• ورود | عضویت
  • خانه
    • فهرست تمام دانلودها
    • کلیدها
    • معرفی دوره‌ها توسط استاد
    • مصاحبه با استاد عباس‌منش
    • live با استاد عباس‌منش
    • سریال زندگی در بهشت
    • سریال سفر به دور آمریکا
    • سریال تمرکز بر نکات مثبت
    • قوانین بدون تغییر خداوند
    • تواناییِ تشخیص اصل از فرع
    • اجرای توحید در عمل
    • ایمانی که عمل می‌آورد
    • توانایی کنترل ذهن
    • باورهای ثروت ساز
    • برنامه نویس زندگی‌ات باش
    • سرمایه‌گذاری روی خودت
    • در صلح بودن با خودمان
    • آرامش در پرتو آگاهی
    • قدمهای تکاملی برای هدایت‌شدن
    • گفتگوی استاد عباس‌منش با دوستان
    • نتایج دوستان از آموزه های استاد
    • از کجا شروع کنم؟
    • راهنمای ویدیویی امکانات سایت
    • راهکارهای دوره‌های استاد برای مسائل شما
    • پاسخ به مسائل زندگی
    • راهکار برای مسائل فنی سایت
    • اخبار فنی سایت
      (گزارش اشکالات و پیشنهادات فنی)
    • پشتیبانی سایت
    • همه‌ی پروژه‌ها
    • 🕊پروژه مهاجرت به مدار بالاتر
    • ✨ پروژه خانه‌تکانی ذهن
    • 📆 روزشمارِ تحول زندگی من
    • تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
    • شناسایی ترمزهای مخفی ذهن
    • سنجش احساس لیاقت
    • آزمون روانشناسی ثروت ۱
  • محصولات
  • 🎓 نتایج دانشجویان
    • خرید با PayPal
    • جواب‌های عقل‌کل
    • جواب‌های گروه تحقیقاتی عباس‌منش به سؤالات شما
    • از عقل‌کل بپرس
  • سبد خرید فروشگاه سبد خرید فروشگاه
    0سبد خرید فروشگاه
گروه تحقیقاتی عباس‌منش ABASMANESH™
  • منو منو
  • محبوب‌ترین دانلودها
    • درباره‌ی دوره‌ها
    • سفر به دور آمریکا
    • مصاحبه با استاد عباس منش
    • سریال تمرکز بر نکات مثبت
    • آرامش در پرتو آگاهی
  • سوالات متداول
  • از “عقل کل” بپرس
  • درباره خانواده صمیمی عباس منش
  • آزمون
    • تست رتبه ثروت
    • تست نیمکره مغز
مکان شما: خانه1 / محصولات2 / روانشناسی ثروت3 / دوره روانشناسی ثروت ۱
  • کانال رسمی تلگرام و صفحه اینستاگرام «گروه تحقیقاتی عباس‌منش»
دوره روانشناسی ثروت ۱
33628 نظر

دوره روانشناسی ثروت ۱

11,880,000 تومان

نتیجه عمل به آموزه‌های دوره روانشناسی ثروت ۱
(مشاهده نتایج بیشتر این دوره)
احمدرضا هودرجی احمدرضا هودرجی
من کسب و کاری داشتم که نتونسته بودم ازش درآمد بسازم و هرچه بیشتر تلاش می کردم، کمتر به نتیجه می رسیدم. مردادماه سال۹۴ بود که با کلی تضاد تو زندگیم مواجه شدم. با 2 فرزند 6 ساله و دو ماهه، تمام درها به رویم بسته شده بود و تمام امیدم را از دست داده بودم. سلامتیم به مشکل برخورد کرده بود و در طول هفته یا دکتر قلب بودم یا دکتر اعصاب. روزی ۶ تا قرص میخوردم به طوری که صبح تا شب بی حال تو خونه افتاده بودم تا این مسائل رو حس نکنم و با خانواده ام جنگ و درگیری راه نندازم. یه شب از ته دل از خدا خواستم کمکم کنه تا وضعیت مالیم درست بشه. چون روزها بود که حتی توان خرید نان را نداشتم. همون شب بهم الهام شد که کلمه موفقیت مالی رو توی اینترنت سرچ کنم. اولین گزینه سایت elmeservat.com بو و زیر این سایت این جمله نوشته شده بود: « فقط روی خدا حساب باز کن » بلافاصله کلیک کردم و وارد صفحه  فایل «فقط روی خدا حساب باز کن» شدم. خواندن توضیحات موجود در اون صفحه همانا و شروع زندگی ای دیگه برای من همانا…چون مدتی بود که به هر کسی التماس میکردم که بهم کار بده تا درآمد داشته باشم اما این فایل خداوند از زبان استاد عباس منش بهم گفت \"فقط روی من حساب باز کن نه هیچ آدم دیگه \"تمرکزی روی آموزه های سایت کار کردم. در عرض سه ماه فقط با فایلهای هدیه سایت تونستم سلامتیم را به دست بیارم و توی یه شرکت بزرگ تو تهران کار کنم. به آرامشی رسیدم که تا اون موقع در زندگیم تجربه نکرده بودم. همیشه این رو به خدا می گم که:خدایا ازت سپاسگزارم که خودت دست من رو از توی جهنم گرفتی و آوردیم به بهشت. بعد از چند ماه، دوره قانون آفرینش و دوره روانشناسی ثروت 1 رو خریدم و روی آموزه های این دو دوره تمرکزی کار می کردم. این آموزه ها بهم قوت قلب و باور داد تا دوباره سراغ کسب و کار خودم برم و اون رو با باورهای قدرتمند کننده جدیدم شروع کنم. من قبلا همین کسب و کار را داشتم اما نمیتونستم ازش پولی دربیارم. بعد از تمرکز گذاشتن روی آموزه های دوره روانشناسی ثروت 1، همون کسب و کار به درآمد و ثمر نشست. تونستم از همون کسب و کار ماشین صفر بخرم، تونستم بهترین خونه در بهترین منطقه اجاره کنم و الان هم خونه ویلایی خودم را ساختم و هم چندین زمین برای سرمایه گذاری خریدم و توی کسب و کارم اعتبار و شهرت نیک دارم. الان دارم روی آموزه های دوره کشف قوانین زندگی کار میکنم، ترمزهای ذهنیم رو بر می دارم و در آستانه ورود به مدارهای بالاتر هستم که نتایج آن را بعدا می نویسم.من با آموزه های دوره روانشناسی ثروت 1، خداوند رزّاق رو شناختم که از فضلش بی حساب میبخشد. به نظرم نام دوره روانشناسی ثروت 1 رو باید دوره \" خداشناسی \" نامگذاری می شد. مهم ترین باوری که تغییرات زیادی در وضعیت مالی من ایجاد کرد باورهای قدرتمند کننده ای بود که این دوره درباره رابطه پول و معنویت بهم یاد داد و کلی از ترمزهای اصلی ذهن من رو در برابر ورود ثروت به زندگیم، حذف کرد و درهای نعمت رو به روم باز کرد.من با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، ۱۵ کیلو وزن اضافه ام را کم کردم. الان از انرژی بالایی برخوردار هستم و در سن ۴۵ سالگی بیشتر از یک جوان ۲۰ ساله انرژی دارم.
نتیجه عمل به آموزه‌های دوره روانشناسی ثروت ۱
(مشاهده نتایج بیشتر این دوره)
ناهیدم ناهیدم
استاد عزیز، من سالهاست که آموزش های شما رو دنبال می کنم و روز به روز زندگی برام قشنگ تر و بهتر می شه اما توی این یکساله اخیر، نتایجم واقعاً فوق العاده بوده. یکسال پیش، هدفم داشتن 15 میلیون درآمد ماهانه بود و الان درآمدم 10 برابر بیشتر از اونچه شده که هدف گذاشته بودم. الان 150 میلیون تومان در ماه درآمد دارم، خدارو شکر طی 4 ماه، ماشین شاسی بلند خوبی خریدم و این در حالی هست که دارم مجدداً آموزش های روانشناسی ثروت 1 رو کار می کنم و در حال تقویت باورهام درباره ثروت هستم و می‌خوام باز هم پیشرفت کنم و از ثروت، به خدا برسم.
نتیجه عمل به آموزه‌های دوره روانشناسی ثروت ۱
(مشاهده نتایج بیشتر این دوره)
مجید حرفت مجید حرفت
من یک دبیر بازنشسته هستم. بعد از آنلاین شدن مدارس، برای امرار معاش توی اسنپ کار می‌کردم. در طی کار کردن روی خودم با کمک آموزش های استاد، تصمیم گرفتم به جای کار کردن در اسنپ، از مهارت خودم یعنی آموزش درس ریاضی پول بسازم. با یه آموزشگاه توی شهرستانمون که برای بچه ها کلاس کامپیوتر و انگلیسی برگزار می کنه صحبت کردم و قرار شد من کلاسهای خودم را بین بچه ها تبلیغ کنم که اگر علاقمند بودند پیش من ریاضیات یاد بگیرند.اوایل دانش آموزان منو نمی‌شناختند اما خیلی تلاش می کردم و برای شرکت در کلاسهام تشویقشون می کردم و روی باورهام کار می کردم. استفاده از راهنمایی‌های استاد عزیز باعث شده که درآمدم توی یک سال 15 برابر افزایش پیدا کنه. خدا را شکر آنقدر علاقه مند به کلاسای من زیاد شده که تقریباً تا یکی دو ماه آینده بوک هستم و دانش آموز تو نوبت دارم که به نوبت بیان و از کلاس‌های من استفاده کنند. تازه من جدیداً نشستم و تا جلسه 5 روانشناسی ثروت یک رو خیلی عالی کار کردم. قطعا با عمل به آگاهی‌هایی که از دوره روانشناسی ثروت یک دارم کسب می کنم، نتایج مالی من خیلی بیشتر از اینها خواهد شد.همچنین یک سال پیش، دوره‌ی قانون سلامتی رو هم خریدم. قبل از دوره وزنم نزدیک 95 کیلو بودو همیشه همسرم از این بابت دلخور بود و گلایه داشت. یادمه وقتی زندگی به دوره قانون سلامتی رو شروع کردم، به همسرم گفتم تا تولد دخترمون-که کمتر از 6 ماه بعد بود- من به وزن عالی می رسم و ایشون در کمال حیرت و ناباوری دید که من به قولم عمل کردم البته با عمل به آگاهی‌ها و آموزش‌های استاد عزیز. تازه این فقط درباره تناسب اندامم هست. در مورد سلامتی هم دستاوردهای بی‌نظیری داشتم. قبل از دوره من به شدت حساسیت داشتم و روز و شبی نبود که بدون قرص یا شربت حساسیت گذرونده باشم. اما پس از شروع زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی تا الان حتی یه قاشق شربت یا یه دونه قرص حساسیت استفاده نکردم و راحت راحت هستم. باید بگم که ما خانوادگی دیابت داریم. یعنی پدرم، عموم، پسر عموهام، عمه خدا بیامرزم همگی دیابت دارن. من هم قبل از دوره قانون سلامتی قرص های کنترل قند خون مصرف می کردم اما الان آزمایشاتم نشون میده تنها فردی که تو خانواده ما دیابت نداره من هستم. خدا را شکر می کنم و آرزوی موفقیت و سلامتی و شادی و ثروت برای همه شما دارم.
نتیجه عمل به آموزه‌های دوره روانشناسی ثروت ۱
(مشاهده نتایج بیشتر این دوره)
شهرزاد شهرزاد
امروز ۷۸۳ روز از عضویتم در سایت elmeservat.com و کار کردن با آموزه های استاد میگذره. ماجرای آشنایی من با استاد عباس منش اینجوری شروع شد که:مامان من همیشه دنبال بهبود کیفیت زندگی خودش بود. از یوگا و مراقبه بگیر تا کلاسهای نیروی حال و تکنیک هایی که از هیچ کدوم سر در نمیاوردم و بنظرم همه چرندیات میومدند. هر کتابی در مورد موفقیت پیدا میکرد، میخوند. هر فایلی با موضوع موفقیت بهش میرسید، میدید. طی همین میل شدیدش به تغییر، با شما آشنا شد. داستان آشنایی مامان رو نمیدونم و هیچوقت هم نپرسیدم. ولی تا یادم میاد، صدای فایلهای شما مدام توی گوشش بود.من همیشه نسبت به افرادی که در مورد موفقیت صحبت میکردند، گارد داشتم. تصورم این بود که طرف با زیرشلواری روی تختش دراز کشیده و خودش حالِ هیچ کاری جز حرف زدن رو نداره، میشینه به ملت انگیزه میده که شماها حرکت کنید. استاد من هم مثل شما گوشم برای افرادی که فقط حرف میزنند کاملاً بسته است.یه مدت از سر کار که میومدم صدای شما توی خونه بود و مامان داشت گوش میداد. کلید رو که توی در میچرخوندم میگفتم: \\\"مامان تورو جدت اینو خاموش کن\\\". مامان هم بدون بحث خاموش میکرد. یه مدت گذشت و من هیچ تمایلی در خودم برای هیچ تغییری نمی دیدم. یا شاید بهتر باشه بگم همیشه اتفاقاً دلم میخواست تغییر کنم ولی همیشه این تغییر رو فیزیکی میدیدم و فکر میکردم باید در عمل کاری بکنم و با حلوا حلوا دهن شیرین نمیشه... طی تجربیات شخصی فهمیده بودم اگه میخوام آرامش داشته باشم و روند تغییراتم رو به جلو باشه، اول از همه باید دهنِ ذهنم رو ببندم و نجواها رو خاموش کنم. فهمیده بودم صبحها و شبها ذهنم به شدت صحبت میکنه و برای همین هر روز صبح قبل از شروع ساعتِ کاری و هر شب بعد از اتمام کار تا سرِ حد مرگ ورزش میکردم تا ذهنم فرصت نجوا نداشته باشه. البته به شدت لذت میبردم و برای پیشرفت کارم هم مدام طی روز فایلهای تقویت زبان انگلیسی گوش میدادم و سعی میکردم منضبط و با تمرکز کار کنم. هر وقت بقیه کارمندها میگفتند:\\\"آخه چی گیرت میاد که انقدر زور میزنی؟!\\\"  جواب میدادم: \\\"شاید آدمها اینجا الان نبینند ولی جهان در نهایت میبینه\\\".گذشت تا یک روز تعطیل که مامان داشت فایلی از شما میدید که جلوی یه خونه توی فلوریدا داشتید صحبت می کردید. نمیدونم چه فایلی بود فقط میدونم لوکیشن اونجا بود. قبل از اینکه چیزی ببینم فقط غرغر کنان به مامان گفتم:\\\"مامان جان لطفا هندزفری بذار من اصلا حوصله شنیدن اینا رو ندارم\\\". مامانم پاسخ داد: \\\"آخه وقتی حتی یک بار هم گوش نکردی چرا انقدر مقاومت داری؟!\\\"روم به دیوار استاد عزیزم ولی من اون زمان جاهل بودم و جواب دادم:\\\"آخه اصلا این آدم کی هست که تو بهش گوش می دی که بهت بگه چیکار کن چیکار نکن؟! مگه خودش توی زندگیش چیکار کرده؟!\\\"مامان در جواب گفت:\\\"همین آدمی که میپرسی چیکار کرده، اون سالی که من و تو توی این خونه ۱۳۰ متری نوساز تو محله نسبتا خوبِ تهران مینشستیم، توی یه اتاق اجاره ای با ۴ تا خانواده دیگه تو بندرعباس زندگی می کرده که حتی حموم و دستشوییش هم مشترک بوده. اما الان داره تو فلوریدای آمریکا توی یه جای خوب زندگی میکنه و از همه حال رشد کرده در حالی که من و تو هنوز توی همون خونه هستیم\\\"این جملات رو که گفت ساکت شدم.استاد شما راست میگید که آدمها فقط نتایج مالی رو میبینند. شاید چون هیچ نتیجه ای غیر از مالی برای فردی که بیرون از زندگی شماست قابل درک، اثبات و اندازه گیری نباشه. من برای باور به شما، نیاز داشتم تا دستاوردهای مالیتون به رخم کشیده بشه. دیگه به مامان نگفتم خاموش کن ولی همچنان خودم پیگیرتون نبودم. فقط اگه مامان فایلی رو پلی میکرد میشنیدم. تا روزی که فایلی رو از شما پلی کرد که قلبم رو حالی به حالی کرد. بخشی از یه جلسه از دوره روانشناسی ثروت 3 بود فکر می کنم. هنوزم صداتون توی گوشمه که می گید:\\\"مگر ما از جهان چه می خواهیم که در خداییِ خدا یافت نمی شود؟... جداً مگر ما چی میخوایم؟ چرا وقتی یه دوستی کسی بهمون قول میده کاری رو برامون انجام بده روش حساب میکنیم؟ ولی رو خدایی که کل جهانیان رو آفریده حساب نمیکنیم؟!\\\"شما صحبت می کردید و با هر جمله شما قلب من دگرگون تر میشد. برا اولین بار به مامان گفتم این فایل رو برای من بفرست و این فایل شد شروع عاشقیِ من با شما. دیگه هر روز توی مسیر رفت و آمد و هر زمان که میتونستم هندزفری گوشم بود. این فایل روی تکرار بود و تکرار و تکرار.به مامان گفتم هر فایلی از شما داره برام بفرسته. کم کم با هم مینشستیم و سریال سفر به دور آمریکا رو میدیدم و زمانی که فایلهای \\\"توحید عملی\\\" رو گوش میکردم دیگه گفتم Wowwww کجا بودی تا حالا ای عشق من!اولش با اشاره ی مامان به تغییر مالی ای که تو زندگیتون ایجاد کرده بودید دست از مقاومت برداشته بودم و حالا با هر کلام راجع به توحید مبهوت و مبهوت تر میشدم.انگار پیدا کرده بودم هر آنچه که همه این سالها به دنبالش بودم و به صورت معجزه آسا، تغییرات توی زندگیم شروع شد:اون موقع که شروع به کار کردن روی آموزه های شما کرده بودم، حقوق ماهیانه م ماهی ۳ میلیون و پانصد بود. هندزفریم گوش سمت چپش قطع بود و فقط با گوش سمت راست اونم با خش خش صدای شما رو میشنیدم. با اولین حقوقم، همه رو دادم یه Airpod خریدم تا فایلهای شما رو درست بشنوم. دیگه تمام مدت بیداریم صدای فایلهای رایگان شما تو گوشم بود، شب با صدای شما میخوابیدم، صبح با صدای شما پا میشدم، ماشین نداشتم، کل مسیر صدای شما تو گوشم بود، پیاده میرفتم باشگاه با صدای شما و تو شرکت همه میدونستن اگه با من کار دارند باید بزنند رو شونم چون Airpod تو گوشمه. گفته بودم کسی کار داره فقط ایمیل بزنه چون نمیخوام فایلی که گوش میدم رو قطع کنم.اون موقع کارمند بازرگانی محسوب می شدم که مدیر بالاسریم برا اینکه میترسید جاشو بگیرم تمام تلاششو میکرد تا دیده نشم. طبق سیاستِ شرکت، پاداش دهی به کارمندهای هر بخش به عهده مدیرِ اون بخش بود. همه ی کارهای اصلی رو من انجام میدادم و مدیرم به همه بچه های بازرگانی پاداش می داد الا به من.وقتی روی آموزه های شما کار کردم و سکان رو سپردم دست ناخدایی که شما من رو به سمتش هدایت کردید، اول حقوقم شد، ۴ میلیون و پانصد. بعد شد ۶ میلیون تومن. بعد بین همون خانمی که مدیرِ من بود با سهامدارهای شرکت اختلافی ایجاد شد که برای اینکه تحت فشار بذارنش بهش گفتند فقط یکی از نیروهات رو باید نگه داری و بقیه نیروهات باید به بخشهای دیگه منتقل بشن. ایشون گفت فقط شهرزاد رو به من بدید برام کافیه، نیروی دیگه ای نمیخوام. اون موقع برای اولین بار سهامداران متوجه مهارت و تسلط من تو کار شدند. اختلافش با سهامداران موقتاً حل شد ولی حقوق من از ۶ تومن شد ۸ میلیون تومن و پاداش هم بهم تعلق گرفت. با پاداش ماشین خریدم و دو ماه نشده اون خانم این بار خیلی اساسی تر با سهامداران به اختلاف خورد و از شرکت رفت. به من پیشنهاد داد جای جدید باهاش برم و با خودش کار کنم که قبول نکردم. بعد از رفتنش، شرکت، من رو جایگزین ایشون کرد و به عنوان مدیر بازرگانی قرار گرفتم و حقوقم شد ۲۰ میلیون تومن. بهم اتاق شخصی، پارکینگ اختصاصی، امکان سفرهای خارجی و … تعلق گرفت. همه اون افرادی که قبلاً مثل من کارمند بازرگانی بودند و قبلاً اونها پاداش می گرفتند و من نمیگرفتم، حالا شدند نیروهای تحتِ مدیریتِ من. طی چند تا مسئله ای که برای شرکت در زمان مدیریتِ اون خانم ایجاد شده بود و من با مدیر شدنم حلشون کردم، از لحاظ وجهه و پوزیشن از ایشون بالاتر شدم و به عنوان معاونتِ کل بازرگانیِ خارجی معرفی شدم.از طرف دیگه ایده ای به مامان الهام شد که توی باغی که از سالها قبل خارج از تهران داشتیم و هیچ استفاده ای نمیکردیم، یک اقامتگاه گردشگری راه اندازی کنیم. یه صفحه اینستا باز کردم و اولین مشتریش یکی از دوستان زمان مدرسه م بود و در اولین ماه تاسیس، به طرز غیر قابل باوری هر شب بلا استثنا رزرو شد. فعالیت اینستا رو من میکردم و کارهای اقامتگاه رو مامان. درآمدِ اون رو کلاً به مامان اختصاص دادم و مامان از درآمد صفر رسید به درآمدی که تقریباً با حقوقِ من برابری میکرد. من همیشه دوست داشتم خونه مستقل داشته باشم و حالا مامان بخاطر اقامتگاه، کلا خارج از تهران توی همون باغ سکونت داشت و من توی خونه تهران به استقلالی که میخواستم رسیدم. از طرفی برادرم هم که قبل ازون با یک سری مسائلش همیشه باری روی دوش ما بود، کاملاً تغییر کرد و شروع کرد به فروش آنلاین لوازم چوبی که قبلا هم توش تخصص داشت ولی قبلش هیچوقت حرکتی نکرده بود. بعد با پولی که از فروش آنلاین و رانندگیِ وانت جمع کرد، تونست پول پیش یک نمایشگاه رو جور کنه و به لطف خدا اونم درآمدش و وجهه اجتماعیش از این رو به اون رو بشه. حتی اخلاقش هم ۱۸۰ درجه تغییر کنه. برادرم هم که مقاومتش درباره این آموزه های استاد 100 برابر بیشتر از من بود، شروع کرده توی این مدت آروم آروم روی آموزه های شما کار کردن. جالبه بدونید حتی نامزد برادرم هم که هیچ شغلی نداشت، شروع به فروش آنلاین محصولات مراقبت پوست و آرایشی کرده و همه اینها در حالی بود که فقط صدای فایلهای رایگانِ شما رو می شنید.استاد الان علاوه بر حقوق قبلی، بابت هر فروش صادراتی، کمیسیونِ دلاری دریافت میکنم و وقتی به این روند پیشرفت نگاه میکنم، فقط سپاسگزارم از خداوند که شما رو سر راه مامان قرار داد تا با صداتون من رو عاشق کنید.با همه وجود سپاسگزارتون هستم و با خودم عهد بستم خیلی جدی تر از قبل این مسیر رو ادامه بدم و میخوام علاوه بر گوش دادن، شروع به نوشتن فایلهاتون بکنم و خیلی زود از نتایج بعدیم براتون مینویسم.
نتیجه عمل به آموزه‌های دوره روانشناسی ثروت ۱
(مشاهده نتایج بیشتر این دوره)
مرضیه صالحی مرضیه صالحی
استاد در یکی از جلسات گفتید که نتایج خودتون رو بنویسید تا هم ایمان خودتون قوی بشه به اینکه قانون جواب می ده و هم ایمان بقیه و من اومدم تا از نتایجم بنویسم. حدود 5 سال پیش بود که من دوره روانشناسی ثروت 1 رو خریدم و به خاطر کار کردن روی آموزه های این دوره، بعد از حدود 7 ماه، کسب و کار خودم رو در کابل افغانستان شروع کردم. 2 ما از شروع کسب و کارم گذشته بود که بیماری پندمیک شروع شد و همه مغازه ها من جمله مغازه من بسته شد. اوایل خیلی نجواهای ذهنم زیاد بود که می گفت دیگه ورشکست میشی اما من با ایمان روی آموزه های دوره تمرکز کردم. خصوصاً اون بخش از آموزه های استاد که درباره عدم تأثیر عوامل بیرونی بر موفقیت مالی بود. من در کابل افغانستان بودم و در آن زمان خرید آنلاین در بین مردم اصلا رواج نداشت. مردم نه می دانستند که چطور خرید آنلاین انجام بدهند و نه اعتماد داشتند. شرکت پست اونجا وجود نداشت. شرکت های خصوصی بودند و تقریبا پول زیادی برای دلیوری میگرفتن و من چون شروع کارم بود، نمی تونستم اینقدر برای دلیوری هزینه کنم. در این شرایط و حین کار کردن با آموزه های روانشناسی ثروت 1، قلبم به من الهام کرد که کسب و کار خودم را آنلاین کنم.این ایده به من الهام شد که: خوب تو که پدرت دوچرخه داره، یه مقدار هزینه محصول رو بیشتر کن و بگو این هزینه دلیوری هست و اون مقدار پول رو به عنوان دستمزد دلیوری به پدرت بده. من ایده رو با پدرم مطرح کردم و با اینکه پدرم فکر می کرد در این وضعیت پندمیک مردم خرید نمی کنند خصوصا آنلاین، اما من ایمانم رو به هدایت های خدا حفظ کردم و ایده رو عملی کردم.استاد خدا شاهده به شکلی کار من رونق گرفت و سفارش داشتم که خودم هم توقع این حجم از نتیجه رو نداشتم. ضمن اینکه چقدر برای پدرم درآمد داشت چون دیگه لازم نبود بره کارگری کنه. با اجرای این ایده هم درآمد پدرم چند برابر کارگریش شده بود و هم درآمد من زیاد شده بود. به طوریکه برای فردی که قبل از دوره روانشناسی ثروت 1، درآمدش در کابل افغانستان صفر بود،  روزانه حتی به 400 الی 500 دلار هم می رسید.بالاترین درآمد من در آن تاریخ، روزانه حدود 1100 دلار آمریکایی می شد و این رشد همچنان ادامه پیدا می کرد تا اینکه در سال 2021، دولت افغانستان سقوط کرد و خیلی از کسب و کارها جمع شد چون همه مردم به فکر فرار از افغانستان بودند. دوباره نجواهای ذهن من شروع شد  که دیگه رونق از کسب و کارت میره. اما من دوباره با تمرکز بر آموزش های این دوره،  برای کنترل ذهنم جهاد اکبر راه انداختم و اینار بخاطر تجربه قبلی، ایمانم بیشتر هم شده بود. تا اینکه به ایده ای هدایت شدم تا تغییراتی در کسب و کارم بدم و فروش زیورآلات و لباس های سنتی رو انجام بدم. من دوباره به هدایت ها گوش دادم و ایده را اجرا کردم. خدا شاهده چنان فروشم بالا رفت که نگو. چون مردمی که از افغانستان مهاجرت می کردند،  میومدن از مغازه من لوازم سنتی می خریدند تا به عنوان یادگاری افغانی با خودشون ببرند. چند ماه اخری که من کابل بودم، بالاترین فروش در کل زمان کسب و کارم رو داشتم و این در حالی بود که اکثر مغازه ها و شرکت ها جمع شده بود و همه می گفتند کشور در حال سقوط هست و مشتری نیست. اما به خاطر باورهای من و تمرکز من بر آموزش های روانشناسی ثروت 2، اون شرایط،  ثروت زیادی برای من ساخت و من خودم این حرف استاد رو تجربه کردم که اگر شما باور نکنید، وضعیت مالی شما وابسته به عوامل بیرونی است، شما به شرایط، ایده ها و فرصت هایی هدایت می شید که در هر شرایط پول می سازید. این بخش از آموزش های استاد به من کمک کرد که بزرگترین کنترل ذهنم را در آن شرایط انجام بدهم.استاد همون کنترل ذهن ها و توجه نکردن به ناخواسته ها باعث شد به لطف خداوند بزرگ من چند وقت بعد از سقوط کشور، به طور خیلی راحت خدا شاهده خیلی راحت، به کشور کانادا مهاجرت کنم.  الان دو ساله در کانادا زندگی میکنم و در حال شروع کسب و کارم در اینجا هستم. بی نهایت از شما به خاطر آموزه های دوره روانشناسی ثروت 1 سپاسگزارم.

ورود به صفحه توضیحات و نظرات جلسات دوره

آزمون روانشناسی ثروت 1

«ثروت» یک مدار و فرکانس است‌، یک برنامه‌ی ذهنی که وقتی در ذهن کدنویسی و نصب می‌گردد‌، شخصیتی از اساس متفاوت با شخصیت قبلی در وجودت شکل می‌دهد که با ثروت‌، هم‌فرکانس و هم نشین است.

این شخصیت‌ِ متکی بر باورهای قدرتمدکننده و ثروت آفرین‌، موتور حرکت و هدایت تو به سمت ایده‌ها‌، راهکارها و فرصت‌هایی می‌شود که خروجی اش‌، آزادی مالی است.

برای همین‌، بزرگترین سرمایه‌ گذاری ما برای رشد وضعیت مالی‌مان‌، نه تلاش برای یافتنِ شغلی بهتر‌، نه دعا برای برنده شدن در قرعه کشی‌، نه تقلا برای یافتنِ سهمی مناسب در بورس‌، نه تدوین برنامه‌ای برای افزایش ساعات کاری یا سخت‌تر کردن فعالیت‌های فیزیکی‌، نه بلکه  تلاشی ذهنی برای تغییر بنیادینِ باورهای‌مان درباره ثروت و ساختنِ شخصیتی متکی بر باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین است که «نگاهی از اساس متفاوت»‌ درباره:

رابطه ثروت با خوشبختی

رابطه ثروت با معنویت

رابطه ثروت با خداوند

شیوه‌‌ی خلق ثروت

در ذهن‌مان ایجاد می‌کند و به عبارت ساده‌تر‌، ذهن‌‌مان را ثروتمند می‌کند و این ذهنِ ثروتمند‌، رفتارها‌، نوع نگرش‌، رفتارها‌، عملکردها‌، ایده‌ها و واکنش‌های‌مان را در مسیری هدایت می‌کند که خروجی‌اش فراوانی‌، رفاه و آزادی مالی است.

دوره روانشناسی ثروت۱،  که آموزش‌ها و آگاهی‌های ناب آن در هیچ کتاب و هیچ متد آموزشی‌ای یافت نمی‌شود‌،  دوره‌ای است که اساسی ترین باورهای قدرتمندکننده برای خلق ثروت را شناسایی کرده و شیوه‌ی ایجاد آنها در ناخودآگاه را آموزش داده است.


آگاهی‌های دوره روانشناسی ثروت 1

 

دوره روانشناسی ثروت۱، دوره‌ای است که با «ارائه‌ی منطق‌های قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی‌»– از همین جایی که هستی و همین شرایط و امکاناتی که داری– دستِ باورهای بیمارگونه‌ی ذهنت را برای شما رو می‌کند و منطق‌های محدود و نخ‌-نمایی را برایتان در هم می‌شکند که ذهن در تمام این سالها‌، برای پذیرفتن اینهمه محدودیت مالی و غیر ممکن نشان دادنِ تغییر این وضعیت‌، برعلیه شما استفاده کرده بود.

آگاهی‌های دوره روانشناسی ثروت 1‌، همان کدهای ثروت‌سازی هستند که باید روی ذهنت نصب شوند‌، تا اصل و اساسی را از فرع باز بشناسی که درک آن‌، شما را تبدیل به بهترین مشاور برای رشدِ کسب و کارتان یا بهبودِ اوضاع مالی‌تان می‌سازد؛

چگونگی بزرگتر شدن از مسائل را به شما می‌آموزد و شخصیتِ حلال مسائل بودن را در وجودت شکل می‌دهد و هادی شما به سمت «چگونگی‌هایی» می‌شود که لازمه تغییر اوضاع مالی‌تان و رسیدن به استقلال مالی است:`

از قدم‌هایی که برای بهبود باید بردارید؛

محصول یا خدمتی که می‌توانید ارائه دهید؛

نحوه نحوه‌ی بازاریابی‌، مشتری‌مداری و همه‌ی ایده‌ها‌، قدم‌ها و اقداماتی که در فرایند رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی طی می‌شود.

مأموریت این دوره، آموزشِ تنها اصل لازم برای تجربه استقلال مالی ‌به فردی است، که آماده است تا بهای این تغییر را با صرف وقت‌، انرژ‌‌ی و هزینه‌ی مالی ‌بپردازد.

بنابراین‌، مهم نیست چه شغلی داری‌، کجا زندگی می‌کنی‌، چند سال داری‌، چه موانع و محدودیت‌هایی پیش پایت قرار گرفته‌ است. زیرا این قانون و وعده‌ی خداوند است که‌: شرایط و نتایج شما تغییر می‌کند وقتی‌، شخصیت شما و نگرش شما از اساس و بنیان درباره ثروت  ثروت تغییر می‌کند.

اما جهادی اکبر و تعهدی غیر قابل مذاکره برای زندگی به شیوه‌ی آموزش‌ها و آگاهی‌های این دوره‌ هست که وضعیت مالی زندگی شما را در طی فرایندی تکاملی‌، گونه‌ای تغییر می‌دهد که کاملا با وضعیت کنونی و وضعیت شروع‌، بیگانه می‌شی.

تغییر شخصیت کنونی‌، به شخصیتی خلاق و مولد که از دل موانع‌، تضادها‌، شرایط‌، امکانات و توانایی‌ها و علائق کنونیش شروع به خلق ثروت می‌کند‌، از دل چنین جنسی از تعهد اساسی شروع می‌شود.

راهکارهای عملی این دوره به فرد یاد می‌دهد فارغ از اینکه دیگران چه نگاهی به نوعِ کسب و کار یا وضعیت اقتصادی جامعه دارند‌، علائق خودش را بشناسد‌ و باورهای قدرتمندکننده و ثروت ساز درباره علائق اش را بشناسد‌ و با ساختنِ آن باورها‌، نه تنها از حرکت در مسیر علائق اش لذت ببرد‌، بلکه ثروت هم بسازد.

زیرا فرد در این دوره یاد می‌گیرد که همه ی شغل‌ها و همه‌ی استعدادها‌، پتانسیل یکسانی برای ساختنِ ثروت دارند‌، آنچه تفاوت را در نتایج ایجاد می‌کند‌، نگاه فرد به علائق اش است

جلسه به جلسه ی این دوره‌، به فرد کمک می کند تا با پیدا کردنِ منطق های قوی‌، امکان پذیر بودنِ رسیدن به خواسته اش را برای ذهنش منطقی کند.

منطق هایی که فرد کمک می کند تا فراوانی را باور کند:

و این باور او را در مسیر علائق اش دست به عمل ‌میکند. یعنی  آرام آرام باور به کمبود را که سالها به او اجازه ی تولید محصول مد نظرش یا راه اندازی کسب و کار مورد علاقه‌اش را نداده بود‌ آنهم به خاطر ترس از کمبودِ مشتری‌،  تبدیل می‌شود به توانایی در دیدنِ مشتری‌ها و بازاهایی که هر روز در حال گسترش هستند.

منطق‌هایی که به فرد کمک می‌کند توانایی‌هایش را باور کند‌ و برای بهبود وضعیت زندگی اش قدم های عملی بردارد. یعنی به جای توهمِ یک شبه ثروتمند شدن و گرفتاری در دام کلاهبرداری ها یا باختنِ کل زندگی‌اش یک شبه در بور‌س‌، مولد ثروت بشود” یعنی با به کار بردنِ توانایی ها و علائقش برای حل مسائل و ارائه ی ارزش‌، ثروت خلق کند.

زیرا اولین نشانه‌های احساس لیاقت واقعی خود را در قدم هایی عملی بروز می دهند که فرد می‌تواند برای بهبود وضعیت زندگی‌اش بردارد

قدم های عملی که برای اجرای ایده هایش بر می‌دارد

در طی این مدت‌، بیش از 9000 نظر توسط خریداران این دوره در جلسات این دوره قرار گرفته و

و این نظرات به خوبی مسیرِ تکاملی تغییرِ باورهای این دوستان را به تصویر کشیده است و به همان نسبت نیز وضعیت مالی‌شان بهتر شده و زندگی‌شان در تمام جنبه‌ها با کیفیت تر شده است.

در نوشته های این دوستان‌، به وضوح رد پاهایی از تغییرات اساسی در باورهایشان و «توانایی که درباره ثروت ساختن‌ دارند‌»، دیده می‌شود:

«تغییر باورِ کمبود‌، به باور فراوانی» که خود را در قدم‌هایی نشان می دهد که فرد برای اجرای ایده‌هایش و فعالیت در حوزه مورد علاقه اش بر می‌دارد فارغ از اینکه دیگران‌، چه شغلی را ثروت ساز و پر مشتری می‌شناسند؛

«تغییر باورِ احساس عدم لیاقت به «باور احساس لیاقت» که خود را در «ورود به دل ترس‌هایی نشان می‌دهد که او را متوقف ساخته بود»

در قدم‌هایی که فرد برای اجرای ایده‌هایش برمی‌دارد؛

باور به تأثیر عوامل بیرونی تبدیل شده به اینکه فرد می‌تواند نقش تعیین کننده ی باورهای خودش را در وضعیت مالیاش بفهمد‌. ارتباط معناداری را ببیند که بین نگاهش به ثروت‌ و تجربه اش از پول‌، در زندگی اش هست؛

ارتباط معناداری را در وجودش بشناسد که بین نگاهش به توانایی های خودش و رفتارهایی که برای کسب درآمد دارد‌،

و به خودشناسی برسد

به محدودیت‌هایی که پذیرفته‌‌، شک کند؛

الگوهایی را ببیند که با وجود توانایی‌های حتی کمتر از او و از شرایط حتی نامناسب‌تر از او‌، به استقلال مالی رسیده‌اند و با دیدن این واقعیت‌ها‌، شک کند به دلایلی که ذهنش برای قدم برنداشتن می‌آورد

شک کند به دلایلی که او را قانع ساخته تا وضعیت ناخواسته را تحمل کند

فراوانی فرصتها و نعمت‌ها را ببیند و به زندگی پر از کمبود راضی نشود

امکان پذیر بودنِ کسب و کار ساختن از توانایی‌هایش را باور کند

و به رگِ غیرتش بربخورد که با وجود این همه توانایی‌ها و با وجود این فرصت‌های پیش رو :

اگر هنوز هم برای تجربه یک خواسته‌، مراقبِ حساب و کتاب جیب‌اش است؛

اگر هنوز هم بهانه‌‌اش بی ثباتی قیمت دلار یا خراب بودن اقتصاد مملکت است؛

اگر هنوز هم به خاطر حقوقی بخور و نمیر سر کاری می‌رود که با تمام وجود از انجامش متنفر است؛

اگر هنوز هم نگران هزینه‌های آخر ماه هست

اگر هنوز هم منتظر است تا دیگران کاری برایش انجام دهند؛

اگر با هر بهانه‌ای قدمی برای اجرای ایده‌هایش برنمی‌دارد و منتظر افتادنِ یک گونی پول از آسمان است؛

اگر هنوز هم به شیوه‌ی محدودیت‌های قبلی رفتار می‌کند اما منتظرِ نتیجه متفاوت است؛

و…

یعنی وقتی فرد به کمک آموزش های این دوره  قانون ثروت ساختن را می‌فهمد‌ و دلیل تفاوت نتاج را می‌شناسد‌، می تواند ترمزهایی را در ذهنش تشخیص دهد که عامل وضعیت مالیِ ناخواسته در زندگی اش است. در نتیجه به صورت منطقی به این نتیجه می رسد که توانایی تغییر شرایط مالی‌اش در دست خودش و باورهایش است و می تواند شرایط مالی دلخواهش را بسازد.

11,880,000 تومان

هدیه

پانزده درصد از مبلغی که از طریق درگاه بانک، برای خرید این محصول استفاده می‌کنید، به کیف پول شما اضافه می‌شود.

شما میتوانید برای خرید های بعدی خود از آن مبلغ استفاده نمایید.

  • توضیحات

ماموریت این برنامه

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که مبتنی بر باور و فرکانس است. یعنی جهان مثل دستگاهی است که اساس باورهای‌ما را به شکل تجربه و اتفاق‌، وارد زندگی مان می کند.

اگر اساس آن باورها کمبود باشد‌، فارغ از اینکه چقدر تلاش می‌کنی‌، چقدر استعداد داری‌، چقدر مهارت کسب می‌کنی تمام راهکارها‌، ایده ها و تلاش های تو در نهایت به کمبودِ می انجامد و همیشه جای آنچه می‌خواهی‌، در زندگی ات خالی است:

  • کمبود وقت
  • کمبود پول
  • کمبود آدم مناسب در زندگی‌ات
  • کمبود آسایش و راحتی
  • کمبود تفریح و لذت

و اگر اساس آن باورها مبتنی بر فراوانی باشد‌، به سمت ایده‌ها‌، راهکارها و عملکردهایی هدایت می‌شود که نتیجه‌ی آن فراوانیِ آنچه می‌خواهی در زندگی ات است.

پس می‌توان گفت ما تحت کنترل باورهایمان هستیم. رفتارهایی که داریم‌، نگاه‌مان‌، شخصیت‌مان‌، عملکردمان‌، واکنش‌هایی که در برابر مسائل مختلف داریم ، گرایش‌ها و علائق‌مان‌، حتی نوع شغلی که انتخاب می‌کنیم یا راهکارهای و ایده‌هایی که برای حل مسائل آن شغل یا شیوه ی درآمدزایی از آن شغل داریم‌، همه و همه در کنترل باورهایمان هستند و نتیجه‌ی انجام آنها‌، اساسِ همان باورها را (کمبود یا فراوانی) در زندگی‌مان خلق می‌کند.

اگر شرایط مالی‌ای که الان تجربه می‌کنی‌ شرایطی:

  • پر از محدودیت است که تو را مجبور به چشم‌پوشی از این خواسته یا آن خواسته‌ات می‌کند؛
  • یا پر از دوندگی‌ِ همیشگی برای جور کردن هزینه‌های آخر ما‌ه‌ است؛
  • یا پر از نگرانی‌ و آشفتگی‌ ذهنی درباره ناتوانی از پرداخت هزینه های غیرمترقبه است؛

به نحوی که نه فقط جنبه‌ی مالی زندگی‌ات هیچ کیفیتی ندارد، بلکه جنبه‌ی عاطفی‌ و سلامتی‌ِ زندگی‌ات نیز از ترکش‌های این معضل در امان نمانده است‌، یعنی ذهن شما برای «فقر‌، محدودیت و کمبود» کد نویسی شده است.

این کدهای مخرب‌، ترمزهای متعدد و متنوعی در ذهنت ساخته که مانع ورود ثروت و برکت به زندگی ات هستند.

یعنی شما را در مداری قرار داده است که در آن مدار با راهکارها‌، ایده ها و عملکردهایی برخورد می کنی که نتیجه ی اجرای شان‌، کمبود ثروت است.

این تجربه های تکرار شونده درباره کمبود‌، شما را به این نتیجه رسانده پول کم است

فرصت هایی که بشود با آن ثروت ساخت‌، کم است

و آرام آرام «رسیدن به استقلال مالی‌»  برایت غیرممکن و دور از واقعیت شده است.

هرچه شغل‌های متنوعی را امتحان می‌کنی‌، نتیجه باز هم‌، «لنگِ هزینه‌های آخر ماه بودن» است؛

هرچه مکان‌های متفاوت را به منظور رونق گرفتنِ کسب و کارت انتخاب می‌کنی‌، خروجی باز هم «نگرانی از بازپرداخت قسط‌ها و تقلا برای دریافت یک وامِ دیگر به منظور بازپرداختِ وام قبلی» است

هرچه ایده‌های مختلفی را برای تولید محصولی متفاوت یا بهبود آن محصول اجرا می‌کنی تا از طریق افزایش فروش‌، پس‌اندازی داشته باشی‌، خروجی باز هم‌ «لنگِ مشتری ماندن و از عهده‌ی هزینه‌های تولید برنیامدن» است

هرچه ساعت‌های کاری‌ات را افزایش می‌دهی‌، هرچه خواسته‌هایت را کاهش می‌دهی‌، هرچه توقع‌ات را درباره «تجربه‌ کیفیت» پایین تر می‌آوری‌، هرچه خودت را از تجربه‌ی نعمت‌ها محروم‌تر می‌کنی تا شاید از طریق کاهش هزینه‌ها پس اندازی داشته باشی‌، باز هم از غیب هزینه‌هایی برایت تراشیده می‌شود که اندک پس‌اندازت را افعی‌وار می‌بلعد و دوباره «کاسه‌ی چه کنم» در دستت می‌گذارد.

انگار هر قدمی که پس می‌گذاری‌، جهان یک قدم پیش می‌گذارد تا عرصه را برایت تنگ کند.

هرچه برای گرفتن مدارکِ بیشتری وقت‌،  انرژ‌‌ی و هزینه‌ می‌کنی‌، تا با گرفتن شغلی بهتر‌، درآمدی بیشتر کسب کنی‌، انگار سرعتِ این مسابقه بیشتر می‌شود و تو با وجودِ مدرکِ بالاتر‌، مجبور به تحملِ رده‌ی شغلیِ پایین‌تری هستی که احساس لیاقت‌ات را زیر سوال می‌برد و جنگی درونی را بر علیه‌ات به راه می‌اندازد‌؛

سپس نگاهی به اطرافت می‌اندازی و آدمهایی را می‌بینی که در همان شهر‌ند‌، همین شغل‌اند‌، همین تحصیلات را دارند‌، اما ثروتمند هستند. اما راحت زندگی می‌کنند‌، اما شغل آنها نه از عهده‌ی تمام هزینه‌هایشان برآمده است‌، بلکه امکان با کیفیت زندگی کردن‌، مسافرت رفتن‌، خودروی خوب و امن سوار شدن‌، آزادی مالی داشتن‌، نگران هزینه‌ها نبودن و بی پروا خرید کردن را نیز به آنها داده است.

با این حال‌، تنها جوابی که ذهنِ محدود تو برای دلیل این تفاوتِ فاحش بیان می‌کند این است که:

«حتما آنها خوش شانس ترند»

«حتمام سرنوشت من تجربه فقر است»

«باید کار خلافی انجام داده باشند‌، وگرنه به شیوه‌ی صحیح که نمی‌شود»

«حتماً ثروت‌شان به قیمت فراموش کردن خدا حاصل شده‌، اما من هرگز حاضر به این کار نیستم»

«حتما عیش و نوش‌شان فقط همین چند صباح است و تاوان سختی در آن جهان در انتظارشان است»

و...

دلایلی که می‌آوری‌، همان ترمزهایی است که به شدت پایت را رویشان فشرده‌ای و متعجبی چرا با اینهمه تقلا برای سخت‌تر فشردن گاز‌، ماشینت حرکت نمی‌کند؛

دلایلی که می‌آوری‌، همان موانع مخفی‌ای است که راه ورود نعمت‌ها و برکت‌ها را به زندگی‌ات سد کرده و هشت‌ات را در گرو نُه‌ات قرار داده است؛

هرچه آن دلایل در ذهنت قوی‌تر باشد‌، «مانع» بزرگتر می‌شود و تو را از نعمت‌های اساسی تری محروم می‌کند؛

هرچه آن دلیل برایت منطقی تر باشد‌، زهر این مار‌، سهمگین‌تر می‌شود و بیشتر تو را نیش می‌زند. زیرا در جنبه‌های بیشتری از زندگی‌ات ریشه می‌دواند و به گونه‌ای در ایده‌ها‌‌، راهکارها‌، شیوه نگاهت به مسائل و راهکارهایت برای حل‌شان رسوخ می‌کند که‌ فارغ از سختکوشی‌ها و تسلیم نشدن‌هایت‌، «خروجی» فقط به محدودیت‌ها و کمبودهای بیشتر بیانجامد.

ماری سمی که مرتباً از طریق این ایده‌ها‌، راهکارها و شیوه‌ها‌ی ناکارآمد‌، بی‌ثمر و بی‌برکت درباره حل مسائلت به ذهنت می‌رسد و تو را نیش می‌زند‌، دست پرورده‌ی کانون توجه‌ات و رها کردن افسار ذهنت در طی این سالهاست که به هر ورودی زهر آلودی خوش آمد گفته‌، هر محدودیتی را به عنوان سرنوشتش پذیرفته و با آن کنار آمده ‌، عدم لیاقت داشتن برای تجربه‌ی زندگی‌ای با کیفیت را قبول کرده و دیگر با آن کنار آمده است یا شاید به این انتظار نشسته که در جهانی دیگر‌، به خاطر اینهمه بدبختی مالی‌، مشمول تجربه‌ی بهشت بشود.

اما به قول خداوند‌، اینها جز خیالی خام نیست. پس این مار سمّی اما خوش خط و خال را که در فرم و قالبهای چون:

‌ «شغلی که از آن متنفری اما به خاطر احساس عدم لیاقت‌، به خروجی بخور و نمیرش قانع شده‌ای»‌،

«ایده‌های ناکارآمدی که با وجود آگاهی از بی‌نتیجه بودنشان‌، به خاطر باور به کمبود و احساس عدم لیاقت‌، باز هم مجبور به دل خوش‌کردن به خروجی‌شان شده‌ای»‌،

«ترس‌هایی که نگاه تو به توانایی‌هایت و فرصت‌های پیش رویت برای رشد را تردید برانگیز نموده»

و نگرانی‌هایی که در قالب فرصت‌های تمام شده‌ و وضعیتِ غیر قابل تغییرِ کنونی خودش را ظاهر کرده‌ است‌،

بشناس و بفهم که اوضاع مالیِ نابسامان کنونی‌ات قابل تغییر است اما:

نه با امتحان یک ایده‌ی دیگر؛

نه با نقل مکان کردن به یک شهرِ دیگر؛

نه با ترک این شغل و سراغِ شغل دیگری رفتن

زیرا مسئله این است که:

با «از این ایده به آن ایده رفتن‌»،

«از این شغل به آن شغل رفتن»

و «از این شهر به آن شهر رفتن‌»،

با« افزایش ساعات کار‌»،

با «کم کردن هزینه‌های جاری»

و هزاران راهکاری که هیچ تغییری در اساس و بنیان فکری‌ات ایجاد نمی‌کند‌، نتایج‌ مالی‌ات تغییر نمی‌کند بلکه فقط از این مشکل مالی به مشکلِ مالیِ دیگری برخورد می‌کنی و از این محدودیت خودت را رها می‌کنی اما‌ گیرِ محدودیت بزرگتری می‌افتی. زیرا ذهن تو هنوز در سیطره‌ی همان باورهای محدودکننده مانده است و تو را در مداری نگه داشته که قلمرو باورهای محدودکننده است و تا زمانیکه این اساس از محدودیت می‌آید‌، خروجی هر تلاشی‌، قطعاً فقط محدودیت‌های بیشتر است.

بنابراین‌، برای تغییر این وضعیت مالی‌، باید قدمی بسیار اساسی تر برداشته شود. قدمی که تو را از این مدار خارج می‌کند‌، فقط از طریق تغییر باورهای محدودکننده‌ و ساختن باورهای قدرتمندکننده‌ای برداشته می‌شود که ذهنت را برای ثروت‌، برنامه‌ریزی می‌کند.

11,880,000 تومان

محصولات استاد عباس منش فقط و فقط از طریق همین سایت elmeservat.com (به املای آدرس سایت دقت شود) به فروش می‌رسد و هر فردی به هر طریقِ دیگری محصولات را به دست بیاورد‌، استاد عباس منش به هیچ عنوان رضایت ندارد و قانونا و شرعا حرام است.
نکته مهم: سال‌هاست که استاد عباس منش به هیچ مناسبتی تخفیفی برای محصولات خود ندارد و نخواهد داشت. بنابراین‌‌، هر فرد یا گروهی که ادعای فروش محصولات استاد عباس منش با تخفیف را دارد‌، جعلی و تقلبی است و وکلای ما در حال پیگیری از طریق مراجع قضایی هستند.
اگر فردی مورد سوءاستفاده از افراد کلاهبردار قرار گرفته است‌، می تواند از طریق تراکنش‌های بانکی‌اش‌، نام صاحب حساب یا درگاهی که پول فرد را کسر کرده‌، پیدا کند و با مراجعه به پلیس فتا یا مراجع قضایی از این افراد شکایت کند و پول خود را پس بگیرد.

قوانین‌ سایت

تماس با ما:

موبایل: ۰۹۱۲۹۳۱۴۷۶۳ (پشتیبانی سایت)
(از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۹ تا ۱۷ به‌وقت ایران – پنجشنبه ساعت ۹ تا ۱۳ – بجز تعطیلات رسمی)

ایمیل: [email protected]

تنها کانال‌های تلگرام گروه تحقیقاتی عباس‌منش:

@abasmanesh_com

@abasmanesh

تنها صفحه اینستاگرام استاد عباس‌منش:

abasmanesh

کلاب‌هاوس استاد عباس‌منش:

@abasmanesh

طراحی و توسعه این سایت توسط گروه تحقیقاتی عباس‌منش انجام گرفته است.
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سید حسین عباس‌منش می باشد.

© کپی رایت - گروه تحقیقاتی عباس‌منش - powered by Enfold WordPress Theme
  • Link to X
  • Link to Telegram
  • Link to Instagram
  • Link to Clubhouse
  • Link to Facebook
  • Link to LinkedIn
  • Link to Youtube
رفتن به بالا رفتن به بالا رفتن به بالا