توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    678MB
    27 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت ۲
    24MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1149 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عاطفه نوری گفته:
    مدت عضویت: 1962 روز

    به نام الله یکتا تنها فرمانروای قادر مطلق و هدایتگر ک برگی بدون اذنش بر زمین نمی افتد یعنی این قدر این خداوند این سیستم و این جهان هستی طبق نظم و اساس و پایه هست…

    به مو میرسه ولی پاره نمیشه…

    من عاشق این فایل شما هستم از دسته بندی توحید عملی عاشقانه همیشه وقتی نجواها شروع میکنن این فایل رو گوش میکنم و به آرامش بینهایت میرسم استاد عزیزم مینویسم پر قدرت مینویسم ک رد پا به جا بگذارم در این روزهای پر چالش و تضاد ک فقط الله حکمتش را میداند ولاغیر الله نور السماوات و الارض،

    الا بذکر لله تطمعن القلوب.

    چقدر میفهمم و چقدر در حال درک و یادگیری ام که آری برگی بدون اذن خداوند بر روی زمین نمی افتد…

    چقدر دارم توحید عملی رو در این برهه از زندگی آموزش میبینم و با توکل بر خدا پاسششش میکنم

    آری خدا کافیست

    آری خدا هدایتگر و نجات دهنده است

    آری به مو میرسه ولی پاره نمیشه

    آری تواضع ک استاد عباسمنش توضیح میدید رو خوب دارم میفهمم متواضع باش ای انسان چه چیزی تورا در برابر پروردگارت مغرور کرده؟

    ای انسان عاجز فانی چه چیزی؟

    پروردگار عزیزم دوستت دارم و هزاران بار شاکرم و تسلیمم که در این برهه از زندگی پر از تضادم بیماری مادرم هدایتمان کنی

    آسانمان کنی

    هرانچه خیر و صلاح هست شما رقم بزنید

    هرلحظه به من نشانه بده خدا

    هرنفس بهم بگو

    هرنفس هدایت کن خدا

    خدایا خدایا بدون اذن شما برگی روی زمین نمی افتد پس ببین چقدر دقیق و منظمی خدایا…

    الهی صد هزاران بار سپاس استاد عزیزم بابت این مکان امن و مقدس و الهی که می‌شود ساعت‌های طولانی حرفای وجودی مان را بنویسیم صحبت کنیم بازگو کنیم به آرامش برسیم و در مسیر توحید حرکت کنیم با تقوی الهی و توکل الهی…

    الهی امین

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1319 روز

      به نام هدایت الله

      سلام خدمت خواهر عزیزم عاطفه دوست توحیدی وارزشمند سایت

      ازشما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی چقدر لذت بردم از این درک وآگاهی خوبت وخیلی ساده وروان انرژی خوبت رو من از نوشتن شما می‌توانم حس کنم ولذت ببرم

      آنقدر خوب بودی دختر که کامنت خوبی برای رد پا برای خودت به جا گذاشتی

      امیدوارم همیشه بدرخشید و بهترین ها را برای شما آرزو میکنم هر کجای کره خاکی که هستی امیدوارم شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        عاطفه نوری گفته:
        مدت عضویت: 1962 روز

        درود و برکت الله بر شما دوست عزیزم برادر گرانقدر و توحیدی الهی ک هر لحظه پر از قدرت توحید و عزت و شرافت باشید.

        بینهایت سپاسگزارم بابت این کامنتتون و این حس خوب،ک قطعا نشانه ی الله بوده ک حتی اون لحظات سخت و پر از خفقان هم تمام میشه و هیچ لحظه ای ماندگار نیست و نخواهد بودو همه چیز در دستان خداست

        عزت

        قدرت

        شرافت رزق روزی نعمت برکت.

        برگی بدون اذن الله روی زمین نمی افتد

        اوست که روز را در شب و شب را در روز میچرخاند و همه چیز تحت سیطره ی اوست

        اوست ک قادر مطلق است ولاغیر

        و درس مهم زندگی ما همین توحید هست انچنان با تمام وجودم به این درک رسیدم ک جایی برای به حاشیه رفتن و خارج شدن از این مکان مقدس الهی نمیگذارم…

        الهی صد هزاران بار سپاس

        بینهایت قدر دانم و سپاسگزارم بابت این کامنت و حس خوبی که نصیبم کردید…

        دعا میکنم هر نفس از زندگیتون پر از رزق برکت توحید توحید توحید و شرافت و عزت باشه…

        چرا که اصل اساس زندگی همین توحید است ولاغیر…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 331 روز

    به نام حضرت دوست که هرچه دارم از اوست.

    سلام

    من سال های زیادی مطالعات علمی داشنم حتی خودم به عنوان یک روانشناس مطالب زیادی خوندم ولی هیچ کدام به اندازه این باور توحیدی من آرام نکرده است هرچیز حساب کنی تمام تک تک بیمارهای روانی ما تک تک طرحوارهای ذهن ما همه وابستگی ها همه بیمارهای ذهنی و روحی ما ناشی از این که افراد دیگر مهم تر از خودمون می شوند و ریشه اش برمیگرده به همون شرک و ریشه شرک هم برمیگرده نشناختن خدای واقعی .از آن جهت که من رشته روانشناسی عمومی خوندم هزاران نظریه مختلف خوندم از فروید که معروف ترینش تا بقیه تک تک هیچ کدام به اندازه ابن مطالب من ارام نکرد .ما روانشناس ها عادت داریم غالبا بگیم مشکل روانی ما حاصل کارهای اطرافیان ماست والدین که بلدنبودن مارو تربیت کنن

    کلا برای هر درمانی وارد زخم های کودکی طرف می شویم و می خوایم درمانش کنبم ولی چون از اصل اساس مدارک دانشگاهی وتمام اون اموزش ها غلط است هیچ فایده ایی نداره و انگار رفتن پیش روانشناس شده منبعی برای کلاس گذاشنن یه عده و البته روانشناس های خوبی هم هستن اما اکثرا فقط به فکر جیب خودشون هستن‌.

    من تمام اون دانسته می ریزم دور و یه کلمه جایگزین تمام نظریه هایی که خوندم می کنم و اونم یکتا پرستی و توکل بر خداست

    تو اگر خدا بدونی منبع تمام قدرت ها

    با رفتن یک پسر دختر از زندگیت نگران نمیشی دیگه برات بودن نبودن اون ادم هیج فرقی نداره

    دیگه حال خوبت گره نمی زنی به یک نفر دیگر دیگر نگران خیانت کردن نکردن نیستی

    دیگه برات دوزار اهمیت نداره که اون بهت توجه می کنه بیرون می برد یا نمی بره باهات تماس میگیره یا نمیگیره.دیگه برات ترس از دست دادن مهم نیست دیگر حالت با خودت خوبه اینجا طرحواره رهاشدگی وابستگیت اینا از بین میره به همین سادگیی 90 درصد مشاورهای طلاق ازدواج تمام میشه چرا

    چون دیگه تو برات مهم نیست همسرت برای گل بگیره نمی دانم ببرت بییرون برات خوراکی بخره نمی دانم دیگه نمیری گوشی طرف چک کنی بگی چرا به خودت رسیدی چرا برام وقت نمی گذاری چرا مادرت پدرت فلانت اینکار کرد نکرد

    خنثی میشی وقتی خودت برای خودت ارزش قائل میشی وقتی خداوند تنها منبع ارامش رزق خیر خودت بدونی دیگه کلا تمام مسائل حاشیه ایی حل می شوند و ناخوداگاه رفتار همسرت باهات هزار برابر بهتر می شود.

    چون تو خودت اولselfloveداشتی تمام دنیا تمام روانشناس ها جمع بشن هیچ کس جز خود ادم نمی تونه باعث درمانش بشه‌

    تو اگر واقعا به این باور بررسی که همه چیز در حال خوب تو است هرچی که رخ داد همون خیر 99 درصد مشکلات از،بین می رود چون اگر بدونی الخیر فی ما وقع

    دیگر درگیر اختلال توهم اختلال پس از حادثه سانحه نمی شوی . دیگر درگیر افسردگی دو قطبی نمی شوی دیگه .

    وسواس فکری عملی همون نجوای شیطان پر رنگ شده مثلا همش میاد میگه برو در خانه چک کن نکنه باز،گذاشتی برو شوهرت چک کن

    یک حادثه میگه میگه تا از پا در بیارت بیاره دقیقا خدایاشکرت که من ریشه تمام امراض روحی روانی متوجه شدم که شرکه.

    وقتی تو استرس کنکور داری وقتی وابسته محبت دیگرانی از رفتن یک نفر دیگر خودکشی می کنی

    یا قرص اعصاب میخوری

    چرا چون باور کمبود داری .

    چرا حرص حسادت طمع ازار هست چون همینه شرک است .

    چرا من از تنهایی می ترسیدم چون مشرک بودم چون می ترسیدم چون خودم خودمو دوست نداشتم توقع داشتم یک نفز بیاد دست من بگیره حال من خوب کنه .

    چون از فقر از مشکلات زندگی می ترسیدم ناجی من چیز خدا و من مرضیه نیستم.

    برای همین، نه تنها این لحظه‌ها ذره‌ای نگران ات نمی‌کند، بلکه خوشحال و شگفت زده، منتظر ورود برکات خداوند به شکل های مختلف، خواهی ماند. این آرامش، ارمغان توحید عملی است.

    توحید عملی یعنی، همچنان که در جامعه انسانی هستی و با دیگران در کسب و کار و… مراوده داری، خداوند را منشأ قدرت بدانی و هر فردی که گره‌ای از کارت می‌گشاید یا گرهی از کار فردی می گشایی،این را دستی از جانب خداوند بشماری و به خاطر بسپاری که خداوند همواره دستان زیادی برای یاری‌ همگان دارد!

    خداوند قادر است به شکل همراه، همکار یا مشاوری عالی، وارد زندگی‌ات شود، به شکل مشتری، بازار و ایده‌ای ثروت آفرین، وارد کسب و کارت شود و جان دوباره‌ای به آن ببخشد، به شکل دارویی شفا بخش وارد بدنت می شود، اگر این قدرت را باور کنی.

    خداوند قادر است به هر شکلی که تو می‌خواهی و می‌توانی آن را در ذهنت بسازی، وارد تجربه زندگی‌ات بشود

    استاد شما فرمودید که تا روی ادم ها حساب می کنید مشکلاتت صدبرابر میشه .

    دقیقا معادل همین که اول رابطه حال هردو طرف خوبه چون وابسته هم نیستن چون هرکس کار خودش می کنه

    ولی همین که وابستگی روی هم حساب کردن شروع میشه دعوا ها میاد

    دختره میگه باید من بگیری

    پسره دختره رو محدود می کنه شک میاد جنگ میاد

    روی هرچیزی غیر خدا حساب کردن یعنییی شرک‌

    هیچ کس جز خداوند قادر به حل مشکل من نیست

    خداوند به کلام ما کاری نداره خداوند به قلب ما کار داره

    شرک ایمان یک چیز درونی

    اگر درخواست کمک از شخصی می کنی ولی توکلت به خدا باشه میگی خداوند دستان بیشمار برای کمک به من دارد روی خدا حساب کنی روی بنده هاش کاری نداره

    مراوده به انسان ها می کند ولی ربش الله است

    روی ادم ها حساب نمی کنه نمی ترسه و نگران نمیشه

    من مثال فوتبالی شما به کشتی نسبت می دهم استاد

    آقای حسن یزدانی به شدت ورزشکار محبوبی و به شدت ادم درست حسابی هستن و کسی نیست که توانمندی ایشان نداند و بسیار انسان فرحیخته هستن ولی شکست های ایشان از جایی شروع شد که گریه کرد گفت من می خواسنم دل مردم شاد کنم من شرمنده مردمم و همش دائم تکرار ذکر لبش مردم بود و نقره های ایشان و حاشیه هاش دقیقا از اونجا شروع چون تکیه کرد به مردم و محبوب مشهور بودنش خیلی براش مهم شد و از اونجا روالش شکست شد و الان بالای 90 درصد کامنت های منفی دریافت می کند

    واقعا درسته روی هرچی غیر خدا حساب کردن یعنی ضربه خوردن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مجتبی انجیله گفته:
      مدت عضویت: 812 روز

      سلام به آبجی مرضیه گلم خدا قوت پر انرژی باشی

      خیلی عالی به لطف خدا قوانین جهان رو درک کردی

      و در مدت عضویتی که داری 64 روز بوده هزاران بار سجده کن در مقابل فرمانروای کل کیهان که امادگی دریافت این اگاهیها رو داشتی و ذهنت مقاومتی نداشته

      تحسینت میکنم با همین ایمان و توحید و یکتا پرست برو جلو این توحیدی بودنت به همه چیز میرسونه دکترای روانشناسی چیه پروفسور بودن چیه به جایی میرسونه که هر چیه رو در خواست کنی پاسخ بده فقط کافی هست اگاهی قبل تولد رو بیاد بیاری که ما همه چیز رو میدونیم ما از ابد بودیم و هستیم تا ازل ما ازبین نمیریم و حالا خودم پذیرفتیم بیایم تو جسم مادی و خودمون رو تجربه کنیم و بیاد بیاریم این اگاهیها رو و لذت ببریم که همه اینها هممون وصل شدن به منبع انرژی خداست آبجی مرضیه وقتی خدا توحید ایمان رو داری دنیا تو دستت چه کیفی میده عشق بازی با خدا ما هیچ موقع تنها نیستم ما دو تا هستیم یکی ذهن یکی روح که قلب ما میگیم روح بوده از ابد تا ازل ذهن وجود خارجی داشته و بعد از به دنیا آمدن به وجود اومده در هر صورت لذت بردم از کامنت زیبا و این عشق بازی با خدا با کریمان کارها دشوار نیست پرانرژی باشید مجی انرژی وصل به منبع انرژی خداوند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهشید شاهمرادی گفته:
      مدت عضویت: 528 روز

      سلام و درود به مرضیه ی عزیزم

      ممنونم از کامنت پربار و اثر گزارت اشکم درمومد

      تمام خاطراتم تداعی شد جاهایی که همش ادم ها رو توی زندگیم دیدم و بهشون تکیه کردم مستقیم خوردم به دیوار

      چقدر خواستم خودمو ثابت کنم

      چقدر تله ی رها شدگی و ترس از تنهایی داشنم

      و چقدر شرک شرگ شرک

      با 1 تضاد خیلی بد جهان به من فهموند که تنها تنها تنها باید روی خدا حساب کرد

      و همون تضاد باعث شد من بزرگ شم و تنهایی رو تجربه کنم اخ اخ که تنهایی چه برکت بزرگی داره چقدر صدای خدا رو بهتر میشنوی

      چقدر باورهای ما با نردیگ شدن به خدا از بین میره

      باورهای مخرب طلسم ها و قفل های ذهنی وقتی خود به خود یاز میشه که تو از خودت بیای بیرون و نخوای خودت چیزی رو درست کنی و تکیه کنی به منبع

      بگی خدایا من نمیتونم تو بیا درستش کن

      بارها شده هی میگم این تمرین رو انجام بدم اون تمرین بعد یا خودم میگم خدایا تو بگی چی گو ش بدم

      من پیش خودم میگم من میخوام دستاوزد داشته باشم

      من ولی همین من کار دست ادم میده

      خدایا همه چیز تویی من با تو از فرش به عرش میرسم

      خدایا تو میتونی تو میدونی

      تو درستش کن من نمیدونم

      تو انگیزه میدی تو عشق میدی تو عزت میدی تو همه چیز میدی همه چی تویی

      و وقتی اون اتصال رخ بده دیگه میوفتیم توی اون جاده اسفالته که توش همه چیز هست

      خدایا شکرت

      برات بهترین هارو آرزومندم مرضیه ی عزبزم

      شادو سربلند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        مرضیه گفته:
        مدت عضویت: 331 روز

        سلام مهشید عزیزم خوبی

        الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

        تنها کسی که روش میشه حساب کرد خداست .ولاغیر

        من به شخصه جز خدا هیچ کس ندارم.

        انشالله دوست عزیزم موفق سلامت پیروزمند باشی در دنیا آخرت

        با آرزوی بهترین برای تو دوست قشنگمممممم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2947 روز

    سلام دوستان و سلام استاد عزیزم ، من چطور از استادی که چشمهایم را باز کرد و نگاهم را تغییر داد تشکر کنم ؟؟ چطور از کسی که نور امید را در دلم زنده کرد و خدای دیگری را بمن معرفی کرد تشکر کنم ؟؟

    واقعا گاهی با خودم میگم با گذاشتن فقط یک دیدگاه چطور حق مطلب را ادا کنم ، من که سراسر خشم و نفرت بودم ، سراسر توقع بودم ، حسود بودم ، حتی در خواب هم عصبانی بودم ، با نگرانی و دلشوره بیدار میشدم و با افکار منفی و ذهن آشفته میخوابیدم ، داغون بودم ….

    استاد شما یک پاسخی ، یک پاسخ بزرگ به یک عمر درخواست من

    من به نقطه ای رسیده بودم که فقط از خدا میخواستم کاری کنه که خنده هام از ته دل باشه ، که با لذت غذا بخورم ، وقتی کنار فرزندانم هستم فکرم در بدبختی و بیچارگی نباشه ، دوست داشتم لحظه را دریابم ، زندگی را زندگی کنم ….و استاد عزیزم !!! تو پاداشی بزرگ در زندگی من هستی ….خوشحالم که این دنیا را از دست ندادم و خداوند منو با شما آشنا کرد … آنچنان هرروز بهتر و بهتر میشوم که فقط با خنده به پشت سرم نگاه میکنم … می خندم چون گذشته دیگر برایم تلخ نیست ، می خندم چون خوشحالم چون راهم را پیدا کردم چون روزبروز باورهای بهتری در ذهنم نقش میبندند

    استاد من واقعا دیگه اون آدم قبل از آشنایی با سایت عباس منش نیستم و مطمئنم دیگه هم اون آدم سابق نخواهم شد …. به امید اینکه روز به روز یکتاپرستی را بیشتر دریابم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    سهیلا سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1536 روز

    به نام تک پروردگار جهان هستی؛

    سلام و درودی فراوان خدمت شما استاد عزیزم و بانو شایسته گرامی و تمامی دوستان محترمم.

    نکات مهم و عبارات و باور های قدرتمند این فایل که از بین سخنان استاد در دفترم یادداشت کردم:

    پیامبر اسلام: شرک در دل مومن مانند راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب، پنهان است.

    خداوند تنها منبع خیر،

    تنها منبع برکت،

    تنها منبع رزق و

    تنها منبع علم است.

    آدم ها را در ذهنمان بزرگ نکنیم و خودمان را خوار و خفیف نکنیم.

    روی آدم ها حساب نکنیم.

    از آدم ها تشکر کنیم بابت محبتی که به ما دارند، اما هیچوقت فکر نکنیم که اون محبت ها از طرف اون آدم هاست بلکه آنها را دستی از دستان خداوند بدانیم که از این طریق به ما محبت میکنه و همیشه سپاسگزار و سجده کننده پروردگار خودمون باشیم؛ کسی که کیهان و جهانیان رو خلق کرده.

    روی افراد حساب کردن، یعنی شرک ورزیدن‌.

    روی هر چیزی غیر از خدا حساب کردن، یعنی شرک ورزیدن.

    احساس بر اینکه یک فرد دیگه ای میتونه مشکلی از من حل کنه، یعنی شرک ورزیدن.

    اما بحث درخواست کردن فرق میکنه.

    شما خودتان متوجه میشوید که پشت درخواستتون شرک است یا توحید.

    مهم قلب و احساس درونی شماست.

    شما خودتون متوجه میشوید که وقتی در حال درخواست کردن از کسی هستید، توکلتان بر خود آن فرد است یا بر خدای آن.

    اگر توکلتان بر خدا باشد، خیلی راحت درخواست میکنید.

    اگر جواب نداد، میگید اشکال نداره.

    خدا از یه در دیگه ای به من میده.

    یه انسان در زندگی با آدم های مختلف در ارتباط هست ولی در درون خود، در قلب خود، در وجود خود، یکی دیگه رو میپرسته.

    رب رو داره میپرسته.

    روی پروردگار حساب میکنه.

    از اون کمک میخواد.

    انسان ها رو بصورت دستی از دستان خداوند میبینه.

    و این تفکر رو داره که اگه این نباشه، خداوند یه دست دیگه اش رو از یه جای دیگه ی زندگیم بوجود میاره و برام میفرستتش.

    من اگر جواب رد بشنوم.

    ناراحت نمیشم.

    بهم نمیریزم.

    به دل نمیگیرم از آدم ها.

    من امیدوارم.

    چون مگه فقط اینه؟

    خداوند بی نهایت دست داره.

    حتما خداوند میخواد از یه جای دیگه به من بده.

    از یه جای دیگه ای برام برسونه.

    در تمام مواردی که شما روی چیزی غیر از خدا حساب میکنید، از همون چیز ضربه میخورید.

    اگر تکیه کنی بر خدا، خدا سر شاهده،

    خداوند راه هایی رو برات باز میکنه؛

    قلب هایی رو برات نرم میکنه؛

    ارتباطاتی رو برات ایجاد میکنه؛

    پیروزی هایی رو برات به وجود میاره،

    که هیچوقت هیچکس دیگه ای نمیتونه این کار رو برات انجام بده.

    باور کنید که تنها چیزی که در زندگی ما تاثیر داره، فقط و فقط افکار و باورهای خودمونه.

    وقتی تکیه میکنی بر نیرویی که برتر از همه ی ماست؛

    بر نیرویی که جهان رو خلق کرده و داره اون رو اداره میکنه؛

    بر نیرویی که ما بهش میگیم رب، فرمانروای جهان؛

    همه کارها برات خوب انجام میشه.

    به شکل عالی ای انجام میشه.

    به نفع تو.

    همونجوری که تو میخوای.

    خیلی راحت کارها برات انجام میشه.

    همونجوری که بر وفق مراد تو باشه.

    ولی وقتی تکیه ات رو از اون نیرو برمیداری و روی آدم ها و چیزهای دیگه میزاری،

    از همون چیزها ضربه میخوری.

    وقتی روی آدم ها حساب میکنی، پشتت رو خالی میکنن.

    یه جایی استاد فرمودن که:

    از یه جایی به بعد شعله ی نگاه توحیدی در من شروع به زبانه کشیدن کرد.

    احساس کردم که باید روی چیزهای دیگری حساب کنم.

    باید روی نیروی دیگری حساب کنم.

    باید خدای دیگری رو باور کنم.

    باید یه قدرت دیگری رو باور کنم.

    ” با خدا باش و پادشاهی کن.

       بی خدا باش و هر چه خواهی کن.”

    هر وقت روی خدا حساب کردم، همه چیز بهم داده.

    هر چی خواستم رو بهم داده.

    فقط کافیه باورش کنیم.

    ولی هر وقت روی غیر خدا حساب کردم، ضربه خوردم.

    من روی مردم حساب نمیکنم و هر کاری میکنم بخاطر خودمه و اون احساسی که خداوند در من ایجاد کرده و اون رسالتی که احساس میکنم.

    چه مردم خوششون بیاد.

    چه خوششون نیاد.

    یکبار کاری رو بخاطر نظر مردم انجام ندادم.

    همیشه مسیر خودم رو رفتم.

    همیشه اون چیزی رو که بهش اعتقاد داشتم رو انجام دادم.

    چه مردم مخالف بودن،

    چه موافق بودن،

    چه تهدید کردن،

    چه تشویق کردن.

    من راه خودم رو رفتم.

    روی مردم حساب نکنید.

    روی خودتان هم حساب نکنید.

    روی خدای خودتان حساب کنید.

    روی دوست و آشنا و پدر و مادر و خواهر و برادرتون حساب نکنید.

    روی خدای آنها حساب کنید.

    روی قدرت های نظامی، قدرت های مالی، قدرت های مذهبی حساب نکنید.

    روی خدایی که تمام قدرت ها رو خلق کرده، حساب کنید.

    اگر ما باورمون رو به خداوند تقویت کنیم،

    اگر ما ایمان داشته باشیم،

    اون قدرت میتونه به راحتی در ها رو برای ما باز کنه.

    به راحتی موقعیت ها رو برای ما ایجاد کنه.

    به راحتی رزق رو وارد زندگی ما بکنه.

    به راحتی میتونه ما رو از فرش به عرش ببره. در هر زمینه ای.

    اگر ما این رو باور کنیم،

    باورااا، نه حرف، نه ادا، نه فیلم بازی کردن؛

    خداوند خودش تو قرآن فرموده که اگر مجبور بودید به خدا فحش بدید، فحش بدید اشکال نداره. چون قلب شما گواهی میده نه کلام شما.

    پس باور شما مهمه.

    باور قلبی داشته باشید.

    اگر روی خدا حساب کنید،

    واقعا در تمام جنبه های زندگی، همه چیز به شما داده میشه.

    به اندازه ای که تلاش کنی، خدا بهت اعتبار، سلامتی، ثروت، رزق، روابط عالی و همه چیزهای خوب رو میده.

    به اندازه ای که بتونی قدرتش رو باور کنی، بهت همه چیز میده.

    اگر بیشتر باور کنی، بیشتر میده.

    وقتی قانون رو مدام به خودت یادآوری کنی و تجارب گذشته ات رو به یاد بیاری، ایمانت هم بیشتر میشه.

    خداوند تنها کسیه که میتونه همه چیز رو به هر شکلی که بخواهد، تغییر بدهد.

    کسی که توکل به اون شما رو به پادشاهی جهان میرسونه.

    بخدا اگر فقط اون رو باور کنید، هر چیزی رو که بخواهید، به شما میده.

    فقط از اون کمک بخواهید.

    از اون هدایت به راه راست را بخواهید.

    فقط از رب بخواهید.

    بخدا همه چیز میده.

    این رو تجربه ی استاد عباسمنش میگه.

    در نهایت شگفتی و راحتی و از نظر بقیه معجزه، به بهترین شکل به بهترین راه ها، به بهترین آدم ها هدایت میشوید و طعم شیرین رسیدن به خواسته هاتون رو میچشید.

    جملات بالا تماماً جملات استاد عزیزمون در این فایل بود.

    البته با کمی تغییر در بعضی جاها.

    جهت یادآوری قانون، اول به خودم و دوم برای شما عزیزان.

    ممنون از نگاه با ارزشتون که تا به این لحظه دنبال کننده ی این کامنت بود.

    دوستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      اشرف مخلوقاتم گفته:
      مدت عضویت: 968 روز

      سلام بر دوست توحیدی من

      بسیاااار لذت بردم از کامنت زیباتون

      وبسیار دلم گرم شد به ایاک نعبد و ایاک نستعین دلم گرم شد به اینکه رب ارباب من تنها منبع اصلی رزق وروزی من دراین دنیاست دلگرم به اینکه تنها منبع اصلی قدرت اونه کا میتونه منو به تمام خواستهای دنیوی و اخروی برسونه

      خدایا سپاااااااس

      که تنها منبع اصلی رسیدن به شادی خنده خوشحالی عشق خوشبختی خداااااااست فقط اوست که نیست قدرتی بالاتر از قدرت او که بزرگ و باعظمت است

      خدایا آرامش برکت فراوانی را بر ما و همه مردم دنیا عرضه بفرما و راه خدایی شدن را بما نشان بده

      الهی آمییییین

      دوست من دعا میکنم تا دنیا دنیاست در آغوش خدای خودت در امنیت باشی

      بهترینها برای عباس منشی ها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    گمنام گفته:
    مدت عضویت: 1503 روز

    من بشدت توی بعضی موارد موحد هستم چند مورد مثال میزنم

    من یه بار ساعت ده شب تو خیابون ماشین گیرم نیومد اما ب خدا اعتماد کردم

    و یه دختر خانوم ب ی چهره زیبا آمد و من تا ی جایی با اون با خط واحد اومدیم و بعدش با پدرش منو دقیقا اومدن جلو خونمون پارک کردن..یه بار ی شب تهنا ی مسیر طولانی رو پیاده رفتم تو شهر خیلی خطر ناک بود از نظر بعضیا

    یه بار ب خدا توکل کردم و بصورت جالب کار پیدا کردم توی آموزشگاه رانندگی یکی بهم گفت برو اونجا

    یه بار واسه گواهینامه رفتم به صورت کاملا هدایتی رفتم همه کارهاشون سریع انجام دادم و بخدا توکل کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2166 روز

    نشانه ی امروز مـــن

    توحید عملی_ قسمت 2

    _ شرک در دل مومن ،مانند راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است.

    به یادآوردن داستان هایی که استاد عزیز در زندگی شون تجربه کردند.

    و گفتن اینکه استاد هیچ ادعایی ندارند که انسان کاملی هستند، هیچ ادعایی ندارند که هیچ وقت شرک خفی یا غیر خفی نداشتند.

    چقدر استاد عزیز اینجا زیبا میگن: من انسانی هستم که واقعا دارم سعی میکنم، تلاش میکنم و فکر میکنم به اینکه توحید واقعی رو در زندگی ام اجرا کنم.

    پس در ادامه میگن میخوام این داستان رو توضیح بدم نه به عنوان کسی که خودش بی عیب و ایراده، به عنوان کسی که یکسری چیزها رو داره درک میکنه، میفهمه و دوست داره به بقیه بگه و دوست داره یک راهی پیدا بشه و یک یادآوری بشه تا ما مسیرمون رو گم نکنیم.

    _ اینا یادآوری هایی که استاد جان دارند به خودشون میکنن و به ما هم دارند میگن تا مسیرمون رو گم نکنیم.

    تعریف داستان دوره هایی که استاد جان بصورت حضوری در میدان تجریش تهران برگزار میکردند و در یکی از اون سمینارها اتفاقی افتاد که استاد توضیح میدن. اینکه یکی از دوستان در اون سمینار حضور داشت که شرکتی داشت و با بچه های سمینار ارتباط برقرار کرده بود و یکسری کارهای مالی رو در اون سمینار انجام میدادن.

    که اون دوست عزیز که شرکت داشتن وقتی میومد روی سِن توضیح میداد که چطور داره از قانون استفاده میکنه که بعدا متوجه شدیم میاد روی سن برای اینکه یک امتیازی بگیره. و با بقیه ارتباط برقرار کنه تا شاید بعد یک سواستفاده هایی از بقیه بکنه.

    خلاصه که استاد جان بعد از اون قضیه نذاشتن کسی بیاد روی سن صحبت کنه تا یک سری امتیازهایی رو بگیره یا سواستفاده هایی رو بکنه. چون همه میومدن این کار رو میکردن و یک تعدادی خیلی خیلی محدودی هم از فضایی که روی سن در اختیارشون قرار میگرفت سواستفاده میکردن.

    یک روزی یکی از افرادی که با اون دوستی که شرکت داشت کار میکرد اومد روی سن و کلی تشکر کرد که من ممنونم از فلانی، خیلی اون توی زندگی من تاثیر گذاشته و این راهی که برای من باز کرده زندگی منو عوض میکنه و فلان میکنه و کلی تعریف و تمجید و ستایش.

    و همون موقع روی سن که هردوتاشون بودند اون دوستی که مثلا یک راهی رو پیدا کرده افتاد به پای اون دوستی که شرکت داشت و میگفت من اینجوری سپاسگزاری میکنم و … همون موقع گفتم یا پیغمبر خدا میدانه که بعد از این قراره چه اتفاقی بیفته.

    _ آدم هایی که خیلی زود از این وراحساساتی میشن، خیلی زود هم از اون ور احساساتی میشن.

    بعد چند وقت این دو نفر با هم مشکل خوردن. که همون ادمی که اینجوری اومده بود پای اون فرد رو بوسیده بود(که استاد خیلی شوکه شدن) چنان آبرویی از این آدم برد وقتی شرکت با هم به مشکل خوردن. در حد دادگاه، پاسگاه، زندان،…بگیر و ببند و بره کلی شاکی جمع کنه.یکجورایی پروژه گذاشته بود تا این بابا رو نابود کنه.

    _خیلی درس گرفتم وقتی که آدم توکلش به خداوند باشه، اولا نیاز نداره که مردم پاشو ببوسند و اون آدمی هم که پای افراد رو میبوسه توکل نداره، فکر میکنه اون آدم داره براش کاری انجام میده. و در انتها هر دوی این آدم ها متضرر میشوند.

    _ وقتی ما خداوند رو فراموش میکنیم به عنوان تنها منبع خیر، تنها منبع برکت، تنها منبع رزق، تنها منبع علم. اینجوری میشه که فراموش میکنیم و ما آدم ها رو در ذهن مون بزرگ میکنیم.

    _ من یادگرفتم بارها و بارها تا روی آدم ها حساب باز نکنم هیچ وقت.

    _ من از انسان ها تشکر میکنم بخاطر محبتی که دارند. اما هیچ وقت فکر نمیکنم اون محبت ها از طرف اون آدم هاست. این آدم ها رو دستی از دستان خداوند میدانم، که خداوند از این طریق به من محبت میکنه. که این باعث میشه من همیشه سپاسگزار و سجده کننده پروردگار خودم هستم. کسی که کیهان رو خلق کرده، کسی که جهانیان رو خلق کرده و جهانیان تسبیح گوی اون هستند، نه آدم ها…

    _ این داستان برای من شده بود مثال روشنی از تغییر آدم ها، وقتی روشون حساب میکنی.

    _ وقتی ما روی افراد حساب باز میکنیم یــعـنی شرک می ورزیم وقتی ما روی هرچیزی غــیــر از خداوند حساب میکنیم، یعنی شرک می ورزیم.

    _وقتی من احساس میکنم که کسی میتونه برای من فلان کاری رو انجام بده، خب درخواست میکنم تا کمکم کنه و این فرق میکنه. اصلا نمیخوایم با واژه ها بازی کنیم و خودمون رو گول بزنیم، بقول قران که میگه اگر جایی شما رو مجبور کردن که به خداوند فحش بدید فحش بدید اگر جان شما در خطره. ما به کلام شما کار نداریم، ما به قلب شما کار داریم.

    من خودم خوب میدونم که وقتی از یکی درخواست میکنم توکلم به اونه یا به خدای اونه. منه درخواست کننده میفهمم پس قرار نیست با کلمات بازی کنیم. این یک چیز درونیـه

    _ ما نه قراره چیزی به کسی ثابت کنیم و نه کسی قراره چیزی به ما ثابت کنه

    _ در بحث های توحید و شرک از کسی نمیشه ایراد گرفت. یک چیز کاملا درونی هست. ما به کُنه انسان ها هیچ گونه دسترسی نداریم. من دارم به خودم میگم خودم سر خودمو کلاه نگذارم.

    _ اگر من از کسی درخواست کمک میکنم ولی درون ذهنم اینه که اگر اون به من کمک نکنه زندگیم اینور و اونو میشه، دارم شرک می ورزم. اگر توکلم به خداست خیلی راحت درخواست میکنم و اگر جواب نداد میگم خدا از یک درِ دیگه به من میده.نه ناراحت میشم از دستش نه فکر میکنم داره اتفاقی می افته.

    _ ما توی زندگی داریم با آدم ها کار میکنیم اما مهم درون ماست که داریم واقعا روی چه کسی حساب میکنیم.

    _ کسی که روی خدا حساب میکنه، روی آدم ها حساب نمیکنه. مراوده داره با آدم ها، ارتباط برقرار میکنه کار میکنند، درخواست میکنند عین همه ی ادم ها اما داره روی یکی دیگه حساب میکنه.درونش، توی قلبش، توی وجودش یکی دیگه رو میپرسته، رب رو میپرسته. از اون کمک میخواد و اون یک دستی میتونه باشه این نبود یکی دیگه و میگه تو یک دست دیگه از یک جای دیگه به وجود میاری. من امیدوارم، من به هم نمی ریزم

    _ وقتی کسی به خدا توکل داشته باشه به هم نمی ریزه وقتی جواب رد بگیره. میدونه که فقط این نیست که،میگه خدا از یک جای دیگه میخواد بهم بده.الان این ایده به من رسید که از اون کمک بخوام اوکی نشد خیلی ممنون متشکر ولی حالا خدا میخواد از یک دست دیگه به من بده من دارم روی اون الله یکتا حساب میکنم نه روی این.

    _ استاد از علاقه اش به مطالعه شخصیت های فوتبالی میگن و اینکه خیلی مصاحبه های زیدان رو هم نگاه میکنن.که زمانی که سن شون کمتر بود علاقه داشتن به تیم استقلال و یک فصل کل بازی ها رو رفتن دیدن. میخوان بگن تا یک حدی فوتبال رو میفهمم بودم. از مربی استقلال گفتن به عنوان یک مثال واضح گفتن. قصد قضاوت در مورد شخص خاصی ندارند فقط میخوان بگن یک همچین الگویی هست که هیلی در کل دنیا تکرار میشه.

    توی مصاحبه های این آدم یک خط فکری رو میشه دید، اینکه میگفتن هوادار، من برای هوادار استقلال، من نوکر هوادار استقلال، ما 30 میلیون فلان، هوداران گفتن فلان،… هر وقت یکی داره یار جمع میکنه وقتی اینجوری دارید، صحبت میکنید دارید یار جمع میکنید، دارید تکیه میکنید به یکسری از آدم ها

    یا مثالش در خواننده ها که میگن من برای مردم و مردم اینجوری و ….

    _ وقتی هی تاکید میکنی روی این تــو داری یــار جمع میکنی.فکر میکنی که هوادار تو رو میتونه نگه داره در جایگاهی که هستی.بعد چه اتفاقی می افته در تمام مواردی که شما به چیزی غیر از خدا حساب میکنید از همون چیز ضـربـه میخورید. این درسی است که از بچگی یاد گرفتم.

    _ اگر تو تیکه کنی به خداوند،خداوند راه هایی رو باز میکنه، قلب هایی رو نرم میکنه، ارتباط هایی رو ایجاد میکنه که این حرف ها و ادعاها هیچ وقت نمیتونه ایجاد کنه. پیروزی ها و موفقیت هایی رو برات ایجاد میکنه که هیچ کس دیگه ایی نمیتونه برات ایجاد کنه.

    اون بنده خدا مربی استقلال میگه ما شانس نیوردیم، کلی بازیکن ها محروم شدن مسدوم شدن اما واقعیت اینه واقعا عامل شانس دخیله؛ چی میشه که این اتفاق ها می افته؟

    واقعا این شانس هست که داره موفقیت یا شکست آدم ها رو رقم میزنه؟ نه یک عامل خیلی بزرگتر از این حرف هاست که داره رقم میزنه. افکار و باروهای ما داره این کار رو انجام میده.

    _ با مصاحبه کردن افراد باورهاشون رو میتونیم بکشیم بیرون. اینکه با چه باورهایی چه افکاری چه نتایجی گرفتن.

    _ استاد عزیز چقدر زیبا گفتین: به این نتیجه رسیدم که هر وقت از مسیر درست خارج میشیم و باورمون رو نسبت به خدا از دست میدیم.(خدا منظور و اشاره به یک دین خاص نیست.) اشاره میکنم به یک نیرویی که برتر از همه ی ماهاست، به نیرویی که جهان رو خلق کرده و داره اداره میکنه. به نیرویی که ما بهش میگیم رب، فرمانروای جهان. وقتی تکیه میکنیم به این نیرو همه ی کارهات به خوبی انجام میشه و به قول دوستان بدشانسی نمیاری. همه چیز بر وفق مراد انجام میشه.

    اگر تکیه ات رو از این نیرو برمیداری و روی چیزها یا آدم های دیگه میذاری، از همون چیزهایی که روشون حساب کردی ضربه میخوری.

    مثال بچگی و شر بودن ها و دعوا کردن ها رو استاد میگن که هر بار که روی دوستان توی دعوا حساب کردم کسی اطرافم نبود و تنها بودم زیر کت کاری… از همون موقع درس گرفتم هر وقت روی کسی حساب کردم پشتم رو خالی میکردن. از همون موقع ها شعله توحیدی نگاه کردن در وجود من داشت یواش یواش شعله ور میشد.

    _ من راهی رو رفتم که درسته، نه به خاطر تشویق و حرف مردم تغییر مسیر بدم.

    _ روی هیچ فردی حساب نکنید…

    حتی روی خودتون هم حساب نکنید تنها روی خدا اون نیروی که جهان رو خلق کرده حساب کنیم.

    به اندازه ایی که تلاشم رو کردم تا قدرتش رو باور کنم خدا به من داده.به اندازه تلاش و باورم به من ثروت داده، رزق داده، اعتبار داده، سلامتی داده به من همه ی چیزهای خوب رو داده.به چه اندازه به من نعمت داده؟ به اندازه ایی که تونستم قدرتش رو باور کنم. اگر بیشتر بتوم باور کنم بیشتر میدهد.

    وقتی اینا رو به یاد میارم به من کمک میکنه تا بیشتر ایمان بیارم.

    به خدا هر چیزی که بخواهید بهتون میده. فقط روش حساب کنید فقط باورش کنید،بهش ایمان بیارین. فقط از اون بخواین. فقط از اون بخوایم که ما رو به راه راست هدایت کنه. فقط از رب بخوایم. ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه

    در نهایت شگفتی و معجزه بهمون میده که معجزه نیست که باور به خداونده…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1146 روز

    به نام خدایی که صاحب آسمان و زمین است

    خدایا شکرت به خاطر هدایت …

    چقدر این فایل تکان دهنده بود

    نمیدونم برای چندمین باره گوش میکنمش

    اما شاید برای اولین باره‌که میفهممش …

    مدتی بود همش با خودم تکرار میکردم

    من که تمرین هارو خوب انجام میدم من که انقدر فایل گوش میدم من که ورودی هام رو کنترل میکنم من که به ایده هام‌عمل میکنم

    پس چرا به خواسته ام نمیرسم ؟؟؟

    هدایت شدم‌به سمت دوره کشف قوانین زندگی

    وقتی رو ترمز هام کار میکردم باز اتفاق نمیافتاد

    میگفتم‌چرا باز اینطوری شد ؟؟؟

    چرا اتفاق نیافتاد

    تا اینکه بیخیال هدفم‌که مربی گری رقص بود شدم

    چقدر زود و سریع جهان به افکار ما پاسخ میده

    چون بعدش زندگی من به شکلی پیش رفت که انگار‌نه انگار‌من یه دنسر ام که عاشق هنرمم

    یادم‌رفته بود خودم رو ….

    اما بالاخره بعد از چند ماه این ایگو شکست

    و خدا گفت

    برو

    برو دیگه بابا برو من حمایتت میکنم من هدایتت میکنم

    البته اینکه این اتفاق افتادم به خاطر اگاهی های دوره کشف قوانین بود اما من با همه وجودم مقاومت میکردم تا اینکه دراز کشیدم رو تختم تو حالت تسلیم گفتم خدایا خودت یه راهی تو مغزم باز کن و اون تصویری از اینکه من با همین شرایطم مربیم و خودم شاگرد دارم رو دیدم !!!!

    گذشت و گذشت چند هفته تا که از طریق نشانه هام هدایت شدم به اینکه فایل های اجرای توحید در عمل رو از اول گوش کنم و نکته برداری کنم

    امروز که رسیدم به این فایل

    متوجه حرفای استاد شدم

    بله درسته

    شرک خفی

    انققققققدر مخفی‌که حتی تو سوال های کشف قوانین ام پیداش نکردم….

    خدایا شکرت که هدایتم کردی وگرنه حالا حالا ها پیداش نمیکردم

    من هربار با توکل با خدا میرفتم تو باشگاه ها درخواست کار میدادم فکر میکردم انسان توحیدی هستم اما فقط فکر میکردم چون تمام‌توکل ام به مدیر باشگاه بود

    تمام توکل ام به حمایت دوستام بود

    چون تمام توکل ام به حمایت مربی ایم بود

    چون توکل ام به اون آدما بود….

    با اینکه فکر میکردم نیست

    فکر‌میکردم‌رو خدا حساب کردم

    اما چطور میشه آدم رو خدا حساب کنه و انقدر احساس نا امنی کنه؟؟؟؟

    انقدر احساس خطر و ترس کنه؟؟؟

    انقدر فرکانس مخالف جهت خواسته اش ارسال کنه؟؟؟

    اصلا چطور ممکنه؟؟؟

    من‌چرا رو حرف شاگردم که میخواد واسم پول بریزه تو فلان تاریخ بیشتر حساب میکنم؟؟؟

    تا خدایی‌که میگه من همیشه به تو روزی میدم

    هر لحظه به تو روزی میدم

    هر لحظههههه قلب تورو باز میکنم به سوی خودم

    نگران چی هستی؟

    چرا فکر‌میکنی تا فلان تاریخ باید بی پول باشی؟؟؟

    من از جایی که فکرش رو نکنی بهت روزی میدم ….

    از جایی که به ذهنت نمیرسه روزی میدم …

    بابا پول یه انرژیه

    منم منبع تمام انرژی ها هستم

    کسایی که به تو پول میدم واسطه ان !!!!

    واسطه ی اینکه من به تو روزی بدم

    تو چرا به واسطه ها وابسته میشی

    چرا به خانواده رئیس شاگرد هنر جو صاحب باشگاه وابسته میشی؟؟؟

    بخدا که من هرچی ندارم از شرکه

    رابطه عاطفی خوب ندارم چون تر از وابستگی دارم چون باز یادم میره این ادمو خدا اورده

    به روابط قبلیم هنوز وابسته ام و بهشون فکر میکنم و فکر میکنم اون حسای خوب تکرار نمیشن چون یادم میره اون ادمارو خدا اورده

    خدا اوردهههه

    خدا منبع خیره منبع رزقه….

    خدا منبع همه چیزه

    اینا فقط واسطه ان فقققققط واسطه ….

    من هزاران بار شکرش میکنم که داره هدایتم میکنه اما

    همین هدایتم ام اون اندازه ای بود که باورش کردم

    نه بیشتر نه کمتر

    خدا چیزی نیست جز اون چیزی که باور کردیم….

    باور کردیم….

    من باور کردم خدا مارو محتاج بنده هاش میکنه

    پس میکنه…

    من باور دارم من فقط محتاج خدام و اون منو بی نیاز میکنه از ادما و ثروت و سلامتی و ….

    پس‌میکنه……

    چقدر تو دایره امن ام موندم به خاطر شرک

    به خاطر نظر دیگران….

    چقدر ضربه خوردم قلبم شکست وجودم تکه تکه شد از شرک

    احساس سبکی دارم

    احساس میکنم میتونم روزی یک قدمم که شده توحید تر بشم و به خیر و برکت نزدیک تر

    خدایا

    مارو ببخش و بیامرز و توحیدی از دنیا ببر …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    زهـره گفته:
    مدت عضویت: 1085 روز

    بِه نامِ خُداوَندِ بی نَهایَتُ لامَکانُ لازَمان

    بهِ نامِ خُداوَندی کِه هَمه چیز می شَود هَمه کَس را…

    برگ سی و چهارم از سفرنامه من

    یکشنبه 1403/4/3

    می خواهم امروز از عاشقانه هایم بگویم

    از عشق بازی با خداوند

    خداوندی که به قدر ایمان تو کارگشا می شود…

    نمیدونم چطور مثال بزنم شرایط خودم را با خداوندی که دستان من را مثل یک کودک خردسال گرفته و بسمت و سوی خواسته هایم هدایت میکند.

    دانشجوی ترم آخر کارشناسی حسابداری هستم

    کارورزی داشتم و پروژه

    شاغل نیستم

    گفتم خدایا من چیکار کنم تو که شرایط منو میدونی

    بهم بگو کجا برم چطور تهیه کنم

    راه نشونم بده

    طوری شد ک تو خونه نشسته بودم دستان خداوند دست به کار شدن

    زنگ زدن بیا بریم سرکلاس فرم کارورزی را برات پر کنیم

    بدون اینکه من ازشون بخوام

    رفتم به آسانی ب زیبایی و عرتمندانه دیکته کردند و پر کردم

    گفتم خدایا من گزارشش را هم نمیتونم بهم بگو چیکار کنم

    تو خونه نشسته بودم ویسش رسید

    گزارش و نوشتم

    گفتم خدایا من بلد نیستم ارائه بدم اما میخوام نمره 19 یا 20 بهم بدی

    رفتم سر کلاس باوجود اینکه اکثریت بچه ها ارائه دادن و سوال پرسیده شد

    من تنها کسی بودم هیچ سوالی ازم نپرسید

    نمره 19/5 گرفتم .

    سر پروژه گفتم خدایا تنها تورا میپرستم تنها از تو یاری میحویم

    من را به راه راست هدایتم کن

    چیکار کنم تو ک میدونی من حتی پولشو ندارم برم پروژه آماده بخرم

    ازت میخام بدونه اینکه یک ریال پول بدم پروژه عالی با نمره 20 بهم بدی

    تو خونه نشسته بودم دوستم پیام داد خانم فلانی ببین اوکی هست ؟

    گفتم عالیه ممنون

    استاد ایراد گرفت

    گفتم خدایااا من چیکار کنم تو ک میدونی من هیچی بلد نیستم

    من ازت نمره 20 میخام

    دیروز صبح دوستم پیام داد خانم…. ببینید اوکی هست حذف و اضافه را انجام دادم اصلاح شد

    گفتم سپاسگزارم گفت فردا پی دی افش میکنم میفرستم براتون

    امروز صبح فرستاد گفت بفرستید برای استاد

    استاد پیامو دید ولی چیزی نگفت

    گفتم بیخیال من از خدا 20 خواستم دیگه

    خدا خودش کارهامو انجام میده خدا عاشق منه منو دوست داره خودش جلو جلو همه کارهامو انجام داد

    مثل مادر موسی ک تو شعر پروین اعتصامی گفت همه چیز آماده ست ن اینکه بخواد آماده بشه جور بشه

    برای منم جور شده من 20 گرفتم

    رفتم دانشگاه سرکلاس

    بچه ها دونه دونه پروژه ها را تحویل دادن

    استاد : آخه این چ پروژه ایه

    من چ نمراه ای بدم بهتون

    15

    14

    16

    17

    نوبت من شد خدایا تنها تو ا میپرستم تنها از تو یاری می جویم

    استاد بفرمایید

    استاد پروژه را باز کرد

    اینکه خوبه ک

    برای شما خوبه

    نمره منتظر بودم 20 بشم

    اما داد 19

    بچه ها گفتن چند شدی کفتم 19

    گفتن ینی چی

    چرا 19

    چ وضعیه حالا ب شوخی و جدی هرچی میگفتن

    تا اینکه یکی از بچه ها گفت چ شانسی داریااااا

    19 چیه آخه

    آخ من چقدررررررررر ذوق کردم از این حرفش

    یاد حرف استاد افتادم

    ک گفت این شانس نیست

    این فرکانس شماست

    این ایمان شما بود ک امروز نتیجه داد

    و همه فکر میکنن شانسکی بود و الله بختکی بود

    تو دلم داشتم فقط خدا را سجده میکردم

    میگفتن چجوریه تو همش نمره ت بالا میشه

    تو دلم میگفتم خداااا خداااا فقط خدااااا داره انجام میده

    فقط داشتم خدا رو شکر میکردم تو دلم

    داشتم ذوق میکردم

    البته من میگفتم بیست، شدم 19

    یاد این متن میفتم ک خدا به قدر ایمان تو کارگشا میشود

    واقعیتش باور نداشتم 20 بشم

    میگفتم چون خودم ننوشتم

    انتظار 19 داشتم

    خب اینم برمیگرده ب احساس لیاقت اینا .

    با خودم گفتم ببین دوبار الان واقعی واقعی ایمان داشتی

    و دقیقا شد چیزی ک میخاستی

    چی میشه بیشتر بهش ایمان بیاری

    همین خدایی ک شده پروژه و نمره 19

    همین خدایی ک شده کارورزی نمره 19/5

    فرداها بشه کسب و کار مورد علاقه ات

    بشه سلامتی جسم و جانت

    بشه ماشین مورد علاقه ات

    بشه خونه مورد علاقه ات

    بشه عشق برای تو

    بشه ثروت و رزق بغیر الحساب برای تو …

    گفتم خدایاااا من با تمام وجودم میخام در این مسبر بمانم و ایمانم هر روز قوی تر و قوی تر بشه

    خدایا کمکم کن خدایا

    خدایا دستمو محکم تر بگیر ادامه بدم

    خداوندا سپاسگزارم ک من را هدایت میکنی به مسیر پیشرفت و خوشبختی

    خداوندا سپاسگزارم که نور ایمان را در دلم روشن کردی

    خدااایااااا شکرت

    استاد عزیزم سپاسگزارم برای فایل های ارزشمند شما

    روز شمار تحول زندگی من

    روز سی و چهارم

    1403/4/3

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    علی بیگلویی گفته:
    مدت عضویت: 3072 روز

    با سلام خدمت همه دوستان و خانواده صمیمی استاد عباس منش نمیدونم از کجا شروع کنم همین الان که این مطالب رو مینویسم اشک هایم امان نمیده تا بتونم مطالب و تجربه هایی رو که داشتم بنویسم ولی از اینجا شروع میکنم که من سیزده سال در یکی از شرکتهای قوی و توانمند در ساخت و راه اندازی نیروگاه های کشور فعالیت دارم اگه نام من رو توی کل گروه بنویسید به عنوان علی سیزده معروف بودم به طوری که اتفاق های نادری برایم پیش میامد که در ذهن هیچکس نمی گنجید تا جایی که هر لحظه مدیر های شرکت از سپردن کار و مسولیت به من میترسیدند که شایدباز دچار حادثه با بد بیاری بشم حتی زمانی که من رو به ماموریت میفرستادند کار رو به نحو احسنت انجام میدادم ولی آخر کار یه برنامه ای پیش میامد و تمام زحمتهایی که کشیده بودم از بین میرفت و به چشم هم نمی آمد من از قبل از سن بلوغ چون در خانواده مذهبی بودم و پدرم هم نظامی بود دنیا رو و هدف ها رو توی نماز خواندن و روزه گرفتن و نماز جمعه رفتن به طور کل مثل عموم مردم رفتار کردن میدیدم من تا مهرماه 95 نماز و روزه ام قضا نمیشد ولی هر چی پدرم و خودم تلاش میکریم وضعیت مادی خوبی نداشتیم من متاهل بودم و هر چه تلاش میکردم ثمری نداشت پیش خودم گفتم که از دوران کودکی که من تا الان رشد کردم آزارم به کسی که نرسیده و تمام اعمال مذهبی رو هم که انجام میدم پس کجای کارم عیب داره که مثل دیگران در کارم و زندگیم موفق نمیشم کلا از زندگیم نا امید شده بودم و دیگر میلی به اعمال نماز و روزه مسایل مذهبی نداشتم و دلیل این همه بد بیاری و روزهای سخت رو نداشتم کلا در محیط خانواده و شرکت از چشم افتاده بودم دیگه از ثابت کردن توانایی های خودم در محیط کار و قسمت های مختلف شرکت خسته شده بودم تا اینکه چند ماهی دنبال دلیل این همه مصیبت میگشتم به طوری که توی آخرین ماموریتم در کنگان راننده خوابش برد و ماشین از جاده خارج شد و همه همکار ها به جز من آسیب جدی نخایی و شکستگی پیدا کردند و من با اون شرایط که از این حادثه جون سالم به در برده بودم گفتم که این زنده بودنم حتما دلیل خاصی داره ولی مدیرهای من همچین نظری نداشتند چون من رو عامل تمام حوادث شرکت میدونستند دلیلش هم افکار و وسواسی های ذهنی خودم بود تا اینکه در دی ماه 95 به صورت تصادفی با یکی از همکار های شرکتم درد ودل کردم اونم یکی از فایلهای رایگان استاد عزیزم رو با یک فایل چگونه فکر خدا رو بخونیم به من داد من زیاد اعتنا نکردم ولی فایل رو توی گوشی موبایلم و لب تاب ذخیره کردم وتا یکی دو ماهی بابت این مسایل با هم گفتگو میکردیم تا اینکه یه روز تصادفی پیگیر حرف های همکارم که به طور عمیقی در دلم نفوذ کرده بود شدم به طوری که آخر وقت اداری به خانمم زنگ زدم گفتم امشب بچه رو سرگرم کن که به من وحی شده تا این مطلب رو که چگونه فکر خدا رو بخونیم تا امشب تمام کنم حتی شام نخوردم یه حس عجیب و اشتیاقی داشتم که چیزی جلو دارم نبود خانمم که از حال و هوای من متعجب شده بود و تا به حال من رو اینجوری ندیده بود به طوری که در هنگام خواندن مطالب طوری اشک از چشمام سرازیر میشد و طوری عرق میکردم که از فرط هیجان به صورت سجده روی زمین افتاده بودم بعد از خوندن مطالب طوری گریه میکردم که خانمم ترسیده بود فکر میکرد من روانی شدم بعد از چند روز با استفاده از فایل های رایگان استاد عزیزم که در راه و و زمان استراحت یا حتی میتوانم بگویم در 24 ساعت شبانه روز فایل ها رو گوش میدادم به طوری که صدای هیچکس به جز استاد رو نمیشنیدم در عرض چند ماه چنان تغییری کردم هم از لحاظ در آمد و هم از لحاظ موقعیت کاری به طوری که الان در سن 38 سالگی یکی ازبهترین سوپر وایزر های توربین های گازی در کل ایران شدم به طوری که در عرض چند ماه رکورد دار بالاترین پیشنهاد در زمینه کاری و سود دهی در شرکت شدم ایده ها به طوری به ذهنم میرسید که توان نوشتن رو از من میگرفت خانمم یه جوری شوکه شده بود که این همه تغییر در شش ماه رو از معجزه بالاتر میدید به طوری که اونم شیفته حرف های استاد عزیزم شد که الان دو تایی با هم این راه و این زندگی دلچسب و زیبا رو با هم ادامه میدیم من طوری از همکارانم سبقت گرفتم که هنوز هم باورشون نمیشه که علی 13 چه اتفاقی برایش افتاده که همه شرکت پیگیر این موضوع شدند که چطور تمام آبگرید های نیروگاههای گازی رو بدون دردسر و تنش و با بهترین کیفیت ممکن به اتمام میرسونه در آمدم از ماهی دو میلیون و پانصد به نه میلیون در ماه رسیده احساس آرامش مطلقی که در درون خودم و زندگیم سرازیر شده به طوری که هر لحظه قوانین مطلق الهی رو تایید و شکر گذاری میکنم بابت این همه نعمت و زیبایی و افرادی که پیوسته در کنارم هستند و تمام لحظات زندگیم من غرق در شادی و نشاط است تمام کارهایم به نحوی جفت و جور میشه که خودم هم متعجب و شگفت زده میشم هر روز یه تغییر و یه رویداد تازه برام پیش میاد به حدی انرژی دارم که با بهترین ورزشکار ها هم توان مقابله دارم هر روز ورودی های ذهنم رو کنترل میکنم احساسم در بهترین ارتفاع ممکن… در حال اوج گیری اینقدر انرژی پیدا کردم که بعضی وقتها میترسم قلبم از کار بیفته و همه اینها رو مدیون استادی هستم که تمام وقت و زندگی رو وقف این کار کردند که دنیا رو جای بهتری برای زندگی کردن و کمک به دیگران در پیدا کردن مسیر خوشبختی و شادی و سپاس گذاری واقعی و توحید مطلق ودوری جستن از شرک به طوری که وقتی به گذشته خودم بر میگردم میبینم که در هر لحظه چقدر درگیر شرک و خود پرستی بودم خدایا بابت این هدایت بابت این رستگاری از تو سپاسگذارم استاد عزیزم ممنونم بابت این همه مطالب و تجربه های مفیدی که.به صورت رایگان در اختیار عموم قرار دادید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 2998 روز

      سلام دوست عزیز

      نوشتن تجربیات و خوندن سرگذشت شما چه پندهایی دا ره که من به خودم یاد آوری میکنم ببین خدا با ماست ما او را فراموش میکنیم ….

      ببین او مشتاق تر ازهمه برای ما برای سعادت ما ست ما حتی یه قدم هم بر نمیداریم که وعده ها اشتیاقش را بیینیم برای هدایت و سعادت .

      عالیییییی بود چقدر خوب نوشتین و چقدر عالی که همسرتان هم کنارتا ن در این مسیر حرکت میکند …خدایا هزاران بار سپاسگزارم که مرا به دریایی از آگاهی ها و دوستان الهی و یکتا پرست وصل کردی .

      هرکجا هستید خانه دلتان با نور خدا همیشه روشن وروشن باد..

      شااد و خوشبخت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      اندیشه افشین گفته:
      مدت عضویت: 2947 روز

      سلام آقای بیگلویی عزیز ، احسنت بر شما و استادی که چنین ذهن شما را بیدار میکنه ، بعد از 291روز حضور تنها یک دیدگاه گذاشتید اونم عجب دیدگاهی ، آفرین ، لذت بردم ، ان شاءالله همواره موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    اسما نظریان گفته:
    مدت عضویت: 1095 روز

    استاد ارزشمندم سلام!

    استاد … نمیدونم واقعا چه کلمه ایی رو بیان کنم که وصف حالم باشه هیچ وقت این حال رو نداشتم استاد هیچ وقتتت واقعا… میدونین من 2 ساله دارم روی خودم کار میکنم و هیچ وقت مثل امروز و مثل این فایل منو متحول نکرده بود…

    واااای خدا… اصن نمیدونم چی بگم واقعا من الان استاد دقیقا جایی از زندگیم قرار دارم ک غیر از هدا انگار هیچ کس و ندارم… حدود 4 یا 6 روز پیش بود استاد با یکی از دوستانم که توی دوره های شما هم هست و با هم همفرکانسیم کلی صبت کردم کلی از این که ناامیدم از آدما از همه ناامیدم و واقعا حال خوبی نداشتم ! و این هم بگم هر موقع حالم بد بشه هیچ وقت کفر نمیگم یا نمیگم خدا فراموشم کرده ! نه٫ قطعا راه من درست نبوده یا روی کسی غیر از خدا حساب باز کردم که شده این…! استاد من حدود همون 6 روز پیش به خودم عهد دادم و تعهد محکمی بستم که دو روز فقط صبر کنم و غر نزنم .. گیر ندم و… باز روز دوم بیام همین کار کنم یعنی برای منی ک هی خارج میشدم از مسیر گفتم بیا تعهد و دو روز دو روز بزاریم که بشه کنترلش کرد…! و از خدا این دفعه خواستم که کمکم کنه و هیچ کسی دیگه حساب باز نکردم نگاهی ب دیت هیچ کس ننداختم

    بزارین یه فلش بک بریم به چند روز قبل از این 6 روزی ک گفتم !

    جدایی از پارتنرم… خیلی ها از ثروت گفتن ولی من روابطم میگم که همیشه پاشنه اشیل من بوده… من یع رابطه ب شدت عالی و قوی داشتم استاد اولاش

    یعنی حس میکردم بهتر از این ادم نیست … چون کار کرده بودم رو خودم و همچین رابطه عالی رو جذب کردم !

    این شخص تموم چیزایی ک میخواستم و داشت از خودش طرز فکرش خونوادع حتی اسم و … ولی رفته رفته بعد از گذشت 1 سال من متوجه این شدم که دارم دچار شرک میشم استاد ! نمیدونم چرا ولی همچین حسی داشتم ! و فهمیدم این اولش مشکل از عزت نفسم و بعدشم شخصیتم و بعد شرک!

    گفتم اگر من با خودم و خدا رابطه عالی داشتم این اتفاق نمیوفتاد

    بعد اینم بگم درسته من رو خودم کار میکردم ولی هنوز اونحوری ک باید روی فایل های شما تمرکزی نبودم… در حد خیلی کم چون من اولش با شخصی ک خودش تدریس میکرد راجب قانون آشنا شدم و بعد شما … و من هیچ وقت این آگاهی هایی رو راجب خدا نداشتم و هیچ وقت فکر نمیکردم همه چیز خداست ! و فکر میکردم در حد کمک فقط خدا هست یا موقع ناراحتی بعد استاد اتفاقی که افتاد

    من دقیقا روزی که این حس بهم دست داد! فایل توحید عملی 1 رو گوش میدادم و گفتم ««اسما یه زنگ خطر داره تو ذهنت صدا میده»»

    و ای دل غافل بلههه من متوجه شدم در رابطع با پارتنرم دچار شرک شدم و استاد اون شخص رو کلا گذاشتم کنار و اولش حس بدی داشتم که نه ول نکن بعد این همه کار کردن این بهترین رابطه بود فلان بود

    بعد انگار یه چیز دوباره حرف میزد ک میخوایی رو این حساب باز کنی؟ میخوایی از ایشون عشق گدایی کنی؟ میخوایی دستت حلو ایشون دراز کنی؟

    پس این همه من کار نیکنم میکنم رو خودم حرف اضافست؟

    بهد جالبه اتفاقی که میوفتاد این که رابطه من روز ب روز از هر جهت بی خس و بی عشق تر میشد روز ب روز من در رابطع با اون شخص دلسرد تر میشدم یا اون شخص کلا رفتارش عوض شده بود و انفاقا خوبی نمیوفتاد و خودم حس میکردم ی چیزی این وسط داره ریپ میزنه و من متوجه نمیشم

    و با قاطعیت تمام اونو گذاشتم کنار استاد گفتم این اشتباه من بایددددد اول این موضوع رو درسش کنم در خودم اول باید شخصیتم رو تغییر بدم و بیشتر ب خدا نزدیک شم و اگر کسی تو زندگی من اومد و عشقی بهم داد حالا ب عنوان پارتنر اونو خدا ندونم و بگم دیگ تموم خدا داده پس باید سجده کنم براش ( البته من در این حد نبودم و قبل از اون موضوع ک ببشتر شرک دچار شم ترک کردم) پس باید اول خدا رو بزرگ کنم و بگم هر عشقی هر روابطی هر آدمی اصن هر پولی میاد تو و فکرت درسش نمیکنی بلکه خدا داره برا ت میاره و الا تو هیچ قدرتی نداری در برابر خدا ! پس ب خودت و رابطه ات مغرور نشو ک من کردم من ب وجود آوردم نه!

    و این روزا اصلا با خدا با مفاهیم قرآن با ی چیزایی دارم رو به رو میشم استاد که اصلا بابت از دست دادن رابطم ناراحت نیستم و این برام حیلی رشد و پیشرفت شاید خیلی ها ناراحت بودن تو این تایم یا میگفتن رابطه ب این خوبی چرا …!؟

    ولی من گفتم حتی همون رابطه هم خداست

    هر بار رو هر کی غیر از خدا عمل کردی نتیجه میشه همین …

    و از خدا بابت این موضوع و حتی بابت شما تشکر میکنم

    و الان استاد ی جوری حالم تغییر کرده

    انگار نگران هیچی نیستم استاد

    نگران پول

    ثروت

    رابطه آدما

    ایندم

    شغلم

    هیچیییییییییییی

    بعد جالبه تو مسیر بودم و از خدا میخواستم آرومم کنه و ذهنم اروم کنه

    استاد نمیدوتم چی بگم

    من الان جوری ذهنن آرومه جوری در لحظه هستم ک میخوام گریه کنم از این بابت استاد هیچ وقت فکرش نمیکردم انقد ذهنم آروم باشه استاد هیچ وقت

    واقعا ب خودم افتخار نیکنم ک اولش ب خدا اعتماد کرد بعدم ب خودم

    استاد مهربونم عاشقتم و بابت این فایل که نمیشع گفت

    این دوره عالی واقعا ک هزار درصد ارزش داره تشکر میکنم

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: