توحید عملی | قسمت 8
این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموختهاید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:
سوال:
با توجه به صحبتهای استاد، در قسمت کامنتهای این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
به این فکر کنید که:
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
همچنین توضیح دهید:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8395MB31 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 830MB31 دقیقه
شرک تنها گناهیه که نمیبخشم
هیچ گروهی ،هیچ حکومت و دولتی روی ما کنترلی نمیتونن داشته باشن اگر من باور داشته باشم نه به کلام، بلکه در عمل نشون بدم در این صورت فقط خوبی و آرامش میبینم، در مملکتی که که همه میگن نژادپرستی موج میزنه من فقط چیزی رو که باور کنم میبینم و باادمهایی برخورد میکنم که فقط دوست دارند بمن کمک کنند
وارن بافت: باور کنید تا ببینید
بجای اینکه ببینید تا باور کنید((:
پروردگارم به اندازه ای که باورت کردم از طریق همسرم کلی هدیه به سمت من فرستادی،
وقتی بیشتر باورت کردم و کمتر ترسیدم تماس هایی که پر از حس بد بود رو مانع شدی،
پروردگارم وقتی کمی بیشتر باورت کردم بهم نشون دادی که چقدر راحت میتونی کمکم کنی
چقدر تو توانایی، چقدر قادری، و چقدر نسبت به من مهربانی
وقتی هرچی بیشتر راجب اندک مواد غذایی شاکر بودنم رو نشونت دادم یخچالم رو با غذاهایی که عاشقشونم پر کردی، من که میدونم کار خودت بود، در اون لحظه نه بخاطر اون خوراکی ها بلکه بخاطر لبخندی که اون موقع ته دلم از طرف تو حس کردم خیلی خوشحال بودم
پروردگارم هرآنچه دارم از توست، موقعی که بدنیا اومدم لخت بودم و هیچ توانی از خود نداشتم، تو شیر مادرم شدی و سیرابم کردی، تو آغوش مادرم شدی و بمن مهر داشتی، تو لباس تنم شدی و مرا پوشاندی، وگرنه من که از خود چیزی و توانی هم نداشتم
الان هم همینم، من از خودم چیزی ندارم، اگر زندگیم خوب پیش میره بخاطر سپردن کارها به خودته و اگر بد پیش میره خودم با ذهن محدوده خواستم جلوی کارهای تورو بگیرم و غافل ازاین که تو بهتر از من میدونی، من اگه 30 ساله اومدم روی زمین تو میلیاردها ساله که خدای این زمینی، فرمانروای این زمینی..
هروقت قبل شیفت بهت گفتم من چیزی بلد نیستم تو بمن بگو تو هدایتم کن شیفتم خوب پیش رفت و از طریق بیماران بمن نشون دادی مسیرم درسته، درست همون موقع ها که بیماران بمن میگن داروهای خیلی خوب اثر کرد، درست همون موقع که میشنوم همکاران میگن دیروز صحبت از تو بود همه داشتن از تو تعریف میکردن، درست همون موقع که بیمار برای تشکر از من با جعبه شیرینی میاد درمانگاه، همون موقع که مریض بدحال هیچ وقت نداشتم ، چرا؟ چون من هیچ وقت اصرار نداشتم که خدایا یکاری کن مریض بدحال نیاد، نه، من فقط میگفتم خدایا هر شرایطی پیش بیاد تو کنار منی و من نمیترسم
وقتهایی که قبل شیفتام میپرسیدم پرستار امشب کیه تا بفهمم همون پرستار با سابقه ست یا پرستاری که حتی یه سرم نمیتونه بزنه به خیال اینکه اگه یموقع مریض بدحال داشتم پرستار کمکم کنه هرجا گیر کردم ، واقعا خندم میگیره، زهی خیال باطل، اون بمن کمک نمیکنه، خدای من کنارم هست در هر شرایطی و اون بمن میگه چیکار کنم چی تجویز کنم تا دست خودش باشم و حال بندشو خوب کنم، اره من همه چیو اعتبارش میدم به خدای خودم، و خدا در جواب اعتمادم خودشو به شکل پنج ستاره مثبت توی سایت ویزیت آنلاین از طرف بیمارم نشون میده (: بخاطر همین اعتمادم به خداونده که الان معروفم به خوش کشیک بودن، به اینکه همه ازم تعریف میکنن، و کلی اتفاق حوب دیگه
الان توی یه چالش به سر میبرم، دلیلشم شاید شاید شاید این باشه که چند وقت پیش به خدا گفتم یکاری کن بیشتر باورت کنم و ایمانم بهت بیشتر شه و خدا قربونش برم چنان چالشی گزاشت تو زندگیم خخخ که هنوز باورم نمیشه ، میدونم بخاطر رشد خودمه، بخاطر اینه که گشایش بزرگی میخواد برام بوجود بیاد چون اگه طبق روال زندگی قبل ادامه میدادم به همون مقدار هم بسنده میکردم اما الان دارم برای اینده ی خیلی بهتر تکاملم رو طی میکنم بااین چالش،
ولیییی از خودش میخوام درسی که باید ازاین شرایط بگیرم رو براحتی بهم نشون بده و کمک کنه پاس کنم و ازاین شرایط بیام بیرون
قطعا ثمینی کهاین چالش رو پشت سر میزاره شباهتی به ثمین پارسال نداره
ثمینِ الان قدر کارت کشیدن ساده رو بیشتر میدونه، قدر نون توی یخچال و برنجی که پخته میشه و ساده ترین غذاهارو خیلی بیشتر میدونه، قدر خیال راحت رو خیلی بیشتر میدونه
دوستان برای ساده ترین موهبت های زندگیمون خیلی باید شاکر باشیم
خدایاشکرت دوستت دارم
خدایاشکرت