اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اعتراف میکنم هربار این ویدئو رو میبینم قلبم میلرزه و اشک در چشام جمع میشه و بغض تو گلوم جمع میشه و یه حسی بهم گفت این مطالب رو بگم، این بخاطر صداقتی هست که در این سخنان استاد حس میکنم.
چقدر ما در امور روزمره،آدما و مسائل رو بزرگ میکنیم و خدا رو فراموش میکنیم و در واقع داریم امتحان خودمون رو پس میدیم.
اگه این فایل رو هر روز ببینیم “تا آخر عمرمون” کاملا جا داره چون شیطان بیخ گوشمون نشسته و کارش رو بلده.
استاد واقعیت همونه که شما میگید،علت فقر،شکست،ناکامی ها در زندگی فقط و فقط شرکه که به اشکال مختلف در لایه لایه های وجود ما تنیده شده. اکثر ما تجربه اینکه روی کسی حساب کردیم و از همون فرد ضربه خوردیم رو داریم.
نگرانی از رفتار دیگران و قدرت دادن به دیگران ، سعی در کنترل اوضاع عامل بدبختی بسیاری از انسانها بوده و هست.
استاد جنس فایل های توحیدی تون با بقیه فایل هاتون فرق زیادی داره و مثل reset کردن نرم افزار وجود مخاطبتون میمونه.
امیدوارم با ادامه این مسیر چراغ راهنمایی باشید برای بقیه که بنحوی از انحا دچار شرک و قدرت دادن به افراد و شرایط شهر و کشور و قدرت های مختلف هستند.
امیدوارم در پناه الله یکتا با عزمی راسخ همه ما در مسیر یکتاپرستی عملی قدم برداریم.
به قول استاد عزیزم ،شاد،سالم،ثروتمند و سعادتمند باشیم در دنیا و آخرت ❤ .
این فایل و باید هزاران بار گوش کرد خیلی زیاد باید حواسمون به رفتارامون باشه اینبار که من بعد از یک سال این فایل و گوش کردم نکات جدیدی پیدا کردم برای خودم اون هم این هست که ما می دونیم نباید روی خانواده اطرافیان و مردم و دوستان ….حساب کنیم ولی یه اشتباه رایجی که من و شاید دیگران انجام بدن اینه که ما زیادی روی عقل وخودمون حساب باز میکنیم یعنی فکر میکنیم همه ی کار هارو خودمون و بدون پشتیبانی خدا انجام بدیم و بعدش کلی نگران میشیم و می خوریم زمین …بنابر این تنها کسی که باید بپرستیم و ازش یاری بجوییم خداونده تنها رب جهان هستی که نعمت دهنده و مهربان هست تنها قدرت خداست و همه ی دعا های مارو اجابت میکنه.
چقدر متحول شدم با شنیدن این فایل و چقدر این اصل مهم میتونه متحول کنه زندگی مارو در همه ابعاد
چقدر تجربه های مختلفی داشتم توی کل زندگیم از صحت این صحبت های شما چقدر انتطار از ادم ها ادم ها رو عوض میکنه ولی انتظار از خدای ادم ها نه تنها اون ها رو عوض نمیکنه بلکه شخصیت خداگونه اون ها رو برای ما نشون میده
چقدر خدا میتونه عشق و مهبت و ثروت بغیر حساب و از جایی که به عقلم نمیرسه رو وارد زندگی من کنه وقتی که فقط به اون توکل میکنم وقتی که خواسته هام رو فقط اون از طریق دستانش انجام میده
برای من هم اتفاق افتاده کسانی که باهاشون مراوده داشتم و روی خدا حساب باز کردم و نتایجی فوقالعاده گرفتم و کسانی که باهاشون مراوده داشتم و روی خود فرد حساب باز کردم نتیجش بغیر قهر و کینه و دشمنی نبوده
من تعیین میکنم که با نیتم که چه نتیجه ای بگیرم عمل مهم نیست نیتی که دارم خیلی مهمه
اینو ی شاید خیلی امتحان کردم بخشش در راه خدا انفاق در راه خدا و نتیجه عالی
انفاق در راه بنده خدا و نتیجه ای برعکس
الان نیاز به تمرین این موضوع دارم به میزانی که تمرین کنم درش قوی میشم اینی که روی هیچ کس حساب باز نکنم بغیر رب
یعنی شده روی مشتری هم حساب باز کردم روی فروش هم حساب باز کردم و برعکسش وقتی بی خیال بودم و گفتم من هدفم اینه برم روی خودم کار کنم و فروشم عالی شده و مشتری های عالی اومدن
چند وقت پیش پول ی بنده خدایی اومد روی حسابم و بدهی داشت به کسی که باید من بهش میدادمش ی احساسی بهم گفت نگهش دار یکی دوروز باهاش کارکن بعدش بهش بدش اما ی احساسی بهم گفت توکلت باید به خدا باشه این پول مال تو نیست بدش بهش خدا میرسونه و این رو مثل ی بازی در نطر گرفتم خدا شاهده بیشتر از اون مبلغی که نیازم بود بعد اون موقع بهم رسید و گفتم خدایا شکرت
مهم نیته مهم باوره فکریه که دارم به چه سمتی هدایتش میکنم روی چه سمتی بهش قدرت میدم یا خدا که کل هیتی از اونه یا بغیره
وبغض کردم الان ازش میخوام منو ببخشه به خاطر این شرک هایی که در وجودم بوده و هست
سلام به همه و به تمام خانواده بزرگ استاد عزیز عباس منش سلام به تمام عباس منشی ها و سلام به استاد بزگ و پیامبر زمانه من و مریم خانم عزیز و
دوست داشتنی
چند روزی هست که شرایط برام خیلی سخت شده راستش وارد یک مرحله جدید از زندگیم شدم یک تغییر بزرگی رو تو زندگیمان ایجاد کردیم و عزممان رو جزم کردیم و این تغییر بزرگ رو و بهتر بگم ریسک بزرگ رو انجام دادیم و با همسرم وارد یک مسیر شغلی جدید شدیم
واسه همین شرایط برام سخته ولی به لطف خدا همه چیز داره عالی پیش میرود و
به لطف سایت استاد عزیز و اموزش های استاد
که واقعا در نگاهم تاثیر زیادی داسته و تونستم با تقزیبا عمل کردن بهتر عمل کنم
و این مسیر جدید رو با هدایت خداوند و نشونع هایش داریم جلو میرویم و خودش گفته شما قدم بروارید و حرکت کنید برکت با مت شما یک قدم بردار البته با ایمان بعد ببین مه چند قدم برات بر میدارم و هر روز تو این دوهفته بابت هر چالشی که تو کارمون پیش میامد به راحتی ایده میامد و به اسونی حل میشد و داریم پیشرفت می کنیم و به زودی میام از موفقیت هایمان اینحا میگم
اما امروز که حالم گرفته یکم بود و نگران بودم
امدم سایت رو باز کردم و روی بخش دانلودی ها کلیک کردم که بهم گفته شد برو تو این بخش اجرای توحید عملی.
و فایل فقط روی خدا حساب باز کن چند باز دیگه گوش کرده بودم ولی این دفعه بهتر متوجه شدم ولی کامنت ها رو نخونده بودم تصمیم گرفتم بخونم و تا الان که هشت ونیم شب است تو همین بخش بودم و خدا میدونه که چه اتفاقاتی برام رخ نداده
اول از همه از تمام دوستانی که کامنت مینویسند خیلی سپاسگزارم
اره حالا که دارم فکر می کنم
دارم میبینم تو زندگی ام چقدر من روی مردم حساب باز نکرده بودم
راستش رفته بودم دوش بگیرم و همون جور میداشتم به حرف های استاد و کامنت بچه ها فکر میکردم و یکی یکی برام باز میشد اره اونجا این شکلی بودی اره روی فلانی حساب کرده بود
اره من از بچگی ام وقتی نگاه میکنم میترسیدم و روی مادر و مدرم خیلی حساب می کردم و همیشه میترسیدم که اگه اینا رو از دست بدم چی میشه من بیچاره میشم بعد تو مدرسه روی دوستانم خیلی حساب میکردم روی معلم هایم اره بعد هم که ازدواج کردم راستش روی مدر شوهرم خیلی حساب میکردم که کارمند بانکه و البته این افکار بهمه داده شده بود از خانوداده که اگه عروس اینا بشی دیگه نمیخاد غصه شغل همسرت رو بخوری و نگران باشی
اره من بسته بودم روی کارمند بانک و روی پارتی بازی حالا بعد از این همه سال دارم میفهم که از کجا چوب خوردم نه کسی به من ضربه نزده خودم کردم خود خودم حالا دارم میفهم کلی زندگی من متاسفانع سرشار از شرک بوده و ههست و خدا رو شکر که با این سایت خدایی و با استاد عزیز اشنا شدم وجز دانش اموز های استاد شدم و خداروشکر که وارد این مدار واین فرکانس شدم و دارم روی خودم کار میکنم تا این شرک و این الودگی رو کم رنگ و کم رنگتر کنم البته با استمرار وتلاش و جدیت روزانه و توکل و ایمان
اره دوستان عزیز من حالا دارم میفهم که الان در هر شرایطی که هستم برای این بوده که همش روی همسرم حساب باز کرده بودم و الان که تو این شرایط و وضعیت هستم به خاطر باورهایم بوده
امروز فهمیدم من روی خودم هم خیلی حساب باز کرده بودم
و تو بیزنس قبلیمان که تقریبا 2سال نیم هست که دیگه کار نمی کنیم هم روی مردم اره روی زیر مجموعه هایم بسته بودم من روی اونها حساب باز کرده بودم روی صاحبان اون شرکت حساب باز کرده بودم وای خدای من اونها برام مثل بت شده بودن هیج کس جرات نداشتند در مورد اونها بد بگویند اگه میگفتند من میترکوندمشون
خدایا واقعا با این همه شرک دمت گرم که باز هم هوامو داشتی حالا دارم میفهم که اگه اون شرکت و کارمون شکست خورد واسه چی بود همیشه تو این چند سال دنبال این بودم که چرا و امروز بهتر متوجه شدم اره اگه شکستی هست به خاطر شرک است و اگر موفقیتی هست بدون که اونجا نشانه توحید است این رو یکی از بچه ها تو کامنت نوشته بود و جمله بسیار کلیدی برام بود
ممنونم از اون دوست عزیز
امروز دیگه بستم با خودم که اگاهانه باید تمرین کنم و تا میتوانم روی هیج کس حساب باز نکنم و روی خودم هم حساب باز نکنم
فقط فقط روی خدا حساب باز کنم اون
قدرت بالای قدرتها است
سپاسگزارم از دوستان عزیز و سپاسگزارم از استاد عزیز که یکی از بزرگترین دستان خدا است برای من وسپاسگزارم استاد که تو زندگیم بعد 44 سال از عمرم حالا دارم توحید رو میفهم و دارم با خداوند اشنا میشوم و راه درست زندگی کردن رو بهم یاد میدهید و بهتر درک کردن قران رو
سپاسگزارم بابت تمامی فعالیت های که شما و مریم خانم انجام میدهید و تمام آموزش هایتون
اولش میخواستم فقط یه تشکر کنم و بگم که زندگیم خیلی قشنگ و عالیه و بخاطر این همه زیبایی و خوشبختی خدارو شاکرم و از شماهم تشکر میکنم ولی گفتم یکم از اتفاقات این مدت برام افتاده تعریف کنم…
من همینجور که در پست قبلیم گفتم مشکل زیاد داشتم و بعد اشنایی با سایت شما و پیش رفتن با برنامه هاتون و ایده های خوبی که به ذهنم میرسید داشتم پیش میرفتم و هه چی عالی بود همچی روز به روز بهتر میشد از همه مهمتر چیزی که خیلی برای خودم با ارزش بود این بود که ایمانم خیلی قوتر شده بود و روز به روز بیشتر میشد ایمانم به خدای خوب و مهربانم… اصلا زندگم رویای شده بود همه چی خود به خود درست میشد. وقتی نماز مو میخوندم و هرشب چند صفحه قران با معانیش میخوندم لذت میبردم و یه شور خاصی داشتم ودیگه مث قبل از سر عادت و بی حوصلگی به نماز واینمیسادم بعد نماز کلی مینشستم با خدا حرف میزدم و خواسته هامو بهش میگفتم و ایمان داشتم که بهم میده….
تا اینکه یه روز به بابام زنگ زدن گفتن بیا بیمارستان برای عمل( پدرم بیماری نارسایی کلیه داشت و باید پیوند کلیه میشد و ما داشتیم کارای خرید کیله میکردیم که خود بیمارستان به صورت خیلی ناگهانی یه کلیه از مرگ مغزی برامون پیدا کرد جوری که تویه 1روز همه کارایی که ما تو 2سال باید انجام میدادیم و داشتیم انجام میدادیم تو یه نصف روز انجام شد و به صورت رایگان پدرم پیوند کلیه شد. اگه باید میخریدیم نزدیک 30ملیون هزینه میشد که خدا خواست و همش رایگان شد) وقتی رفتیم اونجا و کاری عمل انجام شد من 12 روز توی بیمارستان کنار بابام بودم و مراقبش بودم و همش خداروشکر میکرم که ازجایی که فک نمیکردم بهم داد و کارمو درست کرد بی نهایت خوشحال بودم که حال بابام خوب شده با این اتفاق من دیگه هیچ مشکلی احساس نمیکردم بعد اینکه بابام مرخص شد و ما امدیم خونه من کم کم داشتم کم کار میشدم دیگه زیاد روی باورهام کار نمیکردم قران نمیخوندم تصویر سازی نمیکردم برای خودم و… خلاصه تمام کارایی که قبلا میکردم کم کم داشت ول میشد و فراموش میکردم وقتی به نتیجه کارم و خواسته هام کمتر فکر میکردم انگیزم برای تلاشم کم شد و دیگه شوقی برای تلاش و کار نداشتم تا اینکه دیگه باشگاه بعد اینکه رفتم مسابقه و دوم استان شدم ول کردم همچی داشت خراب میشد و من میدونستم بخاطر تلاش نکردن من هست و کار نکردن روی خودم و باورهام. بعد اون تو کاری که تازه شروع کرده بودم شکست خوردم و کلی ضرر کردم با اینکه میدونستم همه اینها بخاطر کم کاری خودم هست ولی انگار یه جوری شده بودم کور شده بودم موقعیت های عالی که برام پیش میومد نمیدیدم و فقط بدبختی هامو میدیدم و بازم شرایطم سخت تر میشد تا اینکه تصادف کردم و فکم شکست 7روز بیمارستان بودم و الان 4روزه مرخص شدم بعد این تصادف کلی عوض شدم و دیدم به زندگی خیلی مثبت شده و خیلی بهتر از قبل حتی تو این چند روزه کلی اتفاق خوب برام افتاده پدرم با داییم که 3ساله باهم قهر بودن بخاطر من اشتی کردن یه شوق شور خاصی تو خونمون امده دوباره کلی ایده جدید و عالی به ذهنم رسیده تا همین چند وقت پیش دنبال کار میگشتم و میخواستم برم برای مردم کار کنم ولی الان با فکرایی که کردم میتونم 2تا مغازه برا خودم داشته باشم با درامد عالی و یه کار دیگه هم پیدا کردم که عاشقشم با این وجود دیگه کل وقتم مشغول کار های میشم که عاشقشونم و میتونم کلی باهاشون پول بسازم انشاالله با کمک خدا تا یک ماه دیگه مشغول کارم میشم و مغازهام باز میشه و کارم شروع میشه کلی شوق زوق دارم با بی نهایت انرژی دارم پیش میرم کلی ایمان دارم و میخوام دوباره باشگاه شروع کنم و قوی تر و بهتر از قبل و برم برای مقام اول کشوری و انشالله بالا تر از اون…
و میخوام بگم بزرگ ترین مشکل من یکی این بود که صبر کافی نداشتم و دوم روی باورهام کم کار کردم و ایمانم رو از دست دادم و به شما دوستان عزیزم توصیه میکنم در کل مسیر با ایمان و صبر پیش برید و هدفتون رو فراموش نکنید.
با سپاس فراوان از استاد عزیزم و شکر بی انتهای خداوند برای اینهمه نعمت زیبای سلامتی و خوشبختی که به من و زندیگم بخشیده.
از استاد عزیزم میخوام در فایل های بعدی بیشتر در مورد ایمان و تقویت اون حرف بزنه و کمک کنه که ایمانمون به خدا و خواسته هامون قوی تر بشه. ممنونم
استاد عزیزم آقای منصوریان مثال جالبی است. من هم طرفدار استقلال هستم و این تیم را به خاطر رنگ آبی اش دوست دارم. شاید به خاطر این است که تنها بودن را دوست دارم. شاید برای شما هم اینطور بوده. آبی نماد معنویت، روحانیت، عمق، پاکی و بیکرانگی است. آقای منصوریان نماد وابستگی و آقای پورحیدری نماد عشق در تاریخ استقلال هستند. وقتی منصوریان مربی تیم نفت بود وقتی به استقلال گل می زد یا این تیم را شکست می داد خوشحالی نمی کرد و در برنامه نود هم گفت که می دانم رفتارم حرفه ای نیست. اما نمی توانم. وقتی هم به پرسپولیس گل می زد یا این تیم را شکست می داد اداهایی از خودش در می آورد که مشابه حرکات مربیان پرسپولیس پس از شکست دادن استقلال بود. آقای منصوریان نگران استقلال است و به قول شما نگران بود که اگر تیم نتیجه نگیرد جواب هواداران را چه بدهد و در اکثر زمانهایی که مربی استقلال بود این استرس را به بازیکنان هم منتقل می کرد. در همین فصل هم تا وقتی منصوریان مربی بود گرفتن برد و حتی گل زدن یک رویا بود. اما وقتی ایشان از تیم کنار رفت در بازی بعدی بدون سرمربی به راحتی آن هم در زمین حریف بازی را بردند. آقای پورحیدری مرحوم تا قبل از جام ملتها سرمربی استقلال بود. اما وقتی دید استقلال به کمک نیاز دارد تیم ملی را رها کرد و به استقلال رفت.
مورد دیگر که اشاره کردید حساب کردن روی افراد است. مهدی طارمی بازیکنی است که بهترین گلزن تیم پرسپولیس است. اما به دلیل یک اشتباه کودکانه از طرف فیفا 4 ماه محروم شد و در بازی رفت نیمه نهایی آسیا هم حضور نداشت. وقتی بازی شروع شد و من نحوه بازی بازیکنان را دیدم تا انتهای قضیه را رفتم. تا آخر بازی که 4-0 بازی را باختند هیچ انرژی و تمرکزی در بازیکنان برای موفقیت ندیدم. آنها بازی را ابتدا در ذهنشان باخته بودند. حساب کرده بودند که طارمی برایشان گل بزند و چون او نبود هیچ شانسی برای خودشان قایل نبودند. مشابه این اتفاق در نیمه نهایی جام جهانی 2014 بین برزیل و آلمان هم رخ داد. در آن جام هیچ کس از جمله خود برزیلیها شانسی برای خودشان قایل نبودند و تنها امیدشان به ساقهای نیمار بود. اما او به دلیل مصدومیت این بازی را از دست داد. وقتی بازی شروع شد برزیلیها رو به حملات گسترده احساسی آوردند و در ضد حمله گلهای فراوانی خوردند و 7-1 باختند.
من طی روندی همیشه فایلها رو بارها نگاه میکنم. این فایل الان شاید برای 3 یا چهارمین باره نگاه میکنم و چقدر این آخرین باری که دیدم برای من تکاندهنده بود. چه بسا دیدن دوباره و دوباره فایلها دیده دل منو بیشتر و بیشتر باز میکنه و مسلما هر فایل بیشتر از بارها میبینم.
استاد همیشه تو فایلهاتون گفتید نظر را رو میخونین حالا نمیدونم این نظر میبینید یا نه و همچنین همه دوستانم که این نظرو میخونن یا نه.
به جرات میتونم بگم بزرگترین عاملی که در من وجود داشت و هنوزم هم در بعضی جاها وجود داره و باعث مشکلات گذشته من بود ( منظورم قبل از شناخت قوانین)، شرک بود، حساب کردن روی بقیه؛ وقتی استاد تو فایل گفت همه ما تجربهشو داشتیم تمام مصیبتهای گذشته من از جلو چشمم رد شد و من وقتی واضح تر بشون فک کردم دیدم همشون یه وجه مشترک داشتن شرک به خداوند یعنی هرکس به من هرچی میگفت من قبول میکردم روش حساب میکردم من همه رو قبول داشتم الی خدارو ، من به همه قدرت میدادم الی خدا و نتیجه زیان بار شرک و وابستگی به دیگران غم و اشک و بیماری بود و تمام ضربههایی که خوردم مخصوصا از نظر عاطفی و بقیه موارد از این بود که من خدارو فراموش کرده بودم؛ اما بعد از این که کم کم افکارمو از آدما ور داشتم گذاشتم رو خداوند دیگه رو آدما حساب نکردم درس گرفتم، دیگه رو هیچ کس و هیچ چیز حساب نکردم زندگی من شروع به تغییر کرد اولین اولین بهترین چیزی که نصیب من شد آرامش بود، اطمینان هست، عشق هست جملههایی از حضرت علی خوندم که میگفتند در هیچ چیز نگریستم مگر اینکه خدا را قبل از آن، بعد از آن و با آن دیدم.
رسیدن به توحید واقعی کاری مسلما زمان بر است خود من نه تنها در گذشته، خودم بلکه هنوزم کامل نیستم و خیلی جاها گرفتار شیطان شدم؛ دقیقا این قانون در زندگی آدم های اطراف هم به شدت صدق میکرد من همه رفتارای اطرافمو تو این زمینه و باوراشونو شناسایی کردم آدمایی که روی بقیه حساب وا میکردند به بدترین شکل ممکن از اونا ضربه خوردن، همیشه ناراحت بودن همیشه غر میزنن و هیچ پیشرفتی هم در زندگیشون هم وجود نداره. چقدر استاد با این جملت حال کردم که وقتی رو آدما حساب باز میکنی چقدر رنگشون عوض میشه من این جمله رو با عمق وجودم درک کردم.
و راهی که برای فرار از شرک پیدا کردم و عمل میکنم اینه که روزی صد بار به خودم بگم خداوند به هرچی میگوید باش میشود، با خدا باش تا به هرچی بگویی باش بشود.
اول الله، وسط الله و آخر هم الله.
درپناه حق باشید، رستگار باشید و زندگیتون سرشار از نعمت دوستون دارم.
هرکسی به غیر خدا تکیه کند تکیه گاهش با یه نسیم زود خراب شود واو میماند وکوله باری از بدبختی ها و رنج ها یش.
همه ما شرک هایی در وجودمان است بت های بزرگ و کوچکی که ساخته و پرداخته دست انسانی خودمان است باید تیشه ای برداریم تیز کنیم تا بیفتیم به جان این ننگ های باوریمان نسبت به خدا …
میخواهم الهی باشم توحیدی میخواهم همچون استاد که هر بار روی خودش کار میکند تا توحیدی زندگی کند زندگی کنم و نسخه ی الهی ترم را بروز کنم ….میخواهم سرم بالا باشد و وام داروبدهکار فقط و تنها خدای یکتایم باشم .میخواهم در دنیا عاقبت بخیر باشم .وبا هدایت الهیش به این مسیر زیبا هر لحظه دا رد خواسته هایم را اجابت میکند برای توحیدی تر بودن …
شاید بهترین و پراثر ترین فایل های رایگان برای شخص من فایل های توحید عملی و فایل قدیمی فقط روی خدا حساب کن بوده
دیشب با یکی از اعضای خانوادمون(عباسمنش) داشتیم راجع به قوانین حرف میزدیم و در آخر رسیدیم به رهایی و توحید
و دقیقا جملاتمون این بود که : همه چیز توحیده
همه چیز توحیده
همه چیز توحیده
این حرفا حکم فرمول رو داره، فرمول کلی زندگی
فقط کافیه ما از این فرمول در زندگی استفاده کنیم و این مستلزم تمرین و ممارست بسیار زیاده
هیچکسی نمیتونه ادعا کنه که توحیدیه و من هم دوست مثل استاد سعی کنم که توحیدی باشم، سعی کنم که شرک نورزم، سعی کنم که ذره ای به نسبت قبل بهتر باشم اما لازمه ی همین سعی کردن ها اینه که اول بدونم چه کارهایی شرکه
و این جمله طلایی استاد کامل روشن میکنه که شرک چیه: وقتی روی هر چیزی غیر از خدا حساب باز میکنی یعنی داری شرک میورزی
و یک مثال قدیمی استاد که همیشه و همیشه یادمه و میاد تو ذهنم اینه که اگر میری جلو رئیس بانک دولا راست میشی تا بهت وام بده و امیدت به اونه یعنی داری شرک میورزی و خدا هم بهت میگه برو، برو همونی که جلوش دولا راست میشی کاراتو انجام بده
یجا یه متنی خوندم، حالا منبع و … اصلا یادم نیست و کاری به راست و دروغ و… ندارم، ماهیت متنش برام مهم بود: یکی برای مدتی میمیره، یه حالتی مثل کما، و تو اون مدت میره تو یه دنیای دیگه، عالم پس از مرگ و برمیگرده و زنده میشه، وقتی ازش راجع به اونور میپرسن، میگه اگر آدم ها از اونطرف خبر داشته باشن به این نتیجه میرسن که تمامی وقتی که برای غیر خدا گذاشتن، یجورایی وقت تلف کردن بوده چون همه چیز خداست
واقعا هم استاد همیشه وقتی راجع به توحید حرف میزنه من که همینجوری به مانیتور خیره میشم و این صحبت ها بینهایت برام شیرینه
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم، کمک کن بتونم درکت کنم، با تمام گوشت و پوست و استخونم
ممنونم استاده مهربانم که دستی از دستان خدایی برای آگاهی ما
و ممنون از خانم شایسته عزیز و گرامی که شاید اگر یادآوری این فایل ها رو انجام نمیداد معلوم نبود کی دوباره این فایل رو باز کنم و کلی آگاهی جدید با درک جدید ازش دریافت کنم
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و خانواده دوست داشتنیم
داستان توحید عملی داستانیه که همه انسان ها باهاش درگیرن و اصلا ربطی به نژاد و قبیله و شهر و کشور و دین و چیزهای دیگه نداره…
توی دین ما توحید جزو اصول دینه ولی در عمل توی گوشه های زندگیمون و اون موقع هایی که به مشکل برخورد میکنیم و همه درها به رومون بسته میشه اونوقته که توحید توی ذهنمون پررنگتر میشه و بعد از حل اون مشکل دوباره کم رنگ و کمرنگتر میشه…
به عینه خودم بارها و بارها برام این اتفاق افتاده که وقتی روی خدا حساب کردم ، وقتی فقط با تمام وجودم به خدا توکل کردم درهایی از رحمتش برام باز شده که به خودش قسم نه تنها خودم که هیچکس باورش نمیشده مثلا اون موضوع حل بشه اما متاسفانه این حساب کردن روی خدا خیلی وقت ها به حساب کردن روی بنده های خدا تبدیل میشه و اتفاقاتی میوفته که هممون دیدیم…
توحید اصل اول زندگیه ، توحید اصل اول بندگیه ، توحید مثل یه رود همیشه جاریه که از طراوت و صدای لذت بخشش همیشه لذت میبریمه ، توحید هماهنگی با اصل و ذات طبیعیمونه ، توحید توحید توحید
هرچی در مورد توحید گفته بشه کمه ، البته هرکسی به اندازه ای که ظرف وجودش اجازه پذیرش توحید رو داشته میتونه در مورد توحید حرف بزنه و اون رو تعریف کنه
زندگی از هرلحاظی که فکرشو بکنیم بی نظیر میشه وقتی توحید رو توی متن زندگیمون توی لحظه به لحظه زندگیمون قرار بدیم و ازش استفاده کنیم… که فقط خدا رو ببینیم ، با احترام به بنده هاش
قدرت خدا توی وجودمون هست فقط باید باورش کنیم وقتی خود خدا فرموده توی قرآن که از روح خودم در اون دمیدم (و نفخت فیه من روحی) یعنی ما قدرت خداگونه داریم قدرت اینو داریم که زندگی خودمون رو خلق کنیم و ازش لذت ببریم …. این تنها گوشه بسیار کوچکی از برداشت من از این فایل بی نظیره امیدوارم به لطف خدا بتونم بیشتر از این به درک توحید و عظمت رب و صاحب اختیارم برسم…
استاد و خانم شایسته عزیزم خیلی دوستون دارم و بازهم سپاسگزارم از اینکه خداوند قادر متعال شما رو در مسیر زندگیم قرار داد…. الحمدلله رب العالمین. یاعلی
سلام و سپاس بینهایت به استاد ارجمندم و خانم شایسته بزرگوار
رد پای من در روز 34 ام این سفر پر برکت:
مفهوم فایل درمورد توحید و توکل به خداوند.
نکات مهم و برداشتهای من:
ایاک نعبد و ایاک نستعین: خدایا (تنها) تو را میپرستیم و (تنها) از تو یاری میجوییم. اهدنا الصراط المستقیم: ما را به راه راست هدایت فرما. صراط الذین انعمت علیهم: راه کسانی که به انها نعمت داده ای. ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار: پروردگارا در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا کن.
خداوند خیلی واضح تو این آیه ها داره بهمون میگه: اگر فقط اونو بپرستیم و فقط از خودش کمک بخوایم (این یعنی توکل به خدا) خیر دنیا و آخرت رو بهمون عطا میکنه.
پس اگه هر خیری تو زندگیمون داریم یعنی به خدا توکل کردیم ولی اگر کمبودی داریم بخاطر اینه که شرک ورزیدیم.
شرک در دل مومن مانند راه رفتن مورچه سیاه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است: یعنی مرز بین شرک و توحید خیلی باریکه برای اینکه پامون از این مرز نلغزه باید چیکار کنیم؟ حس ما در هر لحظه بهمون میگه که داریم شرک میورزیم یا روی خدا حساب کردیم. اگه نگرانیم میترسیم ناراحتیم یعنی داریم شرک میورزیم اما اگه خیالمون راحته و دلمون قرصه یعنی به خدا توکل کردیم به قول قرآن: مومنان کسانی هستند که نه ترسی دارند نه غمی.
چطوری میشه یه آدم نه ترسی داشته باشه نه غمی؟ مگه میشه اصلا همچین چیزی؟ آره میشه تنها راهش توکل کردن روی خداست. باور کردن نیروی بی نهایت خدا. همون رب العالمبن. فرمانروای کل کیهان نیرویی که کل جهان رو خلق کرده و داره اونو اداره میکنه دستش تو دست ماست با ماست در وجود ماست چیزی جدا از ما نیست. همه جا هست در درون ما هم هست. روحش در تک تک سلولهای بدن ما جریان داره و حضور داره. وقتی همچین نیرویی رو با خودمون داریم چه نیازی به دیگران داریم؟ کسی که این نیروی بینهایت رو در درون خودش باور داره هر کاری رو میتونه انجام بده. این بالاترین درجه اعتماد به نفس و عزت نفسه.
پس یعنی توکل کردن به خداوند بالاترین درجه عزت نفسه.
پس توحید = عزت نفس یا خدا باوری= خودباوری
شرک یعنی چی؟ روی هر کسی یا هر چیزی به غیر از خدا حساب کنی این یعنی شرک. چرا حتی اگه رو خودت هم حساب کنی شرکه؟ اگه روی استعدادت، مدرکت، توانمندیهات و داشته هات حساب کنی شرکه؟ اگه دچار غرور وتکبر بشی و خودتو از خدا بی نیاز بدونی این یعنی شرک. پس بین خود باوری و عزت نفس با شرک هم یه مرزی وجود داره: من تنها بخشی از خداوند هستم و به خداوند نیازمندم. خدا منو خلق کرده و هر چی که دارم رو خدا بهم داده. من بخشی از انرژی هستم که کل جهانو خلق کرده من که کل جهان رو خلق نکردم. من فقط بخشی از این سیستم هستم و باید سعی کنم همیشه خودمو باهاش هماهنگ کنم. چجوری؟ با توکل. توکل به آدم احساس خوب میده و احساس خوب = اتفاقات خوب برعکس شرک به آدم احساس نگرانی و ترس میده و احساس بد = اتفاقات بد.
که این شعر هم مفهومش همینه: با خدا باش و پادشاهی کن / بی خدا باش و هر چه خواری کن
نتیجه گیری: توحید = توکل= عزت نفس= احساس خوب = اتفاقات خوب= خیر دنیا و آخرت= بهشت
خدایا سپاسگزارتم که داری قدم به قدم توی این سفر پر برکت خودتو به من میشناسونی هر روز که بیشتر میشناسمت بیشتر عاشقت میشم!
“سخنی کز دل براید لاجرم بر دل نشیند”
من کلا اهل کامنت گذاشتن نیستم اما
اعتراف میکنم هربار این ویدئو رو میبینم قلبم میلرزه و اشک در چشام جمع میشه و بغض تو گلوم جمع میشه و یه حسی بهم گفت این مطالب رو بگم، این بخاطر صداقتی هست که در این سخنان استاد حس میکنم.
چقدر ما در امور روزمره،آدما و مسائل رو بزرگ میکنیم و خدا رو فراموش میکنیم و در واقع داریم امتحان خودمون رو پس میدیم.
اگه این فایل رو هر روز ببینیم “تا آخر عمرمون” کاملا جا داره چون شیطان بیخ گوشمون نشسته و کارش رو بلده.
استاد واقعیت همونه که شما میگید،علت فقر،شکست،ناکامی ها در زندگی فقط و فقط شرکه که به اشکال مختلف در لایه لایه های وجود ما تنیده شده. اکثر ما تجربه اینکه روی کسی حساب کردیم و از همون فرد ضربه خوردیم رو داریم.
نگرانی از رفتار دیگران و قدرت دادن به دیگران ، سعی در کنترل اوضاع عامل بدبختی بسیاری از انسانها بوده و هست.
استاد جنس فایل های توحیدی تون با بقیه فایل هاتون فرق زیادی داره و مثل reset کردن نرم افزار وجود مخاطبتون میمونه.
امیدوارم با ادامه این مسیر چراغ راهنمایی باشید برای بقیه که بنحوی از انحا دچار شرک و قدرت دادن به افراد و شرایط شهر و کشور و قدرت های مختلف هستند.
امیدوارم در پناه الله یکتا با عزمی راسخ همه ما در مسیر یکتاپرستی عملی قدم برداریم.
به قول استاد عزیزم ،شاد،سالم،ثروتمند و سعادتمند باشیم در دنیا و آخرت ❤ .
سلام به استاد و خانم شایسته عزیز
سلام به همسفر های گرامی
این فایل و باید هزاران بار گوش کرد خیلی زیاد باید حواسمون به رفتارامون باشه اینبار که من بعد از یک سال این فایل و گوش کردم نکات جدیدی پیدا کردم برای خودم اون هم این هست که ما می دونیم نباید روی خانواده اطرافیان و مردم و دوستان ….حساب کنیم ولی یه اشتباه رایجی که من و شاید دیگران انجام بدن اینه که ما زیادی روی عقل وخودمون حساب باز میکنیم یعنی فکر میکنیم همه ی کار هارو خودمون و بدون پشتیبانی خدا انجام بدیم و بعدش کلی نگران میشیم و می خوریم زمین …بنابر این تنها کسی که باید بپرستیم و ازش یاری بجوییم خداونده تنها رب جهان هستی که نعمت دهنده و مهربان هست تنها قدرت خداست و همه ی دعا های مارو اجابت میکنه.
به نام خالق
سلام به همه عزیزان
سلام به استاد عشق
چقدر متحول شدم با شنیدن این فایل و چقدر این اصل مهم میتونه متحول کنه زندگی مارو در همه ابعاد
چقدر تجربه های مختلفی داشتم توی کل زندگیم از صحت این صحبت های شما چقدر انتطار از ادم ها ادم ها رو عوض میکنه ولی انتظار از خدای ادم ها نه تنها اون ها رو عوض نمیکنه بلکه شخصیت خداگونه اون ها رو برای ما نشون میده
چقدر خدا میتونه عشق و مهبت و ثروت بغیر حساب و از جایی که به عقلم نمیرسه رو وارد زندگی من کنه وقتی که فقط به اون توکل میکنم وقتی که خواسته هام رو فقط اون از طریق دستانش انجام میده
برای من هم اتفاق افتاده کسانی که باهاشون مراوده داشتم و روی خدا حساب باز کردم و نتایجی فوقالعاده گرفتم و کسانی که باهاشون مراوده داشتم و روی خود فرد حساب باز کردم نتیجش بغیر قهر و کینه و دشمنی نبوده
من تعیین میکنم که با نیتم که چه نتیجه ای بگیرم عمل مهم نیست نیتی که دارم خیلی مهمه
اینو ی شاید خیلی امتحان کردم بخشش در راه خدا انفاق در راه خدا و نتیجه عالی
انفاق در راه بنده خدا و نتیجه ای برعکس
الان نیاز به تمرین این موضوع دارم به میزانی که تمرین کنم درش قوی میشم اینی که روی هیچ کس حساب باز نکنم بغیر رب
یعنی شده روی مشتری هم حساب باز کردم روی فروش هم حساب باز کردم و برعکسش وقتی بی خیال بودم و گفتم من هدفم اینه برم روی خودم کار کنم و فروشم عالی شده و مشتری های عالی اومدن
چند وقت پیش پول ی بنده خدایی اومد روی حسابم و بدهی داشت به کسی که باید من بهش میدادمش ی احساسی بهم گفت نگهش دار یکی دوروز باهاش کارکن بعدش بهش بدش اما ی احساسی بهم گفت توکلت باید به خدا باشه این پول مال تو نیست بدش بهش خدا میرسونه و این رو مثل ی بازی در نطر گرفتم خدا شاهده بیشتر از اون مبلغی که نیازم بود بعد اون موقع بهم رسید و گفتم خدایا شکرت
مهم نیته مهم باوره فکریه که دارم به چه سمتی هدایتش میکنم روی چه سمتی بهش قدرت میدم یا خدا که کل هیتی از اونه یا بغیره
وبغض کردم الان ازش میخوام منو ببخشه به خاطر این شرک هایی که در وجودم بوده و هست
خدایا صدهذار مرتبه شکرت
سلام به همه و به تمام خانواده بزرگ استاد عزیز عباس منش سلام به تمام عباس منشی ها و سلام به استاد بزگ و پیامبر زمانه من و مریم خانم عزیز و
دوست داشتنی
چند روزی هست که شرایط برام خیلی سخت شده راستش وارد یک مرحله جدید از زندگیم شدم یک تغییر بزرگی رو تو زندگیمان ایجاد کردیم و عزممان رو جزم کردیم و این تغییر بزرگ رو و بهتر بگم ریسک بزرگ رو انجام دادیم و با همسرم وارد یک مسیر شغلی جدید شدیم
واسه همین شرایط برام سخته ولی به لطف خدا همه چیز داره عالی پیش میرود و
به لطف سایت استاد عزیز و اموزش های استاد
که واقعا در نگاهم تاثیر زیادی داسته و تونستم با تقزیبا عمل کردن بهتر عمل کنم
و این مسیر جدید رو با هدایت خداوند و نشونع هایش داریم جلو میرویم و خودش گفته شما قدم بروارید و حرکت کنید برکت با مت شما یک قدم بردار البته با ایمان بعد ببین مه چند قدم برات بر میدارم و هر روز تو این دوهفته بابت هر چالشی که تو کارمون پیش میامد به راحتی ایده میامد و به اسونی حل میشد و داریم پیشرفت می کنیم و به زودی میام از موفقیت هایمان اینحا میگم
اما امروز که حالم گرفته یکم بود و نگران بودم
امدم سایت رو باز کردم و روی بخش دانلودی ها کلیک کردم که بهم گفته شد برو تو این بخش اجرای توحید عملی.
و فایل فقط روی خدا حساب باز کن چند باز دیگه گوش کرده بودم ولی این دفعه بهتر متوجه شدم ولی کامنت ها رو نخونده بودم تصمیم گرفتم بخونم و تا الان که هشت ونیم شب است تو همین بخش بودم و خدا میدونه که چه اتفاقاتی برام رخ نداده
اول از همه از تمام دوستانی که کامنت مینویسند خیلی سپاسگزارم
اره حالا که دارم فکر می کنم
دارم میبینم تو زندگی ام چقدر من روی مردم حساب باز نکرده بودم
راستش رفته بودم دوش بگیرم و همون جور میداشتم به حرف های استاد و کامنت بچه ها فکر میکردم و یکی یکی برام باز میشد اره اونجا این شکلی بودی اره روی فلانی حساب کرده بود
اره من از بچگی ام وقتی نگاه میکنم میترسیدم و روی مادر و مدرم خیلی حساب می کردم و همیشه میترسیدم که اگه اینا رو از دست بدم چی میشه من بیچاره میشم بعد تو مدرسه روی دوستانم خیلی حساب میکردم روی معلم هایم اره بعد هم که ازدواج کردم راستش روی مدر شوهرم خیلی حساب میکردم که کارمند بانکه و البته این افکار بهمه داده شده بود از خانوداده که اگه عروس اینا بشی دیگه نمیخاد غصه شغل همسرت رو بخوری و نگران باشی
اره من بسته بودم روی کارمند بانک و روی پارتی بازی حالا بعد از این همه سال دارم میفهم که از کجا چوب خوردم نه کسی به من ضربه نزده خودم کردم خود خودم حالا دارم میفهم کلی زندگی من متاسفانع سرشار از شرک بوده و ههست و خدا رو شکر که با این سایت خدایی و با استاد عزیز اشنا شدم وجز دانش اموز های استاد شدم و خداروشکر که وارد این مدار واین فرکانس شدم و دارم روی خودم کار میکنم تا این شرک و این الودگی رو کم رنگ و کم رنگتر کنم البته با استمرار وتلاش و جدیت روزانه و توکل و ایمان
اره دوستان عزیز من حالا دارم میفهم که الان در هر شرایطی که هستم برای این بوده که همش روی همسرم حساب باز کرده بودم و الان که تو این شرایط و وضعیت هستم به خاطر باورهایم بوده
امروز فهمیدم من روی خودم هم خیلی حساب باز کرده بودم
و تو بیزنس قبلیمان که تقریبا 2سال نیم هست که دیگه کار نمی کنیم هم روی مردم اره روی زیر مجموعه هایم بسته بودم من روی اونها حساب باز کرده بودم روی صاحبان اون شرکت حساب باز کرده بودم وای خدای من اونها برام مثل بت شده بودن هیج کس جرات نداشتند در مورد اونها بد بگویند اگه میگفتند من میترکوندمشون
خدایا واقعا با این همه شرک دمت گرم که باز هم هوامو داشتی حالا دارم میفهم که اگه اون شرکت و کارمون شکست خورد واسه چی بود همیشه تو این چند سال دنبال این بودم که چرا و امروز بهتر متوجه شدم اره اگه شکستی هست به خاطر شرک است و اگر موفقیتی هست بدون که اونجا نشانه توحید است این رو یکی از بچه ها تو کامنت نوشته بود و جمله بسیار کلیدی برام بود
ممنونم از اون دوست عزیز
امروز دیگه بستم با خودم که اگاهانه باید تمرین کنم و تا میتوانم روی هیج کس حساب باز نکنم و روی خودم هم حساب باز نکنم
فقط فقط روی خدا حساب باز کنم اون
قدرت بالای قدرتها است
سپاسگزارم از دوستان عزیز و سپاسگزارم از استاد عزیز که یکی از بزرگترین دستان خدا است برای من وسپاسگزارم استاد که تو زندگیم بعد 44 سال از عمرم حالا دارم توحید رو میفهم و دارم با خداوند اشنا میشوم و راه درست زندگی کردن رو بهم یاد میدهید و بهتر درک کردن قران رو
سپاسگزارم بابت تمامی فعالیت های که شما و مریم خانم انجام میدهید و تمام آموزش هایتون
سپاس بیکران استاد جون دوستتت دارم
سلام به استاد عزیز و خوبم
اولش میخواستم فقط یه تشکر کنم و بگم که زندگیم خیلی قشنگ و عالیه و بخاطر این همه زیبایی و خوشبختی خدارو شاکرم و از شماهم تشکر میکنم ولی گفتم یکم از اتفاقات این مدت برام افتاده تعریف کنم…
من همینجور که در پست قبلیم گفتم مشکل زیاد داشتم و بعد اشنایی با سایت شما و پیش رفتن با برنامه هاتون و ایده های خوبی که به ذهنم میرسید داشتم پیش میرفتم و هه چی عالی بود همچی روز به روز بهتر میشد از همه مهمتر چیزی که خیلی برای خودم با ارزش بود این بود که ایمانم خیلی قوتر شده بود و روز به روز بیشتر میشد ایمانم به خدای خوب و مهربانم… اصلا زندگم رویای شده بود همه چی خود به خود درست میشد. وقتی نماز مو میخوندم و هرشب چند صفحه قران با معانیش میخوندم لذت میبردم و یه شور خاصی داشتم ودیگه مث قبل از سر عادت و بی حوصلگی به نماز واینمیسادم بعد نماز کلی مینشستم با خدا حرف میزدم و خواسته هامو بهش میگفتم و ایمان داشتم که بهم میده….
تا اینکه یه روز به بابام زنگ زدن گفتن بیا بیمارستان برای عمل( پدرم بیماری نارسایی کلیه داشت و باید پیوند کلیه میشد و ما داشتیم کارای خرید کیله میکردیم که خود بیمارستان به صورت خیلی ناگهانی یه کلیه از مرگ مغزی برامون پیدا کرد جوری که تویه 1روز همه کارایی که ما تو 2سال باید انجام میدادیم و داشتیم انجام میدادیم تو یه نصف روز انجام شد و به صورت رایگان پدرم پیوند کلیه شد. اگه باید میخریدیم نزدیک 30ملیون هزینه میشد که خدا خواست و همش رایگان شد) وقتی رفتیم اونجا و کاری عمل انجام شد من 12 روز توی بیمارستان کنار بابام بودم و مراقبش بودم و همش خداروشکر میکرم که ازجایی که فک نمیکردم بهم داد و کارمو درست کرد بی نهایت خوشحال بودم که حال بابام خوب شده با این اتفاق من دیگه هیچ مشکلی احساس نمیکردم بعد اینکه بابام مرخص شد و ما امدیم خونه من کم کم داشتم کم کار میشدم دیگه زیاد روی باورهام کار نمیکردم قران نمیخوندم تصویر سازی نمیکردم برای خودم و… خلاصه تمام کارایی که قبلا میکردم کم کم داشت ول میشد و فراموش میکردم وقتی به نتیجه کارم و خواسته هام کمتر فکر میکردم انگیزم برای تلاشم کم شد و دیگه شوقی برای تلاش و کار نداشتم تا اینکه دیگه باشگاه بعد اینکه رفتم مسابقه و دوم استان شدم ول کردم همچی داشت خراب میشد و من میدونستم بخاطر تلاش نکردن من هست و کار نکردن روی خودم و باورهام. بعد اون تو کاری که تازه شروع کرده بودم شکست خوردم و کلی ضرر کردم با اینکه میدونستم همه اینها بخاطر کم کاری خودم هست ولی انگار یه جوری شده بودم کور شده بودم موقعیت های عالی که برام پیش میومد نمیدیدم و فقط بدبختی هامو میدیدم و بازم شرایطم سخت تر میشد تا اینکه تصادف کردم و فکم شکست 7روز بیمارستان بودم و الان 4روزه مرخص شدم بعد این تصادف کلی عوض شدم و دیدم به زندگی خیلی مثبت شده و خیلی بهتر از قبل حتی تو این چند روزه کلی اتفاق خوب برام افتاده پدرم با داییم که 3ساله باهم قهر بودن بخاطر من اشتی کردن یه شوق شور خاصی تو خونمون امده دوباره کلی ایده جدید و عالی به ذهنم رسیده تا همین چند وقت پیش دنبال کار میگشتم و میخواستم برم برای مردم کار کنم ولی الان با فکرایی که کردم میتونم 2تا مغازه برا خودم داشته باشم با درامد عالی و یه کار دیگه هم پیدا کردم که عاشقشم با این وجود دیگه کل وقتم مشغول کار های میشم که عاشقشونم و میتونم کلی باهاشون پول بسازم انشاالله با کمک خدا تا یک ماه دیگه مشغول کارم میشم و مغازهام باز میشه و کارم شروع میشه کلی شوق زوق دارم با بی نهایت انرژی دارم پیش میرم کلی ایمان دارم و میخوام دوباره باشگاه شروع کنم و قوی تر و بهتر از قبل و برم برای مقام اول کشوری و انشالله بالا تر از اون…
و میخوام بگم بزرگ ترین مشکل من یکی این بود که صبر کافی نداشتم و دوم روی باورهام کم کار کردم و ایمانم رو از دست دادم و به شما دوستان عزیزم توصیه میکنم در کل مسیر با ایمان و صبر پیش برید و هدفتون رو فراموش نکنید.
با سپاس فراوان از استاد عزیزم و شکر بی انتهای خداوند برای اینهمه نعمت زیبای سلامتی و خوشبختی که به من و زندیگم بخشیده.
از استاد عزیزم میخوام در فایل های بعدی بیشتر در مورد ایمان و تقویت اون حرف بزنه و کمک کنه که ایمانمون به خدا و خواسته هامون قوی تر بشه. ممنونم
استاد عزیزم آقای منصوریان مثال جالبی است. من هم طرفدار استقلال هستم و این تیم را به خاطر رنگ آبی اش دوست دارم. شاید به خاطر این است که تنها بودن را دوست دارم. شاید برای شما هم اینطور بوده. آبی نماد معنویت، روحانیت، عمق، پاکی و بیکرانگی است. آقای منصوریان نماد وابستگی و آقای پورحیدری نماد عشق در تاریخ استقلال هستند. وقتی منصوریان مربی تیم نفت بود وقتی به استقلال گل می زد یا این تیم را شکست می داد خوشحالی نمی کرد و در برنامه نود هم گفت که می دانم رفتارم حرفه ای نیست. اما نمی توانم. وقتی هم به پرسپولیس گل می زد یا این تیم را شکست می داد اداهایی از خودش در می آورد که مشابه حرکات مربیان پرسپولیس پس از شکست دادن استقلال بود. آقای منصوریان نگران استقلال است و به قول شما نگران بود که اگر تیم نتیجه نگیرد جواب هواداران را چه بدهد و در اکثر زمانهایی که مربی استقلال بود این استرس را به بازیکنان هم منتقل می کرد. در همین فصل هم تا وقتی منصوریان مربی بود گرفتن برد و حتی گل زدن یک رویا بود. اما وقتی ایشان از تیم کنار رفت در بازی بعدی بدون سرمربی به راحتی آن هم در زمین حریف بازی را بردند. آقای پورحیدری مرحوم تا قبل از جام ملتها سرمربی استقلال بود. اما وقتی دید استقلال به کمک نیاز دارد تیم ملی را رها کرد و به استقلال رفت.
مورد دیگر که اشاره کردید حساب کردن روی افراد است. مهدی طارمی بازیکنی است که بهترین گلزن تیم پرسپولیس است. اما به دلیل یک اشتباه کودکانه از طرف فیفا 4 ماه محروم شد و در بازی رفت نیمه نهایی آسیا هم حضور نداشت. وقتی بازی شروع شد و من نحوه بازی بازیکنان را دیدم تا انتهای قضیه را رفتم. تا آخر بازی که 4-0 بازی را باختند هیچ انرژی و تمرکزی در بازیکنان برای موفقیت ندیدم. آنها بازی را ابتدا در ذهنشان باخته بودند. حساب کرده بودند که طارمی برایشان گل بزند و چون او نبود هیچ شانسی برای خودشان قایل نبودند. مشابه این اتفاق در نیمه نهایی جام جهانی 2014 بین برزیل و آلمان هم رخ داد. در آن جام هیچ کس از جمله خود برزیلیها شانسی برای خودشان قایل نبودند و تنها امیدشان به ساقهای نیمار بود. اما او به دلیل مصدومیت این بازی را از دست داد. وقتی بازی شروع شد برزیلیها رو به حملات گسترده احساسی آوردند و در ضد حمله گلهای فراوانی خوردند و 7-1 باختند.
بهنام ربالعالمین
من طی روندی همیشه فایلها رو بارها نگاه میکنم. این فایل الان شاید برای 3 یا چهارمین باره نگاه میکنم و چقدر این آخرین باری که دیدم برای من تکاندهنده بود. چه بسا دیدن دوباره و دوباره فایلها دیده دل منو بیشتر و بیشتر باز میکنه و مسلما هر فایل بیشتر از بارها میبینم.
استاد همیشه تو فایلهاتون گفتید نظر را رو میخونین حالا نمیدونم این نظر میبینید یا نه و همچنین همه دوستانم که این نظرو میخونن یا نه.
به جرات میتونم بگم بزرگترین عاملی که در من وجود داشت و هنوزم هم در بعضی جاها وجود داره و باعث مشکلات گذشته من بود ( منظورم قبل از شناخت قوانین)، شرک بود، حساب کردن روی بقیه؛ وقتی استاد تو فایل گفت همه ما تجربهشو داشتیم تمام مصیبتهای گذشته من از جلو چشمم رد شد و من وقتی واضح تر بشون فک کردم دیدم همشون یه وجه مشترک داشتن شرک به خداوند یعنی هرکس به من هرچی میگفت من قبول میکردم روش حساب میکردم من همه رو قبول داشتم الی خدارو ، من به همه قدرت میدادم الی خدا و نتیجه زیان بار شرک و وابستگی به دیگران غم و اشک و بیماری بود و تمام ضربههایی که خوردم مخصوصا از نظر عاطفی و بقیه موارد از این بود که من خدارو فراموش کرده بودم؛ اما بعد از این که کم کم افکارمو از آدما ور داشتم گذاشتم رو خداوند دیگه رو آدما حساب نکردم درس گرفتم، دیگه رو هیچ کس و هیچ چیز حساب نکردم زندگی من شروع به تغییر کرد اولین اولین بهترین چیزی که نصیب من شد آرامش بود، اطمینان هست، عشق هست جملههایی از حضرت علی خوندم که میگفتند در هیچ چیز نگریستم مگر اینکه خدا را قبل از آن، بعد از آن و با آن دیدم.
رسیدن به توحید واقعی کاری مسلما زمان بر است خود من نه تنها در گذشته، خودم بلکه هنوزم کامل نیستم و خیلی جاها گرفتار شیطان شدم؛ دقیقا این قانون در زندگی آدم های اطراف هم به شدت صدق میکرد من همه رفتارای اطرافمو تو این زمینه و باوراشونو شناسایی کردم آدمایی که روی بقیه حساب وا میکردند به بدترین شکل ممکن از اونا ضربه خوردن، همیشه ناراحت بودن همیشه غر میزنن و هیچ پیشرفتی هم در زندگیشون هم وجود نداره. چقدر استاد با این جملت حال کردم که وقتی رو آدما حساب باز میکنی چقدر رنگشون عوض میشه من این جمله رو با عمق وجودم درک کردم.
و راهی که برای فرار از شرک پیدا کردم و عمل میکنم اینه که روزی صد بار به خودم بگم خداوند به هرچی میگوید باش میشود، با خدا باش تا به هرچی بگویی باش بشود.
اول الله، وسط الله و آخر هم الله.
درپناه حق باشید، رستگار باشید و زندگیتون سرشار از نعمت دوستون دارم.
سلام ثریا جان
هرکسی به غیر خدا تکیه کند تکیه گاهش با یه نسیم زود خراب شود واو میماند وکوله باری از بدبختی ها و رنج ها یش.
همه ما شرک هایی در وجودمان است بت های بزرگ و کوچکی که ساخته و پرداخته دست انسانی خودمان است باید تیشه ای برداریم تیز کنیم تا بیفتیم به جان این ننگ های باوریمان نسبت به خدا …
میخواهم الهی باشم توحیدی میخواهم همچون استاد که هر بار روی خودش کار میکند تا توحیدی زندگی کند زندگی کنم و نسخه ی الهی ترم را بروز کنم ….میخواهم سرم بالا باشد و وام داروبدهکار فقط و تنها خدای یکتایم باشم .میخواهم در دنیا عاقبت بخیر باشم .وبا هدایت الهیش به این مسیر زیبا هر لحظه دا رد خواسته هایم را اجابت میکند برای توحیدی تر بودن …
در پناه خدای عزیز ومهربان. باشید .
به نام تنها فرمانراوای آسمان ها و زمین
سلام استاد عزیزم
شاید بهترین و پراثر ترین فایل های رایگان برای شخص من فایل های توحید عملی و فایل قدیمی فقط روی خدا حساب کن بوده
دیشب با یکی از اعضای خانوادمون(عباسمنش) داشتیم راجع به قوانین حرف میزدیم و در آخر رسیدیم به رهایی و توحید
و دقیقا جملاتمون این بود که : همه چیز توحیده
همه چیز توحیده
همه چیز توحیده
این حرفا حکم فرمول رو داره، فرمول کلی زندگی
فقط کافیه ما از این فرمول در زندگی استفاده کنیم و این مستلزم تمرین و ممارست بسیار زیاده
هیچکسی نمیتونه ادعا کنه که توحیدیه و من هم دوست مثل استاد سعی کنم که توحیدی باشم، سعی کنم که شرک نورزم، سعی کنم که ذره ای به نسبت قبل بهتر باشم اما لازمه ی همین سعی کردن ها اینه که اول بدونم چه کارهایی شرکه
و این جمله طلایی استاد کامل روشن میکنه که شرک چیه: وقتی روی هر چیزی غیر از خدا حساب باز میکنی یعنی داری شرک میورزی
و یک مثال قدیمی استاد که همیشه و همیشه یادمه و میاد تو ذهنم اینه که اگر میری جلو رئیس بانک دولا راست میشی تا بهت وام بده و امیدت به اونه یعنی داری شرک میورزی و خدا هم بهت میگه برو، برو همونی که جلوش دولا راست میشی کاراتو انجام بده
یجا یه متنی خوندم، حالا منبع و … اصلا یادم نیست و کاری به راست و دروغ و… ندارم، ماهیت متنش برام مهم بود: یکی برای مدتی میمیره، یه حالتی مثل کما، و تو اون مدت میره تو یه دنیای دیگه، عالم پس از مرگ و برمیگرده و زنده میشه، وقتی ازش راجع به اونور میپرسن، میگه اگر آدم ها از اونطرف خبر داشته باشن به این نتیجه میرسن که تمامی وقتی که برای غیر خدا گذاشتن، یجورایی وقت تلف کردن بوده چون همه چیز خداست
واقعا هم استاد همیشه وقتی راجع به توحید حرف میزنه من که همینجوری به مانیتور خیره میشم و این صحبت ها بینهایت برام شیرینه
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم، کمک کن بتونم درکت کنم، با تمام گوشت و پوست و استخونم
ممنونم استاده مهربانم که دستی از دستان خدایی برای آگاهی ما
و ممنون از خانم شایسته عزیز و گرامی که شاید اگر یادآوری این فایل ها رو انجام نمیداد معلوم نبود کی دوباره این فایل رو باز کنم و کلی آگاهی جدید با درک جدید ازش دریافت کنم
در پناه حق
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و خانواده دوست داشتنیم
داستان توحید عملی داستانیه که همه انسان ها باهاش درگیرن و اصلا ربطی به نژاد و قبیله و شهر و کشور و دین و چیزهای دیگه نداره…
توی دین ما توحید جزو اصول دینه ولی در عمل توی گوشه های زندگیمون و اون موقع هایی که به مشکل برخورد میکنیم و همه درها به رومون بسته میشه اونوقته که توحید توی ذهنمون پررنگتر میشه و بعد از حل اون مشکل دوباره کم رنگ و کمرنگتر میشه…
به عینه خودم بارها و بارها برام این اتفاق افتاده که وقتی روی خدا حساب کردم ، وقتی فقط با تمام وجودم به خدا توکل کردم درهایی از رحمتش برام باز شده که به خودش قسم نه تنها خودم که هیچکس باورش نمیشده مثلا اون موضوع حل بشه اما متاسفانه این حساب کردن روی خدا خیلی وقت ها به حساب کردن روی بنده های خدا تبدیل میشه و اتفاقاتی میوفته که هممون دیدیم…
توحید اصل اول زندگیه ، توحید اصل اول بندگیه ، توحید مثل یه رود همیشه جاریه که از طراوت و صدای لذت بخشش همیشه لذت میبریمه ، توحید هماهنگی با اصل و ذات طبیعیمونه ، توحید توحید توحید
هرچی در مورد توحید گفته بشه کمه ، البته هرکسی به اندازه ای که ظرف وجودش اجازه پذیرش توحید رو داشته میتونه در مورد توحید حرف بزنه و اون رو تعریف کنه
زندگی از هرلحاظی که فکرشو بکنیم بی نظیر میشه وقتی توحید رو توی متن زندگیمون توی لحظه به لحظه زندگیمون قرار بدیم و ازش استفاده کنیم… که فقط خدا رو ببینیم ، با احترام به بنده هاش
قدرت خدا توی وجودمون هست فقط باید باورش کنیم وقتی خود خدا فرموده توی قرآن که از روح خودم در اون دمیدم (و نفخت فیه من روحی) یعنی ما قدرت خداگونه داریم قدرت اینو داریم که زندگی خودمون رو خلق کنیم و ازش لذت ببریم …. این تنها گوشه بسیار کوچکی از برداشت من از این فایل بی نظیره امیدوارم به لطف خدا بتونم بیشتر از این به درک توحید و عظمت رب و صاحب اختیارم برسم…
استاد و خانم شایسته عزیزم خیلی دوستون دارم و بازهم سپاسگزارم از اینکه خداوند قادر متعال شما رو در مسیر زندگیم قرار داد…. الحمدلله رب العالمین. یاعلی
سلام و سپاس بینهایت به استاد ارجمندم و خانم شایسته بزرگوار
رد پای من در روز 34 ام این سفر پر برکت:
مفهوم فایل درمورد توحید و توکل به خداوند.
نکات مهم و برداشتهای من:
ایاک نعبد و ایاک نستعین: خدایا (تنها) تو را میپرستیم و (تنها) از تو یاری میجوییم. اهدنا الصراط المستقیم: ما را به راه راست هدایت فرما. صراط الذین انعمت علیهم: راه کسانی که به انها نعمت داده ای. ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار: پروردگارا در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا کن.
خداوند خیلی واضح تو این آیه ها داره بهمون میگه: اگر فقط اونو بپرستیم و فقط از خودش کمک بخوایم (این یعنی توکل به خدا) خیر دنیا و آخرت رو بهمون عطا میکنه.
پس اگه هر خیری تو زندگیمون داریم یعنی به خدا توکل کردیم ولی اگر کمبودی داریم بخاطر اینه که شرک ورزیدیم.
شرک در دل مومن مانند راه رفتن مورچه سیاه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است: یعنی مرز بین شرک و توحید خیلی باریکه برای اینکه پامون از این مرز نلغزه باید چیکار کنیم؟ حس ما در هر لحظه بهمون میگه که داریم شرک میورزیم یا روی خدا حساب کردیم. اگه نگرانیم میترسیم ناراحتیم یعنی داریم شرک میورزیم اما اگه خیالمون راحته و دلمون قرصه یعنی به خدا توکل کردیم به قول قرآن: مومنان کسانی هستند که نه ترسی دارند نه غمی.
چطوری میشه یه آدم نه ترسی داشته باشه نه غمی؟ مگه میشه اصلا همچین چیزی؟ آره میشه تنها راهش توکل کردن روی خداست. باور کردن نیروی بی نهایت خدا. همون رب العالمبن. فرمانروای کل کیهان نیرویی که کل جهان رو خلق کرده و داره اونو اداره میکنه دستش تو دست ماست با ماست در وجود ماست چیزی جدا از ما نیست. همه جا هست در درون ما هم هست. روحش در تک تک سلولهای بدن ما جریان داره و حضور داره. وقتی همچین نیرویی رو با خودمون داریم چه نیازی به دیگران داریم؟ کسی که این نیروی بینهایت رو در درون خودش باور داره هر کاری رو میتونه انجام بده. این بالاترین درجه اعتماد به نفس و عزت نفسه.
پس یعنی توکل کردن به خداوند بالاترین درجه عزت نفسه.
پس توحید = عزت نفس یا خدا باوری= خودباوری
شرک یعنی چی؟ روی هر کسی یا هر چیزی به غیر از خدا حساب کنی این یعنی شرک. چرا حتی اگه رو خودت هم حساب کنی شرکه؟ اگه روی استعدادت، مدرکت، توانمندیهات و داشته هات حساب کنی شرکه؟ اگه دچار غرور وتکبر بشی و خودتو از خدا بی نیاز بدونی این یعنی شرک. پس بین خود باوری و عزت نفس با شرک هم یه مرزی وجود داره: من تنها بخشی از خداوند هستم و به خداوند نیازمندم. خدا منو خلق کرده و هر چی که دارم رو خدا بهم داده. من بخشی از انرژی هستم که کل جهانو خلق کرده من که کل جهان رو خلق نکردم. من فقط بخشی از این سیستم هستم و باید سعی کنم همیشه خودمو باهاش هماهنگ کنم. چجوری؟ با توکل. توکل به آدم احساس خوب میده و احساس خوب = اتفاقات خوب برعکس شرک به آدم احساس نگرانی و ترس میده و احساس بد = اتفاقات بد.
که این شعر هم مفهومش همینه: با خدا باش و پادشاهی کن / بی خدا باش و هر چه خواری کن
نتیجه گیری: توحید = توکل= عزت نفس= احساس خوب = اتفاقات خوب= خیر دنیا و آخرت= بهشت
خدایا سپاسگزارتم که داری قدم به قدم توی این سفر پر برکت خودتو به من میشناسونی هر روز که بیشتر میشناسمت بیشتر عاشقت میشم!