توحید عملی | قسمت ۲
زمانهایی در زندگیام هست که از خود پرسیدهام:
” الان که به خواستههای بسیاری در زندگیات رسیدهای و میتوانی انتخابهای بیشتری داشته باشی، بالاترین عشق و علاقهات چیست؟
چه کاری است که قلبت را سرشار از اشتیاقی سوزان و ذهنت را خاموش و آرام می سازد؟!
چه کاری است که هنگام انجامش، آنقدر زمان فراموشت می شود که نه شب و روز را می فهمی و نه خستگی و گرسنگی؟!
و هر بار پاسخی جز این نداشتهام:
“میخواهم برای تمام عمر، “اشاعه توحید رسالت زندگیام باشد“. حتی اگر امروز یک نفرِ دیگر تصمیم بگیرد نگاه دیگری به خدا داشته باشد تا او را از نو بشناسد، من به هدفم رسیدهام!”
هر طور که به زندگی و چالشهایش نگاه میکنم، یقینم بیشتر میشود که توحید عملی راهکاری برای همه چیز است!
لحظههای زیادی در زندگی پیش میآید که به شدت نگران و ترسان میشویم زیرا:
فردی که عاشق اش بودیم، دیگر نمیخواهد در این رابطه بماند.
کارمندی که سالها برایش وقت گذاشتیم تا از او فردی زبده بسازیم، حالا که حکم شریان اصلی کسب و کار ما را دارد، تصمیم به ترک کار گرفته یا فردی که قول انجام کاری را به ما داده بود، وعدهاش را فراموش کرده.
توحید عملی، در چنین لحظههایی خودش را نشان میدهد:
زیرا اگر یکتاپرست نباشی، در چنین لحظه ای، موجودیت یا عدم وجودت را وابسته به ماندن این فرد در رابطهات یا تصیم آن کارمند به ادامه همکاری، یا وفا کردن آن فرد به وعدهاش می دانی. آنوقت چنین لحظههایی برایت کُشنده و خفه کننده می شود.
زیرا شرک چیزی جز ترس و غم به همراه ندارد.
اما وقتی یکتاپرستی اصل و اساس زندگیات باشد، آنوقت دلیل حضور هر نعمتی در زندگی ات، خواه یک فرد باشد، یا شغلی عالی، یا راهکاری برای مسئله ات و…، برکتی از جانب خداوند می دانی و اگر زمانی به هر دلیلی، از زندگی ات برود، معنایش این است که برکتی دیگر از خداوند در حال ورود به زندگی ات است.
برای همین، نه تنها این لحظهها ذرهای نگران ات نمیکند، بلکه خوشحال و شگفت زده، منتظر ورود برکات خداوند به شکل های مختلف، خواهی ماند. این آرامش، ارمغان توحید عملی است.
توحید عملی یعنی، همچنان که در جامعه انسانی هستی و با دیگران در کسب و کار و… مراوده داری، خداوند را منشأ قدرت بدانی و هر فردی که گرهای از کارت میگشاید یا گرهی از کار فردی می گشایی،این را دستی از جانب خداوند بشماری و به خاطر بسپاری که خداوند همواره دستان زیادی برای یاری همگان دارد!
خداوند قادر است به شکل همراه، همکار یا مشاوری عالی، وارد زندگیات شود، به شکل مشتری، بازار و ایدهای ثروت آفرین، وارد کسب و کارت شود و جان دوبارهای به آن ببخشد، به شکل دارویی شفا بخش وارد بدنت می شود، اگر این قدرت را باور کنی.
خداوند قادر است به هر شکلی که تو میخواهی و میتوانی آن را در ذهنت بسازی، وارد تجربه زندگیات بشود.
پس چرا این قدرت را باور نکنیم؟! چرا روی آن حساب نکنیم و چرا به این قدرت وابسته نشویم؟!
چرا نگذاریم یکتا پرستی آنچنان همه ابعاد زندگیمان را آکنده سازد، که دیگر فضایی برای حساب باز کردن و وابسته شدن به غیر او، نماند؟!
سید حسین عباس منش
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD678MB27 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت ۲24MB27 دقیقه
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن درمسیر هدایت
الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت اجابت خواسته های من
اومدم به تعهدم عمل کنم و یک و ربع نصف شب کامنتمو بزارم زیر فایل نشانه روزانه امروزم
میخوام راجب ایده ای صحبت کنم که بارها و بارها استاد مطرح کردن توی فایل ها و توی فایل جدید هم عالی توضیحش دادن
ایده ی اینکه ما باید روی خودمون کار کنیم
یعنی فقط مقاومت های ذهنیمونو برداریم
باورهای مناسب و قدرتمند کننده جایگزین کنیم
چرا ؟؟؟ تا به احساس ارامش برسیم
چرا ؟؟؟ چون تنها زمانی ما الهامات رو دریافت میکنیم که در احساس ارامش هستیم
تنها زمانی ما هدایت میشویم به سمت خواستمون که در احساس ارامش باشیم
حالا :
در نگاه اول آدم میگه عع همین ؟؟؟ این که خیلی راحته ، اما وقتی که ادم وارد عمل میشه تا ذهنشو کنترل کنه تا عوامل حواس پرت کن (شبکه های اجتماعی مخصوصا و….) از خودش دور کنه و تمرکز کنه روی خواسته و اهدافش و باورهای هم جهت با خواسته بسازه میبینه که واو چه کاره سختی
یعنی نمیخوام بگم سخته ها میخوام تجربمو بگم
اینکه به احساس ارامش رسیدن واقعا یک فراینده و طی این فرایند بسیاری نجواها میاد
ذهن هزاران ترفند شاید بیاره ،مقایست کنه ،بگه دیر شد ،بگه تا کی میخوای این مسخره بازیارو ادامه بدی که احساس خوب اتفاقات خوب و هزاران چیزه دیگه و ما توی طی این فرایند با اگاهی از اینکه هر فکری که همراه با احساس بد باشه الهی نیست باید حریف نجواها بشیم و خودمونو به احساس ارامش برسونیم و در این احساس باقی بمونیم
میدونی میخوام چی بگم ؟؟؟
میخوام بگم وقتی که ما به این شکل به جهان نگاه میکنیم ،به این شکل که من روی باورهام کار میکنم و خدا کارهارو انجام میده و قدم هایی که باید بردارم رو در زمان مناسب به من میگه ، وقتی به این شکل به جهان نگاه میکنیم و شروع میکنیم که اصل رو که فرکانس هاست درست کنیم مثلا با مدت زمان بهتر میشه مثال زد ،پس اینجوری مثال میزنم
فرض کنید که من شروع میکنم که راجب خواسته ای با اون نگاه بالا فرکانس هامو درست کنم و روی خودم کار کنم و سمت خودمو انجام بدم تا خدا سمت خودش رو انجام بده ،فرض کنید که مثلا فاصله زمانی من با اون خواسته یک هفتس
حالا من میام شروع میکنم از روز اول خب روی خودم کار میکنم و فایل نگاه میکنم و نوت برداری میکنم و تجربیاتمو مینویسم و سپاس گزاری میکنم و …… البته بگم که نجواها هم این وسط هست ولی خدا یه نشونه هایی بهم میده که مسیر درسته نشونه میتونه هررررررچیزی باشه رفتار باعشق مادرم سلام یه غریبه اومدن یه گربه پیش من چون حیوونا حس میکنن انرژی مثبت رو ،پولی که پیدا میکنم و…. حالا اگر که من بین اون نجواها بتوانم این نشونه هارو ببینم حتی یک نشانه و تاییدش کنم یعنی من موفق بودم و به همین ترتیب روز بعد روی خودم کار میکنم و شاید بگید نجواها کم میشه ولی نه میخوام بگم که نجواها اتفاقا ممکنه زیاد بشه ، چرا ؟؟؟ چون ذهنت این بار از این طریق وارد میشه که ببین روزا داره میره ها دست از این کارا بکش الکی خودتو خسته نکن و ….. ولی اینجا چی میتونه منو ثابت قدم کنه ؟؟؟ باز تایید نشونه ها و این باور که اقا جان این فرکانس های ارسالی من دارن دنیای اطرافمو شکل میدن تا به اون خواسته برسم ولی چون من نمیبینم که فرکانس هام دارن دقیقا چطور عمل میکنن دلیل نمیشه که کاریم انجام نمیشه و باز ادامه میدم و به یاد میارم که وقتی که من قبول کردم که قبول کردن همون باور کردنه ،که خدا برام کارهارو انجام میده پس باید به این واقف باشم که خدا از ساده ترین روش ها کارهارو انجام میده و نیازی نیست برای رسیدن به خواسته جنگی پیش بیاد و هزارتا مسئله حل کنم و بگم نه من دارم تلاش میکنم و جون میکنم نه اتفاقا باید به خودم یاداوری کنم که وقتی داره خدا کارهارو انجام میده اوضاع ساده پیش میره و اکر هم تضادی پیش اومد برای رسیدن به خواستمه ،چون من درمسیر درست دارم حرکت میکنم و تضاد درمسیر درست به معنای پیشرفت و رسیدن به خواستس ،پس در کل این فرایند من دارم ذهنمو کنترل میکنم و این رنگ های سفید رو میریزم روی لکه های سیاه
سعی میکنم کسی باشم که به غیب ایمان داره و…. به یک نقطه ای میرسم به نام ارامش و وقتی که به اون نقطه رسیدم و رها شدم از نتیجه یعنی من کارمو عالی انجام دادم و رسیدن به نقطه ی ارامش و رهایی یعنی همون تسلیم بودن در برابر خداوند و الان من کاملا اماده ی دریافت خواسته هستم و صددرصد خواسته من میاد تو زندگیم و این قانونشه
در کل خواستم بگم که واقعا برای رسیدن به نقطه ی ارامش و دریافت الهامات یک مسیری باید طی کرد و با هر بار طی این مسیر و تمرین و تکرار کار ساده تر میشه
با هر بار مهارت کنترل ذهن و رسیدن به خواسته از این طریق کار راحتتر و نجواهای ذهن کمتر و خیلی هم اسونتر مهار میشن
الهی صدهزار مرتبه شکرت که تنها با یاده تو دلها ارامش پیدا میکند .
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
درپناه الله یکتا .
خدایا شکرت بابت این کامنت زیبا .
سلام دوست عزیزم ،یه نکته ی تو کامنت شما بود که به زیبایی بهش اشاره کردین و خواستم بنویسم تا بهتر درک کنم ،اینکه من درخواست میکنم اما نه با ضعف و ناامیدی و به نیت شنیدن جواب رد ،بلکه اون شخص رو دستی از بی نهایت دستان خداوند مهربانم میبینم و با قدرت تمام و توکل بر خداوند مهربانم و به نیت جواب مثبت درخواستم را میکنم ،چرا که اگر قرار باشد این دست خداوند کارم را انجام دهد ،خداوند دل اورا برای من و درخواست من از او نرم و مطیع میکند و اگر هم نه ،با یک دست دیگر و من با رعایت و اجرای توحید درعمل و درنهایت عزت نفس با انسان های نازنین تعامل دارم و خودمو غول نمیزنم که جایی که باید درخواست کنم بگم نه شرکه و واسه همین درخواست نکنم ،نه توحیدی باشم و توحیدی درخواست کنم .و خداوند پاسخ میدهد و خداوند به زیبایی هدایت میکند و دری که به صلاح نیست میبندد تا دری باز کند برای تحقق خواسته ی من .
دوست عزیزم در پناه الله یکتا باشی .