نتایج دوستان از دوره «هم جهت با جریان خداوند»


آگاهی‌های دوره هم‌جهت با جریان خداوند حاصل تحقیقات یک سال و نیم اخیر من درباره اصلی به نام “مومنتوم” و نقش کلیدی آن در تبدیل خواسته‌ها و آرزوهای قلبی به واقعیت زندگی‌مان است. در طی این روند تحقیقاتی، بارها نتایج زندگی‌ام را با “کلید مومنتوم” بازبینی کرده‌ام که:

✅ اولا: چگونه از شکل‌گیری مومنتوم منفی جلوگیری کرده‌ام، خصوصاً در اوایل مسیر که شرایط نادلخوه، پتانسیل زیادی برای کشیدن شما به سمت مومنتوم منفی دارد.

✅ ثانیا: چگونه، خصوصاً در شروع مسیر که ظاهراً هیچ تضمینی به نتیجه نبود، توانستم مومنتوم مثبت را شکل دهم و این روند را به صورت ادامه دار تقویت کنم تا جاییکه شرایط زندگی ام تغییر کند.

قرار بود این دوره با نام “پروژه سپاسگزاری” منتشر شود، اما در روند تحقیق درباره «نحوه‌ی شکل دادن به فرکانس خواسته‌ها و تبدیل این جنس از فرکانس به واقعیت زندگی» متوجه شدم برای ایجاد شخصیت سپاسگزار، ابتدا باید عمیقاً درک کنیم که چرا سپاسگزاری در روند خلق خواسته‌ها، بیشترین تأثیر سازنده را دارد!.

برای دستیابی به این درک عمیق، باید قوانین را از ابتدا مرور کنیم. به همین دلیل، جلسات اولیه دوره با کلید اصلی، یعنی “مومنتوم” آغاز شده و در ادامه، به مبحث سپاسگزاری می‌پردازد. به همین دلیل این دوره احتمالا جلسات متعددی دارد و به صورت جامع این مفاهیم را آموزش می دهد.

شاید کلمه “مومنتوم” را کما بیش شنیده باشید، اما دوره هم‌جهت با جریان خداوند، مفهومی عملی و کاربردی از مومنتوم را به شما آموزش می‌دهد که هیچ منبعی تاکنون، این مفهوم را تا این حد کاربردی در زندگی، ساده در اجرا و نتیجه بخش، ارائه نداده است. این مفهوم نیز دقیقاً مثل سایر مفاهیمی است که برای اولین بار آموزش داده‌ام، خواه در حوزه قانون سلامتی، خواه توحید عملی و اجرای آن در زندگی، کسب‌وکار، روابط و مسائل مالی و … تحولی عظیم در زندگی دانشجویان ایجاد می کند.

همچنین در این دوره، مفهوم مومنتوم از دیدگاه خداوند در قرآن در قالب مفاهیم زیر بررسی می‌شود:

✅ توضیح مومنتوم با استفاده از آیاتی از قرآن که دارای افعال مضارع هستند.
✅ نحوه‌ی ایجاد مومنتوم مثبت که فرد را بر “شانه‌های خداوند” می‌نشاند و با جریان خداوند هم‌جهت می‌کند.
✅ شناسایی باورهای شرک‌آمیز مرجع: افکار منفی که مومنتوم منفی را تقویت می‌کنند، از یک باور یا عادت مخرب سرچشمه می‌گیرند. با شناخت این سرمنشأ، می‌توان به‌سرعت مومنتوم منفی را تضعیف کرد.
✅ شناسایی باورهای توحیدی مرجع: در شکل‌گیری مومنتوم مثبت، افکار مثبت از یک باور سازنده و توحیدی سرچشمه می‌گیرند که به خلق خواسته‌ها سرعت و قدرت می‌بخشند. ما بر این افکار متمرکز می‌شویم.
✅ بررسی آیاتی از قرآن که دقیقاً نشان می‌دهند چگونه وارد مومنتوم مثبت شویم و در جریان خداوند باقی بمانیم.
✅ سمت خداوند در هم‌جهت ماندن با جریان او چیست؟ چگونه این اعتماد را بسازیم که خداوند همیشه سمت خود را انجام می‌دهد؟
✅ سمت ما در هم‌جهت شدن با جریان خداوند چیست و چگونه آن را اجرا کنیم؟
✅ تمرینات عملی برای ایجاد مومنتوم مثبت از طریق توکل به خداوند در عمل.
✅ تکنیک “Time Out” برای توقف هر نوع مومنتوم منفی.

و…


چرا من بهترین فرد برای آموزش این مفاهیم هستم

عمل به قوانینی که به شما آموزش می دهم، مرا از یک راننده‌ی تاکسی در بندرعباس که در یک اتاق سیمانی در محله‌ی اسلام‌آباد زندگی می‌کرد، به فردی تبدیل کرده که اکنون در یکی از زیباترین ایالت‌های آمریکا، با آرامش، آسایش، برکت و فراوانی زندگی می‌کند. ضمن اینکه میلیونها نفر با عمل به آموزه های من، تحولی اساسی در تمام جنبه های زندگی خود ایجاد کرده اند. از زمانی که تنها یک راننده تاکسی بودم، تا اکنون که در آزادی مالی، زمانی و مکانی زندگی می‌کنم، همچنان اولین و متعهدترین دانشجوی خودم در این مسیر هستم. روند پیشرفت زندگی من، درستی این قوانین را بیش از حد نیاز ثابت کرده است.

در تمام این سال‌ها، به‌شدت متمرکز بوده‌ام که چگونه یک اصل اساسی در تحقق خواسته‌ها را ساده‌سازی کنم و به کاربردی‌ترین و قابل‌اجرا‌ترین شکل ممکن به دانشجویانم منتقل کنم. اگر تاکنون از آموزه‌های من استفاده کرده باشید، به‌خوبی با توانایی من در آموزش قوانین زندگی آشنا هستید و می‌دانید که:

✅ توانایی فوق‌العاده‌ای در شناخت و درک قوانین دارم.
✅ خلاقیت بالایی در ساده‌سازی و کاربردی کردن این قوانین دارم.
✅ مهارت بی‌نظیری در آموزش و انتقال این آگاهی‌ها دارم، به‌گونه‌ای که هر فردی بتواند آنها را درک و اجرا کند و زندگی اش را متحول کند.


کلام آخر اینکه:

دوره هم جهت با جریان خداوند اکنون در سایت منتشر شده است. آگاهی های این دوره مسیر تجربه‌ی خوشبختی را برای شما هموار کرده است.

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که تنها یک جریان، و آن‌هم جریان خیر—جریان خداوند—در آن جاری است. دوره «هم جهت با جریان خداوند»، چگونگی هم جهت شدن با این جریان را آموزش می دهد. اگر با این جریان هماهنگ شوی و این هماهنگی ادامه‌دار باشد، مثل این است که بر دوش خداوند نشسته‌ای و او کارها را برایت انجام می‌دهد. نتایج دانشجویان این دوره در کمتر از یک ماه، شدت تأثیرگذاری آموزه های این دوره را به خوبی نشان داده است.

🔹 توضیحات دوره و سرفصل جلسات منتشر شده تا الان را مطالعه کن.
🔹 تجربیات و نتایج دانشجویان تا این جای مسیر را ببین.
🔹 و با آغاز سال جدید، همراه با انرژی بهار، فرکانس درونی‌ات را روی جریان خداوند تنظیم کن.
اگر با جریان خداوند هماهنگ شوی، همه آنچه را که سال‌ها با تقلا به دنبالش بودی، به‌آرامی و با کمترین تقلا، از یک مسیر هموار وارد زندگی ات می شود. این تجربه‌ای است که دانشجویان زیادی، تنها در چهار جلسه‌ی اول، آن را لمس کرده‌اند.

من به شما قول می‌دهم، اگر به آموزه‌های این دوره عمل کنی و تمرینات را دقیقاً مطابق جزئیات توضیح داده شده انجام دهی، در یک سال، نتایجی خواهی گرفت که از مجموع تمام نتایج زندگی‌ات تاکنون بیشتر خواهد بود.

سید حسین عباس منش


 

مطالعه اطلاعات کامل درباره دوره «هم جهت با جریان خداوند» و نحوه خرید این دوره


بخش اول | متن تجربیات دانشجویان دوره «هم جهت با جریان خداوند» به محض ورود به دوره

بخش دوم |متن نتایج دانشجویان از 3 جلسه اول دوره «هم جهت با جریان خداوند»

بخش سوم | متن نتایج دانشجویان دوره «هم جهت با جریان خداوند» تا کنون

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری نتایج دوستان از دوره «هم جهت با جریان خداوند»
    80MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از دوره «هم جهت با جریان خداوند»
    17MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

161 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه مزرعه لی» در این صفحه: 2
  1. -
    طیبه مزرعه لی گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 4 فروردین رو با عشق مینویسم

    امسال یکی از متفاوت ترین شب های قدر رو در عمرم داشتم

    طیبه قبل :

    به شدت احساس گناه داشت و شب های قدر ناله میکرد که گناهاش بخشیده بشه و خودشوجهنمی میدونست

    اما طیبه دیشب و شب 4 فروردین

    بسیار سبک و حال فوق العاده عالی و در رقصی عظیم و پر از عشق و شاد و خندان داشت با خدا صحبت میکرد

    شب ساعت 12 که شد و من خواستم با خدا راز و نیاز کنم

    مادر و خواهرم رفتن مسجد اما من نرفتم

    نجوای ذهنم هی میخواست این نرفتن من رو با سوالایی که چرا نمیری و … مطرح کنه

    که کنترلش کردم و گفتم ببین من امروز با خدا صحبت میکنم خودم تنهایی و نیازی نیست برم جایی

    اومدم و قرآن رو گرفتم دستم ، از خدا خواستم هدایتم کنه که چیکار باید بکنم

    وقتی یه صفحه رو باز کردم سوره نور بود

    آیه 35 رو خوندم

    سوره نور

    ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِۚ مَثَلُ نُورِهِۦ کَمِشْکَوٰهࣲ فِیهَا مِصْبَاحٌۖ ٱلْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍۖ ٱلزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبࣱ دُرِّیࣱّ یُوقَدُ مِن شَجَرَهࣲ مُّبَٰرَکَهࣲ زَیْتُونَهࣲ لَّا شَرْقِیَّهࣲ وَلَا غَرْبِیَّهࣲ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیٓءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارࣱۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورࣲۚ یَهْدِی ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَیَضْرِبُ ٱللَّهُ ٱلْأَمْثَٰلَ لِلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمࣱ(٣۵)

    خدا نور آسمانها و زمین است، داستان نورش به مشکاتى ماند که در آن روشن چراغى باشد و آن چراغ در میان شیشه اى که از تلألؤ آن گویى ستاره اى است درخشان، و روشن از درخت مبارک زیتون که شرقى و غربى نیست و بى آنکه آتشى زیت آن را برافروزد خود به خود روشنى بخشد، پرتو آن نور بر روى نور قرار گرفته است و خدا هر که را خواهد به نور خود هدایت کند و مثلها را خدا براى مردم مى زند و خدا به همۀ امور داناست!

    خیلی خوشحال بودم و بعد دوباره یه ورق از قرآن رو باز کردم سوره نساء آیات 20 تا 26 بود و در مورد ازدواج بود

    بعد تو دلم این بود شب رو بشینم برای خدا بنویسم و اهدافی که دارم و خواسته هامو به خدا بگم ،گفتم خدا چیکار کنم میشه بهم بگی

    یهویی دستمو دوباره به یه صفحه بردم و باز کردم اولش چشمم افتاد به یه سوره که از بسم الله الرحمن الرحیم بود و توجهمو جلب نکرد فقط نگاهش کردم و یهویی بالای صحفه رو دیدم

    متعجب شدم

    سوره قلم بود

    خدا خوب میدونه چجوری هدایت کنه ،من گفتم چیکار کنم ؟ بنویسم ؟ یا هرچی تو بگی

    که خدا گفت بنویس

    و من سوره قلم رو یه بار خوندم و بعد شروع کردم به نوشتم

    اول هرچی تو تمرین ستاره قطبیم نکشتم و هر روز تیکش رو داره و با عشق میخونم رو نوشتم و همه شون اول و اول خواسته ام خدا بود

    اینکه تسلیمش باشم

    اینکه یادش باشم در هر لحظه

    اینکه یادم باشه که هر لحظه اصل خداهست

    اینکه سپاسگزار حرفه ای باشم

    اینکه توجهم به ریز ترین هدایت هاش باشه و به سرعت عمل کنم

    اینکه توجهم به نکات مثبت باشه

    اینکه وقتی انسان هارو میبینم خدارو در وجودشون ببینم

    و …

    و بعد شروع کردم خواسته هامو نوشتم

    اینکه یکی از خواسته هام این بود که خدا کمکم کنه تا کتاب ماچ ماچی رو بنویسم

    از خدا درخواست هام و اهدافم رو نوشتم و خواستم

    حین نوشتن یادم اومد برای طراحی مدرسه پسرونه طرحی رو بکشم و کاغذ و قلم برداشتم و شروع کردم و به سرعت ایده هایی گفته میشد و هدایت شدم به طرح هایی در پینترست که خدا به راحتی به من نشون داد که چجوری باشه

    و یه قسمتش رو کار کردم

    بعد نوشتم که صفحه ای که برای کتاب در گوگل درایوم باز کردم رو باز کنم و خدا بگه و بنویسم

    الان که داشتم مینوشتم ،تصویرمو تو مکان بهشتی پارک آزادگان کنار دریاچه اش دیدم که دارم مینویسم ، یه حسی بهم گفت برو پارک آزادگان و در اون مکان پارادایس ، که عین خونه استاد عباس منش هست ، بنویس

    بشین و از صبح برو و تا شب بنویس

    این روزا میرم تا بنویسم

    خدایا شکرت ،سپاسگزارم

    وقتی مادر و خواهرم اینا از مسجد اومدن منم نوشته هام تموم شده بود و نزدیک اذان صبح بود اومدم دراز بکشم خوابم برد

    صبح وقتی بیدار شدم ،تمرین ستاره قطبیم رو هم با عشق انجام دادم ،هدایت شدم‌به سایت ،دیدم یه پیام اومده برای من

    وقتی دیدم یه دختر بسیار زیبا و خوشگل به اسم ناعمه جان برای من پیامی گذاشته بود ، وقتی شروع کردم به خوندن پیامشون

    به این قسمت از پیامشون که رسیدم :

    وقتی استاد نتایج رو خوندن و اسم تو رو گفتن حدس زدم خودت باشی، طیبه و نقاشی، آره خودشه،

    با خودم گفتم ،استاد عباس منش که در فایلاشون از نتیجه من صحبتی نکردن ،فقط دوبار در قسمت نتایج دوستان از دوره هم جهت با جریان خداوند نتیجه من رو نوشتن

    یهویی یادم اومد یه قسمت بود چند روز پیش استاد در سایت گذاشتن و من دانلود کردم اما گوش ندادم

    نتایج دوستان از دوره «هم جهت با جریان خداوند»

    وقتی رفتم و فایل رو گوش دادم داشتم حاضر می شدم و رفتم نون سنگک بخرم،تو هوای آفتابی و بهشتی که صدای گنجشکا تو اطراف پیچیده بود و سبزی درختای بهاری رو میدیدم‌و سپاسگزاری میکردم و از خیابون که رد میشدم و به فایل گوش میدادم که استاد گفتن درمورد نتیجه رابطه خوب زن و شوهری که رابطه شون عالی شده خیلی لذت میبردم و یه لحظه تو دلم گفتم الان اسم منو بگه ! ، دقیقا وسط خیابون، شنیدم طیبه عزیز …

    وای از ذوق صدای عجیبی از خودم درآوردم وسط خیابون و همون لحظه یه خانم داشت هم زمان با من از رو به رو رد میشد تا بره اونور خیابون ،یهویی چشمم افتاد بهش دیدم با تعجب داشت نگاهم میکردم اما اهمیتی ندادم و ذوقم رو ادامه دادم و هی گفتم خدایا شکرت درمورد خواسته ام این سومین بار بود رخ داد

    و استاد درمورد نتیجه من هم گفت و گفتم و شد

    من دقیقا گفتم و موجودش کردی سپاسگزارم

    اینارو میگفتم که یهویه درکی بهم داده شد که طیبه درست ترین راه رو داری میری و اگر ادامه بدی و پر قدرت بری نتایجت از این هم بزرگتر میشه

    به این دلیل اسمت رو استاد عباس منش خوند که نتیجه داشتی ،پس سعی کن به نتایج بزرگتر فکر کنی و قدم برداری

    خیلی خوشحال بودم و وقتی برگشتم خونه صبحانه مونو خوردیم و من تو اتاقم بودم یه لحظه رفتم بیرون تا با خواهر و مادرم صحبت کنم که ابرارو از پنجره دیدم به قدری زیبا بودن که نمیتونستم نرم پشت بوم

    به خواهر زاده ام گفتم میرم پشت بوم دوست داشتی بیا

    هوا بی نهایت عالی و آفتابی و باد ملایم بهاری میوزید و لباس گرم پوشیدیم و رفتیم کلی عکس گرفتیم و کلی لذت بردیم

    یهویی خواهرم گفت میای بریم پارک ؟

    تو دلم گفتم همون پارک بهشتی پارادایس که شبیه خونه استاد عباس منش هست ، و پارک آزادگانه و دریاچه داره

    گفتم باشه و این فکر کنم سومین بار بود که در یک هفته من هدایت میشدم به پارادایس که از زیر درختانش نهر ها جاری هست

    و بی نهایت زیباست

    من هدایت میشدم سمت پارک آزادگان و دریاچه بهشتی و زیباش

    با هم دیگه رفتیم ،کلی تو راه عکس گرفتیم و تا برسیم پارک از طبیعت و آسمون بهشتی لذت بردیم

    به اتوبان که رسیدیم من تو دلم گفتم الان یه kmc رد بشه ، اینو که گفتم خواهر زاده ام گفت خاله خاله kmcماشینت

    وای پشت ماشین تو قسمت وانت مانندش که باز بود پر از گل و گلدون بود من باز جیغ زدم و کیف کردم و خداروشکر کردم

    که وقتی بخرمش پشت ماشین رنگامو میذارم و میرم برای نقاشی دیواری

    خدایا شکرت

    این روزا یا دنا میبینم و یا kmc جوری شده که خواهر زاده ام میگه خاله دقت کردی ماشین دنا و kmcتو تهران زیاد شده

    و براش تعجب بود اینکه زیاد میبینیم و برای من هیچ جای تعجبی نداشت ،چون میدونستم که مومنتوم مثبت داره کارش رو میکنه و من دارم نشونه هاشو میبینم

    وقتی رفتیم و رسیدیم پارک تو راه خواهرم مدام میگفت خدایا شکرت چقدر بهشته

    برام جالب بود خواهری که پارسال به همراه خانواده ام میگفتم بیاین باهم سپاسگزاری کنیم و چون اوایل ورود به سایتم بود و قانون رو خوب درک نکرده بودم که نباید درمورد قوانین بخوام کسی رو از سر دلسوزی و یا دوست داشتن ،تغییر بدم ، و سبب دلخوری های زیاد شد

    و درس هامو که گرفتم و بعد دیگه هی کمتر و کمتر شد تا اینکه از دوره هم جهت با جریان خداوند درکم عمیق تر شد درمورد اینکه من هیچ تاثیری در زندگی دیگران ندارم و انرژیم رو متمرکز کردم روی خودم

    از اون روز تا به الان خیلی خیلی حالم عالی تر از قبل هست

    و دیگه رفتارهای اطرافیانم اذیتم نمیکنه

    حتی خواهرم دیگه با پسرش درکنار من بحث نمیکنه و خیلی خوب باهم ارتباط برقرار میکنن دقیقا اون چیزی که من میخواستم آرام تر شدن

    و این رو نتیجه برداشتن انرژیم از روی دیگران و متمرکز شدن روی خودم میدونم و خداست که داره کمکم میکنه

    وقتی رسیدیم و کلی عکس گرفتیم ،دوباره اردکا اومدن سمتمون و براشون نون دادیم و خوردن و کلی به ماهیای بزرگی که عین ماهیای خونه استاد عباس منش بودن نگاه کردیم که داشتن نونارو برمیداشتن ، وقتی رسیدیم کنار درختی که قبلا نشسته بودم و اهداف سال جدید و خواسته هامو نوشته بودم ،نشستیم و دراز کشیدیم و 20 دقیقه ای تو هوای آفتابی به آسمون نگاه کردیم

    مرغای دریایی و پرنده ها به قدری ابرا زیبا بودن که خود خود بهشت بود من با دیدن دریاچه و خونه زیباش وسط دریاچه خیلی لذت میبردم

    وقتی خواستیم برگردیم یهویی چشمم به یه قسمت از پارک افتاد که رو به روی دریاچه بود و حالت تپه مانند داشت ، به خواهر زاده ام گفتم بیا بریم ،نمی تونست حدس بزنه که میخوام چیکار بکنم

    همین که رسیدیم گفتم بیا بالای تپه و من که دراز کشیدم براش عجیب بود ،گفت چیکار داری میکنی

    گفتم مگه تو تاحالا از این کارا نکردی

    گفت نه و گفتم پس بیا تجربه کن این لذت بهشتی رو

    به خواهرم گفتم ازمون فیلم بگیره وهر دو دراز کشیدیم و بهش یاد دادم که دوتا دستاتو قفل کن و چشماتو ببند و قل بخور فقط لذت ببر

    وقتی غلت زدیم ، تنها چیزی که تو اون لحظه داشتم فکر میکردم ،از خدا سپاسگزاری میکردم و اسم خدارو میگفتم و جیغ میزدم و مثل مثل استاد عباس منش در دوره هم جهت با جریان خداوند درمورد مومنتوم

    من با یه حرکت کوچیک که خودمو رو به سمت جلو حرکت دادم دیگه باقی مسیر دست من نبود و شیبی که تپه داشت من هی غلت میزدم و سرعت میگرفت

    وقتی میدیدم واینمیستم سعی میکردم خودم به سرعت خودمو نگه دارم

    من به صورت عملی داشتم توضیحات استاد رو درک میکردم که وقتی مومنتوم مثبت شکل میگیره و سرعت میگیره ،خود به خود همینجور میره و برای متوقف شدن مثل مثال دوچرخه یادم اومد و قشنگ درک میکردم این توضیحات رو

    خیلی خوش گذشت و من چندین بار رفتم بالای تپه و خواهرزاده ام هم بیشتر از من این کارو کرد و کلی کیف کردیم وقتی دیگه بلند شدیم تا برگردیم من به قدری سبک شده بودم که احساس میکردم خالی خالیم و انگار یه چیزی رو بخوای از نو شروع کنی

    من دقیقا اون حسو داشتم

    انگار تازه به دنیا اومده بودم و هیچی تو ذهن و افکارم نبود و فقط خداروشکر میکردم که چقدر لذت بردم در این بهشت زیبا

    بارآخری که غلت زدم حس میکردم تو خونه خودمم و در پارادایس زیبای خودم خیلی لذت بخش بود

    تا برگردیم خونه کلی عکس گرفتیم و لذت بردیم

    جالبه منی که قبلا حاضر نبودم با خواهر و خواهرزاده ام یه پارک برم و کلا در خانواده مون فقط با خواهر بزرگترم نمیتونستم جور دربیام و داستانای دیگه اش که تو رد پاهام نوشتم

    امروز هیچ یک از اون احساسای قبل درمن نبود ،حالا جالب تر اینکه دیگه هیچ رفتاری از قبل که داشتن رو به کل محو شده بود و خواهرم سپاسگزار تر شده بود و مدام لذت میبرد از دیدن زیبایی ها و حتی میگفت بهشته اینجا

    و باید خوب ببینیم

    چی داشتم میدیدم من

    جوابشو میدونم ،این نتیجه باورها و به صلح رسیدن من با خودم بود که نگاهم تغییر کرده به همه چیز و خواهرم جنبه ای از خودش رو در کنار من نشون میداد که من میخواستم و البته اینم بگم که انگار تصمیم گرفته که سپاسگزار تر باشه و داره خودش تغییر رو آغاز میکنه و اینبار به خودم گفتم

    ببین طیبه ،از وقتی تصمیم گرفتی و از دوره هم جهت با جریان خداوند خواستی روی خودت کار کنی و دیگه روی خودت تمرکز کنی ، جهان هستی خودش آدمای اطرافت رو که دوست داشتی باشن. جنبه ای از وجودشون رو داری میبینی که چند ماه پیش در تلاش بودی تا ببینی

    وقتی روی خودت تمرکز کردی و انرژیت رو از آدما برداشتی و نخواستی حتی دیگه به کسی از سر دلسوزی و دوست داشتن کمک کنی همه چیز تغییر کرد

    خدایا شکرت که از وقتی نگاهم رو تغییر دادم و سعی میکنم که هر روز این دیدگاهم رو تقویت و عمل کنم ،خیلی آرام تر شدم که رفتار انسان ها خیلی مواقع دیگه اذیتم نمیکنه

    وقتی ما برگشتیم خونه مادرم برنج درست کرده بود و خیلی خیلی لذت بخش بود وقتی ناهارمونو خوردیم و فیلم و عکسامونو نشون دادیم خواهرم گفت خیلی خوش گذشت و خواهر زادهام گفت به منم خوش گذشت امروز رفته بودیم به بهشت

    به خصوص قسمت غلت زدنمون از تپه خیلی خیلی بهش خوش گذشته بود و برای من کلی درس داشت و یادآوری به صورت عملی از صحبت های استاد عباس منش

    خدایا شکرت که من رو به بهشت زیبات دوباره در فاصله زمانی کم هدایت کردی سپاسگزارم

    امروز یه روز بهشتی رو در پارادایس داشتیم خدایا شکرت

    از این روزهای بهشتی و فرا بهشتی که نور خدا به شکل شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت و نعمت بی نهایت هست روانه بشه به سمت زندگی و قلب هاتون استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و اعضای سایت زیبا و بی نهایت بهشتی و جذاب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    طیبه مزرعه لی گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    به نام ربّ

    سلام آقای بابایی

    وقتی نوشته تونو خوندم چند تا پیام دریافت کردم

    اینکه اون جمله که نوشتین

    من لایق بهترین‌ها هستم» یا «امروز پر از فرصت‌های نو است

    اینارو نوشتم در تمرین ستاره قطبیم که در گوگل درایوم هست تا هر روز تکرارشون کنم در کنار خودسته هام

    بعد اونجا که گفتین

    تلاش کن دور و برت رو با آدم‌ها و چیزهایی پر کن که انرژی مثبت بهت بدن

    و سعیمو میکنم

    و اونجا که گفتین

    وقتی باور کنیم که ذهن و احساسات ما هم از انرژی ساخته شده، می‌تونیم با تمرکز روی نکات مثبت، مدیتیشن، شکرگزاری و ایجاد محیط مثبت، فرکانس خودمون رو بالا بریم.

    چقدر این جمله تاثیر گذار بود

    یه یادآوری عمیق برای من که یادم باشه و اینکه سپاسگزار تر باشم

    خدایا شکرت

    سپاسگزارم که برای من نوشتین

    بهترین ها باشه براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: