اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام چه جالب منم فایلهای امیرشریفی وخریده بودم حسم بهم میگفت داره کپی وبه من انتقال میده اصلا اسم عباسمنش هیچوقت به گوشم نخورده بود ولی یه حسی به من میگفت این استاد تو نیست از خدا درخواست کردم من و به سر منشا وصل کرد به همین اسونی فقط یه هدایت بود
من داشتم میخوابیدم که خدا بهم گفت باید کامنت بذاری منم گفتم چشم😄🙌الانم اومدم بنویسم و بعد برم بخوابم😂😂😂
اول از همه درباره این فایلتون:
من این فایل رو حدود یکی دو هفته پیش دیدم و حرفهاتون اونقدر برام جذاب بود که از سرم بیرون نمیره جملاتتون و اون اتفاقات و رفتار توحیدی شما…گریم میگیره وقتی به این فکر میکنم که “میشه” ک ادم بتونه به شکل بسیار خالص به خدا نزدیک شه و حرفهاش رو بشنوه و “گوش شنوا” باشه برای حرفهای خدا…این اواخر خیلی زیاد به دنبال پیدا کردن خدا در درون خودم هستم به دنبال اینکه بتونم با خدا حرف بزنم و “صدای اون رو هم بشنوم”… به خاطر همین فایلهاتون رو که میبینم به دنبال فهمیدن شکل رابطه شما و خدا هستم که بتونم من هم مثل شما خدا رو پیدا کنم… که به نظرم دارم خوب تلاش میکنم… به دنبال نشانه تو اتفاقات ریز و درشت میگردم،اگر تو دوراهی بمونم و نشانهای نبینم هدایت میخوام و بعد انجامش میدم(حتی تصمیمای کوچولو!)،دارم این دید رو تو خودم ایجاد میکنم که هر اتفاق و تجربه ای من رو بزرگتر میکنه و تجربه بد وجود نداره چون اون هم درنهایت ختم ب زیبایی میشه برای من، چون این نگاه باعث شجاعت در تصمیم گیری و عمل میشه،این ها قسمتی از نکته هایی بود که ازشما یادگرفتم و دارم تلاش میکنم با عملی کردن تو زندگیم در وجودم نهادینه کنمشون.
استاد جدیدا دارم تلاش میکنم یه سری محورهای اصلی رو در رفتارهای شما پیدا کنم و اونهارو برای خودم اصل قرار بدم و تمرکزم رو اون ها باشه که فعلا این محورهای اصلی رو درشما پیدا کردم:
۱.عزت نفس: عزت نفس پایه و اساس رابطه خوب داشتن با خدا،با خودمون،با اطرافیانمون هست…پایهی داشتن ثروت و نعمت در زندگیمون هست…پایه داشتن تن سالم و حال خوب هست…عزت نفس یعنی خدا رو در وجودمون پیدا کنیم…… من درتلاش برای ب دست آوردنش هستم و تو این مسیر از خدا کمک میخوام..
۲.اقدام عملی در لحظه: خدایا من باورم نمیشه ک شما اینقققدر در لحظه عمل میکنید به ایده، الهام یا تصمیمتون…که این رو با گوش کردن فایل (مروری بر آموزه های استاد درسال۸۷)کاملا درکش کردم و با گوشت و استخونم فهمیدمش.
۳.ایمان به خدا:ایمان به خدا یعنی بدونی ک خدا هرلحظه داره هدایتت میکنه.. یعنی باور داشته باشی وجود نشانه هارو و هدایت خدا و الهامات خدا رو…. فهمیدم که الهام خدا چیز عجیب غریبی نیست.. فقط ی حس خوب درباره ی ایده یا ی تصمیم یا یه کاریه. که فقط اگر به هدایت و همراهی خدا ایمان داشته باشی منجر به عمل میشه
من خیلی وقته که این سوال تو ذهنمه که چرا من علاقمو پیدا نمیکنم چرا به هیچی علاقه ندارم؟اخه استاد میگه باید تو مسیر علاقت باشی با باورای درست تا تو اون مسیر نعمت و ثروت وارد زندگیت بشه…این اواخر دارم آگاهانه از خدا هدایت میخوام و اون هم مسیر رو برام واضح میکنه.. به همین سوالمم جواب داد.گفت که تو برو ایده هاتو دونه دونه اجرا کن بعد برو سمت اونایی ک وقتی انجامشون دادی خوشت اومده، بعد تو مسیر ،علاقت هم پیدامیشه و واضح میشه برات…تو فقط حرکت کن همین…حتی اگر قراره با حرکتای ساده و کوچیک شروع کنی.
به خاطر درخواستای هدایتم از خدا خیلی برمیخورم به فایلهایی از جنس پذیرش هدایت خدا و اقدام های عملی..که این فایلها داره بیشتر و بیشتر آگاه میکنه من رو..
تا اقدام و حرکتی نباشه نتیجه ای هم نیست.
یه چیز دیگه هم میخوام بگم بهتون.من خیلی وقته این سوال تو ذهنمه ک این آگاهی ها که فقط برای انسان های زمان ما نیست ، پس انسان ها در قدیم چطور به این آگاهی ها میرسیدند؟ دائم به این سوال فکر میکردم و درنهایت به این نتیجه رسیدم:شکر گزاری!!
شگرگزاری یک اصل مشترک در تمام ادیان هست.و بسیار زیاد در قران تکرار شده و به آن تاکید شده…
انسان با شکرگزاریه مستمر و در هر لحظه کم کم به حس لیاقت و ارزشمندی(عزت نفس) میرسه ، خدا رو درهرچیز میبینه پس پذیرای (هدایت) خدا میشه، ایمانش به خدا بیشتر و بیشتر میشه و وقتی ایمان ب خدا زیاد بشه تمام ترس ها از ذهن انسان پاک میشه انسان شجاع میشه و (اقدامات عملی) شکل میگیره،درواقع ایمان به عمل میانجامد! و باانجام مستمر شکرگزاری کم کم نتایج رخ میده و با دوباره شکرکردن اونها تمرکزمون میره روی نتایج و و اونهارو تایید میکنیم و نتایج جدیدی رو برامون به وجود میاره و (تغییر باور) رخ میده
درواقع شکرگزاری یعنی همه چیز! البته شکرگزاریه واقعی و همراه با احساس خوب.
خداروشکر میکنم که مسیر هرروز داره واضحتر میشه برام..
براتون آرزوی آگاهیهای بیشتر و نتیجه های خوب بیشتری میکنم🌺
چقدر این فایل عالی چقدر آخه میتونه باورها سریع نتیجه بده و چقدر میتونه وقتی که باور کنیم که خداوند مارو هدایت سریع هدایت بشیم به سمت خواستمون منم امشب یه هدایت عجیبی دریافت کردم
موضوع از این قرار بود که چند وقتی بود داشتم فایل های هدایت رو گوش میدادم و گاهی هم مینوشتم تازه با مبحث هدایت آشنا شدم اونم با صحبت های سپیده عزیز در کلاب هووس، قبلا هم میشنیدم هدایت اما واقعا توی مدارش نبودم و به راحتی از کنارش رد میشدم ک حالا فهمیدم که باید تکاملمو طی میکردم
داستان از این قرار بود چند روزی بود که سند ازدواجمون رو برای یه کار اداری میخواستیم و من چند وقت قبل بخاطر قضیه ای اونو قایم کرده بودم که مثلا دم دست نباشه و حالا نیاز مبرم داشتیم و چندین روز بود دنبالش میگشتم و یادم نمیومد کجا گذاشتیم همه جای خونه رو گشتیم اما نبود که نبود هی خمسرم میگفت فک کن اما من میگفتم منم انگار مثل تویی که کلا نمیدونی اصلا یادم نیس همش هم یاد حرف استاد میوفتادم که میگفت هدایت جوریه که یه وقتایی چیزایی رو فراموش کنی و چیزایی رو به یاد بیاری همش میگفتم حتما یه خیریتی توشه که یادم نیس یه جوری یادمنمیومد که انگار اصلا من نذاشتم یکی دیگه گذاشته تا اینکه امشب که توی سکوت بیدار بودم برای سحر فایل داستان هدایت الهی رو گوش دادم نوشتم و وسطش یهو یه حسی گفت بسه برو کامنتهای این فایلو بخون اومدم به خوندن که کامنت نوشته بود هدایت میگه کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم هم میخواستی بخونی نخوندی من یهو شوک شدم دقیقا صبح میخواستم بخونم که نخوندم اصلا یه حالی شدم گفتم اینم هدایته که چند بار گفتم کتابو بخون نمیخونی یهو گفتم حالا که هدایت واقعا وجود داره خسته شدم انقدر گشتم بذار ازش بخوام سند ازدواج رو پیدا کنه بهم گفت پاشو همین الان بگرد بهم گفت برو اتاق خواب کوچیکه رفتم نگاه کردم دیدم آخه همه جارو دیدم کجاست آخه رفتم اتاق دیگه کمد رو یه کوچولو گشتم هی با خودم میگفتم من دیگه مطمئن شدم هدایت وجود داره اینکه استاد میگه خدا همه آدمارو هدایت میکنه گفتم خدایا من تسلیمم در برابرت من عجله ای ندارم واسه پیدا شدنش به من باشه بازم صبر میکنم تا هر وقت وقتش شد برام پیداش کنی ناگفته نماند که این تسلیم بودن هم از فایل قربانی کردن حضرت ابراهیم یاد گرفته بودم هی گفتم خدایا من تسلیمم اما همسرم که اینجوری نیس هی میگه چی شد نگران زمینیه که خریدیم که خیلی بی ربط به این سند ازدواج گره خورده که داستانش طولانیه و البته که اونم خواست خداست هم تکرار کردم که خدایا تسلیمم هدایتم کن بهم گفت باز برو اتاق خواب کوچیکه همون که اول رفتی رفتم باز وایسادم نگاه کردم خدایا کجاست من که صد دفعه اینجارو نگاه کردم همونجوری که وایساده بودم یهو دیدم یه برآمدگی کوچولو زیر پامه سند ازدواج زیر فرشه و من متوجه نشده بودم یعنی قسمتای دیگه رو دیده بودم جز این تیکه
خدایا شکرت خدایا هزار مرتبه شکرت که امشب من به اینکه خداوند همه آدمارو هدایت میکنه ایمان آوردم
ببخشیدمن خیلی عادت ندارم بگم استاد استاد و کامنتو به سلام و احوالپرسی جلو ببرم سریع میرم سر اصل مطلب.دقیقا فکرم مشغول همین موضوع بود گاهی نمیتونم هدایتو تشخیص بدم بعد که ازش رد میشم و میبینم که دوباره باید برگردم و اونو انجام بدم. ولی اون لحظه درکش نمیکنم که این همون هدایته,فقط یه خواب دیدم الهام و نشونه بود و دارم روش تمرکز و کار میکنم میترسم گاهی قدمای بعدی گفته نشه ولی بلافاصله یاد حرف شما میفتم: تو پای در راه بنه و چیز مپرس…. خود راه بگویدت چون باید کرد.چقدر من مشتاقم طریق آشناییتون با زن شایسته دنیای شما خانم مریم عزیز رو بشنوم.
خدایامیخوام روشونه هات بشینم ومنوببری به سوی خوشبختی وثروت ونعمت وسعادت
الله اکبرعجب فایلی بود
تک به تک ولحظه به لحظه زندگی استادداره باهدایت پروردگارپیش میره
چندروزیه که تصمیم گرفتم عبارات تاکیدی درموزدهدایت وتوحیدروبیشترگوش بدم باصدای خودم که ضبط کردم ومطمعنم که اگرهنین مسیرروادامه بدم زندگی من هم میشه مثل استادحتی بهتر
(( چووووون قانون برای همه یکی هستتتتت)))
چقدرخداوندبانشانه هاش باماصحبت میکنه من داشتم کامنت های یک فایل دیگه ازاستادرومیدیدم ودیدم یکی ازدوستان این فایل درکامنت خودش گذاشته وگفتم بایداینوگوش بدم این یک نشونس ازطرف پروردکارمتعالم
خداوندبرای من همه چیزمیشودهمه چیزهایی که دوست دارم ومرارشدمیدهد
خداوندازرگ گردن به مانزدیک تره
خدایاکمکم کن بنده خوبی برات باشم وبیشترباورت کنم وتوهم درخواستهای من رواجابت کنی ومنوهرلحظه به سمت خوشبخی وسعادت وثروت وسلامتی ونعمت هدایت کنی
خدایاازت ممنوتم که این دوفرشته الهی رواستادعزیزم وخانم شایسته عزیزروکه ازبینهایت دستان توهستنددرزندگی من اوردی که زندگی من ارهرجهت متولدشودووارددنیای جدیدی بشوم دنیایی پرازارامش وسعادت وسلامتی وثروت ونعمت ومعنویت
یه روزی ازت خواستم که منوهدایت کنی وتوهم جواب منودادی که من الان اینجام تواین سایت بهشتی زمانی که روحیم داغون بودروابطم خوب نبودهرکارمیکردم پول درنمیاوردم همش به دربسته میخوردموقع اذان بهت میگفتم خدایانجاتم بده کمکم کن وتوکمکم کردی واین تازه شروع راهه الله اکبر
بنام خدای مهربان سلام ب استاد عزیزم وسلام ب خانم شایسته عزیز ودیگردوستان گرامی این فایل در مورد هدایت صحبت میکنه من با گوش کردن ب این فایل تازه میفهمم هدایت یعنی چی و چگونه ازش استفاده کرد البته تکامل وتمرین میخواد من برای هرکاری از خدا هدایت میخوام وباورم راهم قوی میکنم تا نتیجه بگیرم مثلا الان تصمیم گرفتم برای شام امشب قورمه سبزی درست کنم مهمان شب یلدا دارم از خدا هدایت خواستم کدام مناسب یعنی میخوام بگم از ریزترین چیزها بگیر تا کارهای مهم اینقدر در زندگیم هدایت میخوام وتمرین میکنم تا خودبخود وب راحتی چرخ زیبای زندگی من بصورت اتوماتیک پیش بره خدایا تورا سپاس از اینکه تو این سایت هستم ودوستان بینظیر دارم بخدا کلی کار دارم از ساعت 6 صب بیدار شدم هنوز نتونستم ستاره قطبی وشکرگزاری رو بنویسم هی گفتم این کامنت بخونم باز بعدی همینطور ادامه دادم فقط بلند شدم رفتم قابلمه گوشت گذاشتم دوباره امدم مشغول نوشتنم کلی کار دارم ولی انرژی امرزومو گرفتم وکاملا شارژ شارژم خدایا شکر خدایا شکر شب یلدا بهمتون خوش بگذره خیلی شادم رحیمی
استاد عزیزم سلام، خانم شایسته ی دوست داشتنی من سلام، دوست عزیزی که از عمرت داری بها میدی و کامنت میخونی و آگاهانه ورودی خوب به وجود ارزشمندت هدیه میدی سلام، استاد جونم چقدر زیبا و در عین حال به ساده ترین شکل ممکن برامون از هدایت گفتی، و ما باز فراموش میکنیم، قربونت برم استاد جانم که میگی من ساختم، من مورد رحمت خداوند قرار گرفتن رو برا خودم ساختم، چقدر این جمله بوی توحید و آزادی میده، چقدر منو رها میکنه از باج دادن با هر بهونه و دلیلی، چقدر فرکانس رو با سلول سلول وجودتون زندگی کردین و باورش دارین، من عاشق اون قسمتیم که که گفتین هیچ کس، هیچ تاثیری توی زندگی ما نداره، و هر کاری کنه به نفع ماست، آخه بلا گردونتون بشم من، چقدر با منش و زندگیتون همراستا هستین شما، آخه چقدر حرف و عملتون یکی هست، یا اونجا که گفتین دو جور نگاه به قرآن داریم، خداوند به محمد الهام کرد یا محمد از خداوند شنید، درست مثل خان رحمت الهی که از کلام شما به قلب بیکرانه ی ما جاری میشه ولی هر کدوم از ما، صرفا به اندازه ی ظرف درک و مدارمون میتونیم برداشت کنیم، و خبر خوب اینه که با مدیریت کانون توجهمون، ظرفمونم بزرگ و بزرگ تر میشه، من عاشق اونجام که گفتین شوینده اومده بیرون میگه منو با خودت ببر، استاد جان جانانم، جونم براتون بگه، الان که دارم مینویسم، روبه روی من تابلوی زیبای خونمونه، که عین هدایته، روزی که دیدیمش، انگاری منو صدا زد، تصویر یه خونه ی روستایی با چندتا گوسفند و درختان بلند و درختانی فوق العاده زیبا، قیمت این تابلو اون موقع که برا اولین بار دیدمش، دو میلیون بود، به خونوادم میگفتم یه تابلو دیدم عجیب به دلم نشسته، ولی همه میگفتن برو بابا، اونقدر خریدش غیر ممکن به نظر می رسید که شبیه یه آرزوی دست نایافتنی بود، باورتون میشه استاد، اون مغازه تو اون پاساژ کلا جمع کرد، سه سال گذشت، و ما تصمیم گرفتیم بریم خونه ی خونمون، خونه رو تو یکی از بهترین نقاط شهر کرایه کردیم، و جونم براتون بگه ما یه شماره فقط از اون آقا داشتیم، سنگ مفت گنجشک مفت، زنگ زدیم، اون آقای محترم گفت چند تا از تابلوها رو دارم و خونست، خونه ی اون آقا کجاست، دقیقا توی برج بالای همون پاساژ، گفت حضوری بیاین ببینید تابلویی که شما میخواید هست یا نه، من تابلوها رو میارم فروشگاه یکی از دوستان، به خداوندی خدا از دور که داشتیم میرفتیم سمت فروشگاه، با یه دنیا ذوق به همسری جان گفتم عشقم بخدا هست، بخدا همینه!! بعد 3 سال، با دو برابر قیمت اون موقع، با عشق اومد و تک تابلوی خونمون شد، خونه ی ما فقط یه سمتش کاغذ دیواری داره، و اصلا انگار این قاب به طرز عجیبی ست شده با این کاغذ دیواری، چند روز پیش همسایه کناری طبقه ی خودمون رو دیدیم گفت من اول خونه ی شرقی رو پسند کردم ولی لحظه ی 90 تصمیم گرفتم واحد غربی رو بگیرم، بماند که پارکت اتاقشون رو گفتن دو رنگه و این درحالیه که میز تحریر و کتابخونه ی ما، که دو سال پیش خریداری شده دقیقا همرنگه پارکت اتاقمونه، ما برا اتاقمون ساعت سفید گرفته بودیم، دقیقا یه دیزاین عالی شده اتاق، بدون برنامه ی قبلی، پرده ی حریر سفید اتاق و صندلی میز مطالعه و ساعت و کتابخونه ی دیواری همه با هم ست شدن، خدای من بماند که چقدر ما هدایتی هدایت شدیم به این خونه، استاد جانم تک تک وسایل خونه ی ما همینجوری اومدن و مهمون خونه ی ساده و دوست داشتنی ما شدن، بخدا برا مبلمون همه میخندیدن میگفتن نمیشه، شما نمیتونین این مبل رو بخرید ولی من باز صداشو شنیدم که داره میگه منو با خودت ببر، آه خدای من، اون موقع ما توان مالی مون به اندازه ی خرید مبلی با یک سوم قیمت مبل عزیز منم نبود، ولی استاد هر بار میرفتیم سمت شاندیز، از جلو فروشگاه که رد میشدیم من میگفتم سلام مبل قشنگم، بزودی میام دنبالت، باورتون میشه استاد، ما اون مبل رو خریدیم، نه تنها به راحتی که نقد، چون از وقتی با شما آشنا شدیم، قسط و چک برامون شد خط قرمز، استاد جونم، اشک شوق تو چشام جاری شده و من دارم با عشق مینویسم، و براستی که چقدر جنس انسان فراموش کاره، خونواده ی همسرم خیلی تلاش کردن که بین من و همسرم تو همون ماه های اول زندگیمون جدایی ایجاد کنن، حتی سر جدایی ما تو سال اول شرط بستن، ولی استاااد بخدا که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، هر بارم که بین ما جدلی شد، به مو رسید اما هیچ وقت پاره نشد، و نه تنها عشق بینمون رو نتونستن بهم بزنن، که رابطمون هر روز توحیدی تر و قشنگ تر شد، بعد سه سال اومدیم خونه ی خودمون، مایی که از زیر صفر شروع کردیم امروز خونمون تو بهترین نقطه ی شهر قرار گرفته و استاد میدونین رو دیوار خونمون چی نصب کردیم، In God We trust، خداوند هر لحظه هدایتمون کرد، و امروز شدیم الگوی بقیه، زندگیمون بوی عشق میده و توحید و حساب کردن روی فقط و فقط خدا، استاد وقتی فهمیدیم که وام خط قرمز هست، با اینکه وام ازدواج داشتیم، به محض اینکه معادل همون وام پول اومد انتخاب کردیم که به جای خرید وسایل بریم و وام رو تسویه کنیم، بقیه گفتن پشیمون میشین ولی ما نه تنها پشیمون نیستیم که یاد گرفتیم بیشتر و بیشتر بهش اعتماد کنیم، تازه داریم یاد می گیریم قلبمون رو باز کنیم و به خدا اعتماد کنیم، و اجازه بدیم که خدا هدایتمون کنه، هر بار از مدار جدیدتری! انگار یه نقاطی برامون هر بار روشن میشه که قبلاً اصلا نمی دیدیمشون نه اینکه نبوده، نه، من نمیدیدم! استاد جانم تازه الان میفهمم که اگه توجه و تمرکزم رو از روی رفتارهای خونواده ی همسرم باز هم بیشتر بر می داشتم و قلبمومیسپردم به جریان سپاسگزاری، چقدر بیشتر پتانسیل دریافت هدایت رو در خودم ایجاد می کردم، دیشب به عزیزم میگفتم وقتی برمیگردم عقب رو نگاه میکنم، میبینم که باز جا داشته بهتر عمل کنم، چقدر جا داشته که باج ندم، چقدر جا داشته که قدرت رو از آدما بگیرم و بدم دست رب خودم، دست تنها فرمانروای هستی، استاد جانم دوس دارم تو این لحظه صدای قلبمو بشنوم، صدایی قلبی که هربار بهش اعتماد کردم، جز خیر تو زندگیم جاری نکرد، استاد جان جانان من، همون اول فایل یه باور قدرتمندکننده ی ارزشمندگفتین که برا خودم لازمه هزاران هزار بار تکرارش کنم، همون خدایی که ما رو از زیر صفر به اینجا رسونده، عزتی بی مثال و نعمتی سرشار بخشیده به ما، خیلی کارهای دیگه هم می تونه برامون انجام بده، استاد عزیزم سپاسگزارم برای جاری کردن عشق، خانم شایسته ی نازنینم سپاسگزارم برای یادآوری جریان هدایت و روز شمار تحول، از خودم سپاسگزارم برا آگاهانه نوشتنم و متعهد شدن بیشتر برا نوشتن و رد پا به جا گذاشتن و با قدرت ادامه دادن و بسیط تر شدن شخصیتم و الگو شدن برا هزاران هزار انسانی که شاید یک جمله از کامنتم به قلبشون بشینه و بشه نقطه ی عطف زندگیشون..
استاد جان جانانم خیلی دوستون دارم، خانم شایسته ی نازنینم با قلبم تحسینتون میکنم، و در پایان به قلبم گفته شد از کلام ملاصدرا بنویسم:
…
مهربون خدای من، من به هر خیری که از سمت تو به من برسه محتاجم، خدایا تو به من بگو، من تسلیمم، تو به قلبم الهام کن، تو بهم جرأت و جسارت تغییر رو عنایت کن، تو بهم تاج بندگی خودت رو هدیه بده، خدای خوب من، تو قلب من رو آروم کن، با حضور خودت، با تجربه ی بودنم در لحظه لحظه ی زندگی، با لذت بودن با تمام وجود در لحظه ی حال، آمییین…
سلام ووقت بخیر به همه دوستان عباس منشی گلم و استاد عزیزم و همینطور همسر نازنیشون.امشب بعد دیدن این دو قسمت هدایت الهی دیدم الله اکبر چنان غرق و مورد وتوجه ام قرار گرفت ک فقط دوست داشتم گوش بدم وبازم بشنوم داستان و چی چیشد. اصلا هیچ چیز دیگه نمیشنیدم در حد کی بعد از گوش دادن دوست داشتم بیام و نظرمو بنویسم و بگم حس و حالم انگار ک ی چیز مجبورم کنه چون من زیاد اهل نوشتن نیستن .الله اکبر فوقالعاده بود
استاد جان واقعاا این موقعه هاا ک این همه ایمانتون به خدا قووی و با دیدن کوچیکترین نشانه ها ک خیلی از ما ب راحتی از بینشون رد میشم و شما اون جزعی از هدایت میدونید و انجام میدین و کلی بعدش این همه اتفاق های قشنگ قشنگ میافته و باعث میشه کارهاتون براتون اسون تر بشه و لذت ببرید واقعاا بگم اینجااا بهتون حسودیم میشه .البته بنظر من رمز موفقیتتون توی همین ایمانتون ب خدا و دیدن و انجام کوچکترین نشانه هاست ک باعث میشه موفق تر از بقیه انسان یا حتی میتونم بگم از همه انسان دیگه در همین .امید وارم منم بتوانم در این حد از ایمانی ک شما ب خدای یکتا دارین منم بتوانم داشته باشه و اینطوری نعمت های خداوند در سر راه زندگیم قرار بگیره ولذت ببرم از زندگی.استاد عزیزم بی نهایت بخاطر این فایل ارزشمند و تاثیر گزاری ک زحمت کشیدین و برای ما اماده کردین ممنون و سپاسگزارم.امید وارم هرکجا هستن شاد و سالم وموفق و در پناه خدای یکتا باشین.
این خدایی که این کارها رو برام انجام داده این کارم برام انجام میده
خدا همه رو داره هدایت میکنه من ففط باید اجازه بدم کارش رو انجام بده.
تو آزمایشگاه تشخیص طبی میخواستم برم سرکار ولی ترمز رشته غیر مرتبط و اندام ظریف و کوچک و سبزه بودنم رو داشتم که اینها که منطی شد راه باز شد ولی به دو روز نشده از اونجا اومدم بیرون چون ترمز ترس از بیماری و مرگ و نگران جای حوابم بودم.
فکر نمیکردم تو شهرمون مرکز تحفیفات باشه ولی هدایت شدم و یک مدت اونجا کار کردم.
سلام چه جالب منم فایلهای امیرشریفی وخریده بودم حسم بهم میگفت داره کپی وبه من انتقال میده اصلا اسم عباسمنش هیچوقت به گوشم نخورده بود ولی یه حسی به من میگفت این استاد تو نیست از خدا درخواست کردم من و به سر منشا وصل کرد به همین اسونی فقط یه هدایت بود
سلام استاد عزیزم و مریم جون و دوستای خوبم…..
من داشتم میخوابیدم که خدا بهم گفت باید کامنت بذاری منم گفتم چشم😄🙌الانم اومدم بنویسم و بعد برم بخوابم😂😂😂
اول از همه درباره این فایلتون:
من این فایل رو حدود یکی دو هفته پیش دیدم و حرفهاتون اونقدر برام جذاب بود که از سرم بیرون نمیره جملاتتون و اون اتفاقات و رفتار توحیدی شما…گریم میگیره وقتی به این فکر میکنم که “میشه” ک ادم بتونه به شکل بسیار خالص به خدا نزدیک شه و حرفهاش رو بشنوه و “گوش شنوا” باشه برای حرفهای خدا…این اواخر خیلی زیاد به دنبال پیدا کردن خدا در درون خودم هستم به دنبال اینکه بتونم با خدا حرف بزنم و “صدای اون رو هم بشنوم”… به خاطر همین فایلهاتون رو که میبینم به دنبال فهمیدن شکل رابطه شما و خدا هستم که بتونم من هم مثل شما خدا رو پیدا کنم… که به نظرم دارم خوب تلاش میکنم… به دنبال نشانه تو اتفاقات ریز و درشت میگردم،اگر تو دوراهی بمونم و نشانهای نبینم هدایت میخوام و بعد انجامش میدم(حتی تصمیمای کوچولو!)،دارم این دید رو تو خودم ایجاد میکنم که هر اتفاق و تجربه ای من رو بزرگتر میکنه و تجربه بد وجود نداره چون اون هم درنهایت ختم ب زیبایی میشه برای من، چون این نگاه باعث شجاعت در تصمیم گیری و عمل میشه،این ها قسمتی از نکته هایی بود که ازشما یادگرفتم و دارم تلاش میکنم با عملی کردن تو زندگیم در وجودم نهادینه کنمشون.
استاد جدیدا دارم تلاش میکنم یه سری محورهای اصلی رو در رفتارهای شما پیدا کنم و اونهارو برای خودم اصل قرار بدم و تمرکزم رو اون ها باشه که فعلا این محورهای اصلی رو درشما پیدا کردم:
۱.عزت نفس: عزت نفس پایه و اساس رابطه خوب داشتن با خدا،با خودمون،با اطرافیانمون هست…پایهی داشتن ثروت و نعمت در زندگیمون هست…پایه داشتن تن سالم و حال خوب هست…عزت نفس یعنی خدا رو در وجودمون پیدا کنیم…… من درتلاش برای ب دست آوردنش هستم و تو این مسیر از خدا کمک میخوام..
۲.اقدام عملی در لحظه: خدایا من باورم نمیشه ک شما اینقققدر در لحظه عمل میکنید به ایده، الهام یا تصمیمتون…که این رو با گوش کردن فایل (مروری بر آموزه های استاد درسال۸۷)کاملا درکش کردم و با گوشت و استخونم فهمیدمش.
۳.ایمان به خدا:ایمان به خدا یعنی بدونی ک خدا هرلحظه داره هدایتت میکنه.. یعنی باور داشته باشی وجود نشانه هارو و هدایت خدا و الهامات خدا رو…. فهمیدم که الهام خدا چیز عجیب غریبی نیست.. فقط ی حس خوب درباره ی ایده یا ی تصمیم یا یه کاریه. که فقط اگر به هدایت و همراهی خدا ایمان داشته باشی منجر به عمل میشه
من خیلی وقته که این سوال تو ذهنمه که چرا من علاقمو پیدا نمیکنم چرا به هیچی علاقه ندارم؟اخه استاد میگه باید تو مسیر علاقت باشی با باورای درست تا تو اون مسیر نعمت و ثروت وارد زندگیت بشه…این اواخر دارم آگاهانه از خدا هدایت میخوام و اون هم مسیر رو برام واضح میکنه.. به همین سوالمم جواب داد.گفت که تو برو ایده هاتو دونه دونه اجرا کن بعد برو سمت اونایی ک وقتی انجامشون دادی خوشت اومده، بعد تو مسیر ،علاقت هم پیدامیشه و واضح میشه برات…تو فقط حرکت کن همین…حتی اگر قراره با حرکتای ساده و کوچیک شروع کنی.
به خاطر درخواستای هدایتم از خدا خیلی برمیخورم به فایلهایی از جنس پذیرش هدایت خدا و اقدام های عملی..که این فایلها داره بیشتر و بیشتر آگاه میکنه من رو..
تا اقدام و حرکتی نباشه نتیجه ای هم نیست.
یه چیز دیگه هم میخوام بگم بهتون.من خیلی وقته این سوال تو ذهنمه ک این آگاهی ها که فقط برای انسان های زمان ما نیست ، پس انسان ها در قدیم چطور به این آگاهی ها میرسیدند؟ دائم به این سوال فکر میکردم و درنهایت به این نتیجه رسیدم:شکر گزاری!!
شگرگزاری یک اصل مشترک در تمام ادیان هست.و بسیار زیاد در قران تکرار شده و به آن تاکید شده…
انسان با شکرگزاریه مستمر و در هر لحظه کم کم به حس لیاقت و ارزشمندی(عزت نفس) میرسه ، خدا رو درهرچیز میبینه پس پذیرای (هدایت) خدا میشه، ایمانش به خدا بیشتر و بیشتر میشه و وقتی ایمان ب خدا زیاد بشه تمام ترس ها از ذهن انسان پاک میشه انسان شجاع میشه و (اقدامات عملی) شکل میگیره،درواقع ایمان به عمل میانجامد! و باانجام مستمر شکرگزاری کم کم نتایج رخ میده و با دوباره شکرکردن اونها تمرکزمون میره روی نتایج و و اونهارو تایید میکنیم و نتایج جدیدی رو برامون به وجود میاره و (تغییر باور) رخ میده
درواقع شکرگزاری یعنی همه چیز! البته شکرگزاریه واقعی و همراه با احساس خوب.
خداروشکر میکنم که مسیر هرروز داره واضحتر میشه برام..
براتون آرزوی آگاهیهای بیشتر و نتیجه های خوب بیشتری میکنم🌺
سلام دوستان
چقدر این فایل عالی چقدر آخه میتونه باورها سریع نتیجه بده و چقدر میتونه وقتی که باور کنیم که خداوند مارو هدایت سریع هدایت بشیم به سمت خواستمون منم امشب یه هدایت عجیبی دریافت کردم
موضوع از این قرار بود که چند وقتی بود داشتم فایل های هدایت رو گوش میدادم و گاهی هم مینوشتم تازه با مبحث هدایت آشنا شدم اونم با صحبت های سپیده عزیز در کلاب هووس، قبلا هم میشنیدم هدایت اما واقعا توی مدارش نبودم و به راحتی از کنارش رد میشدم ک حالا فهمیدم که باید تکاملمو طی میکردم
داستان از این قرار بود چند روزی بود که سند ازدواجمون رو برای یه کار اداری میخواستیم و من چند وقت قبل بخاطر قضیه ای اونو قایم کرده بودم که مثلا دم دست نباشه و حالا نیاز مبرم داشتیم و چندین روز بود دنبالش میگشتم و یادم نمیومد کجا گذاشتیم همه جای خونه رو گشتیم اما نبود که نبود هی خمسرم میگفت فک کن اما من میگفتم منم انگار مثل تویی که کلا نمیدونی اصلا یادم نیس همش هم یاد حرف استاد میوفتادم که میگفت هدایت جوریه که یه وقتایی چیزایی رو فراموش کنی و چیزایی رو به یاد بیاری همش میگفتم حتما یه خیریتی توشه که یادم نیس یه جوری یادمنمیومد که انگار اصلا من نذاشتم یکی دیگه گذاشته تا اینکه امشب که توی سکوت بیدار بودم برای سحر فایل داستان هدایت الهی رو گوش دادم نوشتم و وسطش یهو یه حسی گفت بسه برو کامنتهای این فایلو بخون اومدم به خوندن که کامنت نوشته بود هدایت میگه کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم هم میخواستی بخونی نخوندی من یهو شوک شدم دقیقا صبح میخواستم بخونم که نخوندم اصلا یه حالی شدم گفتم اینم هدایته که چند بار گفتم کتابو بخون نمیخونی یهو گفتم حالا که هدایت واقعا وجود داره خسته شدم انقدر گشتم بذار ازش بخوام سند ازدواج رو پیدا کنه بهم گفت پاشو همین الان بگرد بهم گفت برو اتاق خواب کوچیکه رفتم نگاه کردم دیدم آخه همه جارو دیدم کجاست آخه رفتم اتاق دیگه کمد رو یه کوچولو گشتم هی با خودم میگفتم من دیگه مطمئن شدم هدایت وجود داره اینکه استاد میگه خدا همه آدمارو هدایت میکنه گفتم خدایا من تسلیمم در برابرت من عجله ای ندارم واسه پیدا شدنش به من باشه بازم صبر میکنم تا هر وقت وقتش شد برام پیداش کنی ناگفته نماند که این تسلیم بودن هم از فایل قربانی کردن حضرت ابراهیم یاد گرفته بودم هی گفتم خدایا من تسلیمم اما همسرم که اینجوری نیس هی میگه چی شد نگران زمینیه که خریدیم که خیلی بی ربط به این سند ازدواج گره خورده که داستانش طولانیه و البته که اونم خواست خداست هم تکرار کردم که خدایا تسلیمم هدایتم کن بهم گفت باز برو اتاق خواب کوچیکه همون که اول رفتی رفتم باز وایسادم نگاه کردم خدایا کجاست من که صد دفعه اینجارو نگاه کردم همونجوری که وایساده بودم یهو دیدم یه برآمدگی کوچولو زیر پامه سند ازدواج زیر فرشه و من متوجه نشده بودم یعنی قسمتای دیگه رو دیده بودم جز این تیکه
خدایا شکرت خدایا هزار مرتبه شکرت که امشب من به اینکه خداوند همه آدمارو هدایت میکنه ایمان آوردم
سلام استاد جان
من هم این باور رو ایجاد کردم که خداوند همواره من رو هدایت میکنه خداوند به من الهام میکنه
و خداروشکر تجربه های زیادی از هدایت های خداوند دارم که بعضی ها رو داخل کانال شخصی خودم ثبت دارم
در مورد طراحی خونه مورد علاقه ام بارها به من الهام کرد و منو هدایت کرد
در مورد درک آگاهی های و جواب سوالات ذهنی ام منو هدایت میکرد به سمت کامنتای سایت یا دیدن یه بخشی از سایت که جواب خودمو بگیرم
و هربار که به هدایتش عمل کردم جواب های عالی با پاداش عالی دریافت کردم
و هربار که عمل نکردم حسرت خوردم که خدا گفت چرا حواسم نبود چرا عمل نکردم
خداروشکر میکنم که این بخش از وجودی خودمو که قلبم هست رو خوب درک کردم و به الهاماتش گوش میدم عمل میکنم و لذت میبرم خداروشکر را
ببخشیدمن خیلی عادت ندارم بگم استاد استاد و کامنتو به سلام و احوالپرسی جلو ببرم سریع میرم سر اصل مطلب.دقیقا فکرم مشغول همین موضوع بود گاهی نمیتونم هدایتو تشخیص بدم بعد که ازش رد میشم و میبینم که دوباره باید برگردم و اونو انجام بدم. ولی اون لحظه درکش نمیکنم که این همون هدایته,فقط یه خواب دیدم الهام و نشونه بود و دارم روش تمرکز و کار میکنم میترسم گاهی قدمای بعدی گفته نشه ولی بلافاصله یاد حرف شما میفتم: تو پای در راه بنه و چیز مپرس…. خود راه بگویدت چون باید کرد.چقدر من مشتاقم طریق آشناییتون با زن شایسته دنیای شما خانم مریم عزیز رو بشنوم.
به نام خداوندهدایت گر
سلام بردوستان عزبزم
خدایامیخوام روشونه هات بشینم ومنوببری به سوی خوشبختی وثروت ونعمت وسعادت
الله اکبرعجب فایلی بود
تک به تک ولحظه به لحظه زندگی استادداره باهدایت پروردگارپیش میره
چندروزیه که تصمیم گرفتم عبارات تاکیدی درموزدهدایت وتوحیدروبیشترگوش بدم باصدای خودم که ضبط کردم ومطمعنم که اگرهنین مسیرروادامه بدم زندگی من هم میشه مثل استادحتی بهتر
(( چووووون قانون برای همه یکی هستتتتت)))
چقدرخداوندبانشانه هاش باماصحبت میکنه من داشتم کامنت های یک فایل دیگه ازاستادرومیدیدم ودیدم یکی ازدوستان این فایل درکامنت خودش گذاشته وگفتم بایداینوگوش بدم این یک نشونس ازطرف پروردکارمتعالم
چقدرزندگی بهشته وراحته که باهدایت پروردگارجلوبری وزندگی کنی وهرروزکارهات ساده تروبهترمیشه
امروزتوتمرین ستاره قطبی ازخداخواستم که بامن حرف بزن دنبال نشانه ام وهنینطوراتفاقی این فایل رودیدم الله اکبر
خداهمیشه حواسش به ماهست ودرهرلحظه درکنارماست
جقدرخوبه بپری توبغل خداوندودراغوش خداوندباشی واینوخدامن ازت میخوام
خدایاازت میخوام هرروزبهدتونزدیک تربشم وبیشتردرکت کنم بیشترباورت کنم
خداوندبرای ماکافیست
ایاک نعبدوایاک نستعین=خداوندافقط تورامیپرستم وتنهاازتویاری میجویم
خداوندبرای من همه چیزمیشودهمه چیزهایی که دوست دارم ومرارشدمیدهد
خداوندازرگ گردن به مانزدیک تره
خدایاکمکم کن بنده خوبی برات باشم وبیشترباورت کنم وتوهم درخواستهای من رواجابت کنی ومنوهرلحظه به سمت خوشبخی وسعادت وثروت وسلامتی ونعمت هدایت کنی
خدایاازت ممنوتم که این دوفرشته الهی رواستادعزیزم وخانم شایسته عزیزروکه ازبینهایت دستان توهستنددرزندگی من اوردی که زندگی من ارهرجهت متولدشودووارددنیای جدیدی بشوم دنیایی پرازارامش وسعادت وسلامتی وثروت ونعمت ومعنویت
یه روزی ازت خواستم که منوهدایت کنی وتوهم جواب منودادی که من الان اینجام تواین سایت بهشتی زمانی که روحیم داغون بودروابطم خوب نبودهرکارمیکردم پول درنمیاوردم همش به دربسته میخوردموقع اذان بهت میگفتم خدایانجاتم بده کمکم کن وتوکمکم کردی واین تازه شروع راهه الله اکبر
عاشقتم خدای مهربونمممممم❤❤❤
ایمان همه چیزه
درپناه الله یکتاشادوسربلندباشید
احمدفردوسی
بنام خدای مهربان سلام ب استاد عزیزم وسلام ب خانم شایسته عزیز ودیگردوستان گرامی این فایل در مورد هدایت صحبت میکنه من با گوش کردن ب این فایل تازه میفهمم هدایت یعنی چی و چگونه ازش استفاده کرد البته تکامل وتمرین میخواد من برای هرکاری از خدا هدایت میخوام وباورم راهم قوی میکنم تا نتیجه بگیرم مثلا الان تصمیم گرفتم برای شام امشب قورمه سبزی درست کنم مهمان شب یلدا دارم از خدا هدایت خواستم کدام مناسب یعنی میخوام بگم از ریزترین چیزها بگیر تا کارهای مهم اینقدر در زندگیم هدایت میخوام وتمرین میکنم تا خودبخود وب راحتی چرخ زیبای زندگی من بصورت اتوماتیک پیش بره خدایا تورا سپاس از اینکه تو این سایت هستم ودوستان بینظیر دارم بخدا کلی کار دارم از ساعت 6 صب بیدار شدم هنوز نتونستم ستاره قطبی وشکرگزاری رو بنویسم هی گفتم این کامنت بخونم باز بعدی همینطور ادامه دادم فقط بلند شدم رفتم قابلمه گوشت گذاشتم دوباره امدم مشغول نوشتنم کلی کار دارم ولی انرژی امرزومو گرفتم وکاملا شارژ شارژم خدایا شکر خدایا شکر شب یلدا بهمتون خوش بگذره خیلی شادم رحیمی
استاد عزیزم سلام، خانم شایسته ی دوست داشتنی من سلام، دوست عزیزی که از عمرت داری بها میدی و کامنت میخونی و آگاهانه ورودی خوب به وجود ارزشمندت هدیه میدی سلام، استاد جونم چقدر زیبا و در عین حال به ساده ترین شکل ممکن برامون از هدایت گفتی، و ما باز فراموش میکنیم، قربونت برم استاد جانم که میگی من ساختم، من مورد رحمت خداوند قرار گرفتن رو برا خودم ساختم، چقدر این جمله بوی توحید و آزادی میده، چقدر منو رها میکنه از باج دادن با هر بهونه و دلیلی، چقدر فرکانس رو با سلول سلول وجودتون زندگی کردین و باورش دارین، من عاشق اون قسمتیم که که گفتین هیچ کس، هیچ تاثیری توی زندگی ما نداره، و هر کاری کنه به نفع ماست، آخه بلا گردونتون بشم من، چقدر با منش و زندگیتون همراستا هستین شما، آخه چقدر حرف و عملتون یکی هست، یا اونجا که گفتین دو جور نگاه به قرآن داریم، خداوند به محمد الهام کرد یا محمد از خداوند شنید، درست مثل خان رحمت الهی که از کلام شما به قلب بیکرانه ی ما جاری میشه ولی هر کدوم از ما، صرفا به اندازه ی ظرف درک و مدارمون میتونیم برداشت کنیم، و خبر خوب اینه که با مدیریت کانون توجهمون، ظرفمونم بزرگ و بزرگ تر میشه، من عاشق اونجام که گفتین شوینده اومده بیرون میگه منو با خودت ببر، استاد جان جانانم، جونم براتون بگه، الان که دارم مینویسم، روبه روی من تابلوی زیبای خونمونه، که عین هدایته، روزی که دیدیمش، انگاری منو صدا زد، تصویر یه خونه ی روستایی با چندتا گوسفند و درختان بلند و درختانی فوق العاده زیبا، قیمت این تابلو اون موقع که برا اولین بار دیدمش، دو میلیون بود، به خونوادم میگفتم یه تابلو دیدم عجیب به دلم نشسته، ولی همه میگفتن برو بابا، اونقدر خریدش غیر ممکن به نظر می رسید که شبیه یه آرزوی دست نایافتنی بود، باورتون میشه استاد، اون مغازه تو اون پاساژ کلا جمع کرد، سه سال گذشت، و ما تصمیم گرفتیم بریم خونه ی خونمون، خونه رو تو یکی از بهترین نقاط شهر کرایه کردیم، و جونم براتون بگه ما یه شماره فقط از اون آقا داشتیم، سنگ مفت گنجشک مفت، زنگ زدیم، اون آقای محترم گفت چند تا از تابلوها رو دارم و خونست، خونه ی اون آقا کجاست، دقیقا توی برج بالای همون پاساژ، گفت حضوری بیاین ببینید تابلویی که شما میخواید هست یا نه، من تابلوها رو میارم فروشگاه یکی از دوستان، به خداوندی خدا از دور که داشتیم میرفتیم سمت فروشگاه، با یه دنیا ذوق به همسری جان گفتم عشقم بخدا هست، بخدا همینه!! بعد 3 سال، با دو برابر قیمت اون موقع، با عشق اومد و تک تابلوی خونمون شد، خونه ی ما فقط یه سمتش کاغذ دیواری داره، و اصلا انگار این قاب به طرز عجیبی ست شده با این کاغذ دیواری، چند روز پیش همسایه کناری طبقه ی خودمون رو دیدیم گفت من اول خونه ی شرقی رو پسند کردم ولی لحظه ی 90 تصمیم گرفتم واحد غربی رو بگیرم، بماند که پارکت اتاقشون رو گفتن دو رنگه و این درحالیه که میز تحریر و کتابخونه ی ما، که دو سال پیش خریداری شده دقیقا همرنگه پارکت اتاقمونه، ما برا اتاقمون ساعت سفید گرفته بودیم، دقیقا یه دیزاین عالی شده اتاق، بدون برنامه ی قبلی، پرده ی حریر سفید اتاق و صندلی میز مطالعه و ساعت و کتابخونه ی دیواری همه با هم ست شدن، خدای من بماند که چقدر ما هدایتی هدایت شدیم به این خونه، استاد جانم تک تک وسایل خونه ی ما همینجوری اومدن و مهمون خونه ی ساده و دوست داشتنی ما شدن، بخدا برا مبلمون همه میخندیدن میگفتن نمیشه، شما نمیتونین این مبل رو بخرید ولی من باز صداشو شنیدم که داره میگه منو با خودت ببر، آه خدای من، اون موقع ما توان مالی مون به اندازه ی خرید مبلی با یک سوم قیمت مبل عزیز منم نبود، ولی استاد هر بار میرفتیم سمت شاندیز، از جلو فروشگاه که رد میشدیم من میگفتم سلام مبل قشنگم، بزودی میام دنبالت، باورتون میشه استاد، ما اون مبل رو خریدیم، نه تنها به راحتی که نقد، چون از وقتی با شما آشنا شدیم، قسط و چک برامون شد خط قرمز، استاد جونم، اشک شوق تو چشام جاری شده و من دارم با عشق مینویسم، و براستی که چقدر جنس انسان فراموش کاره، خونواده ی همسرم خیلی تلاش کردن که بین من و همسرم تو همون ماه های اول زندگیمون جدایی ایجاد کنن، حتی سر جدایی ما تو سال اول شرط بستن، ولی استاااد بخدا که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، هر بارم که بین ما جدلی شد، به مو رسید اما هیچ وقت پاره نشد، و نه تنها عشق بینمون رو نتونستن بهم بزنن، که رابطمون هر روز توحیدی تر و قشنگ تر شد، بعد سه سال اومدیم خونه ی خودمون، مایی که از زیر صفر شروع کردیم امروز خونمون تو بهترین نقطه ی شهر قرار گرفته و استاد میدونین رو دیوار خونمون چی نصب کردیم، In God We trust، خداوند هر لحظه هدایتمون کرد، و امروز شدیم الگوی بقیه، زندگیمون بوی عشق میده و توحید و حساب کردن روی فقط و فقط خدا، استاد وقتی فهمیدیم که وام خط قرمز هست، با اینکه وام ازدواج داشتیم، به محض اینکه معادل همون وام پول اومد انتخاب کردیم که به جای خرید وسایل بریم و وام رو تسویه کنیم، بقیه گفتن پشیمون میشین ولی ما نه تنها پشیمون نیستیم که یاد گرفتیم بیشتر و بیشتر بهش اعتماد کنیم، تازه داریم یاد می گیریم قلبمون رو باز کنیم و به خدا اعتماد کنیم، و اجازه بدیم که خدا هدایتمون کنه، هر بار از مدار جدیدتری! انگار یه نقاطی برامون هر بار روشن میشه که قبلاً اصلا نمی دیدیمشون نه اینکه نبوده، نه، من نمیدیدم! استاد جانم تازه الان میفهمم که اگه توجه و تمرکزم رو از روی رفتارهای خونواده ی همسرم باز هم بیشتر بر می داشتم و قلبمومیسپردم به جریان سپاسگزاری، چقدر بیشتر پتانسیل دریافت هدایت رو در خودم ایجاد می کردم، دیشب به عزیزم میگفتم وقتی برمیگردم عقب رو نگاه میکنم، میبینم که باز جا داشته بهتر عمل کنم، چقدر جا داشته که باج ندم، چقدر جا داشته که قدرت رو از آدما بگیرم و بدم دست رب خودم، دست تنها فرمانروای هستی، استاد جانم دوس دارم تو این لحظه صدای قلبمو بشنوم، صدایی قلبی که هربار بهش اعتماد کردم، جز خیر تو زندگیم جاری نکرد، استاد جان جانان من، همون اول فایل یه باور قدرتمندکننده ی ارزشمندگفتین که برا خودم لازمه هزاران هزار بار تکرارش کنم، همون خدایی که ما رو از زیر صفر به اینجا رسونده، عزتی بی مثال و نعمتی سرشار بخشیده به ما، خیلی کارهای دیگه هم می تونه برامون انجام بده، استاد عزیزم سپاسگزارم برای جاری کردن عشق، خانم شایسته ی نازنینم سپاسگزارم برای یادآوری جریان هدایت و روز شمار تحول، از خودم سپاسگزارم برا آگاهانه نوشتنم و متعهد شدن بیشتر برا نوشتن و رد پا به جا گذاشتن و با قدرت ادامه دادن و بسیط تر شدن شخصیتم و الگو شدن برا هزاران هزار انسانی که شاید یک جمله از کامنتم به قلبشون بشینه و بشه نقطه ی عطف زندگیشون..
استاد جان جانانم خیلی دوستون دارم، خانم شایسته ی نازنینم با قلبم تحسینتون میکنم، و در پایان به قلبم گفته شد از کلام ملاصدرا بنویسم:
…
مهربون خدای من، من به هر خیری که از سمت تو به من برسه محتاجم، خدایا تو به من بگو، من تسلیمم، تو به قلبم الهام کن، تو بهم جرأت و جسارت تغییر رو عنایت کن، تو بهم تاج بندگی خودت رو هدیه بده، خدای خوب من، تو قلب من رو آروم کن، با حضور خودت، با تجربه ی بودنم در لحظه لحظه ی زندگی، با لذت بودن با تمام وجود در لحظه ی حال، آمییین…
سلام ووقت بخیر به همه دوستان عباس منشی گلم و استاد عزیزم و همینطور همسر نازنیشون.امشب بعد دیدن این دو قسمت هدایت الهی دیدم الله اکبر چنان غرق و مورد وتوجه ام قرار گرفت ک فقط دوست داشتم گوش بدم وبازم بشنوم داستان و چی چیشد. اصلا هیچ چیز دیگه نمیشنیدم در حد کی بعد از گوش دادن دوست داشتم بیام و نظرمو بنویسم و بگم حس و حالم انگار ک ی چیز مجبورم کنه چون من زیاد اهل نوشتن نیستن .الله اکبر فوقالعاده بود
استاد جان واقعاا این موقعه هاا ک این همه ایمانتون به خدا قووی و با دیدن کوچیکترین نشانه ها ک خیلی از ما ب راحتی از بینشون رد میشم و شما اون جزعی از هدایت میدونید و انجام میدین و کلی بعدش این همه اتفاق های قشنگ قشنگ میافته و باعث میشه کارهاتون براتون اسون تر بشه و لذت ببرید واقعاا بگم اینجااا بهتون حسودیم میشه .البته بنظر من رمز موفقیتتون توی همین ایمانتون ب خدا و دیدن و انجام کوچکترین نشانه هاست ک باعث میشه موفق تر از بقیه انسان یا حتی میتونم بگم از همه انسان دیگه در همین .امید وارم منم بتوانم در این حد از ایمانی ک شما ب خدای یکتا دارین منم بتوانم داشته باشه و اینطوری نعمت های خداوند در سر راه زندگیم قرار بگیره ولذت ببرم از زندگی.استاد عزیزم بی نهایت بخاطر این فایل ارزشمند و تاثیر گزاری ک زحمت کشیدین و برای ما اماده کردین ممنون و سپاسگزارم.امید وارم هرکجا هستن شاد و سالم وموفق و در پناه خدای یکتا باشین.
سلام
این خدایی که این کارها رو برام انجام داده این کارم برام انجام میده
خدا همه رو داره هدایت میکنه من ففط باید اجازه بدم کارش رو انجام بده.
تو آزمایشگاه تشخیص طبی میخواستم برم سرکار ولی ترمز رشته غیر مرتبط و اندام ظریف و کوچک و سبزه بودنم رو داشتم که اینها که منطی شد راه باز شد ولی به دو روز نشده از اونجا اومدم بیرون چون ترمز ترس از بیماری و مرگ و نگران جای حوابم بودم.
فکر نمیکردم تو شهرمون مرکز تحفیفات باشه ولی هدایت شدم و یک مدت اونجا کار کردم.
سلامتیم رو هدایت شدم.
دوستای حوب و استاد عباسمنش رو هدایت شدم.
موسسات رو هدایت شدم
جاهای زیبا رو هدایت شدم
ارتباطات خوب با خانواده ام رو هدایت شدم
حرید دوره زیان و دوره های استاد رو هدایت شدم.