غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟


 ما هرگز گوشت فاسد را نمی‌خوریم. به غذایی بدبو و گندیده لب نمی‌زنیم.

حتی دیدن یک مو در غذایی لذیذ و سالم‌، حالمان را بد می‌کند یا اگر احساس کنیم آشپزی که این غذای خوشمزه را پخته اصولاً آدم بی‌سلیقه‌ای است که اهمیتی به بهداشت خود نمی‌دهد‌، باز هم حاضر به خوردن آن غذا نیستیم.

ما به شدت مراقب هستیم تا غذایی سالم و مورد تإیید را وارد بدن‌مان نماییم. چون می‌خواهیم جسم سالمتری داشته‌باشیم.

اما نوبت به تغذیه ذهن که می‌شود‌، هیچ اهمیتی نمی‌دهیم. در حالیکه تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا‌ء نتیجه کانون توجه و ورودی‌هایی است که به ذهن‌مان راه داده‌ایم.

اما درباره ورودی های ذهن‌مان وسواس چندانی به خرج نمی‌دهیم. ساعت‌ها پای اخبار می‌نشینیم تا از تک تک فجایعی آگاه شویم که ممکن است در گوشه و کنار جهان رخ داده باشد.

ساعت ها درباره ناخواسته‌های زندگی‌مان‌، درباره رابطه‌ای که از آن رضایت نداریم و مسائل مالی‌ای که درگیر آن شده‌ایم‌، لب به گله و شکایت می‌نشینیم. مرتباً با دوست و آشنایی که از اوضاع بد اقصادی می‌نالد‌، همراه و همداستان می‌شویم و گفته‌هایش را تأیید می‌کنیم.

ساعت‌ها پای فیلم‌هایی می‌نشینیم که تمرکز آن بر کمبود است و غافلیم از اینکه تمام این گله و شکایت‌ها‌‌، شنیدن این درد و دلها و تأیید کردن آنها‌، یک غذای مسموم و بدبو است که به ذهن خود می‌خورانیم.

چرا با اینکه تا این حد به تغذیه جسم‌مان اهمیت می‌دهیم‌، از تغذیه ذهن غافلیم؟!

چرا نمی‌توانیم درک کنیم که هر موضوعی که آرامش ما را مختل می‌کند‌، هر تصویری که احساس‌مان را بد می‌کند‌، هر اخباری که ما را نگران‌تر می‌کند و هر توجهی که ترس‌‌، تردید و اضطراب را در وجودمان می‌کارد‌، همان غذای مسمومی است که ذهن‌مان را بیمارتر و باورهای‌مان را محدود کننده‌تر می‌گرداند و سپس خودش را در قالب بدهی‌، نگرانی‌های تمام نشدنی مالی‌، روابط پرتنش‌، جسم بیمار‌ و… نشان می‌دهد.

توجه به هر ورودی مسموم‌، یعنی ارسال فرکانس یک ناخواسته‌ی دیگر که نتیجه‌ی آن ورود اتفاقات ناخواسته‌ی بیشتری است که راه را برای گله و شکایت ها‌‌، ترس‌ها و نگرانی‌های بیشتر باز می‌کند.

اتفاقات ناخواسته‌ی بیشتری را به زندگی‌ات جذب می‌کند تا دوباره موضوعات بیشتری برای گله و شکایت‌ و نگرانی داشته باشی.

تنها راه خروج از این حلقه معیوب‌، تغذیه ذهن با غذایی مناسب است.

به همین دلیل لازم است همانگونه که با وسواس‌، غذاهای سالم‌، خوشرنگ و بو و خوشمزه را وارد بدنت می‌کنی‌، درباره غذای ذهنت هم وسواس به خرج دهی و تنها ذهنت را در معرض ورودی‌هایی قرار دهی که احساس بهتری به تو می‌بخشد و تو را سپاس‌گزارتر می‌نماید.

یکی از بهترین راه‌ها برای تغذیه ذهن‌، شروع کار با دوره کشف قوانین زندگی‌، است.

دوره کشف قوانین زندگی‌، یک راهنمای تمام عیار برای مسیر زندگی شما در تمام جنبه‌هاست و  با زبانی ساده و با فرمولی ۱۰۰٪ عملی‌، قوانین زندگی را به شما یاد می‌دهد. همان قوانینی که راه ورود نعمت و ثروتهایی بی انتها را به زندگی‌ات باز می‌کند و به شما کمک می‌کند تا خالق شایسته‌ای برای زندگی‌ات باشی و فارغ از اینکه الان در چه شرایطی هستی‌، بتوانی با هماهنگ شدن با قوانین زندگی‌، همان شرایطی را خلق کنی که دوست داری داشته باشی.


متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:

باید همیشه این سوالو از خودم بپرسم که همیشه که اینقدر به غذای جسمم اهمیت میدم آیا به همون اندازه به غذای روحم هم اهمیت میدم⁉️

برای غذای جسمم خیلی وسواس بخرج میدم و حواسم هست که این غذا سالم باشه و خیلی مراقبم که چی میخورم آیا در مورد ورودی های ذهنم هم مراقبم که:

چه آهنگی گوش میکنم؛ چه صدایی میشنوم؛ چه کتابی میخونم؛ چه فیلمی نگاه میکنم؛ چه سریالی میبینم؛ با چه آدمایی صحبت میکنم؛

اصلاً دارم به چی توجه میکنم؟! به بیماری یا به سلامتی؛ به فقر یا ثروت‍️؛

اونایی که ورودی های ذهنم هستن، چرا اصلا بهشون توجه نمیکنم؟؟؟

چرا خیلی راحت حرف های چرت و پرت میشنوم؟؟

چرا اخباری که همش در مورد مشکلات و بدبختی و گرونی و جنگ و تروریسمه رو به راحتی گوش میکنم؟؟

چرا اجازه میدم که این ورودی ها رو دریافت کنم؟؟

چرا در مورد مهمترین موضوع زندگیم که داره زندگیمو رقم میزنه اهمیتی نمیدم؟؟

وقتی به چیزی توجه میکنم، فرکانسی رو در مورد همون موضوع به جهان ارسال میکنم، جهان هم اتفاقات، شرایط و موقعیت هایی رو برام به وجود میاره که بر اساس فرکانس های ارسالی خودمه

اگه غذای سالم و تمیز رو انتخاب کنم که به ذائقم خوش نمیاد و اون غذا رو بخورم، همون لحظه از اون غذا بدم میاد و برام خوشایند نیست و همون لحظه تاثیرشو میبینم

اگه یه غذای فاسد بخورم، زود دل پیچه میگیرم و تاثیرش خیلی سریعِ

اما وقتی به موضوع نامناسب توجه میکنم، یه غذای نامناسب به ذهنم میدم، همون موقع تاثیرشو نمیبینم، هفته های بعد، ماه های بعد تاثیرش رو میبینم

چون یه فاصله زمانیه، بین اون موقعی که دارم به موضوعات نامناسب توجه میکنم فیلم نامناسب میبینم

اخبار نامناسب گوش میکنم

“حرف های نامناسب، بحث های بیهوده با همدیگه

این کارها رو انجام میدم

همون موقع که بلا سرم نمیاد

یواش یواش کانون توجهم، اتفاق های مشابه با اونو برام میاره

اخبار بیشتر وارد زندگیم میکنه

بحث های بیهوده بیشتر

حرف های نامناسب بیشتر

وقتی به یه موضوع مناسب یا نامناسب توجه میکنم، خیلی زود توی مدارش قرار میگیرم، اونوقت از در و دیوار اساس اون موضوع بیشتر و بیشتر بهم نشون داده میشه

بعد از مدتی هم آثار عینی اونو تو زندگیم میبینم

این فاصله زمانی باعث میشه که نتونم ارتباط دقیقی بین ورودی های ذهنم و نتایج و اتفاقات و شرایط و بلاهایی که سرم میاد رو درک کنم

چون این فاصله زمانی زیاده

به خاطر این فاصله زمانی، میام تعبیرهای مختلفی میکنم

میگم بدشانسیه، خدا خواسته، شاید اینجوری بوده، دیگه سرنوشت منم همینه،و هزارتا دلیل دیگه

دلیل اصلی این اتفاقات اینه که خودم دارم غذای نامناسب به ذهنم میدم

خودم دارم به چیزهای نامناسب توجه میکنم

خودم دارم یه مشت آشغال و چرت و پرت وارد مغزم میکنم

خودم دارم به چیزهایی توجه میکنم که اصلا

نمیخوامشون

برام مناسب نیستن

احساسمو بد میکنن

گریه ام رو در میارن

اوقاتم رو تلخ میکنن

خودم این فرکانسا رو ارسال میکنم، جهان هم اتفاقات، شرایط، موقعیت‌ها افرادی رو برام توی زندگی میاره که هم مدار با کانون توجه خودمه

پس همون طور که مواظب غذای جسمم هستم و غذای جاهای نامناسب رو نمیخورم به همون اندازه هم باید مواظب باشم که

دارم به ذهنم چی میدم؟

چه خوراکی رو دارم به خودم میدم؟

چه افکاری رو دارم توی ذهنم میسازم؟

چه باورهایی رو دارم ایجاد می کنم؟

“خدا هم توی قران میگه اونچه که بهش توجه میکنم و بهش فکر میکنم، همون چیزیه که توی زندگیم رخ میده

پس تموم اتفاقایی که توی زندگیم میفته به خاطر اونچه هست که خودم انجام دادم

خدا که به بنده هاش ظلم نمیکنه

اگه میخوام خوشبخت زندگی کنم، باید تموم تمرکزمو بزارم روی توجه به نکات مثبت توجه به اونچه که بهم قدرت میده

سعی کنم کانون توجهم رو به سمت خواسته هام ببرم

باورهای محرک و محدود کننده گذشته، میتونن با تغییر افکارم، با تغییر کانون توجهم، اونها هم تغییر کنن

اونوقت اتفاقات زندگیم تغییر میکنه

پس ارزشش رو داره که هر روز روی خودم و ذهنم کار کنم، چون هرچی که بخوام بهم داده میشه.

پس به دنبال افکار مناسبی باشم که احساس بهتری بهم میده و متعهد باشم که فقط اون افکارو به ذهنم بدم

اونوقت زندگیم به سمتی میره که از در و دیوار ثروت و سلامتی و خوشبختی و سعادت وارد زندگیم میشه

بدون اینکه بخوام کار خاصی انجام بدم چون ساز و کار جهان اینه

پس براش زمان و وقت بزارم، برام مهم باشه، چون تموم اتفاقات زندگیم رو داره کانون توجهم به وجود میاره

باید همون وسواسی که برای غذا خوردن دارم، در مورد کانون توجهم هم داشته باشم

پس حواسم باشه که ذهنمو دارم با چی تغذیه میکنم؟؟

چون در هر لحظه به وسیله اونچه که میگم،

میشنوم،میبینم،

به یاد میارم،یا بهش فکر میکنم،

دارم به ذهنم غذا میدم و اینا باورهای من هستن

پس یا در حال قدرتمند تر کردن یه باور قدرتمندم

یا درحال محدود کننده تر کردن یه باور محدود کننده

پس یه ایستگاه بازرسی قوی برای ورودی ذهنم درست کنم

ذهنمو شرطی کنم که:

هر ورودی که منو غمگین یا نگران میکنه

میترسونه

بهم احساس بدی میده

“مثل همون غذای گندیده و سمیِ که حاضر نیستم بهش نگاه کنم

چه برسه که بخوام اونو بخورم

هر وقت به غذای گندیده و سمی اجازه عبور از این ایستگاه رو دادم و خوردمش

اون وقت اجازه دارم تا ذهنمو با ورودی های نامناسب مثل

اخبار

نگرانی درباره مشکلات

موندن توی احساس بد، که هزاران دلیل هم براش دارم تغذیه کنم

تموم اتفاقات زندگیم بدون استثنا نتیجه کانون توجه و ورودی هایه که به ذهنم میدم پس

چرا در مورد ورودی های ذهنم اهمیت

نمیدم

چرا ساعت ها پای اخباری میشینم تا از مشکلاتی که اتفاق افتاده خبر دار بشم

چرا در مورد ناخواسته های زندگیم صحبت

میکنم؟

چرا درباره رابطه ای که از اون رضایت ندارم حرف میزنم

چرا در مورد مسائل مالی که درگیرش شدم گله و شکایت میکنم؟

چرا با دوست و آشنایی که مرتب از اوضاع بد اقتصادی ناله میکنه، همراه میشم و گفته‌هاشوتایید میکنم؟؟

چرا ساعت ها پای فیلم هایی میشینم

که تمرکزشون روی کمبوده؟؟

تموم این گله و شکایت ها

شنیدن این درد و دل ها و تایید کردن اونها یه غذای مسموم و بدبوییه که به ذهنم

میدم

چرا اینقدر که به غذای جسمم اهمیت میدم از غذای روحم غافلم؟؟

چرا نمیتونم درک کنم که هر موضوعی که آرامشمو بهم میریزه

هر تصویری که احساسمو بد میکنه

هر خبری که منو نگران تر میکنه

هر توجهی که ترس و تردید و اضطراب رو در وجودم بیشتر میکنه

همون غذای سمیِ که ذهنمو بیمارتر و باورهامو محدود کننده تر میکنه

بعد هم خودشو تو قالب بدهی، نگرانی‌های مالی تموم نشدنی

رابطه های پر تنش و ناراحت کننده

و جسم بیمار نشون میده

وقتی به هر ورودی مسمومی توجه میکنم دارم یه فرکانس ناخواسته رو ارسال میکنم که نتیجش ورود اتفاق ناخواسته بیشتره

اونوقت با این کار راه گله و شکایت و ترس و نگرانی بیشتری به زندگیم باز میشه

اتفاقات ناخواسته بیشتری به زندگیم جذب میشه تا موضوعات بیشتری برای گله و شکایت و نگرانی داشته باشم

تنها راه خارج شدن از این گرفتاری ها

و مشکلات، تغذیه ذهنم با غذای مناسبه

پس همونطور که با وسواس غذا های سالم رو وارد بدنم میکنم

برای غذای ذهنم هم وسواس به خرج بدم و ورودی هایی رو وارد ذهنم کنم که احساسمو بهتر میکنه و منو سپاسگزار تر میکنه

با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن این فایل در قسمت نظرات.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    146MB
    12 دقیقه
  • فایل صوتی غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟
    11MB
    12 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1355 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ساناز نوری زاده» در این صفحه: 1
  1. -
    ساناز نوری زاده گفته:
    مدت عضویت: 1197 روز

    به نام خدای وهاب و رزاق و هدایت کننده ام

    روز شمار تحول زندگی من روز هفتم از فصل اول

    سلام خدمت استاد جانم خانم مریم شایسته جانم و دوستان هم فرکانسی عزیزم

    بریم سراغ نشانه های الهی امروزم:

    خدایا شکرت ک ب یه پستی تو اینستاگرام هدایت شدم که بلوز 500 تومنی رو 140 تومن میداد و تخفیف خورده بود و من ساعت 4 مادرمو بردم فروشگاه و دوتا خرید یکی واسه خودش یکی واسه خواهرم خدایا شکرت

    خدایا شکرت بابت ناهار کوکو سبزی خوشمزه ک از قانون درخواست استفاده کردم و از مادرم خواستم برام درست کنه و مادرم درست کرد وقتی مادرمو رسوندم فروشگاه رفتم ی جای آروم و خلوت پارک کردم و خوردم و لذت بردم خدایا شکرت

    خدایا شکرت ک میخواستم برس چوبی بخرم که مزیتش زیاده رفتم مغازه لوازم آرایشی و از اونجا تهیه کردم فقط ب قیمت 98 تومن و این یعنی نعمت خدایا شکرت و خیلی وقت بود میخواستم ادکلن ذن بخرم چونکه بوشو خیلی می‌پسندم و از اونجا تهیه کردم با قیمت باور نکردنی 110 تومن خدایا شکرت چه بوی خوبی میده ادکلنم خیلی قشنگه چند ساعته زدم بوش نرفته خیلی خوبه خدایا شکرت

    در مورد برس چوبیم بگم ک خیلی عالیه خیلی خوشگله خیلی کاربردیه خدایا شکرت خیلی دوسش دارم

    خداوندم امروز دو تا از خواسته هامو برآورده کرد این یعنی اینکه هر خواسته ای داشته باشم از طرف خداوند اجابت میشود

    خدایا شکرت بابت اینکه تو لوازم آرایشی بودم داشتم خرید میکردم یهو دیدم 1 میلیون تومان پیامک واریزی برام اومد یعنی کارای خدا محشره شگفت انگیزه و دوستم برام هدیه واریز کرده بود

    دقیقا زمانی واریز شد ب حسابم ک تو مغازه بودم داشتم خرید میکردم خدایا شکرت ک منو همواره در زمان و مکان مناسب قرار میدی

    خدای من شکرت بابت یک میلیونی ک دریافت کردم

    خدایا شکرت ک دو تا جوراب خوشگل هم خریدم

    خدایا شکرت ک 228 تومن پول خرج کردم یعنی داشتم ک خریدم و این یعنی نعمت خدایا شکرت

    چقدر حالم خوب میشه این نشانه ها رو مینویسم

    چقدر قدرت شکرگزاری بالاست ک وقتی شکرگزاری میکنی حالت احساست بیش از حد الهی و خوب میشه و این احساس خوب اتفاقات خوبی رو به همراه داره

    ساناز بعدا ک میای و این ردپاهاتو بخونی یادت باشه نوشتن نعمت هات نوشتن دیدگاه اصلا یه جور دیگه حالتو خوب میکنه و خودتم میبینی چند روزه ک شروع کردی اتفاقات خوب میباره نعمت و روزی میباره خدایا شکرت

    خدایا شکرت ک رفتم با مامانم خونه خواهرم و اونجا آش دوغ و غذا خوردم و لذت بردم حموم کردم حموم رایگان خدایا شکررررررت

    خدایا شکرت ک با دوستم رفتیم بیرون و برا من سه بسته لواشکی ک دوس داشتم رو خرید اگه اینا نعمت نیست پس چیه؟

    ساناز نعمت های خداوند شامل همه چیز میشه ی پکیج کامله نمیشه گفت فقط پول و حساب بانکی نعمته آره پول هم جزئی از نعمته.

    نعمت همه ی اینارو شامل میشه :پول،سلامتی،حال خوب،خرید،آدم خوب ک وارد زندگیت میشه،روابط خوب،نشانه های هرچند کوچیک تا بزرگ،دریافت آگاهی های جدید و…..نعمت خداوند نامحدوده

    خدایا شکرت بابت مشتری هایی ک برای پودر زعفران و عصاره زعفران برام فرستادی خدایا شکرت

    و اما بریم سراغ آگاهی های این فایل زیبا:  

    غذای ذهن(روح)چگونه تامین میشود؟

    ما در مورد غذای جسممون خیلی وسواس به خرج میدیم ک چیو بخوریم ی غذایی ک توش مو پیدا کنیم نمیخوریم غذایی ک بهداشتش حتی یکم رعایت نشده باشه نمیخوریم

    به شدت مواظبیم ک چه غذایی رو وارد بدنمون می‌کنیم و اگه غذای ناسالم و فاسدی رو وارد بدنمون کنیم خیلی سریع بعد از خوردنش مسموم میشیم

    حالا چطوریه که در مورد غذای ذهنمون انقدر بی تفاوتیم و هر چی حرفای چرت و  پرته رو می‌شنویم اخبار می‌شنویم درد و دلای دیگرانی ک ب زعم خودشون قربانی شدن رو می‌شنویم و میریم شبکه های اجتماعی هر چیزی رو میبینیم توجه می‌کنیم در مورد مشکلاتمون حرف میزنیم و مشکلات دیگرانو می‌شنویم و نمیدونیم چه بلایی داریم سر خودمون میاریم

    اتفاقات رندگی مارو داره باورهامون کانون توجهمون میسازه

    ب هرچه توجه کنیم اساس اونو وارد زندگیمون می‌کنیم

    پس چرا انقدر که این موضوع مهمه ما اهمیت نمیدیم و ورودی های ذهنمونو غذای ذهن و روحمونو رعایت نمی‌کنیم و اتفاقاتی ک ناخواستمونه رو وارد زندگیمون می‌کنیم چون خودمون بهشون توجه کردیم

    ما با توجهمون فرکانسی ب جهان هستی می‌فرستیم و جهان هستی ما رو در مدار هم سنگ و هم فرکانس با توجهمون قرار میده

    چون غذایی ک میخوریم فاسد باشه سریع مسموم میشیم دلیلشو خوب می‌فهمیم

    ولی چون ی فاصله هست با ارسال فرکانس مناسب و نامناسب ب جهان هستی و نتیجه آن در زندگیمون دلیلشو نمی‌فهمیم

    پس بیاییم همونطوری ک خیلی با جدیت اهمیت میدیم ب غذای جسممون ک غذای آت آشغال رو نخوریم و مسموم نشیم

    همینطوری هم جدی باشیم در کنترل  ورودی های ذهنمون و کانون توجهمون ک هر ورودی ب ذهنمون بدیم خروجی چیزی جز اون نیست

    چون تو قرآن هم بارها و بارها تکرار شده ک اتفاقات زندگیتونو خودتون با افکاری ک از پیش فرستادید رقم میزنید و  خداوند هیچ ظلمی بر بندگان نمیکنه ظلم فقط بر خویشتنه

    (بما قدمت ایدیهم بما کانوا یعملون)

    پس بیاییم متعهدانه فقط تمرکزمونو بذاریم ر‌و نکات مثبت و ورودی هامونو کنترل کنیم و میبینم نتیجه رو از در و دیوار خوشبختی و اتفاقات خوبی برامون میفته

    این ورودی ها چه منفی چه مثبت داره باورهاتو میسازه ببین چیو ب خورد ذهنت میدی خیلی باید مواظب باشی من خودم ضعیفه در مورد این موضوع عملکردم ولی سعی میکنم بهتر شم

    و اما بریم سراغ سوال این فایل زیبا:

    در بخش نظرات این فایل‌، ایده‌ی خلاقانه خودت را درباره اهرم رنج و لذتی که به این شکل برای کنترل ورودی‌های ذهنت ساخته‌ای‌، بنویس:

    -اگر من ورودی های ذهنم و کانون توجهم  را کنترل کنم چه موفقیت هایی کسب میکنم؟

    1‌.احساسم عالی میشه

    2.پول و ثروت از در و دیوار وارد زندگی من میشود

    3.اتفافات خوب همواره برام میفته

    4.اعتماد به نفس و عزت نفسم میره بالا

    5.هرروز ایده های ثروت ساز ب ذهنم میرسه

    6‌.در مدار ثروت و خوشبختی و سلامتی و حال خوب و آدمای خوب قرار میگیرم و…‌

    _اگر من ورودی های ذهنم و کانون توجهم را کنترل نکنم چه بلاهایی سرم میاد؟

    1.احساسم بد میشه

    2.اتفاقات بد همواره برام میفته

    3.هیچ پول و ثروتی دریافت نمیکنم

    4.اعتماد به نفس و عزت نفسم از بین میره

    5.ایده ثروتساز ب ذهنم نمیاد

    6.در مدار بیماری و حال بد و آدمای بد و بی پولی قرار میگیرم و…

    پس هر چی ک احساسمو بد میکنه نگرانم میکنه همون غذای فاسدیه ک وارد ذهنم کردم

    اتفاق بدی ک برام میفته میندازم تقصیر دولت و خدا و شانس و خانواده درحالیکه خودم با توجهم اون اتفاق رو خلق کردم

    چقدر خوبه که اینو بپذیرم ک تمام اتفاقات زندگیمو خودم با باورهام با کانون توجهم با ورودی های ذهنم می‌سازم

    در مورد عمل ب این آگاهی ها من اینستاگرام رفتنم رو کمش کردم از روزی 6 ساعت شده 2 الی 3 ساعت

    تلویزیون رو از اون روزی ک از استاد شنیدم کلا حذف کردم

    آدمای نامناسب بیشترشون حذف شدند و میدونم ک اونی ک مونده هم حذف خواهد شد

    دورهمی های فامیلی و غیبت حذف شدند شاید هر چند وقت یکبار در چنین شرایطی قرار میگیرم ولی ب محض اینک غیبت می‌شنوم سرم درد میگیره و سعی میکنم دوری کنم

    اخبار رو که قبلا هم نمیدیدم قبل از اینکه با قانون آشنا بشم اخبار نمیدیدم خداروشکر

    اما فیلم و سریال کم و بیش میدیدم قبلا الان ب طور کلی حذف شده

    قبلا ماه عسل میدیدم تو ماه رمضون قشنگ میشستم گریه میکردم از داستان های غمگینی ک می‌شنیدم

    ولی به گذشتم نگاه میکنم خیلی تغییر کردم و این میتونه خیلی بهترم بشه تو مسیرشم و این مسیر تغییر باورها تمومی نداره

    خدایا ازت میخوام این آگاهی هارو در عمل بتونم ازشون استفاده کنم

    در پناه‌ الله یکتا شاد وسالم وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: