این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2021/07/abasmanesh-21.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-07-29 11:47:012021-08-16 10:15:11ساختنِ عزت نفس در عمل
345نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
موضوعی که امروز بهش هدایت شدم، ترس از حرف مردم یا مهم بودن حرف مردم، مسئله ای عمیق در وجود منه که خودم حدود یک هفته است که به صورت خیلی جدی متوجه آسیب هاش شدم و شروع کردم به کنار گذاشتنش.
من شخصیتم به گونه ای هست که سالهای سال تمام تلاشم این بود که تایید اطرافیانم رو به دست بیارم. تک تک کارهام به گونه ای بود که تمام جوانب رو در نظر میگرفتم که دیگران بگن: آفرین بهش، چه کار خوبی
همیشه مراقب بودم که کسی ازم ناراحت نشه و رضایت همه رو داشته باشم و این واقعا خیلیییی کار سخت و غیر ممکنی بود
کلی خودم رو اذیت میکردم که انسان مورد تایید دیگران باشم؛ بعد جالب اینجاست که این خیلی مسئله ناخود آگاه و پنهانی بود و من یجورایی بهش افتخار میکردم. یعنی با خودم میگفتم چقدر خوبه که اینقدر آدم با ملاحظه ای هستم و کار اشتباه نمیکنم؛ ولی این از روی شرک و ترس از حرف دیگران بود نه از روی انسان خوبی بودن. از نشونه هاش هم مثلا اینا بود که: خیلی میگفتم مردم چی میگن، فلانی چی میگه، الان میگن فلان، یا مثلا از تحسین دیگران بیش از اندازه خوشحال میشدم و با انتقادشون یا نصحیت دیگران خیلی اذیت میشدم. حتی برای خودمم سوال بود که مثلا الان فلانی گفت این کارت اشتباه بود، چرا اینقدررر ناراحت شدم؟! حالا چیزی نشده که. ولی از اونجا بود که فهمیدم ساختار های ذهنیم بسیار اشتباهه و من هرگز نباید دنبال حرف مردم باشم. توی این مدت که بوسیله فایل ها روی این موضوع کار کردم فهمیدم که بی اهمیت ترین چیز توی زندگی ما حرف مردمه؛ چون اونا کسایی نیستن که بتونن کمک ما کنن چون کوچکترین تاثیری در شرایط زندگی ما نداره. از یک طرف اصلا خیلی جا ها مردم به ما توجهی نمیکنن و هیچ فکری راجع بهمون نمیکنن که ما بخوایم نگران باشیم. از طرف دیگه اصلا فکر دیگران اهمیتی نداره
اگر من باور دارم که تنها قدرت جهان هستی فقط خداونده و فقط اونه که میتونه به من کمک کنه، من دیگه نگران نیستم که بقیه چی میگن راجع بهم چون طرز فکر دیگران کوچک ترین تاثیر مثبت یا منفی ای برای من نداره. آنچه که مهمه افکار و باور های منه و تمام
از وقتی که برای تغییر این ریشه معیوب قدم برداشتم، شاخه هاش رو تقریبا در تک تک رفتار هام دیدم و الان میفهمم چقدر رسوخ کرده تو وجودم
به قول استاد تا شخصیتمون عوض نشه نتایج عوض نمیشه
و خدا میدونه این توحیدی بودن چه احساس آرامشی رو در وجود ما ایجاد میکنه.
این مدت تصمیم به تهیه دوره عزت نفس گرفتم و دارم تمام تلاشم رو میکنم و به امید خدا امیدوارم به زودی بیام و درمورد نتایجم راجع به دوره عزت نفس بنویسم.
من در صحبت کردن به زبان انگلیسی ترس زیادی دارم. همش فکر میکنم بد صحبت میکنم یا لهجه م به اندازه ی کافی خوب نیست.سال گذشته بر ترسم غلبه کردم و تصمیم گرفتم به کلاس بحث آزاد برم ولی از اونجایی که هنوز استرس زیادی داشتم از مسئول آموزشگاه خواستم که بدون امتحان تعیین سطح در این کلاس شرکت کنم. اونهام قبول کردن. دو خانم هم کلاسیم سطح پیشرفته رو تموم کرده بودن و من از اینکه از پس همچین کلاسی براومدم به خودم بالیدم. البته که اونها قویتر از من بودن ولی من هم کم نمی آوردم شاید هم تفاوتمون رو فقط خودم میفهمیدم.کلاسمون تعطیل شد. و بعد از حدود ده ماه با استاد جدید و شاگردان جدید دوباره شروع شد. در کلاس جدید متوجه شدم دو خانم هم کلاسیم مدرک آیلتس دارن. یعنی سطح کلاسمون بازهم بالاتر رفت و من باز هم از پسش براومدم. ایندفعه بهتر. الان خوشحالم که با بچه هایی به انگلیسی صحبت میکنم که بسیار ماهرن. ولی هنوزم که هنوزه این پاشنه ی آشیل هست و من از امتحان تعیین سطح زبان میترسم. از اینکه در یک مصاحبه به زبان انگلیسی شرکت کنم وحشت دارم. استاد بعد از دیدن این فایل شما و شنیدن صحبت هاتون در مورد تمرین عزت نفس و حرف مردم تصمیم گرفتم من هم این تمرین رو انجام بدم البته به شیوه ی خودم. دوازده روز به پایان کلاس انگلیسیم مونده. تصمیم گرفتم بعد این مدت حداقل به دو آموزشگاه زبان جدید برم و امتحان تعیین سطح بدم و بعدش نتیجه هر چی بود هیچ پولی ندم و ثبت نامی انجام ندم و اصلا هم حرفشون برام مهم نباشه. برای اینکه از خودم مطمئن شم که تحت تاثیر جو قرار نمیگیرم و تو اون آموزشگاه جدید ثبت نام نمیکنم تصمیم گرفتم قبلش تو آموزشگاه قبلیِ خودم برای ترم جدید ثبت نام کنم. دو هفته ی دیگه حتما میام اینجا و نتیجه ی تمرینم رو میگم. ممنونم استاد و خانم شایسته ی عزیزم. ممنونم بخاطر همه ی راهنمایی های عالی تون.🍀🍀🍀🍀🍀💖💖💖💖💖💖🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷🌹🌹🌹
خدایا شکرت بابت هدایت هات امروز درخواستم از خدا اول صب این بود که هدایت کن تا روی عزت نفسم درعمل کار کنم
واین هم یه فایل بی نظیر و هدایت به این واضحی ، نکات ارزنده ای توی فایل بود و تمرینات عالی که باید انجام داد ،من خودم همواره حواسم هست به افکارم در این زمینه ، وقتی میخوام کاری و انجام بدم و همینکه ذهنم گف مردم و فلان و فلان اون کار و دیگه باید انجامش بدم ،مثل لباس پوشیدن ، یا مثلاً تو باشگاه همه برنامه تمرینی روباگوشی نگا میکردن و من چون نمیخواستم گوشیمو ببرم تو باشگاه اینور اونور و حواسم باشه که کجا میزارم و اینا تصمیم گرفتم که برنامه تمرینی و بنویسم تو دفترچه کوچیک و نوشتم و و حتی میخوام یه نکته ای رو بگم اینجا فک میکنم به دردمون بخوره :اینکه وقتی مثلا من انقد به خودم ارزش قایلم انقد اعتماد به نفس دارم و پذیرفتس یه رفتاری از نظر من و باهاش راحتم دیگه اصن کسی نمیاد منو مسخره کنه ولی خب بعضی وقتا متاسفانه اون نگرانی ما از حرف مردم و مردم میخوان چی بگم و اینا باعث میشه که مارو مسخره کنن شاید واز این حرفا که اونم اصلا مهم نیس حتی یه درصد ولی وقتی ما انقدر قوی شدیم که دیگران تو ذهن ما بی معنی شدن و انگیزه هامون برای رسیدن به اهداف مون انگیزه های درستی بودن و تونستیم پایدار کنیم این دیدگاه رو به نظرم یه سطح عالی از عزت نفس هست این موضوع ، یا مثلاً موقعی که میخوام لباس بپوشم اونروز طرف بوتیکه گف که این رنگ و خیلیا میگن ضایعس و نمیدونم فلانه ،گفتم پس دقیقا همینو میخوام من نه که دوسش ندارم و میخوام بخاطر بی اهمیت نشون دادن حرف مردم بپوشم نه چون هم دوسش داشتم و هم اینکه به خودم یادآوری کنم که اصن حرف مردم مهم نیست ، یا مثال دیگه اونروز یه وسیله ای بود که باید با پلاستیک میبردم یه جایی و دنبال یه پلاستیک بودم که اون وسیله رو نشون نده و کمی گشتم تو خونه و یهو گفتم خب چرا نشون نده ؟؟؟به خاطر حرف مردم؟؟؟ گفتم آره دیگه دلیل دیگه ای نمیتونه داشته باشه ، و همونجا مچ ذهنمو گرفتم و دقیقا گذاشتم تو پلاستیکی که نشون بده و رفتم ، یا مثاله دیگه ، هر جا که ذهنم به هر دلیلی ضره ای میخواد مقاومت نشون بده به هر کس و هر موضوعی با خودم عهد بستم که همونجا درخواست کنم و یا انجام بدم اون کارو و یا نوع پوششم اون چیزی که حال میکنم میپوشم ، تو باشگاه به غیر روزایی که تمرین پا دارم بقیه روزا با دمپایی کار میکنم ، یا هندزفری 24ری تو گوشمه و سیمش اویزونه ازم و مهم نیست نظرکسی، یا پدرم یه پراید داره ماشاالله همیشه یه بیل پشت ماشین هست ،الان خندم گرفته دارم مینویسم براتون ، و هرجا نیاز بود حتی جاهایی که از نظر ملت لاکچرین با اون هرزگاهی میرم ، یا مثلاً یادمه کنسرت بابک جهانبخش بود تو بندر عباس سال 95بود تابستون ، یادمه با دمپایی رفتم کنسرت و تی شرتمم زیر بغلش پاره بود خخخخخ، البته نمیگم کاره خوبیه ها نه آدم همیشه باید به خودش ارزش بده و آراسته باشه منتهی خب من تو فست فود بودم با پسرخالم که عصری نیم ساعت مونده به تایم کنسرت اومد مغازه و منم دیگه از صب کار کرده بودم و زود هر چی دم دست بود پوشیدم و رفتم ،یادمه همه چقدر رسمی اومده بودن کراوات و ادکلن و نمیدونم از این کفشای مشکی که با کت شلوار میپوشن و اسمشونو بلد نیستم ، و منم بوی فلافل میدادم ،اما یادمه اصلا تو قیدو بند هیچی نبودم و لذت بردم از کنسرت ، و خداروشکر الان که مثالارو یادم میندازه میبینم خیلی خوب بودم تو این قضیه حتی قبل آشنایی با قانون و شاید بخاطره کارکردن تو شهرهای بزرگ و جواب دادن و برخورد با هزار جور آدم مختلف و سرویس دادن بهشونه ولی خب این چیزیه که باید همیشه روش کار کنیم ، و نکته بعدی اینکه استاد گفتن از امکاناتی که همین الان داریم کارو شروع کنیم و تکاملمونو طی کنیم و منتظر نباشیم که شرایط درست شه چون تا حرکت نکنیم هیچ شرایطی درست نمیشه ، و هیچ امام زمانی نمیاد تا زندگیه مارو درس کنه ، خیلی سادس کارکردن روی عزت نفس ، توی هر چیزی ذهن مقاومت کرد اون چیزو باید انجام بدیم و یا هرجا توی جمع یا اصلا هر جایی اگه راجب چیزی اطلاعات نداریم وانمود نکنیم که میدونیم و یا جوری نوشته بدیم که نام خفنیم نه اینم دقیقا ترس از حرفه کردکه که بگن عع بلد نیست یا اینجور چیزا ، خب به درک هرکی هرچی بگه اصن مهم نیست ،اونی که عزت نفس داره محکمه باصلابته و با صداقته و … و خیلی راحت شهامت اینو داره که بگه آقا من بلد نیستم یا اطلاعات ندارم راجبهش و اینه عزت نفس واقعی و یا خیلی کارهای دیگه و ترسهایی که باید بدونیم و ریشه یابی کنیم و حمله کنیم بهش ، یا مثلاً یادمه طرف خیلی دارا بود و شاید ماهی 5الی 6میلیارد از یه بیزنسش درمیاره و به یه نفر قول دادم و گفتم راجبه موضوعی که میخواد پرس و جو میکنم و اومدم پرس و جو کردم و اسم همین شخص پولدار و دادن بهم و گفتن اون بهتر میتونه راهنمایی کنه ، همونجا ذهنم گفت بیخیال بابا طرف ماهیnمیلیارد درآمد داره تو میخوای به خاطر قولی که به یکی دیگه دادی به خاطر یه موضوع ناچیز بری مزاحم این بشی؟؟؟ اصلا زنگ بزن دروغکی بگو پرس و جو کردم و خبری نشد ، دوباره همینجا گفتم ذهن عزیز مرسی که نجوا کردی و دقیقا بهم نشون دادی که باید اینکارو انجام بدم ،و واقعا به قول استاد مسیر درست رفتن شاید سخت باشه اما می ارزه به نتایجی که برات رقم میزنه و خلاصه آقا انقد تعهد داشتم رو این قضیه یادمه با یه احساسی و جوری محکم وارد محل کسبش شدم که به ولله این حس و داشتم که دوبرابره کل داراییش تو حسابمه و رفتم داخل با از یکی پرسیدم و سراغشو گرفتم گف نیس و نمیدونم،باز ذهنم گفتم خب کارتو انجام دادی برگرد گفتم نه ، دوباره رفتم تو رستورانش و گشتم تا پیداش کردم و ازش راجب اون مسأله سوال پرسیدم و جوابمو گرفتم و اومدم بیرون و واقعا به تمریناتی که استاد میدن ایمان دارم ،البته من محصولی تهیه نکردم و یا دوره عزت نفس و اینا ولی هر موقع از خدا میخوام رو یه موضوعی هدایت کنه که کار کنم دقیقا مثل یک دوره بهم الهام میکنه و هدایت میکنه تا تو اون مسیر قوی تر بشه باورهام و خیلی مثالای دیگه یا فوتبال چمن بزرگ که زمانی بازی کردم هیچکدوم از هم تیمی ها روشون نمیشد برن توپ بگیرن البته روشون نمیشد که خلاصه ترسهاییه که دارن دیگه که قبل بازی گرم کنیم و رفتم به راحتی توپ گرفتم از داورا و یا از تیم مقابل که میزبان بود ، و یک مثال از اعتماد به نفس و عزت نفس و نقشه انکار ناپذیرشون تو کسب موفقیت میزنم ، به من مربی زنگ زد و گف که یه هفته بعد بازی داریم با یه تیم دسته 3لیگ و گفتم حله و اونموقع سیگارم میکشیدم قشنگ یادمه حتی سیگار و قبل بازی کشیدم و رفتم اما اینا به کنار من چیزی که داشتم حتی تو یکی از هم تیمی هام ندیدم به غیره یکیشون و اونم خودباوری بود و اعتماد به نفسی بالایی که داشتم و انگیزه ولی خب فوتبال 11نفرس و یه تیم باید اتحاد داشته باشه نه دونفر و خلاصه بگم بهتون که یک ساعت تا تبریز شهر ما فاصله داره کوبیدیم رفتیم تبریز برا بازی و من زورم می اومد خلاصه وار بگم تمام نگرش تیم ما این بود که بریم ابرو مندانه ببازیم حداقل و من انقدر زورم میگرف دوس داشتم هم تیمی هامو از وسط بگیرم پاره کنم ، میگفتم بابا شما همش تو تمرینید ویژگیهاشونو بهشون میگفتم که تو شوتات اینطوریه یا پاسایی که تو میدی هیشکی نمیتونه بده و اینا ولی خب به قول استاد اونی که رو خودش کار نکرده من با یه ساعت حرف و صدساعت و یا صد سال حرف نمیتونم تغییرش بدم و خلاصه بعد کلی حرف زدن دیدم که اصن فایده نداره ،چون اینا فقط تو ذهنشون اینو باور کرده بودن که این تیم ماله لیگ و ما همت کنیم و کم گل بخوریم ، مثل مشکلی که تیم ایران داره و همشون فک میکنن تو جام جهانی تیم ها از یخ کهکشان دیگه ای اومدن و چقدر این اعتماد به نفس مهمه آخه ،حالا دم کیروش گرم این چند سالی که بود اعتماد به نفس داد به بازیکنا ، و آقا خلاصه که من با اینکه کلا یک ماه بود فوتبال از سرگرفته بودم از تمام اون هم تیمی هام بهتر عمل کردم که همش تمرین میکردن چون تو ذهنم این بود که اصن کسی جلو دار من نیست و بیشتر وحشی بودم که حریفم قویه و میتونم بیشتر از توانایی و پتانسیلم استفاده کنم و به والله قسم هافبک چپ بازی میکردم و یادمه انقد پوییدن که انگار من چندین ساله دارم بازی میکنم و اصن لب به سیگار و دود نزدم و یه توپ نتونستن ازم بگیرن بخدا جلو همونایی که میگفتن هافبک فلان و دفاع فلانه یه توپایی رد کردم که حتی نمیتونستن پا به پام استارت بزنن ، انقد که بهم برخورده بود و میخواستم ثابت کنم به هم تیمی هام که میشه و اونا تفاوتی با ما ندارن ، اونایی رو رد میکردم و دریبل میزدم و فرار میکردم که یارو فقط کارش فوتبال و هر روز تمرین بود چون من تو ذهنم نبود که من سیگاریم و چند ساله بازی نکردم و تازه یه ماهه دارم را میفتم نه تو ذهنم دقیقا این بود که حتی جنازمم بدون تمرین از اینا جلوتره ، شاید غرور باشه و انگیزه درستی نبود ولی خب بهم برخورده بود انقد که هم تیمی هام خودشونو باور نداشتن یعنی ناراحت نبودم ازشون تعریف میکنن ،از این کفری میشدم که اصن خودشونو هیچی حساب نمیکردن فقط به شوخی و طنز میگفتن کم بخوریم و از این حرفا و حتی با اینکه نیمه اول یک هیچ بردیم اما باوره که داره کارارو انجام میده و نیمه دوم 9یک باختیم و من اونجا فهمیدم که اعتماد به نفس یعنی چی و چه نقشی داره ، خدارو شکر با این فایل تونستم این مثالارو به خودم یادآوری کنم
من یک اشکال بزرگ و اساسی که دارم دوست دارم خودم را مطرح کنم همش دلم میخواهد همه جا از خودم تعریف کنم هر چیز کوچک را با هیاهوی فراوان برای همه تعریف میکنم تا خودم را مطرح کنم حالا الان که یک کم رو خودم کار کردم سعی کردم این خصلت را کم کنم و بدون هیاهو زندگی کنم و این همه خودم را مطرح نکنم با این حال ایا برای فردی مثل من هم اگهی تبلیغاتی نیاز است .
ممنون میشم من رو راهنمایی نمایید من دوره عزت نفس را هم فراهم کردم دوازده قدم و روانشناسی ثروت 1و2 و اهمیت تضاد رو هم تهیه کردم و گوش دادم .
سلام به خدمت استاد عباس منش وخانم شایسته وهمه بچهها ی هم فرکانسی عزیز م این فایل برای من درس وپیام زیادی داشت واشاره واضحی به پاشنه آشیل من که قضاوت مردم وحرف مردم خلاصه من اصلا برای خودم زندگی نکردم فقط رضایت اطرافیان وقضاوت مردم برایم حرف اول و آخر را میزد ولی شکر خدا از زمانی که بااستاد بینظیر وفرزانه ام آشنا شدم کمی بهترم وگاهی برای خودم ارزش قائل میشوم کاری را می دانم درست است را انجام میدهم مثلاً بعداز سی سال به ساز همسرم رقصیدن واخرش هم نه او ونه خودم به رضایت قلبی نرسیدم .
وسرانجام به یاری خداوند عزیزم به تصمیم شجاعانه جدا یی رسیدم وبه یاری الله برسراین تصمیم هستم .ومتعهد بودن برای عمل به قوانینی که موجب افزایش عزت نفس وایمان در عمل میشود خدای عزیزم میلیارد ها بار شکرت شکرت شکرت که در مسیر درست زندگی هستم هرچند دراول راه هستم ولی این واین آموزش یقیناً مسیر صحیح درست زندگی کردن است خدای مهربان استاد عباس منش وگروه وسایت خداییش را برای ترویج توحید و یکتاپرستی تا قیامت محفوظ بفرما وبه خودم تبریک می گویم که راه راستی ودرستی را انتخاب کرده ام دوستتان دارم همه بچه های سایت وسپاس گزار خداوند متعال هستم در پناه خدا ی عزیز باشیم.
درود بر تمام دوستان و هم فرکانسی های عزیز و دوست داشتنی
خدا را بسیار شاکرم که مرا در مسیری قرار داد که بتوانم با شناخت قوانین خودم را بهتر بشناسم و بتوانم با تقویت عزت نفس و عمل به دستورات و راهنمایی های استاد عزیز مسیر زندگی خود را تغییر دهم و نحوه صحیح زندگی کردن را بیاموزم.
بنده بیش از یک سال پیش به این مسیر هدایت شدم و با این گروه آشنا شدم و ابتدا با فایل های دانلودی و رایگان کار بر روی قوانین را آغاز نمودم.
حدود یک ماه پیش خانومم دوره عزت نفس را از سایت گروه تحقیقاتی عباس منش خریداری کرد و شروع به کار بر روی ساختن عزت نفس نمودیم که به لطف خدا و راهنمایی های استاد نشانه ها و تاثیرات دوره روز به روز در زندگی ما بیشتر و بیشتر شد و در کنار دوره عزت نفس با گوش دادن و کار بر روی فایل های رایگان نشانه ها یکی پس از دیگری در زندگی ما پدیدار شد و خداوند را بسیار شاکرم که من را به این مسیر هدایت نمود.
من ۱۲ سال از بهترین روزهای زندگی ام را با کار در کارخانجات گذراندم و با ترس از اینکه اگر از این کار بیکار شوم در تامین مخارج به مشکل بر خواهم خورد و به نوعی ایمانم ضعیف و باور کمبود درمن فراوان بود اما پس از آشنایی با استاد و دوره های ایشان و تقویت ایمان کار خود را رها نمودم و به جای اینکه عمر خود را برای رسیدن صاحبان کارخانه آرزوهای شان حرام کنم تصمیم گرفتم برای رسیدن خود به آرزوهایم تلاش کنم.
پس از آشنایی با استاد بدون هیچ درنگی قرارداد خود را با کارخانه تمدید نکردم و تصمیم گرفتم پای خود را از دایره امنی که ساخته بودم بیرون بگذارم.
در طول این مدت که از کارخانه بیرون آمدم شاید از نظر مالی پیشرفت چشمگیری نداشته باشم اما آرامش در زندگیم برقرار شد.
با توجه به باورهای اشتباهی که در رابطه با ثروت و به دست آوردن پول داشتم و در حال تغییر این باور ها هستم ایمان دارم که به زودی خداوند پول و ثروت را نیز در زندگی من سرازیر خواهد کرد.
به لطف خدا به مسیری هدایت شدم که توانستم برای خود دفتر املاک تاسیس کنم و کسب و کار شخصی خود را داشته باشم و روز به روز مشتریان بهتر و درآمدم بیشتر و بیشتر خواهد شد.
از استاد بسیار سپاسگزارم که توانستم با آموزه های ایشان بر ترس های خود غلبه کنم و در مسیر پیشرفت و موفقیت قدم بگذارم.
از خانمم سپاسگزارم که مرا در این مسیر کمک و همراهی کرد و در پستی ها و بلندی ها کنارم بود.
استاد عزیز و مریم بانوی مهربان به زودی از موفقیت های بیشتر و نتایج بهتر خود خواهم نوشت. به امید روزی که بتوانم از نزدیک شما عزیزان را ملاقات کنم.
استاد ممنونم که به ما با چیزهای ساده بهتر دیدن و بهتر فکر کردن رو یاد میدین. شما نگاه و طرز فکر مارو به گونه ای پرورش میدین که وقایع اطرافمون رو متفاوت ببینیم. مثلا با همین فایل ساده چه نکات کلیدی و ارزشمندی رو به ما آموزش دادین.
اینکه به حرف مردم اهمیت ندیم. با اینکه نقطه ضعف خیلی از ماها هست ولی نمیشه به این دلیل حرکت نکنیم. کار مدنظرمون رو انجام ندیم با این دید که مردم مارو چطور قضاوت میکنن. و حرف بهتر شما این بود که مردم به شما فکر نمیکنن اگر هم بخوان فکر کنن اهمیتی نداره. ما به این دلیل متوقف نمیشیم.
دوم رفتن به دل ترسهامون هست. بیشتر چیزهایی که ما ازشون میترسیم توهمی بیش نیست. مثال مسافرت خودتون به دبی و ضبط فیلم در بازار اونجا خیلی الگو و تحسین برانگیز بود. اینکه از دوستتون خواستین به عنوان یک فرد ثانی شمارو همراهی کنه ولی ایشون نتونستن فشار نگاه مردم رو تحمل کنن و کنار کشیدن. واکنش شما مثل همیشه کلاس درس هست. با خودتون فکر کردین اگر میخوام متفاوت نتیجه بگیرم باید متفاوت عمل کنم. ایمانی که عمل نیاورد رو نمیخوام. انگار با این شرایط فیلم گرفتن کار هرکسی نیست ولی من اون کس هستم. رفتین، برنامه ای که میخواستین رو ضبط کردین و روی سایت هم گذاشتین. درسته استاد جانم کار گروهی انجام دادن یه شرایطی داره که کاملا با کار انفرادی فرق داره و البته انجام کار به تنهایی امتیاز ویژه ای داره.
نکته مهم بعدی این بود که با هر امکاناتی که دارین در زمینه علاقتون شروع کنین. با بهانه اوردن و کمبودها رو پیش کشیدن هیچ کس به جایی نمیرسه. مثال ورزشکار فیلیپینی عالی بود که ایشون با چوب و چند ظرف پر آب تمرین میکردن و با استمرار به چنین مقامی رسیدن.
و بازهم یادآوری اینکه وقتی خداوند و جهان تعهد شمارو ببینه درهای بیشتری به روی شما باز میکنه و مثال صادق و حقیقیش خود شما هستین که با تعهد از دانشگاه بندرعباس شروع کردین و ادامه دادین و الان الهام بخش هزاران نفر شدین.
خداروشکر بابت وجود ارزشمندتون در این جهان که هم خوب زندگی میکنین و هم به بهتر شدن زندگی انسانهای زیادی از جمله خود من کمک میکنین.
آرزوی سلامتی و طول عمر براتون دارم.
سپاسگزارم بابت زحماتتون. بخصوص شروع دوباره سفرنامه 🙏🌺
خداروشکر میکنم برای این عشق الهی که در وجودم هست و حالم عالیه ،
خداروشکر میکنم برای اینکه من یک انسان خیلی عالی هستم و بسیار روی خودم کار میکنم و متعهد هستم .
خداروشکر میکنم که برای من حرف مردم مهم نبود هیچ وقت و همین هم باعث پیشرفت من شد .
ممنونم استاد عزیزم برای این فایل بسیار زیبا .
حرف مردم رو نباید مهم بدونیم وقتی که همه کاره خداست . همه چیز خداست باید فقط به اون توکل کنیم و کار درست رو انجام بدیم .
نوح وقتی در دل کوه کشتی ساخت حرف مردم براش مهم نبود ، برای ابراهیم حرف مردم مهم نبود که بتها رو شکوند . این مردم حتی در مورد پیامبر هم حرف میزدن و میگفتن جادوگره ، شاعره و … چیزی از پیامبر کم شد ؟
جالبه که امروز با همسرم داشتم در همین مورد صحبت میکردم و دیدم که فایل امروز هم در همین مورد هست .
ما باید از زندگیمون لذت ببریم و کار درست رو انجام بدیم و به دیگران عشق بورزیم و دوستشان داشته باشیم اما هرگز برامون مهم نباشه که چی میگن …
ممنونم استاد گلم که اینقدر زیبا سخن میگی ،
ممنونم از مریم جان برای این سفر عالی
ممنونم از همه ی افرادی که برای این سایت تلاش میکنند .
ممنونم از همراهان و اعضای سایت که کامنتهاشون بسیار زیباست و به من قوت قلب میدهد .
من برای تمام اتفاقات عالی در این سایت و تمام این آگاهی ها خداروشکر میکنم و تحسین میکنم این همه رخداد عالی رو .
مثل همیشه عالی بودید ونکته جالب این فایل برای من، عمل به تعهدی است که به خودتان داده بودید وحاضر شدید بعضی سختی هارا تحمل کنید مانند همان مثالی که در فایل زدید (مثال ضبط فیلم )به نظر من قدم اول برای تغییر آگاهی هست آگاهی از این که بهتر از اینی که هستیم می تونیم باشیم و قدم دوم همین تعهد می باشد تعهدی که به نحو عالی شما به آن پای بند بودید وتغییر ات زیادی در زندگی خود رغم زدید تعهدی که اگر نباشد حرکتی نخواهدبود یا اگر حرکتی باشد با رسید ن به یک مانع متوقف می شود تعهدی که لازمه ی موفقیت می باشد تعهدی که شاید بتوان گفت که علت عدم موفقیت خیلی ها در این مسیر عدم تعهد می باشد یا تعهد ضعیفی که با رسیدن به مانع یا دیر رسیدن به هدف از بین می رود به نظرم بزرگترین نکته ای که من از این فایل فهمیدم همین تعهد بود تعهدی که اگر نباشد موفقیتی هم در کار نخواهد بود
عزت نفس واقعا پایه ی همه چیزه، اگر من ثروت بخوام،اگرروابط خوب بخوام،اگر مهارت بخوام اگر ارتباط عالی باخداوند رو میخوام باید خودمو لایقشون بدونم اول بعد بخوامشون تا عزت نفس نداشته باشم چطوری اونا رو بخوام، واقعا این کمبود عزت نفس جلوی خیلی چیزا رو ازمون گرفته. توی این مثالی که استاد زدن راجع به این دختر خانمها اگر اینا عزت نفس نداشتن با این اندامهای معمولی امکان نداشت بیان جلو مردم برنامه اجرا کنن و اگر فکر امکانات خاص بودن اصلا شروع نمیکردن پس این دو مورد نشون میده اونقدر عزت نفس داشتن که حرف مردم براشون مهم نباشه و اونقدر عزت نفس داشتن که اقدام کردن و این مهمه نه چیزای دیگه. خدایا شکرت که روز به روز آگاهتر میشم به قوانین زیبات
به نام خدای مهربان
موضوعی که امروز بهش هدایت شدم، ترس از حرف مردم یا مهم بودن حرف مردم، مسئله ای عمیق در وجود منه که خودم حدود یک هفته است که به صورت خیلی جدی متوجه آسیب هاش شدم و شروع کردم به کنار گذاشتنش.
من شخصیتم به گونه ای هست که سالهای سال تمام تلاشم این بود که تایید اطرافیانم رو به دست بیارم. تک تک کارهام به گونه ای بود که تمام جوانب رو در نظر میگرفتم که دیگران بگن: آفرین بهش، چه کار خوبی
همیشه مراقب بودم که کسی ازم ناراحت نشه و رضایت همه رو داشته باشم و این واقعا خیلیییی کار سخت و غیر ممکنی بود
کلی خودم رو اذیت میکردم که انسان مورد تایید دیگران باشم؛ بعد جالب اینجاست که این خیلی مسئله ناخود آگاه و پنهانی بود و من یجورایی بهش افتخار میکردم. یعنی با خودم میگفتم چقدر خوبه که اینقدر آدم با ملاحظه ای هستم و کار اشتباه نمیکنم؛ ولی این از روی شرک و ترس از حرف دیگران بود نه از روی انسان خوبی بودن. از نشونه هاش هم مثلا اینا بود که: خیلی میگفتم مردم چی میگن، فلانی چی میگه، الان میگن فلان، یا مثلا از تحسین دیگران بیش از اندازه خوشحال میشدم و با انتقادشون یا نصحیت دیگران خیلی اذیت میشدم. حتی برای خودمم سوال بود که مثلا الان فلانی گفت این کارت اشتباه بود، چرا اینقدررر ناراحت شدم؟! حالا چیزی نشده که. ولی از اونجا بود که فهمیدم ساختار های ذهنیم بسیار اشتباهه و من هرگز نباید دنبال حرف مردم باشم. توی این مدت که بوسیله فایل ها روی این موضوع کار کردم فهمیدم که بی اهمیت ترین چیز توی زندگی ما حرف مردمه؛ چون اونا کسایی نیستن که بتونن کمک ما کنن چون کوچکترین تاثیری در شرایط زندگی ما نداره. از یک طرف اصلا خیلی جا ها مردم به ما توجهی نمیکنن و هیچ فکری راجع بهمون نمیکنن که ما بخوایم نگران باشیم. از طرف دیگه اصلا فکر دیگران اهمیتی نداره
اگر من باور دارم که تنها قدرت جهان هستی فقط خداونده و فقط اونه که میتونه به من کمک کنه، من دیگه نگران نیستم که بقیه چی میگن راجع بهم چون طرز فکر دیگران کوچک ترین تاثیر مثبت یا منفی ای برای من نداره. آنچه که مهمه افکار و باور های منه و تمام
از وقتی که برای تغییر این ریشه معیوب قدم برداشتم، شاخه هاش رو تقریبا در تک تک رفتار هام دیدم و الان میفهمم چقدر رسوخ کرده تو وجودم
به قول استاد تا شخصیتمون عوض نشه نتایج عوض نمیشه
و خدا میدونه این توحیدی بودن چه احساس آرامشی رو در وجود ما ایجاد میکنه.
این مدت تصمیم به تهیه دوره عزت نفس گرفتم و دارم تمام تلاشم رو میکنم و به امید خدا امیدوارم به زودی بیام و درمورد نتایجم راجع به دوره عزت نفس بنویسم.
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
روز 77ام از روزشمار زیبای تحولم
من در صحبت کردن به زبان انگلیسی ترس زیادی دارم. همش فکر میکنم بد صحبت میکنم یا لهجه م به اندازه ی کافی خوب نیست.سال گذشته بر ترسم غلبه کردم و تصمیم گرفتم به کلاس بحث آزاد برم ولی از اونجایی که هنوز استرس زیادی داشتم از مسئول آموزشگاه خواستم که بدون امتحان تعیین سطح در این کلاس شرکت کنم. اونهام قبول کردن. دو خانم هم کلاسیم سطح پیشرفته رو تموم کرده بودن و من از اینکه از پس همچین کلاسی براومدم به خودم بالیدم. البته که اونها قویتر از من بودن ولی من هم کم نمی آوردم شاید هم تفاوتمون رو فقط خودم میفهمیدم.کلاسمون تعطیل شد. و بعد از حدود ده ماه با استاد جدید و شاگردان جدید دوباره شروع شد. در کلاس جدید متوجه شدم دو خانم هم کلاسیم مدرک آیلتس دارن. یعنی سطح کلاسمون بازهم بالاتر رفت و من باز هم از پسش براومدم. ایندفعه بهتر. الان خوشحالم که با بچه هایی به انگلیسی صحبت میکنم که بسیار ماهرن. ولی هنوزم که هنوزه این پاشنه ی آشیل هست و من از امتحان تعیین سطح زبان میترسم. از اینکه در یک مصاحبه به زبان انگلیسی شرکت کنم وحشت دارم. استاد بعد از دیدن این فایل شما و شنیدن صحبت هاتون در مورد تمرین عزت نفس و حرف مردم تصمیم گرفتم من هم این تمرین رو انجام بدم البته به شیوه ی خودم. دوازده روز به پایان کلاس انگلیسیم مونده. تصمیم گرفتم بعد این مدت حداقل به دو آموزشگاه زبان جدید برم و امتحان تعیین سطح بدم و بعدش نتیجه هر چی بود هیچ پولی ندم و ثبت نامی انجام ندم و اصلا هم حرفشون برام مهم نباشه. برای اینکه از خودم مطمئن شم که تحت تاثیر جو قرار نمیگیرم و تو اون آموزشگاه جدید ثبت نام نمیکنم تصمیم گرفتم قبلش تو آموزشگاه قبلیِ خودم برای ترم جدید ثبت نام کنم. دو هفته ی دیگه حتما میام اینجا و نتیجه ی تمرینم رو میگم. ممنونم استاد و خانم شایسته ی عزیزم. ممنونم بخاطر همه ی راهنمایی های عالی تون.🍀🍀🍀🍀🍀💖💖💖💖💖💖🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷🌹🌹🌹
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
امروز روز 77ام این سفره شگفت انگیزه
خدایا شکرت بابت هدایت هات امروز درخواستم از خدا اول صب این بود که هدایت کن تا روی عزت نفسم درعمل کار کنم
واین هم یه فایل بی نظیر و هدایت به این واضحی ، نکات ارزنده ای توی فایل بود و تمرینات عالی که باید انجام داد ،من خودم همواره حواسم هست به افکارم در این زمینه ، وقتی میخوام کاری و انجام بدم و همینکه ذهنم گف مردم و فلان و فلان اون کار و دیگه باید انجامش بدم ،مثل لباس پوشیدن ، یا مثلاً تو باشگاه همه برنامه تمرینی روباگوشی نگا میکردن و من چون نمیخواستم گوشیمو ببرم تو باشگاه اینور اونور و حواسم باشه که کجا میزارم و اینا تصمیم گرفتم که برنامه تمرینی و بنویسم تو دفترچه کوچیک و نوشتم و و حتی میخوام یه نکته ای رو بگم اینجا فک میکنم به دردمون بخوره :اینکه وقتی مثلا من انقد به خودم ارزش قایلم انقد اعتماد به نفس دارم و پذیرفتس یه رفتاری از نظر من و باهاش راحتم دیگه اصن کسی نمیاد منو مسخره کنه ولی خب بعضی وقتا متاسفانه اون نگرانی ما از حرف مردم و مردم میخوان چی بگم و اینا باعث میشه که مارو مسخره کنن شاید واز این حرفا که اونم اصلا مهم نیس حتی یه درصد ولی وقتی ما انقدر قوی شدیم که دیگران تو ذهن ما بی معنی شدن و انگیزه هامون برای رسیدن به اهداف مون انگیزه های درستی بودن و تونستیم پایدار کنیم این دیدگاه رو به نظرم یه سطح عالی از عزت نفس هست این موضوع ، یا مثلاً موقعی که میخوام لباس بپوشم اونروز طرف بوتیکه گف که این رنگ و خیلیا میگن ضایعس و نمیدونم فلانه ،گفتم پس دقیقا همینو میخوام من نه که دوسش ندارم و میخوام بخاطر بی اهمیت نشون دادن حرف مردم بپوشم نه چون هم دوسش داشتم و هم اینکه به خودم یادآوری کنم که اصن حرف مردم مهم نیست ، یا مثال دیگه اونروز یه وسیله ای بود که باید با پلاستیک میبردم یه جایی و دنبال یه پلاستیک بودم که اون وسیله رو نشون نده و کمی گشتم تو خونه و یهو گفتم خب چرا نشون نده ؟؟؟به خاطر حرف مردم؟؟؟ گفتم آره دیگه دلیل دیگه ای نمیتونه داشته باشه ، و همونجا مچ ذهنمو گرفتم و دقیقا گذاشتم تو پلاستیکی که نشون بده و رفتم ، یا مثاله دیگه ، هر جا که ذهنم به هر دلیلی ضره ای میخواد مقاومت نشون بده به هر کس و هر موضوعی با خودم عهد بستم که همونجا درخواست کنم و یا انجام بدم اون کارو و یا نوع پوششم اون چیزی که حال میکنم میپوشم ، تو باشگاه به غیر روزایی که تمرین پا دارم بقیه روزا با دمپایی کار میکنم ، یا هندزفری 24ری تو گوشمه و سیمش اویزونه ازم و مهم نیست نظرکسی، یا پدرم یه پراید داره ماشاالله همیشه یه بیل پشت ماشین هست ،الان خندم گرفته دارم مینویسم براتون ، و هرجا نیاز بود حتی جاهایی که از نظر ملت لاکچرین با اون هرزگاهی میرم ، یا مثلاً یادمه کنسرت بابک جهانبخش بود تو بندر عباس سال 95بود تابستون ، یادمه با دمپایی رفتم کنسرت و تی شرتمم زیر بغلش پاره بود خخخخخ، البته نمیگم کاره خوبیه ها نه آدم همیشه باید به خودش ارزش بده و آراسته باشه منتهی خب من تو فست فود بودم با پسرخالم که عصری نیم ساعت مونده به تایم کنسرت اومد مغازه و منم دیگه از صب کار کرده بودم و زود هر چی دم دست بود پوشیدم و رفتم ،یادمه همه چقدر رسمی اومده بودن کراوات و ادکلن و نمیدونم از این کفشای مشکی که با کت شلوار میپوشن و اسمشونو بلد نیستم ، و منم بوی فلافل میدادم ،اما یادمه اصلا تو قیدو بند هیچی نبودم و لذت بردم از کنسرت ، و خداروشکر الان که مثالارو یادم میندازه میبینم خیلی خوب بودم تو این قضیه حتی قبل آشنایی با قانون و شاید بخاطره کارکردن تو شهرهای بزرگ و جواب دادن و برخورد با هزار جور آدم مختلف و سرویس دادن بهشونه ولی خب این چیزیه که باید همیشه روش کار کنیم ، و نکته بعدی اینکه استاد گفتن از امکاناتی که همین الان داریم کارو شروع کنیم و تکاملمونو طی کنیم و منتظر نباشیم که شرایط درست شه چون تا حرکت نکنیم هیچ شرایطی درست نمیشه ، و هیچ امام زمانی نمیاد تا زندگیه مارو درس کنه ، خیلی سادس کارکردن روی عزت نفس ، توی هر چیزی ذهن مقاومت کرد اون چیزو باید انجام بدیم و یا هرجا توی جمع یا اصلا هر جایی اگه راجب چیزی اطلاعات نداریم وانمود نکنیم که میدونیم و یا جوری نوشته بدیم که نام خفنیم نه اینم دقیقا ترس از حرفه کردکه که بگن عع بلد نیست یا اینجور چیزا ، خب به درک هرکی هرچی بگه اصن مهم نیست ،اونی که عزت نفس داره محکمه باصلابته و با صداقته و … و خیلی راحت شهامت اینو داره که بگه آقا من بلد نیستم یا اطلاعات ندارم راجبهش و اینه عزت نفس واقعی و یا خیلی کارهای دیگه و ترسهایی که باید بدونیم و ریشه یابی کنیم و حمله کنیم بهش ، یا مثلاً یادمه طرف خیلی دارا بود و شاید ماهی 5الی 6میلیارد از یه بیزنسش درمیاره و به یه نفر قول دادم و گفتم راجبه موضوعی که میخواد پرس و جو میکنم و اومدم پرس و جو کردم و اسم همین شخص پولدار و دادن بهم و گفتن اون بهتر میتونه راهنمایی کنه ، همونجا ذهنم گفت بیخیال بابا طرف ماهیnمیلیارد درآمد داره تو میخوای به خاطر قولی که به یکی دیگه دادی به خاطر یه موضوع ناچیز بری مزاحم این بشی؟؟؟ اصلا زنگ بزن دروغکی بگو پرس و جو کردم و خبری نشد ، دوباره همینجا گفتم ذهن عزیز مرسی که نجوا کردی و دقیقا بهم نشون دادی که باید اینکارو انجام بدم ،و واقعا به قول استاد مسیر درست رفتن شاید سخت باشه اما می ارزه به نتایجی که برات رقم میزنه و خلاصه آقا انقد تعهد داشتم رو این قضیه یادمه با یه احساسی و جوری محکم وارد محل کسبش شدم که به ولله این حس و داشتم که دوبرابره کل داراییش تو حسابمه و رفتم داخل با از یکی پرسیدم و سراغشو گرفتم گف نیس و نمیدونم،باز ذهنم گفتم خب کارتو انجام دادی برگرد گفتم نه ، دوباره رفتم تو رستورانش و گشتم تا پیداش کردم و ازش راجب اون مسأله سوال پرسیدم و جوابمو گرفتم و اومدم بیرون و واقعا به تمریناتی که استاد میدن ایمان دارم ،البته من محصولی تهیه نکردم و یا دوره عزت نفس و اینا ولی هر موقع از خدا میخوام رو یه موضوعی هدایت کنه که کار کنم دقیقا مثل یک دوره بهم الهام میکنه و هدایت میکنه تا تو اون مسیر قوی تر بشه باورهام و خیلی مثالای دیگه یا فوتبال چمن بزرگ که زمانی بازی کردم هیچکدوم از هم تیمی ها روشون نمیشد برن توپ بگیرن البته روشون نمیشد که خلاصه ترسهاییه که دارن دیگه که قبل بازی گرم کنیم و رفتم به راحتی توپ گرفتم از داورا و یا از تیم مقابل که میزبان بود ، و یک مثال از اعتماد به نفس و عزت نفس و نقشه انکار ناپذیرشون تو کسب موفقیت میزنم ، به من مربی زنگ زد و گف که یه هفته بعد بازی داریم با یه تیم دسته 3لیگ و گفتم حله و اونموقع سیگارم میکشیدم قشنگ یادمه حتی سیگار و قبل بازی کشیدم و رفتم اما اینا به کنار من چیزی که داشتم حتی تو یکی از هم تیمی هام ندیدم به غیره یکیشون و اونم خودباوری بود و اعتماد به نفسی بالایی که داشتم و انگیزه ولی خب فوتبال 11نفرس و یه تیم باید اتحاد داشته باشه نه دونفر و خلاصه بگم بهتون که یک ساعت تا تبریز شهر ما فاصله داره کوبیدیم رفتیم تبریز برا بازی و من زورم می اومد خلاصه وار بگم تمام نگرش تیم ما این بود که بریم ابرو مندانه ببازیم حداقل و من انقدر زورم میگرف دوس داشتم هم تیمی هامو از وسط بگیرم پاره کنم ، میگفتم بابا شما همش تو تمرینید ویژگیهاشونو بهشون میگفتم که تو شوتات اینطوریه یا پاسایی که تو میدی هیشکی نمیتونه بده و اینا ولی خب به قول استاد اونی که رو خودش کار نکرده من با یه ساعت حرف و صدساعت و یا صد سال حرف نمیتونم تغییرش بدم و خلاصه بعد کلی حرف زدن دیدم که اصن فایده نداره ،چون اینا فقط تو ذهنشون اینو باور کرده بودن که این تیم ماله لیگ و ما همت کنیم و کم گل بخوریم ، مثل مشکلی که تیم ایران داره و همشون فک میکنن تو جام جهانی تیم ها از یخ کهکشان دیگه ای اومدن و چقدر این اعتماد به نفس مهمه آخه ،حالا دم کیروش گرم این چند سالی که بود اعتماد به نفس داد به بازیکنا ، و آقا خلاصه که من با اینکه کلا یک ماه بود فوتبال از سرگرفته بودم از تمام اون هم تیمی هام بهتر عمل کردم که همش تمرین میکردن چون تو ذهنم این بود که اصن کسی جلو دار من نیست و بیشتر وحشی بودم که حریفم قویه و میتونم بیشتر از توانایی و پتانسیلم استفاده کنم و به والله قسم هافبک چپ بازی میکردم و یادمه انقد پوییدن که انگار من چندین ساله دارم بازی میکنم و اصن لب به سیگار و دود نزدم و یه توپ نتونستن ازم بگیرن بخدا جلو همونایی که میگفتن هافبک فلان و دفاع فلانه یه توپایی رد کردم که حتی نمیتونستن پا به پام استارت بزنن ، انقد که بهم برخورده بود و میخواستم ثابت کنم به هم تیمی هام که میشه و اونا تفاوتی با ما ندارن ، اونایی رو رد میکردم و دریبل میزدم و فرار میکردم که یارو فقط کارش فوتبال و هر روز تمرین بود چون من تو ذهنم نبود که من سیگاریم و چند ساله بازی نکردم و تازه یه ماهه دارم را میفتم نه تو ذهنم دقیقا این بود که حتی جنازمم بدون تمرین از اینا جلوتره ، شاید غرور باشه و انگیزه درستی نبود ولی خب بهم برخورده بود انقد که هم تیمی هام خودشونو باور نداشتن یعنی ناراحت نبودم ازشون تعریف میکنن ،از این کفری میشدم که اصن خودشونو هیچی حساب نمیکردن فقط به شوخی و طنز میگفتن کم بخوریم و از این حرفا و حتی با اینکه نیمه اول یک هیچ بردیم اما باوره که داره کارارو انجام میده و نیمه دوم 9یک باختیم و من اونجا فهمیدم که اعتماد به نفس یعنی چی و چه نقشی داره ، خدارو شکر با این فایل تونستم این مثالارو به خودم یادآوری کنم
مرسی که مطالعه کردین .
دوستون دارم .
سلام و عرض ادب
من یک اشکال بزرگ و اساسی که دارم دوست دارم خودم را مطرح کنم همش دلم میخواهد همه جا از خودم تعریف کنم هر چیز کوچک را با هیاهوی فراوان برای همه تعریف میکنم تا خودم را مطرح کنم حالا الان که یک کم رو خودم کار کردم سعی کردم این خصلت را کم کنم و بدون هیاهو زندگی کنم و این همه خودم را مطرح نکنم با این حال ایا برای فردی مثل من هم اگهی تبلیغاتی نیاز است .
ممنون میشم من رو راهنمایی نمایید من دوره عزت نفس را هم فراهم کردم دوازده قدم و روانشناسی ثروت 1و2 و اهمیت تضاد رو هم تهیه کردم و گوش دادم .
سلام به خدمت استاد عباس منش وخانم شایسته وهمه بچهها ی هم فرکانسی عزیز م این فایل برای من درس وپیام زیادی داشت واشاره واضحی به پاشنه آشیل من که قضاوت مردم وحرف مردم خلاصه من اصلا برای خودم زندگی نکردم فقط رضایت اطرافیان وقضاوت مردم برایم حرف اول و آخر را میزد ولی شکر خدا از زمانی که بااستاد بینظیر وفرزانه ام آشنا شدم کمی بهترم وگاهی برای خودم ارزش قائل میشوم کاری را می دانم درست است را انجام میدهم مثلاً بعداز سی سال به ساز همسرم رقصیدن واخرش هم نه او ونه خودم به رضایت قلبی نرسیدم .
وسرانجام به یاری خداوند عزیزم به تصمیم شجاعانه جدا یی رسیدم وبه یاری الله برسراین تصمیم هستم .ومتعهد بودن برای عمل به قوانینی که موجب افزایش عزت نفس وایمان در عمل میشود خدای عزیزم میلیارد ها بار شکرت شکرت شکرت که در مسیر درست زندگی هستم هرچند دراول راه هستم ولی این واین آموزش یقیناً مسیر صحیح درست زندگی کردن است خدای مهربان استاد عباس منش وگروه وسایت خداییش را برای ترویج توحید و یکتاپرستی تا قیامت محفوظ بفرما وبه خودم تبریک می گویم که راه راستی ودرستی را انتخاب کرده ام دوستتان دارم همه بچه های سایت وسپاس گزار خداوند متعال هستم در پناه خدا ی عزیز باشیم.
به نام یزدان پاک
درود بر استاد عزیز و مریم بانوی مهربان
درود بر تمام دوستان و هم فرکانسی های عزیز و دوست داشتنی
خدا را بسیار شاکرم که مرا در مسیری قرار داد که بتوانم با شناخت قوانین خودم را بهتر بشناسم و بتوانم با تقویت عزت نفس و عمل به دستورات و راهنمایی های استاد عزیز مسیر زندگی خود را تغییر دهم و نحوه صحیح زندگی کردن را بیاموزم.
بنده بیش از یک سال پیش به این مسیر هدایت شدم و با این گروه آشنا شدم و ابتدا با فایل های دانلودی و رایگان کار بر روی قوانین را آغاز نمودم.
حدود یک ماه پیش خانومم دوره عزت نفس را از سایت گروه تحقیقاتی عباس منش خریداری کرد و شروع به کار بر روی ساختن عزت نفس نمودیم که به لطف خدا و راهنمایی های استاد نشانه ها و تاثیرات دوره روز به روز در زندگی ما بیشتر و بیشتر شد و در کنار دوره عزت نفس با گوش دادن و کار بر روی فایل های رایگان نشانه ها یکی پس از دیگری در زندگی ما پدیدار شد و خداوند را بسیار شاکرم که من را به این مسیر هدایت نمود.
من ۱۲ سال از بهترین روزهای زندگی ام را با کار در کارخانجات گذراندم و با ترس از اینکه اگر از این کار بیکار شوم در تامین مخارج به مشکل بر خواهم خورد و به نوعی ایمانم ضعیف و باور کمبود درمن فراوان بود اما پس از آشنایی با استاد و دوره های ایشان و تقویت ایمان کار خود را رها نمودم و به جای اینکه عمر خود را برای رسیدن صاحبان کارخانه آرزوهای شان حرام کنم تصمیم گرفتم برای رسیدن خود به آرزوهایم تلاش کنم.
پس از آشنایی با استاد بدون هیچ درنگی قرارداد خود را با کارخانه تمدید نکردم و تصمیم گرفتم پای خود را از دایره امنی که ساخته بودم بیرون بگذارم.
در طول این مدت که از کارخانه بیرون آمدم شاید از نظر مالی پیشرفت چشمگیری نداشته باشم اما آرامش در زندگیم برقرار شد.
با توجه به باورهای اشتباهی که در رابطه با ثروت و به دست آوردن پول داشتم و در حال تغییر این باور ها هستم ایمان دارم که به زودی خداوند پول و ثروت را نیز در زندگی من سرازیر خواهد کرد.
به لطف خدا به مسیری هدایت شدم که توانستم برای خود دفتر املاک تاسیس کنم و کسب و کار شخصی خود را داشته باشم و روز به روز مشتریان بهتر و درآمدم بیشتر و بیشتر خواهد شد.
از استاد بسیار سپاسگزارم که توانستم با آموزه های ایشان بر ترس های خود غلبه کنم و در مسیر پیشرفت و موفقیت قدم بگذارم.
از خانمم سپاسگزارم که مرا در این مسیر کمک و همراهی کرد و در پستی ها و بلندی ها کنارم بود.
استاد عزیز و مریم بانوی مهربان به زودی از موفقیت های بیشتر و نتایج بهتر خود خواهم نوشت. به امید روزی که بتوانم از نزدیک شما عزیزان را ملاقات کنم.
بنام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم، مریم نازنین و همه همسفران
روز ۷۷ سفرنامه
استاد ممنونم که به ما با چیزهای ساده بهتر دیدن و بهتر فکر کردن رو یاد میدین. شما نگاه و طرز فکر مارو به گونه ای پرورش میدین که وقایع اطرافمون رو متفاوت ببینیم. مثلا با همین فایل ساده چه نکات کلیدی و ارزشمندی رو به ما آموزش دادین.
اینکه به حرف مردم اهمیت ندیم. با اینکه نقطه ضعف خیلی از ماها هست ولی نمیشه به این دلیل حرکت نکنیم. کار مدنظرمون رو انجام ندیم با این دید که مردم مارو چطور قضاوت میکنن. و حرف بهتر شما این بود که مردم به شما فکر نمیکنن اگر هم بخوان فکر کنن اهمیتی نداره. ما به این دلیل متوقف نمیشیم.
دوم رفتن به دل ترسهامون هست. بیشتر چیزهایی که ما ازشون میترسیم توهمی بیش نیست. مثال مسافرت خودتون به دبی و ضبط فیلم در بازار اونجا خیلی الگو و تحسین برانگیز بود. اینکه از دوستتون خواستین به عنوان یک فرد ثانی شمارو همراهی کنه ولی ایشون نتونستن فشار نگاه مردم رو تحمل کنن و کنار کشیدن. واکنش شما مثل همیشه کلاس درس هست. با خودتون فکر کردین اگر میخوام متفاوت نتیجه بگیرم باید متفاوت عمل کنم. ایمانی که عمل نیاورد رو نمیخوام. انگار با این شرایط فیلم گرفتن کار هرکسی نیست ولی من اون کس هستم. رفتین، برنامه ای که میخواستین رو ضبط کردین و روی سایت هم گذاشتین. درسته استاد جانم کار گروهی انجام دادن یه شرایطی داره که کاملا با کار انفرادی فرق داره و البته انجام کار به تنهایی امتیاز ویژه ای داره.
نکته مهم بعدی این بود که با هر امکاناتی که دارین در زمینه علاقتون شروع کنین. با بهانه اوردن و کمبودها رو پیش کشیدن هیچ کس به جایی نمیرسه. مثال ورزشکار فیلیپینی عالی بود که ایشون با چوب و چند ظرف پر آب تمرین میکردن و با استمرار به چنین مقامی رسیدن.
و بازهم یادآوری اینکه وقتی خداوند و جهان تعهد شمارو ببینه درهای بیشتری به روی شما باز میکنه و مثال صادق و حقیقیش خود شما هستین که با تعهد از دانشگاه بندرعباس شروع کردین و ادامه دادین و الان الهام بخش هزاران نفر شدین.
خداروشکر بابت وجود ارزشمندتون در این جهان که هم خوب زندگی میکنین و هم به بهتر شدن زندگی انسانهای زیادی از جمله خود من کمک میکنین.
آرزوی سلامتی و طول عمر براتون دارم.
سپاسگزارم بابت زحماتتون. بخصوص شروع دوباره سفرنامه 🙏🌺
بنام یگانه معمار هستی
.
سلام ،
روز 77 سفر ،
خداروشکر میکنم برای این روز خیلی عالی ،
خداروشکر میکنم برای این عشق الهی که در وجودم هست و حالم عالیه ،
خداروشکر میکنم برای اینکه من یک انسان خیلی عالی هستم و بسیار روی خودم کار میکنم و متعهد هستم .
خداروشکر میکنم که برای من حرف مردم مهم نبود هیچ وقت و همین هم باعث پیشرفت من شد .
ممنونم استاد عزیزم برای این فایل بسیار زیبا .
حرف مردم رو نباید مهم بدونیم وقتی که همه کاره خداست . همه چیز خداست باید فقط به اون توکل کنیم و کار درست رو انجام بدیم .
نوح وقتی در دل کوه کشتی ساخت حرف مردم براش مهم نبود ، برای ابراهیم حرف مردم مهم نبود که بتها رو شکوند . این مردم حتی در مورد پیامبر هم حرف میزدن و میگفتن جادوگره ، شاعره و … چیزی از پیامبر کم شد ؟
جالبه که امروز با همسرم داشتم در همین مورد صحبت میکردم و دیدم که فایل امروز هم در همین مورد هست .
ما باید از زندگیمون لذت ببریم و کار درست رو انجام بدیم و به دیگران عشق بورزیم و دوستشان داشته باشیم اما هرگز برامون مهم نباشه که چی میگن …
ممنونم استاد گلم که اینقدر زیبا سخن میگی ،
ممنونم از مریم جان برای این سفر عالی
ممنونم از همه ی افرادی که برای این سایت تلاش میکنند .
ممنونم از همراهان و اعضای سایت که کامنتهاشون بسیار زیباست و به من قوت قلب میدهد .
من برای تمام اتفاقات عالی در این سایت و تمام این آگاهی ها خداروشکر میکنم و تحسین میکنم این همه رخداد عالی رو .
این سفر زندگی من رو تغییر داد .
الهی شکرت …
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز ودوستان سایت .
مثل همیشه عالی بودید ونکته جالب این فایل برای من، عمل به تعهدی است که به خودتان داده بودید وحاضر شدید بعضی سختی هارا تحمل کنید مانند همان مثالی که در فایل زدید (مثال ضبط فیلم )به نظر من قدم اول برای تغییر آگاهی هست آگاهی از این که بهتر از اینی که هستیم می تونیم باشیم و قدم دوم همین تعهد می باشد تعهدی که به نحو عالی شما به آن پای بند بودید وتغییر ات زیادی در زندگی خود رغم زدید تعهدی که اگر نباشد حرکتی نخواهدبود یا اگر حرکتی باشد با رسید ن به یک مانع متوقف می شود تعهدی که لازمه ی موفقیت می باشد تعهدی که شاید بتوان گفت که علت عدم موفقیت خیلی ها در این مسیر عدم تعهد می باشد یا تعهد ضعیفی که با رسیدن به مانع یا دیر رسیدن به هدف از بین می رود به نظرم بزرگترین نکته ای که من از این فایل فهمیدم همین تعهد بود تعهدی که اگر نباشد موفقیتی هم در کار نخواهد بود
مثل همیشه عالی بودید متشکر م .
بنام خدا
سلام
روز۷۷ سفرنامه
خدایاشکرت بابت امروز
عزت نفس واقعا پایه ی همه چیزه، اگر من ثروت بخوام،اگرروابط خوب بخوام،اگر مهارت بخوام اگر ارتباط عالی باخداوند رو میخوام باید خودمو لایقشون بدونم اول بعد بخوامشون تا عزت نفس نداشته باشم چطوری اونا رو بخوام، واقعا این کمبود عزت نفس جلوی خیلی چیزا رو ازمون گرفته. توی این مثالی که استاد زدن راجع به این دختر خانمها اگر اینا عزت نفس نداشتن با این اندامهای معمولی امکان نداشت بیان جلو مردم برنامه اجرا کنن و اگر فکر امکانات خاص بودن اصلا شروع نمیکردن پس این دو مورد نشون میده اونقدر عزت نفس داشتن که حرف مردم براشون مهم نباشه و اونقدر عزت نفس داشتن که اقدام کردن و این مهمه نه چیزای دیگه. خدایا شکرت که روز به روز آگاهتر میشم به قوانین زیبات