نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 12 - صفحه 27 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    547MB
    65 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 12
    78MB
    65 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

482 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 631 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به همه دوستان

    امروز به نشانه ام هدایت شدم و کلا دیدم ذهنم تغییر کرد

    به نظرم تو هر چیزی مهم اون تمرکز ذهنی هست

    تمرکز روی چیزی. که می خوایم

    من هم کسب و کار خودم رو دارم

    ولی چرا چند وقت بود درسته که از نظر زبانی مثل دیگران غر نمیزدم ولی از نظر ذهنی نگران و شاد نبودم ؟

    ولی وقتی به این فایل گوش دادم حالم خوب شد از مسائل مالی و کاری ام ؟ چون با گوش دادن به صحبت های آقای روشن من ذهنم یه هو از چیزی که بود رفت رو چیزی که می خواد

    روی مشتری های خوب …..

    می دونم که واسه ذهن منطقیم سخته که قبول کنه همه چیز فرکانسه ….

    فرکانس هست که باعث میشه افراد متناسب با فرکانس ما با ما برخورد کنن

    من رو خودم کار میکنن ‌‌با فرد هم فرکانس خودم برخورد میکنم یعنی این

    اینکه اون مشتری چند سال از کنار مغازه رد می‌شد ولی چون آقای روشن تو فرکانس پایین تر از اون فرد بود هرگز باهاش برخورد نمی کرد

    همینکه مدارش رو برد بالا با اون مشتری برخورد کرد

    قانون مدارها و فرکانسی که استاد میگفتن و ذهن من نمی تونه کامل بپذیره چون دیدنی نیست و چون اکثرا دارن یه کار دیگه میکنن ( تغییر شرایط از بیرون و تلاش های بیرونی )

    ولی خدا برای پاداش و‌یا مجازات تو به تلاش های درونی تو‌کار داره و‌پاسخ میده به تغییرات درون تو

    چون جهان رو طوری خلق کرده که هر کس نتیجه فرکانس های خودش رو‌بگیره تا به کسی ظلم نشه تا هر فردی در هر جای دنیا فرصت رشد و تعالی رو داشته باشه تا شرک وجود نداشته باشه تا همه چی توحید باشه ….

    من الان تو یه جایی هستم که دسترسیم به مشتری راحت نیست و این بعضی وقتا احساس میکنم تمرکزم رو میبره و من رو نمیزاره به صورت عالی روی اصل کار کنم هی نهیب میزنه خب تو انقد وقت و انرژی چه فایده ….. اون چه فایده یعنی چه فایده ،، جهان کارشو درست انجام نده چی …. بترس نگران باش ….

    ولی خدا هم با فایل جدید سفر به دور امریکا که دیروز دیدم ‌و اون آقا که مزرعه و کارگاه تو ناکجا اباد داشت ( ولی فرکانسش درست بود ) و مشتری ها متناسب با فرکانسش باهاش برخورد می کردن رو نشونم داد

    هم امروز با این نشانه بهم گفت وقتی یه انسان کارش درست باشه فرکانسش درست باشه جهان کار رو انجام میده مثل همین تلگرام ‌وگروهی که آقای روشن زد و خود به خود افراد درست به سمتش هدایت شدن …..

    نگران بودن از نتیجه و چگونگی مسیر باعث میشه آدم عاشقانه و با تمرکز و انرژی بالا رو خودش و کارش کار نکنه ……

    من فکر میکردم گوش دادن به فایل ها یعنی یه چیزی برداشت کنم برم دست به کار بشم

    ولی اصل گوش دادن به فایل ها خودش یک کار هست

    چون فرکانس و تمرکز ذهن رو تغییر میده و‌نتیجه طبق فرکانس تغییر میکنه برای ما

    و نکته دیگه اینکه اون ‌دوستان آقا رضا نصف و نیمه به آموزه ها گوش میدادن و آقای روشن کامل و با ایمان

    و نتیجه هم همینه ، اینکه ذهن چطور می تونه آدم رو از مسیر جدا کنه و مطمینم اون دونفر هم که از روی کنجکاوی عضو گروه شدن ، به خاطر باور های استاد بوده که خدا کارهاشو داره انجام میده ، چون همین دیدن آقای روشن و نتیجه گرفتنشون مطمئنا خودش یه تبلیغ عالی برای استاد هست که چطوری اخه استاد می تونست خودش این کار رو کنه ؟؟؟؟

    فرق بین منافق ( کسی که تو شک و تردید هست و نمی تونه یک دل بشه )

    و مومن ( کسی که ایمان داره )

    خدایا کمکم کن جز گروه اندک مومنین باشم و‌مسیرم رو کامل بپذیرم و ادامه بدم

    هر چقد بیتشر ببینیم و بشنویم همچین مشتری هایی هست بهتر بهشون هدایت میشیم

    همینکه آقای روشن صبح میرفت مغازه اون طرف و مشتری هاشو میدید ناخودآگاه تو مدار فراوانی قرار میگرفت و براش توی مقیاس کوچکتر اتفاق می افتاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1222 روز

    سلام به استاد عزیز و تمامی اعضای خانواده سایت عباسمنش

    ممنونم از صحبتهای بسیار دل انگیز آقا رضا که ادم از شنیدنش سیر نمیشه .چقدر قانون خوب توضیح دادین و مخصوصا اون تیکه که وقتی با خود شما بر پایه نقد کار کردن برخورد شد از طرف اون فروشنده و بعد اینکه ناراحت شدی متوجه شدی که از باوری که فک میکردی عوض شده ولی در باطن اینجور نبود ،این حرفت دقیقا پاشنه آشیل من بود و فک میکنم که منم همچین مشکلی دارم و باید بیشتر روش کار کنم و هنوز باورم اونقدرا قوی نشده و فقط دارم اداشو در میارم ..

    یادمه یکسال پیش یه فایل از استاد گوش دادم بر مبنای نداشتن چک و کلا نقد کار کردن و از اونجا کم کم ذهنم مقاومتاش برداشته شد و بعد از چند سال شجاعت اینو پیدا کردم که دسته چکهامو پاره کنم و برای همیشه از سرم بندازمش بیرون ،و چقدر خوب شد برام چون بخاطر شرایطی که بدهکار شده بودم بارها ازم چک خواستن و با جسارت گفتم پارش کردم و ندارم و بعد از این بود که راه حلهای بهم الهام شد که بدهیامو یه جور دیگه پرداخت کنم ..

    آقا رضا من کاملا شرایط شما رو درک میکنم و میدونم چقدر ایمان میخواد که وقتی بدهکاری وقتی هیچی مشخص نیست و فقط یه ایمان قلبی داری که شرایط عوض میشه دست به همچین کاری میزنی و میگی بابا درست میشه اون بالای خودش میدونه و میبنه منو ،بخدا بر ا خودم تمام این لحظات پیش اومده و همین الانم درگیرشونم و خدا میدونه که من با شنیدن داستان شما چقدر روحیه گرفتم و چقدر کارهای رو انجام دادم که جسارتشونو نداشتم ..

    خدا رو هزار بار سپاسگذارم بخاطر داشتن همچین فرصتی همچین سایتی و همچین دوستان شجاع و توحیدی که در عمل توحید اجرا کردن الگو خوبی برای ما شدن ..

    استاد بینظر از شما بسیار بسیار ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    عباس شيخ گفته:
    مدت عضویت: 1464 روز

    با عرض سلام خدمت استاد عزیز من اولین باره که دارم توی سایت نظر میزارم یکم برام سخت بود ولی به خودم جرعت دادم که راجب صحبت های آقا رضا نظرم بگم من بابت تسلیم بودنش نسبت به صحبت های شما وراهکاراتون قبطه خوردم امید وارم که منم به این مرحله برسم درضمن من به تازگی قدم یکو تهیه کردم امیدوارم بتونم تا قدم دوازده درکنار شما باشم تا منم زندگیم بهتر بشه از شما متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 709 روز

    به نام خدای نور

    امروز و از هفت صب خیلی یهویی بیدارشدم(این موقع ها میگم خدا منو بیدارمیکنه)با حس و حال خوب یچی خوردم و نشستم پا فایل و کامنت ها و نکته برداری من اینو فایل و دیده بودم فقط نکته برداری ها از کامنت ها مونده بود که تازه دیگه تمومشد اومدم یه کامنتم بذارم.

    نشونه ی امروزم و تو یکی از کامت ها دیدم:با اینکه خیلی براش مشکل بود که اینکارو انجام بده ولی جسارت به خرج داد و رفت تو دل ترس هاش و بعدش موفقیت پشت موفقیت.

    پس درس میگیریم که اگر کاریو خداالهام کنه که باید انجام بدیم و اگه ایده انجامش و به دل ما میندازه یعنی اون کارو باید انجام بشه نه اینکه فقط فکر کنیم و بگیم چه ایده جالبی.

    باید برای انجام اون ایده گام های عملی برداریم و هرچقدر که برامون سخت باشه باید خودمونو مجبور کنیم که هرطور شده انجامش بدیم.

    بعدش درها برامون باز میشه از راها هایی که اصلا حتی نمیتونیم فکرشم کنیم.

    بعضی اوقات اصلا نمیدونیم که دری وجود داره و با این عقل کوچیک خودمون فکر میکنیم بن بسته ولی وقتی به امر پروردگار درها باز میشه اونوقت که شگفت زده میشیم که چطور این همه عوامل دست به دست هم دادن تا این درها باز بشن و به این همه نعمت های وصف ناپذیر برسیم.

    وقتی که تو حاضر میشی کارایی که انقدر برات مشکله رو انجام بدی قطعا پاداش های بسیار بزرگی رو از خدا دریافت خواهی کرد.

    الان یه اتفاقی افتاد برام که من چند وقت پیش یه خواسته ای رو چندین بار نوشتم و از خدا خواستم که اتفاق بیوفته و الان بم خبر دادن که اون چیزی که میخوام میشه انقدرررر خوشحال شدم و حس خوبی بم دست داد که واقعا از ته دلم خداروشکر میکنم خدایا من ازت سپاسگذارم که داری تمام خواسته هامو یکی یکی بهم میدی خدایاشکرت که انقدر نعمت و فروانی رو دارم تجربه میکنم واسه همتون این حال و حس خوب و ارزو میکنم.

    شادسلامت موفق ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مهدی مهربانی گفته:
    مدت عضویت: 509 روز

    الله اکبر مو به تنم سیخ شد!

    دیشب خواستم به طور جدی از محتوا بهرمند شم و عضو سایت شدم از قسمت مرا به نشانه ام ببر به این صحبت‌ها هدایت شدم

    اما انگار دقیقا خداوند داره از زبان بنده اش باهام صحبت میکنه و راهنماییم میکنه

    بارها این اصطلاح دستان خدا رو شنیده بودم از استاد و اعضا، اما انگار این بار خدا گلویی و زبانی رو برای صحبت باهام انتخاب کرده و بنده ایی برام شده زبان خدا تا حرفها و هدایت ها رو به وضوح تمام دریافت کنم

    الهی ممنونم ازت

    سپاس استاد عزیزم و جناب اقا رضای بزرگوار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    Vafa Vafa گفته:
    مدت عضویت: 808 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی ام

    رضا میگه استاد شما گفته بودی دسته چک نباید داشته باشی و من 4 تا دسته چک داشتم یه روز اومدم اونا رو پاره کنم چرا نتونستم هزار جور فکر اومد تو که پول نداری تو که پس انداز نداری چجور میخای جنس بگیری

    و اینکار نکرد

    شب حالش بد شد تا حالا به همه حرف های استاد عمل کرده بود ولی نمیتونست این کار انجام بده

    توجیح می‌کرد اشکال نداره حالا این همه حرف های استاد انجام دادی تو یکسال همه بدهی هات صفر کردی

    فردا صبح دوباره اون فایل مربوط به دسته چک رو دوباره گوش داد همزمان که استاد حرف می‌زد چشم هاشو بست و دسته چک ها رو یکی پاره کرد با ترس ولی انجام داد

    فاطمه یاد بگیر اینطوری شاگرد حرف گوش کنی باش

    دیگه چک نداشت بعضی از تهرانی ها بهش جنس میدادن بعضیا نه و می‌گفت اشکال نداره کم میخرم

    تصمیم مهم بعدی حالا که دارم نقد میخرم باید نقد بفروشم 5 سال کار می‌کرد قسطی

    استاد گفته بود اگر کسی داره کاری انجام میده و تو فکر میکنی نمیشه تو هم میتونی انجامش بدی

    و رضا گشت فردی پیدا کرد که بسیار بسیار موفق بود تو کار ابزار یراق و فقط نقدکار می‌کرد

    رضا میرفت مغازه اش چرا؟

    چون استاد گفته بود برو دنبال خواسته هات بگرد برو نمونه پیدا کن برو مصاحبه کن

    رضا میرفت که ببینه این آدم چطور سر صبح کلی مشتری میاد مغازه و نقد کار میکنه

    ابن نقطه ضعف منم هست ولی دیگه نقد کار میکنم چون میخام نتایج رضا تجربه کنم میخوام نتایج استاد تجربه کنم همه چیز نقد خرید نقد فروش نقد زندگی نقد

    و بعد ایده رسید که از همین فرد میخرید و میفروخت کم کم نقد میخرید و نقد میفروخت

    هم فال بود هم تماشا

    و کلی ذوق و شوق داشت که نقد میخرید و نقد میفروخت

    اولا خیلیا استا کارها که مسن بودن تو کار کلی ناراحت شدن بعضیا رفتن دیگه برنگشتن بعضیا دیگه پول قبلی ها هم نیاوردن ولی رضا به حرف استاد عمل کرد

    این بهای تغییر خودش میدونست

    کمتر از دوسه ماه گذشته بود رضا با وجود فروشش کم شده بود ادامه داد هر روز با لباس خوب و احساس خوب میرفت سر کار و یواش یواش سر و کله آدم های جدید پیدا شد

    آدم هایی میومدن که نقد میخریدن و خودشون نمیخواستن حسابی نسیه بمونه

    آدم ها از شهر های دیگه میومدن

    رضا زمانی که نسیه میداد نهایتش 600 هزار میشد اما حالا طرف میومد 2300 میلیون خرید می‌کرد نقد

    تلفنی خرید می‌کرد 1800 میلیون

    و رضا تجربه کرد برای اولین بار چند میلیون پول داخل حسابش موند بودن داشت بدهی و قسط

    منم اینو تجربه کردم درسته خیلی آرامش ذهنی داره

    یکی از اهداف دوره هدف گذاری لاغر شدن بود

    سال 93 حدود 137 کیلو

    اواخرسال 94 حدود 40 کیلو وزن کم کرد

    رضا خیلی از تمرینات استاد رو به تمرینات ذهنی برای لاغری تبدیل کرد

    تمرینات قانون جذب تمرینات رسیدن به خواسته ها ایده پردازی رویا پردازی برای لاغر شدن بود

    رضا میگه من رو لاغری کار کردم چون در زمینه ثروت اصلا فکر نمیکردم به ثروتی برسم

    حالا در مدار دریافت قرار گرفته بود

    موضوع لاغر شدنش خیلی سر و صدا کرد

    و اواخر 94 کانال تلگرام زد تا توضیح بده لاغر شدن برای دوستاش

    ایده از کجا اومد ؟؟؟ از صحبت های استاد که می‌گفت همیشه به فکر آسان کردن کارها باشید گفت بجای اینکه یکی توضیح بدم این کانال زدم واقعا لایک داره

    و کار خداوند = اولش 3 نفر بعد 2 نفر یک شب سر شب بود 2نفر صبح که پاشد شد 123 نفر

    /رضا میگه رفیقم دوره ثروت استاد تهیه کرد و یه مدت گوش داد و تغییرات خیلی خوبی داشت تا جایی که گوش میداد/

    فردا صبح همه تو گروه تلگرام دنبال استاد که رضا بود میگشتن

    دوباره رفت سراغ دوره هدف گذاری و رسیدن به خواسته ها و از همون تکنیک ها که تو گروه بود

    استفاده کرد همون ایده هایی که تو کسب کار استفاده کرده بود لباس خوب پوشید مغازه مرتب کرد گفت حالا استاد شدیم خوب استاد چیکار باید بکنه باید فایل بزاره خوب فایل درس کرد هدف گذاری کن هدف چیه لاغر شدن حالا چجوری با همون فرمول هایی که به خواسته های دیگه رسید

    این فرمول ها چی بودن؟؟؟

    و شروع کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1245 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    زمانی که مشکل خود را حل می کنیم و به راه حل آن دست میابیم:

    افراد بسیار زیادی خواهند بود که مشکلات مشابه با ما را داشته حاضرند بهای آن را پرداخت کنند تا مشکل آنها برطرف شود

    اگر راه حل مناسبی برای مشکلات خود بیابیم در هر حوزه ای که باشد:

    می توانیم آن را به دیگران بفروشیم

    بسیاری مشکلات مشابه ما را دارند و به دنبال راه حل هستند و حاضرند بهای آن را پرداخت کنند

    حل مسائل را به عنوان خلق ارزش در نظر بگیریم :

    اینگونه هم افراد از حل مسائل خود راضی هستند و هم ما به ثروت دست میابیم

    مشکل بسیاری از ما این است که:

    با داشتن باورهای مخرب و نامناسب مانند احساس ارزشمندی و عزت نفس پایین و مهم بودن حرف مردم نمی توانیم از مهارت ها و توانمندی های خود:

    کسب درآمد کرده و از دیگران بها دریافت کنیم

    زمانی که باورهای ما تغییر می کند:

    افرادی به سمت ما هدایت می شوند که حاضرند برای خدمات مهارت و توانایی ما بها بپردازند

    باید:

    برای کار مهارت و مسیری که طی کرده ایم ارزش قائل شویم

    زمانی که باورهای ما تغییر یابد:

    نتایج زندگی ما تغییر خواهد کرد

    زمانی که باورهای ما تغییر می کند:

    ایده هایی به ما الهام می شود که با همان امکانات و شرایط کنونی در دسترس می توانیم به موفقیت و ثروت دست یابیم

    شروع هر کسب و کار:

    با حل مسئله و مشکلی است که داشتیم

    تمام محصولاتی که در بازار مشاهده می کنیم:

    حل مشکلی است که دیگران با آن مواجه بودند و به این شکل از آنها ثروت ساخته اند

    زمانی که احساس ارزشمندی لیاقت و باور فراوانی داشته باشیم:

    ایده هایی به ما الهام خواهد شد که به نتیجه ی مورد انتظار دست میابیم

    اگر قصد داریم ثروت وارد زندگی ما شود:

    مسائلی که در زندگی خود داریم را حل کرده ارزش ایجاد کنیم سپس با حل کردن مسائل سایر افراد ثروت خلق کنیم

    جهان باید گسترش یابد:

    کسی که جهان را گسترش می دهد از آن پاداش دریافت کرده و مورد حمایت پروردگار قرار می گیرد چون :

    هدف خداوند گسترش رشد و پیشرفت جهان مادی است

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    گوهر ناب گفته:
    مدت عضویت: 737 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و دوستان محترم،وای که چقدر حالم با این فایل بهتر شد،من قبلا این فایلو گوش داده بودم ولی امروز یه نکات دیگه یاد گرفتم فهمیدم مدارم بالاتر رفته و این خیلی خوشحالم کرد،و اما نکات این فایل پاره کردن دسته چک با تمام مقاومت ها،وقتی منطقت بگه اگه اینارو پاره کنی بیچاره میشی کارت نابود میشه ولی با ایمان و توکل و البته با ترس انجامش بدی خیلی شجاعت میخواد واقعا شجاعت میخواد و البته بهترین پاداش هم باید به شجاعان داده شود که وعده خداوند است. آفرین به این شجاعت.این گام اول بود برای اینکه شجاعتتو و ایمانتو ثابت کنی،خداوند هم جواب شجاعتتو میده پس ما اول باید ثابت کنیم یه قدم بریم جلو تا اونم بیاد جلوتر.و اما گام دوم چاره ای جز خرید نقدی نیست حالا که نقد میخرم باید نقد بفروشم باید احساس لیاقتمونو ببریم بالا،نترسیم که همه مشتری‌ها میپرن که اینم خیلی شجاعت میخواد ولی وقتی بتونی انجامش بدی بازم یه قدم میری جلوتر،بازم درهای پیش رو برات باز میشه حالا یه الگو این مدلی پیدا می‌کنی تا ذهنتو با قلبت هماهنگ و هم جهت کنی بازم درهای رحمت باز میشه و همینطور ماجرا ادامه داره و تکامل داره طی میشه و از جای که اصلا فکرشو نمیکنی روزی دنبالت میداد الله اکبر از این همه زیبایی.وقتی ایده نداری که هیچ کارجدید راه اندازی کنی و برای ثابت کردن خودت از خودت شروع می‌کنی چقدر درهای رحمت باز میشن چه تصاعدی پله های ترقی و بالا میری،منم امروز با شنیدن این فایل می‌خوام از خودم شروع کنم،من هم شاغلم هم خدا رو شکر از نظر مالی شرایطم خوبه ولی دنبال آزادی زمانی مکانی و مالی هستم دنبال رهایی هستم نمی‌دونم بعداً چه میشه ولی برای شروع می‌خوام سخت ترین کار دنیا برای من سحرخیزی می‌خوام انجامش بدم البته قبلاً از خودم شروع کردم یعنی تکاملو طی کردم به خیلی از ترسهام غلبه کردم ولی برای این موضوع سحر خیزی که تبدیل به رویا شده برام همش شکست خوردم ولی وقتی آقا رضا تونسته 40کیلو کم کنه پس سحر خیزی چیز سختی نیست فقط ایمان میخواد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مجید شرافت گفته:
    مدت عضویت: 1686 روز

    با سلام

    چقدر این فایل زیبا بود

    خدایا شکرت

    حالم عالی شد

    پر از نکات مفید بود

    آقا رضا چه مسیر توحیدی زیبایی رو رفتید

    اعتماد به الله و عمل به الهامات

    حرکت کردن

    رفتن در دل ترس

    عمل به آموزش‌های استاد

    پول ساختن

    عالی بود

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 922 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم عباس منش و خانم شایسته

    سلام خدمت آقا رضا

    سلام خدمت دوستانم

    خدایا صدهزار بار شکرت که مرا به این فایل سراسر لذت بخش و آگاهی دهنده هدایت کردی

    ابن فایل نشانه امروزم بود

    و با شیندن این فایل چقدر احساس خوبی دارم و لذت بردم

    آفرین بر این شجاعت و جسارت آقا رضا که به حرف استاد عمل کرده و چک هایش را پاره کرده در حالیکه ترس داشته و نا امیدی داشته اما بازم اقدام می کند به این کار و نتایجش را هم خداوند برایش فراهم می کند

    وقتی چک ها پاره شد چقدر ترس و نگرانی هم داشت که چی خواهد شد و جالبی این است که کاری می کند که دیگر نتواند هیچ وقت چک در یافت کند

    و اینکه داداش و باقی دوستان و آشنایان چقدر سرزنش کردن با ابن پاره کردن چک زندگی ات را تباه ساختی اما آقا رضا به مسیر خودش ادامه می دهد و تعهد می دهد که فقط نقدی کار کند و آن هم این همه مدت نسیه کار کرده حالا یکدفعه ای بیاید این تصمیم را بیگرد چقدر سخت و دشوار است اما وقتی ایمان قوی باشد همه در ها را خداوند باز می کند

    دنبال الگو است که کی توانسته در این شغل بصورت نقدی توانسته مسیرش را درست رفته است و کسی را پیدا می کنند که او همیشه نقدی کار می کند و تصمیم رضا هم این می شود که از این فرد بصورت نقدی خرید کنم و هر روز رفته مقدار کمی اجناس خریده و برای مشتری هایش هم می گوید که دیگر اگر می خواهید با من کار کنید باید نقدی باشد

    و اینجا چقدر افراد می آید حرف های نگران کننده و مایوس کننده می زند که این رویش نمی تواند ادامه داشته باشد اما با هزاران ترس و نگرانی که دارد بازهم توکل به خداوند قوی تر است

    و با چی مشکلاتی برای مشترهایش این مسله را بیان کرده و حرفش را مطرح می کند برای اینده

    و آینکه هر روز این الگو را دیده که بله بعضی ها هستند که فقط نقدی کار می کند و این کار باور پذیری را قوی تر می کند که اری تو هم می توانی بصورت نقدی کارهایت را ادامه دهی

    و روزی که اجناس را خرید کرده و مقداری پولش کم می شود آن فرد خلی قوی برایش می گوید نظر به پولت این مقدار اجناس را بردار باقی را فردا تهیه کن و آقا رضا از این کار ناراحت می شود و بعدا درک می کند این کار صاحب مغازه چقدر برایش درس داشته که من واقعا این موضوع را درک کردم با فقط بر زبان بیان می کردم

    و خداوند مشتری های را برایش می آورد که بصورت نقدی آن هم زیاد خرید کرده

    در صورتیکه قبلاً با این افراد که نسیه کار می کرد آن هم به مبلغ خلی کم بوده اما حالا بصورت نقدی و آن هم مبلغ زیاد

    و خداوند مشتری ها را از شهر های دیگر وارد کسب و کارش می کند که حتی باور کردن برایش سخت و دشوار بوده

    قبلاً هم آقا رضا همین جا مغازه داشته اما آن افراد که بصورت نقدی خرید می کرده این مغازه را ندیده و اما حالا که آقا رضا باورهایش تغیر کرده این مشتری ها مغازه را می بیند و سفارش های بزرگ می دهد

    و این چنین تغیرات و باور داشتن به قوانین خداوند و ایمان که خداوند افراد مناسب را برایش می رساند چقدر لذت بخش و جذاب است

    این مسله کاهش وزن باعث می شود که کانالی در تلگرام ساخته شود آن برای اینکه این تجربیات را برای دوستان شریک ساخته شود و این کار خداوند است که در یک شب بشتر از صد نفر وارد کانال شده و این تجربیات را نگاه کرده و برایش جذاب تمام شود و همگی علاقمندی شدید دارد که از این نتایج بشتر بیداند

    و این کانال تلگرام چقدر داستان جذاب و آموزنده داشت و این عدم خود باوری ها چقدر باعث می شود که رضا به خود بیاید و خودش را فرد مهم دانسته و این تجربیات را بطور بهتر در کانال گذاشته بعدا این تجربیات تاثیر گذاری های بشتری را خلق کند

    و این مشاوره که به این خانم داده و او تصمیم به جدایی گرفته است و این صحبت ها برای این خانم چقدر تاثیر گذار تمام شده و بابت این مشاوره پولی را بعنوان تحفه واریز کند که حتی بشتر از آن چیزی بود که رضا فکر می کرد

    و این ادامه دادن و به جلو رفتن و نتایج که در زندگی گرفتن در بخش های متعدد عمل کرده و اینها را به زبان ساده تر برای دیگران شریک ساخته باعث شود که چی تغیراتی قابل توجهی در تمام بخش های زندگی اش بوجود بیاید

    اول اینکه خودش تغیراتی خوبی در زندگی خود خلق کرده و این نتایج را برای دیگران هم شریک ساخته. و دیگران هم استفاده های بهتری داشته باشد

    و این صحبت های تکمیل کننده استاد عزیزم چقدر شرین و جذاب بود برایم و‌کلی لذت بردم و درک بهتری داشتم

    واقعا همین است وقتی مسله ای را در زندگی مان حل می کنیم و حل این مسله برای خلی انسانها دیگر هم یک مسله است و باعث می شود که از حل کردن این مسله ها ثروت های زیادی بدست آوریم

    من یک مسله را که امروز در محل کار مان حل کردیم و از حل این مسله خلی لذت بردم و همان جا هم گفتم این یک مسله بود و حلش کردیم و من چقدر لذت بردم و برایم باور پذیر تر شد در حالیکه همکارانم از این حل مسله چیزی نمی‌داند و لی برای من کلی درس و آگاهی داشت

    برای کباب بناب باید پیاز های را خرد می کردیم و این پیاز را یک بار در چرخ گوشت به اندازه نخودی خرد کردیم و سایل دیگری نداشتیم که به این اندازه خرد شود و اگر می خواستیم با وسایل که کبرتی خرد می کند خرد می کردیم خلی خرد می شد و قابل استفاده نبود

    ما قبلاً مجبور بودیم که این پیاز ها را توسط کارد در روی تخته کار به صورت زربه ای زده و خردترش می کردیم ولی این کار هم خلی خسته کن بود و هم خلی زمان بر که قبلاً چند بار این کار را انجام داده بودیم اما امروز از چند رویش پیش رفتیم نتایج نگرفتیم تا اینکه دیدیم که دستگاه چرخ سبزی داریم و این در حالی بود که مقدارش را توسط کارد خرد کرده بودیم اما وقتی از این دستگاه سبزی استفاده کردیم دیدم این کار چقدر راحت بوده و به همان اندازه که ما خواستیم برای مان خرد می کند و این کار را انجام دادیم و من خلی خوشحال شدم و در همان لحظه به همکارم هم گفتم این یک مسله بود برایم و حالا ما بسیار عالی حل مسله را پیدا کردیم و بسیار لذت بردم از این کار امروز مان و خوشحال و شادمان بودم

    وقتی شب به این فایل هم هدایت شدم خوشحالی مرا چند برابر ساخت و سپاسگذار خداوند هستم

    خدای خوبم ممنون و سپاسگذارت هستم که مرا در مسیر درست و مناسب قراردادی

    استاد عزیزم خلی ممنون شما هستم

    الهی صد هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: