نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 2 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    460MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 2
    41MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

166 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیررضا شیخ شعاعی گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد عزیز و باحالم و خانم شایسته مهربان و دوستان عالی و هدایتی سایت

    1- یکی از کلیدی ترین نکات میشه گفت مسئولیت پذیری اتفاقات زندگی چقدررررررررر این حرف درسته که مسئولیت تمامی اتفاقات زندگیمون خودمونیم

    یه داستان هدایتی که چند روز پیش برام اتفاق افتاد: من وارد یه رابطه اشتباه شده بودم و به لطف الله اون رابطه رو کات کردم ولی بخاطر شرکی که داشتم و وابستگی که به اون فرد برام بوجود اومده بود میخواستم به رابطه برگردم و فقط داشتم به خودم بی احترامی میکردم و فرکانسهای منفی میفرستادم و خودم رو خیلی خیلی کوچیک میکردم در مقابل بی احترامی اون فرد، ولی باز هم به اطف الاه کلا کنسلش کردم بعد از چند هفته عمه من که از رابطم خبر داشت توی پارک اون دختر خانوم رو با یه پسر که کنار هم بودند دیده بود و یواشکی برام عکس گرفت و برای من فرستاد و وقتی دیدمش اول حالم خیلی بد شد ولی گفتم خدایا عشق من نفس من همه کس من ایندفعه میخوام شرک نورزم و متفاوت عمل کنم و چون دارم در زمینه خودشناسی کار میکنم نشستم با صدای بلند با خودم صحبت کردم در یه پارک و گفتم نتایج منفی من چیه اگر بخوام حالمو بد کنم و موزیکهای اشتباه گوش بدم، از دست عمم هم خیلیییی عصبانی بودم ولی یه لحظه گفتم امیررضا اگه این اتفاقات افتاده بخاطر فرکانسهات و باورهای اشتباهت بوده اگر عمت برات عکس فرستاده بدون که تو این اتفاقات منفی رو با باورهات جذب کردی، به لطف الله خیلی خوب شدم و برای اولین بار متفاوت عمل کردم.

    2- مواردی در این فایل به من کمک کردند مثل تقمیک خیلی هدایتی و باحالی که میخوام بگیرم و وضعیت الانم رو فیلم ضبط کنم و به لطف الله وقتی توی همه موارد زندگیم موفق شدم بگم من از روز اول این بودم و الان این شدم خیلی این کار بهم اشتیاق و انگیزه خوبی داد، و بنظرم کاری میکنه که ما مسیرمون ملموس تر و قابل درک تر بشه

    3- تجربه دیگر من در این باره مسئولیت پذیری این بود که تصمیم گرفتم نمرات بد ترم های گذشته دانشگاه رو به گردن شرایط و اساتید نندازم و نگم اونا سخت گیرن نمره نمیدن و……..

    از این ترم تصمیم گرفتم صدرصد نمرات رو خودم گردن بگیرم و بگم هیچ ربطی به استاد نداره همه چی به من ربط داره و من باید تلاشم رو انجام بدم و مطمئنم به لطف الله این ترم نمراتم رو میترکونم و میشه رتبه اول دانشگاه .

    4- سکوت کردن، کنترل ورودی ها، رها کردن، باورهای درست رو رواج دادن در ذهن، سرزنش نکردن خودم، از طرفی دقت بالا در موضوع مربوطه

    استفاده از تجربیاتم مثلا اگر یه اتفاقات بد افتاده و من مسئولیتش رو پذیرفتم باید متوجه بشم یاد بگیرم باور کنم که دیگه سعی کنم تکرارش نکنم چون اعتقاد دارم انسان از درسی که گرفته نباید غافل بشه و من باید با مسئولیت پذیری و ریشه یابی اون اتفاق بتونم از رخ داد دوباره جلوگیری کنم.

    متشکرم استاد بخاطر فایلهای فوق فوق خفن و باحالتون و کامنتای فوق العاده و هدایتی دوستان

    سپاسگزار پروردگار بخاطر آشنایی و حضور در تیم و خانه استاد عباسمنش که همگی سعی داریم در مسیر سعادت گامهای بهتر و بهتر رو برداریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمدرضا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1360 روز

      سلام امیررضا

      دوست داشتم ی نکته از حرف های استاد به خودم یادآوری کنم

      اینکه هر اتفاقی میفته خیره و خدا نعمت های بهتری میخاد به من بده

      و اگر به اتفاقی از جنبه مثبتش نگاه کنیم این نوع نگاه و تفکر باعث میشه ما قدرت کنترل افکارمون داشته باشیم

      اگر به کار عمه به این دیدنگاه کنی که اون آگاهت کرده که ببین اون فرد مناسبی نیست و تو قراره با کارکردن روی خودت و لیاقتت، وارد رابطه فوق العاده زیبا مثل استاد بشی اون موقع پایان یافتن رابطه قبلی تنها راه ورود به ی رابطه عالی درنظر میگیری و دیگه بابتش ناراحت نمیشی

      همیشه غرق شادی، آرامش و نعمت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        امیررضا شیخ شعاعی گفته:
        مدت عضویت: 1372 روز

        سلام محمدرضا

        ممنون بخاطر کامنت اصولی و هدایتی و باحالی که بهم دادای

        خیلی خوب بود

        در پناه الله باشی

        امیدوارم در کنار هم کار کنیم و توی این خانواده بسیار موفق و به سمت سعادت بیشتر و بیشتر بریم

        و بسیار بخاطر یکی از فرشته های روی زمین که عمم هست باعث شد من به این آگاهی فوق العاده برسم.

        خیلی اتفاق بعدش برام خوب بود که تونستم خیلی بهتر از دفعات قبل درستش کنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمدرضا قناد باشی گفته:
    مدت عضویت: 864 روز

    سلام دوستان عزیزم

    اولین درس رد پاگذاشتن هست که هادی تو حرف هاش گفت اگر یک روزی برگردم و فراموش کنم از چه طریقی به موفقیت رسیدم این فیلم رو گوش می‌کنم و به خودم انگیزه میدم و خیلی مهمه که ما روی پای خودمون باشیم و به خودمون انگیزه بدیم و وابسته به کمک دیگران برای انگیزه دادن باشه وقتی که من مشکل داشته باشم و بخام از دوستی که به من دلداری بده پس این رابطه رابطه جالبی نمیشه …ممکنه اصلا دوست ات راه حل بدی بهت بده و نامناسب بده بهتره که خودش به خودش انسان روحیه بده و با خودش درد دل کنه ..من وقتی ندونم کجا هستم چطوری میتونم در آینده انگیزه بگیرم نباید یادم بره که من کجا هستم و به جای که وابسته باشم به دیگران و راه کار اشتباه بگیره …چقدر شبیه من بوده گذشته هادی ولی هادی از 18 سالگی من از 14 سالگی درگیر باورهای غلط بودم و توی سیاهی افسردگی بودم …هادی به خدا اعتقاد نداشت ولی من اعتقاد داشتم و یک جورایی خدا رو ته دلم قبول داشتم ولی خدای خوبی تو ذهنم نساخته بودم ..خدایی که الان توسط استاد عباسمنش پیدا کردم خیلی تفاوت داره …هادی درس دومی که میشه گرفت از حرف هاش همه چی رو مقصر اصلی رو خودش میدونه نه پدرش نه خدا نه مسئولین نه هیچ کس دیگه…اتفاقات زندگی رو خودمون بوجود آوردیم آگاهانه یا نا آگاهانه….هادی گفت من بودم دنبال اون کتاب ها و گفت من بودم که رفتم دنبال اون کتاب ها ….ادامه داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1642 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام استادای عزیزم

    بینهایت برای وجود این سایت و اعضای این سایت ، خدا رو شااکرم. چون هر جمله این سایت آگاهی دهنده ست. استادای عزیزم بینهاااایت ممنونم برای وجود این سایت و به روزرسانی هایی که مدام انجام میشه. این سایت واقعاااا ارزشمنده و هربار که کم میارم تنها راه نجاتم رو اینجا پیدا میکنم چون پر از آگاهی های ناب شما عزیزانم هست که هر کدومش هدایت کننده به مسیر خوشبختی و سعادت هست. صبح به شدت سطح انرژیم پایین بود به قدری که توانایی حتی نوشتن یک کلمه رو نداشتم تا اینکه اومدم توی سایت و جمله معصومه عزیز رو دیدم که نوشته بود: ناامیدی خیلی خطرناکه، اینکه مسیری که شروع کردی رو باید متعهدانه ادامه بدی. چیزی که تعهد رو از بین میبره ناامیدی و تردیده. دیدم دقیقا همینه

    و این حال من از ناامیدی و تردید میاد و نمیذاره که من تمرکز کنم و قدم بردارم به سمت خواستم و بعدش دیدم نوشتن موفقیت هات باعث میشه که ذهنت رو برای ادامه دادن منطقی کنی و خودکار و دفترم رو برداشتم و شروع کردم به نوشتن دستاوردهام اول ذهنم شروع کرد که اونا مال قبلا بوده الان دیگه نه انرژی سابق رو داری و نه تمرکز و هوش اونموق و گشتم براش تو دستاوردهایی ک اخیرا بدست اورده بودم هرچند کوچک نوشتم و برای خوم در اخر نوشتم که ناراحت نباش بابت تصمیم ها و کارهایی که انجام دادی چون تو برای اینکه حالتو خوب کنی همه کاری کردی مهم نیست اون کارها خوب یا بد بودن، مهم اینه که تو اون لحظه فکر میکردی این روش و یا این مسیر و کار بهترین کار برای بهتر کردن حالت و شرایط فعلیت هست پس انجام دادی من تصمیماتم بیشتر در لحظه میگیرم و انجام میدم ممکنه از این 100 درصد 70 درصدش اشتباه یا بد باشن اما حداقل دیگه حسرت اینو نمیخورم کاش امتحان کرده بودم و یا کا تجربه میکردم شاید نتیجه بهتری دستم میومد.

    I DID MY BEST AND THETERE IS NOT ANY REGRET.

    پس دیگه دست از سرزنش کردن خودم و تایم ها و وقتهایی که هدر دادم برداشتم و نوشتم که امروز رو کمی بهتر زندگی کن. چه چیزی باعث میشه که امروز کیفیت زندگی من بهتر بشه؟ چه کارهایی باعث میشه که من امروزم رو مفیدتر پیش ببرم؟

    همین سوالهای به ظاهر ساده میتونه حال و فرکانس مون رو تغییر بده.

    موفق باشید و امیییدوار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    Amin Kashkooli گفته:
    مدت عضویت: 1804 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدا را شاکرم که هم فرکانس این سایت هستم و میتونم فایل های بی نظیر نتایج دوستان را ببینم.

    چقدر جالب بود که استاد در مورد رد پا گذاشتن صحبت میکنه و این عالی است من واقعا این حرکت رو امروز انجام دادم و بعدا که نتایج عالی گرفتم بیام و ی ویدیو جالب ادیت کنم.

    استاد جالب اشاره کردنند که خوب نیس ادم جاهای بد زندگیش رو برا دوستاش بگه.

    چه جالب که برای شروع تغییرات بزرگ باید صد در صد بپذیریم که خودم مسئول شرایط زندگیم هستم و هیچ کس مقصر نیست.

    من هستم که با باور های خودم زندگیم رو میسازم.

    امین جان عزیزم به جای اینکه مسائل زندگیم رو به گردن پدر – مادر – خانواده – رئیس جمهور – فلان شخص و …بندازم باید تمام اتفاقات زندگیم رو خودم بپذیرم در هر شرایطی – در هر مسئله ای.

    خدا را شکر بابت این فرصت که عنایت شد ی کامنت بی نظیر بنویسم

    دوستدار شما محمد امین ایلونی کشکولی – 2023.01.09

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    نرگس سبزعلی پور گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    سلام به استاد عزیز و تمامی همراهان این سایت آرام بخش

    من واقعا از شنیدن داستان دوستان که به صورت فیلم هست لذت میبرم و مدام در حال نکته برداری هستم خدایا هزاران بار سپاسگزارم برای نت ، سیستمی که سر کار دارم ، محیط خلوت دوربرم ، حرفای دلنشینی که میشنوم و حس وحالم خوب میکنه. لطفا هر چه بیشتر و بیشتر از این مدل فیلم ها پخش کنید . خدایا بابت بودنت و قانون برحقت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 993 روز

    درودبه استادمهربانم ومریم عزیزم

    وهمه دوستان عالیم

    خداروشکرمی کنم بابت این لحظه عالی که بعدازپیاده روی وگوش دادن مجددقدم های طلایی باصدای ناب استادروبه دریای بیکران نشسته درهوای عالی وامواجی که برتخته سنگهامی کوبندواین نشانه وصحبت هاوتجربه های آقاهادی که مرایادروزهای اولی می اندازدکه روبه دریاباعزیزدلم این فایل های بی نهایت تاثیر گذار روگوش جان می سپردیم ویک یک معجزات بصورت تصاعدی درزندگیمان ظاهرمی شدندکه قبلا عنوان کرده ام .

    الهی شکربابت تغییرات امروزم وقبول اینکه خودم مسئول تمام اتفاقات درزندگیم بوده ام وفقط ناآگاهی، زندگیم ووجودم رابه چالش انداخته بودومرابه عمیق ترین باورهای داغون وسپری کردن یک زندگی بیهوده وبی هدف، ولی امروزلحظه به لحظه هایم لبریزشده ازآرامش،عشق،آگاهی،سلامتی،آزادی درهمه چیز،شکرگزاری و…..چون خودم دوست داشتم ازنوبسازم مریمی جدیدکه اول خودم دوستش داشته باشم ،خودم باورش کنم عاشقانه بغلش کنم وبگویم ازنومی سازمت مریم عزیزم وخداروشکرکه به سمت شماخداوندهدایتم کردوسعادت شنیدن ودیدن شماواین همه راهکارهای عالی درتمام زمینه هاوزانوزدم وازخداوندمعجزه تغییرات بنیادی خودم راخواستم وبه وضوح دیدم که دراین چندماه زندگیم رابسان دریایش که هیچوقت انتهایش رانمی توانی ببینی پرازنعمت وبرکت کردومن این رافقط وعقط مدیون همین دسته ازفایل های بی نظیرتان می دانم وکلیدهایی که بیان می کردیدمابین صحبت‌ های دوستان ومن سریع باذهنی بازآنهارابه لطف خداوندمهربان دریافت می کردم وتابه امروزدرزندگیم به آنهاعمل کرده ام وواقعاروتین وجودوزندگیم شده است.

    چقدرآرام هستم ،چقدرذهنم بازوبدون هیچگونه فکری است که الکی درگیرم کند ،فقط درلحظه زندگی می کنم وباخداوندعشق بازی عجیبی دارم ،اوهمیشه کنارم هست ومن هیچ نگرانی ندارم چون شماروبه من نشان دادودرواقع تمام خودش راکه اینطورزندگیم بهشتی شده است وتالحظه ای که زنده هستم دست دردستان پربرکت شمابه پیش می روم چون مسیرم راخودخداوندکنارشمافرشتگانش قراردادوهموارکرد…

    درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، دوستتون دارم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 3234 روز

    سلام و وقت بخیر دوستان

    این فایل نشونه امروزم بود و اون قسمتش که گفته بود مسئولیت زندگیتو به عهده بگیر و رد پا به جا گذاشتن، منو یاد آزمونی انداخت که همین چند روز پیش به کمک خدا سرفراز ازش بیرون اومدم. داخل پرانتز اشتباهات باورها و فرکانسهای غلطم رو می‌نویسم.

    شب عاشورا بود که به خاطر یه فردی سر شب رفتم بیرون تا نان بخرم. به خاطر مراسمات خاصی که این شبها برگزار میشه خود روز و عصر عاشورا نانوایی ها تعطیلن. با حس اجبار رفتم بیرون و البته استرس به خاطر دیر شدن و بسته شدن نانوایی و بدون نان موندن اون فرد برای فرداش. (حس منفی و سعی در ادای خدا رو درآوردن) دو تا کار که انجام دادم و برای دومی نباید انقدر طول میدادم باعث شد که وقت بگذره و هر لحظه استرسم بیشتر بشه برای به موقع رسیدن (احساس اضطرار) و خب همه راه ها رو بسته بودن برای شروع مراسم و نمیشد تاکسی بگیرم. وسط راه هم چندین نفر پیدا شدن که احوالپرسی کنم و این بیشتر بهم استرس میداد (احساس عجله و نجوای شیطان که وعده میداد بدو، یالا، زود باش، بردن، خوردن، دیگه چیزی به تو نمی‌رسه یا همون وعده فقر).

    یه بنده خدایی مهمانم بود و کارت‌های عابر و بانک و شناسایی شو داده بود که براش پول نقدی از خودپرداز بردارم و روی یه تیکه کاغذ کوچولو هم شماره موبایلش رو نوشته بود که رمز پویا فعال کنم. این کارو هم انجام دادم و در ادامه میگم این قضیه چه ربطی به داستان ما داره.

    خلاصه به محل نونوایی ها رسیدم، اولی بسته بود، دومی تمام کرده بود ولی ازونجایی که عزممو جزم کرده بودم که نان بخرم و این باور مناسب رو دارم که من به هرچی بخوام میرسم، صاحب نانوایی دوم بهم گفت 20 متر جلوتر یه نانوایی دیگه هست و بازه. منم رفتم و ایستادم توی صف. نانهایی که می‌آورد خوب برشته نشده بودن، شکل مرتبی نداشتن و کسی هم که حساب میکرد یه دختربچه بود که حساب کردن بلد نبود! یعنی خود مشتریها حساب میکردن و میگفتن فلان قدر میشه ولی دخترک زیربار نمی‌رفت و چندین بار حساب میکرد و بازم می‌گفت نه و آخر سر هم خود مشتریها کارت میکشیدن. همه اینها نشونه بود که داشت می‌گفت نباید خرید کنم اما انقدر توی احساس فشار بودم که حتما برای اون فرد خرید رو انجام بدم که بی نون نمونه (وعده فقر شیطان) که شرایط رو تحمل میکردم و به نشونه ها بی توجه بودم. در نهایت نون رو خریدم و زنگ زدم بهش که خونه هستی برات بیارم؟ و اون در کمال تعجب بهم گفت من خودم نون خریدم و یادم رفته به تو بگم! به شدت عصبانی شدم (حس منفی) ولی چون توی خیابون بود نمیشد درست و حسابی باهاش دعوا کنم و به خودم گفتم برسم خونه خودم تا خشمم رو با یه پیامک خالی کنم سرش (ماندن در احساس منفی بیش از 10 دقیقه که لاجرم اتفاقات بد رو رقم می‌زنه) کنار خیابون ایستادم تا تاکسی بگیرم از تنها مسیری که باز مونده بود. هوای گرم و تشنگی و باد شدید و خستگی پیاده روی تند و کنار خیابون ایستادن طولانی هم مزید بر علت شده بود که حسابی توی انرژی منفی فرو برم. ذهنم مشغول اون پیامک بود که چی بنویسم که حالشو خوب بگیرم. یه ماشین شخصی اومد و منم سوار شدم. به خاطر داغ بودن نانها کیف پولم رو زیرشون گذاشته بودم که بتونم حمل کنم.توی کیف پولم به جز پولهای همون بنده خدا پول جداگانه نداشتم و چون اونها امانت بود دست نزدم. خواستم برای راننده کارت به کارت کنم که نونها رو گذاشتم روی کیف پول روی صندلی عقب. به مقصد رسیدم و پیاده شدم. یکساعت بعد مهمانم از عزاداری هاش اومد و سراغ کارتهاش رو گرفت که بعد از جستجوی مختصر خونه متوجه شدم نونها رو برداشتم ولی کیف پولم توی ماشین جامونده. اونم ماشین شخصی که نمی‌شناسم کی بوده!!!!

    خیلی به هم ریختم و عصبانی شدم و خودمو سرزنش میکردم و چون اولین بار بود که چیزی رو جا گذاشتم اونم به این مهمی (به خاطر امانت بودن وسایل طرف توی کیفم) به شدت آشفته بودم. مقصر میدونستم بانک‌ رو که چون من ازین بانک بدم میاد هرکاری می‌خوام بکنم که به این بانک خاص ربط داره به مشکل برمیخوره، مقصر میدونستم اون فرد رو که چون به خاطر اون رفتم بیرون و منو مسخره کرده از خستگی و گرما یادم رفته و بهانه میاوردم چون این مدت درست نمی‌خوابم تمرکز ندارم و حواس پرتی گرفتم و چون فکرم درگیر اون پیامک بوده که میخواستم حرف تند بزنم از کیف پولم غافل شدم و انواع فکرهای نامربوط که ممکنه مسافر بعدیش برداره، ممکنه بچه ای بندازه بیرون و…

    مهمانم سعی میکرد آرومم کنه و مدام می‌گفت من دعا میکنم که خودش همین فردا بیاره دم خونه تحویل بده و فدای سرت ولی من اصلا باورم نمیشد که خود راننده ای که نه من اونو میشناسم و نه اون منو می‌شناسه بیاره و گوش نمی‌دادم و میگفتم فقط داره یه حرفی میزنه. دلم میخواست یه نفر بهم بگه آروم باش همه چیز درست میشه، خودم همه چیزو درست میکنم ولی نبود. (در واقع اون یه نفر خودم بودم که از خودم غافل شده بودم)

    یکساعتی که گذشت گفتم من باید چکار کنم تو این مواقع؟ یاد مثال ظرف شستن که سال 97 توی همین سایت نوشته بودم افتادم و به عنوان رد پا ازش استفاده کردم. وقتی ظاهراً کاری از دستت برنمیاد، خواسته تو‌ به خدا ارسال کن و مطمئن باش اجابتت می‌کنه و سعی کن در حس خوب قرار بگیری و بمونی و از منفی ها اعراض کنی و حواستو پرت کنی، خواسته ت هم به موقع انجام میشه. توی مثال ظرف شستن وقتی یه ظرفی حسابی کثیف شده با سیم نمیفتی به جونش، می‌ذاری خیس بخوره و بهش زمان میدی و بقیه ظرفها رو میشوری و سر فرصت مناسب میری سراغ اون و میبینی چقدر زود تمیز شد و بدون زحمت خاصی

    منم اون شب هرچقدر فکرهای منفی میومد سراغم سعی میکردم نفس عمیق بکشم و ذهنمو منحرف کنم و به چیزایی فکر کنم که حس خوب بهم میده. صبح زود ساعتهای 4 بود که از خواب بیدار شدم و گفتم برم آشپزخونه رو مرتب کنم و ظرفها رو بشورم.‌با توجه به حال و هوای مذهبی که توش قرار داشتم و داریم وسط ظرف شستن یاد یه جمله ای افتادم که چند روز پیش خونده بودم که یه بزرگی در مکاشفه یا خواب دیده بود که قاسم بن الحسن گفته منم باب الحوائجم و حاجت میدم فقط درگاه من خلوت تره. من اون روز توی دلم بهش گفته بودم اوخی عزیزم. چشم من ازت یه چیزی می‌خوام و از درخواست صمیمانه ش خندیده بودم و چشام قلب قلبی شده بود و دلم میخواست خوشحالش کنم. با اینکه آشنایی چندانی باهاش نداشتم و در همین حد میشناختم که پسر امام حسن (ع) هست. همون موقع ظرف شستن ازش خواستم که کیف پولم رو برگردون بهم سالم و سلامت. و مشغول کارای دیگه شدم و از شب قبل ارسال فرکانس سرزنش و مقصر دونستن دیگران رو کنار گذاشته بودم. به خودم گفتم خودم بی دقتی و عجله کردم و ازین به بعد حواسمو جمع میکنم که این اشتباه رو تکرار نکنم. مهمانم صبح عاشورا رفت برای عزاداری و من خونه موندم و اصلا یادم رفت که کیف پولی هم دارم و خودمو سرگرم کارای خونه و غیره کردم.

    تا ظهر که بنده خدا برگشت 2 بار گوشیش زنگ خورد و شماره ناشناس بود. وقتی بهش گفتم گفت این خط رو تازه خریدم و کسی نداره. گفتم حتما اشتباهی گرفته. دفعه سوم ساعت حدود 14 بود و زنگ خورد و راننده تاکسی بود گفت کیف پولتون توی ماشینم جا مونده و از روی شماره ای که روی کاغذ نوشته بودید و توی کیف پولتون بوده پیداتون کردم و حدود آدرس خونه رو هم می‌دونم ولی نمی‌دونم کدوم در برای خونه شماست(در واقع هر سه دفعه ای که گوشی مهمانم زنگ خورده بود از صبح، همون راننده بوده) و همون جور که مهمانم و خودم خواسته بودیم بدون دردسر، توی روزی که همه هم صبح و هم عصر و شب تعطیلن و دسترسی به جایی نیست که پیداش کنم، خود راننده آورد دم خونه تحویل داد. اونم منی که هیچوقت توی کیف پولم شماره تماس نمی‌گذاشتم. شماره تماس مهمانم که باید باهاش رمز پویا فعال میکردم کمک کرد. (تجربه هایی ظاهراً بی ربط که یه روزی یه جایی به کارتون میاد. اگه سالها پیش محض به روز بودن و کنجکاوی فعال کردن رمز پویا رو یاد نمیگرفتم، الان یاد نداشتم برای مهمانم رمزشو فعال کنم که شماره شو به جای ذخیره کردن توی گوشی روی کاغذ بنویسم که دم دستم باشه که کیف پولم باهاش پیدا بشه و احتمالا چند روز دیگه پیدا میشد.)

    من ازین تجربه یاد گرفتم اگه افکارم رو کنترل نکنم و توی احساس منفی بمونم سرم بلا میاد و به محض اینکه کنترل افکار و احساساتم رو به دست بگیرم و دیگه توی احساس منفی نمونم، ماجرا عوض میشه. توی این مثال من با تمرکز روی مذهبیات که حس فوق العاده خوبی بهم میداد و انگار کار رو سپردم به کسی که خودش گفته من کارتو انجام میدم و اونو جدای از خدا نمی‌دونم توی احساس خوب رفتم.

    سرزنش کردن و مقصر دونستن خود و دیگران یعنی باور نداشتن به حس لیاقت و ارزشمندی خود که باعث از دست رفتن نعمات میشه. و نباید به خاطر خوش اومد دیگران کاری که دوست ندارم رو بکنم و ادای خدا رو در رزق رسوندن به دیگران در بیارم و از همه مهمتر به نشونه ها برای هدایت شدنم دقت کنم. البته توی کیف پولم ازین به بعد یه شماره تماس بذارم :)))

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مصطفی زارعی پور گفته:
    مدت عضویت: 442 روز

    “به نام خدایی که روزی دهنده ی بی منت است”

    سلام و درود فراوان خدمت استاد بزرگوار و دوست داشتنی ام استاد عباسمنش و خواهر عزیزم خانم شایسته عزیز و اعضای زحمتکش سایت و بقیه ی اعضای خانواده ام در سایت بی نظیر عباسمنش دات کام.

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت بابت موفقیت دوست عزیزم جناب آقای هادی ترابی بزرگوار، امیدوارم روز به روز پله های موفقیت را یکی یکی طی کند.

    همانطور که استاد عباسمنش بزرگوار گفتند اولین و مهم ترین قدم برای تغییر این هست که بپذیریم مسئول تمام اتفاق های زندگیمون فقط خودمون هستیم….

    اگر من الان بالای یک میلیارد و نیم بدهی دارم مقصر اون کارمند بانک نیست که از چپ و راست برام وام اوکی می‌کرد، اون بنده خدا مسئول وام ها بود و وظیفه اش بود پرونده ها رو کامل کنه و پرداختی انجام بده ، بدون شک مقصر فقط و فقط خودم هستم‌ که همش دنبال گر فتن وام بودم و می خواستم بدون اینکه تکاملم را طی کنم راه چند ساله را یک شبه برم و پولدار بشم …

    اگر دوستان نابابی داشتم که ازم سواستفاده می‌کردند و مرا به سمت ناپاکی ها و …کشاندند مقصر اون دوستان نبودند، قطعاً فقط و فقط خودم مقصر بودم که با اختیار خودم به سمت آنها رفتم و می تونستم باهاشون رابطه دوستی برقرار نکنم.

    بنده با جون و خون و استخونم می پذیرم که مسئول تمام اتفاق های گذشته ی زندگیم فقط و فقط خودم هستم و خودم خالق تمام زندگیم بودم،‌از امروز به بعد به لطف خدا و با توکل و ایمان به خدا آگاهانه می خواهم شرایط زندگی ام را تغییر دهم و آن را به دلخواه خودم بسازم …

    خداوند را همیشه شاکرم که من را هدایت کرد و یقین دارم مرا به تمام خواسته هایم هم می رساند.

    شکر خدا در حال حاضر که این متن را به عنوان یک رد پا از خودم به جا می گذارم خیلی خیلی احساس خوبی دارم و حالم بینهایت عالی هست.

    خدایا فقط و فقط از خودت هدایت میخوام و یقین دارم به سمت بهترین ها هم هدایتم میکنی.

    در پایان امیدوارم که همه ماهایی که در این خانواده صمیمی هستیم خداوند بهترین ها برامون رقم بزنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1403 روز

    به نام هدایت الله

    با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم

    خدایا شکرت با نتایج دوستان از آموزه‌های استاد چقدر لذت می‌برم دوستان خوبم که عملکردهای خوبی دارند و مسیر را با جدیت و با تعهد با اتفاقات خوبی را برای خودشان رقم می‌زنند مثل هادی عزیز ارزشمند و دیدنی بود و چقدر لذت بردم

    و مثل هادی عزیز اگر تمام مسئولیت اتفاقات زندگی خودم را خودم گردن بگیرم بهانه‌ها را کنار بزارم به آنچه که استاد از انجام و اجرا کردن آموزه‌ها خود برای ما درس می‌دهد میتوانم در دل ورودی‌های ثروت آن را انجام و اجرا کنم و این باعث می‌شود که ایمان شجاعت و نگاه خوب و تغییر باور متعهدانه شرایط خودم را در مسیر درست خلق کنم مثل هادی عزیز استاد خیلی سپاسگزارم فایل خوب و چیزهای زیادی یاد گرفتم و بابت تمام نتایج خوبی که دوستان از جمله هادی عزیز میگیرند انگیزه من رو بالا می‌برد

    در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1260 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام استاد مهربان

    سلام بر دوستان خوب خودم

    فایل های نتایج دوستان از آموزش های استاد برای من خیلی الگو بخش است

    زیاد این فایل ها را گوش می دهم

    الگوهای خوبی را برای ذهن منطقی من ایجاد می کند تا من بتوانم براحتی و آسانی در این راه قدم بردارم و بتوانم بخوبی و آسانی مسیری مشخص را برای خودم بسازم

    هر چه بیشتر و بهتر برای خودم باور بسازم

    هر چه بهتر بتوانم الگوهای خوبی را برای خودم بسازم

    جهان هم بهتر و بیشتر من را در این راه کمک می کند و بهتر و سریعتر می توانم به اهداف و خواسته های خودم برسم

    نکته هایی عالی از این فایل من یاد گرفتم

    اولین درس برای من این بود که باید برای خودم رد پا بگذارم و همیشه و همیشه یادم باشد که از کجا شروع کرده ام و به کجا رسیده ام

    همیشه مسیر رشد و حرکت خودم را فراموش نکنم و بدانم که کجا بوده ام و از کجا به کجا رسیده ام

    یادآوری این مسیر سبب می شود که هرگز فراموش نکنم و همشه یادم باشد که باز می توانم به جلو حرکت کنم و باید دنبال بهتر شدن خودم باشم

    نکته دوم برای من این بود که همیشه و همیشه فقط روی خودم حساب باز کنم

    همیشه دنبال این باشم که به خودم تکیه کنم و نگاهم را از روی دیگران بردارم

    تنها و تنها روی خدای خودم حساب باز کنم و همیشه نگاهم به او باشد

    این بزرگترین درس از این فایل برای من بود

    نکته عالی دیگر برای من این بود که باید بپذیرم که من خودم مسئول زندگی خودم هستم

    بپذیرم که خودم با باورها و افکار خودم این شرایط زندگی خودم را رقم می زنم

    این پذیرش اولین قدم در مسیر رشد و پیشرفت است و هر زمان که بپذیرم که شراط زندگی من در دستهای خودم است این تسلیم بودن همان آرامشی است که وارد زندگی من می شود و مهمترین در مسیر رشد و هدف و پیشرفت است

    واقعا این سه نکته که در این فایل یاد گرفتم را همیشه در زندگی خودم بکار بگیرم من موفق ترین خواهم بود

    سپاس استاد مهربان

    سپاس خدای من

    سپاس خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: