منطق هایی قوی برای «تغییر بنیادینِ باورها» - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

772 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 2572 روز

    باسلام براستاد خوبی ها وخانواده عزیز عباسمنش جناب اقای مرادی بنظرم شما بین فایلها ومطالب استاد متمرکز نیستید واز یک گوشه(از یک تضاد)شروع نمی کنید وبین کلی مطالب سردرگم هستید واز طرفی هم کوچکترین نشانه ها را هم جدی نمی گیرید وشکرگذاری نمی کنید قطعا با شروع از یک گوشه وداشتن باور تکامل(صبر وحوصله )به نتیجه خواهید رسید,به شرط اینکه عزت نفس داشته باشید وبابت کوچکترین نشانه ها که می بینید شکر گذار واقعی باشید ودر ضمن به این مهم هم اگر دقیق توجه نمایید که خداوند جهان را با قوانین منظم آفریده واین ما هستیم که می توانیم کشف کنیم وبر پایه آنها حرکت کنیم ونگرش طلبکارانه از خداوند را کنار بگذاریم وهمواره از درون احساس شادی وخوشحالی داشته باشیم و با ایمان واقعی به پروردگار به اواعتماد کنیم که در چهارچوب قوانین ثابتش ما را به نتایجمان برساند,پیروزی وسلامتی را برای هم خانوادهای عزیزم آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    میثم مقدسی گفته:
    مدت عضویت: 2456 روز

    سلام خدمت استادگرانقدر

    استادالان که ۶ماه ازاشناشدن باشمامیگذره فایل هارودنبال کردم به خودم وخواسته هام پی بردم دیدم که آدم های جدیدی درزندگی اتفاق افتاده فکرنمیکردم که به این زودی نتجیه بگیرم بایدبگم سخته ولی شدنی هستش باورهاروبایدتغیردادتابه نتجیه رسیدحرف زیاده ولی موندم چی بنویسم ولی خیلی خوشحالم وخداروسپاسگزارم ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1959 روز

    به نام رب وهاب و هدایتگرم

    سلام به دوستان خیلی عزیزم

    روز 102 ام سفرنامه

    استاد زیبای من چقدر تیشرت لانگ زیبایی پوشیدین و چقدر شما فوق العاده این

    چقدر از شما یاد میگیرم و لذت میبرم

    تو همین فایل بود و رفتم اون صفحه ای که فایل شناسایی ترمز های مخفی ذهن هست رو علاوه بر اینکه در لپتاپم بوک مارکش کردم پاز کردم ویدیو رو و در گوشیم هم بوک مارک کردم که هر جا و هر طوری شد هر روز کامنت های اون فایل رو بخونم

    همونجور که گفتین برای اینکه همینطور برنامه ریزی ذهن من عوض بشه

    من واقعا میخوام برنامه ریزی ذهنم عوض بشه میخوام نتایجم عوض بشه میخوام زندگیم تغییر کنه و همینطور بهتر و بهتر بشه

    و اینکه وقت ندارم و اینا نداره، برای ایناست که باید وقت بزارم و لذت ببرم از تغییر زندگیم وقتی من تلاش کنم برای تغیری زندگیم جهان همراهیم می کنه و با تضادهای کمتری روبرو میشم

    استاد همینطور که داشتین از ترمز پیدا کردن حرف میزدین و همینجور ذهن من فعال شد که چرا یه خواسته ای رو که با تمام وجود میخوام تجربش نمی کنم، پس حتما ترمز داره همینطور که به صحبت های شما گوش میکردم

    ذهن من فعالانه دنبال ترمز گشت و یک ترمز فوق العاده رو پیدا کرد، گفت همین تصویرسازی ای که راجع به این قضیه داری مثلا در روابط باعث شده اصلا تجربش نکنی

    اصلا خدا با من حرف زد یعنی اینجوری خدا پاسخ میده و سریع الجواب

    و به قول باور ها رو درست می کنیم نتایج تغییر می کنن یه جا متوقف میشیم، مثلا در مورد من قشنگ با باورهایی که خداوند گفت چجوری ترمز شناسایی کنم و بعد چه باوری باید راجع بش ساخته بشه رو انجام دادم، استاد دو سه روز بعدش نتایج رو دیدم و اونجا ایمانم افزایش پیدا کرد

    بعد که در جایی از این خواسته متوقف شدم باز گفتم حتما ترمزی هست و از اونجا که من تمرکزم روی روابط نیست بی خیالش شدم

    ولی دو سه روزه بش فکر می کنم برای همین دقیقا همین الان خداوند یک ترمز رو شناسایی کرد که اصلا من این قضیه رو راحت نمیبینم

    فکر می کنم کلا باید دوطرف کلی رنج بکشن، سختی بکشن تا به هم برسن، در واقع من خیلی دوست دارم راحت و ساده اتفاق بیفته بطوریکه برای من عجیب نباشه

    ولی ذهنم از تصویرسازی رنج کشیدن و سختی کشیدن در این مورد لذت میبره

    انگار نهایت عشق داشتن در رابطست

    اگر راحت باشه انگار علکیه، عه اصلا چه لوس البته این تهه ذهن منه تهه ته، من فکر میکردم الان دیگه واقعا باید روابط اونجور که میخوام راحت رخ بده و همه چیز عالی ولی من اصلا روی این جنبش کار نکردم درسته چنتا الگو دیدم

    ولی باز تهه ذهنه یه چیزی بود که همون رو اصلا به حساب نمیورد و ازش لذت نمیبرد

    و الان که من اونجور که باید این خواسته رو تجربه نکردم خیلی راحت

    پس حتما ترمزی در کاره، و خداوند حواب داد خیلی خوشحال شدم

    دیشب که یهویی یکی از تصویرسازی های من در واقع ایده آلم از روابط یهو مثل فیلم پخش شد برام

    اصلا احساس خوبی نداشتم، یعنی گفتم من میدونم این خوب نیست این الان تصویر خوبی نیست

    و میدونم این رو دارم از گذشته با خودم حمل می کنم و باید درستش کنم

    و امروز با دیدن این فایل جواب داد خدا و نوشتم تو کاغذ یادداشتم که حتما در موردش بنویسم

    و یه نکته جالب این هست که متوجهش شدم، که همون شناسایی ترمز چقدر جواب میده و نتایج رو تا حدودی تغییر میده

    چون وقتی میگیم این ترمزه این نباید باشه بصورت ناخودآگاه اونچه که باید باشه جاش میشینه و حالا باید روی اون کار کرد و الگو دید و تایید کرد و عمل کرد

    خیلی خیلی خوشحالم و احساسم خوب شد با شناسایی این ترمز

    و اینکه این باورها شناسایی شدن برای اینکه بتونیم ثروتمند بشیم: – من با ثروتمند شدن آدم خوبی میشم (چون احتمال اینکه سمت خلاف و یا شخصیت سمی برم کم میشه، حسد و کینه و تنفر اصلا دیگه جایی نداره و اونقدر تفریح و شادی داریم که همش در لحظه حال زندگی کردن هست با ثروتی که میسازیم) و – پیامبرا و اماما همیشه ثروتمند بودن و ثروت رو از خداوند درخواست میکردن چون میدونستن با ثروتمند شدن احتمال اینکه برن سمت خلاف کمتره

    – وقتی روی باورهام کار می کنم دیگه نتایجی می بینم که زندگیم قابل مقایسه با قبل نیست

    – وقتی روی باورهامون کار می کنیم، پیشرفت می کنیم نتایج میبینیم، بعد نتایجمون در یک نقطه متوقف میشه، از اونجایی که در ساز و کار جهان توقف نداریم و همه چیز باید هر لحظه بهتر و بهتر بشه، پس سریع باید بریم سراغ شناسایی ترمز و باور قدرتمند کننده ایجاد کردن، بعد دوباره پیشرفت و دوباره این روند ادامه داره تا ابد

    – اگر میخوام متفاوت نتیجه بگیرم باید متفاوت باور کنم و متفاوت عمل کنم

    استاد عزیزم و مریم جان عزیزم فیلمی که گرفتین فوق العاده بود خیلی خیلی ذوق کردم و عشق کردم از دیدن آدما از دست تکون دادنشون و منم براشون دست تکون دادم و عشق ورزیدم و به وضوح میدیم چقدر احساسم خوب شد مخصوصا با آهنگ های فوق العاده که پلی لیست من بودن :) خیلی خیلی دوستون دارم خیلی خیلی حالم خوب شد

    مخصوصااااااا تیکه آخر فیلم غروب زیبا و پل و اصلا من دیگه غششش :))

    عاشقتونم بخدا هنوز باورم نمیشه استادی که اینقدر برای من ارزشمنده مریم جونی که اینقدر برای من ارزشمند هستن و تمام این چیزایی که دارم یاد میگیرم در راستای اهدافم، آمریکا، جاده ها و خیابون های آمریکا، آهنگ های خارجی همون چیزی که همیشه میخواستم خدایا هزاران بار شکرتتتتتتتت

    عاشقتونمممممم

    در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3914 روز

      درود بر شما

      می‌نویسم تا یادآوری مجدد بشه واسه خودم محکم تر، در خصوص این موضوعی که نوشتید

      ریشه ی اینا ماله تمام این فیلم ها و سریال هایی ست که دیدیم از کودکی و نوجوانی خانم منصوری

      همه چی همه ی لذت ها و پیشرفت ها و خواسته ها سخت بدست میاد سخت تجربه میشه

      اصلا اگر آسون و راحت در زمان کوتاه انجام بشه یا توسط یک دست خدا واسمون انجام بشه انگار برابری می‌کنه با انجام نشدن،

      حالا میخواد یک پولی باشه که خیلی راحت خودش میاد یا یک رابطه ی شاد و دلخواه…

      منم این موضوع تو ذهنم بوده از قدیم و نمی‌دونستم البته شخصیت خودمم بوده که دوست داشتم خودم سخت تلاش کنم تا حس کنم کاری انجام دادم وگرنه مغزم می‌گفت چون کاری انجام ندادی پس پول یا رابطه هم نمیاد یا ارزششو نداره که بخواد اینطوری بیاد…

      که مدتها پیش این ترمز رو درک کردم…

      از بس سریال ها نشون دادن که عشق ها بهم یا نمیرسن یا بعد 150 قسمت قسمت آخر اونم ده دقیقه آخر که کلی مشکل و سرویس شدن و ناراحتی کشیدن و زندان و دعوا و مخالفت و دروغ و … بهم رسیدن به خوبی و خوشی…

      این شد داستان زیبای زندگی این دو نفر… و چقدر هم افتخار کردن بهش و چقدرم خوشحالن…و چقدرم تازه از توکل ومثبت فکر کردن و اینا حرف میزنن تو بعضیاشون..

      یعنی با هزار رنج و مشقت رسیدن… این یعنی خدا اصلا این پول یا اصلا رابطه فلان رو نخواستیم همینطوری خوبه… لااقل زجر نمیکشیم…

      بدبختی نمیکشیم…

      از بس شنیدیم

      نابرده رنج، گنج میسر نمیشود

      مزد آن گرفت، جان برادر که کااااارررر کرد. کار.

      (البته شاید منظور شاعر کار ذهنی بوده)

      اون موقع ها کارها دستی و یدی بودن..

      از قدیم این تفکر بوده این سبک زندگی الآنم البته هست همینطور ولی کمتر… که مثلا فکر میکنن فلانی اگر بیرون نمیره حتماً یا تنبله یا بی عرضه و یا بیکاره یا هر چی نمی‌دونم.. بهر حال کار رو مساوی با بیرون رفتن و ساعتها مشغول به یک چیز بیرونی و ظاهری که قابل رؤیت باشه یا ساعت مشخصی انجام بشه یا تو دلش سختی خاصی باشه تا تا تا حقوق یا دستمزد یا درآمد بابتش دریافت بشه کرد وگرنه که مدل دیگه ای وجود نداره،

      برای همینم هست فکر کنم (این الان بهم الهام شدا) که رشته ها و زیر مجموعه‌های فعالیت های هنری مختلف یا ورزشی (مثل شما که ورزشکاری) یا یکسری رشته های دیگه از نظر بعضیا پولساز یا با پرستیژ تلقی نمیشد یا کمتر بهش ارزش داده میشد از طرف خانواده ها و آموزش و پرورش و رسانه.

      از بس داستان سختی کشیدن ها رو خوندیم

      از بس اشتباه معنی شده آیه ی قرآن که «بعد از هر سختی آسانی هست»، بجای «در دل هر سختی، همراه هر سختی، با هر سختی، آسانی هست…»

      اگر سختی هست حتماً آسانی هم همراهش هست براتون. این کلام خود خداست…

      اگر سیستمی بودن رو بیشتر بلور کنیم این باور این دیدگاه این نگرش و این زاویه دید تقویت میشه که من جدا از هیچ موجودی و هیچ آدمی بطور حقیقی نیستم در ماهیت واقعاً جدا نیستم.. و منم جزئی از یک سیستم هدفمند و منظم و دقیق کل هستم…

      پس دیدگاه کل نگر رو من خیلی باهاش موافق بودم از همون اول اصلا شخصیتا با اینکه جزیی بین بودم ولی برای ادراک هر چیزی از سالها پیش فهمیدم که کل نگری رو میپسندم نه بعنوان سلیقه شخصی بلکه برای اینکه اگر بخواییم هر چیزی رو خوب درک کنیم و یادش بگیریم باید به کل و ریشه اون نگاه کنیم…

      عین یک تیم فوتبال

      یکنفری نمیشه بازی کرد و برنده شد، یازده نفر باید هماهنگ و منظم باشند

      باید استراتژی باشه

      تاکتیک باشه

      و حالا در این تاکتیک هر کس نقش خودشو بخوبی ایفا کنه تا تیم برنده بشه و البته از دیدن بازی این تیم و هماهنگی شون و اینکه چقدر نرم و راحت و روون بازی می‌کنن تماشاچی لذت ببره.

      همون طور که سرمربی برای تک تک افراد تیم برنامه داره خدا هم برای تک تک اعضای تیم خودش برنامه و ماموریت داره، من نمی‌فهمم که بعضیا میگن هدف نداریم یا اهداف سطحی برای خودشون انتخاب میکنند

      خدا از طریق من خواسته ملکش جهانش رو پیشرفت بده گسترش بده من کی باشم که بخوام جلوی خواست و اراده و هدف خداوند رو بگیرم من بیجا بکنم..

      پس میزارم خداوند از طریق من برنامه هاشو اجرا کنه و تسلیم امرش هستم..

      دستوری قرآن هم داده که از حدود خدا نگذرید…

      تسلیم امر خدا باید باشم…

      حالا برم تمرین کنم ببینم امر خدا چی هست که باید تسلیمش باشم؟

      خداوندا بخاطر ظلمی که بخودم کردم

      بخاطر اینکه خوب نشناختمت

      بخاطر اینکه تسلیمت نبودم

      بخاطر ترسهام

      بخاطر عقده هام

      بخاطر نگرانی هام

      بخاطر کم خواهی هام از تو

      بخاطر عدم بندگی حقیقی نسبت به خودت

      بخاطر باور کردن هر چیزی که خلاف حرف تو بود

      بخاطر کامل گرایی هام

      بخاطر فریب سختی خوردن ها

      و هر چیزی که در من باعث ناامیدی و ترس و تردید و پریشان احوالی شد واقعاً معذرت می‌خوام

      و بسیار خوشحال و ممنونم که مرا در این راه زیبا در جاده خوشگل هدایتم کردی و دستم را گرفتی آوردی بسمت خودت در آغوشت و سرم را برگردانی تا نگاهم به دستان تو به چشمای تو به هدایت و نجات تو به گرمای عشق تو بیفتد…

      از لحظه ای طی این چندین ماهه اشکانم جور دیگه ای سرازیر شد این را فهمیدم…

      خدایا به تو متواضعانه محتاجم.

      با خضوع و خشوع به تو و عشق و لطف و هدایتت در این ملک پهناورت محتاجم…

      به پذیرایی بی نظیرت در این ملک جهانی تو که مالک یوم الدین هم هستی محتاجم…

      ……

      چقدرررر طولانی شد صحبت سه چهار خطی میخواستم بنویسمااا..

      دستام ول کن نیستن…

      خوب و شاد و در حالتی از رهایی و عدم چسبندگی و تسلیم وار باشیم..در حالتی از دعا و نیایش و ستایش همیشگی مثل پروانه ها

      مثل آواز و صدای زیبای عاشق گنجشک ها اول صبح

      مثل نسیم

      مثل قاصدک

      مثل چمن ها

      مثل حتی قوقولی کنان یک خروس اول صبح

      مثل حرکت ماهی ها و تکون دادن لبهاشون..

      اصلا چیزی نیست که در حال عبادت و نیایش نباشه…

      اگر کمی با دل نگاه دل با قلبی باز و گشوده و دقت بنگریم میبینیم همه و همه در حال مشغول عبادت هستند دارن ذکر میگن…

      بقرآن قسم یکبار داشتم مراقبه میکردم در خلوتم روی زمین نشسته بودم توی جنگل، گنجشکی ناز نزدیکای من اومد نشست… اصلا شوکه شدم گفتم چطور ممکنه گنجشکهایی که زود میترسن از انسان و زیاد نزدیک معمولاً من ندیدم بشینن، و با کوچکترین صدا و حرکتی می‌پرند چطور ممکنه؟!

      خدایا شکرت…

      منو ول کنی تا صبح می‌نویسم…

      ای خدا چقدر عالی برام نوشتی

      این مثال ها قلبمو باز می‌کنه

      بخصوص وقتی از احساسم از قلبم از تواضع میگم از طبیعت میگم…

      من نمیگما، خدایا می‌دونی که منظورم خودتی… خدا میگه خدا..

      دل آرام و دلشاد باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        اسماء منصوری گفته:
        مدت عضویت: 1959 روز

        سلام به شما آقا مهدی عزیز

        خیلی خیلی ممنون از کامنت عالیتون

        خیلی خیلی ممنون که اینقدر زیاد نوشتین واقعا لذت بردم

        چقدر عالی بود که گفتین خدا بخاطر کم خواهی هام از تو معذرت میخوام

        دقیقا این چند روز که دارم کامنت های شناسایی ترمزهای مخفی ذهن رو میخونم عین چراغی داره برام پدیدار میشه چه ترمزهایی دارم

        و استاد میگن اگر میخواین ببینید پیامبرا چه باورهایی داشتن، برین دعاهاشون رو تو قرآن ببینید؟

        یهو خدا روشنم کرد، که تو از من کم میخوای

        فهمیدم تو اکثر دعاهام از خدا کم خواستم

        یعنی دعا رو بخوای ترنسلیت کنی، معنیش اینه: تو که نمیتونی اینی که من میخوام مدلی که من میخوام این بهترین چیزه رو بدی، نخواستم، اینی که من بت میگم در این حد بده، اینو که میتونی بدی دیگه

        یعنی همش نگاه محدود، باور کمبود در مورد چیزهایی که در جهان هست و در مورد توانایی و قدرت خداوند در تنظیم و برنامه ریزیش و میبینم جاهایی که از نظرم باید بده خدا و وظیفش اینه که بده، کارش اینه، و تحت هیچ شرایطی به چگونگیش فکر نکردم، همه چیز راحت جور شد

        باید اعتمادم به خدا بیشتر کنم

        بیشتر و بهتر باورش کنم

        و در این زمینه جلسه 5 رویاها (راهنمای عملی) واقعا عالیه و واقعا دارم ازش لذت میبرم

        خیلی خیلی لذت بردم از نوشتتون آقا مهدی خیلی زیبا بود

        چقدر عالی که تسلیم خداوند شدید و او گفت و شما نوشتین

        خیلی لذت بردم

        خیلی خدا رو سپاس گزارم که من رو وارد این مسیر فوق العاده کرد

        براتون احساس عالی، ثروت زیاد، عشق فراوان رو از خدا میخوام

        در پناه الله یکتا باشید دوست خوب من

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مائده حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 2081 روز

    یکی از بدترین باورهای من ییتیم شدن بود که هر وقت پدر میمیره بچه ها بدبخت میشن اواره میشن چون وضع مالی ما خوب نبود پدرم که فوت کرد حقوقم کم شد بعد در فاصله سه روز من بیکار شدم و هیچ ورودی مالی ندارم و واقعا نمیدونم باید چیکار کنم همه چیز متوقف شده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    امیر حسین خیری گفته:
    مدت عضویت: 1431 روز

    سلام خدمت دوستان بزرگوار و استاد عزیز

    بنظر من دلیل اینکه بچه های زیادی هستند مث خود من که یه مدت فایل گوش میدیم و عمل میکنیم و یه مدت بیخیال میشیم اینه که بنیادی ترین باورمون اشتباهه

    یعنی ما هنوز به اون باور صد در صد نرسیدین که دنیای مارو باورهامون تشکیل میده ،شاید به حرف بگیم اره اینجوریه که باورهامون دنیامونو در تمام جنبه ها میسازه اما ذهنمون قطعا و یقیقا هنوز اینو نپذیرفته و هنوز اون لذت تغییر باور ها و رسیدن به نتایج براش کاملا واضح نشده و به باور تبدیل نشده چون اگه اینگونه بود نتایج اومده بودن

    لذا ما باید در مرحله اول با دیدن الگو ها و کامنت های بچه ها و نتایجهاشون و دیدن مثال های از دور ورمون که با فلان باورها و ذهنیت فلان نتیجه رو دارن اینو برای ذهنمون به باور قوی تبدیل کنیم و با اهرم رنج لذت انگیزه ای برای حرکت و کارکردن روی باورهامون ایجاد کنیم

    من الان به شخصه خیلی رو این باور کار کرده ام و کار میکنم و کار خواهم کرد

    با دیدن الگوهای که دنیامونو باورهامون تشکیل میده این باور قوی و قوی تر میشه

    مثلا یه عمو دارم که خیلی غر میزنه نسبت به روزگار و اوضاع مملکت و…وزنش از خدش بدتر و نتیجه کار اینه که بعد از حدود35سال یه خونه که مال پدرشه و یک ماشین مدل پایین که با وام و قرض و هزار بدبختی که هنوز قسمتی ازش مونده تونسته بخره

    در طرف دیگه قضیه پسر عموی بابام که دومادمونم هست فقط سه چهار سال از اون بزرگتره اما انسانیه که هیچ غیرممکن و نشدی و باور نداره،اصلا در مجالس اینا که غر میزنن نیست و اگرم ممهمونی بیاد بیشتر درباره کسب و کارش حرف میزنه کلا ندیدم گله و شکایت بکنه نتایجش هم جوریه که ماهانه درامد نیم میلاردی داره والان درحال ساخت کارخونه ماسه هست و چندین کامیون و ملک هم داره و کلی شرایط خوب

    و با دیدن و تحسین این الگو ها چه در دور و ورم و چه در مراحل بالاتر این باور بنیادی را در خودم خیلی تقویت کردم تا حایی که ذهنم منو به سمت خوندن این کامنت ها و این سایت و این فایلها هدایت کرد بنابه شرایط موجود وقت من جوریه که هفته ای 4روز تقریبا بیکارم .شاید باورتون نشه چنان انگیزه ای گرفتم که بدون خستگی تمام وقتمو دارم روی باور هام کار میکنم منی که از مطالعه نفرت داشت حالا تمام وقتشو مطالعه میکنه

    و اینکه به لطف خدا چندین باور ریز و درشت که در لابه لای مغزم بود پیدا کردم اونم در کمترین زمان هرچند که اولاش ذهنم اصلا میگفت همه باورهات درسته لزومی نیست اینکارو بکنی ولی من خودمو یه جوری متعهد کردم که ادامه دادم چون باوردارم که دنیامونو باورهامون میسازه

    خلاصه دیدم هرچه بیشتر پیش میرم باور های مخرب بیشتری پیدا میکنم اونم برا منی که فک میکردم همه باورهام درسته و داشتم به قانون شک میکردم و الان دارم انها رو هم به لطف خدا با باور های مناسب جایگزین میکنم

    جان کلام اینکه اگه مثل قبلامن شما هم فک میکنید باورهاتون درسته و نتیجه نمیاد یا وقتتونو صرف کار کردن روی باورهاتون نمیکنید یا فک میکنید قانون 100در100جواب نمیده و یا هر عاملی که باعث میشه شما روی باورهاتون کار نکنید بنظرم در مرحله اول بیاید الگو ها و باور های با این مضمون که بله قانون اینه که باورها=شرایط زندگیمون در تمام جنبه ها را در ذهنتون بسازید تا شمارا ملزم و متعهد به انجام تمارینی کنه که باورهاتونو اصلاح و باورهای مناسب رو جایگزین کنه

    در کامنت دیگه ای چندین باور که فقط در کامنت های این فایل از خودم پیدا کردم و حتی یک درصد فکرشم نمیکردم چنین باورهای در ذهن من باشه رو با شما عزیزانم به اشتراک میزارم

    موفق ،شاد ،پیروز و ثروتمند در پناه خدای یکتا باشی️د🫀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    انسیه عبدوس گفته:
    مدت عضویت: 1463 روز

    سلام به استاد عباس منش و همه ی عزیزان

    درمورد سوالی که مطرح شد ، من اینجوری فکر میکنم که وقتی میگیم خدایا به من اگر ثروت بدی به نیازمندان کمک میکنم ، یعنی خودمون رو لایق دریافت ثروت بدون اینکه به دیگران ببخشیمش نمیبینیم ،یعنی خودمون رو ارزشمند نمیبینیم که اون پول و ثروت صرفا برای خود ما باشه

    و همچنین اینکه از بچگی به ما گفته شده ( حالا از هر طریقی ) که آدمای ثروتمندی خوب هستن که تو کار خیرن و مدام درحال کمک به نیازمندان یا ساخت مدرسه و … هستن ، و آدمایی که پولشون رو به کسی نمیبخشن آدمای بدی ان ، بخیلن ، به بهشت نمیرن و … ، و اینو من تو بچگی خیلی شنیدم که پولی که خداوند به آدم های ثروتمند میده همش مال خودشون نیست و سهم بقیه افراد جامعه در اون هست که با بخشش باید این پول رو برگردونن به جامعه! ( چه تفکر خنده داری! خب خدا اگر بخواد به کسی چیزی بده مستقیم میده ، چرا باید دست یه نفر دیگه بسپره ) خلاصه که برای خود من مجموع این باورها و شنیده ها تاثیر داشت تو به وجود اومدن این دیدگاه

    که الان با توجه به قانون میدونیم که هرکس به ثروتی میرسه دراثر باورهای درست خودشه و هرکی هم فقیره در نتیجه باورهای خودشه ، و افراد ثروتمند موظف و مسئول کمک کردن به افراد فقیر نیستن و برعکس باور عموم مردم این کار نه ثواب داره نه هیچ تاثیری در شرایط اون فرد نیازمند ، همونطور که میدونیم انفاق هم کارکرد شخصی داره و قراره باعث رشد خود فرد انفاق کننده بشه نه اینکه تاثیر اجتماعی بزاره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    محمود کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 1016 روز

    به نام خداوند وهاب وعظیم

    اینقدر ذوق دارم برای این فایل وآگاهیی هایی که استاد گفتن کامنت بزارم از اون طرفم دارم دیوونه میشم از اون همه زیبایی که آخر فایل استاد ومریم خانم برامون با زبان تصاویر تشریح کردن

    خدایاا شکرت که چشمام اینقدر زیبایی رو داره میبینه

    استاد اونجایی که گفتین اگر می خواین متفاوت نتیجه بگیرین باید متفاوت باور بکنین

    همین یه جمله برای درک وعمل کردن بهش تا آخر عمرم زمان نیاز دارم که تا همیشه فقط روی همین یه جمله کار بکنم وهمین یک جمله می تونه شاکله تمام اتفاقات عالیی که می خوام باشه

    “”استاد واقعا فایلارو هر سری میبینم نکنه میای دوباره صحبت اضافشون میکنی :) لبخند از روی تغیر خودم

    واقعا استاد من نمیشنیدم قبلا این صحبت هارو چه برسه بخوام قدمیم در راستای عملی کردنشونم بردارم

    وحالا دارم میفهمم این روند رو این روندیو که توی تمام زندگیم جریان داره روند تکاملیو

    خدایا شکرت

    چقدر این قانون واضح و سر راسته که ما اعمالمون باعث به وجود اومدن اتفاقات توی زندگیمون میشه وحالا این اعمال ما از باورهامون آبشخور میگیره که ما طبق باورهایی که داریم عمل میکنیم.و وقتی باور هامونو تغیر بدیم اعمالمون تغیر میکنه وبعداز تغیر اعمال نتایج متفاوت میگیریم وتماااام

    خدایا شکرت برای این هدایتی که هر لحظه از سمت تو بهم میرسه

    خدایا شکرت برای این سایت آگاهیی بخش الهی

    خدایا شکرت برای استاد بی نظیرم

    استاد منم عاشق موتورم یعنی این تیکه آخر فایل یه شورشوقی توی وجودم به وجود آورد که نگو چقدر به خکدم گفتم ببین چقدر موتور دارن چقدر فراوانی هست پس توام می تونی داشته باشی موتوراایو که می خوای توام می تونی به تموم خواسته هات برسی ببین جقدر زیبان این موتورا چقدر مردم حالشون خوبه چقدر خوشحالن خدایا شکرت

    استاد از مریم خانم بی نهایت تشکر کنین برای به تصویر کشیدن این صحنه ها از طرف شخص خودم محمود کاظمی که هر بار توی سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور آمریکا میبینم فایلهارو میگم ایوالااا به این فیلم بردار که یعنی قشنگ می دونه چه موقه از چه زاویه ای وچه طور اون مناظرو شکار بکنه برای دیدن ما وسهیم شدن توی این بی کران نعمت وزیبایی که داره میبینه خودش

    خدایا شکرت

    ممنونم خانم شایسته مهربان

    چه غروبی بود با اون منظره از آسمون روی پل به اون قشنگی واون ابرایی که گلوله گلوله شده بودن تو آسمون خداایا چقدر تو بی نهایتی چقدر تو نقاش ماهری توی این بوم نقاشی که هر روزش متفاوته وهر روزش ریبا تراز روز قبلش

    خدایا شکرت

    امروز با خوشحالی وشور شوق دیدن این مناظر زیا کلی برام هدیه تو دل خودش داشت خدایا شکرت

    امروز روز 102 از روز شمار تحول زندگیم بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    بهروز مروی گفته:
    مدت عضویت: 3234 روز

    سلام به همه بچه های عزیز سایت و استاد زیبایی ها

    از صبح تا همین الان درگیر مراسم کفن و دفن پدربزرگ و خاکسپاری بودیم در کنار پذیرایی مهمون و …

    الان ساعت ۹ شبه خسته و ذله اومدم خونه و صااااف اومدوم سراغ خوندن جواب های سوال استاد که متوجه فایل جدید استاد شدم و عالی بود همه چی از چند جواب دوستان تااا صحبت های مثل همیشه عاللی استاد

    و الان کاملا خستگیم رفع شد الحمدالله

    خدا رو شکر بخاطر این همه آگاهی و این همه فرکانس خوب در یک جا اونم با این حجم

    برا همه و استاد زیبایی ها بهترین ها رو میخوام

    ??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    مهر خداوندی گفته:
    مدت عضویت: 2880 روز

    سلام من اولین باره که کامنت میزارم نظرات بچه ها رو خوندم بیشتر از حس وحاشون گفتن تا نتیجه کار وچگونگی پیمودن این راه وشناخت باورهای خوب وبرداشتن ترمزها..اگه به این موارد توجه شود خیلی عالی میشه .ولی همین احساسهای ناب وخالص هم بمن نیرو وانگیزه میده ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: