درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1 - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

354 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1326 روز

    سلام

    دو سه روزه دارم تقریبا نان استاپ فایل های 3 برابر کردن درآمد رو به توصیه یکی از دوستان گوش میدم و هدایت‌هایی تو این فاصله دریافت کردم که هر بار مقاومت نشون دادم برای نوشتنش

    ولی

    دیگه الان نمیتونم جلوش و بگیرم و باید بنویسم

    اول از همه در مورد داستان حضرت موسی باید بگم من چند سال پیش یه قسمت هایی از برنامه سمت خدا رو دنبال میکردم که اون حرفهای کلیشه ای و تکراری پوچ توش نباشه و از همه جذاب‌ ترش روزهای شنبه بود که حاج آقای عابدینی داستان پیامبران رو یکی یکی به شیرینی هر چه تمامتر و با جزئیات و نکات کلیدی میگفتن

    نمیخواستم اینجا بگم ولی الان که استاد گفتن قرآن رو بدون پیشداوری مثبت و منفی خوندن ، میگم که حالا کلاً هم دیگه گارد نداشته باشیم به یه سری افراد مذهبی که تا حالا تمام اطلاعات دینی مون رو ازشون گرفتیم و بگیم خب دیگه اینا که همه شون از دم چرت و پرت میگن و اشتباه تفسیر میکنن و…

    میشه با منطقی که استاد بهمون یاد دادن حرفهاشون رو رد یا قبول کنیم

    مثلا

    توی داستان حضرت موسی ( حالا من حافظه بلند مدت قوی ای ندارم و همه شو یادم نیست، ولی در مورد این تیکه از داستان که منجر به قتل شد یادم اومد )

    استاد اشاره کردن به اینکه حضرت موسی به طرفداری از یکی از افراد قوم خودش، یک نفر رو که از سربازان فرعون بود کشت و فرار کرد اونم چه فراری ( خب باید دنبال دلیلش بگردیم که چرا موسی که فرزند خوانده ی فرعون پادشاه مصر بود ، باید بخاطر کشتن یک سرباز اونطور فرار کنه و اونطور فرعون کل سپاهیانش رو بسیج کنه دنبال موسی بگردن که موسی مجبور بشه پدر و مادر و خانواده و کاخ فرعون و همه چیز و رها کنه و دست خالی و گرسنه و تشنه آواره ی بیابون ها بشه و حتی از ترس ریسک نکنه که یه آب و غذایی برای توشه راهش برداره ، چی باعث می‌شد موسی (که مشخصه اون زمان دیگه پیامبر شده بود که به خدا میگه خدایا من به هر خیری از تو برسه فقیرم ) با اون ترس بلافاصله پا به فرار بزاره

    آقای عابدینی اینطور گفتن داستان رو:

    موسی دیگه به پیامبری رسیده بود و چند نفر از قوم خودش ، یعنی بنی اسرائیل که همون نوادگان اسرائیل ( یعقوب نبی ) بودن از پیامبری موسی خبر داشتن ولی مخفیانه

    و هنوز اجازه ای از سوی خدا برای علنی کردن بعثت موسی صادر نشده بود

    در سال‌های قبل ، همه میدونیم که فرعون 6هزار نوزاد پسر از بنی اسرائیل رو کشته بود از ترس اینکه پیشگویی مُعبّران مصری درست از آب در بیاد

    و موسی بعنوان پسر خوانده ی فرعون در کاخ خودش زندگی می‌کرد و حتی یکبار هم که همین پیشگویان کاخ فرعون بخاطر هوش و ذکاوت موسای خردسال ، به موسی شک کرده بودن که نکنه این همون پسری هست که سلطنت فرعون رو نابود میکنه در سنین حدود 3 چهار سالگی موسی به فرعون پیشنهاد دادن که موسی رو آزمایش کنه ببینن آیا پیامبر وعده داده شده این پسر هست یا نه

    اومدن دو تا تشت آوردن جلوی موسی که کودک خردسالی بود گذاشتن و گفتن یکی از اینها رو انتخاب کن

    حالا

    چی توی اون تشت ها بود ؟؟

    تو یکی از اون تشت ها یک ذغال گداخته ی سرخ رنگ

    و توی اون یکی یک قطعه الماس یا جواهر بسیار گران قیمت سرخ رنگ بود

    پیشگویان به فرعون گفتن این بچه اگر پیامبر باشه حتی تو همین سن کودکی میتونه سنگ قیمتی رو از ذغال تشخیص بده و اون و برمیداره، اگر این کار و کرد که مشخصه پیامبره، وگرنه معلوم میشه که این یه پسر بچه ی معمولی هست

    و موسی بلافاصله دستش رو برد سمت ذغال گداخته و اون و برداشت و مشخصه که دستش سوخت و طبق ری اکشن طبیعی بدن اونم برای یک کودک 3 چهار ساله انگشتان سوخته ش که ظاهرا تکه کوچکی از ذغال داغ بهش چسبیده بود رو توی دهانش میزاره که با آب دهان سوزش اون سوختگی رو کمتر کنه و همونجا زبون موسی هم کمی میسوزه و لکنت زبان میگیره که تو آیه هایی که خدا به موسی امر میکنه برو سراغ فرعون و… موسی میگه من زبان الکنی دارم ، نمیتونم درست صحبت کنم ، برای من مشاور و دستیاری قرار بده و مشخصا از برادرش هارون یاد میکنه که فصیح سخن میگفته

    حالا این قسمتهاش مربوط به مبحثی که میخوام مطرح کنم نیست ولی گفتم

    اون قسمت مهمش این بود که

    خب موسی عزیز کرده ی فرعون و همسرش بود که بچه دار نمیشدن و یه جورایی باید اینطور استنباط کنیم که احتمال قوی جانشین فرعون هم محسوب می‌شده

    پس برای فرعون خیلی عزیز بوده ، عزیز تر از یکی از سربازانش

    پس اگر فقط ترس از قتل یک سرباز موجب چنان فراری شده باشه ، منطقی نیست

    به هر حال فرعونی که خودش دستور قتل 6 هزار نوزاد بی گناه رو داده ، حالا فرزند خوانده ش یه سربازی رو هم که ممکنه توی جنگ یا هر حادثه دیگه هم کشته بشه ، بکشه

    مگه چیه ؟؟؟

    مسلّمه که فرعون از فرزند خوانده ش دفاع میکنه و نهایت نهایتش دیه ی اون سرباز رو به خانواده ش میده

    کی میتونه رو حرف فرعون که میگه اَنَا ربُّکُمُ الاَعلی حرف بزنه ؟؟

    هیچکس

    پس موسی از ترس قتل اونطور فرار نکرد

    پس داستان چی بود ؟؟؟

    گفتیم که مدتی بود موسی مخفیانه به برخی از افراد قومش موضوع پیامبری خودش رو گفته بود و مخفیانه جلساتی هم داشتن

    توی اون دعوا ، طرفین دعوا یکی از طرفداران یا سربازان فرعون بود ، و اون طرف مقابل که موسی ازش طرفداری کرد یکی از افراد بنی اسرائیل بود که اتفاقا جزء همون معتمدین بنی اسرائیل بود که از جریان پیامبری موسی خبر داشت و توی جلسات محرمانه شون شرکت می‌کرد

    و

    این دعوا دو بار تکرار شد

    بار اول موسی اومد از اون شخص طرفداری کرد و قصد داشت اون سرباز فرعون رو با قدرت بدنی خودش فقط بترسونه که دیگه دعوا نکنن ولی قدرت بدنی موسی بقدری زیاد بود که بقول معروف یه کف گرگی زد طرف جان به جان آفرین تسلیم کرد.

    ولی موسی اون روز فرار نکرد

    چرا؟؟؟

    بخاطر همون که خب لابد فکر میکرد اولا کسی غیر از دوست خودش ندیده که اون مرتکب چنین کاری شده و خب لابد اون شخص هم انقدر مورد اعتماد بوده که حتی پیامبری موسی رو تا حالا مخفی نگه داشته

    دوما خب با فرزند خوانده ی پادشاه که کسی کاری نداره

    خلاصه خیالش راحت بود که فرار نکرد

    فردای همون روز موسی دوباره دید که همون شخص ظاهراً معتمد، دوباره با یکی از فرعونیان درگیر شده و ازش دوباره تقاضای کمک میکنه

    موسی این بار فهمید که این فامیل یا قومش ، دنبال دردسر میگرده و هر روز میخواد انگار به پشتوانه ی طرفداری موسی یه درگیری درست کنه و اصلا ممکنه تو درگیری دیروز هم خود همین شخص مقصر باشه

    و اصلا مقصر هم نباشه باز با اون قدرت بدنی بزنه یکی دیگه رو، خب اینم سَقَط میشه که

    در جواب تقاضای کمک اون شخص، موسی گفت من دیگه از تو هیچ حمایتی نمیکنم

    و…

    حالا اون شخص دیگه نتونست طاقت بیاره

    و

    به موسی گفت اگه کمکم نکنی من همه چیز و لو میدم

    و شروع کرد به داد زدن که

    ایهاالناس این موسی همون پیامبری هست که فرعون دنبالشه و قتل دیروز هم کار همین آدم بوده و….

    این شد که موسی با اون ترس از مصر فرار کرد

    نه فقط بخاطر قتل

    بخاطر اینکه حالا دیگه همه میفهمیدن که اونی که بخاطرش 6 هزار نوزاد و کشته بودن همین شخص بوده و نابودی سلطنت فرعون به دست همین شخصه

    بنابراین این استدلال منطقی تری ه ، نسبت به اون که ما میدونستیم که آقا

    موسی ققط از ترس قتلی که انجام داده بود فرار کرد

    اونم

    در سرزمینی که فقط یک فقره از جنایات حاکمش ، قتل 6 هزار نوزاد بی گناه بوده

    و حالا فرزند خوانده ش زده یک شخص که بی گناه بی گناه هم نبوده کشته

    این که فرار کردن نداره ، اونم با اون هول و ولا و با اون رعب و وحشت

    و

    حالا فرار کرده که کرده

    دلیلی نداره اونهمه سرباز دنبالش بفرستن

    جز اینکه این آدم همون کسی هست که خواب رو از چشمان فرعون ربوده و فرعون سال‌های سال اون و زیر پر و بال خودش بزرگ کرده

    در واقع

    مار تو آستین پرورش داده

    و الان طبیعیه که اینطور دنبالش بگرده تا از وسط دو شقه ش کنه

    امیدوارم این مطلب مفید باشه و حکمت های بیشتری رو بر قلب و زبان استاد گرانقدرمون که اهل تدبر و تفکر هستن جاری کنه

    آهاان یکی دو نکته ی توحیدی دیگه که از فایل سه برابر کردن درآمد و همین فایل بینظیر بهم الهام شد بگم تا باز یادم نرفته:

    اینکه ما اکثراً همیشه فکر می‌کردیم قانون جهان بر اینه که اتفاقات منفی میخواد رخ بده بخاطر خطاها. و گناههای بشر و تو باید با اعمال صالح مثلا روزه و نماز و … مدام جلوی اتفاقات بد. رو بگیری

    یه جورایی انگار خدا مثل یه میرغضب بیرحم اون بالا وایساده نگاه میکنه بمحض اینکه دست از پا خطا کردی شَل و پَل ت کنه

    حتی اگه خطایی هم نکردی ، طبق اون شعر مزخرف معروف:

    هرکه در این بزم مقرب تر است ، جام بلا بیشترش می‌دهند

    پس قانون حاکم بر جهان اتفاقات منفی و زجر هست و تو تنها کاری که میتونی کنی اینه که تا میتونی نماز شب و روزه و گریه و زاری و شرکت در انواع و اقسام مجالس گریه و توسل و… مگر اینکه یکم از غضب این خدا کم کنی بس که ماها بنده های بدی هستیم

    و حتی خشک و تر با هم میسوزن

    مثلا یه جا که سیل یا مخصوصا زلزله میومد می‌گفتیم خب اون بچه های بیگناه هم به پای گناه آدم بزرگ ها سوختن

    پس ما چه خوب باشیم چه بد اصلا اومدیم اینجا که زجر بکشیم تا به خدا ثابت کنیم هر بلایی سرمون بیاره دوسش داریم و آدم خوبی میمونیم،

    و بقول معروف دنیا یک رنج بی پایان است

    اما الان از تفکر قبلی خودم شرمنده ام

    خدایی که اونهمه از همون اولین سوره ی قرآنش بارها و بارها گفته من رحمان و رحیم‌ م ، چطور دلش میاد بی دلیل بنده هاش و زجرکش کنه که مثلا از امتحانش سربلند بیرون بیان

    خدا رو یک جلاد بیرحم میدیدیم که تا یکم بلند بلند میخندیدیم میگفتن انقدر نخند ، پشت هر خنده‌ای گریه ای هست

    انگار که خدای جلاد بیرحم تا می بینه یه بنده ش زیادی از کوپن ش میخنده به فرشته هاش میگه :

    یالّا سریع برید چهار تا غم و غصه تو کاسه ی این بنده ی پر روی من بزارید ببینم ، بی شعور هی میخنده (( استیکر غضب قرمز ))

    حالا که فکر میکنم میگم آخه بابا جان

    دنیا رو با اینهمه عظمت و شکوه توی 6 روز آفرید حتی قبل از اینکه من و تو بدنیا بیایم

    و هنوزم دست از کار نکشیده و هر ثانیه داره هزاران هزار کهکشان به جهان اضافه میکنه ، آخه مگه من و تو و همه ی 8 میلیارد جمعیت زمین از چقدر این کهکشان ها میتونیم استفاده کنیم ؟؟

    اصلا

    من و همه ی مردم روی زمین از همین الان بهمون بگن کار و زندگی تون و رها کنید و رایگان برید سفر به تمام نقاط دنیا هیچ محدودیتی هم نیست ، نه پول میخواد ، نه ویزا میخواد، وسیله ی ایاب ذهاب هم بقول معروف دم در مهیّاست (( خخخخ)) از اتوبوس گرفته تا سفینه فضایی و…

    چقدر از این دنیا رو میتونیم ببینیم و استفاده کنیم آخه ؟؟؟

    بعد چنین خدایی اینا رو آخه برای چی؟ برای کی آفریده جز اشرف مخلوقاتش؟؟؟؟؟؟!!!!!

    مگه حیوانات و پرندگان و… میتونن به فضا سفر کنن ، یا از جایی که هستن یه ذره پیشرفت کنن ؟؟

    فقط وفقط ما هستیم که لایق سجده ی اجنه و فرشتگان بودیم و هستیم

    بعضی هامون میگیم فلان نعمت مال از ما بهترونه،

    و از ما بهترون رو گاهی به اجنه میگیم

    بابااااا خداوند تو قرآن جن رو فقط جن خطاب کرده

    و

    حتی یک برهه از زمان به تسخیر انسان (سلیمان ) درآورده، یعنی در واقع برده ی انسان کرده

    ولی به من و تو گفته : خلیفه الله

    گفته: اشرف مخلوقاتم

    گفته : همه تون بهش سجده کنید

    به خودش گفته : باریک الله، چه چیزی خلق کردی ، مثل خودت زیبا، مهربان ، خالق و….

    تبارک الله احسن الخالقین

    اینهمه کهکشان خلق کرده… اینهمه گنج ها و معادن گرانبها و شگفت انگیز خلق کرده …اینهمه فرشته…

    نگفته به خودش باریکلا، بعد ما رو که خلق کرده گفته ببین چه چیزی خلق کردم ؟؟؟

    اون انسانی که ماها تا قبل از این تصورش و میکردیم که فقط هنر کنه 70 هشتاد سال ( معذرت میخوام ) مثل یه گوسفند زندگی کنه و فقط شکم خودش و اطرافیانش و سیر کنه و بخوره و بخوابه و بمیره که خب با اون آقا گوسفنده چه فرقی داره ؟؟؟

    تازه گوسفنده گناه هم نمیکنه ، غیبت نمیکنه ، دروغ نمیگه ، دزدی نمیکنه ، فحشا نمیکنه

    آخه اون زندگی بخور و بخواب اگه هدف خلقت انسان بود ، چه باریکلایی نیاز داشت ؟؟؟

    من همه سال‌های قبل از ورودم به این بهشت پر از آگاهی دنبال جواب این سوالات بودم و میگفتم خدایا من و برای زندگی گوسفندی خلق نکردی

    خودت بهم نشون بده حکمت همه ی کارهات رو

    و از همه مهمتر دلیل خلقتمو

    و

    طرح الهی و وظیفه ای که برای من در نظر گرفته بودی

    دم همه تون گرم که تا اینجا همراه بودید

    و دم استاد عزیزم از همه گرم تر که چنین محفلی رو ایجاد کردن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    javad aghaahmadi گفته:
    مدت عضویت: 3580 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سوره توبه

    إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّهَۚ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَیَقۡتُلُونَ وَیُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَیۡهِ حَقࣰّا فِی ٱلتَّوۡرَىٰهِ وَٱلۡإِنجِیلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَیۡعِکُمُ ٱلَّذِی بَایَعۡتُم بِهِۦۚ وَذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ(١١١)

    خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریدارى کرده، که بهشت براى آنان باشد؛ در راه خدا پیکار مى‌کنند، مى‌کشند و کشته مى‌شوند؛ این وعدۀ حقّى است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است‌؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدى که با خدا کرده‌اید؛ و این است آن پیروزى بزرگ!

    ===================================

    سلام به استاد عباس منش عزیزم و سرکار خانم شایسته مهربان و تمام خانواده عزیز من در این فضای روحانی و توحیدی

    اول از همه ازت تشکر می‌کنم استاد چقدر این فایل زیبا و جذاب بود چقدر به من انگیزه داد تا پرقدرت‌تر از همیشه بتونم در مسیر توحید عمل کنم و قدم بردارم،چقدر داستان اول بحث که توضیح دادی که چطور قرآن رو شناختی و چطور انقدر عالی عمل کردی بهش به من انگیزه داد که شخصی با این شرایط وقتی خدا را پیدا می‌کنه و وقتی که در این راستا قدم برمی‌داره و خداوند هدایتش می‌کنه می‌تونه به چه جاهایی برسه،و این‌ها فقط و فقط لطف خداوند نسبت به همه ماهاست و باید همیشه به خاطر این لطف خداوند شکرگذار نعمت‌های ریز و درشت خداوند باشیم،

    همیشه برام سوال بود که چطور باید قرآن رو بخونم چطور باید این قرآن رو درک بکنم و بفهمم که به چه صورته همیشه قرآن رو می‌خوندم از اول چندین بار خوندم چندین بار به صورت تصادفی صفحات رو باز می‌کردم و می‌خوندم و هر بار آیه‌هایی می‌ومد که در اغلب موارد دل من رو آروم می‌کرد،اما شما یه جمله‌ای گفتی توی این فایل که واقعاً تفکر من رو نسبت به قرآن تغییر داد و اون این بود:

    گفتی که من همیشه خودم رو توی بیابونی فرض می‌کنم که هیچ گونه ورودی هیچ چیزی نداشتم تا به حال و حالا یه قرآنی از اون بالا افتاده پایین و راهنمای زندگی منه انگار هیچ چیزی رو از قبل نمی‌دونم و حرفی نشنیدم و کلاً ذهنم پاکه و حالا می‌خوام از طریق این کتاب قوانین زندگیم رو درک بکنم و این چقدر برای من جذاب بود چقدر برای من لذت بخش بود که بله راه‌های ساده‌تری هم برای این کار هست و تو فقط و فقط باید ذهنت رو پاک بکنی از آلودگی‌های گذشته و شروع بکنی ورودی‌های جدید رو با دیدگاه متفاوت وارد ذهنت بکنی.

    واقعاً هم همینطوره وقتی که ما از قرآن پیش فرض‌هایی رو داشته باشیم اون پیش فرضها دید ما رو نسبت به آیات قرآن تغییر میده و این باعث میشه که ما درک درست و صحیحی از قوانین قوانین نداشته باشیم،وقتی که قوانین قرآن رو استفاده می‌کنیم وقتی که آیه‌های خداوند رو درباره هر چیزی راجع بهش تفکر می‌کنیم و در زندگیمون اجرا می‌کنیم و شروع می‌کنیم به نتیجه گرفتن و حتی نتیجه‌های کوچیک رو تایید می‌کنیم طبق فرموده شما خداوند ما رو به مدار جدیدی می‌بره تا آگاهی‌های بهتر و دقیق‌تری رو داشته باشیم و باورهای خالص‌تری رو داشته باشیم برای ایجاد زندگی بهتر برای خودمون.

    شما گفتین که هر آگاهی که دریافت می‌کنیم هر الهامی که از سمت خداوند دریافت می‌کنیم به نسبت شرایط و باورهایی هست که ما در اون لحظه داریم،یعنی طبق فرموده شما این نیست که ما توی حسابمون 5 هزار تومان پول داریم و دنبال پولدار شدن هستیم و یهو یه ایده‌ای بهمون برسه که برو تو فلان نقطه شهر فلان مغازه رو بگیر فلانقدر توش جنس بریز و اون وقت پولدار میشی،این دقیقاً با قانون جهان متفاوته دقیقاً چیزی که شما فرمودین که الهاماتی که دریافت می‌کنی از سمت خدا مناسب و متناسب با اون وضعیت و باورهایی هستش که تو اون لحظه داری،و هیچ جایی این ذکر نشده که ما باید قرآن رو واو به واو اجرا بکنیم چون به فرموده خود شما و آیات قرآن خداوند با توجه به شرایط من به من میگه که چیکار کنم با توجه به شرایط من کوتاه‌ترین و ساده‌ترین مسیرها رو برای من ایجاد می‌کنه و من رو به اون‌ها هدایت می‌کنه، چقدر این جذاب بود برای من و چقدر برام باورپذیرتر شد از شما سپاسگزارم.

    ===================================

    شرک بزرگترین و نابخشودنی‌ترین گناهی که همه ماها در زندگیمون داریم و انجامش میدیم،چقدر مشرک بودم که این همه سال خودم رو داده بودم دست بنده‌های خدا چقدر مشرک بودم که وقتی یه کاری می‌خواستم برای من انجام بدن همه جور سرم پایین بود و تو کمر دولا می‌شدم چقدر مشرک بودم که بابت هر چیزی می‌ترسیدم چقدر مشرک بودم که روابط عاطفی خودم رو بسته بودم به یک نفر و فکر می‌کردم که اگر اون نباشه زندگی من از هم می‌پاشه و حالا نیست،این‌ها نتیجه شرک من بود این‌ها نتیجه قدرت دادن به دیگران و گرفتن قدرت از خداوند بود حالا من باید تاوان تمام شرک‌هایی که تا حالا داشتم رو بپردازم و این رو باور دارم که اگر همین حالا به خداوند ایمان بیارم و روش متفاوتی رو در زندگیم اجرا بکنم و باورهای جدیدی رو جایگزین باورهای گذشتم بکنم افرادی رو وارد زندگی من می‌کنه که من رو به ساده‌ترین مسیرها هدایت می‌کنند برای لذت بردن از زندگی و دستان خداوند می‌شن در زندگی من،دیگه دنبال اون رابطه عاطفی خاص نیستم اوایل خیلی تلاش کردم هی هر روز پیام پیگیری که برگرد بیا می‌خوام با هم زندگی بکنیم و هزاران هزار کار دیگه اما یکجا وقتی به فایل‌های شما گوش می‌دادم متوجه شدم که کاملاً دارم از موضع شرک به این قضیه برخورد می‌کنم،اون لحظه تصمیم گرفتم و اون شخص رو براش آرزوی خیر کردم و سپردمش به خدا گفتم خدایا یه روز بهم دادی از کنارش بودن لذت بردم و حالا اون رو از من گرفتی،باور دارم تو برنامه بهتری برای من داری باور دارم تو همیشه برای من خیر می‌خوای و من همیشه تسلیم تو هستم،حالا دیگه نه سراغشو می‌گیرم و نه هیچ چیز دیگه و فقط و فقط براش آرزوی خیر می‌کنم و آرزو دارم هرجا که هست شاد و خوشبخت و سلامت و پیروز باشه.

    آیه‌ای که شما گفتین لقمان به پسرش گفت در حالی که موعظه می‌کرد ای پسر من به خداوند شرک نورز بدون شک مطمئناً شرک ظلمی عظیم است،و ما بارها و بارها به خودمون ظلم کردیم و همه رو خدا کردیم و خدا رو خدای خودمون ندونستیم،ولی مهم اینه که همین حالا فهمیدیم و می‌خوایم در مسیر درست قرار بگیریم و مطمئنم خداوند همه ما رو هدایت می‌کنه.

    هر بار که من روی کسی حساب کردم ه اون شخص کارم رو ردیف بکنه من بهش نیاز دارم هر بار این فکر بیاد سراغ من یعنی شرک و من قدرت رو از خدا گرفتم و دادم به این شخص و این بزرگترین گناهیه که هیچ وقت بخشیده نمی‌شه. حالا نیاز می‌تونه نیاز عاطفی باشه نیاز مالی باشه یا اون اگه نباشه من کارم انجام نمی‌شه یا می‌تونه زندگی منو خراب بکنه یا اون می‌تونه زندگی من رو آباد بکنه به هر شکل این‌ها تاثیرگذاری غیر خدا روی زندگی ماست و این یعنی شرک و این یعنی اینکه ما قدرت رو از خدا گرفتیم و دادیم به بنده خدا،وقتی من قدرت رو از خدا بگیرم و بدم به دست نماینده مجلس رئیس جمهور پدر یا هر کسی تو هر اداره یا هر ارگانی دقیقاً دارم همون کاری رو می‌کنم که مردم زمان فرعون با فرعون کردند و قدرت را از خدا گرفتند و به فرعون دادند و قوم ظالم شدند،همون قومی که خدا به موسی میگه که موسی برو به سمت قوم ظالم به این دلیل اون‌ها ظالم بودند که قدرت رو از خدا گرفته بودند و به فرعون داده بودند،و این در زمان ما هم بسیار بسیار مشهوده و خیلی خیلی از ماها این کار رو با خیلی از انسان‌هایی که شاید قدرتی در این جامعه دارند داریم انجام می‌دیم‌

    چقدر جالبه که خداوند تمام گناهان رو می‌بخشه حتی موسی قتل انجام میده و میگه خدایا من به خودم ظلم کردم و خدا میگه که من تو رو می‌بخشم و موسی میگه که من رو از این به بعد طرفدار ظالمان نخواهید دید،و خداوند گناهش رو می‌بخشه یا در خیلی از موارد دیگه این اتفاق افتاده ولی گناه شرک رو خداوند نمی‌بخشه،وقتی به گناه شرک نگاه می‌کنیم خداوند بارها گفته من نیازی به عبادت شماها ندارم گناه شرک یعنی بزرگترین ظلم در حق خودمون،یعنی ما قدرت رو از کسی که صاحب هر چیزی که در این دنیا هست می‌گیریم و این قدرت رو میدیم به کسانی که قدرتی ندارند از خودشون و قدرتشون رو از خدا گرفتند،خدا میگه بنده من بابا من همه چیز بهت میدم تو داری دنبال اون خورده نونه تو دست دیگران می‌گردی بیا از من بخواه من همیشه از همشون بهترشو بهت میدم،

    اما متاسفانه باز هم ما این اشتباه رو می‌کنیم استاد توی دوره روانشناسی ثروت 1 تو اون دوره‌های سال 93 که کارگاه را برگزار می‌کردند و من در اون حضور پیدا می‌کردم یه مثال خیلی خوبی می‌زدن همیشه,می‌گفتن که اگر رئیس بانک همین امروز برگرده به ما بگه که تو مثلاً 100 میلیون تو بانک بزار من بعد از دو ماه به تو 300 میلیون وام میدم حرفش رو قبول می‌کنیم اما خدا که گفته که تو انقدر انفاق کن من 700 برابرش رو به تو برمی‌گردونم بدون هیچ سودی بدون هیچ چیزی بهت برمی‌گردونم ما حرف خدا رو قبول نمی‌کنیم و حرف اون رئیس بانک رو بیشتر قبول می‌کنیم, این همون شرکیه که خداوند هرگز نمی‌بخشه.

    خدا داره ساده‌ترین راه رو به ما نشون میده میگی بیا بشین رو دوش من من خودم می‌برمت هرجا دلت خواست من می‌برمت تو هر جایی که خواستی بری فقط به من بگو من میگم چشم. اما ما این رو باور نکردیم و این شرکه، شرک بزرگترین ظلم در حق خودمونه،شرک یعنی خار و خفیف کردن خودمون پیش هر کسی،خدا داره میگه با عزت و احترام بهت میدم از من فقط بخواه اما ما میگیم نه خدا اگه این بندت میگه میدم میدم،و اون بنده اگر بده منته اگر نده خفته و این چیزیه که خداوند برای ما نمی‌خواد انقدر خدا قانون رو داره به ما یاد میده که بابا قانون اینه بیاید از این قانون استفاده بکنید بیاید به سمت من از من بخواید این کافیه و ما باز هم اشتباه می‌کنیم،باز هم قدرت را از خدا می‌گیریم و میریم به بنده خدا.

    وقتی تو روابط عاطفی به مشکلی برمی‌خوریم همیشه پیگیریم تو رو خدا برگرد درستش کنیم فلان کنیم ولی یه بار به خدا نمی‌گیم خدایا تو برای من بهترین‌ها رو می‌خوای تو می‌خوای بهترین آدم‌ها رو وارد زندگی من بکنی من تسلیم توام و اونجا خدا بهترین‌ها رو برات به وجود میاره.

    وقتی باور داشته باشم که خداوند از روح خودش در من دمیده اون وقت دیگه شرک نمی‌ورزم و پرقدرت عمل می‌کنم من خالق زندگی خودم هستم خداوند قدرت خلق کنندگی رو به من داده،طبق فرموده استاد عزیزم خداوند بارها توی قرآن میگه ما آسمان و زمین و هر آنچه میان آنهاست را خلق کردیم و آنها مسخر ما هستند و در آیات بعدی میاد میگه که تمام آن چیزهایی که خلق کردیم رو مسخر شما کردیم و این یعنی اینکه ما هم مثل خداوند قدرت خلق داریم و هیچکس نمی‌تونه اندازه سر سوزنی در زندگی ما تاثیر داشته باشه،این یعنی که روح خداوند در وجود ماست و این قدرت رو به ما داده که ما هر چیزی رو که به هر صورتی که بخواهیم در زندگی خودمون ایجاد بکنیم،با این باور دیگه نیازی نیست به کسی باج بدی یا حساب ببری یا بترسی یا ازش درخواست بکنی چون خودت خالق هر چیزی هستی که تو زندگیت اتفاق می‌افته،اگه چیزی مطابق انتظارات من نیست مشکل از منه باید اون مشکل رو حل کنم زمانی که داری به خالق بودن خودت فکر می‌کنی زمانیه که توحیدی داری فکر می‌کنی و زمانیه که شرک از وجودت بیرون رفته این کار مهم‌ترین کاریه که باید تو روزهای آینده انجام بدی،و این رو یادت باشه اگر کسی تو رو تهدید کرد و ته دلت لرزید یعنی تو مشرکی یعنی تو قدرت رو از خدا گرفتی و دادی به بندگان خدا.

    تو بحث روابط وقتی که ما لذت بردن از زندگیمون رو و یا احساس خوب داشتن نسبت به خودمون رو منوط بکنیم به اینکه شخصی از بیرون باید این احساس رو به ما بده این همون شرک مطلق هست،چون همه چیز از درون ماست خدا از درون به ما همه چیز رو میده ما فقط و فقط باید از درون حالمون خوب باشه وگرنه با رفتن کسی حالمون بد میشه و زندگیمون متناسب با باورها احساسات و افکارمون تغییر می‌کنه و ما به سمت سقوط پیش میریم،پس مهم نیست زیاد که کی هست و کی نیست اگه کسی هست قدرش رو می‌دونیم و بهش محبت می‌کنیم و اگر کسی نیست براش آرزوی خوشبختی می‌کنیم و اجازه میدیم که بره،مثل رابطه استاد و مریم جان عزیز،بارها دیدم استاد بدون هیچ مشکلی ساعت‌ها و هفته‌ها به مسافرت میرن و حتی ماه‌ها میشه به خونه نمیان و این احساس بین این دو نفر هر روز داره شعله‌ورتر میشه چون احساس وابستگی نسبت به هم در این دو نفر وجود نداره،هر دو نفر دارن احساسش رو از سمت خداوند دریافت می‌کنند و خداوند رو عامل این روابط زیبا می‌دونند و طرف مقابل رو به عنوان دست خداوند در زندگی خودشون می‌دونن که اگر اون دست نباشه خداوند از بی‌نهایت دستان دیگرش نعمت‌ها و ثروت‌ها و عشق رو وارد زندگیشون می‌کنه،صحبت کردن راجع به این چیزها خیلی ساده است ولی تو عمل انجام دادنش واقعاً سخته و واقعاً کار هر کسی نیست،اما ما اینجاییم که بتونیم از این آموزه‌های استاد عزیزمون استفاده بکنیم و این‌ها رو در زندگیمون به کار ببندیم چون به عمل کار برآید نه به بهانه،چون به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است،چون می‌خوایم رشد کنیم پیشرفت کنیم و زندگی عالی رو در هر دو جهان تجربه بکنیم.

    همه ما برای اینکه بخواهیم به توحید برسیم باید فرعون درون خودمون رو بکشیم و بنده خدا باشیم و فقط از خداوند بترسیم و خداوند رو عبادت کنیم اوند بهترین و تنها پروردگار و سرپرست ماست و همیشه برای ما بهترین‌ها رو می‌خواد،فقط خداوند لایق عبادت کردن و پرستشه این رو باید تو ذهنمون داشته باشیم و دیگه تمام تلاشمون رو بکنیم که هیچ وقت دستمون رو پیش بنده خدا دراز نکنیم به همه احترام بزاریم و تنها قدرت رو خداوند بدونیم،

    اون وقت خداوند همه چیز میشه برای ما کسب و کار میشه پول میشه خانواده میشه رابطه خوب میشه عشق میشه مهربونی می‌شه خدا همه چیز برای ما میشه ولی به شرط اینکه ما هم به خداوند مشرک نباشیم و فقط خداوند رو بپرستیم.

    ممنونم از استاد عزیزم و مریم جان عزیز و تمام عزیزانی که کامنت‌هاشون واقعاً انگیزه بی‌نهایتی به من میده یعنی باورتون نمیشه بعضی از کامنت‌های دوستان انقدر زیباست که من باور کنید شاید چهار بار این‌ها رو می‌خونم و هر بار باهاش اشک می‌ریزم و خدا رو بهتر می‌شناسم،بابت همه چیز از همتون سپاسگزارم و برای همه آرزوی خوشبختی و ثروت و سعادت و سلامتی در هر دو جهان رو دارم.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    اشرف مخلوقاتم گفته:
    مدت عضویت: 1045 روز

    به نام خداوندی که هر چه دارم ازاوست

    خداوند عزیز و خداوند رحیم

    عزیز هست چون فهمیدم بالاتر از قدرت او قدرت دیگه ای نیستتتتت رحیم هست چون فهمیدم با این همه قدرتی که داره منم منم مارو میبینه و اصلاااا دلش نمیخواد ما آسیب ببینیم برای همین با مهربانی اش کمکمون میکنه تا هدایت بشیم تسلیم بشیم تا پادشاه خویش خالق زندگی خویش باشیم

    به بهههههه عجب فایل بی نظیری واقعاااا تا حالا ازاین منظر به کار حضرت موسی و تک تک پیامبران نگاه نکرده بودم که با چه جراتی تونستن تنهایی در برابر همچین قدرتهایی بایستن و این نشون میده وقتی اونا تونستن کار من دربرابر خواسته آنها هیچ هیچه که مثل آب خوردن میتونیم انجامش بدیم به شرط ایمان و جرات عبور کردن از محدوده ذهن خدایااا شکرررررت برای فایل بی نظیر جدید استادم که درس جدیدی رو بهم آموخت درس؛

    شجاعت داشتن جرات داشتن و پا رو فراتر گذاشتن یعنی یک عمر شنیدیم که پاتو از گلیمت درازتر نکن همین یک جمله کوتاه کافی بود که ما را برای ترسیدن و محدود شدن برنامه ریزی کرد امروز آموختم درکش کردم که بایددددد پامو از گلیمم درازتر کنم تا بهفمم اونورتر چه خبره تا بتونم رشد کنم وگرنه باید در زندان جهل و نادانی تا ابد اسیر باشم زندگی در زندان را نمیپدیرم و از امروز پامو از گلیمم درازتر میکنم چون هم خدارو میخوام هم خرما راااااااااا….

    بله خداروشکرررر که امروز فهمیدم که من بی قیدوشرط لایق برخورداری از بهترین نعمتهای این جهان مادی هستم

    خداروشکرررر من لایق ثروت من لایق شادی من لایق آرامش من لایق برکت من لایق آزادی مالی لایق آزادی زمانی و آزادی مکانی هستممم من لایق بهترینها بهترین امکانات رفاهی در زندگی هستمممم

    خداروشکررر

    استاد باعشقم احسن برتو درود بر اون ذهنی که تربیتش کردی برای جدب بهترین ها که تونستی به کتاب خدا به کمک خود خدا به قوانین تغییرناپذیرش دست یابی و برکت این هوشیاری و شجاعتت داره در درون ما و زندگی ما و همه جای این جهان جاری میشه استادم ممنونم بابت مثال های عالی که از قرآن و بیرون قران زدین از خودتون گفتین واقعاااا این پیامبران کولاک کردن نمونه بارز کار نشدددد و شد کردن ایلان ماسک هم در حال حاضر در عصر تکنولوژی کارهایی انجام داد که اکثر دانشمندان متحیر کرده و کاری که شما استاد عزیز انجام دادین مرا براین داشت که وقتی اینا تونستن پس تو هم میتوانی و خیلی زیبا یاد گرفتم که هرروز باید تکرار کنم که

    خداروشکررررر که من لایق برخورداری از بهترین نعمتهای این جهان مادی هستم الان دو سه روزه شب و رورم شده تکرار این جمله و حس میکنم که درونم داره اتفاقاتی میوفته تفکرم داره بزرگتر میشه نگرانی و ترس از ذهنم داره بیرون میره وقتی این جمله تاکیدی رو تکرار میکنم حالم بهتر وبهتر میشه فایل معرفی احساس لیاقت و عدم احساس لیاقت و باور فراوانی رو شب میخوابم تو گوشمه خداروشکرررر دارم تغییرات و حس میکنم و فایل امروز تیر خلاص و زده به ذهنم تا دیگه زر مفت نزنه این ذهن محدود من دیگه نمیزارم اذیتم کنه به لطف این دوره بی نظیر مریم جان عزیز گام به گام و وقفه بین این دوره فایل جدید استاد عزیزم یاد گرفتم چجوری جلوی ذهن منطقیم وایستم خداروشکرررررر

    چه نگاه قشنگی ازاین به بعد به قرآن خواهم داشت خیلی زیباتر از قبل و واقعا حضرت موسی چه دل و جراتی داشت چه ایمانی داشت چیحوری نترسیدددد چجوری تونست اعتماد کنه به اون صدای درونش واقعاااا وقتی خودتو بسپاری به او خدا خودش میدونه چه جرات و شجاعتی را کی و کجا باید در تو آزاد کنه ،

    دکمه تمام انرژی های خوبی که در درون ماست دست خداست وقتی تسلیم او باشیم و اورا تنها منبع قدرت وثروت در دنیا وآخرت بدانیم دیگه اون خودش بلده کی و کجا چقد این دکمه هارو فشار بده تا ما بتوانیم از پس چالش هامون بر بیایم و همه جا سربلند بیرون بیایم خدایااااا برای آگاهی امروزم و برای فرار از زندانی که حتی فکر کردن به آن مارو به کشتن میده ترا شکر میکنم و بهت توکل میکنم و خودم را میکشم تا زنده شوم قبل مردن میمیرم تا ابد زنده بمانم مثل همه پیامبران مثل استاد باعشقم مثل انیشتین مثل ایلان ماسک مثل بیل گیتس همیشه در جهان زنده هستن منم میخوام زتدگی کنم تا زنده بمانم.

    خداروشکررررر برای فرار از زندان به اصطلاح غیرممکن

    خداروشکرررر برای انجام عملیات به اصطلاح غیر ممکن

    خداروشکرررر برای جور دیگه نگاه کردنم

    خداروشکرررر برای امروزم که با دیروزم متفاوت تر شدم

    خداروشکرررر برای قدرتی که امروز با این فایل استاد دریافت کردم

    خداروشکررررر برای جرات و شجاعت امروزم

    خداروشکررررر که من لایق بهترینها بودم که اینجا در مدار جذب این فایل جدید قرار گرفتم

    خداروشکررررر که من لایق برخورداری از بهترین نعمتهای جهان مادی هستم

    خداروشکررررر که با آگاهی ناب فایل امروزم دیگه شرک در من نمیماند

    خداروشکرررر که فهمیدم شرک هرگز بخشودنی نیست چون مارو از زیبایی و شادی و آرامش به قعر مصیبت و بدبختی میبرد ازاونجایی که خداعاشق رشد و پیشرفت ماست ازاونجایی که خدا بیشتررررر از ما میخواد که ما ثروتمند بشیم ازاونجایی که بسیاااااار مهربان است رحمان هست رحیم هست میگه شرک و نمیبخشم چون شرک نمیزاره ما ثروتمند بشیم خوشبختی و آرامش ووشادی و زیبایی رو از ما میگیره برای همین آن خدای عزیز ورحیم میگه اگه مشرک بشین شمارو نمیبخشم این خدارو نپرستیم پس کیو بپرستیم کیوووووو خدایا تنها ترا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم قلب مرا هدایت کن به سمت نور و روشنایی کمک کن تا افسار ذهنم بدست قلبم که معبد توست باشه …آمییییییین….

    استادم ممنونم مریم عزیز ممنونم خیرتون قبول باشه واقعااااا این دوره داره مدارمو جابجا میکنه بسمت بالا هدایت شدم خداروشکررررر

    الهی سپااااااس الهی سپاااااس

    متشکرررررم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    مروارید گفته:
    مدت عضویت: 871 روز

    به نام الله یکتا

    سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوارم ،مریم جون و دوستای گل

    خدایا چقدر قوانین جهانت زیباست و پر از عدل ،اینکه آدمای اطرافمون حتی پدر و مادر و … هرچقدر هم ظالم باشن یا خدا رو قبول نداشته باشن یا حتی آدمای خوبی باشن اما با خواسته های ما همجهت نباشن ما میتونیم جزو اون ها نباشیم ، این قدرت که میتونیم تک تکمون مدل زندگیمون و خودمون اجرا کنیم بی نهایت بزرگ و با ارزشه و همچین توانایی فقط از خداوند عالم برمیاد ،بنابر این هیچ بنده ای نمیتونه به بنده دیگه ای حکومت کنه و تمام قدرت دست فرمانروای کل جهان هست ، استاد جان مغزم داشت سوت میکشید وقتی از ناممکن بودن صحبت کردید و لحظه ای که توصیف کردید فرعون چه قدرتی داشت و درخواست خداوند از حضرت موسی چقدر بزرگ بود ،بی اختیار اشک میریختم ،من هیچوقت با این ظرافت به این داستان نگاه نکرده بودم ،ایمان به رب چقدر میتونه آدم و قدرتمند کنه که بتونه فرعون و به زیر بکشه چقدر ایمان پیامبرای ما زیاد بوده که بدون چون و چرا وحی خداوند و اجرا میکردن و از چه آزمایشای سختی پیروز بیرون اومدن ، خدایا هزاران بار شکرت ،وقتی صحبتهاتون و شنیدم فهمیدم چقدر خواسته ها و آرزوهای من در مقابل قدرت الله یکتا نا چیز و کوچیک هستن ،مثلا داشتن یه لپ تاپ ،داشتن در آمد ماهانه 100 میلیون تومان ،چقدر تو این یکساعت مغز من رشد کرد ،ذهنم باز شد ،زاویه نگاهم عوض شد،استاد جان بیصبرانه منتظر ادامه صحبتهای با ارزشتون هستم ، براتون آرزوی سلامتی و عزت دارم از خدای مهربانم ،خدا نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1498 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد جان جان جان من و مریم جان عزیزم و دوستان خوبم

    استاد بعد از دیدن فایل شما ، دیشب به قرآن مراجعه کردم و این داستان رو در دو تا سوره خوندم و یک تفاوتی رو متوجه شدم .

    داستان موسی در سوره طه خداوند به موسی می فرمایند : برو پیش فرعون اما در سوره شعرا می فرمایند: برو پیش قوم فرعون

    و این رو متوجه شدم که هر دو آنها ( فرعون و قوم فرعون ) از نگاه قرآن، از ظالمین هستند . کسی که ظلم میکنه و کسانی که مورد ظلم واقع می شوند .

    با این دو سوره ، من هم یاد فایل ظلم در قرآن و هم فایل قدم 6 جلسه 2 افتادم . در فایل ظلم در قرآن شما فرمودید :فقط ما ظلم به خود داریم و هیچ کس به کسی دیگه ایی نمیتونه ظلمی بکنه (از نگاه قرآن) و هر کسی که در مدار درست باشه مورد ظلم قرار نخواهد گرفت .

    و همچنین تو قدم 5 هم گفته بودید کسی که عزت نفس پایین داره و احساس قربانی شدن میکنه جهان یک کسی یا شرایطی را در مدار اون فرد قرار میده که این احساس قربانی شدن رو به او بده و خدا این طور در و تخته رو با هم جور میکنه .

    کسی که حس مظلوم بودن میکنه و به هر شرایطی تن می دهد و تغییر نمی کنه جهان هم افراد ظالمی رو در مدار این افراد قرار می دهد .

    ویژگی هر دو گروه این هست که با خودشون در صلح نیستند .

    ظلام و مظلوم از نگاه خداوند به یک اندازه گناهکار هستند .

    و با این قانون، پس هر کسی در هر جایی و در هر شرایطی هست در جای مناسب خودش هست.

    سپاسگزارم از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    مهسا نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1972 روز

    سلام و ادب خدمت استاد عزیزم و مریم شایسته نازنین مهربون و دوست داشتنی، واقعاً این فایل و نکات نهفته در خلال صحبت‌های شما عالی بود و من هم می‌خوام بگم که تعجب می‌کنم از اینکه چطور تا قبل از مدتی پیش من هم به این مسئله پی نبرده بودم، اینکه حضرت موسی در پروسه پیامبری با توطئه های فرعون و کارشکنی‌های بنی اسرائیل روبرو می‌شه اما خودشو نمی‌بازه به قول قرآن ان معی ربی، سیهدین، موسی میفرماید پروردگارم همراه من است و هدایتم خواهد کرد و واقعاً هم بسیار جالب توجه و حیرت انگیز هست این اقدام حضرت موسی،یک چوپان ساده قراره ب مصاف ابرقدرت ظالم دیکتاتور زمان خودش بره،و داستان اونجایی جذابتر میشه که فرعون خودش مردمو برای کم کردن روی موسی علیه السلام جمع میکنه تا با جادو برتری خودشو ب رخ بکشه و در نهایت تمام اقدامات فرعون ب ضرر خودشو سود موسی شد،پیامبری که انقدر جرات و جسارت از خودش نشون داد و در نهایت پیروز شد با اینکه هیچ چیزی رو نمی‌دونست از آینده اما هدایت و همراهی خداوند رو باور داشت به غیب ایمان داشت و خدای خودش رو باور کرده بود و در همه احوال همراهی و حمایت هدایت حفاظت و استجابت پروردگار رو عمیقاً باور داشت و در واقع تمامی داستان‌های قرآن به نوعی به ما نشون میدن که چگونه قوی باشیم به پروردگارمون ایمان داشته باشیم ذهنمونو کنترل بکنیم به غیب ایمان داشته باشیم در جریان زندگی حضرت موسی نکات بسیار مهمی هست ما از حضرت موسی توبه و طلب مغفرت رو یاد می‌گیریم، مومن بودن شجاع بودن ایمان داشتن رو یاد می‌گیریم از حضرت ابراهیم تسلیم رو یاد می‌گیریم حق طلبی رو یاد می‌گیریم از حضرت آدم توبه رو یاد می‌گیریم از حضرت یوسف بزرگواری و گذشت رو یاد می‌گیریم و می‌فهمیم که تمامی آنچه که در زندگی حضرت یوسف اتفاق افتاد پلن خداوند بود چیدمان خداوند بود حتی حضور و وجود و تاثیر برادران نامهربان و مکر زلیخا همه و همه در جهت خیر و ارتقای حضرت یوسف بود و او را از چاه و زندان به مسیر عزیز مصر شدن هدایت کرد در واقع در پازل زندگی حضرت یوسف چاه و زندان طراحی شده بودند تا شایستگی این پیامبر و رشد درونی او محقق بشه و درون او به اندازه کافی بزرگ بشه و ظرفیت جذب نعمات بیشتر مواهب بیشتر و فضل و عطای خداوند رو پیدا بکنه، بسیار سپاسگزارم استاد گرامی بارها و بارها نگاه می‌کنم بعضی از فایل‌ها رو ده‌ها بار گوش می‌دم و لذت می‌برم حظ می‌برم و از خدای خودم بابت وجود شماها تشکر می‌کنم امیدوارم حیات طیبه در دنیا و آخرت و عاقبت بخیری و خوشبختی و سعادتمندی در هر دو دنیا روزی همیشگی و پیوسته شما دو عزیز مهربان باشه به خدای بزرگ می‌سپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2520 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست

    سلام

    خدای من شکرت برای این آگاهی های نابی که در مدار شنیدنش هستم، هدایتم کن خدا جونم‌هدایتم کن همیشه در مسیر بهتر و‌ بهتر عمل کردن بهش باشم نمیخوام فقط یه شنونده باشم میخوام با تمام وجودم بهش عمل کنم چون نتیجه اش رو‌دیدم که چقدر جذابه چقدر نابه چقدر خوبه

    توحید، مهم ترینی که میتونه کن فیکون کنه ما رو تو‌مسیر خلق زندگی ای که میخوایم، همونطور که خداوند کفته من از روح خودم در شما دمیدم

    استاد عزیزم سپاسگزارم بی نهایت از شما سپاسگذارم که بدون هیچگونه تعصبی اینقدر‌زیبا ‌ و‌دقیق قرآن رو‌خوندید و برای کسانی که در مدارش هستند میگید ، چقدر من خوشحال و خوشبختم که در مدارش هستم

    الان که فکر‌میکنم، اونجایی که دست برداشتم از شرک ورزیدن به خدا، چقدر زیبایی دیدم، درحالیکه با دستای خودم در نعمت ها و‌زیبایی ها روی‌خودم بسته بودم

    اونجایی که در فکر میکردم باید فلان دوستم باشه تا حالم خوب باشه، خدای من چقدر من شرک می ورزیدم ولی همین که با چک و لگدهای جهان دست برداشتم از این کار ، به چه زیبایی هایی مه تا قبل اون حتی نمی تونستم بهشون فکر کنم هدایت شدم حتی در زمینه روابط هم خداوند دوست های فوق العاده ای رو‌وارد زندگی‌ام کرد

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    فیروزه محسنی گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام ودرود فراوان براستادعزیز ومریم جان شایسته نازنین وهمه خانواده صمیمی والهی عباسمنش

    استاد عزیز مثل همیشه ازتوحید ویکتاپرستی وشرک نورزیدن گفتید واین بار بالحنی شیواتر وآرام تر واثرگذارتر وازقران ونحوه آشنایی تان باقران وآموزه های آن گفتید وخداوند شاهد است که نوع نگرش شما به قرآن وکشف قوانین جهان هستی ازدل آیات قرآن دردل بسیاری از اعضای سایت مهر وعشق به خدا وقرآن رازنده کرد وموجب شده افراد زیادی باقران انس بگیرند وازخواندن کامنت های زیادی درسایت می‌توان به این موضوع پی برد

    خود من قبلآ قرآن می‌خواندم ولی درک درستی ازمفاهیم آیات نداشتم تا اینکه باسایت آشنا شدم وفایلهای دانلودی زیادی دیدم وتعداد کامنتهای زیادی از دوستان راخواندم ودربسیاری ازآنها آموزه های قرآن وجود دارد

    استاد شما مهارت زیادی درمنطقی کردن موضوعات دارید وبسیار عالی قوانین را از قرآن استخراج کردید وآموزش دادید وبه شکلی بسیار دلنشین درمورد آیات قرآن صحبت می‌کنید

    دردوسال اخیر من هرروز بعد نماز قرآن می‌خوانم وبه معنای آیات توجه می‌کنم وبعضی ازآنها رابیشتر توجه می‌کنم چون اززبان شما یا دوستان درسایت دیدم وشنیدم وبرایم جلب توجه می‌کنه

    نحوه بیان وشرح قرآن توسط شما باعث جذب بیشتر من به قرآن ودرک بهتر آن شد فهمیدم برخلاف انچه دربین مردم ما رایج است وقرآن را موقع مرگ انسان‌ها می خوانند ؛قرآن کتاب زندگی است وبرای زنده هاست تا راه ورسم درست زندگی کردن رابیاموزیم وعمل کنیم

    استاد عزیز به سوره شعراُ اشاره فرمودید

    من هرروز آیات 78 تا 89 سوره شعراُ را میخوانم که اززبان حضرت ابراهیم خداوند را به پدرش وقومش معرفی می‌کند وچه زیبا آیاتی است

    همان که مرا آفرید پس هدایتم می‌کند (78)

    وکسی که اطعامم می‌کند وابم می‌دهد (79)

    وچون بیمارشوم او مرا بهبود می‌دهد (80)

    وانکه مرا می میراند وسپس زنده ام می‌کند (81)

    واوکه امیدوارم روزجزا ازخطایم درگذرد (82)

    پروردگارا مرا حکمتی عطا کن وبه صالحانم بپیوند (83)

    ودرمیان آیندگان برای ذکر خیری قرار ده(84)

    ومرا ازوارثان بهشت پرنعمت گردان (85)

    وپدرم رابیامرز که او ازگمراهان است (86)

    وروز که برانگیخته شوند خوارم مکن (87)

    روزی که نه مال سود دهد نه فرزندان (88)

    مگر آنکه دلی پاک نزد خدا آورد (89)

    استاد عزیز شما به بزرگترین گناه که شرک است اشاره کردید وبارها درمورد شرک مخفی تذکر دادید تا یادمان باشد در مسیر زندگی بارها به طرق مختلف شرک ورزیده ایم وتوجه نکردیم وحواسمان راجمع کنیم که شرک به شکلهای گوناگون بروز می‌کند ویادمان باشد درهمه حال وهمیشه وهمه جا ازشرک دوری کنیم وفقط به خدا توکل کنیم وکارمان را به پروردگار رحمان بسپاریم

    استاد عزیز بسیار سپاسگزارم برای این فایل آگاهی بخش

    درپناه خدا سلامت وشاد وسرفراز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    عاطفه خواجه گفته:
    مدت عضویت: 1858 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد عزیز و بی نظیرم که صداش یادآور خداونده

    من اینجام که فقط تشکر کنم، استاد ذهنم، روحم، جسمم و تمام وجودم بعد از این فایل احساس ارامش عظیمی داره، بارها و بارها درباره شرک از شما شنیده بودم، اما تا الان ازین زاویه بهش نگاه نکرده بودم که من خالق زندگی خودمم و اگر غیر از این فکر کنم، مشرکم، شاید هم شما قبلا دقیقا همین جملات رو گفته باشین ولی چون من توی مدارش نبودم نشنیدم، اصلا یه حال عجیبی ام، من الان دقیقا جایگاه قبلی شمام که خونه 60 متری و یه ماشین سالم ارزومه، و دقیقا حتی به شرایط خیلی خیلی خیلی بالاتر ازجایگاه الانم نمیتونم فکر کنم

    خدا رو هزاران بار شکر میکنم بخاطر وجود شما بخاطر آشنایی با شما و خدا رو هزاران بار شکر میکنم بخاطر قرآن و بخاطر اینکه شما رو دستی قرار داد که از طریق شما قرآن رو و خدا رو و قوانین رو بهتر درک کنم

    چقدرررر خوشحالم که با شما اشنا شدم، یعنی من فقط اومدم کامنت بذارم و فقط تشکر کنم، تشکر کنم و تشکر کنم

    استاد میخوام بگم که اون انرژی که اون سر دنیا شما با ضبط این فایل به جهان فرستادید در این سر دنیا به من و به تمام شاگرداتون رسید

    بازم بی نهایت ازتون ممنونم.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    مریم جلقازی گفته:
    مدت عضویت: 995 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیز و دوستان گرامی

    استاد وقتی اسم این فایل رو روی سایت دیدم بدون تفکر انگار وجودم اومده بود بیرون و با یه اشتیاقی زدم که فایل باز بشه که خودم اون اشتیاق برام قابل توجه بود،احساس میکردم روح من انگار به گنج رسیده بود چشم هایش برق میزد

    من همیشه دوست داشتم از شما در مورد قرآن بشنوم و بارها شنیده بودم که تو دوره دوازده قدم آسان قرآنی دارید و منتظر روزی بودم که من این دوره رو تهیه کنم و برسم به اون جلسات

    الان هم که دارم کامنت می‌نویسم باید بگم که داشتم خطاطی میکردم و این فایل رو گوش میکردم و شما که صحبت می‌کردید به چیزی در درونم می‌گفت مریم برو بنویس و من میگفتم باشه بذار این کار تموم بشه بعد اما صدای روحم بلندتر میشد و من اومدم که بنویسم از هرآنچه که درونم میخواد بگه

    استاد من هم در یک خانواده مذهبی با باورهای مذهبی به دنیا اومدم و تا همین یکی دو سال پیش یک آدم مذهبی و «متعصب» بودم‌، تایید میکنم به متعصب چون تعصب من پرهایی از رحمت رو بر من بسته بود و زنجیری بر دل و جان من بود

    در یک اندوه و حسرت و غم و ترس و اضطراب و احوالات عجیب دائمی زندگی می‌کردم

    از بچگی با باورهای مذهبی بزرگ شدم، و چون آدم دقیق و ایده آل نگری هم هستم خیلی توجه میکردم به انجام فریضه های دینی، یادم میاد صبح هابی که نمازم قضا میشد و من زار زار گریه میکردم که نمازم قضا شده از عذاب وجدانی که داشتم چون شنیده بودم کسی که نماز صبحش قضا میشه حتما یه کار نادرستی انجام داده و خدا ازش این فضیلت رو گرفته و من روزم رو با این حال شروع میکردم، یه عذاب وجدانی که من چه کار اشتباهی انجام دادم و با یه احساس گناه زیاد و یه بار سنگینی از خواب پامیشدم و انگار دنبال این بودم که یه بلایی سرم بیاد تا منو پاک کنه و در اماکن نگه داره از آتش جهنم، چون بازم شنیده بودم اگه تو این دنیا پاک بشی خیلی راحتتر از اون دنیاست و تو با مریضی و حال بد و این ها پاک میشی، استاد الان که دارم میگم وجودم یه حالی شده، من بیشتر از ده سال دچار یک مریضی خودایمنی بودم که دکترها میگفتن این دلیلش مشخص نیست و این مریضی مزمن و درمان هم نمیشه و دو سال پشت هم کن کورتون می‌خوردم و چه روزهای سختی که پشت سر نگذروندم، اما در حین درد کشیدن و سختی کشیدن تو اوج جوونی و سن 20 سالگی میگفتم اشکال نداره من دارم پاک میشم اینجا و اون دنیا عذاب نمی‌کشم

    ای خدای من، قلبم درد میگیره از این جهالت

    هی با خودم این شعر رو مرور میکردم که هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند و درد و رنج رو برای خودم مقدس جلوه میدادم

    سر موضوع حجاب چه باورهای اشتباهی داشتم ،تا همین دو سال پیش حجاب داشتم با تعصب، با این نگاه که من که حجاب دارم آدم بهتریم و چقدر به خودم افتخار میکردم که مثلا تو عروسی های مختلط من حجاب دارم(حالا چه حجابی، حجابی که دوست داشتم خوشگل باشم و شبستان پیتان باشم اما روسری هم سرم باشه، یجوری دل و عقلم رو جفتشون رو راضی میکردم) خودم رو از آدم هایی که حجاب نداشتن برتر میدیدم (خدایا من به خودم ظلم کردم منو ببخش…)

    یه مدت چادری شدم اما روح و جسم من در هماهنگی نبود و من فقط از ترس و عذاب وجدان چادر سرم میکردم و تو اون مدت هم همش آدم های دیگه رو به امر به معروف میکردم، وای یادم نمیره تو سن 24 25 سالگی بود که نشسته بودم خاله هام رو نصیحت میکردم که توروخدا توروخدا حجابتون رو حفظ کنید، انقدر تو این باورها بودم که بیشتر و بیشتر هم هدایت میشدم به مجالسی که از این دست صحبت ها میکردن، یادم میرفتم با مامانم یه جلسه ای که یه خانمی اونجا اومده بود و داشت می‌گفت از مرگ برگشته و اونجا چه صحنه هایی که دیده، یادم من اون موقع حجاب داشتم اما خیلی لاک رو دوست داشتم و لاک زده بودم اومد با یه حال ترسان و ارزانی پیشم که دخترم خواهشاً لاکت رو پاک کن اگه تو بدونی با این لاک زدن و نگاه کردن مردها به تو چه بر سر مردها میاد و چه عذابی برای تو داره اون دنیا، من دلم میسوزه که می‌دونم چه خبره اونجا توروخدا لاکت رو پاک کن، از آویزون شدن از یه تار مو و اینها صحبت میکرد و من یادم اون شب تا صبح خواب می‌دیدم تو آتیش جهنم هستم و از یه مو آویزون شدم و چه عذابی داره، جالبه با خودم میگفتم خب چجوری یه از یه مو آویزون میشی اما مو کنده نمیشه بعد میشنیدم خدا بخواد نمیشه دیگه ،فقط ببین چه دردی داره و در میشدم از ترس و خشم و اضطراب

    در مورد شب قدر و مراسم مذهبی هم همینطور، به سال که بخاطر سردردم قرص خورده بودم و خوابم برده بود و شب قدر نتونستم بیدار بمونم صبحش آنقدر گریه کردم که حالم بدتر شد و زنگ زدم به مشاورم که من خیلی حالم بده من اصلا آدم خوبی نیستم، امسال زندگی من چی میخواد رقم بخوره، من شب قدر حالم خوب نبوده و خوابم برده حالا چیکار کنم که امسال زندگیم قرار همش حالم بد باشه و من بدبخت شدم و ازین حرف ها… (الان دارم با یه حالی غریب هم میخندم به این طرز فکرم هم یادم میاد من چه مسیری رو طی کردم و خداروشکر میکنم که از جهل بیرون اومدم)

    دیگه کوتاهش کنم هرآنچه از احکام بود رو به عنوان دین و خدا پذیرفته بودم و میگفتم من انجامشون بدم میشه بنده مقرب خدا و انجامشون ندم میوفتم تو جهنم و چون نمی‌تونستم کامل انجام بدم عذاب وجدان و احساس گناه می‌گرفتم و برای پاک کردن خودم یا مریضی یا غم یا درد رو به سمت خودم جذب میکردم و با این ها تطهیر میکردم عذاب وجدانم رو

    چه خدایی برای خودم ساخته بودم

    یه خدای خشمگین و منتقم، از تمام صفات خدا صفت های جلالی مثل منتقم و جبار و این هارو پررنگ کرده بودم

    از خدا به شدت می ترسیدم و خشم داشتم و اصلا حس خوبی به خدا نداشتم

    تمام این ها کم و زیاد، کمرنگ و پررنگ تا همین دو سال پیش زندگی من یعنی تا تقریبا 30 سالگی من ادامه داشت…

    با یه استادی پیش از اینکه با شما آشنا بشم آشنا شدم و محصولاتشون رو گرفته بودم که ایشون هم باورهای مذهبی پررنگی داشتن و جالبه وقتی مثلا موضوع ثروت رو به مذهب و ذکر گفتن و این ها ربط میدادن با تمام وجود منزجر میشدم و مقاومت میومد بالا، اصلا وقتی حرف از مذهب میزد یه چی در درونم پسش میزد و رو برمیگردوندم، میگفتم دیگه تو ثروت بحث مذهب رو قاطی نکن توروخدا

    من از همون بچگی دنبال حقیقت بودم، روحم جستجوگر بود، دلم پرمیکشید وقتی یه صحبت معنوی می‌شنیدم و از همون تقریبا دو سال پیش که با شما آشنا شدم مسیرم رو به روشنی رفت

    با فایل های حجابی که تو سایت گوش میکردم احساس میکردم بند و غل زنجیرهای من داره باز میشه

    با ترس و ارز حجابم رو گذاشتم کنار، اصلا نمیتونم بگم چقدر برای سخت بود، نه کنار گذاشتن حجاب بلکه کنار گذاشتن اون تفکر، تفکری که سی سال داشتم رو باید می ذاشتم زیرپا و یه مسیر جدید رو میرفتم، اما دیگه میدونستم که اون مسیر برای من نیست، استاد شما تو این مسیر جدید هادی من بودید، مثل یه آدم مهربان که چراغ نفتی دستشه و داره پیش میره و به من میگه بیا و مسیر رو روشن می‌کنه و من پشت شما آهسته گام برداشتم، هنوز اول راهم استاد ولی شما منو با خدای واقعی و خدای حقیقی آشنا کردید ، اون بتی که من اسمش رو گذاشته بودم خدا رو کمکم کردید بشکنم، وقتی میگید شما حضرت ابراهیم رو خیلی دوست دارید می‌خوام بهتون بگم شما ابراهیم هستید، ابراهیمی کم نه تنها خودش بت هارو شکسته بلکه داره به بقیه هم یاد میده بت هارو بشکنید

    استاد وقتی از خدا و قرآن میگید دل من پرمیکشه

    یادمه از همون دوران نوجوانی من قرآن رو می‌خوندم با معنیش، بهم گفته بودن خواندن قرآن خوبه و من هم یه دفتر داشتم که وقتی قرآن می‌خوندم سوالهایی که برام ایجاد میشد رو می‌نوشتم ،اصلا نمی‌فهمیدم چی میگه یا بهتره بگم با اون نگاه های مذهبی و متعصبی که داشتم فقط از آیه های قرآن عذاب و سختی و درد و بدبختی رو می‌فهمیدم و هی سوال برام ایجاد میشد و مینوشتم، همیییییشه دوست داشتم یکی پیدا بشه به سوالات من جواب بده، به خودم میگفتم ای کاش تو زمان پیامبر بودم میرفتم سوال هامو ازش می‌پرسیدم و جوابم رو می‌گرفتم، نگم از سوره نساء که وقتی می‌خوندمش خشمم لبریز میشد، از زن بودنم بیزار میشدم، از خدا خشمگین میشدم که چرا منو زن آفریده و چرا مردها رو به زنده ها برتری داده؟ مردها میتونن زنشون رو بزنن؟؟ وای من به این آیه ها و ترجمه ها که می‌رسیدم میخواستم دست به یقه بشم با خدا

    یا یک سری آیاتی که در مورد جنگ بودن و اونطوری که تو خاطرم هست میگفتن مسلمان ها میتونن با پیروز شدن در جنگ زن های اون قوم رو به عنوان غنیمت برای خودشون بکنن، هنوز یادمه که کجا نشسته بودم و این ترجمه هارو میخوندم و خونم به جوش میومد

    سال های بعد دیگه قرآن نخوندم

    یا اگه هم می‌خوندم به زور و از سر وظیفه گاهی می‌خوندم

    یجایی یه استادی بهم گفت اگه قرآن رو با عشق نمی‌خونی و ازش خشم میگیری نخونیش بهتره از اینکه بخونیش، بذار به وقتش

    و الان با شما احساس میکنم وقتش رسیده

    احساس میکنم این فایل نشونه ای بود برای شروع خواندن قرآن با عشق

    البته که تو این مدت دو سالی که با شما و آموزه هاتون آشنا شدم وقتی آیه های قرآن رو خوندم تامل کردم و تعمق کردم و نگرش بهتر و درک بهتری داشتم اما احساس میکنم از امروز قرار که مسیری جدید رو آغاز کنم

    مسیری با عشق، با درک، با لذت و فهم

    استاد ممنونم که چراغ راه من بودید، ممنونم که ابراهیم گونه زندگی کردید و اینو با زندگی کردنتون به ما هم یاد دادید

    استاد توحید رو با شما کمی درک کردم

    فقط روی خدا حساب باز کن رو با شما کمی درک کردم

    معنی عشق رو با شما کمی درک کردم

    معنی شکرگزاری رو با شما کمی درک کردم

    معنی زندگی رو با شما کمی درک کردم

    می‌دونم که اول مسیرم و چه شهدهای شیرین بیشتری که میخوام بچشم

    من شکرگزار وجود شما هستم

    خدا به قلبتون نور بباره

    شروع این مسیر عاشقی بر من مبارک باشه

    استاد عزیزم دوستتون دارم و براتون عمر با عزت رو در آغوش امن الهی آرزو میکنم

    به امید فایل های قرآنی بعدی که از شما بشنوم و روحم جلا پیدا کنه

    در پناه یگانه الله، عزتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: