اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
امروز هم مثل خیلی موقع ها که فایلهای شما رو میبینم و لذت میبرم و دلم میخواد بیام تشکر کنم و کامنت بزارم و هر بار همون لحظه یه نجوایی جلو گیری میکنه و نمیزاره این کارو بکنم و میگه بزار باشه واسه دفعه بعد ویا میگه بابا چی میخوای بگی همه رو دیگران میگن دیگه ویا ماشالا بچه های سایت انقدر فعالن که دیگه چیزی به گفتن تو نمیمونه و خلاصه از این نجواهایی که در هر تصمیم کوچیک و بزرگ زندگی ما هست اما با اینکه واقعا هیچ ایده ای الان ندارم و نمیدونم چی باید بنویسم میخوام فقط به حرف دلم گوش کنم و به این نجواهای ذهن پشت کنم و دل به هدایت الهی بسپارم ومن هم به نوبه خودم تشکر ویژه از خدا و شما استاد عزیز بکنم به خاطر این فایل زیبا و بینظیرتون و به خاطر فایلهای زیبا و بینظیرتون که همشون کلی درس های عالی واسمون دارن واقعا ممنون.
استاد بینهایت از خدای بزرگ و از شما سپاسگزارم به خاطر اینهمه فایلهای بینظیری که روی سایت قرار میگیره و کلی توشون درس و ایده و الهام هست خدا رو صد هزار مرتبه شکر
استاد تمام حرفاتون دلنشینه و چقدر زندگی ای که با هدایت الله باشه زیبا ، دوست داشتنی، پر برکت و بینظیره!!
چقدر شما با این صحبت هاتون ایمان در عمل رو خوب آموزش میدید و یادمون میارید که هر بار تو زندگیمون به خدا اعتماد کردیم چقدر به راههای ساده و زیبا و آسون هدایت شدیم و چقدر با لذت به خواسته هامون رسیدیم و فقط کافیه روی خدا حساب کنی و به احدی تو زندگیت باج ندی.
چقدر یاد میدید که تمام اتفاقات حتی به ظاهر کوچیک زندگیمون رو که لطف و هدایت پروردگاره رو ببینیم و تایید و تحسین کنیم تا اتفاقات بیظیر بیشتر و بزرگتری بیفته.
تا باور کنیم که میشه همه چی رو در هر لحظه به خدا بسپاری و اجازه بدی تمام لحظه لحظه زندگیتو مدیریت کنه و با هدایت های الهی پیش بری.
وقتی شما از هدایت الهی تعریف میکردی
یادم میفتاد که دقیقا من هم در هر جا کارها رو به خدا سپردم چقدر قشنگ هدایت شدم و چقدر باور نکردنی اتفاقات برام افتاده
طوری که اصلا باور کردنی نیست و با عقل و منطق جور در نمیاد الان اینایی که شما تعریف کردی واقعا کی باور میکنه انقدر همه چیز خوب و عالی پیش بره.
استاد واقعا به اینهمه ایمان و تعهد و باورتون بهتون تبریک میگم.
و مطمئنم اگه شما اون تصویر ذهنی مریم جان رو باور نمیکردی و یا در اون شرایط به ظاهر بد زندگی توکل واقعی نمیکردی و بیخیال نمیرفتی دنبال خوش گذرونی اتفاقات به این شکل رقم نمیخورد و هدایت ها به این شکل نمی شد اون توکل شما باعث کنترل ذهنتون شده و اون کنترل ذهن آرامش درون و لذت بیشتر و هدایت به سوار شدن به چرخ و فلک در شرایط به ظاهر بد و ارسال فرکانس های بهتر و سپاسگزاری بیشتر و بعد شبش یه ایده دیگه و بعد اتفاقات والهامات بعدی و عمل به اونها و به همین ترتیب نتایج و تجربیات شما بزرگ و متفاوت از دیگرانی میشه که تو اتفاقات واکنش بد نشون میدن و نمیتونن ذهنشون رو کنترل کنن و به خدا توکل کنن و به هدایت پروردگارشون توجه کنن.
اینه اون داستان همیشگی توحید و شرک و ایمان و کفر و فقر و ثروت و تکرار اتفاقات خوب و هدایت های خوب یا تکرار اتفاقات بد و هدایت های بد.
واقعا خدا رو شکر میکنم به خاطر این آگاهی ناب و واضح و ساده اما برای ما که در مدار این آگاهی ها هستیم ولی برای دیگران غیر قابل باور و درک.
از خدا میخوام همه ما رو به بهترینها هدایت کنه و ایمانی قوی که عمل میاره بهمون بده
و مثل شما دست شیطان رو محکم ببندیم تو زندگیمون.
استاد خیلی دوستون دارم و از خدا براتون ثروت و نعمت و سلامتی بیشتری آرزو میکنم
بابت این فایل بینظیرتون بینهایت تشکر میکنم و ازتون میخوام از این سری فایلهای هدایت پروردگار بیشتر و بیشتر بگزارید
واقعا خیلی جالبه من چند سال هست که عضو سایت شماهستم وچندماهی که مشغله کاریم کمتر شده بیشتر وارد سایت میشم وفایلها رو گوش میکنم البته چند وقتی هست که سریال زندگی در بهشت وسفر به دور امریکا رو نگاه میکنم ولی اون هفته تصمیم گرفتم که بادقت بیشتری به فایلهای شما گوش بدم وراستش علتش این بود که چون من دفتر بیمه دارم تقریبا دوهفته ای بود که هیچکسی دفترم نمی اومد وهمش دنبال این بودم که بفهمم چرا اینطوری شده البته قبلا هم توی این 8 سالی که دفتر دارم زیاد شلوغ نبود وبیشتر کارهایی که میگرفتم طوری بود که باید میرفتم خارج ازدفتر وبازاریابی می کردم ولی چون واقعا کارسختی بود دیگه خسته شدم وتصمیم گرفتم بشینم توی دفتر ومشتری بیاد اما تغییری نمیکرد هفته قبل چندتا از فایلهای توحید عملی روگوش کردم وجالب بود که بعد ازاون سایت شما دیگه سریال زندگی دربهشت رو نزاشت وچندتا فایلی که خیلی جالب بود گذاشت وتاحدودی من رو به فکر فرو برد درمورد اینکه چرا هدایت خداوند رو درمورد اینکه کسی دفتر نمیاد نمیفهمم تا اینکه وسط فایلی که شما با همکارتون مسیول فنی سایت داشتین صحبت میکردین انگاریکی توذهنم گفت برو به مشتری که دوهفته پیش قراربود زنگ بزنی بیاد چکشو ببره زنگ بزن البته استاد قبلش هم این توی ذهنم می اومد ولی اونقدر صداش محکم نبود دقیقا همون لحظه پاشدم زنگ زدم تا اون موقع احساس خیلی بدی نسبت به دفترم داشتم همین که زنگ زدم کلا احساسم عوض شد ویادم افتاد که دوهفته پیش که چک دستم اومد یکی توذهنم گفت ولش کن نمیخواد زنگ بزنی چون بیمه جدیدش رو برده بود جای دیگه انجام داده بود ومن ناراحت بودم وتوی این دوهفته این احساس ناراحتی رو داشتم اما فکر نمیکردم چرا ناراحتم واون موقع فهمیدم ودقیقا یک ساعت بعدش یه مشتری اومد یه بیمه اورد که به اندازه یک ماه کار من پول داشت وواقعا خوشحال شدم وفهمیدم اینکه کسی دفترم نمیاد به خاطر احساس بدی هست که بعضی وقتها درمورد مشتری دارم واستاد اینکه این پیام را دادم به خاطر این بود که یه الهامی به من شد که بیام سوالم رو بپرسم که من یه جورایی شاید 20ساله وسواس فکری دارم درمورد چک کردن وبستن در ووسایل گرمایشی وسرمایشی میخواستم ببینم ایا این هم یه عاملی هست که مشتری کم میاد چون باعث میشه نسبت به دفترم احساس بدی داشته باشم چون چک کردن وسایل ناراحتم میکنه وچند بار تصمیم گرفتم که بزارم کنار ولی هروقت گذاشتم کنار بد تر شده ممنونم به خاطر سایت خوبتون
بخدا خیلی بخشنده ای که این موارد رو میایید رایگان در اختیار ما میزارید وقتی زمان فایلها رو میبینم بیشتر از نیم ساعته با خودم میگم این دیگه محصوله خیلی ذوق زده میشم ده دقیقه از صحبتهای شما منو تا دو سه روز به فکر فرو میبره
چه جالب جواب سوالم رو گرفتم همین چند وقت پیش بود که برای اولین بار کتاب اموزش در روابط خانم استر رو میخوندم ذوق زده شده بودم اصلا کتاب از دستم نمیافتاد همه ی کارهای خونه رو گذاشته بودم کنار تو یه روز تمومش کردم کتاب رو جلد کردم نوشتم با خدا گفتم خدایا این قشنگترین کتاب زندگیمه چه قدر اگاهی داره چه قدر به صحبتهای استاد نزدیکه داشتم دیوانه میشدم دقیقا حسی که شما میگید رو درک کردم الان فهمیدم من اون روز به اگاهی ها نیاز داشتم
استاد بارتون میشه همه ی صحبتها تون رو با جون دل درک میکنم. مثل وحی منزل میپذیرم
ارزوم داشتن دوره دوازده قدمه که به لطف خدا پولش داره جور میشه
از وقتی با مفهوم هدایت از زبون شما اشنا شدم دیگه عقل منطقیمو گذاشتم کنار من میگم و میشود
یه حسی بهم گفت نظراتمو در مورد این فایل هدایت الهی قسمت اول بگم و دوست دارم باهم ریشه ای به موضوع هدایت نگاه کنیم:
.
شاید عباسمنش فکر میکنه این اتفاقاتی که براش میوفته و باعث میشه بیاد فایلی بنام داستان با موضوع ” هدایت الهی” رو ضبط و پخش کنه و فقط به خود عباسمنش ربط داره ، ولی بنظرم خداوند نگاه چند جانبه داره به موضوعات سایت . خدا از طریق یک مایع دسشویی این جرقه رو درون عباسمنش میزنه که این فایل رو ضبط کنه به این خاطر که خداوند قصد داره از طریق عباسمنش جواب مقاومت های ذهن من ، ذهن بعضی از کاربران دیگر رو بده و این فایل دقیقاً مصادف با روزی بود که خدا از من درخواست “غیر منطقی” داشت. و با این فایل من رو نرم کرد و خیلی چیزارو بیادم اورد ، همینطور که در فصل ۵ کتاب رویاهایی که رویا نیستند عباسمنش درون چادر مقاومت داشت و خدا یک سری موضوعات بیادش اورد و همین داستان ها حرکتی برای پاهای عباس منش شدن و اونو از چادر بردن بیرون
.
.
مشکل ما اینه که فراموش کاریم، فراموش کاریم . و این هم قشنگی های خودش رو داره دوست دارم در زیر این پست آگاهی های رو با شما در میون بزارم که به من رسید.. یادتان باشد آگاهی و احساس خوب دوستان شما هستند و احساس گناه و ترس دشمنان یگانه شما هستند
.
اگر میخواهید به جریان” هدایت الهی ” متصل بشید همینطور که یوسف ، ذو القرنین ، سلیمان ، عباسمنش متصل شدند .. نشستن یک گوشه و تلقین خالی و کتاب خوندن و تلاش طبق الگوهای گذشته کافی نیست ؛ کنترل ذهن کافی نیست بلکه باید یه سری تصمیمات رو به مرحله عمل برسونید که به این جریان هدایت متصل شوید.
.
.
توی قران اگر کلمه ” مکنا ” رو سرچ کنید میبینید برای ، یوسف ، کوروش کبیر ، سلیمان اومده این ها کسانی هستند که همه چیزشون رو دادند به معنای واقعی کلمه و خداوند هم در مقابلش همه چیزش رو بهشون داد
.
اگر همه چیز رو میخوای باید همه چیز رو بزاری این یک قانون
.
🚫باید روابط دوستانتون
🚫باید روابط عاشقنتون
🚫باید مکان هایی که شب نشینی میرید
🚫باید دلبستگی هاتون
🛇باید اون رفیق پایتون
🚫باید اون چیزهایی که باهاشون خودتون رو گول میزنید و خودتون توجیه میکنید
🚫باید شغلتون که اونه تنها راه زندگی میدونید
🚫آداب رسوم و سنت های قومی و ملیتی
🛇باید اون خرت و پرت ها مثل پس انداز و اشیاء که دور خودت جمع کردید و اونها رو دلیل امنیتت میدونی
🚫همون چیزهایی که سنگشون رو به سینه میزنی
🚫باید اهداف دور و درازتون که همه از روی هوس
هستند
🚫باید اون علم و دانشو جایگاهی که پزشو میدین
🛇و در آخر و مهمتر از همه باید خانوادتون و پدر و مادرتون
.
این هایی که نام بردم بزرگترین پاشنه آشیل هر انسانی هستند. این دلبستگی ها مثل یک جوش پر از چرک درون ذهن انسان ها هستند، این ها پیش زمینه هایی هستند که به ما اجازه میدهند ” شرک ” بورزیم.
.
و از یکتا پرستی که تنها راه عبور از تمام محدودیت هامون هست رو ازش غافل بشیم و به صورت ناخواداگاه بجای اینکه روی خدا و درونمون و فرکانس هامون حساب کنیم روی دنیای بیرون و ادم ها و اشیاء حساب کنیم
.
این پاشنه اشیل ها رو اگر ویران کردی به رهایی میرسی و روحت رو پرواز میدی ، به قول قرآن آیه ۱۵۵ بقره “بشر الصابرین”
اگر پاشنه آشیلت یا بقولی پُل های پشت سرت رو ویران کردی خیلی مورد ملامت دیگران و اطرافیانت قرار میگیری خیلی زیاد ، خیلی زیاد ، و در این مواقع کنترل ذهن کار سختیه ، احساس گناه و ترس و اطرافیانت بهت حمله میکنن در این لحظه باید یادت بمونه که فرکانس های دیگران روی زندگیت تاثیری نداره ، ولی اگر استقامت بورزی به قول قران وارد مدار ” بشر الصابرین ” میشی.
.
👑و خوش بحالت و خوش بحالت👑
.
اگر این پاشنه های اشیل رو با دست های خودت و با اراده خودت نابود و ویران نکردی از خدا توقع نداشته باش که به تو بال برای پرواز بده .. خدا امادس همیشه امادس از ازل تا ابد که بال برای پرواز بهت بده ولی باید پاشنه های اشیلت رو نابود کنی. مارو از بچگی ترسو بار آوردن ولی وقتشه تمام غُل زنجیرها رو از گردنمون در بیاریم و زندگی و خدا و عشق رو تجربه کنیم
.
.
بعد از اینکه پاشنه های آشیلت رو نابود کردی بعدش به خدا میگی من ” تسلیم” امر تو هستم .. هیچی نخوا ، هیچ چیز طلب نکن ، فقط و فقط از خدا یک چیز بخوا :
.
بگو خدایا کمکم کن رابطم رو با تو محکم بنا کنم رابطت با خود واقعیت. باید اینقدر این رابطه درون ذهنت بولد باشه که همه چیز توی این دنیا حتی جونت ، حتی جون تمام عزیزانت ، حتی تمام ارزشهای دنیوی ناچیز و بی ارزش باشه به معنای واقعی کلمه بی ارزش باشه . سعی نکن شعار بدی که خدا از درون و بیرونت اگاهه
.
.
بعد از اینکه همه پاشنه های آشیلتو ویران کردی و تسلیم خداوند شدی اون موقع خدا میاد و بهت ثابت میکنه از قبل کنار تو بوده و بعدش :
.
” وسیله ی” رشد و تکاملت و هدفت و رسالتت رو مشخص میکنه و تورو به صورت فوق Vip هدایت میکنه و عشقش رو بهت میده
.
.
اگر واقعن همه چیز رو میخوای اینکارارو بکن .
.
.
.به حرف نیست بلکه به عمله .. بلکه به رها بودنِ ، به اعتمادِ ، به ایمانِ ، به در لحظه زندگی کردن ، این ها فونداسیون یکتا پرست بودن رو درونت میسازن
.
بخدا فقط اجرای توحید در عمل میتونه نجاتمون بده ؛ هیچ راه دیگری وجود نداره تنها راه سعادت توحیده. خدا خودش بهم گفت: مجید شرک آدمو بدبخت میکنه
.
.
بخدا اونقدرها سخت نیست خیلی هم اسونه پاشنه اشیل اولی رو که ویران کنی خدا بهت قدرتی میده که دومی رو هم ویران کنی و سومی و چهارمی …این هارو ویران کن و تسلیم شو
.
.
برای خدا همه چی آسونه ، چون بی نهایت انرژی خام وجود داره و خدا بهت یاد میده که چطوری با ذهنت به این انرژی خام شکل و فرم بدهی و زندگیتو خلق و تجربه کنی
.
.
وقتی تسلیم میشی میفهمی که خدا خیلی به سلیقت احترام میزاره و به هیچ وجه چیزی رو بهت تحمیل نمیکنه بلکه خدا میدونه چه چیزی بیشتر از همه تو رو به ذوق میاره و تورو در زمان مناسب و مکان مناسب قرار میده.
.
.
اون موقع مثل یوسف خدا حتی کمکش کرد دوباره در آغوش خانوادش باشه و به علاقه یوسف احترام گزاشت
.
اون موقع مثل عباسمنش مثل موقعی که داشت اروپا میرفت خدا تو دل مایک انداخت که بجای مادرش ؛ پدرش رو انتخاب کنه…. عباسمنش هم مات و مبهوت از مهربانی خدا موند
.
خدا خیلی با معرفته و خیل درک میکنه . واقعاً درک میکنه بنده هاشو ، احساس میکنم خدا خیلی نرم و مهربانه ، خیلی پاین ، خیلی میشه باهاش راحت بود ، اصن به ما نیاز نداره فقط دنبال بهونه و سوراخ و سنبه میگرده که به ما بی قید و شرط عشق بورزه
.
.
ذات خداوند عشق کامله ، ۹۹ اسماء الله ذات خداس . اگر برید دونه دونه در مورد ذات خدا بخونید ..میبینی یک صفت بد توی ذاتش وجود نداره پس چرا بهش اعتماد نکنیم؟
.
کسی که باور داره ، تمام عزت ، تمام آبرو ، تمام ثروت ، تمام قدرت ، تمام روابط خوب ، تمام موفقیت ها دست خداوند یکتاس این پاشنه های آشیل رو خراب میکنه.
.
.
روحت رو پرواز بده بجای اینکه با اشیاء و اطرافیانت و پاشنه های آشیل اون رو ببندی
.
❤خیلی دوستتون دارم❤
.
.
هیچ چیز شانسی توی این جهان هستی اتفاق نمیوفته . بلکه با کسی طرفیم که قادر و کامل مطلقه
من خیلی وقته که کامنت نزاشتم و با خودم گفتم تا نتایج ملموس نگیرم کامنت نمیزارم…
اما این فایل مربوط میشد به سوالاتی که این چند وقت با خودم میپرسیدم و جوابش رو گذاشته بودم به عهده ی خدا،که اتفاقا طبق مداری که توش قرار داشتم،مصادف شده بااین فایلی که شما گذاشتین.
پریروز داشتم فایل جواب مسابقهمهمترین عامل موفقیت کسب و کار رو نگاه میکردم،بعد داشتم فکر میکردم هم این فایل و هم همه ی فایل های استاد رو از هر بعدی که نگاه میکنیم،به توحید میرسیم،به ایمان و عمل صالح میرسیم…
به اعتماد به خداوند میرسیم.همینجور داشتمفکر که میکردم ،دیدم داره احساسم بد میشه و به ریشه ی اون احساس بده نظارت کردم ،دیدم شیطون داره میگه پس اگه تو به جایی نرسیدی ادم بی ایمانی هستی،ادم بی عملی هستی.ولی نشستم واسه ی ذهنم دلیل اوردن که نه به استناد این مثال و مثال ها در گذشتم،اتفاقا خیلی کارهای شجاعانه ای کردم،خیلی جاها کارایی کردم که بعضی ها حتی فکرشم نمیتونن بکنن که انجامش بدن.اما اینجا سوال واسم پیش اومد که خب پس چرا نتایج ادما علی رغم حرکت کردنشون و به خدا اعتماد کردن انقدر متفاوت میشه؟؟؟
حداقل من خودم رو دارم میگم،واقعا استاد من درون خودم و پیش خودم شرمنده نیستم،چون تو تمام حرکت های شجاعانه ی زندگیم با توکل به خدا قدم برداشتم،ولی خب نتایجی رو که دوست داشتم رو نگرفتم،و همین باعث شده اعتمادم به خدا کم بشه،قدم برداشتن هامبا شک بشه و حتی خیلی وقتا که بخوامقدم های شجاعانه ای بردارم و برم تو دل ترس هام ،نجواهای شیطانی میاد و میگه یادته اون کارارو بااون همه ریسک انجام دادی اما خدا نتیجه ای رو که میخواستی بهت نداد؟؟
و خب واسه ی این نجواها واقعا جوابی ندارم که منطقم رو قانع کنم…
و حب این نتیجه نگرفتن ها کم کم باوری تو ذهنمساخته که خدا واسه کی خواسته واسه کی نخواسته،من شانس ندارم،من تقدیرم اینه دیگه ،خدا عادل نیست و …. ازین دست باورهایی که الان حداقل میدونم باورهای اشتباهی هستن.
حتی واسه ی منطقی کردن باورهای درستش نشستم ایه های قرانی رو پیدا کردم که خدا قسم میخوره من با تو دشمنی ندارم و هر چی تو زندگیت هست عاملش خودتی.
و ۱۰۰ درصد مطمئن هستم اگر نتایج دلخواهم رو در مقابل حرکت های شجاعانم کردم،نگرفتم،قطعا یه چیزی درون خودم بوده…
سوالم اینه که الان چجوری میتونم ایمانم رو دوباره بسازم؟؟؟
چجوری میتونم اون نتیجه نگرفتن ها رو ساکت کنم و دوباره قدم بردارم؟؟؟
میدونم که باید رو باورهام خیلی کار کنم،اما میخوام بدونم جنس هدایت چیه؟؟ایا وقتی رو باورامون کار میکنیم،دیگه هر کاری که انجام میدیم،هر قدمی که برمیداریم،میشه قدم برداشتن در راستای ایمان و توکل؟؟
خب تا کی رو باورها و کنترل ذهن کار کنیم و کی قدم هارو برداریم که نتایج دلخواهمون هم رقم بخوره؟؟
اصلا مرز بین کار کردن روی باورها و ذهن با قدم برداشتن چیه؟؟
از کجا بفهمیم کارکردن روی باورها به حدی رسیده که با نشون دادن ایمانمون و قدم برداشتمون ،خداوند پاسخ خواهد داد؟؟
تو اکثر مواقعی که شما از ایمان و حرکت صحبت میکنین،کارهایی رو انجام دادین که خب از نظر بقیه ی ادم ها منطقی نبوده،اما اینجا سوالی که همش تو ذهنم پیش میاد اینه که خب عباس منش از برداشتن تو قدم های قبلیش جواب گرفته و هی ایمانش قوی تر شده و حالا با چندتا چمدون بلند شده اینجوری رفته سفر تا مهاجرت کنه،اما تویی که اون کارای شجاعانه رو انجام دادی،و نتیجه نگرفتی،اما همون کاراهارو کسای دیگه خیلی راحت تر انجام دادن و به نتیجه رسیدن رو توچرا میخوای انجام بدی؟؟
در واقع هیچکدوم از درخواست های من این نبوده که با زجه و ناله از خدا بخوام و بشینم تو خونه و کاری رو انجام ندم،اتفاقا هرچی به ذهنم میرسیده رو انجام میدادم .
این فایل که اوند رو سایت و دیدمش،با خودم گفتم دقیقا میشه از استاد سوال کرد که مرز ایمان و حرکت کردن و قدم برداشتن،بعد از کار کردن روی باورها رو چی معلوممیکنه؟؟منظورم اینه که کی میتونم از ایمانم،شجاعتم و در نهایت قدم بداشتن هامجواب بگیرم؟؟و دلم میخواد به مثال های نتیجه نگرفتن های گذشتم در قبال شجاعت و حرکت کردنم،اضافه نشه.
انشاالله که تو مدار دریافت سوالم توسط خوده خودت باشم استاد جان.و اگر نبودم امیدوارم خداوند از بینهایت دستانش منو به جوابم برسونه.
خیلی ممنونم از فایل بی نظیری که امروز گذاشتی رو سایت استاد جان.
سلام به همه عزیزان که توی جمعشون بغیر از ارامش و ایمان و سلامتی و ثروت هیچ چیز دیگه عاید ادم نمیشه
خوشحالم که اینجام ارامش دارم که اینجام و سرشار از احساس خوب هستم که اینجام
نمیدونم چی بگم و از کجا بگم
شاید تا الان یسری مسیر ها رو برای خودم واضح میدیدم برای رسیدن به خواسته هام مسیر هایی که بنا به شرایط موجود و حفظ این شرایط هم بود تا این که از کسی که انتظار نداشتم بدجور سیلی خوردم
اما میبینم که باید یسری اتفاقات بیوفته
شاید ظاهر این قضیه که مغازه ای که چند سال درش بودم و تا حدودی به درامد رسیده رو بخوام جمع کنم برام ی مقدار سخت باشه اما الان میبینم که باید یسری تغییرات انجام بشه باید اینا عوض بشه و مهمتر از همه احساسم خوبه ته قلبم قرصه الان که اینو دارم مینویسم
قلبم ارام ارام داره میتپه حس میکنم و این احساس رو تازگی به دست اوردم که وقتی قراره اتفاقه خوبی برام بیوفته یا متنی برگرفته از دلم بنویسم یا الان که میخوام ی تصمیم اساسی بگیرم برای زندگیم تپش قلبم ارام میشه و قلبم به ی ارامشی میرسه که فکر میکنم از حرکت ایستاده
ارام میتپه و این ارامش مثل خستگی درکردن میمونه برام
نمیدونم قراره چی بشه اما اینو میدونم که اتفاقی که منو نکشه قطعا بزرگم میکنه شاید زیاد وابسته شدم به این شغلم اما خواسته هام چیز دیگه ای رو میگن
ظاهر قضیه شاید خراب کاری باشه و نمیدونم چه نصبتی این اتفاق الان زندگیم با این فایل استاد داره که یسری اتفاقات شبیه همینا که استاد داره میگه برام داره به وجود میاد از جمله واگذار کردن مغازه از جمله فروش سهم کامیونی که دارم و کلا هیچ برنامه ای ندارم بعدش چکار کنم کجا برم اما قطب نما داره خوب کار میکنه شاید این جریان به جدایی از همسرم هم ختم بشه اما حال میکنم که همه چیز رو به اون بسپارم و اون هدایتم کنه لذت میبرم از این ارامش قلبم احساس میکنم قلبی در سینه ندارم اینقدر ارام میتپه
خدایا شکرت نمیدونم میخوای به کجا ببریم اما مگه جایی که حضور تو باشه جای بدیه مگه جایی که ارامش تو درش باشه بده
مگه جای که تو انتخاب کنی برام بده مگه کاری که تو برام انتخاب کنی بده
مگه منو خودت نجات ندادی از اعتیاد
مگه من رو خودت زن و بچه ندادی
مگه اعتباری که دارم خودت بهم ندادیش
مگه من چیزی از کاسبی میدونستم مگه خودت هدایتم نکردی مگه خودت یادم ندادی
خودت بهترین رو انتخاب کن خودت برام انجام بده خودت و خودت و خودت
استاد عزیزم حالا که سایت در حال بروز رسانیه، لطفا شرایطی فراهم کنید که عکس پروفایل رو بتونیم همینجا داخل سایت بارگزاری کنیم، چون در سایت ورد پرس هم طولانیه و هم حوصله سر بر
من خودم سه هفتس عکسمو آپلود کردم ولی هنوز عکسی روی پروفایلم ننشسته
خیلی جالب بود که من چندروز هست درویر یک موضوعی هستم که احساس میکردم حق و حقوقم رو بهم نمیدن و دارن بهم زور میگن، من با باورهایی که ساختم برای خودم تصمیم گرفتم از کار قبلیم بزنم بیرون و برای خودم کسب و کاری راه اندازی کنم، حالا برای تسویه حساب حقوق یک ماه من رو نمیدن. جالبی داستان اینجاست که خودشون به من وعده دادن که حقوقتو کامل میدیم و پولی از حسابت کم نمیشه ومن راه توحید رو نفهمیدم و این حرف رو باور کردم، بگذریم، درگیر این موضوع بودم تا امروز که استاد تو فایل از هدایتهای خدا گفت، و لابلای حرفهاشون گفتن که اگر از خدا هدایت بخوای بی دریغ بهت میرسونه، فقط باید باور کرد، حالا احساس امروز من خیلی خوب شده، چون باور دارم حق هیچوقت پایمال نمیشه و خدا من رو به ثروت های بیشتر هدایت میکنه، و اصلا دلیلی نداره من خودمو درگیر ناخواسته ای که احساسمو بد میکنه بکنم. یک راهی، یک دستی پیدا میشه که منو به هزاران برابر این پول برسونه، که دیگه اصلا یادم نیاد که این پول رو ندادن بهم، من اونا رو میبخشم وفقط تمرکزمو میزارم روی باورهام و فقط فقط از خدا میخوام من رو هدایت کنه
سلام به استاد عزیز و همه همراهان مسیر زیبای بهشت.
امروز هم مثل خیلی موقع ها که فایلهای شما رو میبینم و لذت میبرم و دلم میخواد بیام تشکر کنم و کامنت بزارم و هر بار همون لحظه یه نجوایی جلو گیری میکنه و نمیزاره این کارو بکنم و میگه بزار باشه واسه دفعه بعد ویا میگه بابا چی میخوای بگی همه رو دیگران میگن دیگه ویا ماشالا بچه های سایت انقدر فعالن که دیگه چیزی به گفتن تو نمیمونه و خلاصه از این نجواهایی که در هر تصمیم کوچیک و بزرگ زندگی ما هست اما با اینکه واقعا هیچ ایده ای الان ندارم و نمیدونم چی باید بنویسم میخوام فقط به حرف دلم گوش کنم و به این نجواهای ذهن پشت کنم و دل به هدایت الهی بسپارم ومن هم به نوبه خودم تشکر ویژه از خدا و شما استاد عزیز بکنم به خاطر این فایل زیبا و بینظیرتون و به خاطر فایلهای زیبا و بینظیرتون که همشون کلی درس های عالی واسمون دارن واقعا ممنون.
استاد بینهایت از خدای بزرگ و از شما سپاسگزارم به خاطر اینهمه فایلهای بینظیری که روی سایت قرار میگیره و کلی توشون درس و ایده و الهام هست خدا رو صد هزار مرتبه شکر
استاد تمام حرفاتون دلنشینه و چقدر زندگی ای که با هدایت الله باشه زیبا ، دوست داشتنی، پر برکت و بینظیره!!
چقدر شما با این صحبت هاتون ایمان در عمل رو خوب آموزش میدید و یادمون میارید که هر بار تو زندگیمون به خدا اعتماد کردیم چقدر به راههای ساده و زیبا و آسون هدایت شدیم و چقدر با لذت به خواسته هامون رسیدیم و فقط کافیه روی خدا حساب کنی و به احدی تو زندگیت باج ندی.
چقدر یاد میدید که تمام اتفاقات حتی به ظاهر کوچیک زندگیمون رو که لطف و هدایت پروردگاره رو ببینیم و تایید و تحسین کنیم تا اتفاقات بیظیر بیشتر و بزرگتری بیفته.
تا باور کنیم که میشه همه چی رو در هر لحظه به خدا بسپاری و اجازه بدی تمام لحظه لحظه زندگیتو مدیریت کنه و با هدایت های الهی پیش بری.
وقتی شما از هدایت الهی تعریف میکردی
یادم میفتاد که دقیقا من هم در هر جا کارها رو به خدا سپردم چقدر قشنگ هدایت شدم و چقدر باور نکردنی اتفاقات برام افتاده
طوری که اصلا باور کردنی نیست و با عقل و منطق جور در نمیاد الان اینایی که شما تعریف کردی واقعا کی باور میکنه انقدر همه چیز خوب و عالی پیش بره.
استاد واقعا به اینهمه ایمان و تعهد و باورتون بهتون تبریک میگم.
و مطمئنم اگه شما اون تصویر ذهنی مریم جان رو باور نمیکردی و یا در اون شرایط به ظاهر بد زندگی توکل واقعی نمیکردی و بیخیال نمیرفتی دنبال خوش گذرونی اتفاقات به این شکل رقم نمیخورد و هدایت ها به این شکل نمی شد اون توکل شما باعث کنترل ذهنتون شده و اون کنترل ذهن آرامش درون و لذت بیشتر و هدایت به سوار شدن به چرخ و فلک در شرایط به ظاهر بد و ارسال فرکانس های بهتر و سپاسگزاری بیشتر و بعد شبش یه ایده دیگه و بعد اتفاقات والهامات بعدی و عمل به اونها و به همین ترتیب نتایج و تجربیات شما بزرگ و متفاوت از دیگرانی میشه که تو اتفاقات واکنش بد نشون میدن و نمیتونن ذهنشون رو کنترل کنن و به خدا توکل کنن و به هدایت پروردگارشون توجه کنن.
اینه اون داستان همیشگی توحید و شرک و ایمان و کفر و فقر و ثروت و تکرار اتفاقات خوب و هدایت های خوب یا تکرار اتفاقات بد و هدایت های بد.
واقعا خدا رو شکر میکنم به خاطر این آگاهی ناب و واضح و ساده اما برای ما که در مدار این آگاهی ها هستیم ولی برای دیگران غیر قابل باور و درک.
از خدا میخوام همه ما رو به بهترینها هدایت کنه و ایمانی قوی که عمل میاره بهمون بده
و مثل شما دست شیطان رو محکم ببندیم تو زندگیمون.
استاد خیلی دوستون دارم و از خدا براتون ثروت و نعمت و سلامتی بیشتری آرزو میکنم
بابت این فایل بینظیرتون بینهایت تشکر میکنم و ازتون میخوام از این سری فایلهای هدایت پروردگار بیشتر و بیشتر بگزارید
شاد و پیروز باشید
سلام استاد عزیز
واقعا خیلی جالبه من چند سال هست که عضو سایت شماهستم وچندماهی که مشغله کاریم کمتر شده بیشتر وارد سایت میشم وفایلها رو گوش میکنم البته چند وقتی هست که سریال زندگی در بهشت وسفر به دور امریکا رو نگاه میکنم ولی اون هفته تصمیم گرفتم که بادقت بیشتری به فایلهای شما گوش بدم وراستش علتش این بود که چون من دفتر بیمه دارم تقریبا دوهفته ای بود که هیچکسی دفترم نمی اومد وهمش دنبال این بودم که بفهمم چرا اینطوری شده البته قبلا هم توی این 8 سالی که دفتر دارم زیاد شلوغ نبود وبیشتر کارهایی که میگرفتم طوری بود که باید میرفتم خارج ازدفتر وبازاریابی می کردم ولی چون واقعا کارسختی بود دیگه خسته شدم وتصمیم گرفتم بشینم توی دفتر ومشتری بیاد اما تغییری نمیکرد هفته قبل چندتا از فایلهای توحید عملی روگوش کردم وجالب بود که بعد ازاون سایت شما دیگه سریال زندگی دربهشت رو نزاشت وچندتا فایلی که خیلی جالب بود گذاشت وتاحدودی من رو به فکر فرو برد درمورد اینکه چرا هدایت خداوند رو درمورد اینکه کسی دفتر نمیاد نمیفهمم تا اینکه وسط فایلی که شما با همکارتون مسیول فنی سایت داشتین صحبت میکردین انگاریکی توذهنم گفت برو به مشتری که دوهفته پیش قراربود زنگ بزنی بیاد چکشو ببره زنگ بزن البته استاد قبلش هم این توی ذهنم می اومد ولی اونقدر صداش محکم نبود دقیقا همون لحظه پاشدم زنگ زدم تا اون موقع احساس خیلی بدی نسبت به دفترم داشتم همین که زنگ زدم کلا احساسم عوض شد ویادم افتاد که دوهفته پیش که چک دستم اومد یکی توذهنم گفت ولش کن نمیخواد زنگ بزنی چون بیمه جدیدش رو برده بود جای دیگه انجام داده بود ومن ناراحت بودم وتوی این دوهفته این احساس ناراحتی رو داشتم اما فکر نمیکردم چرا ناراحتم واون موقع فهمیدم ودقیقا یک ساعت بعدش یه مشتری اومد یه بیمه اورد که به اندازه یک ماه کار من پول داشت وواقعا خوشحال شدم وفهمیدم اینکه کسی دفترم نمیاد به خاطر احساس بدی هست که بعضی وقتها درمورد مشتری دارم واستاد اینکه این پیام را دادم به خاطر این بود که یه الهامی به من شد که بیام سوالم رو بپرسم که من یه جورایی شاید 20ساله وسواس فکری دارم درمورد چک کردن وبستن در ووسایل گرمایشی وسرمایشی میخواستم ببینم ایا این هم یه عاملی هست که مشتری کم میاد چون باعث میشه نسبت به دفترم احساس بدی داشته باشم چون چک کردن وسایل ناراحتم میکنه وچند بار تصمیم گرفتم که بزارم کنار ولی هروقت گذاشتم کنار بد تر شده ممنونم به خاطر سایت خوبتون
سلام سلام سلام
سید دمت گرم بخدا اینقد دلم میخواست از هدایت بگی
هدایت هدایت هدایت هدایت هدایت هدایت
تازه ده دقیقه اول فایل رو گوش دادم
اشک مجال نوشتن بهم نمیده
این روزا انقدر دارم نشانه های هدایت خدا رو می بینم ودرک می کنم که حد و حساب نداره
چقدر خوشحال شدم زدین قسمت یکم
یعنی ادامه داره ….
خیلی عالی از هدایت های خدا بیشتر بگو .بذار بیشتر وبیشتر درک کنیم.
از اون هزاران هزار هدایت که میگین بیشتر فایل بذار وبهمون بگو
خیلی عالیه خیلی عالیه…
وقتی کلمه هدایت رو می شنوم اشک تو چشام جمع میشه…
ممنون ازت…
سلام استاد عزیز
بخدا خیلی بخشنده ای که این موارد رو میایید رایگان در اختیار ما میزارید وقتی زمان فایلها رو میبینم بیشتر از نیم ساعته با خودم میگم این دیگه محصوله خیلی ذوق زده میشم ده دقیقه از صحبتهای شما منو تا دو سه روز به فکر فرو میبره
چه جالب جواب سوالم رو گرفتم همین چند وقت پیش بود که برای اولین بار کتاب اموزش در روابط خانم استر رو میخوندم ذوق زده شده بودم اصلا کتاب از دستم نمیافتاد همه ی کارهای خونه رو گذاشته بودم کنار تو یه روز تمومش کردم کتاب رو جلد کردم نوشتم با خدا گفتم خدایا این قشنگترین کتاب زندگیمه چه قدر اگاهی داره چه قدر به صحبتهای استاد نزدیکه داشتم دیوانه میشدم دقیقا حسی که شما میگید رو درک کردم الان فهمیدم من اون روز به اگاهی ها نیاز داشتم
استاد بارتون میشه همه ی صحبتها تون رو با جون دل درک میکنم. مثل وحی منزل میپذیرم
ارزوم داشتن دوره دوازده قدمه که به لطف خدا پولش داره جور میشه
از وقتی با مفهوم هدایت از زبون شما اشنا شدم دیگه عقل منطقیمو گذاشتم کنار من میگم و میشود
یه حسی بهم گفت نظراتمو در مورد این فایل هدایت الهی قسمت اول بگم و دوست دارم باهم ریشه ای به موضوع هدایت نگاه کنیم:
.
شاید عباسمنش فکر میکنه این اتفاقاتی که براش میوفته و باعث میشه بیاد فایلی بنام داستان با موضوع ” هدایت الهی” رو ضبط و پخش کنه و فقط به خود عباسمنش ربط داره ، ولی بنظرم خداوند نگاه چند جانبه داره به موضوعات سایت . خدا از طریق یک مایع دسشویی این جرقه رو درون عباسمنش میزنه که این فایل رو ضبط کنه به این خاطر که خداوند قصد داره از طریق عباسمنش جواب مقاومت های ذهن من ، ذهن بعضی از کاربران دیگر رو بده و این فایل دقیقاً مصادف با روزی بود که خدا از من درخواست “غیر منطقی” داشت. و با این فایل من رو نرم کرد و خیلی چیزارو بیادم اورد ، همینطور که در فصل ۵ کتاب رویاهایی که رویا نیستند عباسمنش درون چادر مقاومت داشت و خدا یک سری موضوعات بیادش اورد و همین داستان ها حرکتی برای پاهای عباس منش شدن و اونو از چادر بردن بیرون
.
.
مشکل ما اینه که فراموش کاریم، فراموش کاریم . و این هم قشنگی های خودش رو داره دوست دارم در زیر این پست آگاهی های رو با شما در میون بزارم که به من رسید.. یادتان باشد آگاهی و احساس خوب دوستان شما هستند و احساس گناه و ترس دشمنان یگانه شما هستند
.
اگر میخواهید به جریان” هدایت الهی ” متصل بشید همینطور که یوسف ، ذو القرنین ، سلیمان ، عباسمنش متصل شدند .. نشستن یک گوشه و تلقین خالی و کتاب خوندن و تلاش طبق الگوهای گذشته کافی نیست ؛ کنترل ذهن کافی نیست بلکه باید یه سری تصمیمات رو به مرحله عمل برسونید که به این جریان هدایت متصل شوید.
.
.
توی قران اگر کلمه ” مکنا ” رو سرچ کنید میبینید برای ، یوسف ، کوروش کبیر ، سلیمان اومده این ها کسانی هستند که همه چیزشون رو دادند به معنای واقعی کلمه و خداوند هم در مقابلش همه چیزش رو بهشون داد
.
اگر همه چیز رو میخوای باید همه چیز رو بزاری این یک قانون
.
🚫باید روابط دوستانتون
🚫باید روابط عاشقنتون
🚫باید مکان هایی که شب نشینی میرید
🚫باید دلبستگی هاتون
🛇باید اون رفیق پایتون
🚫باید اون چیزهایی که باهاشون خودتون رو گول میزنید و خودتون توجیه میکنید
🚫باید شغلتون که اونه تنها راه زندگی میدونید
🚫آداب رسوم و سنت های قومی و ملیتی
🛇باید اون خرت و پرت ها مثل پس انداز و اشیاء که دور خودت جمع کردید و اونها رو دلیل امنیتت میدونی
🚫همون چیزهایی که سنگشون رو به سینه میزنی
🚫باید اهداف دور و درازتون که همه از روی هوس
هستند
🚫باید اون علم و دانشو جایگاهی که پزشو میدین
🛇و در آخر و مهمتر از همه باید خانوادتون و پدر و مادرتون
.
این هایی که نام بردم بزرگترین پاشنه آشیل هر انسانی هستند. این دلبستگی ها مثل یک جوش پر از چرک درون ذهن انسان ها هستند، این ها پیش زمینه هایی هستند که به ما اجازه میدهند ” شرک ” بورزیم.
.
و از یکتا پرستی که تنها راه عبور از تمام محدودیت هامون هست رو ازش غافل بشیم و به صورت ناخواداگاه بجای اینکه روی خدا و درونمون و فرکانس هامون حساب کنیم روی دنیای بیرون و ادم ها و اشیاء حساب کنیم
.
این پاشنه اشیل ها رو اگر ویران کردی به رهایی میرسی و روحت رو پرواز میدی ، به قول قرآن آیه ۱۵۵ بقره “بشر الصابرین”
.
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ
.
.
یوسف همه پاشنه های اشیلش رو داد
کوروش کبیر همه پاشنه های اشیلش رو داد
سلیمان همه پاشنه های آشیلش رو داد
عباسمنشِ دوس داشتنی هم پاشنه های اشیلش رو داد
.
اگر پاشنه آشیلت یا بقولی پُل های پشت سرت رو ویران کردی خیلی مورد ملامت دیگران و اطرافیانت قرار میگیری خیلی زیاد ، خیلی زیاد ، و در این مواقع کنترل ذهن کار سختیه ، احساس گناه و ترس و اطرافیانت بهت حمله میکنن در این لحظه باید یادت بمونه که فرکانس های دیگران روی زندگیت تاثیری نداره ، ولی اگر استقامت بورزی به قول قران وارد مدار ” بشر الصابرین ” میشی.
.
👑و خوش بحالت و خوش بحالت👑
.
اگر این پاشنه های اشیل رو با دست های خودت و با اراده خودت نابود و ویران نکردی از خدا توقع نداشته باش که به تو بال برای پرواز بده .. خدا امادس همیشه امادس از ازل تا ابد که بال برای پرواز بهت بده ولی باید پاشنه های اشیلت رو نابود کنی. مارو از بچگی ترسو بار آوردن ولی وقتشه تمام غُل زنجیرها رو از گردنمون در بیاریم و زندگی و خدا و عشق رو تجربه کنیم
.
.
بعد از اینکه پاشنه های آشیلت رو نابود کردی بعدش به خدا میگی من ” تسلیم” امر تو هستم .. هیچی نخوا ، هیچ چیز طلب نکن ، فقط و فقط از خدا یک چیز بخوا :
.
بگو خدایا کمکم کن رابطم رو با تو محکم بنا کنم رابطت با خود واقعیت. باید اینقدر این رابطه درون ذهنت بولد باشه که همه چیز توی این دنیا حتی جونت ، حتی جون تمام عزیزانت ، حتی تمام ارزشهای دنیوی ناچیز و بی ارزش باشه به معنای واقعی کلمه بی ارزش باشه . سعی نکن شعار بدی که خدا از درون و بیرونت اگاهه
.
.
بعد از اینکه همه پاشنه های آشیلتو ویران کردی و تسلیم خداوند شدی اون موقع خدا میاد و بهت ثابت میکنه از قبل کنار تو بوده و بعدش :
.
” وسیله ی” رشد و تکاملت و هدفت و رسالتت رو مشخص میکنه و تورو به صورت فوق Vip هدایت میکنه و عشقش رو بهت میده
.
.
اگر واقعن همه چیز رو میخوای اینکارارو بکن .
.
.
.به حرف نیست بلکه به عمله .. بلکه به رها بودنِ ، به اعتمادِ ، به ایمانِ ، به در لحظه زندگی کردن ، این ها فونداسیون یکتا پرست بودن رو درونت میسازن
.
بخدا فقط اجرای توحید در عمل میتونه نجاتمون بده ؛ هیچ راه دیگری وجود نداره تنها راه سعادت توحیده. خدا خودش بهم گفت: مجید شرک آدمو بدبخت میکنه
.
.
بخدا اونقدرها سخت نیست خیلی هم اسونه پاشنه اشیل اولی رو که ویران کنی خدا بهت قدرتی میده که دومی رو هم ویران کنی و سومی و چهارمی …این هارو ویران کن و تسلیم شو
.
.
برای خدا همه چی آسونه ، چون بی نهایت انرژی خام وجود داره و خدا بهت یاد میده که چطوری با ذهنت به این انرژی خام شکل و فرم بدهی و زندگیتو خلق و تجربه کنی
.
.
وقتی تسلیم میشی میفهمی که خدا خیلی به سلیقت احترام میزاره و به هیچ وجه چیزی رو بهت تحمیل نمیکنه بلکه خدا میدونه چه چیزی بیشتر از همه تو رو به ذوق میاره و تورو در زمان مناسب و مکان مناسب قرار میده.
.
.
اون موقع مثل یوسف خدا حتی کمکش کرد دوباره در آغوش خانوادش باشه و به علاقه یوسف احترام گزاشت
.
اون موقع مثل عباسمنش مثل موقعی که داشت اروپا میرفت خدا تو دل مایک انداخت که بجای مادرش ؛ پدرش رو انتخاب کنه…. عباسمنش هم مات و مبهوت از مهربانی خدا موند
.
خدا خیلی با معرفته و خیل درک میکنه . واقعاً درک میکنه بنده هاشو ، احساس میکنم خدا خیلی نرم و مهربانه ، خیلی پاین ، خیلی میشه باهاش راحت بود ، اصن به ما نیاز نداره فقط دنبال بهونه و سوراخ و سنبه میگرده که به ما بی قید و شرط عشق بورزه
.
.
ذات خداوند عشق کامله ، ۹۹ اسماء الله ذات خداس . اگر برید دونه دونه در مورد ذات خدا بخونید ..میبینی یک صفت بد توی ذاتش وجود نداره پس چرا بهش اعتماد نکنیم؟
.
کسی که باور داره ، تمام عزت ، تمام آبرو ، تمام ثروت ، تمام قدرت ، تمام روابط خوب ، تمام موفقیت ها دست خداوند یکتاس این پاشنه های آشیل رو خراب میکنه.
.
.
روحت رو پرواز بده بجای اینکه با اشیاء و اطرافیانت و پاشنه های آشیل اون رو ببندی
.
❤خیلی دوستتون دارم❤
.
.
هیچ چیز شانسی توی این جهان هستی اتفاق نمیوفته . بلکه با کسی طرفیم که قادر و کامل مطلقه
فقط میتونم با گریه بخونم
گفتی دوسم داری
حق باتو بود اره
اماتو تعریفت ازعاشقی بامن
زیادی فرق داره
پهِلوی من باعشق
دنیارومیگشتی
غرقت شدم یک عمر
تا تو به آرومی پهلو گرفت کشتی ات
چقدر ما قشنگ به این دلخوشیهای ساده زندگی سرگرم شدیم
چقدر داستان زندگی انسان روی کره زمین رو قشنگ وکامل گفتی دوست عزیز
واقعا ممنونم ازت
چقدر نوع عشق خدا با ما فرق میکنه
خدا فقط تسلیم میخواد
پس معنی اسلام همین بود تسلیم =عشق بنده بخدا
سلام بر استاد عزیزم.
من خیلی وقته که کامنت نزاشتم و با خودم گفتم تا نتایج ملموس نگیرم کامنت نمیزارم…
اما این فایل مربوط میشد به سوالاتی که این چند وقت با خودم میپرسیدم و جوابش رو گذاشته بودم به عهده ی خدا،که اتفاقا طبق مداری که توش قرار داشتم،مصادف شده بااین فایلی که شما گذاشتین.
پریروز داشتم فایل جواب مسابقهمهمترین عامل موفقیت کسب و کار رو نگاه میکردم،بعد داشتم فکر میکردم هم این فایل و هم همه ی فایل های استاد رو از هر بعدی که نگاه میکنیم،به توحید میرسیم،به ایمان و عمل صالح میرسیم…
به اعتماد به خداوند میرسیم.همینجور داشتمفکر که میکردم ،دیدم داره احساسم بد میشه و به ریشه ی اون احساس بده نظارت کردم ،دیدم شیطون داره میگه پس اگه تو به جایی نرسیدی ادم بی ایمانی هستی،ادم بی عملی هستی.ولی نشستم واسه ی ذهنم دلیل اوردن که نه به استناد این مثال و مثال ها در گذشتم،اتفاقا خیلی کارهای شجاعانه ای کردم،خیلی جاها کارایی کردم که بعضی ها حتی فکرشم نمیتونن بکنن که انجامش بدن.اما اینجا سوال واسم پیش اومد که خب پس چرا نتایج ادما علی رغم حرکت کردنشون و به خدا اعتماد کردن انقدر متفاوت میشه؟؟؟
حداقل من خودم رو دارم میگم،واقعا استاد من درون خودم و پیش خودم شرمنده نیستم،چون تو تمام حرکت های شجاعانه ی زندگیم با توکل به خدا قدم برداشتم،ولی خب نتایجی رو که دوست داشتم رو نگرفتم،و همین باعث شده اعتمادم به خدا کم بشه،قدم برداشتن هامبا شک بشه و حتی خیلی وقتا که بخوامقدم های شجاعانه ای بردارم و برم تو دل ترس هام ،نجواهای شیطانی میاد و میگه یادته اون کارارو بااون همه ریسک انجام دادی اما خدا نتیجه ای رو که میخواستی بهت نداد؟؟
و خب واسه ی این نجواها واقعا جوابی ندارم که منطقم رو قانع کنم…
و حب این نتیجه نگرفتن ها کم کم باوری تو ذهنمساخته که خدا واسه کی خواسته واسه کی نخواسته،من شانس ندارم،من تقدیرم اینه دیگه ،خدا عادل نیست و …. ازین دست باورهایی که الان حداقل میدونم باورهای اشتباهی هستن.
حتی واسه ی منطقی کردن باورهای درستش نشستم ایه های قرانی رو پیدا کردم که خدا قسم میخوره من با تو دشمنی ندارم و هر چی تو زندگیت هست عاملش خودتی.
و ۱۰۰ درصد مطمئن هستم اگر نتایج دلخواهم رو در مقابل حرکت های شجاعانم کردم،نگرفتم،قطعا یه چیزی درون خودم بوده…
سوالم اینه که الان چجوری میتونم ایمانم رو دوباره بسازم؟؟؟
چجوری میتونم اون نتیجه نگرفتن ها رو ساکت کنم و دوباره قدم بردارم؟؟؟
میدونم که باید رو باورهام خیلی کار کنم،اما میخوام بدونم جنس هدایت چیه؟؟ایا وقتی رو باورامون کار میکنیم،دیگه هر کاری که انجام میدیم،هر قدمی که برمیداریم،میشه قدم برداشتن در راستای ایمان و توکل؟؟
خب تا کی رو باورها و کنترل ذهن کار کنیم و کی قدم هارو برداریم که نتایج دلخواهمون هم رقم بخوره؟؟
اصلا مرز بین کار کردن روی باورها و ذهن با قدم برداشتن چیه؟؟
از کجا بفهمیم کارکردن روی باورها به حدی رسیده که با نشون دادن ایمانمون و قدم برداشتمون ،خداوند پاسخ خواهد داد؟؟
تو اکثر مواقعی که شما از ایمان و حرکت صحبت میکنین،کارهایی رو انجام دادین که خب از نظر بقیه ی ادم ها منطقی نبوده،اما اینجا سوالی که همش تو ذهنم پیش میاد اینه که خب عباس منش از برداشتن تو قدم های قبلیش جواب گرفته و هی ایمانش قوی تر شده و حالا با چندتا چمدون بلند شده اینجوری رفته سفر تا مهاجرت کنه،اما تویی که اون کارای شجاعانه رو انجام دادی،و نتیجه نگرفتی،اما همون کاراهارو کسای دیگه خیلی راحت تر انجام دادن و به نتیجه رسیدن رو توچرا میخوای انجام بدی؟؟
در واقع هیچکدوم از درخواست های من این نبوده که با زجه و ناله از خدا بخوام و بشینم تو خونه و کاری رو انجام ندم،اتفاقا هرچی به ذهنم میرسیده رو انجام میدادم .
این فایل که اوند رو سایت و دیدمش،با خودم گفتم دقیقا میشه از استاد سوال کرد که مرز ایمان و حرکت کردن و قدم برداشتن،بعد از کار کردن روی باورها رو چی معلوممیکنه؟؟منظورم اینه که کی میتونم از ایمانم،شجاعتم و در نهایت قدم بداشتن هامجواب بگیرم؟؟و دلم میخواد به مثال های نتیجه نگرفتن های گذشتم در قبال شجاعت و حرکت کردنم،اضافه نشه.
انشاالله که تو مدار دریافت سوالم توسط خوده خودت باشم استاد جان.و اگر نبودم امیدوارم خداوند از بینهایت دستانش منو به جوابم برسونه.
خیلی ممنونم از فایل بی نظیری که امروز گذاشتی رو سایت استاد جان.
فعلا خدانگهدار
درود بر شما استاد عزیزم و اعضا این خانواده صمیمی
من رو این فایل کامنت گذاشتم دیشب ولی امروز هدایت شدم به این شعر
حسم بهم گفت با شما هم به اشتراک بذارم
نمیدونم شاعرش کیه؟ ولی خیلی آگاهی داشت.
من نه خود می روم او مرا می کشد
کاه سرگشته را کهربا می کشد
چون گریبان ز چنگش رها می کنم
دامنم را به قهر از قفا می کشد
دست و پا می زنم می رباید سرم
سر رها میکنم دست و پا میکشد
گفتم این گوش تو خفته زیر زبان
حرف ناگفته را از خفا می کشد
گفت از آن پیش تر این مشام نهان
بوی اندیشه را در هوا می کشد
لذت نان شدن زیر دندان او
گندمم را سوی آسیا می کشد
سایه ی او شدم چون گریزم ازو ؟
در پی اش می روم تا کجا می کشد!
به نام الله
سلام به استاد عشق
سلام به همه عزیزان که توی جمعشون بغیر از ارامش و ایمان و سلامتی و ثروت هیچ چیز دیگه عاید ادم نمیشه
خوشحالم که اینجام ارامش دارم که اینجام و سرشار از احساس خوب هستم که اینجام
نمیدونم چی بگم و از کجا بگم
شاید تا الان یسری مسیر ها رو برای خودم واضح میدیدم برای رسیدن به خواسته هام مسیر هایی که بنا به شرایط موجود و حفظ این شرایط هم بود تا این که از کسی که انتظار نداشتم بدجور سیلی خوردم
اما میبینم که باید یسری اتفاقات بیوفته
شاید ظاهر این قضیه که مغازه ای که چند سال درش بودم و تا حدودی به درامد رسیده رو بخوام جمع کنم برام ی مقدار سخت باشه اما الان میبینم که باید یسری تغییرات انجام بشه باید اینا عوض بشه و مهمتر از همه احساسم خوبه ته قلبم قرصه الان که اینو دارم مینویسم
قلبم ارام ارام داره میتپه حس میکنم و این احساس رو تازگی به دست اوردم که وقتی قراره اتفاقه خوبی برام بیوفته یا متنی برگرفته از دلم بنویسم یا الان که میخوام ی تصمیم اساسی بگیرم برای زندگیم تپش قلبم ارام میشه و قلبم به ی ارامشی میرسه که فکر میکنم از حرکت ایستاده
ارام میتپه و این ارامش مثل خستگی درکردن میمونه برام
نمیدونم قراره چی بشه اما اینو میدونم که اتفاقی که منو نکشه قطعا بزرگم میکنه شاید زیاد وابسته شدم به این شغلم اما خواسته هام چیز دیگه ای رو میگن
ظاهر قضیه شاید خراب کاری باشه و نمیدونم چه نصبتی این اتفاق الان زندگیم با این فایل استاد داره که یسری اتفاقات شبیه همینا که استاد داره میگه برام داره به وجود میاد از جمله واگذار کردن مغازه از جمله فروش سهم کامیونی که دارم و کلا هیچ برنامه ای ندارم بعدش چکار کنم کجا برم اما قطب نما داره خوب کار میکنه شاید این جریان به جدایی از همسرم هم ختم بشه اما حال میکنم که همه چیز رو به اون بسپارم و اون هدایتم کنه لذت میبرم از این ارامش قلبم احساس میکنم قلبی در سینه ندارم اینقدر ارام میتپه
خدایا شکرت نمیدونم میخوای به کجا ببریم اما مگه جایی که حضور تو باشه جای بدیه مگه جایی که ارامش تو درش باشه بده
مگه جای که تو انتخاب کنی برام بده مگه کاری که تو برام انتخاب کنی بده
مگه منو خودت نجات ندادی از اعتیاد
مگه من رو خودت زن و بچه ندادی
مگه اعتباری که دارم خودت بهم ندادیش
مگه من چیزی از کاسبی میدونستم مگه خودت هدایتم نکردی مگه خودت یادم ندادی
خودت بهترین رو انتخاب کن خودت برام انجام بده خودت و خودت و خودت
ممنونتم یارب
سلام
استاد عزیزم حالا که سایت در حال بروز رسانیه، لطفا شرایطی فراهم کنید که عکس پروفایل رو بتونیم همینجا داخل سایت بارگزاری کنیم، چون در سایت ورد پرس هم طولانیه و هم حوصله سر بر
من خودم سه هفتس عکسمو آپلود کردم ولی هنوز عکسی روی پروفایلم ننشسته
اگر این امکان فراهم بشه خیلی خوب میشه.
در پناه خدا باشید
به نام خدا
خیلی جالب بود که من چندروز هست درویر یک موضوعی هستم که احساس میکردم حق و حقوقم رو بهم نمیدن و دارن بهم زور میگن، من با باورهایی که ساختم برای خودم تصمیم گرفتم از کار قبلیم بزنم بیرون و برای خودم کسب و کاری راه اندازی کنم، حالا برای تسویه حساب حقوق یک ماه من رو نمیدن. جالبی داستان اینجاست که خودشون به من وعده دادن که حقوقتو کامل میدیم و پولی از حسابت کم نمیشه ومن راه توحید رو نفهمیدم و این حرف رو باور کردم، بگذریم، درگیر این موضوع بودم تا امروز که استاد تو فایل از هدایتهای خدا گفت، و لابلای حرفهاشون گفتن که اگر از خدا هدایت بخوای بی دریغ بهت میرسونه، فقط باید باور کرد، حالا احساس امروز من خیلی خوب شده، چون باور دارم حق هیچوقت پایمال نمیشه و خدا من رو به ثروت های بیشتر هدایت میکنه، و اصلا دلیلی نداره من خودمو درگیر ناخواسته ای که احساسمو بد میکنه بکنم. یک راهی، یک دستی پیدا میشه که منو به هزاران برابر این پول برسونه، که دیگه اصلا یادم نیاد که این پول رو ندادن بهم، من اونا رو میبخشم وفقط تمرکزمو میزارم روی باورهام و فقط فقط از خدا میخوام من رو هدایت کنه
به امید موفقیت همه دوستانم