توحید عملی | قسمت 10

جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.

توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در تجربه خوشبختی و قرار دادن این اصل در بالاترین اولویت عملکردی خود، تمرین زیر را انجام دهید.

تمرین:

در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:

  • کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
  • کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
  • کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
  • در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 10
    421MB
    54 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 10
    52MB
    54 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1170 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ادریس رشیدی» در این صفحه: 1
  1. -
    ادریس رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 2624 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد بزرگوار و دوستان عزیزم

    امیدوارم حال همه خوب باشد و در پناه خداوند بخشنده و مهربان باشند

    سلام

    می خواهم برگردم به مورخ 1402/09/30 که در این روز امده بودم و هدایت های خداوند را نوشته بودم که چه هدایت های برایم انجام داده است

    و با گوش دادن این فایل ارزشمند از استاد یادم امد که چنده ماه پیش هدایت های خداوند را در دفترم نوشته بودم

    و می خواهم دو سه تا از این هدایت های خداوند را برای استاد بزرگوار و دوستان عزیز م تعریف کنم

    به مدت دو سال در خانه ای زندگی می کردیم و بعد دو سال صاحب خانه با وجود اینکه انسانی مهربان بود تصمیم گرفته بود که دیگه خانه اش را به خاطر فرزند ش که درس می خواند و می خواست که کنکور بدهد بهم اجاره ندهد و فرزند خودش اونجا زندگی کند و درس بخواند

    من هم که تازه ماشین خریده بودم و اصل پول و ثرمایه ان چنانی نداشتم می گفتم که چطور خانه اجاره کنم

    اتفاقا در کوچه خانه پدرم یک عروس و دامادی که تازه ازدواج کرده بودن و خانه اجاره کرده بودن به مشکل بر می خورند و دقیقا سر وقتی که قرارداد خانه ما تمام می شود اون ها هم از اونجا می روند خانه را تحویل صاحب خانه می دهند و ما خانه اجاره گرفتیم با همان ثرمایه و رهنی که داشتیم که به هر کی می گم که با این مقدار پول اجاره گرفته ام تعجب می کنند و الان به مدت سه سال است که اونجا سکونت داریم

    یک روز هم که نهار انچنانی نخورده بودم و گرسنم بودم رفتم مغازه شیرینی فروشی که همسایه مغازه خودم بود و یه دل سیر شیرینی و ابمیوه خوردم که تا به حال انقدر شیرینی نخورده بودم و وقتی می خواستم که پول را حساب کنم یک همسایه دیگر به مغازه شیرینی فروشی امد و کلا حسابم را اون پرداخت کرد که همون موقع صاحب شیرینی فرو شی به اون بنده خدا گفت که تا به حال استاد ادریس اینقدر شیرینی اینجا نخورده و حسابش اینقدر نشده است که همون موقع کلی خندیدیم

    زمانی که همسرم حامله بود و ما هم تازه رفته بودیم خانه مستقل خودمان و پول نداشتیم و یک بیمه عمر باز کرده بودم به مدت یک سال می شد

    و چون همسرم می خواست زایمان کند و تازه رفته بودیم خانه خودمان و پدرم هی مسخره می کرد و می خواست یه کرمی بریزه و به خاطر بی پولی و استرس که داشتم رفتم و پولم را از اونجا پس گرفتم که برای بیمارستان پول داشته باشم ( البته این داستان پدرم مال چهار سال پیش بوده است و الان خدا را شکر می گویم و سپاس گذار خداوند هستم که رابطه من و پدرم اصلا قابل مقایسه با چهار سال پیش نیست اصلا قابل مقایسه نیست خدایا بی نهایت سپاس گذارم ) برگردیم به تصویه حساب بیمارستان وقتی دم در صندوق ایستادم و خواستم که تصویه کنم صاحبه صندوق بهم گفت که حق بیمارستان رایگان است و پول نمی خواهد

    و اون موقع از بیمارستان بیرون امدم و کلی خوشحال بودم

    برای همین مغازه که تازه اجاره کرده ام که داستانش را در فایل قبلی تعریف کرده ام در عرض نیم ساعت خداوند برایم اجاره کرد که صاحب خانه ای بی نهایت مهربان و خوش رویی بود که تازه دوازه روز است که داخل مغازه ش هستم و سر ماه قرار شده که اجاره مغازه از سر ماه برایم حساب شود به خدا جمعا پنج دقیقه من نرفتم به بنگاه سر بزنم تا مغازه برایم پیدا کنند خداوندی هدایتی من را به این مغازه اورد و چشمم بهش خورد که برای یه کار دیگه از اون محله رد می شدم

    این یکی دو تا از داستان هدایت خداوند است که اینجا نوشتم کلی داستان دارم از هدایتی که توسط خداوند برایم انجام شده و نمی خواهم که متن خیلی طولانی باشد

    و می خواهم که اینجا این را بگم که خدواندی که اینقدر با نظم و دقت کامل این هم زمانی ها را انجام می دهد بدون نیاز به تقلا و فشار ایا برای شخص من کافی نیست این خدا

    خدایی که برایم پدر و مادر می شود

    خدایی که دلها را نرم می کند

    خدایی که برایم عشق و محبت می اورد

    خدایی که برایم ثرمایه می شود

    خدایی که برایم تکه گاه می شود

    خدایی که برایم مشتری می شود

    خدایی که بهم اعتبار میدهد مگر من برای اعتباری که الان دارم چه کار خاص و عجیب و غریبی کردم که همه به من اعتماد می کنند به خداوندی خدا خودش مشتریان خوش قول و خوش حساب را به سمتم هدایت می کند و کارها را برایم انجام می دهد

    همسر و فرزندی که دارم

    محبت و ارزشی که بین من و پدرم است

    صاحب مغازه و صاحب خانه مهربان ای که الان دارم

    ثرمایه ای که الان دارم

    و توانایی و شغلی که الان دارم

    به خدا تمام این ها را خودش برایم انجام داده است

    من پنج سال قبل هیچی نداشتم ولی با اموزه های استاد که اول از همه دم از توحید و یکتا پرستی می زند من را با خداوندی که نمی شناختمش و باهاش قهر بودم اشنا کرد بعد از اون این نعمت ها را بهم داده است خدایا بی نهایت سپاس گذارم و واقعا احساس خوشبختی می کنم

    استاد دمت گرم و سپاس گذارم که به ندای قلبت برای تولید این فایل ارزشمندت گوش دادی و برای ما به اشتراک گذاشتی

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای: