قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن
بیش از ۱۷۰۰ راه کار عالی برای رسیدن به احساس بهتر در زمانیکه اوضاع از دست مان خارج می شود و کنترل ذهن سخت ترین کار در دنیا می شود، در بخش نظرات فایل «پس کِی به خواسته ام می رسم؟!». قرار گرفت. خدا می داند جدی گرفتن و عمل به آنها، چه افرادی را متحول و چه تغییراتی را در جهان رقم می زند!
وقتی اینهمه راهکار خلاقانه برای کنترل ورودی های ذهن را در بخش نظرات آن فایل می خواندم، با تمام وجود گفتم:
«خدا کند این ها فقط برای پاسخ به سوال مسابقه نباشد، بلکه تعهدهایی باشد که به خاطر تجربه زندگی بهتر، به انجامش مقید شده اید.»
زیرا شروع وقوع اتفاقات عالی از همین جاست. دلیل تغییر زندگی من نیز، متعهد ماندن به ادامه این شیوه بوده است.
همیشه خودم اولین فرد استفاده کننده از آموزش ها و تمرین های دوره هایم بوده ام، نیز اولین فردی که نتیجه آن آموزه ها را تجربه نموده قبل از آنکه آنها را آموزش دهد. زیرا تا از چیزی نتیجه ملموس نگیرم، آن را آموزش نمی دهم.
به محض اینکه با نحوه عملکرد جهان آشنا شدم و فهمیدم خداوند به گونه ای این سیستم را طراحی کرده تا به باورها و فرکانس های من واکنش نشان دهد و اتفاقات هماهنگ با آنها را وارد زندگی ام نماید، مثل وحی منزل، فقط آنها را اجرا نمودم.
به محض آگاه شدن از قدرتی که باورهایم در خلق شرایط زندگی ام دارند و دانستن این موضوع که تنها راه تغییر آنها، کنترل ورودی های ذهن است، شروع به بمباران باورهایم به کمک ورودی های جدید نمودم.
یادم می آید ساعت ها در خیابان های بندرعباس راه می رفتم. با خدای خود حرف می زدم و از اینکه توان تغییر همه چیز را به من داده، سرمست بودم. هر آنچه می دیدم، فقط زیبایی و تحسین بود. به گونه ای که فقط می توانستم اشک بریزم.
در آن زمان، اوضاع مالی و موفقیت های الانم را نداشتم. به سختی از عهده هزینه های اولیه زندگی بر می آمدم، اما به اندازه الان خوشحال بودم و به اندازه الان جهان برایم زیبا عالی و سخاوتنمد بود:
من سخاوتش را در عشق با خدا یافته بودم. در موهبت غریبه ها، تحسین زیبایی ها و…
رابطه عاشقانه ام با خدا و آرامشی که به واسطه کنترل ورودی های ذهنم و آگاهی از قوانین برایم ایجاد شده بود، از همه چیز با ارزش تر بود. به آن روزها که فکر می کنم، به خوبی می بینم که چگونه این نوع نگاه و احساس لذت بردن از آنچه هست، برکت ها را یکی پس از دیگری به زندگی ام آورده است.
باید اتفاقات خوب را ببینی، تایید و تحسین شان کنی و آگاه باشی که، همین قانونی که اتفاقات کوچک را برایت رقم زده، اتفاقات بزرگتر را هم رقم می زند اگر با همین احساس رضایتمندی، ادامه داده و اجازه دهی باورهایت قوی تر و تکامل ات طی شود.
رازش دیدن و تحسین نمودن نیکی های اطرافت است، راهش اجرای همه آنچه است که در پاسخ به سوال مسابقه نوشته ای و از همه مهم تر، رازش ادامه دادن به “ماندن در احساس خوب” است.
ایده ها و راهکارهایی که مسائل را حل و خواسته ها را محقق می کند، آنهم نه با سختی بلکه با هدایت مان به چگونگی های ساده و قابل اجرا با امکانات همان لحظه مان و در مسیر مورد علاقه مان، همیشه در ذهنی ساکت و آرام خانه دارد.
آرامش و سکوتی که با ایمان به نیرویی پشتیبانی می شود که ما را خلق کرده و هدایت مان را به عهده گرفته است.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن435MB36 دقیقه
- فایل صوتی قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن34MB36 دقیقه
سلام دوست مهربانم
اینکار شما فوق العاده و بسیار بسیار با ارزش بود
افرین افرین تحسینتون میکنم وسپاسگزارم ازتون.
یعنی خدا میدونه اگر کسی اینطوری کانون توجه و تمرکزشو کنترل کنه چه نتایجی که ب وجود نمیاره…
سلام دوست عزیز
من این مطلب رو ۴/۵سال پیش نوشتم.
چند ماه بعد اینکه این مطلب رو نوشتم متوجه شدم کامل غلط بوده.
چون اون موقع چند ماه درگیرش بودم و بلاخره متوجه شدم من برداشت اشتباهی از خودم داشتم.
همون موقعا برام سوال بود که چطور من نتونستم خودم و اونچه که در درونم هست رو خوب بشناسم و بفهمم و همچین چیز غلطیو اژ خودم برداشت کردمو نوشتم!!!
شکل درست تر این کامنت اینه:
+من ادم مهربونی بودم و هستم.
به همه کمک میکردم. حتی به اونایی که رقیب من بودن!!!
و من اصولا هیچ جایی کسیو رقیب خودم نمیدیدم. بلکه اونا بودن که با من رقابت میکردن.
چون من خودم رو خیلی قبول داشتم بطور بای دیفالت فکر نیمکردم که کمک نکنم ی وقت به من نرسن!
یا حتی بخوام تمرکز کنم رو اینکه نتیحه بد بگیرن!!
+تو مواردی که نوشتم میگفتم این که چیزی حالیش نیس، این درست بوده. واقعا اونها چیزی حالیشون نبوده!!!
این از رو حسادت نبوده و نیست.
این ی واقعیت مسلم بوده. فقط من باید به این موضوع توجه نیمکردم و اینو از گفتگوهای ذهنیم شیفت دیلت میکردم تا برای همیشه تمرکزم ازین موضوع برداشته بشه.
بله ادمایی که تو جامعه و کل دینا هستن ۸۰ درصد ادمای سطح پایین هست که هیچ دانش و تخصص خاصی ندارن. هیچ مهارتی ندارن. هیچ سوادی ندارن. کلا هیچ بلد نیستن. هوش پایینی دارن که خیلی از چیزارو نمیگیرن. و تو اکثر چیزا تو سطح موندن.
و تعداد ادمهای کاربلد و حرفه ای بسیار کم بوده و هست.
و من هرجایی ادم کاربلد و حرفه ای و متخصصی میدیدم از اعماق وجودم تحسینش میکردم و با افتخار واسش کف میزدم.
هم در گذشته اینجوری بودم و هم الان اینجوری هستم!
حالا نیمدونم چطوری حسادت رو از درونم استخراج کرده بودم و به باور فراوانی هم ربطش داده بودم🤦♀🤦♀🤦♀
+هنوزم مهربون هستم. اونقدر مهربون هستم که وقتی بچه های سایت بهم پیام میدادن، خودم رودرگیرشون میکردم. اگر دردودل میکردن به مسایل و مشکلاتشون گوش میدادم. اگر میدیدم جایی از قانون رو نمیدونن، شروع میکردم ساعتها به شیوه های مختلف بهشون توضیح میدادم.
یا گاها میومدم از تضادهای خودم میگفتم تا بخوام بهشون یاد بدم تو این موارد کار درست چیه و چطوری باید طبق قانون عمل کنیم.
اماااااا این مهربونی نه تنها دیده نشد بلکه در همه موارد هزارتا برچسب بهم زده شد.
حالا مستقیم چیزی نمیگفتن ولی از برخورداشون متوجه میشدم، کامل فرکانساشون رو دریافت میکردم.
برچسب اینکه من تمرکزم رو موارد منفی هست. اینکه من دارم از تضادهام صحبت میکنم و توجهم رو نازیباییهاس. اینکه من ادم بدی هستم که بدفهمی و کج فهمی هاشون رو به روشون میارم!
و چقدر بچه های سایت درس بزرگی به من دادن!!
یاد گرفتم برای هیچکس دلسوزی نکنم.
بیشتر از ی حد مشخصی مهربون نباشم.
بخاطرشون توحه و تمرکزم رو درگیر مسایل و مشکلاتشون نکنم.
بخاطرشون توجهم رو رو تضادهایی که گذروندم نزارم.
یاد گرفتم که فاصلم رو با همه حفظ کنم.
و این ی واقعیت هست که تو نباید واس رشد و پیشرفت بقیه از خودشون مشتاقتر باشی.
و یه نکته ای هم بگم دوست عزیز، من خیلی وقته ازین سایت و بعضی از اموزشهاش فاصله گرفتم.حدودا ۳.۵ سال هست.
اگر بخوام نظرمو در مورد کامنتهایی که نوشتم بگم، باید بگم که ۲۰ درصد این مطالب غلط هست!! و نصف دیگرش هم ناقص که حتی ممکنه ضربه زننده هم باشه.
متاسفانه امکان حذف دیدگاها وجود نداره. منم وقتش رو ندارم که بخوام اینجا مجددا تولید محتوا کنم….
به لطف خدا الان اگاهی های دیگه ای دارم که از هر نظر کامل و پرفکته. و البته هزاران برابر کارا و کارامد.
اگاهی هایی که تو هیچ جای دنیا نیست.
یادمه ی روزی مث سلیمان نبی از خدا خواستم اگاهی هایی به من بده که نه قبل من به کسی داده نه بعد من به کسی بده خخخخ.
حالا بنده مزاح فرمودم، لطفن به عبا و قبای بعضیا برنخوره…
ولی در کل الان تو لول دیگه ای از اگاهی هستم.
نتایجمم مهرتاییدی بر اگاهیای جدیدم هست.
اگاهی های قبلی فقط نتایج کوچیک داشت و تضادهای کمرشکنتر از قبل اشناییم با این سایت و قانون!!!
اما اگاهی های جدیدم، نتیجه نداشته، سوپر نتیجه داشته….
(با اطمینان میگم اکثر بچه هایی هم که نتیحه گرفتن هنوز خیلی چیزارو نمیدونن صرفا بخاطر چیزی که در ذهن و احساسشون رخ داده نتیجه گرفتن، دقیقن مثل کسایی که تو بیرون و جامعه میبینیم که هیچی از قانون نمیدونن ولی نتایج خوبی دارن، حتی بعضیا هم اصلا قانون رو قبول ندارن.
و این بچه ها به همین خاطر ممکنه نتونن بیشتر از ی حدی رشد کنن یا اگر به تضادی برخوردن سریع و راحت ازش رد بشن، چون هنوز قانون رو خوب بلد نیستن)
پیشنهادمم به اون دوستانی که درگیر فاز مشابه گذشته من بودن اینه که ناامید نشید. تو مسیر بمونید. فقط ایمان داشته باشید و باور کنید و از خدا بخواید تا خدا خودش اگاهی درست و مورد نیاز رو بهتون بده.
خیلی دوست دارم بیام قانون رو به شکل جدیدی در جهان اموزش بدم و به خیلی از سوالات جواب بدم. چرا بعضیا نمیتونن نتیجه بگیرن، چرا قانون واس بعضیا جواب میده واسه بعضیا نمیده. چرا بعضیا زود نتیجه میگیرن بعضیا دیر، چرا بعضیا نمیتونن قانون رو باور کنن و درک کنن و هزارتا چیز دیگه. اصلا قانون چی هست؟؟!!!!!
به ی شکل متفاوت و ساده و ساده و ساده، ساده تر از چیزی که تا الان تو کل دنیا وجود داشته…
چون خودم دقیقا جز این دسته بودم که نتیجه نمیگرفتم…
ولی واقعیتش اینه که الان نه حسشو دارم نه انگیزشو دارم نه با روحیه الانم سازگاره، الان به شدت دوست دارم از ادما دور باشم و فقط از کارمو زندگیی و برنامه هایی ک دارم لذت ببرم.
حالا شاید ی روزی بعدا دنیارو بترکووووونم خخخخخ
مخصوصا چون از اموزش موفقیت، موفق نشدم و بطور واقعی تو ی کار دیگه موفق شدم، افراد هم بیشتر باور میکنن هم چون قانون رو در عملتررررر استفاده کردم و یادگرفتم، اموزشها کاراتر بودن. صرفا حرفای قشنگ نبوده ک جایی خونده باشم یا همینحوری به ذهنم رسیده باشه و اومده باشم اموزشش بدم.
اها اینم جواب بدم، گاها ایمیلهایی برای بنده میاد که دوستان گفتن بیا از نتایجت بگو.
جواب: ببینید من الان خودم از هیچکسی در مورد نتایجش نمیپرسم!! اینو بچه هایی که باهام در ارتباط بودن میدونن. چون میگم ممکنه طرف نتونسته باشه قانون روبفهمه یا عمل کنه و نتیحه بگیره، و با این سوال ممکنه خجالتش بکشه. من که نمیدونم اون بنده خدا از چه مسیری عبور کرده و چه چیزهایی تجربه کرده.
علاوه بر این به نظرم این ی جور فوزولی و سرک کشیدن تو زندگی بقیه هست. تفکر عموم جامعه اینه که زشته از ادمای غریبه در مورد زندگیشون سوال کنیم. ماهم قبل قانون همینجوری فکر میکردیم. حالا نمیدونم چرا بعد قانون، به بهانه تقویت ایمان و باورمون، به خودمون اجازه میدیم تو زندگی بقیه سرک بکشیم و فوزولی کنیم واز نتایجشون بپرسیم!!!
و خودمم دیگه دلیلی ندارم.
قبلا دلیلم این بود که هی میخواستم به همه کمک کنمو باور بدمو انگیزه بدم. الان اصلا و ابداااااا نمیخوام به کسی انگیزه بدم.
و مثل بعضیا هم دنبال بهبه و چهچه بقیه نیستم. که هر نتیحه ای میگیرم بدو بدو بیام تو سایت بنویسم بقیه تحسینم کنن و احساس خفن بودن بهم دست بده.
فکر کنم اونقدر نتیجه گرفتم به پوچی رسیدم😂😂😂
موفق باشید
سلام به فاطمه عزیز و بقیه دوستانی که اخیرا بهم سلام کردن خخخخ
پی نوشت:
ی مامان بزرگ داشتم.
وقتی میرفتیم مسافرت به شهرشون، موقع برگشتن میگفت سلام منو به همه برسونید، ولی فقط به کسایی که حالمو پرسیدن.خیلی تاکیدم میکرد که سلامشو به همه نرسونیم.
بنده خدا اینجوری با همه در صلح بود خخخخخ
ی مدته هر شب قیافه هاتون میاد جلو چشم که میگید چرا جواب نمیدی پس، گفتم امشب بیام جواب بدم از دستتون راحت بشم خخخ
فاطمه هم اول از همتون وایساده خخخخ
بچه ها 2تا مساله وجود داره
مساله اول: من چندبار اومدم پیام بزارم دیدم شکلکا ذخیره نمیشن تو متن.
چون بدون شکلک حق مطلب ادا نمیشد منتظر موندم درست بشه. امروز دوباره اومدم پیام بنویسم دیدم باز شکلکا سیو نیمشه.
رفتم اخرین فایل جدید رو نگا کردم. دیدم از 12 تا صفحه کامنت، تو هیچ صفحه و کامنتی شکلک نیس. یعنی یک نفرم یدونه شکلک نزاشته ؟؟؟
یعنی دو هفته همچین ایرادیو،فنی سایت نفهمیده؟
یعنی کسی تاحالا این موضوع رو نگفته بهشون؟؟؟
مسئله دوم اینکه من تو کامنت قبلیم متوجه شدم ظاهرا سایت مجددا فاصله گذاری میکنه رو کامنتا و اگر کسی خودش فاصله درست و پاراگراف بندی کرده باشه، همه چی بهم میریزه. کامنت قبلیم اینجوری شد. خودم خیلی خوشگل نوشته بودم، تمام فاصله هاش بهم ریخته. و مرتبط بودن و جدا بودن پاراگرافا و خطوط مشخص نیست دیگه.
خب این که خیلی ایفتیزاح شد
خب الان این مسایل کی میخواد برطرف شه که من افتخار بدم براتون کامنت بنویسم؟ خخخ
الان اومدم فقط همینو بگم بهتون خخخخ
سلام دوست عزیز
#ووقتی کامنتت رو خوندم، اولین سوالی که بذهنم رسید این بود که چن نفر مثل شما
فکر میکنن
نمیدونم چنتا
ولی قطعا کسایی هستن
#بعدش فک کردم یعنی کار مهمتری نداشتین که توجهتون رو گذاشتین رو این موارد منفی و اینهمه هم واسش نوشتین؟
اینا چه کمکی به زندگیتون میکنه؟
ایا زمان و انرژی و اهدافتون مهمتر و اررشمندتر از موجودی به اسم آیدا نبود؟؟؟ خخخخخ
احساس میکنم اومدی یه متن نوشتی واس کوبوندن من.
خب به من که ضربه ای نزدی
قطعاااا از جنس همین فرکانس رو همون روز یا فر ا پس فردا، دریافت کردی از جهان.
#من هم اگر اینو نوشتم، چون ی حسی بهم گفت بنویسم.
جنسشم خوب میشناسم. میدونم هدایت درسته یا غلط.
#فرض کنیم من سرتا پا پرایراد هستم و تمام چیزایی ک نشوتی درسته.
ولی اینکه شما اومدی همچین واکنشی نشون دادی، ی طومار نوشتی منو تحقیر کردی، سرزنش کردی، انتقاد کردی، این گویای وضعیت ذهنی و زندگی شما هم هست!!
#بعضی جاها برداشتاتون درسته و براشون پاسخ دارم.
بعضی جاها هم برداشت شخصی خودتون بوده نه واقعیتی که هست.
#
چه اهمیتی داشته که من کیم و قبلا چه نظری داشتمو الان چه نظری دارم؟ :)
چه اهمیتی داره تو کامنتام غرور بچگانه ست؟:)
چه اهمیتی داره من ادم حسودی بودم یا نه؟:)
چه اهمیتی داره که من ادم افتاده ای نیستمو پوچ و سطحیم؟:)
چ اهمیتی داره پخته نیستم و خوشتون نیومده؟
چه اهمیتی داره که من نظرم راجع به این سایت و اموزشهاش چیه؟:)
#چه اهمیتی داره که من از نتایجم نمینویسم؟
نتیجه چیه؟
رابطه عاشقانه؟ فردی که 300 تا (ویژگی ظاهری و اخلاقیو رفتاری و شخصیتی و خانوادگی و تحصیلات و عقاید و تفکراتی) ک نوشته بودی رو داشته باشه؟ همسر بسیار موفق و ثروتمند؟ ؟خونه و ماشین لاکچری؟مهاجرت؟ زندگی تو یکی از زیباترین کشورهای جهان؟ شغلی با ازادی زمانی و مالی؟ سلامتی؟ارامش؟شادی؟
من همه رو دارم:)
من طوری دارم پول میسازم که هرکیکه از نظر شما برترین استاد موفقیت دنیاست یا موفقترین ادم روی کره زمین تو کار من هست ،تو رویاهاشم نمیتونه تصور کنه :)
ولی خب قطعا تو 3سال ادم نمیتونه نفر اول ثروتمند دنیا بشه، بهم فرصت بدین خخخخخ
سالعا بعد شاید ی روزی تو کارم، خودمو معرفی کردم که همه منو بشناسن، شایدم نه :)
#اکثر کسایی که میان از نتایجشون مینویسن، فقط واس اینه که تایید و تحسین دیگران رو بدست بیارن، بقیه واسشون دست بزنن و اونا احساس کنن چه ادمهای خفنی هستن.
متاسفانه من تو این مورد ادم افسرده ای هستم!!
#نوشتی از نتایجت میپرسن ک بدونن اگاهیات جواب داده.
اینم من دراوردی نوشتی ک باز بییشتر منو بکوبی
ن دوست عزیز
بچه ها عادت دارن ب هرکی میرسن میگن از نتایجت بگو.
ی سری از بچه ها که راهشون ب سمت من کج شد، گفتن چقدر جالب ک تو نپرسیدی نتیجت کو پس!!!
#اینکه میگم از نتایج دیگران نپرسید، دلیلش رو کنارشم نوشته بودم.
ممکنه از کسی در مورد نتایجش بپرسید که نتایح خیلی کمی گرفته، یا اصلا نتیحه نگرفته.
شما دوست دارید به بقیه احساس بد بدین؟؟؟
خدارو سپاسگزارم که تو خیلی چیزا بهم درک و شعوری داده که به هم نوعانم احساس بد نمیدم!!!
شما خیلی تو سطح موندین.
اگر کسی بیاد مخلصانه و مریدانه حرف بزنه، ادم متواضع و خوبی میشه.
ولی کسی که تا این حد به احساس دیگران توجه میکنه، اینا اصلا مهم نیستن!
#درمورد قضیه حسادت، چراپس درست حسابی نخوندین؟
اتگار فقط 4تا چیزو فقط برداشتین اومدین با من دعوا خخخخ
من نوشته بودم چون اولا درک درستی از کلمه باور نداشتم، بعضا برداشتهای اشتباااااهی از خودم داشتم.
وقتی میدیدم ی عده در سطح من نیستن ولی بزور میخان خودشون رو بچپونن کنار من، فک میکردم این حسادته
بعدن فهمیدم نه بابا این داستانش فرق داره اسمش حسادت نیس.
اقا گیریم اصلا من این بودم.
چرا بچه ها میان تو سایت رو کامنتهای 4سال پیش و 3سال پیش و 2سال پیش و 1سال پیش یکی که جنبه منفی زندکیش بوده و ممکنه احساسش رو بد کنه، کامنت میزارن؟؟؟؟چرا حواسمون به احساس بقیه نیست؟؟؟
#و همچنان تاکیددارم نتایج هرکس مث زندگی خصوصیشه.
منم اگر چند سال اینجااز زندگیم نوشتم جز بزرگترین اشتباهات زندگیم بوده.
و خیلیاتون بعدا به این حرف من خواهی رسید. هرچند خیلیا هم رسیدن.
#دست اندر کاران صنعت موفقیت، مگه کلمه بدیه؟ خخخ
#پیغمبرم ک فعلا قبول ندارم،
دنبالشم نبودم برام مهم نیس.
حالانیمدونم اینده چ اگاهی بدست بیارم.
ولی فعلا کاری ب کارشون ندارم
اونا اگر قاتون رو میدونستن اینقدر زندگیشون تو جنگ و خونریزی نمیگذشت.
بخدااا خیلیاتون بخاطر تعصبات مذهبیتون، اصلا فکر نمیکنید. سعی میکنید یه چیزایی رو بهم ربط بدین و این چیزارو مقدسو معنوی دربیارین.
من هزاران هزار سوال دارم که هیچ کدومتووون نمیتونید جواب بدین. حتی سرگروهتون خخخخ
نیاید بگید اون زمان هیمنحوری بوده، همه جا جنگ بوده!!! پیتمبرای دیگتون، ابراهیم و یعقوب و سلمیان و… مگ جنگ کردن؟؟ خاهشا ازین حرفای سطحی نزنید. اصلا جنگی نبوووود که. اتفاقا وقتی پیامبر پاشد همه جا جنگ شد، خخخخ
#نوشتین شما که اون موقعا از شرک و توحید و قران به حالت عرفانی میرسیدید
دوست عزیز قشنگ مشخصه فقط اومدی دعواااا کنی. ی چیز الکی ازخودت نوشتی. من یاد ندااااارم جایی ازینا نوشته باشم و عرفانی شده باشم.
چن بار فقط از خدا نوشتم و عرفانی شده بودم، ولی از کلمه شرک و توحید هرگز خخخخخخ
یادمه ی بنده خدایی میگفت من امسال کنکور دارم مخیام پزشکی قبول شم، دارم رو باورهای توحیدیم کار میکنم.
همون موقع گفتم پناه بر خداااا این اصلا نمیدونه قانون چیه !!!!
ی سری کلمه ب نظر خودش قشنگ شنیده ، ی سری برداشتام هم کرده.
من تو ارشد رشتمMBA بود. همین مشکل رو داشتیم. ی سری کلمات با کلاس بودن مثل استراتژی، پلن، استارتاپ، نواوری ….
و ی سریا سعی میکردن واس با کلاس بودن خیلی ازین کلمات تو صحبتاشون استفاده کنن.
حالا شده حکایت اینحا و بعصیا….
#نوشتین خدا پای شعر خوندن یه چوپون میشینه که داره واس خدا شعر میخونه و ازش لذت میبره.
نوشتین استعارست. نیای بگی این حرفا چیه.
استعاره چیست؟ یک چیزی برای کوبوندن بیشتر.
دوست عزیز این برداشتها رواز کجا اوردین؟؟
خدا مگ ادم؟؟
خدا مگ احساس داره؟؟؟
خدا مگ لذت میفهمه چیه؟؟
خدایی ک احساس داشته باشه و بتونه لذت ببره،ازین همه غم و غصه روی کره زمین تا الان باید نابود میشد.
لطفا ازین توهمات فانتزی بیاید بیرون.
من این چیزارو تو سن 15 سالگی وقتی اول دبیرستان بودم میدونستم.
تو این سایتم یاد نگرفتم.
من دبیرستان بودم عاشق نجوم بودم.
المپیاد شرکت میکدم، من اون موقع کتابهاااایی ک تو دانگشاه تو رشته نجوم تدریس میشد رو میخوندم!!!!
هر شب واس خودم برنامه رصد داشتم. تلسکوپ درست کرده بودم واس خودم. کل صورت فلکیارو میشناختم تو اسمون. قرار بود تو دانشگاهم نجوم بخونم که بعدا منصرف شدم.
من همون موقع ی سری الهامات دریافت میکردم ک خدا از جنس انرژیه.
چون رشته دبیرستانمم ریاصی فیزیک بود و خیلی فیزیک بلد بودم.
#از عرففان و عرفا نوشتیو منو باهاشون مقایسه کردی
مگه من عارفم؟؟؟
من مگه به عرفان رسیدم؟؟
من چ چیز خاصی از خدا میدونم؟؟؟
چ توقعی داری از من؟؟؟؟
چرا باید دغدغت این باشه که من با خودم در صلح نیستم؟؟؟
اصلا به شما چه ربطی داره جداااااا؟؟؟
قربونت برم تورو سننه؟؟؟
من یه ادم ساده ام ک ی سری قواینن رو میدونه. همین!!!
و هنوزم به این درک نرسیده که رو کره زمین چکار میکنه
و اگر برگردم هیچ موقع دوباره زندگی رو انتخاب نمیکنم.
من با اون حرفای سطحی که همه جا دارن اموزش میدن کاری ندارمااااا
که ما اومدیم لذت ببریم، قبل تولدانتخاب کردبم، میدوسنتیم قراره قاتون یادمون بره.
من با این حرفای سطحی و الکی حال خوب کن کاری ندارم.
اتفاقااافک میکنم چون تو این مورد هم مث اکثر افراد سطحی نیستم، ازشون جلووووترم و میتونم ب چیز درستری برسم ، اگر وجود داشته باشه.
شک خیلی قشنگه. تو رو از سطحی بودن نجات میده. از الکی خوش بودن نجات میده.
همین شکها منو ب درک دست قانون و نتیجه گرفتن رسوند.
والا مث خیلیا نشسته بودم ی روزی موفق بشم.
#میگی چرا ادما رو، لو لول خطاب میکنم؟
ردیف اول متخصصین و نامبروانها و موفقهای دنیا تو هرکارو شغلی رو در نظر بگیر.
به نظرت چند درصد مردم دنیا تو این ردیفن؟؟ 10 درصد؟ 20 درصد؟؟
خب پس میبنیی ک 80 درصد اونجا نیستن و پایین و این یعنی لولول بودن دیگه خخخخخ
#در موقع خدای اگاهی بودن
قطعا هستن کسایی تو دنیا که اگاهی های خیلی بهتر و نابتری داشته باشن، حتی بهترو بیشتر از من.
اما خب متاسفانه همه که وارد اموزش این مباحث نمیشن تا ما بشناسیمشون.
شاید 1-2سال بعد چند سال بعد یکی ازین ادما ظهور پیدا کرد تو دینا و همه شناختیمش.
نمیدونم شایدم همین الان باشن و چون ما دنبالشون نبودیم پیداشون نکردیم!
ادم باید دنبال چیزی باشه تا ب اون سمت هدایت بشه دیگه.
خودتون میگید اون کامنتایی که اولا میزاشتی خیلی قشنگه، پس مطین باش، الان چیزایی ک میدونم هزاران برابر ازونا قشنگتره.
#نوشتی هنوز تو کف نظر بقیه هستی.
من اگر نظر دیگران برام مهم بود ایا همچین کامنتهایی مینوشتم؟؟؟
3تا جمله بی ربط نوتشی ک هر کذوم داستان خودشون رو داشتن.
وقتی میگم اکثر افراد سطحین، یک دلیلش هیمنه.
حرفاشون بی سروته. بدون منطق.کلی چیز ربط و بی ربط رو بهم میچسونن و ی چیزی میگن
#اما میدونی چی منو اذیت میکنه؟
اینکه کسی ادعایی بکنه که درون سطح نیست.
هی بیاد بگه من نفر اولم من نفر اولم.
من برای نامبروان بود ارزش بسیار بالایی قایل هستم. هر ادمیو تو هر حوزه ای ببینم که واقعا خفنه، به احترامش می ایستم و براش کف میزنم. با تمام وجووووودم.
من اصلاااا عاشق اینم ادما نامبروان باشن.
ولی خب وقتیم میبنیم ادعای ادما هم سطح چیزی که هستن نیست، بگذریم…..
#امیدوارم به درجه ای برسی ک فرق اموزش سبک شخصی ، مسیرررر شخصی، علاقه مندیهای شخصی، مترو معیارهای شخصی ، رو با اموزش قانون متوجه بشی.
#ممن ازین اموزشها استفاده کردم، بهاشم پرداخت کردم و هیچ منتی نیس.
پول دارو و غذام رو میدادم تا این دوره ها رو بخرم.
ولی من همه دوره هارو نداشتم و چنتاشو داشتم فقط.
این دوره ها هم پخش و پلا هستن، ادم باید همه رو داشته باشع تا همه چیزو یاد بگیره تا شاید بفهمه چطوری باید عمل کنه.
هر نکته و مطلبی تو ی جا گفته شده.
#از تضادهای کمر شکنم گفتین.
افراد چند دسته ان
ی دسته هستن که شرایط زندگی و باورهای قدیمی و خاسته هاشون ی جوریه، که با 4تا جمله انگیزشی هم میتونن موفق بشن!!!
و خیلی از اموزشهارو اصلا نمیشنون ، مثلا همون اموزشهای مورد دار….
و با همون چیزای خوبش موفق میشن
ی دسته هستن که نیاز به چیزایی دارن که تو این اموزشها نیست. . بنده خداها واس همین موفق نیمشن.
ی دسته هم هستن نیاز به چیزایی دارن که دقیقا برعکسش اینجا هست و اینا کسایی هستن ک نتایج منفی هم میگیرن.
از جمله خودم
#ما کسیو داریم که به همین اموزشهای اشتباه برخووورد و توش گیر کرد.
ب تضادهای زیاد برخورد و سلامتیشم از دست داد و فوت کرد!!!!
خیلی از بچه های سایت میشناسنش
بازم ی سری ادمای سطحی، برداشتشون اینه که نتوسته کننرل ذهن کنه!! یا خوب عمل نکرده.
خیررر اینا نبوده، بگذریم.
#میخای یکی ازموردای درستی که من میدونم و خیلیاتون نمیدونید رو بگم؟؟؟؟ همتون فکر میکنید هدایت ی چیز قلبیه، فقط احساسه، ذعن توش دخالت نداره توش منطق نیست.
چقدر من این جمله رو تو سایت شنیدم و خوندم!!!!
ارجاع بدم کدوم جاهااااااا؟؟؟ امیدوارم حافظتون ضعیف نباشه.
ولی این کاملااااا غلطه. هدایت بعضی جاها خیلی منطقیه!! قشنگ با عقل و منطق جور درمیاد!!!! بارها شده من ی اگاهی دریافت کردم، و قشنگ منطق و دلیلش رو هم بهم گفتهههههههه. اینم اسمش هدایته. همتون فکر میکنید هدایت یه چیزی میگه، دلیلشم نمیگه!! این کاملااااا غلطه. بعصی جاها ممکنه دلیلشو نگه، بعصی جاها ممکنه دلیلشو بگه.
من هزاران مثال تو کاروبیزنس خودم دارم که دنبال ی هدایتی بودم. هدایت اومده گفته چکار بکن بعد منطقشم گفته. خیلیاااا اینو نمیدونن!!
همتون دنبال ی کلمه احساس و قلب را افتادینچون مثل من شونصد بار این جمله رو شنیدید که هدایت میکه اینکارو بکنه، دلیلشم نمیگه!!!
این ی مثال ساده و سطحی بود زدم. هزاران اگاهی این مدلی و خیلی بالاترازین هست که شمارو یهو هزارتاپله میبره جلو.
باورهارو ک دیگه نگم براتون…..
#کلا این نکته یادتون باشه که همه افراد ، به یک وجهی از قانون برمیخورن که تو زندگیشون بهش برخوردن!
و فک میکنن کل قانون همینه!!!
خیلی ادم باید خفن باشه، باهوش باشه، یا زندگی خیلی داغونی داشته باشه تا بتونه قاتون رو از زوایای مختلف بدونه.
#لطفا تو جهان خودتون باشید و اجازه بدین هرکیم تو جهان خودش باشه.
اجازه بدین منم هرجور که هستم، خوب یا بد، بالا یا پایین، با اگاهی یا بدون اگاهی، متکبر یا افتاده، پر یا خالی، تو جهان خودم باشم.
ضمتا از بقیه کامنتام دیگه استفاده نکن. چون بنده به هیچ وجه رضایت ندارم.خخخ
من این جمله رو بگم میشم متکبر،ولی بقیه بگین اشکالی نداره نه؟؟؟؟
#از بقیه دوستان هم این خواهش رو دارم. لطفا زندگی خودتون رو بکنید. نظر خودتون رو داشته باشید. اجازه بدین منم نظر خودمو داشته باشم و زندگی خودم رو بکنم.
اگر اینو خوندین لطفا دیگه با نوشتن، توجهتون رو بیشتر نکنید. توجه منم خراب نکنید. افرین.
ایشالا حوادث غیرمترقبه رخ بده تو سایت، پروفایل و کامنتای من حذف بشه، هممون راحت شیم.
شماها به زحمت نیفتین واسه انتقاد.
منم به قول این دوستمون، مجبور نشم بیام حرفای قشنگ قشنگ همه خوششون بیاد بزنم و تو کف نظر هموتون باشم که منو تایید کنید, هی خداااااا….
#و اما خیلی بعید بود کامنت شما تو سایت تایید بشه.
احساس میکنم قصد و غرض توش بوده خخخخخ
#ضمنا من اگر از یه جایی ب بعد کامنت نزاتشم تو سایت، واس تکبروغرور نبود
واس این بود ک خدا مستقیما بهم گفت کسی از کامنتای تو، احساس بد میگیره
چندین بااار خوابش رو دیدم
و حتی چن نفر اینو بهم گفتن!!!
و این به من احساس بدی میدااااد
حالا ن بخاطر اون شخص، بخاطر خودم دیگه اینکارو نکردم.
نتیجش این شد ک من دیکه فعالیتی نکردم.
والا من عاشق این بودم هر چی میفهممو بیام واس بقیه بنویسم.
جایی تاحالا نگفته بودم، الان گفتم.
ریپلای رو پیام قبلیم:
خداروصدهزار مرتبه شکر این باور رو ساختیم که نظر دیگران برامون مهم نیس و هیچ اهمیتی نداره.خداروشکر این باور وجود داره که باعث تایید بعضی کامننتها میشه.(هرچند بعضیاشون تایید نمیشه….)
خدارو صد هزار مرتبه شکر خدا داره جهان رو طوری هدایت میکنه، که یه سری حرفا شنیده بشه.
قطعا یکی از راههای جهان برای اینکه بتونه بعضیارو هدایت کنه.حتی وقتی که افراد ممکنه قصدو غرض دیگه ای داشته باشن.
قربون خدا برم با این تدبیرش که مو لای درزش نمیره.و هیچ کس و هیچ چیز نمیتونه تو اداره کردنش و هدایت کردنش، خللی وارد کنه.هرچقدر میخاد قدرت و اختیار داشته باشه.فکر کنم باری دیگر، جهان توسط من یکی از کاراشو انجام داد
شما دوست عزیز هم، امیدوارم بتونید نتیجه بگیرید.یه سری به کامنتای قبلیون زدم و متوجه شدم که در شرایطی نامناسبی هستید. هم سلامتی هم رابطتون با همسروفرزندتون دچار مشکله و هنوز نتیجه خاصی نگرفتید. و میتونم درک کنم که افراد بخاطر بودن در شرایط نامناسب، بخاطر اون چیزهایی ک باید باشه و نیست، بخاطر اون چیزایی ک نباید باشه ولی هست، بعضی اوقات بخوان این احساسات بدشون رو، روی افراد دیگه تخلیه کنند. توهین کنند، تحقیر کنند، انتقاد کنند.امیدوارم ازین مرحله از زندگیتون هم رد بشید و ذهن و روح و روانتون به ارامش برسه.ولی لطفا دیگه اینکارو نکنید. به قول راندا برن یک و فقط یک.در جهان شما فقط یک نفر وجود داره، و اون خودتون هستید. شما به کسی نمیتونی ضربه بزنی. چون وقتی میتونی به دیگری ضربه بزنی که خودت باشی و اون فرد.ولی در جهان شما فقط خودتون هستید. شما و شما. هر ضربه ای که بخواید به دیگران بزنید مستقیما به خودتون برمیگرده.هر موقع خواستید با دیگران رفتاری بدی بکنید، سریع به خودتون بگید من دارم این رفتارو با خودم میکنم، ایا دوس دارم اینو؟شما هرچیزی به جهان هستی بدی، انگار داری اونو بخودت میدی.پس تاجایی ک میتونی عشق بده تا عشق دریافت کنی.یا اگر نمیتونی عشق بدی کاری ب کارشون نداشته باش.دیگه حداقل با ادمایی که تو زندگی ما هیچ نقشی نداشتن، بهمون بدی نکردن، اسیب نزدن، تاثیر منفی نزاشتن ، نباید کاری داشته باشیم.
اینکه میگن احساس بد=اتفاق بد ایامیدونستین احساس بد صرفا اتفاق بد نیست.و میتونه هدایت نشدن باشه؟میتونه درست حسابی هدایت نشدن باشه؟؟؟میتونه دیر هدایت شدن یاشه؟؟؟ میدونستید؟ بعضیاتون ی سری احساسات بد پیدا میکنید بعد سوال میکنید: باید اتفاق بدی میفتاد، ولی نیفتاد و بعد به قاتون شک میکنید. اتفاق بد میتونه هدایت نشدن باشه. میدونید منظورم از هدایت چیه؟؟ منظور ی الهام کوچولو واس انجام ی کار خاص یا ی سوال نیس. منظورم جریان هدایته. هر کس تو زندگیش ی جریان هدایت داره. در حقیقت این جریان هست که باعث میشه بعضیا درک و اگاهی های درستی بدست بیارن، باورهای درست رو یپدا کنن، اون چیزایی ک باید در فکرو ذهن و احساسشون درست کنن رو بفهمن، ولی بعضیا نه. حتما براتون سوال شده چرا فلانی نتیحه گرفته، چرا خدا فلانیو هدایت کرده، اینهمه اگاهی داده، درک درست داده، باورهای اشتباهش رو بهش نشون داده، بهش جرات و جسارت داده واس قدم برداشتن، بهش باورهای لازم رو گقته، بهش ایده هارو گفته. ولی منو درست حسابی هدایت نمیکنه!! منو کمک نمیکنه!! یکی از دلایلش همین احساس بد هست. احساس بد میتونه بطور اشکارا بصورت یه اتفاق فیزیکی در بیاد. یا بصورت نااشکار رو جریان هدایت شدن و مسیرتون و رسیدنتون به خاسته هاتون تاثیر بزاره.
خیلی بحث مفصلیه. بگذریم.
در موردوضعیت سلامتیتون نوشته بودین من مدام بیماریهایی میگیرم که اصلا قبلش نیمدونستم وجود دارن. خب دلیلش خیلی واضحه. اینهمه احساس بدی که شما نسبت بمن داشتی و براش ی طومار نوشتی، کافیه ازین احساسات بد و انرژی منفی نسبت به چند نفر دیگه داشته باشی. این احساسات بد، ی سری سیگنالها در سیستم عصبی مرکزی شما ایجاد میکنه، یا یه سری از کدهای نامناسب در جسم رو فعال میکنه، که موجب تولید و ترشح یه سری مواد شیمیایی در بدنتون میشه.و اینها یعنی بیماری.کتابهای دکتر جو دیسپنزارو بخونید.چقدر من این ادم و ادمهای این مدلی روو دوست دارم، با اون حجم از اگاهی و نتایجی ک تو زندگی بقیه ایجاد کرده، چقدر متواااااضع و فروتنه و اصلا منم منم نداره و هیچ جایی نمیگه من نفر اولم. با اینکه تو حوزه سلامتی واقعا گل کاشته.
قرار نیس حتما به بیماری فکر کنید بیمار بشید. یا باورهای نامناسب داشته باشید!! این کلمه باور چون تعریف و درک درستی ازش ارایه نشده، خیلیا رو گمراه کرده. چیزی که هیچ جایی تعریف درست و اشکار و واضحی ازش ارایه نشده، این سواله که باور دقیقن چطوری کار میکنه!!! سوال اصلی اینه!! اگر افراد اینو بدونن خیلی از سوتفاهماتشون برطرف میشه. و الکی توهم نمیزنن من باورهایم درست شده!! خیلیا قکر میکنن باوراشون درست شده، ولی نشده .چون اصلا نمیدونن باور چطوری کار میکنه. من جایی ندیدم اینو اونجوری ک من درک کردم، توضیح داده باشن! صرفا همه جا ی جمله ساده گفتن که، باورها اتفاقات رو خلق میکنند! و همین درکهای نادرست هست که باعث میشه افراد نتونن خوب عمل کنن یا کلا عملا نکنن. مگ میشه ادم به چیزی ک درست درکش نکرده عمل کنه؟ هرجا که نمیتونید خوب عمل کنید به درکتون شک کنید. سال 97 تو کامنتام نوشته بودم که عمل درست از درک درست میاد. نوشته بودم از شنیدن تا درک کردن تا پذیرفتن تا عمل کردن ، یه فاصله ای وجود داره. بعدها شد جمله قصار.
البته من طبق درکی ک الان از قانون دارم کلمه اصلی قانون باور نیست.میشه از باور شروع کرد و به کلمات دیگه رسید.ولی به نظرم درستش اینه از اصل و بنیان شروع کرد و بعد حایگاه باور رو تو این سیستم مشخص کرد. باور صرفا یک ابزاریه برای….بگذریم.
اصل قانون فقط یک چیزه!!
امیدوارم اون یدونه رو درک کنید،اگر اون یدونه رو درک کنید پشت سرش صدهزار تا چیز دیگه رو هم درک میکنید و میفهمید چطوری باید عمل کنید و نتیجه بگیرید. مشکل اینه که اون یدونه چیز لای هزار تا چیز دیگه گم شده….
امیدوارم همتون دررررر راه راست، هدایت بشید.به سمت خواسته هاتون هدایت بشید. و سوزنتون رو تعصب بیجا روی اشخاص، گیر نکنه. چون اون موقع به جای اینکه در راستای منافع خودتون حرکت کنید، ناخواسته به خدمت منافع دیگران در میاید.
اونم ادمهایی که فقط فکر منافع خودشون هستن، ذره ای انسان دوستی و مهرو محبت و تواضح تو وجودشون ندارن وفقط منم منم و ادعا دارن. همه فقط ظاهر امور و اون نقاب لبخند همیشه به لب رو میبینن.
بگذریم که ما چه میدانیم که شماها نمیدانید….
موفق باشید.