اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم خیلی این فایل برای من عالی بود استاد یکی از پاشنه آشیلهای من دقیقا اینه که همیشه فکر میکنم همه چی و میدونم همیشه اصلا میخوام همش نشون بدم که من بلدم و ادعام میشه اما یه مدته که شروع کردم و هدایت خواستم از خداوند مثلا همین دیروز داشتم کارهای هنریمو انجام میدادم و یه جایی که چندوقتیم هست که توش گیر دارم و هرکاری میکردم جور درنمیومد به خدا گفتم خدایا چیکار کنم که کارم تمیزترو با کیفیت تر بشه بعد این نشونه اومد که برو این دوره آموزشی که مرتبط با کارم بود و ببین من خیلی به خودم مغرور شده بودم که اصلا من کارو یاد گرفتم و دیگه نیاز به آموزش ندارم بعدا که قبول کردم یه بار دیگه برم کلیپ آموزشیمو ببینم دیدم یه مورد ساده رو که اصلا چندماه بود که رعایت نکرده بودم و چقدر منو اذیت کرده بودو انجام ندادم چرا ؟چون فکر میکردم کاملا توی کارم مهارت دارم و دیگه من نیازی به آموزش ندارم و باید با تلاش خودم جلو برم چقدر به خاطر همین مقاومت و همین باور اینکه من خودم استعداد دارم منم که هنرمندم منم که خلاقیت دارم مغرور شده بودم و فکر میکردم نیازی نیست از خدا سوال کنم اما خداوندم یک بار دیگه منو به مسیر درست هدایت کرد به نظرم باید خیلی روی این پاشنه آشیلم کار کنم وهمیشه به خوم یادآوری کنم که من هیچ چیزی نمیدونم چون وقتی درباره قانونم صحبت میکنم این غرور و فکرو دارم که ببین من چقدر میدونم و میخوام فخر بفروشم به دیگران و بگم که شما هیچی بلد نیستید از خدا وندم میخوام که منو به مسیری هدایت کنه که بتونم این ترمزمو برطرف کنم استاد از شماهم سپاس گذارم به خدا قلبم باز شد با گوش دادن به این فایل و دریافت این آگاهی خدایاشکرت
چقدر این فایل رو به موقع اول خداوند وبعداستاد عزیزم برای من آماده کردند
من در تعطیلات نوروز روی احساس لیاقت کار کردم ویه پیشنهاد کاری عالی به همسرم داده شد وباهمون شرایطی که خودش دوست داشت ودرامدمون هم پنج برابر قبلا میشد بعد به خودم افتخار کردم که من دیگه همه قوانین رو میدونم به هر چی بخوام میرسم و خلاصه دیگه تبر هم گردن منو نمیزنه چند روز بعد زنگ زدن گفتن که کار به هم خورده ومن دوباره به همون فرد قبلی تبدیل شدم بعد اومدم توی سایت دیدم که این فایل زیبا آماده شده و اولین کاری که کردم احساسم رو جم وجور کردم زدم بر طبیعت وبا خدای خودم خلوت کردم و استغفار کردم وهر حرفی که میزدم قبلش میگفتم به لطف خدا …تا فراموش نکنم که همه ی کارهارو اون داره انجام میده وسعی کردم به زیبایی ها توجه کنم وخودم روسرگرم کردم و توی باغچه ریحون کاشتم ودیگه توی لحظه زندگی کردم وکلی با بچه ها بازی کردم وبعد از یک روز دوباره زنگ زدن که کارتون جور شد ومن لنگ این فایل بودم که دوباره به لطف خودش به وسیله استاد این درس بزرگ که اصله رو به من آموخت .خدایا شکرت…
همین چند روز پیش بود که من به خودم گفتم که دیگه مریض نمیشم چون من میدونم باید چیکار کنم من که ماه ها بود مریض نشده بودم فرداش مریض شدم و رفتم توی عقل کل وجوابمو پیدا نکردم و بعد از گوش کردن این موضوع فهمیدم که جریان چیه
چون مسائل این چنینی خیلی برام پیش میومد
مثلا غذاکه درست میکردم و خوشمزه میشد یا سریع غذا درست میکردم خیلی به خودم افتخار میکردم توی قلبم وبعد غذا می سوخت
ویا وقتی کاری رو مدریت میکردم وسریع پیش میرفت و مغرور میشدم ویادم میرفت که خدا این کار رو کرده همه چی خراب میشد
ویاد گرفتم که از هر چی خواستم تعریف کنم یا لذت ببرم اولش بگم یه لطف خدا… تا یادم نره که اونه که همه چیزه تازه این کامنت هم خودش نوشته
واقعاً جا دارد یک تشکر خیلی ویژه هم بکنم از بعضی دوستان من در این سایت که با کامنت هایشان نشان میدهند چقدر خوب مطلب را درک کردهاند و چه خاطرات جالبی از عمل به توحید می نویسند تا همه ما ایمان مان تقویت شود.
خدایا من هیچ چیز نمی دانم و بر هیچ چیز توانا نیستم، مگر آن که تو به من لطف کنی و مرا دانا و توانا کنی
خدایا من بی تو هیچم
من بعضی وقت ها که در مورد توحید با خودم حرف می زنم، میگم خدایا من ذره ای بسیار ناچیز هستم در اقیانوس بی عظمت و بی نهایت خلقت
بعد کمی که فکر میکنم، خودم شرم میکنم که بگویم من چیزی «هستم» حتی اگر بگویم بسیار ناچیزم.
یعنی برای خودم هیچ «هستی» در مقابل خدای مهربان قائل نیستم
به همین دلیل ترجیح میدهم بگویم خدایا من هیچی «نیستم» و همه چیز تویی
من چند سالی بیشتر نیست که پا بر این کره خاکی گذاشته ام ولی تو میلیاردها میلیارد سال و قرن است که خدایی میکنی و خواهی کرد
آن وقت که من تک سلولی بودم تو هوادار من بودی و الان هم تو همان خدایی و من همان بنده ناچیز ناتوان
خدایا در تک تک ثانیه های عمرم، در تک تک گفت و شوندهایم، در تک تک آنچه که به ذهن و فکرم خطور می کند و در تک تک دم و بازدم هایم، تمام امورم را صد در صد به تو واگذار میکنم و از تو میخواهم مرا به بهترین مسیرها و شیرین ترین رویدادها رهنمون باشی
یک مدتی بود که قشنگ احساس کردم از مسیر درست خارج شدم و خیلی سردرگم شدم و از مسیر تمریناتم خارج شده بودم و خیلی اتفاقی امروز وارد سایت شدم و این فایل رو دیدم
اصلا احساس میکنم خدا داشت از طریق استاد باهام حرف میزد
در مورد سوال استاد از تجربه های خودم بخوام بگم :
من مغازه ای دارم و سعی کردم مهارت فروش رو یاد بگیرم و تمریناتی مثل شکرگزاری و … برای افزایش فروشم انجام دادم و دقت که میکنم همیشه رو این موضوعات حساب باز میکردم
و نتیجه دلخواهم حاصل نمیشد
و امروز وقتی این فایل رو دیدم و از ته قلب درکش کردم و فقط از خدا کمک خواستم ولله فروش مغازم امروز انفجاری بود
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته و همه دوستان گرامی
به لطف خدای مهربان درسهایی که از شما استاد عزیز یاد گرفتم بعد از 20 سال کار در شرکت اونو رها کردم و کسب و کار شخصی خودمو که تاسیسات و تعمیرات لوازم خانگی هست رو راه اندازی کردم
مدتی بود با خودم کلنجار میرفتم تا باورهایی و عبارت تاکیدی در مورد شغلم بسازم و برای تمرکز و توجه بیشتر تکرارشون کنم
با فایل جدیدی که تو سایت گذاشتید جواب سوالم رو گرفتم و یه الگویی تو ذهنم شکل گرفت که هر عبارتی که میخوام بسازم توحیدی باشه و برای رشد و پیشرفت و موفقیت تو کارم همه کارامو به خود خداوند رزاق بسپارم
چون با تمام تبلیغات بنر پوستر و… که تو این مدت انجام دادن نتیجه دلخواهمو نگرفتم
موضوع جالب دیگهای که امروز تو مغازه ذهنمو مشغول کرد این بود که یه بنده خدایی که رفتگر شهرداری هست هر چند روز یک بار میاد پیشم و دیدم هر وقت که میاد یه موردی همیشه تکرار میشه واینکه با دقت به مغازه نگاه میکنه و به من میگه که زیر میز کارت آشغال هست و یا سطل آشغال رو نگاه میکنه و میگه اونا رو خالی کن
این منو به فکر برد که واقعاً هرکی تو هر شغلی که هست تمرکزش به همون کار و تخصصه و این برای من یه درسی بود که اگه میخوام موفق بشم تمرکزم صد در صد تو زمینه کاری و تخصصم باشه و فقط فایل فیلم و الگوهای موفق که در کارم به من کمک میکنه رو ببینم
استاد عزیز با تمام وجود دوستتون دارم و همیشه از خدا میخوام من هم به مسیری که شما رفتید هدایت بشم انشاالله
من اینجا میخوام موضوعی رو تعریف کنم در مورد قضاوت کردن و غیبت
من دیشب خواب دیدم که یک نفر یک زن مرده رو دارا تکه تکه میکنه و من داشتم این را می دیدم و دو زن دیگه هم بودن که متوجه کار اون بنده خدا نبودن .اون بنده خدا میگفت میخوام براتون فسنجون درست کنم که یک دفعه یک نفر با گله ای از گوسفند وارد شد و اون مرد جسد زن رو برداشت جابجا کرد که اون دو تا زن هم متوجه جسد زن شدن که شروع کردن به جیق کشیدن که من از خواب پریدم ساعت رو نگاه کردم دیدم ساعت ده به چهار و نزدیک اذان صبحه و بلند شدم رفتم وضو گرفتم و نمازم رو خواندم و دوباره دراز کشیدم و از خدای درونم پرسیدم علت این خواب چی میتونه باشه و خداوند شروع کرد تمام اتفاقات روز رو برام مرور کردن که خانمت اول صبح در مورد یه خانم که کار صدور مدرک کارشناسی اش رو به تعویق انداخته داره با من صحبت میکنه که آره این خانم عمدا داره به تعویق می ندازه و کلی قضاوت های دیگه و من هم داشتم یه جورایی تایید میکردم و از خدا خواستم جزئیات رو برام روشن کنه و اینگونه گفت که گناه تو که از عواقب قضاوت کردن آگاهی حتما بیشتره نسبت به خانمت که در مدار خودسازی نیست آخه از لحظه ای که اون مرده داشت اون جسد رو تکه تکه میکرد من داشتم با جزئیات کامل می دیدم و رنج می کشیدم ولی اون دوتا خانم مشرف به دیدن نبودن و در یک لحظه جسد رو دیدن پس من که در مدار خود سازی هستم باید بیشتر مواظب باشم تا قضاوت نکنم ودر همون لحظه از خدا خواستم بابت این اشتباهم مرا ببخشد و خواستم هر وقت که در چنین شرایطی قرار گرفتم همون لحظه این خواب رو به یاد من بیاره .
دوستان من اصلا خوابهایم یادم نمی مونه ولی این خواب بحدی واضح بود که همه چیزش رو با جزئیات یادم مونده
از خداوند میخواهم حتی به اندازه چشم بر هم زدنی ما را به حال خودمان وا نگذارد
سلام به استاد عزیزم خیلی این فایل برای من عالی بود استاد یکی از پاشنه آشیلهای من دقیقا اینه که همیشه فکر میکنم همه چی و میدونم همیشه اصلا میخوام همش نشون بدم که من بلدم و ادعام میشه اما یه مدته که شروع کردم و هدایت خواستم از خداوند مثلا همین دیروز داشتم کارهای هنریمو انجام میدادم و یه جایی که چندوقتیم هست که توش گیر دارم و هرکاری میکردم جور درنمیومد به خدا گفتم خدایا چیکار کنم که کارم تمیزترو با کیفیت تر بشه بعد این نشونه اومد که برو این دوره آموزشی که مرتبط با کارم بود و ببین من خیلی به خودم مغرور شده بودم که اصلا من کارو یاد گرفتم و دیگه نیاز به آموزش ندارم بعدا که قبول کردم یه بار دیگه برم کلیپ آموزشیمو ببینم دیدم یه مورد ساده رو که اصلا چندماه بود که رعایت نکرده بودم و چقدر منو اذیت کرده بودو انجام ندادم چرا ؟چون فکر میکردم کاملا توی کارم مهارت دارم و دیگه من نیازی به آموزش ندارم و باید با تلاش خودم جلو برم چقدر به خاطر همین مقاومت و همین باور اینکه من خودم استعداد دارم منم که هنرمندم منم که خلاقیت دارم مغرور شده بودم و فکر میکردم نیازی نیست از خدا سوال کنم اما خداوندم یک بار دیگه منو به مسیر درست هدایت کرد به نظرم باید خیلی روی این پاشنه آشیلم کار کنم وهمیشه به خوم یادآوری کنم که من هیچ چیزی نمیدونم چون وقتی درباره قانونم صحبت میکنم این غرور و فکرو دارم که ببین من چقدر میدونم و میخوام فخر بفروشم به دیگران و بگم که شما هیچی بلد نیستید از خدا وندم میخوام که منو به مسیری هدایت کنه که بتونم این ترمزمو برطرف کنم استاد از شماهم سپاس گذارم به خدا قلبم باز شد با گوش دادن به این فایل و دریافت این آگاهی خدایاشکرت
به نام الله هدایتگربه یوی خواسته ها
سلام دوستان
خدایاتنهاتورامیپرستم وتنهاازتویاری میجویم
دیروزازخداپرسیدم که خدایاالان کدوم ازدسته بندی های فایل های دانلودی روگوش کنم وعمل کنم وزدم رودکمه نشانه وبه صورت واضح بهم گفته اجرای توحیددرعمل روگوش کن وبعداومدم ودوباره ازاین فایل شروع کردم به گوش دادن تابتونم برترس هام غلبه کنم وخداروتنهامنبع قدرت ورزق وروزی بدونم
وبدونم که من درمقابل خداوند
هیچی نیستم هرچقدرهم که متخصص باشم توهرکاری واجازه بدم که خداوندکارهاموبرام انجام بده وتوی اون جاده سرسبزسوت زنان حرکت کنم ولذت ببرم وصدای پرنده هاروبشونم ورودخانه هاودرختان زیباروببینم وهوای عالی وبوی عطردرختان به مشامم برسه
هروقت برای تصمیم کاری خودم باعقل خودم رفتم جلوبه دربسته خوردم وحالم بودوضربه خوردم وبه نشانه های خداوندگوش نکردم وهروقت به خداگفتم خدامن هیچی نمبدونم توبه من بگوتوهدایتم کن توتوانایی من ناتوانم درمقابل تواون وقت خدامنوهدایت کردمخصوصاتومسایل کاری ازخداوند نشونه خواستم مثلایک جامیخواستم برم برای کاربعدبه خداگفتم خدایااگه این مکان برای من مناسبه یانه یک نشونه بهم بده بعدیک دفه دیدم مدیراونجاازاتاقش اومدبیرون وسرکارمنداش دادبدی زدوبیاحترامی کردوهمون جابه خداگفتم خدایاازت ممنونم که بهم گفتی که جای من اینجانیست وازاینجابروبه همبن راحتی
اول این که باورداشته باشیم که مالایق هم صحبتی باخداوندهستیم
باورکنیم که خداوندباماحرف میزنه
باورکنیم که خداوندهرلحظه داره ماروهدایت میکنه وهدایت خداوندبراساس مداروفرکانسی که داخلش هستیم هست
باورکنیم که مالایق درک الهامات الهی هستیم
خداوندبه زنبورعسل وحی میکنه بعدمن که اشرف مخلوقاتم من که پاره ای ازخداوندم پس من لایق حرف زدن باخداوندهستم
دوم این که بپذیریم که ماهیچی نیستم درمقابل خداوندوناتوانیم واون همه چیرومیدونه وازاوهدایت بخوایم
توهرزمینه ای حتی اگرحرفه ای هم هستیم بازم بگیم خدایامن نمبدونم تومبدونی توخودت بهم بگوحتی اگرجواب سوال روهم میدونی
به میزانی که درمقابل خداوندخاشع ومتواضع هستیم درمقابل غیرخداوندسرمون بالاست وباج نمیدیم به دیگران واعتمادبه نفس بالایی داریم
خدایااگه توهدایتم نکنی من هیچی نیستم
نم نمبدونم
توهمه کاره ای
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ
ـــــــــــــــ
خدایا تنها تو را می پرستیم و بندگی می کنیم و تنها از تو کمک می خواهیم
(سوره الفاتحه، آیه 5)
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ
ـــــــــــــــ
ما را به راه راست و صراط مستقیم هدایت کن
(سوره الفاتحه، آیه 6)
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ
ـــــــــــــــ
(منظور) راه کسانی که به آنها نعمت داده ای (و مورد لطف خاصّ خود قرارشان داده ای) نه آنهائی که مورد غضب تو قرار گرفته و نه آنهائی که گمراه شده اند
(سوره الفاتحه، آیه 7)
خدایاهدایتم کن
الهی امین
سلام استاد
بازم مثل همیشه درباره موضوعی صحبت شد که خودم هم درحال فکرکردن بهش بودم. سپاس
چند وقته منم کلمه نمیدونم رو در مقابل خدا بکار میبرم، واقعا ک خیلی آرامش بخشه. وقتی میسپارم به خودش
و حقیقتا منم فکر میکردم شاید نمیدونم گفتن کلمه منفی باشه
مرسی ک پاسخ بهم داده شد
کلمه نمیدونم خیلی حس ادمو خوب میکنه اینکه بسپاری بخدا
مثل این میمونه ک ساختن ی خونه لوکس و عالی رو سپردی ب دست یک معمار حرفه ای
از صفر تا صدشو… و دیگه استرس هیچی نداری و مشتاقانه و بیصبرانه منتظری تا خونه مورد علاقه ات اماده شه.
شاید نظرات و سلایقتم بهش بگی ولی در اخر میسپاری ب خودش چون اون حرفه ای هست تو کارش و ایده های بهتری داره
من همیشه به خودم میگم تو اولین باره داری تو این دنیا زندگی میکنی
و خداست ک میلیاردها سال هست و قدرتمنده ایده و نقشه های زیاد داره که بخواد جلو راهمون بزاره.
«این بنده چه داند که چه می باید جست
داننده تویی! هر آن چه دانی ان دِه»
استاد چند بار گفتن خودتون برید قرآن و مطالعه کنید من خیلی مقاومت داشتم…
ولی امسال برای اولین بار کل قرآن و صوتی (معنی شو) گوش دادم.
دربرابر خیلی از آیه ها یا سوره ها مقاومت داشتم ولی در کل خیلی بهم حس ارامش و امید داد و برخی از نکات خیلی عمیق در قلبم نشست.
خیلی خوشحالم که استاد قرآن و برامون شیرین کرده
و مثل گذشتگانمون قرآن یک کتاب خشک و تعصب گونه نیست برام.
خیلی خوشحالم که خودم دارم میرم دنبال خدا و کورکورانه دنبال اعتقادات والدینم نمیرم.
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم ومریم دوست داشتنی
چقدر این فایل رو به موقع اول خداوند وبعداستاد عزیزم برای من آماده کردند
من در تعطیلات نوروز روی احساس لیاقت کار کردم ویه پیشنهاد کاری عالی به همسرم داده شد وباهمون شرایطی که خودش دوست داشت ودرامدمون هم پنج برابر قبلا میشد بعد به خودم افتخار کردم که من دیگه همه قوانین رو میدونم به هر چی بخوام میرسم و خلاصه دیگه تبر هم گردن منو نمیزنه چند روز بعد زنگ زدن گفتن که کار به هم خورده ومن دوباره به همون فرد قبلی تبدیل شدم بعد اومدم توی سایت دیدم که این فایل زیبا آماده شده و اولین کاری که کردم احساسم رو جم وجور کردم زدم بر طبیعت وبا خدای خودم خلوت کردم و استغفار کردم وهر حرفی که میزدم قبلش میگفتم به لطف خدا …تا فراموش نکنم که همه ی کارهارو اون داره انجام میده وسعی کردم به زیبایی ها توجه کنم وخودم روسرگرم کردم و توی باغچه ریحون کاشتم ودیگه توی لحظه زندگی کردم وکلی با بچه ها بازی کردم وبعد از یک روز دوباره زنگ زدن که کارتون جور شد ومن لنگ این فایل بودم که دوباره به لطف خودش به وسیله استاد این درس بزرگ که اصله رو به من آموخت .خدایا شکرت…
همین چند روز پیش بود که من به خودم گفتم که دیگه مریض نمیشم چون من میدونم باید چیکار کنم من که ماه ها بود مریض نشده بودم فرداش مریض شدم و رفتم توی عقل کل وجوابمو پیدا نکردم و بعد از گوش کردن این موضوع فهمیدم که جریان چیه
چون مسائل این چنینی خیلی برام پیش میومد
مثلا غذاکه درست میکردم و خوشمزه میشد یا سریع غذا درست میکردم خیلی به خودم افتخار میکردم توی قلبم وبعد غذا می سوخت
ویا وقتی کاری رو مدریت میکردم وسریع پیش میرفت و مغرور میشدم ویادم میرفت که خدا این کار رو کرده همه چی خراب میشد
ویاد گرفتم که از هر چی خواستم تعریف کنم یا لذت ببرم اولش بگم یه لطف خدا… تا یادم نره که اونه که همه چیزه تازه این کامنت هم خودش نوشته
دوستتون دارم
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تویاری میخواهم
استاد عزیزم نمیدونم چراهر چقد این فایلو گوش میدم انگار باز باراولمه که میشنوم
خدایا شکرت که من تواین مسیر زیباهستم
خدایا شکرت که دارم عاشقت میشم
خدایا شکرت که هرروز دارم بهتر میشم
خدایاهرآنچه دارم ازآن توست
خدایا من هیچی نیستم
هرخیری به من میرسه ازتوئه
خدایامن برای همه چی امیدم به توئه
خدایا خیییلی دوست دارم
گرنگه دارمن آن است که من میدانم
شیشه رادر بغل سنگ نگه میدارد
سلام استاد عزیزم
بابت این فایل عالی بی نهایت از شما متشکرم
واقعاً جا دارد یک تشکر خیلی ویژه هم بکنم از بعضی دوستان من در این سایت که با کامنت هایشان نشان میدهند چقدر خوب مطلب را درک کردهاند و چه خاطرات جالبی از عمل به توحید می نویسند تا همه ما ایمان مان تقویت شود.
خدایا من هیچ چیز نمی دانم و بر هیچ چیز توانا نیستم، مگر آن که تو به من لطف کنی و مرا دانا و توانا کنی
خدایا من بی تو هیچم
من بعضی وقت ها که در مورد توحید با خودم حرف می زنم، میگم خدایا من ذره ای بسیار ناچیز هستم در اقیانوس بی عظمت و بی نهایت خلقت
بعد کمی که فکر میکنم، خودم شرم میکنم که بگویم من چیزی «هستم» حتی اگر بگویم بسیار ناچیزم.
یعنی برای خودم هیچ «هستی» در مقابل خدای مهربان قائل نیستم
به همین دلیل ترجیح میدهم بگویم خدایا من هیچی «نیستم» و همه چیز تویی
من چند سالی بیشتر نیست که پا بر این کره خاکی گذاشته ام ولی تو میلیاردها میلیارد سال و قرن است که خدایی میکنی و خواهی کرد
آن وقت که من تک سلولی بودم تو هوادار من بودی و الان هم تو همان خدایی و من همان بنده ناچیز ناتوان
خدایا در تک تک ثانیه های عمرم، در تک تک گفت و شوندهایم، در تک تک آنچه که به ذهن و فکرم خطور می کند و در تک تک دم و بازدم هایم، تمام امورم را صد در صد به تو واگذار میکنم و از تو میخواهم مرا به بهترین مسیرها و شیرین ترین رویدادها رهنمون باشی
سلام خدمت استاد عزیزم
یک مدتی بود که قشنگ احساس کردم از مسیر درست خارج شدم و خیلی سردرگم شدم و از مسیر تمریناتم خارج شده بودم و خیلی اتفاقی امروز وارد سایت شدم و این فایل رو دیدم
اصلا احساس میکنم خدا داشت از طریق استاد باهام حرف میزد
در مورد سوال استاد از تجربه های خودم بخوام بگم :
من مغازه ای دارم و سعی کردم مهارت فروش رو یاد بگیرم و تمریناتی مثل شکرگزاری و … برای افزایش فروشم انجام دادم و دقت که میکنم همیشه رو این موضوعات حساب باز میکردم
و نتیجه دلخواهم حاصل نمیشد
و امروز وقتی این فایل رو دیدم و از ته قلب درکش کردم و فقط از خدا کمک خواستم ولله فروش مغازم امروز انفجاری بود
اصلا امروز نه تبلیغی کردم نه کار خاصی
همه مشتری ها رو خدا به سمت من هدایت میکرد
به نام الله هدایتگرم
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته و همه دوستان گرامی
به لطف خدای مهربان درسهایی که از شما استاد عزیز یاد گرفتم بعد از 20 سال کار در شرکت اونو رها کردم و کسب و کار شخصی خودمو که تاسیسات و تعمیرات لوازم خانگی هست رو راه اندازی کردم
مدتی بود با خودم کلنجار میرفتم تا باورهایی و عبارت تاکیدی در مورد شغلم بسازم و برای تمرکز و توجه بیشتر تکرارشون کنم
با فایل جدیدی که تو سایت گذاشتید جواب سوالم رو گرفتم و یه الگویی تو ذهنم شکل گرفت که هر عبارتی که میخوام بسازم توحیدی باشه و برای رشد و پیشرفت و موفقیت تو کارم همه کارامو به خود خداوند رزاق بسپارم
چون با تمام تبلیغات بنر پوستر و… که تو این مدت انجام دادن نتیجه دلخواهمو نگرفتم
موضوع جالب دیگهای که امروز تو مغازه ذهنمو مشغول کرد این بود که یه بنده خدایی که رفتگر شهرداری هست هر چند روز یک بار میاد پیشم و دیدم هر وقت که میاد یه موردی همیشه تکرار میشه واینکه با دقت به مغازه نگاه میکنه و به من میگه که زیر میز کارت آشغال هست و یا سطل آشغال رو نگاه میکنه و میگه اونا رو خالی کن
این منو به فکر برد که واقعاً هرکی تو هر شغلی که هست تمرکزش به همون کار و تخصصه و این برای من یه درسی بود که اگه میخوام موفق بشم تمرکزم صد در صد تو زمینه کاری و تخصصم باشه و فقط فایل فیلم و الگوهای موفق که در کارم به من کمک میکنه رو ببینم
استاد عزیز با تمام وجود دوستتون دارم و همیشه از خدا میخوام من هم به مسیری که شما رفتید هدایت بشم انشاالله
به نام الله
خدایا شکرت
چقدر بوی خدایی گرفته استاد عزیزم با این فایل توحیدی که روی سایت قرار دادید
همه را خدایی کردید
نمی دونم خودتون چقدر حال و هوا تون عوض شده
مطمینم و قطع به یقین حال و هواتون خیلی این روزها عوض شده
اصلا سلسله برنامه ها و فایل های توحیدی خیلی حال خوب کنه
خدایا شکرت
خدایا نمی دونم چطوری شکر تو را به جا بیارم
الهی شکر
الهی شکر
الهی شکر
امروز در یه مهمونی بودم و قبلش خدا را در وجودم حس کردم و تجسم هم کردم و به مهمونی رفتم
اونقدر اون مهمونی همه بهم احترام گذاشتند
همه به پایم بلند شدند
اینها اعتبارش از کیه
اینها اعتبارش از کیه
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
این روزها دیگه معنی قرآن را که می خونم تند تند نمی مونم که فقط تموم شه و بروم دنبال کارهام
نه نه نه
بلکه با آرامش
به خودم میگم چرا عجله
چرا بدو بدو
آرام
کاری دیگه غیر از خداپرستی و یکتا پرستی ندارم
تا خدا را در وجودم پیدا نکنم
تا ندا را در وجودم احساس نکنم
چرا زنده ام
خدایا من بدون تو هیچم
خدایا من بدون تو پوچم
یاریم کن
کمکم کن
..……………….
بنام الله یکتا
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
سلام خدمت دانشجویان مکتب توحید
من اینجا میخوام موضوعی رو تعریف کنم در مورد قضاوت کردن و غیبت
من دیشب خواب دیدم که یک نفر یک زن مرده رو دارا تکه تکه میکنه و من داشتم این را می دیدم و دو زن دیگه هم بودن که متوجه کار اون بنده خدا نبودن .اون بنده خدا میگفت میخوام براتون فسنجون درست کنم که یک دفعه یک نفر با گله ای از گوسفند وارد شد و اون مرد جسد زن رو برداشت جابجا کرد که اون دو تا زن هم متوجه جسد زن شدن که شروع کردن به جیق کشیدن که من از خواب پریدم ساعت رو نگاه کردم دیدم ساعت ده به چهار و نزدیک اذان صبحه و بلند شدم رفتم وضو گرفتم و نمازم رو خواندم و دوباره دراز کشیدم و از خدای درونم پرسیدم علت این خواب چی میتونه باشه و خداوند شروع کرد تمام اتفاقات روز رو برام مرور کردن که خانمت اول صبح در مورد یه خانم که کار صدور مدرک کارشناسی اش رو به تعویق انداخته داره با من صحبت میکنه که آره این خانم عمدا داره به تعویق می ندازه و کلی قضاوت های دیگه و من هم داشتم یه جورایی تایید میکردم و از خدا خواستم جزئیات رو برام روشن کنه و اینگونه گفت که گناه تو که از عواقب قضاوت کردن آگاهی حتما بیشتره نسبت به خانمت که در مدار خودسازی نیست آخه از لحظه ای که اون مرده داشت اون جسد رو تکه تکه میکرد من داشتم با جزئیات کامل می دیدم و رنج می کشیدم ولی اون دوتا خانم مشرف به دیدن نبودن و در یک لحظه جسد رو دیدن پس من که در مدار خود سازی هستم باید بیشتر مواظب باشم تا قضاوت نکنم ودر همون لحظه از خدا خواستم بابت این اشتباهم مرا ببخشد و خواستم هر وقت که در چنین شرایطی قرار گرفتم همون لحظه این خواب رو به یاد من بیاره .
دوستان من اصلا خوابهایم یادم نمی مونه ولی این خواب بحدی واضح بود که همه چیزش رو با جزئیات یادم مونده
از خداوند میخواهم حتی به اندازه چشم بر هم زدنی ما را به حال خودمان وا نگذارد
در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید