توحید عملی | قسمت ۱
یکتاپرستی یعنی بدانی نیرویی مطلق، که بدون اجازهاش برگی از درخت نمیافتد، صاحب و رئیس ات است. اگر بتوانی تمام لحظات زندگیات، به او اعتماد کنی و یکتاپرست بمانی، آنوقت همان میشود که خدا میگوید:
آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟
به نظرم تفاوت نتایج ما، تفاوت در میزان توانایی مان در اجرای توحید در عمل است.
اگر یکتاپرست باشی، نمی توانی به چیز دیگری وابسته شوی، زیرا یکتاپرستی آنقدر وابستهات میکند که دیگر فضایی نمیماند.
یکتاپرستی یعنی یقین بدانی هیچ چیز به قدر ذرهای، تأثیری بر زندگیات ندارد. یعنی باور کنی خداوند، همان که من، شما، موسی را هدایت کرد، عشق مسیح را در دل مردم انداخت و مردم را دور محمد ص جمع کرد، به اندازهی ایمانم به او، حامیام میشود و به برکتش دسترسی مییابم.
یکتاپرستی یعنی درک قوانین خداوند و اجرای بی چون چرایشان. قوانینی که قدرت زندگی ات را در دست باورها و فرکانس های خودت گذاشته و توحید عملی چیزی نیست جز “منطبق نمودن رفتارت در هر لحظه و در هر شرایطی، با قوانین خداوند”
قوانین که میگوید تمام اتفاقات زندگیات بدون استثناء نتیجه باورهایت است.
یکتاپرستی آرامش و سلامتی میشود در جسم و جانت، سرمایه اولیه میشود برای شروع کسب و کارت، جرات و جسارت میشود برای حرکت، عزت نفس میشود برای درک ارزشمندی و توانایی هایت و خوش بینی و امیدواری میشود تا قادر شوی آنچه را دیگران بحران میشمارند، فرصتی بدانی که برای رشد تو آمده است.
اگر ایمان بیاوری که تمام آنچه به دنبالش هستی، در توحید عملی است، آنوقت تمام سعی ات ساختن باورهایی می شود که تو را یکتاپرست تر، سپاس گزارتر و ایمان ات را راستین تر و پولادین تر نماید تا ذرهای شرک در وجودت راه نیابد.
زیرا شرک یعنی، قدرت دادن به عوامل بیرون از تو، برای خلق خواسته هایت. شرک یعنی تصمیم بگیری قدرتی که خداوند برای خلق زندگی ات بوسیله فرکانس هایت به تو داده است را نادیده بگیری و دو دستی آن را به عواملی بیرون از خود بدهی، که هیچ کنترلی بر آن نداری.
آدمهای کمی موفقاند، زیرا آدمهای کمی قادر به جاری ساختن یکتاپرستی در اعماق وجودشان شدهاند.
یکتاپرستی متعلق به یک مذهب خاص نیست. بلکه همان چیزی که یک روز به پشتوانهی آن، تصمیم به ورود به کالبد جسمانیمان گرفتیم. ورود به جهانی که هیچ شناختی از آن نداشتیم اما میدانستیم قدرتی در وجود ما و با ماست که همه راه حلها را میداند و حالا و برای همیشه، تنها کارمان این است که: به یادبیاوریم که باید عملا موحد باشیم.
سید حسین عباس منش
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD289MB24 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت ۱22MB24 دقیقه
سلام به روی ماه تک تک اعضای خانواده ی صمیمی استاد عباس منش 😍
استاد منم مثل خیلی های دیگه اومدم تو این سایت و دوره هایی رو خریداری کردم برای رسیدن به ثروت .
اما کلا با خاک یکسان شدم پودر شدم و دوباره دارم ساخته میشم وقتی به گذشته و رفتارم فکر میکنم اون شبنم رو نمیشناسم مثل یه مار پوست انداختم ،مثل کرم ابریشم که وقتی از پیله در میاد پروانه ای زیباست منم روحم زیبا شده لطیف شده .
من آدمی بودم که از خدا وحشت داشتم تو ذهنم یه موجود زور گوی بی عدالت بود کسی که از نظر من مقصر تمام بدبختیام بود چون بین بنده هاش فرق میزاشت هر اتفاقی برام میوفتاد بهم میگفتن حکمت خدا بوده همیشه ازش میترسیدم و وقتی به مرگ فکر میکردم وحشتم بیشتر میشد این دنیام جهنم بود و هم از جهنم اون دنیا میترسیدم .
اما الان خدایی دارم مهربانتر از پدرم عاشقانه دوستش دارم به خودم میبالم که خالقم هست
لحطه لحظه ی زندگیم پر از آرامشه .منی که همه برام با ارزش بودن چون باورم این بود که اونا باید برام کاری کنن تا خوشبخت بشم و پولدار و مشرک بودم زمین و زمان رو بت کرده بودم همه شکسته شد الان همه آدم ها برام یکسانند و فقط یک نیرو هست اون هم خدای عزیزم ممنونم از وجودش در وجودم 😊
از همه چی لت میبرم خدای الان من دنبال ادب کردن من نیست ،دنبال غضب کردنم نیست صب به صب بهش میگم خداجونم میخوام امروز این کارارو بکنم این غذارو بپزم از این مدل هوا لذت ببرم و اون میگه همه چی همونجوری پیش میره که تو میخوای جان دل😊
وقتی زلزله اومد کل خانوادم نگران بودن و میخواستم از خونه برن بیرون من از تکون خوردن شدید درخت ها لذت میبردم به خودم گفتم این فقط ذره ای از توانایی خدای منه اون بخواد تموم بشه من چیکارم ؟و با خیال راحت خوابیدم
استاد باورتون نمیشه منی که از همه حیوانات میترسیدم دیگه از هیچ حیوونی نمیترسم اونا هم از من نمیترسند گاهی لحظه ای به هم خیره میشیم و ارامش هم رو درک میکنیم 😊
حتی زمانب که یکی از گلدونام کاملا از بین رفته بود هدایت شدم خاکش رو عوض کنم و جاش رو تغییر بدم و بهد از چند روز دوباره برگ های جدید جوانه زدند چه فرقی هست بین دم مسیحایی عیسی و دست های من ؟هر دو یک خدا داریم .وقتی خدا همراهمه منم دستی میشم از دست های او و گره گشایی میشم برای سایرین دست روزی دهنده میشم برای پرنده هایی که میان پشت پنجره ،باغبونی میشم برای گل مرده و به صدها سکل در میام برای رساندن پیام خدا
عاشقتم استاد 😍