این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-22 05:43:102022-06-30 21:17:16ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
واااای خدای من این فایل دقیقا من وسط وسط همین موضوع هستم و داشتم به این فک میکردم چی شد که اینجوری شد همه چی که داشت خوب پیش میرفت ما همگی مدت ها بود هیچ کدوم حتی یه قرص هم نخورده بودیم اما الان این داستان برای همسرم پیش اومده که امروز دقیقا پاسخ منو دادید که سر کله این مسأله از کجا پیدا شد
آره استاد جان این احساس قربانی بودن و جلب توجه در من ریشه عمییییببببببببببق خیلی عمیقی داره که یادمه چند تا فایل هم راجبش از شما شنیدم که مثال اون خانوم که به بچه مریضش خیلی توجه میکرد اما آنقدر این احساس قربانی بودن و نیاز به توجه در من ریشه دار هست که حالا حالا باید کار کنم
من استاد میخام از دوجانبه که شما گفتید همین مثال زنده امروز رو بررسی کنم
خوب من از اول ازدواجم برای همه تعریف میکردم که آره ازداوج من اجباری بود و همسرم فلان هست و رفتارش بتمن فلان جور هست کلی داستان که هرکی مشنیدنی جیگرش کباب میشد 😂😂تا قبل آشنایی با شما که بعد خدارو شکر با شما آشنا شدم و گفتید وقتی ناخواسته ای دارید چه روابط چه هرچیزی بهش توجه نکنید و حتی ازش حرف هم نزنید فایل حزن در قرآن هم که عالی بود. خلاصه تو این زمینه طول کشید تا قبول کنم این مدل حرف زدن و جلب توجه فقط داره به من آسیب میزند و اومدم تا یه اندازه ای دست حرف زدن راجب رفتار همسرم و مشکلاتم برداشتم و خدارو هزار مرتبه شکر که اصلا این آدمی که الان دارم باهاش زندگی میکنم اخلاقش هیچ ربطی به یک سال پیش ندارع همون آدم با رفتاری متفاوت که خودم همش میگم خدارو شکر و مشکلات ریز و درشتی که نقل مجلس بود برای من هم با همین صحبت نکردن خدارو شکر تا حد زیادی حل شد مشکلاتی که تو رابطه به خانواده خودم و همسرم داشتم و مدام ازش حرف میزدم که فقط و فقط توجه بگیرم و بگم من قربانی هستم آی ملت ببینید من چه آدم خوبی هستم گیر چه دیو های دو سری افتادم که خدارو شکر با درک قانون و همین که فهمیدم این از عدم عزت نفس من و نیاز به توجه من میاد وقتی دست برداشته اصلا روابط از این رو به اون رو شد خدارو شکر
تاقبل از عید که من دقیقا همون جور که گفتید انگشتم برید اونم به خاطر بی توجهی خودم و اومدم یه باند گنده بستم و کلی توجه گرفتم تازه چون نزدیک عید و خونه تکونی ما ایرانی ها بود و جوری وانمود کردم که ای مردم ببینید من با همین انگشت دارم تنهایی کار میکنم چقدر بدبختم و چه آدم خوبی هستم و در کمال تعجب استاد این انگشت جوری عفونت کرد که تا یک ماه پیش درگیر بودم اما اصلا حواسم نبود که این از همون احساس قربانی بودن میاد یعنی حواسم بود ها اما به قول قرآن انسان فراموشکار و خیره سر هست یعنی یادم رفته بود که منشا اون مسله ها با همسرم و اطرافیان چی بود و چه جوری حل شد خلاصه کلی اونجوری. توجه گرفتم مخصوصا توجه مامانم که از بچگی دوست داشتم که بم توجه کنه 😂😂دقیقا استاد یه جورایی ته دلم داشتم لذت میبردم اما غافل از اینکه دارم با این زخم ساده چه بلایی سر خودم میارم خلاصه استاد تو این زمینه برای کنترل ذهن غفلت هم کردم و بعدش هی همسرم علاعم بیماری داشت که یه دفه یک ماه پیش بیمارستان بستری شد و الان درگیر یه بیماری هستیم که البته هنوز تشخیص نهایی ندادن اما دارم دقیقا به این میرسم که این اوضاع رو من جذب کردم برای خودم و اون بیماری رو همسرم برای خودش که بازار اون جنبه هم توضیح میدم
روزی که همسرم رفت و آزمایش داد و دکتر تشخیص یه بیماری داد و به من گفت من شوکه شدم و هرکس زنگ میزد احوال پرسی کلی داستان و طول وتفسیل و گریه که الان میفهمم انکار به قول دوستم که چند روز بعد گفت تو بعد اون همه زجر تو زندگیت فقط این بیماری کم بود آره من داشتم به جورایی باز توجه جلب میکردم و میگفتم من قربانی شدم و تازه به قول خودم خیلی راجب بیماری حرف نمیزنم اما به دوستان میگفتم دعا کنید برای سلامتی همسرم خلاصه که آنقدر ازش حرف زدم و چند روز که بیمارستان بستری بودیم رو مثل یه داستان مهیج برای همه تعریف کردم که دوباره کار به بیمارستان و بستری کشیده و حالا دارم میفهمم از کجا آب خورد از یه انگشت بریدن ساده خود که خود کرده را تدبیر نیست آره استاد جان دوستان و فامیل چند روز اومدن و گفتن آخی اما ما مدتی هست که درگیر این مسله هستیم که امروز حرف های شما تو این فایل مثل پتک خورد تو سر من که داری با خودت چیکار میکنی زهرا
اما استاد از یه جنبه دیگه هم بگم که همسر من هیچ وقت کارش به مریضی نمیکشه یعنی خیلی به ندرت اما من اخلاقی دارم که وقتی اون مریض میشه یا بیحوصله خیلی بهش توجه میکنم و اینو اصلا نفهمیدم چون فکر میکردم فقط به بچهام تو مریضی نبلید توجه کنم چون ایشون دیگه مرد هست و ازش گذشته این حرفا 😂😂خلاصه که درکل من آدمی هستم که محبتم این جور وقت ها خیلی گل میکنه واسه همه و همسرم که بیماریش از بیحالی و این ها شروع شد من آنقدر تمرکز گذاشتم و دور و برش چرخیدم که یه دفه نگاه کردم تو بیمارستان بالاسرش هستم و حس میکنم که داره لذت میبره از این توجه چون اصلا کلا آدم نبودی که با کسی زیاد قاطی بشه و چون خیلی درونگرا و ساکت هست کسی هم زیاد بهش توجه نمیکرد اما تو این مریضی به قول خودش فقط خواجه حافظ شیرازی بهش زنگ نزد و سر نزد و اونم داره اینجوری توجه میگیره و چقدر هم داره از من تشکر میکنه به خاطر این همه محبت و توجه که الان میفهمم که سم هست
خلاصه که استاد در لحظه نیاز حرف هات مثل همیشه به دادم رسید انشالله امروز قراره مرخص بشیم تا جواب آزمایش های بیاد و تصمیم گرفتم زیپ دهنم رو بکشم و حداقل من دیگه برای خودم سختی و اذیت بیمارستان رو به وجود میارم و سعی کنم در خدا تعادل به همسرم رسیدگی کنم انشالله که مثل قبل نتایج عالی بگیرم و حتما میام و از بهبود همسرم و اوضاع مینویسم
استاد جانم عاشقتم مریم جانم عاشقتم و واقعا نمیدونم چه جوری به خاطر این فایل و فایل قبلی که گذر از ثروت بود تشکر کنم که برام بینهایت ارزشمند و به موقع بود عاشقتونم و به زودی میبینمتون 😘😘😘
با سلام خدمت استادْ سیّدِ عزیزم و خانوم شایسته ی مهربان. و خدمت همه ی دوستانم در گوشه گوشه ی این سایتِ مملو از عشقُ آگاهی.
من، حالاکه فرکانسم از گذشته هام خیلی بهتر شده، تازه مثل گذشته ی استاد یک راننده تاکسی هستم در شهر بابل. و درحال تجربه ی همون شرایطی هستم که استاد ازخودشون درموردش برامون حرف زدن. من اونقدر فرکانس پایینی داشتم ازهرنظر، که میتونم بگم با انواع و اقسام مشکلات در تمامی جنبه های زندگی درگیر بودم خصوصا در زمینه های مالی و روابط.
اما حالا که تا حدی به آگاهی رسیدم و تونستم تا حدودی روی خودم کارکنم، تونستم به این نقطه برسم که بتونم احساسِ توانستن داشته باشم و تونستم خودمو تا این فرکانس فعلی، بالا بکشم. استاد، یکی از بزرررررگترین پاشنه های آشیل من همین نیاز به جلب توجه داشتن بوده که از کودکی در من شکل گرفته و به جرات میتونم بگم قسمت اعظم مشکلاتم در تمامی جنبه ها، ازین ریشه میومده. این پاشنه بوده که همه چیزو برام اونطور سخت و تلخ رقم زده بوده. این درتمام مساعلم اونقدر بزرگ و برجسته ست که میتونم بگم تماما فرکانسهام به این ریشه مرتبط بود.بطور مثال، من کسی هستم که حتی یه جاهایی خودمو فنا و فدای دیگران کردم تا یه چیزی رو بدست بیارم بنام جلب توجه، یا تحسین و تایید شدن، یا برای اینکه بگن این چقدر مرد صفت و باگذشته. اما هرگز این اتفاق به اون معنا نیفتاد، یا اگر هم بود، خیلی سطحی و گذرا بود و همیشه بعدش من موندم تنهای تنها با مشکلاتی که از پس اون احساس بوجود آوردم برای خودم. بواسطه ی این باور و این طرز تفکر،و از روی دلسوز بودن و از روی نیاز به تاییدو تحسین شدن، من کسی رو وارد سیستم و زندگیم کردم که در گذر زمان و رفته رفته باعث ازهم پاشیدگی وضعیت مالی، شخصیتی، جایگاه اجتماعی و وضعیت روحی وتخریب کامل اعتماد به نفس و عزت نفس درمن شد. به حدی تخریب شده بودم که پیدا کردن خودم برام سختترین کار دنیا شده بود و به گمراهی رفته بودم. ولی همونجاها که به آخر رسیدم، همونجاها که سوال میپرسیدم از خودم که چرا همه چی برعکس جواب داده، الله، هدایتم کرد به سمت آگاهی و به سمت دانستن، و سپس توانستن. منو با جلسات موفقیت بعضی استادها آشنا کرد و بعد از دریافت بعضی آگاهیهای مقدماتی، و به نظرم بدلیل اینکه دنبال شناخت خدای درست و حقیقی بودم، به سمت شما هدایت شدم طوریکه میتونم بگم پیداتون کردم.
و به مرور با گوش دادن به فایلهاتون که همشون آگاهیهای ناب الله هستن، تونستم علل اصلی مشکلاتم و قانون رو درک کنم و اونجاها بود که فهمیدم همه چیز در فرکانس اون روزهای من، برعکسش! درست بود. خدارو شاکرم باتمام وجود که هدایتم کرد و بهم آگاهی داد به کمک بینهایت دستانش و ممنونم وسپاسگزار ازشما استاد خوش باورِ با ایمانم.از لحظه ای که قانون رو تاحدودی درک کردم، در همون حد تونستم با کنترل این حسّ نیاز به جلب توجه و نیاز به تاییدو تحسین شدن، شرایط رو تاحدودی به نفع خودم تغییر بدم. تا همون حد که فرکانسم بواسطه ی آگاهی ها و باورهای جدیدم تغییر کرد، دقیقا به همون اندازه جنس شرایط و وقایع و آدمهای اطرافم تغییر کرد و من با ایمانی که در من ایجاد شده، مشتاقم تا انتهای این مسیرو برم، هرجا که باشه!
استاد، این فایل اخیرتون خودمو و عزت نفس و به خود متکی بودن رو بهم یادآوری کرد و به ذهنم جهت داد که بیشترو بیشتر روی این پاشنه کارکنم تا هرگز و هرگز نه به تایید کسی نیاز داشته باشم نه به توجهش و نه به تحسینش.
نکته ی دیگه ای که خواستم اینجا در موردش بگم اینه که اخیرا به شدت به خوندنه ترجمه ی کلمه به کلمه ی قرآن اشتیاق دارم و همونطور که شما گفتین، وقتی اینطوری قرآنو میخونم که هیچ قضاوتی توش نیست ازطرف کسی، وقتی عبارتهای توی پرانتزی وجود نداشته باشه که به ذهنیتمون جهت بده، وقتی مترجم توی ترجمه ش نخواسته باشه ذهنیت شخصیشو و شکلی که خودش درک کرده رو با کلمات اضافه به خواننده القا و منتقل کنه، وقتی از زاویه ی قانون و با برداشتی کاملا آزاد و از قبل جهت داده نشده میخونمش، به وضوح چیزایی که شما از قرآن و قانون و الله میگید رو درک میکنم. استاد، شما، یک عشق شدی. یک، ایمان. یک پکیج کامل از باورهای درست. و این راهیِ که من آگاهانه و باعشق و با تمام وجود انتخابش کردم به لطفِ هدایتِ الله.
ازتون سپاسگزارم استاد، بخاطر همه چیز. اشک توی چشمام جمع میشه وقتی بیادتون می افتم. آرزو دارم ببینمتون و از نزدیک درود بفرستم به عشق و الوهیت درونتون.
بله استاد دقیقا درست میفرمایید این احساس قربانی شدن رو در دورهی عزت نفس باعث شد که دیگه با بیماری ها برای همیشه خدا حافظی کنم و این چراغ راه هدایت من شد در طول این مدت که با شما هستم
همسر من در این قضیه بسیار ضعف دارد و همیشه از دردها و مریضی هایش بادیگران صحبت می کند قبلنا با من هم که صحبت می کرد من توجه میکردم و تقریبا ماهی دو بار من وقت دکتر میگرفتم براش و بسیار زیاد هزینه می کردیم و در آخر دکتر ها می گفتند هیچی نیست
من با توجه کردن به این صحبت ها خودم هم گرفتار بیماری می شدم و از وقتی این آگاهی رو درک کردم آگاهانه دیگه به این مسایل توجه نکردم و مزیتش این بود که دیگه مریض نشدم ولی این که همسرم هم بهم میگه که تو دیگه بی توجهی به من یا اگه من بمیرم جلوت تو اصلا به من اهمیتی نمیدی هم پیش اومده وهمه جا هم اینو میگه و وقتی میبینه که من توجهی نمی کنم میره به پدر و مادرش می گه که احساس ترحم اونا رو بدست بیاره و این در همه ی زندگی ها هست
من همین رو برای فرزندانم هم اجرا می کنم ولی همسرم اینطوری نیست و همیشه از بیماری بچه ها و خودش صحبت می کنه و این باعث میشه که هم خودش همیشه مریض باشه و هم بچه ها براشون مریضی اتفاق بیافته
یکی دوبار هم سعی کردم بهش بفهمونم که راجع به این قضایا خیلی تمرکز نکن ولی متاسفانه قبول نمی کنه مادر خود من هم همینطوریه و همیشه مقدار زیادی دارو با خودش حمل می کنه و چنان با آب ولعاب از مریضی هاش صحبت می کنه که فک نکنم هیچ بازیگر ی بتونه به این خوبی تصویر سازی کنه
به هر حال این فایل هدایت خداوند بود برای الان من که داشتم این قانون رو از یاد می بردم و در این شرایط به ظاهر سخت مالی من که یک سری کارها کرده بودم برای احساس ترحم دیگران البته خودم نمیخواستم ولی این در ناخودآگاه من داشت رقم میخورد و فهمیدم که خداوند در زندگی من جاری هست و داره من رو می سازه و داره کمک م می کنه که من اون کسی بشم که خودم انتخاب کردم
خدایا شکرت بابت تمام نعمت هایی که دادی و ما رو درمسیر آنهایی که هدایت یافته اند قرار بده
من واقعا همینطور که استاد فرمودند به دلیل شرایطی که در بچگی برام به وجود اومد و پدرم رو خیلی زود از دست دادم و مورد ترحم خیلی شدیدی چه از طرف خانواده و چه اطرافیان و فامیلا قرار میگرفتم شخصیتی کاملا ترحم پذیری گرفته بودم و تا تقی به توقی میخورد و مسأله و مشکلی برام پیش میومد با دیگران در میان میذاشتم تا حس ترحمشونو بر بیانگیزم و با دلسوزیشون خودم حسم بهتر بشه و به خاطر عدم آگاهی از قوانین، شرایطم بدتر و بدتر میشد غافل از اینکه خودم دارم با توجه به مسائل و مشکلات اونا رو گسترشش میدم ولی از وقتی که با آموزه های استاد و قوانین حاکم بر جهان هستی آشنا شدم و روی خودم کار کردم و میکنم شرایطم خیلی متفاوت شده و دیگه خبری از اون شخصیت ترحم پذیر نیست یا اگر هم باشه دارم کنترلش میکنم.
منم واقعا دیگه نه خودم در مورد مشکلاتم با کسی حرف میزنم و نه پای صحبت مشکلات دیگران میشینم و بیشتر اوقاتمو چه وقتی که در حال کارم و چه اوقاتی که خونه ام با گوش کردن به فایلهای استاد و سایت استاد و هر آنچیزی که توجه منو به زیبائیهای جهان هستی معطوف میکنه میگذرونم و حتی اگر در فضایی قرار بگیرم که مجبور باشم در کنار افراد منفی نگر باشم با تصویر سازی خلاق کاملا توجه خودمو به سمت خواسته هام معطوف میکنم.
در کل دیگه نه حوصله گفتن مشکلاتم دارم و حوصله گوش کردن مشکلات دیگران.
این در حالیه که من در زمانی نه چندان دور صبح تا شب در حال توجه به نکات منفی خودم، اطرافیانم و کشورم،حکومتم و و و و و بودم..
الان همیشه خداوند رو شاکرم که منو هدایت کرده به این مسیر زیبا و شاکرم که منو با استاد عباسمنش عزیز که بنظرم در این مسیر سرآمد همه معلمین و مروجین قوانین جهان هستی ،هستند آشنا کرده.
خداروشکر میکنم و سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر و به این سایت هدایت کرده و من بیش از 2 ساله که عضو سایتم و نحوه نگرشم، و نحوه فکر کردنم و رفتارم تغییر کرده و به لطف الله مهربان نتایج فوق العاده ایی گرفتم: کنترل کردن ذهن، مراقب ورودی های ذهن بودن شاید اولین نکاتی که بود که من از آموزه های استاد آموختم و سعی کردم تو زندگی خودم پیادش کنم و به لطف خدا به نسبت درکم تونستم خیلی خوب این قضیه رو تو زندگیم پیاده کنم و تو90 درصد اوقات به خوبی تونستم تو این مسیر گام بردارم و هیچ وقت کسی از مشکلات، تضادها و مسائل من با خبر نبود و دوروبریام همیشه وقتی از من میپرسن اوضاع و احوال کارت چطوره؟ من همیشه میگفتم عالیه، خوبه خداروشکر من راضی ام( حتی زمانی که درگیر تضاد مالی بودم نذاشتم کسی متوجه بشه) و حتی دیگران تعجب میکردن؛ چند شب پیش شام بودیم خونه خواهرم؛ شوهر عمم ازم پرسید بازارت چطوره خوبه؟ منم مثل همیشه گفتم عالیه، خیلی خوبه و پسر عموم تعجب کرد: دیدم میگه چطوره ما داریم تو مغازه مگس میپرونیم تو همیشه میگی بازارم خوبه؟ منم گفتم خدا روزی رسونه؛ روزی منو به من میده، روزی تورم میده.
البته خب در همه موارد خوب عمل نکردم و منم جاهایی بوده که نتونستم خب کنترلش کنم، و تو تضاده گیر کردم، نتونستم ذهنمو کنترل کنم و به سختی از اون مرحله عبور کردم و از امروز به خودم و خدای خودم تعهد میدم که تو زندگیم هر تضاد و مسئله ایی به وجود اومد با کنترل ذهن و جدیت 100 درصد نه با خودم، نه با خدای خودم و نه با خانوادم و نه با هیچ کس در موردش صحبت نکنم و مثل استاد عزیزم با وسواس و دقت صد در صدی بهش عمل کنم.
نکته دیگه اینکه ما یکسری خواسته داریم: مثلا من دوست داشتم به تناسب اندام برسم، و یک مسیری رو طی کردم و به تناسب اندام رسیدم، اگر میخوام اون تناسب اندام پایدار بمونه باید منم توهمون مسیر پایدار بمونم؛ گاهی اوقات من به نتایجی میرسم و یادم میره از چه مسیری پیروی کردم و به اون نتایج رسیدم واز مسیر خارج میشم و آروم آروم نتایج بر میگرده
نکته جالب دیگه برا من اینکه بازم عزت نفس: بازم من فایلی رو گوش دادم و حرف از عزت نفس شد و خدا داره بهم میگه پسرم با قدرت رو عزت نفست کار کردن، با تمرکز لیزری رو عزت نفست کار کن و منم میگم چشم
چقدر عالی ممنون استاد بی نظیرم بابت این فایل فوق العاده
نکته ها
داری توی زندگیت به چه چیزی توجه می کنی؟ در مورد چه چیزی صحبت می کنی؟ در مورد چه چیزی فکر می کنی؟ داری اون اتفاقات رو به سمت زندگیت دعوت می کنی.
توجه به ناخواسته ها باعث جذب ناخواسته های بیشتر میشه
در مورد مسائل و مشکلاتت با هیچ کس حتی با خدا حتی با خودت حرف نزن
در مورد مسائلت با هیچ کس حرف نزن و شنونده مسائل و مشکلات دیگران نباش. سنگ صبور دیگران نباش
برای این که توجه و ترحم دیگران رو جلب کنی از مسائلت حرف نزن. ترحم و توجه دیگران یک لحظه است ولی این مسائل با تو سالها خواهد موند اگه در موردشون حرف بزنی
از موفقیت هات با دیگران حرف بزن و شنونده موفقیت های دیگران باش
اگه به همسرت و فرزندت زمانی که مریض میشه توجه کنی باعث میشه که اون فرد بخاطر امتیازی که می گیره اگاهانه و ناآگاهانه بخواد که مریض بشه. به بیماری دخترت توجه نکن به بیماری همسرت توجه نکن
به خودت قول بده هیچ وقت از مسائلت با کسی حرف نزنی و برعکس کاری کن که هیچ کس نفهمه مسئله داری
توی زندگیت هر مسئله ای که داری طوری به اون نگاه کن که بتونی فرصت هایی که اون مسئله ایجاد کرده رو ببینی. نعمت هات رو ببینی و شکر گزار باشی
تجربه های شخصی من
3-4 سال پیش من و همسرم رفتیم دکتر و دکتر به همسرم گفت که تو مشکل نازایی داری و نمی تونی بچه دار بشی وقتی دکتر این حرف رو زد من خندم گرفت احساس کردم دکتر داره دروغ میگه و باورم نشد.
خدا شاهده من و همسرم حتی یکبار هم در مورد این موضوع با هم حرف نزدیم و اصلا هم نذاشتیم کسی بفهمه. شاید باورتون نشه اما من یک سال بعدش با اولین اقدام بچه دار شدم و الان دخترم نزدیک به دو سالش هست.
یک تجربه دیگه. من و همسرم اصلا دوست نداریم در مورد اختلاف هایی که یک زمانی واسمون پیش میاد کسی حتی پدر و مادرمون بفهمه و همیشه اگه اختلافی باشه خیلی زود تمام میشه و خیلی هم کم پیش میاد که دعوا کنیم با هم .
– بچه که بودم وقتی مریض میشدم خیلی بهم توجه میکردن مخصوصا بابام. در حالت عادی زیاد توجه نمی کرد ولی وقتی که مریض میشدم خیلی محبت می کرد و من خیلی وقت ها که دوست نداشتم برم مدرسه خودمو به مریضی میزدم و میدونم که علت اینکه میشینم با مامانم و یا با خواهرهام در مورد مسایلم حرف میزنم فقط می خوام که ترحم کنن بهم و من خودم با جلب ترحم دیگران باعث شدم که شرایط مالیم خراب بشه و اذیت بشم.
از اذیت کردن های دخترم با دیگران حرف میزنم که بگن آخی چقدر اذیت میشه و بهم ترحم کنند
من از دیشب بی حوصله بودم و اصلا دلم نمیخاست کاری انجام بدم
امروز صبح که اومدم تو سایت و دیدم فایل جدید اومده،دانلود کردم و گفتم بعد میبینم، بعد از تماشای فایل دیدم آدم های اطراف من همین شخصیت رو دارن
بعنوان مثال موقعی که خواهر من ازدواج کرده بود،کوچک ترین بحثی که با همسرش میشد،زنگ میزد به مادرم و تعریف میکرد
مادرم با خاله هام و…
با اینکه سن من کم بوداما این رفتارخواهرم رو دوس نداشتم
من تو سن کم ازدواج کردم.و این همیشهههههه آویزه ی گوشم بود که اتفاقی تو زندگیم افتاد به هیچ کس نگم.با اینکه میشنیدم مادرم میگف تو اگه درد و غمتو به مادرت نگی،پیش کی میخای بگی
اما من هیچ وقت نگفتم
حتی اگر فرزندم گاهی مریض میشد به مادرم نمیگفتم
(اون موقع ها من این قوانین رو نمیدونسم و دلیل نگفتم این بود که مادرم ب قدر کافی خودش مشکل داره و خب ازم دور بود و اگه هم میگفتم کاری از دستش بر نمیومد)
تا اینکه من با شما آشنا شدم و دیدم نا آگاهانه این قوانین رو اجرا میکردم تو زندگیم
استاد
الان که مقایسه میکنم زندگی خودمو با خواهرم
آرامش زندگی من خیلی بیشتر از زندگی خواهرمه
احترامی که بین همسر من وپدر و مادرم هس،قابل مقایسه نیس با خواهرم
هیچکس این اجازه رو به خودش نمیده که توی زندگیم دخالت کنه
اول کامنتم نوشتم که بی حوصله بودم،به خودم قول دادم که حواسم رو پرت کنم و توجه نکنم
همسرمم که اومد خونه در موردش حرف نزنم،خودم رو خوب جلوه بدم
و الان که این دیدگاه رو مینویسم خبری از اون بی حوصلگی و بدن درد نیس
سپاس گذارم که دوباره یه فایل عالی و پر محتوا که باید بارها گوش داد به این سایت فوقالعاده اضافه کردین🙏🙏
استاد جان من تا پارسال شهریور تمام این بدبختیارو داشتم و همیشه حال دلم خراب بود و با همه درباره مشکلاتم حرف میزدم تا به جای رسیدم که یه بیماری گرفتم و دیگه بدتر شد، و جالبش این بود که همرو مقصر میدونستم جز خودم و روز به روز مشکلاتم اضافه تر میشد،تا جای که به طور معجزه واری با سایت فوقالعاده شما آشنا شدم و از همون روز اول حال دلم خوب شد و آرامش پیدا کردم و از اون روز که به گفته شما عمل کردم و به زیباییها توجه کردم و با مشکلاتم با هیچکس حرف نزدم، هم حال دلم عالیه و هم کارام به طور شگفت انگیزی ردیف میشه.
استاد جان نمیخوام بگم هیچ مشکلی ندارم ولی با آموزههای فوقالعاده شما یاد گرفتم که توجه به اون مشکلات نکنم و فقط زیبای ها رو ببینم. و الان بعد از گذشت ۹ یا ۸ ماه آرام آرام نتیجه های خوبی میبینم و این احساس رو دارم که بدنم رو به سلامتی پیش میره و این بیماری دار کمرنگتر میشه،و از همه مهمتر چون دارم نتیجه میبینم باورام داره بهتر و بهتر میشه.الهی شکرت
استاد جان با استفاده از آموزههای شما که تو فایلهای رایگان است یاد گرفتم که اگه میخوام به موفقیت برسم فقط باید رو خودم کار کنم،از همه نظر.
استاد جان از شما سپاس گذارم که این فایلهای زیبا و پر محتوا رو رایگان در اختیار ما میذارین و از خدای عزیزم میخوام که این لیاقتو به من بده تا بهترین استفادرو از این فایلهای ناب بکنم،الهی آمین،🙏🙏😍
استاد جان از شما و خانوم شایسته عزیز نهایت سپاس گذاری رو دارم و از خدای وهابم میخواهم که هر آنچه را که میخواهید را به شما بدهد چون شما لایق بهترینها هستید ❤️❤️❤️🙏😍
سلام به استاد عزیزم من هم سپاس گزار خداوندم که همراه شما هستم.
باز هم فضای فوق العاده از داون تاون تمپا.
کلیدِ این فایل آگاهی های دوره ارزشمند عزت نفس، عنوان فایل هم که درباره ریشه یک موضوع است.
*اصلا عزت نفس ریشه و اساس هر شرایطی هست.
میخوام بگم چی شد که این دوره ارزشمند رو تهیه کردم..
خب من بیش از دوساله که با استاد و این سایت همراه هستم. و با فایل های دانلودی و کتاب ها به آگاهی های نابی رسیدم و به اندازه ای ک عمل کردم نتیجه گرفتم. و یاد گرفتم که همواره به نشانه ها و الهامات توجه کنم.
اخیرا متوجه شده بودم که من دچار روزمرگی شدم و یه نشونه هایی رو دریافت میکردم.
مثلا دیدم از یه سری ادم هایی که با کار کردن روی خودم، مدتها بود فاصله ی بسیار زیادی گرفته بودم و هیچ گونه دسترسی نداشتیم به هم، یه جورایی داره سر و کله شون پیدا میشه(فضای مجازی)
یا این که یه هزینه هایی داره برام پیش میاد که توی این دوسال کلا حذف شده بودن.
و تیر خلاص هم روزی بود که برای پیاده روی رفته بودم پارکی که هرروز میرفتم و توی همون مسیر هرروزه، یه شرایطی پیش اومد و اونجا خلوت بود و یه آقایی (حیف اسم آقا) نفهمیدم چطور همراه من شد و شروع کرد به حرفهایِ…. بگذریم، اصلا نفهمیدم که چطور خودم رو به ماشین رسوندم, خیلی احساس ضعف کردم. (اینو بگم همیشه و همیشه در ارتباط و برخورد با آقایون، چه کسانی که نزدیک و آشنا هستن و چه غریبه، رفتار بسیار محترمانه ای با من داشتن و دارند)
خدا رو شکر تونستم زود ذهنم رو کنترل کنم، و از خدا هدایت خواستم. چون دیگه مطمئن شدم که مدار من اومده پایین.
اول به ذهنم رسید که بیام سایت و دکمه هدایت امروز من رو بزنم..
مقاله ی “ضرورت نماندن در احساس گناه و عذاب وجدان” برام باز شد.
دیگه از اون روز شروع کردم به خودندن همه مقاله های راه کارهای دوره عزت نفس و کامنتها. بعد هم از قسمت دانلودها رفتم به آگاهی های دوره عزت نفس و فایل ها رو دیدم و کامنتا رو خوندم. جالبه از کامنتها متوجه شدم که همه دوستانی که نتایج بزرگ گرفته بودن، نوشته بودن که با دوره عزت نفس شروع کردن. همون لحظه به خودم گفتم نرگس اینقدر تعصب نداشته باش روی دوره ثروت ۱ و قانون سلامتی به وقتش اونا رو هم راحت تهیه میکنی.(ینی برنامه م این بود که این دوتا محصول رو بخرم بعد از شارژ کیف پولم دوره عزت نفس رو خخخ:))حالا بماند دو بار هم که نزدیک شدم به این تصمیم ، هربار یه اتفاقی افتاد و نصف پولم میرفت)
درنگ نکردم و همون جا این دوره ارزشمند رو خریدم.
و شروع کردم به کار کردن روی این دوره…واقعا نمیدونم چی بگم، چه ترمزهایی رو شناسایی کردم و چه درهایی برام باز شد. من فکر میکردم که عزت نفس بالایی دارم، حالا با همین جلسه ۱و۲ و انجام چکاپ عزت نفس فهمیدم که توی خیلی از جنبه هایِ عزت نفس صفر بودم.
استاد این موضوع تمایل به قربانی شدن، برای جلب توجه و ترحم دیگران واقعا واقعا از مهمترین جنبه های عزت نفس و مهمترین عامل در جذب مشکلات هست.
صحبت درباره مشکلات با بقیه، شاید یه حس لحظه ای خوبی ایجاد کنه، و توجه دیگران رو جلب کنیم، ولی عواقب وحشتناکش باعث میشه این مشکلات یه عمر با ما بمونه.. پس برای یه حس لحظه ای توجه و شایدم احتمالی به هیچ وجه درباره مشکلات صحبت نکنیم.
استاد عزیزم به قول خانم شایسته عزیز؛ شما استادِ کشف قوانین هستین در همه ابعاد زندگی.
امروز من خیلی هدایتی و از طریق کامنت دوست عزیزم فاطمه رستاخیز به این فایل هدایت شدم
چقدر به حال دیشب من شبیه بود اینکه من دیشب بعد از خوردن ناهارم با خواهرم برای تفریح به کافی شاپی رفتم و اونجا من مختصر چیزی خوردم چون عادت به خوردن چند چیز رویهم نداشتم خلاصه نزدیک خونه دل درد گرفتم و چقدر عالی این مسئله را مدیریت کردم و نگذاشتم کسی متوجه شود و خیلی ریلکس مثل قبل به تمام کارام پرداختم در صورتیکه دائم دل پیچه داشتم ولی به خودم گفتم حتی راجع این موضوع با خواهرم هم صحبت نمی کنم و حتی به ادامه ی توجه به نکات مثبت پرداختم ولی زودتر خوابیدم صبح که بلند شدم به خودم رسیدگی کردم و همزمان سپاسگزاری اول صبح را نوشتم و بازم توجه به نکات مثبت ، بعد بدون توجه به حالم که البته کمی بهتر شده بود با ماشینم به خرید رفتم و همش توی دلم میگفتم توجه به نکات مثبت کن خودش خوب میشه ، اومدم خونه هدایتی چیزی که برای معده ام خوب بود خوردم دیدم هی دارم بهتر میشم
وقتی دیدم دارم بهتر میشم هی توجه میکردم به بهتر شدن حالم و هر لحظه بهتر می شدم به خودم گفتم این یک نشونه از طرف خدا بود برای آگاهی من که وقتی با کسی میرم کافی شاپ اگه نمی خوام چیزی بخورم ، یا هر جای دیگه ، بابت هر موضوعی به خاطر دیگران خودم رو توی معذوریت قرار ندهم و اون کاری رو که باید انجام بدم
وقتی این درس و تجربه را با خودم مرور می کردم به این فایل زیبای عزت نفس هدایت شدم که چقدر با شرح حال امروز من هماهنگ بود
خدایا بابت این همزمانی ها بینهایت سپاسگزارم
خدایا بابت این سایت توحیدی و دوستان خوبم بینهایت سپاسگزارم
چقدر قشنگ گفتی وقتی بهتر میشدم هی توجه میکردم به بهتر شدنم و هی بهتر میشدم…
چقدر عالیه این مطلب که وقتی داریم در مورد موضوعی بهبود پیدا میکنیم هی بگیم که اوضاع بهتر شده خدا رو شکر و لذتش رو ببریم و هی دوباره اوضاع بهتر میشه و ما هی ذوقش رو کنیم و در نهایت اون تضاد حل میشه و ما فقط لذتش رو بردیم و رشد کردیم و این میشه یک الگوی دائمی در زندگیمون اگر بارها و بارها تکرارش کنیم و میبینیم که قدرت دست خودمونه و هیچ عامل بیرونی در زندگیمون نقشی نداره…
خدا رو شکر بابت این هدایت ناب و قدرتی که خودش در اختیارمون قرار داده و ما رو جانشین خودش در زمین قرار داده است
بسم الله النور
سلام استاد جانم سلام مریم جانم عاشقتونم 😘😘
واااای خدای من این فایل دقیقا من وسط وسط همین موضوع هستم و داشتم به این فک میکردم چی شد که اینجوری شد همه چی که داشت خوب پیش میرفت ما همگی مدت ها بود هیچ کدوم حتی یه قرص هم نخورده بودیم اما الان این داستان برای همسرم پیش اومده که امروز دقیقا پاسخ منو دادید که سر کله این مسأله از کجا پیدا شد
آره استاد جان این احساس قربانی بودن و جلب توجه در من ریشه عمییییببببببببببق خیلی عمیقی داره که یادمه چند تا فایل هم راجبش از شما شنیدم که مثال اون خانوم که به بچه مریضش خیلی توجه میکرد اما آنقدر این احساس قربانی بودن و نیاز به توجه در من ریشه دار هست که حالا حالا باید کار کنم
من استاد میخام از دوجانبه که شما گفتید همین مثال زنده امروز رو بررسی کنم
خوب من از اول ازدواجم برای همه تعریف میکردم که آره ازداوج من اجباری بود و همسرم فلان هست و رفتارش بتمن فلان جور هست کلی داستان که هرکی مشنیدنی جیگرش کباب میشد 😂😂تا قبل آشنایی با شما که بعد خدارو شکر با شما آشنا شدم و گفتید وقتی ناخواسته ای دارید چه روابط چه هرچیزی بهش توجه نکنید و حتی ازش حرف هم نزنید فایل حزن در قرآن هم که عالی بود. خلاصه تو این زمینه طول کشید تا قبول کنم این مدل حرف زدن و جلب توجه فقط داره به من آسیب میزند و اومدم تا یه اندازه ای دست حرف زدن راجب رفتار همسرم و مشکلاتم برداشتم و خدارو هزار مرتبه شکر که اصلا این آدمی که الان دارم باهاش زندگی میکنم اخلاقش هیچ ربطی به یک سال پیش ندارع همون آدم با رفتاری متفاوت که خودم همش میگم خدارو شکر و مشکلات ریز و درشتی که نقل مجلس بود برای من هم با همین صحبت نکردن خدارو شکر تا حد زیادی حل شد مشکلاتی که تو رابطه به خانواده خودم و همسرم داشتم و مدام ازش حرف میزدم که فقط و فقط توجه بگیرم و بگم من قربانی هستم آی ملت ببینید من چه آدم خوبی هستم گیر چه دیو های دو سری افتادم که خدارو شکر با درک قانون و همین که فهمیدم این از عدم عزت نفس من و نیاز به توجه من میاد وقتی دست برداشته اصلا روابط از این رو به اون رو شد خدارو شکر
تاقبل از عید که من دقیقا همون جور که گفتید انگشتم برید اونم به خاطر بی توجهی خودم و اومدم یه باند گنده بستم و کلی توجه گرفتم تازه چون نزدیک عید و خونه تکونی ما ایرانی ها بود و جوری وانمود کردم که ای مردم ببینید من با همین انگشت دارم تنهایی کار میکنم چقدر بدبختم و چه آدم خوبی هستم و در کمال تعجب استاد این انگشت جوری عفونت کرد که تا یک ماه پیش درگیر بودم اما اصلا حواسم نبود که این از همون احساس قربانی بودن میاد یعنی حواسم بود ها اما به قول قرآن انسان فراموشکار و خیره سر هست یعنی یادم رفته بود که منشا اون مسله ها با همسرم و اطرافیان چی بود و چه جوری حل شد خلاصه کلی اونجوری. توجه گرفتم مخصوصا توجه مامانم که از بچگی دوست داشتم که بم توجه کنه 😂😂دقیقا استاد یه جورایی ته دلم داشتم لذت میبردم اما غافل از اینکه دارم با این زخم ساده چه بلایی سر خودم میارم خلاصه استاد تو این زمینه برای کنترل ذهن غفلت هم کردم و بعدش هی همسرم علاعم بیماری داشت که یه دفه یک ماه پیش بیمارستان بستری شد و الان درگیر یه بیماری هستیم که البته هنوز تشخیص نهایی ندادن اما دارم دقیقا به این میرسم که این اوضاع رو من جذب کردم برای خودم و اون بیماری رو همسرم برای خودش که بازار اون جنبه هم توضیح میدم
روزی که همسرم رفت و آزمایش داد و دکتر تشخیص یه بیماری داد و به من گفت من شوکه شدم و هرکس زنگ میزد احوال پرسی کلی داستان و طول وتفسیل و گریه که الان میفهمم انکار به قول دوستم که چند روز بعد گفت تو بعد اون همه زجر تو زندگیت فقط این بیماری کم بود آره من داشتم به جورایی باز توجه جلب میکردم و میگفتم من قربانی شدم و تازه به قول خودم خیلی راجب بیماری حرف نمیزنم اما به دوستان میگفتم دعا کنید برای سلامتی همسرم خلاصه که آنقدر ازش حرف زدم و چند روز که بیمارستان بستری بودیم رو مثل یه داستان مهیج برای همه تعریف کردم که دوباره کار به بیمارستان و بستری کشیده و حالا دارم میفهمم از کجا آب خورد از یه انگشت بریدن ساده خود که خود کرده را تدبیر نیست آره استاد جان دوستان و فامیل چند روز اومدن و گفتن آخی اما ما مدتی هست که درگیر این مسله هستیم که امروز حرف های شما تو این فایل مثل پتک خورد تو سر من که داری با خودت چیکار میکنی زهرا
اما استاد از یه جنبه دیگه هم بگم که همسر من هیچ وقت کارش به مریضی نمیکشه یعنی خیلی به ندرت اما من اخلاقی دارم که وقتی اون مریض میشه یا بیحوصله خیلی بهش توجه میکنم و اینو اصلا نفهمیدم چون فکر میکردم فقط به بچهام تو مریضی نبلید توجه کنم چون ایشون دیگه مرد هست و ازش گذشته این حرفا 😂😂خلاصه که درکل من آدمی هستم که محبتم این جور وقت ها خیلی گل میکنه واسه همه و همسرم که بیماریش از بیحالی و این ها شروع شد من آنقدر تمرکز گذاشتم و دور و برش چرخیدم که یه دفه نگاه کردم تو بیمارستان بالاسرش هستم و حس میکنم که داره لذت میبره از این توجه چون اصلا کلا آدم نبودی که با کسی زیاد قاطی بشه و چون خیلی درونگرا و ساکت هست کسی هم زیاد بهش توجه نمیکرد اما تو این مریضی به قول خودش فقط خواجه حافظ شیرازی بهش زنگ نزد و سر نزد و اونم داره اینجوری توجه میگیره و چقدر هم داره از من تشکر میکنه به خاطر این همه محبت و توجه که الان میفهمم که سم هست
خلاصه که استاد در لحظه نیاز حرف هات مثل همیشه به دادم رسید انشالله امروز قراره مرخص بشیم تا جواب آزمایش های بیاد و تصمیم گرفتم زیپ دهنم رو بکشم و حداقل من دیگه برای خودم سختی و اذیت بیمارستان رو به وجود میارم و سعی کنم در خدا تعادل به همسرم رسیدگی کنم انشالله که مثل قبل نتایج عالی بگیرم و حتما میام و از بهبود همسرم و اوضاع مینویسم
استاد جانم عاشقتم مریم جانم عاشقتم و واقعا نمیدونم چه جوری به خاطر این فایل و فایل قبلی که گذر از ثروت بود تشکر کنم که برام بینهایت ارزشمند و به موقع بود عاشقتونم و به زودی میبینمتون 😘😘😘
با سلام خدمت استادْ سیّدِ عزیزم و خانوم شایسته ی مهربان. و خدمت همه ی دوستانم در گوشه گوشه ی این سایتِ مملو از عشقُ آگاهی.
من، حالاکه فرکانسم از گذشته هام خیلی بهتر شده، تازه مثل گذشته ی استاد یک راننده تاکسی هستم در شهر بابل. و درحال تجربه ی همون شرایطی هستم که استاد ازخودشون درموردش برامون حرف زدن. من اونقدر فرکانس پایینی داشتم ازهرنظر، که میتونم بگم با انواع و اقسام مشکلات در تمامی جنبه های زندگی درگیر بودم خصوصا در زمینه های مالی و روابط.
اما حالا که تا حدی به آگاهی رسیدم و تونستم تا حدودی روی خودم کارکنم، تونستم به این نقطه برسم که بتونم احساسِ توانستن داشته باشم و تونستم خودمو تا این فرکانس فعلی، بالا بکشم. استاد، یکی از بزرررررگترین پاشنه های آشیل من همین نیاز به جلب توجه داشتن بوده که از کودکی در من شکل گرفته و به جرات میتونم بگم قسمت اعظم مشکلاتم در تمامی جنبه ها، ازین ریشه میومده. این پاشنه بوده که همه چیزو برام اونطور سخت و تلخ رقم زده بوده. این درتمام مساعلم اونقدر بزرگ و برجسته ست که میتونم بگم تماما فرکانسهام به این ریشه مرتبط بود.بطور مثال، من کسی هستم که حتی یه جاهایی خودمو فنا و فدای دیگران کردم تا یه چیزی رو بدست بیارم بنام جلب توجه، یا تحسین و تایید شدن، یا برای اینکه بگن این چقدر مرد صفت و باگذشته. اما هرگز این اتفاق به اون معنا نیفتاد، یا اگر هم بود، خیلی سطحی و گذرا بود و همیشه بعدش من موندم تنهای تنها با مشکلاتی که از پس اون احساس بوجود آوردم برای خودم. بواسطه ی این باور و این طرز تفکر،و از روی دلسوز بودن و از روی نیاز به تاییدو تحسین شدن، من کسی رو وارد سیستم و زندگیم کردم که در گذر زمان و رفته رفته باعث ازهم پاشیدگی وضعیت مالی، شخصیتی، جایگاه اجتماعی و وضعیت روحی وتخریب کامل اعتماد به نفس و عزت نفس درمن شد. به حدی تخریب شده بودم که پیدا کردن خودم برام سختترین کار دنیا شده بود و به گمراهی رفته بودم. ولی همونجاها که به آخر رسیدم، همونجاها که سوال میپرسیدم از خودم که چرا همه چی برعکس جواب داده، الله، هدایتم کرد به سمت آگاهی و به سمت دانستن، و سپس توانستن. منو با جلسات موفقیت بعضی استادها آشنا کرد و بعد از دریافت بعضی آگاهیهای مقدماتی، و به نظرم بدلیل اینکه دنبال شناخت خدای درست و حقیقی بودم، به سمت شما هدایت شدم طوریکه میتونم بگم پیداتون کردم.
و به مرور با گوش دادن به فایلهاتون که همشون آگاهیهای ناب الله هستن، تونستم علل اصلی مشکلاتم و قانون رو درک کنم و اونجاها بود که فهمیدم همه چیز در فرکانس اون روزهای من، برعکسش! درست بود. خدارو شاکرم باتمام وجود که هدایتم کرد و بهم آگاهی داد به کمک بینهایت دستانش و ممنونم وسپاسگزار ازشما استاد خوش باورِ با ایمانم.از لحظه ای که قانون رو تاحدودی درک کردم، در همون حد تونستم با کنترل این حسّ نیاز به جلب توجه و نیاز به تاییدو تحسین شدن، شرایط رو تاحدودی به نفع خودم تغییر بدم. تا همون حد که فرکانسم بواسطه ی آگاهی ها و باورهای جدیدم تغییر کرد، دقیقا به همون اندازه جنس شرایط و وقایع و آدمهای اطرافم تغییر کرد و من با ایمانی که در من ایجاد شده، مشتاقم تا انتهای این مسیرو برم، هرجا که باشه!
استاد، این فایل اخیرتون خودمو و عزت نفس و به خود متکی بودن رو بهم یادآوری کرد و به ذهنم جهت داد که بیشترو بیشتر روی این پاشنه کارکنم تا هرگز و هرگز نه به تایید کسی نیاز داشته باشم نه به توجهش و نه به تحسینش.
نکته ی دیگه ای که خواستم اینجا در موردش بگم اینه که اخیرا به شدت به خوندنه ترجمه ی کلمه به کلمه ی قرآن اشتیاق دارم و همونطور که شما گفتین، وقتی اینطوری قرآنو میخونم که هیچ قضاوتی توش نیست ازطرف کسی، وقتی عبارتهای توی پرانتزی وجود نداشته باشه که به ذهنیتمون جهت بده، وقتی مترجم توی ترجمه ش نخواسته باشه ذهنیت شخصیشو و شکلی که خودش درک کرده رو با کلمات اضافه به خواننده القا و منتقل کنه، وقتی از زاویه ی قانون و با برداشتی کاملا آزاد و از قبل جهت داده نشده میخونمش، به وضوح چیزایی که شما از قرآن و قانون و الله میگید رو درک میکنم. استاد، شما، یک عشق شدی. یک، ایمان. یک پکیج کامل از باورهای درست. و این راهیِ که من آگاهانه و باعشق و با تمام وجود انتخابش کردم به لطفِ هدایتِ الله.
ازتون سپاسگزارم استاد، بخاطر همه چیز. اشک توی چشمام جمع میشه وقتی بیادتون می افتم. آرزو دارم ببینمتون و از نزدیک درود بفرستم به عشق و الوهیت درونتون.
سپاسگزارم❤️❤️🌹
سلام و درود بر شما استاد گرامی
ممنونم از این فایل بسیار زیبا و پر از آگاهی
بله استاد دقیقا درست میفرمایید این احساس قربانی شدن رو در دورهی عزت نفس باعث شد که دیگه با بیماری ها برای همیشه خدا حافظی کنم و این چراغ راه هدایت من شد در طول این مدت که با شما هستم
همسر من در این قضیه بسیار ضعف دارد و همیشه از دردها و مریضی هایش بادیگران صحبت می کند قبلنا با من هم که صحبت می کرد من توجه میکردم و تقریبا ماهی دو بار من وقت دکتر میگرفتم براش و بسیار زیاد هزینه می کردیم و در آخر دکتر ها می گفتند هیچی نیست
من با توجه کردن به این صحبت ها خودم هم گرفتار بیماری می شدم و از وقتی این آگاهی رو درک کردم آگاهانه دیگه به این مسایل توجه نکردم و مزیتش این بود که دیگه مریض نشدم ولی این که همسرم هم بهم میگه که تو دیگه بی توجهی به من یا اگه من بمیرم جلوت تو اصلا به من اهمیتی نمیدی هم پیش اومده وهمه جا هم اینو میگه و وقتی میبینه که من توجهی نمی کنم میره به پدر و مادرش می گه که احساس ترحم اونا رو بدست بیاره و این در همه ی زندگی ها هست
من همین رو برای فرزندانم هم اجرا می کنم ولی همسرم اینطوری نیست و همیشه از بیماری بچه ها و خودش صحبت می کنه و این باعث میشه که هم خودش همیشه مریض باشه و هم بچه ها براشون مریضی اتفاق بیافته
یکی دوبار هم سعی کردم بهش بفهمونم که راجع به این قضایا خیلی تمرکز نکن ولی متاسفانه قبول نمی کنه مادر خود من هم همینطوریه و همیشه مقدار زیادی دارو با خودش حمل می کنه و چنان با آب ولعاب از مریضی هاش صحبت می کنه که فک نکنم هیچ بازیگر ی بتونه به این خوبی تصویر سازی کنه
به هر حال این فایل هدایت خداوند بود برای الان من که داشتم این قانون رو از یاد می بردم و در این شرایط به ظاهر سخت مالی من که یک سری کارها کرده بودم برای احساس ترحم دیگران البته خودم نمیخواستم ولی این در ناخودآگاه من داشت رقم میخورد و فهمیدم که خداوند در زندگی من جاری هست و داره من رو می سازه و داره کمک م می کنه که من اون کسی بشم که خودم انتخاب کردم
خدایا شکرت بابت تمام نعمت هایی که دادی و ما رو درمسیر آنهایی که هدایت یافته اند قرار بده
سلام استاد جانان
سلام دوستان و همقطاران
من واقعا همینطور که استاد فرمودند به دلیل شرایطی که در بچگی برام به وجود اومد و پدرم رو خیلی زود از دست دادم و مورد ترحم خیلی شدیدی چه از طرف خانواده و چه اطرافیان و فامیلا قرار میگرفتم شخصیتی کاملا ترحم پذیری گرفته بودم و تا تقی به توقی میخورد و مسأله و مشکلی برام پیش میومد با دیگران در میان میذاشتم تا حس ترحمشونو بر بیانگیزم و با دلسوزیشون خودم حسم بهتر بشه و به خاطر عدم آگاهی از قوانین، شرایطم بدتر و بدتر میشد غافل از اینکه خودم دارم با توجه به مسائل و مشکلات اونا رو گسترشش میدم ولی از وقتی که با آموزه های استاد و قوانین حاکم بر جهان هستی آشنا شدم و روی خودم کار کردم و میکنم شرایطم خیلی متفاوت شده و دیگه خبری از اون شخصیت ترحم پذیر نیست یا اگر هم باشه دارم کنترلش میکنم.
منم واقعا دیگه نه خودم در مورد مشکلاتم با کسی حرف میزنم و نه پای صحبت مشکلات دیگران میشینم و بیشتر اوقاتمو چه وقتی که در حال کارم و چه اوقاتی که خونه ام با گوش کردن به فایلهای استاد و سایت استاد و هر آنچیزی که توجه منو به زیبائیهای جهان هستی معطوف میکنه میگذرونم و حتی اگر در فضایی قرار بگیرم که مجبور باشم در کنار افراد منفی نگر باشم با تصویر سازی خلاق کاملا توجه خودمو به سمت خواسته هام معطوف میکنم.
در کل دیگه نه حوصله گفتن مشکلاتم دارم و حوصله گوش کردن مشکلات دیگران.
این در حالیه که من در زمانی نه چندان دور صبح تا شب در حال توجه به نکات منفی خودم، اطرافیانم و کشورم،حکومتم و و و و و بودم..
الان همیشه خداوند رو شاکرم که منو هدایت کرده به این مسیر زیبا و شاکرم که منو با استاد عباسمنش عزیز که بنظرم در این مسیر سرآمد همه معلمین و مروجین قوانین جهان هستی ،هستند آشنا کرده.
خدایاااااااااااا شکرررررررررت
خدایاااااااااااا شکرررررررررت
خدایاااااااااااا شکرررررررررت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خداروشکر میکنم و سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر و به این سایت هدایت کرده و من بیش از 2 ساله که عضو سایتم و نحوه نگرشم، و نحوه فکر کردنم و رفتارم تغییر کرده و به لطف الله مهربان نتایج فوق العاده ایی گرفتم: کنترل کردن ذهن، مراقب ورودی های ذهن بودن شاید اولین نکاتی که بود که من از آموزه های استاد آموختم و سعی کردم تو زندگی خودم پیادش کنم و به لطف خدا به نسبت درکم تونستم خیلی خوب این قضیه رو تو زندگیم پیاده کنم و تو90 درصد اوقات به خوبی تونستم تو این مسیر گام بردارم و هیچ وقت کسی از مشکلات، تضادها و مسائل من با خبر نبود و دوروبریام همیشه وقتی از من میپرسن اوضاع و احوال کارت چطوره؟ من همیشه میگفتم عالیه، خوبه خداروشکر من راضی ام( حتی زمانی که درگیر تضاد مالی بودم نذاشتم کسی متوجه بشه) و حتی دیگران تعجب میکردن؛ چند شب پیش شام بودیم خونه خواهرم؛ شوهر عمم ازم پرسید بازارت چطوره خوبه؟ منم مثل همیشه گفتم عالیه، خیلی خوبه و پسر عموم تعجب کرد: دیدم میگه چطوره ما داریم تو مغازه مگس میپرونیم تو همیشه میگی بازارم خوبه؟ منم گفتم خدا روزی رسونه؛ روزی منو به من میده، روزی تورم میده.
البته خب در همه موارد خوب عمل نکردم و منم جاهایی بوده که نتونستم خب کنترلش کنم، و تو تضاده گیر کردم، نتونستم ذهنمو کنترل کنم و به سختی از اون مرحله عبور کردم و از امروز به خودم و خدای خودم تعهد میدم که تو زندگیم هر تضاد و مسئله ایی به وجود اومد با کنترل ذهن و جدیت 100 درصد نه با خودم، نه با خدای خودم و نه با خانوادم و نه با هیچ کس در موردش صحبت نکنم و مثل استاد عزیزم با وسواس و دقت صد در صدی بهش عمل کنم.
نکته دیگه اینکه ما یکسری خواسته داریم: مثلا من دوست داشتم به تناسب اندام برسم، و یک مسیری رو طی کردم و به تناسب اندام رسیدم، اگر میخوام اون تناسب اندام پایدار بمونه باید منم توهمون مسیر پایدار بمونم؛ گاهی اوقات من به نتایجی میرسم و یادم میره از چه مسیری پیروی کردم و به اون نتایج رسیدم واز مسیر خارج میشم و آروم آروم نتایج بر میگرده
نکته جالب دیگه برا من اینکه بازم عزت نفس: بازم من فایلی رو گوش دادم و حرف از عزت نفس شد و خدا داره بهم میگه پسرم با قدرت رو عزت نفست کار کردن، با تمرکز لیزری رو عزت نفست کار کن و منم میگم چشم
به نام خدای رب العالمین
سلام
چقدر عالی ممنون استاد بی نظیرم بابت این فایل فوق العاده
نکته ها
داری توی زندگیت به چه چیزی توجه می کنی؟ در مورد چه چیزی صحبت می کنی؟ در مورد چه چیزی فکر می کنی؟ داری اون اتفاقات رو به سمت زندگیت دعوت می کنی.
توجه به ناخواسته ها باعث جذب ناخواسته های بیشتر میشه
در مورد مسائل و مشکلاتت با هیچ کس حتی با خدا حتی با خودت حرف نزن
در مورد مسائلت با هیچ کس حرف نزن و شنونده مسائل و مشکلات دیگران نباش. سنگ صبور دیگران نباش
برای این که توجه و ترحم دیگران رو جلب کنی از مسائلت حرف نزن. ترحم و توجه دیگران یک لحظه است ولی این مسائل با تو سالها خواهد موند اگه در موردشون حرف بزنی
از موفقیت هات با دیگران حرف بزن و شنونده موفقیت های دیگران باش
اگه به همسرت و فرزندت زمانی که مریض میشه توجه کنی باعث میشه که اون فرد بخاطر امتیازی که می گیره اگاهانه و ناآگاهانه بخواد که مریض بشه. به بیماری دخترت توجه نکن به بیماری همسرت توجه نکن
به خودت قول بده هیچ وقت از مسائلت با کسی حرف نزنی و برعکس کاری کن که هیچ کس نفهمه مسئله داری
توی زندگیت هر مسئله ای که داری طوری به اون نگاه کن که بتونی فرصت هایی که اون مسئله ایجاد کرده رو ببینی. نعمت هات رو ببینی و شکر گزار باشی
تجربه های شخصی من
3-4 سال پیش من و همسرم رفتیم دکتر و دکتر به همسرم گفت که تو مشکل نازایی داری و نمی تونی بچه دار بشی وقتی دکتر این حرف رو زد من خندم گرفت احساس کردم دکتر داره دروغ میگه و باورم نشد.
خدا شاهده من و همسرم حتی یکبار هم در مورد این موضوع با هم حرف نزدیم و اصلا هم نذاشتیم کسی بفهمه. شاید باورتون نشه اما من یک سال بعدش با اولین اقدام بچه دار شدم و الان دخترم نزدیک به دو سالش هست.
یک تجربه دیگه. من و همسرم اصلا دوست نداریم در مورد اختلاف هایی که یک زمانی واسمون پیش میاد کسی حتی پدر و مادرمون بفهمه و همیشه اگه اختلافی باشه خیلی زود تمام میشه و خیلی هم کم پیش میاد که دعوا کنیم با هم .
– بچه که بودم وقتی مریض میشدم خیلی بهم توجه میکردن مخصوصا بابام. در حالت عادی زیاد توجه نمی کرد ولی وقتی که مریض میشدم خیلی محبت می کرد و من خیلی وقت ها که دوست نداشتم برم مدرسه خودمو به مریضی میزدم و میدونم که علت اینکه میشینم با مامانم و یا با خواهرهام در مورد مسایلم حرف میزنم فقط می خوام که ترحم کنن بهم و من خودم با جلب ترحم دیگران باعث شدم که شرایط مالیم خراب بشه و اذیت بشم.
از اذیت کردن های دخترم با دیگران حرف میزنم که بگن آخی چقدر اذیت میشه و بهم ترحم کنند
و کلی مثال دیگه…..
موفق باشید
الهی به امید تو
سلام استاد عزیزم و مریم مهربونم😍
من از دیشب بی حوصله بودم و اصلا دلم نمیخاست کاری انجام بدم
امروز صبح که اومدم تو سایت و دیدم فایل جدید اومده،دانلود کردم و گفتم بعد میبینم، بعد از تماشای فایل دیدم آدم های اطراف من همین شخصیت رو دارن
بعنوان مثال موقعی که خواهر من ازدواج کرده بود،کوچک ترین بحثی که با همسرش میشد،زنگ میزد به مادرم و تعریف میکرد
مادرم با خاله هام و…
با اینکه سن من کم بوداما این رفتارخواهرم رو دوس نداشتم
من تو سن کم ازدواج کردم.و این همیشهههههه آویزه ی گوشم بود که اتفاقی تو زندگیم افتاد به هیچ کس نگم.با اینکه میشنیدم مادرم میگف تو اگه درد و غمتو به مادرت نگی،پیش کی میخای بگی
اما من هیچ وقت نگفتم
حتی اگر فرزندم گاهی مریض میشد به مادرم نمیگفتم
(اون موقع ها من این قوانین رو نمیدونسم و دلیل نگفتم این بود که مادرم ب قدر کافی خودش مشکل داره و خب ازم دور بود و اگه هم میگفتم کاری از دستش بر نمیومد)
تا اینکه من با شما آشنا شدم و دیدم نا آگاهانه این قوانین رو اجرا میکردم تو زندگیم
استاد
الان که مقایسه میکنم زندگی خودمو با خواهرم
آرامش زندگی من خیلی بیشتر از زندگی خواهرمه
احترامی که بین همسر من وپدر و مادرم هس،قابل مقایسه نیس با خواهرم
هیچکس این اجازه رو به خودش نمیده که توی زندگیم دخالت کنه
اول کامنتم نوشتم که بی حوصله بودم،به خودم قول دادم که حواسم رو پرت کنم و توجه نکنم
همسرمم که اومد خونه در موردش حرف نزنم،خودم رو خوب جلوه بدم
و الان که این دیدگاه رو مینویسم خبری از اون بی حوصلگی و بدن درد نیس
خدایا شکرت برای آگاهی های این فایل😍
استاد عزیزم و مریم جان عاشقتونم❤
بنام خدای رحمان و رحیم
استاد جان سلام
خانوم شایسته عزیز سلام
سپاس گذارم که دوباره یه فایل عالی و پر محتوا که باید بارها گوش داد به این سایت فوقالعاده اضافه کردین🙏🙏
استاد جان من تا پارسال شهریور تمام این بدبختیارو داشتم و همیشه حال دلم خراب بود و با همه درباره مشکلاتم حرف میزدم تا به جای رسیدم که یه بیماری گرفتم و دیگه بدتر شد، و جالبش این بود که همرو مقصر میدونستم جز خودم و روز به روز مشکلاتم اضافه تر میشد،تا جای که به طور معجزه واری با سایت فوقالعاده شما آشنا شدم و از همون روز اول حال دلم خوب شد و آرامش پیدا کردم و از اون روز که به گفته شما عمل کردم و به زیباییها توجه کردم و با مشکلاتم با هیچکس حرف نزدم، هم حال دلم عالیه و هم کارام به طور شگفت انگیزی ردیف میشه.
استاد جان نمیخوام بگم هیچ مشکلی ندارم ولی با آموزههای فوقالعاده شما یاد گرفتم که توجه به اون مشکلات نکنم و فقط زیبای ها رو ببینم. و الان بعد از گذشت ۹ یا ۸ ماه آرام آرام نتیجه های خوبی میبینم و این احساس رو دارم که بدنم رو به سلامتی پیش میره و این بیماری دار کمرنگتر میشه،و از همه مهمتر چون دارم نتیجه میبینم باورام داره بهتر و بهتر میشه.الهی شکرت
استاد جان با استفاده از آموزههای شما که تو فایلهای رایگان است یاد گرفتم که اگه میخوام به موفقیت برسم فقط باید رو خودم کار کنم،از همه نظر.
استاد جان از شما سپاس گذارم که این فایلهای زیبا و پر محتوا رو رایگان در اختیار ما میذارین و از خدای عزیزم میخوام که این لیاقتو به من بده تا بهترین استفادرو از این فایلهای ناب بکنم،الهی آمین،🙏🙏😍
استاد جان از شما و خانوم شایسته عزیز نهایت سپاس گذاری رو دارم و از خدای وهابم میخواهم که هر آنچه را که میخواهید را به شما بدهد چون شما لایق بهترینها هستید ❤️❤️❤️🙏😍
به نام خدای مهربان
سلام به همه عزیزان
سلام به استاد عزیزم من هم سپاس گزار خداوندم که همراه شما هستم.
باز هم فضای فوق العاده از داون تاون تمپا.
کلیدِ این فایل آگاهی های دوره ارزشمند عزت نفس، عنوان فایل هم که درباره ریشه یک موضوع است.
*اصلا عزت نفس ریشه و اساس هر شرایطی هست.
میخوام بگم چی شد که این دوره ارزشمند رو تهیه کردم..
خب من بیش از دوساله که با استاد و این سایت همراه هستم. و با فایل های دانلودی و کتاب ها به آگاهی های نابی رسیدم و به اندازه ای ک عمل کردم نتیجه گرفتم. و یاد گرفتم که همواره به نشانه ها و الهامات توجه کنم.
اخیرا متوجه شده بودم که من دچار روزمرگی شدم و یه نشونه هایی رو دریافت میکردم.
مثلا دیدم از یه سری ادم هایی که با کار کردن روی خودم، مدتها بود فاصله ی بسیار زیادی گرفته بودم و هیچ گونه دسترسی نداشتیم به هم، یه جورایی داره سر و کله شون پیدا میشه(فضای مجازی)
یا این که یه هزینه هایی داره برام پیش میاد که توی این دوسال کلا حذف شده بودن.
و تیر خلاص هم روزی بود که برای پیاده روی رفته بودم پارکی که هرروز میرفتم و توی همون مسیر هرروزه، یه شرایطی پیش اومد و اونجا خلوت بود و یه آقایی (حیف اسم آقا) نفهمیدم چطور همراه من شد و شروع کرد به حرفهایِ…. بگذریم، اصلا نفهمیدم که چطور خودم رو به ماشین رسوندم, خیلی احساس ضعف کردم. (اینو بگم همیشه و همیشه در ارتباط و برخورد با آقایون، چه کسانی که نزدیک و آشنا هستن و چه غریبه، رفتار بسیار محترمانه ای با من داشتن و دارند)
خدا رو شکر تونستم زود ذهنم رو کنترل کنم، و از خدا هدایت خواستم. چون دیگه مطمئن شدم که مدار من اومده پایین.
اول به ذهنم رسید که بیام سایت و دکمه هدایت امروز من رو بزنم..
مقاله ی “ضرورت نماندن در احساس گناه و عذاب وجدان” برام باز شد.
دیگه از اون روز شروع کردم به خودندن همه مقاله های راه کارهای دوره عزت نفس و کامنتها. بعد هم از قسمت دانلودها رفتم به آگاهی های دوره عزت نفس و فایل ها رو دیدم و کامنتا رو خوندم. جالبه از کامنتها متوجه شدم که همه دوستانی که نتایج بزرگ گرفته بودن، نوشته بودن که با دوره عزت نفس شروع کردن. همون لحظه به خودم گفتم نرگس اینقدر تعصب نداشته باش روی دوره ثروت ۱ و قانون سلامتی به وقتش اونا رو هم راحت تهیه میکنی.(ینی برنامه م این بود که این دوتا محصول رو بخرم بعد از شارژ کیف پولم دوره عزت نفس رو خخخ:))حالا بماند دو بار هم که نزدیک شدم به این تصمیم ، هربار یه اتفاقی افتاد و نصف پولم میرفت)
درنگ نکردم و همون جا این دوره ارزشمند رو خریدم.
و شروع کردم به کار کردن روی این دوره…واقعا نمیدونم چی بگم، چه ترمزهایی رو شناسایی کردم و چه درهایی برام باز شد. من فکر میکردم که عزت نفس بالایی دارم، حالا با همین جلسه ۱و۲ و انجام چکاپ عزت نفس فهمیدم که توی خیلی از جنبه هایِ عزت نفس صفر بودم.
استاد این موضوع تمایل به قربانی شدن، برای جلب توجه و ترحم دیگران واقعا واقعا از مهمترین جنبه های عزت نفس و مهمترین عامل در جذب مشکلات هست.
صحبت درباره مشکلات با بقیه، شاید یه حس لحظه ای خوبی ایجاد کنه، و توجه دیگران رو جلب کنیم، ولی عواقب وحشتناکش باعث میشه این مشکلات یه عمر با ما بمونه.. پس برای یه حس لحظه ای توجه و شایدم احتمالی به هیچ وجه درباره مشکلات صحبت نکنیم.
استاد عزیزم به قول خانم شایسته عزیز؛ شما استادِ کشف قوانین هستین در همه ابعاد زندگی.
عاشقتونم ❤️
سلام استاد عزیز و همسفرای گرامی
امروز من خیلی هدایتی و از طریق کامنت دوست عزیزم فاطمه رستاخیز به این فایل هدایت شدم
چقدر به حال دیشب من شبیه بود اینکه من دیشب بعد از خوردن ناهارم با خواهرم برای تفریح به کافی شاپی رفتم و اونجا من مختصر چیزی خوردم چون عادت به خوردن چند چیز رویهم نداشتم خلاصه نزدیک خونه دل درد گرفتم و چقدر عالی این مسئله را مدیریت کردم و نگذاشتم کسی متوجه شود و خیلی ریلکس مثل قبل به تمام کارام پرداختم در صورتیکه دائم دل پیچه داشتم ولی به خودم گفتم حتی راجع این موضوع با خواهرم هم صحبت نمی کنم و حتی به ادامه ی توجه به نکات مثبت پرداختم ولی زودتر خوابیدم صبح که بلند شدم به خودم رسیدگی کردم و همزمان سپاسگزاری اول صبح را نوشتم و بازم توجه به نکات مثبت ، بعد بدون توجه به حالم که البته کمی بهتر شده بود با ماشینم به خرید رفتم و همش توی دلم میگفتم توجه به نکات مثبت کن خودش خوب میشه ، اومدم خونه هدایتی چیزی که برای معده ام خوب بود خوردم دیدم هی دارم بهتر میشم
وقتی دیدم دارم بهتر میشم هی توجه میکردم به بهتر شدن حالم و هر لحظه بهتر می شدم به خودم گفتم این یک نشونه از طرف خدا بود برای آگاهی من که وقتی با کسی میرم کافی شاپ اگه نمی خوام چیزی بخورم ، یا هر جای دیگه ، بابت هر موضوعی به خاطر دیگران خودم رو توی معذوریت قرار ندهم و اون کاری رو که باید انجام بدم
وقتی این درس و تجربه را با خودم مرور می کردم به این فایل زیبای عزت نفس هدایت شدم که چقدر با شرح حال امروز من هماهنگ بود
خدایا بابت این همزمانی ها بینهایت سپاسگزارم
خدایا بابت این سایت توحیدی و دوستان خوبم بینهایت سپاسگزارم
خدایا بابت همه چیز سپاسگزارم
به نام الله یکتا
چقدر قشنگ گفتی وقتی بهتر میشدم هی توجه میکردم به بهتر شدنم و هی بهتر میشدم…
چقدر عالیه این مطلب که وقتی داریم در مورد موضوعی بهبود پیدا میکنیم هی بگیم که اوضاع بهتر شده خدا رو شکر و لذتش رو ببریم و هی دوباره اوضاع بهتر میشه و ما هی ذوقش رو کنیم و در نهایت اون تضاد حل میشه و ما فقط لذتش رو بردیم و رشد کردیم و این میشه یک الگوی دائمی در زندگیمون اگر بارها و بارها تکرارش کنیم و میبینیم که قدرت دست خودمونه و هیچ عامل بیرونی در زندگیمون نقشی نداره…
خدا رو شکر بابت این هدایت ناب و قدرتی که خودش در اختیارمون قرار داده و ما رو جانشین خودش در زمین قرار داده است
ممنون از شما دوست عزیزم