این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-13.gif8001020مدیر فنی/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngمدیر فنی2015-06-05 00:00:002022-12-29 00:40:45همین لحظه بهترین زمان برای شروع است
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
روز ششم سفرنامه. خدایا تو قلم بدست بگیر که هرآنچه باید رو بنویسم
قانون تکامل یکی از اصلی ترین قوانینیه که من همیشه ب صورت ناخودآگاه رعایت میکردم. من تو زندگیم کمتر به یاد دارم که شکست بدی رو تجربه کرده باشم . دلیلشم اینه که همیشه به قول معروف لقمه اندازه دهنم برداشتم
چند تا از مثال های تکامل رو مینویسم ک باورم قوی تر بشه .
یادمه توی دوران تحصیل دانشگاه من از لحاظ درسی خیلی افت کرده بودم . دانشگاه دولتی درس میخوندم که اساتیدمون بسیار سخت گیر بودن . و من شروع کردم به تغییر باورهام در مورد هوش و استعدادم. هرروز صداهای که ضبط کرده بودم رو گوش میدادم و سعی میکردم نشونه های بهبود رو بگیرم و دنبال کنم .
اروم اروم رنج نمراتم یکم بهتر شد و جهان هم کم کم جامو تغییر داد و از کنار آدمای تنبل و بازنده دورم کرد و منو هم خوابگاهی شاگرد اول ها کرد. فقط یک ترم طول کشید که من از رنج نمرات حدود 10 11 توی اکثر درس ها نمره ماکزیمم کلاس میشدم . واقعا یه جاهاییش خودمم باورم نمیشد فراتر از حد انتظار بود. اینطور شد که من معدلم از حدود 13 به نزدزک 17 رسید تا اخر دوران تحصیل و این یه شبه اتفاق نیفتاد . و ترم اخر اینقدر اعتماد ب نفسم بالاتر رفته بود که نصف بقیه میخوندم و با اختلاف نمره اول کلاس میشدم
یا یه مثال دیگه یادمه که دوس داشتم توی دانشگاه درامد داشته باشم از خدا میخواستم یه راهی برای کسب درآمد بهم نشون بده . یکی از پروژه هایی که ترم قبلش پاس کرده بودم و خیلی بهش مسلط بودم بهم پیشنهاد شد ک برای یکی از دوستان انجام بدم و یه رقم کمی دریافت کنم
وقتی انجامش دادم نتیجه و نمره اون فرد اینقدر بالا شد که همه اطرافیان بهم پیشنهاد دادن که ترمای بعد برای اونا انجام بدم. و من شروع کردم اروم اروم تعداد بیشتری پروژه تحویل میگرفتم و همه راضی و طی یه مدت کوتاه اسم من پیچید توی کل بچه های عمران و معماری حتی بچه های سال پایینی.
من میدونستم این سرزبونا افتادن از کجا آب میخوره از جانب ربم بود . ب طرزی ک از ترم های قبل زنگ میزدک برای دو ترم بعد پروژه رزرو میکردن و درآمد من توی دانشجویی به اندازه حقوق قانون کار یک مهندس با تجربه رسید.
اولش ک شروع کردم ب تصوراتمم نمیرسید همچین پیشرفتی . خدایا شکرت
الان من تریدر بازار فارکسم که این هم با هدایت پروردگار پیداش کردم . مغز من دیوونه پیدا کردن الگوریتم های تکرار شونده ست و عاشقانه لذت میبرم از رمز گشایی رفتار جریان نقدینگی و رفتار بانک های بزرگ جهان . چیزی که خیلی توی همکارای من پرتکراره شکست های بزرگ و از دست دادن پول های زیاده ولی من از اول باورم این بود ک شکست شدید نمیخورم چون همیشه کارای هیجانی و ریسک های فراتر از حد ظرفم نمیکردم. آروم آروم جلو میرم و اصلا طمع برای عددای بزرگ ندارم و میدونم ب حدی ک ظرفم بزرگ شه بیشتر واردش میشه و این رو مدیون قانون تکاملم
خدایا شکرت خدایا مارو ب راه راست ب راه کسانی ک ب آنها نعمت دادی هدایت کن
الان داشتم به این فکر میکردم که من وقتی اولین بار سال 99 این فایل رو شنیدم در چه جایگاه شغلی بودم و الان پس از چهارسال و گذروندن پله ها کجا هستم . دوست دارم بنویسم اینجا تا ردپایی باشه برای خودم .
4سال پیش در یک شرکت کوچک کار میکردم با یک حقوق نه خیلی کم نه خیلی زیاد که نیازهای خودم و مادرم رو تامین میکرد باتوجه به اینکه مادرم اون زمان بیمار بود – روحش شاد و فضای شرکت به شدت سمی و پرحاشیه .همکاران من هر روز راجبه بیماری صحبت میکردند و صبح به صبح آمار و اخبار بد رو باهم به اشتراک میذاشتن و من همه تلاشم رو میکردم که از این صحبتها اعراض کنم تا حدودی هم موفق میشدم و اون زمان میگفت من در مداری متفاوت با این افراد قرار دارم .
الان به عنوان یکی از مدیران شرکت در فضایی آرام کار میکنم که برای خودم اتاقی جداگانه و خصوصی دارم و هر روز از صبح تا عصر فایل های استاد در حال پخش شدن هستن با درآمدی حداقل 4 برابر اون روزها .
خدا رو شاکرم به خاطر لطفی که در حق من کرده و این مسیر زیبا رو به من نشون داده احساس میکنم تا قبل از ورودم به این سایت در یک جاده بی آب و علف بودم و فقط میرفتم که به مقصد برسم . وقتی این سایت توسط همسر برادرم بهم معرفی شد و با استاد آشنا شدم انگار خداوند دست منو گرفت منو هدایت کرد به یک جاده سرسبز و خوش آب و هوا که هر چی جلوتر میرم مسیر زیبا تر قشنگ تر و جذاب تر میشه .
من قبل از این سایت دوره های خودشناسی شرکت کرده بود و زمان و هزینه زیادی هم خرج کرده بودم ولی انگار اون موقع کر بودم و اصلا حرفها رو نمیشنیدم ولی الان وقتی فیلمی از اون دوره ها میبینم میبینم همین حرفهایی که استاد میزنن اون موقع هم به شکلی دیگه به من گفته شده ولی من هیچی یادم نمیاد علت اصلی اینه که استاد عباس منش حرفهاش از دل بر میاد که به دل من میشینه در یادم میمونه چون خودش عمل کرده و عمل گرا هست منم خودم رو متعهد به عمل میبینم و البته که من راهی طولانی در پیش دارم تا بتونم مثل استاد در هر لحظه به قوانین الهی عمل کنم .
از خداوند میخوام به همه ما لیاقت رسیدن به تکامل رو بده تا به خواسته هامون برسیم و هر روز از زندگی بیشتر لذت ببریم و بیشتر از قبل شکر گذار خداوند رحمان و رحیم باشیم.
سلام خدمته استاده عزیزم شکره خدا کمتر از یکساله که با سایته شما اشنا شدم از خدا ممنونم که منو هدایت کرد ودر مداری قرار داد که به این اگاهی هادست پیدا کنم.من دوساله که در یک کارگاه طلا سازی کار میکنم والبته قبل از خدمتم هم دوسالی تو این رشته کار میکردم خب از وقتی که فایل های رایگان رو گوش دادم و رویه خودم کار کردم خیلی بهترشدم مخصوصا از لحاظه مالی وپیشرفته کاری.من کله حقوقم تو این دوسال نزدیک به ۲۷ ملیون میشد ولی اتفاقه جالبی که برام افتاده اینه که من الان ۳۰ ملیون تومن داریی خالصم میشه ینی اگر تمامه حقوقمو پس انداز میکردم اینقد نمیشد.که خب این فایل ها خیلی باعثه حرکت کردنه من شد که طلا بخرم برایه خودم شروع به کار کنم بفروشم وبعدشم که قیمته طلا رفت بالا وهمه این ها بخاطر ایمان وحرکته من بود که بازم از خدا ممنونم بابابته تمامه اتفاقاته زندگیم که الان میفهمم همیچی به نفع من رقم میخوره.حالا میخام یک کارگا برایه خودم بزنم راستش پدرمم تویه همین کاره که گفته میخاد بامن باشه وتویه یک مغازه باشیم چون کارش ویزیتوریه که خب اینجوری هم کارگاه برایه من میشه وهم یک دفتر برایه پدرم وخب از لحاظ مالی هم میخاد که بهم کمک کنه تا ابزار بخرم و شروع به کار کنیم و ایشون هم کنارمن باشه. وباهم یک مجموعه رو تشکیل بدیم ولی خب بعد از شنیدنه این فایل برام سوال شد که الان من تکامل خودم رو طی کردم یا نه؟ یا این که پدرم به خاطر فرکانس افکارهایه من جذب شده ودستی از طرفه خداست برایه من؟ منتظره جواب های خوبتون هستم ممنونم.
سلام به تمامی عزیزانی که در این سایت تلاش میکنند و ما رو دور هم جمع کردند
واقعا از صمیم قلب خداروسپاسگزارم که به این مسیر و به جمع این خانواده ی بزرگ و صمیمی هدایت شدم
?????????
ششمین برگ از سفرنامه ی زهره ی عزیز?
من قانون تکامل رو در اکثر جنبه ها رعایت نکردم و همیشه عجول بودم برای رسیدن به خواسته ام.
حرفه ی اصلی و مورد علاقه ی من خیاطی و طراحی لباس هست،ولی همیشه باورم ذهنیم این بوده که برای شروع باید حداقل سرمایه ی خرید چرخ صنعتی و کرایه ی یک مغازه ی کوچیک رو داشته باشم تا کارم رو شروع کنم و بخاطر همین بجز خانواده و چندتا از دوستانم تاحالا مشتری ای نداشتم و فکرمیکردم چون توی اتاقم توی خونه کارمیکنم کسی نمیاد که براش لباس بدوزم?ولی الان فهمیدم که نبوده مشتری بخاطر باورهای مخرب خودم بوده.
و به دلیل باورهای اشتباهم ایده ای هم به ذهنم نرسیده.
یکی دیگه از اشتباهاتم اینه که حرفه ی طراحی لباس و خیاطی رو باید به یه سرمایه ی زیاد و یه مزون شیک و بزرگ استارت زد و منم که پولی ندارم و اینکار واسه کسایی نون و آب داره که سرمایه ی خوبی دارن یا پدرشون بهشون داده.
و اما قرض کردن واقعا ذهن آدمو بهم میریزه،من الان حدودا 5میلیون بدهکارم و استرس و اعصاب خوردی اون نمیزاره ایده های درستی به ذهنم برسه.
به خودم تعهد دادم که تا پایان امسال بدهی ام رو تسویه کنم و ذهنمو آزاد و رها کنم و حرفه ی خیاطی و طراحی لباس رو به شکل جدی دنبال کنم و مطمئنم ایده های نابی به ذهنم میاد.
و اما قانون تکامل:الان که فکرمیکنم این قانون رو توی یادگیری خیاطی رعابت کردم.
تا دوسال پیش من برام خیلی عجیب بود که چطور از پارچه لباسی دوخته میشه!!!!چطور اون پارچه ی صاف قالب بدن درمیاد!!!!!چطوری یه خیاط تشخیص میده که برای هرمدل چندمتر پارچه لازمه!!!!
و آرزوم بود بتونم یه لباس رو برای خودم بدوزم و بپوشمش.
اما الان یه خیاط خیلی خوب شدم و هرمدلی که میبینم و خوشم بیاد ازش خیلی راحت میدوزمش و حس فوق العاده ای بهم میده????
البته که خیلی راه مونده تا به سطح خیللیی عااالی تری برسم و صدالبته که هرچقدر هم پیشرفت کنیم بازم جا برای بهتر شدن هست و باید هرروز بهتر از دیروز بشیم.
?????????????
درپناه خدای یکتا شاد و پیروز و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
تجربه من از قانون تکامل در جهت رعایت نکردن آن است. زمانی که دربه در دنبال کار آفرینی بودم اما از قوانین هیچ اطلاعی نداشتم. کاری به ذهنم آمد ولی چون سرمایه نداشتم رفتم سراغ وام. وامم جور شد منم پولش رو گرفتم. ولی نه تنها نتونستم کارم رو شروع کنم بلکه کل پول رو خرج کردم البته خدا رو شکر مبلغش زیاد نبود. ولی من چون تکاملی طی نکرده بودم و هیچ چیزی از نحوه شروع کار نمیدونستم اصلا نتونستم شروع کنم به پول شروع رسیده بودم ولی چون در مدار درست نبودم حتی نتونستم قدم از قدم بردارم. کل اون پول خرج شد و من موندم و پولی که باید برمیگردوندم. خداروشکر با گوش دادن به این فایل آگاهی های خیلی مفیدی به دست اوردم و متوجه اشتباهات خودم شدم.
روز ششم گنج سفرنامه هم برای من عالی بود و لذذت بردم از این برنامه
و مثل همیشه پاسخ به سوالات این روزهای من که به دنبال کسب و کار و درامد هستم و نمیدونم از بین اینهمه ایده که در طول این چند ماه اخیر بهم داده شده و همه رو هم یادداشت کردم کدوم یکی رو شروع کنم…
بعد از شنیدن صحبت های استاد عباسمنش کاملا برام واضح شد و جواب گیر و دار فعلی مالیم رو فهمیدم
دلیل اصلی که من توی این مدت در زمینه کسب و کارم و استقلال مالی حرکتی نکردم این هست که اولا من 28 ساله دستم توی جیب پدرم بوده و اینجوری به من گفته شده بود که آغا تو درست رو بخون تمرکزت رو بزار روی درست هزینه ی تحصیل و این چیزات با ما (پدر گرامی ) و پدرم نه تنها کم و کسری برای من نگذاشته این چن سال بلکه همیشه نسبت به دوستان و همکلاسی ها و … بیشتر داشتم و در رفاه نسبی بودم
دوما باورهای محدود کننده زیادی در رابطه با ثروت دارم چون زمانیکه بچه بودم کار کشاورزی میکردم و اون افرادی که پیششون کار میکردم مخصوصا عموم باورهای محدود کننده داشت و من هم تمام اون باورها رو پذیرفتم چون در اون برهه ی سنی که حدودا 10 سالم بود تا 20 سالگی پیششون بودم و همیشه بخاطر اینکه سخت کار میکنم و نسبت به بچه های هم سن و سال خودم قوی تر هستم و کار میکنم تحسین میشدم و اونقدر کارهای اون زمانم تحسینشون رو برانگیخته بود که وقتی دانشگاه قبول شدم بهم گفتن هممون به پاس تشکر و زحماتی که این چند سال کشیدی حمایتت میکنیم تو فقط درس بخون و من اونهمه باور محدود کننده رو به صورت کلاسه بندی شده و مرتب ازشون دریافت کردم و رفتم دانشگاه و پدرم هم از نظر مالی ساپورتم میکرد و من چیزی که اصن بهش فکر نمیکردم بحث پول و ثروت و مسایل مالی بود
ولی امسال بخاطر یه اتفاقی و تضادی که بهش برخوردم که اغا پولی که خودم باید به دست بیارم خیلی مهم هست چون پدرم به شرطی به من پول میده که مطابق میل اون رفتار کنم اگر چیزی رو میخوام باید از فیلتر پدرم رد بشه و ازونجایی چیزی که میخواستم قرار نبود از فیلتر پدرم رد بشه به تضاد برخوردم و فهمیدم که باید خودم پول بسازم تا دیگه همچین اتفاقاتی در زندگیم رخ نده
مثلا یکی از باورهای مخربی که به من داده شده بود و من هم پذیرفته بودم این بود که در ازای اونهمه کاری که میکردم مزدی بهم نمیدادن ینی یه مبلغ معینی بهم نمیدادن بلکه هر انچه نیاز داشتم برام تهیه میکردن و بهم گفته میشد تمام این امکانات مال خودته ینی در واقع من جوری تربیت نشده بودم که اغا درامدم مثلا یه عدد هست
حتی پدرم یه ماشین 206 صفر کیلومتر برای رفت و آمد دانشگاهم برام خرید
ولی من ته وجودم اینو همیشه به خودم میگفتم که چرا خودت نتونی پول بسازی ماشین برای خودت بخری هر آنچه که میخوای برای خودت بخری
چون چیزی که دیگران برات میخرن همیشه نظری هم روش میدن که مواظبش باش
و طبق همون باورهای محدود کننده که 95 درصد ادمها دارن برات قانون میسازن استدلال میکنن که این مثلا توی شرایطی که تورم پایین بوده خریده شده اگه خرابش کنی اگه از دستش بدی دیگه نمیتونی تهیه کنی….
من قبل اینکه وارد این مسیر زیبا هم بشم همیشه دوست داشتم که خودم پول و درامدی داشته باشم و هر چی که دلم میخواد رو بخرم و این نظر دادن دیگران رو حذف کنم چون با پول خودم میخرم و هر چی باشه اون چیزی هست که خودم انتخاب کردم.
و احساس میکنم من بارها و بارها خواسته داشتم در طول چند سال اخیر و این خواسته ها باعث شدن من به این مسیر هدایت بشم حالا هر چند که از طریق برخورد با تضاد ها مسیر کامل برام واضح شد و خدارو شکر میکنم به این مسیر هدایت شدم
من توی این دو سه ماه اخیر چن بار تصمیم گرفتم یکی از ایده هام رو عملی کنم و اینم میدونستم که باید ایده ای رو که با شرایط فعلیم سازگار هست و میتونم در همین شرایط الانم عملیش کنم رو اجرا کنم
اما
اما
اما نکته ای که ازش غافل بودم: ازونجایی که من هیچگونه ورودی نداشتم همون سرمایه کم مثلا 1 میلیون تومن رو هم از پدرم قرض میگرفتم
و اون 1 میلیون تومن رو به قول استاد عباسمنش نمیتونستم تبدیل به دومیلیون کنم و حرکتم رو استاپ میکردم
یکی دیگه از ایده هام که تقریبا هزینه ی مورد نیاز برای شروعش صفر هست رو میخوام عملی کنم و با توکل بر خدا میرم جلو اگر نتیجه گرفتم که آخ جون مسیر رو دارم درست میرم و اگر نتیجه نگرفتم هم بازم آخ جون میفهمم که هنوز در مدار مناسب قرار نگرفتم و یه تدبیر دیگه ای رو می اندیشم
هر کاری رو که میخوام شروع کنم با قدم های کوچک شروع کنم تکاملم رو طی کنم به قول استاد عزیزم بزرگ فکر کن اما قدم هاتو کوچک بردار..
یک دفعه چیزی به وجود نمیاد در جهان هستی
یک درخت یک دفعه رشد نمیکنه خورشید یک دفعه طلول نمیکنه یک دفعه غروب نمیکنه همه این ها روند داره…
یعنی ما در جهانی زندگی میکنیم که روند داره.
حالا چرا این موضوع تکامل مهم؟؟؟
بخاطر اینکه خیلی ها میخوان تکامل چیزی رو طی نکرده به موفقیت برسن مثلا طرف میخواد یه شبه لاغر بشه یه شبه چاق بشه یه شبه ثروتمند بشه یه شبه زبانش خوب بشه و……..
جهان هستی براساس تکامل کار میکنه یعنی یه سری باید روند ها طی بشه در غیر این صورت نتیجه ایی در کار نیست.
خداوند برای خلق جهان زمان داشت یه روزه جهان خلق نشد همه چی تکاملی طی شده همه چی در کل کیهان تکاملی روندشو طی کرده.
نکته
خیلی ها فکر میکنن اگر سرمایه اولیه داشته باشن میتونن یه شغل خیلی خوب برای خودشون ایجاد کنن این یک دورغ محضه
اگر میخوای ثروتمند بشی با هرآنچه داری شروع کن یه تومن داری یا یه ریال با همین شروع کن اگر تونستی یه ریاله تو بکنی دو ریال 100میلیون رو میتونی بکنی 200میلیون اگر فکر میکنی یه پول بزرگ قرض کنی و بعد کارتو شروع کنی و موفق میشی سخت در اشتباهی چون تو روند رو طی نکردی.
از استاد عزیزم یاد گرفتم اگر میخوام ثروتمند بشم از همین جایی که هستم شروع کنم قدم های کوچک بردارم و تکاملم رو طی کنم درس های این مسیر رو یاد بگیرم اگر میخوام ثروتمند بشم باید تکاملم رو طی کنم راه دیگی براش نیست.
نکته
اگر کسی بیاد کسب و کاری رو شروع کنه با پول قرضی این به معناست که این آدم هنوز لایقت این پول رو به صورت طیبعی نداره اینو بهش قرض دادن وام دادن خودش به صورت طبیعی به دست نیاورده روندشو طی نکرده کسی که روند شو طی نکرده باشه اون پول رو حتما از دست میده.
نکته
با سرمایه بابا به جایی نمیرسی این یه توهم یه شبه از این نقطه برسی به نقطه خیلی خیلی بالاتر باید پله های قبلی رو طی کرده باشی باید درس های قبلی رو یاد گرفته باشی.استاد عزیزم منم همین فکر رو داشتم با سرمایه پدرم میتونم یه کسب و کاری رو شروع کنم و ثروتمند بشم و وقتی این فایل رو گوش دادم فهمیدم دارم اشتباه فکر میکنم و اگر میخوام کسب و کاری رو شروع کنم خودم سرمایه اولیشو جور کنم.
نکته بعدی
یاد گرفتم هرگز وام نگیرم وقتی که وام نمیگیری خیلی خیلی مسلطی برا زندگیت خیلی دستت بازتر که چه کاری رو انجام بدی…
نکته بعدی
دست چک به معنای من میخوام چیزی رو بگیرم که فعلا لایقشو ندارم فعلا پولشو ندارم و حساب میکنم شاید یه روزی پولش رو داشته باشم..
وقتی که شما با چک چیزی رو میخرید همیشه سرتون پایین و هر چی اون میگه میگید چشم شرایط طرف مقابل رو باید پذیرید.
اما
وقتی نقد باشه سرت بالاس یاد گرفتم موقعی چیزی رو بخرم که داشته باشم و اگر الان نداشته باشم حساب نکنم که بعدااا دارمش این یک دروغه
در واقعه چیزی که الان تو زندگیتون نیست حساب نکنید
اگر میخوام پایدار ثروتمند بشم تا ابد دست چک استفاده نکنم فقط موقعی چیزی رو بخرم که نقد داشته باشم.
یاد گرفتم که وام هرگز نگیرم
یاد گرفتم که یک فرد موفق از چیزی که الان هست شروع میکنه با انچه که داری شروع کن که نگران نباشی که وابسته بقیه نباشی سرت بالا باشه فکرت خوب کار کنه که تکاملت رو طی کنی که درس هاتو رو یاد بگیری..
و موظب باشیم دست چک نگیریم و چک نکشیم و چیزی موقعی بخریم که داشته باشم…
یاد گرفتم از زندگیم نهایت لذت رو ببرم و سپاسگزار خداوندم باشم
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید ❤❤❤
این فایل را پارسال وقتی که تازه با شما آشنا شدم گوش کردم و همون وقت یک وام قرض الحسنه که ۳ تا از اقساطش را داده بودم و ۷ قسط دیگه مونده بود را یکجا تسویه کردم و چقدر برام لذت بخش و آرامبخش بود و اون قرض الحسنه تعجب کرد که چرا اینکارو میکنی و منم گفتم این آخرین وام زندگیم بود و دیگه اسم وام را هم نمیارم و خودم در اون قرض الحسنه پول گذاشتم اما ازش وام نمی گیرم
یک دسته چک هم داشتم که روی تمام برگه هاش نوشتم باطل شد و بردم بانک و تحویل دادم و با اینکه مشتری قدیمی بانک بودم گفتند حالا میخواستی بزاری باشه و از این حرفها منم گفتم حتی حاضر نیستم اسم دسته چک را بیارم و خداروشکر اون هم گذاشتم کنار
استاد اگه درباره تکامل هزاران بار بگی بازم کمه واقعا که تکامل بسیار مهمه و نیاز به صبر و ایمان داره و دشمن تکامل حرص و طمع و عجله هست
مردم با اینکه کمابیش زندگی افراد موفق را میبینند اما باز باور نمیکنند که این موفقیت در طی یک روند تکاملی صورت گرفته و هرگز یک شبه بدست نیومده و باز عجولانه تصمیم میگیرند و به سختی می افتند
استاد سپاسگزارم بخاطر توضیحات کامل و زیباتون اومدم برای فایل ۱۴ ثروت ۱ را کامنت بنویسم که به این فایل هدایت شدم و سال قبل به احتمال زیاد برای این فایل کامنت نوشته بودم و بعد یکسال دوباره این کامنت را می نویسم
شاد و سلامت و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سپاس گزار خداوندم بابت بودن درمسیر هدایت الهی به سمت نعمت ها
الا بذکر الله تطمئن القلوب
تنها با یاد خدا دلها ارام میگیرد
همین لحظه بهترین زمان برای شروع است
جهان چطوری کار میکنه ؟؟؟!!!
چه قوانینی بر جهان حاکمه ؟؟؟!!!
من کجای این جهان قرار دارم ؟؟؟!!!
جهان هستی جوری طراحی شده که به فرکانس های هر لحظه ی من پاسخ میده
جهان هستی با قوانینی ثابت و بدون تغییر داره کار میکنه
من یک موجود فرکانسی هستم در یک جهانی که همه چیز از انرژیه و من توانایی اینو دارم که به هرشکلی که بخوام این انرژی رو تغییر شکل بدم
جهان و هر انچه در آن است مسخر باورهای منه
باورهای من حاصل ورودی های هر لحظه ی منه
ورودی ها چجوری به وجود میاد ؟؟؟با دیده ها و شنیده ها به یاد اوردن ها
در واقع جهان توجهی نمیکنه که من چی میخوام ، چون همه زندگی لاکچری و رفاه و ارامش و ازادی مالی میخوان ،
اما جهان به اینکه من چی میخوام توجهی نداره ،جهان به این کار داره که ایا من فرکانس فقر ارسال میکنم یا فرکانس ثروت ؟؟؟
جهان به انرژی من پاسخ میده
ایا از موضع قدرت دارم درخواست میکنم یا از موضع ندارم و بدبختی ؟؟؟
جهان به انرژی پشت اون درخواست من پاسخ میده
حالا سوال
ایا جهان قانونش اینه که برای شروع کار باید سرمایه داشته باشی ؟؟؟
خیر ،چون اونموقع خالق بودن من زیر سوال میره ، در جهانی که داره به فرکانس هر لحظه ی من پاسخ میده ،تنها وظیفه ی من اینه که فرکانس خواستمو ارسال کنم و توجه به خوایته ها کنم و ایمان داشته باشم که وقتی من دارم فرکانس های درست ارسال میکنم خداوند شرایط ، موقعیت ها ، ایده هارو میاره و این کاره من نیست
اگر من این باور و داشته باشم که جهان داره به افکار من پاسخ میده ، پس در چنین جهانی با این قانون
سرمایه اولیه من خود باوری منه
سرمایه اولیه من صداقت و درستکاری منه
سرمایه اولیه من مهارت کسب کردن درحوزه ی مورد علاقم بدون نگرانی از داشتن مشتری و…
سرمایه اولیه من انگیزه و اشتیاق منه
سرمایه اولیه من ارامش و اعتماد من به خداونده
سرمایه اولیه من احساس وفور داشتنه که از توجه به نکات مثبت هر لحظه و داشتن نعمت ها میگذره
سرمایه اولیه من سپاس گزاریه
سرمایه اولیه من تجسم خواسته هامه
سرمایه اولیه من عشق به خودم و جهان هستیه
و بقیه کارهارو خدا انجام میده
ایا من برای رسیدن به خواسته هام یا در این مثال شروع کارم نیاز به انجام کاری دارم ؟؟؟
بله اما نه کاری برای خواسته هام
بلکه کار کردن روی خودم تا همواره در بالاترین فرکانس باشم ،یعنی فرکانس خداوند و وقتی در این فضا هستم خداوند کارهارو انجام میده ،ایده هارو میاره ،شرایط رو رقم میزنه ،
و بودن در بالاترین فرکانس ممکنه به شرط استمرار در کسب مهارت کنترل ذهن در هر موردی ،
کار کردن روی خودن یعنی تکیه کردن به خود و خدای خود ، این یعنی چی ؟؟؟
این یعنی من از تعریف و تخریب خیلی ذوق زده و یا داغون نمیشم ،چرا ؟؟؟ چون من به خودم به مسیرم و به خداوندی که هدایت میکنه باور دارم و خودم رو ارزشمند میدونم و هر کسی از من تعریف میکنه یا تخریب میکنه این نظر اون شخص راجب من در اون لحظس و اصن برام مهم نیست
کار کردن روی خود یعنی اومدن یا رفتن کسی منو نمیتونه از مدار خداوند خارج کنه و من محتاج رفتن و اومدن کسی نیستم
کار کردن روی خود یعنی تکیه به خداوند و خودم یعنی رفاقت با خدا و وقتی که با سلف کنترل دائمی این رفاقت پایدارتر بشه دیگه هیچ عاملی از بیرون روی من کار ساز نیست
پس شوخیه واقعا در این جهان که سراسر هر ذره به ذره اش به تسخیر من دراومده ،ایده ی سرمایه اولیه برای شروع کار ایده ی داشتن پول برای شروع کار واقعا شوخیه
البته باید به این اگاه باشم که این افکار از جانب یک ذهن فقیر میاد ،از جانب کسی که نااگاهه از قوانین و قدرت رب و قدرت خودش
وگرنه برای کسی که ادعای توحیدی بودن داره و تنها به خدا متوسله ،این چیزا شوخیه واقعا
سرمایه اولیه من ایمان به فرکانس هاییه که نمیبینم ،ایمان و توکل به خداوند برای انجام کارها ، امید و خوش بینی راجب ایندم و…
پس خدایا هدایت کن تا دراین مسیر مستقیم حرکت کنم ،مسیر انان که به انان نعمت دادی نه کسانی که برانان غضب نمودی و نه گمراهان .
خدایا من قلبم رو باز میکنم تا هدایت کنی و من دریافت کنم
خدایا من نمیدونم ،من تسلیمم و هر چی بگی انجام میدم و میدونم در مسیر درستی هستم ،چون احساسم خوبه
خدایا شکرت وسپاس گزارم بابت استاد عزیز و خانوم شایسته عزیز و بچه های نازنین و عشقای من و این سایت الهی .
قانون جهان هستی :
جهان طوری طراحی شده که به فرکانسای من پاسخ میده ،ومن در هر لحظه دارم آگاهانه یا ناآگاهانه از این قانون استفاده میکنم و من یک موجودی هستم در جهانی که طراحی شده تا به فرکانس من پاسخ بده ،
جهان هیچ شکل و فرم و غالبی ندارد ،
من با افکار هر لحظم و با احساسی که هر لحظه دارم ، دارم به جهان خودم شکل میدم ،
در تمام تاریخ و تا به الان خداوند از همین مکانیزم استفاده کرده و به در خواست های ما پاسخ داده ،چون کارآمدترین شیوه ی خداوند برای گسترش جهان ،پاسخ به فرکانس های ماست و اون هر لحظه داره پاسخ میده ،
حالا چرا جهان هدایت میکنه از کسی که طالب رشده ؟؟؟چون هم جهت با قانون گسترش جهان داره حرکت میکنه ،
یعنی وقتی که ما از قوانین آگاه باشیم و بدونیم که خداوند با این دقت که برگی بی اذنش زمین نمی افته حواسش به همه ما هست ،میشیم ابراهیمی دیگر و انقلاب میکنیم در زندگی خودمون و چنان دلمون قرص میشه برای قدم برداشتن ،وقتی که بر پایه ی قوانین الهی شخصیت خودمون رو برنامه ریزی میکنیم
قانون میگه که جهان ،جهان فراوانیه و نعمت ها هرروز داره بیشتر و بیشتر میشه و قانون میگه که جهان مسخر باورهای منه
قانون میگه که طبیعی ترین شیوهی زندگی اینه که از چیزی که عاشقشی پول فراوان بسازی ،قانون میگه که ثروت مثل اکسیژن در همه جا هست و ما فقط باید نفس بکشیم تا دریافت کنیم و این طبیعی ترین شیوهی زندگیه ،
اینکه بسیاری از اشخاص به تمام مادیات رسیدن و اما آخرش دیده که نه بابا حال من خوب نیست ،چرا چون در جایگاهی که باید باشم نیستم ،به دلیل ترسام و…..
اما طبیعی اینه که هم لذت ببرم و وقتی لذت میبرم پول خودش میاد ،
قانون اینه که از هر آن چیزی که دارم شروع کنم و اجازه بدم این بچهی توی گهواره کم کم رشد کنه ، دست و پاش قوی بشه ،تلاش کنه ،چهار دست و پا راه بره و بعد کم کم یاد بگیره که با کمک سرپا وایسه و بعد کم کم قدم برداره و بعد کم کم که یاد گرفت قدم برداره ،دوییدن رو شروع کنه و در تمام این مراحل اون بچه راضیه ،خوشحاله از کوچکترین پیشرفتش ،چرا ما واقعا از بچه ها درس زندگی نمیگیریم ؟؟؟
اون بچه راضیه و خوشحاله ،چون ذهنش پاکه ،چون پاک از همه چیزه و میدونه که بالاخره یاد میگیره و اصن عجله ای نداره ،میخنده تو لحظه شاده ،با یه شکلات همه چی یادش میره حتی اگه خیلی حالش بد باشه ،فراموش میکنه و اصن یادش نمیاد که قهر بوده ،
به نظرم بچه ها شخصیت فوق العاده ای دارن از هر نظر و هر آن چیزی که برای رشد لازمه رو دارن ،چون هنوز به شیوه ی طبیعی زندگی مشغولن و ذهنشون در معرض مزخرفات قرار نگرفته و برای اونا همه چیز ممکنه چون خداوند در یک ذهن آرام جای داره به شکل ایده و احساس خوب و ….
میشود از چیزی که عاشقشم پول بسازم و این شیوه ی طبیعیه زندگیه ، من خلق شدم لذت ببرم و عشق کنم و انسان رو تجربه کنم
من میدونم که رسیدن به خواسته ها به من احساس خوشبختی نمیده ،بلکه احساس خوشبختی یک نوع نگاهه در هر لحظه به اتفاقاتی که داره رخ میده
پس همه چیز ذهنه ،پس هر چقدر ذهن رو خاموش کنیم ،صدای خداوند رو مثل بچه ی دوسه ساله زیاد میشنویم ،و اون همه ی جواب هارو داره ،ودذ هر لحظه داره منو هدایت میکنه ،
طبیعی اینه که من اجازه بدم ،خداوند کارهامو انجام بده و خداوند رو توی وجودم هرروز بزرگتر ببینم ،خدایی که هرروز تواناییش برای انجام کارهای من بیشتر میشه و با ایمان من داره رشد میکنه ، آره دقیقا ،خداوند با ایمان من رشد میکنه ،به اندازه ای که روی ایمانم کار میکنم ،خداوند هم تواناییش در انجام کارهای من داره بیشتر و بیشتر میشه ،
پس چی شد ؟؟؟خداوند هم داره با قانون پیش میره ، یعنی چی ؟؟؟یعنی به اندازهی فهم من کوچیک میشه و هر چقدر که روی خودم کار میکنم ،با من رشد میکنه !!!!!چی شد ؟؟؟یعنی خداوند هم داره قانون تکامل رو رعیت میکنه ،چون یهو این پروسه اتفاق نمی افته ، طی یک روند تکاملی خداوند تواناییش برای انجام کارهای من بیشتر میشه ، خب من چیکار کنم ؟؟؟فقط و فقط در هر لحظه طوری به شرایط و اتفاقات نگاه کنم که به احساس بهتری برسم ،همین و بعد هدایت و هدایت و هدایت ،
ظهری این فایل رو دیدم که خوابم برد یه یه ساعتی و بعد بیدار شدم و تایم باشگاه بود و رفتم و به صورت خیلی اتفاقی با پسرداییم بودم که هدایت شدیم به یک آبمیوه بستنی که بالای شهره و اصن برنامه نداشتیم برا اونجا و کلا پلن عوض شد که داستانش مفصله بماند ،
میخوام از تکامل بگم
و اولش بگم که چقدر من صاحب اون بستنی فروشی رو تحسین کردم و هر موقع یادم میوفته تحسین میکنم ،چون به چشم دیدم روند این کسب و کارو و اوایلش رو
سال 92وسه بود که از مدرسه با دوستم میومدیم (دبیرستان ) که تو مسیر دیدیم یه مغازه باز شده و مسیر ماهم تو برگشت طولانی بود و پیاده می اومدیم و صبا با آژانس میرفتیم ،خلاصه اونموقع بالاها نه ساخت و سازی بود و اصن یه جورایی پرت بود کاملا ،ما مشتری ایشون شدیم و میرفتیم و دوتا پیاله باقاله و اینا میخوردیم و از همون اول خوش برخورد بود و راضی و پارسال که گذرم بعد از سالها برای اولین بار به اون طرف افتاد که البته ، الله اکبر ببین کارکرد قانون رو و اینکه خداوند چجوری با ما داره حرف میزنع ، اتفاقا یه هم زمانی رخ داد که بعدها سالها من اون دوست دوران دبیرستانمو دیدیم و سوار ماشین اون رفتیم و از اونجا فک کنم بستنی گرفتیم ،دقیقا با همون دوستم و این قضیه همین الان که دارم تایپ میکنم به ذهنم اومد ،
خدایا شکرت
خلاصه که اون جای کوچیک الان شده سه دهنه مغازه و شده ایستگاه کلا و همینجوری فقط مشتری بود که میومد و چندین نفر داشتن کار میکردن و خود اون آقا هم با روی خوش دانش کار میکرد و من فقط نگاش میکردم و تحسین میکردم ،و میگفتم دمت گرم ،مشتری تو فقط منوط دوستم بودیم و چند نفر دیگه و الان چه کرده خداوند با کسب و کار تو که البته که خداوند پاسخ داده به ایمان تو به باور تو ،چندین کارتخوان و مشتریها با حال خوب میومدن و خرید میکردن و یکی از بچه های باشگاهم اونجا کار میکرد و سلام و احوالپرسی کردیم ،
این شخص نمونه ی کسی بود که با قانون پیش رفت و درسهاشو یاد گرفت و عجله نداشت و ناامید نشد و خلاصه اون تصویری که میدید رو داره زندگی میکنه ،
اما بر عکس این شخص منم
که یک بار برای کسب و کار اولم قرض گرفتم و مغازه زدم و به دلایل مختلف و البته به دلیل اینکه درسهاشو یاد نگرفته بودم و روند رو طی نکرده بودم ،با مخ خوردم زمین و دقیقا چند ماه بعد اون دوباره یک پول کلان دیگه که وام گرفتم به عنوان قرض از شخصی و اون هم برباد رفت ،چون من لیاقت اون پول رو نداشتم به شیوه ی طبیعی ، و جهان با چک و لگد به من فهموند که این راهش نیست ،بسیاری از این مثالا داریم توی اطرافمون ،از اشخاصی که راه درست رو رفتن و اشخاصی که ناآگاهانه یا اینکه توهم زدن که میشه بدون طی تکامل و خوردن زمین با مخ ،ولی خدارو صد هزار مرتبه شکر که با قوانین آشنا شدم و اون پولایی که رفت از دستم و فشاری که اومد بهم منو وارد مداری کرد که یه کم از بیخیالی بیام بیرون و فکر کنم و سوال کنم و با این قوانین آشنا بشم ،صد هزار مرتبه شکرت
من تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می جویم
من متعهد میشم که تکامل خودم رو طی کنم و سعی کنم جلوی نجواهای ذهنم رو بگیرم و به خودم یادآوری کنم که قانون چیه و با آمپول یه شبه رسیدن توهم نزنم ،
خدایا تو هدایت کن به راه آنان که به آنان نعمت دادی نه کسانی که بر آنان غضب نمودی و نه گمراهان .
به نام خداوند بخشنده مهربان
روز ششم سفرنامه. خدایا تو قلم بدست بگیر که هرآنچه باید رو بنویسم
قانون تکامل یکی از اصلی ترین قوانینیه که من همیشه ب صورت ناخودآگاه رعایت میکردم. من تو زندگیم کمتر به یاد دارم که شکست بدی رو تجربه کرده باشم . دلیلشم اینه که همیشه به قول معروف لقمه اندازه دهنم برداشتم
چند تا از مثال های تکامل رو مینویسم ک باورم قوی تر بشه .
یادمه توی دوران تحصیل دانشگاه من از لحاظ درسی خیلی افت کرده بودم . دانشگاه دولتی درس میخوندم که اساتیدمون بسیار سخت گیر بودن . و من شروع کردم به تغییر باورهام در مورد هوش و استعدادم. هرروز صداهای که ضبط کرده بودم رو گوش میدادم و سعی میکردم نشونه های بهبود رو بگیرم و دنبال کنم .
اروم اروم رنج نمراتم یکم بهتر شد و جهان هم کم کم جامو تغییر داد و از کنار آدمای تنبل و بازنده دورم کرد و منو هم خوابگاهی شاگرد اول ها کرد. فقط یک ترم طول کشید که من از رنج نمرات حدود 10 11 توی اکثر درس ها نمره ماکزیمم کلاس میشدم . واقعا یه جاهاییش خودمم باورم نمیشد فراتر از حد انتظار بود. اینطور شد که من معدلم از حدود 13 به نزدزک 17 رسید تا اخر دوران تحصیل و این یه شبه اتفاق نیفتاد . و ترم اخر اینقدر اعتماد ب نفسم بالاتر رفته بود که نصف بقیه میخوندم و با اختلاف نمره اول کلاس میشدم
یا یه مثال دیگه یادمه که دوس داشتم توی دانشگاه درامد داشته باشم از خدا میخواستم یه راهی برای کسب درآمد بهم نشون بده . یکی از پروژه هایی که ترم قبلش پاس کرده بودم و خیلی بهش مسلط بودم بهم پیشنهاد شد ک برای یکی از دوستان انجام بدم و یه رقم کمی دریافت کنم
وقتی انجامش دادم نتیجه و نمره اون فرد اینقدر بالا شد که همه اطرافیان بهم پیشنهاد دادن که ترمای بعد برای اونا انجام بدم. و من شروع کردم اروم اروم تعداد بیشتری پروژه تحویل میگرفتم و همه راضی و طی یه مدت کوتاه اسم من پیچید توی کل بچه های عمران و معماری حتی بچه های سال پایینی.
من میدونستم این سرزبونا افتادن از کجا آب میخوره از جانب ربم بود . ب طرزی ک از ترم های قبل زنگ میزدک برای دو ترم بعد پروژه رزرو میکردن و درآمد من توی دانشجویی به اندازه حقوق قانون کار یک مهندس با تجربه رسید.
اولش ک شروع کردم ب تصوراتمم نمیرسید همچین پیشرفتی . خدایا شکرت
الان من تریدر بازار فارکسم که این هم با هدایت پروردگار پیداش کردم . مغز من دیوونه پیدا کردن الگوریتم های تکرار شونده ست و عاشقانه لذت میبرم از رمز گشایی رفتار جریان نقدینگی و رفتار بانک های بزرگ جهان . چیزی که خیلی توی همکارای من پرتکراره شکست های بزرگ و از دست دادن پول های زیاده ولی من از اول باورم این بود ک شکست شدید نمیخورم چون همیشه کارای هیجانی و ریسک های فراتر از حد ظرفم نمیکردم. آروم آروم جلو میرم و اصلا طمع برای عددای بزرگ ندارم و میدونم ب حدی ک ظرفم بزرگ شه بیشتر واردش میشه و این رو مدیون قانون تکاملم
خدایا شکرت خدایا مارو ب راه راست ب راه کسانی ک ب آنها نعمت دادی هدایت کن
با نام خدا روز ششم از سفرم رو آغاز میکنم
سلام استاد عزیز و دوستان نازنین
الان داشتم به این فکر میکردم که من وقتی اولین بار سال 99 این فایل رو شنیدم در چه جایگاه شغلی بودم و الان پس از چهارسال و گذروندن پله ها کجا هستم . دوست دارم بنویسم اینجا تا ردپایی باشه برای خودم .
4سال پیش در یک شرکت کوچک کار میکردم با یک حقوق نه خیلی کم نه خیلی زیاد که نیازهای خودم و مادرم رو تامین میکرد باتوجه به اینکه مادرم اون زمان بیمار بود – روحش شاد و فضای شرکت به شدت سمی و پرحاشیه .همکاران من هر روز راجبه بیماری صحبت میکردند و صبح به صبح آمار و اخبار بد رو باهم به اشتراک میذاشتن و من همه تلاشم رو میکردم که از این صحبتها اعراض کنم تا حدودی هم موفق میشدم و اون زمان میگفت من در مداری متفاوت با این افراد قرار دارم .
الان به عنوان یکی از مدیران شرکت در فضایی آرام کار میکنم که برای خودم اتاقی جداگانه و خصوصی دارم و هر روز از صبح تا عصر فایل های استاد در حال پخش شدن هستن با درآمدی حداقل 4 برابر اون روزها .
خدا رو شاکرم به خاطر لطفی که در حق من کرده و این مسیر زیبا رو به من نشون داده احساس میکنم تا قبل از ورودم به این سایت در یک جاده بی آب و علف بودم و فقط میرفتم که به مقصد برسم . وقتی این سایت توسط همسر برادرم بهم معرفی شد و با استاد آشنا شدم انگار خداوند دست منو گرفت منو هدایت کرد به یک جاده سرسبز و خوش آب و هوا که هر چی جلوتر میرم مسیر زیبا تر قشنگ تر و جذاب تر میشه .
من قبل از این سایت دوره های خودشناسی شرکت کرده بود و زمان و هزینه زیادی هم خرج کرده بودم ولی انگار اون موقع کر بودم و اصلا حرفها رو نمیشنیدم ولی الان وقتی فیلمی از اون دوره ها میبینم میبینم همین حرفهایی که استاد میزنن اون موقع هم به شکلی دیگه به من گفته شده ولی من هیچی یادم نمیاد علت اصلی اینه که استاد عباس منش حرفهاش از دل بر میاد که به دل من میشینه در یادم میمونه چون خودش عمل کرده و عمل گرا هست منم خودم رو متعهد به عمل میبینم و البته که من راهی طولانی در پیش دارم تا بتونم مثل استاد در هر لحظه به قوانین الهی عمل کنم .
از خداوند میخوام به همه ما لیاقت رسیدن به تکامل رو بده تا به خواسته هامون برسیم و هر روز از زندگی بیشتر لذت ببریم و بیشتر از قبل شکر گذار خداوند رحمان و رحیم باشیم.
شاد تندرست و ثروتمند باشید .
سلام خدمته استاده عزیزم شکره خدا کمتر از یکساله که با سایته شما اشنا شدم از خدا ممنونم که منو هدایت کرد ودر مداری قرار داد که به این اگاهی هادست پیدا کنم.من دوساله که در یک کارگاه طلا سازی کار میکنم والبته قبل از خدمتم هم دوسالی تو این رشته کار میکردم خب از وقتی که فایل های رایگان رو گوش دادم و رویه خودم کار کردم خیلی بهترشدم مخصوصا از لحاظه مالی وپیشرفته کاری.من کله حقوقم تو این دوسال نزدیک به ۲۷ ملیون میشد ولی اتفاقه جالبی که برام افتاده اینه که من الان ۳۰ ملیون تومن داریی خالصم میشه ینی اگر تمامه حقوقمو پس انداز میکردم اینقد نمیشد.که خب این فایل ها خیلی باعثه حرکت کردنه من شد که طلا بخرم برایه خودم شروع به کار کنم بفروشم وبعدشم که قیمته طلا رفت بالا وهمه این ها بخاطر ایمان وحرکته من بود که بازم از خدا ممنونم بابابته تمامه اتفاقاته زندگیم که الان میفهمم همیچی به نفع من رقم میخوره.حالا میخام یک کارگا برایه خودم بزنم راستش پدرمم تویه همین کاره که گفته میخاد بامن باشه وتویه یک مغازه باشیم چون کارش ویزیتوریه که خب اینجوری هم کارگاه برایه من میشه وهم یک دفتر برایه پدرم وخب از لحاظ مالی هم میخاد که بهم کمک کنه تا ابزار بخرم و شروع به کار کنیم و ایشون هم کنارمن باشه. وباهم یک مجموعه رو تشکیل بدیم ولی خب بعد از شنیدنه این فایل برام سوال شد که الان من تکامل خودم رو طی کردم یا نه؟ یا این که پدرم به خاطر فرکانس افکارهایه من جذب شده ودستی از طرفه خداست برایه من؟ منتظره جواب های خوبتون هستم ممنونم.
به نام پروردگاریکتا
سلام به همه ی هم فرکانسی های عزیز
سلام به استادمهربانم
سلام به خانم شایسته ی دوست داشتنی
سلام به تمامی عزیزانی که در این سایت تلاش میکنند و ما رو دور هم جمع کردند
واقعا از صمیم قلب خداروسپاسگزارم که به این مسیر و به جمع این خانواده ی بزرگ و صمیمی هدایت شدم
?????????
ششمین برگ از سفرنامه ی زهره ی عزیز?
من قانون تکامل رو در اکثر جنبه ها رعایت نکردم و همیشه عجول بودم برای رسیدن به خواسته ام.
حرفه ی اصلی و مورد علاقه ی من خیاطی و طراحی لباس هست،ولی همیشه باورم ذهنیم این بوده که برای شروع باید حداقل سرمایه ی خرید چرخ صنعتی و کرایه ی یک مغازه ی کوچیک رو داشته باشم تا کارم رو شروع کنم و بخاطر همین بجز خانواده و چندتا از دوستانم تاحالا مشتری ای نداشتم و فکرمیکردم چون توی اتاقم توی خونه کارمیکنم کسی نمیاد که براش لباس بدوزم?ولی الان فهمیدم که نبوده مشتری بخاطر باورهای مخرب خودم بوده.
و به دلیل باورهای اشتباهم ایده ای هم به ذهنم نرسیده.
یکی دیگه از اشتباهاتم اینه که حرفه ی طراحی لباس و خیاطی رو باید به یه سرمایه ی زیاد و یه مزون شیک و بزرگ استارت زد و منم که پولی ندارم و اینکار واسه کسایی نون و آب داره که سرمایه ی خوبی دارن یا پدرشون بهشون داده.
و اما قرض کردن واقعا ذهن آدمو بهم میریزه،من الان حدودا 5میلیون بدهکارم و استرس و اعصاب خوردی اون نمیزاره ایده های درستی به ذهنم برسه.
به خودم تعهد دادم که تا پایان امسال بدهی ام رو تسویه کنم و ذهنمو آزاد و رها کنم و حرفه ی خیاطی و طراحی لباس رو به شکل جدی دنبال کنم و مطمئنم ایده های نابی به ذهنم میاد.
و اما قانون تکامل:الان که فکرمیکنم این قانون رو توی یادگیری خیاطی رعابت کردم.
تا دوسال پیش من برام خیلی عجیب بود که چطور از پارچه لباسی دوخته میشه!!!!چطور اون پارچه ی صاف قالب بدن درمیاد!!!!!چطوری یه خیاط تشخیص میده که برای هرمدل چندمتر پارچه لازمه!!!!
و آرزوم بود بتونم یه لباس رو برای خودم بدوزم و بپوشمش.
اما الان یه خیاط خیلی خوب شدم و هرمدلی که میبینم و خوشم بیاد ازش خیلی راحت میدوزمش و حس فوق العاده ای بهم میده????
البته که خیلی راه مونده تا به سطح خیللیی عااالی تری برسم و صدالبته که هرچقدر هم پیشرفت کنیم بازم جا برای بهتر شدن هست و باید هرروز بهتر از دیروز بشیم.
?????????????
درپناه خدای یکتا شاد و پیروز و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
موفق باشید وپیروز مطمعن باشید به خواسته تون میرسید
ممنونم دوست عزیز از انرژی ای که فرستادید?
به نام خدای زیبایی ها
تجربه من از قانون تکامل در جهت رعایت نکردن آن است. زمانی که دربه در دنبال کار آفرینی بودم اما از قوانین هیچ اطلاعی نداشتم. کاری به ذهنم آمد ولی چون سرمایه نداشتم رفتم سراغ وام. وامم جور شد منم پولش رو گرفتم. ولی نه تنها نتونستم کارم رو شروع کنم بلکه کل پول رو خرج کردم البته خدا رو شکر مبلغش زیاد نبود. ولی من چون تکاملی طی نکرده بودم و هیچ چیزی از نحوه شروع کار نمیدونستم اصلا نتونستم شروع کنم به پول شروع رسیده بودم ولی چون در مدار درست نبودم حتی نتونستم قدم از قدم بردارم. کل اون پول خرج شد و من موندم و پولی که باید برمیگردوندم. خداروشکر با گوش دادن به این فایل آگاهی های خیلی مفیدی به دست اوردم و متوجه اشتباهات خودم شدم.
با آرزوی پیشرفت و شادکامی برای همه عزیزان
سلام و درود خدمت دوستان عزیز
روز ششم گنج سفرنامه هم برای من عالی بود و لذذت بردم از این برنامه
و مثل همیشه پاسخ به سوالات این روزهای من که به دنبال کسب و کار و درامد هستم و نمیدونم از بین اینهمه ایده که در طول این چند ماه اخیر بهم داده شده و همه رو هم یادداشت کردم کدوم یکی رو شروع کنم…
بعد از شنیدن صحبت های استاد عباسمنش کاملا برام واضح شد و جواب گیر و دار فعلی مالیم رو فهمیدم
دلیل اصلی که من توی این مدت در زمینه کسب و کارم و استقلال مالی حرکتی نکردم این هست که اولا من 28 ساله دستم توی جیب پدرم بوده و اینجوری به من گفته شده بود که آغا تو درست رو بخون تمرکزت رو بزار روی درست هزینه ی تحصیل و این چیزات با ما (پدر گرامی ) و پدرم نه تنها کم و کسری برای من نگذاشته این چن سال بلکه همیشه نسبت به دوستان و همکلاسی ها و … بیشتر داشتم و در رفاه نسبی بودم
دوما باورهای محدود کننده زیادی در رابطه با ثروت دارم چون زمانیکه بچه بودم کار کشاورزی میکردم و اون افرادی که پیششون کار میکردم مخصوصا عموم باورهای محدود کننده داشت و من هم تمام اون باورها رو پذیرفتم چون در اون برهه ی سنی که حدودا 10 سالم بود تا 20 سالگی پیششون بودم و همیشه بخاطر اینکه سخت کار میکنم و نسبت به بچه های هم سن و سال خودم قوی تر هستم و کار میکنم تحسین میشدم و اونقدر کارهای اون زمانم تحسینشون رو برانگیخته بود که وقتی دانشگاه قبول شدم بهم گفتن هممون به پاس تشکر و زحماتی که این چند سال کشیدی حمایتت میکنیم تو فقط درس بخون و من اونهمه باور محدود کننده رو به صورت کلاسه بندی شده و مرتب ازشون دریافت کردم و رفتم دانشگاه و پدرم هم از نظر مالی ساپورتم میکرد و من چیزی که اصن بهش فکر نمیکردم بحث پول و ثروت و مسایل مالی بود
ولی امسال بخاطر یه اتفاقی و تضادی که بهش برخوردم که اغا پولی که خودم باید به دست بیارم خیلی مهم هست چون پدرم به شرطی به من پول میده که مطابق میل اون رفتار کنم اگر چیزی رو میخوام باید از فیلتر پدرم رد بشه و ازونجایی چیزی که میخواستم قرار نبود از فیلتر پدرم رد بشه به تضاد برخوردم و فهمیدم که باید خودم پول بسازم تا دیگه همچین اتفاقاتی در زندگیم رخ نده
مثلا یکی از باورهای مخربی که به من داده شده بود و من هم پذیرفته بودم این بود که در ازای اونهمه کاری که میکردم مزدی بهم نمیدادن ینی یه مبلغ معینی بهم نمیدادن بلکه هر انچه نیاز داشتم برام تهیه میکردن و بهم گفته میشد تمام این امکانات مال خودته ینی در واقع من جوری تربیت نشده بودم که اغا درامدم مثلا یه عدد هست
حتی پدرم یه ماشین 206 صفر کیلومتر برای رفت و آمد دانشگاهم برام خرید
ولی من ته وجودم اینو همیشه به خودم میگفتم که چرا خودت نتونی پول بسازی ماشین برای خودت بخری هر آنچه که میخوای برای خودت بخری
چون چیزی که دیگران برات میخرن همیشه نظری هم روش میدن که مواظبش باش
و طبق همون باورهای محدود کننده که 95 درصد ادمها دارن برات قانون میسازن استدلال میکنن که این مثلا توی شرایطی که تورم پایین بوده خریده شده اگه خرابش کنی اگه از دستش بدی دیگه نمیتونی تهیه کنی….
من قبل اینکه وارد این مسیر زیبا هم بشم همیشه دوست داشتم که خودم پول و درامدی داشته باشم و هر چی که دلم میخواد رو بخرم و این نظر دادن دیگران رو حذف کنم چون با پول خودم میخرم و هر چی باشه اون چیزی هست که خودم انتخاب کردم.
و احساس میکنم من بارها و بارها خواسته داشتم در طول چند سال اخیر و این خواسته ها باعث شدن من به این مسیر هدایت بشم حالا هر چند که از طریق برخورد با تضاد ها مسیر کامل برام واضح شد و خدارو شکر میکنم به این مسیر هدایت شدم
من توی این دو سه ماه اخیر چن بار تصمیم گرفتم یکی از ایده هام رو عملی کنم و اینم میدونستم که باید ایده ای رو که با شرایط فعلیم سازگار هست و میتونم در همین شرایط الانم عملیش کنم رو اجرا کنم
اما
اما
اما نکته ای که ازش غافل بودم: ازونجایی که من هیچگونه ورودی نداشتم همون سرمایه کم مثلا 1 میلیون تومن رو هم از پدرم قرض میگرفتم
و اون 1 میلیون تومن رو به قول استاد عباسمنش نمیتونستم تبدیل به دومیلیون کنم و حرکتم رو استاپ میکردم
یکی دیگه از ایده هام که تقریبا هزینه ی مورد نیاز برای شروعش صفر هست رو میخوام عملی کنم و با توکل بر خدا میرم جلو اگر نتیجه گرفتم که آخ جون مسیر رو دارم درست میرم و اگر نتیجه نگرفتم هم بازم آخ جون میفهمم که هنوز در مدار مناسب قرار نگرفتم و یه تدبیر دیگه ای رو می اندیشم
دوستتون دارم مواظب خوبیاتون باشید….
به نام خدای هدایتگرم
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته گلم
سلام به دوستان هم فرکانسم
سفرنامه برگ 6 ام
همین لحظه بهترین زمان برای شروع است
درس های که از این فایل بی نظیر یاد گرفتم
یاد گرفتم قانون تکامل رو رعایت کنم و عجله نکنم
هر کاری رو که میخوام شروع کنم با قدم های کوچک شروع کنم تکاملم رو طی کنم به قول استاد عزیزم بزرگ فکر کن اما قدم هاتو کوچک بردار..
یک دفعه چیزی به وجود نمیاد در جهان هستی
یک درخت یک دفعه رشد نمیکنه خورشید یک دفعه طلول نمیکنه یک دفعه غروب نمیکنه همه این ها روند داره…
یعنی ما در جهانی زندگی میکنیم که روند داره.
حالا چرا این موضوع تکامل مهم؟؟؟
بخاطر اینکه خیلی ها میخوان تکامل چیزی رو طی نکرده به موفقیت برسن مثلا طرف میخواد یه شبه لاغر بشه یه شبه چاق بشه یه شبه ثروتمند بشه یه شبه زبانش خوب بشه و……..
جهان هستی براساس تکامل کار میکنه یعنی یه سری باید روند ها طی بشه در غیر این صورت نتیجه ایی در کار نیست.
خداوند برای خلق جهان زمان داشت یه روزه جهان خلق نشد همه چی تکاملی طی شده همه چی در کل کیهان تکاملی روندشو طی کرده.
نکته
خیلی ها فکر میکنن اگر سرمایه اولیه داشته باشن میتونن یه شغل خیلی خوب برای خودشون ایجاد کنن این یک دورغ محضه
اگر میخوای ثروتمند بشی با هرآنچه داری شروع کن یه تومن داری یا یه ریال با همین شروع کن اگر تونستی یه ریاله تو بکنی دو ریال 100میلیون رو میتونی بکنی 200میلیون اگر فکر میکنی یه پول بزرگ قرض کنی و بعد کارتو شروع کنی و موفق میشی سخت در اشتباهی چون تو روند رو طی نکردی.
از استاد عزیزم یاد گرفتم اگر میخوام ثروتمند بشم از همین جایی که هستم شروع کنم قدم های کوچک بردارم و تکاملم رو طی کنم درس های این مسیر رو یاد بگیرم اگر میخوام ثروتمند بشم باید تکاملم رو طی کنم راه دیگی براش نیست.
نکته
اگر کسی بیاد کسب و کاری رو شروع کنه با پول قرضی این به معناست که این آدم هنوز لایقت این پول رو به صورت طیبعی نداره اینو بهش قرض دادن وام دادن خودش به صورت طبیعی به دست نیاورده روندشو طی نکرده کسی که روند شو طی نکرده باشه اون پول رو حتما از دست میده.
نکته
با سرمایه بابا به جایی نمیرسی این یه توهم یه شبه از این نقطه برسی به نقطه خیلی خیلی بالاتر باید پله های قبلی رو طی کرده باشی باید درس های قبلی رو یاد گرفته باشی.استاد عزیزم منم همین فکر رو داشتم با سرمایه پدرم میتونم یه کسب و کاری رو شروع کنم و ثروتمند بشم و وقتی این فایل رو گوش دادم فهمیدم دارم اشتباه فکر میکنم و اگر میخوام کسب و کاری رو شروع کنم خودم سرمایه اولیشو جور کنم.
نکته بعدی
یاد گرفتم هرگز وام نگیرم وقتی که وام نمیگیری خیلی خیلی مسلطی برا زندگیت خیلی دستت بازتر که چه کاری رو انجام بدی…
نکته بعدی
دست چک به معنای من میخوام چیزی رو بگیرم که فعلا لایقشو ندارم فعلا پولشو ندارم و حساب میکنم شاید یه روزی پولش رو داشته باشم..
وقتی که شما با چک چیزی رو میخرید همیشه سرتون پایین و هر چی اون میگه میگید چشم شرایط طرف مقابل رو باید پذیرید.
اما
وقتی نقد باشه سرت بالاس یاد گرفتم موقعی چیزی رو بخرم که داشته باشم و اگر الان نداشته باشم حساب نکنم که بعدااا دارمش این یک دروغه
در واقعه چیزی که الان تو زندگیتون نیست حساب نکنید
اگر میخوام پایدار ثروتمند بشم تا ابد دست چک استفاده نکنم فقط موقعی چیزی رو بخرم که نقد داشته باشم.
یاد گرفتم که وام هرگز نگیرم
یاد گرفتم که یک فرد موفق از چیزی که الان هست شروع میکنه با انچه که داری شروع کن که نگران نباشی که وابسته بقیه نباشی سرت بالا باشه فکرت خوب کار کنه که تکاملت رو طی کنی که درس هاتو رو یاد بگیری..
و موظب باشیم دست چک نگیریم و چک نکشیم و چیزی موقعی بخریم که داشته باشم…
یاد گرفتم از زندگیم نهایت لذت رو ببرم و سپاسگزار خداوندم باشم
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید ❤❤❤
به نام خدای وَهَّاب
سلام
این فایل را پارسال وقتی که تازه با شما آشنا شدم گوش کردم و همون وقت یک وام قرض الحسنه که ۳ تا از اقساطش را داده بودم و ۷ قسط دیگه مونده بود را یکجا تسویه کردم و چقدر برام لذت بخش و آرامبخش بود و اون قرض الحسنه تعجب کرد که چرا اینکارو میکنی و منم گفتم این آخرین وام زندگیم بود و دیگه اسم وام را هم نمیارم و خودم در اون قرض الحسنه پول گذاشتم اما ازش وام نمی گیرم
یک دسته چک هم داشتم که روی تمام برگه هاش نوشتم باطل شد و بردم بانک و تحویل دادم و با اینکه مشتری قدیمی بانک بودم گفتند حالا میخواستی بزاری باشه و از این حرفها منم گفتم حتی حاضر نیستم اسم دسته چک را بیارم و خداروشکر اون هم گذاشتم کنار
استاد اگه درباره تکامل هزاران بار بگی بازم کمه واقعا که تکامل بسیار مهمه و نیاز به صبر و ایمان داره و دشمن تکامل حرص و طمع و عجله هست
مردم با اینکه کمابیش زندگی افراد موفق را میبینند اما باز باور نمیکنند که این موفقیت در طی یک روند تکاملی صورت گرفته و هرگز یک شبه بدست نیومده و باز عجولانه تصمیم میگیرند و به سختی می افتند
استاد سپاسگزارم بخاطر توضیحات کامل و زیباتون اومدم برای فایل ۱۴ ثروت ۱ را کامنت بنویسم که به این فایل هدایت شدم و سال قبل به احتمال زیاد برای این فایل کامنت نوشته بودم و بعد یکسال دوباره این کامنت را می نویسم
شاد و سلامت و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن درمسیر هدایت الهی به سمت نعمت ها
الا بذکر الله تطمئن القلوب
تنها با یاد خدا دلها ارام میگیرد
همین لحظه بهترین زمان برای شروع است
جهان چطوری کار میکنه ؟؟؟!!!
چه قوانینی بر جهان حاکمه ؟؟؟!!!
من کجای این جهان قرار دارم ؟؟؟!!!
جهان هستی جوری طراحی شده که به فرکانس های هر لحظه ی من پاسخ میده
جهان هستی با قوانینی ثابت و بدون تغییر داره کار میکنه
من یک موجود فرکانسی هستم در یک جهانی که همه چیز از انرژیه و من توانایی اینو دارم که به هرشکلی که بخوام این انرژی رو تغییر شکل بدم
جهان و هر انچه در آن است مسخر باورهای منه
باورهای من حاصل ورودی های هر لحظه ی منه
ورودی ها چجوری به وجود میاد ؟؟؟با دیده ها و شنیده ها به یاد اوردن ها
در واقع جهان توجهی نمیکنه که من چی میخوام ، چون همه زندگی لاکچری و رفاه و ارامش و ازادی مالی میخوان ،
اما جهان به اینکه من چی میخوام توجهی نداره ،جهان به این کار داره که ایا من فرکانس فقر ارسال میکنم یا فرکانس ثروت ؟؟؟
جهان به انرژی من پاسخ میده
ایا از موضع قدرت دارم درخواست میکنم یا از موضع ندارم و بدبختی ؟؟؟
جهان به انرژی پشت اون درخواست من پاسخ میده
حالا سوال
ایا جهان قانونش اینه که برای شروع کار باید سرمایه داشته باشی ؟؟؟
خیر ،چون اونموقع خالق بودن من زیر سوال میره ، در جهانی که داره به فرکانس هر لحظه ی من پاسخ میده ،تنها وظیفه ی من اینه که فرکانس خواستمو ارسال کنم و توجه به خوایته ها کنم و ایمان داشته باشم که وقتی من دارم فرکانس های درست ارسال میکنم خداوند شرایط ، موقعیت ها ، ایده هارو میاره و این کاره من نیست
اگر من این باور و داشته باشم که جهان داره به افکار من پاسخ میده ، پس در چنین جهانی با این قانون
سرمایه اولیه من خود باوری منه
سرمایه اولیه من صداقت و درستکاری منه
سرمایه اولیه من مهارت کسب کردن درحوزه ی مورد علاقم بدون نگرانی از داشتن مشتری و…
سرمایه اولیه من انگیزه و اشتیاق منه
سرمایه اولیه من ارامش و اعتماد من به خداونده
سرمایه اولیه من احساس وفور داشتنه که از توجه به نکات مثبت هر لحظه و داشتن نعمت ها میگذره
سرمایه اولیه من سپاس گزاریه
سرمایه اولیه من تجسم خواسته هامه
سرمایه اولیه من عشق به خودم و جهان هستیه
و بقیه کارهارو خدا انجام میده
ایا من برای رسیدن به خواسته هام یا در این مثال شروع کارم نیاز به انجام کاری دارم ؟؟؟
بله اما نه کاری برای خواسته هام
بلکه کار کردن روی خودم تا همواره در بالاترین فرکانس باشم ،یعنی فرکانس خداوند و وقتی در این فضا هستم خداوند کارهارو انجام میده ،ایده هارو میاره ،شرایط رو رقم میزنه ،
و بودن در بالاترین فرکانس ممکنه به شرط استمرار در کسب مهارت کنترل ذهن در هر موردی ،
کار کردن روی خودن یعنی تکیه کردن به خود و خدای خود ، این یعنی چی ؟؟؟
این یعنی من از تعریف و تخریب خیلی ذوق زده و یا داغون نمیشم ،چرا ؟؟؟ چون من به خودم به مسیرم و به خداوندی که هدایت میکنه باور دارم و خودم رو ارزشمند میدونم و هر کسی از من تعریف میکنه یا تخریب میکنه این نظر اون شخص راجب من در اون لحظس و اصن برام مهم نیست
کار کردن روی خود یعنی اومدن یا رفتن کسی منو نمیتونه از مدار خداوند خارج کنه و من محتاج رفتن و اومدن کسی نیستم
کار کردن روی خود یعنی تکیه به خداوند و خودم یعنی رفاقت با خدا و وقتی که با سلف کنترل دائمی این رفاقت پایدارتر بشه دیگه هیچ عاملی از بیرون روی من کار ساز نیست
پس شوخیه واقعا در این جهان که سراسر هر ذره به ذره اش به تسخیر من دراومده ،ایده ی سرمایه اولیه برای شروع کار ایده ی داشتن پول برای شروع کار واقعا شوخیه
البته باید به این اگاه باشم که این افکار از جانب یک ذهن فقیر میاد ،از جانب کسی که نااگاهه از قوانین و قدرت رب و قدرت خودش
وگرنه برای کسی که ادعای توحیدی بودن داره و تنها به خدا متوسله ،این چیزا شوخیه واقعا
سرمایه اولیه من ایمان به فرکانس هاییه که نمیبینم ،ایمان و توکل به خداوند برای انجام کارها ، امید و خوش بینی راجب ایندم و…
پس خدایا هدایت کن تا دراین مسیر مستقیم حرکت کنم ،مسیر انان که به انان نعمت دادی نه کسانی که برانان غضب نمودی و نه گمراهان .
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
درپناه الله یکتا .
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در فضای این آگاهی ها
سپاس گزار خداوندم که هرروز از هر جهت بهتر و بهتر میشوم
خدایا صدهزار مرتبه شکرت بابت اینکه داری مدیریت میکنی کارای منو
خدایا من از ذهن محدودم به تو پناه میبرم
خدایا من قلبم رو باز میکنم تا هدایت کنی و من دریافت کنم
خدایا من نمیدونم ،من تسلیمم و هر چی بگی انجام میدم و میدونم در مسیر درستی هستم ،چون احساسم خوبه
خدایا شکرت وسپاس گزارم بابت استاد عزیز و خانوم شایسته عزیز و بچه های نازنین و عشقای من و این سایت الهی .
قانون جهان هستی :
جهان طوری طراحی شده که به فرکانسای من پاسخ میده ،ومن در هر لحظه دارم آگاهانه یا ناآگاهانه از این قانون استفاده میکنم و من یک موجودی هستم در جهانی که طراحی شده تا به فرکانس من پاسخ بده ،
جهان هیچ شکل و فرم و غالبی ندارد ،
من با افکار هر لحظم و با احساسی که هر لحظه دارم ، دارم به جهان خودم شکل میدم ،
در تمام تاریخ و تا به الان خداوند از همین مکانیزم استفاده کرده و به در خواست های ما پاسخ داده ،چون کارآمدترین شیوه ی خداوند برای گسترش جهان ،پاسخ به فرکانس های ماست و اون هر لحظه داره پاسخ میده ،
حالا چرا جهان هدایت میکنه از کسی که طالب رشده ؟؟؟چون هم جهت با قانون گسترش جهان داره حرکت میکنه ،
یعنی وقتی که ما از قوانین آگاه باشیم و بدونیم که خداوند با این دقت که برگی بی اذنش زمین نمی افته حواسش به همه ما هست ،میشیم ابراهیمی دیگر و انقلاب میکنیم در زندگی خودمون و چنان دلمون قرص میشه برای قدم برداشتن ،وقتی که بر پایه ی قوانین الهی شخصیت خودمون رو برنامه ریزی میکنیم
قانون میگه که جهان ،جهان فراوانیه و نعمت ها هرروز داره بیشتر و بیشتر میشه و قانون میگه که جهان مسخر باورهای منه
قانون میگه که طبیعی ترین شیوهی زندگی اینه که از چیزی که عاشقشی پول فراوان بسازی ،قانون میگه که ثروت مثل اکسیژن در همه جا هست و ما فقط باید نفس بکشیم تا دریافت کنیم و این طبیعی ترین شیوهی زندگیه ،
اینکه بسیاری از اشخاص به تمام مادیات رسیدن و اما آخرش دیده که نه بابا حال من خوب نیست ،چرا چون در جایگاهی که باید باشم نیستم ،به دلیل ترسام و…..
اما طبیعی اینه که هم لذت ببرم و وقتی لذت میبرم پول خودش میاد ،
قانون اینه که از هر آن چیزی که دارم شروع کنم و اجازه بدم این بچهی توی گهواره کم کم رشد کنه ، دست و پاش قوی بشه ،تلاش کنه ،چهار دست و پا راه بره و بعد کم کم یاد بگیره که با کمک سرپا وایسه و بعد کم کم قدم برداره و بعد کم کم که یاد گرفت قدم برداره ،دوییدن رو شروع کنه و در تمام این مراحل اون بچه راضیه ،خوشحاله از کوچکترین پیشرفتش ،چرا ما واقعا از بچه ها درس زندگی نمیگیریم ؟؟؟
اون بچه راضیه و خوشحاله ،چون ذهنش پاکه ،چون پاک از همه چیزه و میدونه که بالاخره یاد میگیره و اصن عجله ای نداره ،میخنده تو لحظه شاده ،با یه شکلات همه چی یادش میره حتی اگه خیلی حالش بد باشه ،فراموش میکنه و اصن یادش نمیاد که قهر بوده ،
به نظرم بچه ها شخصیت فوق العاده ای دارن از هر نظر و هر آن چیزی که برای رشد لازمه رو دارن ،چون هنوز به شیوه ی طبیعی زندگی مشغولن و ذهنشون در معرض مزخرفات قرار نگرفته و برای اونا همه چیز ممکنه چون خداوند در یک ذهن آرام جای داره به شکل ایده و احساس خوب و ….
میشود از چیزی که عاشقشم پول بسازم و این شیوه ی طبیعیه زندگیه ، من خلق شدم لذت ببرم و عشق کنم و انسان رو تجربه کنم
من میدونم که رسیدن به خواسته ها به من احساس خوشبختی نمیده ،بلکه احساس خوشبختی یک نوع نگاهه در هر لحظه به اتفاقاتی که داره رخ میده
پس همه چیز ذهنه ،پس هر چقدر ذهن رو خاموش کنیم ،صدای خداوند رو مثل بچه ی دوسه ساله زیاد میشنویم ،و اون همه ی جواب هارو داره ،ودذ هر لحظه داره منو هدایت میکنه ،
طبیعی اینه که من اجازه بدم ،خداوند کارهامو انجام بده و خداوند رو توی وجودم هرروز بزرگتر ببینم ،خدایی که هرروز تواناییش برای انجام کارهای من بیشتر میشه و با ایمان من داره رشد میکنه ، آره دقیقا ،خداوند با ایمان من رشد میکنه ،به اندازه ای که روی ایمانم کار میکنم ،خداوند هم تواناییش در انجام کارهای من داره بیشتر و بیشتر میشه ،
پس چی شد ؟؟؟خداوند هم داره با قانون پیش میره ، یعنی چی ؟؟؟یعنی به اندازهی فهم من کوچیک میشه و هر چقدر که روی خودم کار میکنم ،با من رشد میکنه !!!!!چی شد ؟؟؟یعنی خداوند هم داره قانون تکامل رو رعیت میکنه ،چون یهو این پروسه اتفاق نمی افته ، طی یک روند تکاملی خداوند تواناییش برای انجام کارهای من بیشتر میشه ، خب من چیکار کنم ؟؟؟فقط و فقط در هر لحظه طوری به شرایط و اتفاقات نگاه کنم که به احساس بهتری برسم ،همین و بعد هدایت و هدایت و هدایت ،
ظهری این فایل رو دیدم که خوابم برد یه یه ساعتی و بعد بیدار شدم و تایم باشگاه بود و رفتم و به صورت خیلی اتفاقی با پسرداییم بودم که هدایت شدیم به یک آبمیوه بستنی که بالای شهره و اصن برنامه نداشتیم برا اونجا و کلا پلن عوض شد که داستانش مفصله بماند ،
میخوام از تکامل بگم
و اولش بگم که چقدر من صاحب اون بستنی فروشی رو تحسین کردم و هر موقع یادم میوفته تحسین میکنم ،چون به چشم دیدم روند این کسب و کارو و اوایلش رو
سال 92وسه بود که از مدرسه با دوستم میومدیم (دبیرستان ) که تو مسیر دیدیم یه مغازه باز شده و مسیر ماهم تو برگشت طولانی بود و پیاده می اومدیم و صبا با آژانس میرفتیم ،خلاصه اونموقع بالاها نه ساخت و سازی بود و اصن یه جورایی پرت بود کاملا ،ما مشتری ایشون شدیم و میرفتیم و دوتا پیاله باقاله و اینا میخوردیم و از همون اول خوش برخورد بود و راضی و پارسال که گذرم بعد از سالها برای اولین بار به اون طرف افتاد که البته ، الله اکبر ببین کارکرد قانون رو و اینکه خداوند چجوری با ما داره حرف میزنع ، اتفاقا یه هم زمانی رخ داد که بعدها سالها من اون دوست دوران دبیرستانمو دیدیم و سوار ماشین اون رفتیم و از اونجا فک کنم بستنی گرفتیم ،دقیقا با همون دوستم و این قضیه همین الان که دارم تایپ میکنم به ذهنم اومد ،
خدایا شکرت
خلاصه که اون جای کوچیک الان شده سه دهنه مغازه و شده ایستگاه کلا و همینجوری فقط مشتری بود که میومد و چندین نفر داشتن کار میکردن و خود اون آقا هم با روی خوش دانش کار میکرد و من فقط نگاش میکردم و تحسین میکردم ،و میگفتم دمت گرم ،مشتری تو فقط منوط دوستم بودیم و چند نفر دیگه و الان چه کرده خداوند با کسب و کار تو که البته که خداوند پاسخ داده به ایمان تو به باور تو ،چندین کارتخوان و مشتریها با حال خوب میومدن و خرید میکردن و یکی از بچه های باشگاهم اونجا کار میکرد و سلام و احوالپرسی کردیم ،
این شخص نمونه ی کسی بود که با قانون پیش رفت و درسهاشو یاد گرفت و عجله نداشت و ناامید نشد و خلاصه اون تصویری که میدید رو داره زندگی میکنه ،
اما بر عکس این شخص منم
که یک بار برای کسب و کار اولم قرض گرفتم و مغازه زدم و به دلایل مختلف و البته به دلیل اینکه درسهاشو یاد نگرفته بودم و روند رو طی نکرده بودم ،با مخ خوردم زمین و دقیقا چند ماه بعد اون دوباره یک پول کلان دیگه که وام گرفتم به عنوان قرض از شخصی و اون هم برباد رفت ،چون من لیاقت اون پول رو نداشتم به شیوه ی طبیعی ، و جهان با چک و لگد به من فهموند که این راهش نیست ،بسیاری از این مثالا داریم توی اطرافمون ،از اشخاصی که راه درست رو رفتن و اشخاصی که ناآگاهانه یا اینکه توهم زدن که میشه بدون طی تکامل و خوردن زمین با مخ ،ولی خدارو صد هزار مرتبه شکر که با قوانین آشنا شدم و اون پولایی که رفت از دستم و فشاری که اومد بهم منو وارد مداری کرد که یه کم از بیخیالی بیام بیرون و فکر کنم و سوال کنم و با این قوانین آشنا بشم ،صد هزار مرتبه شکرت
من تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می جویم
من متعهد میشم که تکامل خودم رو طی کنم و سعی کنم جلوی نجواهای ذهنم رو بگیرم و به خودم یادآوری کنم که قانون چیه و با آمپول یه شبه رسیدن توهم نزنم ،
خدایا تو هدایت کن به راه آنان که به آنان نعمت دادی نه کسانی که بر آنان غضب نمودی و نه گمراهان .
در پناه الله یکتا .