اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد نازنینم و سلام به تمام اعضای خونواده صمیمی عباسمنش، امیدوارم حالتون خوب و لبتون خندون باشه، سپاس گذار خداوندم که دوباره این فرصت رو بهم داد تا بتونم یه کامنت دیگه توی این سایت روحانی بنویسم،
خیلی لذت بردم استاد عزیزم از این فایل دقیقا انگار خدا داره منو راهنمایی میکنه به سمت بهبود، داره بهم میگه علیرضا تو این اشکال رو داری تو رابطه با من مثل دوتا دوست صمیمی و اگه این قسمت درست کنی خیلی بازخورد بهتری رو تجربه میکنی،
من سالهاست که دارم روی این موضع کار میکنم ولی هنوز نتونستم توش ماهر بشم، اوایل سال جاری یه تایمی رو خیلی خوب رفتم جلو و سعی میکردم نشونه هارو ببینم و بهشون عمل کنم خیلی احساس خوبی داشت و انگار همچی روی قلتک بود و چرخ زندگیم روغن کاری شده بود ولی از یه جایی دیگه نکردم اون کارو و روی خدا حساب نکردم و با کله خودم میرفتم جلو، احساس آرامشم کم شده بود و ذهن دیگر موضوعات روز مره شده بود، سعی میکردم تا خودم رو بکشم بیرون از هجوم اون همه نجوا و تا حدودی موفق هم بودم ولی خیلی انرژی میزاشتم و این طبیعی نبود برام، تا اینکه شما این فایل گذاشتید و انگار خدا داشت صحبت میکرد و در من جاری میشد،
الان که شما از این زاویه گفتید دیدم که من چقدر دچار این موضع بودم و فکر میکردم که باید خودم راهکار برای این مسائل پیدا کنم، خودم باید تشخیص بدم که و کجا واکنش نشون بدم و این من هستم که باید بر همه چیز ناظر باشم حواسم به باشه که…
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی… واقعا استاد چقدر این موضع رو میشه اینجا درک که منظور خدا از اون حجاب چیه،
یا اونجایی که میگه آنها کوران و کران و گنگها هستند،
وقتی دچار منیت میشم این جوری میشه که فکر کنم خودم ته بچه زرنگام و این منم که دارم همچی رو مدیریت میکنم،
خدایا گناهانی که باعث غرور و منیت در من میشه رو از من بشور، الهی آمین…
من از بچگی این ویژگی رو داشتم و این پاشنه آشیل من هست که خودم رو مسئول میدونم توی بیشتر موارد حتی جاهایی که به من ربطی نداره،
یادمه وقتی بچه بودم خیلی علاقه داشتم جوجه رنگی بخرم و اون بزرگش کنم ولی هیچ موقع این اتفاق نیفتاد و هیچ جوجه ای رو بزرگ نتونستم بکنم، یادمه یکی با یکی از دوستام هم زمان جوجه خریدیم و مال اون رشد کرد و بزرگ شد ولی جوجه من رشد نمیکرد و همینجور کوچیک مونده بود با اینکه من خیلی بیشتر مراقب جوجه ام بودم به اصلاح غذاهای مفید تری رو بهش میدادم، خونه مناسبی داشت و همجوره اوکی بود، هیچ موقع اون موضوع یادم نمیره الان که بهش فکر میکنم میبینم که چقدر من فکر میکردم که خدام و من دارم اون جوجه رو بزرگ میکنم…
فرعون درون من حکم فرما بود، در مورد بچه های خودمم همینجوری هستم و فرزندانی ظریف دارم و نسبت به هم سن و سالهاشون جسته کوچیکتری دارن، کودکی خود من هم به همین شکل بود و تا سن 14،15 سالگی جسته کوچکی داشتم و به یک باره به قول معروف استخون ترکوندم،
چند وقتی هست که در مورد بچه ها دارم روی خودم کار میکنم که بزارم روی پای خودشون بایستن و خودم رو مسئول اونا ندونم اوضاع یکم بهتر شده نسبت به قبل ولی در مورد خودم این طور عمل نکردم و ذهنم از این موضوع که من خودم رو مسئول تمام اتفاقات و شرایط زندگیم میدونم داشت استفاده میکرد تا توی این موضع بتونه منو از مسیر درست خارج کنه، واقعا اگر حواسمون به شیطان نباشه میتونه از راهایی که فکرشم نمیکنیم وارد بشه و مارو منحرف کنه،
اول سال دوتا جوجه خونگی گرفتم و به یاد اون روزا و آرزوی دیرینه ام گفتم بزار یبار دیگه امتحان کنم، الان اون جوجه ها تبدیل به مرغایی شدن که دارن روزی یک تخم میکنن و ما تقریبا توی تخم مرغ خودکفا شدیم به لطف خدای مهربان،
اما در مورد این جوجه ها دیگه مثل بچگیم عمل نکردم، رفتم دان مخصوص خودشون رو براشون گرفتم و گذاشتم روی پای خودشون بایستن و سپردمشون به همون خدایی که ازش درخواستشون کردم، نحوه خرید این جوجه هام هدایتی بود که خداوند خیلی جادویی سر راهم گذاشتشون،
توی شغلم و موتور سواریم که انجام میدم من خیلی تسلیم خداوندم و در اکثر موارد کارها به بهترین شکل پیش میره، همه چی خیلی جادویی جور میشه و هدایت میشم به بهترین مسیرها ولی وقتی که دچار غرور میشم به چشم خودم میبینم که همچی چپه میشه مخصوصا وقتی که دارم سعی میکنم به کسی چیزیو ثابت کنم و بگم نه شما اشتباه میکنید اینطوری که من میگم یا فکر میکنم درسته…
امیدوارم خداوند یاریم کنه تا بتونم دچار این عادت نشم و در مقابلش سر تعظیم به فرود بیارم، امیدوارم بتونم درست بشنوم و اطاعت کنم…
استاد عزیزم بازم ازتون سپاس گذارم بابت تمام این لطفی که به ما دارین، امیدوارم هرکجا که هستین در نهایت آرامش باشید با مریم جان…
بهترین هارو برای همگی تون از خداوند یکتا آرزو میکنم و عاشقتونم.
سلام استاد عزیز ، ممنو از این همه لطف و مهربونیتون
ممنون از خداوند که شما رو آفرید ،خدارا هزاران مرتبه شکر
کجا خدا درها رو واسم باز کرد اگه بخوام راست و دقیق بگم همیشه …
هرلحظه داره واسم در باز میکنه و میگه بیا اینم راه درست و صحیح .
ولی دقیقا الان بخوام بگم نشستم جایی که همیشه و الان چندین ساله که ارزوشو دارم توی این مکان کار کنم ،
نشستم توی بهترین کافی شاپ شهرم و دارم واستون تایپ میکنم ، این چند وقته تمام تلاشمو کردم و تمام وقتمو سعی کردم بذارم روی خودم و روی خودم کار کنم و همش تلاش کردم وقت تلف نکنم ،
سعی کردم قوی باشم و هرموقع حالم داشت به هم میریخت سریعا یکی از فایل های استاد و صحبت های استاد و توی ذهنم مرور میکردم و تکرار ،
و این شد نتیجه خدا جانم گفت بیا عزیزم این در واست باز کردم برو ،یاد یگیر برو اتجام بده برو بهترین جا ببینم چیکار میکنی منم اومدم و دارم یاد میگیرم و سعی میکنم فقط مثبت باشم خدایا شکرت
سلام ای جانه جانه جانه جان اینقدر. این فایل برای من تکون دهنده بود که های های گریه کردم ، فکر میکردم خیلی مراقبم فکر میکردم خیلی حواسم هست ، فکر میکردم خیلی شاکرم اما یهو متوجه شدم که شرک خفی داشتم ازش اطلاع نداشتم ، وحشت کردم ازش و چقدر به موقع بود از یه طرف از این شرک خفی ترسیدم از یه طرف چنان منقلب شدم که خدا من رو هر روز به راه صحیح هدایت میکنه نمیزاره در
ناآگاهی بمونم و این قلبم رو تکون داد چقدر حواسش هست چقدر ما مورد مرحمت و لطفش هستیم و بعد یادمون میره خدایا بابت هدایتت سپاسگزارم استاد جان برای وجود پر از نور و برکتت سپاسگزارم و برای همه این آگاهی ها سپاسگزارم
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و دوستان همفرکانسیم
خدای من باورم نمیشه که چقدر به موقع من به شنیدن این فایل هدایت شدم.چقدر این روزها به خودم افتخار می کردم که یه سری کارهای سخت و نشدنی رو که حتی آقایون به راحتی نمیتونن از پسش بر بیان من که مادر خانواده ام و حمایت همسرم رو هم ندارم به تنهایی انجامش دادم.و به قول استاد اعتبارش رو به خودم می دادم. و بدم نمی یومد که جلو این و اون بازگو کنم و تحسین اونارو برای خودم بخرم.من طی دو سال پیش خونه م رو کامل بازسازی کردم.پسر بزرگم رو داماد کردم و همین اخیرا برا پسر دومییم ماشین خریدم و پس انداز نسبتا خوبی هم دارم همه اینا رو که مرور می کردم سرتا پا غرور میشدم و فکر میکردم از توانمندی خودمه خدا روشکر که این تلنگر به موقع به من خورد و متوجه شدم که اگر خدا نمیخواست و کمکم نمی کرد هیچکدوم ازین اتفاقها نمی افتاد.متشکرم خدای مهربانم بابت این آگاهی ها
استاد جان از روزی که این فایل رو گذاشتید من هروز چندبار بهش گوش دادم و فقط لذت بردم و آرامش گرفتم. از همون روز اول اینقدر اتفاقات خوب جدید برام افتاده که اصلا باورم نمیشه. هر اتفاق خوبی که پیش میاد، بازم گوش میدم که یادم نره اینا از طرف خداست ها کار خودت نیست به خودت مغرور نشی!
استاد اون تمثیلی که از خدا گفتید توی ذهنتون دارید خیییییلی خیلی برای من قدرت و عظمت خدا رو بهتر جا انداخت. خیلی به دلم نشست و هر دفعه با خودم مرورش میکنم که یادت نره خدا از همه چی بزرگتره از همه چی، خدا همه کار رو میتونه انجام بده همه کاری.
اتفاقاتی برام افتاده که شاید روزی آرزوم بود. خواستم بگم که اتفاقات کوچیکی هستن ولی خیلی خوبن، اما نمیشه بگم کوچیک! اینا قبلا برای من رخ نمی داد. دقیقا مفهوم آسان شدن برای آسانی هارو بهم میرسونه. اتفاقا باید همین هارو بزرگ ببینم و همش بگم دیدی شد زهره دیدی شد! اینطوری تکاملمو دارم طی می کنم. خدایا شکرت. دلم میخواد این فایل توحید عملی 10 هر ثانیه توی گوشم تکرار بشه. مدام جلوی چشمم باشه. تا هیچوقت فراموش نکنم. تا توی ذهنم حک بشه. این صحبت ها فوق العاده است. باید هزار بار دیگه بهش گوش بدم. استاد واقعا ازتون سپاسگزارم و خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم. خداوندا خودت کمکم کن موحد باشم کمکم کن هروز درکم از توحید بالاتر بره. خدایا شکرت
سلام استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم انشاالله هر کجا هستید حال دلتون خوب باشه انشاالله
خدا رو شاکرم که توفیق گوش دادن به این آگاهی ها رو به من عطا فرمود انشاالله با عمل بهش سپاسگزار خواهم بود انشاالله خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
توحید عملی قسمت 10
خداوند خیره مطلقه هر خیری به ما میرسه به واسطه رحمت و هدایت پروردگاره و هر شری به ما میرسه از عملکرد خودمونه به اندازه ای که در برابر خداوند متواضع هستیم به اندازه ای که تسلیم هستیم به همون اندازه خدا کارها رو برامون انجام میده ایده ها رو میاره الهامات رو میشنویم و به همون اندازه خوشبختی، سلامتی و ثروت رو تجربه میکنیم هر چقدر در مقابل خداوند متواضع تر باشیم کارها رو در مقیاس بزرگتر برامون انجام میدهد
سعی کنیم تسلیم باشیم و در مسیر درست حرکت کنیم ایمان داشته باشیم هر نعمتی رو خدا به موقع در زمان درست مکان درست موقعی که ما آماده باشیم به ما عطا میکنه و اگه به خواسته ای نرسیدیم از بی ایمانی ماست چون رحمت خداوند همواره هست و همیشگیه و جریان داره ،این ما هستیم که با باورهایی که داریم انتخاب میکنیم در مسیر درست و رو به منبع حرکت کنیم(با داشتن باورهای توحیدی) یا بهش پشت کنیم و ازش دور بشیم(با داشتن باورهای محدود کننده و شرک آمیز)…
همه تواناییها، مهارتها، داشته های ما از کوچک و بزرگ از آن خداست چون خود ما از آن خداییم نمیتونیم خودمون رو جدای خدا بدونیم که بعد بگیم من این کار رو کردم یا این مال منه یا این کار منه
اعتبار تمام پیشرفتهای ما از آن خداست چون خدا همه کار ها رو میکنه همه موضوعات رو با هم به شکلی عالی راحت و ساده چفت میکنه که نتیجه درست بشه و هیچ نیروی دیگری در جهان این قدرت رو نداره
وظیفه ما حرکت در مسیر درسته بقیه کارها توسط خدا خود به خود انجام میشه. کی؟ وقتی که ما تسلیم بشیم وقتی در مسیر درست حرکت کنیم و هدایت رو عمل کنیم وقتی نخوایم با اطلاعات قبلیِ ذهنمون که محدوده که شرک آلوده حرکت کنیم
اگه باور درست داشته باشیم خداوند رو تنها منبع قدرت بدونیم و قانونش رو درک کنیم به همون اندازه یاد میگیریم تسلیم بودن رو و تواضع رو در برابرش به همون اندازه آگاهی ها رو میشنویم و عمل میکنیم
همین تواضع داشتن در برابر خداوند هم رحمت بزرگی از طرف خداونده برا بندگان خاصش انشاالله بتونیم هر بار خاشعتر بشیم تسلیمتر بشیم انشاالله
1- کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؟؟
وقتی با شما آشنا شدم خیلی دوست داشتم دوره ها رو خودم بخرم و توانش رو نداشتم و از خود خدا خواستم که برام تهیه اش کن من نمیتونم و درها باز شد و خدا خیلی راحت برام خریدش
چند سال پیش که گواهی نامه ام رو میخواستم بگیرم روز امتحان بچه ها از سختگیری سرهنگ حرف میزدن ولی من میگفتم مگه دست سرهنگه دست خداست با خودم میگفتم اتفاقا قلب من میگه سرهنگ خیلی آدم خوبیه ،میدیدم بعضیا التماس دعا داشتن از بقیه یا زنگ میزدن به مامانشون و من با خودم میگفتم خدایا دل من میگه تو همه چی هستی فقط باید از تو بخوام من نمی دونم چطوری ولی میدونم میتونی برام انجامش بدی کمکم کن آرامم کن میخوام راحت بشه برام و قبول بشم و شرایط به گونه ای عالی پیش رفت که من خیلی راحت قبول شدم که اگه همه جهان هم جمع میشدن نمیتونستن آنقدر قشنگ همه چی رو کنار هم بچینند برخورد سرهنگ خیلی عالی بود حتی قبل حرکت تلفنش زنگ خورد 5 دقیقه باهاش صحبت کرد همه چی به گونه ای پیش رفت که من آرام بشم و در یه جو دوستانه امتحان بدهم و راحت قبول بشم هر بار اون روز یادم میاد صدای بلندی میشنوم که میگه تو کاری نکردی خدا انجامش داد
دخترم بسیار عالی هست همیشه هر کجا بوده همه مدرسه معلمان باشگاه بچه ها دوستش دارن و تحسینش میکنن هم مهارتی هم شخصیتی که چقدر فهیم و عالیه قبل اینکه با خودم بگم دختـر مــنه من درست تربیتش کردم خدا محکم میگه نه از منه از خداست این هدیه منه از منه فکر نکن تو کاری کردی خدا همه کارها رو انجام داد و من ساکت میشم و قلبم میگه درسته من کاری نکردم خدایا اگه به ظاهر هم من کاری کردم چون تو الهام کردی به من چون تو کمک کردی چه رفتاری داشته باشم و تویی که هر لحظه همراهشی و داری هدایتش میکنی نه من …
2- کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؟
قبل آشنایی با قانون خیلی راحت خداوند به ما یه خانه عالی با شرایط عالی داد در بهترین نقطه شهر بعد من همش فکر کردم من چه کار کردم(باور احساس عدم لیاقت) یا پیش خودم فکر کردم چقدر خوبم که این اتفاق افتاد (غرور)و به سال نکشید نه تنها اون خونه بلکه سه برابر ارزش اون خونه رو هم از دست دادیم… اما باز هم خداوند لطفش رو شامل حال ما کرد و یه خونه ای با شرایط خوبی در بهترین خیابان شهر برامون فراهم کرد خدایا شکرت
3- در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
قبل آشنایی با شما میرفتم کلاس طراحی و طرحها رو دقیق مثل خودش در می آوردم طراحی چهره مدل مینشت طراحیش میکردیم و من چهره اش رو قشنگ شبیه خودش در میاوردم و تحسین میشدم خوب قبلش من کلاسی نرفته بودم و فکر کردم چقدر مـــن عالیم و قشنگ میتونم بکشم نتیجه این شد که مسئله مالی پیش اومد که نتونم ادامه بدم و به استادم گفتم نمیتونم دیگه بیام البته نگفتم چرا ولی خودش اومد گفت لازم نیست الان هزینه اش رو پرداخت کنی بیا من بهت آموزش میدم و هر موقع تونستی پرداختش کن این هم لطف خدا بود ولی من اون موقع فکر کردم نمیتونم به کسی بدهکار باشم و هم خجالت میکشیدم هزینه ندم و برم سر کلاس و نرفتم.
استاد حالا که فکر میکنم میبینم واقعاً آدم در موقعیت سخته که بیشتر حواسش به خداست و از خدا راهنمایی میخواد و این هم دقیقا به خاطر غروره که فراموش میکنه دلیل پیشرفتش رو البته من اون موقع متوجه نبودم دلیل اتفاقات رو و زیاد به نقش خداوند در موفقیت ها و مهارتهام حواسم نبود اما وقتی قانون رو درک کردم ، تمام اتفاقات زندگیم رو چرایشو متوجه شدم و میشم
الان که یکم قوانین رو درک کردم هدایت رو بیشتر از قبل متوجه میشم در تصمیماتم در انجام کارهام و فکر میکنم هر چی هدایت رو و بیشتر درک میکنم بیشتر متوجه میشم همه چی رو خدا داره انجام میده بیشتر تسلیم میشم هر چند نمیتونم کتمان کنم که بعضی مواقع هم فراموش میکنم
موقع بیرون رفتن از خونه شده گفته وسیله ای رو بردارم و بعد متوجه شدم چقدر نیاز بوده یا خودش به من میگه که چکار کنم غذا خوشمزه تر بشه و بدون اینکه بچشم غذا رو بپزم به من میگه برو مهمونی یا نرو شده حتی دعوت شدم و گفتم میام ولی موقع رفتن به من گفته نرو و گوش دادم حتی بهم میگه چرا میگم نرو و همش امید میده و درس میده بهم و منو رشد میده ،یا میگه زنگ بزن یا نزن بارها به من زنگ زدن نشنیدم بعد متوجه شدم که باید برنمیداشتم حتی یه موقع های به خدا میگم باید این زنگ رو بزنم و قبل اینکه بخوام زنگ بزنم طرف خودش زنگ میزنه یا مثلاً میام داخل سایت با نشان هدایت خیلی قشنگ هدایت میشم به همون موضوعی که لازم دارم بعد شده بعضی مواقع در همون صفحه هدایت به یه فایل دیگه هدایت شدم که قشنگ لازم داشتم اون رو هم بشنوم
البته جاهایی هم بوده که هدایت رو گوش نکردم و گفتم خودم میدونم به خاطر نجواها و باورهای محدود کننده و بعد متوجه اشتباهم شدم
حالا میدونم اگه نعمتی نمیاد در زندگیم خودم جلوشو گرفتم باید تسلیم باشم باید صدای قلبم رو گوش کنم باید فقط همراه بشم با این جریان اون خودش منو میبره مگه من چیو میدونم مگه من میتونم که با ذهن خودم میخوام جلو برم ولی خداوند هم مسیر رو میدونه هم توانایی داره هم عالمه هم آگاهه از مسیرم ،پس آگاهانه باید خودم رو بهش بسپارم
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرامتر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پیِ زنجیر
استاد عزیزم بسیار بسیار سپاسگزارم از توضیحات و آگاهی های این جلسه انشاالله با عمل به آگاهی هاش سپاسگزار خواهم بود انشاالله خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم دوستتون دارم انشاالله در پناه رب العالمین شاد سلامت موفق ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید انشاالله.
و خوشحالم از اینکه به ندای قلبم پاسخ میدهم و آگاهی دارم که در برابر او
که سمیع است و بصیر و عالم و قادر
جز به نعماتش و وحدانیتش زبان به سخن نگشایم.
دیروز بخوبی از عهده مدیریت ذهنم برآمدم اگر جمعی بود که شکایت میکردند و جزییاتی را بزرگ جلوه میدادند همراهی و تایید میکردم بعد که تنها میشدم بخودم میگفتم خوب جکار میکردم ؟ دیروز براحتی ترک کردم جمع رو بدون عذاب وجدان و در ذهنم نعمات خداوند را میشمردم و سپاسگزاری میکردم.
و در مورد فردی که هربار میگفتم من دیگر دخالتی نمیکنم و اجازه میدهم زندگیش را خود با انتخاب هایش ببرد ولی هربار دلسوزی و رحم و شفقت مادرانه مانع میشد ولی باز در چند روز گذشته بخوبی از عهده مدیریت احساسم و بعد اعمالم برآمدم و جلوی کارهای بیهوده تکراری گذشته که نه تنها اوضاع رو بهتر نکرده بود بلکه حاصلی به بارآورده که نماد اندیشه های مخرب من بود.
از اینکه قدم در راه تغییر گذاشته ام و بلطف الله و کلامی که به من اموخته
ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین
به حقیقت گناهان را می بینم و اسرافی که در کارها کرده ام با هر سخن و عملی به من نشان داده میشود
این رفتار و این عمل حاصل اسراف در کارهایت بوده بواسطه گناه و ظلمی که در حق خود کرده ای
بارها برگشتی ولی هر بار عهد را شکستی
و خود از این عدم ثبات به تنگ امده ای
و این بار هر لحطه درخواست کردم
مرا ثابت قدم بدار
و بر گروه کافران که مرا هر دم به کمبودها و شرک یادآور میشوند پیروز فرما
دیشب با مرور روزی که گذشت آثار اجابت دعایم را دیدم
در ارامش و اطمینان سخن گفتم و عمل کردم
و سپاسگزار خداوند هستم
که بلطفش هدایت شدم بر این قدرت و دانایی
و تحت کنترلم هستند سخنان و اعمالم
و بلطف هدایتش و تربیت ذهنم هر لحظه در این مسیر بهتر و بهتر میشوم خدایا شکرت
یک ماه اخیر مدت زمان بیشتری رو در این دانشگاه بزرگ میخوانم و می نویسم و سعی میکنم در روز بخاطر بیاورم قدرت و نعمات از کیست و من رزق و روزی ام را مدیون بخشندگی کدام قدرت هستم.
در پناه الله یکتا سلامت شاد ثروتمند و سعادتمند و موفق و پیروز باشیم
صدای باران این نعمت بینظیر پروردگاه همراهم بود در لحظات نگارش.
خدایا هر آنچه دارم و هر خیری که از من به هرکسی میرسد همه از توست.
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بزرگوار و همه همراهان و همسفرهای دستچین شده این مسیر توحیدی و این سایت الهی و معبد همه ما حق پرستان و طالبان سعادت و رستگاری
در ابتدای نوشته ام میخواستم پیشاپیش از نقایص این نوشته عذرخواهی نمایم .
من بیش از 5 بار این فایل الهی و بی نظیر را گوش دادم و اکنون الهامی را دریافت کردم که گفت بنویس! بااینکه من بندرت توفیق کامنت گذاشتن در این سایت را دارم (شاید بخاطر عزت نفس ضعیفم باشد.) ولی اینبار می خواهم بنویسم.
من بیش از 5 سال است که افتخار عضویت در این معبد الهی را دارم ولی بااینکه سعی میکردم هر روز فایلهای رایگان و دوره های استاد عباس منش را گوش کنم و باورهایم را اصلاح کنم ولی موفق نمی شدم تا اینکه از یکسال قبل با توجه بیشتر به پدر و مادر پیرم و خدمت آنها را انجام دادن خدا مرا مشمول دعاهای خیر پدر و مادرم فرمود و اتفاقات خوبی برای من افتاد و تقریبا هر روزه الهامات او را دریافت می کنم و با عمل به آنها زندگی ام راحت تر و احساسم بهتر و از همه مهمتر شکرگزار تر شده ام. برای نمونه 3مورد از اتفاقاتی که برایم افتاده را می نویسم:
1_من تا یکسال قبل بیش از 4 سال بود که در شرایط کاری نامناسب و بسیار پر استرس و با ساعت کاری بسیار زیاد که عملا در روایط خانوادگی ام تاثیری بدی گذاشته بود و از طرف دیگر با همه زمانی که برای کارم میگذاشتم درآمدم کفاف مخارج زندگیم را نمی داد ولی بعد از این اتفاق به من الهام شد که درخواست انتقالی به واحد دیگری بدهم و با اینکه قبلا هم چندبارسعی کرده بودم که منتقل شوم درخواستم تایید نشده بود ولی اینبار انجام شد
هیچ وقت فراموش نمی کنم وقتی برگه انتقالی ام را مدیرم می خواست امضا کند حدود 30 ثانیه مکث کرد مثل اینکه میخواهد در مقابل قدرتی مقاومت کند و من مشیت الهی را در آن لحظه با تمام پوست و گوشت و استخوانم به عینه دیدم و الان با آرامش در محیطی بسیار دوستانه و با درآمدی بهتر مشغول بکار هستم و هر روز خدا راصدها بار شکر می گویم.
2-یکی از همکاران قبلی ام در زمانی که در آن واحد بودم اشتباهی انجام داد و مبلغی اشتباها به حساب یکی از موجران قبلی یکی از شعب ما پرداخت کرد که با همه پیگیریها و تماسها و جلسات حضوری موجر مذکور نه پول را عودت میداذ و نه پاسخ روشنی میداد که این مطلب حدود 17 ماه طول کشید و مدیر ما هم به همکارم تهدید کرده بود که این پول که 20 میلیون تومان بود از حقوقش کسر میگردد که نسبت به حقوق ایشان مبلغ زیادی بود و هر وقت که او را میدیدم ناراحت و نگران بود از قضا زد و واحد من عوض شد و در این واحد ما به شعب ماموریت میرویم یک روز که من تازه از یکی از شعبمان برگشته بودم مدیر جدیدم دستور داد که فردا باید به آن شعبه بروم و من هم ناراحت شدم که ای بابا من از راه نرسیده باید دوباره بروم ولی چاره نبود و باید میرفتم خلاصه رفتم و آنجا در حین انجام کارها یاد این همکارم افتادم و شماره تماس آن موجر را از مدیرشعبه گرفتم ضمنا این را هم بگویم که مدیر شعبه گفت که موجر اغلب خارج از ایران هست و زمانی هم که ایران است حاضر به پاسخگویی نشده و در آخرین جلسه هم کار به درگیری رسیده و جواب تماسهای ما را نمی دهد من هم با موبایلم با ایشان تماس گرفتم و با احترام و زبان ملایم و گفتند وضعیت این همکارمان که این اشتباه را کرده خدا خواست ودل موجر نرم شد و با هماهنگی که انجام شد جلسه ای برگزار شد و تکلیف این مبلغ روشن و صورتجلسه شد و پس از دریافت تاییدیه مدیریت این مسئله به خیر به پایان رسید.
3-مادر زن برادرم طبق تجویز پزشک متخصص قلب و کمیسیون پزشکی که انجام شده بود و در آن بهترین متخصص جراح قلب ایران حضور داشتند اعلام شده بود که ایشان باید عمل قلب باز نمایند این مطلب را هم خاطر نشان کنم که ایشان سنشان زیاد است حدود 70سال دارند و از بیماری دیابت رنج میبردند .
خلاصه ایشان برای عمل قلب در بیمارستان بستری میشوند ولی بعلت عدم ثبات قند خون پس از 2 هفته بستری عمل انجام نشده بود.
یک روز در تماسی که با برادرم داشتم این مطلب را به من گفتند و نگرانی که در خانواده ایشان بخاطر این عمل و خطرات آن با آن درگیر هستند و آرامش از این خانواده گرفته شده به من اعلام کرد.
بعد از پایان تماس ناگهان یاد باجناقم افتادم که ایشان هم درگیر همین موقعیت بودند و با مراجعه به پزشکی که با تجهیزات و شیوه جدیدی که داشته مشکل ایشان را بر طرف کرده پس فورا با برادرم تماس گرفتم و آدرس و شماره تماس آن پزشک را دادم و با مراجعه آنها به آن پزشک مشکل آنها هم بر طرف گردید.
بعنوان کلام آخر بعنوان برادری کوچک از همه شما عزیزان می خواهم که کلام خداوند را در زندگی خود اجرا کنید و نتیجه آن را ببینید.
چند وقته که مدام زندگیم سر دوراهیه که باید انتخاب کنم اینور یا اینور یا اصلا گزینه ای ندارم و نمی دونم باید چکار کنم این شرایط عجیب استرس داره چون باید راجب مسائل اساسی تصمیمی بگیری بالاخره اینقدر تو کتاب ها دنبال تکنیکی روشی میگشتم راه حلی پیدا نمکردم یه چیزی تو دلم میگفت فایل های رایگان عباس منش برو سمت اونا جواب این استرس ونگرانی هات اینه توحید برو سمت فایل های توحیدی اما گوش نمکردم میدونستم اینا خوبه اما نمی اومدم سمتش به چشم یه وادگشت حال خوب کن میدیدم و بیشتر دنبال راه حل بودم تا اینکه بعد این همه مدت یک تایمی تو ماشین صبح ها بیکارم تصمیم گرفتم فایل گوش بدم و از فایل های اجرای توحید در عمل شروع کردم خدا شاهدی انگار که یک لامپ درون من روشن یک لامپ پر نور توی وجودم که تاریک محض بود پراز شک تردید ترس اضطراب بدو بدو دو راهی پر از سیاهی روشن شد و چقدر احساس خوبی دارم با گوش دادن این فتیل چقدر آرامش گرقتم انگار اچن تیکه پازل که ماه ها گم شده بود رو پیدا کردم همه چی کامل بودا ولی توحید توحید واقعاً جای خالیش توی زندگیم احساس میشد و چقدر می تونم بگم حالم بی نظیره یاد اون روزایی افتادم که چقدر راحت درخواستی میکردم از خدا و در ساده ترین بهترین حالتش بدون هیچ جنگی و بحثی خود به خود قدم هارو برمیداشتم انجام میشد و چقدر حس خوبی داشت این قدم برداشتنه و این بازی ایمان با خدا _حس میکنم زندگی : یعنی بازی ایمان یعنی بپری تو خطر و منتظر باشی خدا بکشنت بالا اگر بخام بهترین روزهای عمرم بگم چه روزهای بوده دقیقا روزهایی میگم که بازی ایمان داشتم با خدا اونا بهترین لحظات زندگی من بودن اونقدر احساسم عالیه که هیچ چیز تو دنیا حتی پول بعیددمیدونم بتونه اینقدر این حس خوب رو بده و یجورایی یه چشم یک تفریح بهش نگاه میکردم مثلاً یه ترس شناسایی میرکدم میپریدمتوش منتظر میموندم. خدا بیاد بکشه منو بیرون دل هارو نرم کنه آدما رو بفرسته زبون یکی رو حتی ببنده اون پول رو بفرسته اونم به یکدلایل خنده داری میفرستاد که من تا این سنم ندیده بودم کسی ببخواد به یکدلیل الکی بهم پول بوده چقدر این بازی ایمان باحاله برای من با گوش دادن این فایل یادم اومد اون روزها خدایا من هدایت کن منوحمایت کن بازم این بازی ایمان باتو انجام بدم خیلی دوستت دارم خودتم میدونی چقدر زیاد اما گاهی ذهنم از ریسمان ذهنم از دستم در میره و اونقدر به حاشیه میره که دیگه کلا فراموشت میکنم اما باز یه تضادی منو برمیگردونه. کمکم کن که کمتر این اتفاق بیفته کمکم کن کم کوتاه تر باشه مدتش
سلام استاد عزیز امیدوارم که هرجا هستید سالم سلامت باشید
درمورد فایل توحیدی که الان داشتم نگاه میکردم هنوز نیم ساعت نشده بود که قبل که بیام این فایل رو نکاه کنم داشتم کاری میکردم که تقریبا سه ساعتی بود درگیرش بودم و انجامش میدادم و مدام توفکرم بود و تو ذهنم داشتم تحلیلش میکردم به فایل توحیدی که رسیدم داشتم گوشش میدادم دقیقا به موضوعی که داشتم فکر میکردم تحلیلش میکردم اشاره کردید واقعا نمی دونم چی بگم فقط شاکر خداوندم که روز به روز داره الهامات رو بهم میگه دقیق و بی نقص واقعا ممنونم از شما استاد که انقد فوقالعاده اید موضوعی رو گفتید کاری رو که دارم انجام میدم حواسم باشه هرچی که دارم از خداس و خیلی خیلی خوشحالم دارم تو مسیر درست قدم بر میدارم
دوستون دارم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت که همیشه در همه حال هوامو داری
الهی به امید تو…
سلام استاد نازنینم و سلام به تمام اعضای خونواده صمیمی عباسمنش، امیدوارم حالتون خوب و لبتون خندون باشه، سپاس گذار خداوندم که دوباره این فرصت رو بهم داد تا بتونم یه کامنت دیگه توی این سایت روحانی بنویسم،
خیلی لذت بردم استاد عزیزم از این فایل دقیقا انگار خدا داره منو راهنمایی میکنه به سمت بهبود، داره بهم میگه علیرضا تو این اشکال رو داری تو رابطه با من مثل دوتا دوست صمیمی و اگه این قسمت درست کنی خیلی بازخورد بهتری رو تجربه میکنی،
من سالهاست که دارم روی این موضع کار میکنم ولی هنوز نتونستم توش ماهر بشم، اوایل سال جاری یه تایمی رو خیلی خوب رفتم جلو و سعی میکردم نشونه هارو ببینم و بهشون عمل کنم خیلی احساس خوبی داشت و انگار همچی روی قلتک بود و چرخ زندگیم روغن کاری شده بود ولی از یه جایی دیگه نکردم اون کارو و روی خدا حساب نکردم و با کله خودم میرفتم جلو، احساس آرامشم کم شده بود و ذهن دیگر موضوعات روز مره شده بود، سعی میکردم تا خودم رو بکشم بیرون از هجوم اون همه نجوا و تا حدودی موفق هم بودم ولی خیلی انرژی میزاشتم و این طبیعی نبود برام، تا اینکه شما این فایل گذاشتید و انگار خدا داشت صحبت میکرد و در من جاری میشد،
الان که شما از این زاویه گفتید دیدم که من چقدر دچار این موضع بودم و فکر میکردم که باید خودم راهکار برای این مسائل پیدا کنم، خودم باید تشخیص بدم که و کجا واکنش نشون بدم و این من هستم که باید بر همه چیز ناظر باشم حواسم به باشه که…
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی… واقعا استاد چقدر این موضع رو میشه اینجا درک که منظور خدا از اون حجاب چیه،
یا اونجایی که میگه آنها کوران و کران و گنگها هستند،
وقتی دچار منیت میشم این جوری میشه که فکر کنم خودم ته بچه زرنگام و این منم که دارم همچی رو مدیریت میکنم،
خدایا گناهانی که باعث غرور و منیت در من میشه رو از من بشور، الهی آمین…
من از بچگی این ویژگی رو داشتم و این پاشنه آشیل من هست که خودم رو مسئول میدونم توی بیشتر موارد حتی جاهایی که به من ربطی نداره،
یادمه وقتی بچه بودم خیلی علاقه داشتم جوجه رنگی بخرم و اون بزرگش کنم ولی هیچ موقع این اتفاق نیفتاد و هیچ جوجه ای رو بزرگ نتونستم بکنم، یادمه یکی با یکی از دوستام هم زمان جوجه خریدیم و مال اون رشد کرد و بزرگ شد ولی جوجه من رشد نمیکرد و همینجور کوچیک مونده بود با اینکه من خیلی بیشتر مراقب جوجه ام بودم به اصلاح غذاهای مفید تری رو بهش میدادم، خونه مناسبی داشت و همجوره اوکی بود، هیچ موقع اون موضوع یادم نمیره الان که بهش فکر میکنم میبینم که چقدر من فکر میکردم که خدام و من دارم اون جوجه رو بزرگ میکنم…
فرعون درون من حکم فرما بود، در مورد بچه های خودمم همینجوری هستم و فرزندانی ظریف دارم و نسبت به هم سن و سالهاشون جسته کوچیکتری دارن، کودکی خود من هم به همین شکل بود و تا سن 14،15 سالگی جسته کوچکی داشتم و به یک باره به قول معروف استخون ترکوندم،
چند وقتی هست که در مورد بچه ها دارم روی خودم کار میکنم که بزارم روی پای خودشون بایستن و خودم رو مسئول اونا ندونم اوضاع یکم بهتر شده نسبت به قبل ولی در مورد خودم این طور عمل نکردم و ذهنم از این موضوع که من خودم رو مسئول تمام اتفاقات و شرایط زندگیم میدونم داشت استفاده میکرد تا توی این موضع بتونه منو از مسیر درست خارج کنه، واقعا اگر حواسمون به شیطان نباشه میتونه از راهایی که فکرشم نمیکنیم وارد بشه و مارو منحرف کنه،
اول سال دوتا جوجه خونگی گرفتم و به یاد اون روزا و آرزوی دیرینه ام گفتم بزار یبار دیگه امتحان کنم، الان اون جوجه ها تبدیل به مرغایی شدن که دارن روزی یک تخم میکنن و ما تقریبا توی تخم مرغ خودکفا شدیم به لطف خدای مهربان،
اما در مورد این جوجه ها دیگه مثل بچگیم عمل نکردم، رفتم دان مخصوص خودشون رو براشون گرفتم و گذاشتم روی پای خودشون بایستن و سپردمشون به همون خدایی که ازش درخواستشون کردم، نحوه خرید این جوجه هام هدایتی بود که خداوند خیلی جادویی سر راهم گذاشتشون،
توی شغلم و موتور سواریم که انجام میدم من خیلی تسلیم خداوندم و در اکثر موارد کارها به بهترین شکل پیش میره، همه چی خیلی جادویی جور میشه و هدایت میشم به بهترین مسیرها ولی وقتی که دچار غرور میشم به چشم خودم میبینم که همچی چپه میشه مخصوصا وقتی که دارم سعی میکنم به کسی چیزیو ثابت کنم و بگم نه شما اشتباه میکنید اینطوری که من میگم یا فکر میکنم درسته…
امیدوارم خداوند یاریم کنه تا بتونم دچار این عادت نشم و در مقابلش سر تعظیم به فرود بیارم، امیدوارم بتونم درست بشنوم و اطاعت کنم…
استاد عزیزم بازم ازتون سپاس گذارم بابت تمام این لطفی که به ما دارین، امیدوارم هرکجا که هستین در نهایت آرامش باشید با مریم جان…
بهترین هارو برای همگی تون از خداوند یکتا آرزو میکنم و عاشقتونم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عزیز ، ممنو از این همه لطف و مهربونیتون
ممنون از خداوند که شما رو آفرید ،خدارا هزاران مرتبه شکر
کجا خدا درها رو واسم باز کرد اگه بخوام راست و دقیق بگم همیشه …
هرلحظه داره واسم در باز میکنه و میگه بیا اینم راه درست و صحیح .
ولی دقیقا الان بخوام بگم نشستم جایی که همیشه و الان چندین ساله که ارزوشو دارم توی این مکان کار کنم ،
نشستم توی بهترین کافی شاپ شهرم و دارم واستون تایپ میکنم ، این چند وقته تمام تلاشمو کردم و تمام وقتمو سعی کردم بذارم روی خودم و روی خودم کار کنم و همش تلاش کردم وقت تلف نکنم ،
سعی کردم قوی باشم و هرموقع حالم داشت به هم میریخت سریعا یکی از فایل های استاد و صحبت های استاد و توی ذهنم مرور میکردم و تکرار ،
و این شد نتیجه خدا جانم گفت بیا عزیزم این در واست باز کردم برو ،یاد یگیر برو اتجام بده برو بهترین جا ببینم چیکار میکنی منم اومدم و دارم یاد میگیرم و سعی میکنم فقط مثبت باشم خدایا شکرت
سلام ای جانه جانه جانه جان اینقدر. این فایل برای من تکون دهنده بود که های های گریه کردم ، فکر میکردم خیلی مراقبم فکر میکردم خیلی حواسم هست ، فکر میکردم خیلی شاکرم اما یهو متوجه شدم که شرک خفی داشتم ازش اطلاع نداشتم ، وحشت کردم ازش و چقدر به موقع بود از یه طرف از این شرک خفی ترسیدم از یه طرف چنان منقلب شدم که خدا من رو هر روز به راه صحیح هدایت میکنه نمیزاره در
ناآگاهی بمونم و این قلبم رو تکون داد چقدر حواسش هست چقدر ما مورد مرحمت و لطفش هستیم و بعد یادمون میره خدایا بابت هدایتت سپاسگزارم استاد جان برای وجود پر از نور و برکتت سپاسگزارم و برای همه این آگاهی ها سپاسگزارم
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و دوستان همفرکانسیم
خدای من باورم نمیشه که چقدر به موقع من به شنیدن این فایل هدایت شدم.چقدر این روزها به خودم افتخار می کردم که یه سری کارهای سخت و نشدنی رو که حتی آقایون به راحتی نمیتونن از پسش بر بیان من که مادر خانواده ام و حمایت همسرم رو هم ندارم به تنهایی انجامش دادم.و به قول استاد اعتبارش رو به خودم می دادم. و بدم نمی یومد که جلو این و اون بازگو کنم و تحسین اونارو برای خودم بخرم.من طی دو سال پیش خونه م رو کامل بازسازی کردم.پسر بزرگم رو داماد کردم و همین اخیرا برا پسر دومییم ماشین خریدم و پس انداز نسبتا خوبی هم دارم همه اینا رو که مرور می کردم سرتا پا غرور میشدم و فکر میکردم از توانمندی خودمه خدا روشکر که این تلنگر به موقع به من خورد و متوجه شدم که اگر خدا نمیخواست و کمکم نمی کرد هیچکدوم ازین اتفاقها نمی افتاد.متشکرم خدای مهربانم بابت این آگاهی ها
سلام و عرض عشق به عزیزان
استاد جان از روزی که این فایل رو گذاشتید من هروز چندبار بهش گوش دادم و فقط لذت بردم و آرامش گرفتم. از همون روز اول اینقدر اتفاقات خوب جدید برام افتاده که اصلا باورم نمیشه. هر اتفاق خوبی که پیش میاد، بازم گوش میدم که یادم نره اینا از طرف خداست ها کار خودت نیست به خودت مغرور نشی!
استاد اون تمثیلی که از خدا گفتید توی ذهنتون دارید خیییییلی خیلی برای من قدرت و عظمت خدا رو بهتر جا انداخت. خیلی به دلم نشست و هر دفعه با خودم مرورش میکنم که یادت نره خدا از همه چی بزرگتره از همه چی، خدا همه کار رو میتونه انجام بده همه کاری.
اتفاقاتی برام افتاده که شاید روزی آرزوم بود. خواستم بگم که اتفاقات کوچیکی هستن ولی خیلی خوبن، اما نمیشه بگم کوچیک! اینا قبلا برای من رخ نمی داد. دقیقا مفهوم آسان شدن برای آسانی هارو بهم میرسونه. اتفاقا باید همین هارو بزرگ ببینم و همش بگم دیدی شد زهره دیدی شد! اینطوری تکاملمو دارم طی می کنم. خدایا شکرت. دلم میخواد این فایل توحید عملی 10 هر ثانیه توی گوشم تکرار بشه. مدام جلوی چشمم باشه. تا هیچوقت فراموش نکنم. تا توی ذهنم حک بشه. این صحبت ها فوق العاده است. باید هزار بار دیگه بهش گوش بدم. استاد واقعا ازتون سپاسگزارم و خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم. خداوندا خودت کمکم کن موحد باشم کمکم کن هروز درکم از توحید بالاتر بره. خدایا شکرت
به نام رب العالمین
سلام استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم انشاالله هر کجا هستید حال دلتون خوب باشه انشاالله
خدا رو شاکرم که توفیق گوش دادن به این آگاهی ها رو به من عطا فرمود انشاالله با عمل بهش سپاسگزار خواهم بود انشاالله خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
توحید عملی قسمت 10
خداوند خیره مطلقه هر خیری به ما میرسه به واسطه رحمت و هدایت پروردگاره و هر شری به ما میرسه از عملکرد خودمونه به اندازه ای که در برابر خداوند متواضع هستیم به اندازه ای که تسلیم هستیم به همون اندازه خدا کارها رو برامون انجام میده ایده ها رو میاره الهامات رو میشنویم و به همون اندازه خوشبختی، سلامتی و ثروت رو تجربه میکنیم هر چقدر در مقابل خداوند متواضع تر باشیم کارها رو در مقیاس بزرگتر برامون انجام میدهد
سعی کنیم تسلیم باشیم و در مسیر درست حرکت کنیم ایمان داشته باشیم هر نعمتی رو خدا به موقع در زمان درست مکان درست موقعی که ما آماده باشیم به ما عطا میکنه و اگه به خواسته ای نرسیدیم از بی ایمانی ماست چون رحمت خداوند همواره هست و همیشگیه و جریان داره ،این ما هستیم که با باورهایی که داریم انتخاب میکنیم در مسیر درست و رو به منبع حرکت کنیم(با داشتن باورهای توحیدی) یا بهش پشت کنیم و ازش دور بشیم(با داشتن باورهای محدود کننده و شرک آمیز)…
همه تواناییها، مهارتها، داشته های ما از کوچک و بزرگ از آن خداست چون خود ما از آن خداییم نمیتونیم خودمون رو جدای خدا بدونیم که بعد بگیم من این کار رو کردم یا این مال منه یا این کار منه
اعتبار تمام پیشرفتهای ما از آن خداست چون خدا همه کار ها رو میکنه همه موضوعات رو با هم به شکلی عالی راحت و ساده چفت میکنه که نتیجه درست بشه و هیچ نیروی دیگری در جهان این قدرت رو نداره
وظیفه ما حرکت در مسیر درسته بقیه کارها توسط خدا خود به خود انجام میشه. کی؟ وقتی که ما تسلیم بشیم وقتی در مسیر درست حرکت کنیم و هدایت رو عمل کنیم وقتی نخوایم با اطلاعات قبلیِ ذهنمون که محدوده که شرک آلوده حرکت کنیم
اگه باور درست داشته باشیم خداوند رو تنها منبع قدرت بدونیم و قانونش رو درک کنیم به همون اندازه یاد میگیریم تسلیم بودن رو و تواضع رو در برابرش به همون اندازه آگاهی ها رو میشنویم و عمل میکنیم
همین تواضع داشتن در برابر خداوند هم رحمت بزرگی از طرف خداونده برا بندگان خاصش انشاالله بتونیم هر بار خاشعتر بشیم تسلیمتر بشیم انشاالله
1- کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؟؟
وقتی با شما آشنا شدم خیلی دوست داشتم دوره ها رو خودم بخرم و توانش رو نداشتم و از خود خدا خواستم که برام تهیه اش کن من نمیتونم و درها باز شد و خدا خیلی راحت برام خریدش
چند سال پیش که گواهی نامه ام رو میخواستم بگیرم روز امتحان بچه ها از سختگیری سرهنگ حرف میزدن ولی من میگفتم مگه دست سرهنگه دست خداست با خودم میگفتم اتفاقا قلب من میگه سرهنگ خیلی آدم خوبیه ،میدیدم بعضیا التماس دعا داشتن از بقیه یا زنگ میزدن به مامانشون و من با خودم میگفتم خدایا دل من میگه تو همه چی هستی فقط باید از تو بخوام من نمی دونم چطوری ولی میدونم میتونی برام انجامش بدی کمکم کن آرامم کن میخوام راحت بشه برام و قبول بشم و شرایط به گونه ای عالی پیش رفت که من خیلی راحت قبول شدم که اگه همه جهان هم جمع میشدن نمیتونستن آنقدر قشنگ همه چی رو کنار هم بچینند برخورد سرهنگ خیلی عالی بود حتی قبل حرکت تلفنش زنگ خورد 5 دقیقه باهاش صحبت کرد همه چی به گونه ای پیش رفت که من آرام بشم و در یه جو دوستانه امتحان بدهم و راحت قبول بشم هر بار اون روز یادم میاد صدای بلندی میشنوم که میگه تو کاری نکردی خدا انجامش داد
دخترم بسیار عالی هست همیشه هر کجا بوده همه مدرسه معلمان باشگاه بچه ها دوستش دارن و تحسینش میکنن هم مهارتی هم شخصیتی که چقدر فهیم و عالیه قبل اینکه با خودم بگم دختـر مــنه من درست تربیتش کردم خدا محکم میگه نه از منه از خداست این هدیه منه از منه فکر نکن تو کاری کردی خدا همه کارها رو انجام داد و من ساکت میشم و قلبم میگه درسته من کاری نکردم خدایا اگه به ظاهر هم من کاری کردم چون تو الهام کردی به من چون تو کمک کردی چه رفتاری داشته باشم و تویی که هر لحظه همراهشی و داری هدایتش میکنی نه من …
2- کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؟
قبل آشنایی با قانون خیلی راحت خداوند به ما یه خانه عالی با شرایط عالی داد در بهترین نقطه شهر بعد من همش فکر کردم من چه کار کردم(باور احساس عدم لیاقت) یا پیش خودم فکر کردم چقدر خوبم که این اتفاق افتاد (غرور)و به سال نکشید نه تنها اون خونه بلکه سه برابر ارزش اون خونه رو هم از دست دادیم… اما باز هم خداوند لطفش رو شامل حال ما کرد و یه خونه ای با شرایط خوبی در بهترین خیابان شهر برامون فراهم کرد خدایا شکرت
3- در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
قبل آشنایی با شما میرفتم کلاس طراحی و طرحها رو دقیق مثل خودش در می آوردم طراحی چهره مدل مینشت طراحیش میکردیم و من چهره اش رو قشنگ شبیه خودش در میاوردم و تحسین میشدم خوب قبلش من کلاسی نرفته بودم و فکر کردم چقدر مـــن عالیم و قشنگ میتونم بکشم نتیجه این شد که مسئله مالی پیش اومد که نتونم ادامه بدم و به استادم گفتم نمیتونم دیگه بیام البته نگفتم چرا ولی خودش اومد گفت لازم نیست الان هزینه اش رو پرداخت کنی بیا من بهت آموزش میدم و هر موقع تونستی پرداختش کن این هم لطف خدا بود ولی من اون موقع فکر کردم نمیتونم به کسی بدهکار باشم و هم خجالت میکشیدم هزینه ندم و برم سر کلاس و نرفتم.
استاد حالا که فکر میکنم میبینم واقعاً آدم در موقعیت سخته که بیشتر حواسش به خداست و از خدا راهنمایی میخواد و این هم دقیقا به خاطر غروره که فراموش میکنه دلیل پیشرفتش رو البته من اون موقع متوجه نبودم دلیل اتفاقات رو و زیاد به نقش خداوند در موفقیت ها و مهارتهام حواسم نبود اما وقتی قانون رو درک کردم ، تمام اتفاقات زندگیم رو چرایشو متوجه شدم و میشم
الان که یکم قوانین رو درک کردم هدایت رو بیشتر از قبل متوجه میشم در تصمیماتم در انجام کارهام و فکر میکنم هر چی هدایت رو و بیشتر درک میکنم بیشتر متوجه میشم همه چی رو خدا داره انجام میده بیشتر تسلیم میشم هر چند نمیتونم کتمان کنم که بعضی مواقع هم فراموش میکنم
موقع بیرون رفتن از خونه شده گفته وسیله ای رو بردارم و بعد متوجه شدم چقدر نیاز بوده یا خودش به من میگه که چکار کنم غذا خوشمزه تر بشه و بدون اینکه بچشم غذا رو بپزم به من میگه برو مهمونی یا نرو شده حتی دعوت شدم و گفتم میام ولی موقع رفتن به من گفته نرو و گوش دادم حتی بهم میگه چرا میگم نرو و همش امید میده و درس میده بهم و منو رشد میده ،یا میگه زنگ بزن یا نزن بارها به من زنگ زدن نشنیدم بعد متوجه شدم که باید برنمیداشتم حتی یه موقع های به خدا میگم باید این زنگ رو بزنم و قبل اینکه بخوام زنگ بزنم طرف خودش زنگ میزنه یا مثلاً میام داخل سایت با نشان هدایت خیلی قشنگ هدایت میشم به همون موضوعی که لازم دارم بعد شده بعضی مواقع در همون صفحه هدایت به یه فایل دیگه هدایت شدم که قشنگ لازم داشتم اون رو هم بشنوم
البته جاهایی هم بوده که هدایت رو گوش نکردم و گفتم خودم میدونم به خاطر نجواها و باورهای محدود کننده و بعد متوجه اشتباهم شدم
حالا میدونم اگه نعمتی نمیاد در زندگیم خودم جلوشو گرفتم باید تسلیم باشم باید صدای قلبم رو گوش کنم باید فقط همراه بشم با این جریان اون خودش منو میبره مگه من چیو میدونم مگه من میتونم که با ذهن خودم میخوام جلو برم ولی خداوند هم مسیر رو میدونه هم توانایی داره هم عالمه هم آگاهه از مسیرم ،پس آگاهانه باید خودم رو بهش بسپارم
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرامتر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پیِ زنجیر
استاد عزیزم بسیار بسیار سپاسگزارم از توضیحات و آگاهی های این جلسه انشاالله با عمل به آگاهی هاش سپاسگزار خواهم بود انشاالله خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم دوستتون دارم انشاالله در پناه رب العالمین شاد سلامت موفق ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید انشاالله.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سپاسگزار خداوند هستم و همه هدایت هایش
سپاس از شما و همه خانواده بزرگ همراه و صمیمی
و خوشحالم از اینکه به ندای قلبم پاسخ میدهم و آگاهی دارم که در برابر او
که سمیع است و بصیر و عالم و قادر
جز به نعماتش و وحدانیتش زبان به سخن نگشایم.
دیروز بخوبی از عهده مدیریت ذهنم برآمدم اگر جمعی بود که شکایت میکردند و جزییاتی را بزرگ جلوه میدادند همراهی و تایید میکردم بعد که تنها میشدم بخودم میگفتم خوب جکار میکردم ؟ دیروز براحتی ترک کردم جمع رو بدون عذاب وجدان و در ذهنم نعمات خداوند را میشمردم و سپاسگزاری میکردم.
و در مورد فردی که هربار میگفتم من دیگر دخالتی نمیکنم و اجازه میدهم زندگیش را خود با انتخاب هایش ببرد ولی هربار دلسوزی و رحم و شفقت مادرانه مانع میشد ولی باز در چند روز گذشته بخوبی از عهده مدیریت احساسم و بعد اعمالم برآمدم و جلوی کارهای بیهوده تکراری گذشته که نه تنها اوضاع رو بهتر نکرده بود بلکه حاصلی به بارآورده که نماد اندیشه های مخرب من بود.
از اینکه قدم در راه تغییر گذاشته ام و بلطف الله و کلامی که به من اموخته
ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین
به حقیقت گناهان را می بینم و اسرافی که در کارها کرده ام با هر سخن و عملی به من نشان داده میشود
این رفتار و این عمل حاصل اسراف در کارهایت بوده بواسطه گناه و ظلمی که در حق خود کرده ای
بارها برگشتی ولی هر بار عهد را شکستی
و خود از این عدم ثبات به تنگ امده ای
و این بار هر لحطه درخواست کردم
مرا ثابت قدم بدار
و بر گروه کافران که مرا هر دم به کمبودها و شرک یادآور میشوند پیروز فرما
دیشب با مرور روزی که گذشت آثار اجابت دعایم را دیدم
در ارامش و اطمینان سخن گفتم و عمل کردم
و سپاسگزار خداوند هستم
که بلطفش هدایت شدم بر این قدرت و دانایی
و تحت کنترلم هستند سخنان و اعمالم
و بلطف هدایتش و تربیت ذهنم هر لحظه در این مسیر بهتر و بهتر میشوم خدایا شکرت
یک ماه اخیر مدت زمان بیشتری رو در این دانشگاه بزرگ میخوانم و می نویسم و سعی میکنم در روز بخاطر بیاورم قدرت و نعمات از کیست و من رزق و روزی ام را مدیون بخشندگی کدام قدرت هستم.
در پناه الله یکتا سلامت شاد ثروتمند و سعادتمند و موفق و پیروز باشیم
صدای باران این نعمت بینظیر پروردگاه همراهم بود در لحظات نگارش.
خدایا شکرت
بسم الله الرحمن الرحیم
وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا -سوره اسرا آیه 23
ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺟﺰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﭙﺮﺳﺘﻴﺪ ﻭ ﺗﺎ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﻴﺪ ﺑﻲﻭﺍﺳﻄﻪ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺑﻲ ﻛﻨﻴﺪ. ﺍﮔﺮ ﻳﻜﻲﺷﺎﻥ ﻳﺎ ﻫﺮ ﺩﻭﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺳﻦ ﭘﻴﺮی ﺑﺮﺳﻨﺪ، ﻛﻪ ﻣﻌﻤﻮﻟﺎً ﻫﻢ ﻣﻲﺭﺳﻨﺪ،* ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺣﺘﻲ ﻳﮏ «ﺍَﻩ» ﻧﮕﻮ، ﺻﺪﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﻳﺸﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻜﻦ، ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﻠﺎﻳﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻦ، (٢٣)
بنام خداوند روزی ده رهنما
خدایا هر آنچه دارم و هر خیری که از من به هرکسی میرسد همه از توست.
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بزرگوار و همه همراهان و همسفرهای دستچین شده این مسیر توحیدی و این سایت الهی و معبد همه ما حق پرستان و طالبان سعادت و رستگاری
در ابتدای نوشته ام میخواستم پیشاپیش از نقایص این نوشته عذرخواهی نمایم .
من بیش از 5 بار این فایل الهی و بی نظیر را گوش دادم و اکنون الهامی را دریافت کردم که گفت بنویس! بااینکه من بندرت توفیق کامنت گذاشتن در این سایت را دارم (شاید بخاطر عزت نفس ضعیفم باشد.) ولی اینبار می خواهم بنویسم.
من بیش از 5 سال است که افتخار عضویت در این معبد الهی را دارم ولی بااینکه سعی میکردم هر روز فایلهای رایگان و دوره های استاد عباس منش را گوش کنم و باورهایم را اصلاح کنم ولی موفق نمی شدم تا اینکه از یکسال قبل با توجه بیشتر به پدر و مادر پیرم و خدمت آنها را انجام دادن خدا مرا مشمول دعاهای خیر پدر و مادرم فرمود و اتفاقات خوبی برای من افتاد و تقریبا هر روزه الهامات او را دریافت می کنم و با عمل به آنها زندگی ام راحت تر و احساسم بهتر و از همه مهمتر شکرگزار تر شده ام. برای نمونه 3مورد از اتفاقاتی که برایم افتاده را می نویسم:
1_من تا یکسال قبل بیش از 4 سال بود که در شرایط کاری نامناسب و بسیار پر استرس و با ساعت کاری بسیار زیاد که عملا در روایط خانوادگی ام تاثیری بدی گذاشته بود و از طرف دیگر با همه زمانی که برای کارم میگذاشتم درآمدم کفاف مخارج زندگیم را نمی داد ولی بعد از این اتفاق به من الهام شد که درخواست انتقالی به واحد دیگری بدهم و با اینکه قبلا هم چندبارسعی کرده بودم که منتقل شوم درخواستم تایید نشده بود ولی اینبار انجام شد
هیچ وقت فراموش نمی کنم وقتی برگه انتقالی ام را مدیرم می خواست امضا کند حدود 30 ثانیه مکث کرد مثل اینکه میخواهد در مقابل قدرتی مقاومت کند و من مشیت الهی را در آن لحظه با تمام پوست و گوشت و استخوانم به عینه دیدم و الان با آرامش در محیطی بسیار دوستانه و با درآمدی بهتر مشغول بکار هستم و هر روز خدا راصدها بار شکر می گویم.
2-یکی از همکاران قبلی ام در زمانی که در آن واحد بودم اشتباهی انجام داد و مبلغی اشتباها به حساب یکی از موجران قبلی یکی از شعب ما پرداخت کرد که با همه پیگیریها و تماسها و جلسات حضوری موجر مذکور نه پول را عودت میداذ و نه پاسخ روشنی میداد که این مطلب حدود 17 ماه طول کشید و مدیر ما هم به همکارم تهدید کرده بود که این پول که 20 میلیون تومان بود از حقوقش کسر میگردد که نسبت به حقوق ایشان مبلغ زیادی بود و هر وقت که او را میدیدم ناراحت و نگران بود از قضا زد و واحد من عوض شد و در این واحد ما به شعب ماموریت میرویم یک روز که من تازه از یکی از شعبمان برگشته بودم مدیر جدیدم دستور داد که فردا باید به آن شعبه بروم و من هم ناراحت شدم که ای بابا من از راه نرسیده باید دوباره بروم ولی چاره نبود و باید میرفتم خلاصه رفتم و آنجا در حین انجام کارها یاد این همکارم افتادم و شماره تماس آن موجر را از مدیرشعبه گرفتم ضمنا این را هم بگویم که مدیر شعبه گفت که موجر اغلب خارج از ایران هست و زمانی هم که ایران است حاضر به پاسخگویی نشده و در آخرین جلسه هم کار به درگیری رسیده و جواب تماسهای ما را نمی دهد من هم با موبایلم با ایشان تماس گرفتم و با احترام و زبان ملایم و گفتند وضعیت این همکارمان که این اشتباه را کرده خدا خواست ودل موجر نرم شد و با هماهنگی که انجام شد جلسه ای برگزار شد و تکلیف این مبلغ روشن و صورتجلسه شد و پس از دریافت تاییدیه مدیریت این مسئله به خیر به پایان رسید.
3-مادر زن برادرم طبق تجویز پزشک متخصص قلب و کمیسیون پزشکی که انجام شده بود و در آن بهترین متخصص جراح قلب ایران حضور داشتند اعلام شده بود که ایشان باید عمل قلب باز نمایند این مطلب را هم خاطر نشان کنم که ایشان سنشان زیاد است حدود 70سال دارند و از بیماری دیابت رنج میبردند .
خلاصه ایشان برای عمل قلب در بیمارستان بستری میشوند ولی بعلت عدم ثبات قند خون پس از 2 هفته بستری عمل انجام نشده بود.
یک روز در تماسی که با برادرم داشتم این مطلب را به من گفتند و نگرانی که در خانواده ایشان بخاطر این عمل و خطرات آن با آن درگیر هستند و آرامش از این خانواده گرفته شده به من اعلام کرد.
بعد از پایان تماس ناگهان یاد باجناقم افتادم که ایشان هم درگیر همین موقعیت بودند و با مراجعه به پزشکی که با تجهیزات و شیوه جدیدی که داشته مشکل ایشان را بر طرف کرده پس فورا با برادرم تماس گرفتم و آدرس و شماره تماس آن پزشک را دادم و با مراجعه آنها به آن پزشک مشکل آنها هم بر طرف گردید.
بعنوان کلام آخر بعنوان برادری کوچک از همه شما عزیزان می خواهم که کلام خداوند را در زندگی خود اجرا کنید و نتیجه آن را ببینید.
در پناه حق
به نام خدا
چند وقته که مدام زندگیم سر دوراهیه که باید انتخاب کنم اینور یا اینور یا اصلا گزینه ای ندارم و نمی دونم باید چکار کنم این شرایط عجیب استرس داره چون باید راجب مسائل اساسی تصمیمی بگیری بالاخره اینقدر تو کتاب ها دنبال تکنیکی روشی میگشتم راه حلی پیدا نمکردم یه چیزی تو دلم میگفت فایل های رایگان عباس منش برو سمت اونا جواب این استرس ونگرانی هات اینه توحید برو سمت فایل های توحیدی اما گوش نمکردم میدونستم اینا خوبه اما نمی اومدم سمتش به چشم یه وادگشت حال خوب کن میدیدم و بیشتر دنبال راه حل بودم تا اینکه بعد این همه مدت یک تایمی تو ماشین صبح ها بیکارم تصمیم گرفتم فایل گوش بدم و از فایل های اجرای توحید در عمل شروع کردم خدا شاهدی انگار که یک لامپ درون من روشن یک لامپ پر نور توی وجودم که تاریک محض بود پراز شک تردید ترس اضطراب بدو بدو دو راهی پر از سیاهی روشن شد و چقدر احساس خوبی دارم با گوش دادن این فتیل چقدر آرامش گرقتم انگار اچن تیکه پازل که ماه ها گم شده بود رو پیدا کردم همه چی کامل بودا ولی توحید توحید واقعاً جای خالیش توی زندگیم احساس میشد و چقدر می تونم بگم حالم بی نظیره یاد اون روزایی افتادم که چقدر راحت درخواستی میکردم از خدا و در ساده ترین بهترین حالتش بدون هیچ جنگی و بحثی خود به خود قدم هارو برمیداشتم انجام میشد و چقدر حس خوبی داشت این قدم برداشتنه و این بازی ایمان با خدا _حس میکنم زندگی : یعنی بازی ایمان یعنی بپری تو خطر و منتظر باشی خدا بکشنت بالا اگر بخام بهترین روزهای عمرم بگم چه روزهای بوده دقیقا روزهایی میگم که بازی ایمان داشتم با خدا اونا بهترین لحظات زندگی من بودن اونقدر احساسم عالیه که هیچ چیز تو دنیا حتی پول بعیددمیدونم بتونه اینقدر این حس خوب رو بده و یجورایی یه چشم یک تفریح بهش نگاه میکردم مثلاً یه ترس شناسایی میرکدم میپریدمتوش منتظر میموندم. خدا بیاد بکشه منو بیرون دل هارو نرم کنه آدما رو بفرسته زبون یکی رو حتی ببنده اون پول رو بفرسته اونم به یکدلایل خنده داری میفرستاد که من تا این سنم ندیده بودم کسی ببخواد به یکدلیل الکی بهم پول بوده چقدر این بازی ایمان باحاله برای من با گوش دادن این فایل یادم اومد اون روزها خدایا من هدایت کن منوحمایت کن بازم این بازی ایمان باتو انجام بدم خیلی دوستت دارم خودتم میدونی چقدر زیاد اما گاهی ذهنم از ریسمان ذهنم از دستم در میره و اونقدر به حاشیه میره که دیگه کلا فراموشت میکنم اما باز یه تضادی منو برمیگردونه. کمکم کن که کمتر این اتفاق بیفته کمکم کن کم کوتاه تر باشه مدتش
به نام خدا
سلام استاد عزیز امیدوارم که هرجا هستید سالم سلامت باشید
درمورد فایل توحیدی که الان داشتم نگاه میکردم هنوز نیم ساعت نشده بود که قبل که بیام این فایل رو نکاه کنم داشتم کاری میکردم که تقریبا سه ساعتی بود درگیرش بودم و انجامش میدادم و مدام توفکرم بود و تو ذهنم داشتم تحلیلش میکردم به فایل توحیدی که رسیدم داشتم گوشش میدادم دقیقا به موضوعی که داشتم فکر میکردم تحلیلش میکردم اشاره کردید واقعا نمی دونم چی بگم فقط شاکر خداوندم که روز به روز داره الهامات رو بهم میگه دقیق و بی نقص واقعا ممنونم از شما استاد که انقد فوقالعاده اید موضوعی رو گفتید کاری رو که دارم انجام میدم حواسم باشه هرچی که دارم از خداس و خیلی خیلی خوشحالم دارم تو مسیر درست قدم بر میدارم
دوستون دارم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت که همیشه در همه حال هوامو داری