قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن
    435MB
    36 دقیقه
  • فایل صوتی قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن
    34MB
    36 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

874 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1062 روز

    سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد و این خانواده هم فرکانس عباسمنش

    نمیدونم چطوری رقم خورد تمام این سال‌های زندگی انگار تمامش رو اومدم که اینجا به این درک برسم و معنای این قوانین رو درک کنم از بس که به تضاد خوردم از بس که ناکام موندم این راه انگار جواب همه سال‌های زندگیم بود 🤗

    به محض آشنایی با قوانین ورودیهام رو کنترل کردم دیگه به مادرم اجازه نمی‌دادم با حرفای منفی روزمو پر کنه شماره پیامکاشو رو مسدود کردم به من چه که برادر و دوست و فامیل چه می‌کنند و قربونش برم یه اتفاق خوب هم که نیافتاده بود فقط دو دقه احوالپرسی و والسلام

    شبکه خبر رو از منو حذف کردم با هزار ترفند جلوی تماشای اخبار همسر رو گرفتم زمانهایی که با بچه ها تنها بودم نمیذاشتم تلویزیون روشن باشه بیشتر با هم میریم دل طبیعت چقدر خوش میگذره

    هر جا توی هر جمعی من هندز فری گوشمه و فایلهای استاد رو گوش میدم از تمام جمعهای خاله زنک بازی کناره گرفتم

    خدا رو شکر میکنم که به چنین جمعی هدایت شدم

    روزهای اولی که به مسیر اومدم انگار نمیتونستم بخوابم فقط میخواستم ببینم داستان چیه که انقدر وجودم رو پرانرژی کرده یادم میاد اولین جمله ای که در من شکست این بود که همیشه به خدا میگفتم ای خدایی که هم دنیا مال توست هم آخرت به منی که نه دنیا رو دارم نه آخرت رحم کن(انقدر روی خودم کار کردم الان چند ثانیه مکث کردم تا به یاد بیارم دقیقا چی میگفتم) یهو انگار به خودم اومدم گفتم خوب همینو داری هی میگی که این وضعیتت شده بعد دیگه گفتم خدایا سعادت دنیا و آخرت رو شامل حالم کن

    اوایل تنش داشتم که ورودی‌ها رو کنترل کنم چون همشون نزدیکترین اعضا به من بودن که درکی از قوانین نداشتند و من به چشم خودم دیدم وقتی چشمِ دل بستس چطور آدمها حقیقت رو درک نمیکنن کورن و کرن و خدایا من آیه قرآن رو

    درک کردم، من راه خودم رو دارم بقیه راه خودشون ولی الان خیلی آرامم انگار با همه در صلح هستم خیلی راحت بحث رو در جمعشون باشم عوض میکنم😄 به مادرم میگم مادرِمن اگه اتفاقِ خوبی افتاده بفرما😄آخر شبها همسرم که میشینه پای تلویزیون و اخبار من با هندز فری میرم توی خلوت خودم فایل گوش میدم 🤗

    دو تا پسر دارم ی چهار ساله و دو ساله

    انگار درس زندگی بهم میدن در لحظه شادن گریشون فقط همون لحظست حال بد براشون معنا نداره با کمترین خوراکی بیشترین انرژی رو دارن یکیشون که لج باز تره با عصبانیت به خواسته هاش دیرتر میرسه یا شایدم نرسه اما اون یکی در کمال آرامش بدون صرف انرژی زیاد به خواسته برادرش با بهترین حس میرسه اصن خدایا در بچه ها انگار تمام معنای قوانین زندگی نهفتست🧑‍🤝‍🧑

    الان دیگه انقدر همه رو دوست دارم که بد و خوبشون مهم نیست بودنِ همشون از من این منِ الان رو ساخت که انقدر قوی دارم به راهم ادامه میدم و به قول استاد روی ریل خوشبختی افتادم🤩

    استاد بیداری خیلی کلمه مناسبی برای توصیف وضعیتمِ واقعا انگار بیدار شدم❤

    خدا رو هزاران بار شکر🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      زهرا علی عسگری گفته:
      مدت عضویت: 1517 روز

      سلام دوست عزیزم الان 4 بهمن 1401 هست و من این کامنت رو‌مبخونم و چقدر حال دلم رو‌خوب کرد ایول به همتت که بهای هدف رو دادی

      بهای رشد را

      چقدر خوب رشد کردی

      واقعا بچه ها کلی درس دارن برای ما

      تحسینت میکنم که آنقدر عزت نفس داری که اجازه نمیدی مادرت ورودی بد بده

      خدا رو شکر بابت این آگاهی ها

      و بابت کامنت قشنگت سپاس که حس و حالم را قشنگ تر کرد حال خوبم خوبتر و زیبا شد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    طیبه مزرعه لی گفته:
    مدت عضویت: 697 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای 3 مهر ماه رو با عشق مینویسم

    نترس

    هروقت دیدی نجوای ذهنت خواست بترسونتت ، تو منو به یاد بیار و تمام کمک هایی که بهت کردم از لحظه ای که تصمیم به تغییر کردی و از من هدایت خواستی تا به الان ،

    حتی قبل از آگاهیت هم بهت کمک میکردم

    ولی تو آگاه نبودی

    ولی الان آگاهی و میتونی آگاهانه توجه و تمرکزت رو به سمت ربّ و صاحب اختیارت برگردونی

    پس عزیز دلم نترس و نگران نباش

    منم که این ایده رو بهت دادم

    منم که گام به گام تو رو تو این مسیر هدایت کردم

    منم که دارم همه کارهای تو رو انجام میدم

    منم که قدرتمند ترین نیرویی هستم که تو بهش وصلی ، هر لحظه

    پس آرام باش و از مسیر لذت ببر، که من خوب میدونم چجوری مشتریا رو به سمتت روانه کنم ،خودمم، اون مشتری

    خودمم، اون انسانی که مشتاقه تا کارهای تو رو بخره ازت

    پس آرام باش عزیزم

    نمیدونم وقتی شروع به گفتن اینکه خدایا من برای رد پای امروزم چی بنویسم که قراره نوشته بشه و پر رنگ هست تا من درسشو بگیرم رو بهش میگم و سکوت میکنم

    به یکباره بهم میگه

    و انگشتام بی اراده پشت سرهم شروع به تایپ میکنن

    و بغضم میگیره

    چون دقیقا هر بار انقدر کمکم میکنه که نمیدونم چجوری این همه محبتش رو تشکر و سپاسگزاری کنم

    بی نهایت ازت ممنونم رب من

    امروز صبح ، من قرار بود که فیلم بگیرم از بافت گل سرا

    و تو کانال ایتا بذارم

    10 نفر عضو شده بودن

    یه لحظه ترسیدم گفتم من چجوری مدیریت کنم زیاد شدن

    وقتی دیشب از دوشنبه بازار رسیدیم خونه من برنج با کدو و سیب زمینی و پیاز سرخ کردم

    خواهرم گفت خسته هست و میره و قرار شد شامشو خواهر زاده ام ببره خونه شون انقدر خسته بود که از بازار برگشتیم ولی رفت همه آگهی هایی که چسبونده بودیم رو برداشت تا دیگه کسی تماس نگیره

    خداروشکر میکنم که همه کارامون به سرعت انجام میشه

    صبح که شروع کردم به فیلم گرفتن خندم گرفت گفتم ببین طیبه اولین باره داری آموزش ضبط میکنی

    خیلی جذاب بود برام

    حتی خودم فیلیمی که گرفتم رو چند بار گوش دادم و یاد حرف استاد عباس منش میفتم که میگفت ، خودم فایلای خودمو بارها گوش میدم

    وقتی صدای خودمو شنیدم خیلی حس خوبی داشتم گفتم چقدر تو صدای زیبایی داری و از خدا به خاطر صدای زیبام سپاسگزاری میکنم

    یادمه قبل آگاهیم اصلا از صدای خودم خوشم نمیومد چون اکثرا میگفتن صدات بچه گانه هست و من با شنیدن این حرفا از صدام بدم میومد

    تا اینکه نور خدا وارد زندگیم شد و من کم کم عاشق تک تک اعضای بدنم ،عاشق خودم ، عاشق صدای زیبام ،عاشق صورت زیبام ،عاشق صاحب این تصویر زیبا شدم

    صاحبی که وقتی تو آینه نگاه میکنم سریع میگم چقدر تو زیبایی زیبا رو و پشت سرش میگم همه این زیبایی ها از تو هست ربّ من

    ماچ ماچی من تو رو میگما

    و تو آینه نگاه میکنم و لبخند میزنم و بیشتر وقتا بلند میگم دوستت دارم

    وای که چقدر این حس و دوست دارم

    الان که دارم مینویسم تشک از چشمای قشنگ و زیبام سرازیر شده و نعمت داشتن آب در چشمم رو حس میکنم

    خدای من سپاسگزارم

    وفتی فیلم گرفتم و تو کانال نوشتم که هر کس آمادگی داره ساعت 12 بیاد و بهش کلف کاموا بدم تا کار رو شروع کنه

    من فیلما رو گرفتم و به توضیح دادن خودم گوش میدادم، کیف میکردم

    چون پیشرفتمو به وضوح حس میکردم که چقدر خدا کمکم کرده که من دارم آموزش ضبط میکنم

    وقتی کارم تموم شد و رفتم، یه حس ترسی وجودمو گرفت

    سعی کردم کنترل کنم خودمو

    وقتی رفتم حیاط مسجدمون ده دقیقه زودتر رفتم که خوش قول باشم و زودتر اونجا حضور داشته باشم

    دیدم یه خانم نشسته بود و گفت شما خانم مزرعه لی هستین بعد گفت اومدم که باهاتون صحبت کنم درمورد بافت

    وقتی نشست گفت من لیف میبافم و عروسک

    و گفت یه چیزی بگم بخند همسرم دیشب اومد و گفت برات کار پیدا کردم و یه آگهی زدن که قلاب بافی نیاز دارن

    و تو بلدی برو زنگ بزن ببین چجوریه

    و میگفت همسرم جاشو یادش رفته بود و من که رفتم نون بخرم دیدم و بهت زنگ زدم

    خیلی ذوق داشت و من دیدم خوب میبافه بهش گفتم کاموا میدم بهش که برام ببافه

    و بعد یه خانم اومد که یه دختر ناز کوچیک داشت و به اونم کاموا دادم و بعد یه خانم مسن اومد و به اونم کاموا دادم

    به 4 نفر کاموا دادم

    دوباره ترس برم داشت

    نجوای ذهنم مدام تکرار میکرد تو نمیتونی و چرا این کارو شروع کردی کارآفرینی فکر میکنی راحته ،خیلی سخته تو چجوری از پسش برمیای و مدام حرف میزد و میگفت که نکنه نتونی برسونی یا دیگه مشتریش نباشه

    نکنه دیگه نتونی بفروشی

    اینارو که میگفت من سعیمو میکردم تا جوابشو بدم و بگم من هیچی نیستم و توام هیچی نیستی

    خدایی که ایده فروشش رو بهم داده و تا اینجا همه کاراشو انجام داده ،خودشم از این به بعدش رو به راحتی برام انجام میده و میگه چیکار کنم و چه قدمایی لازمه انجام بدم تا فروشم بیشتر بشه

    بعدشم، به تو هیچ ربطی نداره بشین سر جات

    یادمه یه بار انقدر میگفت نجواهاشو که یهویی گفتم خفه شو

    ولی بعد گفتم نه من دختری نیستم که حتی به تو بی احترامی کنم و طلب بخشش کردم و گفتم تو هم از خدایی و باید احترام بذارم و البته تو هم رفته رفته خاموش میشی و این همه کمک های خدا رو که میبینی ، رفته رفته تو هم ساکت میشی و دیگه نجواهات قدرتی ندارن

    چون خدا گفته که هر کس سمت من بیاد صد در صد مثل من خواهد شد طبق سعی و تلاش و قدمی که برمیداره

    پس خدا هر لحظه کمکم میکنه

    تا تورو آروم کنه و خلع سلاح بشی

    من باید بندگیمو بکنم و باقی کارارو خدا خودش انجام میده

    من هی میگفتم و هی نجوای ذهن در طول روز میخواست با نجواهاش بترسونه منو که شرک بورزم به خدا

    ولی من تمام سعیمو میکردم تا به یاد بیارم و تکرار کنم که خدا چقدر زیبا و عالی تا اینجا برای من چیده

    پس من آروم باید باشم و قسمت خودمو که بافت این کارا هست رو انجام بدم و به کسایی که دارن برام میبافن خیلی خیلی با آرامش ادامه بدم و باهاشون همکاری کنم

    وقتی خودمو آروم کردم و البته خدا کمکم کرد تا آروم بشم

    شروع کردم به بافتن جوانه ها

    داشتم به یکی از فایلایی که مریم خانم شایسته، جدید تو سایت گذاشتن گوش میدادم که میگفتن از خدا خواستم مسیر رو برام هموار کنه

    منم گفتم خدایا چجوری این راهی رو که باید قدم بردارم و تو کارآفرینی که شروعش رو بهم گفتی راهم هموار تر بشه

    و گفتم خدایا من الان باید تا جمعه 100 تا گل سر ببافم الان جوانه هاشو بافتم ولی فقط یه روز تا جمعه هست من چجوری هم برسم تمرین کلاسی رنگ روغنم رو انجام بدم و گل سر ببافم

    تو ، راه همواری، که به سرعت و به سادگی کارام پیش بره بهم نشون بده

    همینجوری که داشتم صحبت میکردم و به خدا میگفتم بعد چند ساعت خانمی که بهش کلف داده بودم عکس فرستاد

    دیدم 13 تا پایه بافته خوشحال شدم خیلی خوب بافته بود

    بهش گفتم تا پنج شنبه میتونین برام ببافین گفت آره تا فردا میبافم

    وای منو میگی تو آسمونا بودم و خداروشکر میکردم

    که کارو برام آسون کرد تا من به تمرین رنگ روغنم برسم و حتی وقتی از خدا درخواست میکردم میگفتم خدایا من دلم میخواد بیشتر کار نقاشی رو خودم انجام بدم

    اگر قلاب بافی رو کارآفرینی شروع کنم تو راهشو و هموار بودن مسیر رو بهم بگو

    و خدا سریع برای من مسیر رو هموار کرد

    یه ذوقی کردم و از خدا تشکر کردم

    و شروع به بافت جوانه ها کردم

    ولی دوباره نجوای ذهن میخواست نگرانم کنه و یه لحظه نتونستم خودمو کنترل کنم ،گفتم من چجوری بفروشمشون ،الان شروع کردم یعنی میرسونم ؟ بعد دوباره نجوای ذهنم گفت اگه نتونی بفروشی چی؟

    خداروشکر میکنم که خدا سریع کمکم کرد تا من آروم بشم و به خودم تکرار کنم که خدا تا اینجا کمکم کرده بعد اینم کمکم میکنه پس خیالت راحت

    تو باید ،الان فقط گل سر بسازی و رنگ روغنت رو تمرین کنی و دیگه از این هفته شروع کن برنامه ریزی بکن که دیگه هر روز تمرین طراحی داشته باشی

    مطمئن باش که خدا صد در صد خوب بلده که کارشو چجوری انجام بده

    پس تو فقط باید بندگی کنی و آروم باشی

    و تقسیم کارهایی که انجام دادی با خدا ، یادت باشه

    بعد از ظهر خواهرم قرار بود بیاد و باهم بریم کوروش تا از اونجا خرید کنه و قبلا خرید کرده بود و گفته بود که 500 هزار تومان خرید داشته و بهش سیم کارت رایگان رایتل میدن و بهم گفت بیا یکیشو نخریدم تو بخر تا به کارت خوان بذاری

    وقتی اومد تا بریم گفت اول میرم بیرون ، دو تا خانم قراره بیان تا نمونه بدم ببافن بعد میام بریم

    یهویی دیدم بهم زنگ زد گفت طیبه بیا حرف بزن

    وقتی شنیدم صدای یه خانم رو دیدم عه این همون خانمیه که تو اردیبهشت ماه باهم جلو مدرسه وسیله میفروختیم

    من نقاشیامو و پفیلا میفروختم

    اونم گیره و گوشواره و چیزای دیگه

    بهم گفت دختر چیکار داری میکنی

    گفتم اینجوریه و گفت همه شو بده من برات میبافم و گفت من بلدم حتی عروسکم میبافم

    وقتی اینو گفت ادامه داد که دخترش شماره رو از آگهی برداشته و چند روز پیش بوده و تازه گفته به مادرش

    و به خواهرم که زنگ زدن ،خواهرم گفته بوده که دیگه نیاز نداریم ولی دخترش اسرار کرده که برای مادرم برداشتم میشه بیاد ببینین کارشو

    که وقتی اومده بود دیده بود که ماییم

    وقتی به همه این اتفاقا فکر میکنم چند تا سوال میاد

    و اولی اینه که برام جالبه

    من از وقتی شروع کردم به تغییر دادن خودم ،به طرز عجیبی اطرافیانم هم دارن تغییر میکنن

    و یا با پیشرفت هر روزه من اونا هم دارن پیشرفت میکنن ،انگار که وصل باشی به یه چیزی و اون حرکت کنه و پشت سرش هرچی که باشه با اون اولیه حرکت میکنه

    مثل یه قطار که واگناش به هم وصلن

    یه همچین چیزی رو حس میکنم

    و با دیدن پیشرفت من اونا هم به ذوق اومدن و حرکت کردن

    چون تا چند ماه پیش من و اون خانم جلو در مدارس کارامونو میفروختیم و بعد مدارس ، دیگه اصلا ندیدمش فقط دو سه بار تو ماه محرم دیدمش تو محله مون

    و ببین جهان هستی رو ، جوری خدا تغییر داد مسیرو، تا این خانم بیاد و برای ما قلاب بافی انجام بده

    نمیدونم واقعا هرچی با عقل ناقصم میخوام بفهمم این هماهنگیا و چیدمان خدا رو

    ولی نمیتونم بفهمم چی به چیه و چجوری میشه که با تغییر من مسیرمون جوری بشه که بقیه هم تغییر کنن

    منظورم اینه که مثلا همین خانم که بعد چند ماه اومد و قراره باهم همکاری کنیم و یا خواهرم و مادرم و ….

    حتی خودشم متعجب بود

    میگفت اومدم تا کار قلاب بافی بگیرم دیدم خواهرت هست متعجب شدم

    دختر چیکارا میکنی؟

    بعد قرار شد که باهم هماهنگ کنیم تا کار رو بهش بدم

    بعد خواهرم برگشت خونه و باهم رفتیم، من قرار بود برای همکلاسیم دو تا آینه دستی رنگ کنم

    و طرحشو رفتم چاپ کردم

    و برگشتیم سیم کارت بگیریم ، من میخواستم که شماره شو خودم انتخاب کنم که گفت نمیشه و به خواهرم گفتم نمیخوام برای خودت بگیر و خرید و اومدیم خونه

    با اینکه از صبح کلی کار داشتم ولی انرژیم زیاد بود و گفتم با کرفس هایی که از دوشنبه بازار خریدیم میخوام براتون کوکو سبزی با برنج درست کنم

    انقدر خوشمزه میشه

    رفتم بیرون تا سویق کندم بخرم

    و بعد که میرفتم نون بخرم ، خدا به دلم انداخت که نرو و برو نون باگت بخر و مسیرمو تغییر دادم و رفتم سویق گندم بخرم که وقتی خریدم دیدم روش نوشته سبوس گندم و گفتم حتما دلیلی داشته به جای سویق ،سبوس خریدم

    با سبوس گندم و کرفس ،کوکو سبزی درست کردم

    وقتی میرفتم نون بگیرم ، مدیر ساختمونمونو دیدم ،گفت شروع کردی کار درمنزل به آدما میدی انجام بدن

    گفتم بله

    و تحسین کرد

    امروزم روز بسیار بسیار زیبایی بود پر از درس و زیبایی

    و از خدا سپاسگزارم که کمکم میکنه تا قدم به قدم مدارهارو طی کنم و تغییر کنم در همه جنبه های زندگی

    برای تک تکتون بی نهایت زیبایی و شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت بی نهایت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    هلنا گفته:
    مدت عضویت: 2688 روز

    بنام خدای مهربان

    باز هم سپاسگذار خداوندم که به من فرصت داده تا یه فایل جدید رو باز کنم و آگاهایی جدید روزیم کرده از طریق این فایل و فرصت کامنت نوشتین دوباره و ثبت آنچه یاد گرفتم

    سپاسگذارم از استاد خوبم بخاطر این تهیه این فایلایی که هرگز کهنه و قدیمی نمی‌شوند …

    اول از همه تحسین میکنم این دندونای سفید و زیبا و سالم و صدفی استادو ک تو تصویر میدرخشن ..

    تحسین میکنم اون دوست خوبمونو و اون ایده ارزشمندشونو ک با همسرشون تصمیم گرفتن از طریق تشکیل گروهی دو نفره ثبت کنن اتفاقات مثبت و زیبایی‌های جهان اطرافشونو که بهترین راه هست برای خلع صلاح کردن نجواهای ذهن و بهترین خوراک و ورودی ذهن تمرکز بر اتفاقات مثبت خاطرات خوب گذشته و تمرکز روی خواسته ها و زیبایی‌های جهان اطراف هست

    بریم سراغ نکات ارزشمند و مهم این فایل

    🌸🌸🌸🌸

    در مورد نحوه اداره جهان توسط خداوند :

    خداوند یه سری قوانینی رو در جهان قرار داده و کل جهان بر اساس اون قوانین داره حرکت میکنه

    هرکس اون قوانین رو یاد بگیره و درست ازشون استفاده کنه میتونه زندگی خودش رو هرجور که بخواد رقم بزنه امکان نداره اتفاق دیگه ای بیفته ما خالق زندگی خودمون هستیم ما هستیم که زندگی خودمونو به هرشکلی که بخوایم به هرشکلی که بخوایم بوجود میاریم دیگع بعد ازین همه سال بعد از این همه دستاورد بعد از این همه اتفاقات عالی که برای استاد افتاده مثل روز روشنه همونطور که الان اونجا روزه ب همون شکل هم ایمان دارم که این خودمون هستیم که آگاهانه یا نا آگاهانه اتفاقات رو رقم میزنیم

    تحسین میکنم اون آپارتمان زیبا رو که مشرف به دریا هست …

    خونه رویایی منه … خونه ای ک بشه از پنجره ش دریا رو تماشا کرد واووووو هر چند که اگه دل خوش باشه اگر حال دل خوب باشه اگه وصل باشع آدم ب منبع اگه تمرکز آدم رو زیباییها و نعمتها باشه حتی خونه چند متری بندر عباس هم با اون شرایط میشه بهشت و …

    خدایا شکرت بخاطر اینکه یه همچین آدمی تو زندگیم هست و وجود داره که انقدر عالی داره عمل میکنه به قوانین جهانت

    توجه به نکات مثبت

    قانون اینجوری عمل میکنه که ما انسان‌ها با توجه به افکارمون با تمرکز به موضوعات مختلف ما یه سری از فرکانسا رو به جهان هستی ارسال می‌کنیم یعنی ما مثل یک دستگاه فرستنده هستیم که یک سری فرکانسها رو به جهان هستی ارسال می‌کنیم با توجه به افکارمون با توجه به کانون توجه‌مون وقتی که بتونیم افکارمون رو کنترل کنیم که تنها راه کنترل افکار کنترل ورودی های ذهنه ما میتونیم باورهامون رو اونجوری که دوس داریم بسازیم در مورد همه چی در مورد روابط در مورد ثروت در مورد سلامتی در مورد معنویت و همه چی …

    اگر ما بتونیم این کارو خوب انجام بدیم و تمرین کنیم و متعهد باشیم روی کنترل ورودی های ذهنمون روی ساختن باورهای قدرتمند کننده که فرکانس مناسبی رو به جهان هستی ارسال میکنه اتفاقاتی برای ما رخ میده شرایطی برای ما بوجود میاد که ما رو به خواسته هامون میرسونه حالا چه خواسته هایی که به زبون میاریم چه خواسته هایی که از طریق برخورد با تضاد و مسایل زندگی در درونمون متولد شده و خودمونم نمیدونیم که میخوایمشون

    وقتی که به این شکل عمل می‌کنیم وقتی ورودی هامونو کنترل می‌کنیم اتفاقات شروع میکنه بع تغییر کردن تو زندگیمون

    استاد یادشه که وقتی برای اولین بار شروع کردن ب درک این قوانین و عمل کردن میشست بمباران می‌کرد اولا وقتی ک استاد شروع کرد روی کار کردن روی قوانین یه سری آدما خودبخود یه سری آدم‌های نامناسب خودبخود حذف شدن از زندگی استاد بدون اینکه استاد کار خاصی بخواد بکنه این اتفاق افتاد بعضی وقتا هم استاد خودش تلاش می‌کرد یه سری افراد رو آگاهانه حذف کنه مثلا محیط زندگیش رو ببره به جایی ک کارش راحت تره برای تمرکز کردن یعنی همه چی کمک بهش شد ک بتونه محیط شو تغییر بده و یه سری افراد رو دیگه نبینه همه اینا زمانی اتفاق افتاد ک استاد تصمیم گرفت شروع کنه ب بمباران افکارش با باورهای درست با توجه بع نکات مثبت یعنی همین جوری راه میرفته تو خیابون و با خدای خودش صحبت میکرده که یکی از بهترین کارهای کنترل ورودی های ذهنه ! تو خیابون راه میرفته و به زیباییها توجه میکرده از چهره یک دختر زیبا کرفته تا ساحل دریا تا پرنده ها و .. توجه میکرده و بعد تو دل خودش تحسین میکرده و بعد خواسته هاشو توانایی هاشو کارایی که تونسته بوده انجام بده کارایی ک میتونه انجام بده میگفته به خودش و خدای خودش و سپاسگذاری میکرده بخاطر خانواده ش دوستاش و ….

    اتفاقی ک افتاد این بود ک استاد خیلی خیلی لطیف شده بوده روحش و تقریبا همیشه از ارتباط با خداوند و ازون نزدیکی ای ک ایجاد شده بوده اشک میریخته و بعدش اتفاقات خوب شروع کرده به افتادن

    پیشنهادهای کاری خوب و …

    شبکه های اجتماعی رو هیچوقت باهاش ارتباط برقرار نکردم

    درک نمیکنم اونایی ک تو شبکه های اجتماعی ان

    تلوزیون و ماهواره رو حذفش کردم

    اتفاق خوبی ک افتاد این بود ک دو سال استاد حقوق میگرفته و همینجوری کار میکرده رو باورهاش

    هم جهان بهش کمک کرده هم خودش این اراده رو در خودش بوجود آورده

    بعد مدتی ک آدم رو خودش کار میکنه تو یه مسیری قرار میگیره که وقتی ازون مسیر خارج میشه میفهمه

    همون احساس سپاسگذاری همون تمرکز رو زیباییها همون هرجایی ک میرفته استاد از غریبه ها یه برخورد متفاوت قشنگی رو میدیده و همونا براش عین بهشت بوده عین بهشت خدای منننن شکرت

    تو یه خونه معمولی تو بندرعباس با یه ماشین غراضه

    حتی پول نداشته کتونی پاره شو عوض کنه اما حالش عااالییی بوده عاللیییییی و اون حال عالییی وقتی ک یواش یواش اون آدم سیراب میشه ازون انرژی مثبت ، بعد اون همه سال افکار منفی شرایط منفی انگار بدن استاد روحش نیاز داشت ب انرژی خداوند 😭😭😭😭 وقتی ک کانون توجهشو کنترل کرد انقدر اون انرژی خداوند سیرابش کرده ک هیچ چیز دیگه ای نمیخواسته 😭😭😭😭😭 وایییی 😭😭😭😍 منم میخوامممم

    بعدش میگفته خدایا من اینو میخوام من میخوام تاثیر بزارم رو زندگی مردم حالا استاد هیچی نداشته نه پارتی داشته نه مدرک تحصیلی داشته نه هیچ چیز دیگه ای ولی 😭😭😭😭😭😍

    نشانه زیبای امروز من

    آره هلنا جان باید اتفاقات خوب را ببینی ، تایید و تحسین شان کنی و آگاه باشی که همین قانونی که اتفاقات کوچک را برایت رقم زده اتفاقات بزرگ‌تر را هم رقم میزند اگر با همین احساس رضایتمندی ادامه داده و اجازه دهی باورهایت قویتر و تکامل ات طی شود .

    رازش دیدن و تحسین نمودن نیکی های اطرافت هست رازش ادامه دادن به ماندن در احساس خوب است

    ایده ها و راهکار هایی که مسائل را حل و خواسته ها را محقق می‌کند آنهم نه با سختی بلکه با هدایتمان به چگونگی های ساده و قابل اجرا با امکانات همان لحظه مان و در مسیر مورد علاقه مان همیشه در ذهنی ساکت و آرام خانه دارد

    آرامش و سکوتی که با ایمان به نیروی پشتیبانی می‌شود که ما را خلق کرده و هدایتمان را بر عهده گرفته است

    خدایا شکرت

    استادم خیلی دوستت دارم و با تمام وجودم با تمام روحم با تمام قلبم با تمام سلولهای بدنم تحسین میکنم اینان و‌توکل و تعهد و تاثیر گذاریت تو زندگی هزاران نفر رو

    بمونی برام همیشه ♥️ یه روز میام و میبینمت الهی من قربون اون دندونای سفید و صدفیت بشم منننن

    ۲۱.۰۲.۲۰۲۱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2944 روز

    سلام به استاد عزیزم….استادم شاید شما برای خودت و برای دنیا ، تنها یک نفر باشی اما برای من یک دنیایی ، برای من خیلی بزرگی ، خیلی زیادی ، خیلی عزیزی ، اصلا نمیدونم بگم چی هستی ، کی هستی ، تو فرشته ای در لباس انسان ، تو مشعل همیشه روشن در تاریک ترین شبهای زندگی من هستی ….

    استاد میدانم چه میگویی … من هنوز به ثروت نرسیدم اما میدانم اشباع شدن یعنی چه …میدانم که انگیزه ات از ثروت بیشتر ، محکم کردن باورهای ماست ، میدانم که میخواهی دست ما را بگیری و با تاتی تاتی ، راه رفتن را به ما بیاموزی ، من بسیار به دستان تو ، به یاری تو ، به آفرین گفتن های تو ، به تشویق ها به ماشاالله گفتن های تو نیاز دارم ، استاد قدم هایت را برای توسعه جهان و رشد انسان ها ، محکم تر بردار که من و ما و هزاران نفر سخت به تو محتاجیم …

    استاد رسالت تو شاید نقطه شروعی داشت اما قطعا پایانی برای آن متصور نیست ، تو انتها نداری ، کسی که از آدم ، انسان میسازد ، تمام شدنی نیست ، تو هرگز تمام نخواهی شد ، تو کسی هستی که از من ، از من ، از من ، انسان دیگری برای خودم ، مادر دیگری برای بچه هایم و بنده دیگری برای خدایم ساختی …. استاد تو شاید حتی خودت هم ندانی که کی هستی یعنی شاید درجه بزرگی خودت را ندانی …. اما منی که با تو از قعر به سطح آمده ام ، منی که با تو از خاک جوانه زدم ، منی که بارها با فایل های تو گریستم ، منی که خدا را در کلام تو دیدم ….چه بگویم استاد …تو مرا با جهان آشتی دادی …تو دست مرا در دستان قدرتمند جهان گذاشتی

    ….استاد !!!!! سالها نماز خواندم و سجده کردم ، سجده های دوتایی و پشت سر هم ، اماااااااااا اولین بار با فایل تفسیر شعر پروین اعتصامی از زبان تو و با کلام تو به خاک افتادم ، گریستم ، از وفور نعمت و ناسپاسی خودم گریستم ، آن سجده ، واقعی ترین سجده زندگی من بود آن لحظه مخلص تر از همیشه بودم …استاد میبینی کی هستی ، فقط ببین و باش ….شاهد آدم شدن من باش….تو مرا سپاسگزار کردی….همیشه باش که یک جهان آدم ، منتظر انسان شدنند….یک جهان آدم منتظرند تا برای اولین بار واژه « باور » را از زبان تو بشنوند ….یک جهان آدم منتظرند تا تو باورهایشان را زیر و زبر کنی…..

    «زنده باد استاد عزیزم….»

    زنده باد خانم فرهادی عزیزم….

    زنده باد خانم شایسته عزیزم…..

    زنده باشند گروه تحقیقاتی عباس منش ….

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    عارفه گفته:
    مدت عضویت: 1208 روز

    به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید

    سلام دوستان عزیز امروز تجربه ای داشتم که دوست داشتم که با شما عزیزان دل به اشتراک بزارم.

    امروز 28اسفند هست و همان طور که میدانید دو روز آخر سال همه درگیر بشور و تمیز کاری و…

    و ما چون تو یک مجتمع 76 واحدی هستیم اگه برق بره آب هم قطع میشه چون پمپ آب از کار میفته ولی صبح من که بیدار شدم رفتم دستشویی برق بود ولی آب قطع بود(بعدا متوجه شدم دارند کنترل هارا درست میکنم) این یک ورودی منفی میتونست برای من باشه ولی با گریه خنده دار که بچه هام بخندند گفتم آب قطعه

    خلاصه گذشت و ما حالمون را خراب نکردیم تا آب اومد

    بعد ناهار قرار بود من و دوقلوها یکی یکی بریم حمامِ آخر سالی ولی چون اونا می‌خواستند فیلم سینمایی ببینند من گفتم من میرم 20 دقیقه از حمام نگذشته بود که اومدم شیر را باز کنم دیدم آب دیگه نماید (ورودی جدید برای حال بد)

    با توجه به اینکه من در حمام هم گوشی دنبالم میبرم که فایل های استاد را گوش بدم زنگ زدم همسرم گفتم تو گروه مجتمع باز اعلام کردند که آب قطع میشه؟؟؟ گفتند نه بهشون گفتم من تو حمامم آب هم قطعه گفتند حالا آبی نیست بتونی خودت را بشوری گفتم نه اونقدر. وحتما یه خیریتی هست و خدافظی کردم

    همبن طور که نشسته بودم داشتم به ابن فکر میکردم که خب الان میشه چکار کرد؟

    آب یعنی کی میخواد وصل بشه؟

    من تا کی تحمل کنم؟

    یا چطوری برم بیرون که بعد بیام دوباره؟

    و تو صدم ثانیه داشتم به این سؤالتی که جوابی براش نداشتم فکر میکردم

    و در جواب همه گفتم هرچیزی که از سمت خدا میاد خیره

    و گوشیم را برداشتم و رفتم تو روبیکا و وارد گروهی که برای خودم و خدا زدم شدم اسم گروهم من و خدا هست اونجا نوشتم

    ……

    سلام آرام جانم(خدا) من تو حمام هستم و آب قطع شده

    میدونم هرچیزی از سمت تو بیاد خیره

    و خداراشکر میکنم که خودم هدایت شدم به حمام نه بچه ها که آب بره اذیت بشند

    و ممنون که هر لحظه همراه منی

    میدونم اینجوری حسابی خیس میخورم و برای عید تمیز تمیز میشم

    عزیز جانم بیتاب خودتم

    اینارا من اونجا نوشتم( ساعت14:57)

    و بعد خودم را با گوش دادن فایل های استاد سر گرم کردم و متوجه گذر زمان نشدم تا اینکه گفتم با همین یک ذره آب تو تشت بدنم را بشورم و برم روی یه ملافه بشینم و یه جیزی دور خودم بگیرم تا آب بیاد

    کاسه آخر آب را داشتم می‌ریختم که آماده صدا زدن دخترم بشم بگم فلان چیز را بیاره دورم بگیرم…

    یهو از لوله آب صدای هواگیری آب اومد و آب وصل شد

    منو می گید زبونم بند اومده بود و اینجور وقتا صورتم پراز لبخند میشه.. تو دلم گفتم دلبرم آخه من چی بگم آخه با این کارهات و دلبری هات کی به چشم من میاد

    بعد رفتم تو گروه نوشتم

    مرسی جان دلم آب اومد (ساعت15:14)

    حالا من میتونستم با ورودی های اشتباه حال خودم را خراب کنم

    مثل

    واااااییییییی خدا من که شانس ندارم اون از صبح اینم از حالا

    کُشتم خودم را بعد این چند روز کار خواستم یه حمامی برمه وَعَععععَ

    تلفن بزنم همسرم اونم سر کار عصبانی کنم بگم ابن چه وضعیه من تو حمام و آب قطعه و داد و بی داد کنم

    بچه هام را بیرون حمام مضطرب کنم از داد و بی داد هام و اونا راهم کلافه کنم

    و

    و

    و

    ولی به جرات میتونم بگم بهترین حمام زندگیم بود اونم برای سال جدید اصلا بدنم جااان گرفت انگار دونه دونه میکروب و کثیفی ها رفتند و وجودم آرام گرفته بود اینو وقتی زیر دوش بودم متوجه میشدم و هزاران بار خداراشکر کردم و باز برای نعمتی چون آب ازش تشکر کردم

    و خدا….

    ناب ترین لیلی دنیای من است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    حدیث گفته:
    مدت عضویت: 1799 روز

    سلام دوستای خوب و هم فرکانسی من….

    این پیامی ک الان اینجا کپی میکنم همین الان توی واتس اپ برای درک بهتر کنترل وردی ها ب دوستام گفتم

    یچیزی درونم گفت پیام هاتو اینحا هم کپی کن

    کنترل ورودی کلیدی ترین قسمت داستانه

    اگه وروی هاتو کنترل نکنی کارت خیلی سخت میشه

    اگه مثل ادمای عادی جامعه همه چیزو میبینی تو اخبار و اینستا و اطراف و ….

    پس اینو بدون کارت خیلی سخته …

    چون همزمان ک داری رو ذهنت کار میکنی ک تقویتش کنی راه رو باز گذاشتی تا ی سری سرباز وارد میدون بشن ک بخوان تو رو نابود کنن

    و تو باید انرژیتو بزاری برای جنگیدن با اونا

    و انرژی هات نشت پیدا میکنه

    تازه اگه موفق بشی باهاشون بجنگی ی راه سخت رو رفتی

    در حالی ممکنم هست تو این جنگی ک راه انداختی پیروز نشی و حست بد بمونه

    پس این جنگ رو تو ذهنت راه ننداز

    یا ب عبارتی پیشگیری کن چون بهتر از و راحت تر از درمان است

    احازه نده هر چیزی ب ذهنت ورود کنه ک بخدای باهاش بجنگی

    فقط چیزایی ببین ک میخوای برات اتفاق بیوفته

    اینجوری مدام حست خوبه

    و موندن تو خس خوب باعث میشه اتفاقی ک میخوای برات بیوفته🥰🍁🍂

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 2321 روز

    استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم سلام.

    امروز نهمین روزی هست که از زمانی که به فایل«قدم های عملی برای کنترل ورودی های ذهن» گوش کردم میگذره.

    اون روز خیلی آشفته شده بودم و کنترل ذهنم واقعا برام سخت بود، و وقتی دکمه ی هدایت سایت رو زدم به فصل سوم سفرنامه هدایت شدم که شروعش با این فایل بود…

    اینقدر اتفاقات شگفت انگیز برای من از لحظه ی گوش کردن به این فایل افتاد، که نتونستم کامنت نگذارم و از معجزات این فایل فوق العاده ارزشمند بگم…

    استاد یه جایی داخل فایل میگین که من از لحظه ای که شروع کردم روی خودم کار کردن همه چیز عوض شد، مردم با من جور دیگه رفتار میکردن، بهم محبت میکردن، حتی غریبه ها! گفتین وقتی روی خودت کار می‌کنی نشونه ها میان، مثل یه نامه ی جدید که قبلاً نمی‌اومده، نونوا بهت نون خاشخاشی میده و پولشو نمیگیره و….گفتین روحتون لطیف شده بود و از رابطه ی عاشقانتون با خداوند همیشه اشک می‌ریختین ❤️🥺

    حالا نتایج من:

    استاد من دانشجو هستم و داخل خوابگاهم.. از همون شبی که من به این فایل گوش کردم، رفتار بچه ها با من جور دیگه ای شد..حتی حراست که به همه گیر میده اینقدر با من با محبت برخورد می‌کنه که همه تعجب میکنن! اصلا نه گیری نه هیچی..تازه بهم میگن صبح بخیر و موفق باشی و برام دست تکون میدن ❤️

    همون شب دوستم رفته بود سلف که برام غذا بگیره، گفت مریم تو چقدر شانس داری، بیا برات یه عالمه خیارشور اضافه گذاشتن! تازه یکیشم ما خوردیم!❤️😂

    از فرداش هی بهم گوجه ی اضافه و… میدن! و الان هم رفتم سلف برای صبحانه، کلا بهم یه وعده غذای اضافه غیر از غذای خودم دادن😂❤️ مسئولش گفت بیا عزیزم بزار بهت فرنی هم بدم بخوری نوش جونت. با اینکه من اصلا رزرو نکرده بودم و قاعدتاً اونها باید اون غذاهارو با قیمت بیشتر میفروختن، ولی به من مجانی دادن❤️ اصلا محبت خااالصن💕🥺

    استاد من اصلا کاری به کسی ندارم و با خدای خودم صحبت میکنم و از عشقش لبریز میشم❤️🫂✨ اون خودش حواسش به من و همه چی هست❤️

    دوستانم با اینکه مدت زیادیه پیش هم هستیم، یکی دو روز بعدش بهم پیشنهادهای کاری دادن که همینجا داخل خوابگاه خیلی راحت میتونم انجام بدم و لذت ببرم. حتی با عشق گفتن که حاضرن هرکاری میتونن برام انجام بدن تا من این کسب و کار رو راه بندازم❤️

    الان ساعت ۹صبح روز یکشنبه ۳۰آبان ۱۴۰۱ـه؛ اوضاع روحی مردم و کشور مشخصه…ولی من آخر هفته دارم با دوستام میرم تور! از وقتی شما رفتین سفر به دور آمریکا و من اون چاله های جوشان رو دیدم و عاشقشون شدم، هی پیشنهاد سفر و گردش میاد، درحالیکه اصلا قبلاً نبود استاد! من بار اولمه که دارم میرم❤️

    پول و شرایطش هم خیلی راحت و طبیعی، انگار که از قبل برنامه ریزی شده برام جور شد!❤️

    صداهای ناشناخته ای که از لپ تاپم میومد خودش درست شد😂❤️

    سوالات درسی و فنی که داشتم به شکل معجزه آسایی به آسانی حل دارن حل میشن❤️

    فایل های سفرنامه به طرز معجزه آسایی هماهنگ هستن با سوالات ذهنی و زندگی من در اون روز❤️

    و البته دوستان فوق العاده و دوست داشتنی دارم که رفتارشون با من صد برابر بهتر شده، و البته من از اونها رهاتر..❤️

    تازه استاد دوست های جدید هم پیدا کردم که بهانه های بیشتری برای تحسین دستم میدن! اینقدر که فوق العاده و باهوش و منطقی هستن…من اصلا قبلاً نمی‌دونستم چنین ویژگی های شخصیتی هم میشه داشت! و خواسته هام در روابط واضح تر شدن. خدایا شکرت❤️

    داخل فایل میگین باید همین نشانه هارو ببینی و تائید کنی. و تا جایی که از تو ساخته هست، به زیبایی ها توجه کنی. طبق قانون اتفاقات خوب دیگری میفته که حول مدار فعلیت هست. مثلاً یک پله-دو پله بالاتر یا پایین تر از مدار الانت. تو به هرکدوم توجه کنی به همون سمت هدایت میشی.

    نمیتونی یه دفعه از نقطه ی صفر برسی به نقطه ی هزارم…وقتی نتایج خوب میان نگو اینا که چیزی نیست، اینا که کوچیکه و… به جای این حرفا ازشون لذت ببرم و خدارو شکر کن، خود به خود وارد مرحله ی بعدی میشی، و موفقیت های بیشتر و بهتر خیلی روان و آسان وارد زندگیت میشن.

    بعد به خودت میای و میبینی کلی پیشرفت کردی، بدون اینکه زحمت و سختی بکشی. همه چیز خیلی راحت برات اتفاق افتاده 😍❤️

    استاد میخواستم بگم با اینکه اون موقع خیلی سخت بود، ولی من از گل‌های کنار حیاط خوابگاه، صدای پرنده ها، گیاهان و درخت‌های زیبای کنار دانشگاه شروع کردم. سعی کردم مو به مو به آنچه که شما میگین عمل کنم و اتفاقات واقعا سریع تغییر کردن! و من الان دلایل بیشتری برای شکرگزاری دارم.❤️

    استاد عزیزم…نمیدونین چقدر از شما سپاسگزارم که چنین آگاهی های ارزشمندی رو با سخاوت با ما به اشتراک میگذارین ❤️

    عاشقانه دوستتون دارم❤️🫂

    همینطور شمارو خانم شایسته ی عزیزم❤️🫂

    همیشه در پناه خداوند، پر از سلامت و عشق و ثروت و آرامش باشین🫂❤️✨

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      علی شهناز گفته:
      مدت عضویت: 1158 روز

      سلام هم فرکانسی عزیز

      چقدر تحسین برانگیز هست نظر شما چقدر من یاد گرفتم و چقدر باورهای خوبی ساخت برام خیلی برام باور داد نظر شما که منم از همین موردهای بسیار کوچیک شروع کنم ایمان منم قوی تر کردید که منم شروع کنم سپاسگزارم از شما که تجربه خودتونو در اختیار همه گذاشتید تعهد منو زیاد کردید الهی شکرت تحسینتون میکنم سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    Asudeh گفته:
    مدت عضویت: 3350 روز

    سلام استاد عزیزم

    در متن کلام شما چندین نکته ی ظریف بود که… چطور برنامه رو قطع کردی و دوباره ادامه صحبت کردید…

    بله استاد کلام شما با همه وجودتون جاری شد و چقدر اثر بخش واقع شد و انگاری یکی داره (برای من در این 19ماهی که با شما آشنا شدم) مراحل رشدم رو یکی یکی بهم یادآوری می کنه و مثل یک فیلم داره از جلوی چشمانم می گذرد.

    و چقدر زیباست آن زمانی که تک و تنها داری با خدای خودت صحبت می کنی

    و چقدر آرام بخش است زمانی که خود هستی و خالق خودت.

    و چقدر لذت بخش است که با هیچ چیز قابل قیاس نیست این لذت…

    تازه دارم می فهمم که خداوند ازم می خواسته که آرام بشم و آرام بگیرم و بهم نعمت هایش را سرازیر کنه.

    تازه دارم می فهمم که هیچ وقت خداوند نعمت هایش با عجله و اضطراب و نگرانی نیست.

    تازه دارم می فهمم باید اول و اول و اول آرام بشیم و بعد توقع نعمت کنیم.

    چون خداوند همیشه عاشق ماست و از کسی که در عالم وجود هست ما رو بیشتر دوست داره.

    دوستان از قدیم گفته اند: این حلوای تنترانیست تا نخوری ندانی

    استاد عزیزم هرآنچه خوبی در دوعالم هست خداوند از لطف و احسانش نصیب شما کند.

    عزیزم همیشه عالی و عالی تر باشی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      علی زارع گفته:
      مدت عضویت: 2943 روز

      درود بر شما جناب آسوده عزیز و خوش کلام

      خوشحال و سپاسگزارم که کلمه های ثبت شده شما رو میخونم

      و چقدر حس و حال و تجربه آشنایی رو تو حرفاتون دیدم ؛ که انگار برای خودم هم همینجوریا بوده و هست

      دم شما گرم

      از خدا میخوام هر روز بیشتر از روز قبل موفقیتها و ثروت وآرامش و خوشبختی بیشتری به سمتتون جاری باشه

      و لذتتون از انسان بودن و زندگی تو این دنیا بیشتر و بیشتر بشه

      خوش باشید :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Asudeh گفته:
        مدت عضویت: 3350 روز

        دوست عزیزم آقای زارع

        از محبت شما بسیار سپاسگزارم

        امید داریم همانگونه که خداوند لذت اشک شوق ریختن را به ما چشانده، هر روز و هر روز بیشترش کنه و این لذت رو با هیچ چیزی نمی توان مقایسه کرد.

        هرآنچه خوبی در دو عالم هست برا شما از خداوند کریم درخواست می کنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      اندیشه افشین گفته:
      مدت عضویت: 2944 روز

      سلام جناب آقای آسوده

      دیدگاه شما واقعا زیباست بخصوص آنجا که گفتید خداوند در دادن نعمت هایش عجله نمی کند ، این نشانه برنامه ریزی و ساختار جهان بر پایه اصل فراوانی ست….

      حق با شماست ، قطع شدن فیلم نکات حسی و دَرْکی زیادی داشت ، من با قطع شدن فیلم گریه کردم … همه ما در اون لحظه حس مان گره خورد هرچند گفتنی نیست اما نشانه هم فرکانس بودن و هم پارچگی بچه های نازنین این سایت است….

      برایتان آرزوی موفقیت و سلامتی از درگاه خداوند منان خواستارم….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Asudeh گفته:
        مدت عضویت: 3350 روز

        دوست عزیزم افشین

        از لطف شما بسیار سپاسگزارم

        دوستان اشک ریختن تنها چیزی است که خالص است همانطوری که خداوند در قطره اشک شفافیت و لطافت قرار داده است. و انصافا اون لحظه بالاترین و قوی ترین فرکانس است. و یقین دارم این تجربه را خیلی از عزیزان لمس کرده اند.

        هرآنچه خوبی در دو عالم هست برای شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1985 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    خدایا شکرت دوباره بمن فرصت داد تا بیام تمرکز کنم به نکات مثبت

    و در مورد نکته‌ای که استاد گفتند با خودم و خدای خودم حرف بزنم

    « پول و ثروت بموقع بهتون داده میشود فقط کافیه ایمان خودتون رو حفظ کنید و باورهای تون رو درست کنید »

    پول و ثروت مثل اکسیژن تو هواست

    چطور برای نفس کشیدن ما زور خاصی نمیزنیم و بصورت کاملا طبیعی بدون اینکه اگاه باشیم و یا حواسمون باشه داریم نفس میکشیم ؟

    چون تو این مورد اصلا هیچ مقاومتی ذهنی نداریم و باور داریم خوب هوا همه جا هست و طبیعی که ما باید نفس بکشیم

    و تازه اگر هم کسی باشه نتونه نفس بکشه ما تعجب میکنیم و این سوال برامون پیش میاد چرا اون بنده از این نعمت که همه جا هست چرا استفاده نمیکنه!!!؟؟

    و تو جواب به سوال میگیم حتما خودش مشکل داره

    شاید بدنش ایراد داره که نمیتونی راحت نفس بکشه و این نعمت رو دریافت کنه

    خوب پول و ثروت هم مثل اکسیژن تو هواست

    پول و ثروت بصورت کاملا طبیعی تو کل دنیا بی‌انتها و نامحدود وجود داره

    و به اندازه همه حتی بیشتر از نیاز کل انسان تو دنیا وجود داره

    که تازه هر سری بر مقدارش افزوده میشه

    و اگر من نمیتونم پول و ثروت رو دریافت کنم بخاطر منه و ایراد از منه و من هستم که مشکل دارم

    حالا مشکل از کجاست؟

    مشکل از ورودیهاست مشکل از افکار و باورهای توست که نسبت به ثروت داری

    همان طور که برای نفس کشین و دریافت اکسیژن لازمه که تو ورودی دهان یا بینی رو باز بذاری تا این نعمت ( اکسیژن ) رو بتونی دریافت کنی

    که نتیجه‌اش اینه که بتونی بدن سالم و شاداب و پرانرژی داشته باشی که هر کار فیزیکی باهاش انجام بدی

    بنابراین برای دریافت ثروت

    تو باید دروازه اصلی ورود افکار ثروتساز به ذهنت رو باز کنی و خوراک و غذای مناسب در مورد پول و ثروت به افکارت بدی تا خوب و حسابی تغذیه کنه و از اون طرف انرژی و فرکانس مثبت به جهان هستی ارسال کنه و نتیجه دریافت ثروت و نعمت تو زندگی واقعیت خواهد بود

    حالا چطور میشه ورودی خوب به ذهن خودم بدم؟

    یکسری باورهای درونی رو باید در خودت تقویت کنی

    مثل:

    *اینکه خودت رو لایق ثروت بدونی

    *اینکه خودت رو دوست داشته باشی

    *اینکه برای خودت ارزش قائل بشی

    *اینکه بدونی دنیا پر از ثروت و فراوانی

    *اینکه باور داشته باشی تو میتونی بینهایت ثروت بدست بیاری اینقدر پول و ثروت بدست میاری که اصلا نمیتونی به حساب بیاری و بشماریش

    *اینکه خودت رو خالق و توانمند بدونی

    *اینکه بدونی هر چقدر ثروت بدست بیاری نزد خداوند انسان محبوبتری میشوی

    *اینکه بدونی انسانهای ثروتمند روی زمین محبوترین انسانها نزد خداوند هستند و خداوند به اونها نگاه ویژه و مثبتی داره

    *اینکه بدونی تو هر چقدر ثروتمند باشی میتونی خوب و عالی زندگی کنی و از اون طرف کاری کنی جهان جای بهتری برای زندگی باشه

    *اینکه بدونی تو هر چقدر ثروتمند باشی میتونی به خیلی از انسانهای روی زمین خدمت کنی و با ثروتت کاری کنی اونها خوب و عالی زندگی کنند

    *اینکه بدونی ثروتمند شدن معنویترین کار دنیاست

    مهم اینه که بارها بارها این باورها رو تکرار کنی و بذاری وارد ذهنت بشن

    و به نشانه‌هایی که در مورد ثروت وارد زندگیت میشه توجه کنی و ایمان داشته باشی و توکل کنی و حرکت کنی و ادامه بدی تا فرکانسهات حسابی قدرت بگیرند

    اون وقته که قانون کارش رو خوب بلده و تو رو به هر خواسته‌ای که داشته باشی میرسونه

    استاد بینهایت ازت سپاسگزارم بابت اینکه اینقدر خالصانه این اگاهی الهی و با ارزش رو در اختیار من قرار میدید تا در مسیر اسفالته جنگلی قرار بگیرم و سوت زنان قدم بزنم و از نعمتهایی که سمت من هدایت میشه لذت ببرم

    🙏🙏

    خدایا سپاسگزارم بابت اینکه هدایتم کردی و جوابهای خوبی به سوالاتم دادی

    که نتیجه‌اش تمرکز به نکات مثبت و دادن ورودی مناسب به ذهن و قرار گرفتن در مسیر درست و در اخر دریافت ثروت و نعمت از سمت خودت تو زندگیم خواهد بود

    انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید شاد ، سلامت ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    تا تمرکز بر نکات مثبتی بعدی

    فعلا

    یا حق

    🙏🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3918 روز

    سلام استاد عزیزم

    نمیدونید بعد از دیدن این ویدیو چقدر به خودم افتخار کردم که شاگرد شما هستم و تو مسیر زندگیمم با شما آشنا شدم.

    استاد عباس منش یکی از دوستان تو این مسابقه از من پرسیده بود چه نتیجه ای گرفتید و من صبر کردم که مسابقه تموم بشه که هم جواب ایشون رو بدم هم از دوستانی که به من در این مسابقه رای دادن و اظهار لطف داشتند تشکر کنم و جوابم رو تو یه فایل ورد آماده کرده بودم که بعد از پایان مسابقه برای ایشون بفرستم. اما داخل اون جواب به 2 نکته ای اشاره کردم که شماهم تو این فایل اشاره کرده بودید و پس از شنیدنش واقعا به خودم افتخار کردم و به خودم گفتم که دارم مسیر رو درست میرم.

    .

    اما سوال دوستمون این بود:

    {{دوست خوبم آقای ملک از دیدگاه جالبتون حس خوبی به آدم دست میدهد دلم میخواهد بدونم شما که اینقدر خوب موشکافی میکنید آیا به نتایج حیرت آور. رسیده اید یا هنوزم ؟}} لینکش هم در زیر ببینید:

    https://abasmanesh.com/fa/when-do-i-achieve-to-my-desire/comment-page-14/#comment-267574

    .

    اما جوابی که میخواستم براش بذارم رو اینجا میذارم که بقیه دوستان استفاده کنند:

    اما جواب من:

    ? ?? سلام کاناز عزیز

    ممنونم که نظرم رو خوندی. اما در جواب سوالتون باید بگم که هرکسی از نتیجه یه تعریفی برای خودش داره، بعضی ها دوست دارند نتیجه ی مالی بگیرند، بعضی ها دوست دارند تو روابط نتیجه بگیرند، بعضی ها دوست دارند نتیجه ی علمی بگیرند، بعضی ها دوست دارند آرامش براشون نتیجه ی نهایی باشه و هزاران نتیجه ی دیگه….

    اما نتیجه ای که من دنبالش بود به ترتیب الویت اینها بوده: اول آرامش، دوم علمی، سوم ثروت

    دوست خوبم وقتی شما این سوال رو پرسیدی یاد یکی از اولین نظراتم تو سایت افتادم که تو صفحه ی خرید کتاب صوتی راهنمای درون گذاشته بودم و رفتم اون رو خوندم. البته الان اون نظر تو سایت نیست چون دیگه اون کتاب رو نمی فروشتند ولی من تو آرشیو خودم دارم و اون نظر این بود:

    اینم لینک عکس نظرم:

    http://s9.picofile.com/file/8317811268/rahnama.png

    .

    کاناز عزیز اگه دقت کنی تو اون نظری که من نوشتم می بینی که زیر یه قسمتی رو با رنگ قرمز خط کشیدم و اون این بود “”گاهی اوقات سختی های این دنیا اونقدر بهم فشار می آورد(miyavord) که با خودم میگفتم خدایا منو چرا یه چیز دیگه خلق نکردی! مثلا پرنده یا اسب یا یه چیز دیگه! که این همه سختی نکشم!” یعنی میخوام بگم ببین اون زمان برای کنترل ورودی هام چه دیدگاهی داشتم و چقدر آماتور بودم و اونها رو مقایسقه کن با جوابی که برای این مسابقه و سایر مسابقات و نظراتم نوشتم و خودت میبینی چقدر پیشرفت کردم. به نظرت این نتیجه ی خوبی نیست که به آرامش رسیدم و خودمو بهتر مدیریت میکنم؟

    کاناز عزیز من هم میتونستم مثل خیلی های دیگه برم سایت و کانال بزنم و مدرس علوم موفقیت بشم و از این راه کسب درآمد کنم ولی هدفم این نبوده چون اولا باور دارم بی نهایت راه برای موفقیت و ثروت مند شدن وجو داره و ثانیا وقتی کسی مثل استاد عباس منش هستند و این همه زمان و عمرشون رو صرف کردند و محصولات خوب و جامعی دارند دیگه نیاز نیست من برم این کار رو بکنم (این کار مثل این میمنونه که یه نفر (X) از خدا بخواد ملکی رو به اون بده که به هیچکس چه قبل از اون و چه بعد از اون این ملک رو نداده باشه درصورتی که همه ما میدونیم که قبلا حضرت سلیمان چنین خواسته ای رو از خداون داشته و خداهم این خواسته رو براش اجابت کرده و اگه خدا بخواد خواسته اون فرد (X) رو اجابت کنه پس خواسته ی حضرت سلیمان این وسط چی میشه!!). دلیل سوم اینه که من میترسم با این کار شاید باعث گمراهی آدما بشم. خیلی از دوستان که پیشرفت من رو دیدن به من گفتند که تو چرا شروع به آموزش این مباحث نمیکنی و جواب من این بوده که من این آموزش ها رو یاد میگیرم که عمل کنم و نتیجه بگیرم نه اینکه بخوام ازش پول درآرم یا ادا دربیارم. خلاصه میخوام بهت بگم که اگه میخواستم نتیجه ی مالی خیلی بزرگی بگیرم از طریق این کار میتونستم و صد درصد مطمئنم که میتونستم ولی من چشم انداز و هدف بزرگتری دارم.

    .

    نتیجه ی بعدی که من از این آموزشها میخواستم بگیرم پیشرفت علمی بوده که خدا رو شکر خیلی خوب بوده یعنی چون آموزشهای استاد عباس منش رمز خاصی نداره در تمام زمینه های مختلف جواب میده به شرطی که آمادگی شو داشته باشید. و برای من در زمینه ی علمی جواب داده، من در زمینه ی علمی خیلی پیشرفت کردم به طوری که یه استاد از دانشگاه موناش استرالیا و یک استاد از دانشگاه کارولینای جنوبی آمریکا به من ایمیل زدند که برای دوره دکتری دانشجوی اونها بشم و همکاری کنیم و تمام هزینه های تحصیل و اقامت هم رو قبول میکردند چون مقالاتم رو دیده بودند ولی چون من هدف بزرگتری داشتم با درخواستشون موافقت نکردم. استاد این دقیقا مصداق بارز اون حرف استاد هست که میگه وقتی در جهت علایقت قدم برمیداری موفقت هزاران قدم به سمت تو قدم بر میدارید.

    دوست خوبم من هدف بزرگی انتخاب کردم و بهای تمام سختی ها و زخم زبون ها و مسخره شدن هاشم قبول کردم بپذبرم چون با این کار برای تمام کسانی که من رو میشناسند میتونم الگو بشم و باعث حرکت اونها بشم. شخصتی که از رسیدن به هدفها بدست میاری و الگویی که برای دیگران میشی خیلی مهمتر از خود اون هدفه. البته خبر خوب رسیدن به این موفقیت هام رو در آینده ای نزدیک به شما و سایر دوستان میدم تا انگیزه ای باشه برای همه ی دوستان.

    .

    در پایان از شما و تمامی دوستانی که در این مسابقه و در مسابقات قبلی نظر من رو خوندن و رای دادند و تشکر کردند بی نهایت سپاسگزام. و بهترین ها رو براتون آرزو مندم.???.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      نوشین حقیقت جهرمی گفته:
      مدت عضویت: 3392 روز

      دوست خوبم چقدر از بیان زیبای قرآنی شما لذت میبرم واز خداوند میخواهم همونطوری که این درک عالی از خواندن آیات قرآن به شما عطا کرده به من هم عطا کنه تا قوانینش رو هر روز بهتر درک کنم و بنده ی سربلندتری باشم به درگاه خداوندم،

      خیلی تشکر میکنم از نظرات عالی شما و عاشقانه موفقیت هاتون رو تبریک میگم، قله های هرچه رفیع تر سعادت و خوشبختی و ثروت و سلامت در انتظار شماست.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        MM گفته:
        مدت عضویت: 2811 روز

        سلام دوست عزیز

        من از صمیم قلب بهتون تبریک میگم به خاطر پیشرفتهایی که داشتین واز نظرات ارزشمند شما استفاده زیادی کردم بخصوص تو دومسابقه اخیر.

        وجمله تاکیدی که تومسابقه اخری گفته بودین اگه درست یادم باشه: خدایا مرا شگفت زده کن،مراباوفورنعمت هایت شگفت زده کن.

        حس خیلی خیلی خوبی بهم داد که قابل توصیف نیست.

        موفق وشاد باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        عباسعلی ملک گفته:
        مدت عضویت: 3918 روز

        سلام خانم مریم مهر

        من از شما و خانم آینا راداکبری و سایر دوستانی که همیشه نظراتم رو میخونید و اظهار لطف دارید و بهم انرژِی میدید بسیار سپاسگذارم. اگه جواب کامنتهای دوستان رو به موقع نمیدم این رو حمل بر بی توجهی و بی ادبی ندویند، نه، هرچند برای تشکر همون موقع 5 ستاره بهشون میدم اما من بنا به دلایلی دوست دارم بعد از مسابقه جواب دوستان رو بدم و ازشون تقدیر و تشکر کنم.

        موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: