اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد خوبم استاد من ایقد دارم فکر میکنم و نگاه میکنم هیچ صدایی رو نمیفهمم ک اون خداس واقعا نمیدونم چیکار کنم هر چی میخوام که با اون چیزی ک شما بهش میگین به من میگ خب چطوری میگ من متوجه نمیشم و ایقدم دوس دارم ببینم چیمیگه و ذوق دارم برای اینک خدا بگه چیکار کنم ولی خب نیس هرچی میخوام نمیدونم چرا نمیشه یا من متوجه اون نمیشم من فکر میکنم که باید یه صدایی چیزی باشه یا یک نشونه باشه ک من بفهمم ک جواب همون سوالی بوده ک من پرسیدم ولی خب چیزی نیس پیدا نمیکنم جوابمو وگرنه من ک از خدامه ک هرچی اون بگه انجام بدم اگ بدونم خدا گفته با کله انجام میدم چون میدونم ک اون بهترین جوابو میده و من الان موندم ک چیکار کنم.
خیلی ممنون از اینکه همچین فایلایی رو میزارین ک ما تفکر کنیم.
استاد این فایلتون خیلی عالی و فوق العاده بود و واقعا ارامش خاصی به ادم منتقل میکنه
من یه سوال برام پیش اومد از شما استاد عزیز و تمام بچه ها میخوام جواب این سوال منو بدید چون حقیقتا یکم گیج شدم
استاد ما میگیم خداوند یک سیستمه که به فرکانس های ما جواب میده و هر فرکانسی بفرستیم همون ب زندگیمون برمیگرده از طرفی شما تو این فایل گفتید بدون درس خوندن از خدا کمک خواستید و تو کنکور دانشگاه رتبه تک رقمی آوردید و ی سری از بچه ها هم به این موضوع تو کامنتا اشاره کردند و این ی جوری دیدگاه انسانی ب خدا نمیشه چون اگه نگاه سیستمی باشه چرا باید سر جلسه جواب سوالا بهمون الهام شه؟ ، ولی سوالی ک اینجا هست اینه که بحث بهای هدف هم هست بالاخره انسان باید بهای هدفی ک میخاد و بده و تو کنکور بهاش درس خوندنه بعد چجوری میشه یسری افراد بدون خوندن قبول شن و یسری باید زجر بکشن و کلی درس بخونن قبول شن و موضوع اینجاست خدا خدای همست و همه سر جلسه کنکور از خدا کمک میخوان
سلام استاد عزیزم با اجازه شما جواب خانم مهسا رو با قسمتی از آگاهی هایی که خداوند بهم داده میدم
سلام به خانم مهسا
اینکه استاد بارها و بارها گفتند که خداوند یک سیستم هست و تو دوره دوازده قدم بسیار کاملتر توضیح میدن .
قانون رهایی و تسلیم بودن در برابر خداوند هم یک سیستمیه که خداوند تو قرآن بارها و بارها گفته .
یعنی شما معنی قرآن رو بخونید بارها گفته کسانی که ایمان داشته باشند و تسلیم پروردگار باشند خداوند هدایتشون میکنه .
اینکه شما میگید خدا ،خدای همه انسان هاست درسته ،بحث اینکه تو چه فرکانسی باشی و چقدر ایمان داشته باشی فرق میکنه .
مثل دوتا برادر دوقلو یا خواهر دو قلو رو در نظر بگیرید که هر دو از یک شکم بیرون میان ولی با افکار و رفتار مختلف دوتاشون هم خداشون یکیه ولی یکی به قانون و قوانین این دنیا و خداوند عمل میکنه یکیش فقط به یدک میکشه ،اینکه استاد سرجلسه بهشون الهام شد حاصل فرکانس هاشونه و به قانون همون سیستمی بود که گفتید عمل کردند .
تسلیم شدن ،رها بودن ،حال خوب داشتن ،ایمان واقعی داشتن همه اینها سیستمیه که خداوند قرار داده و به هر کدوم عمل نکنیم بازتابش برمیگرده به زندگی خودمون .
این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا
اگر به فراوانی اعتقاد و اعتماد داشته باشید اصلا خودتون را درگیر رقابت نمی کنید چون در رقابت همیشه برنده هست و بازنده اضطرار هست چه کنم چه کنم هست
اما در فراوانی همه چیز برای همه به اندازه بیش از نیاز هست
یعنی اگر کسی بخاد درس بخونه براش صندلی خالی توی دانشگاه هست
چنانچه الان دانشگاه های 12 هزار دانشجو داشتند کمتر از 1000 دانشجو دارند و دیگه اون میل عجیب به مدرک گرفتن کمتر شده
حتما پیامک هایی برای شما اومده که بفرمایید دانشگاه بدون امتحان سرکلاس بشنید و درس بخونید
چه تفاوتی کرده الان با زمان ما که اینقدر برای کنکور حول و ولا بود غیر از این بود که تقاضای زیاد قیمت یکسری از رشته ها را و خوهان اون رشته ها را زیاد کرده بود
اگر با فراوانی به این مساله نگاه کنید که استاد هست و منم میخام درس بخونم اعتماد می کنید به خداوند تا خداوند رشته شما و دانشکاه شما را انتخاب کنه نه جو جامعه و یا خواست پدر و مادرتون
و در نتیجه اضطراری نیست فشار و نیاز عجیب و غریبی نیست
اصلا خود استاد عباسمنش برای هدایت شدن رشته ش کمترین اهمیت را داشته خداوند می دونسته ایشون فقط باید در جو دانشگاه باشه تا بتونه تمرین کنفرانس دادن بکنه و اماده نقش بعدیش تو زندگیش بشه رشته اصلا اهمیتی نداشته
همونطور که مدرک استاد از این دانشگاه هم نقشی در زندگیشون و درامدشون نداشته تا حالا
حالا ایشون را مقایسه کن با کسی که حیات و ممات ش را گره زده به قبول شدن در دانشگاه خوشبختیش را ازدواج ش را و اشتغالش را به قبولی در دانشگاه وصل کرده
ایا اگر خداوند به دلش بندازه که تو اصلا برای موفق شدن نیاز به دانشگاه نداری قبول می کنه یا خانواده اش قبول می کنه
خداوندبه عنوان سیستم وظیفه ش میدونه که افراد را هدایت کنه به بهترین راه ( البته با طی مدارها) اما اینکه اون شخص قبول کنه و انجام بده این انتخاب خودشه
این کنکور با اینهمه استرس را اساسا کسانی به وجود اوردند که به فراوانی اعتقاد ندارند وگرنه با باور فراوانی هرگونه رقابت برای نعمت متنفی میشه
خدایا شب تاسوعاست.من دیگه خسته شدم ازاینکه روابطم به بن بست می خوره خسته شدم از قضاوت های دیگران خسته شدم از زبان و زخم زبان های دیگران.خدایا خودت برام بخواه من دیگه مغزم به راه حلی قطع نمیده نا امید بی پناه شدمجز تو هیچ کس ندارم جز تو ای رب العالمین نه پناهی دارمنه یار یاوری ای فریاد رس کسی که فریادرسی ندارد.کمکم کنمن از این سیکل معیوب خارج کن من دیگه خسته شدم دیگه همه کاری امتحان کردم همه راهی رفتم به همه دری زدم.فداکاری کردم اما نشد دیگه خسته شدم به خودت می سپارمگره کارمو خودت بازش کن من کسی جز تو ندارم
وقتی توی کامنت دوستان از مشکلات روابط میخونم فقط یاد خودم میفتم، این پاشنه آشیل وحشتناک من، این شرک وحشتناکی که توی وجودم بود و همچنان هم وقتی غافل میشم مثل علف هرز میاد بیرون و دوباره روز از نو و روزی از نو، دوباره تضاد دوباره اعصاب خوردی، دوباره ناراحتی، دوباره گفتگوهای ذهنی و خودخوری، و الان دیگه اون لحظه قششششنگ میفهمم دوباره مشرک شدم، و باز به خدا پناه میبرم از اغوای شیطان، و خدا هم مثل همیشه کمکم میکنه،
دوست عزیزم چیزی که خدا به من گفت توش مشکل دارم احساس شدید قربانی شدن بود که توی وجودم به صورت ناخودآگاه وجود داشت و من ازش اطلاعی نداشتم، الان برای این در پاسخ به کامنت شما ترغیب شدم که بنویسم چون با دوره احساس لیاقت استاد، گوهر وجودم و اون ارزشمندی که خدا برام قائل شده بود رو شناختم، استاد توی دوره دوازده قدم توی جلسه اول قدم اول میگه دوست دارم شما به جایی برسید که ناظر به افکار و ذهنتون باشید، من بعد از دوره احساس لیاقت فهمیدم ناظر به افکار و گفتگو های ذهن بودن یعنی چی، الان به جرات میتونم بگم خیلی خیلی خیلی بهبود پیدا کردم توی این زمینه خدا رو شکر، پیشنهادم به شما دوره احساس لیاقت هست، وقتی برای خودمون ارزش قائل میشیم، وقتی درک میکنم که ما جزئی از وجود خدا هستیم و خدا از روح خودش در ما دمیده و به همه دستور داد به ما سجده کنن انقدر که برامون ارزش و احترام قائل شد، اونوقت دیگه همه چیز درست میشه، همین چند وقت پیش بود که دوباره این شرک خفی تو وجودم رشد کرد و این توقع توی وجودم بوجود اومد که فلانی باید به من احترام بذاره اما خدا هدایتم کرد به این آیه قرآن که:
مطمنم که شما و کامنتتون هدایتی بوده از جانب خداوند رزاق برای من و من خودممم خیلی دنبال ترمزهام بودم و اگر بخش پاسخ هام بخونید متوجه خواهید شد خودمم خیلی از ترمزهام پیدا کردم و یکی از شرک هام همین احساس لیاقت و احساس قربانی شدن و دنبال احترام بودن هست. یک دنیا ممنون بابت وقتی که گذاشتید و پاسخ من دادید.
سپاسگذار خداوندی که خالق جهانیان است و همه چیز تحت سلطهی اوست و فرمانروای تمام هستی ست
خداوندا برای بودنت شکر که باورت دارم و تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
سپاسگذارتم برای خودم برای سلامتی ام برای انسانیتم برای زیبایی های که با چشمانم میبینم،میشنوم،احساس میکنم و به آرامش میرسم
هرچه دارم از اوست و من هیچ چیز برای خودم ندارم و همه چیز و همه کس اوست
خدایا سپاسگذارم از این همه زیبایی که در اطراف من قرار دادی
ازت میخوام روز به روز بیشتر ابسار زندگیم رو در دست بگیری و هدایتم کنی به سمت زیبایی،خوشبختی،نعمت،سلامتی،آرامش،ثروت و اینکه خودمو روز به روز بهتر بشناسم و تورو بهتر بشناسم بیشتر باهات رفیق بشم بیشتر احساس خوب داشته باشم و رسالتم و هدفم و ماموریتم را پیدا کنم و به گسترش جهان به اندازهی خودم کمک کنم و به سعادت در دنیا و آخرت برسم
ای فرمانروای هستی تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه گمراهان
خدایا برای همه چیز و همه چیز و همه چیز بی نهایت سپاسگزارم
و همچنین برای هدایت شدن به سمت استاد فوق العاده ای که دارم و خانوم شایسته که فوق العاده هستن
که انقد با عشق یکتاپرستی رو دارن به ما یاد میدن و چقدر به گسترش جهان و آدمها کمک کردن و انقد کارتون بزرگ هست که قابل توصیف نیس
یه عالمه ازتون سپاسگذارم
این کامنت رو خداوند هدایتم کرد و خیلی اتفاقی به این فایل برخورد کردم و اتفاقات خوبی که خدا برام رقم زده بود رو به یادم آورد و هدایت کرد این کامنت رو بنویسم
امیدوارم به زودی هممون بیایم از نتایج های فوق العاده زندگیمون بنویسیم
من اصلا این طوری زندگی نمیکردم، همیشه با اصطکاک زندگی میکردم،3 روز هستش که دارم همه چی رو میسپارم دست خدا و بهش میگم خودت ردیفش کن همه چی رو،چه قدر عالی روان داره میره جلو زندگیم از قبل،مثلا سر کار اول صبح گفتم خدا دوست دارم همه کارارو خودت مدیریت کنی به بهترین شکل بره جلو،چهار تا لوله رو قرار بود بهم جوش بدم هرکدوم از چهارتا تیکه یه سایز متفاوتی داشتن،اولیش رو برداشتم یه چند تا خال زدم که فیکس شه بعد یادم افتاد اینا با هم فرق میکنن باید سایزشون رو چک میکردم،وقتی اندازشون رو چک کردم دیدم به طرز باور نکردنی همون سایز درست رو انتخاب کرده بودم،خیلی خوشحال شدم ،فهمیدم که خدا داره زندگیم رو روغن کاری میکنه،توی کار معمولا پیش میاد که دو تا لوله اشتباه جوش بخوره یا جهت زانو رو اشتباه جوش میدیم،وقتی این اتفاق میفتاد کلی حال گیری میشد باید میبریدیمش بعد دوباره دو پاس جوش میدادیم کلی انرژی و تمرکزم گرفته میشد و اعصابم هم خورد میشد،یعنی میخوام بگم یه اتفاقی که زیاد پیش میومد و کار کردن و زندگی کردن رو سخت میکرد برام،به همین راحتی روان شد،دیگه نه اعصابم خورد میشه نه حال گیری میشه،از همه مهمتر دارم نقش خدا رو تو زندگیم پیدا میکنم،داره زندگیم رو برام روان میکنه،اصلا من یکی از چیزایی که صبح به صبح از خدا میخوام اینه که خودش رو بیشتر نشون بده بهم که بیشتر باورش کنم،چه قدر عالی با همین اتفاقات سوپرایز میکنه منو و جواب میده ،منم میگم دمت گرم و تایید میکنم،چون میدونم اگر این باور رو قدرت بدم بهش،بیشتر تو زندگیم میبینم،من اصلا باور های توحیدیم خیلی ضعیف بود و هست،دارم روش کار میکنم،واقعا این فایل های توحیدی جواهر تمام هستش که واقعا خودشون دوره هستن،البته برای کسانی که در مدار دریافتش هستن،چه قدر قشنگ استاد در مورد مدار و امواج رادیویی عالی صحبت میکنه و توضیح میده،واقعا من دلیل این زندگی عالی استاد رو در اجرای عالیِ توحید در عمل میدونم،دلیلش هم تمرین زیاد استاد تو این قضیه هستش،یعنی استاد تو 8سال حضورش تو بندرعباس فقط داشته توحید عملی رو اجرا میکرده و آنقدر زبده شده توش و قوی شده باورش که خودش خالق زندگی خودش هستش،وقتی درمورد توحید و اجرای اون تو زندگی صحبت میکنه به طرز عجیبی محکم میچسبه به قلبمون،من تازه دارم این مسیر رو درست میکنم ،تازه دارم یاد میگیرم که خدارو تو زندگیم ببینم،اگه اشتباه نکنم تو فایل چگونه فکر خدارو بخوانیم استاد میگن معلم میاد به همه درس میده ،یه سری دانش آموزا بیشتر به درس علاقه دارن،معلم متوجه میشه و بیشتر بهشون کمک میکنه،فراتر از درس بهشون یاد میده تا بیشتر رشد کنن،من از وقتی توحید رو آشنا شدم و باور کردم و عمل کردم تو زندگیم،یه همچین حسی پیدا کردم که خدا به همه کمک میکنه که زندگی عادی داشته باشن ولی اگه میخوای زندگیت روان تر از بقیه باشه باید خودت رو در مقابل خدا ریز بدونی،اون رو کل و خودت رو جز بدونی،خودت رو محتاج بدونی به حضور خدا تو تمام اتفاقات زندگیت،غیر از این هم نیست،همین مغز و فکر و ذهنی که توهم زدیم برای خودش چیز خاصی هستش،قبل از اینکه ما به دنیا بیاییم و اصلا مغزمون شکل بگیره،این خدا بوده که وجود داشته ،اون حضور داشته و کارش رو همیشه انجام میداده،قوانینش همیشه بوده،اول اون بوده بعد ما اومدیم، پس ما چیزی نمیدونیم در مقابل داناییِ اون،اون قدیمی تره،اون میدونه،اون بلده،اون بزرگ تره،اون حرفه ای تره،من خیلی خیلی تازه کارم تو این مسیر، یه مورد دیگه هم یادم افتاد این بود که مسائل مالی رو کلا سپردم بهش و گفتم خودت ردیفش کن ،من از تو پول و مشتری میخوام،واقعا وقتی قبلا به مسائل مالی و پول فکرمیکردم به خاطر تمرکز روی کمبود پول، کلی ناراحت و نگران میشدم ،ولی الان هرموقع اتفاقی در مورد اومدن پول میفته تو زندگیم،خیلی راحت با آرامش و با کنترل ذهن ،به خودم میگم من نگران نمیشم من نمیترسم از چیزی،سپردمش به خودت،تو مدیر برنامه های منی،تو حسابدار منی،خودت مدیریتش کن و همین آرامش برای من عالیه،چون نبود همین ارامش،مثلا بابت انجام پروژه ای برای یه شخصی،قرار شد که بصورت نقدی بهم بده،ولی چک داد ،تاریخش هم برای یک هفته بعد بود،هرروز صبح که بیدار میشدم طبق روال همیشه ذهن من شروع میکرد جفتک انداختن که حالِ من رو بد کنه،مثلا میگفت نباید چک رو قبول میکردی ،یا بهش میگفتی تاریخش رو زدوتر بده،اون آدمهِ بدیه،بدقولی کرده و… کلی دلیل می اورد که اعصابم بهم بریزه،و من فقط ایگنور میکردم و ذهنم رو کنترل میکردم که تمرکزم روش نره،یعنی حل نمیکردم مسالم رو،فقط یه مُسکن میزدم به خودم برای چند ساعت اروم باشم،ولی از وقتی همه چی رو سپردم به خدا،وقتی یاد اون موضوع چک می افتادم خیلی راحت میگفتم ،خدایا من طرف حسابم تو هستی،من با آدما کاری ندارم،تو هستی که قرارِ کار های مالیِ من رو مدیریت کنی،من و ذهنم دخالت نمیکنیم توش،اصلا این جملات معجزه میکنن ،انقدر که ارامشم زیاد میشه که حالم خوب میشه،چند بار این کار رو انجام دادم و هر بار سپردمش به خدا،اتفاقی که افتاد،تا زمان موعود چک ،یه مشتری دست به نقد و عالی از جایی که حساب نکرده بودم روش وارد زندگیم شد و پول خوبی در عرض 2 ساعت وارد حسابم شد،طوری که اصلا مساله اون چک از ذهنم رفت بیرون،با خودم تایید کردم و گفتم ببین به این شکل ،خدا قدرتش رو نشون میده ها،اینجوری مدیریتش رو نشون میده ها،که هیچ ذهنی نمیتونه کار رو به این تمیزی در بیاره،اینجوری خداییش رو نشون میده،این جوری پاسخ توکل کردن روش رو نشون میده،اینجوری زندگیت رو روغن کاری میکنه ، بازم میگم تازه کارم ،اول راه هستش به اندازه ای که باورش میکنی خودش رو نشونت میده،باید این مسیر رو ادامه داد مثل استاد،انتظار یه شبه نباید داشت،این قانونه.
پرواردگارا ما فقط بندگی تو را میکنیم و فقط از تو یاری میخواهیم
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و همه دوستان محترم
این درک که خداوند قادر مطلق و هرکاری میتونه انجام بده و اون میدونه بهترین کاری رو که باید انجام بدم،این منو از تقلاهای الکی حفظ میکنه و آرامش عجیبی بهم میده.
وقتی من از درون پر از خداوندم و پر از آرامشم و اظهار ندونستن میکنم پیش تنها منبع خیر یعنی خداوند، دید بلند مدتم تقویت میشه و مطمعن میشم که خداوند من را آسان میکنه برای آسانی ها،و آگاهی های استاد عزیز که داره دائما رشد میکنه و اصل رو به اصلتر تبدیل میکنه داره زندگی منو پر از آرامش میکنه و واقعا زندگی داره برام آسون میشه ،چیزای برام اتفاق میفته که من میخام مثلا تو اوج سرما وقتی لباس کمی دارم و بیرونم وقتی خداوند رو حاضر میدونم هر لحظه بر احوالم،یهو هوا گرم میشه و من همه چیز برام آسونتر میشه،
اینکه میدونم یه نیروی قدرتمند که از پدر خیلی قدرتمند تره و مواظبمه من احساس آرامش عجیبی میکنم..
الهی شکرت بابت هر چیزی که الان توی زندگیم هست و شکرت بابت تمام چیزهای زیبایی که قراره آسان وارد زندگیم بشه..
ممنونم از پروردگارم بابت وجود استاد عباسمنش عزیز و همسر عزیزشون..
میشه الان بهمون بگید چیکار کنیم ؟؟ میدونم باید اخبار و پیگیری نکنیم و فقط سعی کنیم حالمون خوب باشه و بدونیم خداوند حواسش به ما هست
من تو این شرایط جنگی که لحظه به لحظه دلار داره میره بالا و مدام اطرافیان خبرهای استرس آور که نتیجه ش این هست که نجواها شروع میشه که اگه اونهمه پول بی زبون و نمیدادی به آدمهای کلاهبردار و مثلا فلان چیز میخریدی الان لنگ دو زار پول نبودی ، فلانی پولت و خورد و یه آبم روش ، داره به سادگی و حماقت تو میخنده ، تو شب و روز بشین نفرین کن که ایشالله بره زیر ماشین از هفتاد و هفت جا کمرش خورد بشه حسرت یک قدم رو پای خودش راه رفتن به دلش بمونه
خب اینطوری بشه
تو به پولت میرسی؟
باز هم ازش راضی نمیشی تا آخرت
نمیتونم ببخشمش ،
میدونم شما بارها توصیه کرده بودید قرض ندید و قرض نگیرید
و من دلسوزی بیجا کردم برای آدم بدبختی که مدام دنبال گول زدن این و اون و دو زار کلاهبرداری از آدمهای ساده ای مثل منه
و
براش اصلا مهم نیست اون نون حرامی که میخوره انگار داره میزنه تو خون سگ و میخوره، انقدر براش سم و حرام و آتیشه و یه روزی بدجوری جواب حق الناس هایی که به گردنش هست میده
الان با این واقعیتهای جامعه چطور برخورد کنیم که الان طلا بالا رفته ، دلار بالا میره، تو عقب موندی و حاصل سالهای سال شب و روز زحمت کشیدن و خون دل خوردنت رو دو دستی به چنین آدمی تقدیم کردی
در مقابل این حجمه ی حرفهای مردم در جامعه و اطرافیان که ناشی از ترس و طمع و استرس عقب موندن هست ، چه کنیم؟
مخصوصا ماها که اول راهیم و هنوز راههای ثروتمند شدن رو خوب یاد نگرفتیم و ورودز مالی چندانی نداریم هنوز، نمیشه که مثل اصحاب کهف از جامعه دور کنیم خودمون رو و چند ماه یا چند سال بعد از غار تنهایی مون بیرون بیایم ببینیم ارزش همه دارایی هامون که تبدیل به طلا و دلار نکردیم و… یک هزارم شده
ببخشید اگه انقدر صریح گفتم ، ولی فکر کنم ایننجواهای اکثر ماهاست این روزها
اگه دوستانی موافق این هدایت هستن که استاد به ما راهنمایی کنن ، رای بدن به این کامنت
و
از استاد عزیز عذر میخوام که این نجواهای ذهنیم رو به زبون آوردم
خودتون تو دوره احساس لیاقت گفتید ، همه ما ممکنه گاهی از مدار خارج بشیم و حالمون خوب نباشه و رو خودمون خوب کار نکرده باشیم
بی صبرانه منتظر هدایت الله مهربان هستم از زبان استاد عزیز
آقا من خیلی بستنی هوس کرده بودم بعد تو شهرمون تبریز یه بستنی فروشی هست که خیلی معروفه بستنی وحید روی بستنی آب آلبالو میریزه اصلا فوق العاده بعد گفتم خدایا تو بگو من اصلا هیچی نمیدونم تو بگو بعد سوار ماشینم شدم کلا چشممو باز کردم دیدم مسیره اشتباه رفتم نگو رب العالمین فرمونو گرفته دستش رفتم یه جایی رو بهم نشون داد که اصلا من نمیدونستم اونجا بستنی فروشیه رفتم خریدم آقا چه بستنی خوشتره ایی واقعا من لذت بردم
ماشینمو میخواستم ببرم تعویض روغن از خدا هدایت خواستم افتاده شدم در مقابل خداوند بعد بازم یه مسیری رفتم اونجا یه تعویض روغنی بود مستقیم رفتم تو مغازه آقا چقدر انسان درستکاری بود این تعویض روغن اصلا کلا انکار ماشین خودش بود یه چیزایی رو بهم گفت در مورد ماشینم راهنمایی کرد اصلا کیف کردم
چقدر خوب کارشو انجام داد حالا اینا نتیجه های خیلی کوچیکین ولی تاثیر گذاره دوستان حالا ببینید تو اسکیل های بزرگ ببینید خداوند چی کار میکنه دوستوندارم ️
سلام خدمت استادعباسمنش صادق وبزرگوار ومریم جان دوست داشتنی
اول میخوام از شما بابت این آموزش گهر بار بسیار تشکر کنم که همیشه خدا وبزرگیش ورحمتش رو به یادمون میارین ویادآوری که مهمترین رکن زندگیمون توحید هست
استاد من دیروز از صبح رفتم خونه مامانم تاتوی کار خونه کمکشون کنم،ایده تو ذهنم اومد برای اینکه زحمت مامانم کمتر بشه توگرد گیری خونه بیام درزهای پنجره روباچسب وابر بپوشونم،وقتی شروع کردم به کار به قلبم اومد پرده هاروبرای شستن باز کنم که با این کار مامانم خوشحال شد چون خودشون نمیتونن اینکار رو انجام بدن،
استاد هر وقت که حس خستگی یا افکار منفی خواست بیاد همش به خداگفتم ازت توان میخوام نیرو میخوام انرژی میخوام وباورم شده موقع کار هرچی انرژی از خدا بخوام بهم میده وهمینطور هم شد
سرشب زنعمو ودخترعموم اومدن ودیدن من مشغول کارم تحسین کردن، دختر عموم بهم گفت تواینهمه انرژی ازکجا میاری برای کار کردن من چند روزه میخوام کاری انجام بدم امروز وفردا میکنم ، من خندیدم اما توی دلم گفتم همرو خدابهم میده تمام اینها لطف خداست
استاد با لطف ویاری خدا تا 12شب کار کردم وبعدش که اومدم خونه حساب کردم به رحمت خدا من 13ساعت بدون خستگی قابل به عرضی کار کردم که اعتبار اینها هیچ از من نیست وهمرو از ببخشش ولطف رب العالمین میدونم که بهم عطا کرد
استادعزیز قبل خواب که داشتم سپاسگزاریهام رو مینوشتم وخواستم بنویسم ممنونم که کمکم کردی برای کارها،نمیدونم باورتون میشه یا نه یهو ندایی به قلبم اومد که گفت این تونبودی که سنگ زدی خدابود که سنگ زد وهمون ایه ای که شما خوندین یهو قلبم فرو ریخت نوشتم خداوندا این من نبودم که کارها روانجام دادم همش تو بودی اعتبار هیچ کدوم مال من نیست من فقط وسیله بودم ، اون موقع شب خدا بامن صحبت کرد ومن کلی ذوق کردم
استادعزیزم چقدر صحبتهای شما هدایتگره روشنگر راه هست استاد عزیزم میخوام یه تجربه دیگه روهم بگم چهار شب قبل من چندصفحه قرآن روباترجمه خوندم وشبش خواب دیدم دختر خالم یه قرآن بزرگ آورد داد دستم گفت از اول شروع کن به خوندن بعدش تو خواب یه چیزی شبی دعا بهم گفته شدکه همیشه تکرار کن خیلی گره گشاست باور کنین تما م مدت توخواب تکرارش میکردم که یادم نره
صبح که بیدارشدم بعد نیایش وسپاسگزاری وتمریناتم ( که همرو به لطف خدا ازآموزشای رایگان کامنتا وعقل کل یاد گرفتم)یهو اون دعا اومد به ذهنم گوگل کردم دیدم اصلا چیز خاصی نمیاره با خودم گفتم الکی بود.هیچی نبوده ،
استاد یهو به قلبم اومد که این کلمه از جمله رو گوگل کن وقتی زدم دیدم دعای جوشن کبیره که من تابحال نخوندم بعد چند سطرش رو خوندم چقدر دلنشینه چقدر خدارو قشنگ توصیف میکنه دانلودش کردم وگفتم هر شب ده سطر میخونم استاد باورتون نمیشه دیشب که داشتم میخوندم حس کردم چقدر خدا بزرگ وبخشندس جایی که میگه ای مهربانترین مهربانان یهو با خودم گفتم مایه آدم مهربون میبینیم چقدرتحسینش میکنیم تعریف میکنیم درصورتی که خدا از مهربانترین انسانها هزاران درجه نسبت به ما مهربانتره وبغض گلوم رو گرفت باخودم حس کروم چقدر ما انسانها نسبت به خداوند ناسپاس وقدر نشناسیم واز خودم شرمنده شدم. البته این یک گوشه از اون دعاس
استاد عزیزم اول از خدای رحمان وهدایتگر که از من مشتاقتر به خوشبختیم هست سپاسگزارم وبعدش از شما بزرگوار سخاوتمند که با کلام هدایتگرتون آرامش رو وهدایت روبه دلهامون میارین وباعث میشین که ماباور کنیم که میشه خودمون رو تغییر بدیم
به نام خدای مهربان سلام خدمت شما استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز استاد عزیزم من بعد از مدت ها شاید یک سال یا یک سال و نیم دارم کامنت میذارم اما مرتب در حال کار کردن روی آموزه ها و فایل ها هستم و کلی نتیجه توی همه جنبه های زندگی هست اما استاد عزیزم بعد از گوش دادن به هر فایلی حسابی این درک شما از مسائل رو تحسین کردم در ذهن خودم اما این فایل بعد از گوش دادنش انچنان منو منقلب کرد گفتم حتما باید دیدگاهمو بگم و بگم که این فایل چقدر توضیح دهنده گذشته من بوده من به خاطر تحسینی که میشدم از کودکی در رابطه با کار با کامپیوتر و همه اطرافیان میگفتند که تو چقدر با استعداد هستی یک طوری به خودم مغرور شده بودم بعدها که رشته کامپیوتر رفته بودم و برنامه نویسی رو شروع کردم اوایل کارها خوب پیش میرفت بعدش این که چند تا از همکارهای کارآموز شروع به تعریف و تمجید کردن ازم کردن که چقدر تو توی برنامه نویسی خفن هستی و چقدر بلدی دوباره این غرور بهم اضافه شد و بعدش دیگه گیر کردم توی پنج سالی که توی این حوزه کار میکردم به سختی امرار معاش می کردم چون همیشه توی کاری که به اصطلاح دیگران استعداد زیادی داشتم و مغز کامیپوتر بودم نمیتونستم پول بسازم حتی توی تکمیل پروژه هم به مشکل میخوردم این در حالی بود که قبلا راحت کارها انجام میشد توی یادگیری الفبای برنامه نویسی سریع پیش میرفتم و مفاهیم دیگه رو سریع یاد میگرفتم و توی پروژه پیاده می کردم مجبور بودم برم رستوران کار کنم و زمانی که خونه میام بشینم کاری که بهش علاقه دارم رو انجام بدم و همیشه سوالم این بود که بابا من که دارم با جون و دل وقت میذارم هر کاری که نیازه انجام میدم استعدادش رو هم دارم اما چرا نمی تونم پروژه رو جلو ببرم با این که قبلا راحت تر جلو میرفت پروژه و چرا انقدر از این کاری که یک مدت زیادی عاشقش بودم توی هنرستان فنی و دانشگاه درسشو خوندم و کلی توی آموزشگاه کلاساشو رفتم چرا دیگه گیر کردم و کلافه شدم و ازش متنفر شدم دلیلشو الان با گوش دادن به این فایل متوجه شدم چون به خودم مغرور شده بودم واقعا الان استاد آرامش خاصی دارم قبلا به خاطر ناکامی هام توی این کار تا حد زیادی اعتماد به نفسمو از دست داده بودم و فکر می کردم من توی کار فنی خوب نیستم و اصلا اونایی که شب تا صبح توی دوران کودکی و نوجوانی میگفتن تو نابغه کامپیوتری الکی می گفتن البته این رو هم بگم که با گوش دادن به جلسه اول دور عزت نفس که اونجا در مورد استعداد ها صحبت می کنید و مثال خودتونو میزنید که بله من توی رقص پا خوب نیستم اما توی هر کاری که مربوط به فعالیت با دست میشه خوب هستم یا توی سخن وری خوب هستم تا حد زیادی خودمو قانع کرده بودم شاید این استعداد رو ندارم توی این کار و توی کار دیگه ای استعداد دارم و این تا حدی بهم آرامش میداد اما حالا دلیل اصلیش رو متوجه شدم کمی که توی این شغل پیشرفت کرده بودم و چهار نفر ازم تعریف کرده بودن به خودم مغرور شده بودم و فکر می کردم خیلی حالیم هست و دیگه متوقف شدم و در نهایت کاری که دوسش داشتم زیاد ازش متنفر و بیزار شدم و دلیلش هم خودم بودم سپاس واقعا سپاس این فایل شما منو خیلی به فکر فرو برد و شاید هم خیری درش بوده که هدایت شم به یک شرایط بهتر یک کسب و کار دیگه و بهتر از برنامه نویسی و خدا رو شکر توی این مدت درسته از این شغل حتی به اندازه حقوق وزارت کار هم پول نساختم اما خداوند منو صاحب خونه کرد و حتی با خلق ماشینم یک قدم فاصله دارم خونه رو که پردم برام خرید بعدش با پول رهن خونه توی کسب و کار یکی از دوستانم که کارگاه خیاطی داره سرمایه گذاری کردم و قرارداد نوشتم البته و انشالله یکی دو ماه دیگه قرار داد تموم میشه هم هر ماه هم یک سود مشارکت هم بهم بده از کار البته توی این شش ماه اخیر بد حسابی کرده البته که دیگه تصمیم گرفتم که باهاش کار نکنم و تیر ماه کل پولمو میده از این که انسان امانت داری هست مطمئنم دوست چندین ساله ام هست و رفت و آمد خانوادگی داریم همکار پدرم هست و چون از لحاظ ذهنی و سن و سال به من هم نزدیک هست و ذهن بیزنسی داره چون دو شغله هست کارمند یک اداره دولتیه بعد از ها میره خیاطی اش به خاطر این ذهن بیزینسی اش با هم ارتباط داریم البته که شما رو هم بهش معرفی کردم ایشون گفته به خاطر یک سری مسائل چند ماه صبر کن کل پولتو میدم تا تیر ماه که یعنی با اون پول ماشینم هم جوره به یاری خدا البته که خودمم که بیکار نبودم توی این مدتی که دیگه برنامه نویسی رو کنار گذاشته بودم و یقین داشتم که باید کنارش بذارم رفتم دوباره همون رستوران مشغول شدم تا زمانی که خدا هدایتم کنه به سمت کار بهتری دیگه هم بنا به این دلیل که قبلا فکر میکردم که تنها راه به دست آوردن ثروت همین برنامه نویسی هست دیگه نمیخوام اونو ادامه بدم و الان دارم همیشه به خودم این عبارت تاکیدی رو میگم که بله هزار صنف متنوع هست که جایگاه اجتماعی مناسب و درآمد بالا دارند و ساعت کاریشون اداری هست مثل رستوران نیست که جمعه هم باید بری سر کار آخر توی صنف رستوران این طور هست که بین شنبه تا سه شنبه یک روز رو بهت میگن برو امروز روز تعطیل تو هست به جای جمعه اما باید جمعه سر کار باشی خلاصه که هدایت میشم سپاس از شما
سلام به استاد خوبم استاد من ایقد دارم فکر میکنم و نگاه میکنم هیچ صدایی رو نمیفهمم ک اون خداس واقعا نمیدونم چیکار کنم هر چی میخوام که با اون چیزی ک شما بهش میگین به من میگ خب چطوری میگ من متوجه نمیشم و ایقدم دوس دارم ببینم چیمیگه و ذوق دارم برای اینک خدا بگه چیکار کنم ولی خب نیس هرچی میخوام نمیدونم چرا نمیشه یا من متوجه اون نمیشم من فکر میکنم که باید یه صدایی چیزی باشه یا یک نشونه باشه ک من بفهمم ک جواب همون سوالی بوده ک من پرسیدم ولی خب چیزی نیس پیدا نمیکنم جوابمو وگرنه من ک از خدامه ک هرچی اون بگه انجام بدم اگ بدونم خدا گفته با کله انجام میدم چون میدونم ک اون بهترین جوابو میده و من الان موندم ک چیکار کنم.
خیلی ممنون از اینکه همچین فایلایی رو میزارین ک ما تفکر کنیم.
سلام به استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته
استاد این فایلتون خیلی عالی و فوق العاده بود و واقعا ارامش خاصی به ادم منتقل میکنه
من یه سوال برام پیش اومد از شما استاد عزیز و تمام بچه ها میخوام جواب این سوال منو بدید چون حقیقتا یکم گیج شدم
استاد ما میگیم خداوند یک سیستمه که به فرکانس های ما جواب میده و هر فرکانسی بفرستیم همون ب زندگیمون برمیگرده از طرفی شما تو این فایل گفتید بدون درس خوندن از خدا کمک خواستید و تو کنکور دانشگاه رتبه تک رقمی آوردید و ی سری از بچه ها هم به این موضوع تو کامنتا اشاره کردند و این ی جوری دیدگاه انسانی ب خدا نمیشه چون اگه نگاه سیستمی باشه چرا باید سر جلسه جواب سوالا بهمون الهام شه؟ ، ولی سوالی ک اینجا هست اینه که بحث بهای هدف هم هست بالاخره انسان باید بهای هدفی ک میخاد و بده و تو کنکور بهاش درس خوندنه بعد چجوری میشه یسری افراد بدون خوندن قبول شن و یسری باید زجر بکشن و کلی درس بخونن قبول شن و موضوع اینجاست خدا خدای همست و همه سر جلسه کنکور از خدا کمک میخوان
یکم گیج شدم و فک کنم درک نکردم ممنون میشم برام توضیح بدید
به نام خداوند مهربان و هدایتگر
سلام استاد عزیزم با اجازه شما جواب خانم مهسا رو با قسمتی از آگاهی هایی که خداوند بهم داده میدم
سلام به خانم مهسا
اینکه استاد بارها و بارها گفتند که خداوند یک سیستم هست و تو دوره دوازده قدم بسیار کاملتر توضیح میدن .
قانون رهایی و تسلیم بودن در برابر خداوند هم یک سیستمیه که خداوند تو قرآن بارها و بارها گفته .
یعنی شما معنی قرآن رو بخونید بارها گفته کسانی که ایمان داشته باشند و تسلیم پروردگار باشند خداوند هدایتشون میکنه .
اینکه شما میگید خدا ،خدای همه انسان هاست درسته ،بحث اینکه تو چه فرکانسی باشی و چقدر ایمان داشته باشی فرق میکنه .
مثل دوتا برادر دوقلو یا خواهر دو قلو رو در نظر بگیرید که هر دو از یک شکم بیرون میان ولی با افکار و رفتار مختلف دوتاشون هم خداشون یکیه ولی یکی به قانون و قوانین این دنیا و خداوند عمل میکنه یکیش فقط به یدک میکشه ،اینکه استاد سرجلسه بهشون الهام شد حاصل فرکانس هاشونه و به قانون همون سیستمی بود که گفتید عمل کردند .
تسلیم شدن ،رها بودن ،حال خوب داشتن ،ایمان واقعی داشتن همه اینها سیستمیه که خداوند قرار داده و به هر کدوم عمل نکنیم بازتابش برمیگرده به زندگی خودمون .
این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا
در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند باشید
سلام
به اندازه فهم خودم از قوانین جواب میدم
اگر به فراوانی اعتقاد و اعتماد داشته باشید اصلا خودتون را درگیر رقابت نمی کنید چون در رقابت همیشه برنده هست و بازنده اضطرار هست چه کنم چه کنم هست
اما در فراوانی همه چیز برای همه به اندازه بیش از نیاز هست
یعنی اگر کسی بخاد درس بخونه براش صندلی خالی توی دانشگاه هست
چنانچه الان دانشگاه های 12 هزار دانشجو داشتند کمتر از 1000 دانشجو دارند و دیگه اون میل عجیب به مدرک گرفتن کمتر شده
حتما پیامک هایی برای شما اومده که بفرمایید دانشگاه بدون امتحان سرکلاس بشنید و درس بخونید
چه تفاوتی کرده الان با زمان ما که اینقدر برای کنکور حول و ولا بود غیر از این بود که تقاضای زیاد قیمت یکسری از رشته ها را و خوهان اون رشته ها را زیاد کرده بود
اگر با فراوانی به این مساله نگاه کنید که استاد هست و منم میخام درس بخونم اعتماد می کنید به خداوند تا خداوند رشته شما و دانشکاه شما را انتخاب کنه نه جو جامعه و یا خواست پدر و مادرتون
و در نتیجه اضطراری نیست فشار و نیاز عجیب و غریبی نیست
اصلا خود استاد عباسمنش برای هدایت شدن رشته ش کمترین اهمیت را داشته خداوند می دونسته ایشون فقط باید در جو دانشگاه باشه تا بتونه تمرین کنفرانس دادن بکنه و اماده نقش بعدیش تو زندگیش بشه رشته اصلا اهمیتی نداشته
همونطور که مدرک استاد از این دانشگاه هم نقشی در زندگیشون و درامدشون نداشته تا حالا
حالا ایشون را مقایسه کن با کسی که حیات و ممات ش را گره زده به قبول شدن در دانشگاه خوشبختیش را ازدواج ش را و اشتغالش را به قبولی در دانشگاه وصل کرده
ایا اگر خداوند به دلش بندازه که تو اصلا برای موفق شدن نیاز به دانشگاه نداری قبول می کنه یا خانواده اش قبول می کنه
خداوندبه عنوان سیستم وظیفه ش میدونه که افراد را هدایت کنه به بهترین راه ( البته با طی مدارها) اما اینکه اون شخص قبول کنه و انجام بده این انتخاب خودشه
این کنکور با اینهمه استرس را اساسا کسانی به وجود اوردند که به فراوانی اعتقاد ندارند وگرنه با باور فراوانی هرگونه رقابت برای نعمت متنفی میشه
شما لایق نعمت میشید به اندازه مدار و باور خودتون
و دیگران هیچ نقشی در کم و زیاد کردن اون ندارند
امیدوارم که کمی روشن شده باشه مبحث
موفق باشید
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
خدایا شب تاسوعاست.من دیگه خسته شدم ازاینکه روابطم به بن بست می خوره خسته شدم از قضاوت های دیگران خسته شدم از زبان و زخم زبان های دیگران.خدایا خودت برام بخواه من دیگه مغزم به راه حلی قطع نمیده نا امید بی پناه شدمجز تو هیچ کس ندارم جز تو ای رب العالمین نه پناهی دارمنه یار یاوری ای فریاد رس کسی که فریادرسی ندارد.کمکم کنمن از این سیکل معیوب خارج کن من دیگه خسته شدم دیگه همه کاری امتحان کردم همه راهی رفتم به همه دری زدم.فداکاری کردم اما نشد دیگه خسته شدم به خودت می سپارمگره کارمو خودت بازش کن من کسی جز تو ندارم
سلام دوست عزیز من،
وقتی توی کامنت دوستان از مشکلات روابط میخونم فقط یاد خودم میفتم، این پاشنه آشیل وحشتناک من، این شرک وحشتناکی که توی وجودم بود و همچنان هم وقتی غافل میشم مثل علف هرز میاد بیرون و دوباره روز از نو و روزی از نو، دوباره تضاد دوباره اعصاب خوردی، دوباره ناراحتی، دوباره گفتگوهای ذهنی و خودخوری، و الان دیگه اون لحظه قششششنگ میفهمم دوباره مشرک شدم، و باز به خدا پناه میبرم از اغوای شیطان، و خدا هم مثل همیشه کمکم میکنه،
دوست عزیزم چیزی که خدا به من گفت توش مشکل دارم احساس شدید قربانی شدن بود که توی وجودم به صورت ناخودآگاه وجود داشت و من ازش اطلاعی نداشتم، الان برای این در پاسخ به کامنت شما ترغیب شدم که بنویسم چون با دوره احساس لیاقت استاد، گوهر وجودم و اون ارزشمندی که خدا برام قائل شده بود رو شناختم، استاد توی دوره دوازده قدم توی جلسه اول قدم اول میگه دوست دارم شما به جایی برسید که ناظر به افکار و ذهنتون باشید، من بعد از دوره احساس لیاقت فهمیدم ناظر به افکار و گفتگو های ذهن بودن یعنی چی، الان به جرات میتونم بگم خیلی خیلی خیلی بهبود پیدا کردم توی این زمینه خدا رو شکر، پیشنهادم به شما دوره احساس لیاقت هست، وقتی برای خودمون ارزش قائل میشیم، وقتی درک میکنم که ما جزئی از وجود خدا هستیم و خدا از روح خودش در ما دمیده و به همه دستور داد به ما سجده کنن انقدر که برامون ارزش و احترام قائل شد، اونوقت دیگه همه چیز درست میشه، همین چند وقت پیش بود که دوباره این شرک خفی تو وجودم رشد کرد و این توقع توی وجودم بوجود اومد که فلانی باید به من احترام بذاره اما خدا هدایتم کرد به این آیه قرآن که:
مَن کانَ یُریدُ العِزَّهَ فَلِلَّهِ العِزَّهُ جَمیعًا
و خداوند دوباره بهم گفت من عزت و احترام و ارزشمندیم رو از خدا گرفتم چرا دنبال اینم که احساس ارزشمندی رو بنده و مخلوق خدا بهم بده، خدا برای من کافیه،
با تمام قلبم میخوام خدا هدایتتون کنه تا دوره ارزشمند احساس لیاقت رو تهیه کنید و از نتایج پایدارش توی زندگیتون بهره مند بشین.
براتون آرزوی آرامش و لذت بردن از زندگیتون رو دارم.
سلام الهام قشنگ من
مطمنم که شما و کامنتتون هدایتی بوده از جانب خداوند رزاق برای من و من خودممم خیلی دنبال ترمزهام بودم و اگر بخش پاسخ هام بخونید متوجه خواهید شد خودمم خیلی از ترمزهام پیدا کردم و یکی از شرک هام همین احساس لیاقت و احساس قربانی شدن و دنبال احترام بودن هست. یک دنیا ممنون بابت وقتی که گذاشتید و پاسخ من دادید.
به نام خدایی که هرچه دارم از اوست
سپاسگذار خداوندی که خالق جهانیان است و همه چیز تحت سلطهی اوست و فرمانروای تمام هستی ست
خداوندا برای بودنت شکر که باورت دارم و تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
سپاسگذارتم برای خودم برای سلامتی ام برای انسانیتم برای زیبایی های که با چشمانم میبینم،میشنوم،احساس میکنم و به آرامش میرسم
هرچه دارم از اوست و من هیچ چیز برای خودم ندارم و همه چیز و همه کس اوست
خدایا سپاسگذارم از این همه زیبایی که در اطراف من قرار دادی
ازت میخوام روز به روز بیشتر ابسار زندگیم رو در دست بگیری و هدایتم کنی به سمت زیبایی،خوشبختی،نعمت،سلامتی،آرامش،ثروت و اینکه خودمو روز به روز بهتر بشناسم و تورو بهتر بشناسم بیشتر باهات رفیق بشم بیشتر احساس خوب داشته باشم و رسالتم و هدفم و ماموریتم را پیدا کنم و به گسترش جهان به اندازهی خودم کمک کنم و به سعادت در دنیا و آخرت برسم
ای فرمانروای هستی تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه گمراهان
خدایا برای همه چیز و همه چیز و همه چیز بی نهایت سپاسگزارم
و همچنین برای هدایت شدن به سمت استاد فوق العاده ای که دارم و خانوم شایسته که فوق العاده هستن
که انقد با عشق یکتاپرستی رو دارن به ما یاد میدن و چقدر به گسترش جهان و آدمها کمک کردن و انقد کارتون بزرگ هست که قابل توصیف نیس
یه عالمه ازتون سپاسگذارم
این کامنت رو خداوند هدایتم کرد و خیلی اتفاقی به این فایل برخورد کردم و اتفاقات خوبی که خدا برام رقم زده بود رو به یادم آورد و هدایت کرد این کامنت رو بنویسم
امیدوارم به زودی هممون بیایم از نتایج های فوق العاده زندگیمون بنویسیم
آمین یا رب العالمین
خدایا شکرت
1403/07/02 سه شنبه
باسلام
خدایاشکرت هرچه دارم از توست و تو بهم دادی.
من اصلا این طوری زندگی نمیکردم، همیشه با اصطکاک زندگی میکردم،3 روز هستش که دارم همه چی رو میسپارم دست خدا و بهش میگم خودت ردیفش کن همه چی رو،چه قدر عالی روان داره میره جلو زندگیم از قبل،مثلا سر کار اول صبح گفتم خدا دوست دارم همه کارارو خودت مدیریت کنی به بهترین شکل بره جلو،چهار تا لوله رو قرار بود بهم جوش بدم هرکدوم از چهارتا تیکه یه سایز متفاوتی داشتن،اولیش رو برداشتم یه چند تا خال زدم که فیکس شه بعد یادم افتاد اینا با هم فرق میکنن باید سایزشون رو چک میکردم،وقتی اندازشون رو چک کردم دیدم به طرز باور نکردنی همون سایز درست رو انتخاب کرده بودم،خیلی خوشحال شدم ،فهمیدم که خدا داره زندگیم رو روغن کاری میکنه،توی کار معمولا پیش میاد که دو تا لوله اشتباه جوش بخوره یا جهت زانو رو اشتباه جوش میدیم،وقتی این اتفاق میفتاد کلی حال گیری میشد باید میبریدیمش بعد دوباره دو پاس جوش میدادیم کلی انرژی و تمرکزم گرفته میشد و اعصابم هم خورد میشد،یعنی میخوام بگم یه اتفاقی که زیاد پیش میومد و کار کردن و زندگی کردن رو سخت میکرد برام،به همین راحتی روان شد،دیگه نه اعصابم خورد میشه نه حال گیری میشه،از همه مهمتر دارم نقش خدا رو تو زندگیم پیدا میکنم،داره زندگیم رو برام روان میکنه،اصلا من یکی از چیزایی که صبح به صبح از خدا میخوام اینه که خودش رو بیشتر نشون بده بهم که بیشتر باورش کنم،چه قدر عالی با همین اتفاقات سوپرایز میکنه منو و جواب میده ،منم میگم دمت گرم و تایید میکنم،چون میدونم اگر این باور رو قدرت بدم بهش،بیشتر تو زندگیم میبینم،من اصلا باور های توحیدیم خیلی ضعیف بود و هست،دارم روش کار میکنم،واقعا این فایل های توحیدی جواهر تمام هستش که واقعا خودشون دوره هستن،البته برای کسانی که در مدار دریافتش هستن،چه قدر قشنگ استاد در مورد مدار و امواج رادیویی عالی صحبت میکنه و توضیح میده،واقعا من دلیل این زندگی عالی استاد رو در اجرای عالیِ توحید در عمل میدونم،دلیلش هم تمرین زیاد استاد تو این قضیه هستش،یعنی استاد تو 8سال حضورش تو بندرعباس فقط داشته توحید عملی رو اجرا میکرده و آنقدر زبده شده توش و قوی شده باورش که خودش خالق زندگی خودش هستش،وقتی درمورد توحید و اجرای اون تو زندگی صحبت میکنه به طرز عجیبی محکم میچسبه به قلبمون،من تازه دارم این مسیر رو درست میکنم ،تازه دارم یاد میگیرم که خدارو تو زندگیم ببینم،اگه اشتباه نکنم تو فایل چگونه فکر خدارو بخوانیم استاد میگن معلم میاد به همه درس میده ،یه سری دانش آموزا بیشتر به درس علاقه دارن،معلم متوجه میشه و بیشتر بهشون کمک میکنه،فراتر از درس بهشون یاد میده تا بیشتر رشد کنن،من از وقتی توحید رو آشنا شدم و باور کردم و عمل کردم تو زندگیم،یه همچین حسی پیدا کردم که خدا به همه کمک میکنه که زندگی عادی داشته باشن ولی اگه میخوای زندگیت روان تر از بقیه باشه باید خودت رو در مقابل خدا ریز بدونی،اون رو کل و خودت رو جز بدونی،خودت رو محتاج بدونی به حضور خدا تو تمام اتفاقات زندگیت،غیر از این هم نیست،همین مغز و فکر و ذهنی که توهم زدیم برای خودش چیز خاصی هستش،قبل از اینکه ما به دنیا بیاییم و اصلا مغزمون شکل بگیره،این خدا بوده که وجود داشته ،اون حضور داشته و کارش رو همیشه انجام میداده،قوانینش همیشه بوده،اول اون بوده بعد ما اومدیم، پس ما چیزی نمیدونیم در مقابل داناییِ اون،اون قدیمی تره،اون میدونه،اون بلده،اون بزرگ تره،اون حرفه ای تره،من خیلی خیلی تازه کارم تو این مسیر، یه مورد دیگه هم یادم افتاد این بود که مسائل مالی رو کلا سپردم بهش و گفتم خودت ردیفش کن ،من از تو پول و مشتری میخوام،واقعا وقتی قبلا به مسائل مالی و پول فکرمیکردم به خاطر تمرکز روی کمبود پول، کلی ناراحت و نگران میشدم ،ولی الان هرموقع اتفاقی در مورد اومدن پول میفته تو زندگیم،خیلی راحت با آرامش و با کنترل ذهن ،به خودم میگم من نگران نمیشم من نمیترسم از چیزی،سپردمش به خودت،تو مدیر برنامه های منی،تو حسابدار منی،خودت مدیریتش کن و همین آرامش برای من عالیه،چون نبود همین ارامش،مثلا بابت انجام پروژه ای برای یه شخصی،قرار شد که بصورت نقدی بهم بده،ولی چک داد ،تاریخش هم برای یک هفته بعد بود،هرروز صبح که بیدار میشدم طبق روال همیشه ذهن من شروع میکرد جفتک انداختن که حالِ من رو بد کنه،مثلا میگفت نباید چک رو قبول میکردی ،یا بهش میگفتی تاریخش رو زدوتر بده،اون آدمهِ بدیه،بدقولی کرده و… کلی دلیل می اورد که اعصابم بهم بریزه،و من فقط ایگنور میکردم و ذهنم رو کنترل میکردم که تمرکزم روش نره،یعنی حل نمیکردم مسالم رو،فقط یه مُسکن میزدم به خودم برای چند ساعت اروم باشم،ولی از وقتی همه چی رو سپردم به خدا،وقتی یاد اون موضوع چک می افتادم خیلی راحت میگفتم ،خدایا من طرف حسابم تو هستی،من با آدما کاری ندارم،تو هستی که قرارِ کار های مالیِ من رو مدیریت کنی،من و ذهنم دخالت نمیکنیم توش،اصلا این جملات معجزه میکنن ،انقدر که ارامشم زیاد میشه که حالم خوب میشه،چند بار این کار رو انجام دادم و هر بار سپردمش به خدا،اتفاقی که افتاد،تا زمان موعود چک ،یه مشتری دست به نقد و عالی از جایی که حساب نکرده بودم روش وارد زندگیم شد و پول خوبی در عرض 2 ساعت وارد حسابم شد،طوری که اصلا مساله اون چک از ذهنم رفت بیرون،با خودم تایید کردم و گفتم ببین به این شکل ،خدا قدرتش رو نشون میده ها،اینجوری مدیریتش رو نشون میده ها،که هیچ ذهنی نمیتونه کار رو به این تمیزی در بیاره،اینجوری خداییش رو نشون میده،این جوری پاسخ توکل کردن روش رو نشون میده،اینجوری زندگیت رو روغن کاری میکنه ، بازم میگم تازه کارم ،اول راه هستش به اندازه ای که باورش میکنی خودش رو نشونت میده،باید این مسیر رو ادامه داد مثل استاد،انتظار یه شبه نباید داشت،این قانونه.
به نام خدا
اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین
پرواردگارا ما فقط بندگی تو را میکنیم و فقط از تو یاری میخواهیم
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و همه دوستان محترم
این درک که خداوند قادر مطلق و هرکاری میتونه انجام بده و اون میدونه بهترین کاری رو که باید انجام بدم،این منو از تقلاهای الکی حفظ میکنه و آرامش عجیبی بهم میده.
وقتی من از درون پر از خداوندم و پر از آرامشم و اظهار ندونستن میکنم پیش تنها منبع خیر یعنی خداوند، دید بلند مدتم تقویت میشه و مطمعن میشم که خداوند من را آسان میکنه برای آسانی ها،و آگاهی های استاد عزیز که داره دائما رشد میکنه و اصل رو به اصلتر تبدیل میکنه داره زندگی منو پر از آرامش میکنه و واقعا زندگی داره برام آسون میشه ،چیزای برام اتفاق میفته که من میخام مثلا تو اوج سرما وقتی لباس کمی دارم و بیرونم وقتی خداوند رو حاضر میدونم هر لحظه بر احوالم،یهو هوا گرم میشه و من همه چیز برام آسونتر میشه،
اینکه میدونم یه نیروی قدرتمند که از پدر خیلی قدرتمند تره و مواظبمه من احساس آرامش عجیبی میکنم..
الهی شکرت بابت هر چیزی که الان توی زندگیم هست و شکرت بابت تمام چیزهای زیبایی که قراره آسان وارد زندگیم بشه..
ممنونم از پروردگارم بابت وجود استاد عباسمنش عزیز و همسر عزیزشون..
الهی شکرت بابت همین لحظه، الان و همین جا…
سلام استاد عزیزم
میشه الان بهمون بگید چیکار کنیم ؟؟ میدونم باید اخبار و پیگیری نکنیم و فقط سعی کنیم حالمون خوب باشه و بدونیم خداوند حواسش به ما هست
من تو این شرایط جنگی که لحظه به لحظه دلار داره میره بالا و مدام اطرافیان خبرهای استرس آور که نتیجه ش این هست که نجواها شروع میشه که اگه اونهمه پول بی زبون و نمیدادی به آدمهای کلاهبردار و مثلا فلان چیز میخریدی الان لنگ دو زار پول نبودی ، فلانی پولت و خورد و یه آبم روش ، داره به سادگی و حماقت تو میخنده ، تو شب و روز بشین نفرین کن که ایشالله بره زیر ماشین از هفتاد و هفت جا کمرش خورد بشه حسرت یک قدم رو پای خودش راه رفتن به دلش بمونه
خب اینطوری بشه
تو به پولت میرسی؟
باز هم ازش راضی نمیشی تا آخرت
نمیتونم ببخشمش ،
میدونم شما بارها توصیه کرده بودید قرض ندید و قرض نگیرید
و من دلسوزی بیجا کردم برای آدم بدبختی که مدام دنبال گول زدن این و اون و دو زار کلاهبرداری از آدمهای ساده ای مثل منه
و
براش اصلا مهم نیست اون نون حرامی که میخوره انگار داره میزنه تو خون سگ و میخوره، انقدر براش سم و حرام و آتیشه و یه روزی بدجوری جواب حق الناس هایی که به گردنش هست میده
الان با این واقعیتهای جامعه چطور برخورد کنیم که الان طلا بالا رفته ، دلار بالا میره، تو عقب موندی و حاصل سالهای سال شب و روز زحمت کشیدن و خون دل خوردنت رو دو دستی به چنین آدمی تقدیم کردی
در مقابل این حجمه ی حرفهای مردم در جامعه و اطرافیان که ناشی از ترس و طمع و استرس عقب موندن هست ، چه کنیم؟
مخصوصا ماها که اول راهیم و هنوز راههای ثروتمند شدن رو خوب یاد نگرفتیم و ورودز مالی چندانی نداریم هنوز، نمیشه که مثل اصحاب کهف از جامعه دور کنیم خودمون رو و چند ماه یا چند سال بعد از غار تنهایی مون بیرون بیایم ببینیم ارزش همه دارایی هامون که تبدیل به طلا و دلار نکردیم و… یک هزارم شده
ببخشید اگه انقدر صریح گفتم ، ولی فکر کنم ایننجواهای اکثر ماهاست این روزها
اگه دوستانی موافق این هدایت هستن که استاد به ما راهنمایی کنن ، رای بدن به این کامنت
و
از استاد عزیز عذر میخوام که این نجواهای ذهنیم رو به زبون آوردم
خودتون تو دوره احساس لیاقت گفتید ، همه ما ممکنه گاهی از مدار خارج بشیم و حالمون خوب نباشه و رو خودمون خوب کار نکرده باشیم
بی صبرانه منتظر هدایت الله مهربان هستم از زبان استاد عزیز
سلام به استاد ودوستان عزیزم
بدون حاشیه میرم سراغ نتایجی که از این فایل گرفتم
امروز 1403.7.1
آقا من خیلی بستنی هوس کرده بودم بعد تو شهرمون تبریز یه بستنی فروشی هست که خیلی معروفه بستنی وحید روی بستنی آب آلبالو میریزه اصلا فوق العاده بعد گفتم خدایا تو بگو من اصلا هیچی نمیدونم تو بگو بعد سوار ماشینم شدم کلا چشممو باز کردم دیدم مسیره اشتباه رفتم نگو رب العالمین فرمونو گرفته دستش رفتم یه جایی رو بهم نشون داد که اصلا من نمیدونستم اونجا بستنی فروشیه رفتم خریدم آقا چه بستنی خوشتره ایی واقعا من لذت بردم
ماشینمو میخواستم ببرم تعویض روغن از خدا هدایت خواستم افتاده شدم در مقابل خداوند بعد بازم یه مسیری رفتم اونجا یه تعویض روغنی بود مستقیم رفتم تو مغازه آقا چقدر انسان درستکاری بود این تعویض روغن اصلا کلا انکار ماشین خودش بود یه چیزایی رو بهم گفت در مورد ماشینم راهنمایی کرد اصلا کیف کردم
چقدر خوب کارشو انجام داد حالا اینا نتیجه های خیلی کوچیکین ولی تاثیر گذاره دوستان حالا ببینید تو اسکیل های بزرگ ببینید خداوند چی کار میکنه دوستوندارم ️
به نام خداوند جان آفرین
سلام خدمت استادعباسمنش صادق وبزرگوار ومریم جان دوست داشتنی
اول میخوام از شما بابت این آموزش گهر بار بسیار تشکر کنم که همیشه خدا وبزرگیش ورحمتش رو به یادمون میارین ویادآوری که مهمترین رکن زندگیمون توحید هست
استاد من دیروز از صبح رفتم خونه مامانم تاتوی کار خونه کمکشون کنم،ایده تو ذهنم اومد برای اینکه زحمت مامانم کمتر بشه توگرد گیری خونه بیام درزهای پنجره روباچسب وابر بپوشونم،وقتی شروع کردم به کار به قلبم اومد پرده هاروبرای شستن باز کنم که با این کار مامانم خوشحال شد چون خودشون نمیتونن اینکار رو انجام بدن،
استاد هر وقت که حس خستگی یا افکار منفی خواست بیاد همش به خداگفتم ازت توان میخوام نیرو میخوام انرژی میخوام وباورم شده موقع کار هرچی انرژی از خدا بخوام بهم میده وهمینطور هم شد
سرشب زنعمو ودخترعموم اومدن ودیدن من مشغول کارم تحسین کردن، دختر عموم بهم گفت تواینهمه انرژی ازکجا میاری برای کار کردن من چند روزه میخوام کاری انجام بدم امروز وفردا میکنم ، من خندیدم اما توی دلم گفتم همرو خدابهم میده تمام اینها لطف خداست
استاد با لطف ویاری خدا تا 12شب کار کردم وبعدش که اومدم خونه حساب کردم به رحمت خدا من 13ساعت بدون خستگی قابل به عرضی کار کردم که اعتبار اینها هیچ از من نیست وهمرو از ببخشش ولطف رب العالمین میدونم که بهم عطا کرد
استادعزیز قبل خواب که داشتم سپاسگزاریهام رو مینوشتم وخواستم بنویسم ممنونم که کمکم کردی برای کارها،نمیدونم باورتون میشه یا نه یهو ندایی به قلبم اومد که گفت این تونبودی که سنگ زدی خدابود که سنگ زد وهمون ایه ای که شما خوندین یهو قلبم فرو ریخت نوشتم خداوندا این من نبودم که کارها روانجام دادم همش تو بودی اعتبار هیچ کدوم مال من نیست من فقط وسیله بودم ، اون موقع شب خدا بامن صحبت کرد ومن کلی ذوق کردم
استادعزیزم چقدر صحبتهای شما هدایتگره روشنگر راه هست استاد عزیزم میخوام یه تجربه دیگه روهم بگم چهار شب قبل من چندصفحه قرآن روباترجمه خوندم وشبش خواب دیدم دختر خالم یه قرآن بزرگ آورد داد دستم گفت از اول شروع کن به خوندن بعدش تو خواب یه چیزی شبی دعا بهم گفته شدکه همیشه تکرار کن خیلی گره گشاست باور کنین تما م مدت توخواب تکرارش میکردم که یادم نره
صبح که بیدارشدم بعد نیایش وسپاسگزاری وتمریناتم ( که همرو به لطف خدا ازآموزشای رایگان کامنتا وعقل کل یاد گرفتم)یهو اون دعا اومد به ذهنم گوگل کردم دیدم اصلا چیز خاصی نمیاره با خودم گفتم الکی بود.هیچی نبوده ،
استاد یهو به قلبم اومد که این کلمه از جمله رو گوگل کن وقتی زدم دیدم دعای جوشن کبیره که من تابحال نخوندم بعد چند سطرش رو خوندم چقدر دلنشینه چقدر خدارو قشنگ توصیف میکنه دانلودش کردم وگفتم هر شب ده سطر میخونم استاد باورتون نمیشه دیشب که داشتم میخوندم حس کردم چقدر خدا بزرگ وبخشندس جایی که میگه ای مهربانترین مهربانان یهو با خودم گفتم مایه آدم مهربون میبینیم چقدرتحسینش میکنیم تعریف میکنیم درصورتی که خدا از مهربانترین انسانها هزاران درجه نسبت به ما مهربانتره وبغض گلوم رو گرفت باخودم حس کروم چقدر ما انسانها نسبت به خداوند ناسپاس وقدر نشناسیم واز خودم شرمنده شدم. البته این یک گوشه از اون دعاس
استاد عزیزم اول از خدای رحمان وهدایتگر که از من مشتاقتر به خوشبختیم هست سپاسگزارم وبعدش از شما بزرگوار سخاوتمند که با کلام هدایتگرتون آرامش رو وهدایت روبه دلهامون میارین وباعث میشین که ماباور کنیم که میشه خودمون رو تغییر بدیم
به نام خدای مهربان سلام خدمت شما استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز استاد عزیزم من بعد از مدت ها شاید یک سال یا یک سال و نیم دارم کامنت میذارم اما مرتب در حال کار کردن روی آموزه ها و فایل ها هستم و کلی نتیجه توی همه جنبه های زندگی هست اما استاد عزیزم بعد از گوش دادن به هر فایلی حسابی این درک شما از مسائل رو تحسین کردم در ذهن خودم اما این فایل بعد از گوش دادنش انچنان منو منقلب کرد گفتم حتما باید دیدگاهمو بگم و بگم که این فایل چقدر توضیح دهنده گذشته من بوده من به خاطر تحسینی که میشدم از کودکی در رابطه با کار با کامپیوتر و همه اطرافیان میگفتند که تو چقدر با استعداد هستی یک طوری به خودم مغرور شده بودم بعدها که رشته کامپیوتر رفته بودم و برنامه نویسی رو شروع کردم اوایل کارها خوب پیش میرفت بعدش این که چند تا از همکارهای کارآموز شروع به تعریف و تمجید کردن ازم کردن که چقدر تو توی برنامه نویسی خفن هستی و چقدر بلدی دوباره این غرور بهم اضافه شد و بعدش دیگه گیر کردم توی پنج سالی که توی این حوزه کار میکردم به سختی امرار معاش می کردم چون همیشه توی کاری که به اصطلاح دیگران استعداد زیادی داشتم و مغز کامیپوتر بودم نمیتونستم پول بسازم حتی توی تکمیل پروژه هم به مشکل میخوردم این در حالی بود که قبلا راحت کارها انجام میشد توی یادگیری الفبای برنامه نویسی سریع پیش میرفتم و مفاهیم دیگه رو سریع یاد میگرفتم و توی پروژه پیاده می کردم مجبور بودم برم رستوران کار کنم و زمانی که خونه میام بشینم کاری که بهش علاقه دارم رو انجام بدم و همیشه سوالم این بود که بابا من که دارم با جون و دل وقت میذارم هر کاری که نیازه انجام میدم استعدادش رو هم دارم اما چرا نمی تونم پروژه رو جلو ببرم با این که قبلا راحت تر جلو میرفت پروژه و چرا انقدر از این کاری که یک مدت زیادی عاشقش بودم توی هنرستان فنی و دانشگاه درسشو خوندم و کلی توی آموزشگاه کلاساشو رفتم چرا دیگه گیر کردم و کلافه شدم و ازش متنفر شدم دلیلشو الان با گوش دادن به این فایل متوجه شدم چون به خودم مغرور شده بودم واقعا الان استاد آرامش خاصی دارم قبلا به خاطر ناکامی هام توی این کار تا حد زیادی اعتماد به نفسمو از دست داده بودم و فکر می کردم من توی کار فنی خوب نیستم و اصلا اونایی که شب تا صبح توی دوران کودکی و نوجوانی میگفتن تو نابغه کامپیوتری الکی می گفتن البته این رو هم بگم که با گوش دادن به جلسه اول دور عزت نفس که اونجا در مورد استعداد ها صحبت می کنید و مثال خودتونو میزنید که بله من توی رقص پا خوب نیستم اما توی هر کاری که مربوط به فعالیت با دست میشه خوب هستم یا توی سخن وری خوب هستم تا حد زیادی خودمو قانع کرده بودم شاید این استعداد رو ندارم توی این کار و توی کار دیگه ای استعداد دارم و این تا حدی بهم آرامش میداد اما حالا دلیل اصلیش رو متوجه شدم کمی که توی این شغل پیشرفت کرده بودم و چهار نفر ازم تعریف کرده بودن به خودم مغرور شده بودم و فکر می کردم خیلی حالیم هست و دیگه متوقف شدم و در نهایت کاری که دوسش داشتم زیاد ازش متنفر و بیزار شدم و دلیلش هم خودم بودم سپاس واقعا سپاس این فایل شما منو خیلی به فکر فرو برد و شاید هم خیری درش بوده که هدایت شم به یک شرایط بهتر یک کسب و کار دیگه و بهتر از برنامه نویسی و خدا رو شکر توی این مدت درسته از این شغل حتی به اندازه حقوق وزارت کار هم پول نساختم اما خداوند منو صاحب خونه کرد و حتی با خلق ماشینم یک قدم فاصله دارم خونه رو که پردم برام خرید بعدش با پول رهن خونه توی کسب و کار یکی از دوستانم که کارگاه خیاطی داره سرمایه گذاری کردم و قرارداد نوشتم البته و انشالله یکی دو ماه دیگه قرار داد تموم میشه هم هر ماه هم یک سود مشارکت هم بهم بده از کار البته توی این شش ماه اخیر بد حسابی کرده البته که دیگه تصمیم گرفتم که باهاش کار نکنم و تیر ماه کل پولمو میده از این که انسان امانت داری هست مطمئنم دوست چندین ساله ام هست و رفت و آمد خانوادگی داریم همکار پدرم هست و چون از لحاظ ذهنی و سن و سال به من هم نزدیک هست و ذهن بیزنسی داره چون دو شغله هست کارمند یک اداره دولتیه بعد از ها میره خیاطی اش به خاطر این ذهن بیزینسی اش با هم ارتباط داریم البته که شما رو هم بهش معرفی کردم ایشون گفته به خاطر یک سری مسائل چند ماه صبر کن کل پولتو میدم تا تیر ماه که یعنی با اون پول ماشینم هم جوره به یاری خدا البته که خودمم که بیکار نبودم توی این مدتی که دیگه برنامه نویسی رو کنار گذاشته بودم و یقین داشتم که باید کنارش بذارم رفتم دوباره همون رستوران مشغول شدم تا زمانی که خدا هدایتم کنه به سمت کار بهتری دیگه هم بنا به این دلیل که قبلا فکر میکردم که تنها راه به دست آوردن ثروت همین برنامه نویسی هست دیگه نمیخوام اونو ادامه بدم و الان دارم همیشه به خودم این عبارت تاکیدی رو میگم که بله هزار صنف متنوع هست که جایگاه اجتماعی مناسب و درآمد بالا دارند و ساعت کاریشون اداری هست مثل رستوران نیست که جمعه هم باید بری سر کار آخر توی صنف رستوران این طور هست که بین شنبه تا سه شنبه یک روز رو بهت میگن برو امروز روز تعطیل تو هست به جای جمعه اما باید جمعه سر کار باشی خلاصه که هدایت میشم سپاس از شما