده ب خودباوری میرسم،،

    این ی مسیر جدیده برام چون هیچکدوم از حرف های استاد من حتی شبیهش هم نشنیده بودم،،

    خداروشکر میکنم ک دانشجوی استاد هستم و عضوی از این سایت الهی،

    امیدوارم شرک ها و وابستگی ها احساس گناه ها و کم ارزشی و بی لیاقتی ها در وجودم کمتر بشه و جاشو بده ب ایمان و توکل و پذیرش هدایت و همصحبتی با خدا و خودارزشی و خودباوری و احساس لیاقت و احساس خوب،،

    از خدا میخام کمکم کنه ک این مسیر جدید باور کنم و تمام حرف های استاد و قانون بپذیرم و در عمل استفاده کنم و به احساس خوبی برسم،،

    و بگذرم از اینک ب حرف های استاد ب شکل مسکن نگاه کنم و بپذیرم و بپذیرم و هرانچه ک الان هس بپذیرم و تسلیم باشم و رها باشم و بگذرم، و ب چیزی گیر ندم و با خودم و دیگران در صلح باشم. وبا خدا دوست باشم و وابسته خودش باشم،،

    ب زودی زود از نتایج فوق العاده ام میام مینویسم،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    به نام خدا

    ««««هدف : زندگی کردن در بهترین ویلای شخصی خودم با عشق با لذت با شادی و با سلامتی »»»»

    خدایا من تسلیمم

    خدایا من تسلیمم

    خدایا من تسلیمم

    من این تسلیم بودن را باور کردم و داشتم ویلاهای لوکس را می دیدم که خداوند من را هدایت کرد

    دو تا ترمز به من گفت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    برای خوشبختی هام شکر

    ««« حتما باید یه چیزی یه دارایی را از دست بدهم تا یه خواسته را صاحب شوم و بدست بیاورم »»»«

    یعنی خداوند بهم گفت ::

    صاحب این ویلایی که داری می بینی چی را از دست داده تا این ویلا را صاحب شده ؟؟

    هیچی چیزی را ….

    یه مثال یادم اومد …

    یه آقایی را در شهرمون هست که ایشون کارخانه سیمان دارند و در حرفه ی املاک و ساختمان سازی و آپارتمان سازی هستند

    زمینی را خریداری می کنند

    چون کارخانه سیمان دارند زود ساختمان را بالا می برند

    و رها می کنند و

    آرام آرام ساختمان را کامل می کنند و همه ی آپارتمان ها و واحد هاشون را پیش فروش می کنند

    و زمین بعدی واحد‌های بعدی ساختمان های بعدی

    ووووو همین سلسله ادامه دارد…..

    حالا ذهن چموش و شیطانی من آیا این آقای همشهری من چی را از دست می دهد ؟؟؟!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    آیا کمبود در ذهن ایشون جایگاهی دارد ؟؟؟؟؟؟!!!!!!

    پس نتیجه اینکه هیچی تموم شدنی نیست

    هیچی را از دست نمی دهم تا یه چیز دیگه را صاحب شوم

    این باور خیلی مخرب است و باید بیشتر روش کار کنم

    چون خیلی از دارایی هام را از دست می دهم

    چون وقتی دارم خرید می کنم

    میگم : تموم شد خرید کردن دیگه!!!!!!!!!!؟

    و استپ کامل می خورم

    دوباره استارت

    دوباره استپ

    دوباره استارت

    ووووو

    ………

    حالا برای ویلا . برای ماشین و برای هر خواسته ی دیگه ای هم همینه .

    خدایا خودت درست کن

    من ناتوانم

    من ناتوانم

    من ناتوانم

    خدایا هر چی دارن از تو دارم

    خدایا خودت کمک کن

    من تسلیم تو هستم

    …..

    برای بدست آوردن به خواسته باید همسرت را از دست بدهی یا طلاق بگیری یا فرزندت را از دست بدهی….

    اینها همه در ذهن من مرور میشه

    منتظر نتیجه هم هستم

    همه چیز باور است

    باید درستش کنم تا دریافت کنم

    خدایا توبه

    تو چقدر بزرگی

    خوشحالیم برای این هست که در حد خودم در حد کله ی پوکم فهمیدم

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    …..

    موقع خریدن اقلام مثلا چند وقت پیش یادمه داشتم یه کالایی را می خریدم و اونقدر سریع و تند تند از این مغازه به اون مغازه می رفتم که دیگه من که نمیام…..

    نمی دونم چرا ؟؟؟؟!!!!!

    می گفتم : من که دیگه خریدی ندارم

    و نتیجه اینکه تا مدتها از خرید کردن خبری نبود!!!!…..

    بعد تعجب هم می کنم که چرا من خرید نمی کنم ؟؟؟؟!!!!!!

    امشب با آرامش کامل با حس خوب به آرامی در مغازه رفتم . سلام و احوالپرسی . راه رفتم . سوال پرسیدم . اقلام را دیدم

    خربدهام را انجام دادم

    و خارج شدم

    و همین روند همیشه و همیشه و همیشه ادامه دارد

    خدا را صد هزار مرتبه شکر

    خدا را صد هزار مرتبه شکر

    خدا را صد هزار مرتبه شکر

    …….

    استاد در دوره روانشناسی ثروت دو می گویند :

    کارمندانی که سابقه ی کاری بالایی دارند را استخدام کنید

    طرف 7 سال در یک شرکت کار کرده این انسان شایسته است

    می خواهم این را بگم که باید بمونیم سر جایگاه خودمون تا وقتی که ثابت کنیم که من می توانم من می توانم من می توانم نه اینکه بهانه هایی بیاوریم که اصلا راه گشا نیستند

    یعنی اونی که 7 سال در یک شرکت کار کرده

    به نبودن به تموم شدن به رفتنش از اون شرکت

    اصلا فکر هم نکرده

    خدایا صد هزار مرتبه شکر

    خدایا بزرگی که داری شکر

    باز هم بهم بگو

    باید باور درست را برام بسازی من نمی دونم و تو آگاهی

    من بنده و تو خدا

    من ناتوان و تو توانا

    ……

    ……….

    …………..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    محمد سلمانی گفته:
    مدت عضویت: 500 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام و عرض ادب

    بنده از زمانی که با آموزه های استاد آشنا شدم خصوصا مباحث توحیدی ایشان واقعا زندگیم متفاوت شده است

    شکر خدا توانستم از حاشیه ی امن خودم خارج شوم و به خدا توکل کنم

    آن زمانی که من کاری که حس خوبی در آن نداشتم را رها کردم و از حاشیه ی امن خودم خارج شدم شرائط ابتدا کمی از لحاظ مالی سخت شد ولی توانستم به لطف خدا و آموزه های استاد آرامش و توکل و حس خوب خودم را حفظ کنم و بعد از مدتی یک کار به من پیشنهاد شد با اینکه حس می کردم در این کار استعداد خوبی دارم ولی مدام به خودم می گفتم این لطف خداست که می توانی این کار را به نحو احسن انجام دهی و در طول کار هم هدایت و لطف خدا را حس می کردم و می دیدم که واقعا مرا یاری می کند. دراین مدت هر چند از لحاظ مالی هنوز پیشرفت چندانی نداشته ام اما باز شدن درب های نعمت و ثروت وفراوانی را به روی زندگیم حس می کنم و نشانه ها را می بینم که به من می گویند حرکت کن و نگران نباش که ما در کنار تو هستیم و تو را یاری می کنیم. احساس می کنم همه چیز آرام آرام به صورت خودکار در حال فراهم شدن است. با اتفاقاتی که این ایام افتاده باورهایم قوی تر شده است و روحیه ی خیلی بهتری دارم.هر روز صبح از نفس کشیدن خودم لذت می برم و واقعا شاکر خداوند هستم و مطمئن هستم پیشرفت های عالی و بینظیر در مسیر من هست که به لطف خدا قدم به قدم به آن ها خواهم رسید. الحمدلله کما هو اهله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    سلام استاد

    این یکی از اون دوره های توحیدیتونه

    که واقعا به تنهایی ملیون ها دلار ارزش داره

    اصلا رایگان نیست

    استاد راجب تسلیم بودن گفتین

    اینکا ما مثلا یه خواسته ای داریم

    و مسیر رسیدن به اون خواسته رم میخوایم خودمون تعین کنیم

    و مقاومت داریم در برابر جریان هدایت خداوند

    مثلا استاد من یه خواسته ای داشتم از خداوند

    و یه اتفاقاتی میوفتاد و من همش مقاومت داشتم

    خدا منو از مسیرهایی میبرد که خیلی مقاومت داشتم و میلرزییدم میترسیدم

    نزدیک بود از ترس جونم دربیاد

    ولی وسط اونهمه ترس یکی بهم گفت آروم باش من کنارتم

    آروم باش هرخواسته ای داری من از رگ گردن بهت نزدیک ترم به خودم بگو

    آروم باش این اتفاقات همش خیره

    این آدما این شرایط این موقعیت همش خیره

    باور کن خیره

    من تورو هدایت کردم تو با هدایت من جلو اومدی همیشه از من هدایت خواستی منم اینجا هدایتت کردم آروم باش همه چی خیره

    تو از زاویه ای بهشون نگاه کن که بهت احساس خوبی بده

    مثلا این شرایط چه خیری برات داره

    1.نزدیک شدن به خداوند

    2.شناخت بیشتر خودم

    3.محیط شدن به باور سازی و انجام تمرینات و دوره ها

    4.شناخت سیستم

    5.کنترل ورودی ها

    6.دور شدن از چیزای نامناسب

    7.گرفتن اعتماد به نفس از درونم

    8.و خدامیدونه با قوی شدن این ویژگی ها توی درونم از چه چیزای احتمالی توی آینده جلوگیری میشه و چه خیر هایی برام داره

    9.باعث میشه دیگه از خیلی چیزا نترسم مثل استاد که قبلا میترسیدن ولی الان ترسشون خیلی کمتر شده

    خدای من چه شخصیتی داره از من ساخته میشه

    استاد من همیشه از شرایط به نفع خودم استفاده کردم برای همین همیشه درحال پیشرفت بودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زیبا قاسمی گفته:
      مدت عضویت: 599 روز

      سلام هانیه جان

      بسیار بسیار سپاسگزارم برای اینکه نوشتی

      نمی دونم چی بگم واقعا موندم تو کارای خدا ، انگار از طریق کامنت شما قشنگ با من خرف زد و انگار جونی دوباره بهم داد

      اجازه نداد سوالم از ذهنم رد بشه و سریع پاسخ داد

      خدایا شکرت برای هدایتت به این کامنت

      زیبا

      هانیه جان من همیشه تحسینت میکنم برای رشد روز افزونت و برات ارزوی بهترینها رو دارم دوست خوبم.

      چقدر روان و شیوا نوشتی و چقدر حالم و دگرگون کردی

      بسیار سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مهران گفته:
    مدت عضویت: 755 روز

    سلام. سلام به رحمت خدا

    سلام به پیام آور توحید استاد عباس منش

    من هم به نوبه ی خودم میخوام داستانی از هدایت و نتیجه ای عالی که از تسلیم شدن کرفتم بنویسم براتون

    یه آپارتمانی رو من با دونفر شریکی خریدم و قرار براین بود ما از این طریق شروع به خرید و فروش آپارتمان کنیم و قرار براین بود که آپارتمان رو بازسازی کنیم و بعد از چند ماه بفروشیمش

    اتفاقی که افتاد به مرور زمان ما نه تنها آپارتمان رو بازسازی نکردیم بلکه رفته رفته بینمون اختلاف افتاد و حدود دوسال اون آپارتمان بدون استفاده افتاد و هیچ گونه منافعی برامون نداشت .کار به جایی رسید که میخواستیم برای اینکه هرکس سهمش رو بفروشه از طریق قانونی اقدام کنیم و آپارتمان رو بزاریم برای مزائده

    یه روزی یه حسی بهم گفت برو با شریکا محکم صحبت کن تا ببینی کی هست که داره ساز مخالف میزنه و من این کارو کردم و اون جلسه تبدیل به دلخوری و حتی بگو مگو شد و یکی از شریکا گذاشت رفت

    اما من با اون یکی شریکم اونجا نشستیم تا حرف بزنیم ببینیم که راهکار چی میتونه باشه بعد از مدتی حرف زدن بهش گفتم فلانی بیا اینکاری ک میگم رو انجام بدیم اون گفت چه کاری:

    گفتم من از اینجا به بعدش رو میسپارم به خدا چه در مزائده با کمترین قیمت بفروشیم چه با حالت نرمال با بیشترین قیمت بفروشیم من راضی ام چون بخدا میسپارمش و هرچی خدا انجام بده من راضی ام ،گفتم اگه توام موافقی این حرفو دلی بزن و رها کن

    حالا بعد از این حرف چه اتفاقایی افتاد؟؟

    حدود یک ماه بعد ما همون آپارتمان رو با بهترین قیمت و با بهترین شرایط و لب خندون فروختیم و سود قابل توجه ای هم به دست آوردیم .

    نکته اینجاست که از زمانی که ما کارو به خدا سپردیم و رها کردیم به طرز معجزه واری بعد از دو سال اون آپارتمان بفروش رفت .

    الهی به بخشندگی خودت به ما تسلیم شدن در برابر خودت رو ببخش و بیاموز

    شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: