این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2017-12-19 19:53:352024-06-27 06:31:41کدام مسیر را انتخاب کرده ای؟ هموار یا سنگلاخی؟!
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استادعباس منش ودوستان عزیزم خیلی خوشحال هستم که درجمع شماهستم خداراهرروزسپاسگذارم که چنین قوانین راگذاشتی بدون تغییر ودرست خدایاشکرت میخواستم ردپای دیگری بزارم ازخودم وبعضی وقت هابرمیگردم به نوشته های قبلم میفهم کهذچقدررشدکردم فرکانس هایم ومدارم بالاتررفته وخداراشکرمیکنم و این فایل من رایادیکی ازترمزهای زندگی ام انداخت درلایه های ضمیر ناخودآگاهم انکاردوست داشتم به سختی ثروت برسم وبعدبیام بهشون بگم پوستم کندشدتابه اینجارسیدم ووقتی که دورعزت نفس گوش کردم وتمریناتش راانجام دادم وقوانین رادرک کردم والان دارم بیشتر روخودم کارمیکنم که به راحتی وبرای خودم ثروتمند شوم وزندگی ام لذت ببرم تاکامنت بعدی بای
یه نام مهربان پروردگار باسخاوتم که جهان رو پراز فراوانی آفرید
ردپای۵۳✅👍👣
“تو به اندازه سختی هایی که تحمل می کنی، موفقیت کسب نمی کنی، بلکه باورهایت تعیین کننده مسیری هستند که برای رسیدن به خواسته ها، طی می کنی. باورهای قدرتمند کننده، مسیر صاف، هموار و آسان و باورهای محدود کننده، مسیر پر از سختی و مشکل را برایت رقم می زند”
“تنها کار تو، کنترل ورودی های ذهنت است. یعنی اجازه ورود به نگاه ها، حرف ها و تجاربی که نگرانی هایت را کمتر و ایمان و آرامش ات را بیشتر می کند. این یعنی ساختن باور!”
من موجودی ارتعاشی هستم که جهان به احساسم حین انجام اون عمل پاسخ میده نه به کارهایی که انجام میدم،قانون به افکارم پاسخ میده نه به شرایط کنونیم
صرف اینکه یک آدم موفق این حرف رو زده نباید باعث قبول کردنم بشه من باید ببینم این حرف ها یاحتی تجارب درمن باورقدرتمندکننده اینجادمیکنه یاخیر،
چون باورقدرتمندکننده مساوی هست با نتایج هماهنگ با خواسته.
خدایا ازت سپاسگزارم که نگاهمو به جهان هستی تغییر دادی من چقدرمشرک بودم درجهل مرکب بودم من درتاریکی بودم
به قول استاد توسرمای وحشتناک با نامناسب ترین لباس ها وبدون کفش داشتم یک گاری زنگ زده ی بسسسسسیار سنگین رو به سمت بالا توی یک شیب زیاد ومسیر سنگلاخ هول میدادم وفکر میکردم این یعنی زندگی طبیعی چون پدران من واجدادم هم همینکارو میکردن وفکرمیکردم این روال طبیعی زندگیه😥
بعداز آشنایی بااین سایت بااین آگاهی ها وبا تعهدی که درتغییر سبک زندگیم داشتم و باکنترل ورودی هام وتغذیه ی هرروزه ی ذهنم بااین باورهای قدرتمند کننده ،
کاملا متوجه بالاتررفتن فرکانسم هستم ،من دارم زندگی رو ونعمت هایی رو تجربه میکنم که تواین ۳۵سال هرگز نداشتم
کاملا تغییر در شرایط واتفافات رو دارم تجربه میکنم زندگی سراسر لذت ونوش از هرلحاظ
من به قدری که دارم به تعهداتم عمل میکنم دارم نتایج فوق العاده میگیرم
یقین دارم تمرین بیشتر ،نتایج بزرگتر ی رو برام به ارمغان میاره
سپاسگزارم مهربان پروردگارم که هدایتم کردی به این سایت توحیدی من چقدر در آرامشم وقتی باورکردم جهان پراز فراوانیه
فراوانی در دوستهای خوب،درمشتری های ثروتمند درروابط عالی در مسافرتهای پراز رفاه درکسب و کار عالی و پولساز در رشد اجتماعی ووشخصیتی ،فراوانی در علم درآگاهی ،درجوانی درسلامت جسم تناسب اندام
سپاسگزارم استادعزیزم که این آگاهی هارو دراختیارمن قراردادی
وسپاسگزارم ازخودم که هرروز متعهدانه دراین اقیانوس آگاهی ،آب تنی میکنم واز این تعهد،لذت بسیارمیبرم
سلام دوستان. الان که دارم مینویسم واقعا احساسم عالی و باور دارم که خدواند منو هدایت کرد به این مسیر. همون اینده ای که زمانی با دوستان راجبش حرف میزدم بهشون میگفتم من واقعا قشنگ و زیبا میبینمش و بهترین خودم رو در این دنیا دارم تجربه میکنم و اونها با خنده میگفتن که از این فانتزی ها بیا بیرون. و الان که نگاه میکنم به خاطر همین باور ها و نگاه قشنگ به اینده هدایت شدم به شغلی که ازادم و صبح ها همون تایمی که دوست دارم بیدار میشم بزرگترین ترس هام که ارتباط گرفتن با دیگران بود رو درستش کردم و یادم میاد همین چهار سال پیش بود که داخل یک کارگاه به بدترین حالت داشتم کار میکردم که فقط بتونم خرج لباس و هزینه های خودم رو در بیارم. دوستان خاستم از این جا بگم که من باور کردم که تمام اتفاقات زندگیم به واسطه فرکانس هام هستش و دو روزی هست دوره عزت نفس رو تهیه کردم و انقدر به من قدرت داده که در همین دو روز افزایش چشم گیر مشتری هام رو دارم میبینم. ممنون از همتون
شما با این فایل درون منو باورهای منو کلا شخم زدید.الله اکبر که چقدررررررررررررر باور محدودکننده داشتم و دارم الله اکبر.
من یه دفتری دارم با عنوان دفتر خاطرات که چندین ساله دارم توش مینویسم اوایل از بدبختی ها و بیچارگیام و بعد هم مسیر تحولم.ولی همیشه اون قسمتی که پر از بدبختی و بیچارگی بوده انگار برام افتخار داره.مثل جون از دفترم مراقبت میکنم تا روزی که به همه آرزوهام رسیدم منم از بدبختیم برای دیگران بگم.بگم که چقدررررر من سختی کشیدم.و الله اکبر از این باور که چقدر افتخار داشت برام.
همیشه باورم این بوده اون آدمایی که خیلی بدبختی کشیدن و بیچارگیشون از بقیه بیشتر بوده موفق تر از بقیه ان و به طبع همین باورم تو فایلهای شما تو کلام شما تو حرفهای شما دنبال ردپایی از بدبختی و بیچارگی چشم گیر تو گذشتتون بودم.همیشه وقتی از گذشته و اون قسمتی که از زندگی بندرعباستون میگفتید انگار این احساسی که به دنبال ردپایی از زجر و عذاب شدید تو گذشته ی آدمای موفق میگرده ارضا نمیشد.و هرچقدر فایل میدیدم ازتون همش سوال تو ذهنم بود پس چرا استاد از اون قسمت خیلی بزرگ(از نظر خودم اون بدبختی و زجری که باعث شده استاد به اینجا برسه)حرفی نمیزنه.الله اکبر.الله اکبر از این باور.
همیشه تو مسیری که دارم به جلو پیش میرم داشتم بدترین خاطراتمو مرور میکردم که مبادا یادم بره تا وقتی خیلی موفق شدم برای بقیه تعریف کنم.یعنی استاد بخدا قسم انقلابی درون من به پا کردید که هر چی فکر میکنم اون جمله ای که وصف حال من باشه رو پیدا نمیکنم.
اینکه همیشه باورم بوده که هیچی آسون به دست نمیاد.هرچی که آسون به دست بیاد راحتم از دست میره.واین انگار یه سد بزرگ بود بین من و خواسته ای که میخواستم به دست بیارم.هر بار که به چیزی راحت دست پیدا کردم که هرچند تعداد دفعاتش به خاطر باورهای فوق خرابم کم بوده.ولی همونم با شک و تردیدی که داشتم از دست دادمش.شک و تردید به اینکه منکه براش سختی نکشیدم پس چطور ممکنه به دست آورده باشمش پس حتما باید از دستش بدم.چون چیزی که با زحمت به دست نیاد نه ارزش داره نه اصلا برات میمونه.الله اکبر از این باورها.به قدری تو حرفاتون باورهای مخربمو پیدا کردم که هرچی بگم کم گفتم استاد نازنینم.همیشه به شما چشم یه آدم موفق نگاه میکردم ولی حالا با این فایلتون به شما به چشم سرآمد همه ی آدمهای موفق دنیا نگاه میکنم.چرا که تا بحال هیچ آدم موفقی رو ندیدم و نشنیدم که سختی های گذشته اش رو بولد نکرده باشه.
استاد شما چقدرررررررررر متفاوتید. چقدررررر متفاوت.چقدر این علامت سوال بزرگ تو ذهنم بود که از گذشته ی شما یه چیز خیلی عجیب غریب از بدبختی هاتون پیدا کنم که این حد از موفقیتتون رو برای ذهنم توجیه کنم که ببین به خاطر این بدبختیایی که کشیده الان به اینجا رسیده ها. ولی تو انگار هنوز اونقدر بدبختی تو گذشته ات نداری.
وای خدای من خداااااااای من همین الان چیزی یادم افتاد که اصلااااا کپ کردم خدای مننننننن
همین دیشب نشسته بودم کنار پنجره داشتم با خودم فکر میکردم خدایا هرجور فکر میکنم اونقدری که آدمهای موفق از بدبختیاشون میگن من در اون حد بدبختی نداشتم چی میشه اگه یه بلای وحشتناکی سر من بیاد بعد من از اون بلا جون سالم به در ببرم تا بعدا که موفق شدم بیام برای دیگران از اون بلا تعریف کنم انگار که اون بلا یا مصیبت منو ارزشمند میکرد.انگار جهان بهم میگه حالا که این بلای خیلی وحشتناک سرت اومده تو دیگه شایسته شدی که به این موفقیت برسی.اگه این بلا سرت نمی اومد تو شایستگیشو نداشتی که به این مقام و جایگاه برسی.الان دیگه با خیال راحت برو ازش استفاده که حلال شد برات.نوش جونت.انگار که تا قبل اومدن این بلا رسیدن به موفقیت و خوشبختی حروم بود.
استاد عزیزم همیشه بهتون باور داشتم و همیشه از روزی که شناختمون خواستم و سعی کردم شمارو الگوی خودم قرار بدم.اگه تمام فایلهایی که تا به حال ازتون دیدم و تمام فایلهایی که ازتون قراره ببینم رو بزارم کنار و فقط بگم همین یه فایل رو ازتون دیدم میتونم بگم یه گنج بی انتهاست.بی انتها.
نمیدونم چرا بعضی ها دوست دارن این حرفهارو باور کنن و زجر بکشن
من که اصلا دوست ندارم توی زندگی و کارم زجر بکشم
کاملا این جمله غلطه چون وقتی قبلا کارگر بودم و برای دیگران کار میکردم خیلی زجر میکشیدم بی خوابی داشتم اعصاب خردی داشتم تمام شدن حقوق در اخر ماه رو داشتم خرجهای اضافی داشتم و اصلا هم به هیچ جایی و هیچ موفقیتی نرسیدم
اما وقتی هدایت شدم به این مسیر و روی شغل مورد علاقم کار کردم خیلی راحت نعمتها میان .از جایی که فکرش رو نمیکنم برام مشتری سفارش میاد.درامدم در اول کار کمه اما همین کم بودن بسیار زیاد برکت داره و هیچ وقت تموم نمیشه .روابطم با همسر و دیگران بسیار عالی شده .هزینه های اضافی صفر شده .
پس مسیر زجر و بدبختی یه جاییش میلنگه اگه داریم زجر میکشیم به این معنی نیست که باید این رنجها رو بکشیم و صبور باشیم تا اوضاع عوض بشه نه همچین چیزی نیست و داریم خودمون رو گول میزنیم.
مسیر درست که باشه و با لذت باشه همیشهشادی هست ارامش هست نعمتها و ثروتها هست هدایت شدن به زمانها و مکانهای درست هست و این مسیر درست از باورهای توحیدی میاد
چند روز پیش با خودم حرف میزدم روی توحید کار میکردم که به یه باور مخرب در خودم رسیدم که ترس داشتم که دیگه مشتری نیاد و سفارش نداشته باشم و پول توی حسابم دارم کم میشه و نتیجه هم همین بود سفارشو مشتری خیلی کم شده بود و پول هم کم
وقتی این باور رو پیدا کردم دیدم ای وای چه شرک مخفی داشتم .من که دارم میگم خدا از بی نهایت طریق میتونه به من پول و نعمت بده و مشتری بیاره دیگه نباید ترسی داشته باشم نباید نگرانی و اضطراب و دلهره داشته باشم وقتی این احساسات رو دارم یعنی دارم از پول دور میشم
همون روز باور رو تغییر دادم و فردا صبحش توی یه فایلی شنیدم که این هم هدایت خداوند بود که میگفت خدایی که میتونه این همه برگ درختان دنیا رو هر کدوم یه جوری نقاشی کنه پس میتونه از من هم حمایت کنه و اونجا دیگه دلم غرص شد که دیگه جای ترسی نمیمونه و خدا برت میاره
این جمله رو توی دوره 12 قدم شنیدم که استاد گفتن وقتی تصمیم بگیری روی خودت کار کنی جهان هم کمکت میکنه که راحتتر باور کنی و خداراشکر این چند روز مشتری اومدو سفارشات زیاد شد
اینجاست که استاد میگه وقتی قوانین رو یاد بگیری ازشون استفاده کنی دیگه توی مسیر درست قرا میگیری و شکستی هم نداری همه چیز بهت الهام میشه
خدایا شکرت بابت قوانینی که برامون گذاشتی
خدایا شکرت بابت قدرتی که بهمون دادی
خدایاشکرت بابت مسیری که هدایتم کردی
خدایا شکرت به خاطر تمام چیزهایی که دادی و ندادی
استا ازت سپاسگذارم بایت فایلهای رایگان که برامون گذاشتید
سلام به همه دوستان بخصوص به استاد عزیز دلم و مریم خانم نازنین
#استاد یه مدته روی فایلهای «درآمد» کار میکنم و هر بار یه چیزی به ذهنم میاد، چند وقت پیش تو ذهنم اومد که کار کردن سخته و نشستم حسسابی درباره اش نوشتم تا هرچی تو ذهنمه بیرون بیاد.
_این تمرین «چرا» خیلی جالبه چندین بار از خودم پرسیدم نگین چرا فکر میکنی باید زیاد کار کنی؟ و همین کار کردن و پول ساختن رو تو ذهنت سخت کرده (هربار به جوابهای جدیدی رسیدم)
_من همش فکر میکنم باید سختی بکشم که کار کنم و پول دربیارم واسه همین ته ذهنم دوست دارم از اینور اونور (مثلا بابا و همسرم) بهم پول برسه چون از سختی کشیدن خوشم نمیاد.
_همش آدمایی رو دیدم که یا پارتی داشتن یا زیییاد کار کردن ( یه لیست از آدمایی که اطرافم هستن و خیلی کار کردن تا به پول برسن نوشتم تا بدونم چه چیزی رو نمیخوام، با جزئیات نوشتم)
_خب دوباره بهم بگو چرا فکر میکنی اگه بری سر کار سختی میکشی؟ چون پول که الکی به دست نمیاد باید برم سر کار، و سر کار رفتن یعنی صبح زود از خونه بیرون برم، یا ساعت 4 موقع خواب که ناهار خوردم و بدنم خسته است برم بیرون مثل امروز منشی دندون پزشکی، خود دکتر که دیگه هیچی، هم صبح میره درمانگاه هم عصر میاد مطب!
_خدایا من از بیرون رفتن از سر ساعت خودم رو به محل کار رسوندن میترسم به نظرم سختیه، اینکه حس میکنم اگه برم سر کار برای اینکه گرسنه نشم مجبورم غذا بخورم، نه اینکه هر موقع گرسنه م شد غذا بخورم و این باعث میشه چاق بشم.
_یا پسرم مریض بشه و من نتونم مرخصی بگیرم (برای خواهرم که شهری دیگه هست چند بار این اتفاق افتاد و مامانم میرفت و دخترش رو نگه میداشت ولی الان دیگه مامانم نیست)
_ خیلی از مامان و بابام شنیدم که با خنده به خواهرم میگفتن مگه پول علف خرسه؟ که اینقدر راحت خرج میکنی، و برداشت کردم که پول راحت بدست نمیاد و زیاد نیست پس باید سختی کشید تا بدست بیاد. ( این باور دقیقا داره میگه که پول درآوردن سخته ، فراوانی وجود نداره ، پول اگه خرج بشه دیگه تموم میشه ، باور به خدای خودت نداری ) (پول رو چون سخت بدست آوردی سخت هم باید خرج کنی)
_بابام همیشه این مثال رو تعریف میکرد که پسره رفته در نونوایی باباش کار میکرده، اما مامانش هم بهش پول میداده باباش سکه رومیندازه تو تنور اما پسره اهمیت نمیده تا اینکه دیگه مامانش بهش پول نمیده و وقتی باباش پولش رو میندازه تو تنور پسره میره از تو آتیش سکه رو درمیاره باباش میگه اها الان معلوم شد تو خودت کار کردی و زحمت کشیدی که حاضر نیستی الکی پولت رو هدر بدی، و این تو ذهن من یعنی باید حساابی زحمت کشید تا پول بدست بیاد.
_نابرده رنج گنج میسر نمیشود کلاس سوم بودم که حتی صحنه ای که کتاب رو میخوندن و جایی که من نشسته بودم رو یادمه. دقیق نمیدونم اما تو ذهنمه که این شعر رو از بابام هم شنیدم.
# بعد تو عقل کل سرچ زدم و کلی تمرین و جمله در این باره پیدا کردم و یادداشت کردم. (خدایی این عقل کل یک دانشنامه ی کااامله)
#آخر سر حس میکنم اون قسمت «مگه پول علف خرسه؟» بیشتر روم اثر گذاشته بوده و بارها با خودم میگم که آره بابا پول علف خرسه.
#انگار وقتی مینویسم میفهمم دقیقا کدوم جمله یا اتفاق باعث بوجود اومدن این مسئله تو من شده و این باعث میشه رفعش کنم.
امروز 13 بهمن من دوباره رفتم نمایشگاه بین المللی طلا و جواهرات ، که تو ورکشاپ رایگان یه مجموعه ای که غرفه داشتن شرکت کنم تا باز مثل دیروز یاد بگیرم
من دیروز که برگشتم خونه گفتم ببین طراحی طلا و جواهرات که گفت پرسپکتیو هست دقیقا عین طراحی و اصولی بود که من تو کلاس طراحی سال 96 رفتم گذروندم پیش استادم که الانم رنگ روغن رو شروع کردم و استادم بارها تو کلاس میگه که بچه ها طراحی رو غافل نشید هر روز از اشیا و هرچیزی که اطرافتونه تمرین کنید و بکشید مثلایه نفر بشینه روبروتون و شما چهره شو بکشید تا دستتون یاد بگیره و طراحی رو فراموش نکنه یا اینکه یه نمکدون یا یه میز یا هرچیز دیگه نگاه کنید و فقط طراحی کنید و تمرین ، این تاکیدی هست که بارها استادم میگه
وقتی اینو یادم اومد ،گفتم عین قوانین خدا که استاد عباسمنش گفتن هر روز باید کنترل ذهنمونو بدست بگیریم و آگاهانه شروع کنیم به حرف زدن با خدا و تکرار باورهای قدرتمند کننده و احساس خوب داشته باشیم و سپاسگزاری کنیم و توجهمونو بدیم به خواسته ها
بعد یاد طراحی اصولی که دیروز تو ورکشاپ نمایشگاه طلا رفتم میگفت ، گفتم پس اگه اصل یکیه برای همه شون میتونم هم تمرین کنم هم کنار تمرینام طراحی طلا هم بکنم در هر صورت جزء تمرینه برای هر دو طراحیم
بعد من که یکم دیر رسیدم و نیم ساعت از رنگ کردن استاد طراحی رو دیدم تو ورکشاپ
کلی کارای خودشو آورده بود و طراحیاشو همه کسایی که اومده بودن دیدن
منم دیدم و عکس گرفتم از کاراشون
بعد یه لحظه متوجه شدم ذهنم داره حرف میزنه و از احساسم فهمیدم که داشتم نگران میشدم و میگفتم من آخه میرسم همه اینارو انجام بدم ؟ و ذهنم میگفت این همه طراح طلا و جواهر و طرحای مختلف توچجوری میتونی بری طرحاتو نشون بدی به طلا فروشیا
آخه دیروز که نمایشگاه بودم یه آقایی اومد کنار ویترینی که من وایساده بودم و نگاه میکردم به جواهراتش ،شروع کرد به صحبت کردن با طراح و سازنده اش که یه خانم بود و گفت شماره تونو بدین تا با همکاری باهاتون هماهنگ کنیم و تازه دیروز از سوئیس رسیدم
بعد منم به حرفاشون گوش میدادم خیلی دوست داشتم بگم اگه طراح هم میخواین یا طرحای طلا منم طرحامو نشون بدم ولی نگفتم و وقتی داشت شماره شو میداد به غرفه دار منم شماره شو تو خاطرم نگه داشتم و تو گوشیم ذخیره کردم نمیدونم چرا بعد به خودم گفتم شماره شو بدون اجازه ذخیره کردی که چی ؟ مثلا میخوای زنگ بزنی بگی طرح داری یا چی میخوای بگی ؟ نه مدرک داری فعلا نه چیزی داری فقط دوره آموزشتو میگذرونی
این گذشت و امروز که من طرحا و طلا هارو دیدم و ذهنم شروع کرد
و بعد یه لحظه گفتم خدایا من یعنی مسیرم درسته ؟
انقدر ذهنم شروع کرد که من این سوالو کردم قبلش میگفت که تو هم میری کلاس رنگ روغن هم میری نقاشیاتو میفروشی هم طراحی طلا با نرم افزار میری همه اینارو چجوری میخوای برسی و تلاش کردم تا متوقفش کنم و تو راه یه حسی منو برگردوند به فصل اول روز شمار تحول زندگیم
انگار یه صدایی میگفت برو فصل یک و بخون و گوش بده
وقتی رفتم دیدم در مورد عزت نفس هست و ارزشمندی
گفتم آره همین بود خدا میخواستی بهم بگی یادآوری کنی که حواسم بهت هست یادت باشه تو ارزشمندی از من هستی و تمام تو منم ربّ تو
و بعد سعی کردم که به فایلا گوش بدم و توجهمو به سپاسگزاری و حال خوب برسونم
و به خودم تکرار میکردم ببین طیبه گوش نده به حرفای ذهن ، ببین ذهن ، الکی حرف بیهوده نزن بیا از خدایی برات بگم که بی نهایت ایده داره
خدا برای هر طراح طلا و جواهرات ،به ازای هر نفر بی نهایت طرح وجود داره که بهشون الهام میشه و باتوجه به مدار هر طراح طلا ،خدا بهش در حد همون مدار ایده میده و یادت باشه خدا هدایتت میکنه خدا برات مشتری میشه خدا برات همه چی میشه خدا کمکت میکنه و خداست که همه طرحاتو بهت میگه
تو هیچ اعتباری نداری که بگی نه طرحا رو خودم کشیدم تو در برابر خدا هیچی نیستی تو هیچی وقتی که تمام تو از خداست پس خدا کمک میکنه
تو فقط مسیر و برو و لذت ببر و نترس و نگران نباش که خدا به وعده اش عمل میکنه
و همه چی طبیعی درست میشه
با این حرفا به خودم یادآور میشدم که
طیبه تو این مدت چقدر خدا کمکت کرد، چقدر زندگیت تغییر کرد پس تو آروم باش و ادامه بده
همون خدا که تو رو تو این مسیر قرار داده مسیر طراحی طلا و جواهرات کنار رنگ روغن و نقاشیات مطمئن باش خیلی طبیعی همه کاراتو برات انجام میده
خیلی راحت به هر دوشون میرسی
تو دوست داری نقاشیات بره تو موزه ها بره تو حراجی های فروش میلیون دلاری کشورای مختلف نقاشیاتو هر کس دید خدارو یاد کنه
و طراح و ایده پرداز طلا و جواهرات بشی و یادت باشه تو با کسی در رقابت نیستی
تو فقط تلاش میکنی از هر لحظه و هر روز خودت موفق تر باشی تو از مسیر لذت ببر و ادامه بده
در هردو صورت تو داری لذت میبری از هر دوتا کار و فروش نقاشیات تو خیابون و پارک
الان یادم اومد خدا باز یادآوری کرد که برو ایده هایی که نوشتی رو عملی کن قدم بردار برای بقیه ایده ها تا قدم بعدی بهت گفته بشه
چشم خدا جونم عزیز دلم عشق دلم چشم با عشق قدم هامو برمیدارم
دیروز من از جاکلیدیام چند تایی همراهم برده بودم تو نمایشگاه به چند نفر هدیه دادم خیلی حس خوبی داشت خیلی ذوق میکردم
امروزم هدیه دادم یه چند تایی خیلی حس فوق العاده ای داشت که فراوانی هست و بخشش رو از خدا یاد بگیرم
الان که به فایل امروز تحول زندگی گوش دادم برام یه درس داشت که تو کنترل ذهنتو سعی کن بیشتر به دست بگیری و تلاش کنی تو تغییر باورات و قدم برداری
و خیلی راحت اتفاق میفته همه چیز
کنترل ورودی هات رو تلاش کن
امروز من بارها از خدا خواستم که کمکم کنه هر لحظه خودشو یادم بندازه که من هر لحظه باهاش حرف بزنم تا ذهنم خواست شروع کنه خدا زود دستمو بگیره و میگیره مثل امروز که زود منو آگاه کرد و یادآور شد برام
بنام خداوند بخشنده و مهربان که هر چه دارم از آن اوست
روز شمار تحول زندگی زیبا و ارزشمند من به سمت بینهایت ثروت و نعمت روز پنجاه سه
سپاس گزار پروردگار بزرگم هستم که توفیق داد در این مسیر زیبا بمانم هر روز به لطف پروردگار شرایط برایم بهتر می شود اوضاع واقعا بهتر میشود تغیر در شخصیت ام را به وضوح حس میکنم این بینهایت جای خوشی است خدایا شکر ات
خدای بزرگم بدون شک تو به من نزدیکی از من محافظت میکنی کمک، هدایت میکنی دست مرا رها نخواهی کرد بارم زمین نمی ماند یک جوری حل خواهد شد
“مسیر هموار یا سنگلاخی”
درس های ارزشمند که از این فایل یاد گرفتم واقعا نمیشه قیمت گذاشت خدایا شکر ات چقدر خوشبختم که با استاد عباسمنش آشنا شدم خدایا ممنون ازت که مرا با استاد عباس منش آشنا کردی این بهترین اتفاق زندگی ام است
* هر آنچه که از دانشمندان و افراد موفق ثروتمند می شنوم فقد آنهای را بپذیرم که به من کمک میکند به رشد و پیشرفت و سلامتی موفقیت من کمک میکند چون هیچ کس کامل نیست مهم نیست افراد چقدر موفق و ثروتمند و چه جایگاهی دارد بدون شک همه در پهلوی باورهای قدرتمندکننده باورهای نادرستی هم دارند
* اکثر داستان ها فیلم ها مستند های که درباره افراد موفق می شنویم تمرکز شان روی بخش های هست که خیلی بدبختی کشیده و زجر کشیده در نهایت موفق شده واقعا این باور در وجود 99 در صد افراد هستند اتفاقا پدر خودم شدیدا دوست دارد این باور را به ما القا کند که برای موفق شدن و پولدار شدن باید زجر بکشی سخت باید تلاش کنی هر وقتی که من ایده ها و خواسته هایم را میگویم خیلی به من میخنده و همان حرف های همیشگی که باید زجر بکشی تا موفق شوی را تکرار میکند
* جهان خداوند نیازی ندارد تا من زجر بکشم بعد موفق شوم عجب باور قشنگی ذهنم کاملا خلع سلاح شد چقدر باور قشنگی در جهان که پر از فراوانی است بینهایت نعمت و ثروت وجود دارد اگر من باورهای درستی داشته باشم از همان اول به مسیر های درست به ایده های که خیلی راحت به هدف ام میرسم هدایت می شوم مسیر ها الهام میشه
* پذیرفتن این باور خیلی خطرناک است چون اگر باور کنم به مسیرهای هدایت می شوم که باید زجر بکشم بعد موفق شوم زندگی من مصداق از تلاش زیاد، زجر کشیدن، شکست خوردن در نهایت کمی موفقیت خواهد بود چون من به این شکل باورکرده ام جهان آیینه باورهایم هست هر آنچه را میبینم می شنوم تجسم میکنم بارها می شنوم تبدیل به باور میشه وقتی باور کنم جهان باورهایم را ثابت میکند
سلام استاد عزیزم امروز اولین نظریه خودم رو برای شخص شریف شما و اعضای محترم گروه عباس منش به نمایش میزارم تا تونسته باشم گوشه ای از تجربه ی حس خوبم رو که در یک ماه اخیر بدست آوردم رو برای شما و دوستای عزیزم بازگو کنم.
من یک انسانم که طلبم از خداوند در زندگیم فقط و فقط بهره گیری از نعمتهای بی انتهای اوست و این باور من از زندگی بودو هست.
وخداوند متعال شمارو در مسیر زندگی من قرار داد تا بلکه جهشی در این نبرد ایجاد بشه و با وجود امواج منفی در اطراف زندگیم بتونم هرچه سریعتر با رویاهایی که در ذهن من رویا نیستند مواجع بشم.
آسایش آرامش حس خوب و حس وجود خداوند در بتن وجود خودم در زندگیم باعث شده باور کنم خیلی خیلی خیلی زود ودر آینده بسیار نزدیک من به اهدافم میرسم.
استاد بزرگوار شما یادآور مسائلی در زندگی من و همسرم هستید که بلکه در فایل ذهنی ما از قبل بوده و ما بدون اهمیت به اونها خیلی ساده در ذهنمون بایگانیش کرده بودیم و حال خوشحالم که کشیدیشمون بیرون از تو کشوی آخریه کمد دیواری انباری پایین کلبه ذهنمون .
استاد اما یه ولی وجود داره …
کلیییییییی خااااک نشسته رو این زونکنا لایه به لایه ورقهاش خاکی نشسته نوشته هاش کم رنگ شده و ما باید بااااااا احتیاط خیلی زیاد به اونا شکل نو ببخشیم واین…
دقیقا این تاکیدهایی که شما برای ما در نظر گرفتید و تمرینهای پی در پی هرثانیه و کنتر بی نهایت رو باورهاو ورودیهای ذهنمونه.
و من به این نتیجه دست پیدا کردم که از ریشه اون انباری پایین کلبه ذهنمو آبو جارو کنم و با یه معماری شیک و مدرن تبدیلش کنم به یک کارگاه با کلی پرسنل مجرب که فقط کارشون این باشه که ورودیهای قدرتمند و دریافت کنند و با بسته بندی های شیکاونارو تو جایگاه مخصوص خودشون قرار بدن اینجوری میتونم تولید خوب و بهتری داشته باشم در ذهنم و به موفقیتهام دسترسی سریع پیدا کنم.
استاد ،خدارو جوری تصور میکنم در ذهنم بییییییییییی مثال بیییییی مثال یکی اسمش رو که میارم اشک شوق در چشمام جمع میشه اصلا واقعا باورتون نمیشه ارتباط میلیمتری دارم باهاش انگا تموم جهان رو میزاره کنار و فقط با من به میز گرد میشینه. استاد ما عجب موجود بینظیری هستیم چقدر خوبه که بیدار بشیم چقدر خوبه که واقعیت هارو بپذیریم.
دوستان خداوند برای صدم ثانیه ای که که در اختیار ما میزاره ارزش قائل شده و در این حد که هر ثانیه اگر طلب کنیم بی شک اون خواسترو برامون برآورده میکنه. اگر کسی در زندگیش به جایی نمیرسه فقط بخاطر اینکه خدارو جور دیگه ای باور کرده و بیخیال کلبه ذهنش شده چه برسه به انباری پایینش و تابع زبان دیگران شدن و همش در کلبه ذهنی بقیه رفت و آمد دارن.
خلاصه:
خدارو شاکرم که در مرحله اول حس خوب رو کسب کردم و پایه اصلی موفقیتم بنا شده تا بتونم با داشتنش به همچی برسم بی شک و تردید و به یقین میرسم.
استاد کلیپی دارم تهیه و تنظیم میکنم در زمینه حس خوب و این کار در خلوت خودم از زبان ذهن و قلبم هست و یقینا اینجوری همیشه میتونم سربلندو ثروتمندو سعادتمند در دنیا و آخرت باشم. خیلی دوست دارم بعد از اینکه تموم شد هدیه بدمش به شما ازین بابت مفتخر میشم.
سعادت و سربلندی از آن ماست و این آرزوی ما برای شما در دنیا و آخرت
با سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه ی دوستان گرامی
بسیارعالی و فوقالعاده بود این نوع نگرش به موفقیت
معمولا تغییر دادن دیدگاه ها کار سختیه اما اگه ما هم با گذر زمان افکار قدیمی رو کنار بذاریم و خودمونو به قولی آپدیت کنیم میتونیم در کوتاه ترین زمان ممکن به ثروت عظیم برسیم
هنری فورد حدود 23 سال طول کشید تا به اولین میلیارد دلار رسید با اون همه مشقت و سختی
ولی مارک زاکربرگ موسس FACEBOOK حدود 1 سال طول کشید به این ثروت برسه9
سالها خودمونو با این نوع تفکر وفق داده بودیم و دقیقا همونجوری میشد که بهش فکر میکردیم و فکر میکردیم با مثل نمودار سینوسی طی کنیم مسیر موفقیت رواما موفقیت مسیر و جاده ی زیبایی داره پس ارزش قشنگتر فکر کردن رو داره
سلام به استادعباس منش ودوستان عزیزم خیلی خوشحال هستم که درجمع شماهستم خداراهرروزسپاسگذارم که چنین قوانین راگذاشتی بدون تغییر ودرست خدایاشکرت میخواستم ردپای دیگری بزارم ازخودم وبعضی وقت هابرمیگردم به نوشته های قبلم میفهم کهذچقدررشدکردم فرکانس هایم ومدارم بالاتررفته وخداراشکرمیکنم و این فایل من رایادیکی ازترمزهای زندگی ام انداخت درلایه های ضمیر ناخودآگاهم انکاردوست داشتم به سختی ثروت برسم وبعدبیام بهشون بگم پوستم کندشدتابه اینجارسیدم ووقتی که دورعزت نفس گوش کردم وتمریناتش راانجام دادم وقوانین رادرک کردم والان دارم بیشتر روخودم کارمیکنم که به راحتی وبرای خودم ثروتمند شوم وزندگی ام لذت ببرم تاکامنت بعدی بای
یه نام مهربان پروردگار باسخاوتم که جهان رو پراز فراوانی آفرید
ردپای۵۳✅👍👣
“تو به اندازه سختی هایی که تحمل می کنی، موفقیت کسب نمی کنی، بلکه باورهایت تعیین کننده مسیری هستند که برای رسیدن به خواسته ها، طی می کنی. باورهای قدرتمند کننده، مسیر صاف، هموار و آسان و باورهای محدود کننده، مسیر پر از سختی و مشکل را برایت رقم می زند”
“تنها کار تو، کنترل ورودی های ذهنت است. یعنی اجازه ورود به نگاه ها، حرف ها و تجاربی که نگرانی هایت را کمتر و ایمان و آرامش ات را بیشتر می کند. این یعنی ساختن باور!”
من موجودی ارتعاشی هستم که جهان به احساسم حین انجام اون عمل پاسخ میده نه به کارهایی که انجام میدم،قانون به افکارم پاسخ میده نه به شرایط کنونیم
صرف اینکه یک آدم موفق این حرف رو زده نباید باعث قبول کردنم بشه من باید ببینم این حرف ها یاحتی تجارب درمن باورقدرتمندکننده اینجادمیکنه یاخیر،
چون باورقدرتمندکننده مساوی هست با نتایج هماهنگ با خواسته.
خدایا ازت سپاسگزارم که نگاهمو به جهان هستی تغییر دادی من چقدرمشرک بودم درجهل مرکب بودم من درتاریکی بودم
به قول استاد توسرمای وحشتناک با نامناسب ترین لباس ها وبدون کفش داشتم یک گاری زنگ زده ی بسسسسسیار سنگین رو به سمت بالا توی یک شیب زیاد ومسیر سنگلاخ هول میدادم وفکر میکردم این یعنی زندگی طبیعی چون پدران من واجدادم هم همینکارو میکردن وفکرمیکردم این روال طبیعی زندگیه😥
بعداز آشنایی بااین سایت بااین آگاهی ها وبا تعهدی که درتغییر سبک زندگیم داشتم و باکنترل ورودی هام وتغذیه ی هرروزه ی ذهنم بااین باورهای قدرتمند کننده ،
کاملا متوجه بالاتررفتن فرکانسم هستم ،من دارم زندگی رو ونعمت هایی رو تجربه میکنم که تواین ۳۵سال هرگز نداشتم
کاملا تغییر در شرایط واتفافات رو دارم تجربه میکنم زندگی سراسر لذت ونوش از هرلحاظ
من به قدری که دارم به تعهداتم عمل میکنم دارم نتایج فوق العاده میگیرم
یقین دارم تمرین بیشتر ،نتایج بزرگتر ی رو برام به ارمغان میاره
سپاسگزارم مهربان پروردگارم که هدایتم کردی به این سایت توحیدی من چقدر در آرامشم وقتی باورکردم جهان پراز فراوانیه
فراوانی در دوستهای خوب،درمشتری های ثروتمند درروابط عالی در مسافرتهای پراز رفاه درکسب و کار عالی و پولساز در رشد اجتماعی ووشخصیتی ،فراوانی در علم درآگاهی ،درجوانی درسلامت جسم تناسب اندام
سپاسگزارم استادعزیزم که این آگاهی هارو دراختیارمن قراردادی
وسپاسگزارم ازخودم که هرروز متعهدانه دراین اقیانوس آگاهی ،آب تنی میکنم واز این تعهد،لذت بسیارمیبرم
عشق برای همتون💚🤲
سلام دوستان. الان که دارم مینویسم واقعا احساسم عالی و باور دارم که خدواند منو هدایت کرد به این مسیر. همون اینده ای که زمانی با دوستان راجبش حرف میزدم بهشون میگفتم من واقعا قشنگ و زیبا میبینمش و بهترین خودم رو در این دنیا دارم تجربه میکنم و اونها با خنده میگفتن که از این فانتزی ها بیا بیرون. و الان که نگاه میکنم به خاطر همین باور ها و نگاه قشنگ به اینده هدایت شدم به شغلی که ازادم و صبح ها همون تایمی که دوست دارم بیدار میشم بزرگترین ترس هام که ارتباط گرفتن با دیگران بود رو درستش کردم و یادم میاد همین چهار سال پیش بود که داخل یک کارگاه به بدترین حالت داشتم کار میکردم که فقط بتونم خرج لباس و هزینه های خودم رو در بیارم. دوستان خاستم از این جا بگم که من باور کردم که تمام اتفاقات زندگیم به واسطه فرکانس هام هستش و دو روزی هست دوره عزت نفس رو تهیه کردم و انقدر به من قدرت داده که در همین دو روز افزایش چشم گیر مشتری هام رو دارم میبینم. ممنون از همتون
سلام استاد عزیزم
چطور میتونم چیزی رو که احساس میکنم به زبون بیارم
شما با این فایل درون منو باورهای منو کلا شخم زدید.الله اکبر که چقدررررررررررررر باور محدودکننده داشتم و دارم الله اکبر.
من یه دفتری دارم با عنوان دفتر خاطرات که چندین ساله دارم توش مینویسم اوایل از بدبختی ها و بیچارگیام و بعد هم مسیر تحولم.ولی همیشه اون قسمتی که پر از بدبختی و بیچارگی بوده انگار برام افتخار داره.مثل جون از دفترم مراقبت میکنم تا روزی که به همه آرزوهام رسیدم منم از بدبختیم برای دیگران بگم.بگم که چقدررررر من سختی کشیدم.و الله اکبر از این باور که چقدر افتخار داشت برام.
همیشه باورم این بوده اون آدمایی که خیلی بدبختی کشیدن و بیچارگیشون از بقیه بیشتر بوده موفق تر از بقیه ان و به طبع همین باورم تو فایلهای شما تو کلام شما تو حرفهای شما دنبال ردپایی از بدبختی و بیچارگی چشم گیر تو گذشتتون بودم.همیشه وقتی از گذشته و اون قسمتی که از زندگی بندرعباستون میگفتید انگار این احساسی که به دنبال ردپایی از زجر و عذاب شدید تو گذشته ی آدمای موفق میگرده ارضا نمیشد.و هرچقدر فایل میدیدم ازتون همش سوال تو ذهنم بود پس چرا استاد از اون قسمت خیلی بزرگ(از نظر خودم اون بدبختی و زجری که باعث شده استاد به اینجا برسه)حرفی نمیزنه.الله اکبر.الله اکبر از این باور.
همیشه تو مسیری که دارم به جلو پیش میرم داشتم بدترین خاطراتمو مرور میکردم که مبادا یادم بره تا وقتی خیلی موفق شدم برای بقیه تعریف کنم.یعنی استاد بخدا قسم انقلابی درون من به پا کردید که هر چی فکر میکنم اون جمله ای که وصف حال من باشه رو پیدا نمیکنم.
اینکه همیشه باورم بوده که هیچی آسون به دست نمیاد.هرچی که آسون به دست بیاد راحتم از دست میره.واین انگار یه سد بزرگ بود بین من و خواسته ای که میخواستم به دست بیارم.هر بار که به چیزی راحت دست پیدا کردم که هرچند تعداد دفعاتش به خاطر باورهای فوق خرابم کم بوده.ولی همونم با شک و تردیدی که داشتم از دست دادمش.شک و تردید به اینکه منکه براش سختی نکشیدم پس چطور ممکنه به دست آورده باشمش پس حتما باید از دستش بدم.چون چیزی که با زحمت به دست نیاد نه ارزش داره نه اصلا برات میمونه.الله اکبر از این باورها.به قدری تو حرفاتون باورهای مخربمو پیدا کردم که هرچی بگم کم گفتم استاد نازنینم.همیشه به شما چشم یه آدم موفق نگاه میکردم ولی حالا با این فایلتون به شما به چشم سرآمد همه ی آدمهای موفق دنیا نگاه میکنم.چرا که تا بحال هیچ آدم موفقی رو ندیدم و نشنیدم که سختی های گذشته اش رو بولد نکرده باشه.
استاد شما چقدرررررررررر متفاوتید. چقدررررر متفاوت.چقدر این علامت سوال بزرگ تو ذهنم بود که از گذشته ی شما یه چیز خیلی عجیب غریب از بدبختی هاتون پیدا کنم که این حد از موفقیتتون رو برای ذهنم توجیه کنم که ببین به خاطر این بدبختیایی که کشیده الان به اینجا رسیده ها. ولی تو انگار هنوز اونقدر بدبختی تو گذشته ات نداری.
وای خدای من خداااااااای من همین الان چیزی یادم افتاد که اصلااااا کپ کردم خدای مننننننن
همین دیشب نشسته بودم کنار پنجره داشتم با خودم فکر میکردم خدایا هرجور فکر میکنم اونقدری که آدمهای موفق از بدبختیاشون میگن من در اون حد بدبختی نداشتم چی میشه اگه یه بلای وحشتناکی سر من بیاد بعد من از اون بلا جون سالم به در ببرم تا بعدا که موفق شدم بیام برای دیگران از اون بلا تعریف کنم انگار که اون بلا یا مصیبت منو ارزشمند میکرد.انگار جهان بهم میگه حالا که این بلای خیلی وحشتناک سرت اومده تو دیگه شایسته شدی که به این موفقیت برسی.اگه این بلا سرت نمی اومد تو شایستگیشو نداشتی که به این مقام و جایگاه برسی.الان دیگه با خیال راحت برو ازش استفاده که حلال شد برات.نوش جونت.انگار که تا قبل اومدن این بلا رسیدن به موفقیت و خوشبختی حروم بود.
خدایااااااا چطور شکرت کنم.که هربار خوندمت اجابتم کردی.
استاد عزیزم همیشه بهتون باور داشتم و همیشه از روزی که شناختمون خواستم و سعی کردم شمارو الگوی خودم قرار بدم.اگه تمام فایلهایی که تا به حال ازتون دیدم و تمام فایلهایی که ازتون قراره ببینم رو بزارم کنار و فقط بگم همین یه فایل رو ازتون دیدم میتونم بگم یه گنج بی انتهاست.بی انتها.
ثروت و شادی سلامتی روابطتون روز افزون.
در پناه الله یکتا
به نام خدا
سلام به همگی
نمیدونم چرا بعضی ها دوست دارن این حرفهارو باور کنن و زجر بکشن
من که اصلا دوست ندارم توی زندگی و کارم زجر بکشم
کاملا این جمله غلطه چون وقتی قبلا کارگر بودم و برای دیگران کار میکردم خیلی زجر میکشیدم بی خوابی داشتم اعصاب خردی داشتم تمام شدن حقوق در اخر ماه رو داشتم خرجهای اضافی داشتم و اصلا هم به هیچ جایی و هیچ موفقیتی نرسیدم
اما وقتی هدایت شدم به این مسیر و روی شغل مورد علاقم کار کردم خیلی راحت نعمتها میان .از جایی که فکرش رو نمیکنم برام مشتری سفارش میاد.درامدم در اول کار کمه اما همین کم بودن بسیار زیاد برکت داره و هیچ وقت تموم نمیشه .روابطم با همسر و دیگران بسیار عالی شده .هزینه های اضافی صفر شده .
پس مسیر زجر و بدبختی یه جاییش میلنگه اگه داریم زجر میکشیم به این معنی نیست که باید این رنجها رو بکشیم و صبور باشیم تا اوضاع عوض بشه نه همچین چیزی نیست و داریم خودمون رو گول میزنیم.
مسیر درست که باشه و با لذت باشه همیشهشادی هست ارامش هست نعمتها و ثروتها هست هدایت شدن به زمانها و مکانهای درست هست و این مسیر درست از باورهای توحیدی میاد
چند روز پیش با خودم حرف میزدم روی توحید کار میکردم که به یه باور مخرب در خودم رسیدم که ترس داشتم که دیگه مشتری نیاد و سفارش نداشته باشم و پول توی حسابم دارم کم میشه و نتیجه هم همین بود سفارشو مشتری خیلی کم شده بود و پول هم کم
وقتی این باور رو پیدا کردم دیدم ای وای چه شرک مخفی داشتم .من که دارم میگم خدا از بی نهایت طریق میتونه به من پول و نعمت بده و مشتری بیاره دیگه نباید ترسی داشته باشم نباید نگرانی و اضطراب و دلهره داشته باشم وقتی این احساسات رو دارم یعنی دارم از پول دور میشم
همون روز باور رو تغییر دادم و فردا صبحش توی یه فایلی شنیدم که این هم هدایت خداوند بود که میگفت خدایی که میتونه این همه برگ درختان دنیا رو هر کدوم یه جوری نقاشی کنه پس میتونه از من هم حمایت کنه و اونجا دیگه دلم غرص شد که دیگه جای ترسی نمیمونه و خدا برت میاره
این جمله رو توی دوره 12 قدم شنیدم که استاد گفتن وقتی تصمیم بگیری روی خودت کار کنی جهان هم کمکت میکنه که راحتتر باور کنی و خداراشکر این چند روز مشتری اومدو سفارشات زیاد شد
اینجاست که استاد میگه وقتی قوانین رو یاد بگیری ازشون استفاده کنی دیگه توی مسیر درست قرا میگیری و شکستی هم نداری همه چیز بهت الهام میشه
خدایا شکرت بابت قوانینی که برامون گذاشتی
خدایا شکرت بابت قدرتی که بهمون دادی
خدایاشکرت بابت مسیری که هدایتم کردی
خدایا شکرت به خاطر تمام چیزهایی که دادی و ندادی
استا ازت سپاسگذارم بایت فایلهای رایگان که برامون گذاشتید
هر جا هستید ثروتمندتر و موفقتر باشید
سلام به همه دوستان بخصوص به استاد عزیز دلم و مریم خانم نازنین
#استاد یه مدته روی فایلهای «درآمد» کار میکنم و هر بار یه چیزی به ذهنم میاد، چند وقت پیش تو ذهنم اومد که کار کردن سخته و نشستم حسسابی درباره اش نوشتم تا هرچی تو ذهنمه بیرون بیاد.
_این تمرین «چرا» خیلی جالبه چندین بار از خودم پرسیدم نگین چرا فکر میکنی باید زیاد کار کنی؟ و همین کار کردن و پول ساختن رو تو ذهنت سخت کرده (هربار به جوابهای جدیدی رسیدم)
_من همش فکر میکنم باید سختی بکشم که کار کنم و پول دربیارم واسه همین ته ذهنم دوست دارم از اینور اونور (مثلا بابا و همسرم) بهم پول برسه چون از سختی کشیدن خوشم نمیاد.
_همش آدمایی رو دیدم که یا پارتی داشتن یا زیییاد کار کردن ( یه لیست از آدمایی که اطرافم هستن و خیلی کار کردن تا به پول برسن نوشتم تا بدونم چه چیزی رو نمیخوام، با جزئیات نوشتم)
_خب دوباره بهم بگو چرا فکر میکنی اگه بری سر کار سختی میکشی؟ چون پول که الکی به دست نمیاد باید برم سر کار، و سر کار رفتن یعنی صبح زود از خونه بیرون برم، یا ساعت 4 موقع خواب که ناهار خوردم و بدنم خسته است برم بیرون مثل امروز منشی دندون پزشکی، خود دکتر که دیگه هیچی، هم صبح میره درمانگاه هم عصر میاد مطب!
_خدایا من از بیرون رفتن از سر ساعت خودم رو به محل کار رسوندن میترسم به نظرم سختیه، اینکه حس میکنم اگه برم سر کار برای اینکه گرسنه نشم مجبورم غذا بخورم، نه اینکه هر موقع گرسنه م شد غذا بخورم و این باعث میشه چاق بشم.
_یا پسرم مریض بشه و من نتونم مرخصی بگیرم (برای خواهرم که شهری دیگه هست چند بار این اتفاق افتاد و مامانم میرفت و دخترش رو نگه میداشت ولی الان دیگه مامانم نیست)
_ خیلی از مامان و بابام شنیدم که با خنده به خواهرم میگفتن مگه پول علف خرسه؟ که اینقدر راحت خرج میکنی، و برداشت کردم که پول راحت بدست نمیاد و زیاد نیست پس باید سختی کشید تا بدست بیاد. ( این باور دقیقا داره میگه که پول درآوردن سخته ، فراوانی وجود نداره ، پول اگه خرج بشه دیگه تموم میشه ، باور به خدای خودت نداری ) (پول رو چون سخت بدست آوردی سخت هم باید خرج کنی)
_بابام همیشه این مثال رو تعریف میکرد که پسره رفته در نونوایی باباش کار میکرده، اما مامانش هم بهش پول میداده باباش سکه رومیندازه تو تنور اما پسره اهمیت نمیده تا اینکه دیگه مامانش بهش پول نمیده و وقتی باباش پولش رو میندازه تو تنور پسره میره از تو آتیش سکه رو درمیاره باباش میگه اها الان معلوم شد تو خودت کار کردی و زحمت کشیدی که حاضر نیستی الکی پولت رو هدر بدی، و این تو ذهن من یعنی باید حساابی زحمت کشید تا پول بدست بیاد.
_نابرده رنج گنج میسر نمیشود کلاس سوم بودم که حتی صحنه ای که کتاب رو میخوندن و جایی که من نشسته بودم رو یادمه. دقیق نمیدونم اما تو ذهنمه که این شعر رو از بابام هم شنیدم.
# بعد تو عقل کل سرچ زدم و کلی تمرین و جمله در این باره پیدا کردم و یادداشت کردم. (خدایی این عقل کل یک دانشنامه ی کااامله)
#آخر سر حس میکنم اون قسمت «مگه پول علف خرسه؟» بیشتر روم اثر گذاشته بوده و بارها با خودم میگم که آره بابا پول علف خرسه.
#انگار وقتی مینویسم میفهمم دقیقا کدوم جمله یا اتفاق باعث بوجود اومدن این مسئله تو من شده و این باعث میشه رفعش کنم.
به نام ربّ
سلام با بینهایت عشق
53. پنجاه و سومین روز از روز شمار تحول زندگی من
امروز 13 بهمن من دوباره رفتم نمایشگاه بین المللی طلا و جواهرات ، که تو ورکشاپ رایگان یه مجموعه ای که غرفه داشتن شرکت کنم تا باز مثل دیروز یاد بگیرم
من دیروز که برگشتم خونه گفتم ببین طراحی طلا و جواهرات که گفت پرسپکتیو هست دقیقا عین طراحی و اصولی بود که من تو کلاس طراحی سال 96 رفتم گذروندم پیش استادم که الانم رنگ روغن رو شروع کردم و استادم بارها تو کلاس میگه که بچه ها طراحی رو غافل نشید هر روز از اشیا و هرچیزی که اطرافتونه تمرین کنید و بکشید مثلایه نفر بشینه روبروتون و شما چهره شو بکشید تا دستتون یاد بگیره و طراحی رو فراموش نکنه یا اینکه یه نمکدون یا یه میز یا هرچیز دیگه نگاه کنید و فقط طراحی کنید و تمرین ، این تاکیدی هست که بارها استادم میگه
وقتی اینو یادم اومد ،گفتم عین قوانین خدا که استاد عباسمنش گفتن هر روز باید کنترل ذهنمونو بدست بگیریم و آگاهانه شروع کنیم به حرف زدن با خدا و تکرار باورهای قدرتمند کننده و احساس خوب داشته باشیم و سپاسگزاری کنیم و توجهمونو بدیم به خواسته ها
بعد یاد طراحی اصولی که دیروز تو ورکشاپ نمایشگاه طلا رفتم میگفت ، گفتم پس اگه اصل یکیه برای همه شون میتونم هم تمرین کنم هم کنار تمرینام طراحی طلا هم بکنم در هر صورت جزء تمرینه برای هر دو طراحیم
بعد من که یکم دیر رسیدم و نیم ساعت از رنگ کردن استاد طراحی رو دیدم تو ورکشاپ
کلی کارای خودشو آورده بود و طراحیاشو همه کسایی که اومده بودن دیدن
منم دیدم و عکس گرفتم از کاراشون
بعد یه لحظه متوجه شدم ذهنم داره حرف میزنه و از احساسم فهمیدم که داشتم نگران میشدم و میگفتم من آخه میرسم همه اینارو انجام بدم ؟ و ذهنم میگفت این همه طراح طلا و جواهر و طرحای مختلف توچجوری میتونی بری طرحاتو نشون بدی به طلا فروشیا
آخه دیروز که نمایشگاه بودم یه آقایی اومد کنار ویترینی که من وایساده بودم و نگاه میکردم به جواهراتش ،شروع کرد به صحبت کردن با طراح و سازنده اش که یه خانم بود و گفت شماره تونو بدین تا با همکاری باهاتون هماهنگ کنیم و تازه دیروز از سوئیس رسیدم
بعد منم به حرفاشون گوش میدادم خیلی دوست داشتم بگم اگه طراح هم میخواین یا طرحای طلا منم طرحامو نشون بدم ولی نگفتم و وقتی داشت شماره شو میداد به غرفه دار منم شماره شو تو خاطرم نگه داشتم و تو گوشیم ذخیره کردم نمیدونم چرا بعد به خودم گفتم شماره شو بدون اجازه ذخیره کردی که چی ؟ مثلا میخوای زنگ بزنی بگی طرح داری یا چی میخوای بگی ؟ نه مدرک داری فعلا نه چیزی داری فقط دوره آموزشتو میگذرونی
این گذشت و امروز که من طرحا و طلا هارو دیدم و ذهنم شروع کرد
و بعد یه لحظه گفتم خدایا من یعنی مسیرم درسته ؟
انقدر ذهنم شروع کرد که من این سوالو کردم قبلش میگفت که تو هم میری کلاس رنگ روغن هم میری نقاشیاتو میفروشی هم طراحی طلا با نرم افزار میری همه اینارو چجوری میخوای برسی و تلاش کردم تا متوقفش کنم و تو راه یه حسی منو برگردوند به فصل اول روز شمار تحول زندگیم
انگار یه صدایی میگفت برو فصل یک و بخون و گوش بده
وقتی رفتم دیدم در مورد عزت نفس هست و ارزشمندی
گفتم آره همین بود خدا میخواستی بهم بگی یادآوری کنی که حواسم بهت هست یادت باشه تو ارزشمندی از من هستی و تمام تو منم ربّ تو
و بعد سعی کردم که به فایلا گوش بدم و توجهمو به سپاسگزاری و حال خوب برسونم
و به خودم تکرار میکردم ببین طیبه گوش نده به حرفای ذهن ، ببین ذهن ، الکی حرف بیهوده نزن بیا از خدایی برات بگم که بی نهایت ایده داره
خدا برای هر طراح طلا و جواهرات ،به ازای هر نفر بی نهایت طرح وجود داره که بهشون الهام میشه و باتوجه به مدار هر طراح طلا ،خدا بهش در حد همون مدار ایده میده و یادت باشه خدا هدایتت میکنه خدا برات مشتری میشه خدا برات همه چی میشه خدا کمکت میکنه و خداست که همه طرحاتو بهت میگه
تو هیچ اعتباری نداری که بگی نه طرحا رو خودم کشیدم تو در برابر خدا هیچی نیستی تو هیچی وقتی که تمام تو از خداست پس خدا کمک میکنه
تو فقط مسیر و برو و لذت ببر و نترس و نگران نباش که خدا به وعده اش عمل میکنه
و همه چی طبیعی درست میشه
با این حرفا به خودم یادآور میشدم که
طیبه تو این مدت چقدر خدا کمکت کرد، چقدر زندگیت تغییر کرد پس تو آروم باش و ادامه بده
همون خدا که تو رو تو این مسیر قرار داده مسیر طراحی طلا و جواهرات کنار رنگ روغن و نقاشیات مطمئن باش خیلی طبیعی همه کاراتو برات انجام میده
خیلی راحت به هر دوشون میرسی
تو دوست داری نقاشیات بره تو موزه ها بره تو حراجی های فروش میلیون دلاری کشورای مختلف نقاشیاتو هر کس دید خدارو یاد کنه
و طراح و ایده پرداز طلا و جواهرات بشی و یادت باشه تو با کسی در رقابت نیستی
تو فقط تلاش میکنی از هر لحظه و هر روز خودت موفق تر باشی تو از مسیر لذت ببر و ادامه بده
در هردو صورت تو داری لذت میبری از هر دوتا کار و فروش نقاشیات تو خیابون و پارک
الان یادم اومد خدا باز یادآوری کرد که برو ایده هایی که نوشتی رو عملی کن قدم بردار برای بقیه ایده ها تا قدم بعدی بهت گفته بشه
چشم خدا جونم عزیز دلم عشق دلم چشم با عشق قدم هامو برمیدارم
دیروز من از جاکلیدیام چند تایی همراهم برده بودم تو نمایشگاه به چند نفر هدیه دادم خیلی حس خوبی داشت خیلی ذوق میکردم
امروزم هدیه دادم یه چند تایی خیلی حس فوق العاده ای داشت که فراوانی هست و بخشش رو از خدا یاد بگیرم
الان که به فایل امروز تحول زندگی گوش دادم برام یه درس داشت که تو کنترل ذهنتو سعی کن بیشتر به دست بگیری و تلاش کنی تو تغییر باورات و قدم برداری
و خیلی راحت اتفاق میفته همه چیز
کنترل ورودی هات رو تلاش کن
امروز من بارها از خدا خواستم که کمکم کنه هر لحظه خودشو یادم بندازه که من هر لحظه باهاش حرف بزنم تا ذهنم خواست شروع کنه خدا زود دستمو بگیره و میگیره مثل امروز که زود منو آگاه کرد و یادآور شد برام
خدایا سپاسگزارم
بنام خداوند بخشنده و مهربان که هر چه دارم از آن اوست
روز شمار تحول زندگی زیبا و ارزشمند من به سمت بینهایت ثروت و نعمت روز پنجاه سه
سپاس گزار پروردگار بزرگم هستم که توفیق داد در این مسیر زیبا بمانم هر روز به لطف پروردگار شرایط برایم بهتر می شود اوضاع واقعا بهتر میشود تغیر در شخصیت ام را به وضوح حس میکنم این بینهایت جای خوشی است خدایا شکر ات
خدای بزرگم بدون شک تو به من نزدیکی از من محافظت میکنی کمک، هدایت میکنی دست مرا رها نخواهی کرد بارم زمین نمی ماند یک جوری حل خواهد شد
“مسیر هموار یا سنگلاخی”
درس های ارزشمند که از این فایل یاد گرفتم واقعا نمیشه قیمت گذاشت خدایا شکر ات چقدر خوشبختم که با استاد عباسمنش آشنا شدم خدایا ممنون ازت که مرا با استاد عباس منش آشنا کردی این بهترین اتفاق زندگی ام است
* هر آنچه که از دانشمندان و افراد موفق ثروتمند می شنوم فقد آنهای را بپذیرم که به من کمک میکند به رشد و پیشرفت و سلامتی موفقیت من کمک میکند چون هیچ کس کامل نیست مهم نیست افراد چقدر موفق و ثروتمند و چه جایگاهی دارد بدون شک همه در پهلوی باورهای قدرتمندکننده باورهای نادرستی هم دارند
* اکثر داستان ها فیلم ها مستند های که درباره افراد موفق می شنویم تمرکز شان روی بخش های هست که خیلی بدبختی کشیده و زجر کشیده در نهایت موفق شده واقعا این باور در وجود 99 در صد افراد هستند اتفاقا پدر خودم شدیدا دوست دارد این باور را به ما القا کند که برای موفق شدن و پولدار شدن باید زجر بکشی سخت باید تلاش کنی هر وقتی که من ایده ها و خواسته هایم را میگویم خیلی به من میخنده و همان حرف های همیشگی که باید زجر بکشی تا موفق شوی را تکرار میکند
* جهان خداوند نیازی ندارد تا من زجر بکشم بعد موفق شوم عجب باور قشنگی ذهنم کاملا خلع سلاح شد چقدر باور قشنگی در جهان که پر از فراوانی است بینهایت نعمت و ثروت وجود دارد اگر من باورهای درستی داشته باشم از همان اول به مسیر های درست به ایده های که خیلی راحت به هدف ام میرسم هدایت می شوم مسیر ها الهام میشه
* پذیرفتن این باور خیلی خطرناک است چون اگر باور کنم به مسیرهای هدایت می شوم که باید زجر بکشم بعد موفق شوم زندگی من مصداق از تلاش زیاد، زجر کشیدن، شکست خوردن در نهایت کمی موفقیت خواهد بود چون من به این شکل باورکرده ام جهان آیینه باورهایم هست هر آنچه را میبینم می شنوم تجسم میکنم بارها می شنوم تبدیل به باور میشه وقتی باور کنم جهان باورهایم را ثابت میکند
سلام استاد عزیزم امروز اولین نظریه خودم رو برای شخص شریف شما و اعضای محترم گروه عباس منش به نمایش میزارم تا تونسته باشم گوشه ای از تجربه ی حس خوبم رو که در یک ماه اخیر بدست آوردم رو برای شما و دوستای عزیزم بازگو کنم.
من یک انسانم که طلبم از خداوند در زندگیم فقط و فقط بهره گیری از نعمتهای بی انتهای اوست و این باور من از زندگی بودو هست.
وخداوند متعال شمارو در مسیر زندگی من قرار داد تا بلکه جهشی در این نبرد ایجاد بشه و با وجود امواج منفی در اطراف زندگیم بتونم هرچه سریعتر با رویاهایی که در ذهن من رویا نیستند مواجع بشم.
آسایش آرامش حس خوب و حس وجود خداوند در بتن وجود خودم در زندگیم باعث شده باور کنم خیلی خیلی خیلی زود ودر آینده بسیار نزدیک من به اهدافم میرسم.
استاد بزرگوار شما یادآور مسائلی در زندگی من و همسرم هستید که بلکه در فایل ذهنی ما از قبل بوده و ما بدون اهمیت به اونها خیلی ساده در ذهنمون بایگانیش کرده بودیم و حال خوشحالم که کشیدیشمون بیرون از تو کشوی آخریه کمد دیواری انباری پایین کلبه ذهنمون .
استاد اما یه ولی وجود داره …
کلیییییییی خااااک نشسته رو این زونکنا لایه به لایه ورقهاش خاکی نشسته نوشته هاش کم رنگ شده و ما باید بااااااا احتیاط خیلی زیاد به اونا شکل نو ببخشیم واین…
دقیقا این تاکیدهایی که شما برای ما در نظر گرفتید و تمرینهای پی در پی هرثانیه و کنتر بی نهایت رو باورهاو ورودیهای ذهنمونه.
و من به این نتیجه دست پیدا کردم که از ریشه اون انباری پایین کلبه ذهنمو آبو جارو کنم و با یه معماری شیک و مدرن تبدیلش کنم به یک کارگاه با کلی پرسنل مجرب که فقط کارشون این باشه که ورودیهای قدرتمند و دریافت کنند و با بسته بندی های شیکاونارو تو جایگاه مخصوص خودشون قرار بدن اینجوری میتونم تولید خوب و بهتری داشته باشم در ذهنم و به موفقیتهام دسترسی سریع پیدا کنم.
استاد ،خدارو جوری تصور میکنم در ذهنم بییییییییییی مثال بیییییی مثال یکی اسمش رو که میارم اشک شوق در چشمام جمع میشه اصلا واقعا باورتون نمیشه ارتباط میلیمتری دارم باهاش انگا تموم جهان رو میزاره کنار و فقط با من به میز گرد میشینه. استاد ما عجب موجود بینظیری هستیم چقدر خوبه که بیدار بشیم چقدر خوبه که واقعیت هارو بپذیریم.
دوستان خداوند برای صدم ثانیه ای که که در اختیار ما میزاره ارزش قائل شده و در این حد که هر ثانیه اگر طلب کنیم بی شک اون خواسترو برامون برآورده میکنه. اگر کسی در زندگیش به جایی نمیرسه فقط بخاطر اینکه خدارو جور دیگه ای باور کرده و بیخیال کلبه ذهنش شده چه برسه به انباری پایینش و تابع زبان دیگران شدن و همش در کلبه ذهنی بقیه رفت و آمد دارن.
خلاصه:
خدارو شاکرم که در مرحله اول حس خوب رو کسب کردم و پایه اصلی موفقیتم بنا شده تا بتونم با داشتنش به همچی برسم بی شک و تردید و به یقین میرسم.
استاد کلیپی دارم تهیه و تنظیم میکنم در زمینه حس خوب و این کار در خلوت خودم از زبان ذهن و قلبم هست و یقینا اینجوری همیشه میتونم سربلندو ثروتمندو سعادتمند در دنیا و آخرت باشم. خیلی دوست دارم بعد از اینکه تموم شد هدیه بدمش به شما ازین بابت مفتخر میشم.
سعادت و سربلندی از آن ماست و این آرزوی ما برای شما در دنیا و آخرت
دوستارو همراه شما پیمان.
با سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه ی دوستان گرامی
بسیارعالی و فوقالعاده بود این نوع نگرش به موفقیت
معمولا تغییر دادن دیدگاه ها کار سختیه اما اگه ما هم با گذر زمان افکار قدیمی رو کنار بذاریم و خودمونو به قولی آپدیت کنیم میتونیم در کوتاه ترین زمان ممکن به ثروت عظیم برسیم
هنری فورد حدود 23 سال طول کشید تا به اولین میلیارد دلار رسید با اون همه مشقت و سختی
ولی مارک زاکربرگ موسس FACEBOOK حدود 1 سال طول کشید به این ثروت برسه9
سالها خودمونو با این نوع تفکر وفق داده بودیم و دقیقا همونجوری میشد که بهش فکر میکردیم و فکر میکردیم با مثل نمودار سینوسی طی کنیم مسیر موفقیت رواما موفقیت مسیر و جاده ی زیبایی داره پس ارزش قشنگتر فکر کردن رو داره
من که تغییرش دادم …
شما چطور ؟؟؟